به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

فهرست مطالب شهنام ابوالقاسمی

  • شهنام ابوالقاسمی، تمنا داودی، فرزانه قربان پور احمدسرگورابی *

    هدف از این پژوهش پیش بینی تعارض زناشویی بر اساس سلامت معنوی، دلزدگی زناشویی و تاب آوری در زوجین در حال متارکه شهر تنکابن بود. پژوهش از نظر هدف، کاربردی و بر اساس ماهیت و روش، توصیفی-همبستگی بوده است. جامعه آماری شامل 280 نفر زوجین درحال متارکه که به شورای حل اختلاف و دادگستری شهر تنکابن در سال 1402 مراجعه کرده اند. که بر اساس جدول مورگان و به روش نمونه گیری در دسترس 162 نفر به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه های سلامت معنوی جارل، مقیاس دلزدگی زناشویی (CBM)، تعارضات زناشویی براتی (1375) و پرسشنامه تاب آوری کانر و دیویدسون (2003) بودند. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها در بخش آمار توصیفی از میانگین انحراف استاندارد و در بخش آمار استنباطی از آزمون همبستگی و رگرسیون چند گانه (مدل گام به گام) استفاده شده است. با توجه به معنادار شدن رابطه محاسبه شده با 99/0 احتمال نتیجه گرفته می شود که تعارض زناشویی بر اساس سلامت معنوی، دلزدگی زناشویی و تاب آوری زوجین در حال متارکه قابل پیش بینی است و متغیرهای تاب آوری، دلزدگی زناشویی بهترین پیش بینی کننده برای تعارض زناشویی است.

    کلید واژگان: تعارض زناشویی, سلامت معنوی, دلزدگی زناشویی, تاب آوری, طلاق}
  • سیده ریحانه رضوانی، شهنام ابوالقاسمی*، عبدالحسن فرهنگی
    مقدمه

    این پژوهش با هدف ارایه الگوی کیفیت زندگی و رفتارهای خودمراقبتی زنان باردار بر اساس سواد سلامت و ذهن آگاهی، با میانجی گری سبک زندگی سلامت محور انجام شده است.

    روش کار

    پژوهش حاضر به روش توصیفی هم بستگی بود. جامعه مورد مطالعه زنان باردار مراجعه کننده به مراکز جامع سلامت شهر بجنورد در سه ماه آخر سال 1399 بودند. تعداد 240 نفر از این زنان به شیوه نمونه گیری دردسترس، به صورت داوطلبانه، انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسش نامه سواد سلامت مادری، ذهن آگاهی، مقیاس کوتاه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی، خودمراقبتی در بارداری و پرسش نامه سبک زندگی سلامت محور بود. یافته ها با نرم افزار SPSS24 و لیزرل و روش معادلات ساختاری تجزیه وتحلیل شدند.

    یافته ها

    سن افراد شرکت کننده بین 18 تا 35 سال بود. متغیرهای مستقل سواد سلامت بارداری و ذهن آگاهی و متغیر میانجی گری سبک زندگی سلامت محور 42 درصد از تغییرات خودمراقبتی و 61 درصد از تغییرات کیفیت زندگی را پیش بینی می کنند. همچنین، اثر غیرمستقیم سواد سلامت بارداری بر کیفیت زندگی با سبک زندگی سلامت محور (52/0)، اثر سواد سلامت بارداری بر خودمراقبتی از طریق سبک زندگی سلامت محور (50/0)، اثر ذهن آگاهی بر کیفیت زندگی با سبک زندگی سلامت محور (49/0) و اثر ذهن آگاهی بر خودمراقبتی از طریق سبک زندگی سلامت محور (47/0) معنادار است (05/0P<).

    نتیجه گیری

    به منظور ارتقای کیفیت زندگی و افزایش رفتارهای خودمراقبتی در زنان باردار، پیشنهاد می شود که علاوه بر سواد سلامت بارداری و ذهن آگاهی، به سبک زندگی سلامت محور و رشد آن در زنان باردار توجه شود.

    کلید واژگان: کیفیت زندگی, خودمراقبتی, بارداری, ذهن آگاهی, سبک زندگی}
    Seyedeh Reyhaneh Rezvani, Shahnam Abolghasemi*, Abdolhassan Farhangi
    Introduction

    This study was conducted with the aim of creatingp a model of pregnant women's quality of life and self-care behaviors based on health literacy and mindfulness mediated by a health-oriented lifestyle.

    Method

    The present study was a descriptive- correlative study. The study population was pregnant women who were admitted to the comprehensive health centers of the city of Bojnord in the last three months of 2019, of whom 240 pregnant women were voluntarily selected according to the available sampling method. The instruments used for data collection were the Maternal Health Literacy Questionnaire, Mindfulness Scale, Short Quality of Life Scale, World Health Organization Short Scale, Self-care in Pregnancyand Healthy Lifestyle Questionnaire. The data was analyzed and structured using SPSS24 and Lisrel softwares and structural equation method.

    Results

    The age of the participants was between 18-35 years. The independent variables " health literacy during pregnancy” and “mindfulness” and the mediating variable “health-oriented lifestyle” predicted 42% of the changes in self-care and 61% of the changes in quality of life. The indirect effects of health literacy during pregnancy on quality of life (0.52), pregnancy health literacy during pregnancy on self-care (0.50) mindfulness on quality of life (0.49), and mindfulness on self-care (0.47) were also significant due to health-oriented lifestyle (P<0.05).

    Conclusion

    In order to improve the quality of life and self-care behavior of pregnant women, it is suggested that in addition to health literacy and  mindfulness during pregnancy, attention should also be paid to a health-oriented lifestyle and its development in pregnant women.

    Keywords: Lifestyle, Mindfulness, Pregnancy, Quality of life, Self-care}
  • فرزانه فرساد اسدی، شهنام ابوالقاسمی، مهدی شفیعی ثابت*
    مقدمه

    کیفیت زندگی و شادکامی دانشجویان پزشکی، برای ارایه ی خدمات درمانی و پیشرفت علمی اهمیت بسزایی دارد؛ اما شرایط بسیاری از این دانشجویان استرس زا تشخیص داده شده است. یکی از مسوولیت های مهم دانشگاه علاوه بر پیشرفت تحصیلی، توجه به کیفیت زندگی دانشجویان است. لذا این تحقیق با هدف تعیین اثربخشی آموزش هوش معنوی بر شادکامی و کیفیت زندگی دانشجویان پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام شد.

    روش ها

    مطالعه ی حاضر، تجربی با دو گروه مداخله و شاهد است که بعد از اخذ رضایت، دانشجویان به یکی از دو گروه تخصیص تصادفی یافتند. سپس به سوالات پیش آزمون، پرسش نامه های شادکامی و کیفیت زندگی، پاسخ دادند. گروه مداخله طی هشت جلسه تحت آموزش مولفه های هوش معنوی قرار گرفتند. بعد از آن پس آزمون برای هر دو گروه اجرا شد؛ نتایج با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی، MANCOVA تحلیل شد.

    یافته ها

    پس از بررسی برقراری پیش فرض های تست MANCOVA، آزمون فرضیه تحقیق صورت گرفت. مقایسه ی گروه ها در بعدهای مختلف کیفیت زندگی و شادکامی پس از مداخله، نشان داد بعد از حذف متغیر کوواریانت، تفاوت میانگین تعدیل شده دو گروه معنی دار است.

    نتیجه گیری

    یافته های مطالعه ی حاضر حاکی از تاثیر آموزش هوش معنوی بر کیفیت زندگی و شادکامی دانشجویان بود. آموزش هوش معنوی به عنوان یک سازه ی جدید روان شناختی و مذهبی می تواند با ارتقای شادکامی و سلامت روان دانشجویان، پیش زمینه ی ارتقای کیفیت مراقبت و درمان ارایه شده را فراهم آورد. توصیه می شود آموزش ها و مشاوره هایی از این قبیل در برنامه های فرهنگی گنجانده شوند.

    کلید واژگان: کیفیت زندگی, شادکامی, هوش, معنوی, دانشجوی پزشکی}
    Farzaneh Farsad Asadi, Shahnam Abolghasemi, Mahdi Shafiee Sabet *
    Background

    Quality of life and happiness of medical students is important for the provision of medical services and scientific development; But the conditions of the students are stressful. One of the important responsibilities of the university, in addition to academic development, is to pay attention to the quality of life of students. Therefore, this research was conducted with the aim of determining the effectiveness of teaching spiritual intelligence on the happiness and quality of life of medical students of Tehran University of Medical Sciences.

    Methods

    This is an experimental study with two intervention and control groups, which were randomly assigned to the groups after obtaining the consent. Then they answered the pre-test - happiness and quality of life questionnaires. The intervention group was trained in the components of spiritual intelligence during eight sessions. Then the post-test was performed for both groups; the results were analyzed using SPSS software and descriptive and inferential statistics - MANCOVA.

    Findings

    After verifying the assumptions of the MANCOVA test, the research hypothesis was tested. The comparison of the groups in the pre-test and post-test in different dimensions of quality of life and happiness showed that after the intervention, the adjusted mean after removing the covariate variable is a significant difference.

    Conclusion

    The findings of the current study indicated the effect of spiritual intelligence training on the quality of life and happiness of students. Spiritual intelligence as a new psychological and religious construct can provide a background for improving the quality of care and treatment provided students. It is recommended to include such teachings and consultations in cultural programs.

    Keywords: Quality of Life, Happiness, Spirituality, Intelligence, Medical student}
  • شهین رضایی شهری، شهنام ابوالقاسمی*، فاطمه اصلاحی فرشمی
    زمینه و هدف

    پدیده ی اعتیاد در جهان امروز باعث نابودی بسیاری از خانواده ها، به انحراف کشیدن نوجوانان، شیوع و گسترش بیماری ها و ضررهای فراوان اقتصادی و حتی مرگ ومیر گردید. در واقع، اعتیاد به صورت یک مشکل فراگیر دامن گیر اجتماع انسانی شد. لذا اعتیاد یک مشکل جدی در سطح دنیاست. امروزه برای حل این مشکل اقدامات خاصی پیش بینی و به لحاظ سبب شناسی، فرضیه های گوناگونی مطرح شده است. لذا پژوهش حاضر، با هدف تاثیر رویکرد واقعیت درمانی بر خود دلسوزی و سبک زندگی در پایان دوره درمان و پیگیری در سوءمصرف کنندگان مواد انجام شد.

    روش کار

    تحقیق حاضر طرح نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل و همراه با پیگیری بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه معتادان مراجعه کننده به شش کلینیک ترک اعتیاد شهرستان گلوگاه بود که در سال 1401 - 1400 به کلینیک های شهرستان گلوگاه جهت ترک اعتیاد مراجعه داشتند. نمونه پژوهش حاضر شامل 45 نفر (برای هر گروه 15 نفر؛ یعنی 15 نفر در گروه آزمایشی 1 و 15 نفر در گروه آزمایشی 2 و 15 نفر نیز در گروه کنترل) بود که از روش نمونه گیری در دسترس استفاده شدند. به منظور تحلیل آماری داده ها، واریانس اندازه مکرر یک طرفه و آنووا استفاده شد استفاده شد.

    یافته ها

    یافته ها نشان داد که شیوه واقعیت درمانی بر خود دلسوزی و سبک زندگی اثر معنی دار داشت. همچنین بین نمرات معنای زندگی، خوددلسوزی، در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری صرف نظر از گروه، تفاوت وجود داشت. درمان واقعیت درمانی در بهبود معنای زندگی، خوددلسوزی، سبک زندگی، موثر بود.

    نتیجه گیری

    نتایج این پژوهش نشان داد که با استفاده از شیوه های درمان واقعیت درمانی به ویژه درمان واقعیت درمانی، می توان خوددلسوزی، سبک زندگی را در سو مصرف کنندگان مواد بهبود بخشید.

    کلید واژگان: واقعیت درمانی, خوددلسوزی, سوءمصرف مواد, سبک زندگی}
    Shahin Rezaei Shahri, Shahnam Abolghasemi*, Fatemeh Eslahi Farshami

    Background &

    Aims

    Today, there are few countries in the world where the most important and one of the major problems is not the issue of drugs and addiction. The World Health Organization has considered the issue of drugs, including production, transfer, distribution, and consumption, along with three other global issues, i.e. the accumulation of weapons of mass destruction, environmental pollution, poverty, and class divide among the basic issues that affect human life in social dimensions. economic, cultural, and political threats and challenges in the global arena. The phenomenon of addiction in today's world destroyed many families, the deviation of teenagers, the spread of diseases, and many economic losses and even deaths. Addiction has become a widespread problem affecting human society. Therefore, addiction is a serious problem in the world. Today, to solve this problem, special measures have been predicted and in terms of etiology, various hypotheses have been proposed. Therefore, the present study was conducted with the aim of the effect of the reality therapy approach on self-compassion and lifestyle at the end of the treatment and follow-up period in drug users.

    Methods

    The current research was a semi-experimental design of pre-test-post-test type with a control group and follow-up. The statistical population of this research included all addicts who were referred to six addiction treatment clinics in Galugah City in 2022-2023. The sample of the current study included 45 people (15 people for each group; that is, 15 people in the experimental group 1, 15 people in the experimental group 2, and 15 people in the control group) who were used by the available sampling method. To statistically analyze the data, one-way repeated measure variance and ANOVA were used. In the present research, to collect information, after obtaining the permission of the relevant research and after presenting the research objectives, after selecting the sample, explanations were first given to the experimental groups regarding the intervention and they were asked to be actively present in all the meetings. After obtaining consent from the people participating in the study, people were matched into three groups for each group of 15 people; That is, 15 people were divided into experimental group 1, 15 people were divided into experimental group 2, and 15 people were divided into the control group. In this research, the cluster sampling method was used. Then, questionnaires on the meaning of life, self-compassion, fear of death, lifestyle, and craving for consumption were provided to the two experimental and control groups, and the participants were asked to answer the questionnaires. Then the intervention sessions will begin at Nejat addiction treatment clinic in Galugah city. The arrangement of the seats will be semi-circular to facilitate group participation. To implement reality therapy and compassion group therapy, before starting the therapy sessions, a 30-minute explanatory session was held separately for the members of the experimental and control groups, and the general principles, rules, and goals of the group were discussed in general. After the pre-test, therapy sessions were implemented within two months. The reality therapy was conducted in 8 group sessions, each session lasting about 60 minutes, one session per week for 8 weeks. Self-compassion therapy was performed in 8 sessions as a group, each session lasting about 90 minutes. The sessions were held once a week for 8 consecutive weeks. During the meetings, one person was present as a research assistant to distribute the necessary forms for the interventions among the people and help them. After the completion of the intervention sessions, the questionnaires were given to the people again and the people of the control group were contacted and invited to come to the clinic to answer the questionnaires. Finally, two months after the post-test, the questionnaire was completed again for the follow-up phase.

    Results

    The findings showed that reality therapy had a significant effect on self-compassion and lifestyle. Also, there was a difference between the scores of the meaning of life, and self-compassion, in the three stages of pre-test, post-test, and follow-up regardless of the group. Reality therapy was effective in improving the meaning of life, self-compassion, and lifestyle. In the case of exogenous structures, the value of this criterion is zero. The higher the R2 value related to the endogenous structures of a model, the better the fit of the model. Chin (1998). It introduces three values of 0.19, 0.33, and 0.67 or more as the criterion values for weak, medium, and strong R2 values. R2 explained variance: in fact, they show how many percent of the changes in the dependent variable are explained by the independent variables (Moradi, 2015). The important difference between the coefficient of determination and the adjusted coefficient of determination is that the coefficient of determination assumes that each observed independent variable in the model explains the variation in the dependent variable. Therefore, the percentage shown by the coefficient of determination assumes the effect of all independent variables on the dependent variable. If the percentage shown by the adjusted coefficient of determination is only the result of the actual effect of the independent variables of the model on the dependent and not all the independent variables. Another difference is that the appropriateness of the variables for the model cannot be determined by the coefficient of determination, even with a high value, if the estimated value of the adjusted coefficient of determination can be trusted.

    Conclusion

    The results of this research showed that by using reality therapy methods, especially reality therapy, self-compassion and lifestyle can be improved in drug users.

    Keywords: Reality Therapy, Self-Compassion, Substance Abuse, Lifestyle}
  • مریم رستم نژاد، افشین طیبی*، شهنام ابوالقاسمی، رضا ابراهیمی راد
    مقدمه

    شناسایی عوامل فردی و اجتماعی موثر در کیفیت زندگی بیماران ام اس می تواند نقش موثری را در برنامه ریزی، فرآیند درمانگری و تغییر سبک زندگی آنها داشته باشد.لذا هدف پژوهش ارایه الگوی ساختاری کیفیت زندگی بیماران مبتلا به ام اس بر اساس سبک زندگی ارتقاء دهنده سلامت  و سواد سلامت با میانجیگری سرمایه روانشناختی بود.

    روش ها

    روش پژوهش از نوع همبستگی بود .جامعه آماری شامل کلیه بیماران مبتلا به ام اس عضو انجمن های ام اس استان مازندران شامل ساری ، آمل ، نوشهر و چالوس ، تنکابن و رامسر به تعداد تقریبی 1600 نفر بود که به شیوه هدفمند 305 نفر به عنوان نمونه آماری مورد مطالعه قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه کیفیت زندگی بیماران مبتلا به ام اس، سبک زندگی ارتقاء دهنده سلامت والکر ، سواد سلامت منتظری و پرسشنامه سرمایه روانشناختی لوتانز، استفاده شد. داده ها با روش معادلات ساختاری و به کمک نرم افزارهای Amos و  SPSSتحلیل شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که سبک زندگی ارتقاء دهنده سلامت و سواد سلامت به صورت مستقیم و غیر مستقیم یعنی با میانجیگری سرمایه روانشناختی با کیفیت زندگی بیماران مبتلا به ام اس رابطه دارد. همچنین 68 درصد از کیفیت زندگی بیماران ام اس توسط متغییرهای سبک زندگی ارتقاءدهنده سلامت، سواد سلامت و سرمایه روانشناختی تبیین می شود(P<0.01).

    نتیجه گیری

    با توجه به یافته ها، سبک زندگی سالم و ارتقاء دهنده همراه با درک و به کارگیری اطلاعات بهداشتی مرتبط با بیماری در تعامل با منابع روانشناختی مثبت مثل امیدواری و خودکارآمدی می تواند باعث سازگاری فرد مبتلا به بیماری در شرایط سخت زندگی و بهبود کیفیت زندگی آنها شود.لذا آموزش های سلامت محور باید در اولویت طرح های درمانی و تحقیقی بیماران ام اس قرار گیرد.

    کلید واژگان: ام اس, سبک زندگی ارتقاء دهنده سلامت, سرمایه روانشناختی, سواد سلامت, کیفیت زندگی, مدل یابی ساختاری}
    Maryam Rostamnejad, Afshin Tayebi*, Shahnam Abolghasemy, Reza Ebrahimirad
    Introduction

    identifying individual and social factors affecting MS patients’ life quality can play a significant role in planning, treating process and modifying their life style. Thus, this study aimed to suggest a structural model of MS patients’ life quality based on health promoting life style and health literacy with the intervention of psychological capital 

    Methods

    The study followed a co-relational methodology.The population of the study included all MSIS patients, about 1600 in number and members of Mazandaran Province (IRAN) MS Associations including Sari, Amol, Nowshahr & Chaloos, Tonekabon and Ramsar from among whom 305 patients were selected and studied via the “purposeful method” as the samples of the study. To collect the data of the study, MSIS-29 Patients’ Life Quality Questionnaire, Walker’s Promoting Life Health Questionnaire, Montazeri’s Health Literacy Questionnaire and Luthans’s Psychological Capital Questionnaire were used. The data of the study were analyzed using the structural equations modeling and via the AMOS and SPSS softwares.

    Results

    findings indicated that health promoting life style and health literacy are directly and indirectly related to MS patients’ life quality with mediated by psychological capital. Further, it was indicated that 68% of the MS patients’ life quality could be determined by health promoting life style, health literacy and psychological capital (p<0.01).

    Conclusions

    According to the findings, a healthy and uplifting lifestyle combined with understanding and using health-related health information in interaction with positive psychological resources such as hope and self-efficacy can help a person with the disease adapt to difficult living conditions and improve their quality of life. Therefore, health-oriented education should be a priority in the treatment and research plans of MS patients.

    Keywords: MS, Health Promoting Life Style, Psychological Capital, Health Literacy, Quality of Life}
  • رمضان صولتی اناقیزی، شهنام ابوالقاسمی*، عبدالحسن فرهنگی
    هدف

    هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر آموزش خود تنظیمی هیجانی بر خودکنترلی و شفقت بر خود است.

    مواد و روش ها

    جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان مقطع متوسطه اول شهر رشت در سال تحصیلی 1401-1400 بودند. از میان جامعه آماری با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند و براساس نمره پرسشنامه ، پرسشنامه خودکنترلی (تانجی و همکاران، 2004)، و پرسشنامه شفقت خود (نف، 2003) در پیش آزمون، 45 دانش آموز که دارای ملاک های ورود و خروج بودند نمونه آماری را تشکیل دادند. این 45 نفر به طور تصادفی در 3 گروه 15 نفره (2 گروه آزمایش و یک گروه کنترل) گزینش شدند که برای گروه آزمایشی (A)، آموزش شفقت به خود و برای گروه دوم (گروه آزمایشی B)، آموزش خودتنظیمی هیجانی را دریافت کردند و گروه کنترل (C) در لیست انتظار قرار گرفت. به منظور تجزیه و تحلیل داده های پژوهش از تحلیل کوواریانس چندمتغیره استفاده شد. داده ها به کمک نرم افزار spss-22 تحلیل شدند.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که آموزش خود تنظیمی هیجانی به طور معناداری برخودکنترلی و شفقت بر خود تاثیر مثبت دارد.

    نتیجه گیری

    بنابرین یادگیری و به کارگیری فنون به کار برده شده در این پروتکل درمانی موجب میشود که افراد به طور بالقوه بتوانند با زمان حال حاضر ارتباط برقرار کنند و رفتار خود را طوری تغییر دهند که یک زندگی ارزشمند را برای خود حفظ کنند.

    کلید واژگان: خودکنترلی, شفقت بر خود, خود تنظیمی, کیفیت زندگی, سلامت روان}
    Ramezan Solati Anaghizi, Shahnam Abolghasemi*, Abdolhasan Farhangi
    Purpose

    The purpose of this study is to investigate the effect of emotional self-regulation training on self-control and self-compassion.

    Materials and Methods

    The statistical population of this research included all the students of the first secondary level of Rasht city in the academic year of 2001-2001. Among the statistical population using the purposeful sampling method and based on the score of the questionnaire, the self-control questionnaire (Tanji et al., 2004), and the self-compassion questionnaire (Naf, 2003) in the pre-test, 45 students who met the entry and exit criteria were the statistical sample. formed These 45 people were randomly selected into 3 groups of 15 people (2 experimental groups and one control group) who received self-compassion training for the experimental group (A) and emotional self-regulation training for the second group (experimental group B). and the control group (C) was placed on the waiting list. In order to analyze the research data, multivariate covariance analysis was used. The data were analyzed using spss-22 software.

    Findings

    The results showed that emotional self-regulation training has a significant positive effect on self-control and self-compassion.

    Conclusion

    Therefore, learning and applying the techniques used in this treatment protocol will make people potentially able to communicate with the present time and change their behavior in such a way as to maintain a valuable life for themselves.

    Keywords: Self-Control, Self-Compassion, Self-Regulation, Quality of Life, Mental Health}
  • مریم افلاکی ناصری، محمدرضا زربخش بحری*، شهنام ابوالقاسمی، طاهر تیزدست

    این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی آموزش درمان پاسخ محور و درمان ذهن خوانی بر کارکردهای اجرایی کودکان طیف اوتیسم انجام شد. روش تحقیق در این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این مطالعه، کودکان  اوتستیک شهر لاهیجان بودند. نمونه تحقیق شامل 45 نفر از کودکان 6 تا 13 سال مبتلا به اوتیسم بودند که به شیوه تصادفی ساده از جامعه آماری انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه کارکردهای اجرایی بریف (Gioia, 2000)  بود که توسط والدین تکمیل شد. پس از اجرای پیش آزمون، کودکان اوتیسم به صورت تصادفی در سه گروه (دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل) 15 نفره جایگزین شدند. سپس گروه آموزش مفاهیم ذهن خوانی به مدت 10 جلسه و گروه درمان پاسخ محور به مدت 7 جلسه تحت آموزش انفرادی قرار گرفتند. پس از اتمام مداخلات، پس آزمون به عمل آمد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون آماری تحلیل کوواریانس نشان داد درمان پاسخ محور و درمان ذهن خوانی بر کارکردهای اجرایی کودکان اوتیسم موثر است و درمان ذهن خوانی نسبت به آموزش درمان پاسخ محور در میزان مولفه های کارکردهای اجرایی  اثربخشی بیشتری دارد (01/0> P). نتیجه آزمون ال اس دی نشان می دهد بین اثربخشی درمان ذهن خوانی و پاسخ محور بر تنظیم رفتار (01/0>P) و نیز فراشناخت (01/0>P) کودکان تفاوت آماری معنی داری وجود دارد. نتایج پژوهش نشان داد نمرات گروه های مداخله در مقایسه با گروه کنترل در مقیاس کارکردهای اجرایی  تغییرات معنی داری داشت. کارکردهای اجرایی پس از انجام مداخلات افزایش یافته و این افزایش در گروه ذهن خوانی بیشتر بوده است. استفاده از این دوروش به درمانگران، روانشناسان و مربیانی که در راستای آموزش به کودکان اوتستیک فعالیت می کنند پیشنهاد می شود.

    کلید واژگان: درمان پاسخ محور, درمان ذهن خوانی, کارکردهای اجرایی, کودکان, اوتیسم}
    Maryam Aflaki Naseri, Mohammadreza Zarbakhsh Bahri *, Shahnam Abolghasemi, Taher Tizdast

    This study aimed to compare the effect of training pivotal response treatment principles and training Theory of mind principles on executive functions in kids with autism disorder. The method was half- experimental with pre-test, post-test with control group. The statistical population consisted children with autism disorder in Lahijan city. After assessing, 45 child between 6-13 years old were chosen and then randomly divided into three groups of 15, two intervention groups and a control group.Data collection tool was BRIFF executive functions questionnaire which was completed by parents For the first intervention group, the Pivotal response treatment in 7 sessions and for the second group Theory of Mind principals were taught in 10 sessions and the control group did not receive any training.At the end of training post-test was conducted. Data were analyzed using multivariate covariance (MANCOVA) analysis. The findings showed that intervention groups were significantly different in the post-test, compared to the control group in executive function. The rate of executive functions incerease after intervention and the size of this increase was higher in the theory of mind training group. The result showed that theory of mind training has great effect than PRT training on increasing self-differentiation (P<0/01). The result of LSD test shows the difference between the effectiveness of mind reading and response-oriented therapy on behavior regulation (P <0.01) and metacognition (P <0.01) in children. There is a statistically significant. The results showed that the scores of the intervention groups were significantly different from the control group in the scale of executive functions. Executive functions increased after the interventions and this increase was more in the mind reading group. Findings showed that mind reading training has a greater effect on increasing executive functions than response therapy training. The use of these two methods is recommended to therapists, psychologists and educators who work to educate children with autism.

    Keywords: pivotal response treatment, theory of mindtraining, executive functions, children, autism}
  • زهرا رضایی، شهنام ابوالقاسمی*، جواد خلعتبری، محمدرضا زربخش بحری
    هدف

    پژوهش حاضر با هدف اثربخشی بسته ی آموزشی مبتنی بر مصاحبه انگیزشی، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان متمرکز بر شفقت بر تحمل ناکامی و اضطراب سلامت در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس انجام گرفت.

    روش پژوهش:

     پژوهش حاضر طرح پژوهشی نیمه آزمایشی با گروه گواه و پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری بود. 40 نفر از زنان مبتلا به ام اس مراجعه کننده به انجمن ام اس شهر تهران در سال 1399 با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و از طریق جایگزینی تصادفی به دو گروه آزمایش و گواه تقسیم شدند (هر گروه 20 نفر). داده ها با استفاده از پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک، پرسشنامه تحمل ناکامی و پرسشنامه اضطراب سلامت بیماران مبتلا به ام اس به دست آمد. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بنفرونی تحلیل شدند.

    یافته ها

    نتایج پژوهش حاضر نشان داد بین میانگین متغیرهای مورد بررسی در مرحله پیش آزمون بین دو گروه تفاوت معنی داری وجود نداشت که بسته ی آموزشی مبتنی بر مصاحبه انگیزشی، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان متمرکز بر شفقت بر تحمل ناکامی (20/8327=F، 001/0>P) و اضطراب سلامت (8/7816=F، 001/0>P) در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس موثر بوده است.

    نتیجه گیری

    نتایج این پژوهش نشان داد که بسته ی آموزشی مبتنی بر مصاحبه انگیزشی، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان متمرکز بر شفقت می تواند در بهبود تحمل ناکامی و اضطراب سلامت در بیماران زن مبتلا به ام اس موثر باشد.

    کلید واژگان: مصاحبه انگیزشی, درمان پذیرش و تعهد, درمان متمرکز بر شفقت, مولتیپل اسکلروزیس, اضطراب}
    Zahra Rezaei, Shahnam Abolghasmi*, Javad Khalatbari, Mohammadreza Zarbakhsh
    Objective

    The present study was conducted with the aim of the effectiveness of the educational package based on motivational interview, therapy based on acceptance and commitment and therapy focused on compassion on tolerance of failure and health anxiety in patients with multiple sclerosis.

    Methods

    The current research was a semi-experimental research design with a control group, pre-test, post-test and follow-up. 40 women with MS referred to the Tehran MS Association in 2018 were selected by purposive sampling and divided into two experimental and control groups through random replacement (20 people in each group). The data were obtained using demographic information questionnaire, failure tolerance questionnaire and health anxiety questionnaire of MS patients. The data were analyzed using variance analysis with repeated measurements and Benferoni's post hoc test.

    Results

    The results of the present study showed that there was no significant difference between the average variables examined in the pre-test stage between the two groups, that the training package based on motivational interview, treatment based on acceptance and commitment and treatment focused on compassion on tolerance of failure (F= 8327.20, P<0.001) and health anxiety (F=7816, P<0.001) were effective in patients with multiple sclerosis.

    Conclusion

    The results of this research showed that the educational package based on motivational interviewing, therapy based on acceptance and commitment, and therapy focused on compassion can be effective in improving the tolerance of failure and health anxiety in female patients with MS.

    Keywords: motivational interviewing, acceptance, commitment therapy, compassion-focused therapy, multiple sclerosis, anxiety}
  • ندا اسحاق نیموری، شهنام ابوالقاسمی*، طاهره حمزه پور حقیقی
    زمینه و هدف

    مهارت های تفکر انتقادی به خودی خود، نوعی از مهارت های شناختی است که بر راهبردهای شناختی و جنبه گرایش به تفکر انتقادی بر اجزای نگرشی تفکر و انگیزه پایدار درونی برای حل مسایل تاکید دارد. مطالعه حاضر با هدف تعیین برازش مدل مبتنی بر رابطه بین الگوهای ارتباطی خانواده با گرایش به تفکر انتقادی و شادکامی با نقش میانجی انعطاف پذیری شناختی در دانش آموزان انجام شد.

    روش پژوهش: 

    روش پژوهش حاضر از نوع توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری این مطالعه دانش آموزان دختر مقطع دوم متوسطه مدارس دولتی شهر چالوس بودند. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای نمونه ای به حجم 319 نفر انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه گرایش به تفکر انتقادی ریکتس (2003)، پرسشنامه انعطاف پذیری شناختی دنیس و وندروال (2010)، پرسشنامه الگوهای ارتباطی کویرنر و فیتزپاتریک (2002) و فهرست شادکامی آکسفورد (آرگایل و همکاران، 1989) بود. تجزیه و تحلیل داده ها با روش همبستگی پیرسون انجام شد.

    یافته ها

    نشان داد بین الگوهای ارتباطی خانواده با گرایش به تفکر انتقادی (34/0=r؛ 05/0>P) و شادکامی (35/0=r؛ 05/0>P) رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. بین انعطاف پذیری شناختی با گرایش به تفکر انتقادی (73/0=r؛ 01/0>P) و شادکامی (69/0=r؛ 01/0>P) رابطه مثبت و معنادار وجود دارد.

    نتیجه گیری

    بر اساس نتایج مدلیابی معادلات ساختاری مدل مبتنی بر رابطه بین الگوهای ارتباطی خانواده با گرایش به تفکر انتقادی و شادکامی با نقش میانجی انعطاف پذیری شناختی در دانش آموزان از برازش کافی برخوردار است. انتظار می رود تاثیر عواملی همچون الگوهای ارتباطی خانواده و انعطاف پذیری شناختی بر افزایش شادکامی و گرایش به تفکر انتقادی در دانش آموزان مورد توجه محققان و برنامه ریزان تعلیم و تربیت و مشاوران قرار گیرد.

    کلید واژگان: الگوهای ارتباطی خانواده, گرایش به تفکر انتقادی, شادکامی, انعطاف پذیری شناختی}
    Neda Eshagh Neymvari, Shahnam Abolghasemi*, Tahereh Hamzehpoor Haghighi
    Background and Aim

    Critical thinking skills in itself are a type of cognitive skills that emphasize on cognitive strategies and the aspect of tendency to critical thinking, on the attitudinal components of thinking and the internal motivation to solve problems. The present study was conducted with the aim of determining the fit of the model based on the relationship between family communication patterns with tendency to critical thinking and happiness with the mediating role of cognitive flexibility in students.

    Research method

    The current research method was descriptive-correlation type. The statistical population of this study was the female students of the second grade of public schools in Chalus city. Using random cluster sampling, a sample of 319 people was selected. The data collection tools were Ricketts (2003) critical thinking tendency questionnaire, Dennis and Vanderwaal (2010) cognitive flexibility questionnaire, Koerner and Fitzpatrick (2002) communication patterns questionnaire and Oxford happiness inventory (Argyle et al., 1989). Data analysis was done by Pearson correlation method.

    Results

    It showed that there is a positive and significant relationship between family communication patterns with tendency to critical thinking (r=0.34; P<0.05) and happiness (r=0.35; P<0.05). There is a positive and significant relationship between cognitive flexibility with tendency to critical thinking (r=0.73; P<0.01) and happiness (r=0.69; P<0.01).

    Conclusion

    Based on the results of structural equation modeling, the model based on the relationship between family communication patterns with tendency to critical thinking and happiness with the mediating role of cognitive flexibility in students has sufficient fit. It is expected that the effect of factors such as family communication patterns and cognitive flexibility on increasing happiness and tendency to critical thinking in students will be noticed by researchers and educational planners and consultants.

    Keywords: family communication patterns, critical thinking tendency, happiness, cognitive flexibility}
  • زهرا شیرین، شهنام ابوالقاسمی*، محمدعلی رحمانی، شهره قربان شیرودی
    زمینه و هدف

    بیماران مبتلا به ام اس با چالش های جسمانی، روانی، عاطفی و اجتماعی بسیاری روبه رو می شوند. مطالعه حاضر با هدف تعیین اثربخشی طرح واره درمانی بر درماندگی روان شناختی و عدم تحمل بلاتکلیفی و خودتنظیمی هیجانی در زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس مراجعه کننده به انجمن ام اس شهر تهران انجام شد.

    روش بررسی

    روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری این مطالعه را زنان مبتلا به ام اس به تعداد 4816 نفر تشکیل دادند که در سال 1398 به منظور مشاوره و درمان به انجمن ام اس شهر تهران مراجعه کردند. بدین ترتیب، براساس فهرست ارایه شده ازسوی انجمن ام اس شهر تهران، درنهایت سی نفر به طور داوطلبانه وارد مطالعه شدند و به صورت تصادفی در دو گروه پانزده نفره آزمایش و گواه قرار گرفتند. شرکت کنندگان به مقیاس عدم تحمل بلاتکلیفی (فریستون و همکاران، 1994) و مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس (لاویباند و لاویباند، 1995) و پرسش نامه سبک های عاطفی (هافمن و کاشدن، 2010) در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون پاسخ دادند. فقط گروه طرح واره درمانی، طی هشت جلسه 45دقیقه ای مداخله گروهی را دریافت کرد. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تی مستقل و روش تحلیل کوواریانس تک متغیره در سطح معناداری 0٫05 ازطریق نرم افزار SPSS نسخه 24 انجام پذیرفت.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، طرح واره درمانی بر کاهش مولفه های متغیر درماندگی روان شناختی شامل استرس و اضطراب و افسردگی (0٫001>p)، کاهش مولفه های متغیر عدم تحمل بلاتکلیفی شامل استرس آمیزبودن بلاتکلیفی، ناتوانی برای انجام عمل، منفی بودن رویدادهای غیرمنتظره و اجتناب از آن ها و بلاتکلیفی درمورد آینده (0٫001>p) و افزایش مولفه های متغیر خودتنظیمی هیجانی شامل پنهان کاری و سازش کاری و تحمل (0٫001>p) در زنان گروه آزمایش مبتلا به ام اس موثر بود.

    نتیجه گیری

    براساس یافته های پژوهش، طرح واره درمانی بر کاهش درماندگی روان شناختی و کاهش عدم تحمل بلاتکلیفی و افزایش خودتنظیمی هیجانی زنان مبتلا به ام اس موثر است و می توان از این درمان برای بهبود مشکلات روان شناختی بیماران مبتلا به ام اس استفاده کرد.

    کلید واژگان: طرح واره درمانی, درماندگی روان شناختی, عدم تحمل بلاتکلیفی, خودتنظیمی هیجانی, مولتیپل اسکلروزیس}
    Zahra Shirin, Shahnam Abolghasemi *, Mohammad Ali Rahmani, Shohreh Ghorban Shiroudi
    Background & Objectives

    Multiple sclerosis (MS) is a chronic disease affecting the patients' physical conditions and limiting their activities. Patients with MS are more intolerant of uncertainty than the general population. This construct includes beliefs about anxiety, negative orientation towards the problem, and avoidant coping style. Psychological helplessness is another psychological problem that manifests itself in people with inflammation. Psychological helplessness refers to a specific distress and emotional state that people may experience temporarily or permanently in response to the pressures and problems of life. Emotional self–regulation is one of the strategies to deal with psychological problems caused by chronic diseases, specifically multiple sclerosis. People with MS experience more problems in emotional regulation than healthy people, which predicts lower quality of life. This study aimed to determine the effectiveness of schema therapy on psychological helplessness, intolerance of uncertainty, and emotional self–regulation in women with MS referred to the MS Society of Tehran City, Iran.

    Methods

    The research method was quasi–experimental with a pretest–posttest design with a control group. The statistical population comprised women with MS referred to the MS Society of Tehran in 2017 for counseling and treatment. The number of these people was 4816. Thus, according to the list provided by the Tehran MS Society to the researcher, 357 people entered the study voluntarily. The required number of samples was calculated based on similar studies, considering the effect size of 0.40, confidence level of 0.95, test power of 0.80, and the rate of loss of 10% for each group of 15 people. The inclusion criteria include women aged 20 to 45 years, with minimum diploma education, who have suffered from MS for at least one year, and whose illness was diagnosed by a qualified physician, with the results of diagnostic tests such as MRI in the case of MS Confirmed. Also, people whose disease had reached a severe stage or those absent from the intervention sessions for more than three sessions were excluded from the study process. The study participants responded to the Intolerance of Uncertainty Scale (IUS) (Freeston et al., 1994), Depression Anxiety Stress Scale (DASS) (Lovibond & Lovibond, 1995), and Emotional Self–Regulation Questionnaire (Hofmann & Kashdan, 2010) in the pretest and posttest phases. The schema therapy group received group intervention in 8 sessions of 45 minutes, and the control group was placed on a waiting list. Centrality and dispersion indices such as mean and standard deviation were used to describe the data. The independent t test and univariate covariance analysis were used to analyze the data. The mentioned statistical analyses were done using SPSS version 24 software. The significance level of the tests was considered to be 0.05.

    Results

    The results showed that schema therapy reduces the variable components of psychological helplessness, including stress, anxiety, and depression (p<0.001), relieving the variable components of uncertainty intolerance, including the stressfulness of indecision, the inability to take action, the negativity of unexpected events and their avoidance, and uncertainty about The future (p<0.001), and the increasing of emotional self–regulation variable components, including secrecy, compromise and tolerance (p<0.001) in the women of the experimental group with MS.

    Conclusion

    Based on the research findings, schema therapy effectively reduces psychological helplessness and uncertainty intolerance and increases the emotional self–regulation of women with MS. This treatment can improve the psychological problems of patients with MS.

    Keywords: Schema therapy, Psychological helplessness, Uncertainty intolerance, Emotional self–regulation, Multiple sclerosis}
  • سیده ریحانه رضوانی، شهنام ابوالقاسمی*، عبدالحسن فرهنگی

    هدف:

     این پژوهش با هدف ارایه الگوی رفتارهای خود مراقبتی زنان باردار براساس سواد سلامت و ذهن اگاهی با میانجیگری سبک زندگی سلامت محور انجام شده است.

    روش پژوهش:

     پژوهش حاضر به لحاظ هدف از نوع کاربردی و به لحاظ روش توصیفی- همبستگی از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه مورد مطالعه زنان باردار مراجعه کننده به مراکز جامع سلامت شهر بجنورد در سه ماه آخر سال 1400 بود. تعداد 240 نفر از زنان باردار به شیوه نمونه گیری در دسترس که داوطلب مشارکت در پژوهش باشند، انتخاب شد. داده ها با استفاده از پرسش نامه سواد سلامت بارداری خرازی، پیمان و اسماعیلی (1395)، پرسشنامه ذهن آگاهی چادویک، همبر، سیمز، پیترس، کوپرس و همکاران (2008)، پرسشنامه خودمراقبتی در بارداری مومنی، سیمبر، دولتیان و علوی مجد (1393) و پرسش نامه سبک زندگی سلامت محور والکر و هیل- پولرسکی (1997) به دست آمد و با استفاده از نرم افزار آماری SPSS24 و AMOS متغیرها تعریف و اطلاعات وارد شد و با استفاده از روش های آماری تحلیل مسیر و مدل یابی ساختاری مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    نتایج نشان می دهد رابطه ساختاری رفتارهای خودمراقبتی زنان باردار براساس سواد سلامت و ذهن اگاهی با میانجیگری سبک زندگی سلامت محور برازش دارد. در مدل نهایی پژوهش رابطه بین متغیرهای رفتارهای خودمراقبتی زنان باردار براساس سواد سلامت (50/0=β، 001/0>P) و ذهن اگاهی(47/0=β، 001/0>P) با میانجیگری سبک زندگی سلامت محور رابطه مثبت و معنی دار بود.

    نتیجه گیری

    می توان نتیجه گرفت با توجه به شاخص های برآورد شده، رابطه ساختاری رفتارهای خودمراقبتی زنان باردار براساس سواد سلامت و ذهن اگاهی با میانجیگری سبک زندگی سلامت محور برازش مناسبی دارد.

    کلید واژگان: خودمراقبتی, بارداری, ذهن اگاهی, سبک زندگی}
    Seyedeh Reyhaneh Rezvani, Shahnam Abolghasemi *, Abdolhassan Farhangi
    Aim

    This research was conducted with the aim of presenting the pattern of self-care behaviors of pregnant women based on health literacy and mindfulness with the mediation of a health-oriented lifestyle.

    Methods

    The current research was applied in terms of its purpose and structural equations in terms of descriptive-correlation method. The studied population was pregnant women referring to comprehensive health centers in Bojnord city in the last three months of 2021. A number of 240 pregnant women who volunteered to participate in the research were selected through available sampling. Data using the pregnancy health literacy questionnaire of Kharazi, Piman and Esmaeili (2015), the mindfulness questionnaire of Chadwick, Hember, Sims, Peters, Kupers et al. 2013) and the health-oriented lifestyle questionnaire of Walker and Hale-Polersky (1997) were obtained, and the variables were defined and information was entered using SPSS24 and AMOS statistical software, and it was analyzed using the statistical methods of path analysis and structural modeling.

    Results

    The results show that the structural relationship of pregnant women's self-care behaviors based on health literacy and mindfulness is suitable with the mediation of health-oriented lifestyle. In the final research model, the relationship between variables of self-care behaviors of pregnant women based on health literacy (β=0.50, P<0.001) and mindfulness (β=0.47, P<0.001) with the mediation of health-oriented lifestyle It was positive and meaningful.

    Conclusion

    It can be concluded that according to the estimated indicators, the structural relationship of self-care behaviors of pregnant women based on health literacy and mindfulness with the mediation of health-oriented lifestyle has a good fit.

    Keywords: Self-Care, Pregnancy, conscious mind, Lifestyle}
  • مرضیه اعتمادنیا، شهره شیرودی*، جواد خلعتبری، شهنام ابوالقاسمی
    هدف پژوهش حاضر پیش بینی نشانگان ضربه عشقی در دانشجویان بر اساس ویژگی های شخصیتی هگزاکو با میانجیگری بهزیستی معنوی بود. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی به روش مدلیابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمام دانشجویان دانشگاه های شهر تهران بود که از میان آنها به روش نمونه گیری چندمرحله ای با در نظر گرفتن اینکه حداقل حجم نمونه برای پژوهش های معادلات ساختاری 300 نفر پیشنهاد شده (کلاین، 2016) و احتمال ریزش نمونه، 500 نفر انتخاب شدند که از این تعداد 325 نفر دختر و 175 نفر پسر بودند. ابزار پژوهش شامل مقیاس نشانه های ضربه عشق راس (1999)؛ پرسشنامه شخصیت هگزاکوی لی و اشتون (2018) و پرسشنامه بهزیستی معنوی دالمن و همکاران (2002) بود. داده های پژوهش حاضر با استفاده از روش مدلیابی معادلات ساختاری تحلیل شدند. نتایج پژوهش حاضر نشان داد ضریب مسیر غیرمستقیم صفات دل پذیری (069/0-=β، 003/0=P)، هیجان پذیری (125/0=β، 001/0=P) و برون گرایی (041/0-=β، 017/0=β) با ضربه عشقی به واسطه بهزیستی معنوی معنادار بود.
    کلید واژگان: بهزیستی معنوی, دانشجویان, شخصیت, ضربه عشقی}
    Marzieh Etemadnia, Shohreh Shiroudi *, Javad Khalatbari, Shahnam Abulghasemi
    The aim of the present study was to predict love trauma syndromes in college students based on Hexaco personality traits with the mediation of spiritual well-being. The method of descriptive research was of correlation type with structural equation modeling method. The statistical population of this research included all the students of the universities of Tehran city, among them, multi-stage sampling method, taking into account that the minimum sample size for structural equation research is 300 people (Klein, 2016) and the possibility 500 people were selected, of which 325 were girls and 175 were boys. The research tools include Ross' love trauma symptoms scale (1999); The Hexaco personality questionnaire was Lee and Ashton (2018) and the spiritual well-being questionnaire of Dalman et al. (2002). The data of the present research were analyzed using the structural equation modeling method. The results of the present study showed the coefficient of the indirect path of pleasantness (β=0.069, P=0.003), excitability (β=0.125, P=0.001) and extroversion (0.041). β=-0, β=0.017) was significant with love impact through spiritual well-being.
    Keywords: spiritual well-being, Students, personality, Love Blow}
  • حمیدرضا بهرامیان، شهنام ابوالقاسمی، محمدرضا زربخش بحری
    زمینه و هدف

    عوامل روان شناختی و اجتماعی در بررسی های مربوط به اعتیاد حوزه وسیعی را به خود اختصاص داده است. هدف این پژوهش تعیین رابطه طرحواره های ناسازگار اولیه، وسواس فکری وکنترل عواطف با عود اعتیاد و با میانجی گری هیجان خواهی در معتادان خود معرف انجام شد.

    روش و مواد

    این مطالعه به صورت توصیفی و همبستگی از نوع مدل معادلات ساختاری با مشارکت 278 نفر از بیماران معتاد خود معرف در حال ترک مراجعه کننده به مراکز درمان سوءمصرف مواد شهرستان های تنکابن و عباس آباد در سال 1399 انجام شد. نمونه گیری به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب گردیده و داده ها با استفاده از پرسشنامه های عود اعتیاد، کنترل عواطف، طرحواره های ناسازگار اولیه، وسواس فکری- عملی و هیجان خواهی جمع اوری شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش مدل‌یابی معادلات ساختاری و نرم افزار Lisrel 8.80 انجام گردید.

    یافته ها

    میانگین (انحراف معیار) سن شرکت کنندگان، (5/11) 8/44 سال بود. ضریب مسیر مستقیم بین وسواس فکری و عود اعتیاد (001/0>P، 34/0β=)، طرحواره های ناسازگار اولیه و عود اعتیاد (001/0>P، 37/0β=) و کنترل عواطف و عود اعتیاد (001/0>P، 43/0β=) مثبت و معنادار بود. ضریب مسیر بین وسواس فکری و عود اعتیاد با میانجیگری هیجان خواهی (001/0>P، 49/0β=)، طرحواره های ناسازگار اولیه و عود اعتیاد با میانجیگری هیجان خواهی (001/0>P، 55/0β=) و کنترل عواطف و عود اعتیاد با میانجیگری هیجان خواهی (001/0>P، 52/0β=) مثبت و معنادار بود.

    نتیجه‌گیری:

     مطالعه نشان داد که رابطه طرحواره های ناسازگار اولیه، وسواس فکری و کنترل عواطف با عود اعتیاد و با میانجیگری هیجان خواهی در معتادان خود معرف از برازش برخوردار بوده و هیجان خواهی دارای نقش میانجی در رابطه بین طرحواره های ناسازگار اولیه، وسواس فکری و کنترل عواطف با عود اعتیاد است.

    کلید واژگان: وسواس فکری, طرحواره ناسازگار اولیه, هیجان, عود, اعتیاد}
    HamidReza Bahramian, Shahnam Abolghasemi *, Mohammadreza Zarbakhsh-Bahri
    Background and Objective

    Among the factors related to addiction are psychological and social factors, which have awide field of studies related to addiction. The aim of this study was to determine the relationship between primary maladaptive schemas, obsessive-compulsive disorder, and emotion control with addiction relapse Mediated by Sensation Seeking in Self-Identified Addicts.

    Materials and Methods

    This descriptive and correlational structural equation model study was conducted with the participation of 278 self-reported drug addicts who were quitting, referring to substance abuse treatment centers in Tonekabon and Abbas-Abad counties in 2020. Sampling was selected using available sampling method and data was collected using questionnaires on addiction relapse, emotion control, primary maladaptive schemas, obsessive-compulsive and sensation seeking. Data analysis was done using the structural equation modelling method and Lisrel 8.80 software.

    Results

    The mean (SD) age of the participants was 44.8 (11.5). The coefficient of the direct path between obsessive thoughts and addiction relapse (β=0.34, P<0.001), primary maladaptive schemas and addiction relapse (β=0.37, P<0.001) and emotional control and addiction relapse (β=0.43, P<0.001) was positive and significant. The path coefficient between obsession thoughts and addiction relapse was mediated by sensation seeking (β=0.49, P<0.001), primary maladaptive schemas maladjustment and addiction relapse by the mediation of sense seeking (β=0.55, P<0.001) and emotional control and addiction relapse with the mediation of sensation seeking (β=0.52, P<0.001) were positive and significant.

    Conclusion

    The study showed that the relationship between primary maladaptive schemas, obsessions, and emotion control with addiction relapse by mediated sensation seeking in self-reported addicts has a good fit, and sensation seeking has a mediating role in the relationship between primary maladaptive schemas and obsessions, and control of emotions with the relapse of addiction.

    Keywords: Obsessive-compulsive disorder, Primary maladaptive schemas, Sensation, Relapse}
  • شهین رضایی شهری، شهنام ابوالقاسمی*، فاطمه اصلاحی فرشمی
    زمینه و هدف

    در افراد سوءمصرف کننده مواد، سطح هراس از مرگ تحت تاثیر قرار می گیرد؛ از این رو استفاده از روش های درمانی برای هراس از مرگ در معتادان ضروری است. حال با توجه اهمیت موضوع و شیوع اعتیاد در جامعه، هدف مطالعه مقایسه اثربخشی دو رویکرد واقعیت درمانی و شفقت ورزی بر هراس از مرگ در معتادان بود.

    روش کار

    جامعه آماری این پژوهش نیمه آزمایشی شامل کلیه معتادان مراجعه کننده به شش کلینیک ترک اعتیاد شهرستان گلوگاه بود که در سال 1401-1400 به کلینیک های این شهرستان جهت ترک اعتیاد مراجعه داشتند. نمونه پژوهش حاضر شامل 45 نفر (15 نفر گروه واقعیت درمانی، 15 نفر گروه شفقت ورزی، 15 نفر گروه کنترل) بود. ابزار پژوهش، پرسشنامه هراس از مرگ تمپلر (1970) و پروتکل های درمانی واقعیت درمانی گلاسر (2010) (هر جلسه شصت دقیقه) و درمان شفقت ورزی گیلبرت (2014) (هر جلسه نود دقیقه) بود. برای تحلیل داده ها از تحلیل واریانس اندازه مکرر استفاده شد.

    یافته ها

    نشان می دهد که بطور متوسط میزان متغیر اضطراب مرگ در دو گروه مداخله درمانی (واقعیت درمانی و خودشفقت ورزی) نسبت به گروه کنترل در پس آزمون کاهش یافت. در آزمون پیگیری میزان اضطراب مرگ در دو گروه مداخله آموزشی نسبت به پس آزمون اندکی افزایش یافته و در گروه کنترل اندکی کاهش یافته است. از طرفی مشخص شد که واقعیت درمانی نسبت به شفق ورزی موثرتر بود.

    نتیجه گیری

    به طور کلی می توان بیان داشت که با استفاده از شیوه درمانی واقعیت درمانی و شفقت ورزی می توان هراس از مرگ را در  سو مصرف کنندگان مواد را بهبود بخشید.

    کلید واژگان: واقعیت درمانی, شفقت ورزی, هراس از مرگ, اعتیاد}
    Shahin Rezaei Shahri, Shahnam Abolghasemi*, Fatemeh Eslahi Farshami
    Background & Aims

    Today, there are few countries in the world where the most important and one of the major problems is not the issue of drugs and addiction. The World Health Organization has considered the issue of drugs, including production, transfer, distribution, and consumption, along with three other global issues, namely, the accumulation of weapons of mass destruction, environmental pollution, poverty, and class divisions among the basic issues that affect human life in social dimensions. , economic, cultural, and political threats and challenges in the global arena. Drug addiction is a neurological-psychiatric disorder that is associated with unpleasant habits and a strong desire to consume among its users, and over the years, it has caused many sufferings and tragedies due to the emergence of health problems for its abusers. Substance abuse disorder can make many substance-dependent patients suffer from psychological conditions such as stress, anxiety, and depression. Among the many psychological problems that arise in these people, we can mention a lack of attachment to life, depression, and despair, etc. Also, one of the essential components in addicts and even in depressed patients is problems related to mental health. Among the important factors affecting mental health is the category of death. Facing death and anxiety caused by it is considered as one of the most important components of people's mental health. Death anxiety means constant, abnormal, and morbid fear of death or dying. According to the definition of the British National Health Service, death anxiety is a kind of feeling of panic, fear, or worry when thinking about the process of dying or disconnecting from the world or what happens after death. Considering the importance of addiction disease and its complications, many methods are used to treat it, which can be referred to as self-compassion and reality therapy. Reality therapy is a strategic approach to behavior change; therefore, to explain it, we must first describe the selection theory. In psychology, various approaches such as behavioral therapy, cognitive therapy, psychoanalysis, etc. Therapeutic reality is an approach like other psychological approaches to change the behavior of mental patients in the first place and then to help change the behavior of clients in the process of self-development. Self-compassion training is one of the new interventions in the field of therapy that can increase a person's social support by applying kindness to oneself and others and improving social adjustment. In addition, this approach is effective on people's stress and psychological health. This approach can lead to improvement of distress tolerance and reduction of psychological distress of people. Self-compassion includes three components: self-love vs. self-judgment, human commonality vs. isolation, and mindfulness vs. extreme assimilation. The combination of these three components characterizes a person who has self-compassion. Therefore, it is necessary to use treatment methods for the fear of death in addicts. Now, according to what was said and also the importance of the subject, in this research we intend to investigate the effectiveness of two approaches reality therapy and compassion therapy on the fear of death in drug addicts and compare the effects of these two record therapies. Therefore, the main question of the research is: Is there a significant difference between the effectiveness of the two approaches of reality therapy and self-compassion on the fear of death in drug addicts and the two-month follow-up of the treatment?

    Methods

    The statistical population of this semi-experimental study included all addicts who were referred to six addiction treatment clinics in Galougah city in 1400-1401. The sample of the present study included 45 people (15 people in the reality therapy group, 15 people in the compassion group, and 15 people in the control group). The research tools were Templer's fear of death questionnaire (1970) and Glaser's (2010) reality therapy protocols (60 minutes each session) and Gilbert's (2014) compassion therapy (90 minutes each session). Repeated measure variance analysis was used to analyze the data.

    Results

    It shows that, on average, the death anxiety variable in the two therapeutic intervention groups (reality therapy and self-compassion) decreased compared to the control group in the post-test. In the follow-up test, the level of death anxiety in the two educational intervention groups increased slightly compared to the post-test and decreased slightly in the control group. On the other hand, it was found that reality therapy was more effective than compassion.

    Conclusion

    In general, it can be said that the fear of death in drug users can be improved by using reality therapy and compassion. In the current research, there were some limitations as follows: the available research sample cannot represent all addicts. The results of the present study can be generalized to the third group of drug users with demographic characteristics related to this research, and caution should be observed if the results are generalized to other women suffering from other types of addiction. In this research, it was not possible to control some variables such as family problems. Also, several questionnaires were completed at home, and the existing conditions may affect the way of answering. Considering the effectiveness of the two approaches of reality therapy and compassion therapy, it is suggested that these two approaches be used by therapists during the treatment and withdrawal of addiction so that the patients have more spirit in dealing with the withdrawal of the disease. Considering the effectiveness of these two psychotherapy approaches on mental disorders caused by addiction, it is suggested that therapists and mental health professionals, by holding reality therapy and compassion therapy, should take steps to change the level of mental health and follow-up treatment so that basic steps can be taken in to improve the process of leaving this disease and speeding up the recovery process of patients, it was harvested.

    Keywords: Reality Therapy, Compassion, Fear of Death, Addiction}
  • مریم شکری، محمدعلی رحمانی*، شهنام ابوالقاسمی
    هدف

    هدف این مطالعه مقایسه تاثیر زوج درمانی هیجان مدار بر بخشودگی، خودتنظیمی هیجانی و دلزدگی زناشویی زوجین متقاضی طلاق مراجعه کننده به اورژانس های اجتماعی خانواده بوده است.

    مواد و روش ها

     با توجه به ماهیت موضوع و اهداف پژوهش، این تحقیق به صورت نیمه تجربی و با طرح پیش آزمون-پس آزمون به یک گروه آزمایشی (زوج درمانی هیجان محور) و یک گروه گواه انجام شد. جامعه تحقیق حاضر را کلیه زوج های مراجعه کننده به اورژانس های اجتماعی خانواده تهران تشکیل می دادند. روش نمونه گیری به صورت هدفمند و با در نظر گرفتن شرایط ورود به مطالعه انجام شد. 30 نفر از زوجین مراجعه کننده در دو گروه قرار گرفتند. گروه اول تحت زوج درمانی هیجان محور و گروه دوم گواه بودند. ابزار پژوهش شامل مقیاس بخشودگی بین فردی (IFI-25)، پرسش‎نامه تنظیم هیجان شناختی گرنفسکی و همکاران (2001) و مقیاس دلزدگی زناشویی پاینز (1996) بوده است.

    یافته ها

    یافته ها نشان داد که زوج درمانی هیجان مدار بر دلزدگی زناشویی زوجین متقاضی طلاق مراجعه کننده به اورژانس های اجتماعی خانواده تاثیر مثبت دارد.

    نتیجه گیری

    نتایج نشان داد که زوج درمانی هیجان مدار بر بخشودگی، خودتنظیمی هیجانی و دلزدگی زوجین متقاضی طلاق مراجعه کننده به اورژانس های اجتماعی خانواده تاثیر مثبت دارد.

    کلید واژگان: زوجدرمانی هیجانمدار, بخشودگی, خودتنظیمی, دلزدگی زناشویی}
    Maryam Shokri, Mohammad Ali Rahmani *, Shahnam Abolghasemi
    Purpose

    The aim of this study was to compare the effect ofemotion-oriented couple therapy on forgiveness, emotional selfregulation and marital boredom of couples seeking divorcereferring to family social emergencies.

    Materials and Methods

    Due to the nature of the subject and theobjectives of the research, this research was conducted in a quasiexperimental manner with a pre-test-post-test design into anexperimental group (emotion-based couple therapy) and a controlgroup. The population of the present study consisted of all couplesreferring to Tehran family social emergencies. The samplingmethod was purposeful and taking into account the inclusioncriteria. Thirty couples were divided into two groups. The firstgroup underwent emotion-based couple therapy and the secondgroup was a witness. The research instruments included theInterpersonal Forgiveness Scale (IFI-25), the Grenfsky et al.Cognitive Emotion Regulation Questionnaire (2001) and thePineas Marital Boredom Scale (1996).

    Findings

    The results showed that emotion-oriented coupletherapy has a positive effect on marital boredom of couplesseeking divorce referring to family social emergencies.

    Conclusion

    The results showed that emotion-oriented coupletherapy has a positive effect on forgiveness, emotional selfregulation and boredom of couples seeking divorce referring tofamily social emergencies.

    Keywords: Emotion-Based Couple Therapy, forgiveness, SelfRegulation, marital boredom}
  • حمیدرضا بهرامیان، شهنام ابوالقاسمی*، محمدرضا زربخش بحری
    مقدمه

    اعتیاد به مواد مخدر به عنوان یکی از جدی‌ترین مسایل اجتماعی در جهان، ابعاد مختلف جامعه‌شناسی، روانشناسی، حقوقی، سیاسی و اقتصادی را در بر می‌گیرد و زمینه‌ساز بسیاری از آسیب‌ها و انحرافات اجتماعی است. پژوهش حاضر با هدف ارایه مدل عود اعتیاد بر اساس طرحواره‌های ناسازگار اولیه و وسواس فکری با میانجیگری هیجان خواهی در معتادان خود معرف انجام شد.

    روش کار

    طرح پژوهش حاضر توصیفی و طرح پژوهش همبستگی از نوع مدل معادلات ساختاری بود و برای بررسی یافته ها از نرم افزار لیزرل استفاده شد. جامعه‌ آماری پژوهش حاضر را تمامی بیماران معتاد خود معرف در حال ترک مراجعه کننده به مراکز درمان سوءمصرف مواد شهرستان های تنکابن و عباس آباد در سال 1399، به تعداد 2204 تشکیل داده که تعداد 278 نفر به روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب گردیده و به پرسشنامه‌های عود اعتیاد رایت (1993)، طرحواره‌های ناسازگار اولیه یانگ (1998)، وسواس فکری- عملی هاجسون و راچمن (1977) و هیجان‌خواهی ماروین زاکرمن (1978) پاسخ دادند؛ داده‌ها با استفاده از مدل‌یابی معادلات ساختاری تجزیه ‌و ‌تحلیل شدند.

    نتایج

    یافته‌های پژوهش نشان دادند که با توجه به کمتر بودن اثر مسیر مستقیم از مسیرهای غیرمستقیم، وجود متغیر میانجی هیجان‌خواهی رابطه بین طرحواره‌های ناسازگار اولیه و وسواس فکری را با عود اعتیاد افزایش داده و نقش میانجی هیجان خواهی در پژوهش حاضر مورد تایید واقع می‌شود. یافته‌های دیگر ارتباط بین طرحواره‌های ناسازگار اولیه و وسواس فکری را با عود اعتیاد تایید می‌کنند.

    کلید واژگان: هیجان خواهی, طرحواره های ناسازگار اولیه, وسواس فکری, میانجیگر, عود اعتیاد}
    Hamidreza Bahramian, Shahnam Abolghasemi *, Mohammadreza Zarbakhsh Bahri
    Introduction

    Drug addiction, as one of the most serious social issues in the world, encompasses various dimensions of sociology, psychology, law, politics and economics and is the cause of many harms and social deviations. The aim of this study was to present a model of addiction recurrence based on early maladaptive schemas and obsessive-compulsive disorder mediated by emotion seeking in self-reported addicts.

    Material and Method

    The design of the present study was descriptive and the design of the correlation study was a structural equation model and LISREL software was used to evaluate the findings. The statistical population of the present study consists of all 2204 self-reported addicted patients referring to drug abuse treatment centers in Tonekabon and Abbasabad counties in 1399, numbering 2204, of which 278 were selected by available sampling method and Responded to Wright (1993) Addiction Relapse Questionnaire, Young (1998) Early maladaptive Schemas, Hodgson & Rachmann (1977), and Marvin Zuckerman (1978); Data were analyzed using structural equation modeling.

    Results

    Findings showed that due to the less direct effect of indirect pathways than indirect pathways, the presence of emotion mediating variable increased the relationship between early maladaptive schemas and obsessive-compulsive disorder with the recurrence of addiction and the mediating role of emotion seeking in the present study. Confirmation occurs. Other findings confirm the association between early maladaptive schemas and obsessive-compulsive disorder with recurrence of addiction.

    Keywords: Excitement, Early maladaptive schemas, Obsession, Mediator, Relapse}
  • فریبا ربیعی خالدی، شهره قربان شیرودی*، شهنام ابوالقاسمی، محمدرضا زربخش بحری
    مقدمه

    هدف پژوهش مقایسه اثربخشی آموزش برنامه فرندز و بازی درمانی بر پاسخ به درد کودکان مبتلا به سرطان بود.

    روش کار

    روش پژوهش شبه آزمایشی و در قالب طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه می باشد. از کودکان 7 تا 12 سال مبتلا به سرطان بیمارستان لقمان تهران، 58 نفر له عنوان نمونه انتخاب شدند. سپس گروه های آزمایش 10 جلسه(هفته ای 2 جلسه 60 دقیقه ای) تحت مداخله آموزش برنامه فرندز و بازی درمانی قرار گرفتند و گروه گواه مداخله ای دریافت نکرد، سپس پس آزمون برای هر سه گروه اجرا شد. ابزار مورد استفاده مقیاس پاسخ به درد بود. داده ها با روش کواریانس و آزمون تعقیبی بن فرونی تحلیل شد.

    نتایج

    آموزش برنامه فرندز و بازی درمانی بر پاسخ به درد کودکان مبتلا به سرطان موثر بود. مقایسه دو مداخله نشان داد اثربخشی آموزش برنامه فرندز بر پاسخ به درد بیشتر از بازی درمانی است.

    نتیجه گیری: 

    برای بهبود پاسخ به درد کودکان مبتلا به سرطان می توان از برنامه فرندز و بازی درمانی بهره گرفت اما استفاده از فرنامه فرندز پیشنهاد می شود.

    کلید واژگان: برنامه فرندز, بازی درمانی, پاسخ به درد, کودکان مبتلا به سرطان}
    Fariba Rabeie Khaledi, Shohreh Ghorban Shiroudi *, Shahnam Abolghasemi, MohammadReza Zarbakhsh Bahri
    Introduction

    The aim of this study was to compare the effectiveness of Friends program training and play therapy on pain response in children with cancer.

    Methods

    The research method is quasi-experimental in the form of pre-test-post-test design with a control group. From children aged 7 to 12 years with cancer in Loghman Hospital of Tehran, 58 people were selected as the sample. Then the experimental groups underwent 10 sessions (2 sessions of 60 minutes per week) under the intervention of Friends program training and play therapy and the control group did not receive any intervention, then the post-test was performed for all three groups. The instrument used was the Pain Response Scale. Data were analyzed by covariance and Bonferroni post hoc test.

    Results

    Friends program training and play therapy were effective on pain response in children with cancer. Comparison of the two interventions showed that the effectiveness of Friends program training on pain response is greater than play therapy.

    Conclusion

    Friends and play therapy program can be used to improve the pain response of children with cancer, but the use of Friends program is recommended.

    Keywords: FRIENDS program, Play therapy, pain response, children with cancer}
  • فاطمه متولی الموتی، محمدرضا زربخش بحری، شهنام ابوالقاسمی
    زمینه و هدف

    بیماری دیابت یک اختلال متابولیکی است که با بسیاری از مشکلات جدی پزشکی، روانپزشکی، خانوادگی، شغلی، قانونی و مالی رابطه دارد. هدف این مطالعه تعیین نقش میانجی سرمایه روانشناختی در رابطه بین خودکارآمدی در مدیریت دیابت، سبک زندگی و ادراک بیماری با رفتار خودمراقبتی بیماران مبتلا به دیابت نوع دو در دو کشور ایران و دانمارک می باشد.

    روش و مواد

    این مطالعه همبستگی با مشارکت بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 عضو انجمن دیابت استان مازندران و شهر ارهوس کشور دانمارک انجام گرفت. تعداد نمونه 432 نفر بود که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه های رفتارهای خودمراقبتی بیماران مبتلا به دیابت، سبک زندگی، ادراک بیماری، سرمایه روانشناختی و مقیاس خودکارآمدی مدیریت دیابت جمع آوری شد. برای تجزیه و تحلیل داده های پژوهش از مدل سازی معادلات ساختاری با بکارگیری نرم افزارهای SPSS-22 و SmartPLS  3.3.3 استفاده شد.

    یافته ها

    میانگین (انحراف معیار) سن در گروه بیماران ایرانی 1/42 (8/7) و بیماران دانمارکی 6/40 (3/7) بود. ادراک بیماری (645/0 =β، 992/9t=)، سبک زندگی (423/0 =β، 374/4t=)، خودکارآمدی (475/0 =β، 091/5t=) و سرمایه روانشناختی (501/0 =β، 876/8t=) به صورت مستقیم و مثبت بر رفتارهای خودمراقبتی در بین بیماران ایرانی اثر داشت. همچنین در بین بیماران دانمارکی ادراک بیماری (624/0 =β، 974/9t=)، سبک زندگی (355/0 =β، 109/3t=)، خودکارآمدی (467/0 =β، 859/4t=) و سرمایه روانشناختی (506/0 =β، 908/8t=) به صورت مستقیم و مثبت بر رفتارهای خودمراقبتی تاثیرگذار بود.

    نتیجه‌گیری

    مطالعه نشان داد سرمایه روانشناختی در رابطه بین خودکارآمدی، ادراک بیماری و سبک زندگی با رفتار خودمراقبتی نقش واسطه ای داشت، به این صورت که با اثر مستقیم خودکارآمدی بر سرمایه روانشناختی، ادراک بیماری و سبک زندگی، رفتار خودمراقبتی افزایش یافت.

    کلید واژگان: خودمراقبتی, خودکارآمدی در مدیریت دیابت, سبک زندگی, ادراک بیماری, سرمایه روان شناختی}
    Fatemeh Motevalli-Alamuti, MohammadReza Zarbakhsh-Bahri, Shahnam Abolghasemi
    Background and Objective

    Diabetes is a metabolic disorder that is associated with many serious medical, psychiatric, familial, occupational, legal and financial problems. The aim of this study was to determine the mediating role of psychological capital in the relationship between self-efficacy in diabetes management, lifestyle and disease perception with self-care behavior among patients with type 2 diabetes in Iran and Denmark.

    Materials and Methods

    This correlational study was conducted with the participation of patients with type 2 diabetes who are members of the Diabetes Association of Mazandaran Province in Iran and Aarhus city of Denmark. The sample size was 432 people who were selected using the available sampling method. Data were collected using the self-care behaviors, lifestyle, disease perception, psychological capital questionnaires, and diabetes management self-efficacy scale. Structural equation modeling using SPSS Statistics for Windows, version 22.0 (SPSS Inc., Chicago, Ill., USA) and SmartPLS 3.3.3 software was used to analyze the research data.

    Results

    The mean (SD) age in the group of Iranian patients was 42.1 (7.8) and Danish patients was 40.6 (7.3). Self-efficacy in diabetes management (β = 0.467, t = 4.859), lifestyle (β = 0.355, t = 3.109), disease perception (β = 0.624, t = 9.974). =) and psychological capital (β = 0.506, t = 8.908) had a direct and positive relationship with self-care behaviors in Danish society. Self-efficacy in diabetes management (β = 0.475, t = 5,091), lifestyle (β = 0.423, t = 4.374), disease perception (β = 0.645, t = 9.992) and psychological capital (β = 0.501, t = 8.866) have a direct and positive relationship with self-care behaviors in Iranian society. Moreover, the mediating role of psychological capital in the relationship between self-efficacy, lifestyle, disease perception and self-care behaviors in Danish and Iranian society was confirmed.

    Conclusion

    The study showed that psychological capital had a mediating role in the relationship between self-efficacy, disease perception and lifestyle with self-care behavior, in such a way that the direct relationship of self-efficacy with psychological capital, disease perception and lifestyle, and self-care behavior increased.

    Keywords: Self-care, Self-efficacy, Lifestyle, Illness perception, psychological capital}
  • یاسمن عابد، شهنام ابوالقاسمی*، جواد خلعتبری
    مقدمه

    یکی از عوامل ایجاد تنش در والدین که با کاهش سازگاری اجتماعی همراه است، تولد فرزند معلول است. لذا پژوهش حاضر با هدف تعین اثربخشی "شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی" بر سازگاری اجتماعی و تنش والد گری در مادران دارای کودکان کم توان جسمی - حرکتی انجام گرفت. 

    روش کار

    روش پژوهش حاضر نیمه تجربی با پیش و پس آزمون و پیگیری، با گروه کنترل بود. جامعه آماری را، کلیه مادران دارای کودکان کم توان جسمی - حرکتی مراجعه کننده به  مرکز غربالگری بهزیستی شهدای دولت آباد شهر ری (بخش های آفتاب، کهریزک و فشافویه) تشکیل دادند. روش نمونه گیری به صورت هدفمند، 30 مادر  انتخاب شدند و به صورت تصادفی ساده با استفاده از روش قرعه کشی در 2 گروه  مداخله (15 تن)  و کنترل (15 تن) قرار گرفتند. جمع آوری داده ها با پرسشنامه جمعیت شناختی، "مقیاس سازگاری اجتماعی والدین"(Social Adjustment Scale) و " مقیاس تنش والدگری"(Parental Stress Scale) انجام شد. روایی محتوا و روایی صوری به روش کیفی و نیز پایایی به روش همسانی درونی با محاسبه ضریب آلفا کرونباخ  اندازه گیری شد. "شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی" برای گروه مداخله 8 جلسه اجرا شد و گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکردند. پس از پایان مداخله، برای گروه کنترل نیز مداخله  اجرا شد.  پیش آزمون قبل از مداخله و پس آزمون در پایان مداخله، برای هر  2 گروه تحت مداخله و دوره پیگیری (3 ماه) دریافت شد. داده ها با نرم افزار اس پی اس اس نسخه 24 تحلیل شد. 

    یافته ها

    بین 2 گروه مداخله و کنترل، پس از اجرای درمان تفاوت معناداری وجود دارد. بطوری که، میانگین نمره سازگاری اجتماعی  افزایش و نمره تنش والد گری گروه مداخله نسبت به گروه کنترل کاهش یافته بود (001/0>P)

    نتیجه گیری

    "شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی" سبب افزایش سازگاری  اجتماعی و کاهش تنش والد گری در مادران دارای کودکان کم توان جسمی - حرکتی شد. پیشنهاد می شود که از روش فوق به عنوان مداخله روانشناختی در افزایش سازگاری اجتماعی و کاهش تنش والد گری مادران دارای کودکان کم توان جسمی - حرکتی، استفاده شود.

    کلید واژگان: تنیدگی والدگری, سازگاری اجتماعی, شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی, کودک کم توان}
    Yasmane Abed, Shahnam Abolghasemi*, Javad Khalatbari
    Introduction

    One of the causes of stress in parents that is associated with reduced social adjustment is the birth of a disabled child. Therefore, the present study aimed to determine the effectiveness of Mindfulness Based Cognitive Therapy" on social adjustment and parenting stress in mothers with children with physical disabilities.

    Methods

    The research method was quasi-experimental with pre-test and post-test and follow-up with the control group. The statistical population consisted of all mothers with children with physical disabilities who referred to Welfare Screening Center for Dolatabad in Rey city (Aftab, Kahrizak and Fashafoyeh Wards). Sampling method was purposefully selected (30 mothers) and randomly divided into intervention (15 people) and control (15 people) groups using lottery method. Data were collected using demographic questionnaire, "Social Adjustment Scale" and "Parental Stress Scale". Content validity and face validity was measured by qualitative method and reliability by internal consistency method by calculating Cronbach's alpha coefficient. "Mindfulness-Based Cognitive Therapy" was performed for the intervention group for 8 sessions and the control group did not receive any intervention. At the end of the intervention for the control group, the intervention was performed. Pre-test before the intervention and post-test at the end of the intervention were received for both groups under the intervention and the follow-up period (3 months). The data were analyzed with SPSS. 24. 

    Results

    There is a significant difference between the intervention and control groups after the therapy. The mean score of social adjustment increased and the score of parenting stress decreased in the intervention group compared to the control group (P <0.001). 

    Conclusions

    “Mindfulness Based Cognitive Therapy" increased social adjustment and reduced parenting stress in mothers with children with physical disabilities. It is suggested that the above method be used as a psychological intervention to increase social adjustment and reduce parenting stress of mothers with children with physical disabilities.

    Keywords: Parenting stress, Social Adjustment, Mindfulness Based Cognitive Therapy, Handicapped Child}
  • مریم شکری، محمدعلی رحمانی*، شهنام ابوالقاسمی

    پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی زوج درمانی هیجان مدار و راه حل مدار بر بخشودگی و دلزدگی زناشویی زوجین متقاضی طلاق مراجعه کننده به اورژانس های اجتماعی خانواده شهر تهران در سال 1399 انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری است. جامعه آماری پژوهش را کلیه زوج های مراجعه کننده به اورژانس های اجتماعی خانواده شهر تهران تشکل دادند که از بین آنها، 45 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش (هر گروه 15 نفر) و یک گروه کنترل (15 نفر) گمارده شدند. گروه آزمایش زوج درمانی هیجان مدار به مدت 10 جلسه 60 دقیقه ای و گروه آزمایش راه حل مدار 10 جلسه 60 دقیقه ای تحت آموزش قرار گرفتند و گروه کنترل در لیست انتظار ماندند. ابزارهای مورد استفاده در پژوهش حاضر شامل پرسشنامه بخشودگی بین فردی (احتشام زاده و همکاران، 1389) و دلزدگی زناشویی (ملاچ پاینز، 2005) بودند. تجزیه‌وتحلیل اطلاعات به دست آمده از اجرای پرسشنامه در دو بخش توصیفی و استنباطی (تی مستقل و زوجی و تحلیل کوواریانس چند متغیری) انجام گرفت. نتایج نشان داد که هر دو درمان زوج درمانی و راه حل مدار بر بخشودگی و دلزدگی زناشویی زوجین متقاضی طلاق مراجعه کننده به اورژانس های اجتماعی خانواده موثر هستند. با این تفاوت که زوج درمانی هیجان مدار تاثیر بیشتری از روش راه حل محور بر بخشودگی و دلزدگی زناشویی زوجین متقاضی طلاق مراجعه کننده به اورژانس های اجتماعی خانواده دارند. با توجه به یافته ها می توان از دو رویکرد مشاوره گروهی هیجان مدار و راه حل مدار به عنوان رویکردهایی موثر، کم هزینه و کارآمد با قابلیت کاربرد وسیع در بهبود بخشودگی و ترمیم روابط زوجین دارای دلزدگی زناشویی، استفاده نمود.

    کلید واژگان: بخشودگی, دلزدگی زناشویی, زوج درمانی هیجان مدار, درمان راه حل مدار}
    Maryam Shokri, Mohamad Ali Rahmani *, Shahnam Abolghasemi

    The aim of this study was to Comparison of the effectiveness of Emotion-Focused couple therapy and solution-focused therapy on forgiveness and marital distress of couples seeking divorce referring to family social emergencies in Tehran in 1399. The research method is quasi-experimental with pre-test-post-test design with control and follow-up groups. The statistical population of the study consisted of all couples referring to family social emergencies in Tehran, from which 45 people were selected by purposive sampling method and randomly divided into two experimental groups (15 people in each group) and one control group (15 people) were appointed. The experimental Emotion-Focused couple therapy was trained for 10 sessions of 60 minutes and the experimental solution-focused therapy was trained for 10 sessions of 60 minutes and the control group remained on the waiting list. The instruments used in the present study included the Interpersonal Forgiveness Questionnaire (Ehteshamzadeh et al., 2010) and marital distress (Malach Paynes, 2005). Analysis of information obtained from the questionnaire was performed in two descriptive and inferential sections (independent and paired t-test and multivariate analysis of covariance). The results showed that both Emotion-Focused couple therapy and solution-focused therapy are effective on forgiveness and marital distress of couples seeking divorce referring to family social emergencies. The difference is that Emotion-Focused couple therapy has a greater effect than the solution-focused therapy on the forgiveness and marital boredom of couples seeking divorce referring to family social emergencies. According to the findings, two approaches of Emotion-Focused couple therapy and solution-focused therapy can be used as effective, low-cost and effective approaches with wide applicability in improving forgiveness and repairing relationships between couples with marital boredom.

    Keywords: forgiveness, marital distress, Emotion-Focused couple therapy, solution-focused therapy}
  • حسین حدادی مقدم، شهنام ابوالقاسمی*، طاهر تیزدست

    مقدمه

    مطالعه حاضر با هدف تعیین رابطه بین انواع هوش (هوش عمومی، هوش هیجانی، هوش موفق، هوش معنوی، هوش اخلاقی و هوش فرهنگی) و رضایت از زندگی با میانجی گری سلامت روان در دانشجویان انجام شد.

    روش کار

    روش مطالعه حاضر همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانشجویان دانشگاه آزاد تنکابن در سال تحصیلی 1398-1399 به تعداد 4416 نفر بودند. نمونه این پژوهش شامل 200 نفر از جامعه مذکور بود که با استفاده از روش نمونه گیری غیر تصادفی و در دسترس انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها شامل مقیاس رضایت از زندگی داینر و همکاران (1985)، آزمون هوشی عمومی نابسته به فرهنگ کتل (1949)، آزمون هوش هیجانی بار-آن (1997)، پرسشنامه هوش موفق استرنبرگ و گریگورنکو (2000)، پرسشنامه هوش معنوی کینگ (2009)، پرسشنامه هوش اخلاقی لینک و کیل (2005)، پرسشنامه هوش فرهنگی ارلی و آنگ (2003) و پرسشنامه سلامت عمومی گلدبرگ و هیلر (1979) بود.

    نتایج

    تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری نشان داد اثر مستقیم سلامت روان بر رضایت از زندگی معنادار 69/0 و معنادار است (05/0>p). اثر مستقیم هوش بر رضایت از زندگی 37/0 و معنادار است (05/0>p). همچنین، بین هوش عمومی با سلامت روان رابطه معنادار وجود دارد (05/0>p).

    نتیجه گیری

    نتیجه این مطالعه نشان داد سلامت روان در رابطه بین هوش و رضایت از زندگی دانشجویان نقش میانجی دارد و بر این اساس، پیشنهاد می شود در محیط های آموزشی شرایطی فراهم شود تا دروس و زمینه های آموزشی پیرامون پرورش انواع هوش صورت گیرد تا موجب سلامت روان و رضایت از زندگی بیشتر در دانشجویان شود.

    کلید واژگان: سلامت روان, هوش, رضایت از زندگی}
    Hossein Haddadi Moghaddam, Shahnam Abolghasemi *, Taher Tizdast
    Introduction 

    The aim of this study was to determine the relationship between types of intelligence (general intelligence, emotional intelligence, successful intelligence, spiritual intelligence, moral intelligence and cultural intelligence) and life satisfaction mediated by mental health in students.

    Method

    The method of the present study was correlation. The statistical population of this study included all students of Tonekabon Azad University in the academic year 1399-1399 in the number of 4416 people. The sample of this study included 200 people from the mentioned community who were selected using non-random and available sampling method. Data collection tools included Life Satisfaction Scale of Diner et al. (1985), Cattell Culture (1949) General Intelligence Test (Bar9-On Emotional Intelligence Test) (1997), Sternberg and Grigorenko Success Intelligence Questionnaire (2000), Intelligence Questionnaire Spiritual King (2009), Link and Kiel (2005) Moral Intelligence Questionnaire, Early & Ang (2003) Cultural Intelligence Questionnaire, and Goldberg & Hiller (1979) General Health Questionnaire.

    Results 

    Data analysis using structural equation modeling showed that the direct effect of mental health on life satisfaction was significant (0.69) (p <0.05). The direct effect of intelligence on life satisfaction is 0.37 and significant (p <0.05). Also, there is a significant relationship between general intelligence and mental health (p <0.05).

    Conclusion

    The results of this study showed that mental health has a mediating role in the relationship between intelligence and life satisfaction of students. And increase student life satisfaction.

    Keywords: Mental health, Intelligence, Life Satisfaction}
  • محمدرضا زربخش*، فاطمه متولی، شهنام ابوالقاسمی
    خودمراقبتی در دیابت یکی از مهم ترین عوامل برای تحت کنترل درآوردن بیماری است. توانمندی و قدرت پذیرش وضعیت از عوامل شخصیتی هستند که بر روی وضعیت بیماران اثر می گذارند و قدرت آن ها را جهت برخورد با مشکلات از جمله بیماری ها افزایش می دهند. هدف پژوهش حاضر طراحی مدلی برای ارتقا رفتار خود مدیریتی بیماران دیابتی نوع دو براساس سبک زندگی، دانش دیابتی و ادراک بیماری با میانجیگری سرمایه روانشناختی بود. برای این منظور، طی یک پژوهش توصیفی از نوع همبستگی 216 نفر از بیماران مبتلا به دیابت نوع دو انجمن دیابت استان مازندران به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و از نظر رفتار خودمراقبتی، سبک زندگی، ادراک بیماری، دانش دیابتی و سرمایه روانشناختی مورد ارزیابی قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل داده ها با روش معادلات ساختاری نشان داد که متغیرهای سبک زندگی، دانش دیابتی، ادراک بیماری و سرمایه روانشناختی با رفتار خود مراقبتی رابطه مستقیم و معنادار دارد و متغیر سرمایه روانشناختی نقش میانجی را در این رابطه دارد. نتایج حاکی از این بود که مدل ارایه شده برای بیماران دیابتی دارای برازش مناسب است.
    کلید واژگان: رفتارخودمراقبتی, سبک زندگی, دانش دیابتی, ادراک بیماری, سرمایه روانشناختی, دیابت}
    Mohammadreza Zarbakhsh *, Fatemeh Motevali, Shahnam Abolghasemi
    Self-care  in diabetes is one of the most important factors in controlling the disease. Capability and acceptance status is the personality factors that affect the condition of patients and increase their power to deal with problems among disease. The aim of this study was design a model for promotion of self-care behaviors diabetic patient according to life style, diabetes knowledge and disease perception with mediating role of psychological capital. For this purpose, during a research a correlational description of 216 patients with type 2 diabetes in Mazandaran diabetes association by available sampling method selection and self-care behavior lifestyle, disease perception, diabetic knowledge and psychological capital were evaluated. Data analyzed using structural equations indicated that the variables of life style, diabetes knowledgem illness perception and psychological capital had a direct and significant relationship with self-care behavior and psychological capital had mediating role in this relation. Result showed the proposed model for diabetic patients has goodness of fit.
    Keywords: Self-care Behaviors, Life Style, diabetes knowledge, disease perception, psychological capital, Diabetes}
  • فاطمه اخوتیان، شهنام ابوالقاسمی*
    زمینه و هدف

    رضایت زناشویی از مسایل بسیار حایز اهمیت در رابطه زناشویی است که نقش مهمی در عملکرد خانواده ایفا می کند. پژوهش حاضر با هدف پیش بینی رضایت زناشویی براساس مهارت های ارتباطی و مهارت های مقابله با استرس و سبک های عشق ورزی در دانشجویان زن متاهل اجرا شد.

    روش بررسی

    </strong> روش پژوهش توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری را تمامی دانشجویان زن متاهل دانشگاه تنکابن در سال تحصیلی 98-1397 تشکیل دادند که 250 نفر به روش دردسترس به عنوان نمونه آماری پژوهش انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ (فاورز و اولسون، 1989)، پرسشنامه مهارت های ارتباطی بین فردی (محمودی و همکاران، 1395)، پرسشنامه سبک های مقابله با استرس (لازاروس و فولکمن، 1985) و مقیاس نگرش های عشق (هندریک و هندریک، 1989) جمع آوری شد. تحلیل داده ها به روش ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون خطی چندگانه (گام به گام) با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 22 صورت گرفت. سطح معناداری آزمون ها 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که اثر سبک عشق ورزی استورگ (0٫001>p، 0٫29-=β) و سبک عشق ورزی اروس (0٫001>p، 0٫21-=β) بر رضایت زناشویی منفی و معنادار بود. اثر مهارت های ارتباطی (0٫001>p، 0٫27=β) و مهارت های مقابله با استرس هیجان مدار (0٫029=p، 0٫13=β) بر رضایت زناشویی مثبت و معنادار به دست آمد. <span style="font-family:"XB Niloofar"">

    نتیجه گیری

    براساس یافته های پژوهش نتیجه گرفته می شود، بین متغیرهای سبک های عشق ورزی، مهارت های ارتباطی و مهارت های مقابله با استرس هیجان مدار و مسیله مدار با رضایت زناشویی رابطه وجود دارد؛ همچنین متغیرهای سبک عشق ورزی استورگ، مهارت های ارتباطی، سبک عشق ورزی اروس و مهارت های مقابله با استرس هیجان مدار قدرت پیش بینی رضایت زناشویی را دارند.

    کلید واژگان: رضایت زناشویی, مهارت های ارتباطی, شیوه های مقابله, سبک های عشق ورزی}
    Fatemeh Okhovatian, Shahnam Abolghasemi*
    Background & Objectives

    Satisfaction with marital life is one of the most important and important issues in the marital relationship. Research suggests that communication patterns and relationships between couples can predict the quality of life and marital satisfaction and that quality of marital relationships can maintain the relationship between couples. Another variable that appears to be contributing to marital satisfaction is coping styles with stressful situations in life, namely coping styles. Close and romantic relationships are other factors that can influence marital satisfaction. Love styles illustrate some of the factors through examples that confirm and emphasize the success of relationships. Different attitudes toward love, partly derived from one's previous family experiences, can influence feelings and behaviors and be classified into six main styles. The six love styles include Eros, Storge, and Lodus (primary styles) and Mania, Pragma, and Agape (secondary styles). This study aimed to determine the predictive value of marital satisfaction based on communication and stress coping skills and love–making styles in married women university students.

    Methods

    The research method was descriptive–correlational and the statistical population consisted of all married female students of Tonekabon University, Tonekabon City, Iran, in the academic year of 2018–19. A total of 250 subjects were selected by statistical sampling method. The inclusion criteria were as follows: undergraduate to doctoral students, being in the age range of 20–45 years, full consent of people to participate in the research, and lacking a mental disorder. The exclusion criteria were suffering from psychological problems (such as depression) and the use of psychiatric drugs. The instruments used in this study were as follows: Enrich Marital Inventory (Fowers & Olson, 1989), Interpersonal Communication Skills Questionnaire (Mahmoodi et al., 2017), Stress Coping Styles Questionnaire</em> (Lazarus & Folkman, 1985), and Love Attitude Scale (Hendrick & Hondrick, 1989). In this research, data analysis was in the field of descriptive statistics using frequency, frequency percentage, mean and standard deviation. To test the purpose of the research, the Pearson correlation test was used to examine the relationship between predictor variables (communication skills, stress coping skills, and lovemaking styles) and one criterion variable (marital satisfaction). Also, multiple linear regression analysis (step by step) was used, and among the predictor variables, the variable with better predictability and greater relationship was selected. All statistical analysis was done using SPSS version 22 software. The significance level of the tests in this research was considered 0.05.

    Results

    The results showed that the effect of Storge lovemaking style (β= –0.29; p<0.001) and Eros lovemaking style (β= –0.21; p<0.001) had a negative and significant marital satisfaction. The effect of communication skills (β=0.27; p<0.001) and coping skills with emotional stress (β=0.13; p=0.029) was significant and positive.

    Conclusion

    Based on the findings, there was a relationship between lovemaking styles, communication skills, and problem–oriented and emotion–focused stress coping skills with marital satisfaction. Also, the variables of Storge lovemaking style, communication skills, Eros lovemaking style, and emotion–focused coping skills had the power of predictor of marital satisfaction.

    Keywords: Marital satisfaction, Communication skills, Coping strategies, Love making styles}
  • منصور نظری چافجیری، شهنام ابوالقاسمی*، محمدرضا زربخش بحری
    زمینه و هدف

    تجارب آسیب‌زا و محیط خانوادگی آشفته می‌تواند در بروز نشانه‌های افسردگی موثر باشد. مطالعه حاضر با هدف تدوین مدل افسردگی افراد آسیب‌دیده شنوایی براساس سبک‌های دلبستگی و سرمایه روان‌شناختی با میانجی‌گری حمایت اجتماعی ادراک‌شده انجام شد.

    روش‌بررسی

    روش این پژوهش، تحلیلی از نوع همبستگی و مدل‌سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش را افراد آسیب‌دیده شنوایی دارای پرونده فعال در کانون ناشنوایان شهر رشت زیر پوشش سازمان بهزیستی استان گیلان در سال 1399 به تعداد 1466 نفر تشکیل دادند. حجم نمونه براساس تعداد متغیرهای آشکار، 305 نفر تعیین شد که با استفاده از روش نمونه‌گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزارهای جمع‌آوری داده‌ها شامل پرسش‌نامه افسردگی بک-ویرایش دوم (بک و همکاران، 1996)، مقیاس دلبستگی والدین-همسالان (آرمسدن و گرینبرگ، 1987)، پرسش‌نامه سرمایه روان‌شناختی (لوتانز و همکاران، 2007) و مقیاس چندبعدی حمایت اجتماعی ادراک‌شده (زیمت و همکاران، 1988) بود. تحلیل داده‌ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و روش مدل‌سازی معادلات ساختاری در نرم‌افزارهای SPSS نسخه 22 و لیزرل نسخه 8٫80 صورت گرفت. سطح معناداری آزمون‌ها 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته‌ها

    نتایج نشان داد، دلبستگی والدین (0٫64=β، 0٫001>p) و سرمایه روان‌شناختی (0٫61=β، 0٫001>p) دارای اثر مثبت و مستقیم بر حمایت اجتماعی ادراک‌شده بودند. دلبستگی والدین (0٫38-=β، 0٫001>p) و سرمایه روان‌شناختی (0٫41-=β، 0٫001>p) اثر منفی و معکوس بر افسردگی داشتند. اثر غیرمستقیم دلبستگی والدین بر افسردگی برابر با (0٫52-=β، 0٫001>p) بود. اثر غیرمستقیم سرمایه روان‌شناختی بر افسردگی برابر با (0٫49-=β، 0٫001>p) به‌دست آمد. همچنین شاخص‌های نکویی برازش از برازش مطلوب الگوی پژوهش با داده‌های گردآوری‌شده حمایت کردند (0٫035=RMSEA، 0٫93=AGFI).

    نتیجه‌گیری

    براساس یافته‌های این پژوهش نتیجه گرفته می‌شود، حمایت اجتماعی ادراک‌شده در رابطه بین سبک‌های دلبستگی و سرمایه روان‌شناختی با افسردگی افراد با آسیب شنوایی نقش میانجی دارد.

    کلید واژگان: افسردگی, سبک دلبستگی, سرمایه روان شناختی, حمایت اجتماعی ادراک شده}
    Mansour Nazari Chafjiri, Shahnam Abolghasemi *, Mohammadreza Zarbakhsh Bahri
    Background & Objectives

    Depression is a mental disorder whose main characteristic is having a state of anxiety in different situations for at least two weeks. Traumatic experiences and a disturbing family environment can be effective in the onset of depressive symptoms, so attachment injuries are among the main underlying factors in the formation of a depressive disorder. Positive psychological capital is a positive psychological state of life that includes productivity, hope, optimism and self–efficacy. Social support has been cited as a predictor of hope and an increased ability to cope with stress and difficult situations. Adolescents with hearing impairments due to physical disabilities and the resulting deprivations are often unable to form social and mutual relationships with their peers, and their emotional and social adjustment is difficult. Therefore, the quality of attachment with peers is low. This study aimed to develop a model for depression in hearing–impaired people based on attachment styles and psychological capital mediated by perceived social support.

    Methods

    This research is a correlational analytic study using structural equation modeling. The study’s statistical population comprised 1466 people with hearing impairments with active files in the Deaf Center of Rasht City, Iran, under the auspices of the Welfare Organization of Gilan Province, in 2020. A sample of 305 people was selected from the study population using a simple random sampling method. According to Klein (1998), if structural equation modeling is used, about 15 samples are needed for each manifest variable. Since there were 15 manifest variables in this study, 255 people were needed, but considering the possible dropout, 305 people were selected as the final sample. The inclusion criteria were mild to profound hearing impairment, no history of serious physical or psychological problems, no use of psychological medication, and no use of psychological therapies. The exclusion criteria included providing incomplete information and not answering all the questions of the questionnaires. Data collection tools were Psychological Capital Questionnaire (Luthans et al., 2007), Multidimensional Perceived Social Support Scale (Zimet et al., 1988), Beck Depression Inventory–II (Beck et al., 1996), and Parent–Peer Attachment Scale (Armsden & Greenberg, 1987). For data analysis, mean and standard deviation indices were used at the level of descriptive statistics. Inferential analysis of data was performed using the Pearson correlation coefficient and structural equation modeling in SPSS software version 22 and LISREL version 8.80. The Bootstrap test was used to evaluate the mediating relationships. The significance level of the tests was considered 0.05.

    Results

    Findings showed that parental attachment (β=0.64, p<0.001) and psychological capital (β=0.61, p<0.001) had a positive and direct effect on perceived social support. Also, parental attachment (β=–0.38, p<0.001) and psychological capital (β=–0.41, p<0.001) had an inverse effect on depression. The indirect effect of parental attachment on depression was equal to β=–0.52 (p<0.001). The indirect effect of psychological capital on depression was equal to β=–0.49 (p<0.001). Good fit indices also supported the optimal fit of the research model with the collected data (RMSEA=0.035, AGFI=0.93).

    Conclusion

    Based on the findings of this study, perceived social support has a mediating role in the relationship between attachment styles and psychological capital with depression in people with hearing impairment.

    Keywords: Depression, Attachment style, Psychological capital, Perceived social support}
  • زهرا فریدونی ولاشجردی، شهنام ابوالقاسمی*، جواد خلعتبری، مرتضی ترخان

    سالمندان نیاز به توجه و مراقبت پزشکی و روان پزشکی مطلوب دارند، و انتخاب رویکرد مناسب درمانی برای مراقبت های روان شناختی ایشان به ویژه در سالمندان دچار اختلال شناختی در بهبود علایم روان شناختی و سلامت آنها اثرگذار خواهد بود. بنابراین، هدف این پژوهش مقایسه اثربخشی شوخ طبعی درمانی و بازتوانی شناختی بر بی قراری و بی تفاوتی مردان سالمند مبتلا به اختلال شناختی خفیف بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل تمامی سالمندان مرد دچار اختلال شناختی خفیف و مقیم سراهای سالمندی استان البرز بود. ابتدا آسایشگاه خیریه کهریزک به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شد، سپس بر اساس ملاک های ورود، 51 سالمند انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایشی (شوخ طبعی و بازتوانی شناختی) و یک گروه کنترل قرار گرفتند. سیاهه بی قراری کوهن-منسفیلد، مقیاس بی تفاوتی مارین و ارزیابی شناختی مونترال-پایه برای گردآوری داده ها استفاده شد. گروه مداخله شوخ طبعی، مهارت شوخ طبعی مک گی و گروه بازتوانی شناختی، راهبردها و فنون بازتوانی شناختی کلی و اوسالیوان را به طور مجزا در 8 جلسه 90 دقیقه ای دریافت کردند و گروه کنترل در این مدت هیچ مداخله ای دریافت نکرد. نتایج تحلیل کواریانس تک متغیری نشان داد مداخله شوخ طبعی موجب کاهش بی قراری و بی تفاوتی شد. بازتوانی شناختی نیز موجب کاهش بی قراری و بی تفاوتی شد. همچنین شوخ طبعی درمانی و بازتوانی شناختی تفاوت معناداری در کاهش بی قراری و بی تفاوتی نداشتند. با توجه به اثربخشی هر دو مداخله در کاهش بی قراری و بی تفاوتی در این پژوهش می توان از این مداخلات برای بهبود علایم روان شناختی، عملکرد فردی و روابط بین فردی سالمندان مبتلا به اختلال شناختی خفیف استفاده کرد.

    کلید واژگان: شوخ طبعی درمانی, بازتوانی شناختی, بی قراری, بی تفاوتی, اختلال شناختی خفیف}
    Zahra Fereidouni Valashejerdi, Shahnam Abolghasemi *, Javad Khalatbari, Morteza Tarkhan

    The elderly need proper medical and psychiatric care and attention. So, choosing an appropriate therapeutic method for their psychological care, especially in the elderly with cognitive impairment, will be effective in improving their psychological symptoms and health. Therefore, this study aimed to compare the effectiveness of humor therapy and cognitive rehabilitation on agitation and apathy in male elders with mild cognitive impairment. It was a quasi-experimental study with pretest-posttest design with a control group. The statistical population included all male elderly with mild cognitive impairment residing of nursing homes in Alborz province, Iran. At first, Kahrizak Charity Hospice was selected by purposeful sampling method, and then 51 elderly people were selected based on inclusion criteria, and assigned randomly into two experimental groups (humor and cognitive rehabilitation) and one control group. Cohen-Mansfield’s Agitation Inventory, Apathy’s Evaluation Scale and Montreal’s Cognitive Assessment-Basic were used to collect data. The two intervention groups received eight 90-minute sessions of Humor therapy based on the Mcghee’s 7 Humor Habits Program and Kelly and O’Sullivan’s Cognitive Rehabilitation, and the control group did not receive any intervention during this period. The results of univariate analysis of covariance (ANCOVA) revealed that humor therapy reduces agitation and apathy. Moreover, cognitive rehabilitation reduced agitation and apathy. Meanwhile, there was no significant difference between humor therapy and cognitive rehabilitation in terms of reducing agitation and apathy. According to the effectiveness of humor therapy and cognitive rehabilitation in reducing agitation and apathy in this study, these interventions can be applied to improve psychological symptoms, personal functioning and interpersonal relationships in the elderly with mild cognitive impairment.

    Keywords: Humor therapy, cognitive rehabilitation, agitation, apathy, mild cognitive impairment}
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال