به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

شهین احمدیان

  • ماریا امیدی شاهسوندی، پریچهره یغمایی*، شهین احمدیان، آزاده ابراهیم حبیبی
    فیبریل های آمیلوییدی تجمعات رشته مانندی هستند که از باز شدن ساختار طبیعی و بدتاخوردگی انواع مختلف پپتیدها و پروتیین ها بوجود می آیند. این تجمعات آمیلوییدی با برخی از بیماری ها نظیر بیماری های تحلیل برنده عصبی و سیستماتیک از قبیل آلزایمر، پارکینسون و دیابت نوع دو در ارتباط می باشند. هدف از این مطالعه بررسی اثرات مهاری ترانس چالکون در مهار فرایند فیبریلاسیون انسولین (پروتیین مدل) می باشد. در مرحله اول با استناد به مطالعات انجام شده، شرایط مناسب برای تشکیل فیبریل های آمیلوییدی برای پروتیین مدل مد نظر ما فراهم شد. سپس پپتید انسولین در حضور و عدم حضور ترانس چالکون به مدت 24 ساعت در شرایط تشکیل تجمعات آمیلوییدی انکوبه شد و فیبریل های تشکیل شده با تکنیک های مختلف از جمله مطالعه تغییرات جذب نوری کنگورد با تکنیک اسپکتروسکوپی، تصاویر حاصل از میکروسکوپ الکترونی گذاره (TEM) و تصویربرداری و آنالیز تجمعات آمیلوییدی با میکروسکوپ فلورسان بررسی شدند در نهایت، با استفاده از روش داکینگ مولکولی توسط نرم افزار AutoDock برهمکنش های احتمالی ترکیب ترانس چالکون با پپتید انسولین تحلیل شد. نتایج حاصل از پژوهش، کاهش قابل ملاحظه تجمعات آمیلوییدی را در نمونه تغییر داده شده نسبت به نمونه شاهد نشان داد.
    کلید واژگان: تجمعات آمیلوئیدی، ترانس چالکون، انسولین، ترکیبات آروماتیک، کنگورد، تیوفلاوینS، داکینگ
    Maria Omidi Shahsavandi, Parichehr Yaghmaee *, Shahin Ahmadian, Azadeh Ebrahim-Habibi
    Amyloid fibrils are string-like aggregates that form due to the disruption of natural structure and misfolding of various types of peptides and proteins. These amyloid aggregates are associated with some neurodegenerative and systemic diseases such as Alzheimer's, Parkinson's, and type 2 diabetes. The aim of this study was to investigate the inhibitory effects of Trans-chalcone on insulin fibrillation (as a model protein). In this study, insulin was incubated for 24 hours in the presence and absence of Trans-chalcone under amyloid formation conditions. The formed fibrils were analyzed using various techniques including Congo red absorption spectral changes by spectroscopy, electron microscopy images by TEM, and fluorescent staining of amyloid aggregates by fluorescent microscopy. Then, possible interactions between Trans-chalcone and insulin were analyzed using molecular docking method by AutoDock software. The results showed a significant reduction in amyloid fibril formation in the additive-containing sample compared to the control sample. This study provides evidence that Trans-chalcone has an inhibitory effect on insulin fibrillation and could be a potential therapeutic agent for amyloid-related diseases.
    Keywords: Amyloid aggregates, Trans-chalcone, insulin, Aromatic compounds, Congo Red, Thioflavin S, docking
  • حمیدرضا علیپور، پریچهره یغمایی*، شهین احمدیان، مریم قبه، آزاده ابراهیم حبیبی
    بیماری آلزایمر یک اختلال تخریبی نورونی است که باعث مرگ نورون و از دست دادن حافظه می شود و موجب تولید رادیکال های آزاد و فاکتورهای التهابی بروز می کند. مطالعات نشان می دهد بورنیل استات  به عنوان یک مونوترپن دارای اثرات آنتی اکسیدانی و ضد التهابی می باشد. بنابراین در این مطالعه اثرات بورنیل استات با دوزهای20 و 50 میلی گرم/کیلوگرم در موش آلزایمری شده نر نژاد ویستار مورد بررسی قرار گرفت . برای ایجاد مدل آلزایمری از تزریق دو طرفه  Aβ1-42 درون هیپوکامپ رت های نر استفاده شد. در این مطالعه آنزیم های بیوشیمیایی SOD و MDA، تست رفتاری شاتل باکس، بررسی های هیستولوژیکی و رنگ آمیزی هماتوکسیلین و ایوزین و تیوفیلاوین S جهت بررسی نوروژنز و پلاک های آمیلوییدی و اثرات استرس بی حرکتی کوتاه مدت بر موش های آلزایمری و همچنین اثرات ترکیب ذکر شده در محیط in vitro نیز مورد بررسی قرار گرفت. فاکتورهای بیوشیمیایی، تصاویر بافت شناسی و آزمون رفتاری گروه آلزایمری در مقایسه با گروه های کنترل به طور معناداری متفاوت بود . به طوریکه شاخص های یادگیری و حافظه در گروه آلزایمری شده در مقایسه با گروه کنترل کاهش معنا داری نشان داد. همچنین دریافت ترکیب بورنیل استات باعث افزایش معنادار نوروژنز و کاهش معنادار تراکم پلاک ها و همچنین تغییرات شاخص های بیوشیمیایی و آزمون رفتاری شد. علاوه بر این، دریافت ترکیب بورنیل استات  توام با استرس بی حرکتی  باعث افزایش سرعت یاد گیری و بهبود حافظه نسبت به گروه آلزایمری شد. قابل ذکر است که ترکیب فوق در محیط in vitro باعث کاهش فیبریل های آمیلوییدی شد. با توجه به نتایج به دست آمده در این مطالعه و گزارش های قبلی مبنی بر اثرات ضد التهابی و آنتی اکسیدان بورنیل استات به نظر می رسد این ترکیب می توانند اختلالات و عارضه های ایجاد شده در حافظه را بهبود ببخشند.
    کلید واژگان: پلاک های آمیلوئید، بورنیل استات، Aβ42، حافظه، استرس بی حرکتی
    Hamid-Reza Alipour, Parichehreh Yaghmaei *, Shahin Ahmadian, Maryam Ghobeh, Azadeh Ebrahim-Habibi
    Alzheimer's disease is a neurodegenerative disorder that results in neuronal death and memory loss as it progresses. Following the progression of this disease, the production of free radicals and inflammatory factors occurs and it is now increasingly widespread, especially among the elderly. Studies show that Bornyl acetate, as a monoterpene, has antioxidant and anti-inflammatory effects. Therefore, the present study aims at assessing the effects of Bornyl acetate on AD male Wistar rats. Aβ1-42 was injected into the hippocampus of male rats bilaterally to create the Alzheimer's model. The therapeutic as well as the preventive effects of Bornyl acetate at a dosage (50, 20 mg/kg) were also investigated. Moreover, biochemical enzymes, SOD and MDA, shuttle box behavioral test, histological studies and hematoxylin & eosin and thioflavin-S staining were used to evaluate neurogenesis and amyloid plaques and the effects of short-term restraint stress on AD rats as well as the effects of the compound in vitro. Biochemical factors, histological images and behavioral test of the AD group were significantly different from the control groups and AD group showed a significant decline in learning and memory indices compared with the control group. Also, receiving a Bornyl acetate caused a significant increase in neurogenesis and a significant decrease in plaque density as well as significant changes in biochemical indices and behavioral tests. In addition, Bornyl acetate + restraint stress (R) group elevated learning speed and improved memory compared with the AD group. Notably, the above combination reduced amyloid fibrils in vitro. It seems that this compound can improve memory disorders and complications according to the results of the present study and previous reports suggest the anti-inflammatory and antioxidant effects of Bornyl acetate.
    Keywords: bornyl acetate, immobility stress, Aβ42, Memory, Amyloid Plaques
  • بهاره سیفی نهاوندی، پریچهره یغمایی*، شهین احمدیان، مریم قبه، آزاده ابراهیم حبیبی
    بیماری آلزایمر از مهمترین بیماری های تحلیل برنده عصبی است که به دنبال تولید رادیکال های آزاد و فاکتور های التهابی بروز می کند. ژرانیول که یک مونوترپن طبیعی است دارای اثرات آنتی اکسیدانی و ضدالتهابی می باشد. هدف از این مطالعه، بررسی اثرات ژرانیول و ورزش بر حافظه و یادگیری، میزان فعالیت SOD و سطح MDA، میزان نوروژنز و نیز تعداد پلاک های آمیلوییدی در موش های آلزایمری شده نژاد ویستار می باشد. برای ایجاد مدل آلزایمری، از تزریق دو طرفه  Aβ 1-42درون هیپوکامپ رت های نر استفاده شد. گروه بندی شامل: کنترل منفی، کنترل مثبت، ورزش، آلزایمری، آلزایمری + ورزش، آلزایمری + ژرانیول، آلزایمری + ژرانیول + ورزش می باشد. نتایج نشان داد که میزان فعالیت SOD و سطح سرمی MDA در گروه های ورزش، درمانی و دریافت کننده ژرانیول توام با ورزش در مقایسه با سایر گروه ها به ترتیب افزایش و کاهش معناداری پیدا کردند (001/0>P). نتایج تست رفتاری شاتل باکس نیز نشان داد در مدت زمان ورود به محفظه تاریک، بین گروه های درمانی و دریافت کننده ژرانیول توام با ورزش در مقایسه با گروه های آلزایمری و آلزایمری توام با ورزش در سطح (001/0>P) افزایش معناداری وجود داشت. همچنین میزان نوروژنز درگروه های درمانی و ژرانیول توام با ورزش در مقایسه با گروه های آلزایمری و آلزایمری توام با ورزش در سطح (001/0>P) افزایش معناداری یافته بود. در تعداد پلاک های آمیلوییدی درگروه های درمانی و ژرانیول توام با ورزش در مقایسه با سایر گروه ها نیز در سطح (001/0>P) کاهش معناداری مشاهده گردید. با توجه به نتایج به دست آمده در این تحقیق به نظر می رسد استفاده توام ژرانیول و ورزش می توانند اختلالات ایجاد شده در حافظه،  میزان فعالیت SOD، سطح MDA، میزان نوروژنز و نیز پلاک های آمیلوییدی ایجاد شده در بیماری آلزایمر را به طور چشمگیری بهبود بخشد.
    کلید واژگان: آلزایمر، ژرانیول، ورزش، SOD، MDA، نوروژنز، پلاک های آمیلوئیدی
    Bahareh Seifi Nahavandi, Parichehr Yaghmaee *, Shahin Ahmadian, Maryam Ghobeh, Azadeh Ebrahim-Habibi
    Alzheimer’s disease is one of the most important neurodegenerative diseases occurring after the production of free radicals and inflammatory factors. Geraniol, which is a natural monoterpene, contains antioxidant and anti-inflammatory effects. The aim of this study was to investigate the effects of Geraniol and exercise on memory and learning, SOD activity and MDA serum level, neurogenesis and amyloid plaque count in Alzheimer’s Wistar rats. To create the Alzheimer's disease model, Aβ 1-42 was injected bilaterally into the hippocampus of male rats. Grouping included control (-), control (+), exercise, Alzheimer, Alzheimer + exercise, Alzheimer + Geraniol, and Alzheimer + Geraniol + exercise. The results showed that SOD activity and MDA serum level were significantly increased in the Alzheimer + Geraniol, Alzheimer + exercise, and Alzheimer + Geraniol + exercise groups compared to other groups (P<0.001). In addition, shuttle box behavioral test demonstrated that the entry time to the dark box was notably increased in Alzheimer + Geraniol and Alzheimer + Geraniol + exercise groups compared to Alzheimer and Alzheimer + exercise groups (P<0.001). Moreover, neurogenesis was remarkably increased in Alzheimer + Geraniol and Alzheimer + Geraniol + exercise groups compared to Alzheimer and Alzheimer + exercise groups (P<0.001). Besides, the number of amyloid plaques was decreased Alzheimer + Geraniol and Alzheimer + Geraniol + exercise groups compared to other groups (P<0.001). Based on the results of this study, it seems that this compound along with exercise is notably capable of improving complications in memory, SOD activity, MDA serum level, and neurogenesis as well as amyloid plaques in Alzheimer’s disease.
    Keywords: Alzheimer’s, Geraniol, Exercise, SOD, MDA, Neurogenesis, Amyloid Plaques
  • بهاره سیفی نهاوندی، پریچهره یغمایی*، شهین احمدیان، آزاده ابراهیم حبیبی، مریم قبه
    زمینه و هدف

    بیماری آلزایمر یکی از مهم ترین بیماری های تحلیل برنده عصبی است که به دنبال تولید رادیکال های آزاد و فاکتور های التهابی بروز می کند. ترپینولن دارای اثرات آنتی اکسیدانی و ضد التهابی است. در این راستا، مطالعه حاضر با هدف بررسی اثرات ترپینولن و فعالیت بدنی بر حافظه و یادگیری مدل رت های آلزایمری شده انجام شد.

    روش بررسی

    برای ایجاد مدل آلزایمری از تزریق دوطرفه AB1-42 درون هیپوکامپ رت های نر استفاده شد. گروه بندی شامل: کنترل منفی، شم، ورزش، کنترل مثبت، آلزایمری + آب مقطر، آلزایمری + ورزش، آلزایمری + ترپینولن (درمان)، آلزایمری + ترپینولن (پیشگیری) و آلزایمری + ترپینولن + ورزش بود. در این مطالعه فعالیت SOD (Superoxide dismutase)، سطح MDA (Malondialdehyde)، آزمون رفتاری شاتل باکس، میزان نوروژنز و پلاک های آمیلوییدی بررسی گردید. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس بین آزمودنی یک طرفه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.

    یافته ها

    در گروه کنترل مثبت نسبت به گروه های کنترل آزمون رفتاری، فعالیت SOD و میزان نوروژنز به شکل معناداری کاهش یافته بود؛ اما سطح MDA و میزان پلاک ها افزایش معناداری را نشان داد (05/0>P). دریافت ترپینولن و ورزش موجب افزایش معنادار نوروژنز، کاهش معنادار پلاک ها و تغییرات معنادار در شاخص های بیوشیمیایی و آزمون رفتاری گردید (05/0>P).

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج به دست آمده از پژوهش حاضر و گزارش های قبلی مبنی بر اثرات آنتی اکسیدانی و ضد التهابی ترپینولن، به نظر می رسد این ترکیب و ورزش همراه با یکدیگر می توانند اختلالات و عارضه های ایجاد شده در حافظه را بهبود بخشند.

    کلید واژگان: بتا آمیلوئید پپتیدها، بیماری آلزایمر، ترپینولن، موش ها، ورزش
    Bahareh Seifi Nahavandi, Parichehreh Yaghmaei*, Shahin Ahmadian, Azadeh Ebrahim-Habibi, Maryam Ghobeh
    Background and Objectives

    Alzheimer's disease is one of the most important neurodegenerative diseases that occur following the production of free radicals and inflammatory factors. Terpinolene has antioxidant and anti-inflammatory effects. This study aimed to investigate the effects of terpinolene and physical activity on memory and learning in a model of Alzheimer's rats.

    Methods

    Bilateral injection of AB1-42 was administered to the hippocampus of the male rats to create the model of Alzheimer's disease. The assigned groups included control (-), sham, exercise, control (+), Alzheimer's+distilled water, Alzheimer's+exercise, Alzheimer's+terpinolene (treatment), Alzheimer's+terpinolene (prevention), and Alzheimer's+terpinolene+exercise. Superoxide dismutase (SOD), Malondialdehyde (MDA) level, shuttle box behavioral test, as well as neurogenesis and amyloid plaques were assessed in this study. The data were statistically analyzed using oneway ANOVA.

    Results

    The SOD activity and neurogenesis levels decreased significantly in the control (+) group, compared to control groups of the behavioral test. However, the MDA level and plaque increased significantly (P<0.05). Terpinolene intake and exercise caused a significant increase in neurogenesis, a significant decrease in plaques, and significant changes in biochemical and behavioral parameters (P<0.05).

    Conclusion

    Based on the results of this study and previous reports on the antioxidant and anti-inflammatory effects of terpinolene and exercise, it seems that this combination along with exercise can improve memory complications and disorders.

    Keywords: Alzheimer’s disease, Amyloid beta-peptides, Exercise, Rats, Terpinolene
  • فریده شاکری مقدم*، مائده دژم فکر، سید حمیدالله غفاری، شهین احمدیان، علی خالقیان
    هدف

    اتوفاژی مسیر حیاتی مورد نیاز برای بقاء سلول در طول گرسنگی از طریق خودخوری و تخریب پروتئین ها و اندامک های سلولی می باشد. ادامه یافتن اتوفاژی منجر به مرگ سلولی می شود. هر چند مکانیسم القاء کننده اتوفاژی به درستی شناخته نشده است اما به نظر می رسد با استفاده از تنظیم صحیح آن می توان در جهت درمان سرطان از آن استفاده کرد. هدف این مطالعه، بررسی تاثیر آرسنیک تری اکسید در القاء اتوفاژی در سلولهای لوکمی پرومیلوسیتی بود.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه با استفاده از میکروسکوپ الکترونی به بررسی نقش اتوفاژی در مرگ سلول های لوکمی پرومیلوسیتی NB4 که با آرسنیک تری اکسید تیمار شده اند پرداخته شد. هم چنین بررسی بیان ژن های دخیل در اتوفاژی و فرایند آپوپتوز در این سلول ها به صورت وابسته به دوز و وابسته به زمان با استفاده از تکنیک Real Time PCR صورت گرفت.

    یافته ها

    نتایج ما نشان داد که اتوفاژی باعث القاء مرگ در سلول های NB4 تحت تیمار با آرسنیک تری اکسید شده است. هم چنین مشخص شد که ژن های Atg7, Bclin1 و LC3 که از ژن های ضروری برای القاء اتوفاژی محسوب می شوند، هدف تهاجم آرسنیک تری اکسید قرار گرفته اند.

    نتیجه گیری

    این مطالعه نشان داد که القاء اتوفاژی توسط آرسنیک تری اکسید نقش مهمی در از بین بردن سلولهای لوکمی و درمان سرطان دارد.

    کلید واژگان: لوکمی حاد پرومیلوسیتی، آرسنیک تری اکسید، اتوفاژی، بیان ژن و آپوپتوز
    Faride Shakerimoghadam *, Maedeh Dejamfekr, Seyed Hamidollah Ghaffari, Shahin Ahmadian, Ali Khaleghian
    Introduction

    Autophagy is a survival pathway required for cellular viability during starvation through catabolic self digestion of damaged proteins and organelles; however, autophagy may result in cell death if it proceeds to completion. Although the exact mechanism of this process is not clear, it seems that proper regulation of autophagy can potentially contribute to the therapeutics of cancers. The aim of this study was to determine the role of Arsenic trioxide (As2O3) in the induction of autophagy in human acute promyelocytic leukemia.

    Materials and Methods

    In this study, the role of autophagy in the As2O3-induced death of NB4 cells was assessed using electron microscopy. Also, quantitative real-time PCR method was used for expression of autophagy related genes in dose and Time dependent manner.

    Results

    Our results showed that autophagy induces death in NB4 cells treated with arsenic trioxide. It was also found that the Atg7, Bclin1 and LC3 genes, which are essential genes for induction of autophagy, are the target of arsenic trioxide invasion.

    Conclusion

    This study showed As2O3-induced autophagy plays an important role in eliminating leukemia cells and treatment of cancer.

    Keywords: Acute Leukemia, Promyelocytic, Autophagy, Gene Expression, Arsenic Trioxide
  • بهناز خاوری، شهین احمدیان *، یعقوب پاژنگ، بهرام بلوری، مهشید شفیع زاده
    زمینه و هدف
    در دهه های اخیر تحقیقات زیادی درباره احتمال تاثیرات زیستی میدان های الکترومغناطیسی با فرکانس بسیار پایین صورت گرفته است. هدف از مطالعه حاضر، بررسی اثر تابش 24 تا 72 ساعته میدان الکترومغناطیسی پالسی با فرکانس 50 هرتز و شدت 6/ 0 میلی تسلا بر میزان تکثیر و برخی وقایع بیوشیمیایی درون سلولی، در سلول های سرطانی پروستات، رده DU-145و همچنین بررسی تاثیر تیمار هم زمان سلول های DU-145 با میدان مزبور و داروی ضدسرطانی بربرین می باشد.
    روش کار
    سلول های کنترل و تیمار در پلیت های مجزا کشت داده شده و از روش های سنجش MTT، طیف سنجی فلورسانس، وسترن بلات و آزمون کامت به ترتیب برای بررسی میزان تکثیر سلولی، غلظت گونه های فعال اکسیژن، مقدار پروتئین سوروایوین و وقوع آسیب در مولکول DNA استفاده گردید.
    یافته ها
    قرارگیری پیوسته سلول ها درمعرض میدان مذکور، سبب افزایشی معنی دار در میزان رشد و تکثیر سلول ها می گردد که همراه با افزایش قابل توجه غلظت داخل سلولی گونه های فعال اکسیژن می باشد. تابش میدان الکترومغناطیسی تاثیری بر میزان بیان پروتئین سوروایوین، که نقش مهمی در رشد و تکثیر سلول های سرطانی ایفا می نماید، ندارد. میدان، دارای خاصیت آسیب رسانی به DNA بوده و میزان وقوع مجموعه آسیب های تک رشته ای و دورشته ای را افزایش می دهد. به علاوه، قرارگیری درمعرض میدان مورد مطالعه، تاثیری بر فعالیت سایتوتوکسیک داروی بربرین در این سلول ها ندارد.
    نتیجه گیری
    میدان الکترومغناطیسی مزبور می تواند به عنوان توسعه دهنده تومور در سلول های DU-145 عمل نماید و این اثر را احتمالا با واسطه القاء استرس اکسیداتیو در سلول ها و آسیب رساندن به مولکول DNA اعمال می کند.
    کلید واژگان: میدان الکترومغناطیسی با فرکانس بسیار پایین، سرطان پروستات، استرس اکسیداتیو، سوروایوین، بربرین
    Background
    In the recent decades, there has been an increasing effort to study possible biological effects of extremely low frequency electromagnetic fields (ELF-EMFs). In this study, the effects of 50 Hz, 0.6 mT pulsed electromagnetic field on proliferation and biochemical properties, in a prostate cancer cell line, DU-145, and the simultaneous treatment of these cells with electromagnetic field and anticancer drug, berberine, were explored
    Methods
    Control and treated cells were seeded in separate plate dishes and cell proliferation, concentration of reactive oxygen species (ROS), survivin expression and DNA damage were studied by MTT assay, Fluorescence spectrometry, Western blotting and Comet assay, respectively.
    Results
    Our results showed a significant increment in cell proliferation and intracellular concentration of ROS after 24-72 hours of continuous exposure to the field. The treatment did not affect the expression level of the cancer biomarker, survivin, but acted as a genotoxic agent and increased DNA single and double strand damages. The results also showed that continuous exposure to the applied field does not have any effect on the cytotoxic activity of berberine in DU-145 cells.
    Conclusion
    On the whole, it seems that the studied electromagnetic field acts as a tumor promoter in this cell line, possibly through induction of oxidative stress and DNA damage.
    Keywords: Extremely low frequency electromagnetic fields, Prostate cancer, Oxidative stress, Survivin, Berberine
  • شقایق روغنیان قزوینی، علی اکبر مراتان، شهین احمدیان *، مهشید شفیع زاده، عطیه قاسمی
    نتایج حاصل از مطالعات انجام شده در سال های اخیر نشان می دهد که گونه های الیگومری، به عنوان حدواسط های سمی در روند تشکیل تجمعات آمیلوئیدی، از طریق افزایش نفوذپذیری غشاهای بیولوژیک منجر به مرگ سلولی می شوند. در این بین غشاء میتوکندری از اهمیت به سزائی برخوردار است به گونه ای که اختلال در عملکرد میتوکندری ویژگی بارز بسیاری از بیماری های مرتبط با تجمع پروتئین هاست. در نتیجه به منظور بررسی اینترکشن تجمعات آمیلوئیدی با غشاء میتوکندری در این مطالعه میان کنش نمونه های مونومری، حدواسط های الیگومری و فیبریل های آمیلوئیدی پروتئین لیزوزیم سفیده تخم مرغ با غشاء میتوکندری (به عنوان یک مدل بیولوژیک in vitro) ، تهیه شده از مغز موش مورد بررسی قرار گرفت. در ابتدا ویژگی های ساختاری حدواسط های پیش فیبریلی با استفاده از تکنیک های مختلف مانند فلورسانس (ThTو ANS) و دورنگ نمائی دورانی مورد بررسی قرار گرفت و در ادامه افزایش نفوذپذیری غشاء میتوکندریائی در حضور گونه های مختلف تجمعات پروتئینی و از طریق سنجش میزان رها شدن آنزیم های شاخص میتوکندری بررسی شد. نتایج حاصل نشان دهنده رها شدن آنزیم های میتوکندریائی به دنبال انکوباسیون با حدواسط های الیگومری می باشد، حال آن که مونومرها و فیبریل های آمیلوئیدی اثری نداشتند. به نظر می رسد که هیدروفوبیسیته سطحی بالای حدواسط های الیگومری توانائی آن ها را برای میان کنش با غشاء میتوکندری، افزایش می دهد. در ادامه توانائی پلی فنول رزوراترول برای مهار تخریب و نفوذپذیری غشاء میتوکندری توسط حدواسط های الیگومری، مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاصل نشان داد رزوراترول به طور موثری افزایش نفوذپذیری غشاء میتوکندری توسط حدواسط های الیگومری را مهار می کند. پیشنهاد می شود که رزوراترول به واسطه اثرات پایدارکنندگی خود برروی غشاء میتوکندری آن را در برابر سمیت حدواسط های الیگومری محافظت می کند. نتایج حاصل می تواند در طراحی ترکیبات داروئی موثر در درمان بیمارهای مرتبط با تجمع پروتئینی مورد استفاده قرار گیرد.
    کلید واژگان: لیزوزیم سفیده تخم مرغ، میتوکندری، رزوراترول، نفوذپذیری غشاء، الیگومر، پلی فنول
    Shaghayegh Roughanian Ghazvini, Ali Akbar Maratan, Shahin Ahmadian*, Mahshid Shafi Zadeh, Atieh Ghasemi
    Recent findings demonstrate that oligomeric species, as toxic intermediates during the formation of mature fibrils, by increasing membrane permeability leading to cell death. Among these, the membrane of interest is mitochondria, so that mitochondrial dysfunction is a common feature of many disorders relating to protein aggregation. Therefore, in the present study interaction of the original native structure, oligomeric intermediates and amyloid fibrils of hen egg white lysozyme (HEWL) with mitochondrial membranes (as an in vitro biological model) were investigated. First structural characteristics of prefibrillar intermediates have been investigated using a range of techniques including fluorescence (ThT and ANS) and circular dichroism, and possible mitochondrial membrane permeabilization was determined following release of marker enzymes. Results presented demonstrate release of mitochondrial enzymes upon exposure to HEWL oligomers, whereas native monomer or mature fibrils were totally ineffective. It seems that increased surface hydrophobicity of HEWL oligomers enhanced their capacity to interact with mitochondrial membranes. Then we investigated the ability of Resveratrol to counteract mitochondrial membrane permeabilization induced by HEWL oligomers. The results demonstrate that Resveratrol can effectively hinder oligomer-mediated mitochondrial permeabilization. It has been suggests that Resveratrol via its membrane stabilizing effects protects mitochondria against oligomer toxicity. These may serve for design of novel therapeutic agents against disorders relating to protein misfolding and aggregation
    Keywords: Hen Egg White Lysozyme, Mitochondria, Resveratrol, Membrane destabilization, Oligomer, Polyphenol
  • محمد علی نصیری خلیلی، غلامحسین ریاضی *، شهین احمدیان، رضا خدارحمی، سیروس خدادادی، فرزاد مختاری، رزیتا دادخواه
    تجمع مگنتیتFe3O4 در مغز و نقص در تنطیم انتقال و ذخیره آهن، با بسیاری از بیماری های تحلیل سیستم عصبی مانند آلزایمر ارتباط دارد. همچنین ثابت شده است پاتولوژی آلزایمر از طریق مکانیسم های مختلف با ناجور تاخوردگی و ایجاد تجمعات فیبریلی پروتئین تاو همراه است. از اینرو، در این مقاله میانکنش پروتئین تاو انسانی در حضور نانوذرات آهن مغناطیسی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج با استفاده از روش های اسپکتروسکوپی فلورسانس و میکروسکوپ الکترونی نشان داد که نانوذرات آهن مغناطیسی قادر به القای تغییرات ساختاری در پروتئین تاو از پیچه نامنظم به ساختار بتا و در نتیجه ایجاد تجمعات فیبریلی پروتئین تاو می باشد. این نتایج، این حدس را تقویت می کند که احتمالا کریستالهای آهن مغناطیسی مغز در القای فیبریلی شدن پروتئین تاو دخالت داشته باشند.
    کلید واژگان: پروتئین تاو، بیماری آلزایمر، نانوذرات آهن مغناطیسی، تجمعات پروتئینی
    Nasiri Khalili M.A., Riazi Gh.H.*, Ahmadian Sh., Khodarahmi R., Khodadadi S., Mokhtari F., Dadkhah R
    Accumulations of biogenic magnetite (Fe3O4) in the brain and dysregulation of iron transport and storage have been found to be associated with many neurodegenerative disorders, such as Alzheimer disease. AD is a progressive neurodegenerative disorder that causes disruptions in memory and cognition. Several studies have shown that pathogenesis of AD is also related to protein misfolding and aggregation of tau protein in the brain. Microtubule-associated tau protein belongs to a family of intrinsically disordered proteins that promotes microtubule assembly and stability. In the present study, we investigated the interaction between recombinant human tau and magnetic iron nanoparticles by using ThT fuorescence and transmission electron microscopy. Our results showed that magnetic iron nanoparticles induced tau conformational changes from random-coil to β-sheet and consequently resulted in the formation of tau fibrils. In conclusion, our results proposes a probable mechanism for the correlation between aggregation of tau protein and biogenic magnetite crystals in AD.
    Keywords: Magnetite nanoparticles, Aggregation, Tau protein, Alzheimer's disease
  • شهین احمدیان، علی هاتف سلمانیان، فرزانه پورعسگری

    روتاویروس شایع ترین عامل اسهال شدید و مرگ و میر در نوزادان و کودکان سراسر دنیا می باشد. این ویروس دارای کپسید سه لایه ای است که داخلی ترین لایه کپسید آن را پروتئین VP2 تشکیل می دهد. این کپسید سه لایه ای ژنوم ویروس متشکل از 11 قطعه RNA دو رشته ای را در بر می گیرد. در رابطه با استفاده از پروتئینهای کپسیدی لایه های بیرونی و میانی این ویروس بعنوان واکسن گزارشات نسبتا زیادی موجود می باشد. هدف از این مطالعه، استفاده احتمالی از ژن VP2 بعنوان یک واکسن DNA می باشد. در این تحقیق، بیان ژن VP2 یک روتاویروس گاوی تحت پروموتر CMV در سلولهای اپیتلیال ششی انسان (A549) مورد ارزیابی قرار گرفت. ژن روتاویروسی مذکور ابتدا در پلاسمید pcDNA3 کلون شد و سپس با روش تراریختی توسط حامل دندروزوم به سلولهای اپیتلیال ششی انسان انتقال یافت و جهت تایید تشکیل ذرات زیرویروسی از میکروسکپ الکترونی عبوری استفاده شد. آنالیز وسترن بلات، بیان این ژن را در سلولهای مذکور، 48 تا 72 ساعت پس از تراریختی نشان داد، که با مشاهده تشکیل ذرات شبه هسته مرکزی (CLPs)(Core Like Particles (CLP)) توسط میکروسکپ الکترونی مورد تایید قرار گرفت. بطورکلی می توان گفت که سلولهای یوکاریوتی مذکور می توانند بعنوان یک میزبان مناسب برای بیان ژن VP2 عمل کنند؛ چون این سلولها هم پروتئین مورد نظر را بدرستی بیان کرده اند و هم پروتئینهای مذکور در آنها به درستی سر هم (Assembly) شده است.

    کلید واژگان: روتاویروس، دودمان سلولی A549، پلاسمید peDNA3، ذرت شبه هسته مرکزی (CLPs)
    Ahmadian A., Salmanian A.H., Pourasgari F

    Rotaviruses are recognized as the most important cause of sever diarrhea illness of infants and children world-wide. These viruses consist of triple-layered protein capsid The inner layer is composed of VP2. In this study, the expression of VP2 gene of the bovine rotavirus RF has been evaluated in human epithelial lung cells (A549) under CMV promoter. First, the rotavirus gene was cloned in pcDNA3 plasmid and then recombinant plasmid transferred to a human lung epithelial cell line by a carrier namely dendrosome. Western blotting analysis has revealed expression of the gene in the cells after 48-72 hrs post infection. The expression of VP2 gene was confirmed by observation of core like particles (CLPs) with electron microscopy and immunocytochemistry by using gold conjugated protein A. The results indicated that the used eukaryotic cells in this study can serve as a suitable host for expression of VP2 gene; since the cells expressed the proteins correctly and made the VP2 protein to be self-assembled and form native structure.

  • شهین احمدیان، یعقوب پاژنگ، مهشید شفیع زاده
    میکروتوبولها یکی از مهمترین ترکیبات اسکلت سلولی هستند که در فرآیندهای مهم سلول از جمله در حرکات و تقسیم سلولی، نقل و انتقالات درون سلولی و علامات سلولی نقش دارند. همچنین هدف چندین داروی ضد سرطان می باشند که اهمیت آنها را در حفظ حیات سلول نشان می دهد. بخش مهمی از تمایز سلولهای لوکمی به گرانولوسیتهای بالغ بر اثر آل-ترانس-رتینوئیک اسید (All- Trans- Retinoic Acid) یا ATRA، یک داروی شناخته شده برای درمان لوکمی پرومیلولتیک حاد، شامل توانائی آنها در سازماندهی مجدد میکروتوبولها است. در این تحقیق مقدار گاما، آلفا- و آلفا توبولین استیله و طرح توزیع آنها در سیتوپلاسم و قدرت سانتروزوم در سازماندهی مجدد میکروتوبولهای سلولهای لوکمی HL-60 در مراحل تمایز القاء شده بوسیله رتینوئیک اسید مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که مقدار گاما- توبولین با القاء تمایز در سلولهای HL-60 افزایش یافته و طرح سیتوپلاسمی کانونی شده از سانتروزوم را نشان می دهد و همچنین توانائی سازماندهی مجدد میکروتوبولها سلولهای تمایز یافته با آزمایش نوکودازول نشان داده شد که سلولهای تمایزنیافته فاقد این توانائی می باشند. مقدار آلفا- و آلفا توبولین استیله در سلولهای تمایز یافته در مقایسه با سلولهای نرمال تمایز نیافته کاهش می یابد و توزیع سیتوپلاسمی آنها سازماندهی منظم تری را نسبت به سلولهای نرمال نشان می دهد. نتایج حاصل، طرح هسته ای شدن میکروتوبولهای منظم و سانتروزومی در سلولهای HL-60 را بعد از تمایز و احتمالا از طریق تنظیم بالادست گاما- توبولین پیشنهاد می نماید.
    کلید واژگان: میکروتوبول، تمایز، سلولهایHL، 60، گاما، توبولین، ایمیونوسیتوشیمی
    Ahmadian Sh., Pazhang Y., Shafiezadeh M
    Microtubules are important components of cell cytoskeleton which participate in mitosis, protein localization and cell signaling. They are also the targets of several anticancer agents which indicating their importance in maintaining cell viability. Capacity of leukemia cells to re-organize their microtubules is considered an integral part of differentiation of these cells to mature granulocytes by all-trans retinoic acid (ATRA), which is an establish drug for treating acute promyelocytic leukemia. In this study we examined alpha-, alpha-acetylated and gamma-tubulin content, their patterns of distribution in the cytoplasm and the potency of centrosomes in reorganizing microtubules in different stages of ATRA-induced differentiation of HL-60 cell line. Results have shown that gamma-tubulin content was increased with a focal centrosomal accumulation of gamma-tubulin following differentiation. Differentiated cells had the ability to re-organize their microtubule network following nocodazole challenge test, whereas undifferentiated cells did not show such ability. Alpha-tubulin was more regularly organized in differentiated cells and acetylated alpha-tubulin generally followed the same organization patterns after differentiation as occurred for alpha-tubulin. Our results is suggestive of a centrosomal, and organized nucleation pattern of microtubules in HL-60 cells following differentiation possibly mediated through upregulation of gamma-tubulin.
  • فرزاد اسدی، محمود دوستی، مهین زهرایی، محمود قاضی، شهین احمدیان، صدیقه سلیمانی
    هدف
    مقایسه مهار دو نوع آنزیم HMG-CoA ردوکتازو ACAT بر محتوای پروتئینی و فسفولیپیدی VLDL1 و VLDL2 مترشحه از کبد.
    طرح: مطالعه تجربی.
    حیوانات: خوکچه هندی.
    روش
    کبد خوکچه های هندی پس از بیهوشی و جراحی محوطه بطنی در سیستم پرفیوژن مدار بسته با بافر کربس- هنسلیت (Krebs-Henslite) پرفیوژن گردید. در این حالت تاثیر داروهای لواستاتین (Lovastatin)، پروژسترون (Progesterone) و پروژسترون + لواستاتین بر محتوای پروتئینی و فسفولیپیدی فراکسیون های VLDL1 و VLDL2 مورد مطالعه قرار گرفت. برای این منظور فراکسیون های VLDL با روش اولتراسانتریفوژ تجمعی- شناوری جدا شدند و با میکروسکوپ الکترونی تایید گردیدند. پس از آزادسازی محتوای این فراکسیون ها میزان لیپید تام، پروتئین تام و فسفولیپید آنها اندازه گیری شد.
    تجزیه و تحلیل آماری: میانگین تغییر درصد ترشح دقیقه 90 در بین گروه های مختلف با روش ANOVA مورد مطالعه قرار گرفت. از سوی دیگر اختلاف شیب رگرسیون خطی گروه های درمانی و کنترل با آزمون t-student مطالعه شد.
    نتایج
    در حالیکه پروژسترون فاقد تاثیر معنی دار بر ترشح لیپید تام، فسفولیپید و پروتئین تام VLDL1 می باشد، تغییر درصد شیب رگرسیون خطی برای VLDL2 در مقابل لواستاتین معنی دار است (P<0.05). در این راستا لواستاتین به ترتیب موجب کاهش 20 و 41 درصد لیپید تام VLDL1 و VLDL2 می شود. میزان کاهش فسفولیپید به ترتیب 20 و 39 درصد است. از سوی دیگر در گروه درمانی پروژسترون + لواستاتین میزان این تغییرات برای لیپید تام به ترتیب 20 و 45 درصد و برای فسفولیپید 21 و 44 درصد است.
    نتیجه گیری
    کلسترول استریفیه نقش مهمی در فرآیند لیپید دار شدن و ترشح فراکسیون های VLDL1 و VLDL2 در مدل پرفیوژن کبد خوکچه هندی دارد؛ به نحوی که تاثیر مهارکننده های HMG-CoA ردوکتاز بر VLDL های با اندازه کوچکتر بیشتر از تاثیر آن بر VLDL های با اندازه بزرگتر است. این یافته ها برای مطالعه اختلالات لیپوپروتئین ها با استفاده از حیوانات مدل LDL حائز اهمیت زیادی است.
    کلید واژگان: پرفیوژن، کبد، تری گلیسرید، گلسترول استریفیه
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال