به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

فهرست مطالب صبا باقریفام

  • صبا باقریفام، محمدامیر دلاور*، پیمان کشاورز، پرویز کرمی

    خاک با از دست دادن کربن به شکل کربن دی اکسید، پتانسیل زیادی برای تشدید گرمایش زیست کره دارد. از سوی دیگر امکان ترسیب کربن در خاک، راهکار مناسبی جهت کاهش انتشار کربن دی اکسید شناخته می شود. خاک های مناطق خشک و نیمه خشک جهان اگرچه حاوی مقادیر کمی کربن آلی هستند؛ اما به واسطه وسعت زیاد، امکان ترسیب مقادیر قابل توجهی کربن آلی را دارند. از این رو جهت بررسی تغییرات ذخایر کربن آلی خاک اراضی زراعی اقلیم نیمه خشک جلگه رخ واقع در استان خراسان رضوی، مدل رتامستد با استفاده از داده های مطالعات پیشین و مقادیر اندازه گیری شده در سال 2020 اعتبارسنجی شد. مقایسه بین مقادیر کربن آلی اندازه گیری شده و شبیه سازی شده توسط مدل، نشانگر قابلیت مدل در ارایه پیش بینی هایی با دقت مناسب بود. به طوری که مقادیر ضریب تبیین، ریشه میانگین مربعات خطا، میانگین مطلق خطا، تفاوت میانگین و شاخص کارایی مدل به ترتیب معادل 97/0، 78/2، 11/2، 33/2 و 70/0 به دست آمدند. سپس تاثیر تغییرات اقلیمی بر انتشار کربن دی اکسید و ذخایر کربن آلی خاک منطقه مدل سازی شد. بررسی تغییرات اقلیمی منطقه در (دوره آماری 1981 تا 2020) نشانگر کاهش بارندگی و افزایش معنی دار دما طی 40 سال گذشته بوده است. مدل سازی تغییرات اقلیمی تا پایان قرن جاری با اعمال افزایش دما و کاهش بارندگی انجام شد که نتایج بیانگر کاهش همه ذخایر کربن فعال مدل بود، چنان که مخازن مواد گیاهی تجزیه پذیر، مواد گیاهی مقاوم، زیست توده میکروبی، مواد آلی هوموسی شده و کل کربن آلی خاک به ترتیب معادل 41/2، 72/2، 51/2، 04/1 و 32/1 درصد نسبت به شرایط عدم وقوع تغییرات اقلیمی کاهش و میزان انتشار تجمعی کربن دی اکسید از خاک، 26/1 درصد افزایش نشان داد. افزایش دما باعث افزایش ضریب تصحیح دما (a) به میزان 20/2 درصد شد که منجر به افزایش سرعت تجزیه کربن آلی و تلفات کربن به شکل کربن دی اکسید شده است؛ اگرچه باعث افزایش تولید خالص اولیه بوم نظام نیز گردید. کاهش بارندگی و افزایش تبخیر و تعرق پتانسیل نیز باعث کاهش ضریب تصحیح رطوبت (b) به میزان 23/0 درصد شد؛ این فرایند از یک سو با کاهش فعالیت ریزجانداران موجب کاهش تجزیه زیستی کربن و انتشار کربن دی اکسید از خاک شده است؛ اما از سوی دیگر موجب کاهش درصد پوشش گیاهی و پیرو آن به دام انداختن کربن دی اکسید طی فرایند فتوسنتز و انتقال آن به خاک می گردد.

    کلید واژگان: تجزیه ماده آلی خاک, ترسیب کربن, شاخص کارایی, گرمایش جهانی, مدل رتامستد}
    Saba Bagherifam, MohammadAmir Delavar *, Payman Keshavarz, Parviz Karami
    Introduction

     Soil is one of the main drivers of global warming through losing carbon in the form of CO2. On the other hand, its ability to sequester carbon is a suitable option for reducing CO2 emissions. Therefore, even few changes in carbon sequestration or decomposition of soil organic carbon affect the global atmospheric CO2 content. Although the soils of arid and semi-arid regions have low organic carbon content, they can sequester substantial amounts of carbon due to the large area of these regions. So, the Rothamsted carbon model was used to predict the impact of future climate changes on the amount of CO2 emissions and low soil organic carbon stocks in the semi-arid arable lands of Razavi Khorasan province. This model is one of the most widely used models for the study of soil organic carbon turnover and has been evaluated in a variety of ecosystems including grasslands, forests and croplands and in various climate regions. The RothC model is consists of five conceptual soil carbon pools, four active fractions and a small amount of inert organic matter (IOM) that is resistant to decay. The active pools splits into: Decomposable Plant Material (DPM), Resistant Plant Material (RPM), Microbial Biomass (BIO) and Humified Organic Matter (HUM). This model is able to reveal the effect of soil texture, temperature, rainfall, evaporation, vegetation and crop management on the soil organic carbon turnover process.

    Materials and Methods

     The Rothamsted carbon model was calibrated and validated using data measured in 2020 and available data from the long-term field experiments in the semi-arid agricultural lands of Jolge Rokh. Then, by analyzing the climate change of the study area, the impact of climate change until the end of the current century on the amount of CO2 cumulative emissions, total organic carbon (TOC) and active carbon pools model were modeled and compared in the current climate and also climate change conditions.

    Results and Discussion

     The comparison between the measured and simulated soil organic carbon values by the model shows the potential of the model to provide predictions with acceptable accuracy. The outcome of comparisons revealed that R2, Root Mean Square Error (RMSE), Mean Difference (MD), Mean Absolute Error (MAE) and Model efficiency were 0.97, 2.78, 2.11, 2.33 and 0.70 respectively. Assessment of climate changes in the region (during 1981-2020) showed a decrease in precipitation and a significant increase in temperature over the past 40 years. Climate change simulation was carried out by temperature increasing and decreasing the precipitation until the end of the current century, indicated the decrease of all active carbon pools. It was found that DPM, RPM, BIO, HUM and TOC decreased respectively to 2.41, 2.72, 2.51, 1.04 and 1.32% compared to the current climatic conditions, while the cumulative CO2 emission increased by 1.26%. Temperature rising leads to increase the rate modifying factor (a) by 2.20%, which enhances microbial respiration and decomposition rate of organic carbon and CO2 emissions (carbon output). However, it also increases the ecosystem's net primary productivity (carbon input). Decreases in rainfall and increase in potential evapotranspiration cause a reduction of the rate modifying factor (b) to 0.23%, which on one side reduces the activity of microorganisms and carbon biodegradation; but on the other side, it decreases the vegetation cover and following that reduces CO2 trapping during the photosynthesis process and transfers it to the soil. It seems that in arid and semi-arid climates where the lack of moisture is the most important limiting factor of the plants growth; the role of precipitation in carbon decomposition and sequestration is greater than temperature.

    Conclusion

     The Rothamsted carbon model is suitable for regional simulations because it requires only easily obtainable inputs. Therefore RothC is an appropriate tool for estimating long-term effects of climate change and agricultural management (such as application of manures, returning plant residues to the soil, crop rotations, conservation tillage etc.). The RothC model validation in the cold semi-arid agricultural lands of the region, shows the ability of model to properly simulate the pattern of organic carbon changes. Also, simulation of soil organic carbon changes under the climate changes conditions indicates an increase in cumulative CO2 emissions and decrease in soil organic carbon pools of the study area. The methodology can be applied to other regional estimations, provided that the relevant data are available. The predictions allowed to identify the land management potential to carbon sequestration. Such information demonstrate a beneficial tool for evaluation of past land management effects on soil organic carbon trends and also estimation of future climate change effects on soil organic carbon stocks and CO2 emissions.

    Keywords: Global warming, Carbon sequestration, Decomposition of soil organic matter, Model efficiency, Rothamsted carbon model}
  • صبا باقریفام، محمدامیر دلاور*، پیمان کشاورز، پرویز کرمی

    کربن آلی خاک یک جز کلیدی در تعیین کیفیت، سلامت و حاصلخیزی خاک است که با توجه به پیچیدگی ساختار و روابط ذخایر کربن آلی، بهره گیری از مدل ها در شناسایی واکنش این ذخایر نسبت به تغییر شرایط بوم نظام بسیار کارگشا است. از این رو با استفاده از مدل RothC، اثر گرمایش جهانی و تغییرات اقلیمی، بر مقادیر ذخایر کربن آلی خاک بوم نظام زراعی جنوب شرقی مشهد بررسی شد. برای این منظور ابتدا مدل با استفاده از داده های مطالعات پیشین و مقادیر اندازه گیری شده در سال 2020، مورد واسنجی و اعتبارسنجی قرار گرفت. با مقایسه بین مقادیر کل کربن آلی خاک اندازه گیری شده در مناطق مطالعاتی و مقادیر شبیه سازی شده به وسیله مدل، ضریب تبیین معادل 89/0، ریشه میانگین مربعات خطا 45/3، تفاوت میانگین 84/1، میانگین مطلق خطا 79/2 و کارایی مدل 73/0 به دست آمد. این نتایج بیانگر اعتبار و قابلیت به کارگیری مدل است. مدل سازی تغییرات اقلیمی آینده مشهد نشان داد که با کاهش بارندگی و افزایش دما و تبخیر، میزان ذخیره کل کربن آلی خاک نسبت به شرایط عدم وقوع تغییرات اقلیمی 13/1 درصد کاهش دارد. با توجه به ثابت سرعت تجزیه ذخایر چهارگانه کربن فعال مدل، هوموس با کندترین سرعت تجزیه، به میزان 96/0 درصد و بخش های مواد گیاهی تجزیه پذیر، مواد گیاهی مقاوم و زیست توده میکروبی به ترتیب 18/1، 21/2 و 10/2 درصد نسبت به شرایط اقلیمی کنونی کاهش داشتند. نتایج نشان داد که با گذشت زمان به دلیل تجزیه شدن بخش های فعال ماده آلی که به سهولت تجزیه می شوند، سرعت تجزیه کاهش می یابد.

    کلید واژگان: تجزیه ماده آلی, ذخایر کربن فعال, مدل رتامستد, واسنجی و اعتبار سنجی RothC}
    Saba Bagherifam, MohammadAmir Delavar *, Payman Keshavarz, ‌Parviz Karami

    Soil organic carbon is a key element in determining soil quality, health, and fertility. Due to the complexity of the structure and relationships of soil organic carbon pools, the use of models is beneficial in identifying the reaction of these pools to the change in ecosystem conditions. So, by using the RothC model, the effect of global warming and climate change on the amount of soil organic carbon pool of the agricultural ecosystem of southeastern of Mashhad was investigated. Therefore, the model was calibrated and validated using data measured in 2020 and available long-term data. Comparing the measured values of soil organic carbon and the simulated values by the model, the coefficient of determination (R2) was 0.89. Root means square error (RMSE): 3.45, mean difference (MD): 1.84, mean absolute error (MAE): 2.79, and model efficiency (EF) was 0.73, demonstrating the validity and suitability of the model. The modeling of the future climate changes of Mashhad showed a decrease in rainfall and an increase in temperature and evaporation, leading the amount of total soil organic carbon (TOC) would decrease by 1.13% compared to the current conditions. Considering the decomposition rate constant of the model's four active carbon pools, humus exhibited the slowest decomposition rate of 0.96%. At the same time, decomposable plant materials (DPM), resistant plant materials (RPM), and microbial biomass (BIO) were decreased by 1.18%, 2.21%, and 2.10%, respectively, compared to the current climate condition. Moreover, over time, the decomposition rate decreased due to the decay of active organic matter pools that are easily decomposed.

    Keywords: Decomposition of soil organic matter, Active carbon pools, Rothamsted carbon model, Calibration, Validation of RothC}
  • صبا باقریفام، محمدامیر دلاور*، پیمان کشاورز، علیرضا کریمی

    کربن آلی خاک از مهم ترین شاخص های قضاوت کیفیت، سلامت و حاصلخیزی خاک محسوب می شود ؛ بنابراین، اندازه گیری دقیق، سریع و کم هزینه آن برای تدوین روش های مدیریتی و حفاظتی که منجر به ترسیب و افزایش کربن یا حداقل حفظ آن در خاک شود، ضروری است. روش های اندازه گیری کربن خاک به طورکلی در دو دسته خارج از منطقه نمونه برداری و روش های نوین اندازه گیری در جا، طبقه بندی می شوند. دسته اول که شامل نمونه برداری سنتی از خاک و تخریب شیمیایی آزمایشگاهی ماده آلی خاک با استفاده از روش های احتراق تر و احتراق خشک هستند، اغلب پرهزینه، وقت گیر و مخرب محیط زیست می باشند و خطاهای رایج نمونه برداری و تجزیه های آزمایشگاهی در بسیاری موارد باعث کم شدن دقت این روش ها می شوند. روش های اندازه گیری در منطقه که شامل طیف سنجی بازتاب مادون قرمز، پراکندگی ناکشسان نوترونی، طیف سنجی فروشکست القایی لیزر و سنجش ازدور هستند، با افزایش دقت و سرعت اندازه گیری و کاهش فراوان هزینه های نمونه برداری و تجزیه های آزمایشگاهی، به ویژه در مطالعات کلان ملی، بسیار راهگشا می باشند. آمارهای پایش سرتاسری کیفیت خاک های کشاورزی ایران نشان داده است که در بیش از 60 درصد اراضی، میزان کربن آلی خاک کمتر از یک درصد است و بررسی های متوالی نیز موید روند کاهشی ذخایر کربن آلی خاک های اکثر مناطق کشور است. قرار گرفتن بیش از 80 درصد مساحت ایران در اقلیم خشک و نیمه خشک و محتوی کم کربن آلی این خاک ها از یک سو و شوری مساحت قابل توجه و آهکی بودن غالب خا ک های ایران از سوی دیگر، روش صحیح اندازه گیری کربن آلی این خاک ها را به موضوعی چالشی و بحث برانگیز تبدیل کرده است. اگرچه در بین روش های اندازه گیری کربن خاک، استفاده از سنجش گرهای خودکار کربن، به عنوان روش استاندارد و مرجع شناخته می شوند؛ اما در خاک هایی که حاوی مقادیر زیادی کربنات هستند، در اغلب موارد هنگام احتراق نمونه تبدیل کربنات ها به کربن دی اکسید ناقص انجام می شود؛ بنابراین، استفاده از روش های احتراق تر، به دلیل تاثیر نپذیرفتن آن از حضور کربنات ها و محاسبه مستقیم کربن آلی مطلوب تر است. تمامی راهکارهای سنجش مقدار کربن آلی خاک نقاط قوت و ضعفی دارند که انتخاب آن ابزار یا روش اندازه گیری را منوط به ویژگی های خاک موردبررسی، هدف پروژه و بودجه تخصیص یافته می کند. لذا با توجه به عدم وجود مطالعه ای جامع در این زمینه، این مطالعه با هدف کمک به ایجاد نگرشی بهتر نسبت به نتایج حاصل از روش والکلی بلک که اصلی ترین روش اندازه گیری کربن آلی خاک های کشور است و نیز کمک به تدوین پروتکلی استاندارد برای اندازه گیری کربن آلی خاک های شور و آهکی ایران، به ارزیابی مقایسه ای روش های اندازه گیری کربن خاک با تشریح نقاط قوت و ضعف آن ها پرداخته است.

    کلید واژگان: ضریب تبدیل کربن آلی, احتراق تر, روش والکلی بلک, طیف سنجی بازتاب مادون قرمز}
    Saba Bagherifam, MohammadAmir Delavar *, Pyman Keshavarz, Alireza Karimi

    Soil organic carbon is one of the most important basis for assessing soil quality, health, and fertility. Therefore, accurate, rapid, and inexpensive measurement of soil organic carbon is essential to determine efficient management and conservation practices, which might increase carbon sequestration or preservation in soils. Soil carbon measurement methods are generally classified into two categories: ex-situ and new in situ methods. The first category includes traditional field-collected samples and chemical laboratory degradation of soil organic matter using wet and dry combustion methods. These methods are often expensive, time-consuming, and environmentally destructive. In many cases, common sampling and laboratory errors have resulted in these approaches to be less precise. In situ methods, including infrared reflectance spectroscopy, laser-induced breakdown spectroscopy, inelastic neutron scattering, and remote sensing, are considered more efficient, especially in large-scale national studies as utilizing such methods may increase the speed and accuracy of measuring and significantly reduce the cost of conventional field sampling and laboratory analysis. National quality monitoring of Iranian agricultural soils showed that in more than 60% of lands, soil organic carbon content is less than one percent and further studies have confirmed the declining trend of organic carbon storages in most parts of the country. On one hand, more than 80% of Iran's land area is located in an arid and semi-arid climate whose soils are low in organic carbon content, and on the other hand, the salinity and predominance of calcareous soils in vast areas of Iran have become controversial issues, which have made the attempts to find the correct method of measuring the organic carbon of these soils more complicated. Although the use of an automated carbon analyzer is considered as the standard method for comparing the ex-situ soil carbon measurements, the incomplete conversion of carbonate to CO2 under the combustion conditions in highly calcareous soils might happens which is problematic. Therefore, the use of wet combustion methods is more popular because it’s not affected by the presence of carbonates and the direct calculation of organic carbon. All soil organic carbon measurement methods have strengths and weaknesses, so its choice depends on the characteristics of the studied soils, the purpose of the project as well as the financial considerations, and the allocated budget. Considering the lack of comprehensive studies in this field, the present study aims to help to gain a better understanding of the results of the Walkley Black method, as the basic method of measuring soil organic carbon in Iran, and to assist with developing a standard and robust protocol for measuring the organic carbon of saline and calcareous soils of Iran, and finally to comparatively evaluate the soil carbon measurement methods by outlining their strengths and weaknesses.

    Keywords: SOC to SOM conversion factor, Wet combustion, Walkley Black method, Infrared reflectance spectroscopy}
  • علیرضا کریمی، صبا باقری فام، حسین شایسته زراعتی

    این مطالعه با هدف بررسی قابلیت کشت تاغ در ترسیب کربن در تپه های شنی یحیی آباد سبزوار انجام شد. تعداد 80 نمونه از دو عمق 5-0 و 10-5 سانتی متری زیر و بین درختان تاغ برداشت شد. برای بررسی تغییرات عمقی کربن آلی خاک، 8 خاکرخ نیز در زیر و بین درختان تاغ تشریح و نمونه برداری شد. نتایج نشان داد که کربن آلی خاک در عمق 5-0 از 18/0 درصد در بین درختان تاغ به 79/0 درصد در زیر درختان تاغ افزایش داشته است و در عمق 10-5 سانتی متری نیز، کربن آلی خاک از 11/0 به 29/0 درصد افزایش داشته است. کربن آلی خاک در زیر درختان از سطح به عمق به صورت نمایی کاهش داشته است. در اعماق 5-0 و 10-5 سانتی متری کربن آلی خاک و هدایت الکتریکی همبستگی بالایی دارند که به دلیل مقدار زیاد املاح در برگ های تاغ است که هم باعث افزایش کربن آلی و هم هدایت الکتریکی در سطح خاک شده است. مقدار ذخیره کربن در زیر درختان تاغ تا عمق 100 سانتی متری 27718 کیلوگرم در هکتار و در بین درختان، 14915 کیلوگرم در هکتار برآورد شد که این اختلاف توانائی درختان تاغ را در ترسیب کربن نشان می دهد. مقدار ترسیب کربن در زیر درختان تاغ تا عمق 10 و 40 سانتی متری به ترتیب 5367 و 10155کیلوگرم در هکتار است که به ترتیب 36 و 68 درصد کل ترسیب کربن را در این نقاط شامل می شود. نتایج این مطالعه موید این مطلب است که کشت تاغ در مناطق بیابانی نقش شگرفی را در ترسیب کربن آلی ایفا می کند.

    کلید واژگان: تاغ کاری, ذخیره کربن آلی خاک, تپه های شنی, بیابان}
    Somayeh Bagherifam, Hossein Shayesteh Zeraati

    Soil is known as a suitable reservoir for carbon sequestration. The objective of this study was to investigate the capability of haloxylon on sequestration of carbon in sand dunes of Yahya Abad, Sabzevar, in northeastern Iran. Eighty soil samples were taken from two depths of 0-5 and 5-10 cm under and between haloxylon trees. Eight soil profiles under and between haloxylon trees were described and sampled to explore subsurface variations of soil organic carbon (SOC). The results showed that SOC in 0-5 cm has increased from 0.18% in between trees to 0.79% under trees and similarly, in 5-10 cm has increased from 0.11 to 0.29%. SOC has decreased exponentially with increasing depth. A strong correlation was found between soil organic carbon and electrical conductivity in 0-10 cm depth due to accumulation of salts in haloxylon litters that has increased both SOC and electrical conductivity of surface soil. The SOC storage under and between haloxylon trees at 0-100 cm depth were estimated 27718 kg ha-1 and 14915 kg ha 1 respectively, that diferenemnce of these values represents carbon sequestration. The amount of carbon sequestration to depth of 10 and 40 cm was 5367 and 10155 kg ha-1 that is 36 and 68% of total carbon sequestration. The results of this study confirmed the importance of haloxylon in carbon sequestration in desert environments.

    Keywords: Haloxylon plantation, Soil organic carbon storage, Sand dunes, Desert}
  • صبا باقری فام*، علیرضا کریمی، امیر لکزیان، اسماعیل ایزانلو

    بخش عمده مساحت ایران دارای اقلیم خشک و نیمه خشک بوده و خاک به طور ذاتی مستعد فرسایش و تخریب پذیری است. شناخت تاثیر مدیریت اراضی و ویژگی های توپوگرافی بر شاخص های مهم کیفیت خاک، مانند مقدار کربن آلی خاک و پایداری خاک دانه ها، لازمه استفاده پایدار از این اراضی می باشد. در این راستا، از اراضی تپه ماهوری منطقه سیساب شهرستان بجنورد، 4 ناحیه با مدیریت های مرتع قرق، مرتع چرای متوسط، مرتع چرای شدید و اراضی کشاورزی انتخاب و در هر منطقه، از جهت های شمالی و جنوبی شیب و در هر جهت از موقعیت های قله، شیب پشتی و پنجه شیب، از عمق 15-0 سانتی متری خاک، نمونه برداری شد. به طورکلی میزان شن در شیب های جنوبی و میزان سیلت، کربن آلی خاک و میانگین وزنی قطر خاک دانه ها (MWD) در شیب های شمالی بیش تر بودند. بیش ترین مقدار کربن آلی و MWD در پنجه شیب های شمالی و کم ترین مقدار آن ها در شیب پشتی جنوبی بوده است. میزان شن در مرتع چرای شدید و متوسط نسبت به مرتع قرق، به ترتیب 41 و 39 درصد افزایش و میزان رس حدود 6 درصد کاهش یافته است. کاهش میزان کربن ورودی به اکوسیستم در نتیجه برداشت محصول و چرای دام، همچنین، به هم خوردن خاک و تسریع اکسیداسیون ماده آلی، موجب کاهش معنی دار مقدار کربن آلی خاک از 6/9 گرم بر کیلوگرم در مرتع قرق به 4/6، 2/8 و 1/9 گرم بر کیلوگرم به ترتیب در اراضی کشاورزی، مرتع چرای شدید و متوسط شده است. MWD نیز به میزان 55 درصد در اراضی کشاورزی، 35 درصد در مرتع چرای شدید و 17 درصد در مرتع چرای متوسط نسبت به مرتع قرق به طور معنی داری کاهش یافته است. بر خلاف وجود رابطه قوی میان کربن آلی خاک و MWD در همه مناطق مورد بررسی (81/0=2R)، در شیب های شمالی پایداری خاک دانه ها بیش تر متاثر از کربن آلی و در شیب های جنوبی نقش کربنات کلسیم پر رنگ تر است.

    کلید واژگان: قرق, جهت شیب, موقعیت شیب, ماده آلی خاک, میانگین وزنی قطر خاک دانه ها}
    S. Bagherifam *, A.R. Karimi, A. Lakzian, E. Izanloo

    Large areas of Iran are located in arid and semi-arid climatic regions and their soils are naturally subjected to erosion and degradation. Be aware of how management practices and topographic features influence soil organic carbon and aggregate stability is a very important issue from the land management point of view. In this study, four different land use management sites (preserved pasture, grazing pasture, overgrazing pasture and rain fed lands) positioned in the hill slopes of Sisab experimental station (Bojnourd) were considered. In each site, soil samples from 0-15 cm of summit, backslope and toeslope in north and south-facing slopes were sampled. Soil samples were analyzed by using standard methods. The results showed that sand content in south-facing slopes was higher compare to north facing slopes, while silt content, soil organic carbon and mean weight diameter (MWD) were higher in north-facing slopes compared to south facing slopes. The maximum soil organic carbon and MWD were observed in the toeslope of north-facing slope while the minimum were monitored in backslope of south-facing slopes. The results also showed that sand content increased to 41 and 39% in overgrazing and grazing pastures respectively compared to preserved pasture and clay content decreased by 6%. Soil organic carbon decreased from 9.6 (g kg-1) in preserved pasture to 6.4, 8.2 and 9.1 (g kg-1) in cultivated land, overgrazing and grazing pastures, respectively. MWD decreased by 55, 35 and 17 percent in rain fed, overgrazing pasture and grazing pasture compared with preserved pasture, respectively. Despite the strong correlation between MWD and soil organic carbon (R2=0.81) in all sites, the aggregate stability in north-facing slopes was mainly influenced by organic carbon while the role of calcium carbonate was notable in south-facing slopes.

    Keywords: Preserved pasture, Slope aspect, Slope position, Soil organic matter}
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال