به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

فهرست مطالب طاهر تیز دست

  • سپیده طالب زاده، حسن احدی*، مستوره صداقت، جواد خلعتبری، طاهر تیزدست
    پلتفرم های شبکه های اجتماعی مناطق مجازی هستند که افراد می توانند صفحات مجازی خود را ایجاد کنند و با علایق مشترک دوست شوند. با ادغام شبکه های اجتماعی در زندگی روزمره افراد، پتانسیل تاثیرگذاری بر بسیاری از بخش های رفتار انسان را دارد. هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی حمایت اجتماعی ادراک شده در رابطه بین شایستگی اجتماعی با اعتیاد به شبکه های اجتماعی در دانش آموزان بود. روش این مطالعه توصیفی_ همبستگی بود. جامعه آماری، تمامی دانش آموزان دختر دوره متوسطه اول و دوم شهر کرج در سال تحصیلی 1403-1402 بودند. حجم نمونه با روش نمونه‏ گیری در دسترس 400 نفر انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده های پژوهش شامل پرسشنامه اعتیاد شبکه ‏های گریفیث، پرسشنامه شایستگی اجتماعی گومز_اورتیز و همکاران و مقیاس چندبعدی حمایت اجتماعی زیمت و همکاران بود. داده ها با استفاده از همبستگی پیرسون و معادلات ساختاری تحلیل شد. یافته های پژوهش نشان داد که اثرات مستقیم شایستگی اجتماعی و حمایت اجتماعی ادراک شده بر اعتیاد به شبکه ‏های اجتماعی معنادار بود. همچنین نتایج نشان داد که حمایت اجتماعی در رابطه بین شایستگی اجتماعی با اعتیاد به شبکه ‏های اجتماعی نقش میانجی و معنادار داشت. براین اساس پیشنهاد می شود که رابطه بین این متغیرها در مداخله های مرتبط با اعتیاد به شبکه های اجتماعی مورد توجه قرار گیرد.
    کلید واژگان: اعتیاد به شبکه‏ های اجتماعی, حمایت اجتماعی ادراک شده, شایستگی اجتماعی}
    Sepideh Talebzadeh, Hasan Ahadi *, Mastooreh Sedaghat, Javad Khalatbar, Taher Tizdast
    Social networking is virtual areas where individuals can create their virtual profiles and make friends with common interests. With the integration of social media into individuals’ everyday lives, it has the potential to affect many parts of human behavior. The purpose of the present study was to investigate mediating role of perceived social support in the relationship between social competences with virtual social networks addiction in students. This was descriptive-correlation research. The statistical population was female students in Karaj in year 2023. A sample of 400 students were selected with convenience method. Data collection tools include the social networking addiction scale of Griffiths, social competence questionnaire of Gómez-Ortiz, et al. and social support scale of Zimet, et al. Data were analyzed using Pearson correlation and structural equations modeling. The results showed significant direct effect of social competence and social support on virtual social networks addiction. Also, the results showed that perceived social support had a mediating role in relationship between social competences with virtual social networks addiction. Based on the results of this research, it is suggested that the relationship between these variables should be taken into consideration in interventions to social networks addiction.
    Keywords: Perceived Social Support, Social Competence, Virtual Social Networks Addiction}
  • مریم مویدی مهر، جاوید پیمانی*، حسن احدی، طاهر تیزدست
    مقدمه

    توانمندسازی زنان دارای همسر معتاد نقش مهمی در بهبود سلامت روانی آن ها دارد. از این رو، این مطالعه با هدف اثربخشی بسته توانمندسازی روان شناختی بر بهزیستی روانی و تاب آوری خانوادگی زنان دارای همسر معتاد انجام شد.

    روش کار

    روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان دارای همسر معتاد به مت آمفتامین شهر تهران در سال 1401 بود که همسر آن ها برای درمان، به مراکز درمانی مراجعه کرده بودند. سی نفر اعضای نمونه به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و با روش تصادفی ساده به گروه آزمایش (15 نفر) و گواه (15 نفر) اختصاص داده شدند. برای گردآوری داده ها از نسخه کوتاه مقیاس بهزیستی روان شناختی ریف و مقیاس تاب آوری خانواده سیکسبی  استفاده شد. اعضای گروه آزمایش در 12 جلسه 90 دقیقه ای شرکت کردند. تحلیل داده ها با نرم افزار SPSS. v21 و در سطح معناداری 05/0 از طریق آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیره انجام شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد بسته توانمندسازی روان شناختی بر بهبود نمره کلی بهزیستی روانی (100/244=F؛ 0/001=P) و زیرمقیاس های رشد شخصی (33/500=F؛ 0/001=P)، ارتباط مثبت با دیگران (31/118=F؛ 0/001=P) و پذیرش خود (25/937=F؛ 0/001=P) تاثیر معناداری دارد. علاوه بر این، تاثیر بسته توانمندسازی روان شناختی بر بهبود نمره کلی تاب آوری خانوادگی (41/535=F؛ 0/001=P) و زیرمقیاس های ارتباط و حل مسئله (28/716=F؛ 0/001=P) و پذیرش مشکل (16/301=F؛ 0/001=P) معنادار شده است.

    نتیجه گیری

    توجه همه جانبه و جامع به توانمندسازی روان شناختی زنان دارای همسر معتاد و تقویت آن از طریق رویکردهایی همچون بسته توانمندسازی روان شناختی پیشنهاد می شود.

    کلید واژگان: بهزیستی روانی, تاب آوری, توانمندی, رفتار اعتیادی, زنان}
    Maryam Moayedimehr, Javid Peymani*, Hasan Ahadi, Taher Tizdast
    Introduction

    Empowering women with addicted husbands plays an important role in improving their mental health. Therefore, this study aimed to the effectiveness of the psychological empowerment package on the psychological well-being and family resilience of women with addicted spouses.

    Methods

    The study utilized  a quasi-experimental design with pre-test and post-test design and a control group. The statistical population of the present study included all women with methamphetamine-addicted husbands in Tehran in 2022, whose husbands had been referred to addiction treatment centers. Thirty sample members were selected by purposive sampling method and with simple random sampling assigned to the experimental group (15 people) and control group (15 people). To collect data, the short version of Riff's psychological well-being scale and Sixby's family resilience scale were used. The members of the experimental group participated in 12 sessions (90 minutes per session). Data analysis with SPSS software. v21 and at a significance level of 0.05, it was done through univariate analysis of covariance.

    Results

    The results showed that the psychological empowerment package improved the overall mental well-being score (F=100.244; P=0.001) and personal growth (F=33.500; P=0.001), positive relationship with others (F=31.118; P=0.001) and self-acceptance (F=25.937; P=0.001) subscales. In addition, the effect of the psychological empowerment package on improving the overall score of family resilience (F=41.535; P=0.001) and communication and  problem-solving subscales (F=28.716; P=0.001) and accepting the problem (F=16.301; P=0.001) has become significant.

    Conclusions

    It is recommended to give comprehensive attention to the psychological empowerment of women with addicted spouses and strengthen them through approaches such as the psychological empowerment package.

    Keywords: Addictive Behavior, Resilience, Power, Psychological, Well-Being, Women}
  • متین چهارراهی*، محمدرضا زربخش بحری، جواد خلعتبری، طاهر تیزدست
    زمینه و هدف

    پژوهش حاضر با هدف بررسی ارزیابی مدل ساختاری پیش بینی طرحواره های ناسازگار اولیه بر اساس ترومای دوران کودکی با میانجی گری سبک های دلبستگی در دانشجویان انجام شد.

    روش پژوهش: 

    روش پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر گردآوری داده‏ها توصیفی از نوع همبستگی می باشد. جامعه آماری این پژوهش کلیه دانشجویان مشغول به تحصیل در دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج در سال تحصیلی 1400-1399 بودند. به این منظور تعداد 380 نفر از این افراد به روش نمونه‏گیری در دسترس (شیوه آنلاین) انتخاب شدند و به فرم کوتاه پرسشنامه طرحواره یانگ نسخه سوم (YSQ-S3) یانگ و براون (2005)، فرم کوتاه پرسشنامه ترومای دوران کودکی (CTQ-SF) برنشتاین و همکاران (2003) و پرسشنامه سبک های دلبستگی (ASQ) هازن و شاور (1987) پاسخ دادند. داده ها با ضریب همبستگی پیرسون و معادلات ساختاری و با استفاده از نرم افزار SPSS و AMOS نسخه 24 تحلیل شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که بین ترومای کودکی و سبک‏های دلبستگی با طرحواره های ناسازگار اولیه همبستگی معناداری وجود دارد (01/0>p). همچنین نتایج نشان داد مسیرهای مستقیم این پژوهش معنادار شدند و مسیر غیرمستقیم ترومای کودکی از طریق نقش میانجی سبک‏های دلبستگی بر طرحواره های ناسازگار اولیه معنادار بود (072/0=RMSEA، 935/0=CFI، 968/0=AGFI، 911/0=IFI و 05/0>P-value).

    نتیجه گیری

    بر اساس یافته‏های این پژوهش، مدل اصلاح شده از برازش مطلوبی برخوردار بود و بر این اساس می توان از نتایج پژوهش حاضر برای تبیین عوامل موثر بر طرحواره های ناسازگار اولیه و همچنین به عنوان الگویی مناسب برای طراحی برنامه های جامع پیشگیری از طرحوار ه های ناسازگار اولیه در دانشجویان بهره برد.

    کلید واژگان: ترومای کودکی, دلبستگی, طرحواره های ناسازگار اولیه}
    Matin Chaharrahi *, Mohammad Reza Zarbakhsh Bahri, Javad Khalatbari, Taher Tizdast
    Background and Aim

    The present study aims to done investigate evaluation of the structural model for predicting early maladaptive schemas based on childhood trauma with mediating role of attachment styles in students.

    Research method

    The statistical population of this researcher was all students who were studying in Karaj Branch, Islamic Azad University in the academic year of 2020-2021. Aaccording to convenience sampling method, 380 people was selected as samples and they were asked to fill in Young schema questionnaire – short form version 3 (YSQ-S3) of Young and Brown (2005), short form of the childhood trauma questionnaire (the CTQ-SF) of Bernstein and et al (2003) and attachment styles questionnaire (ASQ) of Hazen and Shaver (1987). Data were analyzed using Pearson correlation and structural equation modelling with using SPSS-24 and AMOS software was investigated.

    Results

    The results showed that there is a significant relationship between childhood trauma and attachment styles with early maladaptive schemas (P <0.01). The results also showed that most of the direct paths of this study were significant and the indirect paths of childhood trauma were significant through the mediating role of attachment styles on early maladaptive schemas (RMSEA=0/072, CFI=0/935, AGFI=0/968, IFI=0/911, P-value<0/05).

    Conclusion

    Proposed model had an acceptable fitness to the data and based on current research can be used to explain the factors affecting early maladaptive schemas and also as a suitable model for designing comprehensive programs to prevent early maladaptive schemas in students.

    Keywords: Attachment, childhood trauma, Early maladaptive schemas}
  • سیما بدیعی، طاهر تیزدست*، حسن احدی

    هدف پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی درمان شناختی رفتاری و درمان ذهن آگاهی بر عملکرد اجرایی بیماران مصرف کننده مت آمفتامین بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون و گروه کنترل با دوره پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه معتادین مراجعه کننده به درمانگاه های ترک اعتیاد شهر تهران که در فاصله زمانی شهریور تا بهمن ماه 1400 بود. تعداد 45 نفر به شیوه هدفمند انتخاب و با گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه قرار گرفتند. ابزار پژوهش آزمون دسته بندی کارت های ویسکانسین گرانت و برگ (1948 WCST,) بود. مداخله درمان شناختی رفتاری فری (2008) و ذهن آگاهی کرفت و ویلیامز (2012) در طی 8 جلسه بر روی اعضای گروه آزمایش اجرا شد، اما گروه کنترل هیچ مداخله ای را دریافت ننمودند. داده ها توسط آزمون تحلیل واریانس اندازه گیری های مکرر تحلیل شدند. نتایج نشان داد بین گروه ها در پس آزمون و پیگیری عملکرد اجرایی بیماران مصرف کنندگان مت آمفتامین تفاوت معناداری وجود داشت (05/0>P) و هر دو درمان بر طبقات صحیح تکمیل شده، خطاهای درجاماندگی و خطاهای کل تاثیر معناداری داشتند (05/0>P) و درمان ذهن آگاهی در تاثیر بر متغیرهای خطاهای درجاماندگی در مرحله پس آزمون نسبت درمان شناختی رفتاری برتری داشته است (05/0>P). بنابراین می توان گفت درمان ذهن آگاهی در اثربخشی بر یکی از مولفه های عملکردهای اجرایی اثربخش تر می باشد که بدین ترتیب می توان از ذهن آگاهی در درمان افراد وابسته به مت آمفتامین استفاده نمود.

    کلید واژگان: ذهن آگاهی, شناختی رفتاری, عملکرد اجرایی}
    Sima Badiee, Taher Tizdast*, Hasan Ahadi

    This study aimed to compare the effectiveness of cognitive behavioral therapy and mindfulness therapy on the executive performance of methamphetamine-consuming patients. The research method was semi-experimental with a pre-test-post-test design and a control group with a three-month follow-up period. The statistical population of this research includes all addicts who were referred to addiction treatment clinics in Tehran between September and February 2021. 45 people were selected purposefully and randomly assigned to two experimental groups and one control group. The research tool was the Wisconsin Grant and Berg (WCST, 1948) card sorting test. Cognitive behavioral therapy intervention by Frey (2008) and mindfulness by Craft and Williams (2012) was implemented during 8 sessions on the members of the experimental group, but the control group did not receive any intervention. The data were analyzed by repeated measures analysis of variance test. The results showed that there was a significant difference between the groups in the post-test and follow-up of the executive performance of methamphetamine users (P<0.05) and both treatments had a significant effect on the correct classes completed, remaining errors and total errors (P<0.05). Mindfulness therapy has been superior to cognitive behavioral therapy in affecting the variables of survival errors in the post-test phase (P<0.05). Therefore, it can be said that mindfulness treatment is more effective in the effectiveness of one of the components of executive functions, so mindfulness can be used in the treatment of people addicted to methamphetamine.

    Keywords: Mindfulness, Cognitive Behavior, Executive Function}
  • مریم سرمدی، مجید صفاری نیا*، طاهر تیز دست، حمید نجات
    هدف
    پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی شفقت درمانی بر قند خون، شادکامی و اضطراب مرگ سالمندان مبتلا به دیابت نوع 2 انجام شد. روش پژوهش: این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل به همراه یک دوره زمون پیگیری بود. از بین سالمندان زن مبتلا به بیماری دیابت منطقه 1 شهر تهران در سال 1400 تعداد 29 نفر به عنوان نمونه های پژوهش به صورت در دسترس و با توجه به ملاک های ورود به مطالعه انتخاب شد و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و کنترل جایگزین شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش شامل آزمایش خون، پرسشنامه شادکامی آکسفورد (2001) و اضطراب مرگ تمپلر (1970) بود. داده ها با تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که بین میانگین پیش آزمون و آزمون پیگیری گروه های آزمایش و کنترل از نظر قندخون، شادکامی و اضطراب مرگ تفاوت معنی داری وجود داشت. به عبارت دیگر شفقت درمانی باعث کاهش قندخون و اضطراب مرگ و افزایش شادکامی سالمندان مبتلا به دیابت نوع 2 شد (001/0>p).
    نتیجه گیری
    منطبق با یافته های پژوهش حاضر می توان شفقت درمانی را به عنوان یک روش کارا جهت بهبود قندخون، شادکامی و اضطراب مرگ سالمندان پیشنهاد داد.
    کلید واژگان: دیابت نوع 2, شادکامی, اضطراب مرگ, سالمندی, شفقت درمانی}
    Maryam Sarmadi, Majid Saffarinia *, Taher Tizdast, Hamid Nejat
    The aim of this study was to determine the effectiveness of compassion therapy on blood sugar, happiness and death anxiety in the elderly with type 2 diabetes. The research method was quasi-experimental with pretest-posttest design with a control group with a follow-up period. Among the elderly women with diabetes in region 1 of Tehran in 1400, 29 people were selected as available research samples according to the inclusion criteria and were randomly assigned to experimental and control groups. The instruments used in this study included a blood test, the Oxford Happiness Questionnaire, and the Templer Death Anxiety. Data were analyzed by repeated measures analysis of variance. The results showed that there was a significant difference between the mean of pre-test and follow-up test of experimental and control groups in terms of blood sugar, happiness and death anxiety. In other words, compassion therapy reduced blood sugar and death anxiety and increased happiness in the elderly with type 2 diabetes (p <0.001). Consistent with the findings of the present study, compassion therapy can be suggested as an effective method to improve blood sugar, happiness and death anxiety in the elderly.
    Keywords: Type 2 diabetes, Happiness, Death anxiety, aging, compassion therapy}
  • محبوبه مرادی، عبدالحسن فرهنگی*، طاهر تیزدست
    هدف

    پژوهش حاضر با هدف مدل یابی مشکلات رفتاری کودکان بر مبنای شیوه های فرزند پروری با میانجی گری رابطه والد و کودک انجام شد.

    روش پژوهش:

     در مطالعه ای مقطعی در قالب طرحی همبستگی، کلیه مادران دانش آموزان مقطع ابتدایی با مشکلات رفتاری شهرستان کرج با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده که از لیست اسامی دانش آموزان با تشخیص مشکلات رفتاری انتخاب شدند. پس از کسب رضایت آگاهانه، داده های پژوهش به کمک سیاهه رفتاری کودک آخنباخ (CBCL) - نسخه والدین آخنباخ و رسکولار (2001)، پرسشنامه سبک های فرزندپروری بامریند (1973) و پرسشنامه رابطه والد و کودک پیانتا (2015) استفاده شد. برای بررسی پیش فرض های آزمون های آماری و آزمون  فرضیه های پژوهش با استفاده از نرم افزار اسمارت پی ال اس به بررسی مسیرهای مشخص شده پژوهش مطابق با مدل مفهومی پرداخته شده است. نسخه 3/3 نرم افزار اسمارت پی ال اس برای تدوین مدل تحلیل عاملی تاییدی و معادلات ساختاری و نسخه SPSS نسخه 26  برای آمار توصیفی استفاده شده است. همچنین ازتحلیل مسیر برای تعیین ضرایب مستقیم و غیر مستقیم استفاده شده است.

    یافته ها

    نتایج به دست آمده از روش بوت استرپ و آزمون سوبل هر دو نشان می دهند اثر غیر مستقیم شیوه های فرزندپروری بر مشکلات رفتاری کودکان به واسطه رابطه کودک والد برابر 298/0- شده است و مقدار آماره سوبل در سطح اطمینان 95% معنادار شده است (001/0>P، 28/5 Sobel=).

    نتیجه گیری

    می توان نتیجه گرفت شیوه های فرزندپروری بر مشکلات رفتاری کودکان با توجه به نقش میانجی رابطه کودک والد تاثیر معناداری دارد. یافته های این مطالعه همسو با پیشینه پژوهشی گویای اثر گذاری شیوه های فرزند پروری با میانجی گری رابطه والد و کودک در ایجاد مشکلات رفتاری کودکان می باشند که ضمن در برداشتن تلویحات بالینی می تواند در برنامه پیشگیری مورد کاربست قرار گیرد

    کلید واژگان: رابطه والد و کودک, سبک های دلبستگی, مشکلات رفتاری}
    Mahboobeh Moradi, Abdolhassan Farhangi *, Taher Tizdast
    Aim

    The present research was conducted with the aim of modeling children's behavioral problems based on parenting methods with the mediation of parent-child relationship.

    Methods

    In a cross-sectional study in the form of a correlational design, all mothers of primary school students with behavioral problems in Karaj city were selected using a simple random sampling method from the list of names of students diagnosed with behavioral problems. After obtaining informed consent, the research data were used with the help of the Achenbach Child Behavior Checklist (CBCL) - Achenbach and Rescorla (2001), parenting style questionnaire (1973) and Pianta parent-child relationship questionnaire (2015). In order to check the assumptions of the statistical tests and test the hypotheses of the research, using the SmartPLS software, the identified paths of the research have been investigated according to the conceptual model. Version 3.3 of SmartPLS software was used to compile the confirmatory factor analysis model and structural equations, and SPSS version 26 was used for descriptive statistics. Path analysis has also been used to determine direct and indirect coefficients.

    Results

    The results obtained from the bootstrap method and the Sobel test both show that the indirect effect of parenting methods on children's behavioral problems due to the parent-child relationship is -0.298, and the value of the Sobel statistic is significant at the 95% confidence level. (Sobel = 5.28, P<0.001).

    Conclusion

    It can be concluded that parenting methods have a significant effect on children's behavioral problems due to the mediating role of parent-child relationship. The findings of this study are consistent with the background. Research shows the effect of parenting methods by mediating the parent-child relationship in creating children's behavioral problems, which can be used in the prevention program while removing clinical implications

    Keywords: Parent-Child Relationship, Attachment Styles, Behavioral problems}
  • متین چهارراهی، محمدرضا زربخش بحری*، جواد خلعتبری، طاهر تیزدست
    زمینه و هدف

    ورود به دانشگاه همواره با دامنه ای از منابع فشارزای تحصیلی، مالی، ارتباطی، اجتماعی و گاهی دوری از خانواده همراه است. مطالعه حاضر با هدف تعیین برازش مدل ساختاری طرحواره های ناسازگار براساس ترومای فردی و ترومای اجتماعی با میانجی گری سبک های دلبستگی انجام شد.

    روش پژوهش: 

    روش مطالعه از نوع همبستگی بود. جامعه آماری، کلیه دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج در سال تحصیلی 1400-1399 بودند. نمونه آماری شامل 380 نفر از دانشجویان بودند که به شکل دردسترس و مبتنی بر وب انتخاب شدند. از پرسشنامه سبک دلبستگی هازان و شاور (1987)، پرسشنامه طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ (1998)، پرسشنامه تجربه ترومای کودکی برنشتاین و همکاران (2003) و پرسشنامه محقق ساخته ترومای اجتماعی استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد ترومای فردی بر طرحواره های ناسازگار اولیه با میانجی گری سبک دلبستگی ایمن تاثیر دارد (01/0>P)؛ ترومای فردی با میانجی گری سبک دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا بر طرحواره های ناسازگار اولیه تاثیر ندارند (05/0<P)؛ ترومای اجتماعی بر طرحواره های ناسازگار اولیه با میانجی گری سبک دلبستگی ایمن و اجتنابی تاثیر دارد (01/0>P)؛ ترومای اجتماعی با میانجی گری سبک دلبستگی دوسوگرا بر طرحواره های ناسازگار اولیه تاثیر ندارد (05/0<P).

    نتیجه گیری

    نتایج نشان داد مدل ساختاری طرحواره های ناسازگار براساس ترومای فردی و ترومای اجتماعی با میانجی گری سبک های دلبستگی در دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج از برازش کافی برخوردار است؛ بنابراین، فراهم سازی محیط مناسب از دوران کودکی می تواند کمک شایانی به کاهش اختلالات روانی و شخصیتی در جامعه کند

    کلید واژگان: ترومای فردی و اجتماعی, سبک دلبستگی, طرحواره های ناسازگار}
    Matin Chaharrahi, MohammadReza Zarbakhsh Bahri*, Javad Khalatbari, Taher Tizdast
    Background and Aim

    Entering the university is always associated with a range of stressful academic, financial, communication, social and sometimes distance from the family. The present study was conducted with the aim of determining the fit of the structural model of maladaptive schemas based on individual trauma and social trauma with the mediation of attachment styles.

    Methods

    The study method was correlational. The statistical population was all the students of Islamic Azad University, Karaj branch, in the academic year 2020-21. The statistical sample consisted of 380 students who were selected online. Hazan and Shaver's (1987) attachment style questionnaire, Young's early maladaptive schemas questionnaire (1998), Bernstein et al.'s (2003) childhood trauma questionnaire, and researcher-made social trauma questionnaire were used.

    Results

    The results showed that personal trauma has an effect on early maladaptive schemas with the mediation of secure attachment style (P<0.01); Personal trauma with the mediation of avoidant and ambivalent attachment style has no effect on early maladaptive schemas (P<0.05); Social trauma has an effect on early maladaptive schemas with the mediation of secure and avoidant attachment style (P<0.01); Social trauma with the mediation of ambivalent attachment style does not affect early maladaptive schemas (P<0.05).

    Conclusion

    The results showed that the structural model of maladaptive schemas based on individual trauma and social trauma with the mediation of attachment styles in the students of Islamic Azad University of Karaj has a sufficient fit; Therefore, providing the right environment from childhood can help reduce mental and personality disorders in the society.

    Keywords: personal, social trauma, attachment style, maladaptive schemas}
  • الهام قلعه خندابی، جاوید پیمانی*، طاهر تیزدست، جواد خلعتبری
    مقدمه

    این پژوهش با هدف تعیین مقایسه اثربخشی طرحواره درمانی و هیجان مدار بر ناگویی هیجانی افراد دچار تعارض زناشویی انجام شد.

    روش کار

    روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل بود. از جامعه آماری زنان مراجعه کننده به کلینیک های منطقه 1 شهر تهران 45 نفر به روش در دسترس انتخاب و با استفاده از روش تصادفی در سه گروه جایگزین شدند. ابزار پژوهش ناگویی هیجانی (بگبی و همکاران، 1994) بود. ابتدا پیش آزمون ناگویی هیجانی برای هر سه گروه اجرا شد، سپس طرحواره درمانی و هیجان مدار برای گروه های آزمایش اجرا شد اما برای گروه کنترل، هیچگونه مداخله ای اعمال نشد؛ در نهایت پس آزمون و آزمون پیگیری برای هر سه گروه به عمل آمد.

    نتایج

    نتایج آزمون اندازه گیری مکرر نشان داد که هر دو گروه طرحواره درمانی و هیجان مدار بر کاهش ناگویی هیجانی موثر است (001/>p). آزمون تعقیبی بن فرونی نشان داد که درمان هیجان مدار موثرتر از طرحواره درمانی است (001/>p).

    نتیجه گیری

    برای بهبود ناگویی هیجانی افراد دچار تعارض زناشویی پیشنهاد می شود از درمان هیجان مدار استفاده شود.

    کلید واژگان: تعارض زناشویی, ناگویی هیجانی, طرحواره درمانی, هیجان مدار}
    Elham Ghale Khandabi, Javid Peymani *, Taher Tizdast, Javad Khalatbari
    Introduction

    This research was conducted with the aim of comparing the effectiveness of schema therapy and emotion focused therapy on alexithymia of people suffering from marital conflict.

    Methods

    The research method was semi-experimental with a pre-test-post-test design with two experimental groups and one control group. From the statistical population of women referring to the clinics of the 1st district of Tehran, 45 people were selected using the available method and replaced in three groups using a random method. The research tool was emotional ataxia (Begby et al., 1994). First, the pre-test of alexithymia was performed for all three groups, then schema therapy and emotion-focused therapy were performed for the experimental groups, but no intervention was applied for the control group; Finally, the post-test and the follow-up test were performed for all three groups.

    Results

    The results of the repeated measurement test showed that both schema therapy and emotion-oriented groups are effective in reducing alexithymia (p>0.01). Bon Feroni's post hoc test showed that emotional therapy is more effective than schema therapy (p>0.01).

    Conclusion

    it is suggested to use emotion-focused therapy to improve the alexithymia of people with marital conflict.

    Keywords: Marital conflict, Alexithymia, Schema therapy, Emotion-focused therapy}
  • الناز عطاران، طاهر تیزدست*، محمدرضا زربخش بحری
    زمینه و هدف

    هر سازمان دولتی و تجاری برای حفظ ارزشمندترین کارکنان خود به چالش کشیده خواهد شد. پژوهش حاضر با هدف معادلات ساختاری رابطه بین نیاز های روانشناختی کارکنان با تجربه غرقه شدن در کار با میانجی گری تعهد سازمانی انجام شد.

    روش پژوهش:

     روش پژوهش حاضر از نوع همبستگی بود و از روش معادلات ساختاری استفاده  شده است. کلیه کارکنان دانشگاه های آزاد اسلامی شهر تهران  در سال تحصیلی 1399-1400 جامعه آماری پژوهش حاضر را تشکیل می دادند که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی 339 نفر از کارکنان به عنوان نمونه انتخاب شده اند. برای  گردآوری داده ها پرسشنامه تجربه غرقه شدن در کار (طلابیگی، 1393)، نیازهای روانشناختی (دسی و رایان، 2000) و پرسشنامه تعهدسازمانی (آلن و مایر، 1997) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون و مدل معادلات ساختاری و با استفاده از نرم افزار SPSS 24  و AMOS 24  استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج تحلیل نشان داد که بین نیاز های روانشناختی کارکنان با تجربه غرقه شدن در کار و تعهد سازمانی سازمان رابطه معناداری به صورت مثبت و مستقیم وجود دارد (05/0 ≥P). همچنین نتایج تحلیل معادلات ساختاری نشان داد که تعهد سازمانی، رابطه بین نیاز های روانشناختی کارکنان با تجربه غرقه شدن در کار را میانجی گری می کند (05/0 ≥P).

    نتیجه گیری

    توجه و تاکید به ارتقای تعهد سازمانی، می تواند به ایجاد تصویری واضح و روشن از نیروی انسانی موثر با نیازهای روانشناختی مناسب و تجربه غرقه شدن در کار کمک نماید.

    کلید واژگان: نیازهای روانشناختی, تعهد سازمانی, کارکنان}
    Elnaz Ataran, Taher Tizdast*, MohammadReza Zarbakhsh Bahri
    Background and Aim

    The current research was conducted with the aim of structural equations of the relationship between the psychological needs of employees and the experience of being overwhelmed at work with the mediation of organizational commitment.

    Methods

    The method of the current research was of the correlation type and the method of structural equations was used. All the employees of the Islamic Azad Universities of Tehran in the academic year of 2020-21 formed the statistical population of the present study, and 339 employees were selected as a sample using random sampling. To collect data, a questionnaire tool was used: a questionnaire on the experience of drowning in work (Talabeigi, 2013), psychological needs (Deci & Ryan, 2000) and an organizational commitment questionnaire (Allen & Mayer, 1997) were the research tools, which were reliable and valid. Questionnaires in this research were calculated using Cronbach's alpha 0.865, 0.921 and 0.793 respectively for the aforementioned questionnaires. To analyze the data, Pearson correlation coefficient and structural equation model were used and using software SPSS 24 and AMOS 24 were used.

    Results

    The results of the analysis showed that there is a significant positive and direct relationship between the psychological needs of employees with the experience of drowning in work and the organizational commitment of the organization (P ≥ 0.05). Also, the results of structural equation analysis showed that organizational commitment mediates the relationship between employees' psychological needs and the experience of being overwhelmed at work (P ≥ 0.05).

    Conclusion

    Attention and emphasis on promoting organizational commitment help creating a clear image of effective human resources with appropriate psychological needs and the experience of drowning in work.

    Keywords: psychological needs, organizational commitment, employees}
  • زهرا اسمعیلیان، محمدعلی رحمانی*، طاهر تیزدست
    هدف

    مطالعه حاضر با هدف تعیین میزان اثربخشی روان درمانی مثبت نگر بر تبعیت از درمان و هموگلوبین گلیکوزیله در بیماران زن مبتلا به دیابت نوع دو بود.

    روش پژوهش:

     این مطالعه از نوع نیمه تجربی باطر پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری بود. 30 نفر از زنان مبتلا به دیابت نوع دو که از دی ماه تا اردیبهشت 1399 مراجعه کننده به انجمن دیابت ایران واقع در استان تهران با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. سپس به صورت تصادفی در گروه آزمایش (تحت روان درمانی مثبت نگر) (n=15) و گروه گواه (n=15) گمارده شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات مقیاس تبعیت از درمان (موریسکی، انگ و وود، 2008) و سنجش هموگلوبین گلیکوزیله در سه مرحله خط پایه، پس از مداخله و پیگیری سه ماهه جمع آوری شدند. ساختار جلسات روان درمانی مثبت نگر بر اساس مداخله گروهی روان درمانی مثبت نگر سلیگمن (2006) در هشت جلسه برای گروه آزمایش اجرا شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر چند متغیری انجام شد.

    یافته ها

    یافته ها نشان داد که در گروه تحت روان درمانی مثبت نگر، میانگین نمره تبعیت از درمان به طرز معناداری بالاتر از گروه گواه است (16/511=F، 001/0>P). به علاوه، زنان مبتلا به دیابت گروه آزمایش در میانگین نمره هموگلوبین گلیکوزیله در مقایسه با گروه گواه به نحو قابل توجهی کاهش پیدا کردند (50/389=F، 001/0>P).

    نتیجه گیری

    نتایج این پژوهش نشان داد که روان درمانی مثبت نگر می تواند در بهبود تبعیت از درمان و کاهش هموگلوبین گلیکوزیله در زنان مبتلا به دیابت نوع دو موثر باشد.

    کلید واژگان: تبعیت از درمان, دیابت نوع دو, روان درمانی مثبت نگر, هموگلوبین گلیکوزیله}
    Zahra Ismailian, Mohammadali Rahmani *, Taher Tizdast
    Aim

    The purpose of this study was to determine the effectiveness of positive psychotherapy on adherence to treatment and glycosylated hemoglobin in female patients with type 2 diabetes.

    Method

    This study was a quasi-experimental type of pre-test, post-test and follow-up. 30 women with type 2 diabetes who referred to Iran Diabetes Association located in Tehran province from January to May 2019 were selected by purposive sampling method. Then they were randomly assigned to the experimental group (under positive psychotherapy) (n=15) and the control group (n=15). Data collection tools were the adherence to treatment scale (Murisky, Eng, & Wood, 2008) and glycosylated hemoglobin measurement in three baseline stages, after the intervention and three-month follow-up. The structure of positive psychotherapy sessions was implemented based on Seligman's positive psychotherapy group intervention (2006) in eight sessions for the experimental group. Data analysis was done using multivariate repeated measure analysis of variance.

    Results

    The findings showed that in the group under positive psychotherapy, the average score of adherence to treatment is significantly higher than the control group (F=511.16, P<0.001). In addition, women with diabetes in the experimental group decreased significantly in the average glycosylated hemoglobin score compared to the control group (F=389.50, P<0.001).

    Conclusion

    The results of this study showed that positive psychotherapy can be effective in improving treatment compliance and reducing glycosylated hemoglobin in women with type 2 diabetes.

    Keywords: Adherence to treatment, Type 2 diabetes, Positive psychotherapy, Glycosylated hemoglobin}
  • نسرین ذبیحی، طاهر تیزدست*، محمدرضا زربخش بحری
    هدف از پژوهش حاضر، اثربخشی آموزش مثبت اندیشی بر بهزیستی ذهنی، انعطاف پذیری کنشی و انسجام روانی در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو بود. این پژوهش نیمه تجربی از نوع پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری بعد از دو ماه بوده است. جامعه آماری شامل 1500 بیمار مبتلا به دیابت نوع دو مراجعه کننده به بنیاد بین المللی پیشگیری و کنترل دیابت مشهد در سال 1399 بودند که از بین آنها، تعداد 30 نفر دارای معیارهای ورود به مطالعه انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه کنترل و آزمایش و در هر گروه 15 نفر قرار گرفتند. گروه آزمایش آموزش مثبت اندیشی طی 10 جلسه 90 دقیقه ای دریافت کردند ولی گروه کنترل مداخله ای دریافت نکردند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه بهزیستی ذهنی کییز و ماگیارمو (2003)، حس انسجام روانی آنتونووسکی (1987) و انعطاف پذیری کنشی کانوور و دیویدسون (2003) استفاده شد. نتایج تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد که آموزش مثبت اندیشی بر بهزیستی ذهنی، احساس انسجام روانی و انعطاف پذیری کنشی افراد مبتلا به دیابت نوع دو موثر و ماندگار است. در این مطالعه آموزش مثبت اندیشی به بیماران مبتلا به دیابت نوع دو موجب بهبود بهزیستی ذهنی، احساس انسجام روانی و انعطاف پذیری کنشی آنان گردید.
    کلید واژگان: دیابت نوع دو, احساس انسجام روانی, بهزیستی ذهنی, انعطاف پذیری کنشی, آموزش مثبت اندیشی}
    Nasrin Zabihi, Taher Tizdast *, Mohammadreza Zarbakhsh
    The aim of the present study is the effectiveness of positive thinking training on mental well-being, action flexibility and psychological coherence in patients with type 2 diabetes. This semi-experimental research was pre-test, post-test and follow-up after two months. The statistical population includes people with type 2 diabetes who referred to the Mashhad International Diabetes Prevention and Control Foundation in the summer of 2019. Keyes and Magyarmo (2003), Antonovsky's sense of coherence (1987) and Conover and Davidson's (2003) subjective well-being questionnaire were used to collect data. The results of analysis of variance with repeated measurement showed that positive thinking training is effective and lasting on the mental well-being, sense of psychological coherence and action flexibility of people with type 2 diabetes.. Positive thinking training in patients suffering from diabetes strengthens positive personal traits such as courage, sense of aesthetics, foresight, etc. and a new method of provide cognitive processing and regulation of emotions.
    Keywords: Type 2 diabetes, sense of coherence, mental well-being, action flexibility, positive thinking}
  • مریم مویدی مهر، جاوید پیمانی*، حسن احدی، طاهر تیزدست
    مقدمه

    اختلال مصرف مواد نه تنها زندگی فرد مصرف کننده را تحت الشعاع قرار می دهد؛ بلکه مشکلات و ناراحتی های زیادی را برای خانواده و همسر معتادین ایجاد کرده و مشکلات زیادی را بر آن ها ایجاد می کند. از این رو، مطالعه حاضر با هدف تدوین و اعتباریابی بسته توانمندسازی روان شناختی زنان همسر معتاد و بررسی اثر بخشی آن بر مسیولیت پذیری زناشویی و بهزیستی روانی انجام شد.

    روش کار

    روش پژوهش نیمه تجربی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه زنان دارای همسر معتاد به مت آمفتامین شهر تهران در سال 1401 بود که همسر آن ها برای درمان، به مراکز درمانی مراجعه کرده بودند. 30 نفر اعضای نمونه به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و با روش تصادفی به گروه آزمایش (15 نفر) و گواه (15 نفر) اختصاص داده شدند. اعضای گروه آزمایش در 12 جلسه 90 دقیقه ای شرکت کردند؛ اما اعضای گروه گواه مداخله ای دریافت نکردند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه مسیولیت پذیری Adams and Jones  (1997) و نسخه کوتاه مقیاس بهزیستی روان شناختی Ryff (2006) استفاده شد. تحلیل داده ها با نرم افزار SPSS. v21 و در سطح معناداری 05/0 از طریق آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیره انجام شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد بسته توانمندسازی روان شناختی بر بهبود نمره کلی مسیولیت پذیری و زیرمقیاس های تعهد شخصی و تعهد اخلاقی تاثیر دارد. علاوه بر این، تاثیر توانمندسازی روان شناختی بر بهبود نمره کلی بهزیستی روانی و زیرمقیاس های رشد شخصی، ارتباط مثبت با دیگران و پذیرش خود  معنادار شده است.

    نتیجه گیری

    با توجه به اینکه زندگی با همسر معتاد با پیامدهای روان شناختی منفی برای زنان همراه است، توجه همه جانبه و جامع به توانمندسازی روان شناختی این گروه از زنان و تقویت آن از طریق رویکردهایی همچون بسته توانمندسازی روان شناختی پیشنهاد می شود.

    کلید واژگان: توانمندسازی, مسئولیت پذیری زناشویی, بهزیستی, زنان, اعتیاد}
    Maryam Moayedimehr, Javid Peymani*, Hasan Ahadi, Taher Tizdast
    Introduction

    Substance use disorder not only overshadows the addict's life but also creates many problems and inconveniences for the family and spouse of addicts. Therefore, the present study was conducted to develop and validate the package of psychological empowerment of women-addicted spouses and investigate its effectiveness on marital responsibility and mental well-being.

    Methods

     A quasi-experimental method was used with a pre-test-post-test design and a control group. The statistical population of the current study included all women with methamphetamine-addicted husbands in Tehran in 2022, whose husbands had been referred to addiction treatment centers. 30 women were selected by purposive sampling method and randomly assigned to the experimental group (15 people) and control group (15 people). The members of the experimental group participated in 12 sessions (90 minutes per session), but the members of the group did not receive evidence of intervention. Adams and Jones' responsibility questionnaire (1997) and the short version of Ryff's psychological well-being scale (2006) were used to collect data. Data analysis with SPSS software. v21 and at a significance level of 0.05, it was done through univariate analysis of covariance.

    Results

    The results showed that the psychological empowerment package improved the overall score of responsibility and personal commitment, and moral commitment subscales. In addition, the effect of the psychological empowerment package on improving the overall mental well-being score and personal growth, positive relationships with others, and self-acceptance subscales were significant.

    Conclusion

    Regarding that living with an addicted spouse has negative psychological consequences for women, comprehensive attention to the psychological empowerment of this group of women and strengthening it through approaches such as the psychological empowerment package suggested.

    Keywords: empowerment, marital responsibility, well-being, women, addiction}
  • یاسمن شاهجویی، طاهر تیزدست*، محمدرضا زربخش بحری

    هدف از پژوهش حاضر ارایه مدل ساختاری رضایت زناشویی بر اساس راهبردهای تنظیم هیجان با نقش میانجی گری ویژگی های شخصیتی در زنان مبتلا به سندروم پیش از قاعدگی بود. پژوهش حاضر توصیفی_همبستگی به روش مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه پژوهش شامل کلیه زنان مراجعه کننده به کلینیک های روانشناسی، مراکز بهداشت و متخصصین زنان و زایمان با تشخیص ابتلا به سندروم پیش از قاعدگی غرب تهران در سال 1400 بود. تعداد 410 نفر به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند و پرسشنامه های رضایت زناشویی (ENRICH) انریچ (1989)، راهبردهای تنظیم هیجانی (CERQ-P) گارنفسکی و همکاران (2002) و ویژگی های شخصیتی (NEO-FFI) کاستا و مک کری (1992) را تکمیل کردند. نتایج نشان داد ضریب مسیر کل بین راهبردهای انطباقی تنظیم هیجان و رضایت زناشویی (001/0>p) مثبت و ضریب مسیر کل بین راهبردهای غیر انطباقی و رضایت زناشویی (05/0>p) منفی و معنی دار بود. همچنین ضریب مسیر غیر مستقیم بین راهبردهای غیر انطباقی با رضایت زناشویی تنها از طریق روان رنجورخویی (01/0>p) معنادار بود و ضریب مسیر غیر مستقیم بین راهبردهای انطباقی تنظیم هیجانی با رضایت زناشویی از طریق وظیفه شناسی (01/0>p)، برونگرایی (01/0>p) و روان رنجورخویی (01/0>p) معنادار بود. بنابراین می توان گفت مدل رضایت زناشویی زنان دارای سندروم پیش از قاعدگی بر اساس راهبردهای تنظیم هیجانی و ویژگی های شخصیتی از برازش مطلوبی برخوردار است و استفاده از این مدل می تواند در جهت آگاهی از سندروم پیش از قاعدگی به متحصصان کمک کننده باشد.

    کلید واژگان: راهبردهای تنظیم هیجان, رضایت زناشویی, ویژگی های شخصیتی, سندروم پیش از قاعدگی, زنان}
    Yasaman Shahjoei, Taher Tizdast*, Mohammadreza Zarbakhash Bahri

    The current study aimed to provide a structural model of marital satisfaction based on emotion regulation strategies with the mediating role of personality traits in women with premenstrual syndrome (PMS). By applying the structural equation modeling (SEM) approach, the model was tested. The population comprised all women with PMS who were referred to psychological clinics, health centers, and Gynecologists' offices in West Tehran in 2021. Totally, 410 women were selected by the available sampling method. Then, Marital satisfaction (Enrich, 1989), emotional regulation strategies (CERQ-P, Garnevsky et al, 2002), and personality characteristics (NEO-FFI, Costa and McCree, 1992) were completed by participants. The results illustrated that the total path coefficient between adaptive emotion regulation strategies and marital satisfaction (p<0.001) was positive and the total path coefficient between non-adaptive strategies and marital satisfaction (p<0.05) was negative and significant. Moreover, the indirect path coefficient between maladaptive strategies and marital satisfaction was significant only through neuroticism (p<0.01), and the indirect path coefficient between adaptive emotional regulation strategies and marital satisfaction through conscientiousness (p<0.01), extroversion (p<0.01) and neuroticism (p<0.01) were significant. Therefore, it could be concluded that the model of marital satisfaction of women with PMS based on emotional regulation strategies and personality traits has a good fit. Eventually, the application of this model could be advantageous to specialists in the identification of PMS.

    Keywords: Emotion Regulation Strategies, Marital Satisfaction, Personality Traits, Premenstrual Syndrome, Women}
  • مریم افلاکی ناصری، محمدرضا زربخش بحری*، شهنام ابوالقاسمی، طاهر تیزدست

    این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی آموزش درمان پاسخ محور و درمان ذهن خوانی بر کارکردهای اجرایی کودکان طیف اوتیسم انجام شد. روش تحقیق در این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این مطالعه، کودکان  اوتستیک شهر لاهیجان بودند. نمونه تحقیق شامل 45 نفر از کودکان 6 تا 13 سال مبتلا به اوتیسم بودند که به شیوه تصادفی ساده از جامعه آماری انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه کارکردهای اجرایی بریف (Gioia, 2000)  بود که توسط والدین تکمیل شد. پس از اجرای پیش آزمون، کودکان اوتیسم به صورت تصادفی در سه گروه (دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل) 15 نفره جایگزین شدند. سپس گروه آموزش مفاهیم ذهن خوانی به مدت 10 جلسه و گروه درمان پاسخ محور به مدت 7 جلسه تحت آموزش انفرادی قرار گرفتند. پس از اتمام مداخلات، پس آزمون به عمل آمد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون آماری تحلیل کوواریانس نشان داد درمان پاسخ محور و درمان ذهن خوانی بر کارکردهای اجرایی کودکان اوتیسم موثر است و درمان ذهن خوانی نسبت به آموزش درمان پاسخ محور در میزان مولفه های کارکردهای اجرایی  اثربخشی بیشتری دارد (01/0> P). نتیجه آزمون ال اس دی نشان می دهد بین اثربخشی درمان ذهن خوانی و پاسخ محور بر تنظیم رفتار (01/0>P) و نیز فراشناخت (01/0>P) کودکان تفاوت آماری معنی داری وجود دارد. نتایج پژوهش نشان داد نمرات گروه های مداخله در مقایسه با گروه کنترل در مقیاس کارکردهای اجرایی  تغییرات معنی داری داشت. کارکردهای اجرایی پس از انجام مداخلات افزایش یافته و این افزایش در گروه ذهن خوانی بیشتر بوده است. استفاده از این دوروش به درمانگران، روانشناسان و مربیانی که در راستای آموزش به کودکان اوتستیک فعالیت می کنند پیشنهاد می شود.

    کلید واژگان: درمان پاسخ محور, درمان ذهن خوانی, کارکردهای اجرایی, کودکان, اوتیسم}
    Maryam Aflaki Naseri, Mohammadreza Zarbakhsh Bahri *, Shahnam Abolghasemi, Taher Tizdast

    This study aimed to compare the effect of training pivotal response treatment principles and training Theory of mind principles on executive functions in kids with autism disorder. The method was half- experimental with pre-test, post-test with control group. The statistical population consisted children with autism disorder in Lahijan city. After assessing, 45 child between 6-13 years old were chosen and then randomly divided into three groups of 15, two intervention groups and a control group.Data collection tool was BRIFF executive functions questionnaire which was completed by parents For the first intervention group, the Pivotal response treatment in 7 sessions and for the second group Theory of Mind principals were taught in 10 sessions and the control group did not receive any training.At the end of training post-test was conducted. Data were analyzed using multivariate covariance (MANCOVA) analysis. The findings showed that intervention groups were significantly different in the post-test, compared to the control group in executive function. The rate of executive functions incerease after intervention and the size of this increase was higher in the theory of mind training group. The result showed that theory of mind training has great effect than PRT training on increasing self-differentiation (P<0/01). The result of LSD test shows the difference between the effectiveness of mind reading and response-oriented therapy on behavior regulation (P <0.01) and metacognition (P <0.01) in children. There is a statistically significant. The results showed that the scores of the intervention groups were significantly different from the control group in the scale of executive functions. Executive functions increased after the interventions and this increase was more in the mind reading group. Findings showed that mind reading training has a greater effect on increasing executive functions than response therapy training. The use of these two methods is recommended to therapists, psychologists and educators who work to educate children with autism.

    Keywords: pivotal response treatment, theory of mindtraining, executive functions, children, autism}
  • زهرا اسمعیل یان، محمدعلی رحمانی*، طاهر تیزدست
    مقدمه

    دیابت نوع دو 90 تا 95 درصد موارد تازه تشخیص داده شده دیابت در بزرگسالان را تشکیل می دهد. هدف این پژوهش تعیین میزان اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر خودمراقبتی  و هموگلوبین گلیکوزیله در بیماران زن مبتلا به دیابت نوع دو بود.

    روش کار

    در این مطالعه نیمه تجربی پیش آزمون و پس آزمون با پیگیری، 30 زن مبتلا به دیابت نوع دو که از دی ماه 1398 تا اردیبهشت 1399 مراجعه کننده به انجمن دیابت ایران واقع در استان تهران بودند با روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل تخصیص یافتند (هر گروه 15 نفر). گروه آزمایش (تحت درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد به مدت 8 جلسه هفتگی هر جلسه 90 دقیقه) و گروه کنترل تحت درمان های معمول قرار گرفتند. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه مقیاس خودمراقبتی دیابت و هموگلوبین گلیکوزیله در سه مرحله خط پایه، پس از مداخله و پیگیری سه ماهه جمع آوری شدند. داده ها در نرم افزار SPSS-21 با استفاده از روش تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    یافته ها نشان داد که در گروه تحت درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، میانگین نمره خودمراقبتی  به طرز معناداری بالاتر از گروه کنترل است. به علاوه، زنان مبتلا به دیابت گروه آزمایش در میانگین نمره هموگلوبین گلیکوزیله در مقایسه با گروه کنترل به نحو قابل توجهی کاهش پیدا کردند (001/0>P).

    نتیجه گیری

    نتایج این پژوهش نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد می تواند در بهبود خودمراقبتی و کاهش هموگلوبین گلیکوزیله در زنان مبتلا به دیابت نوع دو موثر باشد. پژوهشگران برای بسط یافته های این مطالعه، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد را بر روی بیماران مشابه در سایر بیمارستان ها اجرا نمایند.

    کلید واژگان: خودمراقبتی, دیابت نوع دو, درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد, هموگلوبین گلیکوزیله}
    Zahra Esmailyan, Mohammad Ali Rahmani*, Taher Tizdast
    Introduction

    Diabetes type 2 to 95 % of is newly diagnosed diabetes in adults. The present study aimed to determine the effectiveness of acceptance and commitment based on self-care and glycosylated hemoglobin in patients with type 2 diabetes.

    Methods

    In a quasi-experimental study with control, pre-test, and post-test groups, thirty women with type 2 diabetes who were referred to the Iranian Diabetes Association in Tehran province from January to May 2020 were selected by random sampling method. The subjects were then randomly assigned to two test and control groups through Excel Office software. The experimental group (n=15) (under the treatment of admission and commitment for eight weekly sessions of 90 minutes each session) and the control group (n=15) were treated with routine treatment. Diabetes and hemoglobin glycosylated hemoglobin questionnaire information tools were collected in three baseline stages after intervention and three-month follow-up. The data were entered into the SPSS- 21 statistical software and analyzed using the variance analysis method.

    Results

    The findings revealed that based on admission and commitment in the treatment group, the average self-care score is significantly higher than in the control group. In addition, women in the diabetes group were significantly reduced in the mean hemoglobin score of glycosylated compared to the control group (P<0.001).

    Conclusion

    The results of this study showed that acceptance and commitment-based treatment could be effective in improving self-care and reducing hemoglobin in women with type 2 diabetes. Besides, to expand the findings of this study, researchers should implement treatment based on the acceptance and commitment of similar patients in other hospitals.

    Keywords: Self-care, Type 2 diabetes, Acceptance, commitment-based treatment, Hemoglobin glycolysis}
  • محبوبه مرادی، عبدالحسن فرهنگی*، طاهر تیزدست
    زمینه و هدف

    بررسی مشکلات روان شناختی کودکان و نوجوانان، همواره یکی از دغدغه های اصلی روانشناسان بوده است. پژوهش حاضر با هدف مدل یابی مشکلات رفتاری کودکان بر مبنای سبک های دلبستگی با میانجی گری رابطه والد و کودک انجام شد.

    روش پژوهش:

     در مطالعه ای مقطعی در قالب طرحی همبستگی، کلیه مادران دانش آموزان  با مشکلات رفتاری شهرستان کرج با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده که از لیست اسامی دانش آموزان با تشخیص مشکلات رفتاری انتخاب شدند. پس از کسب رضایت آگاهانه، داده های پژوهش به کمک سیاهه رفتاری کودک آخنباخ (CBCL) - نسخه والدین آخنباخ و رسکولار (2001)، پرسشنامه سبک های دلبستگی هازان و شیور (1987) و پرسشنامه رابطه والد و کودک پیانتا (2015) استفاده شد. برای بررسی پیش فرض های آزمون های آماری و آزمون  فرضیه های پژوهش با استفاده از نرم افزار اسمارت پی ال اس به بررسی مسیرهای مشخص شده پژوهش مطابق با مدل مفهومی پرداخته شده است. نسخه 3/3 نرم افزار اسمارت پی ال اس برای تدوین مدل تحلیل عاملی تاییدی و معادلات ساختاری و نسخه SPSS نسخه 26 برای آمار توصیفی استفاده شده است. همچنین ازتحلیل مسیر برای تعیین ضرایب مستقیم و غیر مستقیم استفاده شده است.

    یافته ها

    نتایج به دست آمده از روش بوت استرپ و آزمون سوبل هر دو نشان می دهند، اثر غیر مستقیم سبک های دلبستگی بر مشکلات رفتاری کودکان به واسطه رابطه کودک والد برابر 142/0- شده است و مقدار آماره سوبل در سطح اطمینان 95% معنادار شده است (001/0>P، 56/3=Sobel). در نتیجه سبک های دلبستگی بر مشکلات رفتاری کودکان با توجه به نقش میانجی رابطه کودک والد تاثیر معناداری دارد. مقدار منفی بتا (142/0-) نشان از منفی و عکس بودن این اثر می باشد.

    نتیجه گیری

    می توان نتیجه گرفت سبک های دلبستگی با میانجی گری رابطه والد و کودک در ایجاد مشکلات رفتاری کودکان موثر می باشند که ضمن در برداشتن تلویحات بالینی می تواند در برنامه پیشگیری مورد کاربست قرار گیرد.

    کلید واژگان: رابطه والد و کودک, سبک های دلبستگی, مشکلات رفتاری}
    Mahboobeh Moradi, Abdolhasan Farhangi*, Taher Tizdast
    Background and Aim

    Examining the psychological problems of children and adolescents has always been one of the main concerns of psychologists. The present study was conducted with the aim of modeling children's behavioral problems based on attachment styles with the mediation of parent-child relationship.

    Methods

    In a cross-sectional study in the form of a correlational design, all mothers of primary school students with behavioral problems in Karaj city were selected using a simple random sampling method from the list of names of students diagnosed with behavioral problems. After obtaining informed consent, the research data were used with the help of the Achenbach Child Behavior Checklist (CBCL) - Achenbach and Rescular (2001), the attachment styles questionnaire (1987) and the Pianta Parent-Child Relationship Questionnaire (2015). In order to check the assumptions of the statistical tests and test the hypotheses of the research, using the SmartPLS software, the identified paths of the research have been investigated according to the conceptual model. Version 3.3 of SmartPLS software was used to compile the confirmatory factor analysis model and structural equations, and SPSS version 26 was used for descriptive statistics. Path analysis has also been used to determine direct and indirect coefficients.

    Results

    The results obtained from the bootstrap method and the Sobel test both show that the indirect effect of attachment styles on children's behavioral problems due to the parent-child relationship is -0.142, and the value of the Sobel statistic is at the 95% confidence level. It is significant (P>0.001, Sobel=3.56). As a result, attachment styles have a significant effect on children's behavioral problems due to the mediating role of parent-child relationship. The negative value of beta (-0.142) shows the negativity and oppositeness of this effect.

    Conclusion

    It can be concluded that attachment styles are effective in creating behavioral problems in children by mediating parent-child relationship, which can be used in the prevention program while removing clinical implications.

    Keywords: parent-child relationship, attachment styles, behavioral problems}
  • الناز عطاران، طاهر تیزدست*، محمدرضا زربخش بحری
    هدف

    پژوهش حاضر با هدف معادلات ساختاری رابطه بین سبک زندگی کارکنان با تجربه غرقه شدن در کار با میانجی گری تعهد سازمانی انجام شد.

    روش پژوهش:

     روش پژوهش حاضر از نوع همبستگی بود و از روش معادلات ساختاری استفاده شده است. کلیه زنان کارمند دانشگاه های آزاد اسلامی شهر تهران در سال تحصیلی 1399-1400 جامعه آماری پژوهش حاضر را تشکیل می دادند که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی 339 نفر از کارکنان به عنوان نمونه انتخاب شده اند. برای گردآوری داده ها از ابزار پرسشنامه استفاده شد: پرسشنامه تجربه غرقه شدن در کار طلابیگی (1393)، سبک زندگی دسی و رایان (2000) و پرسشنامه تعهد سازمانی آلن و مایر (1997) ابزار پژوهش بودند که میزان پایایی و اعتبار پرسشنامه ها در پژوهش حاضر با استفاده از آلفای کرونباخ به ترتیب برای پرسشنامه های یاد شده 842/0، 921/0 و 793/0 محاسبه شد .برای تجزیه و تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون و مدل معادلات ساختاری و با استفاده از نرم افزارSPSS 24 وAMOS 24 استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج تحلیل نشان داد که بین سبک زندگی کارکنان با تجربه غرقه شدن در کار و تعهد سازمانی سازمان رابطه معناداری به صورت مثبت و مستقیم وجود دارد (05/0 ≥P). همچنین نتایج تحلیل معادلات ساختاری نشان داد که تعهد سازمانی، رابطه بین سبک کارکنان با تجربه غرقه شدن در کار را میانجی گری می کند (05/0 ≥P).

    نتیجه گیری

    توجه و تاکید به ارتقای تعهد سازمانی می تواند به ایجاد تصویری واضح و روشن از نیروی انسانی موثر با سبک زندگی مترق و مناسب و تجربه غرقه شدن در کار ، کمک نماید.

    کلید واژگان: تجربه غرقه شدن در کار, سبک زندگی, تعهد سازمانی}
    Elnaz Attaran, Taher Tizdast *, MohammadReza Zarbakhsh Bahri
    Purpose

    The present research was conducted with the aim of structural equations of the relationship between the psychological needs of employees with the experience of flow at work with the mediation of organizational commitment.

    Methods

    The current research method was correlation type and structural equation method was used. All the female employees of the Islamic Azad Universities of Tehran in the academic year of 2019-21 formed the statistical population of the present study, and 339 employees were selected as a sample using the random sampling method. To collect data, a questionnaire tool was used: the questionnaire on the experience of drowning in work Talabighi (2013), psychological needs Deci and Ryan (2000) and the organizational commitment questionnaire Allen and Mayer (1997) were the research tools, which were reliable and valid. Questionnaires in this research were calculated using Cronbach's alpha 0.865, 0.921 and 0.793 respectively for the aforementioned questionnaires. To analyze the data, Pearson's correlation coefficient and structural equation model were used and using software SPSS 24 and AMOS 24 were used.

    Results

    The results of the analysis showed that there is a significant positive and direct relationship between the psychological needs of employees with the experience of flow at work work and the organizational commitment of the organization (P<0.05). Also, the results of structural equation analysis showed that organizational commitment mediates the relationship between employees' psychological needs and the experience of flow at work work (P<0.05).

    Conclusion

    attention and emphasis on promoting organizational commitment can be it helps to create a clear picture of the effective human force with appropriate psychological needs and the experience of flow at work.

    Keywords: experience of drowning in work, Lifestyle, organizational commitment}
  • مریم سرمدی، مجید صفاری نیا *، طاهر تیزدست، حمید نجات
    مقدمه

    کنترل قندخون و بهبود شادکامی و اضطراب مرگ می تواند به بهزیستی سالمندان مبتلا به دیابت نوع دو یاری رساند اما در این زمینه شکاف پژوهشی وجود دارد. پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی معنی درمانی بر قند خون، شادکامی و اضطراب مرگ سالمندان مبتلا به دیابت نوع 2 انجام شد.

    روش کار

    روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل به همراه یک دوره آزمون پیگیری بود. از بین سالمندان زن مبتلا به بیماری دیابت منطقه 1 شهر تهران در سال 1400 تعداد 29 نفر به عنوان نمونه های پژوهش به صورت در دسترس و با توجه به ملاک های ورود به مطالعه انتخاب شد و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و کنترل جایگزین شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش شامل آزمایش خون، پرسشنامه شادکامی آکسفورد و اضطراب مرگ تمپلر بود. داده ها با تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

    نتایج

    یافته ها نشان داد که بین میانگین پیش آزمون و آزمون پیگیری گروه های آزمایش و کنترل از نظر قندخون، شادکامی و اضطراب مرگ تفاوت معنی داری وجود داشت. به عبارت دیگر معنی درمانی باعث کاهش قندخون و اضطراب مرگ و افزایش شادکامی سالمندان مبتلا به دیابت نوع 2 شد (001/0>p).

    نتیجه گیری

    منطبق با یافته های پژوهش حاضر می توان معنیدرمانی را به عنوان یک روش کارا جهت بهبود قندخون، شادکامی و اضطراب مرگ سالمندان پیشنهاد داد.

    کلید واژگان: معنی درمانی, سالمندی دیابت نوع 2, شادکامی, اضطراب مرگ}
    Maryam Sarmadi, Majid Saffarinia *, taher tizdast, Hamid Nejat
    Introduction

    Controlling blood sugar and improving happiness and death anxiety can help the well-being of the elderly with type 2 diabetes, but there is a research gap in this field. The aim of this study was to determine the effectiveness of Logo therapy on blood sugar, happiness and death anxiety in the elderly with type 2 diabetes.

    Methods

    The research method was quasi-experimental with pretest-posttest design with a control group with a follow-up test period. Among the elderly women with diabetes in region 1 of Tehran in 1400, 29 people were selected as available research samples according to the inclusion criteria and were randomly assigned to experimental and control groups. The instruments used in this study included a blood test, the Oxford Happiness Questionnaire, and the Templer Death Anxiety. Data were analyzed by repeated measures analysis of variance.

    Findings

    The results showed that there was a significant difference between the mean of pre-test and follow-up test of experimental and control groups in terms of blood sugar, happiness and death anxiety. In other words, treatment significantly reduced blood sugar and death anxiety and increased happiness in the elderly with type 2 diabetes (p <0.001).

    Conclusion

    Consistent with the findings of the present study, Logo therapy can be suggested as an effective method to improve blood sugar, happiness and death anxiety in the elderly.

    Keywords: Logo therapy, Aging type 2 diabetes, Happiness, Death anxiety}
  • هاله سادات ساعتچی، طاهر تیزدست، محمدعلی رحمانی
    مقدمه

    نگرش مثبت به مواد عامل مهمی در اقدام به رفتارهای داروجویانه، بروز وابستگی و تداوم سوءمصرف مواد است. هدف مطالعه حاضر تعیین نقش میانجی ظرفیت ایگو در رابطه بین سبک‎های دلبستگی با نگرش به اعتیاد مراجعین در حال ترک بود.

    روش کار

    روش مطالعه حاضر توصیفی - همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش، شامل کلیه معتادین مراجعه کننده به مراکز ترک اعتیاد منطقه یک شهر تهران جهت ترک اعتیاد، ازتیرماه تا مهر ماه 1399 بودند. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه‎ای 214 نمونه انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده‎ها، پرسشنامه دلبستگی بزرگسال‎هازان و شاور (1987)، فهرست روانی - اجتماعی استحکام ایگو مارکستروم و همکاران (1997) و پرسشنامه نگرش به اعتیاد نظری (1379) بودند.

    نتایج

    تجزیه و تحلیل داده‌ها با استفاده از روش مدلسازی معادلات ساختاری نشان داد نشان داد سبک دلبستگی ایمن بر نگرش مثبت به اعتیاد تاثیر منفی (317/0- =β؛ 01/0>p) و سبک‎های دلبستگی ناایمن اضطرابی (378/0 =β؛ 01/0>p) و ناایمن اجتنابی (375/0=β؛ 01/0>p) بر نگرش مثبت به اعتیاد تاثیر مثبت دارند. همچنین، سبک دلبستگی ایمن بر نگرش منفی به اعتیاد تاثیر مثبت (364/0=β؛ 01/0>p) و سبک‎های دلبستگی ناایمن اضطرابی (315/0- =β؛ 01/0>p) و ناایمن اجتنابی (341/0- =β؛ 01/0>p) بر نگرش منفی به اعتیاد تاثیر منفی دارند. ظرفیت ایگو بر نگرش منفی به اعتیاد تاثیر مثبت (512/0=β؛ 01/0>p) و بر نگرش مثبت به اعتیاد تاثیر منفی دارد (744/0- =β؛ 01/0>p). سبک دلبستگی ایمن بر ظرفیت ایگو تاثیر مثبت (743/0=β؛ 01/0>p) و سبک‎های دلبستگی ناایمن اضطرابی (732/0- =β؛ 01/0>p) و ناایمن اجتنابی (762/0- =β؛ 01/0>p) بر ظرفیت ایگو تاثیر منفی دارند.

    نتیجه گیری

    باتوجه به یافته‎های این مطالعه به نظر می رسد درمان‎های حمایتی می توانند در مدیریت و کاهش شدت مصرف و اصلاح نگرش نسبت به اعتیاد و بطورکلی درمان اعتیاد و پیشگیری از عود مناسب باشند و از هزینه‎های تحمیل شده به خانواده‎ها، جامعه و سیستم بهداشت و درمان بکاهند.

    کلید واژگان: ترک مصرف مواد, توانمندی درون-روانی, دلبستگی به افراد مهم, نگرش مثبت به اعتیاد}
    Haleh sadat Saatchig, Taher Tizdast, MohammadAli Rahmani
    Introduction

    A positive attitude towards drugs is an important factor in drug-seeking behavior, the occurrence of dependence and the continuation of drug abuse. The aim of this study was to determine the mediating role of ego capacity in the relationship between attachment styles and attitude towards addiction of clients who are quitting.

    Material and Method

    The method of this present study was descriptive-correlational. The statistical population of this research included all addicts who referred to addiction treatment centers in one district of Tehran for addiction treatment from July to October 2019. 214 samples were selected using random cluster sampling method. The data collection tools were Hazan and Shaver's Adult Attachment Questionnaire (1987), Markström et al.'s (1997) Psycho-Social Ego Strength Inventory, and Theoretical Addiction Attitude Questionnaire (1379).

    Results

    Data analysis using structural equation modeling showed that secure attachment style had a negative effect on positive attitude towards addiction (β = -0.317; p < 0.01) and anxious insecure attachment style (p < 0.01) β; p<0.01) and insecure avoidant (β=0.375; p<0.01) have a positive effect on positive attitude towards addiction. Also, secure attachment style has a positive effect on negative attitude towards addiction (β=0.364; p<0.01) and anxious insecure attachment styles (β=0.315; p<0.01) and insecure avoidant (341) β = -0.01; p < 0.01) have a negative effect on the negative attitude towards addiction. Ego capacity has a positive effect on the negative attitude towards addiction (β=0.512; p<0.01) and has a negative effect on the positive attitude towards addiction (β=0.744; p<0.01). Secure attachment style has a positive effect on ego capacity (β=0.743; p<0.01) and anxious insecure attachment styles (β=0.732; p<0.01) and insecure avoidant attachment styles (β=0.01; p<0.01) β; p<0.01) have a negative effect on ego capacity.

    Conclusion

    According to the findings of this study, it seems that supportive treatments can be appropriate in managing and reducing the intensity of consumption and modifying the attitude towards addiction, and in general, treating addiction and preventing relapse, and it is one of the costs imposed on families, society and the system. Reduce healthcare.

    Keywords: Stop using drugs, intra-psychological ability, attachment to important people, positive attitude towards addiction}
  • سیده مهنوش سید محمودی، طاهر تیزدست*، حمیدرضا وطن خواه، جواد خلعتبری، شهره قربان شیرودی
    مقدمه

    رشد و تقویت مهارت های فکری و اخلاقی دانش آموزان همواره یکی از اهداف مهم نظام های آموزشی کشورهای مختلف بوده است، بنابراین هدف مطالعه حاضر بررسی تاثیر برنامه آموزش فراشناخت بر تفکر انتقادی و قضاوت اخلاقی دانش آموزان ابتدایی بود.

    روش کار

    این مطالعه نیمه تجربی به روش پیش آزمون -و پس آزمون و گروه کنترل در سال 1398انجام گرفت. جامعه مطالعه دانش آموزان مقطع ابتدایی شهر چالوس در سال تحصیلی 1399-1398 بودند، که به روش نمونه گیری در دسترس 30 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفره مداخله  و کنترل جای دهی شدند. هر دو گروه به پرسش نامه تفکر انتقادی و قضاوت اخلاقی پاسخ دادند، گروه مداخله در 8 جلسه آموزش فراشناخت شرکت کردند، اما گروه کنترل آموزشی دریافت نکردند. تحلیل داده ها با نرم افزار SPSS نسخه 22 و آزمون تحلیل کووایاریانس چند متغیره و تک متغیره انجام شد.

    یافته ها: 

    میانگین و انحراف معیار نمرات تفکر انتقادی قبل از آموزش فراشناخت در گروه مداخله و کنترل به ترتیب 26/6 ± 78/69 ، 91/4 ±10/70 بود، که پس از آموزش فراشناخت به ترتیب57/7 ±59/80، 30/5 ±84/71 تغییر یافت. میانگین و انحراف معیار نمرات قضاوت اخلاقی قبل از آموزش فراشناخت در گروه مداخله و کنترل به ترتیب 35/1 ± 63/34 ، 63/1 ±80/34 بود، که پس از آموزش فراشناخت به ترتیب33/3 ±29/39، 97/1 ±33/35 تغییر یافت. بنابراین نتایج نشان داد آموزش فراشناخت موجب افزایش تفکر انتقادی تفکر انتقادی (01/0>p، 717/14=F : و  افزایش قضاوت اخلاقی (01/0>P، 109/23=F) دانش آموزان شد.

    نتیجه گیری: 

    نتایج پژوهش توجه بیشتر صاحب نظران و متخصصان تعلیم و تربیت را در خصوص روش های بهبود تفکر انتقادی و رشد قضاوت اخلاقی را می رساند.

    کلید واژگان: آموزش فراشناخت, تفکر انتقادی, قضاوت اخلاقی, دانش آموزان ابتدایی}
    Seyyed Mahnoosh Seyed Mahmoudi, Taher Tizdast*, HamidReza Vatankhah, Javad Khalatbari, Shoreh Ghorban Shiroodi
    Introduction

    Development and strengthening of students' intellectual and moral skills has always been one of the essential  goals of educational systems in different countries, so the purpose of this study was to investigate the effect of metacognition education program on critical thinking and moral judgment of elementary students.

    Methods

    This quasi-experimental study was performed by pretest and posttest methods and a control group in 2019. The study population was elementary school students in Chalous in the academic year 2019-2020, which was selected by in available sampling method of 30 people and randomly placed in two groups of 15 people intervention and control. Both groups answered the Critical Thinking and Moral Judgment Questionnaire. The intervention group participated in 8 sessions of metacognition training, but the control group did not receive any training. Data analysis was performed using SPSS software version 22 and multivariate and univariate analysis of covariance.

    Results

    The mean and standard deviation of critical thinking scores before metacognition training in the intervention and control groups were 69.78 ± 6.26 and 70.10 ± 4.91, respectively, which after metacognition training were 80.59 ± 7.57 and 71.84± 5.30. The mean and standard deviation of moral judgment scores before metacognition training in the intervention and control groups were 34.63 ± 1.35 and 34.80 ± 1.63, respectively, which after metacognition training were 39.29 ± 3.33 and 35.33 ± 1.97. Therefore, the results showed that metacognition training increased critical thinking, critical thinking (p <0.01, F = 14.717) and increased moral judgment (P <0.01, F = 23.109).

    Conclusion

    The study results will draw the attention of experts and educators to ways to improve critical thinking and the development of moral judgment.

    Keywords: Metacognition education, Critical thinking, Moral judgment, Elementary Students}
  • معصومه قنبری، طاهر تیزدست*، جواد خلعتبری، محمدعلی رحمانی
    مقدمه و هدف

    اختلال بدریخت انگاری بدن یک حالت مزمن و پریشان کننده است که می تواند منجر به مشکلات شدید اجتماعی، شغلی، تحصیلی و خانوادگی شود. هدف این پژوهش تعیین میزان اثر بخشی درمان پذیرش مبتنی بر تعهد بر انعطاف پذیری و کمال گرایی ظاهر جسمانی در اختلال بدشکلی بدن بود.

    روش

    در یک مطالعه نیمه آزمایشی و از نوع طرح های پیش آزمون- پس آزمون-پیگیری با گروه گواه، 30 دانشجوی دختر مبتلا به اختلال بدشکلی بدن که در حال تحصیل در دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم پزشکی تهران در طی ماه های آبان تا دی ماه1398 بودند با روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. سپس آزمودنیها به طور تصادفی و از طریق نرم افزار اکسل آفیس در دو گروه آزمایش و کنترل تخصیص یافتند. گروه آزمایش (n=15) تحت درمان پذیرش مبتنی بر تعهد به مدت 8 جلسه هفتگی هر جلسه 90 دقیقه قرار گرفتند. ابزار جمع آوری پرسشنامه انعطاف پذیری و پرسشنامه کمالگرایی ظاهر جسمانی (PAPS)، در سه مرحله خط پایه، پس از مداخله و پیگیری سه ماهه جمع آوری شدند. داده ها در نرم افزار آماری SPSS نسخه 21 وارد و با استفاده از روش تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر چند متغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

    نتیجه گیری

     نتایج این پژوهش نشان داد که درمان پذیرش مبتنی بر تعهد می تواند در بهبود کمالگرایی ظاهر جسمانی و انعطاف پذیری در دانشجویان مبتلا به اختلال بدشکلی بدن موثر باشد.

    کلید واژگان: انعطاف پذیری, کمالگرایی, ظاهر, جسمانی}
    Masoumeh Ghanbari, Taher Tizdast *, Javad Khalatbari, MohammadAli Rahmani
    Introduction & Objective

    Body deformity disorder is a chronic and distressing condition that can lead to severe social, occupational, educational and family problems. The aim of this study was to determine the effectiveness of commitment-based acceptance treatment on flexibility and perfectionism of physical appearance in body deformity disorder.

    Method

    In a quasi-experimental study of pre-test-post-test-follow-up designs with a control group, 30 female students with deformity who are studying at the Islamic Azad University of Tehran University of Medical Sciences during the months of November to January 2017 were selected by available sampling method. Subjects were then randomly assigned to the experimental and control groups through Excel Office software. The experimental group (n = 15) underwent commitment-based admission treatment for 8 weekly sessions of 90 minutes each session. The flexibility questionnaire and the Physical Appearance Perfectionism Questionnaire (PAPS) were collected in three baseline stages after quarterly intervention and follow-up. Data were entered in SPSS statistical software version 21 and analyzed using repeated measures multivariate analysis of variance.

    Results

    The results showed that the group undergoing commitment-based acceptance treatment, the mean score of flexibility and perfectionism of physical appearance was significantly lower than the control group (P <0.001).

    Conclusion

    The results of this study showed that commitment-based acceptance therapy can be effective in improving the perfectionism of physical appearance and flexibility in students with deformity.

    Keywords: Flexibility, Perfectionism, physical, appearance}
  • معصومه قنبری، طاهر تیزدست*، جواد خلعتبری، محمدعلی رحمانی
    زمینه و هدف

    اختلال بدشکلی بدنی یکی از اختلالات طیف وسواسی-جبری است و شامل اشتغال فکری شدید و آشفته ساز با نقص جزیی یا تصوری در ظاهر می باشد. هدف این پژوهش تعیین میزان اثر بخشی طرحواره درمانی بر انعطاف پذیری و کمال گرایی ظاهر جسمانی در اختلال بدشکلی بدن بود.

    روش و مواد

    در یک مطالعه نیمه آزمایشی و از نوع طرح های پیش آزمون  پس آزمون پیگیری با گروه گواه، 30 دانشجوی دختر مبتلا به اختلال بدشکلی بدن که در حال تحصیل در دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم پزشکی تهران در طی ماه های آبان تا دی ماه 1398 بودند با روش نمونه‌گیری دردسترس انتخاب شدند. سپس مشارکت کنندگان به طور تصادفی و از طریق نرم افزار Excell در دو گروه آزمایش و گواه تخصیص یافتند. گروه آزمایش تحت طرحواره درمانی به مدت هشت جلسه هفتگی هر جلسه 90 دقیقه قرار گرفت. ابزار جمع آوری پرسشنامه انعطاف پذیری و پرسشنامه کمال گرایی ظاهر جسمانی (PAP5)، در سه مرحله خط پایه، پس از مداخله و پیگیری سه ماهه جمع آوری شدند. داده ها در نرم افزار آماری SPSS-21 وارد و با استفاده از روش تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر چند متغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    در گروه آزمایش، میانگین (انحراف معیار) انعطاف پذیری شناختی از (4/7) 3/26 در پیش آزمون به (2/10) 5/43 در پس آزمون افزایش یافت (001/0>P) و در مرحله پیگیری به (7/11) 8/45 رسید که تاثیر مداخله پایدار بود (001/0>P). همچنین، در گروه آزمایش میانگین (انحراف معیار) کمال گرایی از (4/5) 5/74 در پیش آزمون به (1/6) 3/34 در پس آزمون کاهش یافت (001/0>P) و در مرحله پیگیری به (5/5) 5/49 رسید که تاثیر مداخله پایدار بود (001/0>P). در گروه گواه نمرات هر دو متغیر در پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری تفاوتی نداشت.

    نتیجه‌گیری

     مطالعه نشان داد که طرحواره درمانی موجب بهبود انعطاف پذیری و کاهش کمالگرایی ظاهر جسمانی در دانشجویان مبتلا به اختلال بدشکلی بدن شد.

    کلید واژگان: انعطاف پذیری, اختلال بدشکلی بدن, طرحواره درمانی, کمال گرایی ظاهر جسمانی}
    Masoumeh Ghanbari, Taher Tizdast*, Javad Khalatbari, Mohammad-Ali Rahmani
    Background and Objective

    Body deformity disorder (BDD) is one of the disorders of the obsessive-compulsive spectrum and includes intense and disturbing mental occupation with minor or visual defects in appearance. The aim of this study was to determine the effectiveness of schema therapy on flexibility and perfectionism of physical appearance in body dysmorphic disorder.

    Materials and Methods

    In a quasi-experimental study of pre-test-post-test-follow-up design with a control group, 30 female students with BDD studying at the Islamic Azad University of Tehran University of Medical Sciences from November to January 2017 were selected via convenience sampling method. Participants were randomly assigned to the experimental and control groups. The experimental group (n=15) underwent schematic therapy for eight weekly 90-minute sessions. The flexibility questionnaire and the Physical Appearance Perfectionism Scale (PAPS) were collected in three baseline stages after quarterly intervention and follow-up. Data were entered in SPSS statistical software version 21 and analyzed using repeated measures multivariate analysis of variance.

    Results

    In the experimental group, the mean (SD) of cognitive flexibility increased from 26.3 (7.4) in the pre-test to 43.5 (10.2) in the post-test (P<0.001) and 45.8 (11.7) in the follow-up phase, (P<0.001). Also, in the experimental group, the mean (SD) perfectionism score decreased from 74.5 (5.4) in the pre-test to 34.3 (6.1) in the post-test (P<0.001) and 49.5 (5.5) in the follow-up phase, (P<0.001). In the control group, the scores of both variables in the pre-test, post-test and follow-up were not different.

    Conclusion

    The study showed that schema therapy improved flexibility and decreased physicalappearance perfectionism in students with body dysmorphic disorder.

    Keywords: Flexibility, Body Deformity Disorder, Schema Therapy, Physical Appearance Perfectionism}
  • حسین حدادی مقدم، شهنام ابوالقاسمی*، طاهر تیزدست

    مقدمه

    مطالعه حاضر با هدف تعیین رابطه بین انواع هوش (هوش عمومی، هوش هیجانی، هوش موفق، هوش معنوی، هوش اخلاقی و هوش فرهنگی) و رضایت از زندگی با میانجی گری سلامت روان در دانشجویان انجام شد.

    روش کار

    روش مطالعه حاضر همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانشجویان دانشگاه آزاد تنکابن در سال تحصیلی 1398-1399 به تعداد 4416 نفر بودند. نمونه این پژوهش شامل 200 نفر از جامعه مذکور بود که با استفاده از روش نمونه گیری غیر تصادفی و در دسترس انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها شامل مقیاس رضایت از زندگی داینر و همکاران (1985)، آزمون هوشی عمومی نابسته به فرهنگ کتل (1949)، آزمون هوش هیجانی بار-آن (1997)، پرسشنامه هوش موفق استرنبرگ و گریگورنکو (2000)، پرسشنامه هوش معنوی کینگ (2009)، پرسشنامه هوش اخلاقی لینک و کیل (2005)، پرسشنامه هوش فرهنگی ارلی و آنگ (2003) و پرسشنامه سلامت عمومی گلدبرگ و هیلر (1979) بود.

    نتایج

    تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری نشان داد اثر مستقیم سلامت روان بر رضایت از زندگی معنادار 69/0 و معنادار است (05/0>p). اثر مستقیم هوش بر رضایت از زندگی 37/0 و معنادار است (05/0>p). همچنین، بین هوش عمومی با سلامت روان رابطه معنادار وجود دارد (05/0>p).

    نتیجه گیری

    نتیجه این مطالعه نشان داد سلامت روان در رابطه بین هوش و رضایت از زندگی دانشجویان نقش میانجی دارد و بر این اساس، پیشنهاد می شود در محیط های آموزشی شرایطی فراهم شود تا دروس و زمینه های آموزشی پیرامون پرورش انواع هوش صورت گیرد تا موجب سلامت روان و رضایت از زندگی بیشتر در دانشجویان شود.

    کلید واژگان: سلامت روان, هوش, رضایت از زندگی}
    Hossein Haddadi Moghaddam, Shahnam Abolghasemi *, Taher Tizdast
    Introduction 

    The aim of this study was to determine the relationship between types of intelligence (general intelligence, emotional intelligence, successful intelligence, spiritual intelligence, moral intelligence and cultural intelligence) and life satisfaction mediated by mental health in students.

    Method

    The method of the present study was correlation. The statistical population of this study included all students of Tonekabon Azad University in the academic year 1399-1399 in the number of 4416 people. The sample of this study included 200 people from the mentioned community who were selected using non-random and available sampling method. Data collection tools included Life Satisfaction Scale of Diner et al. (1985), Cattell Culture (1949) General Intelligence Test (Bar9-On Emotional Intelligence Test) (1997), Sternberg and Grigorenko Success Intelligence Questionnaire (2000), Intelligence Questionnaire Spiritual King (2009), Link and Kiel (2005) Moral Intelligence Questionnaire, Early & Ang (2003) Cultural Intelligence Questionnaire, and Goldberg & Hiller (1979) General Health Questionnaire.

    Results 

    Data analysis using structural equation modeling showed that the direct effect of mental health on life satisfaction was significant (0.69) (p <0.05). The direct effect of intelligence on life satisfaction is 0.37 and significant (p <0.05). Also, there is a significant relationship between general intelligence and mental health (p <0.05).

    Conclusion

    The results of this study showed that mental health has a mediating role in the relationship between intelligence and life satisfaction of students. And increase student life satisfaction.

    Keywords: Mental health, Intelligence, Life Satisfaction}
  • متین چهارراهی، محمدرضا زربخش*، جواد خلعتبری، طاهر تیزدست
    مقدمه

    خانواده نخستین محیط اجتماعی است که در رشد و تحول عاطفی افراد موثر است. پژوهش حاضر با هدف تدوین مدل ساختاری پیش بینی طرحواره های ناسازگار، بر اساس شیوه های فرزندپروری با میانجی گری سبک های دلبستگی و خلق و خو  دانشجویان انجام گرفت.

    روش کار

    پژوهش حاضر، همبستگی و از نوع مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه مورد مطالعه آن کلیه دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج در نیمسال دوم سال تحصیلی 1400-1399 بودند، که از میان آنان به روش نمونه گیری در دسترس و آنلاین نمونه 380 نفری انتخاب شد. برای جمع آوری داده از پرسشنامه های طرحواره Young 1990، سبک اقتدار والدین Buri 1991، دلبستگی بزرگسالان Hazan و Shaver 1987 و سیاهه سرشت و منش Cloninger 1994 استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون و مدل معادلات ساختاری در نرم افزار SPSS-21 و نرم افزار AMOS-24 استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد مدل آزمون شده از برازش مناسبی برخوردار است. همچنین نتایج نشان داد که سبک فرزندپروی مقتدرانه با میانجی گری سبک دلبستگی ایمن و سبک های فرزندپروری مستبدانه و سهل گیرانه با میانجی گری سبک دلبستگی اجتنابی اثر غیرمستقیم بر طرحواره های ناسازگار اولیه دارند (01/0>P). سبک فرزندپروری مقتدرانه با میانجی گری خودراهبری، همکاری و خودفراروی و سبک فرزندپروری مستبدانه با میانجی گری پشتکار، خودراهبری و همکاری و سبک فرزندپروی سهل گیرانه با میانجی گری آسیب پرهیزی بر طرحواره های ناسازگار اولیه دانشجویان اثر علی و غیرمستقیم دارند (01/0>P).

    نتیجه گیری

    با توجه به رابطه بین شیوه های فرزندپروری و خلق و خو با طرحواره های ناسازگار، از نتایج پژوهش حاضر می توان برای تبیین عوامل موثر بر طرحواره های ناسازگار و همچنین به عنوان الگویی مناسب برای طراحی برنامه های جامع پیشگیری از طرحواره های ناسازگار اولیه بهره برد.

    کلید واژگان: خلق و خو, شیوه های فرزندپروری, دانشجویان, دلبستگی, طرحواره های ناسازگار}
    Matin Chaharrahi, Mohammadreza Zarbakhsh*, Javad Khalatbari, Taher Tizdast
    Introduction

    Early maladaptive schemas are memories, emotions, bodily sensations, and cognitions that are formed in the mind at the beginning of development and are repeated throughout life and affect the way of interpreting experiences and relationships with others. Young et al. Have developed a classification of early maladaptive schemas that assumes that when caregivers do not adequately meet the child's basic emotional needs, these schemas form in the child and persist into adulthood (5). These needs include the need for security and attachment, the need for independence, the need for freedom of expression and excitement, the need for spontaneity and fun, and the need for realistic constraints. These needs are present in everyone, and meeting these needs in childhood goes back to the type of parenting style of the parents of these children. On the one hand, maladaptive schemas are associated with parenting styles, and attachment and mood styles are associated with parenting styles, and these are effective in creating or not creating maladaptive schemas. Due to the importance of the above and considering the research background, the present study was conducted to develop a structural model for predicting maladaptive schemas based on parenting style with the mediate role of attachment styles and students' moods.

    Methods 

    The research method was descriptive correlational in which the relationship between research variables is analyzed in the form of path analysis. Early maladaptive schemas were used as independent variables in this model, attachment style and mood as mediated variables, and parenting styles as dependent variables. The statistical population of this study included all students of the Islamic Azad University, Karaj branch in the second semester of the academic year 2020-2021, which through the Krejcie and Morgan table, the sample size of 380 people was determined (Due to the prevalence of COVID-19 in Iran and the impossibility of completing the questionnaire in person. Therefore, the available online sampling method was used to select the statistical sample). The criteria for entering the research were: completing informed consent for participating in the research, knowledge about the research goals. Also, the criteria for exclusion were: has a history of psychiatric disorder, physical illness, and disability affecting a person's life. The Young Early Maladaptive Schemas Questionnaire, Buri Parental Authority Questionnaire, Hazan and Shaver Adult Attachment Questionnaire, Clowninger Temperament and Character Inventory Scale were used to measure the research variables. Data analysis was performed by descriptive statistical methods (mean, standard deviation, frequency, percentage) and Pearson correlation by SPSS-21. To evaluate the fit of the structural equation model (In the method of structural equations, multivariate normality is one of the essential assumptions that must be considered. In this study, the Kolmogorov-Smirnov test was used to test the assumption of normality) several indicators include: Goodness of Fit Index (GFI), Root Mean Squared Error of Approximation (RMSEA), Comparative Fit Index (CFI), Tucker-Lewis (TLI), Bentler–Bonett normed fit index (NFI( were used by AMOS-24 software. Also, the Bootstrap method was used to investigate the indirect relationships of the routes.  In this study, a significance level was considered less than 0.05.

    Results

    The number of female students is 187 (51.9%), and male is 173 (48.1%). The mean and standard deviation of the age of the subjects were 29.48 and 2.38; 182 had a bachelor's degree, 188 had a master's degree, and 56 had a doctorate. First, the normality of data distribution was checked and confirmed using Kolmogorov-Smirnov statistical test (P<0.05). The result of the correlation matrix of variables showed the highest correlation coefficient between harm avoidance and innovation (0.68) and the lowest correlation between permissive parenting style and insecure-ambivalent attachment style (0.01). The results of the model fit study showed that the value of X2 is 1697.08, the result of dividing Chi-square with the degree of freedom (2.99) is less than 3 that which indicates the excellent fit of the model. The good fit index (GFI) is 0.905, which indicates the optimal fit of the model. The modified fit index (AGFI) is 0.852, which is greater than 0.85, so the model has a good fit. The root mean square of the estimation error (RMSEA) is 0.075, indicating the research model's confirmation. The Bentler-Bount (NFI) index is 0.907, the Tocler-Lewis index (TLI) is 0.915, the adaptive fit index (CFI) is 0.913, and the relative fit index (RFI) is 0.925; all of this indicates good fit and confirmation. Also, the indirect results of the paths showed that authoritarian parenting style with mediated role of secure attachment style and authoritarian and negligent parenting styles with the mediated role of avoidant attachment style have an indirect effect on the early maladaptive schemas. Authoritarian parenting style with the mediated role of self-direction, cooperation and self-reliance, and authoritarian parenting style with the mediated role of perseverance, self-direction and cooperation and Permissive Parenting Style with the mediated role of harm avoidance have a causal and indirect effect on students' early maladaptive schemas (P<0.01).

    Conclusion

    While pointing to the complexity of the nature of attachment, character, temperament, and parenting styles, these findings emphasize the recognition and conceptualization of various variables affecting early maladaptive schemas. The results of this study show the importance of warmth, love, and intimacy in the parent-child relationship) the authoritative parenting style that leads to the formation of a secure attachment style. The results of the present study can be used to explain the factors affecting early maladaptive schemas and as a suitable model for designing comprehensive programs to prevent early maladaptive schemas. It is suggested that educational programs be held to understand the importance of parenting style for parents. The most important limitation of the present study is that despite trying to gain cooperation and creating confidence to hide the results (maintaining fiduciary duty), it seems that students' online response plays a role in their response to research variables. Another limitation of this study is that since the subjects of this study were limited to the students of the Islamic Azad University of Karaj, the generalization of the results to other student should be made with caution. Therefore, it is suggested that in order to increase the generalizability of the data, and this research should be done on larger samples.

    Ethical Considerations 

    Compliance with ethical guidelines
    The participants signed the informed consent form and had the right to leave the study at any time. All subjects received information about the study. They were assured that all information would remain confidential and would only be used for research purposes. For privacy reasons, the names of the subjects were not registered.

    Authors’ contributions 

    Conceptualization, validation, review, and editing: All authors. Data analysis, resources, data processing: All authors. Writing and drafting: Matin Chaharrahi.

    Funding

    This research did not receive any specific grant from funding agencies in the public, commercial, or non-profit sector. This research was extracted from the PhD dissertation of the first author, in the Department of Psychology, Faculty of Psychology, Tonekabon Branch, Islamic Azad University, Tonekabon, Iran.

    Acknowledgments

    In the end, the authors are grateful to all participants in the research and all those who have facilitated the implementation of the research.

    Conflict of Interest

    The author declared no conflict of interest

    Keywords: Temperament, Parenting styles, Students, Attachment, Maladaptive schemas}
  • علی اصغر حسینمردی، شهره قربان شیرودی، محمدرضا زربخش بحری*، طاهر تیزدست
    هدف

    هدف این پژوهش تعیین رابطه اشتیاق تحصیلی، اشتیاق به مدرسه و احساس تعلق به مدرسه با پیشرفت تحصیلی با واسطه انگیزش پیشرفت تحصیلی در دانش آموزان پسر بود.

    روش شناسی

     این مطالعه توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه پژوهش دانش آموزان پسر دوره دوم متوسطه مناطق 2 و 5 شهر تهران در سال تحصیلی 98-1397 بودند. حجم نمونه 604 نفر در نظر گرفته شد که با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه اشتیاق تحصیلی (Fredricks et al, 2004)، مقیاس اشتیاق به مدرسه (Veiga, 2016)، مقیاس احساس تعلق به مدرسه (Arslan & Duru, 2017)، پرسشنامه انگیزش پیشرفت تحصیلی (Hermans, 1970) و معدل نیمسال قبل به عنوان شاخص پیشرفت تحصیلی بودند. داده ها با روش های ضرایب همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر در نرم افزارهای SPSS و AMOS تحلیل شدند.

    یافته ها

     یافته ها نشان داد که مدل رابطه اشتیاق تحصیلی، اشتیاق به مدرسه و احساس تعلق به مدرسه با پیشرفت تحصیلی با واسطه انگیزش پیشرفت تحصیلی برازش مناسبی داشت. همچنین، هر سه متغیر اشتیاق تحصیلی، اشتیاق به مدرسه و احساس تعلق به مدرسه بر انگیزش پیشرفت تحصیلی و پیشرفت تحصیلی و متغیر انگیزش پیشرفت تحصیلی بر پیشرفت تحصیلی اثر مستقیم و معنادار داشت (05/0>P). علاوه بر آن، اشتیاق تحصیلی، اشتیاق به مدرسه و احساس تعلق به مدرسه با واسطه انگیزش پیشرفت تحصیلی بر پیشرفت تحصیلی اثر غیرمستقیم و معنادار داشتند (05/0>P).

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج برای افزایش و ارتقای پیشرفت تحصیلی می توان زمینه را برای بهبود اشتیاق تحصیلی، اشتیاق به مدرسه، احساس تعلق به مدرسه و انگیزش پیشرفت تحصیلی فراهم کرد.

    کلید واژگان: اشتیاق تحصیلی, اشتیاق به مدرسه, احساس تعلق دانش آموزان به مدرسه, انگیزش پیشرفت تحصیلی, پیشرفت تحصیلی}
    AliAsghar Hosseinmardi, Shohreh Ghorban Shiroodi, MohammadReza Zarbakhshbahri *, Taher Tizdast
    Purpose

    The aim of this research was determine the relationship of academic engagement, school engagement and school belonging with academic achievement by mediated the academic achievement motivation in male students.

    Methodology

    This study was a descriptive from type of correlation. The study population was senior male students of districts 2 and 5 of Tehran city in the academic years of 2018-19. The sample size was estimated 604 people who were selected by multi-stage cluster sampling method. The research tools were included the academic engagement questionnaire (Fredericks et al, 2004), school engagement scale (Viga, 2016), school belonging scale (Arslan & Duru, 2017), academic achievement motivation questionnaire (Hermans, 1970) and average of the previous semester as an indicator of academic achievement. Data were analyzed with using Pearson correlation coefficients and path analysis methods in SPSS and AMOS software.

    Findings

    The findings showed that the mode of academic engagement, school engagement and school belonging with academic achievement by mediated the academic achievement motivation had a good fit. Also, all three variables of academic engagement, school engagement and school belonging on academic achievement motivation and academic achievement and the variable of academic achievement motivation on academic achievement had a direct and significant effect (P<0.05). In addition, academic engagement, school engagement and school belonging by mediated the academic achievement motivation had an indirect and significant effect on academic achievement (P<0.05).

    Conclusion

    According to the results to increase and promote academic achievement, it is possible to provide the basis for improving the academic engagement, school engagement, school belonging and academic achievement motivation.

    Keywords: Academic engagement, School Engagement, students' sense of belonging to school, academic achievement motivation, academic achievement}
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال