به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

طاهر روشندل اربطانی

  • طاهر روشن دل اربطانی*

    پلتفرم‏ها بخشی از صنعت گسترده رسانه هستند. با توسعه پلتفرم‏ها در سال‏های اخیر، انقلابی بزرگ در صنایع و بخش‏های مختلف رخ داده است. انقلاب صنعتی تغییرات بزرگی در زمینه های صرفه ناشی از مقیاس[1] و تولید انبوه به وجود آورد و همین انقلاب جدید، در ماهیت رفتار های اقتصادی اجتماعی صنایع نیز تحول ایجاد کرد و امکان استفاده از کلان داده کاربران را برای آن ها فراهم ساخت. با انقلاب پلتفرمی رخ داده، اکنون نقش سیاست‏گذاران در بخش‏های مختلف تغییر یافته است و یکی از این نقش‏های جدید، تحلیل و استخراج دانش از نظرهای شهروندانی است که در پلتفرم‏ها فعالیت می کنند. بهترین و کم هزینه ترین راه شناخت و درک دیدگاه‏های شهروندان و استفاده از آن در فرایند سیاست گذاری، استفاده از داده پلتفرم‏های رسانه‏های اجتماعی و تحلیل آن است (فرناندو و همکاران[2]، 2019). سیاست‏گذاران به آگاهی از نظرهای شهروندان، در قالب داده‏های رسانه‏های اجتماعی نیازمندند؛ زیرا کاربران در این پلتفرم‏ها با کمترین دروازه‏بانی نظرهای زمینه‏ای خود را آزادانه منتشر می‏کنند (دکر، برینک و میجر[3]، 2020). این یک فرصت استثنایی برای سیاست‏گذاران است که ارتباط خود را با شهروندان بیشتر و از نیازها و نظرهای آن‏ها مطلع شوند و نظرهای آن‏ها را در سیاست‏گذاری‏ها به‏کار گیرند. رسانه‏های اجتماعی می‏توانند کانالی میان کاربران و سیاست‏گذاران باشند و به‏عنوان منابعی جدید، برای درگیرسازی شهروندان در تدوین و اجرای سیاست‏های مختلف به‏کار روند (دریس، ملولی و ترابلسی[4]، 2019). این پدیده فرصتی بزرگ برای دولت ها ایجاد می‏کند تا نیازها و تمایلات شهروندان را یاد بگیرند و به طور موثر با آن‏ها ارتباط برقرار کنند. از آنجا که در سال‏های اخیر، دولت‏ها درصدد بهره‏برداری از این فرصت مشارکت کاربران در رسانه‏های اجتماعی بوده‏اند، تحلیل داده‏های رسانه‏های اجتماعی، در کانون توجه محققان قرار گرفته است. در چند سال گذشته، محققان و متخصصان این حوزه با روش‏ها و تکنیک‏های بین‏رشته‏ای مختلف، به تحلیل این بخش از کلان‏داده در کشورها پرداخته‏اند؛ اما کاربرد این داده ها و تحلیل آن‏ها در زمینه سیاست‏گذاری، موضوع جدیدی است که کارهای خوب پژوهشی (سیمونوفسکی، فینک و برنی[5]، 2021) در رابطه با آن، در حال انجام و انتشار است. سیاست‏گذاران در بخش‏های مختلف آموزش (فرناندز و همکاران، 2019)، سلامت (سوزور و همکاران[6]، 2019)، ارتباطات (کوزیکاس و لی[7]، 2020) و... استفاده از داده رسانه های اجتماعی را آغاز کرده‏اند. تجزیه و تحلیل این داده‏ها می‏تواند به عاملی برای عملکرد بهتر دولت‏ها، کیفیت بهتر خدمات، ایجاد اشکال جدید و توسعه‏یافته تعامل با شهروندان و در نتیجه، افزایش رفاه برای آن‏ها تبدیل شود. در واقع چنین کاری، نه تنها به بهبود تصمیم‏گیری و حاکمیت دولت‏ها کمک می‏کند، بلکه دولت‏‏ها را نیز در ایجاد و ارائه خدمات متحول می‏سازد. از آنجا که تاکنون پاسخ روشنی برای این سوال پژوهشی به دست نیامده است که «داده رسانه‏های اجتماعی، چگونه می‏تواند در فرایند سیاست‏گذاری دخیل شود؟»، پاسخ به این سوال، از جمله موضوعات پژوهشی کاربردی و اصیل است که به فعالیت میان رشته‏ای نیاز دارد. در فصلنامه بررسی‏های مدیریت رسانه، از این دست پژوهش‏های میان رشته ای جذاب استقبال خواهیم کرد و تلاش می‏کنیم تا پژوهش‏های کاربردی و جدید این حوزه‏ها را منتشر کنیم.

  • میثم احمدنیا، طاهر روشندل اربطانی، عباس نرگسیان*، سید مهدی شریفی، خه بات درفشی
    هدف

    برای کسب وکارها و شرکت ها ضروری است که مشتریان را درگیر روابط بلندمدت سودمند کنند. به تازگی تلاش های چشمگیری برای بهبود تجربه درگیرسازی مشتریان به صورت آفلاین و آنلاین توسط بازاریابان انجام شده است. از سوی دیگر، گسترش رسانه های اجتماعی فرصت مناسبی برای مدیران ایجاد کرده است تا با استفاده از تکنیک های جدیدی همچون داستان سرایی دیجیتال، فرایندهای ارتباطی و درگیرسازی مشتریان را تسهیل کنند. استفاده از داستان سرایی دیجیتال نوعی استراتژی تجاری و مدل تجاری در برندسازی، تبلیغات و بازاریابی محصولات است که به حفظ، وفاداری و درگیرسازی بهتر مشتری منجر می شود. پیش از این نیز فعالیت های درگیرسازی، خلاقانه و ابتکاری بوده اند؛ اما با پیدایش فناوری های جدید، پرداختن به پیامدهای درگیرسازی مشتریان برای اندازه گیری میزان اثربخشی این فعالیت ها الزامی است. ازاین رو هدف پژوهش حاضر، شناسایی پسایندهای درگیرسازی مشتری، مبتنی بر داستان سرایی دیجیتال در رسانه های اجتماعی در حوزه گردشگری کشور ایران است.

    روش

    فلسفه این پژوهش تفسیرگرایی، رویکرد پژوهش استقرایی قیاسی و راهبرد آن نظریه داده بنیاد با رویکرد چندگانه گلدکوهل و کرونهلم است. روش گردآوری داده ها استفاده از مصاحبه های نیمه ساختاریافته بوده است. بدین منظور از جامعه پژوهشی، شامل کلیه خبرگان متخصص در حوزه های گردشگری و بازاریابی در رسانه های اجتماعی ایران با استفاده از روش گلوله برفی، نمونه گیری صورت گرفت. تعداد افراد نمونه برای مصاحبه 18 نفر بود.

    یافته ها

    نتایج پژوهش نشان داد که پسایندهای درگیرسازی مشتری را می توان به دو بخش پسایندهای درگیرسازی مثبت مشتری و پسایندهای درگیرسازی منفی مشتری دسته بندی کرد که در هر بخش، چهار دسته مقوله اصلی جای می گیرد که عبارت اند از: مشتری محور، سوژه محور، رسانه محور و محیط محور. در مجموع، یافته های پژوهش حاضر شامل 8 دسته مقوله اصلی بود که هر دسته نیز، چند مقوله فرعی داشتند.

    نتیجه گیری

    شرکت ها و کسب وکارها به منظور درگیرسازی مشتریان خود، باید از رسانه های اجتماعی بهره ببرند و از پیامدها و اثرهای این پدیده بر مشتریان، رسانه و محیط کلان آگاه باشند. شناخت و اندازه گیری پیامدهای درگیرسازی مثبت و منفی مشتری، به مدیران کسب وکارها کمک می کند تا برای مدیریت صحیح مشتریان، بتوانند استراتژی ها، روش ها و تکنیک های مناسبی را تعیین کنند و آن ها را به کار ببرند. مدیران با شناخت و توجه بیشتر به پیامدهای درگیرسازی منفی مشتری، می توانند با ایجاد تغییرات مطلوب در استراتژی ها و جایگزینی روش های مناسب، عوامل مولد منفی را کنترل و حذف کنند و از آسیب ها و پیامدهای مخرب آن که نتیجه اش، بازاریابی منفی و تخریب برند خواهد بود، جلوگیری به عمل آورند. این اقدام ها همچنین می تواند در نگهداشت و پیشگیری از کوچ مشتریان فعلی موثر واقع شود. آگاهی و توجه به پیامدهای درگیرسازی مثبت مشتری نیز، مدیران را به تقویت استفاده از شیوه ها و استراتژی هایی ترغیب می کند که این نوع درگیرسازی مشتری را شکل می دهد و این عمل نیز به جذب و وفادارسازی مشتریان جدید کمک می کند و در نهایت، ارزش اقتصادی و سودآوری بیشتری را برای کسب وکار به ارمغان می آورد.

    کلید واژگان: داستان سرایی دیجیتال, درگیرسازی مشتری, رسانه اجتماعی, نظریه داده بنیاد چندگانه
    Meysam Ahmadnia, Taher Roshandel Arbatani, Abbas Nargesian *, Seyed Mahdi Sharifi, Khabat Derafshi
    Objective

    Businesses and companies must establish enduring and advantageous relationships with their customers. Marketers have recently exerted considerable efforts to enhance the customer engagement experience in both the physical and digital realms. Concurrently, the rise of social media has presented an opportune platform for managers to facilitate communication and engage customers through innovative methods such as digital storytelling. Employing digital storytelling as a business strategy and model in branding, advertising, and product marketing results in improved customer retention, loyalty, and engagement. Despite the creative and innovative nature of engagement activities, it is crucial to address the repercussions of customer engagement to gauge the effectiveness of these initiatives in light of the emergence of new technologies. Consequently, this research aims to investigate the implications of digital storytelling-based customer engagement on social media within the tourism sector in Iran. 

    Methodology

    The current investigation adopted an interpretive research philosophy, an inductive-quantitative approach, and the grounded theory strategy developed by G. Goldkuhl and Stefan Cronholm. Data collection was carried out through semi-structured interviews. The research community, comprised of experts in tourism and social media marketing in Iran, was sampled using the snowball method, resulting in a sample size of 18 individuals. 

    Findings

    The study's results indicate that customer engagement can lead to either positive or negative outcomes, with each type encompassing four main categories: customer-oriented, subject-oriented, media-oriented, and environment-oriented. Overall, the research findings identify eight main categories, each with multiple subcategories. 

    Conclusion

    Companies and enterprises should leverage social media platforms to actively engage with their clientele while remaining aware of the repercussions and effects on customers, the media, and the broader environmental context. Business executives can seek guidance in identifying and evaluating the outcomes of both favorable and unfavorable customer interactions. This allows them to ascertain and implement appropriate approaches, methodologies, and tactics for effective customer management. Management personnel can mitigate and eliminate adverse influences by recognizing and addressing the aftermath of negative customer interactions. By making relevant adjustments to strategies and adopting suitable methodologies, they can avoid potential harm and negative impacts on marketing efforts and brand integrity. Such actions may significantly affect customer retention and prevent defection, prompting managers to consider the implications of positive customer interactions in enhancing the adoption of effective engagement techniques. Additionally, this approach can help acquire and retain new clientele, ultimately fostering increased economic value and profitability for the enterprise.

    Keywords: Customer Engagement, Digital Storytelling, Multi-Grounded Theory, Social Media
  • علی صالحی*، طاهر روشندل اربطانی
    هدف

    پژوهش حاضر به شناسایی عوامل موثر بر ارتقای برند ملی با تاکید بر جاذبه های گردشگری ایران و با استفاده از ظرفیت های رسانه های اجتماعی می پردازد.

    روش

    این پژوهش در زمره پژوهش های آمیخته به شمار می آید. جامعه آماری بخش کیفی، 17 نفر از خبرگان و مدیران گردشگری ایران و در بخش کمی، کلیه گردشگران به ایران است. روش نمونه گیری در بخش کمی، غیرتصادفی در دسترس بود. داده های بخش کمی با توزیع 384 پرسش نامه بین گردشگران به ایران جمع آوری شد؛ سپس با استفاده از نرم افزار اسمارت پی ال اس 3 تجزیه وتحلیل شدند.

    یافته ها

    یافته های بخش کیفی، مولفه هایی بودند که در دسته های عوامل علی، عوامل زمینه ای، عوامل مداخله گر، راهبردها و پیامدها قرار گرفتند. عوامل علی: مولفه های ارتقای ظرفیت های اقتصادی، توسعه اقتصادی، توسعه زیست محیطی. عوامل زمینه ای: ارتقای ظرفیت های اطلاع رسانی، آموزشی، زیرساختی، فناورانه و نیز توسعه زیرساختی، چالش هایی همچون اقتصادی، تبلیغاتی، توسعه فیزیکی و محیطی. عوامل مداخله گر: چالش های اجتماعی فرهنگی، سیاسی حقوقی و قانونی، مدیریتی و نیز موانع اجتماعی فرهنگی. راهبردها: ارتقای ظرفیت های اجتماعی فرهنگی، تبلیغاتی، مسئولیت اجتماعی، اطلاع رسانی، افزایش دانش و آگاهی گردشگری، راهبردهای اجتماعی فرهنگی، راهبردهای بازاریابی و راهبردهای سیاسی قانونی. پیامدها: ارتقای ظرفیت های بازاریابی، توسعه فرهنگی اجتماعی. در نهایت، بر اساس الگوی پیشنهادی، میزان تاثیر مولفه های الگو بر یکدیگر آزمون و مشخص شد که مولفه ها تاثیر مثبت و معناداری روی یکدیگر دارند.

    نتیجه گیری

    مولفه های موثر بر ارتقای برند ملی با تاکید بر جاذبه های گردشگری ایران، مولفه های همه گیر و در سطح کلان است. تمام مولفه ها از زمینه های قانونی و سیاستی، اقتصادی و اجتماعی تاثیر می پذیرند؛ از این رو استفاده از ظرفیت رسانه های اجتماعی، می تواند زمینه را برای ارتقای برند ملی، فراهم کند.

    کلید واژگان: ارتقای برند ملی, جاذبه های گردشگری ایران, رسانه های اجتماعی
    Ali Salehi *, Taher Roshandel Arbatani
    Objective

    Changing the existing image and forming a new and desirable image and mentality is the essence of national branding. The national brand removes the dominant negative stereotypes and tries to replace them with a favorable image based on the capacities. The current research identifies the factors affecting the promotion of the national brand with an emphasis on Iran's tourist attractions and using the capacities of social media in this regard.

    Research Methodology

    The approach of the current research is inductive-deductive (qualitative and quantitative) and it is considered a qualitative and quantitative research (mixed exploratory). For this purpose, qualitative data were first collected from 2021-2022. The collection of these data led to the identification of many aspects of the phenomenon and made it possible to formulate the conceptual model of the research. Next, based on the findings from the qualitative data, a research model was created and quantitative data were collected to enable the generalization of the findings. In the qualitative part, the researchers collected the required data by conducting in-depth semi-structured interviews with 17 experts in the field of tourism and social media.
    The participants in the qualitative phase of the research, to conduct the interviews, were experts who had at least 10 years of experience in Iranian tourism organizations. The interviews continued until reaching theoretical saturation. The statistical population in the quantitative part of the research was all tourists in Iran. The sample size estimation formula (Cochran's formula) was used to determine the size of the statistical sample.

    Findings

    In the qualitative part, causal factors include upgrading economic capacities, economic development, and environmental development. Background factors include upgrading capacities such as information, education, infrastructural, and technological; Infrastructural development is a challenge such as economic, promotional, physical and environmental development. Intervening factors include challenges such as social-cultural, political-legal and legal, managerial, and social-cultural obstacles. The strategies involve upgrading capacities such as socio-cultural, advertising, social responsibility, informing, increasing tourism knowledge and awareness, socio-cultural strategies, marketing strategies, and political-legal strategies. The consequences include the promotion of marketing capacities, and social-cultural development. Then, based on the proposed model, the effects of the model components on each other were tested, and the components showed a positive and significant effect.

    Discussion & Conclusion

    The factors affecting the promotion of the national brand with an emphasis on Iran's tourist attractions are widespread and macro-level factors, which are all influenced by the legal, political, economic and social fields, and therefore the use of the media's capacity. Social media can provide the basis for promoting the national brand.
    Based on the results of the research, the factors affecting the promotion of the national brand by emphasizing on Iran's tourist attractions and using the capacities of social media are: the promotion of informational capacities, the promotion of educational capacities, the promotion of infrastructural capacities, Improving technological capacities, infrastructural development, economic challenges, advertising challenges, physical development challenges, environmental challenges. The results suggest that social media has become the norm for retailers seeking to actively engage with consumers. There is also growing evidence that some consumers prefer not to engage with social media marketing content and that the depth of consumer engagement varies across social media. The results show the significant effects of the media platform on interaction behaviors. This research contributes to the growing studies in the field of social media interaction, especially understanding the influence of social media contextual factors on various participation behaviors.
    According to the results of the research, the effective intervention in the promotion of the national brand by emphasizing the tourist attractions of Iran and using the capacities of social media are socio-cultural challenges, political-legal and legal challenges, management challenges, Socio-cultural barriers. A message sent to a specific market or audience contains specific types of information that influence the audience. For this reason, brand identity plays an increasingly important role nowadays in digital form. Every country wants to differentiate itself from other countries by creating a strong, attractive and different brand identity thereby increasing its reputation.

    Keywords: Promotion Of National Brand, Tourist Attractions Of Iran, Social Media
  • طاهر روشن دل اربطانی*

    منافع عمومی[1] از جمله دغدغه‏های اصلی و همیشگی سیاست گذار بوده است که به واسطه آن، مداخله در صنایع گوناگون توجیه می یابد. مسائل مرتبط با منافع عمومی کاربران در پلتفرم‏ها، نیز از جمله این موارد است. با توجه به اهمیت سیاسی و فرهنگی پلتفرم‏ها، به ویژه پلتفرم‏های رسانه ای، منافع عمومی همیشه اصل مرکزی در تنظیم سیاست‏های این اکوسیستم بوده است و سیاست‏ها، همیشه در راستای مقیدکردن پلتفرم‏ها به حفظ منافع عمومی تدوین شده اند. همان گونه که تاکنون نیز نشان داده شده است، مکانیسم عملکرد پلتفرم ها تا حد زیادی مبهم و ناشناخته است. چگونگی گردش داده در پلتفرم‏ها، نحوه تاثیرگذاری بر کاربران، الگوریتم‏های انتخاب و نمایش محتوا و مدل‏های کسب وکار پلتفرم‏ها، پاره ای از ابهام های این اکوسیستم هستند (گاور و سرنیچ[2]، 2021). علاوه براین، موضوع اطلاعات که به طور مشخص با منافع عمومی در ارتباط است و در واقع، نوعی کالای عمومی[3] تلقی می شود، به‏شدت چگونگی توزیع آن میان کاربران مختلف در پلتفرم‏ها، محل بحث است. پلتفرم ها سهوا با قدرت دروازه بانی خود، جای دولت را در انتشار اطلاعات و اطلاع رسانی اشغال می کنند و به مرور، به مالکان زیرساخت های اطلاعات و ارتباطات بدل می شوند. به طور مثال، پلتفرم‏های بزرگ رسانه اجتماعی، کم‏کم به زیرساخت‏های اصلی ارتباطات اجتماعی در کشورها تبدیل می شوند، بدون اینکه الزاما به جنبه منفعت عمومی زیرساخت‏های اجتماعی توجه داشته باشند. زیرساخت‏های اجتماعی در کشورها، تنها مسئول سود خود و سهام داران خود نیستند، بلکه در قبال همه ذی نفعان اجتماعی مسئولیت دارند (کمیسیون اروپا[4]، 2020). مسائل نگران‏کننده‏ای مانند تهدید امنیت و حریم خصوصی کاربران، رفتار الگوریتم‏ها، اخبار جعلی و... می‏تواند منافع عمومی کاربران را در پلتفرم‏ها به خطر بیندازد. همچنین مواردی مانند استفاده از تاثیرهای شبکه در پلتفرم‏ها، می‏تواند باعث تسریع قدرت یافتن پلتفرم و در نتیجه، تاثیرهای منفی (افزایش قیمت و کاهش کیفیت سرویس‏های پلتفرمی) بر منافع عمومی شود. پلتفرم ها نشان داده‏اند که می توانند کاربر را به خود وابسته کنند و در یک بازار پلتفرمی موقعیت انحصاری پیدا کنند. اکنون پرسش این است که کدام ارزش‏های حیاتی مرتبط با منافع عموم در پلتفرم‏ها باید حفظ شوند؟ ارزش‏هایی مانند حفظ حریم خصوصی، امنیت، دقت و شفافیت و... اصولی هستند که در این فهرست جای دارند. ارزش‏های اجتماعی یک مجموعه قوانین ساده نیستند، بلکه موضوع نقد و مشاجره و چانه زنی در همه جوامع محسوب می‏شوند و در جوامع مختلف، اولویت‏های متفاوتی دارند. به‏طور سنتی این چانه زنی ها به تدوین رویه ها، قراردادها، مقررات و قوانین منجر می‏شوند. مهم این است که سیاست‏های تدوین شده بتواند پلتفرم‏ها را در مسیر حفظ منافع عمومی قرار دهد. پلتفرم‏ها همیشه کوشیده‏اند به‏طور عمومی، مقررات را دور زده و خود را به بهانه‏های مختلف از شمول قوانین مستثنا کنند. مهم‏ترین تلاش‏ها که در سال‏های گذشته شاهد بوده‏ایم، استناد به قانون حاشیه امن[5] (ماده 230) و معرفی خود به‏عنوان «صرفا یک واسطه ارتباطی» بوده است تا بدین طریق، از زیر بار مسئولیت‏های اجتماعی شانه خالی کنند. این هنر سیاست گذار است که با حفظ منافع عمومی کاربران، بتواند هم‏زمان توسعه اکوسیستم پلتفرمی را با هدف گسترش خدمات متنوع و افزایش انتخاب‏های کاربران، در دستور کار قرار دهد.

  • طاهر روشندل اربطانی*

    حساسیت کاربران از محدودشدن در فضای اینترنت، یک حساسیت همیشگی بوده است که اکنون نیز در میان جامعه کاربران اینترنت وجود دارد. این نگرانی‎ها از اقدام‏های نهادهای جهانی ناظر بر اینترنت، برای محدودکردن کاربران، محتوا و پلتفرم در فضای اینترنت، روزبه‏روز در حال افزایش است. مفهوم بی‏طرفی شبکه در پاسخ به این نگرانی‏ها مفهوم‎پردازی شده ‏است. بی‏طرفی شبکه مفهومی است که برای رفتار غیرتبعیض‎آمیز بر مبنای کاربر، محتوا و پلتفرم مطرح می‏شود. بی‏طرفی شبکه به‎معنای رفتار یکسان با ترافیک اینترنت است (چارالامپوپولوس، کاتسیانیس و واروتاس[1]، 2020). به بیانی ساده، بی‏طرفی شبکه رد هرگونه تعصب و اولویت قائل‏شدن در فضای اینترنت است. بی‎طرفی شبکه با نفی ترجیح برمبنای منابع، هرگونه اولویت در فضای اینترنت را نفی می‏کند. اثرهای مثبت بی‎طرفی شبکه در نفی قیمت‎گذاری تبعیضی[2] و ایجاد رقابت در بازار آزاد، استدلال اصلی طرف‏داران بی‏طرفی شبکه است (بورو و لستاژ[3]، 2019). این استدلال به‎نوعی با مفهوم پیشرفت از طریق نوآوری مرتبط است. بی‎طرفی شبکه موانع سرمایه‎ای را برای ورود تازه‎واردان به بازار از بین می‏برد. بهبود شرایط برای مشارکت تازه‎واردان به بازار، منبع اصلی پیشرفت از طریق نوآوری است. در نقطه مقابل، منتقدان بی‎طرفی شبکه، استدلال می‎کنند که پیشرفت همواره در گرو سرمایه‎گذاری است و بی‎طرفی شبکه، انگیزه سرمایه‎گذاری در شرکت‎های ارتباطاتی را از بین می‏برد. موضوع بی‎طرفی شبکه روی سه محور اصلی تمرکز دارد: اول) محتوا نباید توسط ISPها مسدود شود؛ دوم) دسترسی به محتوا نباید برای برخی افراد و پلتفرم‎ها محدود شود؛ سوم) اولویت دسترسی به محتوا در قبال پرداخت پول از سوی پلتفرم‎ها و تولیدکنندگان محتوا نباید وجود داشته‏ باشد (هوتون[4]، 2020). پلتفرم‏ها بر پایه قدرتی که دارند، می‏توانند محتوای در دسترس کاربران و تعاملات اجتماعی کاربران را مسدود یا محدود کنند. مسدودشدن در قالب عدم دسترسی به نرم‏افزار یا محتوا و محدودشدن، ممکن است در قالب محدودیت دسترسی یا عملکرد نامناسب باشد. در مقابل این مسدودشدن و محدودشدن، مفهوم بی‏طرفی پلتفرم، به‏معنای اجرا و نمایش درست و بی‏طرفانه نرم‏افزار یا محتوا در هر نوع رایانه، گوشی ‏همراه هوشمند یا بسترهای دیگر است. بی‎طرفی پلتفرم به‎دنبال ایجاد شرایطی برای رقابت برابر نرم‏افزارها و محتواها در یک پلتفرم است (ون دایک، نیبورگ و پوئل[5]، 2019). با تمرکز بر محتوا و تعامل اجتماعی، بی‎طرفی پلتفرم ارائه بی‎طرفانه محتوا و آزادی تعامل اجتماعی از سوی پلتفرم به کاربر، در چارچوب قانون هر کشور است. بی‎طرفی پلتفرم در این حوزه، به‏معنای ارائه بی‎طرفانه محتوا یا تعاملات اجتماعی غیرقانونی نیست، بلکه به‏معنای نفی اولویت‎ها و ترجیحات اقتصادی پلتفرم‎ها و تمرکز صرف بر نیاز و گرایش کاربران پلتفرم است. بی‎طرفی پلتفرم آزادی کاربر در دسترسی به محتوا و تعامل اجتماعی، بدون نیاز به تغییر پلتفرم را مطرح می‏کند. بی‎طرفی پلتفرم تضمین‏کننده رقابت برابر در قالب یک پلتفرم، برای جلب توجه کاربران است (کرمر و شنور[6]، 2020). مفهوم بی‎طرفی پلتفرم به‎صورت تنگاتنگی با توانمندی پلتفرم‏ها برای توسعه الگوریتم های پیشنهاد دهنده که می توانند محتوای دلخواه را به کاربران توصیه کنند و به عنوان واسطه ای تاثیرگذار در اکوسیستم محتوا نقش ایفا کنند، هم‏بسته است.

  • حمیدرضا منصوبی، طاهر روشندل اربطانی*، سیاوش صلواتیان، مهدی شریفی
    همزمان با توسعه اینترنت، استفاده از شبکه های اجتماعی به سرعت رو به افزایش نهاد و پلتفرم های اجتماعی متعددی در ایران مورد استقبال قرار گرفت. شبکه های اجتماعی خارجی عمومی همچنان بدون رقیب مانده و غالب آن هایی که در ایران توسعه یافته اند، توان رشد و رقابت را با نمونه های خارجی نداشته اند. در عین حال آنچه در اکوسیستم پلتفرم های توسعه یافته داخل ایران قابل مشاهده است، رشد و موفقیت شبکه های اجتماعی تخصصی است که توانسته اند اعتماد بخشی از بازار مخاطب ایران را جلب کنند.
    هدف اصلی این پژوهش ارایه مدلی برای توصیف "رشد شبکه های اجتماعی تخصصی داخل ایران" است. از آنجایی که در زمینه رشد شبکه های اجتماعی به طور کلی و شبکه های نیچ به صور خاص مدلی وجود ندارد، در این پژوهش از روش داده بنیاد  برای طراحی مدل استفاده شده است. در این پژوهش با 18 نفر از بازیگران اصلی در حوزه شبکه های اجتماعی داخلی (عمومی و تخصصی) مصاحبه صورت گرفت و بعد از کدگذاری باز، کدگذاری محوری و در نهایت کدگذاری انتخابی، مدل نهایی استخراج شد. در این مدل موفقیت شبکه های اجتماعی تخصصی به عنوان مقوله مرکزی استخراج و شرایط علی، زمینه ای، مداخله گر، راهبردها و پیامدهای حاصل از اجرای راهبردها بیان شد.
    کلید واژگان: شبکه اجتماعی, بازار تخصصی, شبکه اجتماعی تخصصی, مدل رشد شبکه اجتماعی, روش داده بنیاد
    Hamidreza Mansoubi, Taher Roshandel Arbatani *, Siavash Salavatian, Mehdi Sharifi
    With the development of the Internet, the use of social networks also increased rapidly and various content-based social platforms were widely used in Iran.Public international messengers and social networks inside Iran have remained unrivaled, and almost developed platforms have not been able to compete with foreign examples. However, the growth and success of specialized social networks (niches) that have been able to gain the trust of a section of the Iranian audience in the ecosystem of platforms developed inside Iran is significant.The main purpose of this study is to provide a model to describe the "growth of niche social networks in Iran." Since there is no model for the growth of social networks in general and niche networks in particular, the “Grounded Theory” has been used to design the model.Interviews were conducted with 18 social network activist including decision makers in this field, managers of media and social networks; social media index audience, university professors in the field of media and communications and the founders of specialized social platforms. The final model was extracted after open coding, axial coding and finally selective coding.The success of niche social networks in Iran was extracted as a central category and the causal, contextual, intervening, strategies and consequences of implementing strategies were expressed.
    Keywords: social network, Grounded theory, Niche Market, Growth model
  • طاهر روشندل اربطانی*، سیدوحید عقیلی، محمدمهدی فرجیان

    این پژوهش با تمرکز بر بعد نظارتی رسانه های اجتماعی و با بررسی اخبار مطرح شده مرتبط با کارکرد نظارتیرسانه ها، به بررسی تاثیر رسانه های نوین در نظارت بر افراد مشهور و مقامات پرداخته است. جامعه آماری،صفحات سیاسی شبکه اجتماعی اینستاگرام می باشد و نمونه شامل سه صفحه سیاسی اینستاگرام با گرایشاصلاح طلب، اصولگرا و مستقل است. روش نمونه گیری به صورت تمام شماری همه پست های مربوط به موضوعپژوهش می باشد. بدین معنا که از طریق بررسی محتوای این سه صفحه مهم اینستاگرام در بازه سال 1396، کلیهپست های مربوط به نظارت شبکه های اجتماعی بر افراد مشهور، مسیولین و مقامات استخراج و تا زمان نگارش اینپژوهش سرنوشت هرکدام بررسی شده است. از میان حدودا یک هزار پست، 13 موضوع شناسایی شد که با موضوعاین پژوهش در ارتباط است. با بررسی این 13 موضوع مشخص شد که همه موارد نهایتا با پیگیری که در این رسانهاجتماعی انجام شده، ظرف حداکثر یک هفته منجر به عذرخواهی و عقب نشینی مسیول مربوطه شده است. این مهمبیانگر آن است که نه تنها کارکرد نظارتی رسانه از طریق رسانه های اجتماعی محقق شده، بلکه هرکجا این رسانه هابه موضوعی ورود کرده اند، به واسطه ماهیت این مدل رسانه ها، به سرعت و در حداقل زمان، مسیول مربوطهمجبور به تمکین به خواست عمومی شده است. بر این اساس می توان گفت که با ظهور رسانه های اجتماعی، نظارت

    کلید واژگان: فضای مجازی, شبکه های اجتماعی, پدیدارشناسی, مصرف مجازی دیجیتال
    Taher Roshandel Arbati *, Seyyed Vahid Aghili, Mohammad Mahdi Farajian

    Abstract This research has focused on the monitoring dimension of social media and by examining the news related to the monitoring function of the media, it has investigated the effect of new media in monitoring famous people and officials. The statistical population is the political pages of the Instagram social network, and the sample includes three political Instagram pages with reformist, fundamentalist and independent tendencies. The sampling method is the total number of all posts related to the research topic. This means that through examining the content of these three important Instagram pages in the period of 2016, all the posts related to social network monitoring of famous people, officials and authorities have been extracted and until the writing of this research, the fate of each has been examined. Among approximately one thousand posts, 13 topics were identified that are related to the topic of this research. By examining these 13 issues, it was found that all the cases have finally led to the apology and withdrawal of the relevant official within a maximum of one week with the follow-up done on this social media. This indicates that not only the monitoring function of the media has been realized through social media, but wherever these media have entered into an issue, due to the nature of this media model, the relevant official has been forced to obey the public will quickly and in the least amount of time. Based on this, it can be said that with the emergence of social media, media monitoring of the power structure is pursued much more effectively than before. Keywords: Supervision, Instagram, Social Media, Power  IntroductionNowadays one of the most important reasons that made the role of the media more prominent is the influences they have on "public opinion". After the weakening of autocratic powers and the emergence of democratic systems in the world, "public opinion" and the need to pay attention to it has become one of the main variables in the field of political communication. In fact, in the examination of contemporary mass communication tools such as the press, news agencies, radio and television, satellite and internet media, they can be considered as the most important means of political communication from the 19th century to the middle of the 20th century.Before the emerging of social media, although mass media played an irreplaceable role in shaping public opinion, it was slowly and in a limited scope. In the age of social media, sometimes news becomes hot in less than an hour and reaches even to the most distant audience, which means a high formation of a new makeup in public opinion about a particular news. This new capacity has provided a different space for monitoring the power structure and power holders, meaning that the relationship between media and power has entered a new arena.PurposeThis article focuses on the supervisory dimension of social media and by examining the news related to the supervisory function of the media, it has investigated the effect of modern media in monitoring the power structure. In addition the process of forming public opinion around some events in the social media and the performance of the officials after the social Media disclosure have been discussed. With regard to the proposed premises, the research questions can be expressed in the form of the following questions:Is it possible to monitor the power structure through social media?What has been the effect of monitoring the power structure through social media on officials and reducing corruption?MethodologyThis research was done by content analysis method. The statistical population is the political pages of the Instagram and the sample population includes three political Instagram pages with reformist, fundamentalist and independent tendencies. The sampling method is the total number of all posts related to the research topic. This means that by examining the content of these three important Instagram pages in the period of 2016, all the posts related to the monitoring of social media on famous people, officials and officials have been extracted and until the time of writing this research, the fate of each has been investigated.FindingsBy examining three important Instagram pages of the three fundamentalist, reformist and independent political tendencies with about a thousand posts in the period of 2016, 13 topics were observed in these three pages, which are related to the monitoring function of the media on famous people and officials, and these three pages have published in relation to these issues.As it is known, all cases have finally led to the authorities' apology and withdrawal, or at least forced to answer and provide explanations. In all cases, within a period of one day to one week under the pressure of public opinion officials have been forced to respond and compensate, and even in some cases they have shown resistance against the negative wave created at first, but finally they have given up. This shows the strong monitoring performance of social media.ConclusionBy emergence of social media in Iran, not only the media's supervisory function has been realized through social media, but wherever these media have entered into an issue, due to the nature of this kind of media, the relevant official has been forced to obey the public's will quickly at the least amount of time.Areas of the power structure in which accountability cannot be seen before, with the advent of social media, they find themselves obliged to respond. In addition, it is impossible to ignore the fact that in some cases in the past, the authorities did not see a reason to respond, but with the shaping of public opinion and the creation of media pressure by social media, this issue gradually becomes a common practice. Officials see themselves and their performance in the eyes of the people, and for every word and action, there is a possibility for people's awareness. They could not stop people from taking any action or saying anything.Therefore, it can be said that with the emergence of social media, media monitoring of the power structure has entered a new stage. Of course, there are some flaws in this process, such as the spread of rumors, the effect of psychological warfare, fake news, and the emergence of some immoral atmospheres such as media accusations.

    Keywords: Supervision, Social Media, Instagram, power
  • طاهر روشندل اربطانی*، بی تا بنی حسینیان، آرین قلی پور، طیبه عباسی
    هدف
    در این پژوهش به بررسی انطباق فرایندهای منابع انسانی، در جهت تحقق استراتژی های بازاریابی بر اساس مدل 34000 پرداخته شده است تا با این بررسی، در خصوص زمینه و بستر موجود در حوزه شناخت و انطباق با بازار در بانک، به عنوان یک بنگاه اقتصادی، ادبیات غنی تری شکل گیرد.
    روش
    پژوهش پیش رو از نوع پژوهش های کاربردی است، از نتیجه پژوهش می توان در حوزه بانکی و فرایندهای منابع انسانی بهره برد و در راستای تطابق بیشتر توانایی های منابع انسانی و کشش بازار در حوزه بانکی گام برداشت. همچنین استراتژی مدنظر در پژوهش، مطالعه موردی چندگانه است. بررسی و تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از تکنیک تحلیل مضمون و کدگذاری سه گانه صورت گرفت. برای جمع آوری اطلاعات، از ابزار مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شد. روایی سوال های مصاحبه را تیم علمی و نخبگان تایید کردند. جامعه موردبررسی در این پژوهش، تمامی بانک هایی را شامل می شود که برای اجرایی کردن فرایندهای منابع انسانی در سازمان های خود، از مدل منابع انسانی 34000 استفاده کرده اند. روش انتخاب نمونه بررسی، نمونه گیری آگاهانه بود که بر اساس آن، چهار بانک رفاه، دی، کارآفرین و سینا، به سبب تجربه موفق در استفاده از مدل 34000 انتخاب شدند. همچنین برای انجام کدگذاری از نرم افزار مکس کیودا استفاده شد. مصاحبه ها در سه مرحله در داخل این نرم افزار کدگذاری شد و در نهایت، کدهای نهایی به دست آمد.
    یافته ها
    انجام مراحل کدگذاری با توجه به حوزه بازاریابی و مدل فرایندهای منابع انسانی، به ایجاد کدهای سازمان یافته ای انجامید و در جدولی دسته بندی شد. کدهای به دست آمده، ماحصل نگاه همه جانبه افراد صاحب نظر به موضوع مطالعه است که سبب شناخت ضعف ها و قوت های در این حوزه شده است. نتایج به دست آمده در این خصوص، نشان داد که انطباق در بعضی از حوزه های فرایندهای منابع انسانی و بازاریابی، از وضعیت مناسبی برخوردار است؛ اما در بعضی دیگر از حوزه ها، به برنامه ریزی و ایجاد انطباق بیشتر نیاز دارد.
    نتیجه گیری
    بانک ها به عنوان یکی از نهادهای اقتصادی، به شرایط بازار وابستگی بسیار زیادی دارند. اتخاذ یکسری استراتژی های مناسب در این خصوص و انطباق شرایط منابع انسانی و فرایندهای آن با بخش بازار، می تواند تسهیل کننده شرایط دستیابی به اهداف سازمانی باشد. در مراحل پراکنده و همچنین مقدماتی و میانی، انطباق با استراتژی های بازاریابی بیشتر مورد نیاز است. در مراحل بهینه و متعالی، بررسی ها نشان داد که انطباق فرایندهای منابع انسانی با استراتژی های بازاریابی مناسب بوده است؛ اما موضوعی که نباید از آن چشم پوشی کرد و مصاحبه شوندگان نیز به آن اشاره کرده اند، این است که برای ایجاد انطباق بیشتر، بایستی بانک ها یا سازمان های دیگر، برنامه ای مدون و مشخص در این خصوص داشته باشند تا شرایط برای فعالیت تسهیل شود، زیرا نبود قوانین مشخص و نامعلوم شرایط را سخت تر می کند و ممکن است در زمینه فعالیت بانکی مشکل ساز شود.
    کلید واژگان: بازاریابی, منابع انسانی, استراتژی های بازاریابی, مدل 34000
    Taher Roushandel Arbatani *, Bita Bani Hoseinian, Arian Gholipor, Tayebeh Abbasi
    Objective
    This research examines the adaptation of human resources processes to align with marketing strategies based on the 34,000 model. The study investigates how this adaptation enhances knowledge of the contextual environment and the existing platform within the banking sector, an economic enterprise, in terms of market awareness and adaptability.
     
    Methodology
    This study employs an applied research approach, with the findings applicable to the banking industry and human resources processes. The aim is to improve the alignment between human resources capabilities and market dynamics in the banking sector. The research strategy utilizes a multiple-case study design. Thematic analysis and triple coding techniques are employed for data analysis. Data collection is conducted through semi-structured interviews, with the interview questions validated by a team of experts. The research focuses on banks that have implemented human resources processes using the 34,000 model. Informed sampling is used to select the sample, consisting of four banks: Refah, Day, Karafarin, and Sina, chosen for their successful experience with the 34,000 models. MAXQDA software is utilized for coding and analysis. The interviews are coded in three stages within the software, resulting in the final codes.
     
    Findings
    By executing the coding procedures in alignment with the marketing domain and the framework of human resources operations, a systematically organized set of codes was generated and integrated into the designated table. These codes represent a comprehensive perspective that identifies the strengths and weaknesses within this field. The findings indicate that certain areas of human resources and marketing processes demonstrate satisfactory compliance, while other areas require further planning and implementation of compliance measures.
     
    Conclusion
    As economic institutions, banks heavily rely on market conditions. Therefore, adopting appropriate strategies and aligning human resources and its processes with the market sector can facilitate the achievement of organizational goals. The integration of marketing strategies is particularly crucial during scattered, preliminary, and intermediate stages, while studies have shown that human resource processes align well with marketing strategies during optimal and advanced stages. However, it is important to note, as mentioned by the interviewees, that the establishment of a written and specific plan is necessary to enhance compliance and facilitate operational conditions for banks and other organizations. The absence of clear and unknown regulations can complicate matters and potentially lead to issues within the banking sector.
    Keywords: Marketing, human resources, Marketing strategies, 34000 models
  • طاهر روشن دل اربطانی

    پلتفرم‏های خبری با توسعه الگوریتم هایی که می توانند محتواهای خبری را به کاربران توصیه کنند، به عنوان واسطه ای تاثیرگذار در اکوسیستم خبری جهان نقش بسزایی ایفا می کنند. در واقع، آن ها مفهوم سنتی دروازه بانی خبر را متحول کرده اند و تغییری را در این بخش از صنعت رسانه به وجود آورده اند که در آن، دیده شدن یک محتوای خبری برای مخاطبان، تحت تاثیر این پلتفرم‏ها و الگوریتم های آن ها قرار می گیرد. در این زمینه، گوگل با پلتفرم گوگل نیوز [1] خود، بازیگر پیشروی دنیا محسوب می شود که اکنون به عنوان یک پلتفرم تجمیع کننده[2] اخبار فعالیت می کند. در سال 2017، گوگل پرکاربردترین پلتفرم تجمیع کننده اخبار در دنیا بود (ایوانز، جکسون و مورفی [3]، 2023) که کلیه اخبار جهان را پوشش می‏داد. علی‏رغم کاهش جزئی سال‏های اخیر، در ترافیک این پلتفرم خبری، گوگل نیوز همچنان هدایت‏کننده کلیدی جریان اخبار در مقیاس بین‏المللی است. بر اساس اعلام گوگل، این پلتفرم در سال 2021، هر ماه 24 میلیارد بار کاربران را به سایت‏های خبری مختلف هدایت کرده است. با اذعان به نقش حیاتی اخبار در جامعه و تاثیرهای آن، شیوه ارائه اخبار در دسترس عموم مردم، بسیار مهم است. در این زمینه، تاثیر پلتفرم‏های تجمیع کننده اخبار در سطح جهانی، مانند گوگل نیوز و الگوریتم های آن ها، در شکل دهی به دیده‏شدن یک پدیده (جنگ و...) برای پژوهشگران این حوزه، جای تامل جدی دارد. در این زمینه دو نگرانی وجود دارد: اول، دستکاری محورهای اصلی خبری از طریق شخصی‏ سازی‏های الگوریتمی که به‏ طور بالقوه می‏تواند یک دستورکار خبری غیرواقعی تولید کند (نچوشتایی و لوئیس [4]، 2018) و دوم، پلتفرم‏های تجمیع‏ کننده اخبار، به دل‏خواه توصیه های خبری را از برخی رسانه ها به کاربران ارائه می کنند و برخی از منابع رسانه‏ای را حذف می کنند کالزادا و گیل [5]، 2020). این موضوع با بیانیه گوگل (2024) نیز هم‏خوانی دارد. گوگل خود تاکید می‏کند که قابل مشاهده ‏کردن رسانه‏ های خبری مختلف برای کاربران، جهت حمایت از صنعت خبر در سراسر جهان ضروری است و ما این کار را انجام می‏دهیم. اکنون با توجه به تاثیر این پلتفرم‏ها و الگوریتم های آن ها در شکل دهی به میزان و نوع نمایش اخبار برای کاربران، بررسی الگوریتم های آن ها برای پژوهشگران صنعت رسانه و خبر بسیار بااهمیت محسوب می شود. نشریه «بررسی‏های مدیریت رسانه» نیز، از این دست پژوهش ها استقبال و آن ها را منتشر خواهد کرد.

  • منصوره اخوان، طاهر روشندل اربطانی*، داتیس خواجه ئیان، سید وحید عقیلی
    با فراگیر شدن اینترنت پرسرعت و تبعات ناشی از آن، همچون همگرایی رسانه ای، صنعت صوت و تصویر با تحولی شگفت آور در زمینه های فنی و محتوایی، مواجه شد. این تحولات باعث شدند کشورها در حوزه حکمرانی رسانه ای خود بازنگری کنند. این پژوهش در پی ارائه چهارچوبی مناسب برای حکمرانی صوت و تصویر فراگیر در زمان کنونی- با توجه به تحولات متنوع صنعت و شیوه های مصرفی کاربران- است. برای دستیابی به این هدف، چهارچوب نظری حکمرانی رسانه گینوسار (2013) که به تفاوت های نظام سیاسی توجه می کند، انتخاب و با استفاده از نظرات خبرگان، تکمیل شده است. متناسب با این یافته ها، اجزای حکمرانی صوت و تصویر فراگیر مطلوب در نظام حاکمیتی جمهوری اسلامی پیشنهاد شد. با استفاده از روش پژوهش دلفی، پنل خبرگان شامل 15 نفر از اساتید و مدیران حوزه حکمرانی و صوت و تصویر فراگیر تشکیل شد. در نتیجه پیشنهادات اعضای پنل، سبک حکمرانی ارزش محور به چهارچوب اضافه شد و بازار، فرهنگ و ارزش های جامعه و کاربران نیز به عنوان ذی نفعان حکمرانی صوت و تصویر فراگیر شناسایی شدند. همچنین خبرگان در این پژوهش پیشنهاد دادند برای تحقق شرایط مطلوب در حکمرانی صوت و تصویر فراگیر در جمهوری اسلامی ایران باید به سمت یک حکمرانی مشارکتی حرکت کرد.
    کلید واژگان: حکمرانی رسانه ای, صوت و تصویر فراگیر, رسانه, تنظیم گری رسانه, سیاستگذاری رسانه
    Mansoureh Akhavan, Taher Roshandel Arbatani *, Datis Khajeheian, Seyed Vahid Aqili
    With the spread of high-speed internet and its consequences such as media convergence, the audio and video industry faced a surprising transformation both in the technical field and content delivery. This research seeks to provide a suitable framework for the governance of immersive audiovisual in the present time, considering the diverse developments of the industry and the consumption methods of the users. To achieve this goal, Ginosar's (2013) media governance theoretical framework, which takes into account the differences of the political system, has been selected and improved using experts’ opinions. In accordance with these findings, the components of desired immersive audiovisual governance in the governing system of the Islamic Republic of Iran were proposed. Using the Delphi research method, an expert panel consisting of 15 professors and managers in the field of governance and immersive audio and video was formed. As a result of the suggestions of the panel members, the value-oriented governance style was added to the framework, and the market, culture and values of society and users were also identified as the stockholders of immersive audiovisual governance. Also, the experts in this research suggested that it is necessary to move towards a co-governance in order to achieve favorable conditions in the governance of immersive audiovisual in the Islamic Republic of Iran.
    Keywords: Media Governance, Immersive Audiovisual, Media Regulation, Media Policymaking
  • طاهر روشندل اربطانی*

    مسئله اخبار جعلی و تاثیر آن بر ابعاد مختلف زندگی فردی و اجتماعی، انکارناپذیر است. عصر دیجیتال در ابتدا انسان‏ها را به این باور رساند که می‏توانند تنها با یک کلیک، به داده‏های مورد نیاز خود دسترسی پیدا کنند و به ‏تبع آن، شبکه‏ های اجتماعی توانستند امکانات جدیدی را برای برقراری ارتباط و جمع‏ آوری اطلاعات به انسان‏ها عرضه کنند. اما این چشم‏انداز، به ‏سرعت دستخوش تغییراتی شد؛ چرا که با گذشت زمان، کاربران متوجه آلوده‏ شدن هر چه بیشتر شبکه‏ های اجتماعی به اخبار جعلی شدند. اکنون حساسیت‏های کاربران شبکه‏ های اجتماعی و دولت‏مردان به فراگیرشدن این پدیده بسیار زیاد شده است. پدیده اخبار جعلی و اطلاعات غلط، قدمتی طولانی دارد و گفته می‏شود که قدمت آن به تاریخ نوشتار بازمی‏گردد. به‏ گفته بارسلی [1] (2018)، خبر جعلی جدیدترین عنوان برای فعالیت باستانی دروغ گفتن است. مهم‏ترین دلیل این رخداد، ظهور و فراگیرشدن شبکه‏ های اجتماعی بوده که تاثیرگذاری انواع اخبار جعلی را بیشتر و گسترده‏تر کرده است. ماهیت نامتمرکز، شبکه ای و داده ‏محور شبکه‏ های اجتماعی، آن را تبدیل می‏کند به ابزار مناسبی برای گمراه سازی، انتشار اخبار نادرست، تبلیغات هدفمند و بازنشر اخبار جعلی. این موضوع باعث شده است که کشورهای مختلف، در سال‏های اخیر، مقرراتی در این زمینه وضع کنند. اکنون در دنیا مجموعه متنوعی از مقررات برای مبارزه با اخبار جعلی و گمراه‏سازی کاربران در شبکه‏ های اجتماعی به‏کار برده می‏شود. فعالیت ‏های قانونی برای مقابله با افترا، مبارزه با نفرت و خشونت و ممنوعیت تبلیغات فریبنده در شبکه‏ های اجتماعی، برخی از این‏هاست. برخی از مقررات جهانی پلتفرم‏ها را به بهره ‏بردن از هوش مصنوعی، برای شناسایی و حذف محتوای نامناسب و اخبار جعلی تشویق می‏کنند. اکنون ابزارهای هوش مصنوعی ویژه شناسایی محتوا وجود دارند که می‏توانند آموزش ببینند و حساب‏های کاربری ربات و محتوای گمراه‏ کننده را در لحظه شناسایی کنند؛ اما سوال این‏جاست که آیا هوش مصنوعی می‏تواند مشکل اخبار جعلی در شبکه‏ های اجتماعی را حل کند؟ جوابی که برخی مالکان پلتفرم‏ها بیان می‏کنند، این است که فناوری می‏تواند مشکلات را حل کند و هوش مصنوعی، در کنار یادگیری ماشینی و با کمک گزارش تخلف کاربران انسانی، می‏تواند این مشکل را تا حد زیادی حل کند. نگاه خوش‏بینانه به هوش مصنوعی، شاید برخورد مناسبی با پدیده فراگیر اخبار جعلی و تاثیر فراگیر آن بر جوامع نباشد. گرچه شبکه‏ های اجتماعی اعلام می‏کنند که با ابزارهای هوش مصنوعی، نوعی خودتنظیمی خودکار درون پلتفرمی برای مقابله با اخبار جعلی به راه افتاده است؛ اما باید پذیرفت که الگوریتم‏های هوش مصنوعی، نمی‏توانند به‏تنهایی این کار را انجام دهند؛ زیرا دقت این الگوریتم‏ها محدود است و تا حد زیادی نمی‏توانند زمینه های فرهنگی، اجتماعی و زبانی مختلف را در ارزیابی‏های خود دخیل کنند. برای مثال، شناسایی محتوای تروریستی و کودک‏آزاری، بسیار ساده‏تر از شناسایی و ارزیابی متون سیاسی و اخبار جعلی مرتبط با آن است. می‏توان ادعا کرد که اکنون، ابزارهای هوش مصنوعی نمی‏توانند به‏ تنهایی ابزار تنظیم‏گری حوزه اخبار جعلی در شبکه‏های اجتماعی باشند و چاره‏ای جز کمک‏گرفتن از نیروی انسانی آموزش‏دیده نیست. حتما، به‏ مرور زمان، الگوریتم‏های شناسایی اخبار جعلی دقیق‏تر می‏شوند؛ اما همچنان به همراهی انسان‏ها نیازمندند تا به‏درستی موارد را تشخیص دهند و شناسایی کنند. اکنون مسئله اصلی بر سر تنظیم این حوزه، انتخاب‏های پیچیده و سخت برای سیاست‏گذار میان قوانین و مقررات مختلف، تعارض‏های بخش خصوصی و دولتی و برقراری تعادل میان مقررات است. به‏طور مثال، بحث درآمد از تبلیغات که به همراه این اخبار جعلی منتشر می‏شود، از پیچیدگی‏های مالی و اقتصادی این حوزه از تنظیم‏گری محسوب می‏شود. امید که به نفع کاربر و آگاهی و اعتماد عمومی، شاهد کاهش هرچه بیشتر اخبار جعلی در پلتفرم ‏‏های شبکه‏ های اجتماعی باشیم.

  • مجتبی پورکریمی*، امید مهنی، طاهر روشندل اربطانی
    هدف

    هدف پژوهش حاضر بررسی عوامل موثر بر کیفیت آموزشی در دانشگاه فرهنگیان بوده است.

    روش پژوهش:

     روش پژوهش حاضر پدیدارشناسی و میدان پژوهش شامل دانشجویان، اساتید، کارشناسان و مدیران دانشگاه فرهنگیان بود. شیوه گردآوری اطلاعات استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته بود. مشارکت کنندگان پژوهش با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند و با استفاده از قاعده رایج "اشباع نظری" در روش های کیفی انتخاب شدند. بدین ترتیب حجم مشارکت کنندگان پژوهش، شامل 21 نفر از اعضای میدان پژوهش بود. برای تجزیه وتحلیل اطلاعات از الگوی چندمرحله ای کولایزی استفاده شد. جهت بررسی روایی داده های حاصل از مصاحبه ها نیز از دو معیار اعتبارپذیری و تاییدپذیری استفاده شد.

    یافته ها

    یافته های پژوهش شامل 150 مفهوم فرعی، 19 مقوله اصلی و 7  مقوله محوری حاصل شدند. مقوله های اصلی شامل گزینش مناسب استاد و دانشجو، صلاحیت حرفه ای اساتید، زیرساخت های فیزیکی، محتوای آموزشی مناسب تربیت معلم، صلاحیت حرفه ای دانشجو معلمان، توانمندسازی اساتید و انگیزه بخشی به اساتید و دانشجویان بود.

    نتیجه گیری

    با توجه به یافته های پژوهش فوق می توان به این نتیجه دست یافت که ارتقای کیفیت آموزش در دانشگاه فرهنگیان ماهیتی چندوجهی داشته و سرمایه گذاری هم زمان در این وجوه زمینه ساز ایجاد کیفیت آموزش است. کیفیت آموزش در  گرو آن است که دوقطبی هایی نظری یا عملی، محتوا محوری یا فعالیت محوری، تخصص یا تعهد و سلامت بدنی یا روانی باید در راستای تقویت کیفیت آموزش به گونه ای هماهنگ عمل نمایند.

    کلید واژگان: کیفیت آموزش, دانشجویان, اساتید, دانشگاه فرهنگیان
    Mojtaba Porkarimi *, Omid Mehni, Taher Roshandel Arbatani
    Objective

    The present phenomenological study aimed to examine the factors affecting the quality of education at Farhangian University.

    Methods

    Therefore, semi-structured interviews were conducted to collect the information from 21 participants, including students, professors, experts, and managers of Farhangian University, who were selected using the purposive sampling method and theoretical saturation. Colaizzi's multistage method was used to analyze the data. Then, the validity and reliability of the study were examined.

    Results

    In the next stage, 150 sub-concepts, 19 main categories, and 7 major categories were obtained. The main categories comprised the appropriate selection of professors and students, the professional competence of professors, physical infrastructure, the appropriate educational content for teacher training, the professional competence of student teachers, the empowerment of professors, and motivating the professors and students.

    Conclusion

    The results showed that improving the quality of education at Farhangian University has a multifaceted nature, and paying attention to its different aspects can improve the quality of education. The quality of education depends on some dichotomies such as theory or practice, content or activity, expertise or commitment, and physical health or mental health. It can be improved if dichotomies work in a coordinated manner.

    Keywords: Quality of Education, students, professors, Farhangian University
  • طاهر روشندل اربطانی*، وحید عقیلی، مهدی معتمدی

    سایت های خبری از جمله رسانه های جمعی هستند که به دلیل تسهیل استفاده از فناوری وب سایت ها، رشد بسیاری داشتند. اکنون به واسطه ظهور رسانه های نوین (شبکه های اجتماعی تلفن همراه و...) و تغییر ذایقه مصارف خبری مخاطب، برخی سایت های خبری، بخشی از مخاطبان خود را از دست داده اند. اما حفظ فرایند سردبیری رسمی و قابلیت اعتماد و مرجعیت بیشتر نسبت به رسانه های اجتماعی خبری، آنها را هنوز به عنوان رسانه های خبری پر بازدید نگه داشته است. «مرجعیت خبری» که از جمله دغدغه های مدیران سایت های خبری است، ارتقاء اعتبار این سایت های اطلاع رسانی را در پی دارد و کوشش غالب مدیران رسانه ای، دستیابی به مرجعیت بلا فصل خبری در سطح محلی و ملی است. در این راستا هدف پژوهش حاضر ارایه مدل پارادایمی جهت مرجعیت بخشی به وب سایت های خبری است. روش پژوهش، روش کیفی نظریه داده بنیاد و روش گردآوری داده ها مصاحبه های عمیق و نیمه ساختاریافته با 16 نفر از مدیران، سردبیران و خبرنگاران سایت های خبری و خبرگزاری ها و متخصصان حوزه رسانه ها بوده است. روش تحلیل داده ها، کدگذاری باز، محوری و انتخابی بوده و در نهایت الگوی پارادایمی مرجعیت بخشی برای سایت های خبری ارایه شده است. طبقه های شکل دهنده الگوی ارایه شده شامل: محیط رقابتی سایت های خبری (شرایط علی)، اعتماد رسانه ای (پدیده اصلی)، افزایش اعتبار رسانه ای (راهبرد)، جذابیت طراحی سایت خبری (شرایط مداخله گر)، تمایلات رفتاری مخاطب (زمینه حاکم) و مرجعیت خبری به عنوان (پیامد) الگو بود.

    کلید واژگان: خبر, سایت خبری, مرجعیت خبری, نظریه داده بنیاد
    Taher Roshandel *, Vahid Aghili, Mehdi Motamedi

    News sites are among the mass media that have grown exponentially to facilitate the use of web technology. Now, with the advent of social media and the changing news audience consumption, news sites have lost some of their audience. But having an editorial process and more credibility than social media has still kept them as popular news media. Turning news sites into news authorities is one of the concerns of news site managers. In this regard, the purpose of this study is to present a pattern of authority in news websites. The research method was the qualitative method of data grounded theory and the method of data collection was in-depth and semi-structured interviews with 16 managers, editors and reporters of news sites and news agencies, as well as media experts. finally pattern of authority for news sites is presented. The categories that form the presented pattern include: competitive environment of news sites, media trust (main phenomenon), increasing media credibility (strategy), attractiveness of news site design (intervening conditions), audience behavioral tendencies (context) and news authority as a consequence of this pattern.

    Keywords: News, news site, news authority, Grounded Theory
  • هادی مقدم زاده، طاهر روشندل اربطانی*، سید رضا سیدجوادین

    هدف این پژوهش، ارایه الگوی شایستگی مدیران روابط عمومی شهرداری‏های کلان شهرهای کشور است.  این تحقیق از نظر هدف، بنیادی و از نظر گردآوری داده ها، کیفی است و با رویکرد نظریه برخاسته از داده ها و طرح نوخاسته گلیزر انجام شده است. جامعه موردبررسی شامل مدیران روابط عمومی، شهرداران و خبرگان دانشگاهی بودند که به روش نمونه گیری هدفمند، تعداد 11 نفر از ایشان شناسایی و مصاحبه نیم ساختاریافته انجام شد. تحلیل داده ها نیز با کاربست روش دپوی و گیتلین (2005) انجام شد. پایایی مصاحبه ها در دو حالت بازکدگذاری پژوهشگر(92.9)و بازکدگذاری توسط کدگذار (79.3) دیگر انجام شد. روایی مصاحبه ها نیز از طریق سه روش درگیری طولانی مدت، پرسش و جستجوگری از همکاران و تایید به وسیله افراد مطالعه تایید شد. شایستگی مدیران روابط عمومی شهرداری ها در قالب 8 شایستگی اصلی شامل: شایستگی دانشی و روشی، اخلاق حرفه ای، مهارت های رسانه ای، مهارت های مدیریتی، تعاملات فراسازمانی، دانش سازمانی، مهارت انواع تفکر و مهارت های نگرشی، احصا شد؛ نخست، شایستگی دانشی است که به ویژگی ها و شناخت مدیر روابط عمومی از دانش های پایه و اساسی برای احراز مسیولیت در جایگاه مدیریت در بخش روابط عمومی دلالت دارد. نتایج تحلیل داده ها نشان داد شایستگی های مدیریتی شامل: مهارت های مدیریتی، تعاملات فراسازمانی، دانش سازمانی، مهارت انواع تفکر و مهارت های نگرشی در میان دیگر شایستگی ها برای یک مدیر روابط عمومی موفق، اهمیت بیشتری خواهد داشت. از آن جا که شایستگی های احصاشده با استفاده از داده های این پژوهش، جامع بوده و همچنین مسایل پیش رو و فعالیت مدیران روابط عمومی در شهرداری های کلان شهرها با هم مشابه است، نتایج این پژوهش برای مدیران روابط عمومی در شهرداری دیگر کلان شهرها نیز کاربردی خواهد بود.

    کلید واژگان: شایستگی, الگوی شایستگی, مدیریت روابط عمومی, شایستگی مدیریت روابط عمومی
    Hadi Moghaddam Zade, Taher Roshandel Arbatani *, Sayyed Reza Sayyed Javadin

    The goal of this research is to present the competency model of public relations managers of Iran’s metropolitan municipalities. The research is fundamental in purpose and qualitative in data collection. It was done with grounded theory approach and Glaser’s emerging design. The target population included public relations managers, mayors and university experts 11 of whom were identified through purposeful sampling and semi-structured interviews were conducted with them. The data analysis was, also, performed using Depoy and Gitlin’s (2005) method. The reliability of interviews was checked in two modes: researcher release (92.9) and release by coder (79.3). The validity of the interviews was, also, verified by three methods of long-term involvement, questioning the colleagues and approval of the people under study. The competencies of public relations managers in metropolitan municipalities were identified in the form of eight main competencies including knowledge-related and methodical competency, professional ethics, media skills, managerial skills, meta-organizational interactions, organizational knowledge, varied thinking skill, and attitudinal skills. The first one is knowledge-related competency which signifies the features and knowledge of the public relations managers about basic and fundamental knowledge to authenticate the responsibility of management in the public relations sector. The data analysis results showed that managerial competencies including managerial skills, meta-organizational interactions, organizational knowledge, varied thinking skill, and attitudinal skills are more important for a successful public relations manager. Due to the fact that the identified competencies through data of this study are comprehensive and the issues and activities of public relations managers of the municipalities in metropolitans are similar to each other, the results of this study are practical for the public relations managers of the municipalities of other metropolitans, as well.

    Keywords: Competency, Competency Model, Public Relations Management, Public Relations’ Management Competency
  • منصوره اخوان، طاهر روشندل اربطانی*، سید وحید عقیلی، داتیس خواجه ئیان
    هدف
    هم‏گرایی فناوری، اکوسیستم صوت وتصویر فراگیر را تغییر داده است. اکنون، شاهد عرصه متفاوتی از صوت وتصویر فراگیر متشکل از دولت ها و بخش خصوصی داخلی و بین المللی هستیم؛ از این رو  به چارچوبی مختص حکمرانی صوت وتصویر فراگیر در ادبیات نیاز داریم تا از طریق آن، بتوانیم الگوی صوت وتصویر فراگیری را برای کشورمان طراحی کنیم. توجه به حکمرانی کشورهای متفاوت در این عرصه و تجربه آن ها، به طراحی الگوی مناسب برای کشورمان کمک می‏کند.
    روش
    این پژوهش با مطالعات تطبیقی انجام شده است. جمع آوری داده به صورت اسنادی بوده است که بر اساس یکی از چارچوب های حکمرانی رسانه، الگوی حکمرانی صوت وتصویر فراگیر، در سه کشور از سه منطقه متفاوت، یعنی روسیه در اوراسیا، ترکیه از خاورمیانه و کره جنوبی از شرق آسیا بررسی شده است.
    یافته ها
    بررسی های انجام شده نشان می دهد که هر سه کشور الگوی حکمرانی رسانه هم‏گرا را پذیرفته اند و در صوت وتصویر فراگیر، بیشتر به حکمرانی از بالا به پایین گرایش دارند و رسانه ها در محدوده توقعات دولت و بازار رفتار می کنند.
    نتیجه گیری
    مطالعه تطبیقی نشان داد که در تفاوت بین حکمرانی رسانه و حکمرانی صوت وتصویر فراگیر، پیشنهاد می‏شود که در چارچوب حکمرانی صوت وتصویر فراگیر نظام تنظیمگری متمرکز، حکمرانی در سطح منطقه ای در نظر گرفته شود. همچنین بازار، کاربران و نظام اجتماعی فرهنگی، به ذی‏نفعان چارچوب حکمرانی اضافه شود. با توجه به تجربه سایر کشورها، هم‏گرایی در تنظیمگری برای ایران مفید است و همچنین باید در تنظیمگری، به سمت مشارکت و خودتنظیمی حرکت کرد.
    کلید واژگان: حکمرانی, رسانه, مطالعه تطبیقی, روسیه, ترکیه, کره جنوبی
    Mansoureh Akhavan, Taher Roshandel Arbatani *, Seyed Vahid Aqili, Datis Khajeheian
    Objective
    Each country has a different model of media governance based on its political structure. In the early days of radio and television, these media were typically controlled by the state due to high production and distribution costs. Private actors were limited to a few capitalists in each country. However, media technological convergence has changed the landscape, allowing new and small players to enter the industry at a low cost. Even strict regulations have become ineffective against user-oriented content production sites such as YouTube. Therefore, studying different countries' media governance models and experiences, regardless of their press systems, can help in developing new models for other countries.
    Methods
    This research employed a comparative research approach. Data collection was conducted using the documentary method. Based on a media governance framework, this study examined the inclusive audiovisual governance models of three countries: Russia in Eurasia, Turkey in the Middle East, and South Korea in East Asia. These countries were selected due to their development efforts in the field of media, especially audiovisual media. The main components of this framework were the governance mode, institutions, geographic level of policymaking, stakeholders, regulatory mechanisms, and policymaking results. This framework is advantageous as it considers the country's political system and governance within the framework.
    Results
    The findings indicate that most countries traditionally employed a top-down governance model in this field but have recently started shifting towards participatory governance models. The economic system plays a crucial role in the media governance model, and considering the costs involved in the media industry and the decrease in government control, the market has assumed a key role. It is important to note that just as the political system can threaten media pluralism, the market can also undermine it. Governments have recognized the convergence of media and have established formal regulatory institutions to ensure effective governance in this context. The political power of countries, both internally and externally, influences the role of the government in media governance. Countries like Russia, with significant internal and external political power, minimize the likelihood of transnational interventions in media governance. However, governments like Turkey, which seek membership in organizations like the European Union, must adhere to transnational regulations. Nevertheless, it should be acknowledged that in today's global society, the absence of transnational interventions is no longer feasible. Additionally, the analysis of these countries reveals that governments are hesitant to delegate media regulation authority to their federal sub-communities, considering it a matter of national jurisdiction.
    Conclusion
    The comparative study highlights the importance of considering the regional level and a centralized regulatory system in the framework for media governance and audiovisual governance differences. Furthermore, the stakeholders of the governance framework should include the market, users, and social and cultural systems. Based on the experiences of other countries, regulatory convergence is beneficial for Iran, and a shift towards co-regulation and self-regulation is recommended.
    Keywords: Governance, Media, Comparative Study, Russia, Turkey, South Korea
  • هومن قاپچی، سید مهدی شریفی، علی اکبر فرهنگی، طاهر روشندل اربطانی

    مساله اصلی این پژوهش، خلاء نظری موجود در تحقیقات پیرامون روش جذب گروه های تروریستی است. داده ها از طریق روش های گردآوری اسناد و مدارک کتابخانه ای و با بهره گیری از هوشمندی منبع باز جمع آوری شده اند. ابتدا با روش «مطالعه موردی» و روش نمونه گیری «گلوله برفی» 124 نفر از اعضای اروپایی داعش مورد مطالعه قرار گرفته و برای هرکدام پروفایل جداگانه ساخته شد. سپس 7 نظریه مطرح علوم اجتماعی و علوم سیاسی «هویت مقاومت کاستلز، ذهن بی خانمان پیتر برگر، کنترل ذهن آدورنو و مارکوزه، شستشوی مغزی ادگار شاین، کاپلان و سادوک، محرومیت نسبی تد رابرت گر، از خودبیگانگی یا الیناسیون مارکس و حاد واقعیت ژان بودریار» با شاخص های «فنون اقناع رسانه ای»، «طریق جذب» و «دلیل جذب» اروپایی های جذب شده توسط این گروه تروریستی تطبیق داده شد. دلیل انتخاب این هفت نظریه «هویتی - رفتاری- رسانه ای» استخراج مستمر کدها و مشاهده روندی تکرارپذیر بود که در پروفایل این افراد مشاهده گردید. هر 7 نظریه با قوت و ضعف هایی تایید شدند. سه نظریه «هویت مقاومت»، «شستشوی مغزی» و «حادواقعیت» نظریه های اصلی این پژوهش تلقی می شوند که با درصد بالایی اثبات شده و می توانند چراغ راه پژوهش های بعدی باشند. دو نظریه «ذهن بی خانمان» و «کنترل ذهن» نیز تقریبا بیش از نیمی از موارد مطالعه را در بر گرفته اند و گاه «سیگنال ضعیف» و گاهی دیگر «هشدار زودهنگام» نسبت به جوامع مسلمانان و شهروندان درجه دو اروپایی محسوب می شوند.  از بین 14 فن اقناع 5 فن «تطمیع»، «برجسته سازی»، «همراهی با جماعت»، «اغراق» و «تداعی» بالاترین رتبه را در فرایند اقناع و جذب نیروی داعش به خود اختصاص داده اند. ترکیب برنده اول «همراهی با جماعت، تطمیع، برجسته سازی، اغراق» بوده است. ترکیب «تداعی، تطمیع، اغراق، برجسته سازی» درجایگاه دوم و ترکیب «همراهی با جماعت، تطمیع، اغراق، مقایسه، برجسته سازی» در جایگاه سوم می ایستند. بنا به یافته های این تحقیق، داعشی ها در استفاده از فنون اقناعی «تکرار»، «ترس»، «نمادها»، «ترین ها» و «طنز» موفق عمل نکرده اند.

    کلید واژگان: اقناع رسانه ای, رسانه های نوین, پساداعشیزم, هویت مقاومت, ذهن بی خانمان, کنترل ذهن, شستشوی مغزی, محرومیت نسبی, ازخودبیگانگی, حادواقعیت
    Hooman Qapchi, Seyed mahdi Sharifee, AliAkbar Farhangi, Taher Rowshandel Arbatani

    The main problem of this research is the theoretical vacuum in research on the way of recruiting terrorist groups. The data was collected through the method of collecting library documents and using open source intelligence. First, 124 European members of ISIS were studied using the "case study" method and the "snowball" sampling method, and a separate profile was created for each. Then 7 popular Theories of Social sciences and Political sciences including “Castells' Resistance Identity, Peter Berger's Homeless Mind, Adorno's and Marcuse's Mind Control, Edgar Schein's, Kaplan's and Sadock's Brainwashing, Ted Robert Gere's Relative Deprivation, Marx's Alienation, and Jean Baudrillard's Hyper-Reality” were adjusted with the characteristics of "Media Persuasion Techniques", "Way of Recruitment" and "Reason of Recruitment" of European Youth who joined ISIS. All 7 theories (Here Assumptions) were confirmed & Approved with Some strengths and weaknesses. The three theories of "Resistance Identity", "Brainwashing" and "Hyper-reality" are considered as the main Structures of this research that have been proven with a high percentage and can be a beacon, Lighthouse or better to say a Lantern for further research and Studies. The two theories of "Homeless Mind" and "Mind Control" have been covered almost half of the case studies, Sometimes as a "weak signal" and sometimes as an "Early warning" to Muslim communities and second-class European citizens. Among the 14 techniques of persuasion, 5 techniques of "taming", "highlighting", "joining the congregation", "exaggeration" and "association" have been assigned the highest rank in the process of persuading and recruiting ISIS forces. The first winning combination was "Along with the congregation, temptation, emphasis, exaggeration". The combination of "association, temptation, exaggeration, highlighting" is in the second place and the combination of "being with the congregation, temptation, exaggeration, comparison, highlighting" is in the third place. According to the findings of this research, ISIS have not been successful in using "repetition", "fear", "symbols", "trines" and "humor" persuasive techniques.

    Keywords: Media Persuasion, Hyper Reality, The Homeless Mind, Extreme Fundamentalism, Brainwashing
  • محمدجواد هنرمندساری، سید مهدی شریفی*، طاهر روشندل اربطانی

    طی دهه گذشته، تعدادی از دولت ها در سرتاسر جهان به اهمیت صنایع خلاق پی برده و تدوین سیاست هایی برای ترویج آن را آغاز کرده اند. صنایع خلاق، مولفه مهم اقتصادهای دانش بنیان شده اند و در موارد قابل اندازه گیری، در زمینه های رشد و ایجاد شغل، سهمی بالاتر از متوسط را به خود اختصاص داده اند. به نظر می رسد مهم ترین وجه تمایز و برجستگی صنایع خلاق، جنبه منابع انسانی آن است. در میان فعالیت های مدیریت منابع انسانی، نظام پرداخت ها می تواند بر تصمیم های کارکنان تاثیر گذار باشد. با توجه به مطالب بیان شده، در این پژوهش سعی می شود تا مدل جبران خدمات کارکنان صنایع خلاق (مطالعه موردی؛ خبرگزاری صدا و سیما)، طراحی و تبیین شود. در ادامه با بررسی نظرات 10 نفر از اساتید و متخصصان حوزه منابع انسانی و صنایع خلاق و خبرگان خبرگزاری صدا و سیما، متغیرهای موثر شناسایی گردید و در نهایت با استفاده از روش داده بنیاد که از نوع تحقیقات مقطعی به شمار می رود، داده‎ها در خلال چند هفته جمع‎آوری شده است. نتایج نشان داد مقوله سیستم پاداش مناسب با تعداد 113 تکرار کد در رتبه اول می باشد، ویژگی های فردی با تعداد کد 88 در رتبه دوم و عملکرد برتر با 33 کد در رتبه سوم قرار دارد.این پژوهش نشان داد یک سیستم جبران خدمات به درستی اجرا شده می تواند انگیزه ای برای کیفیت کار و عملکرد کارکنان فراهم کند. به همین ترتیب، یک سیستم جبران خدمات با نظارت ضعیف می تواند منجر به روحیه پایین، عملکرد غیرسازنده، و حتی منجر به درصد بالایی از ترک خدمت کارکنان شود.

    کلید واژگان: مدیریت منابع انسانی, جبران خدمات, حقوق و مزایا, صنایع خلاق, خبرگزاری صدا و سیما
    Mohammadjavad Honarmandsari, Seyed Mahdi Sharifi *, ‪Taher Roshandel Arbatani‬

    Over the past decade, a number of governments around the world have recognized the importance of the creative industries and have begun to develop policies to promote it. Creative industries have become an important component of knowledge-based economies and, in measurable cases, have a above-average share of growth and job creation. It seems that the most important feature of the creative industries is its human resources. Among human resource management activities, the payment system can influence employee decisions. According to the above, in this study, an attempt is made to design and explain the compensation model for employees of creative industries (case study; IRIB). Then, by examining the opinions of 10 professors and experts in the field of human resources and creative industries and experts of the Radio and Television News Agency, effective variables were identified and finally, using the data-based method, which is a cross-sectional research, the data during Collected a few weeks. The results showed that the category of appropriate reward system with 113 repetitions of code is in the first place, individual characteristics with the number of 88 codes are in the second place and superior performance with 33 codes is in the third place. This research showed that a service compensation system is correct. Implemented can provide an incentive for the quality of work and performance of employees. Similarly, a poorly monitored service compensation system can lead to low morale, unproductive performance, and even a high percentage of employee layoffs.

    Keywords: Human Resource Management, Service compensation, salaries, benefits, Creative industries, IRIB News Agency
  • صدیقه انصاری موحد، نسترن حاجی حیدری*، طاهر روشندل اربطانی

    روابط عمومی ها برای اطلاع رسانی و ارتباط با افکار عمومی به ابزارهایی نیاز دارند که امروزه مهمترینشان رسانه های اجتماعی هستند. کارکنان روابط عمومی به عنوان تسهیل گران فرایند توسعه و ارتقاء بخشی آگاهی به جامعه باید سواد رسانه های اجتماعی داشته باشند تا بتوانند از امکانات فناوری به نحو درستی استفاده کنند. هدف پژوهش حاضر این است که چارچوبی را جهت توسعه سواد رسانه های اجتماعی در روابط عمومی سازمان های اقتصادی شبه دولتی ارایه دهد. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و بر حسب روش گردآوری داده ها و ماهیت پژوهش، توصیفی-پیمایشی به شمار می رود. برای جمع آوری اطلاعات از روش دلفی، مصاحبه و تکمیل پرسشنامه استفاده شده است. محیط پژوهش در بخش کیفی شامل 15 نفر از خبرگان حوزه سواد رسانه ای و روابط عمومی بوده که در نهایت منجر به استخراج و شناسایی متغیرها شده است. در بخش کمی، برای اعتبارسنجی چارچوب بر اساس معیارهای استخراج شده از بخش کیفی، از نظر کارشناسان روابط عمومی سازمان های اقتصادی شبه دولتی استفاده شده است. حجم نمونه بر اساس فرمول کوکران 148 نفر تعیین شد که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. نتایج تحلیل داده ها منجر به استخراج تعداد 7 مهارت و 44 زیرشاخه شده است. با استفاده از رویکرد حداقل مجذورات جزیی روابط متغیرهای پژوهش و چارچوب اصلی پژوهش بررسی شده است. عوامل موثر بر توسعه سواد رسانه های اجتماعی به منظور ارتقاء توانمندی کارکنان روابط عمومی سازمان های اقتصادی شبه دولتی شامل مهارت های فنی و ابزاری، ارتباطی، تجزیه و تحلیل، خلاقیت، انعکاس، استراتژی و ارزیابی است.

    کلید واژگان: سواد رسانه, سواد رسانه های اجتماعی, رسانه اجتماعی, روابط عمومی
    Sedigheh Ansarimovahed, Nastaran Hajiheydari *, ‪Taher Roshandel Arbatani‬

    Public relations needs tools to inform and communicate with public opinion, the most important of which today is social media. Public relations staff, as facilitators of the process of developing and promoting community awareness, must be social media literate in order to make good use of technology facilities. The aim of the present study is to provide a framework for the development of social media literacy in public relations, quasi-governmental economic organizations. This research is applied in terms of purpose and descriptive-survey in terms of data collection method and nature of research. Delphi method, interview and questionnaire were used to collect information. The research environment in the qualitative section included 15 experts in the field of media literacy and public relations, which ultimately led to the extraction and identification of variables. In the quantitative part, the public relations experts of quasi-governmental economic organizations have been used to validate the framework based on the criteria extracted from the qualitative part. The sample size was determined based on Cochran's formula of 148 people who were selected using simple random sampling method. The results of data analysis led to the extraction of 7 skills and 44 sub-disciplines. Using the least squares approach, the relationships between the research variables and the main research framework have been investigated. Factors influencing the development of social media literacy in order to enhance the capabilities of public relations staff of quasi-governmental economic organizations include technical and instrumental skills, communication, analysis, creativity, reflection, strategy and evaluation.

    Keywords: Media Literacy, Social media literacy, Social Media, Public Relations
  • طاهر روشن دل اربطانی*

    تغییرات فناورانه، پیشران تحولات در صنعت رسانه است. صنعت رسانه، در بهره برداری از فناوری های نوین، همواره پیشگام بوده است. سازمان های رسانه ای فعال در این صنعت، مجبورند خود را با تغییرات فناورانه تطبیق دهند. یکی از عناصر این سازمان ها که باید با این تغییرات تطبیق ‏پذیر باشد، منابع انسانی سازمان های رسانه‏ ای است. کارکنان سازمان ‏های رسانه ‏ای باید پیوسته کاربرد فناوری‏ های جدید را بیاموزند و متناسب با نیازهای محیطی سازمان، آن‏ها را به‏ کار بندند. همراهی منابع انسانی سازمان های رسانه‏ ای با این تحولات فناورانه، چالش های بسیاری برای مدیران رسانه ‏ایجاد کرده است. ایجاد جریان اطلاعات و دانش کاربردی در سازمان های رسانه ‏ای توسط کارکنان، از نیازهای اصلی این سازمان ها برای تطبیق ‏پذیری با محیط است. مشاهدات نشان می‏دهد که مشکل عدم تمایل کارکنان برای به ‏اشتراک‏ گذاری دانش در این سازمان ها، به ‏شکل جدی وجود دارد. با وجود توسعه و استفاده از فناوری ‏های پیشرفته برای برقرای ارتباط میان کارکنان رسانه‏ ای و تلاش مدیران برای تسهیل فرایند به ‏اشتراک‏ گذاری دانش در سازمان ها، همچنان پنهان سازی دانش، یکی از مشکل‏ های فراگیر در سازمان های رسانه ‏ای است. سازمان های رسانه‏ ای، برای تسهیل شرایط به ‏اشتراک گذاری دانش در میان کارکنانشان، نسبتا تلاش زیادی انجام می‏دهند؛ اما با توجه به عدم تمایل کارکنان در به ‏اشتراک‏ گذاری دانش، موفقیت چندانی ندارند. این چالش زمانی بیشتر مشهود است که فردی در سازمان رسانه‏ ای، اطلاعاتی کاربردی را از یکی از همکاران درخواست کند و فرد بر پنهان سازی دانش درخواستی اصرار ورزد. مطالعات نشان می‏دهد که پنهان سازی دانش، رفتار مخرب سازمانی است که در سازمان ها به‏ طور عمدی رخ می‏دهد و حتی، استخدام‏ های داده محور نیز نتوانسته است این گونه مشکلات را به‏ طور کامل از میان بردارد و این رفتار، اغلب در میان کارکنان رسانه‏ ای و کارکنان و مدیران مشاهده می‏شود. پنهان سازی دانش می تواند عواقب جبران ‏ناپذیری برای سازمان های رسانه ‏ای در پی داشته باشد. صرف وقت برای کسب دانشی که در حال حاضر ممکن است در سازمان وجود داشته باشد، کاهش تعهد سازمانی کارکنان با دیدن پنهان‏ سازی دانش توسط همکارانشان، کاهش کیفیت خروجی سازمان رسانه ‏ای، کاهش سطح رقابت ‏پذیری سازمان، از بین رفتن دانش در صورت ترک سازمان توسط کارکنان، قصد ترک خدمت و پنهان سازی دانش متقابل را می‏توان از عواقب پنهان سازی دانش در سازمان ‏های رسانه ‏ای برشمرد. کاهش خلاقیت، کاهش اعتماد بین فردی، پنهان سازی دانش متقابل، قصد ترک خدمت، کاهش عملکرد کارکنان به‏ دلیل ایجاد استرس روانی، کج رفتاری فردی و سازمانی، از دیگر عواقب پنهان سازی دانش در سازمان هاست که پژوهشگران به آن‏ها اشاره کرده اند.

    کلید واژگان: چالش های به اشتراک گذاری دانش در سازمان های رسانه ای, بررسی های مدیریت رسانه
  • مجید بوجارزاده، طاهر روشندل اربطانی*، ندا سلیمانی

    هدف:

     هدف اصلی این پژوهش، شناسایی ابعاد مدیریت راهبردی مصرف رسانه ای در بین شبکه های اجتماعی پرکاربرد در ایران شامل آپارات است.

    روش شناسی:

     روش این پژوهش از لحاظ هدف کاربردی و براساس چگونگی به دست آوردن داده های مورد نیاز، تحقیق حاضر از نوع توصیفی و از شاخه پیمایشی (تحلیلی) محسوب می شود. جامعه آماری در این تحقیق، مدیران و کارشناسان شبکه اجتماعی آپارات و خبرگان و کارشناسان مدیریت رسانه هستند که نمونه آماری براساس روش نمونه در دسترس (گلوله برفی) انتخاب شدند به همین منظور، در مرحله اول با استفاده از مطالعه ای که در زمینه کیفی و مصاحبه انجام شد، مصاحبه ها با شش نفر از خبرگان رسانه آپارات صورت گرفت و در نهایت مولفه های تاثیرگذار بر مصرف رسانه ای شبکه های داخلی پرکاربرد در ایران استخراج گردید و با روش کدگذاری این عوامل فهرست شدند. سپس، با استفاده از روش ماتریس SWOT عوامل داخلی و خارجی و نقاط قوت، ضعف، فرصت و تهدید شناسایی و دسته بندی شدند.

    یافته ها

    نتایج پژوهش نشان داد که در بخش نقاط قوت مهمترین مولفه ها شامل 1. افزایش تعداد مخاطبان جدید داخلی و خارجی، 2. دسته بندی مطلوب و چینش موثر مطالب، 3. ایمن سازی و افزایش امنیت اطلاعات؛ مهمترین مولفه های نقاط ضعف شامل 1. ضعف در برقراری ارتباط با کاربران از طریق سایر ابزارها، 2. پایین بودن میزان مشارکت در لایک، اشتراک گذاری، دایرکت، ذخیره کردن، کامنت و... در هر اشتراک پست های آپارت، 3. ضعف در تولید محتوای مناسب، مهمترین مولفه های فرصت ها شامل 1. توجه بیشتر افکار عمومی به شبکه.های اجتماعی، 2. در دسترس بودن شبکه های اجتماعی در بین آحاد جامعه، 3. اپیدمی کرونا و گرایش جامعه به استفاده از فضای مجازی برای امورات روزمره و مهمترین مولفه های تهدیدات شامل 1. افزایش رقابت پذیری در بین پلتفرم های چندرسانه ای، 2. ضعف در روزآمدسازی قوانین و مقررات دولتی در زمینه شبکه های اجتماعی، 3. عدم واردات فناوری های به روز در زمینه شبکه های اجتماعی می شود.

    نتیجه گیری

    نتایج کلی پژوهش نشان داد که رسانه های اجتماعی نقش برجسته ای در هدایت، راهبری، تهییج، ترغیب و... آحاد جامعه و کاربران به سمت موضوعات و رویدادهای مختلف اجتماعی دارند.

    کلید واژگان: مدیریت راهبردی, مصرف رسانه ای, شبکه های اجتماعی, اشتراک ویدئو, آپارات
    Majid Boujarzadeh, Taher Roshandel Arbatani *, Neda Soleymani
    Objective

    Social media is an integral part of social media. Social media is a big concept that has emerged with the advent of new technologies such as the Internet and mobile phones. Social media is based on the interests of individuals and groups because of the location of the Internet.

    Materials and Methods

    In fact, social media is based on public participation. In this article, the researcher seeks to design a strategic management of media consumption. For this purpose, in the first stage, using a qualitative study and interview, interviews were conducted with six media experts of Aparat (www.aparat.com), and finally, the components affecting the consumption of network media. Aparat is an Iranian video-sharing service, which began in 2011.  Frequently used domestic products were extracted in Iran and these factors were listed by the coding method. In the second stage, internal and external factors and strengths, weaknesses, opportunities, and threats were identified and categorized using the SWOT matrix method.

    Results

    The results showed that in the section of strengths, the most important components include 1. Increasing the number of new domestic and foreign audiences, 2. Optimal classification and effective arrangement of materials, and 3. Promoting security and increasing information security. The most important components of weaknesses include 1. Weakness in establishing communicating with users through other tools, 2. The low level of participation in likes, sharing, direct, saving, commenting, etc. in each share of Apart posts, 3. Weakness in producing appropriate content. The most important components of opportunities include 1. More attention to thoughts general to social networks, 2. Availability of social networks among members of the society, and 3. Corona epidemic and society's tendency to use virtual space for daily affairs. The most important components of threats include 1. Increasing competitiveness among multimedia platforms, 2. Weakness in updating government laws and regulations in the field of social networks, and 3. Failure to import up-to-date technologies in the field of social networks.

    Conclusion

    Based on the results of the research it can be concluded that social media have a prominent role in guiding, directing, stimulating, and persuading the society members and users towards various social issues and events.

    Keywords: Strategic Management, media consumption, social networks, Online video sharing, Aparat
  • طاهر روشن دل اربطانی

    پلتفرم ‏های رسانه ‏ای، در سال‏ه ای اخیر رشد بسیار سریعی را تجربه کرده‏اند و به همین نسبت، جنبه ‏های مختلفی از زندگی مخاطبان/کاربران را تحت تاثیر قرار داده ‏اند. این پلتفرم ‏ها، به ‎‏واسطه موفقیت در رقابت با همتایان سنتی خویش در صنعت رسانه، توانسته ‏اند بازارهای رسانه ‏ای را به‏ راحتی تسخیر کنند. صنعت رسانه، به ‏طور سنتی، همیشه تامین‏ کننده اطلاعات بوده و همیشه، زنجیره تولید و توزیع اطلاعات را در دست داشته است؛ به‏ میزانی که صنعت رسانه در تولید و توزیع داده ‏ها و اطلاعات باکیفیت، موفق عمل کرده است، جوامع با رشد و توسعه همراه بوده ‏اند و هر زمان که این صنعت در تولید و توزیع داده و اطلاعات موفق نبوده، فرایند توسعه جوامع نیز کند شده است. اکنون، به‏ واسطه قابلیت‏ های بسیار زیاد پلتفرم های رسانه‏ ای در تولید و توزیع داده‏ ها، این پلتفرم ‏ها نقش تامین ‏کنندگان اصلی داده و اطلاعات را در جوامع برعهده دارند. می‏توان گفت، قابلیت ذخیره‏ سازی و تحلیل داده ‏های تولید شده توسط کاربران در پلتفرم ‏های رسانه ‏ای، سرآغاز تحولات اخیر در صنعت رسانه بوده است. مرتبط با تحول یاد شده در صنعت رسانه، یکی از حوزه ‏های پژوهشی نوپدید، حوزه پلتفرم ‏های رسانه ‏ای و ارتباط آن با سیاست‏گذاری در مسائل عمومی است. اکنون پرسش ‏هایی از این دست که داده ‏های پلتفرم‏ های رسانه ‏ای چگونه می‏توانند در مراحل مختلف فرایند سیاست‏گذاری عمومی دخیل شوند؟ از جمله پرسش ‏های مهم این حوزه محسوب می‏شود. محیط عمومی که سیاست های دولت‏ها در آن اجرا می‏شود، در واقع حوزه افکار عمومی است که همه ذی‏ نفعان سیاست‏ه ای مختلف در آن حضور دارند. این محیط، به سیاست‏ه ای مختلف واکنش نشان می‏دهد و موفقیت یا شکست سیاست‏ ها در این محیط رقم می‏خورد. سیاست‏گذار باید از این محیط پیچیده‏ای که ذی ‏نفعان در آن حضور دارند، آگاهی کافی داشته باشد. تاکید بر نیاز به جمع‏ آوری و تولید داده ‏هایی بر مبنای درگیرسازی همه ذی‏ نفعان سیاست‏گذاری نیز، بر همین اساس به‏ وجود آمده است. پلتفرم‏ های رسانه ‏ای، بهترین بستر جمع ‏آوری چنین داده ‏های مشارکتی از عموم کاربران و در واقع، ذی ‏نفعان سیاست‏گذاری است که می‏تواند در اختیار فرایند سیاست‏گذاری قرار گیرد. درگیر شدن همه ذی ‏نفعان در قالب پلتفرم‏ های رسانه‏ ای با یک گزینه سیاستی، در واقع، توسعه قابلیت ‏های سیاست‏گذار محسوب می‏شود که عموم مردم را در تدوین و اجرای سیاست‏‏ها، درگیر می‏سازد. این داده ‏های کلان، غیررسمی و پراکنده، به‏ صورت لحظه‏ای در موضوعات مختلف در پلتفرم ‏های رسانه ‏ای، تولید و توزیع می‏شوند. این داده ‏ها می‏توانند کارکرده ای مختلفی در سیاست‏گذاری عمومی داشته باشند. از جمله این کارکردها، شناسایی مسائلی است که عموم مشارکت ‏کنندگان نسبت به آن حساسیت و دیدگاه دارند. شناسایی ابعاد مختلف ارزش کلان داده پلتفرم‏ های رسانه ای، جهت بهره ‏برداری از آن در سیاست‏گذاری عمومی، از دسته فعالیت‏های پژوهشی و عملیاتی است که متخصصان علوم رسانه و سیاست‏گذاری در کنار متخصصان علوم کامپیوتر، روی آن کار می‏کنند. شیوه‏ های استخراج دانش از این داده انبوه و استفاده از آن برای تدوین سیاست‏ها، بهینه ‏سازی اجرای آن و ارزیابی سیاست ‏های اجرا شده، می‏تواند سیاست‏گذاری‏ ها را تسهیل و به کارآمدی آن‏ها کمک کند. چگونگی استفاده از آن‏ها در فرایند سیاست‏گذاری عمومی، مسئله ‏ای است که فضای پژوهشی جذابی برای پژوهشگران علاقه‏ مند به حوزه ‏های میان رشته ‏ای ایجاد کرده است. پژوهشگران جوان رشته مدیریت رسانه که به حوزه سیاست‏گذاری علاقه‏ مندند، می‏توانند از این دریچه نوظهور به تحلیل داده پلتفرم ‏های رسانه‏ ای و ارتباط آن با حوزه سیاست‏گذاری بپردازند.

  • اسدالله بهاگیر، طاهر روشندل اربطانی*، سمیه لبافی
    هدف

    تحقیقات درگیرسازی مشتری با برند در حال افزایش است؛ اما تاکنون کارهای تجربی کمی در رابطه با درگیرسازی کاربر با برند در پلتفرم های رسانه ای انجام شده است. این پژوهش، در زمینه درگیرسازی کاربر با برند، در پلتفرم رسانه ای روبیکا انجام شده است.

    روش

    رویکرد پژوهش کمی و روش آن پیمایش است. جامعه آماری پژوهش، کاربران روبیکا و حجم نمونه، 419 نفر از کاربران این پلتفرم بود. داده ها از طریق پرسش نامه های آنلاین گردآوری شد و با استفاده از مدل سازی معادلات ساختاری و نرم افراز اسمارت پی ال اس، مدل پژوهش طراحی و داده ها تجزیه وتحلیل شدند.

    یافته ها: 

    نتایج نشان داد که درگیرسازی کاربر، مشارکت کاربر و خوداظهاری برند، بر ابعاد درگیرسازی مصرف کننده با برند (پردازش شناختی، عاطفی و فعال سازی) تاثیر مثبت دارد. همچنین، ابعاد درگیرسازی مصرف کننده با برند بر وفاداری به برند و هم آفرینی ارزش در پلتفرم روبیکا تاثیر مثبت دارد. هم آفرینی ارزش فرایندی است که در آن مصرف کننده و برند از نزدیک درگیر تولید ارزش می شوند؛ به طوری که برندها می توانند برای بهبود و توسعه محصولات جدید، از تجربه های مثبت و ایده های مصرف کنندگان و کاربران بهره برداری کنند.

    نتیجه گیری:

     یافته های پژوهش حکایت دارد از اینکه درگیرسازی کاربر، کلیدی برای ارتقای وفاداری به برند و هم آفرینی ارزش در پلتفرم رسانه ای روبیکاست. هم آفرینی ارزش در پلتفرم های رسانه ای، در راستای درگیرسازی کاربر با برند، راه حلی برای جلوگیری از کوچ کاربر از پلتفرم و ایجاد گفتمان رسانه ای ارایه می دهد. از آنجا که روبیکا پلتفرمی رسانه ای است، نتایج می تواند در دیگر پلتفرم های رسانه ای ایرانی نیز به کار برده شود.

    کلید واژگان: پلتفرم رسانه ای, خوداظهاری‏ برند, درگیرسازی ‏کاربر, روبیکا, مشارکت ‏کاربر, وفاداری به برند
    Asadollah Bahagir, Taher Roshandel Arbatani *, Somayeh Labafi
    Objective

    Research into customer engagement with the brand is on the rise, but so far little empirical work has been done on user engagement with the brand on media platforms. Since the competition among Iranian media platforms to attract and retain users is increasing and because the platforms are trying to increase the number of their users, identifying and explaining the components affecting user engagement are of high importance. The present study was done to investigate user engagement with the brand in the domestically created and launched Iranian media platform named “Rubika”.

    Methodology

    The statistical population of the study included 419 users of Rubika. The required data was gathered via the distribution of online questionnaires. Structural Equation Modeling (SEM) was utilized for designing a model and Smart PLS3 software was used to analyze the collected data.

    Findings

    The achieved results showed that user engagement, user participation, and brand self-expression have a positive effect on the various dimensions of consumer engagement with the brand i.e. cognitive, emotional processing, and activation. Also, the dimensions of consumer engagement with the brand were proved to have a positive effect on brand loyalty and value creation in the Rubica platform. Value co-creation is a process in which the consumer and the brand are closely involved in the production of value, which makes brands able to use the positive experiences and ideas of their consumers and users to improve and develop new products.

    Conclusion

    This study is a continuation of a research piece carried out by Algharabat et al. (2019) that proposed testing and validation of the Consumer Brand Engagement Scale (CBE) by Middle-Eastern media, for future studies. The findings of the current research introduce user engagement as the key to promoting brand loyalty and value co-creation in the Rubica media platform. Co-creating value in media platforms to engage users with the brand can prevent them from Switching Behavior i.e. shifting to similar media platforms. Therefore, user engagement can improve the benefits and values ​​perceived by the user, lead to greater satisfaction with service relationships and increase customer value creation behaviors. Accordingly, Rubika can engage users with its service creation process (such as knowledge generation, discussion, and information exchange) to develop positive values ​​that benefit both Rubika and its users.

    Keywords: Brand Loyalty, Brand self-expression, Media platform, Rubika, user engagement, user participation
  • رضا میرمحرابی، طاهر روشندل اربطانی*، علی اکبر فرهنگی، عطاءالله ابطحی
    هدف

    با توجه به اهمیت راهبردی سینما در جوامع معاصر و همچنین، توجه دولت ها و افکار عمومی به سینما به عنوان هنر، صنعت و رسانه، پژوهش حاضر درصدد طراحی مدل سیاست گذاری در سینمای ایران با هدف ارتقای جایگاه بین المللی آن است.

    روش

    از لحاظ راهبرد، پژوهش حاضر کیفی، از نوع گرندد تیوری (نظریه داده بنیاد) است. داده ها از طریق مصاحبه نیمه ساخت یافته با 12نفر خبره سیاست گذاری فرهنگی و سینما و به کمک روش نمونه گیری هدفمند، گردآوری شد. برای احصای مفاهیم و مقوله های فرعی و اصلی، مطابق با مدل پارادایمی استراوس و کوربین، کدگذاری نظری انجام گرفت و داده ها تحلیل شدند. اعتبارسنجی به شیوه تشکیل گروه کانونی و پایایی سنجی از طریق قابلیت تکرارپذیری (ضریب پایایی) انجام شد.

    یافته ها

    مدل سیاست گذاری در سینمای ایران، از 18 مقوله اصلی، 50 مقوله فرعی و 507 مفهوم به اشباع نظری رسید. بر اساس نتایج، شرایط علی عبارت اند از: وجود مشکلات قانونی و حقوقی، وابستگی سینما به ساختار سیاسی و دولت، مشکلات مالی و سرمایه گذاری در سینما و عدم برخورداری از ساختار یکپارچه. شرایط زمینه ای عبارت اند از: مشکلات سخت افزاری و نرم افزاری و حاکم بودن فضای بی اعتمادی بین ساختار سیاسی و فعالان سینما. شرایط مداخله ای: بی توجهی ساختار سیاسی به جهانی شدن، شرایط تحریمی کشور، عدم اعمال مدیریت دانش، بی توجهی به ظرفیت رسانه ها در بخش بین المللی و بی توجهی به بازاریابی و برندسازی. راهبردها بدین ترتیب مشخص شد: بازنگری، اصلاح و تدوین مسایل حقوقی و قانونی، حمایت بخش دولتی و عمومی، تلاش برای صنعتی کردن سینما و تعامل و هم افزایی داخلی و خارجی در حوزه سینما. پیامدها نیز عبارت اند از: تقویت دیپلماسی عمومی در جهان و ارتقای جایگاه سینمای ایران.

    نتیجه گیری

    سینما می تواند به عنوان ابزار اثرگذار، دریچه جدیدی از ایران به روی جامعه بین المللی باز کند و علاوه بر حضور در بازار جهانی، به گسترش شناخت مخاطبان از فرهنگ ایران و در نتیجه خنثی شدن تبلیغ های منفی ایران در رسانه های خارجی کمک کند.

    کلید واژگان: بین المللی شدن, سیاست گذاری, سیاست گذاری ‎فرهنگی, سینمای ایران, نظریه داده بنیاد
    Reza Mir Mehrabi, Taher Roshandel Arbatani *, Ali Akbar Farhangi, Ataallah Abtahi
    Objective

    This research seeks to design a policy-making model for Iranian cinema to promote its international position

    Methods

    In terms of strategy, this study is qualitative and data-based theory research. To gather the required data, the researcher conducted semi-structured interviews with 12 cultural policy specialists and cinema experts using a purposive method. The interviews were analyzed through coding to enumerate concepts, subcategories, and mail categories according to Strauss and Carbin’s paradigm model (2018). The researcher explored the validity of the model using a focus group study and measured reliability via reproducibility (reliability coefficient).

    Results

    The policy-making model for Iranian cinema reached theoretical saturation as it consisted of 18 main categories, 50 subcategories, and 507 concepts. Causal conditions included the existence of legal problems in Iranian cinema, the dependence of cinema on the country’s political structure and government, financial and investment problems in cinema, and the lack of an integrated structure in this field. Background conditions included hardware and software problems in Iranian cinema and the mistrust between the Iranian political structure and cinema activists. Intervention conditions included the indifference of the political structure to globalization, the sanctions imposed on the country, lack of knowledge management in cinema regardless of the capacity of the media in the international cinema sector, and disregard for marketing and branding in cinema. Strategies included reviewing, reforming and formulation of legal issues, supporting the public sector in cinema, efforts to industrialize Iranian cinema, and domestic and foreign interactions and synergy in cinema. The obtained results proved that it is vital to strengthen Iran's public diplomacy in the world and improve the international position of Iranian cinema.

    Conclusion

    In conclusion, considering it an effective tool, Cinema can provide a fresh perspective to the international community as it helps expand the audience’s knowledge about the Iranian culture. Therefore, it neutralizes negative publicity advertised about Iran by foreign media.

    Keywords: cultural policy making, Internationalization, iranian cinema, Policy making
  • طاهر روشندل اربطانی*

     پژوهش های حوزه مدیریت رسانه با هدف درک سازمان ها و شرکت های رسانه ای و محیط نامطمئنی که در آن فعالیت می کنند، ماهیت بین رشته ای دارد و نه تنها وام دار نظریه های مدیریت و ارتباطات است؛ بلکه از ابتدا پیوند بسیار نزدیکی با نظریه های اقتصادی، روان شناسی، فناوری اطلاعات، حقوق و سیاست گذاری و... داشته است. این رویکرد بین‏ رشته ای یکی از نقاط قوت کلیدی پژوهش های مدیریت رسانه محسوب می ‏شود. درک بین ‏رشته ای، فارغ از موضوع پژوهش در پژوهش های مدیریت رسانه، سال هاست که در جهان، به‏ خوبی در آثار پژوهشگران برجسته دیده می شود. آن‏ ها به ‏خوبی با کنار گذاشتن تعصب های مرتبط با رشته ها و تخصص های آکادمیک، رویکرد میان ‏رشته ای را برای حل مسائل صنعت رسانه در پیش گرفته اند. کتاب های انتشاریافته در حوزه مدیریت رسانه، مجله‏ های معتبر این رشته، رویدادهای علمی مدیریت رسانه و تمامی آثار معتبری که تاکنون در این حوزه تولید شده اند، گویای این ظهور این رویکردند. این رویکرد بین رشته ای ناشی از بازیگران مختلفی بوده است که همیشه در صنایع رسانه ای حضوری پررنگ داشته‏ اند. از سازمان های دولتی گرفته تا بازیگران خصوصی، از روزنامه ها و پخش رادیو تلویزیونی گرفته تا پلتفرم های بزرگ آنلاین، همگی بازیگران متنوع دارای قدمت و قدرت در این صنعت بوده اند. هر کدام از این بازیگران، دغدغه ها و چالش های خاص خود را در صنعت دارند. آینده صنعت رسانه، به کنار هم قرار دادن دیدگاه ها، دانش و تجربیات همه ذی‏نفعان درگیر در این صنعت بستگی دارد. تنها درک کل نگر از صنعت رسانه می تواند با چالش هایی مقابله کند که محیط رسانه ای پیچیده و ناپایدار برای مدیریت رسانه ها ایجاد کرده است. حل مسائل سازمان ها/شرکت های رسانه ای، مانند تولید محتوای خلاق، توسعه بازار، ایجاد و حفظ مزیت رقابتی پایدار و اینکه چگونه این شرکت ها/ سازمان ها می ‏توانند نیروهای خود را حفظ و درآمدهای خود را توسعه دهند، از دغدغه های اصلی و کنونی پژوهش های مدیریت رسانه محسوب می شود. اکنون پژوهشگران مدیریت رسانه بدون کاربست رویکرد میان‏ رشته ای و مجهزکردن خود به نظریه ها و ابزارهای حوزه های اقتصاد، فناوری اطلاعات، سیاست‏گذاری و... نمی ‏توانند مسائل این صنعت را شناسایی کنند و راه حل های متناسب با آن را ارائه دهند. اکنون نیازمند توسعه رشته به‏ سمت نیازمندی های روز صنعت رسانه‏ ایم که اگر این جهت‏ گیری اتفاق نیفتد یا به‏ کندی شکل بگیرد، این حوزه به تولید پژوهش های گلخانه ای و به‏ دور از مسائل واقعی صنعت گرفتار خواهد شد. برای این مهم، بایستی پژوهشگران مدیریت رسانه خود را به ابزارهای نظری و کاربردی از دیگر رشته ها مجهز کنند. بدون در دست‏ داشتن این ابزار، نمی توان انتظار داشت خروجی این رشته در راستای کمک به صنعت رسانه، قدمی تاثیرگذار بردارد. حتما مسیر آینده رشته مدیریت رسانه روشن و نویدبخش خواهد بود.

نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال