به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

عالیه ترابیزاده

  • عالیه ترابی زاده، فاطمه وحیدرودسری*، زکیه قربان پور
    مقدمه
    سندرم تحریک بیش از حد تخمدان ها یک عارضه خطرناک و ایاتروژنیک می باشد که به علت تحریک تخمدان ها در ضمن روش های کمک باروری به وقوع می پیوندد. این سندروم نتیجه افزایش ترشح فاکتور رشد اندوتلیال عروقی از تخمدان های تحریک شده می باشد که خود موجب افزایش نفوذپذیری عروق شده و مصرف اگونیست دوپامین می تواند از این پروسه و در نهایت از ایجاد OHSS جلوگیری نماید.
    هدف
    هدف از انجام مطالعه، مقایسه آلبومین و کابرگولین در پیشگیری از سندروم تحریک بیش از حد تخمدان (OHSS) بود.
    مواد و روش ها
    این مطالعه کارآزمایی بالینی بر روی 95 بیمار نابارور مراجعه کننده به مرکز ناباروری منتصریه انجام شد. آن ها تحت درمان تحریک تخمک گذاری جهت عمل IVF قرار داشتند و در معرض OHSS بودند. به 48 نفر آلبومین و به 47 نفر کابرگولین تجویز گردید. هدف اول ما بررسی تفاوت شیوع OHSS بین دو گروه و هدف بعدی بررسی تفاوت شدت علایم و میزان حاملگی در بیماران بستری در دو گروه بود. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون 2χ تحلیل شد.
    نتایج
    نتایج بدست آمده نشان داد شیوع OHSS درگروه کابرگولین به طور معنی داری کمتر از گروه آلبومین بود. لیکن شدت OHSS در دو گروه تفاوتی نداشت هم چنین میزان حاملگی در دو گروه مشابه بود.
    نتیجه گیری
    تجویز کابرگولین می تواند از ایجاد سندرم OHSS جلوگیری نماید ولی در شدت آن تاثیری ندارد.
    کلید واژگان: کابرگولین، آلبومین، OHSS، پیشگیری
    Aalie Torabizadeh, Fatemeh Vahidroodsari *, Zakieh Ghorbanpour
    Objective
    Comparison of albumin and cabergoline in the prevention of OHSS.
    Materials And Methods
    95 high risk infertile women for OHSS (more than 20 follicles in both ovaries at day of Human Chorionic Gonadotropin (HCG) injection) were randomly divided into two groups. First group including 48 women received 10 unit intravenous albumin at starting oocyte retrieval, and second group including 47 women received 0.5 mg/day dopamine agonist (Cabergolin) at day of HCG injection till 8 days. The dosage of human Menopausal Gonadotropin (HMG) used, total number of follicles developed, number of oocytes retrieved, serum E2 concentrations during the luteal phase, development of ascites, number of embryos generated, clinical pregnancy rate, results of the in vitro fertilization-embryo transfer (IVF-ET) cycles and incidence and severity of any OHSS were evaluated.
    Results
    There was evidence of a statistically significant reduction in the incidence of OHSS in the cabergolin group (53.7%) versus albumin group (46.3%) (p=0.04). But there was no significant difference of a reduction in severe OHSS (p=0.62). There was no difference in clinical pregnancy rate too.
    Conclusion
    Administration of cabergolin can prevent incidence of OHSS and does not appear to effect on its severity. Ovarian hyperstimulation syndrome (OHSS) is the most serious and potentially life-threatening iatrogenic complication associated with ovarian stimulation during Assisted Reproductive Technology (ART) protocols. OHSS typically is a result of ovarian expression of vascular endothelial growth factor (VEGF) which increases vascular permeability.
    Keywords: Ovarian hyperstimulation syndrome (OHSS), Cabergolin, Assisted reproductive technology (ART), Albumin
  • عالیه ترابی زاده، سارا میرزاییان
    مقدمه
    سندرم تخمدان پلی کیستیک مهمترین علت الیگواوولاسیون وعدم تخمک گذاری درزنان سن باروری ودر زنان نابارور می باشد. روش های مختلف درمانی برای ایجاد تخمک گذاری در این بیماران وجود دارد. تجویز گنادوتروپین ها یکی از روش های درمانی در دسترس موثر دراین موارد می باشد. این مطالعه با هدف مقایسه میزان باروری با روش هورمون محرک فولیکولی خالص به تنهایی، HMG به تنهایی وترکیب FSH و HMG در بیماران نابارور مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک انجام شده است.
    روش کار
    95 خانم نابارور با علت عدم تخمک گذاری مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک برطبق معیار روتردام و تایید تشخیص از پزشک متخصص که کاندیدای باروری در آزمایشگاه بودند، برگزیده شدند. جهت تحریک تخمک گذاری، 25 نفر از گروه اول تحت درمان FSH خالص و 35 نفر درگروه دوم تحت درمان با HMG و 35 نفر درگروه سوم تحت درمان با FSH و HMG قرارگرفتند. بررسی بیماران با انجام سونوگرافی واژینال در روز نهم و روز تزریق گنادوتروپین جفتی انسان صورت گرفت که متوسط تعداد فولیکول های هرتخمدان، اندازه فولیکول های هر تخمدان و ضخامت آندومتر به صورت جداگانه ثبت شد. پس از برداشت تخمک و لقاح آنها با اسپرم در محیط آزمایشگاه و تشکیل جنین، تعداد جنین های حاصل ثبت شده وعمل ترانسفر انجام شد. دو هفته پس از لقاح، تست βHCG ابه روش رادیو ایمونو اسی انجام شد که درصورت مثبت بودن، 6 هفته بعد به وسیله سونوگرافی ترانس واژینال FHR جستجو شد و در صورت مثبت بودن، بارداری مثبت تلقی می شد. تجزیه و تحلیل داده ها بوسیله آزمونهای تی، آنوا و کای دو، توسط نرم افزار آماری SPSS)نسخه 16) و با سطح معنی داری ≤ 05/0 انجام شد.
    یافته ها
    ضخامت آندومتر، تعداد و سایز فولیکول های تخمدانی در روزهای نهم و روز تزریق HCG در پاسخ به سه روش درمانی یکسان بود و تنها تعداد فولیکول های تخمدان راست در روز نهم دوره قاعدگی درسه گروه با هم اختلاف معنی دار نشان می داد (032/0 =p). همچنین در ایجاد یا عدم ایجاد بارداری درسه گروه تفاوت معنی دار مشاهده نشد.
    نتیجه گیری
    دراین مطالعه نتایج درمان بیماران مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک با سه روش تحریک تخمک گذاری FSH، HMG و تجویز توام، تفاوتی در ایجاد بارداری نداشت. اگرچه میزان حاملگی درگروه FSH بیشتر بود که شاید علت آن افزایش LH آندوژن در این دسته از بیماران باشد
    کلید واژگان: FSH نوترکیب، HMG (گونادوتروپین منوپوزال انسانی)، باروری، بارداری، تحریک تخمک گذاری، سندرم تخمدان پلی کیستیک
    Alieh Torabizadeh, Sara Mirzaian
    Introduction
    Polycystic ovarian syndrome (PCOS) is the most important cause of oligoovulation and anovulation in women of reproductive age and in infertile women. Several approaches have been proposed to induce ovulation in PCOS patients. Gonadotropins are the classical and effective therapeutic options. The objective of this study was comparing of fertility rate with only FSH protocol, HMG protocol, and combination of FSH and HMG for ovulation induction.
    Methods
    95 infertile women with PCOS diagnosis according to Rotterdam criteria, who were IVF candidate from Montaserieh infertility center in Mashhad were selected. 25 patients underwent induction ovulation by recombinant FSH, 35 patients by HMG, and 35 patients by a combination of FSH and HMG. Assessment was done in the ninth day of the menstrual cycle and the day of HCG injection by intravaginal sonography. The mean size and number of follicles in each ovary, and the endometrial thickness was measured and recorded. After retrieval of the oocytes, in vitro incubation with sperms, and embryo development, number of embryos was recorded and embryos were transferred. Two weeks after fertilization, the βHCG test was done and if the test was positive, transvaginal ultrasound was performed for FHR after 6 weeks and if the result was positive fertility would be confirmed. Data were analyzed by t- test, ANOVA, and chi-square test, using SPSS version 16. Statistically significant value was defined as p≤0.05.
    Results
    In the response to treatment, endometrial thickness, mean number and size of follicles were the same in three treatment methods in the ninth day of menstrual cycle, and at the day of HCG injection. Only the mean numbers of follicles in the three groups were significantly different (p=0.032) in the right ovary in the ninth day of menstrual cycle. Other variables in three groups showed no significant differences.
    Conclusion
    In this study, the result of treatment of PCOS patients by induction ovulation methods such as FSH, HMG, or combination of them demonstrated no differences in fertility outcome. Although fertility rate of FSH group was more than other groups, this might be attributed to the increased level of endogenous LH in PCOS patients.
  • عالیه ترابیزاده، فاطمه وحیدرودسری، صدیقه آیتی، محمدتقی شاکری
  • صدیقه آیتی، رباب ابوترابی، فاطمه وحید رودسری، عالیه ترابی زاده، محمدتقی شاکری
    زمینه
    با افزایش سن تغییرات جزیی در محور هیپوتالاموس- هیپوفیز- تیروئید ایجاد می شود که ممکن است همراه با اختلال در عملکرد تیروئید بدون تظاهرات بالینی باشد. هدف از این مطالعه ارزیابی اختلال عملکرد تیروئید در حوالی یائسگی می باشد.
    روش کار
    مطالعه حاضر یک مطالعه توصیفی- تحلیلی و مقطعی است. در این مطالعه 100 نفر از زنان 40-60 ساله مراجعه کننده به درمانگاه زنان و کلینیک یائسگی بیمارستان قائم (عج) وابسته به دانشگاه علوم پزشکی مشهد در طی سال 1383 مورد مطالعه قرار گرفتند. نحوه نمونه برداری آسان بود و روش جمع آوری اطلاعات پرسشنامه ای شامل اطلاعاتی در زمینه مشخصات دموگرافیک و علایم بالینی تکمیل شد. سپس آزمایشات هورمونی شامل LDL، TSH، T3، T3RU، T4 کلسترول، -HDLکلسترول و تری گلیسیرید (TG) درخواست شد. نتایج بدست آمده با استفاده از نرم افزار SPSS آنالیز و جهت بررسی آماری از جداول توزیع فراوانی و آزمونهای c2 و آزمون دقیق فیشر استفاده شد. p<0.05 از نظر آماری معنی دار تلقی گردید.
    یافته ها
    در زنان محدوده سن یائسگی مورد مطالعه فراوانی اختلال عملکرد تیروئید (اعم از پر کاری و کم کاری) در فرم بدون علامت %5 و در فرم آشکار %1 مشاهده گردید. درصد فراوانی هیپوتیروئیدی بدون علامت در گروه سنی 51-60 ساله %6.25 بود.افزایش TG در %13.64 بیماران با عملکرد طبیعی تیروئید و در %20 بیماران با کم کاری تیروئید بدون علامت مشاهده شد (P=0.743). افزایش –LDLکلسترول سرم در %22.73 افراد با عملکرد طبیعی تیروئید و %40 مبتلایان به کم کاری تیروئید بدون علامت دیده شد (P=0.001). در گروه مبتلا به هیپرتیروئیدی بدون علامت اختلال قاعدگی با جمعیت نرمال تفاوتی نداشت (p>0.05).
    نتیجه گیری
    اختلال عملکرد تیروئید با علایم تحت بالینی در زنان میانسال افزایش دارد و با توجه به عوارض ناشی از عدم تشخیص و درمان این اختلالات، توصیه می شود بیماریابی برای اختلال کارکرد تیروئید از سنین حوالی یائسگی شروع شود.
    کلید واژگان: هیپوتیروئیدی، هیپرتیروئیدی، اختلال عملکرد تیروئید سن حوالی یائسگی
  • فاطمه وحید رودسری، صدیقه آیتی، عالیه ترابی زاده، حسین آیت اللهی، حبیب الله اسماعیلی، مسعود شهابیان
    زمینه و هدف
    پره اکلامپسی اختلالی شایع در بارداری بوده، 8-5% بارداری ها را دچار عارضه می کند و با افزایش میزان مرگ و میر و عوارض مادری، جنینی و نوزادی همراه است. تغییرات سطح سرمی کلسیم و منیزیوم به عنوان عاملی موثر در بیماری زایی پرهاکلامپسی مطرح است. هدف از این مطالعه مقایسه سطح سرمی کلسیم و منیزیوم در زنان مبتلا به پره اکلامپسی و زنان باردار طبیعی است.
    روش بررسی
    مطالعه حاضر به روش مورد شاهد در زنان باردار طبیعی و مبتلا به پره اکلامپسی مراجعه کننده به بیمارستان قائم (عج)، وابسته به دانشگاه علوم پزشکی مشهد طی سال 1385 انجام شد. در این پژوهش نمونه خون وریدی 50 زن باردار مبتلا به پره اکلامپسی و 50 زن با بارداری طبیعی با سن بارداری مشابه جمع آوری و سطح سرمی کلسیم و منیزیوم آن اندازه گیری و مقایسه شد. جهت تجزیه و تحلیل آماری از آزمون های کلموگروف اسمیرونف برای بررسی نرمالیتی و از روش های 2، t و آزمون دقیق فیشر و مدل خطی عمومی برای تحلیل داده ها استفاده گردید. 05/0p< از نظر آماری معنیدار تلقی شد.
    نتایج
    میانگین سنی زنان در دو گروه با یکدیگر تفاوت معنی داری داشت (01/0p<). از نظر سابقه مصرف دخانیات نیز در دو گروه تفاوت معنی داری وجود داشت (05/0p<). سطح منیزیوم سرم در زنان مبتلا به پره اکلامپسی به طور معنی داری کمتر از زنان باردار طبیعی بود (01/0p<) (mg/dl37/092/1 در برابر mg/dl69/029/2). سطح کلسیم سرم در پره اکلامپسی در مقایسه با بارداری طبیعی از نظر آماری معنی داری نبود (mg/dl75/016/9، در برابر mg/dl58/147/9).
    نتیجه گیری
    مطالعه حاضر نشان می دهد که سطح منیزیوم سرم در زنان باردار مبتلا به پره اکلامپسی کمتر از زنان باردار طبیعی است. این یافته از این فرضیه حمایت می کند که شاید کمبود این عنصر در پاتوفیزیولوژی پره اکلامپسی نقش داشته و بررسی سطح آن در تشخیص زودرس این عارضه مفید باشد.
    کلید واژگان: بارداری طبیعی، پره اکلامپسی، منیزیوم، کلسیم، سرم، مراقبت دوران بارداری
    Fatemeh Vahidrodsari, Sedigheh Ayaty, Alieh Tourabizadeh, Hossein Ayat, Allahi, Habibollah Esmaeli, Masoud Shahabian
    Introduction
    Preeclampsia is a common gestational disorder which complicates 5-8% of pregnancies and it is associated with maternal, fetal and neonatal morbidity and mortality. Alterations in serum calcium (Ca) and magnesium (Mg) levels have been suggested as effective factors in causing preeclampsia. This study was conducted to compare serum calcium and magnesium levels in preeclamptic and normal pregnant women.
    Materials And Methods
    In this case-control study, 50 preeclamptic and 50 normal pregnant women referring to Ghaem Hospital, affiliated to Mashad University of Medical Sciences, were selected during 2005. Blood samples of both groups with similar gestational ages were collected and compared for calcium and magnesium concentrations. The data were analyzed by student t-test, 2, Kolmogorov-Smirnov, Fishers exact tests and a general linear model.
    Results
    The demographic data in the two groups, had no significant difference (P<0.01) but there was a significant difference between them in terms of smoking history (P<0.05). Serum magnesium levels in the preeclamptic women were significantly lower than those of individuals with normal pregnancy (1.920.37 mg/dl vs. 2.290.69 mg/dl), (P<0.01) while calcium levels had no significant differences (9.160.75mg/dl vs. 9.471.58 mg/dl).
    Conclusion
    This study revealed that serum magnesium level in preeclampsia is lower than that of the normal pregnant women. This result may support the hypothesis on the role of magnesium deficiency in preeclampsia pathophysiology and suggest the usefulness of its assessment in the early diagnosis of the disorder.
    Keywords: Calcium, Magnesium, Preeclampsia, Pregnancy, Prenatal care
  • عالیه ترابی زاده، رباب ابوترابی، راشین مدی
    زمینه و اهداف
    هدف از مطالعه حاضر مقایسه میزان تخمک گذاری در زنان نابارور مقاوم به انسولین با افراد حساس به انسولین بود که به صورت آینده نگر در سال های 80-1379 در مرکز ناباروری منتصریه مشهد انجام شد. هدف بهبود میزان ناباروری در زنان نابارور بود.
    روش بررسی
    مطالعه بر روی 60 زن نابارور مراجعه کننده به مرکز ناباروری منتصریه مشهد به مدت یک سال انجام شد. اطلاعات لازم از طریق شرح حال، معاینه و آزمایش های پاراکلینیک به دست آمد و در پرسشنامه درج شد. بیماران بر اساس نسبت قندخون ناشتابه انسولین ناشتابه دو گروه مقاوم به انسولین و حساس به انسولین تقسیم شدند. این دو گروه از نظر سن، سن قاعدگی، سن ازدواج و طول مدت ناباروری مقایسه شدند که تفاوت آماری ملاحظه نشد. این افراد هیچ سابقه ای از بیماری های طبی و جراحی نداشتند.
    یافته ها
    الیگومنوره در گروه مقاوم به انسولین 80 درصد و در گروه شاهد 26.7 درصد بود. از نظر آماری اختلاف بین الگوی قاعدگی دو گروه معنی دار بود (P<0.01) فقدان تخمک گذاری با توجه به علائم بالینی و آزمایشگاهی در 80 درصد بیماران گروه مطالعه و در 33% گروه شاهد دیده شد که تفاوت آماری معنی داری بود (P<0.01). چاقی با معیار 27< شاخص توده بدن (BMI) در گروه مقاوم به انسولین 80 درصد و در گروه شاهد 55.4 درصد بود. اختلاف زیاد بود ولی تفاوت آماری بین دو گروه دیده نشد. چاقی با معیار نسبت دور کمر به دور باسن (W.H.R) بین دو گروه اختلاف معنی دار نشان داد و در گروه مقاوم به انسولین بیشتر بود. پر مویی در گروه مقاوم به انسولین 6.5 برابر بیشتر از گروه شاهد بود (P<0.01).
    بیماران گروه مطالعه، انسولین ناشتای بیشتری از گروه شاهد نشان دادند (27.6mu/ml, 13.25mu/ml). این اختلاف به لحاظ آماری معنی دار بود. نسبت LH/FSH نیز در گروه مطالعه نسبت به گروه شاهد بیشتر بود و در 80 درصد این گروه نسبت به LH/FSH بالای 3 بود، در حالی که در گروه شاهد صفر درصد این نسبت را داشتند. بنابراین این دو گروه اختلاف آماری معنی دار نشان دادند. قندخون ناشتا و پروژسترون سرم در دو گروه اندازه گیری شد که مشابه بود و اختلاف آماری وجود نداشت.
    نیتجه گیری: کلیه زنان ناباروری که دچار علایم الیگومنوره، چاقی آندرویید یا پرمویی غیرطبیعی باشند، لازم است از نظر مقاومت به انسولین بررسی شوند. در صورت مثبت بودن آزمون تحمل گلوکز به صورت سریال انجام شود. زیرا این افراد نسبت به جمعیت عمومی بیشتر در معرض دیابت و بیماری های قلبی عروقی قرار می گیرد. به علاوه در سیر درمان ناباروری بهتر است علاوه بر کاهش وزن و ورزش درمانهای ضدانسولینی نیز به درمان های تحریک تخمک گذاری اضافه شود.
    کلید واژگان: مقاومت به انسولین، عدم تخمک گذاری، پرمویی، چاقی
  • نگاهی به استروژنهای گیاهی
    عالیه ترابی زاده، علیرضا فلاحی
    طیف بسیار متنوعی از گیاهان موادی تولید می کنند که عمل هورمونهای استروژنی را در حیوانات تقلید یا با آن تداخل می نمایند. این ترکیبات فیتواستروژنها (استروژنهای گیاهی) نامیده می شوند.
    دو گروه عمده این مواد لیگنان ها و ایزوفلاون ها به ویژه Genistein و Diadzien می باشد. فیتواستروژنها بطور قابل توجهی با استروژنهای سنتتیک متفاوت هستند زیرا به آسانی تجزیه می شوند، در بافتها ذخیره نمی شوند و زمان کمی در بدن می مانند. با این همه، نظرات متفاوتی درباره نقش استروژنها در سلامت انسان وجود دارد. هرگاه این ترکیبات به عنوان جزیی از یک رژیم غذایی معمولی مصرف شوند، به احتمال قوی می توانند ایمن و سودمند باشند. فیتواستروژنها با اعمال اثر بر دستگاه مترشحه درون ریز می توانند درمانی برای علایم و عوارض یائسگی و استئوپروز باشند.
    مطالعات روی بروز سرطان در کشورهای گوناگون نشانگر آنست که فیتواستروژنها با خواص آنتی اکسیدان خود و تاثیر بر آنزیمهای اینتراسلولار، سلامت پروتئین، عمل فاکتور رشد و تکثیر سلولی می توانند در مقابل سرطانهایی همچون سرطان پستان، رحم و پروستات نقش حفاظت کننده داشته باشند بگونه ای که آنها را به عنوان کاندیدهایی نیرومند و طبیعی جهت حفاظت در برابر سرطان مطرح می کند. با این حال مطالعات وسیعتری جهت احراز ایمنی فیتواستروژنها در موارد متفاوت و نیز تعیین نوع ترکیب استروژنی و دوز مطلوب مورد نیاز است. نتایج مثبت استروژنهای گیاهی علاوه بر نوع ترکیب و میزان مصرف، در گرو عوامل دیگری همچون مدت مصرف، سن، جنسیت، تفاوتهای ژنتیکی و وضعیت سلامت فرد می باشد.
    کلید واژگان: استروژنهای گیاهی، رژیم غذایی، یائسگی، سرطان، ناباروری، اختلالات تکاملی
  • منیره جهانیان، نیره خادم، نزهت موسوی فر، عالیه ترابی زاده، فاطمه وحید رودسری، زهره یوسفی، محسن جلالی، فیروزه شفیقی
    شیوع ناباروری در کل جامعه حدود 15-10% می باشد. در میان روش های درمانی تلقیح داخل رحمی اسپرم (IUI) یکی از روش های درمانی مناسب در ناباروری با علت مردانه می‎باشد. این بررسی در مرکز درمان ناباروری منتصریه دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی، درمانی مشهد بر روی 1017 نفر از زوجهای مراجعه کننده به این مرکز انجام شد که با علل مختلف ناباروری تحت 1258 سیکل درمانی IUI قرار گرفتند. هدف از این پژوهش بررسی میزان کل اسپرم متحرک طبیعی و میزان موفقیت تلقیح داخل رحمی در این افراد بوده است. نمونه مایع منی در کلیه بیماران پس از بررسی و آماده نمودن همسر جهت تحریک تخمک گذاری، طبق دستورالعمل سازمان بهداشت جهانی (WHO) و به روش swim-up تهیه و از سوسپانسیون بالای رسوب0.8 ml برای تلقیح داخل رحمی استفاده گردید. آزمایش اسپرموگرام و محاسبه تعداد کل اسپرم متحرک با مرفولوژی طبیعی بر روی نمونه حاصل، پس از مراحل آماده سازی اسپرم (Processing) صورت گرفته است. با افزایش میزان کل اسپرم متحرک طبیعی، موفقیت تلقیح داخل رحمی افزایش می یابد، بدین صورت که حداقل میزان کل اسپرم متحرک طبیعی مورد نیاز 106×20 بوده و با افزایش تعداد، درصد موفقیت نیز افزایش می‎یابد. میزان موفقیت این روش درمانی 2/13% به ازای هر سیکل درمانی و 4/ %16به ازای هر زوج نابارور بوده است. علاوه بر این مشخص گردید که هیچکدام از علل ناباروری نقشی در موفقیت IUI نداشته و فقط طول مدت ناباروری در گروه حامله و غیر حامله دارای اختلاف آماری معنی دار می باشد.
    کلید واژگان: حاملگی، ناباروری با علل مردانه، تلقیح داخل رحمی، اسپرموگرام
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال