فهرست مطالب عبدالرسول طالعی
-
مقدمه
بسیاری از زنان مبتلا به سرطان پستان از مشکلات روان شناختی که با سرطان همایند است، رنج می برند و بهزیستی روان شناختی این بیماران روزبه روز در حال کاهش است. پژوهش حاضر با هدف مقایسه ی اجتناب شناختی، عدم تحمل بلاتکلیفی و تنظیم هیجان در زنان مبتلا به سرطان پستان و فاقد سرطان شهر شیراز انجام گرفت.
روش هاروش پژوهش توصیفی از نوع علی مقایسه ای بوده است. جامعه ی آماری پژوهش را دو گروه زنان مبتلا به سرطان پستان مراجعه کننده به درمانگاه شهید مطهری به شیوه ی در دسترس (100نفر) و زنان فاقد سرطان مراجعه کننده به مدارس ابتدایی ناحیه ی دو شیراز به شیوه ی در دسترس (100 نفر) تشکیل دادند که پرسش نامه های «اجتناب شناختی سکستون و دوگاس»، «عدم تحمل بلاتکلیفی فریستون و همکاران» و «تنظیم هیجان گارنفسکی و کرایج» را تکمیل کردند. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس چندمتغیری تجزیه و تحلیل شدند.
یافته هانتایج نشان داد بین گروه زنان مبتلا به سرطان پستان و فاقد سرطان در مولفه های اجتناب شناختی (029/0<P)، عدم تحمل بلاتکلیفی (0001/0<P) و تنظیم هیجان (046/0<P) تفاوت معنادار وجود دارد.
نتیجه گیریبر اساس یافته های به دست آمده می توان گفت بین متغیرهای اجتناب شناختی، عدم تحمل بلاتکلیفی و تنظیم هیجان در زنان مبتلا به سرطان پستان و فاقد سرطان تفاوت وجود دارد؛ از این رو شناسایی این عوامل روان شناختی و نقش آن ها در زنان مبتلا به سرطان پستان می تواند زمینه ی لازم را برای کاهش مشکلات زنانی که به این بیماری مبتلا هستند، فراهم کند.
کلید واژگان: سرطان پستان, اجتناب شناختی, تنظیم هیجان, عدم تحمل بلاتکلیفی, زنان}IntroductionMany women with breast cancer suffer from the psychological problems associated with cancer, and the patients' psychological well-being is deteriorating daily. This study aimed to compare cognitive avoidance, intolerance of uncertainty, and emotion regulation in women with and without breast cancer.
MethodsThe research method was causal-comparative. The statistical population of this study was all patients with non-metastatic breast cancer referred to the Shahid Motahari clinic, selected by the convenience sampling method (n=100). Also, all women referring to primary schools in District 2 of Shiraz during the same two-month period were selected as cancer-free and healthy women (n=100) for comparison with the group of women with breast cancer. The data were collected by Sexton and Dougas’s Cognitive Avoidance Questionnaire, Freestone, Ryuma, Retarte, Dogas, and Ladosaur’s Intolerance and Ambiguity Questionnaire, and Garnfski and Craig’s short questionnaire of Cognitive Emotion Regulation. Data were analyzed using (MANOVA).
ResultsThe results showed a significant difference between women with breast cancer and without cancer in the components of cognitive avoidance (P<0/029), intolerance of uncertainty (P<0/0001), and emotion regulation (P<0/046).
ConclusionFindings showed a difference between cognitive avoidance variables, intolerance of uncertainty, and emotion regulation in women with breast cancer and those without cancer. Therefore, identifying psychological factors and their role in women with breast cancer help reduce the problems of women with breast cancer.
Keywords: Breast cancer, Cognitive avoidance, Emotion regulation, Intolerance of uncertainty, women} -
زمینه وهدفافزایش و کاهش برخی از هورمون ها در بدن و تجمع آن در بافت سینه، خطر ابتلا به سرطان سینه را بالا می برد. هدف از پژوهش حاضر، تاثیر هشت هفته تمرین هوازی بر گلوبولین متصل به هورمون جنسی، هورمون رشد شبه انسولین-1 و لیپوپروتئین های سرم بیماران مبتلا به سرطان سینه بود.روش کار24 زن 45-55 سال مبتلا به سرطان سینه انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه هوازی (12=n) و کنترل (12=n) تقسیم شدند. آزمودنی های گروه تمرینی به مدت 8 هفته، 3 روز در هفته و به مدت 60-90 دقیقه در روز به فعالیت ورزشی پرداختند. در این مدت، گروه کنترل هیچ گونه فعالیت ورزشی منظم نداشتند. قبل و بعد از هشت هفته، از کلیه آزمودنی ها نمونه گیری خونی انجام شد. با استفاده از روش آزمون تحلیل واریانس یک طرفه، تجزیه و تحلیل آماری داده ها انجام گرفت و در صورت معنی دار بودن، از آزمون تعقیبی توکی برای تعیین محل اختلاف استفاده شد.یافته هانتایج نشان داد که تفاوت معنی داری بین میزان گلوبولین متصل به هورمون های جنسی زنان SHBG (Sex hormone-binding globulin)، LDL (Low-density lipoprotein) و کلسترول تام در قبل و بعد از هشت هفته فعالیت هوازی مشاهده می شود. همچنین فعالیت ورزشی موجب کاهش معنی دار وزن (001/0p=) در آزمودنی های گروه تمرین نسبت به گروه کنترل شد.نتیجه گیرینتایج تحقیق نشان می دهد که فعالیت های ورزشی هوازی بر سرطان سینه تاثیر مثبت دارد و می تواند در کاهش عوارض این بیماران در کنار دارودرمانی و سایر مداخلات پزشکی کمک کنند.
کلید واژگان: گلوبولین متصل به هورمون جنسی, هورمون رشد شبه انسولین 1, فعالیت ورزشی, سرطان سینه}BackgroundIncrease and decrease of some hormones in the body and accumulation in breast tissue, can increase the risk of breast cancer. The purpose of this study was to examine the effects of eight weeks aerobic training on the sexual hormone binding globulin, insulin-like growth hormone-1 and lipoproteins in patients with breast cancer.MethodsTwenty four women aged 45-55 years with breast cancer were selected and randomly divided into two groups: aerobic training (n=12) and control (n=12). Training group participated in an 8 weeks aerobic training program, three days a week and 60-90 minutes each day. In this period, the control group performed no regular exercise. Blood samples were taken before and after 8 weeks. Data were analyzed using independent T- test.ResultsThe results showed that there were significant differences between two groups in SHBG (Sex hormone-binding globulin), LDL (Low-density lipoprotein) and total cholesterol prior and post eight weeks of aerobic exercise training. Exercise also significantly reduced exercise group’s weight (p=0.001) compared with the controls.ConclusionIt is concluded that aerobic exercise has a positive impact on breast cancer and can decrease its side effects and be helpful with medical service.Keywords: Sexual hormones, binding globulin, Insulin, Like growth hormone, 1, Exercise, Breast cancer} -
بین سطوح بالای لپتین و خطر بروز سرطان پستان در زنان یائسه ارتباط مستقیمی وجود دارد. از این رو، هدف از این پژوهش، بررسی اثر 12 هفته پیاده روی بر سطوح پلاسمایی لپتین زنان یائسه مبتلا به سرطان پستان بود. به این منظور 19 زن یائسه مبتلا به سرطان پستان با دامنه سنی 50 تا 65 سال (7/2 + 05/55) که جراحی، شیمی درمانی، پرتودرمانی را انجام داده و تحت هورمون درمانی از طریق لتروزول بودند، به دو گروه تقسیم شدند. گروه تجربی 11 نفر و گروه کنترل 8 نفر). گروه تجربی برنامه تمرینی شامل 25 تا 45 دقیقه پیاده روی را با شدت 45 تا 65 درصد ضربان قلب هدف، 3 جلسه در هفته به مدت 12 هفته اجرا کردند. پیش و پس از 12 هفته، لپتین، انسولین، گلوکز، مقاومت به انسولین، شاخص های آنتروپومتریک و ترکیب بدن(وزن بدن، BMI، درصد چربی بدن، WHR و WC) و VO2peak آزمودنی ها اندازه گیری شد. اطلاعات به دست آمده از طریق آزمون تحلیل کوواریانس ANOVA، تجزیه وتحلیل شد (05/0 P<). نتایج نشان داد، پس از 12 هفته، لپتین، VO2peak، وزن بدن BMI بین گروه کنترل و تجربی، به طور معنادار تفاوت داشت (05/0P<)، اما بین دیگر متغیرها تفاوت معناداری مشاهده نشد (05/0P<). لپتین در گروه تجربی 23/1 درصد کاهش و در گروه کنترل 4/7 درصد افزایش، وزن بدن در گروه تجربی 3/3 درصد کاهش و در گروه کنترل 0/2 درصد افزایش، BMI درگروه تجربی 3/2 درصد کاهش و در گروه کنترل 1 درصد افزایش، VO2peak در گروه تجربی 2/8 درصد افزایش و در گروه کنترل 5/5 درصد کاهش یافت. از نتایج این پژوهش می توان نتیجه گرفت که پیاده روی می تواند موجب بهبود VO2peak، وزن بدن و BMI و کاهش سطح لپتین پلاسما در زنان یائسه مبتلا به سرطان پستان شود.
کلید واژگان: انسولین, شاخص های آنتروپومتریک, لپتین, ظرفیت هوازی اوج, سرطان پستان, پیاده روی}The aim of this study was to investigate the effects of 12 weeks of walking on plasma levels of leptin in postmenopausal women with breast cancer. Nineteen postmenopausal women with breast cancer (age: 55.052.7 years) who received surgery, chemotherapy and radiation-therapy and were receiving hormone therapy by letrozol were divided into two groups: control (N=8) and experimental (N=11). Subjects in the experimental group performed 12 weeks of an exercise program which consisted of 25 to 45 minutes of walking with an intensity of 45% - 65% of target heart rate, three times a week. In pretest and posttest, leptin, insulin, glucose, insulin resistance, anthropometric variables (body weight, BMI, WHR, and WC), body fat percentage and VO2peak were measured in both groups. Data were analyzed using ANCOVA (P0.05). The results of this study showed that leptin, VO2peak, body weight and BMI had significant differences between experimental and control groups after 12 weeks (P<0.05). Leptin decreased 1.23% in the experimental group while it increased 7.4% in the control group. Body weight decreased 3.3% in the experimental group while it increased 2% in the control group. BMI decreased 2.3% in the experimental group while it increased 1% in the control group. VO2peak increased 8.2% in the experimental group while it decreased 5.5% in the control group. It can be concluded that walking can improve VO2peak, body weight, BMI and can decrease plasma levels of leptin in postmenopausal women with breast cancer. -
هدف تحقیق
بررسی اثر 12 هفته پیاده روی بر شاخص های التهابی زنان یایسه مبتلا به سرطان سینه بود. روش تحقیق: 19 زن یایسه ی مبتلا به سرطان سینه بادامنه سنی 50 تا 65 سال(7/2±05/55)که جراحی، شیمی درمانی، پرتودرمانی را انجام داده وتحت هورمون درمانی با لتروزول قرارداشتند به طور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند؛ 11 نفر گروه آزمایش و 8 نفر گروه کنترل. گروه آزمایش برنامه تمرینی شامل،25 تا 45 دقیقه پیاده روی با شدت 45 تا 65 درصد ضربان قلب هدف، 3 جلسه در هفته به مدت 12 هفته اجر ا نمودند . از گروه کنترل درخواست گردید طی این مدت در فعالیت ورزشی شرکت نکنند. پیش و پس از 12 هفته TNF-α ,IL-6 ،CRP شاخص های آنتروپومتریک(وزن بدنWC و WHR ،BMI)درصد چربی بدن وVO2peak آزمودنی ها اندازه گیری شد. اطلاعات به دست آمده از طریق آزمون تحلیل کوواریانسANCOVA) مستقل و وابسته تجزیه و تحلیل شد. سطح معنی داری در این پژوهش(05/0≥P) بود.
نتایج تحقیقنتایج این پژوهش نشان دادVO2peak وزن بدن و BMI بین گروه کنترل و آزمایش بعد از 12 هفته به طور معنی دار تفاوت داشت(05/0≥P)با این حال،سطوح IL-6 در گروه آزمایش7/11 درصد و در گروه کنترل 1درصد کاهش یافت. وزن بدن و BMI در گروه آزمایش به ترتیب 3/3 و 2/3 درصد کاهش و در گروه کنترل به ترتیب 2/0 و 1 درصد افزایشVO2peak در گروه آزمایش افزایش و در گروه کنترل کاهش یافت.
بحث و نتیجه گیریاز این پژوهش می توان چنین نتیجه گیری کرد که پیاده روی بر شاخص های التهابی زنان یایسه ی مبتلا به سرطان سینه اثر ندارد، اما باعث بهبود VO2peak وزن بدن و BMI می شود
کلید واژگان: سرطان سینه, شاخص های التهابی, پیاده روی}IntroductionThe aim of this study was to investigate the effect of 12 weeks walking on inflammatory factors in postmenopausal women with breast cancer.
Methodsnineteen postmenopausal women with breast cancer with range age of 50 to 65 years (55.05±2.7) who received surgery, chemotherapy and radiation therapy with current hormone therapy by letrozol were randomly divided into two groups; (Control:8, experimental:11).Subjects in the experimental group were performed 12 weeks exercise training program which consisted of 25 to 45 minutes of walking with intensity of %45 -%65 of THR, three times a week. The control group did not participate in exercise training. In pre and post tests, CRP, IL-6, TNF-, anthropometric variables (body weight, BMI, WHR), body fat percentage and Vo2peak were measured in both groups. Data were analyzed through analysis of covariance (ANCOVA) and t test (P<0.05).
ResultsThe results of this study showed that Vo2peak, body weight and BMI had significant differences between the experimental and control groups, after 12 weeks (P<0.05). There is no significant differences between CRP, IL-6, TNF-, WHR and body fat percentage, in both groups (P>0.05). After 12 weeks, body weight was decreased in the experimental group and was increased in control group; BMI was decreased in the experimental group and was increased in control group. Also, VO2peak was increased in the experimental group and was decreased in control group.
ConclusionIt can be concluded that 12 weeks walking there have no effect on inflammatory factors in postmenopausal women with breast cancer, but may improve VO2peak, body weight and BMI.
Keywords: Breast cancer, inflammatory factors, walking} -
مقدمهگرچه بیماری های مزمن، مانند سرطان و پیامدهای آن، مانند افسردگی، به عنوان شرایط فشارزا تلقی می شوند ولی این واکنش ها پیامد گریز ناپذیر ضایعه نیستند و بروز آن ها بستگی به عوامل خنثی کننده ی فشار روانی مانند حمایت اجتماعی و کارآمدی روش های مقابله با استرس، مانند سازگاری مذهبی، دارد. هدف از این پژوهش، بررسی رابطه ی افسردگی با سازگاری مذهبی و حمایت اجتماعی در زنان مبتلا به سرطان پستان بود.روش هاتعداد 240 بیمار مبتلا به سرطان پستان به صورت تصادفی ساده (بدون در نظر گرفتن مرحله ی بیماری) انتخاب شده، توسط آزمون های خود گزارشگر افسردگی Beck، سازگاری مذهبی و حمایت اجتماعی مورد ارزیابی قرار گرفتند.یافته هابین افسردگی با سازگاری مذهبی همبستگی منفی و معنی دار (61/0 -) مشاهده شد (01/0 > P). بین افسردگی و حمایت اجتماعی نیز همبستگی منفی و معنی دار (84/0-) وجود داشت (01/0 > P). همبستگی بین سازگاری مذهبی و حمایت اجتماعی مثبت و معنی دار (62/0+) بود (001/0 > P). نتایج نشان می دهد که با کم شدن نمره ی سازگاری مذهبی و حمایت اجتماعی، افزایش در نمره ی افسردگی مشاهده می شود. بر اساس تست افسردگی Beck، 2/34 درصد از بیماران افسردگی در حد متوسط و شدید داشتند.نتیجه گیریاین پژوهش نشان دهنده ی نقش مؤثر حمایت اجتماعی و سازگاری مذهبی در کاهش نشانه های افسردگی در زنان مبتلا به سرطان پستان بود که در مشاوره ی روان شناختی و درمان افسردگی در این بیماران بایستی مد نظر قرار گیرد. ضمن این که شیوع بالای افسردگی در این بیماران لزوم توجه بیشتر مسؤولین بهداشتی- درمانی را طلب می کند.
کلید واژگان: افسردگی, سازگاری مذهبی, حمایت اجتماعی, سرطان پستان}BackgroundSome chronic diseases like cancer, and its side effects such as depression, are considered as stressful life events. But, these reactions are not the real results of the mentioned disease and depend on the pressure compensatory factors, like social support, and the performance of confront methods with stress, such as religious coping. The purpose of this research was to investigate the relation of depression, religious coping, and social support in the women with breast cancer.MethodsIn our research, 240 patients with breast cancer were selected randomly (without considering of the disease stage) and were assisted with self report questionnaires (Beck depression test, religious coping, and social support).FindingThe correlation between religious coping and depression was significant and negative (-0.61; P < 0.01). Also, the correlation between depression and social support was significant and negative (-0.84; P < 0.01). But the correlation between social support and religious coping was significant and positive (0.62; P < 0.001). The results showed that as the score of religious coping and social support decrease, an increase in the depression score is observed and vice versa. Corresponding to the Beck depression test, 34.2% of the patients had moderate and severe depression.ConclusionThis research showed the effective role of social support and religious coping in decreasing depression score in the women with breast cancer which should be considered in therapeutic counseling services. Incidentally, the high rate of depression prevalence in these patients should be highlighted for the people in charged. -
مقدمهسرطان پستان، 28 درصد کل سرطان ها بوده و شایع ترین سرطان در زنان است. این سرطان پس از سرطان ریه، دومین علت مرگ و میر ناشی از سرطان است. این پژوهش برای تعیین و مقایسه عوامل خطر، زمان های بقا و امید زندگی، در روش های گوناگون جراحی انجام گرفته است.روش کاردر این پژوهش، از داده های مربوط به 310 بیمار که از سال 1371 تا 1380 مورد پیگیری بوده اند، استفاده شده است. از این داده ها، برای بررسی عوامل موثر بر مرگ، مقایسه زمان بقا در گروه های گوناگون و بررسی امید زندگی و میزان های بقای چند ساله استفاده گردید.یافته هانتایج به دست آمده نشان می دهد که مهم ترین عوامل موثر بر مرگ، پیشینه تومور خوش خیم (p<0.0001)، مرحله بیماری (p<0.0001)، سن بیمار (p<0.001) و پیشینه خانوادگی p=0.006)) می باشند. خطر نسبی مرگ در بیماران با مرحله بیماری بالاتر، 5/20 برابر، در بیماران با درجه بدخیمی بالاتر، 62/2 برابر، در بیماران دارای پیشینه تومور خوش خیم، 15/4 برابر و در بیماران پیر تر، 4/4 برابر بوده است. بین زمان بقای بیماران در گروه های بالا اختلافی معنا دار مشاهده شد. امید به زندگی همه بیماران، 03/10 سال به دست آمد. این امید به زندگی در بیمارانی که ماستکتومی شده اند، 06/10 سال و در بیمارانی که لامپکتومی شده اند، 35/8 سال بود. بیمارانی که در مرحله آغازین بیماری بودند، نسبت به بیمارانی که در مرحله پیشرفته موضعی یا متاستاز دور دست بودند از امید زندگی بالاتر برخوردار بودند (p<0.001).نتیجهاین پژوهش نشان می دهد که خطر مرگ در بیماران دارای مرحله پیشرفته تر بیماری، درجه بدخیمی بالاتر، سن بیشتر و با پیشینه تومور خوش خیم، بیشتر است. این یافته ها نشان می دهد که رسیدگی بهنگام به مشکلات پستان، خطر مرگ را کاهش داده و مدت زمان بقا را افزایش می دهدکلید واژگان: تحلیل بقا سرطان پستان جدول عمر بیمه ای}
-
با وجود گستردگی تصویر برداری های گوناگون که تشخیص دقیق تر التهاب آپاندیس را آسان کرده است و با در نظر گرفتن هزینه ی این روش ها، هنوز به روش های بالینی مقرون به صرفه تر نیاز است. هدف از این بررسی، طراحی شیوه ی تشخیصی ساده، سرچشمه گرفته از داده های بالینی و آزمایشگاهی برای تشخیص آپاندیسیت حاد بوده است.
کلید واژگان: آپاندیسیت حاد, شیوه ی نمره دهی, علایم بالینی, بررسی های آزمایشگاهی} -
بررسی برخی عوامل خطر سرطان پستان در زنان بالای 35 سالسابقه و هدفسرطان پستان شایع ترین سرطان زنان در تمام دنیا می باشد که در صورت تشخیص زودهنگام، از قابل علاج ترین سرطان ها به شمار می رود. از آنجا که تعیین عوامل خطرساز این سرطان می تواند در تشخیص زودرس و درمان آن بسیار موثر باشد، این تحقیق با هدف تعیین برخی عوامل خطرساز سرطان پستان در سال 1380 در شیراز انجام گرفت.مواد و روش هااین مطالعه مورد شاهدی بر روی 102 بیمار (مراجعه کننده به درمانگاه مطهری شیراز طی مرداد تا آبان ماه 1380) به عنوان گروه مورد و 278 نفر (انتخاب شده به طور تصادفی از بین 985 نفر خانمی که طی مطالعه بزرگ غربال گری سال 1374 شهر شیراز با ماموگرافی، سالم تشخیص داده شده بودند) به عنوان گروه شاهد انجام گرفت. اطلاعات از طریق مصاحبه و پرسش نامه جمع آوری و برای بررسی اثر عوامل خطر مختلف از تخمین خطر نسبی استفاده گردید.یافته هاعوامل خطر استاندارد نشده ای که احتمال سرطان پستان را به طور معنی داری افزایش می دادند به ترتیب شدت ارتباط عبارت بودند از: افزایش سن، تعداد زایمان (صفر)، وضعیت اجتماعی - اقتصادی (بالاترین سطح)، سن اولین ازدواج (پس از 25 سالگی)، سن اولین حاملگی کامل (پس از 34 سالگی)، وضعیت ازدواج (زنان ازدواج نکرده) و عدم شیردهی (05/0=P). سن قاعدگی و سن یائسگی عوامل خطر معنی داری برای سرطان پستان نبودند. البته پس از استاندارد کردن، سطح اجتماعی - اقتصادی و سن ازدواج از نظر برخی عوامل دیگر، رابطه آن ها با سرطان پستان هم چنان معنی دار باقی ماند (05/0 =P)، اما شیردهی اثر حفاظتی خود را از دست داد.
نتیجه گیری و توصیه ها: با توجه به نتایج پژوهش حاضر و عدم وجود برنامه گسترده و همگانی غربال گری سرطان پستان توسط ماموگرافی در ایران، به نظر می رسد هم گام با ارتقای آموزش، بایستی بر انجام غربال گری سرطان پستان در زنانی که از نظر عوامل خطرساز احتمال بیشتری برای ابتلا به سرطان پستان دارند، تاکید بیشتری داشت. به علاوه به منظور روشن شدن نکات مبهم در مورد سایر عوامل خطر، انجام مطالعات با حجم نمونه های بزرگتر و گروه های شاهد مختلف توصیه می شود.
کلید واژگان: سرطان پستان, عامل خطر, تخمین خطر نسبی (Odds Ratio)} -
مقدمهسرطان پستان اولین سرطان شایع در بین زنان می باشد. روش های غربالگری مفیدی جهت تشخیص این بیماری در مراحل ابتدایی وجود دارد. مطالعه حاضر با هدف تعیین میزان آگاهی و عملکرد زنان مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهرستان شیراز نسبت به روش های مختلف غربالگری سرطان پستان (خودآزمایی پستان، معاینه توسط پزشک و ماموگرافی) به اجرا درآمد.روش کاردر این مطالعه توصیفی، از جمعیت تحت مطالعه، نمونه ای 1000 نفری از زنان 35 ساله و بالاتر مراجعه کننده به 10 مراکز بهداشتی درمانی شهرستان شیراز و با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای بصورت تصادفی انتخاب شدند. روش جمع آوری اطلاعات مصاحبه و تکمیل پرسشنامه بود.نتایجمیزان آگاهی و عملکرد کلی افراد در زمینه شیوه های مختلف غربالگری سرطان پستان به ترتیب 45% و 28.7% محاسبه گردید. سن افراد تحت مطالعه با میزان آگاهی آنها نسبت به روش های مختلف غربالگری سرطان پستان ارتباط معکوس نشان داد (P<0.0001). افزایش سطح تحصیلات، وجود سابقه قبلی بیماری های پستان و وجود سابقه فامیلی سرطان پستان با افزایش میزان آگاهی و عملکرد زنان در این زمنیه، همراه بود (P<0.0001).
بحث: ارایه آموزشهای مناسب در زمینه روش های مختلف غربالگری سرطان پستان به زنان گروه هدف جهت ارتقا دانش و عملکرد مناسب لازم و ضروری بنظر می رسد.
کلید واژگان: نئوپلاسم پستان, آگاهی, عملکرد} -
مطالعه براساس بررسی پرونده های 248 بیمار گرفتار سرطان کولورکتال که طی 22 سال (1350-1372) در بیمارستانهای دانشکده پزشکی شیراز بستری شده، تحت عمل قرار گرفته بودند، صورت گرفته است. برای بررسی تغییر محل تشریحی این تومور، بیماران بر حسب زمان عمل جراحی به دو گروه تقسیم شدند. گروه اول بیمارانی بودند که طی سالهای 1350-1358 عمل جراحی روی آنان انجام شد و گروه دوم بیمارانی را شامل می شد که از سال 1359 - 1372 تحت عمل قرار گرفتند این سرطان در مردان شایعتر از زنان می باشد: یعنی 146 نفر (58/9 درصد) مرد و 102 نفر (41/1 درصد) زن (0/01>P). میانگین سن مردان و زنان تفاوت محسوسی باهم نداشت، و در بررسی علایم بالینی، دل درد و کاهش وزن در این بیماران شایعتر از مطالعات دیگر بود (1 و 2) در هر دو گروه، سرطان روده سمت چپ شایعتر از سمت راست بود (سمت چپ 8/ 66 درصد) ولی در 14 سال دوم نسبت سمت چپ به راست به طور محسوسی بیشتر از 8 سال اول بود و درصد بیشتری از تومورها در سمت چپ مشاهده شدند، سمت چپ در 14 سال دوم، 73/4 درصد و در 8 سال اول، 57/5 درصد (0/01>P). میانگین سنی بیماران سمت چپ با راست تقریبا یکسان بود و تفاوت محسوسی باهم نداشتند. از نظر طبقه بندی ، نسبت نومورهای مرحله B به C در مقایسه با مطالعات دیگر بیشتر بوده (1 و 3) و در مرحله A توموری وجود نداشت، این یافته ها دال بر آن است که سرطان در بیماران ما پیشرفت بیشتری داشته است، 6/4 درصد از تومورها قابل برداشتن نبود و مرگ و میر در زمان عمل و طول دوره بستری شدن 5/43 درصد بود.
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.