به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

فهرست مطالب عظیم هنرمند

  • عظیم هنرمند، محمدرضا صفوی، عاطفه سعیدی*
    مقدمه

    مطالعه ی حاضر با هدف مقایسه ی تاثیر پیشگیرانه ی دو دوز دکسمدتومیدین با گروه شاهد بر بروز سرفه و عوارض تنفسی انجام شد.

    روش ها

    تعداد 105 بیمار در سه گروه 35 نفره توزیع شده و در پایان عمل، 10 دقیقه قبل از خروج لوله تراشه، بیماران گروه یک 0/5 میکروگرم بر کیلوگرم دکسمدتومیدین بلوس و سپس 0/3 میکروگرم بر کیلوگرم انفوزیون، گروه دو 0/5 میکروگرم بر کیلوگرم دکسمدتومیدین بلوس و سپس 0/5 میکروگرم بر کیلوگرم انفوزیون و گروه سه، 10 دقیقه قبل از خروج لوله تراشه، نرمال سالین با حجم مساوی گروه یک و دو به صورت بلوس و سپس با حجم مساوی دو گروه دیگر به صورت انفوزیون دریافت نمودند، فراوانی و شدت سرفه در سه گروه ارزیابی و مقایسه شد.

    یافته ها

    تعداد 33 نفر (31/4 درصد) دچار سرفه شدند، 7 نفر (20 درصد) از گروه دکسمدتومیدین 0/5، 9 نفر (25/7 درصد) از گروه دکسمدتومیدین 0/3 و 17 نفر (48/6 درصد) از گروه شاهد بودند. فراوانی بروز سرفه در بین سه گروه اختلاف معنی دار داشت (0/024 = P). از نظر شدت، 10 نفر (30/3 درصد) بیماران، دچار سرفه ی شدید شدند که 2 نفر (22/2 درصد) از گروه دکسمدتومیدین 0/3 و 8 نفر (47/1 درصد) از گروه شاهد بوده و موردی از سرفه ی شدید در گروه دکسمدتومیدین 0/5 مشاهده نشد و شدت سرفه در بین سه گروه اختلاف معنی دار داشت (0/009 = P).

    نتیجه گیری

    استفاده از انفوزیون 0/5 میکرو گرم بر کیلوگرم دکسمدتومیدین به دنبال دوز بلوس 0/5 میکروگرم بر کیلوگرم دکسمدتومیدین، با کاهش بروز و کاهش شدت سرفه بعد عمل همراه بود و با ثبات بیشتر همودینامیک بیماران همراه می باشد.

    کلید واژگان: دکسمدتومیدین, سرفه, علایم حیاتی, لوله گذاری داخل تراشه}
    Azim Honarmand, Mohammadreza Safavi, Atefe Saeidi *
    Background

    This study aimed to compare the preventive effect of two different doses of dexmedetomidine infusion compared to the control group on the incidence of cough and respiratory complications during tracheal tube removal.

    Methods

    105 patients undergoing tracheal intubation were divided into three groups of 35 people, and in the three mentioned groups, at the end of the procedure, ten minutes before the tracheal tube was removed, the patients of group one received 0.5 μg/kg dexmedetomidine bolus and then 0.3 μg/kg infusion, group two 0.5 μg/kg dexmedetomidine bolus and then 0.5 μg/kg infusion and group three 10 minutes before leaving the endotracheal tube normal saline with equal volume of group one and two as bolus and then with equal volume of other two groups They received it as an infusion and the frequency and severity of cough and hemodynamic parameters were evaluated and compared in three groups.

    Findings

    33 (31.4%) developed cough, of which 7 (20%) were from the dexmedetomidine 0.5 group, 9 people (25.7%) were from the dexmedetomidine 0.3 group, and 17 (48.6%) were from the control group. There was a significant difference in the cough frequency among the three groups (P = 0.024). In terms of severity, 10 (30.3%) patients had severe coughs, 2 (22.2%) were from the dexmedetomidine 0.3 group and 8 (47.1%) were from the control group. There was no case of severe cough in the dexmedetomidine 0.5 group. There was a significant difference in the cough severity among the three groups (P = 0.009).

    Conclusion

    An infusion dose of 0.5 μg/kg of dexmedetomidine followed by a bolus dose of 0.5 μg/kg of dexmedetomidine is associated with a decrease in the incidence and severity of cough after surgery and with more stable hemodynamics of patients.

    Keywords: Dexmedetomidine, Cough, Hemodynamics, Intubation}
  • سید محمدرضا صفوی، عظیم هنرمند*، فائزه آزاد شهرکی، زهرا مقیمی
    مقدمه

    مطالعات محدودی در زمینه ی تاثیر مسکن ها بر درد ناشی از کوله سیستکتومی لاپاروسکوپیک و کنترل درد پس از عمل بیماران با داروهایی که حداقل عوارض ممکن را داشته باشند انجام شده و همین موضوع باعث طراحی مطالعه ی کنونی به منظور مقایسه ی اثر پره امپتیو آپوتل و کتورولاک برای اولین بار در بیماران تحت عمل کوله سیستکتومی لاپاروسکوپیک بوده است.

    روش ها

    این کارآزمایی بالینی سه سوکور، بر روی 90 بیمار که تحت بیهوشی عمومی جهت کوله سیستکتومی لاپاروسکوپیک قرار گرفتند، انجام شد. گروه A کتورولاک وریدی، گروهB ، آپوتل و گروه C به عنوان شاهد، نرمال سالین را پیش از بیهوشی عمومی و 30 دقیقه قبل از برش جراحی دریافت کردند.

    یافته ها

    در مجموع و پس از گذشت 24 ساعت، نیاز به مخدر پس از عمل جراحی کوله سیستکتومی در بیماران تحت بیهوشی همراه با کتورولاک (2/10 ± 0/93) کمتر از آپوتل (2/72 ± 0/97) و گروه شاهد (2/85 ± 1/02) بود. این یافته ها برای شدت درد و رضایت بیماران نیز مورد تایید قرار گرفت. رضایت بیماران در گروه کتورولاک و سپس آپوتل در مقایسه با گروه شاهد از سطح بالاتری برخوردار بود.

    نتیجه گیری

    به نظر می رسد نیاز به مخدر در گروه کتورولاک کمتر از آپوتل و در آپوتل کمتر از شاهد بود. همچنین با لحاظ کردن فاکتور زمان و نیمه ی عمر موثر هر یک از داروها، پیشنهاد می شود که هر دو داروی آپوتل و کتورولاک می توانند در کاهش نیاز به مخدر در بیماران تحت کله سیستکتومی موثر واقع شوند.

    کلید واژگان: پاراستامول (آپوتل®), کتورولاک, کوله سیستکتومی, کارآزمایی بالینی}
    Sayed Mohammadreza Safavi, Azim Honarmand *, Faeze Azad Shahraki, Zahra Moghimii
    Background

    Laparoscopic cholecystectomy has been accepted as a safe and gold-standard procedure in the world and has many advantages. However, one of the common complications after laparoscopic cholecystectomy is chronic and sometimes very severe pain. Considering the patients' need to control postoperative pain with drugs that have the least possible side effects, as well as limited studies on the effect of painkillers on pain caused by laparoscopic cholecystectomy, the purpose of this study is to compare the preemptive effect of two drugs. Apotel and ketorolac were used for the first time in patients undergoing laparoscopic cholecystectomy.

    Methods

    This study was conducted as a three-blind randomized clinical trial on 90 patients aged 18 to 68 years, with ASA class one and two, who underwent general anesthesia for cholecystectomy.

    Findings

    The findings of this study show generally, the need for narcotics after cholecystectomy surgery in patients under anesthesia with ketorolac was less than in Apotel and the control group. These findings were also confirmed in patients' pain intensity and patients' satisfaction, so patients' satisfaction in Ketorolac and then Apotel group was higher compared to the control group, which is in line with previous studies in this field.

    Conclusion

    Therefore, it seems that the overall need for narcotics was lower in the ketorolac group than in Apotel and lower in Apotel than in control.

    Keywords: Paracetamol(apotel®), Ketorolac, Cholecystectomy, Clinical Trial}
  • عظیم هنرمند، کیمیا کریمیان*، محمدرضا صفوی، حمیدرضا شتابی، علیرضا یزدانی
    مقدمه

     با توجه به شیوع بالای عوارض حین و بعد لارنگوسکوپی، بویژه اختلالات همودینامیک و عدم وجود راهکار ایده آل و مناسب برای پیشگیری از این عوارض، مطالعه ی مذکور با هدف مقایسه ی تاثیر ترکیب «کتامین- میدازولام- سوفنتانیل» با «اتومیدیت-سوفنتانیل» بر تغییرات ضربان قلب و فشارخون بعد از لارنگوسکوپی و لوله گذاری تراشه انجام گرفت.

    شیوه ی مطالعه: 

    در این مطالعه ی کارآزمایی بالینی شاهد دار تصادفی شده سه سوکور، 96 بیمار کاندید لارنگوسکوپی در سه گروه 32 نفره توزیع شده و به گروه ها به ترتیب، ترکیب دارویی «کتامین-میدازولام -سوفنتانیل» (KMS)، « اتومیدیت- سوفنتانیل» (ES) و «اتومیدیت- نرمال سالین» (NS)، در قبل لارنگوسکوپی تزریق شده و تغییرات پارامترهای همودینامیک درزمان پایه و دقایق1، 3، 5 و 10 بعد از لارنگوسکوپی در سه گروه ارزیابی و مقایسه شد.

    یافته ها

     در طی مطالعه در سه گروه KMS، ES و NS به ترتیب 0، 15/6 و 3/1 درصد، دچار برادیکاردی (0/024 = p value) شدند. روند تغییرات فشارخون سیستولی بین 3 گروه اختلاف معنی دار داشت (0/043 = p value) در حالی که بروز تاکیکاردی، هایپرتانسیون و هایپوتانسیون بین سه گروه اختلاف معنی دار نداشت.

    نتیجه گیری

     نتایج مطالعه ی حاضر نشان داد، استفاده از ترکیب دارویی «کتامین- میدازولام و سوفنتانیل» قبل از لارنگوسکوپی با کاهش اختلالات همودینامیک در حین و پس از لارنگوسکوپی همراه بود و به نظر می رسد بیمارانی که این ترکیب دارویی را دریافت می کنند، ثبات مطلوب تری در همودینامیک آنان در طی لارنگوسکوپی و بعد از آن مشاهده می شود.

    کلید واژگان: لارنگوسکوپی, لوله گذاری تراشه, بیهوشی عمومی, کتامین, سوفنتانیل, اتومیدیت, میدازولام, تغییرات همودینامیکی}
    Azim Honarmand, Kimia Karimian *, Mohammadreza Safavi, Hamidreza Shetabi, Alireza Yazdani
    Background

    Due to the high prevalence of complications during and after laryngoscopy, especially hemodynamic disturbances, and the absence of a suitable solution for preventing these complications, this study was conducted to compare the effect of“Ketamine-Midazolam-Sufentanil” with “Etomidate-Sufentanil” combinations on changes in heart rate and blood pressure after laryngoscopy and endotracheal intubation.

    Methods

    In this controlled, triple-blind randomized clinical trial, 96 laryngoscopy candidate patients were divided into three groups of 32 members and were given “Ketamine-Midazolam-Sufentanil” (KMS), “Etomidate-Sufentanil” (ES) and” Etomidate-Normal Saline” (NS) respectively before laryngoscopy.Hemodynamic parameter changes at baseline and 1,3,5and 10 minutes after laryngoscopy, were measured and compared between the 3 groups.

    Results

    During the study, the 3 groups KMS, ES, and NS had 0%, 15.6% and, 3.1% bradycardia respectively (p value = 0.024). Changes in systolic blood pressure were significantly different in the 3 groups (p value = 0.043). However, the incidence of tachycardia, hypertension, and hypotension were not significantly different among the 3 groups.

    Conclusion

    Results of this study showed that using the “Ketamine-Midazolam-Sufentanil” combination before laryngoscopy can reduce hemodynamic disturbances during and after laryngoscopy. Patients who receive this drug combination seem to have more desirable hemodynamic stability during and after laryngoscopy

    Keywords: Laryngoscopy, Endotracheal intubation, General anesthesia, Ketamine, Sufentanil, Etomidate, Midazolam, Hemodynamicchange}
  • بهزاد ناظم رعایا*، عظیم هنرمند، شیما شمس
    زمینه و هدف

    تانسیلکتومی، درمان نهایی بزرگی لوزه ها می باشد. هدف از این مطالعه، بررسی تاثیر لیدوکایین و دکسمدتومیدین بر میزان و شدت عوارض فوری پس از جراحی بود.

    روش بررسی

    این مطالعه کارآزمایی بالینی است که بر روی 90 نفر بیمار کاندید تانسیلکتومی از دی 1401 تا خرداد 1402 در بیمارستان الزهرا اصفهان انجام شد. بیماران به سه گروه لیدوکایین، دکسمدتومیدین و پلاسبو تقسیم شدند. بیماران از نظر خونریزی، لارنگواسپاسم و لارنژیت مورد بررسی قرار گرفتند.

    یافته ها

    در دقایق 45، 75 و 90 پس از ریکاوری میانگین نمره ی درد و در دقایق 15 و 90 از نظر اضطراب حداقل در یکی از سه گروه با بقیه تفاوت معناداری مشاهده شد (05/0<p). فشارخون سیستولی و میزان اشباع اکسیژن شریانی در دقایق 30 تا 90 و نیز فشارخون دیاستولی در دقایق 60، 75 و 90 بین سه گروه مورد مطالعه اختلاف معناداری را نشان داد (05/0<p). بین بروز برنکواسپاسم در هر سه گروه اختلاف معناداری دیده شد. ولی در سرفه و تهوع در گروه های مورد مطالعه هیچ اختلاف معناداری مشاهده نگردید. میانگین میزان خونریزی حین جراحی، زمان ریکاوری و اولین زمان تحمل مایعات و جامدات حداقل در یکی از گروه ها با بقیه اختلاف معناداری داشت.

    نتیجه گیری

    دکسمدتومیدین و لیدوکایین هر دو در کاهش درد، ضربان قلب، فشارخون سیستولیک، اولین زمان تحمل مایعات و خونریزی موثر هستند و همچنین کاهشی در اشباع اکسیژن شریانی ایجاد نکردند، در حالی که تعداد تنفس، اسپاسم حنجره، برونکواسپاسم، سرفه، تهوع و زمان خروج لوله تفاوت قابل توجهی بین سه گروه مطالعه نداشت.

    کلید واژگان: عوارض, دکسمدتومیدین, لیدوکایین, تانسیلکتومی}
    Behzad Nazemroaya*, Azim Honarmand, Shima Shams
    Background

    Tonsils are lymphoid tissues of the body's defense system that surround the pharynx and prevent the entry of microbes through inhalation. Tonsillectomy is the final treatment for enlarged tonsils and is one of the most common procedures in the ear, throat and nose. To prevent and improve postoperative complications, various methods are used, including lidocaine and dexmedetomidine injections. The aim of this study was to compare the effects of intravenous infusions of lidocaine and dexmedetomidine on the rate and severity of immediate complications after tonsillectomy surgery.

    Methods

    This study was conducted as a prospective, triple-blind, randomized clinical trial on 96 patients who were candidates for tonsillectomy under general anesthesia at Al-Zahra Hospital, Isfahan, Iran. The patients had informed consents and met the conditions to enter the study. 30 minutes before induction of anesthesia, patients were randomly assigned to one of three groups receiving lidocaine, dexmedetomidine, or placebo. All patients were examined for intraoperative bleeding, laryngospasm in the first 2 hours after the operation, and laryngitis in the first 24 hours after the operation. SPSS version 26 software was used for statistical analysis.

    Results

    The findings of this research indicated that at 45, 75 and, 90 minutes after recovery, the mean score of pain and at 15-90 minutes in terms of anxiety was significantly different from the rest in at least one of the three groups (P<0.05). Systolic blood pressure (SBP) and arterial oxygen blood pressure in minutes 30 to 90, as well as Diastolic blood pressure (DBP) in minutes 60, 75 and 90, showed a significant difference between the three studied groups (P<0.05). There was no significant difference between the incidences of laryngospasm in the groups. However, there was a significant difference between the incidences of bronchospasm in all three groups. In terms of factors such as cough and nausea, no significant differences were observed in the studied groups. However, the average amount of bleeding in surgery, the recovery time and, the first time to tolerate liquids and solids in at least one group were significantly different from the others.

    Conclusion

    Overall, both dexmedetomidine and lidocaine are effective in reducing heart rate, SBP, Per Os (PO), and bleeding, and also increase arterial oxygen pressure, while respiratory rate, laryngospasm, bronchospasm, cough, nausea and extubation time were not significantly different between the three study groups.

    Keywords: complications, dexmedetomidine, lidocaine, tonsillectomy}
  • بهزاد ناظم رعایا، فاطمه کاظمی گورجی*، عظیم هنرمند، محمدصالح جعفرپیشه
    زمینه و هدف

    از دبل لومن در جراحی های ریه استفاده می شود و برای تایید آن برونکوسکوپ به کار می رود. حساسیت سونوگرافی در تشخیص موقعیت درست DLT به طور قطعی مشخص نشده است. هدف از این مطالعه ارزش تشخیصی سونوگرافی و سمع در مقایسه با FOB است.

    روش بررسی

    این مطالعه مقطعی که در بازه زمانی تیر 1400 تا اردیبهشت 1401 انجام گردید، پس از بیهوشی DLT با سایز مناسب استفاده شد و سپس موقعیت DLT ارزیابی شد. در ابتدا سمع ریه و سپس سونوگرافی انجام شد و دو علامت Lung pulse sign و Lung sliding sign به عنوان علایم ریه طبیعی و ریه مورد تهویه مورد بررسی قرار گرفتند و در نهایت FOB توسط متخصص بیهوشی انجام گردید. در انتها با باز شدن قفسه صدری به دنبال عمل جراحی، نظر جراح در مورد کلاپس ریه ثبت گردید.

    یافته ها: 

    قرارگیری صحیح لوله 37 مورد و اشتباه سه مورد بود که توسط FOB بررسی و اصلاح شد. حساسیت سمع 9/64% و سونوگرافی 9/91% بود. حساسیت سونوگرافی نسبت به سمع معنادار نبود (242/0=P) اما تفاوت معناداری در ارزش اخباری مثبت وجود داشت به گونه ای که ارزش اخباری مثبت سمع 9/88% و سونوگرافی 9/91% محاسبه شد. از نظر درجه رضایتمندی 22 مورد (5/59%) رضایت عالی و 15 مورد (5/40%) نیز رضایت متوسط داشتند. حساسیت سونوگرافی در قیاس با رضایت جراح معنادار نبود (237/0=P).

    نتیجه گیری: 

    سونوگرافی ریه می توانند به خوبی جایگزین مناسبی برای FOB باشد. گرچه سونوگرافی نمی تواند تمام عملکرد FOB را داشته باشد، ولی با داشتن مزایای چون هزینه کمتر، سرعت عمل غیرتهاجمی بودن نسبت به FOB کاربردی تر است.

    کلید واژگان: سمع, برونکوسکوپی, تصویربرداری تشخیصی, جراحی قفسه صدری}
    Behzad Nazemroaya, Fatemeh Kazemi Goraji*, Azim Honarmand, MohammadSaleh Jafarpisheh
    Background

    Double lumen tube (DLT) is used in lung surgeries. Classically, the patient should undergo fiberoptic bronchoscopy (FOB) to confirm the location of the DLT and its proper function. However, the sensitivity of ultrasound and clinical methods in diagnosing the correct position of DLT has not yet been definitively determined. This study was designed to assess the accuracy of point-of-care ultrasound and auscultation versus Fiberoptic Bronchoscope in determining the position of the Double-Lumen Tube.

    Methods

    This cross-sectional study of diagnostic value measurement type was conducted on patients who were candidates for double lumen implantation. After induction of anesthesia, DLT with the appropriate size was implanted, and then the position of DLT was evaluated. In the first step, the lungs were examined by auscultation, then the ultrasound was performed, and two signs of lung pulse sign and lung sliding sign were examined as signs of normal lung and ventilated lung. FOB was performed by an anesthesiologist. At the end, by opening the chest after surgery, the surgeon's opinion about the quality of lung collapse was recorded.

    Results

    In our study, the correct placement of the tube was correct in 37 cases and wrong in 3 cases, which were checked and corrected by FOB. Vital signs of the patients were stable before and during the operation. There were no problems with anesthesia during the surgery. Diagnostic sensitivity of lung auscultation clinical examination was 64.9% and chest ultrasound was 91.9%. The sensitivity of ultrasound compared to auscultation was not significant (P=0.242), but there was a clinically significant difference in the positive predictive value of the two, so that the positive predictive value of lung auscultation was 88.9% and lung ultrasound was 91.9%. In terms of surgeon satisfaction level, 22 cases (59.5%) had excellent satisfaction and 15 cases (40.5%) had moderate satisfaction. The sensitivity of ultrasound was not significant in comparison with the surgeon's satisfaction.

    Conclusion

    Ultrasound can be a good substitute for FOB. Although ultrasound cannot have all the functions of FOB, but having advantages such as lower cost, speed of operation, and non-invasiveness, makes it more practical than FOB.

    Keywords: auscultation, bronchoscopy, diagnostic imaging, thoracic surgery}
  • بهزاد ناظم رعایا*، عظیم هنرمند، زهرا سجاد
    هدف

    پروپوفول یکی از شایع ترین داروهایی است که در بی هوشی مورد استفاده قرار می‏گیرد. یکی از مشکلات این دارو درد در هنگام تزریق آن بوده که شیوع آن در مطالعات بین 28 تا 90 درصد به صورت متغیر گزارش شده است. در مطالعه حاضر به بررسی اثر انجام مانور والسالوا و بستن تورنیکه بر میزان شدت درد و تغییرات پارامترهای همودینامیک بیمار پرداخته شده است.

    مواد و روش ها: 

    مطالعه حاضر یک مطالعه کارآزمایی بالینی است که بر روی 105 بیمار تحت بی هوشی عمومی با پروپوفول  به طور تصادفی در سه گروه والسالوا، تورنیکه و شاهد انجام گردید. درد ناشی از تزریق پروپوفول با شدت درد با استفاده از ارزیابی  withdrawal response score از صفر (بدون درد) تا 3 در سه گروه ثبت گردید. هم چنین پارامترهای همودینامیک شامل فشارخون (سیستولیک، دیاستولیک و متوسط شریانی)، ضربان قلب و سطح اکسیژن خون اندازه گیری شده است.

    یافته ها: 

    بررسی آماری نشان می‏دهد بین توزیع شدت درد در سه گروه رابطه معناداری وجود ندارد اما فراوانی افراد با شدت درد متوسط و بدون درد در گروه تورنیکه و والسالوا نسبت به گروه شاهد افزایش قابل توجهی داشته است. هم چنین رابطه معناداری بین فشار خون‏ های سیستولیک، دیاستولیک، متوسط شریانی (001/0=P) و ضربان قلب (013/0=P) در سه گروه وجود داشته و تفاوت معناداری بین سطح اکسیژن خون در سه گروه مشاهده نشد (102/0=P). میانگین فشار‏خون (001/0=P) در گروه والسالوا و میانگین ضربان قلب (001/0=P) در گروه تورنیکه بالاتر از سایر گروه‏ها می‏باشد.

    نتیجه گیری: 

    مانور والسالوا و بستن تورنیکه باعث کاهش درد ناشی از تزریق پروپوفول می‏گردد با این تفاوت که متوسط فشار خون در گروه والسالوا نسبت به گروه تورنیکه بیش تر است.

    کلید واژگان: پروپوفول, مانور والسالوا, تورنیکه, درد}
    Behzad Nazemroaya*, Azim Honarmand, Zahra Sajjad
    Introduction

    Propofol is one of the most common anesthetic drugs. Painful injection with a reported prevalence of 28 to 90% in various studies is one of the problems of taking Propofol. The present study investigated the effect of performing the Valsalva maneuver and tourniquet twisting on pain intensity and hemodynamic changes.

    Materials and Methods

    This clinical trial was performed on 105 patients under general anesthesia with propofol that was randomly divided into three groups Valsalva, tourniquet, and control. Pain caused by propofol injection was evaluated using the withdrawal response score from 0 (painless) to 3. Hemodynamic parameters including blood pressure (systolic, diastolic, mean arterial), heart rate, and oxygen saturation level have been measured too.

    Results

    Statistical analysis showed that there was no significant relationship between the distribution of pain intensity among the three groups, however the frequency of people with moderate pain intensity and painless in the tourniquet and Valsalva groups increased significantly compared to the control group. There was also a significant correlation between blood pressure systolic, diastolic, mean arterial (P=0.0001), and heart rate (P=0.013) in the three groups, and no significant difference was observed between oxygen saturation levels in the three groups (P=0.102). Mean blood pressure in the Valsalva group and heart rate in the tourniquet group is higher than in other groups.

    Conclusion

    Valsalva maneuvering and tourniquet twisting reduce the pain caused by propofol injection, with the difference that the mean blood pressure in the Valsalva group is greater than that in the tourniquet group

    Keywords: Propofol, Valsalva Maneuver, Tourniquets, Pain}
  • محمدرضا حاجیان، حمیدرضا شتابی*، داریوش مرادی فارسانی، عظیم هنرمند
    سابقه و هدف

    تهوع و استفراغ یک عارضه شایع بعد از اعمال جراحی است. این مطالعه با هدف مقایسه تاثیر میدازولام، اندانسترون و ترکیب آن ها در پیشگیری از تهوع و استفراغ بعد از جراحی استرابیسم انجام گرفت.

    مواد و روش ها

     در این مطالعه کارآزمایی بالینی دوسوکور تصادفی شده، 140 بیمار کاندید عمل استرابیسم، در چهار گروه 35 نفره توزیع شدند. در چهار گروه به ترتیب mg/kg0/075 میدازولام، mg4 اندانسترون، ترکیب اندانسترون-میدازولام و نرمال سالین به صورت وریدی قبل از بیهوشی تزریق شد. بیماران تا 24ساعت بعد عمل پیگیری شدند و بروز و شدت تهوع و استفراغ و دیگر عوارض، ارزیابی و بین گروه ها مقایسه شد.

    یافته ها

    در طی مطالعه، 10 نفر (37 درصد) از گروه شاهد، 6 نفر (19/4 درصد) از گروه اندانسترون، 8 نفر (28/6 درصد) از گروه میدازولام و 2 نفر (6/3 درصد) از گروه اندانسترون- میدازولام دچار تهوع شدند. بین چهار گروه تفاوت معنی داری وجود داشت (0/019=P). 6 نفر (22/2 درصد) از گروه شاهد، 5 نفر (16/1درصد) اندانسترون، 4 نفر (14/3 درصد) میدازولام و 1 نفر (3/1 درصد) میدازولام- اندانسترون دچار استفراغ شدند، ولی تفاوت چهار گروه، معنی دار نبود (0/18=P). شدت تهوع و استفراغ بعد عمل نیز در بین چهار گروه تفاوت معنی دار داشت و گروه میدازولام-اندانسترون از شدت کم تری در دو ساعت بعد عمل (0/009=P) و 24 ساعت بعد عمل (0/001>P) برخوردار بودند.

    استنتاج

    استفاده از میدازولام- اندانسترون با کاهش بروز تهوع و استفراغ بعد عمل نسبت به میدازولام یا اندانسترون همراه بود و رضایتمندی بیش تر بیماران را به همراه داشت. لذا با توجه به تاثیر بالاتر ترکیب دو دارو و عدم تاثیر سوء بر پارامترهای همودینامیک، استفاده از آن درجراحی استرابیسم نسبت به اندانسترون یا میدوزولام تنها می تواند، ارجح باشد.

    کلید واژگان: استرابیسم, میدازولام, اندانسترون, تهوع, استفراغ}
    MohammadReza Hajian, HamidReza Shetabi*, Darioush Moradi Farsani, Azim Honarmand
    Background and purpose

    Postoperative nausea and vomiting is a common complication of anesthesia. The aim of this study was to compare the effect of midazolam, ondansetron and their combination in prevention of nausea and vomiting after strabismus surgery.

    Materials and methods

    In this randomized double-blind clinical trial, 140 patients undergoing strabismus surgery were divided into four groups (n=35 per group). The patients received midazolam 0.75 mg/kg (M), ondansetron 4 mg (O), midazolam 0.75 mg/kg + ondansetron 4 mg (MO), and saline 0.9% iv. (S) before anesthesia. Follow-up was done in the first 24 hours after surgery and incidence and severity of nausea and vomiting and other postoperative complications were compared between the four groups.

    Results

    In this study, 10 patients (37%) in group S, 6 (19.4%) in group O, 8 (28.6%) in group M, and 2 (6.3%) in group MO developed nausea indicating significant differences between the four groups (P=0.019). The study showed no significant differences between the groups in incidence of vomiting (P= 0.18); 6 patients (22.2%) in group S, 5 (16.1%) in group O, 4 (14.3%) in group M, and 1 patient (3.1%) in group MO had vomiting. The severity of postoperative nausea and vomiting was significantly different between the four groups and group MO was found to have less severe nausea and vomiting two hours (P= 0.009) and 24 hours after surgery (P< 0.001).

    Conclusion

    Combination of midazolam and ondansetron reduces the incidence of postoperative nausea and vomiting compared to midazolam or ondansetron alone and leads to greater patient satisfaction. According to the higher effect of MO and lack of adverse effects on hemodynamic parameters it is recommended in patients undergoing strabismus surgery.

    Keywords: Strabismus, midazolam, ondansetron, nausea, vomiting}
  • حمیدرضا شتابی*، لیلی آدینه مهر، عظیم هنرمند، فرهاد حسن وند
    سابقه و هدف

    از عوارض جانبی شایع پس از بی حسی نخاعی افت فشار خون و برادیکاردی می باشد. تاثیر استفاده از اندانسترون در کاهش افت فشار خون ناشی از بی حسی نخاعی و برادیکاردی به دلیل اثر آنتاگونیستی آن بر رفلکس جریان بزولد مورد مطالعه قرار گرفته، لذا هدف از این مطالعه تعیین اثربخشی دو دوز متفاوت اندانسترون وریدی در کاهش بروز افت فشار خون و برادیکاردی در مادر کاندید سزارین الکتیو تحت بی حسی نخاعی می باشد.

    مواد و روش ها

    این مطالعه کارآزمایی بالینی دوسوکور در سال 1399 در بیمارستان شهید بهشتی اصفهان بر روی 90 بیمار 18 تا 45 ساله با سن حاملگی ترم کاندید سزارین انتخابی در سه گروه 30 نفری انجام شد. 5 دقیقه قبل از بی حسی نخاعی در گروه اول و دوم به ترتیب mg 6 و 8 اندانسترون و در گروه سوم نرمال سالین وریدی تزریق شد. علایم حیاتی هر 15 دقیقه در حین جراحی و در ریکاوری ارزیابی شد و بروز اختلالات همودینامیک، تهوع و استفراغ بین سه گروه مقایسه شد.

    یافته ها: 

    بین سه گروه از نظر متغیرهای دموگرافیک و پایه، فشارخون (سیستول، دیاستول و متوسط فشار شریانی)، ضربان قلب، دریافت افدرین و بروز اختلال همودینامیک اختلاف معنی داری وجود نداشت. فراوانی بروز تهوع در ریکاوری بین سه گروه اختلاف معنی دار داشت (0/035=p) بطوریکه 12 نفر از گروه اندانسترون mg 6، 12 نفر از گروه اندانسترون mg 8 و 21 نفر از گروه شاهد دچار تهوع در ریکاوری شدند (به ترتیب 40%، 40% و 70%). فراوانی بروز استفراغ در ریکاوری بین سه گروه تفاوت معنی دار داشت (0/002=p). بطوریکه 5 نفر از گروه اندانسترون mg 6، 1 نفر از گروه اندانسترون mg 8 و 12 نفر از گروه شاهد دچار استفراغ در ریکاوری شدند (به ترتیب 16/7%، 3/3% و 40%).

    نتیجه گیری:

     نتایج مطالعه نشان داد که تجویز اندانسترون با دوز های 6 و 8 mg در سزارین تحت بی حسی نخاعی تاثیر معنی داری در کاهش بروز افت فشار خون، برادیکاردی و تجویز افدرین و آتروپین ندارد. اما با کاهش بروز تهوع و استفراغ در اتاق ریکاوری همراه است (اندانسترون 8 mg  موثرتر از 6 mg  است).

    کلید واژگان: اندانسترون, بی حسی نخاعی, سزارین, پاسخ قلبی عروقی}
    H. Shetabi*, L. Adinehmehr, A. Honarmand, F. Hassanvand
    Background and Objective

    Hypotension and bradycardia are among the common side effects of spinal anesthesia. The effect of ondansetron on the reduction of hypotension and bradycardia caused by spinal anesthesia has been studied considering its antagonistic effect on the Bezold–Jarisch reflex. The present study was conducted to determine the effectiveness of two different doses of intravenous ondansetron on the reduction of the incidence of hypotension and bradycardia among candidates for elective caesarean section under spinal anesthesia.

    Methods

    This double-blind clinical trial was conducted in Shahid Beheshti Hospital in Isfahan in 2020 and included 90 patients aged 18 to 45 years in full-term pregnancy who were candidates for elective caesarean section in three groups of 30. 5 minutes before spinal anesthesia, 6 and 8 mg of ondansetron were injected in the first and second groups, respectively, and normal saline was injected in the third group. Vital signs were examined every 15 minutes during surgery and during recovery, and the incidence of hemodynamic disorders, nausea and vomiting was compared between the three groups.

    Findings

    There was no significant difference between the three groups in terms of demographic and baseline variables, blood pressure (systolic, diastolic and mean arterial pressure), heart rate, ephedrine intake and incidence of hemodynamic disorders. The frequency of nausea during recovery was significantly different between the three groups (p=0.035); 12 people in the ondansetron 6 mg group, 12 people in the ondansetron 8 mg group and 21 people in the control group had nausea during recovery (40%, 40%, and 70%, respectively). The frequency of vomiting in recovery was significantly different between the three groups (p=0.002); 5 people in the ondansetron 6 mg group, 1 person in the ondansetron 8 mg group, and 12 people in the control group experienced vomiting during recovery (16.7%, 3.3%, and 40%, respectively).

    Conclusion

    The results of this study showed that administration of ondansetron at 6 and 8 mg doses in caesarean section under spinal anesthesia has no significant effect in reducing the incidence of hypotension, bradycardia, and administration of ephedrine and atropine. However, it is associated with a reduction in the incidence of nausea and vomiting in the recovery room (ondansetron 8 mg is more effective than 6 mg).

    Keywords: Ondansetron, Spinal Anesthesia, Caesarean Section, Cardiovascular Response}
  • غلامرضا خلیلی، عظیم هنرمند *، شایان حکیمی
    مقدمه

    تهوع و استفراغ بعد از عمل، یک عارضه‌ی شایع بعد از اعمال جراحی است که تاکنون نظریه‌ی واحدی در مورد علت ایجاد این عارضه بیان نشده‌ است. مطالعه‌ی ‌حاضر با هدف تعیین ارتباط فشار سهمی گاز دی اکسید کربن شریانی (PaCO2) با تهوع و استفراغ و درد بعد از عمل جراحی کوله ‌سیستکتومی به روش لاپاراسکوپی انجام گرفت.

    شیوه‌ی مطالعه

    در این مطالعه‌ی مقطعی، تعداد 88 بیمار در بیمارستان الزهرا (س) اصفهان، تحت عمل جراحی کوله‌سیستکتومی لاپاراسکوپیک قرار گرفته و سطح PaCO2 در قبل و بعد عمل و همچنین بروز و مدت تهوع، دفعات استفراغ و شدت درد بعد عمل و ارتباط بین سطح PaCO2 با این عوارض بررسی گردید. داده‌های ‌مطالعه با آزمون‌های آماری Chi-square، t-test، Pearson، Paired t-test و ANOVA مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. سطح معنی‌داری، کمتر از 0/05 معنی‌دار در نظر گرفته شد.

    یافته‌ها

    میزان همبستگی بین سطح PaCO2 قبل و بعد عمل با مدت ‌زمان تهوع به ترتیب 0/05 و 0/04 بود که از نظر آماری معنی‌دار نبود (به ترتیب 0/63= p value و 0/72 = p value). همچنین همبستگی بین سطح PaCO2 قبل عمل و شدت درد بعد از عمل، 0/20 بود که از نظر آماری این ارتباط معنی‌دار نبود (0/07 = p value).

    نتیجه‌گیری

    یافته‌های مطالعه‌ی‌حاضر نشان داد، سطح PaCO2 بر شدت ‌درد و تهوع و استفراغ بعد از عمل کوله‌سیستکتومی لاپاراسکوپیک، تاثیر معنی‌دار نداشته است.

    کلید واژگان: تهوع و استفراغ بعد عمل, PaCO2, کوله سیستکتومی}
    Gholamreza Khalili, Azim Honarmand*, Shayan Hakim
    Background

    Postoperative nausea and vomiting is a common complication after surgery that no single theory has been expressed as to the cause of this complication so far. The aim of this study was to determine the relationship between PaCO2and nausea, vomiting and pain after laparoscopic cholecystectomy.

    Methods

    In this cross-sectional study, 88 patients in Alzahra hospital, underwent laparoscopic cholecystectomy were selected and the level of pre and postoperative PaCO2, as well as duration of postoperative nausea, incidence of vomiting, and severity of postoperative pain was assessed. The correlation between PaCO2, HCO3 and PH with these postoperative complications were evaluated. The patients’ data were analyzed by using Chi-square, t-test, Pearson correlation, Paired t-test and Repeated Measure ANOVA tests. P value < 0.05 was considered statistically significant.

    Results

    The correlation between duration of nausea and PaCO2levels before and after surgery was 0.05 and 0.04, respectively, which was not statistically significant (p value = 0.63 and p value = 0.72, respectively). In addition, the correlation between PaCO2level and severity of postoperative pain was 0.2 (p value = 0.07), which was not statistically significant.

    Conclusion

    The findings of the present study showed that PaCO2level has not statistically significant effect on duration of postoperative nausea, incidence of vomiting, and severity of postoperative pain.

    Keywords: Postoperative nausea, vomiting, Carbon dioxide, Cholecystectomy}
  • بهزاد ناظم رعایا*، محمدرضا صفوی، عظیم هنرمند، مهتاب نوربخش
    مقدمه

     الکتروشوک درمانی، یک روش درمانی مناسب برای درمان افسردگی شدید می باشد. این درمان، به صورت معمول با پاسخ های حاد هایپردینامیک همراه است. مطالعه ی حاضر با هدف بررسی تاثیر افزودن دکسمدتومیدین بر تغییرات ضربان قلب و فشار خون بعد از القای بیهوشی با تایوپنتال سدیم در الکتروشوک درمانی کودکان انجام شد.

    روش ها:

     در یک مطالعه، 60 کودک که کاندیدای دریافت Electroconvulsive Therapy (ECT) بودند، به صورت تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. گروه اول، قبل از القای شوک، 2 میکروگرم/کیلوگرم دکسمدتومیدین و گروه شاهد، 1 سی سی نرمال سالین 9/0 درصد به صورت تزریقی دریافت کردند. متغیرهای همودینامیکی قبل از مداخله و تغییرات آن در فواصل زمانی 1، 3، 5 و 10 دقیقه بعد از شوک ثبت شد.

    یافته ها:

     در بروز افت اشباع اکسیژن شریانی، تاکی کاردی و برادی کاردی، تغییرات فشار خون و ضربان قلب بیماران، تفاوت معنی داری بین دو گروه مشاهده نشد (050/0 < P). میانگین مدت تشنج القایی بین دو گروه با هم نیز تفاوت معنی داری نداشت، اما زمان برگشت تنفس و زمان ریکاوری بین دو گروه تفاوت معنی داری داشت و در گروه مدخله، به میزان قابل توجهی بیشتر بود. طول مدت برگشت تنفس خودبه خودی از زمان قطع تشنج، برگشت تنفس خودبه خودی از زمان قطع تشنج، پایان تشنج تا هوشیاری کامل و اقامت در ریکاوری در گروه دکسمدتومیدین به صورت معنی داری کمتر از گروه شاهد بود (001/0 > P).

    نتیجه گیری:

    دکسمدتومیدین باعث تغییر معنی داری در متغیرهای همودینامیکی نظیر میزان اشباع اکسیژن شریانی، فشار خون، تعداد ضربان قلب و نیز بروز عوارض نسبت به گروه شاهد نشد، اما باعث بیشتر شدن زمان برگشت تنفس و زمان ریکاوری نسبت به گروه شاهد شده است.

    کلید واژگان: دکسمدتومیدین, الکتروشوک درمانی, تیوپنتال سدیم, ضربان قلب, فشار خون}
    Behzad Nazemroaya*, Mohammadreza Safavi, Azim Honarmand, Mahtab Nourbakhsh
    Background

    Electroconvulsive therapy (ECT) is an appropriate way in treatment of major depression. ECT is usually associated with acute hyperdynamic responses. The aim of this study was to investigate the effect of dexmedetomidine on changes in heart rate and blood pressure after induction of anesthesia with thiopental sodium in children treated with ECT.

    Methods

     In this study, 60 children who were candidates for ECT were randomly divided into two groups, who received dexmedetomidine (2 µg/kg) or normal salin 0.9% (1 mg) before ECT. Hemodynamic changes were recorded at 1, 3, 5, and 10 minutes after intubation.

    Findings

     After intervention, the incidence of alteration in arterial oxygen saturation, tachycardia and bradycardia, any change in blood pressure, and heart rate was not significantly different between two groups. The mean duration of induced seizure was not significantly different between the two groups, but return of breathing and recovery time were significantly higher in the intervention group (P < 0.001).

    Conclusion

    Administration of 2 µg/kg dexmedetomidine in children receiving ECT did not significantly alter hemodynamic parameters such as arterial oxygen saturation, blood pressure, heart rate, and complications in comparison with controls; hence it increased return of breathing and recovery time compared to control group.

    Keywords: Dexmedetomidine, Electroconvulsive therapy, Thiopental sodium, Heart rate, Blood pressure}
  • محمدرضا صفوی، عظیم هنرمند*، آناهیتا شبانیان، سمیرا اسدی
    مقدمه

    هدف از انجام این مطالعه، مقایسه ی اثرات ضد لرز دزهای 100 و 200 میلی گرم Celecoxib خوراکی در مقایسه با گروه شاهد در جراحی ارتوپدی اندام تحتانی تحت بی حسی نخاعی در بیماران جراحی بود.

    روش ها:

    در این کارآزمایی بالینی دو سو کور تصادفی که در بیمارستان آیت الله کاشانی اصفهان انجام شد، بیماران کاندیدای اعمال جراحی انتخابی ارتوپدی اندام تحتانی، تحت بی حسی نخاعی با درجه ی بیهوشی I بر اساس معیارهای بیهوشی American Society of Anesthesiologists (ASA) مورد مطالعه قرار گرفتند. 3 ساعت قبل از بی حسی نخاعی، گروه شاهد، قرص دارونما دریافت کردند؛ در حالی که گروه دوم 100 میلی گرم و گروه سوم 200 میلی گرم Celecoxib خوراکی دریافت کردند. بروز و شدت لرز در سه گروه، در زمان های 10 دقیقه بعد از بی حسی و هر 15 دقیقه یک بار تا پایان عمل ارزیابی و مقایسه شد.

    یافته ها:

    بین سه گروه در تمام زمان ها (10 دقیقه بعد از بی حسی و هر 15 دقیقه یک بار تا پایان عمل)، تفاوت معنی داری در شدت لرز وجود داشت (050/0 > P)؛ به طوری که بیماران دریافت کننده ی دز 200 میلی گرم Celecoxib، لرز کمتری را تجربه کردند.

    نتیجه گیری:

    دز 200 میلی گرم Celecoxib خوراکی بر لرز حین و بعد از عمل جراحی اندام تحتانی ارتوپدی تحت بی حسی نخاعی بیماران در مقایسه با دز 100 میلی گرم وگروه شاهد، موثرتر بود.

    کلید واژگان: ارز, Celecoxib, جراحی, ارتوپدی, اندام تحتانی, بیحسی نخاعی}
    Mohammadreza Safavi, Azim Honarmand*, Anahita Shabanian, Samira Asadi
    Background

    This study aimed to compare the anti-shivering effects of 100 mg and 200 mg oral celecoxib with control group undergoing orthopedic lower extremity surgeries under spinal anesthesia.

    Methods

    In a randomized double-blinded clinical trial study that was conducted at Ayatollah Kashani hospital in Isfahan, Iran, the patients undergoing elective orthopedic surgery of the lower extremity under spinal anesthesia with class 1 stage based on the American Society of Anesthesiologists (ASA) scale, were evaluated. The first group received placebo tablets, the second group received 100 mg oral celecoxib, and the third group received 200 mg oral celecoxib 3 hours prior to spinal anesthesia. Incidence and intensity of shivering was compared 10 minutes after the anesthesia, and every 15 minutes until the end of surgery in all three groups.

    Findings

    A significant difference was observed between the three groups at all periods of time (P < 0.05). The group receiving 200 mg celecoxib experienced the less shivering.

    Conclusion

    A dose of 200 mg oral celecoxib was reported to be more effective on shivering during and after the orthopedic lower extremity surgery in patients under spinal anesthesia as compared to 100 mg oral celecoxib and the control group.

    Keywords: Shivering, Celecoxib, Orthopedics, Surgery, Anesthesia, spinal}
  • بهزاد ناظم رعایا*، عظیم هنرمند، مرضیه باب هادی عشر
    هدف

    از الکتروشوک درمانی به منظور ایجاد تشنج جنرالیزه در درمان بیماری های روان پزشکی استفاده می شود، هدف از انجام این مطالعه بررسی تاثیر افزودن دکسمدتومیدین به کتامین بر تغییرات ضربان قلب و فشارخون در الکتروشوک درمانی (Electroconvulsive therapy, ECT) بود.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه کارآزمایی بالینی دوسوکور تصادفی شده که درسال 1396-1397در مرکز پزشکی فوق تخصصی الزهرا (س) انجام شد ، تعداد 50 بیمارروانپزشکی کاندید انجام ECT به دو گروه A و B تقسیم شدند . گروه A، یک بسته دارویی شامل سوکسینیل کولین به میزان mg/kg 5/0  و  کتامین به میزان mg/kg 5/1   و دکسمدتومیدین بمیزان  mcg/kg 1/0  دریافت کردند و  گروه  B ،یک بسته دارویی شامل سوکسینیل کولین به میزان mg/kg 5/0  و کتامین به میزان  mg/kg 5/1  و نرمال سالین دریافت کردند . متغیر های همودینامیک و عوارض دو دسته دارویی مورد بررسی و مقایسه قرار گرفت.

    یافته ها

    طول مدت برگشت تنفس خودبه خودی از زمان قطع تشنج، برگشت تنفس خودبه خودی از زمان قطع تشنج، پایان تشنج تا هوشیاری کامل و اقامت در ریکاوری در گروه A به صورت معنی داری کم تر از گروه B بود (p<0/001). ولی میانگین فشار خون سیستولی و متوسط شریانی بعد از اتمام تشنج در گروه A به صورت معنی داری کم تر از گروه B بود میانگین SPO2 در دقیقه پنجم در گروه B به صورت معنی داری کم تر از گروه A بود. اما میزان فراوانی تهوع و درد عضلانی در گروه B به صورت معنی داری بیش تر از گروه A بود.

    نتیجه گیری

    اضافه کردن دکسمتومدین به کتامین در ECT می تواند باعث کوتاه شدن طول مدت تشنج، ریکاوری، برگشت تنفس شود و هم چنین باعث کاهش عوارض تهوع و درد عضلانی و افت اکسیژن خون شود.

    کلید واژگان: دکسمدتومیدین, کتامین, الکتروشوک درمانی, همودینامیک}
    Behzad Nazemroaya*, Azim Honarmand, Marzieh Bab Hadi Ashar
    Introduction

    Electroconvulsive therapy (ECT) is used to treat generalized seizures in psychiatric diseases. The aim of this study was to evaluate the effect of adding dexmedetomidine to ketamine on heart rate and blood pressure changes in in psychiatric patients undergoing electroconvulsive therapy (ECT)

    Materials and Methods

    In this randomized, double-blind randomized clinical trial, taken place at the Alzahra Subspecialty Medical Center (Isfahan, Iran) between 2018- 2019. Fifty patients who were candidate for undergoing ECT entered the study and were divided into two groups namely A and B. The group A received a package containing 0.5 mg/kg succinylcholine and 1.5 mg/kg ketamine plus 0.1 mg/kg dexmedetomidine, and the group B received a medicine package containing 0.5 mg/kg succinylcholine and 1.5 mg/kg ketamine plus normal saline. The hemodynamic variables and side effects of the two drug classes were evaluated and compared to each other.

    Results

    The durations of spontaneous respiratory recovery from seizure termination, end seizure to complete consciousness and recovery in the group A was significantly lower than the group B (P<0.001). However, the mean of systolic blood pressure and mean arterial blood pressure after the end of seizure was significantly less in the group A than the group B, but the mean of SPO2 in the fifth minute in the group B was significantly lower than the group A. However, the frequency of nausea and muscle pain in the group B was significantly higher than the group A.

    Conclusion

    The addition of dexmedetomidine to ketamine in the candidate patients for ECT can shorten the duration of seizure, recovery time, respiratory depression, and also reduce complications such as nausea, muscle pain and oxygen depletion.

    Keywords: Electroconvulsive Therapy, Dexmedetomidine, Ketamine, Hemodynamic}
  • احمد یراقی، عظیم هنرمند، زهرا ایروانی*
    مقدمه

     اختلال همودینامیک از عوارض شایع و جدی در طی لوله گذاری داخل تراشه است که جهت پیش گیری از آن، روش های پیش گیرانه ی مختلفی ارایه شده است، اما در این زمینه اتفاق نظر وجود ندارد. این مطالعه، با هدف تعیین تاثیر سه دز متفاوت سوفنتانیل بر تغییرات ضربان قلب و فشار خون بعد از لارنگوسکوپی و لوله گذاری تراشه و مقایسه ی آن با گروه شاهد انجام گرفت.

    روش ها

     در یک مطالعه ی کارآزمایی بالینی دو سو کور، 128 بیمار تحت اعمال جراحی تحت بیهوشی عمومی در 4 گروه 32 نفره توزیع شدند. در گروه اول، به عنوان گروه شاهد، دارویی تزریق نشد و در سه گروه دیگر، به ترتیب 1/0، 2/0 و 3/0 میکروگرم/کیلوگرم سوفنتانیل قبل از لارنگوسکوپی به بیماران تزریق شد و متغیرهای همودینامیک بیماران در دقایق صفر، 1، 3، 5 و 10 بعد از لارنگوسکوپی تعیین و بین چهار گروه مقایسه شد.

    یافته ها

     روند تغییرات فشار خون در طی مدت لارنگوسکوپی بین چهار گروه اختلاف معنی داری داشت، اما تغییرات ضربان قلب و درصد اشباع اکسیژن بین چهار گروه اختلافی نداشت. بررسی تغییرات سطح متغیرهای همودینامیک نشان داد که گروه دریافت کننده ی دز 3/0 میکروگرم/کیلوگرم سوفنتانیل، از ثبات بالاتری در حین لارنگوسکوپی برخوردار بودند و در زمان لارنگوسکوپی، متغیرهای همودینامیک آن ها دچار افزایش یا کاهش قابل توجهی نشدند.

    نتیجه گیری

    به نظر می رسد که دز 3/0 میکروگرم/کیلوگرم سوفنتانیل با ثبات مطلوب همودینامیک بیماران در طی لارنگوسکوپی و تعبیه ی لوله ی تراشه همراه می باشد

    کلید واژگان: لارنگوسکوپی, همودینامیک, سوفنتانیل}
    Ahmad Yaraghi, Azim Honarmand, Zahra Iravani*
    Background

    Hemodynamic disorders is a common and serious complication during endotracheal intubation with various suggested preventive methods; but there is no consensus. The aim of this study was to determine the effect of three different doses of sufentanil on heart rate and blood pressure changes after laryngoscopy and endotracheal intubation, and to compare it with the control group.

    Methods

    In a double-blind clinical trial study, 128 patients undergoing surgery with general anesthesia were randomly divided into 4 groups of 32. In the first group, as the control group, the drug was not injected, and the other three groups received 0.1, 0.2, and 0.3 µg/kg sufentanil, respectively, which was injected before laryngoscopy. Hemodynamic parameters were determined at 0, 1, 3, 5, and 10 minutes after laryngoscopy, and were compared between the four groups.

    Findings

    The trend of blood pressure changes during laryngoscopy was significantly different between the four groups; but the changes in heart rate and oxygen saturation were not different between the groups. Changes in the level of hemodynamic parameters showed that the group receiving 0.3 µg/kg sufentanil had higher stability during the laryngoscopy.

    Conclusion

    Dosage of 0.3 µg/kg sufentanil appears to be associated with favorable hemodynamic stability of patients during laryngoscopy and endotracheal tube insertion.

    Keywords: Laryngoscopy, Hemodynamics, Sufentanil}
  • بهزاد ناظم *، عظیم هنرمند، نگار رضایی
    مقدمه

    امروزه، الکتروشوک درمانی به عنوان یکی از روش های درمانی کارامد در اختلالات روان پزشکی مورد استفاده قرار می گیرد. با این وجود، هم تحریک اولیه ی ایجاد شده توسط Electroconvulsive therapy (ECT) و هم تشنج ایجاد شده منجر به افزایش تعداد ضربان قلب و فشار خون به شکل قابل توجهی می گردد و به حدی می رسد که در بیماران با خطر بالا، می تواند منجر به ایسکمی و بیماری کرونری گردد. در این مقاله به مقایسه ی اثرگذاری دو دز دارویی لابتالول بر روی تغییرات همودینامیک ناشی از الکتروشوک درمانی پرداخته شد.

    روش ها

    در این مطالعه ی کارآزمایی بالینی تصادفی متقاطع بر روی 36 بیمار، برای دو نوبت درمان ECT به صورت تصادفی، در هر بار یک دز لابتالول شامل دزهای 0/2 و 0/4 میلی گرم/کیلوگرم استفاده گردید. همچنین، تمام بیماران سوکسینیل کولین 0/5 میلی گرم/کیلوگرم و تیوپنتال سدیم با دز 2 میلی گرم/کیلوگرم دریافت نمودند. فشار خون، ضربان قلب، میزان اشباع اکسیژن، مدت ریکاوری و زمان ایجاد تنفس خودبه خودی پس از ECT و عوارض در دو ترکیب درمانی ثبت و مقایسه گردید.

    یافته ها

    در دو گروه میانگین فشار خون متوسط، سیستول و دیاستول تفاوت معنی داری در مقایسه با هم نداشتند و میزان تهوع و استفراغ به طور معنی داری در گروه با دز کم لابتالول نسبت به گروه با دز بالای لابتالول کمتر و این تفاوت معنی دار بود (0/020 = P).

    نتیجه گیری

    هر دو دز 0/2 و 0/4 میلی گرم/کیلوگرم لابتالول، بدون تاثیر بر کیفیت و زمان تشنج، می تواند همودینامیک پایداری را طی الکتروشوک درمانی ایجاد نماید، اما از نظر بروز عوارض، دز کم لابتالول مطلوب تر است.

    کلید واژگان: الکترو شوک درمانی, لابتالول, هودینامیک}
    Azim Honarmand, Negar Rezaei, Behzad Nazem*
    Background

    Nowadays, electroconvulsive therapy (ECT) is considered as an effective treatment for psychological disorders. The ECT, and induced seizure, stimulates cardiovascular system through parasympathetic system and then sympathetic stimulation. Therefore, heart rate and blood pressure increase significantly to the extent that may cause ischemia and coronary diseases in high-risk patients. In the current study, the effects of two different doses of labetalol treatment on hemodynamic changes during ETC were compared.

    Methods

    The current cross-sectional randomized clinical trial study was conducted on 36 patients underwent two sessions of ECT. Each time, they were randomly treated with one of the labetalol doses of 0.2 or 0.4 mg/kg. Furthermore, all the patients were treated with 0.5 mg/kg succinylcholine and 2 mg/kg sodium thiopental. Blood pressure, heart rate, oxygen saturation, recovery duration, time of spontaneous respiration return following ECT, and dose-related complications were recorded in two groups and compared.

    Findings

    Comparison of two groups presented no statistical differences regarding mean arterial, systolic, and diastolic blood pressure; while nausea and vomiting occurred less in low-dose-treated group (P = 0.020).

    Conclusion

     Both doses of 0.2 and 0.4 mg/kg labetalol could make a stable hemodynamic without affecting the quality and duration of the seizure in negative manner; but low dose of labetalol was accompanied with fewer adverse effects.

    Keywords: Electroconvulsive therapy, Labetalol, Hemodynamics}
  • بهزاد ناظم رعایا *، عظیم هنرمند، شیرین هاشمی فشارکی
    مقدمه

    امروزه الکتروشوک درمانی (Electroconvulsive therapy یا ECT) به عنوان یکی از روش های درمانی کارامد در اختلالات روان پزشکی به وفور مورد استفاده قرار می گیرد. اساس یک الکتروشوک موفق را ایجاد تشنجی با شدت، کیفیت و مدت مناسب تشکیل می دهد. از این رو، جهت ایجاد چنین تشنجی باید از داروی بیهوشی مناسب استفاده گردد. مطالعه ی حاضر، با هدف مقایسه ی تاثیر افزودن رمی فنتانیل در برابر افزودن کتامین به پروپوفول بر تغییرات همودینامیک و مدت زمان تشنج انجام شد.

    روش ها

     مطالعه ی کارآزمایی بالینی متقاطع حاضر، بر روی 40 بیمار کاندیدای الکتروشوک درمانی طی سال های 97-1396 انجام شد. بیماران برای دو نوبت درمان ECT به صورت تصادفی، هر بار یکی از ترکیب های درمانی شامل درمان با پروپوفول- رمی فنتانیل در برابر پروپوفول- کتامین جهت مرتبه ی دوم ECT دریافت نمودند. همچنین، تمام بیماران سوکسینیل کولین 5/0 میلی گرم/کیلوگرم و پروپوفول با دز 5/0 میلی گرم/کیلوگرم دریافت نمودند. فشار خون، ضربان قلب، درصد اشباع اکسیژن، مدت ریکاوری و زمان ایجاد تنفس خودبه خودی پس از ECT و عوارض در دو ترکیب درمانی ثبت و مقایسه گردید.

    یافته ها

     دو گروه مطالعه از نظر فشار خون سیستول (180/0 = P)، فشار خون دیاستول (920/0 = P) و فشار خون متوسط شریانی (360/0 = P)، درصد اشباع اکسیژن (999/0 < P) و زمان ایجاد تنفس خودبه خودی در ریکاوری (950/0 = P) تفاوت معنی داری نداشتند. بروز تاکی کاردی (001/0 > P) و مدت زمان ریکاوری (040/0 = P) در گروه پروپوفول- کتامین به صورت معنی داری بیشتر بود. همچنین، تهوع و استفراغ در گروه پروپوفول- کتامین 8 مورد و بیشتر از گروه پروپوفول- رمی فنتانیل (2 مورد) بود (080/0 = P). میانگین زمان تشنج در گروه پروپوفول- کتامین، 74/7 ± 12/36 و در گروه پروپوفول- رمی فنتانیل، 13/5 ± 07/30 ثانیه ارزیابی شد که این مقدار به طور معنی داری در گروه پروپوفول- رمی فنتانیل پایین تر بود (001/0 > P).

    نتیجه گیری

     طبق یافته های این مطالعه، استفاده از ترکیب پروپوفول- رمی فنتانیل با در نظر گرفتن مدت زمان القای تشنج، ثبات همودینامیک و نیز عوارض جانبی کمتر نسبت به ترکیب پروپوفول- کتامین ارجح است. با توجه به محدودیت مطالعات مقایسه ای بر روی کتامین و رمی فنتانیل، انجام مطالعات بیشتر در این زمینه توصیه می گردد.

    کلید واژگان: الکتروشوک درمانی, پروپوفول, کتامین, رمی فنتانیل, همودینامیک}
    Behzad Nazemroaya *, Azim Honarmand, Shirin Hashemi Fesharaki
    Background

    Nowadays, electroconvulsive therapy (ECT) is an efficient treatment of psychological disorders. The basis of a successful ECT is induction of a seizure with purposeful intensity, quality, and duration. Thus, an appropriate anesthetic agent is required. The current study compared the efficacy of remifentanil versus ketamine add-on therapy to propofol on hemodynamic change and seizure duration in ECT.

    Methods

    The current cross-sectional clinical trial study was conducted on 40 patients under ECT in years 2017-18. Patients were randomly treated with each of the combination therapies as they were randomly treated with one for the first session of ECT, and with the later for the second session. Combinations of anesthesia included treatment with propofol-remifentanil versus propofol-ketamine. Furthermore, all patients received 0.5 mg/kg of succinylcholine and 0.5 mg/kg of propofol. Blood pressure, pulse rate, oxygen saturation, recovery duration, and time of spontaneous respiration following ECT, as well as complications, were recorded and compared.

    Findings

    Two assessed groups were not statistically different regarding systolic (P = 0.180) and diastolic blood pressure (P = 0.920), mean arterial pressure (P = 0.360), oxygen saturation (P > 0.999), and spontaneous respiration in recovery (P = 0.950). Tachycardia incidence (P < 0.001) and duration of recovery stay (P = 0.040) was significantly higher in propofol-ketamine group. Furthermore, nausea and vomiting was more in propofol-ketamine group (8 cases versus 2 cases; P = 0.080). The mean seizure duration was 36.12 ± 7.74 seconds propofol-ketamine and 30.07 ± 5.13 seconds in propofol-remifentanil group with a significant difference (P < 0.001).

    Conclusion

    Based on findings of the current study, combination of propofol-remifentanil was superior to combination of propofol-ketamine regarding seizure duration, hemodynamic stability, and less adverse effects. Due to limited number of studies comparing mentioned remedies, further studies are recommended.

    Keywords: Electroconvulsive therapy, Propofol, Ketamine, Remifentanil, Hemodynamics}
  • حمیدرضا شتابی، عظیم هنرمند، لیلی آدینه مهر*، رضا کاویانی
    زمینه و هدف
    این مطالعه با هدف بررسی تاثیر ترکیب تیوپنتال سدیم-میدازولام بر پاسخ استرسی و تغییرات همودینامیک حین اداره ی راه هوایی با لوله گذاری تراشه(Endotracheal tube) یا ماسک حنجره ای انجام شد.
    روش بررسی
    در این مطالعه کارآزمایی بالینی، 70 بیمار با ASA 1و2 کاندید جراحی الکتیو به طور تصادفی در دو گروه لوله گذاری داخل تراشه و قرار دادن ماسک حنجره ای (laryngeal mask airway) تقسیم شدند. متغیرهای همودینامیک شامل فشار متوسط شریانی، ضربان قلب، درصد اشباع اکسیژن شریانی، در دو گروه در زمان های قبل و بعد از لوله گذاری اندازه گیری شد و مورد مقایسه قرار گرفت.
    یافته ها
    بین دو گروه اختلاف معنی داری بر اساس داده های دموگرافیک (سن، جنس، قد و وزن) و یافته های ضربان قلب، فشار متوسط شریانی و درصد اشباع اکسیژن شریانی، در زمان های 1 و 3 دقیقه بعد از القای بیهوشی و دقایق 1، 3، 5 و 10 بعد از لوله گذاری وجود نداشت (0.05P>) اما بین دو گروه اختلاف معنی داری بر اساس ضربان قلب در زمان های 1 و 3 دقیقه بعد از لوله گذاری داخل تراشه وجود داشت به طوری که ضربان قلب در این زمان ها در گروه لوله گذاری داخل تراشه به صورت معنی داری بالاتر از گروه ماسک حنجره ای بود  (0.05>P ).
    نتیجه گیری
     اساس یافته های این مطالعه ترکیب تیوپنتال سدیم- میدازولام با تضعیف پاسخ استرسی به لوله گذاری تراشه و قرار دادن ماسک حنجره و حداقل تغییرات ضربان قلب و فشار خون همراه است و ترکیبی موثر و ایمن است.
    کلید واژگان: تیوپنتال سدیم, میدازولام, لوله گذاری تراشه, ماسک حنجره ای, تغییرات همودینامیک}
    Hamidreza Shetabi, Azim Honarmand, Laili Adinehmehr*, Reza Kaviani
    Background and Aim
    The purpose of this study was to compare the effect of thiopental sodium-midazolam combination on the stress response and hemodynamic changes between tracheal intubation and laryngeal mask airway insertion during airway management.
    Materials and Methods
    In this clinical trial study, 70 patients ASA 1, 2 candidates for elective surgery were randomly divided into two groups of tracheal intubation and laryngeal airway mask insertion. Hemodynamic variables including mean arterial pressure, heart rate, and arterial oxygen saturation were measured and compared between the two groups before and after intubation.
    Results
    There was no significant difference between the two groups in regard to demographic data (age, sex, height, and weight), heart rate, mean arterial pressure and arterial oxygen saturation at 1 and 3 minutes after induction of anesthesia and 1, 3, 5 and 10 minutes after intubation. (P> 0.05). But there were significant differences between the two groups in relation to heart rate at 1 and 3 minutes after intubation, so that heart rate at these times was significantly higher in the intubation group than in the laryngeal airway mask group (P <0.05).
    Conclusion
    Based on the findings of this study, use of thiopental sodium midazolam combination was effective and safe and attenuated the stress response to airway management with resultant minimal changes in the heart rate and blood pressure.
    Keywords: Thiopental sodium, Midazolam, Tracheal intubation, Laryngeal airway mask, Hemodynamic changes}
  • محمدرضا صفوی، عظیم هنرمند، فاطمه حسینی*

    قدمه: با توجه به اهمیت لرز به عنوان عارضه ی مهمی در بیماران پس از بی حسی نخاعی، پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی تزریق سه داروی دگزامتازون، میدازولام و اندانسترون به تنهایی و در ترکیب با یکدیگر، بر لرز بیماران انجام شد.
    روش ها
    در این مطالعه ی کارآزمایی بالینی، 179 بیمار کاندید جراحی ارتوپدی اندام تحتانی که طی سال های 96-1395 به بیمارستان کاشانی مراجعه کرده بودند، شرکت نمودند. بیماران به پنج گروه دریافت کننده ی میدازولام، اندانسترون، دگزامتازون، ترکیب سه دارو و دارونما تقسیم شدند. شدت لرز و اطلاعات همودینامیک در بیماران مورد بررسی قرار گرفت.
    یافته ها
    اختلاف معنی داری بین گروه ها بر اساس درجه ی حرارت مرکزی و محیطی در زمان های قبل از بی حسی نخاعی و 5، 10، 15، 20، 25 و 30 دقیقه پس از آن وجود نداشت (050/0 < P). تفاوت بین گروه ها بر اساس شدت لرز در زمان های 15 دقیقه ی اول، دوم، سوم و چهارم، معنی دار بود (001/0 > P)؛ به طوری که شدت لرز در گروه دارونما بیشتر بود و بین سایر گروه ها نیز اختلاف معنی داری مشاهده شد (001/0 > P).
    نتیجه گیری
    ترکیب سه داروی میدازولام، دگزامتازون و اندانسترون می تواند بر کنترل لرز پس از اعمال جراحی ارتوپدی با بی حسی نخاعی، تاثیر داشته باشد
    کلید واژگان: میدازولام, دگزامتازون, اندانسترون, لرز, ارتوپدی}
    Mohammadreza Safavi, Azim Honarmand, Fatemeh Hosseni*
    Background
    Considering the importance of shivering, as an important complication in patients after spinal anesthesia, in this study, we determined that the effectiveness of injection of three drugs dexamethasone, midazolam, and ondansetron, alone or in combination, on the shivering of patients.
    Methods
    In this clinical trial study, 179 patients undergoing lower limb orthopedic surgeries referring to Kashani hospital, Isfahan, Iran, during the years 2006 to 2007 entered the study. Patients were divided into 5 groups receiving midazolam, ondansetron, dexamethasone, the combination of three drugs, and placebo. The severity of shivering and hemodynamic information were evaluated in patients.
    Findings
    There was no significant difference between the groups according to the central and peripheral temperature at the time before the anesthesia and at 5, 10, 15, 20, 25, and 30 minutes after it (P > 0.050). There was a significant difference between the groups based on the severity of shivering during the first, second, third, and fourth fifteen minutes (P < 0.001); so that the shivering intensity was higher in the placebo group, and there was a significant difference between the other groups as well. (P < 0.001).
    Conclusion
    Combination of the three drugs midazolam, dexamethasone, and ondansetron in orthopedic surgeries with spinal anesthesia can be associated with controlling of shivering.
    Keywords: Midazolam, Dexamethasone, Ondansetron, Shivering, Orthopedics}
  • عظیم هنرمند، مجتبی تقئی*، احمد یراقی، محمدرضا صفوی
     
    مقدمه
    پژوهش حاضر با هدف مقایسه ی پیش بینی لوله گذاری مشکل از طریق شش شاخص ارتفاع تیرومنتال (Thyromental height یا TMH)، Acromio-axillo-suprasternal notch index (AASI)، آزمون تغییر یافته ی Mallampati (Modified Mallampati test یا MMT)، آزمون گاز گرفتن لب فوقانی (Upper lip bite test یا ULBT)، نسبت قد به فاصله ی تیرومنتال (Ratio of height to thyromental distance یا RHTMD) و نسبت محیط دور گردن به ارتفاع تیرومنتال (Neck circumference/Thyromental height یا NC/TMH) در بیماران تحت بیهوشی عمومی انجام شد.
    روش ها
    در این مطالعه ی مقطعی، 600 بیمار کاندید عمل جراحی انتخاب شدند و وضعیت لوله گذاری در آن ها با استفاده از شش شاخص مذکور تعیین گردید. نقطه ی برش و ارزش تشخیصی شاخص های مورد بررسی با کمک معیار Cormack-Lehane مورد ارزیابی قرار گرفت.
    یافته ها
    شاخص NC/TMH دارای بالاترین حساسیت (6/80 درصد) و AASI دارای بالاترین ویژگی (8/94 درصد) بود. از بین شاخص های مورد بررسی، بالاترین ارزش اخباری مثبت به NC/TMH و بالاترین ارزش اخباری منفی نیز به ULBT اختصاص داشت. از لحاظ درست نمایی، ULBT دارای بالاترین نسبت ارزش اخباری مثبت و TMH دارای بالاترین نسبت ارزش اخباری منفی بود.
    نتیجه گیری
    معیارهای NC/TMH، AASI و TMH در مقایسه با سایر شاخص های ارزیابی راه هوایی، از ارزش تشخیصی بالاتری برخوردار می باشند و می توان از آن ها جهت تعیین وضعیت لوله گذاری بیماران تحت عمل جراحی استفاده نمود.
    کلید واژگان: لارنگوسکوپی, پیش بینی, شاخص, بیهوشی عمومی}
    Azim Honarmand, Mojtaba Taghaei*, Ahmad Yaraghi, Mohammadreza Safavi
    Background
    This study aimed to compare the ability of predicting difficult intubation by six indexes of thyromental height (TMH), acromioaxillary-suprasternal notch index (AASI), modified mallampati test (MMT), upper lip biting test (ULBT), height to thyromental distance ratio (RHTMD), and neck circumference to thyromental height ratio (NC/TMH) in patients undergoing general anesthesia.
    Methods
    In this cross-sectional study, 600 patients undergoing surgeries were selected, and difficult laryngoscopy was evaluated using above the six tests. The cut-of-point and diagnostic values were determined in comparison with Cormack-Lehane index.
    Findings
    The NC/TMH test had the highest sensitivity (80.6%) and AASI had the highest specificity (94.8%). Moreover, among the six testes, NC/TMH had the highest positive predictive value (PPV), and ULBT had highest negative predictive value (NPV). ULBT had the highest positive likelihood ratio and TMH had the highest negative likelihood ratio.
    Conclusion
    Compared with the other tests, NC/TMH, AASI, and TMH had better diagnostic values for evaluating airway, and can be used to detect difficult laryngoscopy.
    Keywords: Laryngoscopy, Forecasting, Indexes, Anesthesia, General}
  • محمدرضا صفوی، عظیم هنرمند، امیر شفا، فریبا چوپان نژاد *
    مقدمه
    امروزه از روش های مختلفی برای تعیین میزان دشواری لارنگوسکوپی استفاده می شود. این مطالعه با هدف بررسی مقایسه ی عملکرد Acromioaxillosuprasternal notch index (AASI) با معیارهای آناتومی قدیمی سر و گردن در پیش بینی لارنگوسکوپی مشکل در اعمال جراحی نیازمند به لوله گذاری تراشه تحت بیهوشی عمومی در کودکان انجام شد.
    روش ها
    در این مطالعه ی مقطعی، 379 کودک که تحت عمل جراحی با اینتوباسیون و بیهوشی عمومی بودند، وارد مطالعه شدند. بیماران بر اساس نمره ی Cormack-Lehane به دو گروه لارنگوسکوپی آسان (درجه های 1 و 2) و دشوار (درجه های 3 و 4) تقسیم شدند. سیستم های فاصله ی تیرومنتال، نسبت قد به فاصله ی تیرومنتال، روش Upper lip bite test (ULBT)، محیط دور گردن و AASI مورد بررسی و مقایسه قرار گرفت.
    یافته ها
    نمای لارنگوسکوپی در 48 نفر دشوار (38 مورد درجه ی 3 و 10 مورد درجه ی 4) بود. بین دو نوع لارنگوسکوپی سخت و آسان اختلاف معنی داری بر اساس فاصله ی تیرومنتال، محیط گردن، نسبت قد به تیرومنتال و AASI وجود نداشت (050/0 < P)، اما بین دو لارنگوسکوپی آسان و سخت اختلاف معنی داری بر اساس روش های ULBT و Modified Mallampati test (MMT) وجود داشت (050/0 > P). نسبت قد به تیرومنتال، AASI و محیط گردن حساسیت به ترتیب 2/31 ، 9/47 و 1/51 درصد و ویژگی به ترتیب 7/52، 6/45 و 9/48 درصد داشتند.
    نتیجه گیری
    محیط گردن و سپس ASSI بهتر از روش نسبت قد به تیرومنتال است و از طرفی، روش MMT بهتر از روش ULBT به منظور تعیین لارنگوسکوپی دشوار در کودکان است.
    کلید واژگان: لارنگوسکوپی, کودکان, بیهوشی عمومی, اینتوباسیون}
    Mohammadreza Safavi, Azim Honarmand, Amir Shafa, Fariba Choopannejad *
    Background
    Nowadays, various methods are used to determine the difficulty of laryngoscopy. In this study, we aimed to compare the performance of the acromioaxillosuprasternal notch index (AASI) with the old anatomical criteria of the head and neck in predicting difficult laryngoscopy in pediatrics surgical procedures requiring tracheal intubation under general anesthesia.
    Methods
    In this cross-sectional study, 379 children undergoing general anesthesia and intubation were divided into two groups based on easy (grades 1 and 2) and difficult (grades 3 and 4) laryngoscopy based on the score of Cormack-Lehane. The systems of thyromental distance, the ratio of height-to-thyromental distance (RHTMD), Upper lip bite test (ULBT), the circumference of the neck, and AASI were assessed and compared in predicting the difficulty of laryngoscopy.
    Findings
    The laryngoscopic view was difficult in 48 patients (38 with grade 3 and 10 with grade 4). There was no significant difference between the two types of difficult and easy laryngoscopy based on thyromental distance, neck circumference, RHTMD, and AASI methods (P > 0.050); but there was a significant difference between two easy and difficult laryngoscopies based on ULBT and MMT methods (P < 0.050). The sensitivity of RHTMD, AASI, and neck circumference was 31.2, 47.9, and 51.1 percent, respectively, and specificity of them was 52.7, 45.6, and 48.9 percent, respectively.
    Conclusion
    The neck circumference and then ASSI method is better than the RHTMD method, and the MMT method is better than the ULBT method in order to determine difficult laryngoscopy in children.
    Keywords: Laryngoscopy, Pediatrics, Anesthesia, general, Intubation}
  • محمدرضا صفوی، عظیم هنرمند، نازنین واحدی*
    مقدمه
    سرفه و گلودرد، از شایع ترین عوارضی است که به دنبال اینتوباسیون اتفاق می افتد. داروهای متعددی جهت کاهش این موارد بررسی شدند، اما اطلاعات در این زمینه محدود و متناقض است. مطالعه ی حاضر، با هدف مقایسه ی تاثیر لیدوکائین قلیایی اینتراکاف و لیدوکائین تزریق وریدی با گروه شاهد انجام شد.
    روش ها
    مطالعه ی حاضر از نوع کارآزمایی بالینی تصادفی شده ی شاهددار دو سو کور بود که بر روی 99 نفر از بیماران تحت اینتوباسیون انجام شد. بیماران به صورت تصادفی به سه گروه شامل گروه لیدوکائین قلیایی اینتراکاف (33 نفر)، گروه لیدوکائین تزریق وریدی (33 نفر) و گروه شاهد (33 نفر) تقسیم شدند. در این گروه کاف با هوا تا فشار اولیه ی زیر 30 سانتی متر آب پر گردید. فراوانی سرفه و شدت گلودرد بر اساس معیار دیداری سنجش درد (Visual analog scale یا VAS) بلافاصله بعد از اکستوباسیون و در زمان های 15 دقیقه، 1، 2، 3، 12 و 24ساعت بعد از اکستوباسیون اندازه گیری و مقایسه شد.
    یافته ها
    شدت گلودرد در زمان های مختلف در سه گروه تفاوت معنی داری نداشت (050/0 < P)، اما طی 24 ساعت در هر سه گروه لیدوکائین قلیایی اینتراکاف (001/0 > P)، لیدوکائین تزریق وریدی (001/0 > P) و شاهد (001/0 = P) به صورت معنی داری کاهش یافت. شدت گلودرد در طی 24 ساعت در هر سه گروه به صورت معنی داری کاهش یافت (050/0 > P). مقایسه ی تعداد سرفه در زمان های بلافاصله پس از اکستوباسیون (005/0 = P) و پس از 24ساعت (007/0 = P) در گروه لیدوکائین قلیایی اینتراکاف کمتر از سایرین بود. تعداد سرفه طی 24 ساعت در هر سه گروه لیدوکائین قلیایی اینتراکاف (040/0 = P)، لیدوکائین تزریق وریدی (001/0 = P) و شاهد (002/0 = P) به صورت معنی داری کاهش یافت.
    نتیجه گیری
    با توجه به یافته های مطالعه ی حاضر، تفاوت معنی داری در استفاده از لیدوکائین تزریق وریدی، لیدوکائین قلیایی اینتراکاف و گروه شاهد در کاهش دردگلو وجود ندارد، اما استفاده از لیدوکائین قلیایی اینتراکاف، به صورت معنی داری در کاهش سرفه موثر است.
    کلید واژگان: لیدوکائین, گلودرد, سرفه, اینتوباسیون}
    Mohammad Reza Safavi, Azim Honarmand, Nazanin Vahedi*
    Coughing and sore throat are among the most common complications of intubation. Variety of drugs have been experimented to reduce these complications, but the information in this regard is limited and controversial. The current study compared intracuff alkalinized lidocaine, intravenous lidocaine, and a control group.
    Methods
    This was a randomized controlled double-blinded clinical trial study on 99 patients undergoing intubation. Patients were randomly divided into three equal groups, intracuff alkalinized lidocaine, intravenous lidocaine, and control group, in them, the cuff was filled with air till pressure reached under 30 cmH2O. Cough frequency and sore throat severity were assessed and compared based on visual analog scale (VAS) immediately after extubation, and within 15 minutes, 1, 2, 3, 12, and 24 hours after extubation.
    Findings
    Comparison of sore throat among 3 groups in different times showed no difference (P > 0.050); but within 24 hours decreased in all three groups of intracuff alkalinized lidocaine (P < 0.001), intravenous lidocaine (P < 0.001), and control (P = 0.001). Sore throat severity decreased significantly in all three groups during a period of 24 hours (P < 0.050). Comparison of cough frequency immediately after extubation (P = 0.005) and within 24 hours (P = 0.007) was significantly less in intracuff alkalinized lidocaine group. Within 24 hours, the frequency of coughing decreased significantly in all three groups of intracuff alkalinized lidocaine (P = 0.040), intravenous lidocaine (P = 0.001), and control (P = 0.002).
    Conclusion
    Based on the current study, there was no difference among alkalinized intracuff lidocaine, intravenous lidocaine, and control group in the reduction of sore throat, but to reduce cough, alkalinized lidocaine was significantly influential.
    Keywords: Lidocaine, Sore throat, Cough, Intubation}
  • محمدرضا صفوی، عظیم هنرمند، فرید یقینی
    مقدمه
    گلودرد بعد از عمل، یک عارضه ی شایع به دنبال عمل جراحی است. این مطالعه با هدف تعیین تاثیر پیش گیرانه ی غرغره ی سولفات منیزیم، غرغره ی کتامین یا تزریق دگزامتازون وریدی بر گلودرد پس از عمل جراحی در بیماران تحت بیهوشی عمومی و مقایسه ی آن با گروه شاهد انجام گرفت.
    روش ها
    در یک مطالعه ی کارآزمایی بالینی، 4 گروه 35 نفره از بیماران تحت اعمال جراحی، به ترتیب تحت غرغره ی 40 میلی گرم کتامین حل شده در 30 میلی لیتر نرمال سالین، 40 میلی گرم سولفات منیزیم حل شده در 320 میلی لیتر نرمال سالین، تزریق وریدی 8 میلی گرم دگزامتازون و غرغره ی 320 میلی لیتر نرمال سالین در
    30 دقیقه قبل از عمل قرار گرفتند و بروز و شدت گلودرد بعد از عمل بین چهار گروه مقایسه شد.
    یافته ها
    فراوانی گلودرد بعد از عمل در چهار گروه سولفات منیزیم، کتامین، دگزامتازون و شاهد به ترتیب 4/21، 1/16، 2/24 و 9/42 درصد بود و بین گروه ها اختلاف معنی داری وجود داشت (024/0 = P) ، اما شدت گلودرد بین گروه ها اختلاف معنی داری نداشت (210/0 = P).
    نتیجه گیری
    استفاده از غرغره ی سولفات منیزیم در قبل از عمل، باعث کاهش بروز گلودرد بعد از عمل، کاهش دریافت مخدر و همچنین، افزایش اولین زمان دریافت مخدر در مقایسه با غرغره ی کتامین و تزریق دگزامتازون می گردد. از این رو، به نظر می رسد استفاده از غرغره ی سولفات منیزیم نسبت به تزریق دگزامتازون و کتامین ارجح باشد.
    کلید واژگان: گلودرد بعد از عمل, سولفات منیزیم, کتامین, دگزامتازون}
    Mohammadreza Safavi, Azim Honarmand, Farid Yaghini
     
    Background
    Sore throat is a common complication following surgery. The aim of this study was to determine the preventive effect of magnesium sulfate gargle, ketamine glucose gargle or dexamethasone intravenous injection on postoperative sore throat in patients undergoing general anesthesia and to compare it with the control group.
    Methods
    In a clinical trial study, four groups of 35 patients undergoing surgery were treated with gargling 40 mg ketamine dissolved in 30 ml normal saline, gargling 40 mg of magnesium sulfate dissolved in 320 ml normal saline, or intravenous injection of 8 mg dexamethasone and gargling 320 ml normal saline half an hour before the surgery. The incidence and severity of postoperative sore throat were compared between the four groups. Findings: The frequency of postoperative sore throat was significantly different in four groups of magnesium sulfate (21.4%), ketamine (16.1%), dexamethasone (24.2%), and control (42.9%) (P = 0.024). But the severity of sore throat did not differ significantly between the groups (P = 0.210).
    Conclusion
    The use of preoperative magnesium sulfate as gargle reduces the incidence of postoperative sore throat, decreases drug intake, and increases the first time of drug intake compared with ketamine gargle and intravenous dexamethasone. Therefore, the use of magnesium sulfate gargle seems preferable to dexamethasone injections and ketamine.
    Keywords: Sore throat, Magnesium sulfate, Ketamine, Dexamethasone}
  • عظیم هنرمند_محمدرضا R صفوی_ساناز زارع
    مقدمه

    لرز بعد از عمل، یک عارضه ی شایع در اعمال جراحی تحت بی حسی نخاعی می باشد. این مطالعه، با هدف تعیین تاثیر پیش گیرانه ی دزهای متفاوت ترامادول تزریقی بر لرز حین و بعد از عمل جراحی ارتوپدی اندام تحتانی تحت بی حسی نخاعی در مقایسه با گروه شاهد انجام شد.

    روش ها

    در یک مطالعه ی کارآزمایی بالینی، 128 بیمار تحت اعمال جراحی ارتوپدی اندام تحتانی در 4 گروه 32 نفره توزیع شدند. در گروه های مداخله، به ترتیب 5/0، 75/0و 1 میلی گرم/کیلوگرم ترامادول در 5 دقیقه قبل از بی حسی نخاعی تزریق شد و در گروه شاهد، نرمال سالین با حجم مساوی تزریق گردید و بروز لرز بعد از عمل در 4 گروه مقایسه شد.

    یافته ها

    بررسی بروز لرز بعد از عمل در 4 گروه مورد مطالعه نشان داد که در مجموع، 11 نفر دچار لرز بعد از عمل شدند که به ترتیب 1 نفر (6/2 درصد) ، 2 نفر و 1 نفر (6/2 درصد) از گروه های دریافت کننده ی 5/0، 75/0و 1 میلی گرم/کیلوگرم ترامادول و 7 نفر (9/17 درصد) از گروه شاهد بودند و بروز لرز در گروه شاهد به طور معنی داری بیشتر بود (021/0 = P).

    نتیجه گیری

    در این مطالعه، هر سه دز 5/0، 75/0و 1 میلی گرم/کیلوگرم ترامادول در مقایسه با گروه شاهد در پیش گیری از لرز بعد از عمل موثر هستند، اما دز 1 میلی گرم/کیلوگرم ترامادول، تاثیر بیشتری بر کاهش شدت لرز بعد از عمل دارد. از این رو، به نظر می رسد دز 1 میلی گرم/کیلوگرم، دز مناسب تری برای کنترل لرز بعد از عمل باشد.

    کلید واژگان: لرز, ترامادول, جراحی ارتوپدی, بیهوشی نخاعی}
    Azim Honarmand, Mohammadreza Reza Safavi, Sanaz Zare
    Background

    Postoperative shivering is a common complication of surgical procedures under spinal anesthesia. The aim of this study was to determine the preventive effect of different doses of tramadol injection on shivering during and after lumbar orthopedic surgery under spinal anesthesia as compared to control group.

    Methods

    In a clinical trial study, 128 patients underwent lower limb orthopedic surgery in 4 groups of 32 patients received 0.5, 0.75, and 1 mg/kg, tramadol and normal saline with equal volume, 5 minutes before spinal anesthesia. The incidence of postoperative shivering was compared in four groups. Findings: A total of 11 patients suffered from postoperative shivering, 1 (6.2%), 2 (1/5), and 1 (2.6%) received tramadol 0.5, 0.75, and 1 mg/kg, respectively, and 7 (17.9%) were of the control group. The incidence of shivering in the control group was significantly higher than other groups (P = 0.021).

    Conclusion

    In this study, all three doses of 0.5, 0.75, and 1 mg/kg of tramadol were effective in preventing postoperative shivering, but the dose of 1 mg/kg was more effective. Therefore, a dose of 1 mg/kg tramadol seems to be a more appropriate dose for controlling postoperative shivering.

    Keywords: Shivering, Tramadol, Orthopedic surgery, Anesthesia, Spinal}
  • محمدرضا صفوی، عظیم هنرمند، شهربانو ذوالفقاری
    مقدمه
    مطالعه ی حاضر، با هدف مقایسه ی اعمال پیش دارو با تیوپنتال سدیم، سولفات منیزیم، میدازولام، دز پریم اتومیدیت و رمی فنتانیل وریدی بر کاهش بروز میوکلونوس و درد ناشی از القای بیهوشی با اتومیدیت انجام گرفت.
    روش ها
    این مطالعه ی کارآزمایی بالینی بر روی 162 بیمار کاندیدای بیهوشی انجام گرفت. بیماران در شش گروه 27 نفره ی دریافت کننده ی تیوپنتال سدیم، سولفات منیزیم، میدازولام، رمی فنتانیل، دز پریم اتومیدیت یا سالین قرار گرفتند. سپس، درد، میوکلونوس و عوارض در شش گروه تعیین و مقایسه شد.
    یافته ها
    شدت میوکلونوس در دقایق صفر، 10 و 15 میان شش گروه مورد مطالعه تفاوت معنی داری نداشت و تنها در دقیقه ی 5، کمترین شدت میوکلونوس در بیماران دریافت کننده ی میدازولام (51/0) و رمی فنتانیل (81/0) و بیشترین شدت، در بیماران دریافت کننده ی منیزیم سولفات (88/1) و دز پریم اتومیدیت (77/1) دیده شد که این اختلاف از لحاظ آماری معنی دار بود (002/0 = P).
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد تجویز میدازولام به همراه اتومیدیت برای بیهوشی انتخاب مناسبی باشد؛ چرا که این روش درمانی، دارای عوارض کمتری نظیر بروز پایین تر میوکلونوس و درد کمتر می باشد. در عین حال، توصیه می گردد مطالعات بیشتری در این زمینه انجام گیرد.
    کلید واژگان: میوکلونوس, اتومیدیت, میدازولام, بیهوشی}
    Mohammadreza Safavi, Azim Honarmand, Shahrbanoo Zolfaghari
    Background
    This study aimed to compare premedication with sodium thiopental, magnesium sulfate, midazolam, prime etomidate dosage, remifentanil, and normal saline on decreasing myoclonus incidence and pain induced by anesthesia with etomidate.
    Methods
    In a clinical trial study, 162 patients who were candidates for anesthesia were randomly entered in 6 equal groups. Two minutes before induction of anesthesia, patients were treated with intravenous thiopental, magnesium sulfate, midazolam, remifentanil, prime etomidate dosage, or normal saline. Pain, myoclonus, and complications were determined and compared between the groups.
    Findings: Intensity of myoclonus was not significantly different between the six groups at zero, 10, and 15 minutes after anesthesia. But at 5th minute, midazolam (0.51) and fentanyl (0.81) groups had the lowest and magnesium sulfate (1.88) and prime etomidate dosage (1.77) groups had the highest myoclonus; the difference between the groups was significant (P = 0.002).
    Conclusion
    It seems that administration of midazolam with etomidate is the best choice for anesthesia. Therefore, it is recommended that this drug be used in combination with etomidate to induce anesthesia in patients. More studies are recommended.
    Keywords: Myoclonus, Etomidate, Midazolam, Anesthesia}
  • محمدرضا صفوی، عظیم هنرمند، مینا برزگر
    مقدمه
    مطالعات پیشین نشان داده است که فنتانیل، دگزامتازون و اندانسترون در پیش گیری از لرز حین عمل به دنبال بی حسی نخاعی موثرند، اما ترکیب این داروها مورد مطالعه قرار نگرفته بود. از این رو، مطالعه ی حاضر با هدف مقایسه ی تاثیر تزریق پیش داروی فنتانیل اینتراتکال با اندانسترون، دگزامتازون و ترکیب دگزامتازون- اندانسترون وریدی بر لرز حین عمل به دنبال بی حسی نخاعی با بوپیواکائین انجام شد.
    روش ها
    در یک مطالعه ی کارآزمایی بالینی، 185 بیمار تحت اعمال جراحی با بی حسی نخاعی در 5 گروه توزیع شدند. گروه اول 25 میکروگرم فنتانیل اینتراتکال، گروه دوم 4 میلی گرم اندانسترون وریدی، گروه سوم 1/0 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم دگزامتازون، گروه چهارم 1/0 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم دگزامتازون هم زمان با 4 میلی گرم اندانسترون وریدی و گروه پنجم 4 میلی لیتر نرمال سالین به صورت بلوس داخل وریدی قبل از بیهوشی نخاعی دریافت کردند و بروز لرز حین عمل در 5 گروه مقایسه شد.
    یافته ها
    میانگین نمره ی کلی لرز در مدت عمل و ریکاوری در گروه شاهد 33/0 ± 30/1، دگزامتازون و اندانسترون 04/0 ± 01/1، اندانسترون 20/0 ± 15/1، دگزامتازون 07/0 ± 04/1 و در گروه فنتانیل 15/0 ± 12/1 بود و بیماران گروه شاهد از شدت لرز بالاتری برخوردار بودند و دریافت کنندگان دگزامتازون و اندانسترون شدت لرز کمتری داشتند (001/0 > P).
    نتیجه گیری
    استفاده از دگزامتازون به همراه اندانسترون با کاهش بیشتر لرز بعد از عمل همراه بود و با عارضه ی همودینامیک قابل توجهی نداشت.
    کلید واژگان: لرز, اندانسترون, دگزامتازون, بوپیواکائین, بی حسی نخاعی}
    Mohammadreza Safavi, Azim Honarmand, Mina Barzegar
    Background
    Previous studies showed that dexamethasone and ondansetron had effect on preventing shivering in surgeries under spinal anesthesia but comparison of the two drugs was not studied. This study aimed to compare preemptive effect of intratechal fentanyl with intravenous ondansetron, dexamethasone, and dexamethasone plus ondansetron on shivering during surgeries under spinal anesthesia with bupivacaine.
    Methods
    In a clinical trial study, 185 patients under surgeries with spinal anesthesia were randomly divided in 5 groups of receiving 25 µg intratechal fentanyl, 4 mg intravenous ondansetron, 0.1 mg/kg intravenous dexamethasone, 0.1 mg/kg intravenous dexamethasone plus 4 mg intravenous ondansetron, and 4 ml intravenous normal saline in a bolus dose. The incidence of shivering during surgery was compared between the 5 groups.
    Findings: Mean shivering scale during surgery and recovery time in control, dexamethasone plus ondansetron, ondansetron alone, dexamethasone alone, and fentanyl groups were 1.30 ± 0.33, 1.01 ± 0.04, 1.15 ± 0.20, 1.04 ± 0.07 and 1.12 ± 0.15, respectively. Shivering intensity in control group was higher and in dexamethasone plus ondansetron was lower than others significantly (P
    Conclusion
    Using dexamethasone plus ondansetron have more effect on decreasing shivering during and after the surgery. In addition, this compound has not adverse effect on hemodynamic parameters.
    Keywords: Shivering, Bupivacaine, Dexamethasone, Ondansetron, Anesthesia, Spinal}
  • کیوان باقری، عظیم هنرمند، سید جمال الدین حسینی موسی
    مقدمه
    با وجود بهبود نتایج بعد از عمل های قلبی، دلیریوم یک عارضه ی نورولوژیک شایع بعد از جراحی قلبی می باشد. از این رو، مطالعه ی حاضر، با هدف بررسی ارتباط بین دلیریوم بعد از عمل با میانگین فشار شریانی طی پمپ قلبی- ریوی در بیماران کاندیدای بای پس عروق کرونر انجام شد.
    روش ها
    در مجموع، 100 بیمار بستری کاندیدای بای پس عروق قلبی قبل و بعد از جراحی مورد ارزیابی قرار گرفتند. به منظور بررسی ارتباط بین میانگین فشار شریانی و بروز دلیریوم، داده ها در بازه های قبل، حین و بعد از عمل جمع آوری شدند. بیماران با استفاده از آزمون کوتاه وضعیت ذهنی ارزیابی شدند.
    یافته ها
    دلیریوم قبل از عمل در 34 بیمار (34 درصد) یافت شد. همچنین، از 100 بیماری که تحت عمل بای پس عروق قلبی گرفتند، 74 بیمار (74 درصد) بیمار به دلیریوم بعد از عمل مبتلا شدند. ارتباط مثبت معنی داری بین امتیاز کل آزمون کوتاه وضعیت ذهنی و میانگین فشار شریانی طی پمپ قلبی- ریوی وجود داشت (020/0 = P و 220/0+ = r). همچنین، ارتباط معنی داری بین امتیاز کل آزمون کوتاه وضعیت ذهنی و درصد اشباع اکسیژن وجود داشت (030/0 = P و 290/0+ = r).
    نتیجه گیری
    مطالعه ی حاضر، ارتباط هایی بین بروز دلیریوم بعد از عمل و میانگین فشار شریانی و اشباع اکسیژن خون طی پمپ قلبی- ریوی را پیشنهاد می کند. حفظ میانگین فشار شریانی و اشباع اکسیژن خون در سطوح فیزیولوژیک طی پمپ قلبی- ریوی، ممکن است با میزان کمتر دلیریوم زودرس بعد از عمل و اختلال شناختی در ارتباط باشد.
    کلید واژگان: میانگین فشار شریانی, پیوند عروق کرونر, دلیریوم}
    Keyvan Bagheri, Azim Honarmand, Seyed Jamaleddin Hosseini-Moosa
    Background
    Despite improved outcomes after cardiac operations, delirium is a common neurologic complication after cardiac surgery. In this study, we aimed to investigate the association of postoperative delirium and mean arterial pressure (MAP) during cardiopulmonary pump in patients after coronary artery bypass graft (CABG).
    Methods
    100 inpatients submitted to coronary artery bypass graft were evaluated prior to and after surgery. In order to investigate the association between mean arterial pressure and incidence of delirium, data were collected at pre intra, and postoperative periods. The patients were examined for delirium using Mini-Mental State Examination (MMSE).
    Findings: Preoperative delirium was detected in 34 patients (34%) and 74 patients (74%) had postoperative delirium. There was a significant positive correlation between total score of MMSE and mean arterial pressure during cardiopulmonary pump (r = .22, P = 0.02). Furthermore, there was a significant correlation between total score of MMSE and O2 saturation (r = .22, P = 0.03).
    Conclusion
    Present study suggests associations between incidence of postoperative delirium and mean arterial pressure and O2 saturation during cardiopulmonary pump. Maintaining mean arterial pressure and O2 saturation of blood at physiologic levels during cardiopulmonary pump may be associated with less early postoperative delirium and cognitive dysfunction.
    Keywords: Coronary artery bypass grafting, Delirium, Mean arterial pressure}
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال