علیر ضا استاد رحیمی
-
پیشرفت های اخیر در صنعت بسته بندی، توسعه راه حل های نوآورانه ای مانند بسته بندی فعال و هوشمند را ممکن ساخته است. در میان این نوآوری ها، الکتروریسی به عنوان یک تکنیک امیدوارکننده برای ساخت مواد بسته بندی نانوالیافی با نسبت سطح به حجم بالا ظاهر شده است که بارگذاری بیشتر عوامل فعال را تسهیل می کند.با توجه به نگرانی فزاینده در مورد باکتری های مقاوم به آنتی بیوتیک، استفاده از آنتی بیوتیک ها در صنایع غذایی به طور فزاینده ای اجتناب می شود. به عنوان یک جایگزین، باکتریوفاژها به دلیل ویژگی و اثربخشی خود در برابر عفونت های باکتریایی مقاوم به آنتی بیوتیک، پتانسیل بالایی از خود نشان داده اند. این مطالعه با هدف جداسازی باکتریوفاژهای لیتیک قوی با هدف قرار دادن سویه های اشریشیا کلی از آب دریای خزر و تثبیت آنها بر روی نانوالیاف الکتروریسی شده متشکل از پلی وینیل الکل (PVA)، پلی کاپرولاکتون (PCL) و نانوسلولز باکتریایی (BNC) انجام شد.تثبیت موفقیت آمیز فاژها بر روی نانوالیاف از طریق میکروسکوپ الکترونی روبشی (SEM) تایید شد، در حالی که میکروسکوپ الکترونی عبوری (TEM) فاژها را به عنوان متعلق به خانواده Siphoviridae و Podoviridae مشخص کرد. ترکیب نانو سلولز باکتریایی در ساختار نانوالیاف به طور قابل توجهی استحکام مکانیکی را افزایش داد و خواص ماتریکس الیاف را بهبود بخشید. اثر ضد میکروبی، ارزیابی شده از طریق روش دیسک دیفیوژن، هاله مهاری 13 میلی متری را نشان داد که از آنتی بیوتیک آمپی سیلین پیشی گرفت.نانوالیاف فعالیت ضد میکروبی پایداری را در طول یک ماه نشان دادند، با زنده ماندن فاژ در دمای 24 درجه سانتی گراد، 4 درجه سانتی گراد و 20- درجه سانتی گراد حفظ شد. این نتایج بر پتانسیل نانوالیاف الکتروریسی شده با باکتریوفاژها به عنوان عوامل ضد میکروبی موثر برای مبارزه با آلودگی باکتریایی، و ارائه یک رویکرد امیدوارکننده برای بهبود ایمنی مواد غذایی و افزایش عمر مفید، تاکید می کند.کلید واژگان: باکتریوفاژ، پلی کاپرولاکتون، پلی وینیل الکل، نانو الیاف، نانوسلولز باکتریاییFood packaging plays a critical role in preserving the freshness and quality of foods while preventing microbial spoilage. Advances in this field have led to the development of intelligent and active packaging systems incorporating nanotechnology. Among these, electrospinning has gained attention for producing nanofibrous materials with high surface-to-volume ratios, enabling the efficient loading of active agents.In response to the growing concern over antibiotic-resistant bacteria, this study investigates the use of bacteriophages as an alternative antimicrobial agent. Lytic bacteriophages targeting Escherichia coli were isolated from Caspian seawater and immobilized onto electrospun nanofibers composed of polyvinyl alcohol (PVA), polycaprolactone (PCL), and bacterial nanocellulose (BNC). SEM confirmed successful phage immobilization, while TEM revealed their classification within the Siphoviridae and Podoviridae families.The addition of PCL to PVA enhanced the fibers' mechanical strength, reduced defects, and improved water resistance. Incorporating BNC further strengthened the nanofiber structure and enhanced its matrix properties. Antimicrobial testing using the disc diffusion method revealed an inhibition halo of 13 mm, exceeding that of the antibiotic ampicillin. Notably, the functionalized nanofibers retained antimicrobial efficacy for up to one month, with stable phage viability at 24°C, 4°C, and -20°C.These findings demonstrate the potential of electrospun nanofibers functionalized with bacteriophages as a sustainable solution for combating bacterial contamination in food packaging, contributing to enhanced food safety and extended shelf life.Keywords: Bacteriophages, Polycaprolactone, Poly Vinyl Alcohol, Nanofiber, Bacterial Nanocellulose
-
زمینه
جهت کاهش مشکلات سلامتی مربوط به چاقی، محدودیت دریافت کالری همراه با فعالیتبدنی، توصیه گردیده است. یافتهها افزایش مقادیر PYY3-36 را، در پاسخ به فعالیتهای شدید نشان دادهاند. این مطالعه به بررسی روش ورزش درمانی جهت کنترل اشتها و کاهش وزن زنان چاق یا مبتلا به اضافه وزن میپردازد.
روش کارمطالعه از نوع نیمهتجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون، دو گروهی(کنترل-تمرین) بود. جامعه مطالعه، زنان دارای اضافه وزن یا مبتلا به چاقی شهرستان تبریز با بازه 20-34 سال و نمایه توده بدن 27-34 کیلوگرم/مترمربع بود. 13 زن به صورت تصادفی در دو گروه هشت هفته تمرین هوازی (7 نفر) و کنترل (6 نفر) قرار گرفتند. اندازهگیری شاخصهای وزن، دورکمر، دور لگن، نیمرخ لیپیدی، کورتیزول و PYY3-36 در دو مرحله قبل و بعد هشت هفته فعالیت انجام یافت.
یافتهها:
میانگین شاخصها در قبل از شروع دوره در گروه کنترل و آزمایش تفاوت معنیداری نداشتند(P>0.05). در گروه کنترل میانگین شاخصها در بعد از دوره تمرین نسبت به قبل از آن تغییر معنیداری نداشت (P>0.05). نتایج آزمون t حاکی است که کاهش مقادیر نمایه توده بدن، نسبت دور کمر به باسن، PYY3-36، تریگلیسیرید، کلسترول و LDL در بعد از تمرین نسبت به قبل از تمرین در گروه آزمایش بطور معنیداری بیشتر از گروه کنترل بود (P>0.05).
نتیجه گیریانجام تمرینات هوازی با شدت80 درصد ضربان قلب ذخیره، روی شاخصهای تنسنجی و تعدیل نیمرخ لیپیدی موثر بوده و گام موثری جهت دستکاری مقادیر اشتها میباشد. همچنین، تغییر مقادیر کورتیزول همراستا با تغییر هورمون PYY3-36 نبوده و احتمالا جهت اثرپذیری، نیازمند دوره تمرینی طولانیتر میباشد.
کلید واژگان: تمرین هوازی، PYY3-36، کورتیزول، نیمرخ لیپیدی، چاق، اضافه وزنBackgroundLimited energy intake with physical activity is effective to reduce health problems associated with obesity. It has been shown that PYY3-36 level increased after intense exercise. This study investigated effect of exercise therapy on appetite suppression and weight loss among obese and/or overweight women.
MethodsThere was a quasi-experimental with a pretest-posttest design, two groups (control-exercise) study. Study population was overweight or obese women with 20-34 years old and body mass index 27-34 kg/m2. 13 women were randomly assigned in 2 groups (exercise group with 8 weeks of aerobic exercise training (n=7) and control group (n=6)). Weight, waist circumference, hip circumference, lipid profile, cortisol and PYY3-36 were measured at baseline and end of the study.
ResultsIn baseline of study, there was no significant difference across the groups in factors mean (P>0.05).In control group, after 8 weeks, there was no significant difference in variables.(P>0.05) However, In exercise group significant decrease was observed in BMI, WHR, PYY3-36, TG, CHOLESTROL(TC) and LDL, compared to control group (P<0.05).
ConclusionAerobic exercise within the 80% of heart rate reserve is beneficial in lipid profile, appetite management and modified anthropometric factors. These studies demonstrate that a cortisol change is not along with PYY3-36 changes. We suggest the longer exercise training for this purpose.
Keywords: Aerobic Training, PYY3-36, Cortisol, Lipid Profile, Obesity, Overweight -
مجله پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تبریز، سال چهل و دوم شماره 3 (پیاپی 147، امرداد و شهریور 1399)، صص 303 -318زمینه
مطالعات انجام شده در سالهای اخیر حاکی از ارتباط معنی داری بین باکتریهای روده انسان با اضافه وزن؛ چاقی و دیابت است. در این میان یک باکتری ساکن در لایه موکوسی بنام Akkermansia muciniphila که به تجزیه موسین می پردازد مورد توجه محققین قرار گرفته این باکتری می تواند انتقال مواد از غشای سلولی میزبان را تحت تاثیر قرار دهد. مطالعه حاضر با هدف بررسی و مقایسه میزان باکتری Akkermansia muciniphila در افراد دیابتیک نوع 2 چاق و اضافه وزن تحت درمان با داروهای خوراکی پایین آورنده قند خون و انسولین درمانی و افراد سالم اجرا گردید.
روش کاردر این مطالعه 40 نفر فرد مبتلا به دیابت نوع 2 تحت درمان با انسولین و 40 نفر افراد مبتلا به دیابت نوع 2 تحت درمان با داروهای خوراکی پایین آورنده قند خون و 40 نفر فرد سالم مورد مطالعه قرار گرفتند. اکثر افراد در هر سه گروه را زنان تشکیل داده و اکثر افراد غیر سیگاری و فعالیت بیشتر از چهار ساعت در روز را داشتند.
یافته هابا توجه به عدم توزیع نرمال داده ها در مورد Akkermansia muciniphila، داده ها بصورت میانه (کمترین، بیشترین) ارایه شد. نتایج آزمون آماری Mann-WhitneyU نشان داد که سطح (CTCycle Threshold,) باکتری تقریبا بطور معنی داری در افراد مبتلا به دیابت نوع دو تحت درمان با انسولین و افراد تحت درمان با داروهای خوراکی پایین آورنده قند خون بیشتر از افراد سالم بود (P< .001). همچنین تفاوت معنی داری بین CFU یا همان مقادیر کمی باکتری (فراوانی) بین دو گروه افراد دیابتی تحت درمان با انسولین با افراد تحت درمان با داروهای خوراکی پایین آورنده قند خون وجود داشت (P = 0.001) بطوریکه در افراد تحت درمان با انسولین فراوانی باکتری بیشتر بود.
نتیجه گیرینتایج مطالعه ی حاضر نشان داد که تفاوت معنی داری مابین دو گروه بیماران دیابتی نوع 2 تحت درمان با انسولین با داروهای خوراکی پایین آورنده قند خون در مورد فراوانی باکتری Akkermansia muciniphila وجود داشت. میزان باکتری در افراد بیمار دیابتی تحت درمان با انسولین بیشتر از افراد دیابتی تحت درمان با داروهای خوراکی پایین آورنده قند خون بود.
کلید واژگان: بیماری های متابولیک، دیابت نوع دو، عدم تحمل گلوکز، CT ((Cycle Threshold، اضافه وزن، چاقی، MuciniphilaBackgroundThere is a significant relationship between human intestinal bacteria and overweight, obesity and diabetes. The aim of this study was to evaluate the abundance of Akkermansia muciniphila, a bacterium residing in the mucosal layer in obese and overweight type 2 diabetic patients undergoing insulin therapy or oral hypoglycemic agents comparing with healthy individuals.
MethodsForty insulin-dependent diabetic patients, 40 diabetic patients who were treated with oral hypoglycemic agents and 40 healthy people were recruited based on inclusion/exclusion criteria and they were evaluated for lipid profile, fasting blood sugar (FBS), and Akkermansia muciniphila bacterium.
ResultsThe majority of all study subjects were women, non-smokers with more than four hours activity a day. They were not different in terms of demographic characteristics. FBS level was significantly higher in subjects with type 2 diabetes than in healthy subjects (P <0.001) with no significant difference in cholesterol and triglyceride levels. Cycle threshold (CT) level in both group of diabetic patients was significantly higher than that of healthy subjects (P< .001) and there was a significant difference between two groups of diabetic patients and health subjects in terms of colony-forming unit (CFU), (P = 0.001).
ConclusionAkkermansia muciniphila abundance was higher in the healthy subjects comparing with diabetic patients and it was significantly greater in the patients treated with insulin than those who taken oral medications with beneficial metabolic effects, such as lowering FBS levels. There was no significant difference between all three study groups in terms of triglyceride, cholesterol, and BMI.
Keywords: Diabetes Mellitus Type 2, Cycle Threshold, Glucose Intolerance, Obesity, Akkermansia Muciniphila -
زمینه و هدفتثبیت فلزات سنگین در محل با به کارگیری مواد معدنی، روشی است که برای کاهش پویایی این فلزات بسیار مورد توجه قرار گرفته است. بر این اساس در پژوهش حاضر، کارایی پنج نوع مواد معدنی برای تثبیت فلزات سنگین خاک های کشاورزی اطراف شهرستان تبریز که با پساب های آلوده آبیاری می شوند بررسی شده است.روش بررسیبه g 0/5 از پنج ماده کلسیت، ایلیت، هماتیت، زئولیت و بنتونیت و 10 نمونه خاک برداشت شده از خاک های واقع در شمال غرب شهرستان تبریز، محلول های حاوی عناصر کادمیوم، سرب، نیکل، مس و روی اضافه شد. بعد از قرار دادن محلول ها در دستگاه شیکر، غلظت این پنج عنصر در محلول های صاف شده با استفاده از دستگاه جذب اتمی اندازه گیری شد. مقایسه میانگین ها با بهره گیری از آزمون دانکن انجام گرفت.یافته هابیشترین میزان جذب عناصر کادمیوم (91 درصد)، نیکل (78 درصد) و روی (94/7 درصد) مربوط به کلسیت، بیشترین میزان جذب عناصر سرب (94/3 درصد) و مس (90/5 درصد) مربوط به هماتیت و برای هر پنج عنصر کمترین میزان جذب مربوط به ایلیت بوده است. کلسیت، زئولیت، بنتونیت و هماتیت نسبت به خاک های مورد آزمایش ظرفیت جذب بالاتر و معنی داری برای عناصر کادمیوم، نیکل و روی داشتند.نتیجه گیریاز بین مواد معدنی مورد بررسی، کلسیت و هماتیت دو ماده معدنی بودند که در صورت اضافه شدن به 10 نمونه خاک مورد آزمایش ، توانستند باعث افزایش معنی دار ظرفیت جذب عناصر کادمیوم، مس، روی، نیکل و سرب شوند و بدین وسیله کاهش جذب و انباشت عناصر یاد شده در گیاهان زیرکشت مناطق کشاورزی اطراف شهرستان تبریز را موجب شوند.کلید واژگان: تثبیت، انباشت، پویایی، جذب، کاراییBackground and ObjectiveHeavy metals fixation in-situ by using inorganic amendments is a method for immobilization of polluted soils. The goal of this research was to determine efficiency of five amendments for heavy metals fixation of waste-water-irrigated soils around Tabriz city.Materials and MethodsCadmium, Pb, Cu, Ni, and Zn- containing solutions were added to 0.5 gram of five amendments including calcite, hematite, zeolite, illite, and bentonite. 10 soil samples from around of Tabriz city were taken. After shaking the samples, the concentrations of the five elements were determined in the filtered solution by using atomic absorption instrument. Retention capacity percentages of these elements were calculated, and the best amendments were determined by using Dunkan method.ResultsThere were differences of heavy metals retention between amendments. Calcite had the highest retention of Cd (91%), Ni (78%), and Zn (94.7%); hematite had the highest Cu (90.5%) and Pb (94.3%); and illite showed the lowest retention of the 5 elements. Calcite, zeolite, bentonite, and hematite had significant higher retention capacities of Cd, Ni, and Zn in compared to 10 the soil samples.ConclusionAmong the studied amendments, retention capacities of calcite and hematite for the five elements were higher than the remaining ones for addition to the soil. These two amendments can cause low uptake and low accumulation of the elements in agricultural crops in polluted soils.Keywords: Stabilization, Accumulation, Mobility, Sorption, Efficiency
-
در این پژوهش رفتار مکانیکی کابل های آلیاژ حافظه دار و اجزای آن با استفاده از معادلات ساختاری سه بعدی و به روش حل ضمنی در نرم افزار آباکوس با استفاده از زیربرنامه ماده تعریف شده توسط کاربر مطالعه شده است. پارامتر های مادی با استفاده از شبیه سازی های عددی و نتایج تجربی موجود استخراج گردیده است. تحلیل اجزاء محدود ابتدا برای کابل فولادی الاستیک و سپس کابل سوپرالاستیک آلیاژ حافظه دار صورت می پذیرد. مقایسه نتایج عددی و تجربی برای این دو نوع کابل بیانگر دقت قابل قبول نتایج بدست آمده و اطمینان از صحت روش شبیه سازی در کار حاضر است. در ادامه، عملگر کابل آلیاژ حافظه دار تحت ویژگی حافظه شکلی شبیه سازی گردیده و رفتار مکانیکی کابل با ارائه نمودارهای تنش نرمال، تنش برشی، کرنش و دما برای هر دو ویژگی سوپرالاستیسیته و حافظه شکلی بررسی شده است. همچنین، بهینه سازی کابل آلیاژ حافظه دار تحت ویژگی حافظه شکلی با هدف دستیابی به بیشترین انرژی مخصوص کابل به کمک روش طراحی آزمایش ها مطالعه شده است. روش ارائه شده در این تحقیق، برای طراحی و بهینه سازی عملگرهای کابل حافظه دار قابل استفاده است.کلید واژگان: کابل آلیاژحافظه دار، ویژگی سوپر الاستیسیته، ویژگی حافظه شکلی، عملگر، طراحی آزمایشIn this work, using a three-dimensional constitutive model and implicit solution through a user defined subroutine (UMAT) in Abaqus software, mechanical behavior of shape memory alloy (SMA) cables and their constituents are investigated. Material parameters of shape memory alloy cables are identified by numerical simulations and available experimental data. Finite element (FE) method is first employed for analysis of an elastic steel cable and subsequently for a superelastic (SE) cable. The simulation results for these two steel and SE cables show good agreement when compared with experimental data which also validates the simulation approach. The wire rope is then simulated for shape memory effect (SME) cables and investigating mechanical behavior and several diagrams including normal stress, shear stress, strain and temperature for both superelastic and shape memory effect cables are presented. Moreover, utilizing the design of experiments method, shape memory effect cable is optimized to achieve the maximum specific energy. The method proposed in this study can be used for the design and optimization of shape memory alloy wire ropes.Keywords: Shape Memory Alloy cable, Superelasticity, Shape Memory Effect, Actuator, Design of Experiment
-
مجله پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تبریز، سال چهل و یکم شماره 3 (پیاپی 141، امرداد و شهریور 1398)، صص 7 -15زمینهدر طب سنتی، از شوید برای درمان اختلالات دستگاه گوارشی و اثرات کاهنده قندخون و چربی آن استفاده می شود. هدف از پژوهش حاضر، تعیین اثرات ترکیبی مکمل دهی عصاره شوید به تنهایی و همراه با تمرینات منظم هوازی بر شاخص های پروفایل لیپیدی در سرم مردان مبتلا به هیپرلیپیدمی بود.روش کارتعداد 60 مرد مبتلا به هیپرلیپیدمی پس از اخذ رضایت نامه بطور تصادفی به چهار گروه همگن شامل: کنترل، تمرین هوازی، عصاره شوید و تمرین هوازی همراه با عصاره شوید تقسیم شدند. مصرف خوراکی اسانس شوید (mg.kg-1.d 2) به مدت هشت هفته همراه با پروتکل تمرینی (3 جلسه در هفته و هر جلسه 45 دقیقه دویدن روی نوارگردان) بود. نمونه های خونی در طی دو مرحله (48 ساعت پیش و پس از آخرین جلسه تمرین) جمع آوری شدند. داده ها با استفاده از آزمون های تحلیل واریانس مکرر، پس تعقیبی بونفرونی و تی مستقل در سطح معنی داری 05/0 بررسی گردید.یافته هانتایج پژوهش حاضر نشان داد که سطوح کلسترول تام و تری گلیسرید در هر سه گروه تجربی کاهش معنی داری در مقایسه با قبل از دوره مداخله دارد (032/0=P). به علاوه، میزان تغییرات کلسترول LDL و HDL به ترتیب 75/22-% کاهش و 76/49+% افزایش تنها در گروه تمرین هوازی همراه با عصاره شوید در مقایسه با گروه کنترل معنی دار بود (001/0=P).نتیجه گیریبه نظر می رسد که ترکیب تمرینات منظم هوازی و مکمل یاری شوید به دلیل دارا بودن اثرات تجمعی نسبت به درمان با مصرف مکمل شوید و تمرین هوازی به تنهایی، روش درمانی موثرتری جهت بهبود شاخص های لیپیدی در ارتباط با هایپرلیپید می باشد.کلید واژگان: شوید، تمرین هوازی، هیپرلیپیدمیاBackgroundIn traditional medicine, Dill has been used for the treatment of gastrointestinal disorder and also for its hypoglycemic and lipid lowering effects. So, the aim of this study was to determining effect of long-term dill extract supplementation alone and along with regular aerobic training on lipid profile in serum of men hyperlipidemic patients.Methods60 male patients with hyperlipidemia after completing consent forms were randomized divided into four homogeneous groups; control, aerobic training, dill extract, and aerobic training along with dill extract. Furthermore, consumption of oral dill essential oil (2 mg.kg-1.day) along with aerobic exercise training protocol for 8-weeks performed (sessions were conducted 3 times a week, each lasting 45 minutes running on the treadmill). Blood samples were taken at two phases (48 hours before and after the last training session protocol) were collected.ResultsThe levels of the total cholesterol and triglyceride in the experimental groups significantly decreased in compared the pre-intervention period (P<0=032). In addition, -22.75% decreasing in LDL-cholesterol and +49.76% increasing in HDL-cholesterol levels just in the aerobic exercise training along with dill extract was significant in comparison with the control group (P=0.001).ConclusionThe combination effects of regular aerobic training and dill supplementation, due to having additive effects in compared to treatment with dill supplementation and aerobic activity alone, more effective treatment methods to improve the lipid profile factors in associated with hyperlipidemia.Keywords: Dill, Aerobic Training, Hyperlipidaemia
-
مقدمهفاکتورهای متعددی هم چون توده ی بدون چربی بدن و توده ی چربی بدن می توانند سبب تغییر در میزان متابولیسم پایه (BMR) به عنوان بزرگترین بخش نیاز انرژی روزانه بدن شوند. هدف از پژوهش مقطعی حاضر، مقایسه میزان متابولیسم پایه در زنان مبتلا به هایپرپاراتیروئیدیسم ثانویه و زنان سالم و نیز تعیین ارتباط BMR با سطح سرمی هورمون پاراتیروئید (PTH) و ترکیب بدن می باشد.مواد و روش هادر مطالعه مقطعی حاضر، تعداد 68 زن در سنین 17 تا 50 سال وارد مطالعه شدند که 34 نفر از این زنان مبتلا به هایپرپاراتیروئیدیسم ثانویه و 34 نفر دارای سطح سرمی PTH در حد طبیعی بودند. سنجش پارامترهای بیوشیمیایی شامل سطح سرمی PTH با روش ELISA، 25 هیدروکسی ویتامین D سرم با روش CLIA، آلکالین فسفاتاز با روش آنزیمی و کلسیم، فسفر و منیزیم سرم با روش رنگ سنجی صورت گرفت. اندازه گیری متابولیسم پایه و ترکیب بدن نیز با روش بیوالکتریک امپدانس انجام یافت.یافته هامیانگین BMR و توده بدون چربی در زنان مبتلا به زنان هایپرپاراتیروئیدیسم ثانویه به طور معنا داری کمتر از زنان سالم بود (0/05P<). سطح سرمی PTH در زنان مبتلا به هایپرپاراتیروئیدیسم ثانویه، به طور معنا داری بیشتر و سطح سرمی فسفر به طور معناداری کمتر از زنان سالم بود (0/05P<). همبستگی منفی و معناداری بینBMR و سطح سرمی PTH در همه افراد مورد مطالعه دیده شد. توده چربی و بدون چربی بدن نیز دارای همبستگی مثبت و معناداری با BMRبود (0/05P<).نتیجه گیرینتایج حاصل از این مطالعه، نشان دهنده همبستگی معکوس BMR با سطح سرمی هورمون PTH در زنان سنین باروری بود. با توجه به مقطعی بودن مطالعه و عدم امکان اسنتتاج علیتی، انجام مطالعات مداخله ای در این زمینه کمک کننده به نظر می رسد.کلید واژگان: متابولیسم پایه، هایپرپاراتیروئیدیسم ثانویه، توده بدون چربی، توده چربیIntroductionSeveral factors including fat free mass and fat mass can affect Basal Metabolic Rate (BMR) as the largest component of daily energy demand. The aim of the current cross-sectional study was to compare BMR in women with secondary hyperparathyroidism and healthy women and to evaluate its relationship with serum Parathyroid Hormone (PTH), fat free mass and fat mass in these subjects.Materials and MethodsSixty-eight women, 34 with secondary by hyperparathyroidism and 34 healthy controls, aged between 17-50 years, participated in the current study. Serum PTH, 25 hydroxy vitamin D and alkaline phosphatase were measured by the Enzyme linked immunoassay technique (ELISA), Chemiluminescence Immunoassays (CLIA) and enzymatic methods respectively. Serum calcium, phosphorous and magnesium were measured calorimetrically. BMR, fat mass and fat free mass were analyzed by the Bioelectrical Impedance Analyzer (BIA).ResultsMean BMR and fat free mass of women with secondary hyperparathyroidism, was significantly lower than those of healthy ones (P<0.02). Serum PTH concentration in women with secondary hyperparathyroidism was significantly higher and serum phosphorous, significantly lower than healthy women (P<0.05). There was a significant negative relationship between BMR and serum PTH in all participants. Fat mass and fat free mass were also significantly correlated with BMR in both groups (P<0.05).ConclusionAccording to our results, there is a negative relationship between BMR and serum PTH in all study participants. Further studies with interventional designs for inference of the causality of associations are warranted.Keywords: Basal Metabolic Rate, Secondary Hyperparathyroidism, Fat free mass, Fat Mass
-
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، سال شصت و یکم شماره 2 (پیاپی 157، خرداد و تیر 1397)، صص 911 -920با توجه به افزایش بیماری های ناشی از چاقی، روش های درمانی کنترل یا پیشگیری از چاقی و اضافه وزن، مورد توجه محققین می باشد. در این میان دستکاری هورمون های اشتها به واسطه تمرینات ورزشی، به عنوان یک عامل کم مخاطره و نوپا در فرایند سلامتی مورد مطالعه قرار گرفته است.
13 زن سالم و مبتلا به اضافه وزن یا چاقی درجه یک با میانگین سنی 25 سال و میانگین توده بدن 29/31 کیلوگرم بر مترمربع در مطالعه شرکت کردند. جلسه آزمون شامل اجرای تست وامانده ساز بالک با سه مرحله خونگیری (قبل از فعالیت، نیم ساعت و دو ساعت پس از فعالیت) جهت سنجش گرلین اسیل دار (AG) و پپتیدYY (PYY 3-36) ، همچنین هفت مرحله تکمیل پرسشنامه ارزیابی اشتها (VAS) بود. داده های حاصل، توسط نرم افزار SPSS نسخه 20 و با استفاده از روش تحلیل واریانس مکرر و آزمون تعقیبی LSD بررسی شدند.
مقادیر پس از فعالیت AG وPYY 3-36، نسبت به حالت پایه، تفاوت معناداری با هم نداشتند (05/0< p) ولی میزان احساس گرسنگی، احساس سیری و میل به خوردن غذا در هفت مرحله با هم تفاوت معناداری داشتند (05/0< p).کلید واژگان: اشتها، چاق، اضافه وزن، فعالیت پیش رونده، AG و PYY 3، 36IntroductionConsidering the increased illness caused by obesity, therapeutic methods for controlling or preventing obesity and overweight are interest to researchers. Meanwhile, the manipulation of appetite hormones by exercise has been studied as a low-risk factor in the health process.
Material andMethodsA total of 13 healthy women with overweight or obesity of grade one with an average age of 25 years and an average body mass of 31.23 kg / m2 participated in the study. The test session included 3 stages of blood collection (before the activity 30 minutes and two hours after the activity) to measure the acylated ghrelin (AG) and peptide YY3-36 (PYY 3-36), as well as seven stages of completion of the VAS questionnaire to measure appetite. Data were analyzed by SPSS software version 20 and using repeated analysis of variance and LSD post hoc test.ResultsThere was no significant difference between the AG and PYY 3-36 post-activity levels compared to baseline (PConclusionChanges in appetite hormones are not always associated with changes in appetite. Other factors contribute to the response of these hormonesKeywords: appetite, obese, overweight, progressive activity, AG, PYY 3, 36 -
مقدمهچاقی و اضافه وزن یک مشکل اساسی در سلامت عمومی است. به نظر می رسد مکمل های طبیعی که بر اساس گیاهان سنتی فرموله شده اند روش درمانی سالم تری برای چاقی باشند. هدف این مطالعه مقایسه اثر مکمل گیاهی حاوی چهار گیاه مرزنجوش، زیره، زنیان و سداب مبتنی بر طب سنتی با دارونما به همراه رژیم غذایی کاهش وزن بر برخی پارامترهای بیوشیمیایی و شاخص های تن سنجی در افراد چاق است.مواد و روش هااین مطالعه یک کارآزمایی بالینی تصادفی دو سو کور است که بر روی بیماران چاق با نمایه توده بدنی بالای 30 و محدوده سنی 20 تا 50 سال انجام شد. مدت مطالعه 8 هفته بود. پس از دریافت رضایت نامه آگاهانه، 64 داوطلب به طور تصادفی به 2 گروه دریافت کننده 3 گرم مکمل (3 عدد کپسول یک گرمی n=31) و دارونما (3 بار در روز n=33) تقسیم شدند. وزن بدن نمونه ها و BMI و دور کمر و دور باسن آنان در مرحله ورود به مطالعه و هفته 4 و 8 اندازه گیری شد.یافته هادریافت مکمل گیاهی موجب کاهش معنی دار شاخص های تن سنجی، وزن، BMI و توده چربی نسبت به ابتدای مداخله و همچنین در مقایسه با گروه دارونما شد (0/05 P<). همچنین کاهش معنی داری در میزان کلسترول تام، HDL-C و تری گلیسیرید تام مشاهده شد (0/05 P<)نتیجه گیریمصرف این مکمل گیاهی، به طور موثر، شاخص های تن سنجی و توده چربی بدن افراد بزرگ سال چاق را کاهش می دهد. همچنین کارایی بالقوه ای در کنترل سطح پروفایل چربی در افراد چاق دارد.کلید واژگان: مهزل، طب سنتی، چاقیComplementary Medicine Journal of faculty of Nursing & Midwifery, Volume:7 Issue: 4, 2018, PP 2115 -2127IntroductionObesity and overweight is a critical public health problem. Worldwide, many natural products for treatment of obesity and weight loss have been used. It seems natural supplement usage, based on traditional plants is the safest approach for obesity. The aim of this study was to compare the effects of herbal supplements containing four herbs including Origanum vulgare, Carumcarvi, Trachyspermum copticum and Ruta Graveolen,based on traditional medicine with placebo plus a weight loss diet on some biochemical parameters and anthropometric indices in obese subjects.MethodsThis study is a double-blind controlled clinical on adult obese subjects with a BMI of over 30 and age range of 20 to 50 years. The study period was 8 weeks. Signing an informed testimonial, Sixty-four subjects were randomly assigned into two groups of placebo (n=33) and treated (n=31). Anthropometric indices, dietary intake and biochemical parameters were measured at baseline and after the intervention.ResultsThe results indicated body weight, BMI and body fat composition in treatment group was significantly lower than control (pConclusionThe use of this herbal mixture effectively reduces the anthropometric indices and fat mass in adult obese subjects. It also showed potential efficiency in controlling lipid profile level in obese individuals.Keywords: herbal medicine, mohazzel, obesity
-
مقدمهباتوجه به آثار مفید شوید در پیشگیری و درمان بیماری ها، هدف از پژوهش حاضر تعیین آثار ترکیبی مکمل دهی بلندمدت عصاره شوید، به تنهایی و همراه با تمرینات منظم هوازی بر برخی از فاکتورهای التهابی در سرم مردان مبتلا به هایپرلیپیدمی است.مواد و روش هاشصت مرد مبتلا به هایپرلیپیدمی (در محدوده سنی 20 تا 50 سال و شاخص توده بدنی30 تا 35 کیلوگرم بر مجذور متر) در قالب یک طرح نیمه تجربی در چهار گروه همگن 15 نفری دارونما (P)، تمرین هوازی (AT)، عصاره شوید (D) و تمرین هوازی همراه با عصاره شوید (AT+D) قرار گرفتند. از نمونه ها رضایت نامه کتبی گرفته شد. آزمودنی ها قطره خوراکی دیل سان (2 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم از وزن بدن در روز اسانس شوید) را به مدت 8 هفته همراه با پروتکل تمرینی (3 جلسه در هفته و هر جلسه 45 دقیقه دویدن روی نوارگردان در شیب صفردرجه با شدت 60 تا %70 ضربان قلب ذخیره) مصرف کردند. نمونه خون ها طی دو مرحله (48 ساعت پیش و پس از آخرین جلسه تمرین) جمع آوری شد. داده ها با استفاده از آزمون های تحلیل واریانس یک طرفه و پس تعقیبی بونفرونی در سطح معنی داری %5 بررسی شد.یافته هاسطوح سرمی پروتئین واکنشگر-C و شاخص پراکسیداسیون لیپیدی (MDA) تنها در گروه ترکیبی-AT+D- (به ترتیب 2/68 mg.l و 2/61 nm.ml) کاهش معنی دار داشت (0/03=P)؛ درحالی که کاهش میزان شاخص های CRP: 2/91 mg.l و 2/83 mg.l & MDA: 12/3 nm.ml و 01/3 nm.ml به ترتیب در میان گروه های تجربی (AT و D) از لحاظ آماری معنی دار نبود (0/05P>).نتیجه گیریترکیب تمرینات منظم هوازی و مکمل یاری شوید به دلیل برخورداری از آثار مضاعف نسبت به درمان با مصرف مکمل شوید و تمرین هوازی به تنهایی، روش درمانی موثرتری جهت کاهش شاخص های التهابی در ارتباط با هایپرلیپیدمی است.کلید واژگان: شوید، تمرین هوازی، التهابComplementary Medicine Journal of faculty of Nursing & Midwifery, Volume:7 Issue: 4, 2018, PP 2063 -2075IntroductionBased on useful effects of Dill in prevention and treatment of diseases, It has been used in traditional medicine in some Asian countries for hundreds of years. Therfore, the purpose of this study was to determine effects of long-term dill extract supplementation alone and along with regular aerobic training on some of inflammatory indices in serum of hyperlipidemic male's patients.Methods60 of hyperlipidemic male's patients (in the age range between 20-50 years old and body mass index between 30-35 kg.m2) after completing consent forms in a quasi-experimental design were divided into 4 homogeneous groups which 15 subjects in each groups including; Placebo (P), Aerobic Training (AT), Dill extract (D) and aerobic training along with dill extract (AT). With the exercise protocol (3 sessions per week, 45 minutes running on a treadmill at a zero-degree gradient with an intensity of 60-70% of the heart rate reserve in each session), the Dillsan oral droplet (2 mg.kg-1 per day of dill extract) was administered for 8 weeks. Blood samples were taken and collected in two phases (48 hours before and after the last training session). Data were analyzed by repeated measure ANOVA, bonferroni and independent T test at α≤0.05.ResultsThe results showed, that serum levels of CRP and MDA only in the combination group -AT (2.68 mg.l and 2.61 nm.ml respectively) that a significantly reduced (P=0/03). However, decrease in CRP: 2.91 and 2.83 mg.l & MDA: 3.12 and 3.01 nm.ml respectively in the other experimental groups (AT and D) was not significantly meaningful (P>0/05).ConclusionBased on the results of this study, we can concluded that the combination effects of regular aerobic training and dill extract supplementation, because of additional effects compared to treatment with dill extract supplementation and aerobic training alone, is more effective methods to decrease in inflammatory factors.Keywords: Dill, Aerobic Training, Inflammatory
-
این مطالعه برای ارزیابی اثرات تجویز اسیدفولیک و متیونین بر محتوای 5-متیل تتراهیدروفولات و عنصر روی زرده تخم مرغ و میزان روی و هموسیستیین سرم خون مرغان تخمگذار لگهورن سویه های-لاین W36 از سن 20 تا 26 هفتگی صورت گرفت. جیره های آزمایشی در قالب طرح کاملا تصادفی به روش فاکتوریل 4×4 با 4 سطح متیونین (25/0، 32/0، 42/0 و 48/0 درصد جیره) و 4 سطح اسید فولیک (0، 5، 10 و 15 میلی گرم در کیلوگرم جیره) تنظیم شد. مکمل سازی جیره مرغان تخمگذار با اسید فولیک در سطوح 0، 5، 10 و 15 میلی گرم در کیلوگرم جیره باعث افزایش معنی دار میزان 5-متیل تتراهیدروفولات زرده تخم مرغ شد (05/0p<). همچنین، سطح 5-متیل تتراهیدروفولات زرده به طور معنی داری تحت تاثیر اثر متقابل متیونین و اسیدفولیک جیره قرار گرفت (05/0p<). میزان هموسیستیین و عنصر روی سرم خون و عنصر روی زرده با افزایش سطح اسیدفولیک به طور معنی داری کاهش یافت، ولی متیونین جیره بر سطح روی زرده تاثیر نداشت. اسید فولیک (5، 10 و 15 میلی گرم در کیلوگرم جیره) و متیونین (32/0، 42/0 و 48/0 درصد جیره) افزوده شده در جیره مرغ های تخمگذار باعث افزایش محتوای فولات تخم مرغ به شکل 5-متیل تتراهیدروفولات می شود.
کلید واژگان: اسید فولیک، متیونین، هموسیستئین، روی، تخم مرغThis study was performed to evaluate the effects of folic acid (FA) and methionine (Mt) administration on egg 5-methyltetrahydrofolate (5-MTHF) content, levels of zinc in yolk and serum and concentration of homocysteine on Hy-line W36 hens from 20 to 26 weeks of age. The experiment was conducted as a 4×4 factorial arrangement of treatments in randomized complete design with four levels of Mt (0.25, 0.32, 042, 0.48 mg/kg of diet) and four levels of FA (0, 5, 10, 15 mg/kg of diet). Fortification of laying hens diets with FA 0, 5, 10 and15 mg/kg of diet increased 5-MTHF into yolk significantly (p<0.05). 5-MTHF content of egg was also significantly affected by FA×Mt interaction (p<0.05). FA significantly reduced Zn level of egg and serum (p<0.05), but Mt did not have any effect on Zn content in egg. Levels of serum homocysteine were significantly reduced by fortification of diet by FA (p<0.05).Supplementation of laying poultry diet with FA and Mt could improve the content of yolk 5-MTHF.
Keywords: folic acid, methionine, Homocysteine, Zinc, egg -
زمینه مطالعاتی: ریز مغذی هایی مثل اسیدفولیک و روی نقش مهمی در افزایش محتوای 5-متیل تتراهیدروفولات تخم مرغ دارند.هدفاین مطالعه برای ارزیابی اثرات اسیدفولیک و روی بر محتوی 5-متیل تتراهیدروفولات زرده، کیفیت تخم مرغ و عملکرد مرغ تخمگذارسویه های-لاین 36W از 52 تا 58 هفتگی صورت گرفت.روش کارجیره های آزمایشی با 3 سطح روی (100، 130و160 میلی گرم در کیلوگرم جیره) و 4 سطح اسیدفولیک (0، 5، 10و 15 میلی گرم در کیلوگرم جیره) تنظیم و آزمایش در قالب طرح کاملا تصادفی به روش فاکتوریل 4×3 اجراء شد.نتایجدرصد تولید تخم مرغ، توده تخم مرغ و ضریب تبدیل خوراکی بطور معنی داری تحت تاثیر سطوح مختلف اسیدفولیک (5، 10و 15میلی گرم در کیلوگرم جیره ) و درصد تولید تخم مرغ، توده تخم مرغ و مصرف خوراک تحت تاثیر روی (سطح 160میلی گرم در کیلوگرم جیره) بهبود یافت. مقاومت پوسته تخم مرغ تحت تاثیر اسیدفولیک قرار نگرفت ولی ضخامت پوسته بطور معنی داری با افزایش اسیدفولیک کاهش یافت (05/0 >P). خصوصیات کیفی تخم مرغ تحت تاثیر سطوح مختلف روی جیره قرار نگرفت. مکمل سازی جیره مرغهای تخمگذار با اسیدفولیک در سطوح 0، 5، 10و 15 میلی گرم در کیلوگرم جیره باعث افزایش معنی دار میزان 5-متیل تتراهیدروفولات تخم مرغ به ترتیب 3/2، 77/23، 49/48و 53/54 میکروگرم شد (02/0> P). همچنین سطح 5-متیل تتراهیدروفولات زرده بطور معنی داری تحت تاثیر سطح روی جیره قرار گرفت وبیشترین میزان فولات زرده در زرده مرغهای تغذیه شده با 130 میلی گرم در کیلوگرم روی در جیره مشاهده شد (05/0P<).
نتیجه گیری نهایی: به طور کلی، نتایج تحقیق نشان داد که اسیدفولیک و روی افزوده شده در جیره مرغهای تخمگذار نه تنها باعث بهبود عملکرد می شود بلکه افزایش محتوی فولات تخم مرغ را نیز باعث می گردد.کلید واژگان: اسیدفولیک، روی، 5، متیل تتراهیدروفولات، زرده، تخم مرغBackgroundMicronutrients such as Folic acid (FA) and Zinc (Zn) have important role in enrichment of egg with 5-methyltetrahydrofolate (5-MTHF).ObjectivesThis study was performed to evaluate the effect of FA and Zn on performance, egg quality and egg 5-MTHF content of Hy-line W36 hens from 52 to 58 weeks of ages.MethodsExperimental diets were formulated using three levels of Zn (100, 130 and 160 mg/kg of diet) and four levels of FA (0, 5, 10 and 15 mg/kg of diet). Study was conducted by employing a completely randomized design with 3×4 factorial arrangement.ResultsEgg production percent, egg mass and feed conversion ratio was significantly improved by supplementation of FA and Zn (PConclusionsIn conclusion supplementation of laying hens diets with FA and Zn not only improves performance of laying poultry, but also increases the 5- MTHF content of egg.Keywords: Folic Acid, Zinc, 5-methyltetrahydrofolate, Yolk, Egg -
زمینه و هدفچاقی و اضافه وزن دوران کودکی در بسیاری از جوامع، از شیوع فزاینده ای برخوردار است. مطالعه حاضر با هدف تعیین وضعیت نمایه توده بدنی (BMI) در دانش آموزان دختر و پسر مقاطع ابتدایی شهر تبریز انجام گرفت.روش بررسیمطالعه حاضر به روش توصیفی - مقطعی روی 857 دانش آموز مقطع ابتدایی شهر تبریز انجام شد. BMI هر فرد محاسبه گردید و در مقایسه منحنی های استاندارد NCHS، زیر صدک 5، به عنوان سوءتغذیه و لاغری، بین صدک های 95 و 85، اضافه وزن و مساوی یا بیشتر از صدک 95، معیار چاقی تعریف شد. داده ها با استفاده از آزمون تی تک نمونه ای و آزمون تی تجزیه و تحلیل شدند. سطح معنی داری، 05/0p< در نظر گرفته شد.یافته هابرپایه داده های BMI، درصد افراد لاغر، دارای اضافه وزن و چاق در دانش آموزان پسر به ترتیب 9/20، 5/5 و 1/3 درصد، در دانش آموزان دختر به ترتیب 8/18، 7/9 و 9/0 درصد و در کل دانش آموزان به ترتیب 1/20، 4/7 و 1/2 درصد بود. در مقایسه با صدک 50 در دانش آموزان پسر در گروه سنی 9 سال، میانگین BMI بیشتر (01/0p<) و در گروه سنی 6 سال، میانگین BMI کمتر (05/0p<) بود. این مقایسه در دانش آموزان دختر، نشان دهنده بیشتر بودن میانگین BMI در گروه های سنی 7، 9، 10 و 11 سال در مقایسه با صدک 50 می باشد (05/0p<). میزان اضافه وزن در دانش آموزان دختر (7/9%)، بیش از دانش آموزان پسر (5/5%) بود، ولی میزان چاقی در دانش آموزان پسر تقریبا 5/3 برابر دانش آموزان دختر تخمین زده شد (05/0p<).نتیجه گیریبا توجه به وجود هر دو حالت سوءتغذیه لاغری و چاقی در دانش آموزان، همچنین تاثیر قابل توجه وزن بدن در دوران کودکی بر اختلالات مزمن دوران بزرگسالی؛ برنامه ریزی صحیح تغذیه ای در سطح مدارس، ضروری به نظر می رسد.کلید واژگان: نمایه توده بدن، چاقی، اضافه وزن، لاغری، دانش آموزانBackground And ObjectivesThe prevalence of childhood overweight and obesity has been increasingly growing in many societies. The present study aimed to determine body mass index (BMI) in primary school boys and girls in Tabriz city.MethodsThis descriptive cross-sectional study was conducted on 857 primary school students of Tabriz city in 2012-2013. First, BMI of each person was calculated, and according to the NCHS standard curves, the values below the 5th percentile were considered as malnutrition and underweight, between the 85th-95th percentiles as overweight, and equal to or above the 95th percentile as obesity. Data were analyzed by one-sample t-test and t-test. The significance level was considered to be pResultsAccording to the BMI data, the frequency of underweight, overweight, and obesity in the male students, were 20.9, 5.5, and 3.1%, and in female students were 18.8, 9.7, 0.9%, and in the total number of students were 20.1, 7.4, and 2.1%, respectively. Compared to the 50th percentile, the mean BMI in male students in the age group of 9 years was higher (pConclusionGiven the existence of both malnutrition states of underweight and obesity in the students and also the significant effect of childhood body weight on chronic disorders in adulthood, proper nutrition planning is necessary at the school level.Keywords: Body mass index, Obesity, Overweight, Wasting, Students
-
پیش زمینه و هدفاز دست دادن دندان ها و استفاده از پروتز کامل می تواند تاثیرات سوئی بر وضعیت تغذیه ای داشته باشد. در مطالعات متعدد در جوامع مختلف وضعیت تغذیه ای افراد بی دندان با یا بدون پروتز کامل به روش های مختلف ازجمله تعیین شاخص های تن سنجی بررسی شده و نتایج متفاوتی به دست آمده است. هدف مطالعه حاضر مقایسه وضعیت تغذیه ای افراد دارای پروتز کامل معمول و افراد دارای دندان های طبیعی بر اساس شاخص های تن سنجی در یک جامعه ایرانی است.مواد و روش کار130 نفر از مراجعه کنندگان به دانشکده دندانپزشکی تبریز با محدوده سنی 60 تا 80 سال در قالب دو گروه بی دندان دارای پروتز کامل معمول و افراد دارای دندان های طبیعی ازلحاظ وضعیت اجتماعی- دموگرافیک، اقتصادی، سلامت عمومی و شاخص های تن سنجی مورد مقایسه قرار گرفتند. برای متغیرهای کیفی از آزمون های دقیق فیشر و مجذور کای و برای مقایسه شاخص های تن سنجی در دو گروه از آزمون t برای گروه های مستقل استفاده شد.یافته هاافراد دارای پروتز کامل و افراد دارای دندان های طبیعی ازلحاظ اکثر شاخص های مربوط به وضعیت اجتماعی-دموگرافیک، اقتصادی و سلامت عمومی تفاوت معنی داری باهم نداشتند. میانگین وزنی افراد دارای پروتز کامل به طور معنی داری بیشتر از افراد دارای دندان های طبیعی بود درحالی که میانگین قدی این دو گروه تفاوت معنی داری نداشت. BMI افراد دارای پروتز کامل (28.99 ± 5.77 kg/m2) بیشتر از افراد دارای دندان های طبیعی بود (( 25.06 ±3.79 kg/m2. میانگین دور کمر و دور وسط بازو نیز در افراد دارای پروتز کامل به طور معنی داری بیشتر بود.بحث و نتیجه گیریافراد بی دندان دارای پروتز کامل وزن، BMI، دور کمر و دور بازوی بیشتری از افراد دارای دندان های طبیعی داشته و بیشتر مبتلا به اضافه وزن و چاقی هستند.کلید واژگان: پروتز کامل معمول، وضعیت تغذیه ای، شاخص های تن سنجیBackground and AimsTooth loss and using complete denture may have adverse effects on the nutritional status. Nutritional status of edentulous patients with or without complete denture has been evaluated in studies at several communities using different methods including anthropometric indices and different results have been obtained. The aim of the present study was to compare the nutritional status of complete denture wearers and persons with natural dentition based on some anthropometric indices in an Iranian population.Materials and MethodsA total of 130 persons with age range of 60-80 years attending to Tabriz Dental Faculty in two groups of edentulous with conventional complete denture and dentate were compared based on socio-demographic, economic and general health status and anthropometric indices. For qualitative variables, Fischer's exact and Chi-square tests were used and to compare anthropometric indices, independent sample t-test was used.ResultsThere was no meaningful difference in the most indices of socio-demographic, economic and general health status between two groups. The mean weight of edentulous patients was meaningfully higher than dentate patients while the mean heights had no difference. The BMI of edentulous patients (28.99 ± 5.77 kg/m2) was higher than dentate patients (25.06 ±3.79 kg/m2). The mean values of waist and mid upper arm circumferences were statistically higher in the edentulous patients.ConclusionEdentulous patients with complete denture have higher weight, BMI, waist and mid upper arm circumferences than dentate patients and are most prone to overweight and obesity.Keywords: Conventional complete denture, Nutritional status, Anthropometric indices
-
مقدمه و هدفماریتیغال دارای ویژگی های آنتی اکسیدانی و پایدارکننده غشای سلولی و تنظیم کننده نفوذپذیری سلول است. این مطالعه به منظور تعیین اثر مکمل دهی کوتاه مدت عصاره دانه گیاه ماریتیغال بر پاسخ برخی از مارکر های آنتی اکسیدانی (GPx وSOD) و شاخص استرس اکسیداتیو (MDA) در سرم مردان فعال، پس از یک جلسه فعالیت وامانده ساز هوازی انجام شد.مواد و روش هابیست مرد فعال (با میانگین سنی 11/2± 09/25 سال، درصد چربی 94/1± 56/13 و اکسیژن مصرفی بیشینه 88/4 ± 51/50 میلی لیتر/کیلوگرم/دقیقه، در قالب طرح نیمه تجربی و دوسویه کور، در دو گروه 10نفری سیلی مارین و دارونما (6 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم از وزن بدن در روز) قرار گرفتند. پس از مکمل دهی 14روزه، آزمودنی ها در یک پروتکل فعالیت وامانده ساز هوازی (دویدن روی نوارگردان در شیب صفر درجه با شدت 70-65درصد ضربان قلب ذخیره تا حد وامانده گی) شرکت نمودند. تغییرات شاخص های موردمطالعه، طی چهار مرحله (حالت پایه، پس از دوره مکمل دهی، بلافاصله و یک ساعت پس از فعالیت ورزشی) اندازه گیری شد.نتایجنتایج حاکی است که مکمل دهی 14روزه سیلی مارین در حالت پایه، موجب افزایش معنی دار در ظرفیت آنزیم های آنتی اکسیدانی (GPx و SOD) می گردد (01/0P≤). ازطرفی، انجام فعالیت وامانده ساز هوازی، به ترتیب باعث کاهش معنی دار توان آنتی اکسیدانی و افزایش معنی دار شاخص استرس اکسیداتیو (MDA) می شود (05/0P≤)؛ درحالی که سطوح افزایش یافته مارکر های استرس اکسیداتیو گروه دارونما، به طور معنی داری بیشتر از گروه سیلی مارین بود (01/0P≤).نتیجه گیریبراساس یافته های حاضر می توان چنین نتیجه گرفت که احتمالا مکمل دهی سیلی مارین می تواند با افزایش ظرفیت آنتی اکسیدانی پایه، از تغییرات نامطلوب شاخص آسیب استرس اکسیداتیو ناشی از انجام یک جلسه فعالیت وامانده ساز هوازی در مردان فعال بکاهد.کلید واژگان: سیلی مارین، فعالیت هوازی، استرس اکسیداتیوBackground And ObjectiveSilybum marianum has antioxidant, stabilizes cell membranes and regulate cell permeability properties. The aim of this study was to determining the effect of short-term silymarin supplementation on some of antioxidant (GPx and SOD) and oxidative stress (MDA) indices response in serum active men after one-session exhaustive aerobic exercise.Materials And MethodsTwenty active male (mean age 25.09±2.11 years, body fat 13.56±1.94% and VO2max 50.5±4.88 ml/kg-1/min) in a quasi-experimental and double-blind design were divided into two homogeneous supplement and placebo groups of 10 subjects: (6 mg.kg-1.day silymarin or dextrose). After 14-days of supplementation, all subjects were participated in exhaustive aerobic exercise protocol (running on the treadmill at the 0% incline with 65-70% HR reserve until exhaustion). Blood samples were taken at four phases (baseline, after supplementation period, immediately and one hour after the exercise).ResultsThe results show that the 14-day silymarin intake had significant effect on the basal antioxidative enzymes (GPx and SOD) capacity (p≤0.01). Moreover, exhaustive aerobic exercise in order the significantly reducing antioxidative power (P≤0.05) and significantly increased the oxidative stress markers (MDA) (P≤0.05). However, increased levels of oxidative stress markers of placebo group was significantly more than in the silymarin group (P≤0.01).ConclusionOur results suggest that increased basal antioxidative capacity following silymarin supplementation can cause decrease of the undesirable alterations of exercise-induced oxidative damage in active male.Keywords: Silymarin, Aerobic exercise, Oxidative stress
-
مجله دانشکده پزشکی اصفهان، پیاپی 320 (1393)، صص 2473 -2483مقدمهبیماری دیابت اختلالی است که با بروز بسیاری از بیماری های مزمن ارتباط دارد. افزایش سطوح سیتوکین های التهابی، از جمله اینترلوکین 6 (6-IL یا 6-Interleukin)، عامل نکروز توموری-آلفا (TNF-α یا Tumor necrosis factor alpha) و پروتئین واکنشی C (hs-CRP یا High-sensitivity C-reactive protein)، بر حساسیت انسولینی تاثیر می گذارد. در سال های اخیر، استفاده از گیاهان سنتی به دلیل عوارض جانبی پایین، رواج بیشتری یافته است. مطالعه ی حاضر با هدف تعیین تاثیر مکمل یاری پودر گیاه شوید بر مقاومت انسولینی و نشانگرهای التهابی در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 انجام شد.روش هااین مطالعه ی کارآزمایی بالینی دو سو کور، بر روی 60 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 در شهر تبریز انجام شد. افراد حایز شرایط، به صورت تصادفی به دو گروه مورد و شاهد تقسیم شدند. افراد گروه مورد، روزانه 3/3 گرم پودر گیاه شوید و افراد گروه شاهد، مقادیر مشابه پودر نشاسته را به مدت 8 هفته دریافت کردند. در ابتدا و انتهای مطالعه، غلظت انسولین ناشتا، 6-IL و TNF-α با استفاده از روش ELISA (Enzyme-linked immunosorbent assay) و hs-CRP با استفاده از اسپکترومتری اندازه گیری شد. شاخص مقاومت انسولینی با استفاده از فرمول گلوگز ناشتا (mg/dl) × انسولین ناشتا (μU/ml) /405 به دست آمد.یافته هاکاهش معنی داری در غلظت انسولین ناشتا و سیتوکین های التهابی 6-IL، TNF-α و hs-CRP در گروه مورد مشاهده شد (050/0 > P). پس از تعدیل بر روی مقادیر پایه و متغیرهای مخدوشگر، این معنی داری تایید شد. شاخص مقاومت انسولینی در هر دو گروه تغییرات آماری معنی داری نشان نداد.نتیجه گیریپودر گیاه شوید، تاثیر مفیدی در کاهش نشانگرهای التهابی و غلظت انسولین ناشتا داشت. با این وجود، انجام مطالعات بیشتر برای تایید نتایج به دست آمده پیشنهاد می گردد.
کلید واژگان: پودر گیاه شوید، مقاومت انسولینی، نشانگرهای التهابی، دیابت نوعBackgroundDiabetes mellitus (DM) is associated with many chronic disorders. Increasing the concentration of circulatory cytokines such as interleukin 6 (IL-6)، tumor necrosis factor alpha (TNF-α) and high-sensitivity C-reactive protein (hs-CRP) can effect on the insulin sensitivity. Recently، the use of herbs as complementary and alternative medicine، due to low level of side effects، has been prevailed. This study was designed to investigate the effects of Anethum graveolens supplementation on the insulin resistance and inflammatory biomarkers in patients with type 2 diabetes.MethodsThis randomized-double blind-placebo controlled study was conducted on 60 patients with type 2 diabetes in Tabriz، Iran. The eligible patients randomly divided to two intervention and control groups. Intervention group received 3. 3 g/day powder of Anethum for 8 weeks and control group received the same amounts of starch. At the onset and end of the study، serum concentrations of insulin، IL-6 and TNF-α was determined using the enzyme-linked immunosorbent assay (ELISA) method; and hs-CRP was measured using spectrometry. The homeostatic model assessment of insulin resistance (HOMA-IR)، as an index of insulin resistance، was calculated as fasting concentrations of blood glucose (mg/dl) × fasting insulin (μU/ml) /405.FindingsSerum concentration of insulin، IL-6، TNF-α and hs-CRP decreased significantly at the end of study in intervention group (P < 0. 05). This decreasing was confirmed after adjusting for baseline and confounding factors. Changes in HOMA-IR were not significant in none of the groups.ConclusionSupplementation of Anethum graveolens had beneficial effects on the concentration of insulin concentration and inflammatory biomarkers. However، further clinical studies are suggested to confirm the results.Keywords: Anethum Graveolens, Diabetes, Inflammatory biomarkers, Insulin resistance -
زمینه و هدفمشکل چاقی و افزایش وزن به عنوان یک مشکل بهداشت عمومی مطرح است. این دو علاوه بر مشکلات شایع، بر سلامت روانی فرد نیز تاثیر به سزایی دارند، عوامل محیطی از جمله عوامل موثر بر سلامت روانی بوده که از بین آنها، تغذیه و نمایه توده بدن نقش مهمی بر سلامت روانی دارند. این مطالعه با هدف تعیین ارتباط احتمالی نمایه توده بدن با سلامت روانی در منطقه اسدآبادی تبریز صورت گرفت.روش بررسیاین مطالعه به روش توصیفی - مقطعی بر روی 500 نفر از افراد مراجعه کننده به مرکز بهداشتی درمانی اسدآبادی واقع در منطقه اسدآبادی (شمال غرب) تبریز انجام شد. اطلاعات مربوط به خصوصیات فردی - جمعیتی و اجتماعی برای هر فرد به وسیله پرسشنامه عمومی شامل جنس، سن، وزن، قد، تعداد افراد خانواده، درآمد، میزان تحصیلات، وضعیت شغلی تکمیل شد. نمایه توده بدن از قد و وزن فرد محاسبه گردید. برای تعیین سلامت روانی از پرسشنامه 28 سوالی GHQ استفاده شد. داده ها با استفاده از آزمون من ویتنی تجزیه و تحلیل شدند. سطح معنی داری، 0/05 >pدر نظر گرفته شد.یافته هامطالعه بر روی 127 مرد و 373 زن به ترتیب با میانگین سنی 37/92 و 32/85 سال انجام شد. از بین افراد مورد بررسی، 36/5% دارای BMI نرمال، 33/5% دارای اضافه وزن و 22/9% چاق بودند. براساس پرسشنامه 28 سوالی GHQ از لحاظ شاخص سلامت روانی، 51/8% افراد سالم و 48/2% ناسالم بودند. در کل، ارتباط میان BMI و شاخص سلامت روانی معنی دار بود (0/015=p).نتیجه گیرینتایج این مطالعه نشان داد وزن بدن می تواند با سلامت روانی فرد ارتباط داشته باشد.
کلید واژگان: نمایه توده بدنی، سلامت روانی، سلامتیBackground And ObjectivesObesity is known as a public health issue. In addition to common problems, it also affects the mental health. The environmental factors are very effective on mental health among which nutrition and BMI have a critical role. This study was conducted to investigate the relationship between BMI and mental health in Tabriz Assadabadi Health Center.MethodsThis cross-sectional and analytic study was performed out on 500 people referring to assadabadi health center in Tabriz Assadabadi Health Center. Using a questionnaire, individual, population and community information was obtained from each case including sex, age, weight, height, family size, income, education, and occupation. A 28-item General Health Questionnaire (GHQ) was used for evaluation of mental health. Data were analyzed using Mann–whitney test.ResultsThis study was performed on 127 men and 373 women, with mean age of 37.92 and 32.85 years, respectively. The BMI of 36.5% of the cases was in normal range, 33.5% of cases were overweight, and 22.9% were obese. Regarding mental health indexes, 51.8% of the subjects were healthy and 48.2% were unhealthy according to GHQ-28. There was a significant statistical relationship between BMI and mental health condition (p= 0.015).ConclusionThe results of this study underlined that body weight could be related to mental health.Keywords: Body Mass Index, Mental Health, Health -
تثبیت فلزات سنگین در محل با استفاده از اطلاح گرهای معدنی،روشی است که جهت پاک سازی خاک های آلوده بسیار مورد توجه قرار گرفته است.بر این اساس در پژوهش حاضر، هدف این است که کارایی 5 نوع اصلاحگر معدنی،جهت تثبیت فلزات سنگین موجود در خاکهای کشاورزی اطراف شهرستان تبریز -که با پسابهای آلوده آبیاری می شوند-تعیین شود و اصلاح گر یا اصلاح گرهای بهینه جهت این مورد پیشنهاد گردد.به نیم گرم از 5 اصلاحگر کلیست،ایلیت،هماتیت،رئولیت و بنتونیت و 10 نمونه خاک گرفته شده از خاکهای کشاورزی اطراف شهرستان تبریز محلولهای حاوی عناصر کادمیوم،سرب،نیکل،مس و روی اضافه گردید.
بعد از شرک کردن،،غلظت این 5 عنصر با استفاده از دستگاه جذب اتمی اندازه گیری شد.و پس از انجام محاسبات درصد جذب فلزات تعیین گردید و در نهایت اصلاح گرهای بهینه در این رابطه مشخص کردیدند.تفاوت آشکاری بین مواد اصلاح گر از لحاظ میزان جذب 5 عنصر وجود داشت.به طوری که بیشترین میزان جذب عنصر کادمیوم،نیکل و روی مربوط به کلسیت،بیشترین میزان جذب عناصر سرب و مس مربوط به هماتیت،و برای هر 5 عنصر کمترین میزان جذب مربوط به ایلیت بوده است.کلسیت،زئولیت،بنتونیت و هماتیت ظرفیت جذب بالاتر معنی داری در سطح 5 درصد برای عناصر کادمیوم،نیکل و روی نسبت به تمام خاکهای مورد آزمایش داشتند.در مورد سرب،بالاترین میزان جذب توسط اصلاح گرهای کلسیت و هماتیت(بدون تفاوت معنی دار با همدیگر)انجام گرفت.کلسیت، هماتیت و زئولیت بالاترین میزان جذب مس را داشتند در حالی که بیشترین میزان جذب این عنصر با اختلاف معنی دار با دو ماده اصلاحی دیگر،توسط هماتیت انجام گرفت.دو اصلاح گر کلسیت و هماتیت مشترک بین 5 اصلاح گر بودند که در صورت اضافه شدن به 10 نوع خاک مورد آزمایش در این پژوهش،توانستند در سطح 5 درصد اختلاف معنی دار،باعث افزایش معنی دار ظرفیت جذب 5 آلاینده کادمیوم،مس،روی،نیکل و سرب شوند و بدین وسیله کاهش جذب و انباشت عناصر یاد شده در گیاهان زیرکشت مناطق کشاورزی اطراف شهرستان تبریز را موجب گردید.
کلید واژگان: اصلاح گر، فلزات سنگین، خاک، گیاهان، تبریزHeavy metals fixation in-situ by using inorganic amendments, is a method for remediation of polluted soils. The goal of this research is to determine 5 kinds of amendments feeiciency for heavy metals fixation of waste-water-irrigated soils in around of Tabriz city and to suggeste the best amendment/amendments. solutions containing CD, Pb< Cu, Ni, and Zn were added to 0.5 gram of 5 amendments including calcite, hematite, zeolite, illite, and bentonite; and 10 soil samples from around of Tabriz city. After shaking, these 5 element concentrations were determined in filtered solution by using atomic absorption instrument. Retention capacity percentages of these elements were ca;culated and by using dankan method, the best amendments were determined. There were sharp differnences of heavy metals retention between amendments. Calcite had the highest retention of Cd, ni, and Zn; hematite the highest one of Cu and Pb; and the least one was for ilite. Calciye, zeolite, bentonite, and hematite had significant (in 5 % level) higher retention capacities of Cd, Ni, and Zn in compared to 10 the soil samples. The highest retention capacities was done by calcite and hematite (without significant differences) for Pb. Calcite hematite, and zeolite had the highest retention of Cu. However, the highest retention was done by illite with significant difference with other 2 amendments. The retention capacities of calcite and hematite amendments for the 5 elements were higher than all 10 the soil samples in 5 % level and can cause low uptake and accumulation of these elements in agricultural crops of polluted soils of around of Tabriz city.Keywords: Amendments, Heavy metals, Soil, Plants -
زمینه و هدفافراد چاق در معرض خطر ابتلا به بیماری های متعدد مزمن از جمله دیابت، بیماری های قلبی و دیس لیپیدمی می باشند. در سالهای اخیر تمرکز محققین بر مساله استفاده از مکمل یاری در کنار درمانهای رایج جهت کاهش عوارض چاقی بوده است. در این مطالعه تاثیر مکمل یاری اسیدهای چرب امگا 3بر سطح الگوی لیپیدی سرم، گلوکز ناشتای خون و C-peptide در داوطلبان چاق مورد بررسی قرار گرفت.روش کاردر این کارآزمایی بالینی 56 داوطلب چاق با میانگین سنی 15/8±94/33 سال در دو گروه مداخله (30 نفر) و دارونما (26 نفر) به ترتیب روزانه دو عدد کپسول امگا 3 (حاوی 360 میلی گرم EPA و 240 میلی گرم DHA) و دارونما را به مدت 4 هفته استفاده نمودند. در ابتدا و انتهای مطالعه نمونه های خونی جمع آوری شد و میزان الگوی لیپیدی سرم، گلوکز ناشتای خون و C-peptide اندازه گیریگردید. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS آنالیز شد و P کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.
یافته ها:در مقایسه با گروه دارونما، مکمل یاری امگا 3 باعث کاهش معنی داری در میانگین تری گلیسرید سرم گردید (mg/dl 108/37±11/22 درمقابل mg/dl 148/84±59/40). در انتهای 4 هفته، در هر دو گروه افزایش معنی دار در غلظت C-peptide نسبت به ابتدای مطالعه مشاهده گردید که این افزایش در گروه مداخله بیشتر بود (01/0>P). همچنین در هر دو گروه تغییرات معنی داری در کلسترول تام و LDL-Cو HDL-C مشاهده نگردید.نتیجه گیرییافته های مطالعه حاضر نشان داد که مکمل یاری امگا 3 منجر به بهبود برخی از اجزای الگوی لیپیدی سرم و بهبود ترشح انسولین پس از یک ماه مداخله شد. انجام مطالعات بیشتری در این زمینه برای رسیدن به نتایج قطعی تر ضروری به نظر می رسد.
کلید واژگان: اسیدهای چرب امگا 3، الگوی لیپیدی سرم، گلوکز ناشتای خون، C، peptide، چاقیBackgroundObese patients are at high risk of numerous chronic diseases including diabetes، hypertension، heart disease، dyslipidemia and stroke. Recently researchers focused on complementary medicine along with routine treatments to reduce obesity complications. Therefore we aimed to investigate the effects of omega 3 fatty acids supplementation on serum lipid profiles، C-peptide and fasting blood glucose in obese individuals.MethodsIn this randomized clinical trial 56 obese volunteers with the mean age of 33. 94±8. 15 years were assigned into the supplemented (n=30) and placebo (n=26) groups، given two omega 3 fatty acids soft gel (360 mg EPA and 240 DHA) or placebo respectively for 4 weeks. At the onset and the end of the intervention، blood samples were collected after overnight fasting and serum lipid profiles، C-peptide and fasting blood glucose were measured. Data were analyzed with SPSS program and p-value less than 0. 05 considered as significant.ResultsIn comparison with placebo group، omega 3 supplementation resulted in a significant decrease in the mean triglyceride (108. 37±11. 22 mg/dl vs 148. 84±59. 40 mg/dl). After 4 weeks، the mean C-peptide concentrations increased in both groups but elevation in omega 3 group was more dramatic (p<0. 01). However، we didn’t find any significant changes in the mean total cholesterol، LDL-C and HDL-C levels.ConclusionOur finding indicated that 4 weeks Omega 3 supplementation leads to amelioration in some of serum lipid profiles indices and insulin secretion in obese individuals. Although، further studies are needed to achieve precise results.Keywords: Omega 3 Fatty Acids_Serum Lipid Profiles_Fasting Blood Glucose_C_peptide_Obesity -
پیش زمینه و هدفبا توجه به شیوع روزافزون چاقی و از آنجا که مشخص شده اسیدهای چرب امگا3 نقش مهمی در کنترل چاقی دارند، لذا این مطالعه با هدف تاثیر مکمل یاری با اسیدهای چرب امگا3 بر برخی از سنجه های آنتروپومتریک و تمایل به غذاهای مختلف در افراد چاق، انجام گرفته است.مواد و روش هااین مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی دو سوکور بر روی60 فرد چاق انجام شد. افراد شرکت کننده به طور تصادفی به دو گروه مداخله و دارونما تقسیم شدند و به مدت چهار هفته روزانه دو عدد کپسول اسیدهای چرب امگا 3 (هر یک حاوی 180 میلی گرم EPA و 120 میلی گرم DHA) یا دارونما دریافت کردند. اندازه گیری های آنتروپومتریک و اطلاعات مربوط به تمایل به غذاهای مختلف در ابتدا و انتهای مطالعه جمع آوری گردید. برای ارزیابی میزان تمایل به غذاهای مختلف از پرسشنامه ارزیابی میزان اشتها و برای آنالیز آماری داده ها از مدل لانه ای تکرار اندازه ها استفاده شد.یافته هامحیط دور کمر در گروه مداخله بعد از اتمام مطالعه کاهش معنی داری داشت (05/0p<). تغییرات معنی دار در وزن، نمایه توده بدنی و تمایل به مواد غذایی خاص بعد از مصرف مکمل امگا3 بین دو گروه مشاهده نشد. افزایش معنی دار فقط در مورد تمایل به مصرف مواد شیرین و شور در هر دو گروه بعد از مداخله دیده شد(05/0p<).بحث و نتیجه گیریمکمل یاری با اسیدهای چرب امگا 3 می تواند باعث کاهش در اندازه دور کمر بدون تاثیر بر وزن بدن شود. بنابراین افزایش دریافت اسیدهای چرب امگا 3 از طریق مکمل یاری و یا دریافت غذایی می تواند در کنترل چاقی شکمی مفید باشد.
کلید واژگان: مکمل اسیدهای چرب امگا3، برخی از سنجه های آنتروپومتریک، تمایل به غذاها، افراد چاقBackground and AimsPrevalence of obesity has increased in the world. Nowadays, it is known that omega3 fatty acids have a key role in control of obesity. The aim of this study was to investigate the effect of omega 3 fatty acids supplementation on Anthropometric status and desire to foods in obese adults.MethodsThis study was a double-blind, placebo controlled clinical trial. In our study, sixty-six obese adults were randomly allocated in two groups. Subjects consumed omega3 (180 mg EPA and 120mg DHA, intervention group) or placebo soft gels (placebo group) 1000mg twice a day for 4 weeks. Anthropometric measurements and desire to different foods were collected at the beginning and the end of the study. Visual analogue scales were used to assess desire to different foods. The data were analyzed by a Nested-repeated measure ANOVA model.ResultsThere were significant changes in waist circumference in both groups after supplementation (P < 0. 05). Body weight and desire to different foods remained unchanged between intervention and placebo groups but there was a significant increase in desire to sweet and saline foods within the groups after 4 wk (P < 0.05).ConclusionOmega3 fatty acids supplementation can decrease waist circumference without weight loss. Therefore, high intakes of omega3 fatty acids via diet or supplements may be helpful for visceral obesity.Keywords: Omega 3 fatty acids Supplements_Anthropometric status_Desire to foods_Obese adults -
مقدمهچاقی عامل خطر بسیاری از بیماری های مزمن، از اختلالات هورمونی تاثیر می پذیرد. لپتین هورمون مترشحه از بافت چربی، در تنظیم اشتها و مصرف انرژی نقش دارد، اما در افراد چاق به دلیل کاهش حساسیت گیرنده های آن، مقاومت لپتینی نمایان می شود. کمبود ریز مغذی ها از جمله عنصر روی در افراد چاق گزارش شده است. بین غلظت پایین روی و سطوح بالای لپتین در افراد چاق ارتباط وجود دارد. پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر مکمل یاری روی بر سطوح لپتین و شاخص های تن سنجی در افراد چاق انجام شد.روش هااین مطالعه کارآزمایی بالینی دوسوکور بر روی60 فرد چاق با نمایه توده بدنی (kg/m2) 30 و بالا به مدت یک ماه انجام شد. افراد حائز شرایط به صورت تصادفی به دو گروه مداخله (30 نفر) و کنترل (30 نفر) تقسیم و به ترتیب روزانه30 میلی گرم قرص روی و 30 میلی گرم نشاسته دریافت کردند. از آزمون تی زوجی و تحلیل کوواریانس به ترتیب برای مقایسه قبل و بعد و مقایسه میانگین متغیرها بعد از انجام مداخله با تعدیل روی اندازه گیری های پایه ستفاده شد.یافته هاغلظت لپیتن و روی سرم در افراد گروه مداخله افزایش معنی داری نشان داد،]به ترتیب (ابتدا: 2/17±8/35 انتها: 6/18±2/48) و (ابتدا: 9/19±67 انتها: 1/23±1/74)[، در حالی که این نتایج برای افراد گروه کنترل معنی دار نبود. وزن، نمایه توده بدنی (BMI) و دور کمر در گروه مداخله در پایان مطالعه کاهش معنی داری داشت (05/0 p<).
نتیجه گیریمکمل روی تاثیر مثبتی در افزایش غلظت لپتین و روی سرمی و کاهش شاخص های تن سنجی داشت. انجام مطالعات با مدت زمان بیشتر پیشنهاد می گردد.
کلید واژگان: افراد چاق، مکمل یاری روی، لپتین، شاخص های تن سنجی -
زمینه و هدفچاقی بعنوان مهم ترین مشکل سلامتی در جهان، زمینه ساز بروز بسیاری از بیماری های مزمن است. افراد چاق سطوح پایینی از ویتامین ها و مواد معدنی از جمله روی را دارند. عنصر روی به عنوان عنصر درگیر در سنتز، ذخیره، ترشح و عمل انسولین و فرایندهای متابولیسم کربوهیدرات ها و چربی ها است. مطالعه حاضر با هدف بررسی تاثیر مکمل یاری روی بر سطح انسولین، شاخص مقاومت انسولینی (HOMA-IR)، فراسنج های لیپیدی و قند خون در افراد چاق انجام شد.مواد و روش هااین مطالعه کارآزمایی بالینی دوسوکور بر روی60 فرد چاق با نمایه توده بدنی (kg/m2) 30 انجام شد. مدت زمان مداخله یک ماه بود. افراد با معیارهای ورود به مطالعه، به صورت تصادفی به دو گروه مساوی تقسیم شدند. گروه مداخله روزانه30 میلی گرم قرص روی گلوکونات و گروه کنترل روزانه 30 میلی گرم قرص نشاسته دریافت کردند. در ابتدا و انتهای مطالعه سطح انسولین، شاخص مقاومت انسولینی، فراسنج های لیپیدی و قند خون به صورت ناشتا اندازه گیری شد.یافته هامکمل یاری با روی باعث کاهش معنادار در سطح انسولین، شاخص مقاومت انسولینی و تری گلیسرید سرمی افراد گروه مداخله شد (05/0P<)، در حالی که تغییرات مشاهده شده برای متغیرهای مذکور در افراد گروه کنترل معنادار نبود. کلسترول تام (TC)، کلسترول با چگالی بالا (HDL-C)، کلسترول با چگالی کم (LDL-C) و قند خون تغییرات معناداری نشان ندادند (05/0)کلید واژگان: چاقی، متابولیسم لیپیدی، مقاومت انسولینی، روی، قند خونBackgroundObesity as one of the most important health problems in the world, involved in the incidence of many chronic disorders. Obese individuals have lower level of vitamins and minerals such as zinc. Zinc is one of trace elements involved in synthesis, storage, release and action of insulin and in pathway of fat and carbohydrate metabolism. This study conducted to assay the effects of zinc supplementation on the insulin resistance, lipid profiles and blood sugar in obese people.MethodsThis randomized, double blind, placebo-controlled clinical trial was performed on 60 obese people (BMI >30 kg/m2). Duration of intervention was one month. The eligible participants divided in two equal groups: intervention and placebo, randomly. Intervention group received a 30mg/d zinc pill and placebo group received 30mg/d starch. The concentration of serum insulin, insulin resistance index (HOMA-IR), lipid profiles and fasting blood glucose were determined in onset and at the end of study.ResultsZinc supplementation resulted in a significant reduction in serum insulin concentration, insulin resistance index and serum triglyceride at the end of intervention (p<0.05). However, these results were not significant in placebo group. In contrast, total cholesterol (TC), high-density lipoprotein cholesterol (HDL-C), low-density lipoprotein cholesterol (LDL-C) and fasting blood, sugar (FBS) did not change significantly.ConclusionZinc supplement had positive effect on the reduction of insulin concentration and insulin resistance index. More studies with longer period of intervention suggested for disclose more mechanisms in this field.Keywords: Insulin resistance, Lipid metabolism, Obesity, Zinc, Blood Glucose
-
مقدمهمطالعات تن سنجی در کودکان و نوجوانان از اهمیت به سزایی برخوردار است. بدینوسیله می توان تغییرات رشد را پایش نمود. بررسی وضعیت رشد می تواند نشانگر وضعیت سلامت کودک و نوجوان باشد.مواد و روش هادر این مطالعه مقطعی 1552 دختر و1551 پسر دانش آموز مقطع اول راهنمایی شهر تبریز با میانگین سنی 5/11 سال به صورت تصادفی خوشه ایچند مرحله ای از 5 ناحیه آموزش و پرورش شهر تبریز به تناسب تعداد دانش آموز، انتخاب شدند. قد و وزن آنان اندازه گیری و BMI محاسبه گردید. داده های حاصل با استفاده از نرم افزار های Epi info و Antro WHO و 16 Spss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و ارزیابی وضعیت تغذیه با استفاده از استاندارد WHO 2007 و CDC 2000 انجام شد.یافته هانتایج حاصل نشان می دهد که با استاندارد WHO 2007 به ترتیب 8/1 % و 8/0% دختران و پسران کوتاه قد بودند. از نظر BMI به ترتیب 8/3 % و 2/2% لاغر و 5/0 % و 8/0% دچار لاغری شدید بودند.7/8% و 5/14 % چاق و به ترتیب 5/20 % و 1/21 % دچار اضافه وزن بودند. اختلاف در BMI و نسبت قد به سن بین دو جنس به ترتیب با 0001/0p= و 002/0p= معنادار بود. و در مقایسه با استاندارد CDC 2000 به ترتیب 1/0% و 3/0% دختران و پسران دچار کم وزنی شدید و 3/2% و8/1% کم وزنی متوسط و 7/13 % و 13% کم وزنی خفیف داشتند. 2/1% دخترها و 8/0% پسرها کوتاه قدی داشتند. از نظر BMI به ترتیب 8/2% و 4/4% چاق و 5/20 % و 7/24% اضافه وزن و7/3% و 2/2% لاغر و 5/0% و 1% لاغری شدید داشتند. BMI بین دو جنس اختلاف معنادار داشت (002/0p=).نتیجه گیریبا مقایسه دو استاندارد سوء تغذیه بین نوجوانان شهر تبریز مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج حاصل از مقایسه 2 نوع استاندارد متفاوت می باشد که تفسیر وضعیت رشد را دچار ابهام می سازد. لذا ذکر نوع استاندارد مورد استفاده در گزارشات و تعیین درصدهای سوء تغذیه و چاقی اهمیت دارد. با توجه به تفاوت قابل توجه در شیوع چاقی و اضافه وزن با کاربرد دو استاندارد و دقت بیشتر استاندارد WHO 2007 پیشنهاد می شود از این استاندارد بین المللی و جدید برای تعیین وضع تغذیه کودکان و نوجوانان استفاده شود.
کلید واژگان: تغذیه، شاخص توده بدنی، دانش آموزان، CDC 2000، WHO 2007IntroductionAnthropometric studies are particularly important among children and adolescents which monitor growth changes. Anthropometric studies indicate their health status.MethodsThis cross sectional study was about 1552 girls and 1551 boys with middle age, 11.5 years, were selected by random cluster sampling from first secondary students of Tabriz city. In this study their height and weight as well as BMI were evaluated. Data’s analyzed with softwares Epi Info, Anthro WHO, spss 16 and nutritional status assessed with WHO 2007 and CDC 2000 standards.ResultsAs compared with WHO 2007 standard, 1.8% and 0.8 % girls and boys were short stature, 3.8% and 2.2% were thin, 0.5% and 0.8% were severe thin respectively. 8.7% and 14.5% were obese and 20.5% and 21.7% were overweight. Difference between BMI and height of girls and boys was significant with (P=0.0001) and (P=0.002) respectively. With CDC 2000 standard, respectively 0.1% and 0.3% girls and boys were severe underweight, 2.3% and 1.8% were moderate underweight, 13.7% and 13% were mild underweight. As well as 1.2% and 0.8% were short stature and BMI of them revealed 2.8% and 4.4% obesity, 20.5% and 24.7% overweight, 3.7% and 2.2% thinness, 0.5% and 1% of girls and boys were sever thin, respectively. Difference between BMI of girls and boys was significant. (P=0.002)ConclusionDifferent types of malnutrition in adolescents of Tabriz city are prevalent. Mention of standard name in assessment of malnutrition and obesity is necessary. WHO 2007 is valid standard to assessment nutritional status of children and adolescents. Using CDC 2000 standard underestimates obesity.Keywords: BMI, Students, WHO 2007, CDC 2000 -
سلامت غذایی، از جمله پدیده های مهم و شایان توجهی است که از نیازها و ضرورت های اساسی و پایه ای فرد و جامعه به شمار می رود، به طوری که فقدان یا اختلالات غذایی نیز پیامدها و بازتاب های نگران کننده و خطرناکی به دنبال دارد. بر این اساس، مقاله حاضر با هدف اندازه گیری میزان اختلالات تغذیه ای در بین شهروندان زن شهر تبریز نگاشته شده و در نظر دارد عوامل اجتماعی و فرهنگی موثر بر آن را شناسایی نماید. روش تحقیق، پیمایشی بوده و ابزار اندازه گیری، پرسشنامه استاندارد بومی شده می باشد. حجم نمونه این پژوهش400 نفر از زنان و دختران 49- 15 ساله شهر تبریز در سال 89 می باشند که بر اساس سرشماری سال 1385 و از بین تعداد 432127 نفر، به روش نمونه گیری طبقه ای تصادفی انتخاب شده اند. نتایج تحقیق نشان می دهد، از بین متغیرهای مستقل (تاثیر خانواده، همسالان، رسانه ها، میزان دینداری و تاثیر مقایسه های اجتماعی)، متغیر مقایسه اجتماعی بالاترین تاثیر را بر میزان اختلالات تغذیه ای پاسخ گویان داشته است و متغیرهای مذکور 34 درصد تغییرات متغیر وابسته (اختلال تغذیه ای) را تبیین می نماید.
کلید واژگان: خانواده، رسانه، مقایسه اجتماعی، دینداری، اختلالات تغذیه ای، زنانFood safety is among the important and remarkable subjects which is considered fundamental and a basic need of individuals and society so that lack of food or nutritional disorders has serious consequences and worrying reflections. This paper aims to measure nutritional disorders among female citizens of Tabriz and Intends to identify social and cultural factors affecting it. Survey method was applied and measuring instrument was localized Standard questionnaire. The study sample included 400 women and girls aged 15-49 in the year 1389 in Tabriz who were selected by stratified random sampling based on Census 1385 and the among 432 127 individuals. The results indicate the independent variables (influence of family، peers، media، religion and the impact of social comparisons)، social comparison variable has the highest influence on respondents'' level of nutritional disorders and mentioned variables explain 34% of the variable changes dependant variable (eating disorder).Keywords: family, media, social comparison, religion, eating disorders, women -
زمینه و اهدافگیاهان دارویی منابع طبیعی ارزشمندی هستند که امروزه مورد توجه کشورهای پیشرفته جهان قرار گرفته و به عنوان مواد اولیه جهت تبدیل به داروهای بی خطر برای انسان تلقی می شوند. آنتی اکسیدان ها ترکیباتی هستند که به طور موثر از واکنش رادیکال آزاد اکسیژن جلوگیری کرده و منجر به کاهش آسیب و یا مرگ سلولی، بیماری های قلبی و عروقی و سرطان ها می شوند.مواد و روش هاپس از عصاره گیری از قسمت های پیکر رویشی و گل گیاه دارویی Onopordon leptolepis، عصاره های مذکور از نظر پتانسیل آنتی اکسیدانی با روشFRAP) Ferric Reducing Antioxidant Potential) در یک غلظت و جمع آوری رادیکال آزاد DPPH (دی فنیل- پیکریل- هیدرازیل) در چهار غلظت در شرایط In Vitro مورد ارزیابی قرار گرفتند.یافته هاعصاره آبی- الکلی (70 %) پیکر رویشی گیاه Onopordon leptolepis بیشترین فعالیت را در روش پاکسازی رادیکال آزاد DPPH و روش FRAP از خود نشان داد. همچنین عصاره آبی- الکلی (70 %) گل نیز بیشترین فعالیت را در روش های DPPH و FRAP از خود نشان داد. عصاره های بخش گل از نظر پتانسیل آنتی اکسیدانی با روش FRAP و جمع آوری رادیکال آزاد DPPH فعالیت کمتری را نسبت به عصاره های بخش پیکر رویشی نشان دادند.بحث و نتیجه گیرینتایج در کل نشان داد که عصاره آبی- الکلی قسمت های پیکر رویشی دارای خصوصیات آنتی اکسیدانی بالایی بوده و می تواند پس از آزمایش های تکمیلی در صنایع دارویی و غذایی استفاده شود.
کلید واژگان: آنتی اکسیدان، DPPH، FRAP، Onopordon leptolepisBackground And ObjectivesMedicinal plants are valuable natural resources that have been considered nowadays in developed countries as raw materials for converting into safe drugs for human. Antioxidants are compounds that effectively prevent oxygen free radical reactions and reduce damage or cell death, cardiovascular diseases and cancer.Material And MethodsAfter extraction of floral and vegetative parts of Onopordon leptolepis plant, antioxidant potential was determined by two testes: 1. 1diphenyl-2-picrylhydrazyl (DPPH) free radical-scavenging and ferric-reducing antioxidant power (FRAP).ResultsThe hydro-alcohol extract (methanol 70%) of floral and vegetative parts of O. leptolepis plant was found as the most active in scavenging DPPH radicals and in FRAP. The antioxidant potential of hydro-alcohol (H.A70%) extracts of the floral part of O.leptolepis showed weak effect than the extract of vegetative of O.leptolepis plant.ConclusionResults showed that the hydro-alcohol extract (methanol 70%) of vegetative part can be considered for medicinal and food industries due to the high antioxidant properties.Keywords: Antioxidant, Onopordon leptolepis, DPPH, FRAP
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.