به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

فرشاد اخوتیان

  • حسن شمسی، فرشاد اخوتیان، خسرو خادمی، کلانتری*

    مقدمه و اهداف:

     امروزه ماساژ به طور پیوسته در ورزشکاران برای اهداف مختلفی مانند رفع خستگی، جلوگیری از آسیب و درمان آسیب های ورزشی استفاده می شود. اعتقاد بر این است که ماساژ با افزایش جریان خون، دفع لاکتات و تحریک سیستم عصبی، عملکرد ورزشکار را بهبود می بخشد. هدف از این مطالعه مروری، بررسی اثر ماساژ ورزشی بر فاکتورهای فیزیولوژیکی، نوروفیزیولوژیکی، عملکرد ورزشکاران و نتیجه گیری برای استفاده یا عدم استفاده از آن است و اینکه آیا اعتقادات بالینی فیزیوتراپیست های ورزشی درباره اثر در مانی ماساژ در آسیب های ورزشی مورد تایید شواهد علمی است یا نه؟

    مواد و روش ها

    در این مطالعه به منظور مروری بر اثر ماساژ ورزشی بر عملکرد ورزشکاران و سازوکارهای اثر ماساژ بر فاکتورهای فیزیولوژیکی، مقالات انگلیسی در پایگاه های اطلاعاتی ساینس دایرکت، پابمد و گوگل اسکالر از سال 1975تا سال 2020 با کلید واژه های ماساژ ورزشی، آسیب های ورزشی و سازوکارهای فیزیولوژیکی، سازوکارهای نوروفیزیولوژیکی و عملکرد ورزشکاران جست وجو شدند. 

    یافته ها

    افزون بر 50 مقاله با موضوعات مرتبط با ماساژ ورزشی بررسی شد. در نهایت، 14 مطالعه کارآزمایی بالینی و 1 مطالعه گزارش موردی براساس معیارهای ورود، وارد مطالعه شدند. مطالعات کمی درباره اثر ماساژ بر عملکرد ورزشکاران انجام شد و مطالعات موجود به صورت هتروژن انجام شدند، یعنی مطالعات مختلف، اثر ماساژ بر فاکتورهای مختلف را بررسی و همچنین نتایج متناقضی گزارش کرده اند که کار نتیجه گیری نهایی را سخت می کند. به نظر می رسد اثرات ماساژ بر عملکرد ورزشکاران بیشتر ناشی از اثرات روانی آن است تا اثرات بالینی آن که هنوز مورد تایید منابع علمی نیست و نیازمند مطالعات بیشتر است.

    نتیجه گیری

    به نظر می رسد بسیاری از محققان اثرات ماساژ را ثانویه به افزایش جریان خون می دانند، درحالی که شواهد علمی بسیار کمی در این باره وجود دارد. همچنین در درمان تاندونیت ها و استرین های عضلانی هم شواهد کافی بر کاهش درد و تسریع در ترمیم بعد از ماساژ وجود ندارد. به نظر می رسد اثرات درمانی ماساژ بیشتر سایکولوژیکی بوده است و اثرات فیزیولوژیکی کمتری اتفاق می افتد.

    کلید واژگان: ماساژ ورزشی، آسیب های ورزشی، سازوکارهای فیزیولوژیکی، سازوکارهای عصبی فیزیولوژیکی، عملکرد ورزشکاران
    Hasan Shamsi, Farshad Okhovatian, Khosro Khademi Kalantari *
    Background and Aims

    Massage therapy is widely used by athletes for various reasons such as recovery from fatigue, preventing injury, and relaxation. It is believed that massage improves the performance of the athletes by increasing their blood flow, removing lactic acid, and stimulating the nervous system. This review study aims to investigate the physiological and neurophysiological effects of sports massage on the athletes’ performance, to find out whether the clinical beliefs of sports physiotherapists about the effects of sports massage on sports injuries are supported by scientific evidence or not.

    Methods

    In this review study, a search was conducted in Google Scholar PubMed, and ScienceDirect databases on studies published in English from 1975 to 2020 using the keywords: Sports massage, sports injuries, physiological mechanisms, neurophysiological mechanisms, and performance of athletes. Fifty articles about the effects of sports massage were assessed for eligibility. Finally, 14 clinical trial studies and one case report study were included in the review.

    Results

    Few studies have been conducted on the effect of sports massage on the athletes’ performance. The existing studies are heterogeneous, i.e., they have examined the effect of massage on different factors and reported contradictory results. It seems that the effects of sports massage on the athletes’ performance are more due to its psychological effects rather than its clinical effects. The effects of sports massage on athletes’ performance have not yet been supported by scientific evidence.

    Conclusion

    Many scholars consider that the effects of sports massage are due to increasing blood flow, but there is insufficient scientific evidence. In treatment of tendonitis and muscle strains, there is insufficient evidence that sports massage can reduce pain and accelerate healing. It seems the therapeutic effects of sport massage are more psychological and less physiological.

    Keywords: Sports massage, sports injuries, physiological mechanisms, Neurophysiological mechanisms, Performance, Athletes
  • مصطفی رضایی طاویرانی، فرشاد اخوتیان، مونا زمانیان عضدی*
    سابقه و هدف
    یکی از بیماری های شایع ناشی از ابتلا به بسیاری از بیماری ها و کهولت سن، آتروفی عضلانی است. بررسی اتفاقات مولکولی موثر در ایجاد بیماری می تواند اطلاعات مفیدی در خصوص ارتقا روش های درمانی و حمایتی از بیماران فراهم نماید. این مطالعه با هدف بررسی تغییرات مولکولی در سطح ارتباطات پروتئینی با ترسیم و آنالیز شبکه تعامل پروتئینی بیماری اتروفی عضلانی، انجام پذیرفت.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه تجربی، با استفاده از نرم افزار Cytoscape و منبع  STRINGشبکه برهم کنش پروتئین ها رسم و به کمک الگوریتم های وابسته به Cytoscape آنالیز شاخص های مرکزیت و خوشه های پروتئینی به کمک Network analyzer و MCODE انجام گردید. هستی شناسی کمپلکس های شبکه به کمک نرم افزار Bingo بررسی شد.
    یافته ها
    تعداد 5 پروتئین مرکزی شامل AKT1، ALB، DMD،  SMN1و SMN2 در شبکه شناسایی، و 6 خوشه پروتئینی که 2 خوشه اول آن ها برای آنالیز هستی شناسی در نظر گرفته شد معرفی گردید.
    استنتاج
    کلیه پروتئین های مهم در این خوشه ها به صورت پراکنده وجود داشتند. به نظر می رسد که پانل بیومارکری معرفی شده شامل AKT1، ALB، DMD،  SMN1و SMN2 می تواند در درک بهتر بیماری موثر باشد.
    کلید واژگان: آتروفی، شبکه برهم کنش پروتئینی، خوشه های پروتئینی، بیوماکرها
    Mostafa Rezaei Tavirani, Farshad Okhovatian, Mona Zamanian Azodi*
    Background and purpose
    Muscular atrophy is a condition derived from different diseases and aging. Molecular study of the disease condition can help in developing diagnostic methods and treatment approaches. In this study, protein interaction network was analyzed to understand molecular events at protein levels.
    Materials and methods
    In this experimental study, the network was constructed and analyzed using Cytoscape and its plug-in STRING. In addition, Network Analyzer and MCODE were applied to analyze the centrality and clustering, respectively. Bingo explored the gene ontology of the determined protein complexes.
    Results
    The findings showed five key genes in the network of atrophy including AKT1, ALB, DMD, SMN1, and SMN2. Furthermore, six clusters of proteins were obtained from which two significant ones were considered for gene ontology analysis.
    Conclusion
    All the central proteins, AKT1, ALB, DMD, SMN1, and SMN2 are present in the clusters of our interests. It can be concluded that the panel of biomarkers introduced could be of great help in understanding the pathology of muscular atrophy.
    Keywords: atrophy, protein interaction maps, protein clusters, biomarkers
  • سمیه پیلان نژاد، صدیقه سادات نعیمی *، فرشاد اخوتیان، بهروز عطارباشی مقدم، سیدعلی جمالیان، علیرضا اکبرزاده باغبان
    مقدمه و اهداف شیوع نارسایی قلب در حال افزایش است. اثرات مراحل دوم و سومبازتوانی قلبی در کاهش علائم و بهبود کیفیت زندگی بیماران قلبی سرپایی (از بیمارستان ترخیص شده)، مکررا مورد بررسی قرار گرفته است، لیکن به علت خطرات موجود برای بقای بیماران قلبی در زمان بستری (احتمال کاهش شدید ظرفیت عملکردی بیمار در این مرحله) اثرات مرحله اول بازتوانی قلبی به ویژه برای مبتلایان به نارسایی قلبی مورد تحقیق قرار نگرفته است و حتی گزارشی از اثر تمرینات معمول در مرحله اول بازتوانی این بیماران نیز در دسترس نیست. از طرفی دیگر، سنجش کیفیت زندگی در سیستم مراقبت بهداشتی اهمیت روزافزونی دارد، به طوری که برخی بهبود کیفیت زندگی را مهم ترین هدف مداخلات درمانی به ویژه در بیماری های مزمن می دانند. بنابر این هدف از مطالعه حاضر بررسی اثر مرحله اول بازتوانی قلبی بر کیفیت زندگی و ظرفیت عملکردیبیماران بستری مبتلا به نارسایی قلبی است.
    مواد و روش ها این کارآزمایی بالینی کنترل شده یک سویه کور بر روی 34 بیمار بستری با نارسایی قلبی متوسط و نسبتا شدید (بر اساس طبقه بندی عملکردی انجمن قلب نیویورک) با کسر تخلیه بطن چپ کمتر از 40 درصد انجام شد. بیماران به طور تصادفی به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. هر دو گروه مراقبت های معمول پزشکی در زمان بستری و فیزیوتراپی تنفسی را دریافت کردند. در گروه مداخله بیماران علاوه بر این مراقبت ها، با استفاده از دوچرخه ثابت ورزش هوازی نیز انجام دادند. در هر دو گروه علاوه بر پارامترهای معمول (مانند ضربان قلب، فشار خون و تعداد تنفس)، در روز اول و پنجم بستری کیفیت زندگی )با استفاده از نسخه فارسی شده ی پرسش نامه آنژین سیاتل ( و ظرفیت عملکردی (با آزمون 6 دقیقه راه رفتن) اندازه گیری شد. نرمال بودن داده ها در دو گروه با آزمون شاپیرو ویلکو تغییرات پارامترها با آزمون چند عاملی اندازه گیری های مکرر تحلیل واریانس بررسی شد.
    یافته ها قبل از شروع مداخله متغیرهای مربوط به شدت بیماری، دموگرافیکی و وابسته ی دو گروه با هم اختلاف معنادار نداشتند. از روز اول تا پنجم ظرفیت عملکردی هر دو گروه افزایش داشت. میزان این بهبود در گروه مداخله و کنترل به سطح معناداری نرسید. کیفیت زندگی در گروه مداخله به طور میانگین 84/53 درصد و در گروه کنترل 62/29 درصد بهبود یافت. میزان این بهبود بین دو گروه با 001/0P= تفاوت معنادار داشت.
    نتیجه گیری بازتوانی قلبی مرحله اول هم به صورت تمرینات معمول و هم با اضافه شدن ورزش هوازی به این تمرینات در طی پنج روز بستری بودن در بهبود کیفیت زندگی و توقف روال کاهشی ظرفیت عملکردی و حتی اندکی افزایش آن در بیماران نارسایی قلبی موثر است. کیفیت زندگی عامل پیش بینی کننده پیامدهای نارسایی قلبی به حساب می آید، لذا تحقیقات بیشتر در این زمینه پیشنهاد می شود.
    کلید واژگان: بازتوانی قلبی، نارسایی قلبی، کیفیت زندگی، ظرفیت عملکردی
    Sommayeh Pilannejad, Sedigheh Sadat Naimi *, Farshad Okhovatian, Behrouz Attarbashi Moghadam, Seyed Ali Jamalian, Alireza Akbarzadeh Bagheban
    Background And Aims
    The prevalence of heart failure is increasing. The effects of the second and third phases of cardiac rehabilitation in reducing symptoms and improving quality of life for ambulatory (discharged) heart patients has repeatedly been investigated. However, due to the threats to the survival of heart patients at hospitalization (and the possibility of a sharp decline in functional capacity of patients at this stage), the first phase of cardiac rehabilitation, especially for patients with heart failure, has rarely been studied. Meanwhile, the quality of life is becoming increasingly important in the health care system so that it is belived that the most important goal in interventions is to improve the quality of life, especially in chronic diseases. Thus, the aim of the present study was to evaluate the effect of the first phase of cardiac rehabilitation on the quality of life and functional capacity of patients with heart failure.
    Methods and Materials: In the present one way blind clinical trial, 34 patients with moderate and severe heart failure (New York Heart Association functional classification basis) with left ventricular ejection fraction lower than 40 percent were included. The patients were randomly divided into two groups. Both groups received routine medical care during hospitalization and respiratory physiotherapy. In addition, patients in the intervention group care had aerobic exercise program using a stationary bicycle. In both groups, in addition to the usual parameters (such as heart rate, blood pressure and respiratory rate), the first and fifth day of hospitalization, quality of life (using the Persian version of the Seattle Angina Questionnaire) and functional capacity (6-minute walk test) were measured. Normality Shapiro-Wilk test was also performed. Then, dependent parameters in the two groups were tracked running multi-factor repeated measures analysis of variance.
    Results
    In the beginning of the study, the two groups were not significantly different in terms of the variables related to disease severity and demographics. Then, functional capacity was increased in both groups from the first day to the fifth day, yet this improvement was not found to be significant. Also, the quality of life improved 53.84 percent in the intervention group and 29.62 percent in the control group, which is statistically significant (p
    Conclusion
    Cardiac rehabilitation during the first five days of hospitalization can improve the quality of life (which is considered as a predictor of outcome in heart failure) as well as functional capacity in heart failure patients.
    Keywords: Cardiac rehabilitation, Heart failure, Quality of life, Functional capacity
  • مونا زمانیان عضدی، مصطفی رضایی طاویرانی، مریم پیوندی، اکرم صفایی، مجید رضایی طاویرانی، محمد محبوبی، فرشاد اخوتیان، حسینعلی صفاخواه
    سابقه و هدف
    مطالعات انجام شده نشان می دهد که اتانول بیان پروتئین ها متعددی را در سلول های فیبروبلاست تغییر می دهد. تعدادی از این پروتئین ها از فاکتورهای مهم در سرطان زایی هستند. بنابراین، آنالیز نقش عمل کردی و برهم کنش این دسته از پروتئین ها به منظور شناسایی مکانیسم های عمل کردی و سرطان زایی الکل دارای اهمیت است.
    مواد و روش ها
    در این تحقیق با استفاده از نرم افزار Cytoscape و الگوریتم های وابسته، شبکه برهم کنش پروتئینی، شش پروتئین شناسایی شده در پروتئوم سلول های فیبروبلاست (HFFF2) تیمار شده با الکل اتانول که تغییرات کاهشی محسوسی داشته اند آنالیز شد.
    یافته ها
    با توجه به بررسی های به دست آمده شبکه برهم کنش پروتئینی به دست آمده شامل 756 گره و 1166 اتصال است. نتایج نشان می دهند که Heterogeneous nuclear ribonucleoprotein A1 با 528=Degree و 74/0=Betweenness centrality پروتئینی کلیدی محسوب می شود و الکل سبب اختلال در بیان آن می شود. هم چنین بر اساس مطالعه کمپلکس های پروتئینی، این پروتئین حضور بارزی در کمپلکس های مختلف دارد. از سوی دیگر نتایج آنالیز نرم افزار DAVID نشان می دهد که این پروتئین ها در تنظیم بخش عظیمی از فرایندهای درون سلولی مداخله می نماید.
    نتیجه گیری
    شش پروتئین هایی که میزان بیان آن ها تحت تاثیر الکل تغییر یافته است علاوه بر آن که می توانند خطر ابتلا به سرطان افزایش دهند، فرایندهای درون سلولی متنوعی را نیز مختل می کنند که Heterogeneous nuclear ribonucleoprotein A1 در این میان مهم ترین پروتئین است
    کلید واژگان: اتانول، فیبروبلاست ها، نقشه برهم کنش پروتئینی، هستی شناسی ژنی
    Mona Zamanian Azodi, Mostafa Rezaei Tavirani, Maryam Peyvandi, Akram Safaei, Majid Rezaei, Tavirani, Mohammad Mahboubi, Farshad Okhovatian, Hossein Ali Safakhah
    Introduction
    Studies show that ethanol can induce changes in proteomic profile of human fibroblast cells. Some of these proteins are important in promoting cancer. Thus, analyzing function and interaction networks of these proteins are essential for better understanding the carcinogenesis mechanism of ethanol.
    Materials And Methods
    In this study the protein-protein interaction network (PPI) of six significant down-regulated proteins in human fibroblast cells (HFFF2) treated with ethanol were analyzed by using Cytoscape software and its algorithms.
    Results
    PPI network analysis showed that the constructed network consisted of 756 nodes and 1166 edges. Results indicated that Heterogeneous nuclear ribonucleoprotein A1 with degree = 528 and Betweenness Centrality = 0.74 is a hub protein that ethanol can alter its expression. In addition, module evaluation showed that the hub protein has a key role in different overlapped complexes. On the other hand, annotation studies by using DAVID program indicated that this protein is involved in different important biological processes in the cell.
    Conclusion
    The six down-regulated proteins treated with ethanol may become carcinogenic and can impose vast alterations in other vital biological processes of the cell. Among them, Heterogeneous nuclear ribonucleoprotein A1 is the most important one
    Keywords: Ethanol, Fibroblasts, Protein Interaction Maps, Gene Ontology
  • آمنه یگانه لاری، فرشاد اخوتیان*، صدیقه سادات نعیمی، علیرضا اکبرزاده باغبان
    زمینه و هدف
    علت اصلی سندرم درد میوفاشیال نقاط ماشه ای می باشد. هدف این مطالعه، مقایسه تکنیک دستی انرژی عضلانی با سوزن خشک روی نقطه ماشه ای پنهان عضله تراپز فوقانی می باشد.
    روش بررسی
    40 بیمارخانم با تشخیص نقطه ماشه ای پنهان در عضله تراپز فوقانی پس از مطابقت دادن معیار ورود و خروج به طور تصادفی در 2 گروه مساوی تکنیک دستی انرژی عضلانی یا سوزن خشک قرار گرفتند. هر بیمار یک مرتبه درمان روی عضله تراپز فوقانی دریافت کرد که میزان عددی درد Visual Analoge Scale: VAS ، آستانه درد Pain pressure threshold :PPT و دامنه فعال خم طرفی گردن Range Of Motion: ROM به سمت مقابل قبل درمان و 48 ساعت بعد درمان اندازه گیری شد.
    یافته ها
    دو تکنیک استفاده شده در این مطالعه در درمان نقطه ماشه ای پنهان عضله تراپز فوقانی موثر بودند (001/0P<) ، اما تفاوت معناداری بین دو گروه از نظر متغیرهای فوق مشاهده نشد. (05/0P>)
    نتیجه گیری
    این مطالعه ثابت کرد تکنیک دستی انرژی عضلانی به اندازه سوزن خشک در بهبود VAS، PPTو ROM افراد دچار نقطه ماشه ای پنهان عضله تراپز فوقانی موثر هست. اما از آنجاییکه تکنیک دستی انرژی عضلانی روش ایمن و غیر تهاجمی است در صورت انتخاب درمان با یکی از این دو تکنیک درمان دستی پیشنهاد می شود.
    کلید واژگان: سوزن خشک، تکنیک دستی انرژی عضلانی، نقاط ماشه ای
    Ameneh Yeganeh Lari, Farshad Okhovatian*, Sedigheh Sadat Naimi, Alireza Akbarzadeh Baghban
    Background And Aim
    The main cause of Myofascial pain syndrome is trigger point. The purpose of this study was to compare muscle energy technique (MET) with dry needling (DN) on latent trigger point of upper trapezius.
    Materials And Methods
    Fourty females, with diagnosis of latent trigger point of upper trapezius after adopting the inclusion and exclusion criteria were equally and randomly allocated into either the muscle energy technique or dry needling groups. Each patient received one treatment to the upper trapezius muscle. Outcome measures (visual analogue scale (VAS), pressure pain threshold (PPT), and range of active contra lateral flexion (CLF) measured before and 48 hours after treatment.
    Results
    Two techniques which used in this study were effective for treating latent trigger point of upper trapezius (P0/05).
    Conclusion
    This study demonstrated that muscle energy technique was as effective as dry needling in improvement of VAS, PPT and ROM in subjects with latent trigger point of upper trapezius muscle. But since muscle energy technique is safe and non-invasive method, therefore, if you want to select one of these two techniques, muscle energy technique is recommended.
    Keywords: Dry needling, Muscle energy technique, Trigger points
  • سحر زمانی، فرشاد اخوتیان*، صدیقه سادات نعیمی، علیرضا اکبرزاده باغبان
    مقدمه و اهداف
    بررسی دامنه ی حرکتی فعال گردن در معاینه و ارزیابی بیماران مبتلا به اختلالات گردنی به ویژه در تعیین میزان موثر بودن مداخلات صورت گرفته اهمیت بسیار زیادی دارد. گونیامتر از جمله ابزار های رایج برای این کار است که به سبب سهولت استفاده، حمل آسان و قیمت مناسب، کاربرد بسیار زیادی دارد. هدف از مطالعه ی پیش رو بررسی تکرار پذیری درون آزمونگر برای ابزار گونیامتر در تمامی حرکات فعال گردن میباشد
    مواد و روش ها
    15 دختر جوان سالم در بازه ی سنی 18تا30 سال در این مطالعه شرکت داشتند. نمونه ها برای تمامی حرکات فعال گردن (فلکشن، اکستنشن، فلکشن طرفی و روتیشن) سه مرتبه و با فاصله ی زمانی 5 دقیقه مورد ارزیابی قرار گرفتند. از آزمون ضریب پایایی ICC و خطای استاندارد اندازگیری SEM برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد.
    یافته ها
    در بررسی تکرار پذیری درون آزمونگر مقادیر ضریب پایایی برای حرکت فلکشن 93/ 0 ̨برای حرکت اکستنشن 94/ 0، برای حرکت فلکشن طرفی به سمت چپ 92/ 0 ̨برای حرکت فلکشن طرفی به سمت راست 90/ 0 ̨برای حرکت چرخش به سمت راست 88/ 0 و برای حرکت چرخش به سمت چپ 89/ 0 بدست آمد
    نتیجه گیری
    ابزار گونیامتر برای اندازگیری دامنه ی حرکتی گردن برای حرکات: فلکشن اکستنشن چرخش به راست و چپ و فلکشن طرفی به سمت راست و چپ از تکرار پذیری درون آزمونگر قابل قبولی برخوردار بود
    کلید واژگان: تکرار پذیری، درون آزمونگر، گونیامتر، گردنی، دامنه ی حرکتی
    Sahar Zamani, Farshad Okhovatian*, Sedigheh, Sadat Naemi, Alireza Akbarzadeh Baghban
    Background And Aim
    An important part of examination in patients with cervical disorders is measuring active range of motion of the cervical, particularly in evaluation of the effectiveness of interventions. Goniometer is a common instrument in measuring range of motion. Easy working, easy carrying, and custom benefits make this instrument popular and common. This study was set out to determine the intra-examiner reliability of goniometer for all active movements of cervical.
    Materials and Methods
    A total of 15 asymptomatic young women, aged 18-30 years old, volunteered for the present study. Voluntaries evaluated for all active cervical movements in three trials and 5 minutes rest time between the trials. Intraclass correlation coefficient (ICC) and Standard Error of Measurements (SEM) were used to quantify intra-examiner reliability.
    Results
    Intraclass correlation coefficients (ICC) for intra-examiner reliability of the gonameter were estimated to be 0.93 for flexion, 0.94 for extension, 0.92 for left lateral flexion, 0.90 for right lateral flexion, 0.88 for right rotation, and 0.89 for left rotation, respectively.
    Conclusion
    Goniometer has accurate intra-examiner reliability for measurement of cervical range of motion of flexion, extension, right, and left lateral flexion, and right and left rotation movements.
    Keywords: Reliability, Intrarater, Goniometer, Cervical, Range of Motion
  • الهام باقری یکتا، صدیقه سادات نعیمی، فرشاد اخوتیان، عباس رحیمی، سید مسعود موسوی اهرنجانی، فاطمه مجیدی راد
    مقدمه و اهداف
    آسیب به لیگامان متقاطع قدامی معمولترین آسیب زانو است که باعث کاهش تعادل افراد می شود. هدف از این مطالعه بررسی این مساله بود که آیا ورودی های حسی افزوده می توانند باعث بهبود تعادل داینامیک در بیماران با آسیب لیگامان در مقایسه با افراد سالم شوند؟
    مواد و روش ها
    15 مرد جوان با آسیب یکطرفه لیگامان متقاطع قدامی(میانگین سنی 7/4±9/28) و 15 مرد سالم (میانگین سنی8/3 ± 1/26) در این مطالعه شرکت کردند.شرکت کنندگان در دو مرحله وضعیت بدون استفاده از ورودی حسی و با استفاده از ورودی های افزوده آزمون star excursion را انجام می دادند. حسگر قرار داده شده بر روی بدنه دستگاه اطلاعات حاصل از لمس سطحی انگشت سبابه را به ریزپردازنده منتقل می کرد و در نهایت فیدبک مناسب بینایی و شنوایی صادر می شد.
    یافته ها
    نتایج نشان دهنده تفاوت معنادار بین افراد آسیب دیده و افراد سالم حین استفاده از ورودی حسی برای حرکت اندام در جهات خلفی(001/0=P)،داخلی(001/0=P)،قدامی خارجی(001/0=P)،خلفی خارجی(001/0=P خارجی(004/0=P))، و خلفی داخلی (001/0=P) بود.
    نتیجه گیری
    برمبنای یافته های فوق می توانیم عنوان کنیم کاهش نتایج آزمون در گروه بیماران که به علت کنترل وضعیتی ضعیف است، می تواند مربوط به کاهش اطلاعات حسی تامین شده بوسیله لیگامان متقاطع قدامی(Anterior Cruciate Ligament) باشد، اما هنگامی که اطلاعات حسی تقویت می شوند عملکرد داینامیک بیماران بهبود می یابد. در افراد سالم نیز استفاده از لمس سبک به علت افزایش دقت حس سوماتوسنسوری به بهبود عملکرد فرد منتهی می شود. پس این یافته ها می توانند راه های جدیدی را برای بررسی بهبود ثبات در بیماران دچار آسیب مزمن لیگامان متقاطع قدامی فراهم کنند.
    کلید واژگان: آسیب لیگامان متقاطع قدامی زانو، تعادل دینامیک، ورودی حسی افزوده
    Elham Bagheriyekta, Sedigheh, Sadat Naimi, Farshad Okhovatian, Abbas Rahimi, Seyyed Masoud Mosavi, Fatemeh Majidi, Rad
    Background And Aim
    Anterior cruciate ligament injury is a common knee problem that could affect balance. The purpose of this study was to investigate whether the additional sensory information could improve dynamic balance in individuals with anterior cruciate ligament (ACL) injury in comparison with healthy adults.
    Materials And Methods
    15 young patients with unilateral anterior cruciate ligament injury (mean age 28.9±4.7, male) and 15 healthy volunteers (mean age 26.1±3.8, male) participated in this study. Participants were completed the star excursion balance test under two sensory conditions: with and without using light touch. The force sensor that was placed on the light touch device transferred the sensory informations from index finger to the microprocessor and proper feedback was produced.
    Results
    The results showed significant differences after using light touch in anterior cruciate ligament deficiency patients in compared with control group in these directions: medial, posterior, lateral, anterolateral, Posterolateral and posteromedial (P=0.001).There was also significant differences between the patients and healthy controls in posterior (P=0.005),lateral(P=0.004) and medial(P=0.003) directions.
    Conclusion
    Based on these results, we suggest that the reduction in dynamic test in patients with anterior cruciate ligament deficiency would be due to the reduction of sensory information provided by this ligament, but when sensory information is enhanced, dynamic performance improves. The results have implications for a new method to improve stability in these patients.
    Keywords: anterior cruciate ligament, deficiency, dynamic balance, sensory informations
  • محمدحسین علیزاده سمیه فدایی، فرشاد اخوتیان
    مقدمه و اهداف
    در معلولین استفاده کننده از صندلی چرخدار، سندرم کانال کارپ شایع می باشد و حرکات مداوم مچ دست، ابتلاء به این عارضه را افزایش می دهد. در تحقیق حاضر میزان عملکرد، درد و دامنه حرکتی مفصل مچ دست در معلولین ورزشکار و غیر ورزشکاران مبتلا به سندرم تونل کارپ مقایسه گردید.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه توصیفی، تمامی اعضای تیمهای بسکتبال معلولین شهر تهران (35 نفر) با 33 نفر از معلولین غیر ورزشکار وابسته به صندلی چرخدار مستقر در آسایشگاه های تهران (مشابه از نظر سن، وزن، قد، سال های استفاده از صندلی چرخدار و سطح معلولیت) مورد بررسی قرار گرفتند. در این پژوهش از پرسشنامه درجه بندی شده و مطالعه هدایت عصبی جهت تشخیص سندرم کانال کارپ، مقیاس VAS جهت بررسی درد، گونیامتر برای اندازه گیری دامنه حرکتی مچ دست و بررسی شدت علائم و میزان عملکرد از پرسشنامه خوداظهاری استفاده شد.
    یافته ها
    یافته های تحقیق نشان داد که بین میزان شیوع سندرم تونل کارپ، شدت درد، عملکرد و دامنه حرکتی مچ دست در دوگروه معلولین ورزشکار و غیرورزشکار مبتلا به سندرم کانال کارپ، تفاوت معنی داری(05/0
    بحث و نتیجه گیری
    حرکات تکراری در مچ دست تنها عامل ابتلاء به سندرم تونل کارپ در معلولین ورزشکار نمی باشد و باید موارد اثرگذار دیگری را نیز مد نظر قرار داد.
    کلید واژگان: سندرم تونل کارپ، معلولین صندلی چرخدارران، درد، دامنه حرکتی، عملکرد
    Mohammad Hosein Alizadeh, Somayeh Fadaei, Farshad Okhovatian
    Background And Aim
    Carpal tunnel syndrome is common among handicapped people using wheelchair, and repeated wrist movements increase the risk of incidence of this syndrome. In present study, performance, pain and range of motion of wrist were compared between the athletes and non-athlete handicapped people suffering from carpal tunnel syndrome.
    Materials And Methods
    In this descriptive study, all members of handicapped basketball team in Tehran (35 persons) and 33 wheelchair-bound non-athlete handicapped persons residing in Tehran sanitariums were studied (similar with respect to age, weight, height, years of using wheelchair and level of disability).In this study, Clinical Questionnaire and Nerve Conduction Study were used for diagnosing carpal tunnel syndrome, VAS Scale for measuring pain, Goniometer for measuring range of motion of wrist, and Self-Administered Questionnaire for investigating severity of symptoms and performance.
    Results
    The finings of this study indicated that there was no significant difference between two athlete and non-athlete handicapped groups with carpal tunnel syndrome in prevalence of carpal tunnel syndrome, severity of pain, performance and range of motion of wrist (p>0.05). Among 35 athletes, 6 persons (mean age: 36±3.11, mean weight: 68±4.74 and mean height: 172±7) and among 33 non-athletes, 5 persons (mean age: 41±7.1, mean weight: 73±3 and mean height: 173±5) had carpal tunnel syndrome.
    Conclusion
    Unlike what is supposed, repeated movements of wrist is not the only factor predisposing the athlete handicapped people to carpal tunnel syndrome, So other influencing factors should be considered.
    Keywords: Carpal Tunnel Syndrome, Wheelchair, bound Handicapped, Handicapped Basketball Players, Pain, Range of Motion, Performance
  • فرشاد اخوتیان، سحر شایگان، صدیقه سادات نعیمی
    مقدمه و هدف
    بیماری مزمن انسدادی ریوی (COPD) سبب تنفس سطحی، کاهش اکسیژن رسانی، ضعف عضلانی و کاهش فعالیت فیزیکی می شود که از علائم شایع آن، تنگی نفس و سرفه های مزمن همراه با خلط است. به رغم شیوع بالای این بیماری و نقش موثر فیزیوتراپی، عدم شناخت کافی و خلاء تحقیقاتی در این زمینه محسوس است. هدف این مقاله، مقایسه کیفوز توراسیک و ضخامت عضله دیافراگم بین زنان COPD و سالم است.
    مواد و روش ها
    20 بیمار زن COPD (رده دوم و سوم) بستری در بیمارستان) با 20 زن سالم، از نظر ضخامت دیافرا گم (توسط دستگاه سونوگرافی) و زاویه کیفوز (توسط خط کش انعطاف پذیر) مقایسه شدند.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که قوس زاویه کیفوز در افراد بیمار کمتر از افراد سالم است (05/0 (p<. در خصوص ضخامت عضله دیافراگم، تفاوتی معنادار میان افراد سالم و بیمار مشاهده نشد، لیکن تغییر ضخامت دیافراگم، در افراد سالم حدود دو برابر افراد بیمار بوده است (05/0 (p<.
    نتیجه گیری
    حالت بشکه ای قفسه سینه بیماران COPD، کمتر بودن زاویه کیفوز در این بیماران نسبت به افراد سالم را توجیه می کند؛ همچنین افزایش درصد تغییرهای ضخامت دیافراگم در افراد سالم نسبت به بیماران نشان دهنده عملکرد بهتر دیافراگم در افراد سالم است که سبب آن شاید با کوتاه بودن عمق تنفس و فواصل تنفس ها در افراد بیمار توجیه پذیری باشد. نتایج این تحقیق را می توان در تنظیم پروتوکل درمان های دستی و ورزش های درمانی در بیماران COPD مد نظر قرار داد.
    کلید واژگان: بیماری مزمن انسدادی ریه، کیفوز، دیافراگم
    Farshad Okhovatian, Sahar Shayegan, Sedighe Sadatnaeimi
    Background And Objective
    Chronic obstructive pulmonary disease (COPD) causes shallow breathing, low oxygen, muscular weakness and reduced mobility. The most common symptoms of COPD is shortness of breath and a chronic cough with sputum. Despite the high prevalence of this disease and effective role of physical therapy, there is a noticeable lack of research in this area. Therefore, the purpose of this study was to compare the degree of thoracic kyphosis and diaphragm muscle thickness between females with COPD and healthy women.
    Materials And Methods
    In this study, 20 women with COPD (stages 2 and 3) and 20 healthy women were examined regarding some biomechanical and physiological parameters. Diaphragm thickness was determined using ultrasound and kyphosis angle was measured by flexible ruler.
    Results
    Kyphosis in healthy subject was less than healthy individuals (p<0.05). The diaphragm muscle thickness was not significantly difference between the two groups. But the diaphragm thickness changes in healthy individuals was about 2 times more than patients with COPD (p<0.05).
    Conclusion
    The resean for lower kyphosis angle in COPD patients could be due to their shape of chest. It also increases the percentage of diaphragm thickness change in healthy individuals (as compared to COPD) that shows their better diaphragm performance. Perhaps, short deep breath and intervals of breathing in patients are the result of this effect. These results can be considered for description of the treatment protocol of physiotherapy in patients with COPD.
    Keywords: Chronic obstructive pulmonary disease, Kyphosis, Diaphragm
  • Farshad Okhovatian, Mohammad Niakan, Narjes Soltani
    Background
    The objective of this study was to investigate the amount of medical society's knowledge about the role of physiotherapy in treating and improving the confined patients.
    Methods
    A questionnaire has prepared with five clinical questions by multiple choice items. The volunteers have one or more items to choice. These questionnaires have randomly completed by the medical students of the Medical Universities around Iran.
    Results
    Our results have shown that only 47.5% of physicians are familiar with the role of physiotherapy for treating and improving restricted patients, on the other hand 18.6% prescribed unsuitable,expensive, and even harmful techniques for curing these patients.
    Conclusion
    The results of our study emphasis on the limited knowledge and information of the medical society about physiotherapy. Even in some cases that the role of physiotherapy has proven, they are not familiar with it. It may reflect the lack of medical training program and their educational syllabus.
    Keywords: physiotherapy, confined patients, burn, pulmonary disease, surgery
  • فرشاد اخوتیان، محمد نیاکان
    مقدمه
    فیستول مقعدی، شایع ترین علت درد شدید ناحیه مقعد در جراحی های رکتال به شمارمی آید و به کارگیری برخی تخصص ها مانند فیزیوتراپی می تواند به کاهش درد و تسریع در روند بهبودی کمک کند. در خصوص فیزیوتراپی بعد از جراحی رکتال هیچ تحقیقی ثبت نشده، لذا این امر، سبب عدم توجه کافی جراحان به این مهم گردیده است.
    هدف
    مطرح کردن یک پروتوکلی فیزیوتراپی برای جراحی های رکتال و بررسی تاثیرپذیری آن در مطالعه ای موردی
    مواد و روش کار
    این مطالعه روی یک مرد 45 ساله انجام پذیرفت. بعد از انجام کولونوسکوپی، هموروئیدکتومی و فیستولکتومی انجام شد سپس، پروتوکل درمان فیزیوتراپی در پنج فاز درمانی، طراحی و مورداستفاده قرارگرفت. شدت درد، سختی اجابت مزاج، سختی جابه جایی و ترس از اجابت مزاج با VAS اندازه گیری و برای تعیین روند بهبودی بیمار از پرونده پزشکی استفاده شد؛ نتایج نشان داد که نیاز بیمار به استفاده از داروی مسکن فقط تا روز چهارم بوده، بیمار از روز سوم، فعالیت های روزمره خود را از سرگرفت؛ همچنین شدت درد، سختی اجابت مزاج، سختی جابه جایی و تحرک و ترس از اجابت مزاج در روز پنجم به طورکامل رفع شد که این نتایج در مقایسه با مطالعات قبلی، تسریع روند بهبودی و کاهش درد را نشان می دهد.
    نتیجه گیری
    با توجه به مؤثربودن اقدام های فیزیوتراپی، به کارگیری از آن به ویژه در مورد بیماران مسن یا افراد مبتلا به بیماری های زمینه ای توصیه می شود.
    کلید واژگان: فیزیوتراپی، هموروئید، فیستول مقعدی
    Farshad Okhovatian, Mohammad Niakan
    Background And Objective
    Anal fistula is the most common cause of severeanal pain during rectal surgery. Patients experience pain and discomfort duringthe immediate post-operative period and some specialties e.g., physiotherapycould be taken into account for mitigating pain and improving the scar healing.Although no researches have performed concerning the post rectal surgeryphysiotherapy, it leads to surgeons uncaring to this apparently important point.Therefore, the current study aimed to prepare a new physiotherapy protocol afterrectal surgery and to investigate its effectiveness in one patient.
    Materials And Methods
    This study carried out on a 45 year-old male. He wassuffering from pain and bleeding in the rectal area and on medical examinationand colonoscopy, he was diagnosed with external hemorrhoid and anal fistula.After hemorroidectomy and fistulectomy, physiotherapy protocol was performedin five phases.
    Results
    The results showed that the pain medication needed just for 4 days and the patient returned to work within 3 days. In addition, the intensity of pain,difficulty in bowel movement, difficulty in mobility, and stress from bowel movement (measured by VAS) removed within 5th days. This result in comparison with previous studies showed the faster improvement of the pain and scar healing and complete recovery took about 4 weeks.
    Conclusion
    The beneficial effects of physiotherapy protocol were demonstrated, especially in aged patients with background diseases.
  • علیرضا بذر افشان، فرشاد اخوتیان، صدیقه سادات نعیمی، اصغر رضا سلطانی، خسرو خادمی کلانتری، مهری قربانی، رضا لشگری، نعمت الله محرابی، حسین باقری
    زمینه و هدف
    هدف از این مطالعه بررسی نقش گیرنده های نوک انگشت بر روی میزان فعالیت الکترومیوگرافیک سطحی عضلات پاسچرال ساق با در نظر گرفتن نقش لمس سبک، حس بینائی و فعالیت دوگانه در کسب تعادل بود.
    روش بررسی
    30 نفر (12 مرد و 18 زن)، فرد راست دست که در شرایط سلامت، بدون هیچگونه سابقه بیماری عصبی، اسکلتی، عضلانی، قرار داشتند در این مطالعه شرکت نمودند. افراد در وضعیت صاف بگونه ای می ایستادند که پای چپ در راستای پای راست و جلوی آن قرار می گرفت (وضعیت تاندم). یک عدد حس گر با دقت بالا در سمت راست آنها در امتداد تروکانتر بزرگ استخوان ران قرار داده می شد تا نمونه ها به میزان کمتر از 50 گرم نیرو بر آن فشار وارد نمایند. همچنین فعالیت الکترومیوگرافیک سطحی سه عضله تیبیالیس قدامی، پرونئوس لانگوس و سولئوس هر دو اندام تحتانی توسط دستگاه بیومتریکس ثبت می گردید. آزمونها در 4 وضعیت ایستادن بدون لمس سبک و بدون شمارش، بدون لمس سبک و با شمارش، لمس سبک و بدون شمارش، لمس سبک و با شمارش و هر کدام از حالات فوق نیز در دو حالت چشمان باز و بسته، انجام می شد.
    یافته ها
    یافته ها نشان دادند که لمس سبک، خصوصا زمانیکه چشمان افراد باز می باشد، موجب کاهش فعالیت الکترومیوگرافیک سطحی عضلات پاسچرال ساق می گردد. در شرایط بدون لمس و با چشمان بسته نیز سطح فعالیت الکترومیوگرافیک این عضلات، در بیشترین حالت قرار گرفت.
    نتیجه گیری
    بر اساس نتایج حاصله، به نظر می رسد که با فعال شدن سیستمهای پیچیده عصبی متعاقب تحریک گیرنده های حسی پوست، عضلات پاسچرال به شکل هماهنگ تحت فرمان سیستم عصبی مرکزی وارد عمل می شوند. لذا ثبات کلی بدن در جهت حفظ تعادل، افزایش یافته و در نهایت فشار وارده بر عضلات پاسچرال ساق، کاهش می یابد. در نتیجه از فعالیت الکترومیوگرافیک سطحی عضلات ساق در شرایط لمس سبک، کاسته می شود.
    کلید واژگان: گیرنده های حسی پوست، تعادل، الکترو میوگرافی سطحی، فعالیت دوگانه
    Ali Reza Bazrafshan, Farshad Okhovatiyan, Sedigheh Sadat Naeemi, Asghar Reza Soltani, Khosro Khademi Kalantari, Mehri Ghorbani, Reza Lashgari, Nematollah Mehrabi, Hossein Bagheri
    Background And Aim
    To investigate the effect of the light touch, vision and dual task interference on the surface electromyography (sEMG) activity of ankle musclesParticipants: Thirty persons (12 male, 18 Female), right hand without any neuro-musculo-skeletal disorder and in healthy condition, participated in this study.Methods and Materials: Participants stood in upright and semi tandem position. There was a high sensitivity sensor on the right side in direction of femur greater trochanter. They should press the sensor less than 50 gr. Also we examined the rate of activity in 3 muscles (Tibialis Anterior, Proneus Longuse, Soleuse) on both lower limbs by Biometrix sEMG device. 4 positions were experimented in semi tandem standing: No Touch, No Counting; No Touch, Counting; Light Touch, No Counting; Light Touch, Counting. Each of the above positions was tested in 2 conditions: Eyes Open, Eyes Closed.
    Results
    Our findings detect that light touch contact especially during vision, resulted in reducing the rate of sEMG activity in the leg postural muscles. No touch and closed eyes, raise the rate of sEMG activity to maximum.
    Conclusion
    On basis of findings, it seems that following skin receptors stimulation, some complicated mechanisms will be begun and in order to the orders of Central Nervous System (CNS), these muscles will make the hole body, stable. So it can reduce the entered pressure on leg postural muscles. Therefore we can see the lesser rate in sEMG activity of leg postural muscles.
  • سیدعلی جواد موسوی، محمد نیاکان لاهیجی، فرشاد اخوتیان، امید مرادی مقدم، محمد امین ولی زاده حسنلویی
    مقدمه و هدف
    با توجه به بروز عوارض شناخته شده نامناسب بودن فشار کاف لوله داخل تراشه (ETT)، حفظ فشار کاف حائز اهمیت است. هدف از این تحقیق اندازه گیری، بررسی و کنترل فشار کاف ETT به فواصل زمانی مناسب است.
    مواد و روش ها
    این تحقیق روی در سال 1387، 30 بیمار بستری در بخش مراقبت های ویژه (ICU) که به هر دلیلی لوله گذاری داخل تراشه شده بودند، انجام پذیرفت. در دو نوبت به فاصله شش ساعت تحت اندازه گیری قرار گرفتند. تمام اندازه گیری های فشار کاف ETT بوسیله مانومتر استاندارد را یک فرد متخصص آموزش دیده انجام داد.
    نتایج
    بیشترین دلیل بستری، بیماری ضایعات مغزی (50درصد) بوده است و بیشترین دلیل لوله گذاری داخل تراشه (6/63درصد) حمایت تنفسی در آسیب های مغزی بود. در 49درصد از افراد، فشار داخل کاف در نوبت اول خارج از حد استاندارد بود و بعد از اصلاح فشار کاف، در نوبت دوم این میزان به 5/18درصد کاهش یافت، بنابراین، این مهم اهمیت تاکید بر نظارت در میزان فشار داخل کاف در فواصل منظم قابل قبول از سوی تیم درمانی را نشان می دهد. در 31 مورد علی رغم اصلاح فشار داخل کاف در نوبت اول، در نوبت دوم نیز میزان فشار داخل کاف در محدوده قابل قبول نبود.
    نتیجه گیری
    با توجه به اهمیت مناسب بودن فشار کاف ETT، لازم است در کنار اندازه گیری و ثبت سایر متغیرهای حیاتی در بیماران بستری در ICU، اندازه گیری فشار کاف ETT نیز به فواصل زمانی مناسب ثبت برسد و پیشنهاد می شود با برنامه ریزی دقیق، علاوه بر یک چارت مدیریتی گویا، یک چارت درمانی کامل نیز برای تمام مراکز درمانی کشور تنظیم شود.
    کلید واژگان: فشار کاف لوله داخل تراشه، اندازه گیری فشار کاف، لوله گذاری تراشه
    Seyed Ali Javad Mousavi, Mohammad Niakan Lahiji, Farshad Akhovatian *, Omid Moradi Moghadam, Mohammad Amin Valizade Hassanlouei
    Background And Objective
    The objective of this study was to investigate the endotracheal tube cuff (ETT) pressure in the intensive care unit (ICU) patients, who had been intubated. Meterials and
    Methods
    All patients were placed in ICU during the last three month 2008. The endotracheal tube cuff (ETT) pressure in 308 cases was measured at twice by an expert. A standard manometer was used to measure the cuff pressure and it was calibrated before and after the measurement.
    Results
    The results show indicated that 50% of cases 1 suffered from brain injuries and 63.6% of them were intubated as a result of brain problem. The value of cuff pressure was not standard in 31 cases at both times. In addition, the cuff pressure in 49% of cases was not standard at first, but after correction it decreased to 18.5%.This emphasizes the effectiveness of having supervision over cuff pressure in acceptable regular intervals by treatment team.
    Conclusion
    It is suggested that along with recording the vital signs of the patieut, ETT cuff pressure beingrecorded at appropriate intervals as well.
  • اصغر رضا سلطانی، امیر احمدی، دلشاد امامی، سید طه لاجوردی، فرشاد اخوتیان
    هدف
    با کمک وسیله اندازه گیری قدرت عضله می توان نیروی یک گروه عضلانی را اندازه گیری کرد. از طرف دیگر برای تعیین اثرات برنامه های درمانی و یا آموزشی به روش هایی با قابلیت تکرارپذیری صحیح و قابل استناد نیاز می باشد.
    هدف از این مطالعه تعیین میزان تکرارپذیری مقادیر اندازه گیری شده قدرت ایزومتریک عضلات گردن به وسیله دستگاه ایزومتر 2 بود.
    روش بررسی
    در یک مطالعه تحلیلی 37 فرد سالم غیر ورزشکار (18 مرد و 19 زن بین سنین 25-18 سال) با انتخاب تصادفی در این مطالعه شرکت کردند. از یک Load Cell جدید که بر روی دستگاه قدیم نصب شده بود استفاده شد. قدرت ایزومتریکی عضلات فلکسور و اکستنسور گردن در زمان ها و روزهای متفاوت و به کمک دو تست کننده با استفاده از وسیله جدید (دستگاه ایزومتر 2) اندازه گیری شد.
    یافته ها
    نتایج تکرارپذیری در تست هایinter-rater -retest inter-trial، (N 2.2< sw <5.1، ICC <0.98 0.86<) نشان داد که تکرارپذیری اندازه گیری قدرت عضلات گردن در تست های آماری مختلف با هم مطابق بوده و از درجه بالایی از اعتبار برخوردار بودند. اختلاف معنی دار آماری در میزان قدرت عضلات گردن که در زمان ها و روزهای متفاوت اندازه گیری شده بودند وجود نداشت. قدرت انقباض ماکزیمم ارادی داوطلبین به طور مشخصی در مردان بیشتر از زنان بود (P <0.001) قدرت عضلات فلکسور و اکستنسور گردن در زنان به ترتیب 46.1% و 30.8% نسبت به مردان بود.
    نتیجه گیری
    در این مطالعه ما از دستگاه جدیدتری (ایزومتر 2) نسبت به دستگاه قدیمی (ایزومتر) استفاده کردیم. اندازه گیری های قدرت ایزومتریک عضلات گردن که به وسیله دستگاه ایزومتر 2 به دست آمد به صورت یک روش مفید برای اندازه گیری قدرت عضلات فلکسور و اکستنسور گردن ظاهر گردید.
    کلید واژگان: قابلیت تکرار پذیری، ایزومتریک، گردن، نیرو
    Asghar Reza Soltan, Zadeh, Amir Ahmadi, Delshad Emami, Seyyed Taha Lajevardi, Farshad Okhovatian
    Objective
    The strength of a group of muscles can be measured by muscle strength test, employing a force measuring instrument. In order to monitor the effectiveness of a therapeutic or training programs we need a reliable technique which is also accurate in repeated measurements. The purpose of this study was to examine the reliability of an isometric neck muscle force measurement device.
    Materials and Methods
    Thirty seven healthy non athlete subjects (18 males and 19 females, aged 18-25) participated in this analytical study. The maximal isometric contractions of the neck extensor and flexor muscles were measured in different times and different days and by two different testers. A new sensitive “load cell” was applied to our previously designed neck muscle force measurement apparatus.
    Results
    The results of the inter-trail, test retest, and inter rater reliability (0.86 < ICC < 0.98, 2.2< Sw <5.1 N) indicated that the neck muscle force measurements were highly repeatable and less variable between measurements. There were no statistically significant differences in neck muscle force measurements, between times, between days and between retsters. Maximum isometric contractions were significantly higher in males than in the females (p < 0.001). Women’s neck muscle strengths were 30.8% and 46.1% of men in cervical extension and cervical flexion.
    Conclusion
    In this study we used a new model (Isometer 2) of our previous apparatus (Isometer). The isometric strength of neck flexor and extensor muscles which was measured by Isometer 2 appeared to be a reliable and useful method for measuring the force of the neck extensor and flexor muscles.
    Keywords: Reliability, Isometric, Neck muscles, Flexor, Extensor
  • بررسی رابطه ژئومتری ستون فقرات با کمر درد مکانیکی مزمن و تاثیر روش های تمرین درمانی بر آن
    علی صمدی پور، فرشاد اخوتیان، صدیقه کهریزی
    سابقه و هدف
    با توجه به شیوع و روند رو به افزایش کمر درد مکانیکی و گزارشات متفاوت از نقش ژئومتری ستون فقرات با بروز کمر درد مکانیکی مزمن و قضاوت در مورد تاثیر انواع روش های متداول تمرین درمانی بر شاخص های ژئومتری،این تحقیق در 2 مرحله انجام گرفت.
    مواد و روش ها
    در مرحله اول تحقیق با طراحی مورد - شاهدی شامل 25 فرد بیمار و 25 فرد شاهد انجام گرفت و شاخص های شیب لگن، قوس کمری در حالت ایستاده با روش استاندارد، اندازه گیری و مورد قضاوت آماری قرار گرفت، درمرحله دوم نوعی کارآزمایی بالینی روی تعداد 25 نفر انجام گرفت. بیماران بصورت تصادفی در سه گروه با روش های ویلیامز، مکنزی و Stabilization Exercize تحت درمان قرار گرفتند و تاثیر روش ها را بر شاخص های ژئومتری تعیین و مورد قضاوت آماری قرار گرفت.
    یافته ها
    تحقیق نشان داد که بین شاخص های ژئومتری با بروز کمر درد مکانیکی مزمن ارتباطی وجود نداشت. همچنین مشخص گردید که متعاقب درمان به روش ویلیامز و Stabilization Exercise تغییر معنی داری در میزان ژئومتری ستون فقرات به وجود می آید، که این تغییرات فقط تا زمان انجام تمرینات پایدار می باشد.
    نتیجه گیری و توصیه ها: عوامل دیگری غیر از ژئومتری با بروز کمر درد مکانیکی نقش دارند و روش Stabilization تاثیر بیشتر بر افزایش میزان قابلیت انعطاف و تغییر ژئومتری دارد. انجام مطالعات بیشتر با دقت بیشتر را توصیه می نماید.
    کلید واژگان: کمر درد مزمن مکانیکی، ژئومتری، تمرین درمانی
  • فرشاد اخوتیان، صدیقه کهریزی، علی صمدی پور
    هدف
    هدف از طرح و اجرای این تحقیق ارزیابی سه روش متداول ورزش درومانی در بیماران مبتلا به کمر درد و مطالعه چگونگی تاثیر هر یک از این ورزش ها بر شدت درد و درصد ناتوانی ناشی از کمر درد است.
    روش بررسی
    این مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی بر روی 25 بیمار مبتلا به کمر درد مزمن مکانیکی با شرایط شغلی یکسان انجام شد. میزان شدت درد توسط جدول ارزیابی عددی درد، و درصد ناتوانی ناشی از کمر درد توسط پرسشنامه اوسوستری مورد ارزیابی قرار گرفت. میزان اعتبار داده ها نیز بوسیله آزمون کندال محاسبه شد. افراد مورد تحقیق به سه زیر گروه تقسیم شدند به گونه ای که میانگین متغیرها در سه گروه، اختلاف معنی داری با یکدیگر نداشتند. گروه اول با تعداد 8 نفر ورزش های ویلیامز را انجام دادند، و گروه دوم با تعداد 7 نفر ورزش های مکنزی، و گروه سوم با تعداد 10 نفر بودند که ورزش های ثبات دهنده را انجام دادند. طبق برنامه هر گروه طی دو مرحله 6 هفته ای (6 هفته اول 6 روز در هفته و 6 هفته دوم 3 روز در هفته – (یکروز در میان) و در مجموع 12 هفته ورزش های مربوط به خود را انجام دادند. ارزیابی آماری با استفاده از نرم افزار SPSS و انجام آزمون های ویلکاکسون – فریدمن – کروسکال والیس و من ویتنی انجام شد.
    یافته ها
    نتایج به دست آمده نشان دادند که ورزش های انجام شده در هر سه گروه با کاربرد ورزش های تقویتی عضلات ستون فقرات می توانند برکاهش درد بیماران موثر باشند. البته زمان و سرعت کاهش درد، درصد ناتوانی و ماندگاری تاثیر ضد درد در گروهی که ورزش های ثبات دهنده را انجام داد با دوگروه دیگر اختلاف معنی دار وجود داشت. (0.01=P)
    نتیجه گیری
    بنابراین در هر سه روش درمانی درد بیمار کاهش می یابد، لیکن ورزش های ویلیامز و مکنزی همیشه در شرایط استاتیک انجام می شوند و یک گروه عضلانی خاص را تقویت می کنند، اما در ورزش های ثبات دهنده، علاوه بر تقویت عضلات در شرایط استاتیک تقویت عضلات، در شرایط دینامیک نیز صورت می گیرد. بیمار از شرایط انجام تمرینات سبک به سمت تمرینات سنگین، و در نهایت به سوی بهبود شرایط تعادل از دست رفته پیش می رود، به همین دلیل انجام این ورزش ها علاوه بر تسریع در کاهش درد موجب بهبود شرایط ذهنی فرد، بهبود اعتماد به نفس و در نهایت کاهش درصد ناتوانی ناشی از کمر درد می شوند.
    کلید واژگان: کمردرد مکانیکی، تمرین درمانی، درصد ناتوانی، پرسشنامه اسوستری، ورزشهای ثبات دهنده
    Farshad Okhovatian, Sedigheh Kahrizi, Ali Samadi, Pour
    Objective
    The aim of this study was to determine the efficacy of three common remedial exercises and then compare them in severity of pain and disability in patients with chronic low back pain.
    Materials and Methods
    25 patients with same as level of physical activity and history of mechanical low back pain during 6-12 months ago invited to participate to this clinical trial. After routine physical exam, severity of pain and disability due to low back pain was evaluated with visual analog scale (VAS) and Oswestry Questionnaire (OSWQ) respectively. Patients distribute to three subgroups (stabilization exercise=10pateints, Williams exercise=8patients, McKenzie exercise=7patients). Means difference of pain score and OSWQ (disability index) in all groups wasnt significant. Patients had done exercises according to name of their group during 12 weeks. At first all groups performed a complete set of exercises every day in 6 weeks. Then second 6 weeks exercises had done every other day (3 days per week). After testing the repeat ability of the parameters, reassessment of parameters was performed at the end of every 3 weeks. Data analysis was done with SPSS software. Friedman and Willcoxon tests were used for determination and analysis of data in three groups and then Kruskal-Wallis test and Mann-Whitney was done for determination of differences between three groups.
    Results
    Data showed that all exercise regimens can decrease pain and disability index (P<0.000l). Though decrease of pain and OSWQ in stabilization group was faster than the other groups (P<0.05).
    Conclusion
    All exercise regimens due to their strengthening properties and special affects on muscles and joints of lumbopelvic region can decrease severity of pain even acute pain. But according to the effect of pain chronocity to surrounding tissues and receptors of lumbopelvic region and also central effect of pain (reorganization of motor cortex), which exercise can more effect than the other to this parameters that can more and more affect the surrounding tissues and receptors of lumbopelvic region so in the long time stabilization exercise according to activate inhibited local stabilizing muscles and then global muscle in stable position and unstable position can more effective than the other exercise regimens.
    Keywords: Low back pain, OSWQ, Remedial exercies, Stabilization exercise
  • فرشاد اخوتیان، سیدمهدی حسینی خامنه، گیتی ترکمان، علیرضا سرمدی
    سابقه و هدف

    ضایعات و معلولیتهای نخاعی از جمله معضلات جامعه بشری است. در کشور ما به دلیل وجود جانبازان جنگی، این موضوع اهمیت صد چندان پیدا می کند.

    مواد و روش ها

    بعد از تکمیل پرسشنامه و آموزشهای لازم، معلولین پاراپلژیک با سرعت دلخواه (Preferred Speed) بر روی مسیری به شکل هشت انگلیسی به مدت 5 دقیقه راه می رفتند و ضربان قلب، فشار خون و RPE اندازه گیری شد. آزمایشات در سه مرحله انجام می شد و در هر آزمایش فرد با یک نوع عصا راه می رفت. سه نوع عصای مورد مطالعه عبارت بودند از عصای زیربغلی، آرنجی و واکر که به طور تصادفی مورد آزمایش قرار می گرفتند. برای بررسی انرژی مصرفی راه رفتن در معلولین پاراپلژیک، از دو شاخص جدید نرخ انرژی (PCL) و RPE استفاده شد.

    یافته ها

    در این مطالعه، ده معلول پاراپلژیک مورد آزمایش قرار گرفتند. (متوسط سن 99/434 سال، قد 167 سانتیمتر و وزن 6/64 کیلوگرم) همگی دچار ضایعه کمری بودند و متوسط ایجاد ضایعه 3/38/3 سال بود. تحقیقات ما نشان داد که متوسط نرخ انرژی (PCI) برای عصای زیربغلی، عصای آرنجی و واکر به ترتیب عبارت بود از 94/1، 58/1 و 65/1 ضربه در دقیقه، متوسط سرعت راه رفتن بیماران با عصای آرنجی بیشترین بود. در مورد RPE نتایج نشان داد، در مواردی که توان تعادلی فرد کم است، واکر ترجیح داده می شود ولی بیمارانی که از تعادل مناسب برخوردار هستند، عصای آرنجی را ترجیح می دهند. PCI به دست آمده در این مطالعه برای گروه دارای ضایعات نخاعی کامل کمتر از افرادی است که ضایعات ناقص دارند، سایر مطالعات نیز این مطالب را تایید می کنند. همچنین در تحقیق حاضر، سرعت افراد دارای ضایعات کامل، 4/1 برابر افراد دارای ضایعات ناقص می باشد.

    نتیجه گیری و توصیه ها:

     استفاده از عصا و تمرین راه رفتن، سطح آمادگی قلبی- عروقی را برای این کار بالا می برد و باعث کاهش میزان PCI می شود. این مهم اهمییت توجه بیشتر به استفاده از وسایل کمک حرکتی را در مراکز توانبخشی نشان می دهد.

    کلید واژگان: نرخ انرژی (PCI)، دریافت فرد از شدت ورزش (RPE)، پاراپلژیک، انرژی مصرفی، ضربان قلب
    F .Okhovvatian, SM. Hosseini khameneh, G. Torkaman, AR .Sarmadi
    Background

    Spinal cord injuries are among the most common problems originated in human societies. In our country this problem takes into account more seriously when considering the devotees of 8-year imposed war.

    Materials and methods

    After filling the questionnaire and receiving necessary educations, paraplegic patients walked on a course like "figure of 8" with preferred speed for 5 minutes. Heart rate, blood pressure, and RPE were measured. Tests were achieved in three stages, each time with a different crutch. Axillary crutch, elbow crutch, and walker were used randomly. Energy cost was assessed using two novel indices PCI (Physiological Cost Index) and RPE.

    Results

    10 paraplegic patients with mean age of 34±4.99 yrs, height of 167cm, and weight of 64.6kg had entered this study. All of them had spinal cord injuries, averagely occurred for 3.8±3.3yrs. Mean of PCI was measured 1.94, 1.58, and 1.65 beats/min for axillary crutch, elbow crutch, and walker, respectively. Mean of walking speed was higher with elbow crutch. Regarding the RPE, results have revealed that when patient has little balance, walker is the preferred device but in case of good balancing then elbow crutch is the device of choice. Patients with complete spinal cord injuries have shown lower PCI comparing with those who had incomplete injuries. This was proved in other studies, too. Meanwhile, walking speed in patients with complete injuries was 1.4 times as likely as those who had incomplete injuries.

    Conclusion

    Using crutches and exercising could lead to higher cardiovascular readiness that would be accompanied by lower PCI. Employing walking-aid devices in rehabilitation centers seeks more attention.

    Keywords: PCI, RPE, paraplegic, energy expenditure, heart rate
  • فرشاد اخوتیان، آرش دولت آبادی
    هدف
    کمر درد یکی از شایعترین بیماری هاست که در تمام جوامع دیده می شود و امروزه در فیزوتراپی، برخی از ورزشهای ستون فقرات براساس کاهش یا افزایش قوس کمری تجویز می شود. لیکن، هر چند هنوز به درستی تاثیر قوس کمری بر کمردرد مشخص نشده است، یکی از عوامل موثر بر کمر درد شاید میزان قوس کمی باشد که تغییرات آن سبب ایجاد استرس بر ستون فقرات کمری می شود. بنابراین، هدف از این مقاله بررسی وضعیت ستون فقرات و تعیین رابطه بین قوس کمری و کمر درد در دانشجویان پسر یکی از خوابگاه های دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی است.
    روش بررسی
    سی و دو دانشجوی (5/2±21) ساله مورد بررسی قرار گرفتند. قوس کمری توسط خط کش قابل انعطاف، انحراف لگنی به وسیله شیب سنج، اسکولیوز توسط شاقول، افتادگی شانه با مقایسه قرینگی شانه ها و سابقه ورزشی با کمک پرسشنامه بررسی شد. برای تعیین reproducibility، اندازه گیری پارامترهای فوق برای هر فرد با فاصله زمانی حداقل پنج دقیقه تکرار شد.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که در جامعه مورد بررسی، %21/9 دارای اسکولیوز %34 دارای افتادگی شانه، %25 دارای صافی کف پا و %12/5 افراد دارای انحراف طرفی بودند. همچنین، %15/6 دانشجویان از کمر درد رنج می بردند. این نتایج، شیوع بالای ناهنجاری ها و دفورمیتی های ستون فقرات را نشان می دهد و لزوم آموزش عمومی در جهت تصحیح وضعیت (مخصوصا برای افراد جوان) را می طلبد. لازم به ذکر است که ضریب همبستگی بین قوس کمری و انحراف لگنی، %43 بوده است که تایید کننده نتایج برخی از پژوهشهای قبلی است. میانگین سن و نسبت قد و وزن تقریبا در افراد کمر دردی و سالم یکسان بود، لیکن درصد اسکولیوز، افتادگی شانه و صافی کف پا در افراد کمر دردی بیشتر از افراد سالم بوده است. همچنین، در افرادی که برنامه ورزشی های منظمی داشتند، شکایتی از کمر درد مشاهده نشد، لذا این مهم برتوجه بیشتر به ورزش تاکید دارد.
    نتیجه گیری
    نتایج این تحقیق بین قوس کمری در افراد کمر دردی و سالم تفاوت معنی داری نشان نداد. از طرفی، میانگین قوس کمری در افراد دارای اسکولیوز بیشتر از افراد سالم بود، لیکن، در افراد کمر دردی که دارای افتادگی شانه و صافی کف پا بودند، قوس کمری کمتر از افراد سالم بوده است. این نتایج نشان می دهد که هیچ گونه ارتباط منطقی بین قوس کمری و کمر درد (یا بعضی از اختلالات که بر روی ستون فقرات تاثیر گذار است) وجود ندارد؛ بنابراین، تجویز ورزش های درمانی بر اساس کاهش یا افزایش قوسهای کمری، نیاز به بررسی و تحقیقات بیشتری دارد.
    کلید واژگان: کمردرد، اسکولیوز، لوردوز، ورزش درمانی
    Farshad Okhovatian, Arash Dowlat, Abadi
    Objective
    Lower back pain is most prevalent during our young and middle adult lives. Eighty percent of the population will experience an episode of pain during their lifetime. Recently some exercises are prescribed by physical therapists based on the patient's lordosis. Therefore, the aim of this study is to investigate the relationship between LBP and lumbar lordosis in the students (21±2.3 years old).
    Materials and Methods
    Lumbar lordosis with adjustable ruler, pelvic tilt with tilt-meter and scoliosis, flat foot and shoulder drop with clinical examination have been studied. For determining the reproducibility, each test has been repeated after 5 minutes.
    Results
    The results have been shown that there were 21.5% scoliosis, 34% shoulder drop, 25% flat foot and 12.5% lateral pelvic tilt. Also, 15.6% of subjects have been suffering from LBP. In addition, correlation between lumbar lordosis and pelvic tilt was 43% that supported the results of previous studies. The results of this study have not shown any significant differences of lumbar lordosis between normal and LBP subjects.
    Conclusion
    On the other hand, mean of lumber lordosis in subjects with scoliosis was more than able-bodied subjects. Otherwise, in back pain subjects with shoulder drop and flat foot, hypolordosis has seen. Therefore, we concluded that to describe the exercise program based on lumbar lordosis needs more study.
    Keywords: Lower back pain, Scolosis, Lordosis, Exercise therapy
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال