به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

مجتبی کافی

  • زهرا بلوکی، محمدرضا جعفرزاده شیرازی*، مجتبی کافی، شهریار کارگر، علی داد بوستانی
    مقدمه و هدف

     تا به ‎حال تغییرات جمعیت میکروبی واژن در چرخه فحلی در چندین گونه از گونه های دامی مانند گوسفند ارزیابی شده است. اما تغییرات جمعیت میکروبی شکمبه در طی دوره ی فحلی در گوسفندان مورد بررسی قرار نگرفته است. در مطالعه ای نتایج نشان داد اختلاف های جمعیت میکروبی شکمبه در دو فصل تولیدمثلی، به‎ دلیل تفاوت های ناشی از واکنش به طول روز بوده و تغذیه اثر چندانی بر آن نداشته است. این احتمال وجود دارد که در فصول تولیدمثلی و خارج تولیدمثلی حیوان دارای جمعیت میکروبی متفاوتی در دستگاه گوارش باشد و از آن جا که شواهد موجود از پژوهش ها بالینی در جانداران نشان می دهد، میکروب های سیستم گوارشی می توانند فعالیت مغز و رفتار را از طریق مسیرهای هورمونی و عصبی تغییر دهند. بنابراین، در این مطالعه هدف اصلی بررسی تغییرات جمعیت میکروبی شکمبه در فصل تولیدمثلی در دوره ی فحلی در میش هایی که بروز فحلی دارند و میش هایی که به هر علتی آن را نشان نمی دهند یا به اصطلاح انستروس هستند. تغییرات جمعیت میکروبی شکمبه  فصل تولیدمثلی در دوره ی فحلی برای دام هایی که بروز فحلی داشتند و دام هایی که این صفت را نشان نمی دهند یا انستروس بودند سنجش شد.

    مواد و روش ها

    این پژوهش هم زمان با شروع فصل غیرتولیدمثلی (اواخر بهار- آغاز تیر ماه) انجام شد؛ میش ها نژاد کبوده شیراز (2-3 ساله) بود. جهت  بررسی تغییرات جمعیت میکروبی مایع شکمبه  دو گروه 10 راسی از دام های استروس و انستروس  با کمک دام نر فحل یاب تشکیل شد و هر چهار روز یک بار  (5 زمان) نمونه مایع شکمبه جهت کشت میکروبی و سایر بررسی ها در هر دو گروه جمع آوری شد. برای کشت و تفریق کلنی ها، ابتدا از محیط کشت عمومی و دارای رشد متفاوت برای کلنی باکتریوم های بی هوازی مانند  پلیت کانت آگار (Plate count agar)،MRS آگار (de Man-Rogosa - Sharpe) و نشاسته آگار (Starch agar) استفاده شد و برای تفریق کلنی ها نیز محیط کشت های تفریقی یا واکاوی های تشخیصی مختلف جهت شناسایی کلنی ها انجام گرفت. به کمک نرم افزار  SASنسخه 9/1، واکاوی داده ها انجام شد. میانگین ها با رویه کمینه مربعات و تصحیح برای آزمون توکی مقایسه شدند.

    یافته ها

    با توجه به نتایج حاصل از مطالعه حاضر، تفاوت جمعیت بررسی شده در بین دو گروه در 5 زمان مختلف نشان داد که جمعیت باکتری های تولیدکننده اسیدلاکتیک در روز فحلی مقدار بالاتر و تفاوت معنی داری را با سایر زمان ها در مقایسه با گروه انستروس نشان دادند.  باکتری ها لیپولاتیک در روز فحلی نسبت به تمامی روزها در هر دو گروه بالاتر بوده و دارای تفاوت معنی دار نیز هست. مقایسه گروه های های مختلف نشان داد که زمان های 1 تا 5 گروه استروس در فصل تولیدمثلی بیش ترین تعداد را نسبت به سایر گروه ها در زمان ها مختلف مطالعه دارد (0/05>p). گروه های انستروس نیز در تمامی زمان ها کم ترین تعداد را داشتند (0/05>p). مقایسه دو گروه استروس و انستروس در دو گروه نشان داد که روزهای فحلی و نهم دارای مقادیر بالاتری نسبت به سایر زمان ها هستند. در مقایسه میانگین تعداد جمعیت کلنی های لیپولایتیک در گروه استروس، بیش ترین تعداد مربوط به زمان اول و کم ترین آن مربوط به زمان 4 بود که تفاوت معنی دار با سایر زمان ها داشتند (0/05>p). جمعیت باکتری‎های پروتئولایتیک، در زمان 1 بیش ترین تعداد باکتری های را داشت و به ترتیب زمان های 2، 5، 3 و 4 مقادیر بعدی را در مقایسه گروه استروس در 5 زمان نشان داد (0/05>p)؛ زمان 5 با زمان های 2 و 3 تفاوت معنی دار نداشت (0/05p). زمان های 3 تا 5 با یکدیگر اختلاف معنی دار نداشتند (0/05p). مقایسه میانگین جمعیت حاصل از شمارش کلنی های کل باکتری ها نشان داد، در بررسی گروه های مختلف، گروه استروس در هر 5 زمان بیش ترین تعداد از میانگین جمعیت میکروبی را داشت (0/05>p). کم ترین تعداد مربوط به دو گروه انستروس بود (0/05>p). تفاوت جمعیت بررسی شده در بین دو گروه در 5 زمان مختلف نشان داد که تنها در روز فحلی جمعیت باکتری های تولیدکننده اسیدلاکتیک مقدار بالاتر و تفاوت معنی داری را در مقایسه با گروه انستروس دارند. جمعیت باکتری های لیپولایتیک در دو گروه استروس و انستروس در 5 زمان مورد مطالعه نشان داد، گروه استروس در 4 زمان یعنی روز فحلی و زمان‎های 5، 6 و 17 مقدار بالاتر و معنی داری نسبت به گروه انستروس دارد. نتایج نشان داد در تمامی زمان ها مقدار جمعیت باکتری کل در گروه استروس شمار بیشتری داشت و این تفاوت  معنادار بود. همچنین نتایج نشان داد، باکتری های بی هوازی در روزهای خاصی از فحلی (روز اول تا نهم) دارای افزایش شایان توجهی نسبت به گروه انستروس داشتند.

    نتیجه گیری

    به‎ طور کلی نتیجه این پژوهش نشان داد، جمعیت کلنی باکتری های آمیلولیتیکی، لیپولیتیکی و کل کلنی های حاصل از باکتری های بی هوازی دارای تفاوت معنی داری در  روزهای چرخه استروس هستند  که ممکن است می‎توانند بر تولیدمثل اثرگذار باشند. بر این اساس، بهتر است در مطالعات پیش رو با افزایش آنالیزها مانند تغییرات هورمونی و بررسی های ملکولی همراه با کشت میکروبی در دروه فحلی نتایج قابل درک تری از اثر میکروبی شکمبه بر فحلی در میش ارائه داد.

    کلید واژگان: تولیدمثل، شکمبه، کبوده شیرازی، میکروب
    Zahra Bolooki, Mohammadreza Jafarzadeh Shirazi*, Mojtaba Kafi, Shahryar Kargar, Alidad Boostani
    Background

    So far, changes in the vaginal microbial population during the estrous cycle have been evaluated in several livestock species such as sheep. However, changes in the rumen microbial population have not been investigated during the estrous period in sheep. In a study, the results showed that the differences in the rumen microbial population in two reproductive seasons were due to the differences caused by the reaction to day length, and nutrition did not have much effect on it. It is possible that during the reproductive and non-reproductive seasons, the animal has a different microbial population in the digestive tract. The available evidence from clinical research in animals shows that microbes in the digestive system can alter brain activity and behavior through hormonal and neural pathways. Therefore, this study mainly aims to investigate changes in the rumen microbial population during the reproductive season in the estrous period in ewes with estrus and those without estrus for any reason or are so-called anestrus. The changes in the rumen microbial population during the breeding season in the estrous period were measured for the animals showing the occurrence of estrus and those not showing this trait or were anestrous.

    Methods

    This research was done at the same time as the non-breeding season (late spring-beginning of July). The ewes were of Grey Shirazi breed (2-3 years old). To investigate changes in the rumen fluid microbial population in the estrus cycle in estrus and non-estrus animals, two groups of 10 animals were formed from estrus and anestrus animals with the use of teaser rams, and rumen fluid samples were collected for microbial culture and other investigations in both groups once per four days (5 times) during 17 days (like estrus cycle days). The colonies were cultured and separated using general culture media with different growth factors for anaerobic bacteria colonies, such as plate count agar, MRS agar (de Man-Rogosa - Sharpe), and starch agar. The colonies were subtracted by subtractive cultures or different diagnostic tests to identify colonies. Data were analyzed using SAS software version 1/9. Means were compared with the least square procedure and adjusted for Tukey's test.

    Results

    The population difference between the two groups at 5 different times showed that the population of lactic acid bacteria (LAB) on the day of estrus showed a higher value and a significant difference with other times than the anestrus group. Lipolytic bacteria were higher on the day of estrus than on all days in both groups, with a significant difference. The comparison of different groups showed that the estrous group from times 1 to 5 in the breeding season had the highest number compared to the other groups at different times of the study (p < 0.05). Anestrous groups also had the lowest number at all times (p < 0.05). The comparison of the two estrus and anestrus groups showed that heat and ninth days had higher values than the other times. In comparing the average number of lipolytic colonies in the estrus group, the highest and the lowest numbers belonged to the 1st and the 4th times, respectively, which were significantly different from the other times (p < 0.05). The population of proteolytic bacteria had the highest number of bacteria at time 1 and showed the next values at times 2, 5, 3, and 4, respectively, compared to the estrus group at time 5 (p < 0.05). Time 5 was not significantly different from times 2 and 3 (p < 0.05). In this season, the estrus group was the highest and the lowest at times 1 and 4, respectively (p < 0.05). Times 3-5 were no different significantly (p < 0.05). In the anestrus group, times 3 and 1 had the highest number vs. the lowest numbers in times 2 and 5  (p < 0.05). Based on the comparison of the average population resulting from the counting of total bacterial colonies in the examination of different groups, the estrous group had the highest number of the average microbial population in all 5 times (p < 0.05). The lowest number belonged to two anestrus groups (p < 0.05). The population difference between the two groups at 5 different times showed that the population of LAB had a higher value only on the day of estrus, with a significant difference compared to the anestrous group. The population of lipolytic bacteria in two groups of estrus and anestrus in the 5 studied times showed that the estrus group had a higher and significant value than the anestrus group in the 4th time, i.e. the day of estrus and days 5, 6, and 17. The results showed that the total bacterial population was higher in the estrus group at all times, with a significant difference. Furthermore, anaerobic bacteria increased significantly in certain days of estrus (days 1-9) compared to the anestrous group. The population difference between the two groups at 5 different times indicated that the population of LAB had a higher value only on the day of estrus, with a significant difference compared to the anestrous group. The population of lipolytic bacteria in the two estrus and anestrus groups in the 5 studied times revealed that the estrus group had a higher and significant value than the anestrus group in 4 times, i.e. days of estrus, 5, 6, and 17. The total bacterial population in the estrous group was higher and significant at all times.

    Conclusion

    In general, the colony population of amylolytic and lipolytic bacteria and the total colonies of anaerobic bacteria are significantly different on days of the estrus cycle, which may affect reproduction. Accordingly, it is better to provide more understandable results of rumen microbial effects on estrus in ewes by increasing analyses such as hormonal changes and molecular investigations, along with microbial culture in estrus crops.

    Keywords: Grey Shirazi, Microbe, Reproduction, Rumen
  • محمدحسن ناطق احمدی، امین صفایی، مجتبی کافی*، مهدی آذری، حمید نادگران

    طی سال های گذشته، محققین علوم زیستی، پزشکی و دامپزشکی تمایل زیادی به استفاده از روش های غیرتهاجمی و غیر مخرب برای ارزیابی تخمک پیدا کرده اند. از میان روش های ارزیابی کیفیت تخمک، فناوری طیف سنجی رامان، افق های امیدوارکننده ای را برای رسیدن به این نیاز روز افزون به وجود آورده است. این فناوری با استفاده از اثر رامان، پس از تابانیدن اشعه لیزر به تخمک و جمع آوری بازتابش آن از ترکیب بیوشیمیایی و تغییرات اجزای سلولی تخمک، اطلاعات بسیار ارزشمند و منحصر به فردی را در مورد کیفیت تخمک در اختیار قرار می‎دهد. با استفاده از این فناوری، ارزیابی کیفی بر اساس تحلیل داده های کمی در اختیار جنین شناس قرار می گیرد. فناوری طیف سنجی رامان، به خوبی می تواند با استفاده از تجزیه و تحلیل قوی آماری با دقت بالایی به ارزیابی تفاوت های بیوشیمیایی تخمک ها با کیفیت متفاوت و یا در مراحل مختلف رشد بپردازد. در این میان چالش هایی از قبیل نوپا بودن استفاده از این فناوری در ارزیابی کیفیت تخمک و روشن نبودن تمامی زوایای آن، از جمله اثرات پی آیند اشعه لیزر تابیده شده به سلول، وجود دارد. از طرفی افق های پیش رو در زمینه ارزیابی کیفیت تخمک با این روش، امیدوار کننده است. در نوشتار پیش رو، تلاش داریم که ضمن ارایه مبانی بیوفیزیکی فناوری طیف سنجی رامان به معرفی و کاربرد این فناوری در ارزیابی کیفیت تخمک گاو بپردازیم.

    کلید واژگان: تخمک، طیف سنجی، اثر رامان، فناوری تولیدمثل، روش های غیرمخرب
    Mohammad Hassan Nategh-Ahmadi, Amin Safaei, Mojtaba Kafi*
  • علیرضا رعایت جهرمی، عباس روشن قصردشتی، مجتبی کافی*، علی دلیر، احسان ناظری
    یوروواژینا، تجمع ادرار در مهبل، یکی از عوامل کم باروری در گاوهای شیری است. برای درمان یوروواژینا از روش های جراحی و غیرجراحی استفاده شده است. در مطالعه ی حاضر پیامدهای استفاده از دو روش جراحی مکینون تغییر یافته (ایجاد یک تونل مخاطی) و روش تنگ کردن دیواره ی مهبلی - دهلیزی (بخیه زیر مخاطی سه گوشه ای دیواره مهبل) روی 23 راس گاو شیری هلشتاین مبتلا به یوروواژینا بررسی شد. همچنین، تاریخچه تولید مثلی این گاوها مورد بررسی قرار گرفت. افزون بر این، پس از انجام جراحی، عوارض احتمالی، سیر بهبودی و بازگشت باروری ارزیابی شد. نبود مشکل در ادرار و مدفوع کردن و پاره نشدن بخیه ها در دوره پس از عمل جراحی، بهبودی سریع یوروواژینا و آماده شدن رحم برای آبستنی از مشاهدات این مطالعه پس از انجام هر دو روش جراحی بود. با به کارگیری روش جراحی مکینون تغییر یافته، میانگین (± انحراف معیار) تعداد تلقیح قبل از جراحی در این گاوها 1/3 ± 75/4 بود در حالی که میانگین (± انحراف معیار) تعداد تلقیح پس از جراحی در گاوهایی که آبستن شدند 4/0 ± 25/1 (05/0>P). همچنین، با به کارگیری روش تنگ کردن دیواره ی مهبلی - دهلیزی، میانگین (± انحراف معیار) تعداد دفعات تلقیح در قبل از جراحی (37/1 ± 09/3) در حالی که پس از جراحی (67/0± 7/1) بود (05/0>P). نتایج حاصل از این مطالعه نشان می دهد که دو روش جراحی مکینون تغییر یافته و تنگ کردن دیواره ی مهبلی - دهلیزی در درمان یوروواژینا کار آمد و در بازگرداندن باروری به گاوهای مبتلا موثر هستند.
    کلید واژگان: ناباروری، یوروواژینا، روش جراحی، گاوشیری، سندروم گاو واکل
    A. Raayat Jahromi, A. Roshan Ghasrodashti, M. Kafi *, A. Dalir, E. Nazery
    Urovagina is defined as the accumulation of urine in the anterior part of the vagina in cows. Urovagina in many cases may result in different types of uterine infections and these, in turn, cause in repeat breeding syndrome and infertility. The aim of the present study was to evaluate surgical correction of urovagina using modified McKinnon and cerclage of the vestibulovaginal junction techniques in dairy cows. Briefly, in the modified McKinnon technique, right and left sides of the vagina were joined medially and a large mucosa-lined tunnel was created. In the second method, vestibulovaginal junction under the vaginal wall cranial to the urethral opening was closed by creating the vestibulovaginal cerclage. The feasibility, possible side effects, success in management of post-operated cows and pregnancy rates were assessed. Twenty-three cows with urovagina were treated surgically using either a modified McKinnon (n=11) or cerclage of the vestibulovaginal junction technique (n=12). All cows were artificially inseminated after two administrations of a prostaglandin F2α analogue 14 days apart. Pregnancy diagnosis was performed by palpation per rectum 40–50 days following insemination. The mean numbers of inseminations before the urovagina diagnosis and after the treatments were 4.75± 3.1 and 3.09± 1.37 versus 1.25± 0.4 and 1.7± 0.67 (p<0.05) in cows treated with the modified McKinnon and cerclage of the vestibulovaginal junction techniques, respectively. The results of the present study revealed that both surgical techniques can be used successfully for the management of cases of urovagina in dairy cows.
    Keywords: Urovagina, dairy cows, surgical treatments, Infertility, repeat breeding syndrome
  • نوید گلستانی، مجتبی کافی، محمد دادپسند *، اصغر مقیسه
    هدف از این پژوهش، بررسی شیوع و عوامل خطر سندرم واکلی در گاوهای هلشتاین استان اصفهان بر اساس اطلاعات زایش و تلقیح زایش های یک تا هفت، سال های 1372 تا 1392 از 91727 گاو مربوط به 62 گله بود. گاوهای بدون علایم بالینی مشخص، که برای آبستنی دست کم نیازمند سه تلقیح بودند، واکل در نظر گرفته شدند. یک مدل رگرسیون لجستیک چندمتغیره برای تعیین کمیت عوامل خطر مربوط به واکلی در نظر گرفته شد. میانگین کمترین مربعات تعداد تلقیح به ازای هرآبستنی برای گاوهای طبیعی 15/0±15/2 و برای گاوهای واکل 15/0±54/2 و میانگین های تصحیح نشده به ترتیب 73/2 و 28/3 تلقیح بود. گله، تولید شیر، فصل زایمان و فصل نخستین تلقیح، سخت زایی، مرده زایی، سقط و تعداد روز از زایمان تا اولین تلقیح، مهم ترین عوامل خطر برای سندرم گاو واکل بودند. متوسط شیوع واکلی 7/43 درصد و در محدوده 8/27 تا 2/55 درصد برآورد شد. سخت زایی و مرده زایی شانس ابتلا به واکلی را به ترتیب 39 و 11 درصد افزایش داد (01/0 >P). شانس واکل شدن گاوهای پرتولید 79 درصد بیشتر از گاوهای کم تولید بود (01/0 > P). شانس واکل شدن گاوهایی که در دوره پیشین واکل بودند، 28 درصد بیشتر از گاوهای غیرواکل بود. مقدار چربی شیر و طول دوره خشکی، اثر معنی داری بر واکلی گاوها نداشتند. بر اساس نتایج این تحقیق، در نظر گرفتن دست کم 75 روز برای نخستین تلقیح پس از زایش و اولین تلقیح پس از زایش در فصل های خنک تر، کاهش سخت زایی و بهبود مدیریت تولیدمثلی برای گاوهای پرتولید، می تواند در کاهش سندرم واکلی موثر باشد.
    کلید واژگان: سندرم گاو واکل، عوامل خطر، گاو شیری، نسبت بخت
    Navid Golestani, Asghar Mogheiseh, Mojtaba Kafi, Mohammad Dadpasand *
    The aim of this study was to determine the incidence and quantify risk factors associated with repeat breeder (RB) syndrome in Isfahan Holstein dairy cows. Calving and insemination data of parities 1 to 7 on 91727 Holstein dairy cows from 62 herds collected during 1993 to 2013 were used. Cows failed to conceive after three or more regularly spaced services in the absence of detectable abnormalities regarded as RB. A multivariate logistic regression model was used to quantify risk factor associated with repeat breeding. Least squares mean number of services per conception were 2.15 ± 0.15 and 2.54 ± 0.15 for normal and RB cows, and uncorrected values were 2.73 and 3.28 for normal and RB cows, respectively. Herd, milk yield, season of calving and season of first insemination, dystocia, stillbirth, abortion and days from calving to first service were the major factors affecting RB syndrome. Average incidence of repeat breeding was 43.7% (27.8-55.2%). Dystocia and stillbirth increased the odds of being RB by 39% and 11%, respectively (P< 0.01). Risk of being RB in high producing cows increased by 79% compared to cows with low milk yield (P< 0.01). Odds of being RB increased by 28% in cows that was RB in previous parity. Fat yield and length of dry period had no significant effect on being RB. Considering at least 75 days distance between calving and first service, insemination in cool seasons, decreasing dystocia and improving reproduction management of high producing cows, could reduce RB syndrome.
    Keywords: Dairy cows, Odds ratio, Repeat breeder syndrome, Risk factors
  • محمدحسن ناطق احمدی، مصطفی قادری زفره یی*، مجتبی کافی، مهدی قیبری، فرهادصمدیان، علی حقدل
    سابقه و هدف
    در طی چند دهه گذشته، پیشرفت‎هایی در توسعه مدل‏های ریاضی- به عنوان ابزارهای پژوهش و مدیریت- وجود داشته است که می‏توانند دانش فعلی ما از رویدادهای تولید مثلی را تلفیق نمایند و آن‏گاه در پیش‏بینی بازده تولید مثلی حیوانات مزرعه‏ای کمک‏بخش باشند. این مقاله یک مدل سازی ریاضی مفهوم‏گرا از برهمکنش های هورمونی و متابولیت ها در گامه عدم فحلی و تعادل منفی انرژی در گاو شیری را ارایه می دهد. در گاوهای شیری عدم فحلی به طور سالیانه و پس از هر گوساله‎زایی رخ می‏دهد. این دوره بی‎فحلی در گاوهای شیری پرتولید به واسطه رخداد موازنه منفی انرژی ناشی از تولید شیر بالا در چند ده روز اول پس از زایمان، چالشی همیشگی در صنعت نوین گاو شیری در سراسر جهان است. به همین دلیل، کوشش های علمی فراوانی به منظور کشف ابعاد گوناگون زیست‎شناختی این گامه زیستی پراهمیت صورت گرفته است. به سبب پیچیدگی روابط موجود میان فرسنجه های اثرگذار، تحلیل های زیستی توصیفی- تشریحی، توفیق چندانی در گره گشایی از این سامانه نداشته اند. در این پژوهش تلاش شد که برای ساده‏سازی و در عین حال تحلیل قدرتمند سازه های اثرگذار شناخته شده بر این گامه، از دریچه زیست‏سامانه هاو مدل‏سازی ریاضی به مساله نگاه شود.
    مواد و روش ها
    در این پژوهش ابتدا اطلاعات پراکنده در مورد وجه های گوناگون اثرگذاری موازنه منفی انرژی پس از زایمان بر تولیدمثل گاو شیری پرتولید به صورت مجتمع درآمد. سپس با استفاده از علم کاربرد ریاضیات در علوم زیستی و توانایی معادلات دیفرانسیل در همسان‏سازی سازوکارهای زیستی و فرمول‏نویسی، این اطلاعات به صورت برابران ریاضی خود درآمدند. کوشش شد تا معادلات طولانی و پیرایش نشده‏ی تولید شده برای سازه های موثر شناخته شده‏ی این گامه شامل گلوکز کبد، گلوکز خون، انسولین پانکراس و انسولین خون، IGF-1 کبد وخون وGnRH هیپوتالاموسی به معادلات دیفرانسیل معمولی کوتاهی، ساده‏سازی شوند.
    یافته ها
    با استفاده ازداده‏های منتشرشده درمقالات علمی معتبر و بسط آن‏ها با استفاده از نرم‏افزار Curve Expert، فرآیند شبیه‏ سازی رایانه ای با کمک نرم‏افزار MATLAB(Version 9.1) انجام شد و مدل های پیش‏بینی‏ کننده ای برای برخی متغیرهای سامانه که قابلیت شبیه‏ سازی را داشتند توسعه داده شدند.
    نتیجه‎گیری: نتایج نشان داد که سامانه معادلات دیفرانسیل معمولی به دست آمده، توان پیش‎بینی خوبی برای گلوکز خون (AARD %=0.388) و انسولین خون (AARD%=0.638) داشته اما قادر نبودند که پیش‏بینی دقیقی برای انسولین پانکراس و IGF-1 خون ارایه دهند. مدل حاضر آغازی بود به سوی یک مدل جامع که باید به تدریج کامل و کامل تر شود. در مدل حاضر سعی بر آن بود که تا حد امکان از داده‏های تجربی موجود در منابع گوناگون به منظور شبیه‏ سازی مدل استفاده شود که این امر تا حد قابل قبولی با موفقیت در این پژوهش همراه بود.
    کلید واژگان: گاو شیری، گامه تعادل منفی انرژی، معادلات دیفرانسیل معمولی، هورمون
    Mohammad Hasan Nategh, Ahmadi, mostafa ghaderi*, Mojtaba Kafi, mehdi Ghanbari, Farhad Samadian, Ali Haghdel
    During the last few decades, there has been an increase in the development of mathematical models, as both research tools and management tools that can integrate our current knowledge of reproductive events and then would be helpful in predicting the reproductive efficiency of farm animals. This paper presents a conceptualized mathematical modeling of hormonal and metabolites interactions over non-estrous and negative energy balance phase in dairy cow. Anestrus occurs annually and after each calving. The anestrus period in high milk-producing cows due to the negative balance of energy produced by high milk production in the first few days after parturition is a constant challenge in the modern world of dairy cow worldwide. For this reason, many scientific efforts have been made to explore the biological aspects of this phase. Due to the complexity of the existing relationships between effective parameters, descriptive-analytical biological analyses have not succeeded in elucidating this biological system. In this research, it was attempted to look at the elaborating factors playing in this phase, at same time, it was tired to pinpoint and explore this phase from biological system perspective.
    Material and
    Methods
    In the present study, first diverse information on the various aspects of the factors affecting on the postpartum negative balance of energy and reproduction performance of dairy cows were initially collected. Then, this information was converted to their sound mathematical equations. Efforts have been made to simplify the long and unprocessed equations from well-known factors including liver glucose, blood glucose, pancreatic insulin and blood insulin, IGF-1 liver and blood, and hypothalamic GnRH affecting on this biological phase to be simplified using ordinary differential equations. In other part of this study,
    Findings
    By using the data published in the scientific articles and expanding them by using Curve Expert software, the computer simulation process was performed by MATLAB software (Version 9.1) and the predictive models were developed for some system parameters.
    Conclusion
    The results showed that the system of ordinary differential equations was able to predict good blood glucose (AARD = 0.388) and insulin (AARD% = 0.638), but they were not able to provide accurate predictions for pancreatic insulin and blood IGF-1.
    The present model was a starting point to reach a comprehensive model which should be completed gradually. In this model, it was tried to use empirical data from reliable sources in simulation model, a matter that was more or less successful in this research.
    Keywords: Dairy Cattle, Negative Energy Balance Phase, Ordinary Differential Equations, Hormone
  • محمدرضا تابنده*، ارسلان حسینی، مهدی صائب، مجتبی کافی، ناهید کبیری
    زمینه مطالعه
    ادیپونکتین یکی از مهمترین ادیپوسیتوکاین های بافت چربی است که بواسطه گیرنده های AdipoR1 و AdipoR2 در تنظیم باروری جنس نر و ماده نقش دارد. اخیرا بیان ژن های سیستم ادیپونکتین و نقش تنظیمی منفی آن بر محور هیپوفیز- هیپوتالاموس به تایید رسیده است.
    هدف
    در حال حاضر اطلاعاتی در مورد بیان ادیپونکتین و گیرنده های آن در محور هیپوفیز – هیپوتالاموس در دام های اهلی در دسترس نمی باشد. در این مطالعه برای اولین بار بیان ژن های سیستم ادیپونکتین در مراحل مختلف سیکل فحلی گاو در بافت های هیپوفیز و هیپوتالاموس مورد مطالعه قرار گرفت.
    روش کار
    نمونه گیری از بافت های هیپوفیز و هیپوتالاموس از گاو های هلشتاین ماده در کشتارگاه بعمل آمد. تعیین مراحل مختلف سیکل استروس (پرو استروس، مت استروس، ابتدای لوتئال، انتهای لوتئال) بر اساس ارزیابی ماکروسکوپی تخمدان ها و رحم انجام گرفت. ارزیابی کمی بیان ژن های ادیپونکتین و گیرنده های آن با استفاده از آزمون PCR در زمان حقیقی کمی (qPCR Probe Maste Kit) و بر اساس روش مقایسه ای ΔΔCt-2 انجام شد. مقادیر هورمون های استروژن و پروژسترون با استفاده از روش الیزا اندازه گیری شد.
    نتایج
    نتایج این مطالعه نشان دهنده بیان ادیپونکتین و گیرنده های آن در بافت های مورد مطالعه بود. بالاترین بیان ادیپونکتین در بافت های مورد مطالعه در فاز لوتئال مشاهده شد درحالیکه حداقل میزان بیان ادیپونکتین مربوط به دوره پرو استروس بود. تغییر معنی داری در بیان گیرنده 1 در طول سیکل فحلی در بافت های مورد مطالعه مشاهده نشد. بالاترین میزان بیان گیرنده 2در مرحله پرو استروس و کمترین میزان آن مربوط به اواخر فاز لوتئال بود. بین تغییرات ادیپونکتین در بافت های مورد مطالعه با استروژن ارتباط منفی و با پروژسترون ارتباط مثبت وجود داشت. نتیجه گیری نهایی: بر اساس یافته های این تحقیق در خصوص بیان پایین ادیپونکتین در پرو استروس و نتایج سایرین مبنی بر اثر منفی ادیپونکتین بر ترشح هورمون LH از هیپوفیز می توان نتیجه گیری نمود که ممکن است ادیپونکتین بر عملکرد محور هیپوفیز-هیپوتالاموس در گاو در طول سیکل فحلی نقش تنظیمی داشته باشد.
    کلید واژگان: ادیپونکتین، گاو، سیکل فحلی، هیپوفیز، هیپوتالاموس
    Mohammad Reza Tabandeh*, Arsalan Hoseini, Mehdi Saeb, Mojtaba Kafi, Nahid Kabiri
    Background
    Adiponectin is one of the most important adipocytokines that regulate male and female fertility via AdipoR1 and AdipoR2 receptors. Recently expression of adiponectin system and its negative regulatory role on hypothalamus-pituitary axis have been confirmed.
    Objectives
    No information is available about the expression pattern of adiponectin and its receptors in hypothalamus-pituitary axis in domestic animals. Here for the first time, we studied hypothalamus-pituitary adiponectin system gene expression in different stages of bovine estrous cycle.
    Methods
    Anterior pituitary and hypothalamus were collected from Holstein cow at the local abattoir. The estrous cycle was classified to four phases (proestrous, metstrous, early luteal and late luteal) based on macroscopic examination of ovaries and uteri. Gene expression analysis of adiponectin and its receptors was done using quantitative real time PCR (qPCR Probe MasteKit) and according to the comparative 2-ΔΔCt method. E2 and P4 levels were measured using ELISA method.
    Results
    Our results demonstrated that adiponectin and its two receptors were expressed in pituitary and hypothalamus of cyclic cow. Maximal expression of adiponectin was observed in early luteal phase, while it was expressed at minimal level during the proestrous stage. We observed no significant changes in the expression of AdipoR1 in both tissues at different stages of estrous cycle. The highest expression of AdipoRII in both tissues was detected during the proestrous stage, while it expressed at minimal level during the late luteal phase. E2 and P4 had respectively negative and positive correlations with adiponectin expression levels in hypothalamus and pituitary.
    Conclusions
    Based on our results that demonstrated adiponectin was minimally expressed at proestrous stage and other data about the negative action of adiponectin on LH secretion from pituitary, we concluded that adiponectin may has role in the hormonal function of this axis during the estrous cycle.
    Keywords: adiponectin, cow, estrous cycle, hypothalamus, pituitary
  • مجتبی کافی، سعید حسین زاده، مصطفی پورتیموری، محمدرضا دیور
    بیماری کمپیلوباکتریوزیس مقاربتی گاوان، یک بیماری مهم از نظر اقتصادی است که می تواند باعث کاهش باروری، افزایش رخداد سندروم واکلی و سقط جنین در گاو شیری گردد. در حالی که رخداد موارد متعدد سندرم واکلی و سقط جنین در بسیاری از مزارع گاو شیری ایران گزارش می شود، اطلاعات کمی در مورد وجود و شیوع کمپیلوباکتریوزیس و ارتباط آن با موارد متعدد سندرم واکلی و سقط جنین در ایران در دسترس است. در این مقاله، تشخیص مولکولی C. fetus subsp. venerealis با انجام واکنش زنجیره ای پلیمراز بر روی نمونه های ترشحات مهبل و گردن رحم 2 راس گاو از میان 8 راس گاو هلشتاین واکل یا مبتلا به سقط در یک واحد پرورش گاو شیری در مشهد، شمال شرق ایران، گزارش شده است.
    کلید واژگان: کمپیلوباکتریوزیس مقاربتی گاوان، واکنش زنجیره ای پلیمراز، سقط، سندرم گاو واکل
    M. Kafi, S. Hosseinzadeh, M. Pour-Teimouri, M.R. Divar
    Bovine genital campylobacteriosis is one of the most economically important diseases of dairy cattle resulting in lowered fertility، embryo mortality and abortion، repeated returns to service، reduced pregnancy rates and extended calving intervals. While the occurrence of repeat breeding syndrome and abortions are reported from many Iranian dairy cattle farms، little information is available regarding the presence of bovine genital campylobacteriosis in Iran. The present report describes detection of Campylobacter fetus subsp. venerealis infection in two out of eight repeat breeder Holstein Friesian cows (Bos Taurus) using a PCR method in a herd with a history of subfertility in Mashhad، in the northeast of Iran.
    Keywords: Bovine genital campylobacteriosis, PCR, Abortion, Repeat breeding syndrome
  • مجید هاشمی، مجتبی کافی، مظاهر صفدریان
    ورم پستان به عنوان پر هزینه ترین بیماری گاو شیری شناخته شده است. در این مطالعه تعداد 46 گاوداری شیری دارای پروانه بهره برداری در ناحیه مرکزی استان فارس به منظور بررسی فصلی شیوع ورم پستان و عوامل مسبب آن انتخاب گردید. در این مطالعه توصیفی مقطعی میزان شیوع ورم پستان بالینی بر اساس علائم کلینیکی و ورم پستان تحت بالینی بر اساس آزمایش ورم پستان کالیفرنیایی (CMT) تعیین شد. 6180 کارتیه مربوط به 1545راس گاو مورد آزمایش های بالینی یا CMT قرار گرفتند. نمونه های شیر جهت کشت باکتری شناسی از کارتیه های مبتلا به ورم پستان بالینی و تحت بالینی جمع آوری و به آزمایشگاه ارسال شد. از این تعداد 4714 کارتیه (28/76%) سالم، 1335 کارتیه (6/21%) مبتلا به ورم پستان تحت بالینی، 44 کارتیه (7/0%) مبتلا به ورم پستان بالینی و 87 کارتیه (41/1%) کور بودند. میزان شیوع ورم پستان بالینی و تحت بالینی در گاوهای شیری استان به ترتیب 2/2% و 5/42% بود، اما در آزمون آماری اختلاف معنی داری در میزان شیوع بیماری بین کارتیه ها، فصول و شهرهای مختلف مشاهده نشد. استافیلوکوکوس های کوآگولاز مثبت، استرپتوکوکوس ها، اشرشیا کلی و استافیلوکوکوس های کوآگولاز منفی به ترتیب بیشترین درصد باکتری های جدا شده را تشکیل دادند. عدم رعایت بهداشت شیردوشی و درمان گاوهای خشک و اطلاعات کم دامداران در زمینه اهمیت، روش شناسایی و کنترل ورم پستان به ویژه نوع تحت بالینی آن می تواند از علل اصلی شیوع بالای ورم پستان در گاوداری های شیری استان فارس باشد.
    کلید واژگان: ورم پستان، شیوع، گاو شیری، فارس، ایران
    Hashemim., Kafim., Safdarian, M
    Mastitis continues to be one of the economically most important diseases in dairy farming. Forty-six licensed dairy farms in the central region of Fars province were randomly selected in order to participate in a seasonal prevalence study. A cross-sectional study was designed to determine prevalence at cow and quarter level based on clinical signs for clinical mastitis and indirect tests for subclinical mastitis. 6180 quarters from 1545 dairy cows were tested by clinical examination and California mastitis test (CMT). Milk samples from both clinical and subclinical quarters were collected for bacteriological culture. 4714 (76. 28%) quarters were healthy، 1335 (21. 6%) quarters were positive by results of CMT (as indicated to subclinical mastitis)، 44 (0. 71%) quarters showed clinical mastitis signs and 87 (1. 41%) quarters were blind. The clinical and subclinical mastitis prevalence at cow level was 2. 2 and 42. 5%، respectively. There was no significant difference in the prevalence of mastitis between different quarters، seasons and cities. The most prevalent isolated bacteria were coagulase positive staphylococci followed by Streptococci، Escherichia coli and coagulase negative staphylococci. Insufficient control measures such as pre and post milking hygiene and dry cow therapy in dairy farms and limited knowledge of farmers on the importance، identification and control of mastitis، especially subclinical forms، can be the main causes for the high prevalence of mastitis in Fars province
  • امین تمدن، مجتبی کافی، مهدی صائب، محسن قوامی
    مطالعه حاضر با هدف بررسی ارتباط شاخص های مختلف نمره وضعیت بدنی (BCS) و تولید شیر با شروع فعالیت لوتئال (C-LA) در دوره پس از زایش در گاوهای شیری پرتولید انجام شد. هفتاد و یک گاو شیری هلشتاین سالم (بدون ناهنجاری های قابل تشخیص تولیدمثلی) با میانگین پیک تولید 4/7 ± 7/56 کیلوگرم در این مطالعه استفاده شدند. اولتراسونوگرافی راست روده ای دو بار در هفته و از هفته اول تا هشتم برای معاینه تخمدان ها پس از زایش انجام شد. نمونه های خون نیز برای اندازه گیری غلظت سرمی پروژسترون دو بار در هفته جمع آوری شد. همچنین BCS به صورت هفتگی ارزیابی و ثبت شد. گاوهای دارای غلظت سرمی پروژسترون 1≤ نانوگرم/میلی لیتر، در حداقل دو نمونه گیری پشت سر هم، به عنوان C-LA در نظر گرفته شد. در 51 مورد از 71 گاو (8/71%) C-LA زودتر از 45 روز بعد از زایش مشاهده شد، در حالی که در 20 مورد از 71 گاو (2/28%) C-LA بعد از 45 روز پس از زایش را نشان دادند. گاوهایی که در سومین هفته پس از زایش 1≤ واحد BCS از دست دادند نسبت به گاوهایی که از دست دادن BCS آن ها در همین بازه زمانی کمتر بود، به طور معنی داری C-LA دیرتری نشان دادند (P<0.05). در میان نمایه های مختلف که در مطالعه حاضر برای تولید شیر و BCS تعریف شد، بیشتر بودن پیک تولید شیر و کمتر بودن A-BCS)سطح تغییرات زیر منحنی وضعیت بدنی) عوامل اصلی مرتبط با تاخیر در زمان شروع فعالیت لوتئال در گاوهای شیری پرتولید بودند.
    کلید واژگان: شروع فعالیت لوتئال، نمره وضعیت بدنی، میزان تولید شیر، گاو شیری پرتولید
    Tamadona., Kafim., Saebm., Ghavami, M
    The aim of the present study was to investigate the relation between different indices of milk yield and body condition score (BCS) with the commencement of the luteal activity (C-LA) during the postpartum period in high producing dairy cows. Seventy-one multiparous healthy (free of detectable reproductive disorders) Holstein dairy cows (mean peak milk yield = 56. 7 ± 7. 4 kg) were used in the present study. Transrectal ultrasound scanning was performed twice weekly from the 1st to the 8th week postpartum. Blood samples were also collected twice weekly to measure serum progesterone (P4) concentrations. The BCS was monitored weekly after calving. Cows with serum P4 concentrations ≥1 ng/ml on at least 2 consecutive blood samplings were considered to have commenced luteal activity. The C-LA was observed in 51 out of 71 cows (71. 8%) earlier than 45 days postpartum، while 20 out of 71 cows (28. 2%) showed the C-LA later than 45 days postpartum. Among the indices defined for the milk yield pattern in the present study، difference in milk yield between the 1st week and the peak week and the peak of milk yield were significantly (P≤0. 05) lower in cows that commenced their luteal activity earlier than 45 days postpartum. Cows losing ≥1 unit BCS at the 3rd week postpartum showed their C-LA significantly later than those cows losing less BCS during the same interval (P≤0. 05). In conclusion، among the different indices defined for the milk yield and BCS in the present study، the higher milk yield at the peak and lower A-BCS (Area under the chart of BCS change) were the main factors associated with delayed commencement of luteal activity in clinically healthy high producing dairy cows.
  • مجتبی کافی، علیرضا رعایت جهرمی، عبدالحمید میمندی پاریزی
    گاو 6 ساله ای از نژاد هلشتاین با تاریخچه سندرم واکلی (عدم آبستنی متعاقب 3 بار تلقیح مصنوعی با اسپرم بارور) به کلینیک دانشکده دامپزشکی دانشگاه شیراز ارجاع داده شد. در معاینات بالینی، علایم غیر طبیعی مشاهده نشد؛ همچنین متعاقب تلقیح مصنوعی هیچگونه ترشحات رحمی غیر طبیعی مشاهده نشده بود. گاو، علایم فحلی منظم نشان می داد. در معاینه رکتال، جسم قابل لمسی در شاخ های رحم یافت نشد؛ اگر چه اولتراسونوگرافی از طریق رکتال شی شبیه نی اسپرم و با اکوژنیسیته بالا را در شاخ چپ رحم نشان داد. در لاپاراتومی از فلانک سمت چپ، نی اسپرم (straw) از شاخ چپ رحم با یک شکاف کوچک هیستروتومی خارج شد. هیچگونه عوارضی متعاقب جراحی مشاهده نشد. به علت عدم تمایل دامدار، تلاش مجددی برای تلقیح گاو مزبور صورت نگرفت.
    کلید واژگان: تشخیص اولتراسونوگرافی، نی اسپرم، رحم، گاو
    Kafim., Raayat Jahromi, A. R., Meimandi Parizi, A
    A 6-year-old lactating Holstein cow with a history of repeat breeding syndrome (failed to conceive after three artificial inseminations (AI) with fertile semen) was referred to the Veterinary Teaching Hospital of the School of Veterinary Medicine, Shiraz University. According to the history, neither abnormal clinical signs, nor uterine discharge had been observed subsequent to AI. The cow had shown signs of oestrus on a cyclic and regular basis. On rectal examination, no palpable object was detected inside the uterine horns, however, transrectal ultrasonographic examination revealed a hyperechoic straw-shape object in the left uterine horn. Left-flank laparotomy was performed and after exposure of left uterine horn, the palpated straw was removed through a small hysterotomy incision. Postoperative follow-up did not show any complication. No attempt was made to inseminate the cow after operation as it was not the farmer’s plan to get the cow in calf.
  • ماکیاول، مرید شیطان
    مجتبی کافی
  • سید حسن عادلی، محمد جواد ضمیری، ابراهیم روغنی، مجتبی کافی
    برای ارزیابی عملکرد تولیدمثلی گاوهای هولشتاین استان فارس و برخی سازه های موثر بر آن، 2037 داده تولیدمثلی مربوط به 41 واحد گاوداری در 3 منطقه ی آب و هوایی (سرد، گرم و معتدل) به کار برده شدند. بیست و سه گاوداری، دارای رکورد تولیدمثلی کاملتر و 18 گاوداری، بدون رکورد تولید مثلی بودند. برای 23 گله ی دارای رکورد، میانگین (± انحراف معیار) روزهای باز (3/64 ±2/115)، طول دوره ی آبستنی (6/7 ± 3/278 روز) و فاصله ی گوساله زایی (9/62 ± 5/390 روز)، برآورد شد. بیشترین فاصله ی گوساله زایی مربوط به زایش های تابستان (394 روز) و کمترین آن مربوط به زایش های زمستان (387 روز) بود. بین روزهای باز و فاصله ی گوساله زایی، همبستگی بالا و بسیار معنی دار (99/0=r) دیده شد. اندازه ی گله، تاثیر معنی داری بر تعداد روزهای باز و فاصله ی گوساله زایی داشت. (05/0P
  • منصور زیبایی، مجتبی کافی، محمد بخشوده
    هدف از مطالعه حاضر، بررسی این موضوع است که خدمات دامپزشکی چگونه ممکن است بر کارایی فنی واحدهای تولید شیر ایران موثر باشد. روش تحلیل فراگیر داده ها (DEA) برای یک نمونه تصادفی مشتمل بر 840 واحد شیری از 6 استان کشور به منظور تخمین توابع تولید مرزی منطقه ای و فرا منطقه ای بکار رفت. کارایی فنی مربوطه برای این واحدها محاسبه شد و سپس ارتباط میان سطوح خدمات دامپزشکی و کارایی فنی با استفاده از تحلیل همبستگی، آزمون T و تحلیل واریانس (ANOVA) بررسی گردید. نتایج نشان داد که میانگین کارایی فنی تخمینی بر اساس تابع تولید مرزی منطقه ای برای استان های منتخب بین 720/ تا 867/ متغیر است، در حالی که اگر کارایی فنی بر اساس تابع تولید فرا مرزی ارزیابی شود مقدار آن بین 445/ تا 595/ نوسان خواهد داشت. همچنین یافته های این تحقیق نشان داد که خدمات دامپزشکی اثر مثبتی بر کارایی فنی دارد. این امر بیانگر آن است که کارایی فنی می تواند با بکارگیری سطوح بالاتر خدمات دامپزشکی افزایش یابد. علاوه بر این مشخص شد که دسترسی به خدمات دامپزشکی مناسب، آن گونه که در مورد تهران مشاهده گردید، یک تعیین کننده ی عمده عملیات فنی واحدها است.
    کلید واژگان: خدمات دامپزشکی، کارایی، فرامرزی، DEA
    Zibaeim., Kafim., Bakhshoodeh, M
    The aim of this study is to investigate the context by which veterinary services may affect technical efficiency (TE) of Iranian dairy farms. A data envelopment analysis (DEA) was applied to a random sample of 840 dairy farms from six provinces across Iran to estimate regional frontier and metafrontier production functions and also to calculate corresponding TE of these farms. The relationship between the levels of veterinary services and TE scores were then examined using correlation analysis, t-test, and analysis of variance (ANOVA). The results indicated that mean technical efficiency estimated based on the regional frontier production function for selected provinces varies between 0.720 and 0.867 while ranges between 0.445 and 0.595 when evaluated based on the metafrontier production function. Also, our findings showed that veterinary services have a positive effect on TE scores. This implies that TE can be improved by utilizing higher levels of veterinary services. Furthermore, access to more suitable veterinary services was recognized to be a major determinant of technical operation as was the case in Tehran.
    Keywords: Veterinary services, Efficiency, Metafrontier, DEA
  • مهندس احمد بیطرف، محمد جواد ضمیری*، مجتبی کافی، مهندس جمشید ایزدی فرد

    هدف از این آزمایش، ارزیابی سه روش همزمان سازی فحلی (سیدر، اسفنج پروژسترونی و تزریق PGF2) در فصل جفتگیری بزهای ندوشنی بود. پس از پایان همزمان سازی و فحل یابی، بزهای ماده (30 تا 33 بز در هر گروه) با اسپرم تازه ی مایع سه بز نر به طور کاملا تصادفی، تلقیح مصنوعی شدند. تشخیص آبستنی، با اندازه گیری پروژسترون سرم خون 21 روز پس از تلقیح مصنوعی، و در میانه آبستنی با روش اولتراسونوگرافی انجام شد. تفاوت معنی داری بین تیمارها از نظر مدت زمانی که بزها پس از پایان همزمان سازی فحل شدند، وجود نداشت (بین 23 تا 35 ساعت برای همه ی بزها). پس از فحل یابی، بزها یک بار تلقیح مصنوعی شدند. فاصله ی زمانی بین تشخیص فحلی و انجام تلقیح، برای روش های همزمانی، تفاوت معنی داری نشان نداد (بین 15 تا 27 ساعت برای همه ی بزها). غلظت پروژسترون خون (41/0 ± 80/4 نانوگرم در میلی لیتر) در روز 21 پس از تلقیح مصنوعی، دوقلوزایی (05/0 ± 32/1)، درصد بزهای فحل شده پس از تلقیح، و طول آبستنی بین روش ها تفاوت معنی داری نشان نداد. بین غلظت پروژسترون از نظر نرخ بازگشت به فحلی تفاوت معنی داری دیده شد (P<0.01). نسبت بزغاله های متولد شده به بزهای زاییده و نیز نسبت به بزهای فحل شده دراثر همزمانی، بین تیمارها تفاوت معنی داری نشان نداد، با این وجود، به کارگیری PGF2 آسان ترین و کم هزینه ترین روش بود.

    کلید واژگان: بز، همزمان سازی فحلی، سیدر، اسفنج درون واژنی، پروستاگلاندین
    Bitarafa., Zamiri, M. J., Kafim., Izadifard, J

    The objective of this study was to evaluate three methods of estrous synchronization, viz. controlled internal drug releasing device (CIDR), intravaginal sponges impregnated with fluogestone acetate (FGA), and cloprostenol (Estrumate; an analogue of prostaglandin F2α) in Nadooshani goats of Yazd province, Iran. The estrous synchronized does (n = 30 to 33 per treatment), after heat detection, were artificially inseminated (once) with diluted semen of fertile bucks. Pregnancy was determined by measuring blood serum progesterone levels on day 21 after insemination, followed by ultrasonography at mid-gestation. No significant difference was observed for the interval between the end of the synchronization protocol and the standing heat amongst treatments (range: 23 to 35 hrs). There was no significant difference in the interval between the time of standing heat and insemination among treatments (range: 15 to 27 hrs). Blood serum progesterone levels (overall mean: 4.80 ± 0.41 ng/ml; SEM), litter size (overall mean: 1.32 ± 0.05; SEM), non-return rate to estrus and the kidding rate were not significantly affected by the synchronization methods. Serum progesterone levels were significantly lower (P<0.01) in does that returned to estrus after artificial insemination (AI). Prolificacy and fecundity were not significantly affected by the synchronization methods; however, cloprostenol method was found to be more convenient and economical under the conditions of this experiment.

    Keywords: Goat, Estrous synchronization, CIDR, Intravaginal sponge, PGF2α
  • سعید نظیفی، مجتبی کافی، مهران رحمانی، رامین باقری نژاد

    در این مطالعه تعداد 5 راس گاو شیری دو رگ دارای چرخه فحلی انتخاب شدند. این گاوها ابتدا به عنوان گروه کنترل و پس از طی یک چرخه فحلی به عنوان گروه درمان مورد استفاده قرار گرفتند. چرخه فحلی گاوها در هر دو گروه به روش دو تزریق PGF2 همزمان گردید. دوز دوم PGF2 در روز هفتم یا هشتم سیکل فحلی تزریق گردید و 6 ساعت پس از آن، کتوپروفن در گروه درمان و نرمال سیلین در گروه کنترل در تمام گاوها تجویز شد که به مدت چهار روز، به فاصله هر 24 ساعت تکرار گردید. پیش ازتزریق دوز دوم PGF2 جمع آوری نمونه های خون و ادرار انجام شد. پارامترهای مربوط به عملکرد کبد و کلیه در خون و ادرار در روزهای اول، سوم، ششم و نهم سیکل بعد اندازه گیری شد. پروژسترون در روز قبل از آزمایش، روز فحلی و شش روز پس از فحلی اندازه گیری شد. پارامترهای مربوط به عملکرد کلیه شامل کراتینین سرم، BUN، کراتینین ادرار و تجزیه کامل ادرار و پارامترهای مربوط به عملکرد کبد شامل پروتئین تام، کلسترول، AST، GGT و آرژیناز تغییرات معنی داری که بیانگر نارسایی و آسیب کبد و کلیه باشد، نشان ندادند (05/0P>). در مجموع این مطالعه بیانگر آن است که کتوپروفن در گاوهای شیری در دوز و دوره مصرف شده، تغییرات معنی داری در فاکتورهای اندازه گیری شده مربوط به فعالیت کبد و کلیه بوجود نمی آورد، ولی می تواند سبب اختلال در بروز علائم فحلی و افزایش معنی دار پروژسترون سرم خون در روز ششم بعد از فحلی گردد که این اختلالات تولید مثلی ناشی از نارسایی در عملکرد کبد و کلیه نمی باشد.

    کلید واژگان: کتوپروفن، چرخه فحلی، عملکرد کبد، کلیه، گاو شیری
  • مجتبی کافی، منصور زیبایی، آرش رهبری
    کتابخانه ای نشان می دهد، تاکنون گزارش منتشر شده ای راجع به خسارات اقتصادی ناشی از خطا در تشخیص فحلی گاو شیری ایران منتشر نشده است. لذا به منظور بررسی میزان خطا در تشخیص فحلی از 179 گاو شیری در زمان تلقیح مصنوعی نمونه شیر گرفته شد. میزان پروژسترون شیر با استفاده از کیت رادیوایمنواسی اندازه گیری شد. گاوهایی که دارای میزان پروژسترون برابر 3 (یا بیشتر) نانوگرم در میلی لیتر شیر بودند به عنوان گاو غیر فحل در نظر گرفته شدند. گاوهایی که دارای میزان پروژسترون کمتر از 1 نانوگرم در میلی لیتر بودند، به عنوان گاو فحل تشخیص داده شدند. نتایج مطالعه حاضر نشان داد که میزان خطا در تشخیص فحلی در واحدهایی که بیشتر از 85 راس گاو نگهداری می کردند به طور غیر معنی داری بیشتر بود (4/14 در مقایسه با 3/7%، 59/2 = 2χ). تعداد 5 گله شیری از مجموع 11 گله شیری، دارای خطای بیشتر از 10% در تشخیص فحلی بودند، در حالی که خطای تشخیص فحلی در سایر گله ها از صفر تا 1/7% تشخیص داده شد. بر اساس فرضیات مطرح شده در مقاله حاضر و محاسبات اقتصادی انجام شده، هزینه تحمیلی به ازای هر روز تاخیر در آبستنی یک گاو که دارای تولید شیر 25 لیتر در شرایط پیک است، بالغ بر 98/40591 ریال خواهد بود. این در حالی است که وقوع آبستنی از 85 تا 100 روز تاخیر افتد. چنانچه از 146 تا 175 روز تاخیر در آبستنی داشته باشیم هزینه تحمیلی به واحد شیری برابر 89/60120 ریال خواهد بود.
    کلید واژگان: صحت، تشخیص فحلی، گاو شیری، خسارات اقتصادی، ایران
    Kafim., Zibaeim., Rahbari, A
    No report has been published on the economical losses associated with errors in oestrus detection in cows under Iranian intensive dairy management. The following study was carried out to determine the accuracy of oestrus detection by farmers using artificial insemination in Shiraz dairy farms. Milk samples were collected from 179 Holstein milking cows at the time of artificial insemination. Milk progesterone concentration was determined using a commercial radio-immunoassay kit. It was assumed that a milk progesterone concentration greater than or equal to 3 ng/ml indicated the presence of active luteal tissue and that all animals in oestrus had a concentration less than 1 ng/ml. Results of the present study showed that error in oestrus detection was higher in dairy herds with more than 85 milking cows compared to that of the smaller size herds (14.4 vs 7.3%; χ2 = 2.59; P = 0.1). Five out of 11 herds (45%) had an oestrus detection error higher than 10 percent while in the remaining six herds the oestrus detection error varied from 0 to 7.1%. Based on the assumptions and calculations made in the present study, the net cost of one day delay in conception for a cow producing 25 litres milk in peak lactation was calculated at 40591.98 Rials (4.51 $US) when conception is delayed from 85 to 100 days post-calving, increasing to 60120.89 Rials (6.68 $US) per day if conception occurred at 146 to 175 days post-calving.
    Keywords: Accuracy, Oestrus detection, Dairy cows, Economics, Iran
  • مظاهر صفدریان، مجتبی کافی، کچیئ ختشکی
    هدف
    ارزیابی رفتار جنسی قوچ کبوده فارس در فصول مختلف سال.
    حیوانات: تعداد 6 راس قوچ کبوده فارس (3 تا 4 سال) تحت شرایط کنترل شده از نظر جیره غذایی و مدیریتی.
    روش
    به فاصله هر 15 روز یکبار در یک پریود زمانی20 دقیقه ای 2 راس قوچ همزمان با 2 راس میش کبوده قرار داده شدند و از لحاظ 1) تعداد پرش 2) تعداد آمیزش بدون انزال 3) تعداد سرویس (آمیزش منجر به انزال) و 4) زمان واکنش (فاصله زمانی آزاد سازی قوچ تا اولین سرویس) مورد ارزیابی قرار گرفتند. مطالعه به مدت یک سال و طی فصول مختلف انجام گرفت. درصد راندمان قوچ نیزاز تقسیم تعداد آمیزش منجر به انزال به تعداد آمیزش با و بودن انزال ضربدر 100 به دست آمده است. بلافاصله پس از انجام هرارزیابی از هر قوچ نمونه خون تهیه و به روش الیزا میزان تستوسترون سرم خون تعیین گردید.
    تجزیه و تحلیل آماری: نتایج حاصله با استفاده از آزمون مربع کای و روش Glm مورد تحلیل آماری قرار گرفت.
    نتایج
    تستوسترون سرم خون در فصل پاییز درپایین ترین مقدار (3.6 نانوگرم در میلی لیتر) و در تابستان در بالاترین مقدار خود (10.3 نانوگرم در میلی لیتر) متغیر می باشد (P<0.05). تعداد سرویس از 0.9 در فصل تابستان تا 2.2 در فصل زمستان متغیر بوده است(P<0.05). دربین قوچ های مختلف نیز تعداد سرویس از نظر آماری دارای اختلاف معنی دار می باشد (P<0.05). تعداد آمیزش بدون انزال بالاترین تعداد را در فصل زمستان (7) و کمترین تعداد را در فصل پاییز (2.5) به خود اختصاص داد. در بین افراد مختلف این فاکتور از 3.1 تا 7.9 متغیر است (P<0.05). راندمان قوچ در فصول مختلف دارای اختلاف معنی دار بود. بالاترین راندمان در فصل پاییز و کمترین آن در فصل تابستان به دست آمد. درصد راندمان در بین قوچها نیز از نظر آماری متفاوت می باشد.
    نتیجه گیری
    آزمایش حاضر نشان داد که میزان تستوسترون سرم خون در فصل تابستان (ماه شهریور) به حداکثر خود رسیده و با یک تاخیر زمانی یعنی در فصل پاییز (ماه مهر) راندمان قوچ در حداکثر خود می باشد. این افزایش راندمان می تواند به افزایش میزان تستوسترون ارتباط داشته باشد. نظر به اهمیت نقش حیوان نر در راندمان تولید مثل گله و تفاوتهای فردی مشاهده شده در آزمایشهای رفتار جنسی قرار داد.
    کلید واژگان: رفتار جنسی، فصل، قوچ، گوسفند کبوده فارس
  • حسین نورانی، عزیزالله خداکرم تفتی، مجتبی کافی، محمدصادق سعید آبادی

    دراین بررسی تعداد 96 قطعه رحم متعلق به شتران غیر آبستن کشتار شده در کشتارگاه یزد مورد مطالعه ماکروسکوپی و هیستوپاتولوژیکی قرار گرفت. از نظر ماکروسکوپی ضایعات رحمی در 7/17% مشاهده شد که شامل کانون های سفید رنگ و متعدد در دیواره رحم (16/4%)، آندومتریت حاد (08/2%)، آندومتریت مزمن (04/1%)، تجمعات هموسیدرین (25/6%)، خونریزی های پتشی و منتشره (16/4%)، هیدروبورسیت تخمدانی (04/1%)، هیدروسالپینکس (04/1%) و کیست های مجاورتخمدانی (08/2%) بود. از نظر هیستوپاتولوژیکی ضایعات رحمی در 62/40% مشاهده شد که شامل آندومتریت چرکی حاد (%7/29)، آندومتریت تحت حاد (33/8%)، آندومتریت مزمن (37/9%)، متریت غیرگرانولوماتوز (25/6%)، متریت گرانولوماتوز (12/3%)، هیپرپلازی آندومتریومی (04/1%)، آدنومیوز (20/5%) بود. بر اساس نتایج این مطالعه، آندومتریت با وقوع 25 درصد و متریت با وقوع 37/9 درصد بیشترین ضایعات رحمی مشاهده شده بود. بنابراین می توان چنین نتیجه گیری کرد که احتمالا آندومتریت و متریت نقش مهمی را در ناباروری شتران یک کوهانه در جنوب ایران دارد.

    کلید واژگان: رحم، آسیب شناسی، شتر
  • محمد رحیم احمدی، سعید نظیفی، مجتبی کافی، سیروس سلمان نژاد
    هدف
    بررسی واکنش التهابی دهانه گردن رحم گاوهای آبستن و غیر آبستن پس از دریافت نمونه یاخته شناسی.
    طرح: مطالعه مشاهده ای مقطعی.
    حیوانات: 24 راس گاو آبستن 2 تا 4 ماهه و 9 راس گاو غیر آبستن در مرحله لوتئال چرخه فحلی
    روش
    نمونه گیری از ترشحات دهانه گردن رحم گاوهای آبستن در 3 گروه 8 راسی به ترتیب در روزهای صفر و3، صفر و 7 و صفر و 14 انجام شد. از گاوهای غیر آبستن که در 2 گروه 3 و 6 راسی قرار داشتند در روزهای 8 و 11 و 8 و 15 چرخه فحلی نمونه یاخته شناسی گرفته شد. گسترشهای تهیه شده با رنگ گیمسا رنگ آمیزی شده و با بزرگ نمایی 1000× میکروسکوپ مورد بررسی قرار گرفتند. در هر گسترش حداقل 100 سلول در 20 میدان میکروسکوپی مورد شناسایی و شمارش قرار گرفتند.
    تجزیه وتحلیل آماری: آزمونهای تجزیه و اریانس(ANOVA)، دانکن و آزمون t.
    نتایج
    اختلاف آماری معنی داری در درصد سلولهای پوششی، سلولهای پوششی بزرگ واکوئول دار و نوتروفیلهای ترشحات دهانه گردن رحم گاوهای غیر آبستن در روزهای 8، 11 و 15 چرخه فحلی دیده نشد. همچنین اختلاف آماری معنی داری در درصد سلولهای پوششی و سلولهای پوششی بزرگ واکوئول دار ترشحات دهانه گردن رحم گاوهای آبستن در روزهای صفر، 3، 7و 14 نمونه گیری دیده نشد. درصد نوتروفیلها در روز 3 نمونه گیری (1.36 ± 2.47) با روزهای 7 و 14 نمونه گیری از نظر آماری اختلاف معنی دار داشت (P<0.05). در گاوهای آبستن روش نمونه گیری از ترشحات دهانه گردن رحم سبب بروز واکنش التهابی جزیی می شود که تا روز سوم نمونه گیری وجود دارد و در روزهای بعد برطرف می شود.
    نتیجه گیری
    نتایج این پژوهش نشان داد که روش نمونه گیری از ترشحات مخاط دهانه گردن رحم هیچ گونه واکنش التهابی قابل تشخیصی ایجاد نمی کند.
    کلید واژگان: نمونه یاخته شناسی، دهانه گردن رحم، واکنش التهابی، گاو آبستن و غیرآبستن
  • مجتبی کافی
    عامل اسهال ویروسی گاوان (BVD) یکی از مهمترین پاتوژن های دستگاه تولید مثل گاو در نقاط مختلف دنیا است. مطالعات میدانی و تجربی اخیر نشان داده است که ویروس BVD اثرات خسارات باری روی فرآیندهای تولید مثل در مراحل اولیه آبستنی دارد. در دهه گذشته، اطلاعات قابل توجهی در خصوص پاتوژنزیس کاهش باروری در گاوهایی که به طور گذرا به ویروس BVD آلوده می شوند به دست آمده است. اختلال در رشد فولیکولهای، تخمک ریزی و متعاقبا تشکیل جسم زرد به صورت ناقص از عواقب آلودگی به این ویروس در زمان تلقیح مصنوعی در گاو است. هدف از این مقاله، بررسی تحقیقات و نقطه نظرات موجود پیرامون چگونگی نقش ویروس BVD در فرآیندهای تولیدمثلی در زمان بلافاصله قبل یا بعد از تلقیح مصنوعی در گاو است.
    کلید واژگان: ویروس BVD، رشد فولیکول، تخمک ریزی، جسم زرد، گاو
  • بررسی واکنش تخمدان حامل جسم زرد چرخه فحلی به ایجاد سوپراوولاسیون در گاو
    محمد رحیم احمدی، مجتبی کافی
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • دکتر سید مجتبی کافی
    دکتر سید مجتبی کافی
    استاد Vet Medicine، shiraz university
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال