فهرست مطالب مجید عباسی
-
در این پژوهش آهنگ تغییرشکل البرز با استفاده از تلفیق داده های شبکه های جدید جی پی اس دائمی موقعیت یابی یکپارچه مالکیت ها (شمیم) و شهرداری تهران (سمت) و شبکه جدید موقت IASBS_NCC با داده های ایستگاه های دائمی و موقت سازمان نقشه برداری کشور بررسی شده است. افزایش تعداد ایستگاه ها باعث بهبود میدان سرعت شده است که نشان می دهد مسبب تغییرشکل فعال در تمام عرض البرز، چندین گسله فعال است. برخلاف باور غالب درباره تقسیم کرنش در البرز بین گسله های امتدادلغز در پهلوی جنوبی و گسله فشارشی خزر در پهلوی شمالی، میدان سرعت جدید نشان دهنده پخش بودن حرکات امتدادلغز و فشارشی در طول گسله های مختلف در عرض البرز است. در مطالعات پیشین به علت نبود ایستگاه بین گسله خزر و دیگر گسله های دامنه شمالی، تمام تغییرشکل مشاهده شده در نیمه شمالی البرز به گسله خزر مرتبط دانسته شده است. در میدان سرعت جدید، وجود یک بردار جی پی اس جدید بین گسله های شمال البرز و خزر در قسمت شرقی البرز بر نقش غالب گسله شمال البرز در جایدهی کرنش دلالت دارد. نقشه جدید همانند نقشه های قبلی، مقدار کرنش کلی کمتری برای غرب البرز نشان می دهد که در همخوانی با سطح لرزه خیزی کمتر مشاهده شده در این منطقه است. میدان سرعت جدید نشان دهنده وجود سامانه کششی فعال در غرب البرز در بازه طول جغرافیایی 49 تا 5/50 درجه است و همچنین نشان دهنده حرکت امتدادلغز دو میلی متری در لبه شمالی ایران مرکزی است که می تواند با پهنه گسلی آران- طرود و گسله عطاری مرتبط باشد. با وجود اینکه مطالعات زلزله نگاری دال بر فعالیت بیشتر نیمه شرقی گسله مشا است و مطالعات زمین شناسی، آهنگ تغییرشکل آن را دو میلی متر بر سال برآورد کرده است، میزان هر دو حرکت امتدادلغز و فشارشی در طول گسله مشا کمتر از یک میلی متر بر سال است. در محدوده کلان شهر تهران، میزان حرکت امتدادلغز و فشارشی چشمگیر نیست و در حد کمتر از یک میلی متر است که به معنای دوره بازگشت بسیار طولانی زلزله های بزرگ است.
کلید واژگان: البرز, تحلیل خطر, تهران, جی پی اس, میدان سرعت}In this research, the deformation pattern of Alborz is investigated using a combination of data from the new permanent GPS networks that belong to State Organization for Registration of Deeds and Properties (SHAMIM) and Tehran Municipality (SAMT), the new temporary IASBS_NCC network and the permanent and temporary stations of the National Cartographic Organization. The addition of the 27 new GPS stations has improved the obtained velocity field, which shows that the active deformation happens across the entire width of Alborz from south to north by several faults and active fault zones. Contrary to the common belief about the strain partitioning in the Alborz Mountains between the strike-slip faults in the southern flank of the Alborz and along the compressional south-dipping Khazar fault in the northern flank of the Alborz, the new velocity field indicates a spread of strike-slip and compressional movements along different faults across the width of the Alborz. In previous works, due to the lack of GPS stations between the Khazar fault and other active faults in the northern flank of the Alborz (e.g. North Alborz fault), all the observed deformation in the northern flank of the Alborz has been associated with the Khazar fault. In the improved velocity field, the presence of a new GPS vector between the North Alborz and the Khazar fault in the eastern part of the Alborz indicates a dominant role of the North Alborz fault in the strain accommodation once compared to the Khazar fault. Like the previous works, the new velocity field shows a lower total strain for the western Alborz, which is consistent with the lower observed seismicity in the western Alborz. The new velocity field indicates an active extensional system in the western Alborz in a longitude range of 49o to 50.5o around the Tarom Valley. The extensional system might be related to the counterclock wise rotation of the South Caspian Basin relative to Eurasia. The improved velocity field shows a noticeable strike-slip motion of 2 mm/yr at the northern edge of Central Iran which could be related to the Aran-Torud fault zone and Attari fault. There is also a shortening rate of ~2 mm/yr between the northern edge of Central Iran and the Eastern Alborz which could be related to the salt tectonic within the Great Kavir fault. The improved velocity field shows a right-lateral strike-slip motion of ~1 mm/yr across the Indes and Kushk-Nosrat faults. Despite the observed large seismic activity and a geological slip rate of 2 mm/yr for the eastern part of the Mosha fault, both strike-slip and compressional slip rates along the Mosha fault are less than 1 mm/yr. Within a radius of ~50 km from the center of Tehran metropolitan area, there is no noticeable rate of strike-slip or compressional movement and the strain rate is around the error limit or less than 1 mm/yr. The low strain rate implies a very long earthquake return period for large earthquakes in Tehran metropolitan area.
Keywords: Alborz, GPS, Hazard Analysis, Tehran, Velocity Field} -
در این مقاله، اثر دمای بارریزی و فشار کوبش بر ریزساختار ریختگی کامپوزیت زمینه فلزی از آلیاژ زاماک 5 تقویت شده با پیش ماده آلومینایی مورد ارزیابی قرار گرفت. به این منظور، عملیات ریخته گری کوبشی در سه دمای بارریزی 450، 500 و 550 درجه سلسیوس و در سه فشار کوبش 15، 25 و 35 مگاپاسکال با استفاده از یک پرس هیدرولیک با ظرفیت 20 تن و قالب فلزی با محفظه ای به شکل استوانه ای به قطر 30 میلیمتر و ارتفاع 60 میلی متر انجام شد. سپس ریزساختار انجمادی، عیوب ریختگی و سختی کامپوزیت های ساخته شده، ارزیابی شد. ارزیابی ریزساختار توسط میکروسکوپ های نوری و الکترونی روبشی مجهز به آنالیزگرهای عنصری و تصویری انجام شد. همچنین سختی سنجی به روش برینل انجام شد. نتایج نشان داد که مشخصه های ریزساختاری زمینه از جمله فاصله بین بازوهای دندریتی و میزان سل یوتکتیک با افزایش فشار کوبش و دمای بارریزی کمتر می شود. تاثیر فشار کوبش تا 25 مگاپاسکال بسیار بیشتر از دمای بارریزی است. همچنین مشاهده شده است که با افزایش فشار کوبش و دمای بارریزی، اتصال مناسبی بین فلز زمینه و پیش ماده ایجاد می شود و منافذ پیش ماده به درستی پر می شود. بر اساس تحلیل های رسزساختاری و ارزیابی سختی، حداقل فشار کوبش MPa25 و دمای بارریزی بش از 500 درجه سانتیگراد شرایط مناسبی برای ساخت کامپوزیت فراهم می نماید.
کلید واژگان: ریخته گری کوبشی, کامپوزیت زمینه فلزی, زاماک5, پیش شکل, دمای بارریزی, فشار کوبش}The study investigated the impact of pouring temperature and squeeze pressure on the microstructure of a Zamak 5 alloy reinforced with alumina preform composite. The experiment involved conducting squeeze casting at three pouring temperatures (450, 500, and 550 degrees Celsius) and three pressures (15, 25, and 35 MPa) using a hydraulic press with a 20-ton capacity and a cylindrical chamber mold (30 mm in diameter and 60 mm in height). Subsequently, the solidification microstructure, casting defects, and hardness of the manufactured composites were assessed. Microstructural analysis was carried out using optical and scanning electron microscopes with elemental and image analyzers. Hardness was measured using the Brinell method. The findings revealed that certain microstructural characteristics, such as the secondary dendritic arms spacing and the number of eutectic cells, decreased with increasing squeeze pressure and pouring temperature. The study demonstrated that the effect of squeeze pressure, particularly up to 25 MPa, had a more pronounced influence compared to pouring temperature. Furthermore, it was observed that higher pressure and melt temperature facilitated a stronger connection between the base metal and the preform, resulting in proper filling of the preform's pores. Based on the microstructural analysis and hardness evaluation, the minimum squeeze pressure of 25 MPa and a pouring temperature of over 500 degrees Celsius provide suitable conditions for producing composites.
Keywords: Squeeze Casting, Metal Matrix Composite, Zamak5, Preform, Pouring Temperature, Squeeze Pressure.} -
با پایان جنگ سرد و افزایش اهمیت عامل اقتصادی در روابط بین الملل و اهمیت جایگاه قدرت ژئواکونومیک، کشورها به سوی همکاری با شرکای تازه ای گام برداشتند. یکی از نمودهای همکاری ها در فضای جدید، شکل گیری روابط دیپلماتیک، اقتصادی و نظامی میان چین و رژیم اسرائیل بود. این روابط البته حساسیت هایی را در واشنگتن برانگیخت و با کارشکنی های آمریکا، همکاری های دوجانبه چین و رژیم اسرائیل با رکود نسبی چند ساله روبرو شد. با این حال، طرفین در سال های آغازین دهه 2010 تصمیم گرفتند با درک محدودیت های موجود و توجه به حساسیت های واشنگتن، روابط خود را بازسازی کنند. این پژوهش در پی پاسخ گویی به این پرسش است که عوامل تاثیرگذار بر روابط چین و رژیم اسرائیل در بازه زمانی 2020-2013 چه بوده است؟ فرضیه این پژوهش آن است که اولویت بخشی به عوامل و نیازهای اقتصادی، بازرگانی و فن آوری در هر دو سوی این روابط، موجب گسترش همکاری ها در بازه ی مورد اشاره با وجود چالش ها و محدودیت هایی موجود در این راه بوده است. در این راستا، یافته های پژوهش نشان می دهد که برخی عوامل چون طرح «یک کمربند - یک راه»، افزایش نقش و ارتقای جایگاه چین در اقتصاد جهانی، مکمل بودن اقتصادی دو طرف و نیاز رژیم اسرائیل به تنوع بخشی شرکای بازرگانی موجب پیشبرد روابط دو جانبه در بازه مورد اشاره بوده است. این پژوهش از نوع مقالات توصیفی-تحلیلی است و از روش پژوهش کیفی مبتنی بر پردازش دادههای اسنادی و کتابخانه ای بهره برداری شده است.
کلید واژگان: اقتصاد جهانی, روابط بازرگانی, رژیم اسرائیل, چین, روابط خارجی} -
امروزه آنالیز تخریب یکی از رویکردهای بسیار با اهمیت در ارزیابی قابلیت اطمینان سیستم های چندجزئی است. بررسی ادبیات نشان می دهد آنالیز تخریب سیستم های چند جزئی در تحقیقات مختلفی مورد بررسی قرار گرفته است، اما رویکردی که در آن بین فرآیندهای تخریب اجزا سیستم رابطه پروفایلی وجود دارد، تاکنون مورد توجه قرار نگرفته است. هنگامی که بین فرآیندهای تخریب یک یا چند جزء رابطه تابعی وجود داشته باشد، در ادبیات کنترل فرآیند آماری به آن پروفایل گفته می شود. هدف از این مطالعه، ارائه رویکردی کارآمد جهت پیش بینی و ارزیابی تغیییرپذیری فرآیندهای تخریب در شرایط وجود پروفایل چند متغیره تحت شرایط وابستگی تصادفی است. در واقع رویکرد پیشنهادی امکان پیش بینی و ارزیابی تغییرپذیری فرآیندهای تخریب در سطح اجزاء و سیستم را ارائه می نماید. در این مقاله به منظور ارزیابی رویکرد پیشنهادی، از مجموعه داده های یک سیستم چندجزئی با ساختار 2 از 3 استفاده شده است.کلید واژگان: آنالیز تخریب, وابستگی تصادفی, روابط تابعی, سیستم های چند جزئی}Today, degradation analysis is one of the most important approaches in evaluating the reliability of multi-component systems. As it is clear, improving the performance of real systems requires the use of efficient and predictable approaches to analyze degradation with considering the interaction of system degradation processes on each other. The literature review shows that degradation analysis of multi-component systems has been investigated in various researches, but the approach in which there is a profile relationship between the degradation processes of the system components has not been considered so far. When there is a functional relationship between the degradation processes of one or more components, it is called a profile in the statistical process control literature. The aim of this study is to provide an efficient approach to predict and evaluate the variability of degradation processes in the presence of multivariate profiles under the conditions of stochastic dependence. In fact, the proposed approach offers the possibility of predicting and evaluating the variability of degradation processes at the component and system level. In this paper, in order to evaluate the proposed approach, the data set of a multi-component system with a structure of 2 out of 3 has been used. The results show the effectiveness of the proposed approach.Keywords: Degradation Analysis, Stochastic Dependency, functional relationships, Multi-Component Systems}
-
سالمندی با تغییرات قابل ملاحظه در توانایی های شناختی همراه است با این حال فقدان یک ابزار مناسب و کوتاه در ایران جهت سنجش وضعیت شناختی سالمندان به چشم می خورد. بنابراین این مطالعه با هدف بررسی روایی و پایایی پرسش نامه کوتاه وضعیت شناختی دستی سالمندان انجام شد. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی سالمندان بالای 65 سال ساکن شهر اراک، در سال 1399 بود که از میان آنها 240 سالمند (128 مرد و 112 زن) به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسش نامه کوتاه وضعیت شناختی دستی سالمندان فایفر و همکاران و حافظه وکسلر فرم الف استفاده شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی، تحلیل عاملی تاییدی در نرم افزارهای SPSS-26 و AMOS-24 استفاده شد. نتایج تحلیل داده ها نشان داد که پایایی درونی بر حسب آلفای کرونباخ 76/0 بود. به منظور بررسی روایی پرسش نامه از تحلیل عاملی تاییدی و روایی همگرا استفاده شد که نتایج تحلیل عاملی تاییدی نشان دهنده روایی مطلوب پرسش نامه بود. همچنین ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که بین نمرات افراد در پرسشنامه وضعیت شناختی و نمرات آنها در زیرمقیاس های حافظه وکسلر رابطه معناداری وجود دارد و ضریب همبستگی پیرسون بین نمره وضعیت شناختی و نمره کل حافظه وکسلر 71/0 به دست آمد. نتایج نشان داد که پرسش نامه از ضریب اعتبار و روایی مناسبی برخوردار است. بنابراین، بر اساس نتایج به دست آمده در این مطالعه، کاربرد پرسش نامه توسط متخصصان بالینی جهت تشخیص نقص شناختی سالمندان پیشنهاد میشود.
Aging is associated with significant changes in cognitive abilities, however, the lack of a suitable and short measure in Iran to assess the cognitive status of older adults is evident. Therefore, this study was conducted with the aim of investigating the validity and reliability of short portable mental status questionnaire for older adults. The statistical population of this research included all people over 65 years old living in Arak, Iran in 2019, among whom 240 older adults (128 men and 124 women) were selected using convenience sampling method. To collect data, Pfeiffer et al.’s short portable mental status questionnair (SPMSQ) and Wechsler memory scale (form I) were used. Descriptive statistics as well as confirmatory factor analysis (CFA) were used to analyze the data in SPSS-26 and AMOS-24 software. The results of data analysis figured out that the internal reliability according to Cronbach’s alpha was 0.76. In order to check the validity of the questionnaire, CFA and convergent validity were used, and the results of the CFA indicate the desired validity of the questionnaire. Morover, the Pearson’s correlation coefficient indicated that there is a significant relationship between the people’s scores in mental status questionnaire and their scores in Wechsler memory subscales, as such the correlation coefficient between the mental status score and the memory score obtained to be 0.71. The results indicated that SPMSQ has a good reliability and validity coefficient. Therefore, based on the results of the current study, clinical experts are suggested to use SPMSQ to diagnose the cognitive impairment in older adults.
Keywords: Psychometric, Mental State, Older Adults} -
هویت یکی از عواملی است که همواره در روابط ایران و عربستان سعودی تاثیرگذار بوده است. ولیکن پیروزی انقلاب اسلامی این عامل را برجسته تر نمود. بویژه اینکه انقلاب اسلامی ایران مبتنی بر هویت اسلامی-ایرانی با تاکید بر عامل تشیع است. هویتی که در تعارض با هویت اسلامی-عربی سعودی ها با تاکید بر وهابیت قرار دارد. افزون بر این هویت سیاسی سعودی ها در نزدیکی و اتحاد با غرب تعریف شده ولیکن هویت ایرانی با اتحاد جهان اسلام و در تعارض با غرب معرفی می شود. لذا این سوال اصلی به ذهن متبادر می شود که هویت های سیاسی -اجتماعی متفاوت چه پیامدهایی بر روابط ایران و عربستان سعودی پس از پیروزی انقلاب اسلامی داشته است؟ یافته های پژوهش حاکی از آن است که هویت های سیاسی-اجتماعی متفاوت تحت تاثیر ایدئولوژی انقلاب اسلامی ایران با محوریت آموزه های مذهب شیعه در مقابله با نظام سلطه و تلاش برای فرهنگ مقاومت و عربستان سعودی با محوریت تفکر وهابیت در همکاری با نظام سلطه و در تقابل با فرهنگ مقاومت اسلامی موجب اتخاذ سیاست های تقابل گرایانه دو طرف در روابط دوجانبه، بحران های منطقه ای و رقابت های بین المللی شده است. روش پژوهش توصیفی-تحلیلی و ابزار گردآوری اطلاعات نیز اسنادی-کتابخانه ای است.
کلید واژگان: انقلاب اسلامی, جامعه شناسی سیاسی, هویت, سازه انگاری, شیعه, وهابیت}Identity is one of the factors that has always been influential in the relations between Iran and Saudi Arabia. But the victory of the Islamic revolution made this factor more prominent. Especially, the Islamic revolution of Iran is based on the Islamic-Iranian identity with an emphasis on the Shiite factor. An identity that is in conflict with the Islamic-Arabic identity of the Saudis with an emphasis on Wahhabism. In addition, the political identity of the Saudis is defined in closeness and unity with the West, but the Iranian identity is introduced with the unity of the Islamic world and in conflict with the West. Therefore, the question is raised, what are the consequences of the different political-social identities on the relations between Iran and Saudi Arabia after the victory of the Islamic Revolution? The findings of the research indicate that different political and social identities are influenced by the ideology of the Islamic Revolution of Iran, centered on the Shiite religion in confronting the domination system and striving for a culture of resistance, and Saudi Arabia, centered on Wahhabi thinking, in cooperation with the domination system and in opposition to The culture of Islamic resistance has led to the adoption of confrontational policies by both sides in bilateral relations, regional crises and international competitions. The research method of this article is descriptive-analytical and the data collection tool is library-documentary.
Keywords: Islamic revolution, political sociology, identity, constructivism, Shia, Wahhabism} -
فصلنامه حقوق پزشکی، پیاپی 59 (بهار 1403)، صص 400 -411زمینه و هدف
هوش مصنوعی، تحولات گسترده ای را در زمینه های مختلف برای بشریت به ویژه در حوزه سلامت به ارمغان آورده است. نوآوری های پزشکی همچون استفاده از ربات های هوشمند و پرستارهای هوشمند، امیدهای فراوانی را در زمینه پیشگیری و مقابله با بیماری ها و مدیریت مناسب تر بیماران زنده نموده است. با این حال، تنظیم گری در حوزه کاربرد هوش مصنوعی ناظر بر استفاده های درمانی و سلامت، همچنان یکی از بخش هایی است که به عنوان چالش مطرح شده است.
روشاین تحقیق از نوع نظری بوده است و روش تحقیق به صورت توصیفی تحلیلی است و روش جمع آوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای است و با مراجعه به اسناد، کتب و مقالات صورت گرفته است.
ملاحظات اخلاقی:
در پژوهش حاضر، اصول امانتداری، صداقت، اصالت و بی طرفی اثر رعایت گردیده است.
یافته هادر حالی که نوع مسئولیت مدنی ناشی از به کارگیری هوش مصنوعی در جراحی های پزشکی در نظام حقوقی ایران به علت عدم پیش بینی مقرره قانونی خاص تابع قانون مسئولیت مدنی 1339 است و مسئولیت مدنی مبتنی بر تقصیر در این زمینه حاکم است، در نظام حقوقی ایالات متحده نوع مسئولیت مدنی، مسئولیت مدنی مطلق است.
نتیجه گیریمسئولیت مدنی ناشی از به کارگیری هوش مصنوعی در جراحی های پزشکی به صورت عمده در دو صورت قصور و نقض وارانتی پدید می آید، ضمن اینکه در نظام حقوقی ایران، مسئولیت مدنی ناشی از به کارگیری هوش مصنوعی بر عهده شرکت تولیدکننده آن است، در حالی که در نظام حقوقی آمریکا بسته به مورد شرکت، تیم جراحی و یا حتی خود هوش مصنوعی واجد مسئولیت مدنی است.
کلید واژگان: هوش مصنوعی, ربات های جراحی, جراحی پزشکی, تقصیر, مسئولیت مدنی}Background and AimArtificial intelligence has brought vast developments in various fields for humanity, especially in the field of health. Medical innovations, such as the use of intelligent robots and intelligent nurses, bring many hopes in the field of prevention and treatment of diseases and management. It is more appropriate for patients to live. However, regulation in the field of artificial intelligence application for therapeutic and health uses is still one of the areas that has been raised as a challenge.
MethodThis research was of a theoretical type and the research method is descriptive-analytical and the method of collecting information is library and it was done by referring to documents, books and articles.
Ethical Considerations:
In the current research, the principles of trustworthiness, honesty, originality and neutrality of the work have been respected.
ResultsWhile the type of civil liability resulting from the use of artificial intelligence in medical surgeries in Iran's legal system is subject to the civil liability law of 1940 due to the lack of specific legal provisions, and fault-based civil liability prevails in this legal system. The US type of civil liability is absolute civil liability.
ConclusionThe civil liability resulting from the use of artificial intelligence in medical surgeries mainly arises in two forms of negligence and breach of warranty, while in Iran's legal system, the civil liability resulting from the use of artificial intelligence is the responsibility of the company that produces it, while In the American legal system, depending on the case, the company, the surgical team or even the artificial intelligence itself is subject to civil liability.
Keywords: Artificial Intelligence, Surgical Robots, Medical Surgery, Fault, Civil Liability} -
پژوهشنامه روابط جهانی، پیاپی 2 (تابستان 1403)، صص 121 -146سیاست خارجی امارات متحده عربی پس از استقلال این کشور در سال 1971 بر مبنای ملاحظات ژیوپلیتیک شکل گرفت. وسعت و جمعیت کم و سایر محدودیت های ژیوپلیتیک، زمینه ساز یک سیاست بر مبنای دوری از تقابل با همسایگان بزرگ تر، ازجمله جمهوری اسلامی ایران بود. هرچند ادعاهای امارت بر سر جزایر سه گانه خلیج فارس همواره وجود داشته است. ولیکن به نظر می رسد سیاست خارجی این کشور به ویژه بعد از خیزش های مردمی سال 2011 در کشورهای عربی، تغییر جهت داده و ابوظبی رویکرد فعال تری را در قبال مسایل منطقه ای در پیش گرفته است. ایتلاف این کشور با عربستان سعودی در جنگ یمن و انعقاد قرارداد همکاری با رژیم اسراییل تحت عنوان "قرارداد ابراهیم" در این رابطه قابل تحلیل است. در این راستا، این پژوهش به دنبال پاسخ به این پرسش اصلی است که انعقاد قرارداد ابراهیم و تقویت روابط امارات متحده عربی با رژیم اسراییل چه تاثیری بر روابط همسایگی این کشور با جمهوری اسلامی ایران خواهد داشت؟ یافته های تحقیق حاکی از آن است که با توجه به دشمنی جمهوری اسلامی ایران با رژیم اسراییل، تحکیم روابط امارات متحده عربی و رژیم اسراییل با انعقاد قرارداد ابراهیم موجب حضور و نفوذ رژیم اسراییل در منطقه خلیج فارس و درنتیجه تهدید منافع ملی ایران شده و از طریق ایجاد بدبینی و تغییر در موازنه تهدید، بر روابط همسایگی ایران و امارات تاثیر منفی خواهد گذاشت. این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای و اسناد نوشته شده است.کلید واژگان: ایران, امارات متحده عربی, رژیم اسرائیل, قرارداد ابراهیم, موازنه قوا, سیاست همسایگی}As two neighboring countries, Iran and the UAE have maintained relatively stable relations since the independence of the UAE in 1971. Except for the dispute over the triple Islands in the Persian Gulf and the UAE's pursuit of resolving this through international forums, there has been no significant tension in the relations between the two. The UAE's foreign policy has always been cautiously towards Iran and the country avoided a direct confrontation with its big northern neighbor. A new generation of UAE political leaders in 2011 began charting a more proactive approach to reshaping the Middle East security landscape in the country's favor, often focusing on countering the threat posed by the Muslim Brotherhood and other Sunni Islamist groups. Crown Prince Mohammed bin Zayed al-Nahyan of Abu Dhabi was and continues to be central to this approach. Although he holds no formal position in the UAE federal government, he has consolidated his role as Abu Dhabi’s, and indeed the UAE’s, de facto leader since his 2003 elevation as successor to the role of crown prince of Abu Dhabi. (Crisis Group, 2021) With the geopolitical changes in the Middle East, UAE leaders have seized the opportunity to influence on regional equations. In this regard, the UAE attempt to strengthen national security and enter into regional and extra-regional alliances and coalitions. For instance, it could be mentioned the active presence of the country in Yemen's war. Another important issue that should be noted is the endorsement of Abraham's contract with Israel which has led to the normalizing relations process between them. A significant issue that should be kept in mind is that with the signing of the agreement, Israeli has accessed to the security complex of the Persian Gulf, and this is considered a threat to Iran and its national interests. The purpose of this present research is to investigate the impact of the Abraham Agreement on the neighborly relations between Iran and the UAE. Using descriptive qualitative method and applying the two concepts of balance of power and strategic hedging, this study has analyzed the relations between theU AE and Israeli and also its consequences on the neighboring relations with Iran. The term “hedging” is widely used in the academic and policy literature. However, its casual usage has created conceptual confusion because its meanings is varying greatly. Most of the time, practitioners and policy researchers consider the term (hedging)parallel to “balancing,” remarking it to be an antonym of “engagement,” which recourses to an effort to create a cooperative relationship through political, military, economic, or social means. This “engagement-hedging” insight illustrates one’s political status: engagement emphasizes cooperation as a primary objective, whereas hedging is an insurance policy in the event engagement fails. (Koja,2018:636) Strategic hedging is a relative and incomprehensible concept that is innately difficult to quantify. Tessman and Wolfe have already noted to three primary resources that generate strategic hedging; economic capacity, military power and central government. (Salman& Geeraerts,2014: 3) The other concept is “balancing power”. Schweller offers the following definition of balancing centered on military capabilities “Balancing means the creation or aggregation of military power through either internal mobilization or the forging of alliances to prevent or deter the state occupation and domination by a foreign power or coalition(Schweller,2016:4). The term balance of power adverts to the distribution of power capabilities of rival states or alliance. The balance of power theory holds that when one state or alliance mounts its power or applies it more aggressively; threatened states will increase their own power in response, often by forming a counter-balancing coalition.(legalserviceindia.com). Being aware of its geopolitical position and mentality that there is an objective threat against the country's national security from Iran, the UAE entered into an interaction with the IRI as part of a "hedging strategy" to deal with this threat. In fact, the country considered Iran to be its biggest regional threat, and there were sources of mistrust and tensions between the two sides, including over the triple islands, the nuclear issue, the ballistic missile program, and accusations against Iran of inciting the political sentiments of Shiites in the UAE.In line with its dual policy of strategic hedging and balancing, the UAE has taken many defense and military measures in the past years. The UAE has quietly established its own independent defense force. Over the decades, this country has provided a relatively small but sophisticated military possess such as air force, special forces and offensive and defensive weapons with advanced technology. (El-Dessouki & Rafik Mansour,2020) On August 13, 2020, Israel and the UAE announced the normalization of relations between the two sides and the establishment of a new relationship. Contrary to the normative historical view of the Arab world regarding Israel, the UAE considers the regime neither an enemy nor a threat to the stability of the region. According to the worldview of Sheikh Mohammed bin Zayed Al Nahyan, the main threats to the UAE and its allies are the expansionist Iran and transnational political Islamists. In return, the UAE considers Israel a strong regional power, which has shared the view and it is willing to work alongside the UAE against regional enemies. Therefore, the official alliance with Israel has the strategic logics. (Rahman, 2021:2) Telaviv and Abu Dhabi consider Iran and Turkey as a threat to national security. These possible threats from Tehran and Ankara are reinforced by Washington's plan to reduce its military presence in the Middle East. The normalization agreement publicly and officially brings Israel and the UAE together, which will bring its own set of complex challenges and potential risks (Guzansky & Heistein, 2020). One of the important components of the Ibrahim agreement, although not specifically explained, is increased security cooperation against regional threats, especially from Iran and its proxies. It is important to mention that Israel and the UAE have had security relations since the past, but this agreement exposes them (COOK, 2020). As mentioned, one of the important articles of the Ibrahim contract is the security cooperation between the two sides that will probably create challenges for Iran in terms of security issues in the future. By having the support from USA, Israel enjoys a relative military superiority in the Middle East. However, drones, missiles and new cyber capabilities and other technologies may reduce this gap in the coming years. (Sachs & Huggard, 2020:12)In this research, we sought to find an answer to this question; what effect will the strengthening of relations between the UAE and Israeli have on the neighboring relations of this country with Iran? And the hypothesis that was raised in relation to the question was that the consolidation of the relations between the UAE and Israeli after the Ibrahim Agreement would cause the influence and indirect presence of Israeli in the vital security environment of Iran and as a result, changing in the balance of threats. It will intensify the skepticism of the neighborly relations of the parties. The findings of the research show that the security aspect of this cooperation is dangerous for Iran's national interests because it opens a foothold for Israel to the Persian Gulf region near the borders of Iran. Besides, the close intelligence and cyber cooperation between Abu Dhabi and Telaviv in the region could endanger the national security of Iran. Cyber-attacks on infrastructure, while being inexpensive, could be very dangerous.Keywords: Abraham Contract, Iran, Israeli, UAE}
-
با توجه به اینکه در دوره پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، رژیم اسراییل به عنوان موجودیتی نامشروع و اشغالگر تلقی شده و یکی از سیاست های اصولی جمهوری اسلامی ایران در خاورمیانه در حمایت از جنبش های مقاومت بر علیه اسراییل قرار دارد، این رژیم با احساس تهدید مواجه بوده و همواره تلاش داشته است تا در برابر این تهدید به ایجاد موازنه بپردازد. لذا این پژوهش با مبنا قرار دادن نظریه موازنه تهدید استفن والت و با پژوهشی تیوریک در پی پاسخ به این پرسش اصلی می باشد که؛ عوامل موثر بر احساس تهدید و هراس رژیم اسراییل از جمهوری اسلامی ایران و دلایل نزدیکی آن به ایالات متحده آمریکا از دیدگاه نظریه موازنه ی تهدید چیست؟ در پاسخ به سوال اصلی این فرضیه مورد آزمون قرار می گیرد که؛ حمایت جمهوری اسلامی ایران از جنبش های مقاومت و قطع ارتباط و اعلام عدم مشروعیت رژیم اسراییل در دوره پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تلاش برای افزایش قدرت و دست یابی به انرژی هسته ای و تشکیک در موضوع هولوکاست که بهانه اشغال سرزمین ملت فلسطین است، موجب شده که این رژیم، جمهوری اسلامی ایران را تهدیدی علیه موجودیت خود قلمداد کند. این امر موجب نزدیکی بیش از پیش این رژیم به ایالات متحده بر علیه جمهوری اسلامی ایران با هدف کاستن از تهدیدات مزبور شده است.
کلید واژگان: واقع گرایی, موازنه تهدید, اتحاد و ائتلاف, منافع ملی, امنیت ملی}After the victory of the Islamic Revolution, Israel was recognized as the occupying regime of the Palestinian land. Therefore, Iran followed the policy and strategy of supporting the Palestinian movements in the fight against Israel. Israel felt threatened and tried to balance through the alliance with America against Iran. This article uses Stephen Walt's threat balance theory to answer that question why does Israel feel threatened by Iran and ally with the US? The hypothesis is that Iran's support for Palestinian resistance movements, efforts to achieve nuclear capability, Holocaust denial, and recognition Israel as the occupation regime are the reasons that Israel is closer to the US. Based on the theory of balance of threat, this is the main reason for Israel's hostility to the Islamic Republic of Iran.
Keywords: realism, Balance of Threat, Alliance, Coalition, national security, National Interest} -
این مقاله به بررسی انگیزه ها و روش های رسانه های غربی در دشمن جلوه دادن ایران و روسیه می پردازد. چارچوب مفهومی و نظری این پژوهش شامل دو بخش است: مدل تبلیغاتی وتحلیل گفتمان انتقادی، که برای بررسی زبان و بافت اجتماعی متون رسانه ای مورد استفاده قرار می گیرد. سوال اصلی پژوهش این است که چرا رسانه های غربی ایران و روسیه را اهریمنی جلوه می دهند؟ جنس پژوهش در این مقاله با استفاده از منابع کتابخانه ای تبیینی است و شیوه تحلیل نیز تحلیل گفتمانی می باشد. نتایج حاصله از این پژوهش نشان می دهد که غرب با توجه به اختلافات فرهنگی و سیاسی، نگرانی های هسته ای، حمایت از تروریسم و تهدیدات جهانی و رقابت منطقه ای از اهریمن سازی به عنوان ابزار تبلیغاتی استفاده می کند. غرب سعی می کند با ایجاد تصویر منفی و خصمانه از این دو کشور به آنها فشار اقتصادی و سیاسی وارد کند و در عین حال تصویر مثبت و دوستانه از اقدامات خود ارایه دهد. رسانه های غربی اغلب از عباراتی مانند «رژیم»، «دیکتاتوری»، «شبه نظامی» یا «نیابتی» برای توصیف ایران و روسیه استفاده می کنند، در حالی که از عبارات مثبتی مانند «دولت»، «دموکراسی»، «ارتش» یا «شریک» استفاده می کنند. زبان مورد استفاده رسانه های غربی برای توصیف غرب، بیانگر علایق و سوگیری های صاحبان رسانه ها و دستور کار آنهاست.کلید واژگان: مدل تبلیغاتی, اهریمن سازی, ایران و روسیه, رسانه های غربی, تحلیل گفتمان انتقادی}The present article delves into the underlying motives and techniques employed by Western media in portraying Iran and Russia as adversaries. The study is underpinned by two primary theoretical frameworks, namely the advertising model and critical discourse analysis, which are utilized to scrutinize the language and social context of media texts. The central research question seeks to unravel the reasons behind the demonization of Iran and Russia by Western media. This article is an explanatory study that draws on library sources, and the method of analysis employed is discourse analysis. The findings of this research reveal that demonization is utilized by the West as a propaganda tool due to cultural and political disparities, nuclear concerns, support for terrorism, global threats, and regional competition. The creation of negative and hostile images of these countries serves to exert economic and political pressure while simultaneously presenting a positive and amicable image of Western actions. Western media commonly employ terms such as "regime," "dictatorship," "paramilitary," or "proxy" to describe Iran and Russia, while using positive terms such as "government," "democracy," "army," or "partner" to describe themselves. The language used by Western media reflects the interests, biases, and agenda of media owners.Keywords: Propaganda model, demonization, Iran, Russia, Western media, critical discourse analysis}
-
زمینه و هدف
هدف این پژوهش پاسخ به این پرسش مهم است که اصلی ترین چالش ها در روابط خارجی ایران و امارات عربی متحده در دوره پسابرجام چه بوده است؟ و این چالش ها چه تاثیری بر امنیت مرزی و تمامیت ارضی ایران در حوزه خلیج فارس دارد؟
روش پژوهش:
پژوهش حاضر با دارا بودن رویکردی توصیفی به موضوع و با شیوه گردآوری کتابخانه ای-اسنادی اطلاعات دارای روش پژوهش کیفی می باشد.
یافته هایافته های پژوهش حاکی از آن است که با وجود شروع مذاکرات و روابط دوستانه فی مابین ایران و کشورهای عرب منطقه خلیج فارس و تلاش در جهت ترمیم روابط میان ایران و کشورهای این منطقه، علی الخصوص امارات، مسئله جزایر سه گانه، تحریم های اقتصادی ایالات متحده آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران، وقوع جنگ یمن، بحران سوریه، روابط رسمی امارات با رژیم صهیونیستی تاثیر به سزایی در ایجاد چالش در روابط دو کشور داشته به گونه ای که با وجود تلاش ایران در جهت اعتمادسازی و بهبود روابط خود با کشورهای عربی، با اقدامات تفرقه افکنانه رژیم صهیونیستی و ایالات متحده آمریکا این روابط به سوی واگرائی حرکت نموده است به نحوی که عوامل سیاسی-امنیتی با مطرح شدن حاکمیت بر جزایر سه گانه ایرانی (ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک) از سوی امارات و حمایت قدرت های بزرگ از جمله آمریکا از آن و حمایت اخیر روسیه از بیانیه شورای همکاری خلیج فارس در تیر 1402 که امارات را حاکم برحق این جزایر معرفی می نمود به عنوان مهم ترین چالش ها در روابط خارجی ایران و امارات در دوره پسابرجام بوده است.
نتیجه گیریبر اساس یافته ها؛ این پژوهش به این نتیجه می رسد که عوامل سیاسی-امنیتی همواره تهدیدی جدی بر تمامیت ارضی ایران است و این عوامل زمینه ای برای بروز ناامنی و تنش مرزی نه تنها در منطقه خلیج فارس خواهد گردید بلکه باعث طرح ادعاهایی توسط سایر کشورهای این منطقه نسبت به جزایر ایرانی و سایر مناطق حساس مرزی از سوی کشورهای هم جوار با ایران نیز خواهد شد که این امر ضرورت حفظ امنیت پایدار مرزی ایران با تقویت و پرورش نیروهای کارآمد ارکانی مثل نیروهای مرزبانی ناجا در مناطق حساس مرزی ایران را به عنوان نمونه ای یادآور می گردد.
کلید واژگان: اختلافات مرزی, جمهوری اسلامی ایران, امارات عربی متحده, جزایر سه گانه ایرانی, امنیت پایدار مرزی}The main purpose of this research is answer to this important question that what have been the main challenges in the foreign relations between Iran and the UAE in the post JCPOA period? And what effect do these challenges have on Iran's border security and territorial integrity?The findings of the research indicate that the beginning of negotiations and friendly relations between Iran and the Arab countries of the Persian Gulf region and efforts to restore relations between the countries of this region, especially the UAE, the issue of the three islands, the economic sanctions of the USA against Iran, the outbreak of the Yemen war,the Syrian crisis, the official relations of the UAE with Zionist regime have a significant effect on creating challenges in the relations between the two countries have been such that despite Iran's efforts to build trust and improve its relations with Arab countries, with the divisive actions of the Zionist regime and the USA these relations have moved towards divergence, in such a way that the political-security factors with the assertion of sovereignty over the three islands by the UAE and the support of major powers including the USA and the recent support of Russia to the statement of the Persian Gulf Cooperation Council in July 2023 that it introduced the UAE as the rightful ruler of these islands as the most important challenges in the foreign relations between Iran and the UAE in the post JCPOA period, this is considered a serious threat to the territorial integrity of Iran and will become a ground for insecurity and border tention not only in the Persian Gulf region. Which necessitates maintaining Iran's stable border security by strengthening and cultivating efficient Iranian forces such as Naja border guards in sensitive border areas of Iran mentioned as an example.
Keywords: Border disputes, Islamic Republic of Iran, United Arab Emirates, three Iranian islands, Sustainable Border Security} -
اثر توان RF بر خواص ساختاری، الکتریکی و اپتیکی لایه های نازک کوپریک اکساید (CuO) مورد بررسی قرار گرفت. لایه ها با استفاده از سامانه کندوپاش مغناطیسی در فرکانس رادیویی پوشش دهی شدند و اثر توان اعمالی بر خواص لایه مورد مطالعه قرا رگرفت. به منظور بررسی خواص ساختاری و مورفولوژی سطح و ترکیب شیمیایی لایه ها به ترتیب از آزمون پراش پرتو ایکس، آزمون طیف سنجی پراش انرژی پرتو ایکس و میکروسکوپ الکترونی روبشی استفاده شد. همچنین از آنالیز همزمان طیف سنجی نشری نوری (OES) برای نظارت بر پلاسما در حین فرآیند لایه نشانی استفاده شده است. نتایج نشان داد یونیزاسیون در حجم پلاسما در حدی بود که اتم های مس در هر سه توان اعمالی برانگیخته و حتی یونیزه نیز شدند. همچنین با افزایش توان، یونیزاسیون تقویت شده و در نتیجه فرآیند کندوپاش و واکنش های اکسیداسیون نیز تقویت شدند. در نتیجه آهنگ انباشت لایه و غلظت اکسیژن در ترکیب لایه ها افزایش یافته است. نتایج آنالیز الکتریکی اثر هال نشان داد که لایه های نازک CuO رشد یافته نیم رسانای نوع p بودند. بررسی افزایش توان RF از 25 تا 100 وات نشان داد، گاف نواری مستقیم لایه ها از 22/2 به eV 17/2 و مقاومت ویژه از kΩ.cm 93/2 به Ω.cm 8/14 کاهش یافته است.
کلید واژگان: کوپریک اکساید, کندوپاش واکنشی, OES, گاف نواری, مقاومت ویژه}Effect of RF power on the structural, electrical and optical properties of cupric oxide (CuO) thin films was investigated. The films were deposited using a magnetron sputtering system powered by radio frequency source. The effect of applied power on the properties of the films was studied. X-ray diffraction analysis (XRD), energy dispersive X-ray spectroscopy (EDX) and scanning electron microscope (SEM) were used in order to study the structural properties and surface morphology and chemical composition of the deposited films, respectively. Simultaneous optical emission spectroscopy (OES) analysis has also been used to monitor the plasma during the deposition process. The results showed that the ionization in the plasma volume was to the extent that copper atoms were excited and even ionized in all three powers. Moreover, as the power increases, ionization was enhanced which resulted in enhancement of both the sputtering process and oxidation reactions. As a result, the deposition rate and the concentration of oxygen in the composition of the films were increased. The results of the Hall effect electrical analysis showed that the grown CuO thin films were p-type semiconductors. The investigation of increasing RF power from 25 to 100 W showed that the direct band gap of the films decreased from 2.22 to 2.17 eV and resistivity was also reduced from 2.93 kΩ.cm to 14.8 Ω.cm.
Keywords: cupric oxide, reactive sputtering, OES, band gap, resistivity} -
دیپلماسی اقتصادی چین در خاورمیانه به طور عام و سوریه به طور خاص وارد مرحله جدیدی شده است. چین با پیشنهاد ایجاد نوع جدیدی از روابط بین الملل و جامعه ای با آینده ای مشترک برای بشر، در حال تقویت همکاری های انرژی و زیرساختی با سوریه و گسترش همکاری ها در امور مالی، بازسازی پس از جنگ و صنعت بهداشت است. نوآوری فناورانه و توسعه سبز به انگیزه های جدیدی برای بهبود همکاری تبدیل شده است و الگوی همکاری چند سطحی و چند وجهی چین و سوریه شکل گرفته است. این پژوهش با هدف دیپلماسی اقتصادی چین در سوریه پساداعش و با روش توصیفی-تحلیلی انجام شده است. بر اساس نتایج به دست آمده از پژوهش چین دیپلماسی اقتصادی خود را در خاورمیانه در عصر جدید با در نظر گرفتن عوامل چند بعدی تنظیم می کند: اول، برای پاسخ به تقاضاهای جدید هر دو طرف برای توسعه اقتصادی، به دنبال راه حل هایی برای تسریع رشد الگوی همکاری اقتصادی خود با سوریه و افزایش همکاری در سطح بالا و ترویج یک محیط منطقه ای صلح آمیز و باثبات و تحکیم حمایت دیپلماتیک است. نتایج پژوهش نشان می دهد که دیپلماسی اقتصادی پکن با وجود پایبندی به اصل عدم مداخله، رویکرد انعطاف پذیرتر و عمل گرایانه تری دارد. دیپلماسی اقتصادی چین اساسا به گونه ای است که در صورت لزوم از منابع دیپلماتیک خود برای مداخله برای حفاظت از سرمایه گذاری ها و دارایی های خود استفاده می کند و از انگیزه های اقتصادی برای پیشبرد اهداف سیاست خارجی تعریف شده خود در نقاط حساس و در شرایط خاص بهره می گیرد.کلید واژگان: چین, سوریه, دیپلماسی اقتصادی, درگیری, عدم مداخله}The economic diplomacy of China in the Middle East in general, and Syria in particular has entered a new stage. Proposing a new type of international relations and a society with a shared future for mankind, China is strengthening energy and infrastructure cooperation with Syria and expanding cooperation in finance, post-war reconstruction, the sanitation and health industry. Technological innovation and green development have become new motivations for improving cooperation, and a pattern of multi-level and multi-faceted cooperation between China and Syria has been formed.
This research was conducted with the aim of China's economic diplomacy in post-ISIS Syria and with a descriptive-analytical method. Based on the results which obtained from the research, China adjusts its economic diplomacy in the Middle East in the new era by considering multi-dimensional factors: First, to respond to the new demands of both sides for economic development, looking for solutions to accelerate the growth of the model Economic cooperation with Syria and increasing high-level cooperation and promoting a peaceful and stable regional environment and strengthening diplomatic support. The results of the research show that Beijing's economic diplomacy, despite adhering to the principle of non-intervention, has more flexible and pragmatic approach. China's economic diplomacy is basically in such a way that it uses its diplomatic resources to intervene to protect its investments and assets when is necessary, and uses economic incentives to advance its defined foreign policy goals at critical points and in specific circumstances.Keywords: China, Syria, Economic Diplomacy, Conflict, Non-Intervention} -
ارزیابی قابلیت اطمینان سیستمهای چند جزیی در شرایط وابستگی بین اجزا، یکی از حوزههای مطالعاتی جذاب و با اهمیت در مهندسی قابلیت اطمینان است که محققان در سالهای اخیر بهصورت جدی به آن توجه کرده اند. معمولا سیستمهای موجود در دنیای واقعی، از اجزای متعددی تشکیل شدهاند، به طوری که وابستگی و آثار متقابل بین این اجزا، قابلیت اطمینان کل سیستم را تحت تاثیر قرار میدهد. این مقاله در صدد است تا در یک بررسی جامع، ابعاد مختلف مطالعات انجام شده را برای شناسایی حوزه جدید به صورت ساختار یافته، تحلیل کند. در این مقاله ابتدا اهمیت ارزیابی قابلیت اطمینان سیستم تشریح و سپس انواع وابستگی بین اجزای سیستم ها و رویکردهای مختلف در نظر گرفتن وابستگی بین اجزای سیستم ها بررسی شده است. در این بررسی، روشهای ارایه شده در پیشینه، در قالب یک ساختار منسجم و کاملا جامع از دیدگاه توابع ریاضیاتی، فرض ها، اهداف و نتایج عملکردی، ضعف و قوت، به تفکیک انواع وابستگی بین اجزای سیستم تشریح می شود. در این مقاله ضمن دسته بندی مطالعات انجام شده با رویکردی جدید، بر مبنای نوع سیستم، وابستگی، روش در نظر گرفتن وابستگی و اهداف روش های پیشنهادی و چالش های مختلف برای انجام مطالعات آتی بررسی شده است.
کلید واژگان: ارزیابی قابلیت اطمینان, سیستمهای چند جزئی, وابستگی بین اجزا}PurposeThis paper aims to analyze comprehensively and structurally the different methods proposed in the literature by researchers, and identify the new fields for future studies.
Design/methodology/approach:
In this research, the methods proposed in the literature have been explained comprehensively and structurally focusing on mathematical functions, assumptions, functional objectives, results, weaknesses, and strengths. Different types of dependencies between system components have been also considered in this study.
FindingsIn this paper, the methods in the literature were clustered by a new approach based on the system type, dependency, the method of considering the dependency and the objective. The different challenges of this field of study in the future were also investigated in this paper.
Research limitations/implications:
Few practical studies in the field of multi-component systems have been performed in the literature.
Practical implications:
Since the analysis of multi-component systems is considered an important and applied issue in the reliability field for different complex products, the discussion of this paper and the results can be used by technical experts in different industries.
Social implications:
This paper can be used as a reference for increasing people’s quality of life.
Originality/value:
To the best of the authors’ knowledge, this is the first time that a comprehensive analysis of multi-component systems is reported in considering its structure and applied approach
Keywords: Reliability evaluation, Multi-Component Systems, Dependency Between Components} -
ترکیه را می توان یکی از بازیگران مهم منطقه ای به شمار آورد که از سال 2015 «رویکرد تهاجمی» را در سیاست خارجی خود اتخاذ کرده است؛ آنکارا که روزی سیاست «تنش صفر» داوود اوغلو را در پیش گرفته بود، از سال 2010 با عبور از اصل سیاست مزبور، وارد سطوح متعددی از تنش های سیاسی، امنیتی، نظامی در مناطق خاورمیانه و شمال آفریقا و قفقاز شد. در واقع پس از قیام های مردمی و شکل گیری سه جبهه اسلام سیاسی (شیعی) به مرکزیت ایران، اسلام سلفی عربستان و اسلام اخوانی ترکیه رقابت ها برای معرفی خود به عنوان مرجع اسلام میان سه بازیگر تشدید شد. در این پژوهش سعی شده با استفاده از حقایق موجود منطقه و بر اساس روش تحلیلی-توصیفی و با استفاده از منابع کتابخانه ای و اینترنتی به این سوال اصلی پاسخ داده شود که ترکیه چگونه از راهبرد بازدارندگی شبکه ای علیه ایران استفاده کرده است؟ در همین راستا فرضیه پژوهش بر این نکته تاکید دارد که رفتار ترکیه پس از تحولات قیام های عربی سال 2010 در راستای ایجاد موازنه قوا از طریق پیوندهای ارتباطی با بازیگران ملی و فراملی در ابعاد سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، ایدیولوژیکی و امنیتی پیش رفته و از سال 2015 سیاست منطقه ای ترکیه، پیرو مداخله روسیه و ایران در سوریه و توافق هسته ای ایران با آمریکا و به تبع آن چرخش موازنه قوا به نفع تهران، به شکل تهاجمی در قالب بازدارندگی شبکه ای علیه جمهوری اسلامی ایران چرخش داشته است.
کلید واژگان: ترکیه, موازنه شبکه ای, گروه های ضدسیستمی تهاجمی, جمهوری اسلامی ایران, زیرمناطق بحران}Turkey can be considered one of the important regional players that has adopted an "aggressive approach" in its foreign policy since 2015; Ankara, which once pursued a policy of "zero tension" with Davutoglu's neighbors, has since entered the political arena into several levels of political, security, and military tensions in the Middle East and the Caucasus. Critical points in the mentioned areas of role-playing and active presence of its behavior have changed in the form of play with the sum of zero. In fact, after the popular uprisings and the formation of three fronts of political (Shiite) Islam in central Iran, Saudi Salafi Islam and the Turkish Brotherhood Islam, the competition for leadership and introduction as the authority of Islam among the three actors intensified. Balanced in the form of network communication against the threats of Iranian political Islam. In this study, using the facts in the region and based on the analytical-descriptive method and using library and Internet resources, the main question is how Turkey has used the network deterrence strategy against Iran?The research hypothesis emphasizes that Turkey's foreign policy after the Arab uprisings of 2010 in order to create a balance of power through relations with national and ethnic actors in the political, economic, cultural, ideological and security dimensions
Keywords: Turkey, network balance, offensive anti-systemic groups, Islamic Republic of Iran, crisis sub-regions} -
ابتدا فولاد ریختگی جدید با ترکیب اسمی 0.5Cr، 1.8Mn، 2.5Si، 0.3C تهیه و با استفاده از روش آنیل میان بحرانی در سه دمای مختلف 825، 850 و °C875 در مدت زمان 26 دقیقه دوفازی شد. به منظور بررسی اثر دمای آنیل میان بحرانی بر ویژگی های ریزساختاری این نمونه ها تصاویر آنالیز میکروسکوپ نوری و الکترونی روبشی تهیه شد و ویژگی های مکانیکی با آزمون سختی و ریزسختی سنجی و آزمون کشش مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج نشان داد که با افزایش دمای آنیل میان بحرانی، کسر حجمی مارتنزیت، میزان سختی و همچنین استحکام تسلیم نمونه ها افزایش یافت. اما استحکام کششی ابتدا افزایش و سپس کاهش نشان داد. با این وجود نمونه آنیل میان بحرانی شده در °C850 بیشترین استحکام کششی (MPa 1532)، و نمونه آنیل میان بحرانی شده در °C825 بیشترین درصد ازدیاد طول (% 52/18) و قابلیت جذب انرژی (UTS×EL) را نشان دادند. این فولاد دوفازی دو مرحله کارسختی نشان داد که با افزایش مارتنزیت شیب مرحله دوم آن کاهش یافت و کرنش شروع مرحله دوم کارسختی به کرنش های کمتر انتقال پیدا کرد.کلید واژگان: فولاد, دوفازی, ریختگی, مکانیکی, ریزساختار}In this research, a steel specimen with the new chemical compositions of 0.3 C, 2.5 Si, 1.8 Mn, and 0.5 Cr (wt. percent) was cast. Intercritical annealing (IA) heat treatment was performed at three temperatures(i.e., 825, 850, 875°C) on these samples in 26 minutes to achieve the dual-phase steel. To determine the effect of intercritical annealing (IA) temperature, optical (OM) and scanning electron microscopy (SEM) microstructures were studied, as well as mechanical properties via hardness, micro-hardness, and tensile testing. The results indicated that intercritical annealing temperature increased, martensite volume, hardness, and yield strength increased. Also, the tensile strength initially increased and then decreased. However, the sample intercritical annealed at 850°C showed maximum tensile strength (1532 MPa), and the sample intercritical annealed at 825°C showed maximum elongation (18.52 %), and strength–elongation balance (UTS×UE). This dual-phase steel showed two stages of hardening, with the increase of martensite, the slope of the second stage decreased, and the strain at the beginning of the second stage of hardening was transferred to lower strains.Keywords: Intercritical, Annealing, Dual, Phase}
-
مقدمه
شاخص های عمومی زیادی برای بررسی عملکرد ایمنی در سازمان ها ارایه شده است؛ لیکن این شاخص ها به دلیل ماهیت کلی نگر آن ها، نمی توانند همواره منعکس کننده ی جنبه های ویژه ی عملکرد سازمان درخصوص ایمنی باشند؛ به بیان دیگر، ماهیت فعالیت های یک سازمان، ایجاب می کند که آن سازمان از شاخص های مختص به خود برای انعکاس بهتر عملکرد ایمنی استفاده نماید. این مطالعه، با هدف تعیین شاخص های کلیدی عملکرد ایمنی به روش دلفی و سنجش آن ها در شرکت توزیع نیروی برق استان البرز انجام شد.
روش کاردر این مطالعه ی توصیفی-پیمایشی، از نظرات خبرگان و کارشناسان ایمنی صنعت توزیع برق (n=11) در قالب روش دلفی استفاده شد. نظرات، در چهار مرحله جمع آوری و شاخص های کلیدی نهایی شناسایی شدند. سپس از این شاخص ها برای ارزیابی عملکرد ایمنی شرکت توزیع برق البرز در طی یک دوره ی 3 ماهه استفاده شد.
یافته هادر این مطالعه، 34 فعالیت ایمنی شناسایی و ثبت گردید. در مرحله ی اول روش دلفی، 20 شاخص توسط گروه خبرگان پیشنهاد گردید. در مراحل دوم و سوم، به ترتیب 4 و 1 شاخص به دلیل عدم کسب امتیاز لازم حذف شدند. در مرحله ی چهارم، برای 15 شاخص باقیمانده، نسبت روایی محتوا (CVR) و شاخص روایی محتوا (CVIAv) محاسبه شد. نتایج، نشان داد که میانگین امتیاز عملکرد سه ماهه ی مناطق و ادارات توزیع برق استان البرز در سال 1395، از 100 امتیاز شامل نظرآباد، ساوجبلاغ، مهرشهر، فردیس، غرب، شرق، طالقان و اشتهارد، به ترتیب 78/9، 54/7، 78/8، 75/9، 75/7، 80/8، 61 و 83/5 بود.
نتیجه گیریروش دلفی، تکنیکی موثر در شناسایی شاخص های کلیدی عملکرد ایمنی است. شاخص های کلیدی انتخاب شده توسط خبرگان شرکت کننده در راندهای دلفی، جزو شاخص های فعال (پیش از وقوع حادثه) بودند که عملکرد ایمنی واحدهای عملیاتی شرکت توزیع نیروی برق استان البرز را به شکل کارآمدتری منعکس می کنند. پیشنهاد می شود این شاخص ها برای ارزیابی عملکرد ایمنی در سایر شرکت های توزیع برق کشور مورد استفاده قرار گیرند.
کلید واژگان: شاخص کلیدی عملکرد, ایمنی, توزیع برق, روش دلفی}IntroductionMany general indicators have been proposed to assess an organization’s safety performance. However, due to their holistic nature, these indicators may not always reflect safety-specific aspects of an organization’s performance. In other words, the nature of an organization’s activities necessitates the use of specific criteria to better reflect safety performance. This study aimed to identify and measure key safety performance indicators using the Delphi method in Alborz Province Electric Power Distribution Company.
Material and MethodsThis descriptive, survey-based study utilized the Delphi method to collect the opinions of 11 safety experts in the electric power distribution industry. Opinions were gathered in four phases, and key indicators were determined in the last phase of the study. These indicators were subsequently used to evaluate the safety performance of Alborz Electric Power Distribution Company for three months.
ResultsThis study identified and documented 34 safety activities. The expert group proposed 20 indicators in the first phase of the Delphi method. In the second and third phases, four and one indicators were eliminated, respectively, because they did not receive the required score. The content validity ratio (CVR) and content validity index (CVI) were calculated for the remaining 15 indices in the fourth phase. The results revealed that the mean quarterly performance scores of Alborz Province electric power distribution districts and departments in 2016, including Nazarabad, Savojbolagh, Mehrshahr, Fardis, West, East, Taleghan, and Eshtehard, were 78.9, 54.7, 78.8, 75.9, 75.7, 80.8, 61, and 83.5 out of 100 points, respectively.
ConclusionThe Delphi method is useful for identifying key safety performance indicators. The indicators discovered using this technique are active indicators (pre-accident) that are crucial in determining Alborz Electric Power Distribution Company’s safety performance. These indicators are suggested for use in evaluating the safety performance of other electric power distribution companies.
Keywords: Indicator, Key performance indicator, Safety, Power distribution, Delphi method} -
در این مقاله، اثرات برخی عوامل میدانی در ارزیابی غیرمخرب میزان خوردگی کف مخازن نفتی به روش نشت شار مغناطیسی در سطح صنعتی مورد بررسی قرار گرفته است. به این منظور، اثر روشن بودن سامانه حفاظت کاتدی، وجود آلودگی، وجود زایده های فلزی (خال جوش یا پاشش جوش)، اعوجاج ورق کف مخزن و ضخامت پوشش غیرفلزی (رنگ) بر دقت ارزیابی ابعاد عیوب در موقعیت های مختلف بررسی شده است. بازرسی ها به صورت میدانی در دو مخزن نفتی با استفاده از دستگاه نشت شار مغناطیسی با برند MFL3DiM روی عیوب شناسایی شده، انجام شد. از بلوک های فولادی استاندارد با ضخامت های 6 و 8 میلی متر و 4 عیب خوردگی مصنوعی در اندازه های 20، 40، 60 و 80 درصد ضخامت برای تنظیم و کالیبراسیون دستگاه استفاده شد. همچنین برای صحت سنجی نتایج اندازه گیری MFL از ضخامت سنجی فراصوتی استفاده شد. نتایج ارزیابی ها نشان داد که روشن بودن سامانه حفاظت کاتدی سبب کاهش دقت اندازه گیری شده و عیوب خوردگی با مقدار کمتر از 22 درصد تلفات جرم شناسایی نمی شوند. همچنین وجود زایده فلزی (خال جوش) با ارتفاع 5 میلی متر باعث شد که عیوب با عمق خوردگی کمتر از 25 درصد، شناسایی نشوند. از طرفی مشاهده شد که وجود زایده و زباله در کف مخزن باعث شده است که خطای ایجاد شده در تشخیص اندازه ی عمق خوردگی بیشتر از طول و عرض آن باشد. عدم تمیزی و وجود زباله روی کف مخزن باعث شد که عیوب با عمق خوردگی کمتر از 18 درصد شناسایی نشود. ایجاد اعوجاج در ورق کف مخزن باعث شد که عیوب کاذب در ورق شناسایی شده و ابعاد عیوب واقعی نیز با خطا گزارش شوند. وجود پوشش با ضخامت بیشتر از 3000 میکرو متر باعث شد که عیب های ورق های کالیبراسیون قابل شناسایی نباشد. بررسی های تکمیلی نشان داد که اگر اختلاف ضخامت پوشش غیرمغناطیسی روی ورق کف مخازن بالاتر از 500 میکرومتر باشد، ابعاد عیوب مشاهده شده در دستگاه غیرواقعی است و قابل اتکا نیست.کلید واژگان: مخازن ذخیره, نفت, خوردگی, ارزیابی غیر مخرب, نشت شار مغناطیسی }In this paper, the effects of some field factors in the non-destructive evaluation of the corrosion rate of the floor of oil storage tanks have been investigated using the magnetic flux leakage method at the industrial level. For this purpose, the effect of factors such as the cathodic protection system on the tank, the presence of waste, the presence of metal attachments (spot welding or spatter), distortion of the tank and the coating thickness of plate on the accuracy of the assessment of the size of defects in different situations have been studied. The field inspections were carried out in two oil tanks using the MFL3DiM magnetic flux leakage unit on the detected defects. Two standard steel blocks with thicknesses of 6 and 8 mm and 4 specific defects in different sizes (20, 40, 60 and 80% of the plate thickness) was used for setting and calibrating the device. Ultrasonic thickness measurement was also used to verify the results of MFL measurement. In addition, the MFL results were clarified by an ultrasonic thickness measuring unit. The results of the evaluations showed that when the cathodic protection system is turn on, it caused a decrease in the measurement accuracy and the corrosion defects with a less than 22 mass loss percent are not identified. Also, the presence of a metal attachments (welding spot) with a height of 5 mm caused defects with a corrosion depth of less than 25% not to be detected. On the other hand, it was observed that the presence of attachments and waste on the bottom of the tank caused the error in detecting the depth of corrosion to be greater than the length and width of the defect. The presence of waste on the bottom of the tank caused defects with a corrosion depth of less than 18% not to be detected. Distortion in the bottom sheet of the tank caused false defects to be detected in the sheet and the dimensions of the real defects were reported completely wrongly. The presence of a coating with a thickness of more than 3000 micrometers made the defects of the calibration plates undetectable. Additional investigations showed that if the difference in the thickness of the non-magnetic coating on the sheet is higher than 500 micrometers, the dimensions of the detected defects are unrealistic and unreliable.Keywords: Storage tank, Oil, Corrosion, Nondestructive Evaluation, Magnetic Flux leakage. }
-
زمینه و هدف
پژوهش حاضر با هدف پیش بینی نگرش به اعتیاد دانشجویان بر اساس سبک های دلبستگی و طرح واره های هیجانی انجام شد.
روش کارپژوهش حاضر یک تحقیق همبستگی از نوع پیش بینی می باشد. جامعه آماری پژوهش حاضر را کلیه دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی در سال تحصیلی 1400-1399 تشکیل دادند. که تعداد 250 نفر با روش نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه نگرش سنج مواد مخدر (محمدرضایی و همکاران، 1391)، پرسشنامه سبک دلبستگی بزرگسال کولینز و رید (1990) و مقیاس طرحواره های هیجانی (لیهی،2002) استفاده گردید. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون همبستگی پیرسون و رگرسیون گام به گام استفاده گردید.
یافته هانتایج تحلیل همبستگی نشان داد که بین سبک دلبستگی ایمن با نگرش نست به اعتیاد رابطه معنی دار منفی و بین سبک دلبستگی دوسوگرا و اجتنابی با نگرش نست به اعتیاد رابطه معنی دار مثبت بدست آمد. در طرحواره های هیجانی بین طرحواره های نشخوار ذهنی؛ سرزنش ودیدگاه ساده انگارانه با نگرش مثبت نست به اعتیاد رابطه مثبت معنی دار و بین طرحواره های خودآگاهی هیجانی؛ گناه؛ غیرقابل کنترل بودن؛ قابل درک بودن؛ تلاش برای منطقی بودن؛ سرزنش؛ تلاش برای منطقی بودن؛ ارزشهای والاتر؛ پذیرش هیجان ها و توافق با نگرش نسبت به اعتیاد رابطه معنی داری منفی بدست آمد. همچنین، نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نیز نشان داد که ارزش های والاتر، نشخوار ذهنی، دلبستگی اجتنابی نزدیک به 20 درصد از تغییرات نگرش مثبت نست به اعتیاد را به طور معناداری در دانشجویان تبیین نمایند.
نتیجه گیریبا توجه به نتایج پژوهش بدست آمده می توان گفت سبک های دلبستگی و طرحواره های هیجانی نقش مهمی در پیشگیری از گرایش دانشجویان به سوء مصرف موادمخدر دارد.
کلید واژگان: نگرش به اعتیاد, سبک های دلبستگی, طرح واره های هیجانی}Background & AimsA person's attitude towards drugs is a type of thinking that may be logical or irrational. This type of attitude is often spontaneous, unconscious and permanent and cannot be easily changed. One of the methods that helps an addict to get to know himself is to examine the type of attitude and create a negative attitude towards addiction. Researchers have identified various reasons, including pressure from friends and peers, rebellion against parents, escape from life's adversities, emotional turmoil, alienation or rejection by others, life history, attachment styles and personality traits. Addiction is considered effective. As mentioned, one of the important factors that can have a significant effect on a person's attitude towards addiction is the person's attachment style. Many believe that addiction is a coping mechanism and attachment style can play an important role in the development of addiction, such as addiction to smoking, drugs, alcohol, and the InternetIn general, despite the fact that the student period is a sensitive and risky period and there is a possibility that students will be drawn towards drug use and addiction, modifying students' attitudes towards drugs can help prevent addiction in the university and society. May it be useful. In this regard, the current research intends to investigate the role of attachment styles and emotional schemas in predicting the general attitude towards addiction among students; Therefore, the researcher is looking for an answer to this question: do attachment styles and emotional schemas predict the general attitude towards addiction in students?
MethodsThe current research is descriptive (correlation) and survey in terms of its purpose and applied. The statistical population of this research includes all students of Islamic Azad University, Tehran Central Branch in the academic year 2019-2019. available (online method due to the spread of corona disease through virtual networks by distributing the link of the online questionnaire-press online-) participated in the research. The attempt was to select the sample in such a way that all students such as natives and non-natives , girls, boys and different faculties should be present in the research.
ResultsAfter higher values and mental rumination, avoidant attachment has the largest contribution in predicting attitude towards addiction. The correlation coefficient of these three variables with the attitude towards addiction is 0.437, and these three variables have been able to predict nearly 20% of the changes in the attitude towards addiction, which is significant. The weight of avoidant attachment (B=0.246) (t=3.684) shows that this variable with 99% confidence can, along with variables of higher values and mental rumination, attitude In relation to addiction, in this research sample, explain that if the study sample is generalized to the main population, the weight of avoidant attachment will be 0.246 (Beta), finally, the higher the score of avoidant attachment, the more positive attitude towards addiction. It will be more. Table 3 shows that about 20% of the total variance of attitude towards addiction is explained by higher values and mental rumination, avoidant attachment. Other variables did not have a significant role in predicting positive attitude towards addiction.
ConclusionThe present research was conducted with the aim of predicting students' attitudes towards addiction based on attachment styles and emotional schemas. The results of the regression analysis showed that higher values, mental rumination and avoidant attachment in three steps are able to explain about 20% of the changes in attitudes towards addiction in a meaningful way in students. These schemas cause bias in people's interpretations of events, and these biases manifest themselves in interpersonal psychopathology in the form of misunderstandings, distorted attitudes, false assumptions, unrealistic goals and expectations. When emotional schemas are activated, it negatively causes bias in information. On the other hand, the temptation of materials goes through a process and each of the parts of this process can have a different contribution in speeding up this process, which according to the contribution of each one can prevent the temptation. This cycle starts with an arousing stimulus, and this stimulus, by affecting each part of the process, causes the person to be tempted. Inconsistent emotional schemas such as mental rumination increase temptation in people suffering from substance abuse. Maladaptive emotional schemas, such as being uncontrollable, which mainly refer to the suppression, avoidance and non-acceptance of emotions, prevent emotional processing and lead the person to use ineffective strategies, causing the continuation and intensification of unpleasant emotions.
Keywords: Attitude to addiction, attachment styles, emotional schemas} -
نظم جهانی که پس از جنگ جهانی دوم پایه گذاری شد دو پایه ی اساسی داشت: یک پایه ی فکری و ارزشی، و یک پایه ی عملی(نظامی و سیاسی). هر دو پایه امروز دچار چالش و تزلزل شده اند. پایه ی اخلاقی و فکری عبارت بود از ادعای برتری فکری و ارزشی غرب -شامل اروپا و آمریکا- بر سایر ملل. آنها شعارهایی جذاب مانند آزادی، دموکراسی، حقوق بشر، دفاع از ملت ها و آحاد انسان ها را مطرح و در پی این بودند که برتری نظام ارزشی خود را بر سایر مناطق عالم، بر ادیان، بر نحله های گوناگون فکری و همچنین بر اسلام تثبیت کنند. پایه ی دوم قدرت غرب و تسلط بر مدیریت جهان، مسئله ی توانایی های سیاسی و نظامی بود که اگر ملت ها یا دولت ها یا جریان های گوناگونی تحت تاثیر آن نظام ارزشی و آن جنبه ی اول قرار نمی گرفتند و تسلیم نمی شدند و ایستادگی می کردند، با فشار سیاسی و نظامی مواجه می شدند تا مجبور به همراهی با آنها شوند. هر دو عامل امروز در دنیا بتدریج تضعیف شده است. هندسه قدرت در جهان در حال تغییر است و مهمترین علت آن نیز تعارض های فکری و عملی نظام سلطه است. آنها می گویند «حقوق بشر» و «دموکراسی» ولی منافع غرب را اراده می کنند و دخالت نظامی در کشورها را به جای آن می نشانند؛ می گویند «مبارزه با تروریسم»، و مردم بی دفاع را آماج بمب ها و سلاح های خود می سازند. در نگاه آنها، بشریت به شهروندان درجه ی یک و دو تقسیم می شوند. جان انسان ها در آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین ارزان و در آمریکا و غرب اروپا گران قیمت گذاری می شود. امنیت آمریکا و اروپا مهم، و امنیت بقیه ی بشریت بی اهمیت دانسته می شود. منافع خود را به نام «قوانین بین المللی»، و سخنان تحکم آمیز و غیرقانونی خود را به نام «جامعه ی جهانی» بر ملت ها تحمیل می کنند و با شبکه ی رسانه ای انحصاری سازمان یافته، دروغ های خود را راست، و باطل خود را حق، و ظلم خود را عدالت طلبی وانمود می کنند. این پژوهش با تمرکز بر گفتمان ضدنظام سلطه مقام معظم رهبری(مدظله العالی) درپی پاسخ به این پرسش اصلی است که: «در گفتمان حضرت آیت الله خامنه ای(مدظله العالی) نظام سلطه به لحاظ عملی دارای چه تعارضاتی با شعارهای ارائه شده در حوزه نظری می باشد؟».کلید واژگان: نظام سلطه, هندسه قدرت, حقوق بشر, تروریسم, سلاح های کشتار جمعی, دموکراسی}
-
انقلاب اسلامی ایران دگرگونی عظیمی در زمینه های سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی ایران و تاثیرات شگرفی در سطح بین المللی و بویژه جهان اسلام داشته و باعث تجدید حیات اسلام یا به عبارت بهتر احیای فرهنگ و تمدن اصیل اسلامی شده است. انقلاب اسلامی انقلابی ارزشی با هدف بازگشت، احیا و بازسازی سنت های بنیادی دین اسلام می باشد. این انقلاب در عین داشتن اهداف سیاسی و اجتماعی، نگاه خاصی به تمدن و جهان بینی اسلامی دارد. بیداری اسلامی زنده شدن دوباره در پرتو اسلام اصیل و تجدید حیات اسلام است که در پناه آن استقلال، عدالت و آموزه ها و ارزش های متعالی الهی، بار دیگر زنده می شوند و یا حیات می یابند. احیای هویت دینی و طرح اندیشه حکومت اسلامی، حمایت از محرومان جامعه، ظلم ستیزی و مقابله با مستکبرین، استقلال خواهی،ترویج فرهنگ مردم سالاری دینی، ورود از حوزه های نظری به حیطه های سیاسی و حکومتی، بیداری اسلامی در عرصه های حیات اجتماعی و سیاسی، گفتمان سازی سیاسی و فرهنگی و طرح این ایده که اسلام تنها راه حل است و مطالعه تحولات سالهای 2011-2012 در کشورهایی مانند تونس، مصر، لیبی، یمن و بحرین و تطبیق خواسته های مردمی آنها با آموزه های انقلاب اسلامی حاکی از احیای مجدد هویت اسلامی در جهان اسلام متاثر از قدرت نرم انقلاب اسلامی ایران است. وقوع این تحولات و نفوذ اندیشه های انقلاب اسلامی در ملل مسلمان نه از طریق قدرت سخت افزاری بلکه از طریق قدرت نرم انقلاب اسلامی در الگو شدن برای کشورهای اسلامی امکانپذیر شده است.
کلید واژگان: انقلاب اسلامی, قدرت نرم, ارزش های دینی, هویت اسلامی, جهان اسلام, احیاگری اسلامی} -
هر رفتاری از سوی هر دولتی در روابط بین الملل که در سیاست خارجی آن کشور تبلور می یابد، حامل پیام ها، انگاره ها و معانی خاصی است که محصول شرایط محیطی داخل و خارج از آن کشور می باشد. در این میان، ترکیه با حاکمیت حزب عدالت و توسعه از سال 2003 همواره در تلاش بوده است تا نفوذ و قدرت منطقه ای خود را در مناطق پیرامونی، به ویژه خاورمیانه، افزایش دهد. در همین راستا، پیرو تحولات سال 2011 و خیزش های مردمی کشور های عربی منطقه، در چارچوب دکترین عمق استراتژیک داوود اوغلو؛ آنکارا سعی کرده است تا با ابزار های متعددی اقدام به ارتقای جایگاه خود در خاورمیانه نماید. عنصر آب و هیدروپلیتیک، طی دو دهه گذشته، در کنار دیگر ابزار های ترکیه نظیر (ایدیولوژی اخوانی، قدرت نظامی، هاب انرژی، ترانزیت) به یکی از ابزار های مهم، تاثیرگذار و راهبردی در مسایل داخلی و سیاست خارجی این کشور تبدیل شده است؛ بر همین اساس، در این مقاله سعی شده است تا با استفاده از روش توصیفی تحلیلی به این سوال پاسخ داده شود که آب چه نقشی در سیاست های منطقه ای ترکیه در خاورمیانه ایفا می کند؟ فرضیه پژوهش بر این نکته تاکید دارد که ترکیه طی دو دهه گذشته با استفاده از موقعیت هیدروهژمونی خود در هیدروپلیتیک خاورمیانه سعی کرده است تا از آب در راستای افزایش اقتدار سیاسی داخلی خود (افزایش مشروعیت، امنیت غذایی، امنیت انرژی) از یک سو و همچنین، استفاده از آن به عنوان دارایی (Asset)، ابزار و همچنین، سلاح راهبردی در سیاست های خارجی خود در خاورمیانه از سوی دیگر، در راستای تبدیل شدن به هژمون منطقه ای در منطقه بهره گیری نماید. بنابراین، برخی از موارد استفاده از آب به عنوان سلاح از سوی رهبران ترکیه، صرف نظر از به مخاطره انداختن امنیت زیست محیطی کشور های منطقه مانند دشت مغان در شمال غربی ایران، ابعاد امنیتی حادی را در پی خواهد داشت؛ به شکلی که امکان وابسته شدن سیاست های داخلی و منطقه ای بغداد به آنکارا، دور از ذهن نخواهد بود؛ چنانچه در بررسی بحران سوریه، می توان یکی از عوامل مهم بی ثباتی این کشور را عدم دسترسی قشر روستایی به منابع آبی دانست.
کلید واژگان: هیدروپلیتیک, هیدروهژمون, ترکیه, خاورمیانه, پروژه های گاپ و داپ}Any behavior by any government in international relations that crystallizes in the foreign policy of that country carries special messages, ideas and meanings that are the product of the environmental conditions inside and outside that country. In the meantime, Turkey, under the rule of the Justice and Development Party since 2003, has always been trying to increase its influence and regional power in the peripheral regions, especially in the Middle East. In this regard, following the developments of 2011 and the popular uprisings of Arab countries in the region, within the framework of Davutoglu's doctrine of strategic depth; Ankara has tried to improve its position in the Middle East with several tools. During the last two decades, the element of water and hydropolitics has become one of the important, influential and strategic tools in the domestic issues and foreign policy of this country, along with other tools of Turkey such as (Brotherhood ideology, military power, energy hub, transit); Accordingly, in this article, an attempt has been made to answer the question of what role water plays in Turkey's regional policies in the Middle East using descriptive-analytical methods. The hypothesis of the research emphasizes the fact that during the last two decades, Turkey has tried using its hydro-hegemonic position in the hydropolitics of the Middle East to use water in order to increase its internal political authority (increasing legitimacy, food security, energy security) on the one hand, and also, Use it as an asset, a tool, and also a strategic weapon in its foreign policies in the Middle East, on the other hand, in order to become a regional hegemon in the region. Therefore, some cases of using water as a weapon by Turkish leaders, regardless of jeopardizing the environmental security of countries in the region such as the Mughan plain in northwestern Iran, will result in acute security dimensions; In such a way that the possibility of Baghdad's internal and regional policies being dependent on Ankara is not out of the question; If in the analysis of the crisis in Syria, one of the important factors of the instability of this country can be considered the lack of access to water resources by the rural population.
Keywords: hydropolitics, hydrohegemony, Turkey, Middle East, GAP, DAP projects} -
پس از پایان جنگ جهانی دوم، قالب تغییرات، جهان را به سمت گسترش همکاری ها، سوق داد. منشور ملل متحد ضمن تعیین راهکارهای مختلف برای ایجاد صلح، اشاره گسترده ای به واژه حقوق بشر کرد و آن را تبدیل به گفتمانی نمود، که در جامعه جهانی، رعایت آن می تواند به عنوان عامل مهمی در مقبولیت عمومی یک کشور تلقی شده و تا بدان جا اهمیت یافت که تمامی سازوکارهای بین المللی می بایست مطابق آن باشد. در این بین چارچوبه تحریم ها در قوانین سازمان ملل مشخص شده و منشور ملل متحد به صراحت تحریم هایی را که موجب نقض حقوق بشر می شود، نقض می کند. در حالیکه بر خلاف این موضوع، آمریکا با ایجاد تحریم های یک جانبه علیه ایران، موجب بسته شدن راه های سیاسی و اقتصادی، خرید دارو، مواد اولیه دارویی و تجهیزات پزشکی شده است. هدف مقاله آن است که به نقش تحریم های آمریکا در نقض سلامتی مردم ایران بپردازد. این پژوهش با رویکردی توصیفی- تحلیلی به دنبال دستیابی به این پرسش است که تحریم های آمریکا در حوزه دارویی و تجهیزات پزشکی چه پیامدهایی بر سلامت مردم ایران داشته است؟ یافته های پژوهش حاکی از آن است که، هر چند بر روی کاغذ، اقلام دارویی و تجهیزات پزشکی جزو اقلام بشردوستانه بوده و نمی بایست در ردیف تحریم ها قرار گیرند اما آمریکا با اتخاذ تحریم های یک جانبه موجبات تحریم دارو و تجهیزات پزشکی را فراهم کرده و از این طریق به نقض حقوق بین الملل و قواعد حقوق بشری مبادرت نموده و بدین شکل موجب تضییع حق بر سلامت مردم ایران شده است.
کلید واژگان: تحریم, ایالات متحده آمریکا, جمهوری اسلامی ایران, حقوق بشر, حق بر سلامت, دارو, تجهیزات پزشکی}Since the end of World War II, global developments have driven the world to expand collaborations. In addition to providing various solutions to peace, the Charter of the United Nations has made an extensive reference to the “human rights” and transformed this term into a discourse, the global compliance with which can be considered an important factor in the public acceptance of a country. This term has gained so much importance that all international mechanisms should be developed accordingly. In this regard, specific frameworks have been defined for sanctions in the UN laws, and the Charter of the United Nations will explicitly revoke the sanctions that violate the human rights. Conversely, the US has deprived Iran of both political and economic relations and obstructed its right to purchase drugs and medical equipment by imposing unilateral sanctions against this country. This paper aims to analyze the effects of the US sanctions on the violation of Iranian people’s right to health. For this purpose, a descriptive-analytical approach is employed to determine what impacts the US sanctions have had on Iranian people’s health in pharmaceutical and medical areas. Although drugs and medical equipment are officially considered humanitarian items and should not be sanctioned, the research findings indicate that the US has imposed unilateral sanctions on these items. Hence, it has violated the international laws and human rights, thereby adversely affecting Iranian people’s right to health.
Keywords: Sanctions, USA, Islamic Republic of Iran, Human rights, the Right to Health, Medications, Medical Equipment} -
تعداد 1440 قطعه جوجه گوشتی نر سویه راس-308، سن یک تا 42 روزگی در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با هشت تیمار در شش تکرار (30 قطعه در هر تکرار) استفاده شد. تیمارهای آزمایشی شامل جیره های حاوی صفر (بر پایه کنجاله سویا) و 15 درصد دانه سویای خام، دانه سویای پرچرب اکسترود شده در دمای 90 و 150 درجه سلسیوس با مقادیر صفر و یا 02/0 درصد آنزیم پروتیاز بودند. استفاده از دانه سویای خام موجب کاهش معنی دار مصرف خوراک، افزایش وزن بدن و وزن نسبی لاشه و همچنین افزایش ضریب تبدیل خوراک و وزن لوزالمعده شد (01/0> P). آنزیم پروتیاز سبب بهبود افزایش وزن در جیره های حاوی دانه سویای خام شد (01/0> P). ضریب تبدیل خوراک در جیره های حاوی کنجاله و دانه خام سویا به هنگام استفاده از آنزیم پروتیاز بهبود یافت (01/0> P). دمای اکسترود کردن، شاخص های عملکرد رشد پرنده های آزمایشی را تحت تاثیر قرار نداد. جیره حاوی دانه سویای خام بدون آنزیم، سطح کلسترول خون را افزایش داد (05/0> P). بر اساس نتایج، استفاده از آنزیم پروتیاز در جیره های حاوی کنجاله سویا یا دانه سویای خام عملکرد جوجه های گوشتی را بهبود داد؛ با این وجود، چنین اثری در جیره های حاوی سویای پرچرب اکسترود شده، کم رنگ بود.
کلید واژگان: آنزیم پروتئاز, دانه سویا, عملکرد, فرآوری}For this expriment 1440 Ross 308 male broilers (from 1 to 42 days of age) were used in a randomized complete block design with eight treatments in six blocks. Experimental diets included: soybean meal (control treatment), raw soybeans, full-fat soybeans extruded (15%) at 90 and 150°C, and each of them with 0.02% or without (0.0) protease enzyme supplementation. The use of raw soybean compared to soybean meal or extruded full-fat soybean significantly reduced feed intake, body weight and relative carcass weight, as well as increased feed conversion ratio and pancreatic weight (P<0.01). weight gain was improved in diets supplemented by protease enzyme compared to diets containing raw soybean (P<0.01). Feed conversion ratio was improved in diets containing raw soybean and soy bean meal by dietary protease supplementation (P<0.01). Extrusion temperature did not affect the growth performance of experimental birds. Diet containing raw soybean without enzyme increased blood cholesterol levels (P <0.05). According to the findings of this study, the use of protease enzyme in diets containing soybean meal or raw soybean can improve the performance of broilers However, such effect is less pronounced in diets containing extruded full-fat soybean meal.
Keywords: Performance, processing, protease enzyme, soybean}
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.