فهرست مطالب محسن سقا
-
هدف
هدف از این مطالعه ارایه یک روش ساده و کارآمد جهت جداسازی و تعیین خصوصیت سلولهای ستیغ عصبی از بافت لوله عصبی میباشد.
مواد و روشهاتخم مرغهای نطفهدار حدود 35 ساعت در دمای 38 درجه سانتیگراد و رطوبت نسبی 55 تا 60 درصد در داخل انکوباتور قرار داده شدند تا جنینها بهمراحل 10-12 طبق جدول تکاملی هامبورگر-هامیلتون رسیدند. سپس جنینها از روی سطح زرده تخم مرغ جداسازی شده و لوله عصبی از جنین جوجه جدا و بهمدت 24 ساعت در ظروف کشت سلولی، کشت داده شد تا سلولهای ستیغ عصبی از آن جدا شوند. آنگاه لوله عصبی از کف ظروف کشت جدا و خارج شد و به سلولها بهمدت 5 روز اجازه تکثیر و ازدیاد داده شد. در نهایت این سلولها جمعآوری شدند و جهت ارزیابی پروفایل بیان ژن، PCR صورت گرفت.
نتایجسلولهای ستیغ عصبی از لوله عصبی جدا شده و در شرایط کشت گسترش یافتند. این سلولها همچنین نشانگرهای Slug، Sox9 و Sox10 را بهروش RT-PCR بیان کردند.
نتیجه گیریسلولهای ستیغ عصبی میتوانند در محیط آزمایشگاهی از لوله عصبی رها شده و در شرایط کشت مناسب و ساده تکثیر و گسترش یابند.
کلید واژگان: جنین جوجه, سلول ستیغ عصبی, لوله عصبی}Aimwe aimed at presenting a simple and efficient method for isolating and characterizing the neural crest cells.
Material and MethodsThe hen’s fertilized eggs were incubated for about 35h at 38°c and 55-60% humidity until the embryos reached to stages 10-12 according to Hamburger-Hamilton developmental stage table. Then the embryos were removed from the egg’s yolk and the neural tube was isolated and cultured for 24 h in a tissue culture dish to release neural crest cell. Then after, the neural tube was removed and allowed to NCC to expand for further 5 days. Finally, the cells were collected and subjected to PCR to study their gene expression profile.
ResultsThe neural tube released NCC and these cells proliferated in culture condition. They also expressed markers including Slug, Sox9 ,and Sox10 by the RT-PCR method.
ConclusionThe neural tube can release NCC in culture condition and these cells can proliferate in the presence of an appropriate medium.
Keywords: Chick embryo, Neural crest cell, Neural tube} -
مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی کردستان، سال بیست و پنجم شماره 6 (پیاپی 110، بهمن و اسفند 1399)، صص 10 -20زمینه و هدف
لوسمی پرومیلوسیت حاد (AML-M3) از بدخیمی های سلول های میلوییدی است که با مقاومت به آپوپتوز و توقف تمایز در سلول های پرومیلوسیت در مغز استخوان همراه است. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر عصاره آبی مرزنجوش بر القای آپوپتوز در رده ی سلولی لوسمی پرومیلوسیت حاد (HL-60) بود.
مواد و روش هاقدرت بقای سلول های HL-60تحت تیمار با غلظت های مختلف عصاره مرزنجوش با استفاده از تست سمیت سلولی مورد بررسی قرار گرفت و مقادیر IC50 در زمان های 24، 48 و 72 ساعت برای این سلول ها تعیین گردید. بیان ژن های Caspase8، Caspase9، Bax، Bcl-2 و Nrf2 با تست Real Time PCR سنجیده شده و مراحل آپوپتوز اولیه، آپوپتوز ثانویه و نکروز در سلول های HL-60 در اثر تیمار با عصاره مرزنجوش با استفاده از رنگ آمیزی آکریدین اورنج/ اتیدیوم بروماید مورد بررسی قرار گرفت. در نهایت داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون آماری آنالیز واریانس یک طرفه تجزیه و تحلیل شدند.
یافته هانتایج نشان داد، عصاره مرزنجوش باعث کاهش قدرت بقا در سلول های HL-60 شده و بیان ژن های Caspase9، Caspase9، Bax، Bcl-2 و Nrf2 در اثر تیمار با یک پنجم از IC50 72 ساعت عصاره مرزنجوش دچار تغییر شده است. همچنین تغییرات ریخت شناسی هسته حاکی از القای آپوپتوز در سلول های HL-60 می باشد.
نتیجه گیریبه نظر می رسد عصاره آبی برگ گیاه مرزنجوش می تواند موجب القای آپوپتوز در رده ی سلولی لوسمی پرومیلوسیتیک حاد (HL-60) تحت شرایط آزمایشگاهی شود.
کلید واژگان: مرزنجوش, لوسمی میلوئیدی حاد, آپوپتوز, عصاره های گیاهی}Background and AimAcute promyelocytic leukemia is a malignancy of myeloid cells that are associated with resistance to apoptosis and differentiation arrest in promyelocytes in the bone marrow. The aim of this study was to investigate the effect of Origanum vulgare aqueous extract on apoptosis induction in an acute promyelocytic leukemia cell line (HL-60).
Materials and MethodsThe viability of HL-60 cells under treatment with various doses of Origanum vulgare extract was assessed by using a cell cytotoxic assay. Then, IC50 values were determined after 24, 48, and 72 hours. The expression of Caspase8, Caspase9, Bax, Bcl2, and Nrf2 genes were measured by real-time PCR assay and different stages of apoptosis and necrosis in HL-60 cells were investigated using acridine orange/ethidium bromide double staining. Finally, data were introduced into SPSS software and analyzed by one-way ANOVA.
ResultsThe results showed that Origanum vulgare extract decreased HL-60 cell survival and Caspase9, Caspase8, Bax, Bcl2, and Nrf2 gene expressions were changed after 72 hours of treatment with 1/5 of IC50 of Origanum vulgare extract. Also, morphological changes in the nucleus indicated apoptosis induction in HL-60 cells.
ConclusionIt seems that the aqueous extract of Origanum vulgare leaves can induce apoptosis in an acute promyelocytic leukemia cell line (HL-60) under experimental conditions.
Keywords: Origanum vulgare, Acute myeloid leukemia, Apoptosis, Plant extracts} -
زمینه و هدفبا توجه به اهمیت رتینوئیک اسید در تمایز سلول های بنیادی به رده های مختلف سلولی و نقش آن در آپوپتوز سلول های سرطانی، تعیین دوز مناسب برای تمایز سلول های بنیادی ضروری است. بنابراین در این مطالعه، اثرات غلظت های مختلف رتینوئیک اسید بر حیات سلول های بنیادی بررسی شد تا دوز مناسب جهت تمایز انتخاب شود.مواد و روش هادر این مطالعه، سلول های بنیادی مزانشیمی مغز استخوان تحت تاثیر غلظت های مختلف رتینوئیک اسید قرار گرفتند. بقای سلول ها پس از گذشت 3، 10و 15 روز از کشت با تست MTT بررسی شده و جهت بررسی تعداد هسته های آپوپتیک در سلول های تیمار شده پس از گذشت 10 و 15 روز از رنگ آمیزی DAPI استفاده شد.یافته هانتایج نشان داد که پس از گذشت 3 روز از کشت، غلظت های 2-10 ، 3-10 و 4-10 مولار رتینوئیک اسید جمعیت تعداد زیادی از سلول ها را از بین می برد، در حالی که غلظت های 5-10 و 6-10 مولار رتینوئیک اسید آپوپتوز چندانی نشان نمی دهد. غلظت 5-10 مولار رتینوئیک اسید بعد از 10 روز آپوپتوز معنی داری رانشان داد، در حالی که غلظت6-10 مولار رتینوئیک اسید بعد از 15 روز آپوپتوز معنی داری نسبت به گروه کنترل نشان داد(5 0/0>p).نتیجه گیریبه نظر می رسد که غلظت 6-10 مولار رتینوئیک اسید، غلظت مناسبی برای تمایز سلول های بنیادی مزانشیمی باشد.کلید واژگان: سلول بنیادی مزانشیمی مغز استخوان, رتینوئیک اسید, آپوپتوز}BackgroundAccording to application of Retinoic acid in differentiation of the stem cells to different cells and its role in apoptotic of cancer cells, the selection of appropriate dose for differentiation of stem cells is important. Thus in this study the effects of Retinoic acid in different concentrations on viability stem cells to select the appropriate dose for differentiation was investigated.Materials And MethodsIn this study, bone marrow mesenchymal stem cells were affected by different concentrations of Retinoic acid. Survival of cells was investigated after 3, 10 and 15 days of culture by MTT assay. DAPI staining was used to evaluate the number of apoplectic nuclei in treated cells after 10 and 15 days.ResultsAfter three days of culture, the results showed that a large number of cells are destroyed at concentrations of 10-4, 10-3 and 10-2M of Retinoic acid, while in 10-5 and 10-6 M of Retinoic acid, it is not observed many apoptosis. Amount of 10-5M Retinoic acid after 10 days showed significant apoptosis, while the concentration of 10-6 M Retinoic acid after 15 days showed significant apoptosis compared to the control group (pConclusionIt looks that 10-6 M Retinoic acid is an appropriate concentration for differentiation of mesenchymal stem cells.Keywords: Apoptosis, Bone marrow mesenchymal stem cell, Retinoic acid}
-
زمینه و هدفبا توجه به اهمیت سلولهای بنیادی به ویژه سلولهای بنیادی مزانشیمی مغز استخوان در تولید رده های مختلف سلولی امروزه تلاش بر این است که از پیوند این سلولها در طی سلول درمانی جهت درمان بیماری های مختلف استفاده شود. تکثیر سلولی و حیات سلول های بنیادی پس از پیوند اهمیت بسزایی دارد. از آنجایی که ناباروری در مردان و زنان از مشکلات عمده سلامت اجتماع محسوب میشود، تلاش بر این است که از تمایز سلولهای بنیادی، رده های مختلف سلولی مخصوصا سلولهای جنسی تولید شود. با پیشرفت تحقیقات در آینده امید آن میرود این سلولها جهت درمان بیماری های مختلف مخصوصا درمان مردانی که بافت بیضه آنها فاقد سلولهای نطفه ای است استفاده شوند. اما در استفاده از سلولهای بنیادی جهت سلول درمانی توجه به این نکات لازم است که اولا محیط کشت هایی طراحی شود که تعداد این سلولها را افزایش داده و کارایی پیوند را بالا ببرد و ثانیا سلامت این سلولها از لحاظ آسیبهای DNA را تضمین نماید.روش کاردر این مطالعه سلولهای بنیادی مزانشیمی از بافت مغز استخوان موش جداسازی شده و سپس در معرض محیط شرایطی شده حاصل از سلول های سرتولی و غلظت 6-10 مولار رتینوئیک اسید قرار گرفتند. از آنجاییکه سلولهای بنیادی مزانشیمی به شکل کلونی های فیبروبلاستیک ظاهر می شوند لذا هر سه روز یکبار پس از کشت (روزهای 2،5، 8، 11 و 15) با استفاده از میکروسکوپ اینورت تعداد کلونی ها شمارش شدند. رنگ آمیزی اتیدیم بروماید- اکریدین ارنج نیز جهت تعیین تعداد هسته های آپویتیک در سلولهای حاصل از کشت به ترتیب در روزهای 10 و 15 کشت انجام شد تا محیط کشت مناسبی که تعداد کلونی های بیشتری تولید کرده و آسیب سلولی کمتری به همراه داشته باشد انتخاب شود.یافته هانتایج نشان داد اثرات رتینوئیک اسید روی رشد و بقای سلولهای بنیادی مغز استخوان وابسته به زمان است، به نظر میرسد که در زمان کم باعث افزایش تکثیر سلول ها شده در نتیجه تعدادکلونی ها افزایش می یابد در حالی که با افزایش زمان همین غلظت اندک 1میکرو مولار رتینوئیک اسید باعث آپوپتوز سلول ها می گردد. همچنین محیط شرایطی شده حاصل از سلولهای سرتولی باعث افزایش تکثیر سلولهای بنیادی مغز استخوان می شود.نتیجه گیریبه نظر می رسد که در تمایز سلولهای مزانشیمی به سمت سلولهای زایا استفاده از محیط شرایطی شده در کنار رتینوئیک اسید به دلیل خاصیت تکثیری آن بهتر از رتینوئیک اسید به تنهایی باشدکلید واژگان: سلولهای بنیادی مزانشیمی, سلولهای سرتولی, آپوپتوز}Background and ObjectivesAccording to importance of bone marrow mesenchymal stem cells in production of different cell lines, transplantation of these cells are used for treatment of many different diseases during cell therapy. Viability and proliferation of these cells after transplantation are very important. Since infertility is as public health problem in men and women, the scientists attempt to produce germ cells from differentiation of stem cells. It is supposed to use these cells for treatment of different illnesses especially for men with lack of germ cells in testes in future. However, in using stem cells for cell therapy the culture medium should be designed to increase the number of cells and efficiency of transplantation and to guarantee the health of the cells in terms of DNA damage. This study designed a suitable culture medium in order to increase the number of colonies and decrease the cell injuries.MethodsIn this study mesenchymal stem cells isolated from bone marrow of mice and exposed to retinoic acid (RA) with concentration of 10-6 M and Sertoli cells condition medium. Since mesenchymal stem cells (MSCs) produce fibroblastic colonies so the number of colonies was counted every 3 days after culture (days of 2, 5, 8, 11, and 15) under inverted microscope. The staining of ethidium bromide-acridine orange was also done for determination of apoptotic nucleus in days of 10 and 15 after culture.ResultsThe results showed that the effects of retinoic acid on grow and viability of MSCs is related to the time. It seems that RA increased the proliferation of the cells and the number of colonies increased in low time but the apoptotic cells elevated with increasing the time of culture. Condition medium of Sertoli cells also increased the proliferation of bone marrow stem cells.ConclusionAccording to proliferative properties of condition medium, it seems that using condition medium together with RA is better than RA alone for differentiation of MSCs to germ cells.Keywords: Mesenchymal Stem Cells, Sertoli Cells, Apoptosis}
-
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران، سال هفتاد و چهارم شماره 5 (پیاپی 185، امرداد 1395)، صص 321 -329زمینه و هدفتلومراز با افزودن توالی تکراری به انتهای 3 کروموزوم نقش بسیار مهمی در حفظ طول تلومر دارد. از طرف دیگر، سلول های بنیادی مزانشیمی بند ناف انسانی (hUC-MSCs) قابلیت تمایز به بیشتر رده های سلولی مانند سلول های عصبی و قلبی را داشته و دچار تغییرات بیولوژیکی در کشت طولانی مدت می شوند. از این رو انتخاب پاساژ سلولی مناسب می تواند در بررسی های تکثیر و تمایز سلولی بسیار مهم باشد. هدف از پژوهش کنونی بررسی ارتباط بین فعالیت آنزیم تلومراز در پاساژهای مختلف کشت hUC-MSCs بود.روش بررسیاین مطالعه تجربی از فروردین 1393 تا آذر 1393 در دانشگاه علوم پزشکی اردبیل بر روی نمونه های بندناف نوزادان تازه متولد شده در بیمارستان علوی اردبیل انجام شد. قطعات کوچکی از بندناف در محیط کشت DMEM حاوی 20% سرم جنین گاو کشت داده شدند. سپس، hUC-MSC حاصل از پاساژهای یک تا سه برای بررسی زمان دو برابر شدن جمعیت سلولی (PDT) و استخراج پروتئین به روش CHAPS انتخاب شدند. در نهایت، فعالیت آنزیم تلومرازی آن ها در پاساژهای مختلف با استفاده از روش های Telomeric repeat amplification protocol (TRAP) و qRT-TRAP assay بررسی شد.یافته هاPDT در پاساژهای یک تا سه به ترتیب 92/1±68/54، 71/1±03/55 و 54/2±41/69 بود. میانگین فعالیت تلومرازی نیز به ترتیب 51/0±58/30، 74/0±24/27 و 75/0±13/32 برآورد شد که افزایش معناداری را در پاساژ دوم نشان داد (021/0P=).نتیجه گیریبا رسم منحنی رشد، تعیین PDT و سنجش فعالیت تلومرازی سلول های بنیادی مزانشیمی بند ناف انسانی مشخص شد که کشت طولانی مدت می تواند بر فرایند تکثیر سلولی و فعالیت تلومرازی تاثیر بگذارد.کلید واژگان: منحنی رشد سلولی, فعالیت تلومرازی, سلول های بنیادی مزانشیمی, مشتق از ژله وارتون بند ناف انسان}BackgroundTelomerase as an enzyme with reverse transcriptase activity has an essential role in telomere maintenance by adding a telomere repeat sequence to the 3' end of chromosome and is important for regulating of many processes in embryonic development including cell proliferation and differentiation. Human umbilical cord-derived mesenchymal stem cells (hUC-MSCs) with a self-renewal capacity are cells that can differentiate into various germ layer derivatives including neural cells and cardiomyocytes, and undergo biological changes during long-term cultivation. Hence, the passage number in which the cells expanded seems to be very important for proliferating and differentiating. This study was aimed at investigating the relationship between the telomerase activity and the growth rate of (hUC-MSCs) at different passages.MethodsThis experimental study was performed in Ardabil University of Medical Sciences, Iran, from March 2014 to December 2014. The umbilical cord samples were obtained from full-term neonate hospitalized in Alavis Hospital in Ardabil under sterile conditions. The umbilical vessels were clear off and the small pieces of the umbilical cord were cultured in Dulbecco's modified eagle's medium (DMEM) supplemented with 20% fetal bovine serum (FBS). Then, the hUC-MSCs were harvested from passage one to three to calculate the population doubling time (PDT) and extract proteins by using CHAPS lysis buffer. Finally, the telomerase activity of the cells at different passages was measured by telomeric repeat amplification protocol (TRAP) and qRT-TRAP assays.ResultsThe hUC-MSCs population doubling time at passage from 1 to 3 were calculated as the average of 54.68±1.92, 55.03±1.71 and 69.41±2.54 hours, respectively, suggesting the higher cell passage number, the more extended PDT. The threshold cycles (CTs) for the telomerase activity also showed 30.58±0.51, 27.24±0.74 and 32.13±0.75 for the cell passage from one to three, respectively, representing the significant increasing in telomerase activity at passage two compared with the other passages (P= 0.021).ConclusionAnalysis of the growth curve, PDT determination and measurement of telomerase activity of the human umbilical cord-derived mesenchymal stem cells showed that the long-term cell culture can affect on the cell proliferation and the telomerase activity.Keywords: cell growth curve, human umbilical cord, derived, mesenchymal stem cells, telomerase activity}
-
سابقه و هدفتکنیک دورگه سازی در محل بر روی جنین (wmISH) یکی از ابزار های قدرتمند در بررسی جایگاه بیان رونوشت ژن در بافت های جنینی است. این مطالعه با هدف راه اندازی این تکنیک با استفاده از کاوشگر ضد الگوی آنزیم RALDH2 که با دیگوکسی ژنین نشاندار شده بود انجام شد.مواد و روش هاپس از جداسازی جنین جوجه در مراحل ابتدایی تکوین، آنها فیکس و آبگیری شدند و پس از بیرنگ شدن و تاثیر پروتئین کیناز K بر آنها ابتدا محلول دورگه سازی و بعد محلول دورگه سازی حاوی کاوشگر ضد الگوی آنزیم RALDH2 به مدت 36 ساعت بر آنها تاثیر داده شد. در نهایت پس از شستشو با محلول SSC و انکوبه شدن با آنتی بادی ضد دیگوکسی ژنین به آنها محلول NBT/BCIP افزوده شد و جنین ها به محیط بافری NTMT منتقل شدند. به دسته از جنین ها کاوشگر الگوی این آنزیم اضافه شد و به جنین های کنترل منفی نیز هیچ گونه کاوشگری افزوده نشد.یافته هاپس از گذشت 36 ساعت به دنبال اتصال کاوشگر ضد الگوی آنزیم RALDH2 به رونوشت های این آنزیم در سومایت های جنینی و نیز لوله های عصبی و قلبی جنین جایگاه حضور این رونوشت ها در بافت های مذکور به رنگ آبی مشاهده شدند. در گروه هایی که کاوش گر الگو اضافه شده بود و نیز گروه کنترل منفی سومایت ها و بافت عصبی رنگ نگرقته بودند.نتیجه گیریبا استفاده از تکنیک wmISH می توان ارزیابی دقیقی از مکان و میزان بیان رونوشت ژن ها در جنین به دست آورد.
کلید واژگان: دورگه سازی در محل بر روی جنین, کاوشگر RNA نشاندارشده با دیگوکس ژنین}Aim &Backgroundwhole-mount in situ hybridization (wmISH) is a powerful tool to visualize the gene transcript in embryonic tissue. This study aimed at setting up wmISH using digoxygenine-labled RALDH2 antisense riboprobe.Methods & Materials: The early developing chick embryos were fixed and dehydrated upon dissecting. Following bleaching and protein kinase K treatment, the embryos were hybridized with hybridization buffer and then with the buffer containing RALDH2 antisense riboprobe for 36h. Upon washing with SSC solution and incubation with anti-digoxygenin Ab, the embryos were treated with NBT/BCIP and transferred to NTMT buffer. Some embryos received sense ribobrobe and negative control was considered as a group not treated with any riboprobes.ResultsFollowing binding the antisense riboprobe to RALDH2 transcript, blue color appeared in somites and neural tube as well as the cardiac tube. No color was detected in the embryonic tissue treated with the sense riboprobe or in untreated group.Keywords: whole, mount in situ hybridization, digoxygenin, labled riboprobe} -
هدفهدف از این مطالعه بررسی تاثیر عصاره هیدروالکلی گل قاصدک (Cirsium vulgare) بر روی تکثیر و رشد سلول های بنیادی عصبی موش صحرایی در شرایط آزمایشگاهی (In vitro) می باشد.مواد و روش هاسلول های بنیادی عصبی از هیپوکمپ مغز نوزاد موش صحرایی استخراج شد. به منظور تعیین بهترین غلظت، سلول ها به مدت 48 ساعت با غلظت های 200، 400، 600، 800 و 1000 میکروگرم به ازای هر میلی لیتر محیط کشت تیمار شدند و میزان تکثیر سلولی با روش MTT بررسی گردید. همچنین میزان بیان ژن Sox2 در سلول های بنیادی عصبی تیمار شده با روش Real-time PCR بررسی گردید.
نتایجنتایج به دست آمده در این مطالعه نشان داد که در حضور عصاره گل قاصدک تکثیر سلول های بنیادی عصبی و بیان ژن Sox2 به طور معنی داری نسبت به گروه کنترل افزایش یافت.
نتیجه گیریبا توجه به تاثیر عصاره گل قاصدک بر روی روند تکثیر سلول های بنیادی عصبی، استفاده از این عصاره گیاهی می تواند جهت مقاصد کلینیکی به منظور درمان برخی از بیماری های سیستم عصبی از جمله ایسکمی مغزی و ضایعات نخاعی مفید باشد.
کلید واژگان: تکثیر سلولی, گل قاصدک, سلول های بنیادی عصبی}AimIn vitro investigation of hydroethanolic extraction of Cirsium vulgare on growth rates of neonate rat neural stem cells.Material And MethodsNeural stem cells were isolated from hippocampus of neonatal rat brain. To determine optimal concentration of Cirsium vulgare extraction، isolated neural stem cells were treated with 200، 400، 600، 800 and 1000 µg/ml for 48 h and then cells proliferation rate were evaluated by MTT assay. In addition Sox2 mRNA expression in neural stem cells was evaluated using quantitative real-time PCR.ResultsThe results of this study showed that the Cirsium vulgare extract caused significant increase in cell proliferative activity and Sox2 mRNA expression when compared with the control group.Conclusionwith respect to the effect of Cirsium vulgare extract on the proliferation rate of neural stem cells، the use of hydroethanolic extraction of Cirsium vulgare can be used for clinical purposes to treat some of the neurodegenerative disorders such as ischemic stroke and spinal cord injury.Keywords: Cell proliferation, Cirsium vulgare, Neural stem cells} -
پیش زمینه و هدفمهندسی بافت عصب یکی از امیدوارکننده ترین روش ها برای درمان ضایعات دژنراتیو سیستم عصبی مرکزی می باشد. توزیع سه بعدی و رشد سلول ها درون داربست متخلخل از اهمیت بالینی برای مهندسی بافت عصب برخوردار می باشد. داربست های مورداستفاده در مهندسی بافت علاوه بر عملکرد مناسب باید زیست سازگار، زیست تخریب پذیر و متخلخل نیز باشند. ما در این مطالعه به دنبال ساخت و مطالعه ویژگی های یادشده در داربست پلی-ال-لاکتیک-اسید (PLLA) به منظور کاربرد آن در مهندسی بافت عصب هستیم.مواد و روش هادر این مطالعه تجربی نانو داربست PLLA با ساختار و مورفولوژی مناسب به وسیله روش الکتروریسی تهیه شد. از طیف سنجی مادون قرمز(FTIR، Fourier Transform Infrared) و میکروسکوپ الکترونی نگاره به ترتیب برای تعیین ساختار شیمیایی و فیزیکی داربست استفاده شد. همچنین میزان تخریب پذیری داربست طی 40 روز در داخل محلول فسفات بافرسالین (PBS) موردبررسی قرار گرفت. درنهایت سلول های بنیادی جداسازی شده از مغز موش بالغ بر روی داربست کشت داده شد و نحوه اتصال و مورفولوژی آن ها توسط میکروسکوپ الکترونی بررسی گردید.یافته هانتایج کسب شده به وسیله مطالعات میکروسکوپ الکترونی نگاره نشان دهنده خصوصیات سطحی مناسب و نانو فیبری بودن داربست ساخته شده بود. طی آزمون تخریب پذیری، مشخص شد که نانو داربست PLLA از سرعت تخریب و خاصیت جذب آب مطلوبی برخوردار است و همچنین pH محیط را کمتر تحت تاثیر قرار می دهد. درنهایت با استفاده از تصاویر میکروسکوپ الکترونی، اتصال موفق سلول های بنیادی و پیش ساز عصبی مغز موش بالغ کشت داده شده بر روی داربست موردبررسی و تایید قرار گرفت.نتیجه گیریاز نتایج به دست آمده به نظر می رسد که نانو داربست PLLA بستر مناسبی برای کشت و تمایز سلول های بنیادی و پیش ساز عصبی بوده و روش به کاررفته روشی کارآمد در ساخت داربستی مناسب برای مهندسی بافت عصب می باشد.
کلید واژگان: مهندسی بافت, داربست, PLLA, الکتروریسی, سلول های بنیادی عصبی, زیست تخریب پذیری}Background and AimsNerve tissue engineering (NTE) is one of the most promising methods for the treatment of the central nervous system (CNS) neurodegenerative diseases. The three-dimensional distribution and growth of the cells within the porous of the scaffold have a significance clinical role in the NTE field. Scaffolds used in tissue engineering, not only must have a good performance, but they should also be porous, biocompatible and biodegradable. The present work aimed to fabricate and study the morphology, biodegradability and chemical characteristics of Poly-L-Lactic-Acid (PLLA) in order to use in the neural tissue engineering.Materials and MethodsIn this experimental study, PLLA nano scaffold was fabricated with an appropriate structure and morphology using Electrospinning Technique. Fourier Transform Infrared (FTIR) spectroscopy and Scanning Electron Microscopy (SEM) were used to determine the physico-chemical properties of the scaffold. Scaffold biodegradation was studied in Phosphate-buffered saline (PBS) for 40 days. Isolated stem and progenitor cells from subventricular zone of the adult mouse brain were cultured on the scaffold and their morphology and connection properties were characterized using SEM.ResultsSEM studies indicated that PLLA is a nano-fibrous scaffold which shows the appropriate surface characteristics. Furthermore, this nanoscaffold showed a high degradation and water uptake rate in the degradation test. Finally, SEM studies confirmed the attachment and growth of the mouse neural stem and progenitor cells on the scaffold.ConclusionThese results suggested that the PLLA nano scaffold is an appropriate structure for the growth and differentiation of the neural stem and progenitor cells and the electrospining technique is an efficient method for the scaffold producing used in the nerve tissue engineering.Keywords: Tissue engineering, Scaffold, PLLA, Electrospinning, Neural stem cells, Biodegradation} -
زمینه و هدفداربست های کامپوزیتی ساخته شده از پلیمرها و سرامیک های زیست فعال، به دلیل اینکه استخوان طبیعی ترکیبی از پلیمر و آپاتیت زیستی است، کاربرد وسیعی در مطالعات مهندسی بافت استخوان پیدا کرده اند. در این مطالعه، با استفاده از پلی- آل- لاکتیک اسید (PLLA) و هیدروکسی آپاتیت (HA)، که به بخش معدنی استخوان انسان شباهت دارد، نانو داربست کامپوزیتی سه بعدی به روش الکتروریسی تهیه و رفتار سلول های بنیادی مزانشیمی بند ناف انسانی روی آن ها بررسی شد. هدف از انجام این پژوهش ساخت و توسعه داربستی مناسب و زیست فعال برای کاربرد در مهندسی بافت استخوان است.مواد و روش هادر مطالعه حاضر سلول های بنیادی مزانشیمی از بند ناف انسانی جداسازی شد و برای تایید بنیادینگی سلول ها آنالیز فلوسایتومتری صورت گرفت. سپس سلول ها بر روی نانوداربست های پلیمری PLLA و کامپوزیت PLLA/ HA(10%) کشت داده شدند. زیست سازگاری داربست ها به وسیله سنجش 3-[4،5-dimethylthialzol-2-yl]-2،5-diphenyltetrazolium bromide)MTT) مورد بررسی قرار گرفت. موفولوژی و نحوه اتصال سلول بر سطح هر دو نوع داربست به وسیله تصاویر میکروسکوپ الکترونی مورد مطالعه قرار گرفتند و در نهایت برای بررسی توان تمایزی سلول ها در سطح داربست ها، از محیط تمایزی استئوژنی به مدت 21 روز استفاده و روند تمایز طی روزهای 21، 14، 7 با رنگ آمیزی آلیزارین قرمز و ون کوسا بررسی شد.یافته هاتصاویر میکروسکوپ الکترونی نگاره نشان دهنده خصوصیات سطحی مناسب در هر دو داربست بود و سلول ها نه تنها توانایی اتصال و تکثیر مناسب تری را روی نانوکامپوزیت داشتند، بلکه به لحاظ ریخت شناسی نیز از شرایط طبیعی برخوردار بودند. مقایسه نتایج رنگ آمیزی بیانگر میزان بالای تمایز در داربست کامپوزیت نسبت به داربست تنها و نمونه های سلولی بود.نتیجه گیریبرای ترمیم و بازسازی بافت استخوان داربست زیست فعال کامپوزیتی PLLA/HAدر مقایسه با داربست PLLA خالص، داربست مناسب تری است.
کلید واژگان: تمایز سلولی, هیدروکسی آپاتیت, پلی, آل, لاکتیک اسید, سلول های بنیادی, مهندسی بافت, بند ناف}Background andPurposeNatural bone is a combination of polymer and biological apatite, therefore, the composite scaffolds made of polymers and bioactive ceramics have found wide applications in bone tissue engineering studies. Among various polymers, the poly-L-lactic acid (PLLA) and hydroxyapatite (HA) have attracted much attention due to their optimal properties. In this study, using PLLA polymer and hydroxyapatite (which is similar to human bone mineral component) three-dimensional composite scaffolds were developed by Electrospinning Method. Then the behavior of human umbilical cord mesenchymal stem cells (MSCs) was investigated on the scaffolds. The aim of this research was to develop an appropriate bioactive and functional scaffold for bone tissue engineering.Materials And MethodsIn this study mesenchymal stem cells were isolated from the human umbilical cord. The cells were cultured on both PLLA and PLLA/HA (10%) composite polymeric nano scaffolds. Biocompatibility of scaffolds was confirmed by MTT assay. The morphological and cell adhesion characteristics of MSCs on the scaffolds were compared using Scanning Electron Microscopic (SEM) imaging. Finally, the cells were treated with osteogenic differentiation medium for 21 days in order to investigate their differentiation potential on the scaffolds. The differentiation of the stained cells with Alizarin Red and Von Kossa were studied at 7,14 and 21 days after cultivation.ResultsSEM studies showed that the surface properties of both scaffolds were desirable and the cells not only had the ability to attach and proliferate better on the nanocomposite scaffolds, but were also in a natural condition morphologically. The comparison of staining results indicated a higher differentiation rate in composite polymeric nano scaffold.ConclusionThe results showed that the PLLA/HA nano scaffold could be a very good candidate for bone tissue engineering.Keywords: Cell differentiation, Hydroxyapatite, Poly, L, lactic acid, stem cell, tissue engineering, umbilical cord} -
زمینه و هدفبه منظور ارتقای کیفیت پیوند سلول های بنیادی خون ساز، روش های پردازش متعددی به کار می روند. هدف این مطالعه مقایسه سه روش پردازش متداول هیدروکسی اتیل استارچ، سانتریفیوژ ساده و نیز سامانه خودکار سپکس بود.مواد و روش هاتعداد 90 نمونه خون بند ناف توسط روش های هیدروکسی اتیل استارچ، سانتریفیوژ ساده و نیز سامانه خودکار سپکس پردازش شدند. سپس میزان شمارش سلول های هسته دار، CD34 مثبت و کلنی زایی آنها، اندازه گرفته شد. در پایان، نتایج با استفاده از آزمون آماری تحلیل واریانس یک طرفه تحلیل شدند و مقدار p کم تر از 0.05 به عنوان معنی دار در نظر گرفته شد.یافته هامیزان بازیافت سلول های هسته دار در استفاده از روش های هیدروکسی اتیل استارچ، سانتریفیوژ ساده و نیز سامانه خودکار سپکس، به ترتیب 76%، 71% و 80% بود (p> 0.05). میزان بازیافت سلول های CD34 مثبت در استفاده از روش خودکارسپکس 91% و در دو روش دیگر 85% بود (p> 0.05). همچنین تفاوت معنی داری بین سه روش از نظر میزان بازیافت کلنی زایی نیز دیده نشد (p> 0.05).نتیجه گیریشمارش های سلول های هسته دار، CD34 مثبت و کلنی زایی نمونه های خون بند ناف پردازش شده با سه روش مختلف، تفاوت معنی داری باهم نداشتند.
کلید واژگان: سلول های بنیادی خون ساز, خون بند ناف, ترکیبات هیدرو کسی اتیل استارچ, سانتریفیوژ ساده, سامانه خودکار سپکس (Sepax)}BackgroundDifferent processing methods are being used to improve the quality of hematopoietic stem cell transplantation. Using hydroxyethyl starch, simple centrifugation and Sepax automation, this study was aimed to compare these three conventional methods.Material And Methods90 cord blood samples were taken and processed by hydroxyethyl starch, simple centrifugation and Sepax automation methods. Then they were subjected to total nucleated cell (TNC) counting and CD34 positive counting as well as colony assay. Finally, all data were analyzed using one-way analysis of variance (ANOVA) and ps less than 0.05 were considered statistically significant.ResultsThe TNC recoveries in hydroxyethyl starch, simple centrifugation and Sepax automation methods were 76%, 71% and 80%, respectively (p> 0.05). The CD34+ cell recoveries in the Sepax automation and in the other two methods were 91% and 85%, respectively (p> 0.05). Also, the colony assay recoveries were not significantly different among the three methods (p> 0.05).ConclusionNo significant difference was seen in TNC number, CD34 positive counting and colony formation among the three different methods.Keywords: Hematopoietic Stem Cells, Umbilical Cord Blood, Hydroxyethyl Starch Derivatives, Simple Centrifugation, Sepax Automated System} -
سابقه و هدفژله وارتون بند ناف منبع غنی و در دسترسی از سلول های بنیادی است که قدرت تکثیر و تمایز بالایی دارد. هدف از تحقیق حاضر، ارزیابی نشانگرهای سطحی و ژن های وابسته به آن ها در سلول های بنیادی مزانشیمی ژله وارتون بود.مواد و روش هاقطعاتی از ژله وارتون بند ناف انسانی تشریح و در محیط DMEM (Dulbecco''s modied Eagle''s medium) حاوی سرم جنین گاوی (Fetal bovine serum یا FBS) 20 درصد کشت داده شد. سپس آن دسته از سلول های بنیادی مهاجرت کرده از کناره های این قطعات دوباره در محیط DMEM حاوی FBS 10 درصد کشت و پاساژ داده شدند. در نهایت، نشانگرهای سطحی و ژن های وابسته به آن ها در سلول های بنیادی مزانشیمی ژله وارتون به روش فلوسایتومتری و نیز RT-PCR (Reverse-transcriptase polymerase chain reaction) مورد بررسی قرار گرفت.یافته ها7-5 روز بعد از کشت، سلول های بنیادی شروع به مهاجرت از قطعه بافتی کشت داده شده کردند و پس از 18-16 روز به تراکم سلولی 80 درصد رسیدند. مشاهدات میکروسکوپی سلول های بنیادی در کشت اولیه دو جمعیت متفاوت، سلول های شبه فیبروبلاستی و شبه اندوتلیالی پهن را نشان داد. تحلیل فلوسایتومتری به روش رنگ آمیزی دوگانه بیان نشانگرهای سطحی 44 CD، 73 CD، 90 CD و 105 CD و عدم بیان 34 CD و 45 CD را در این سلول ها به تصویر کشید. یافته های RT-PCR نیز نشان داد که بیان این نشانگرها در پاساژهای مختلف تغییری نکرد.استنتاجسلول های بنیادی ژله وارتون از مورفولوژی سلول های مزانشیمی برخوردار هستند و نشانگرهای سطحی مربوط به آن ها را بیان می کنند. هم زمان، نشانگرهای سطحی سلول های بنیادی خون ساز در آن ها بیان نمی شود.
کلید واژگان: سلول های بنیادی ژله وارتون, کشت قطعه ای, نشانگرهای سطحی}Background andPurposeUmbilical cord derived Wharton's jelly is an enriched and accessible source of stem cells with highly proliferative and differentiation potential. This study aimed to evaluate the surface markers and related genes of the stem cells isolated from the human Wharton's jelly.Materials And MethodsExplants of the human umbilical cord derived Wharton's jelly was dissected and cultured in Dulbecco's modified Eagle's medium (DMEM) supplemented with 20% Fetal bovine serum (FBS). Then, those cells migrated from explant's boundary were replated and passaged in DMEM containing 10% FBS. Finally, by using flowcytometry and (Reverse–transcriptase polymerase chain reaction) RT-PCR techniques different surface markers and related genes were analyzed.Results5-7 days post-plating, the stem cells initiated the migration from cultured explants and showed up to 80% densities on days 16-18. Light microscopy demonstrated two distinct cell populations including fibroblast-like and flat endothelial-like cells. Dual staining with flowcytometry also revealed that the cultured cells were found to be positive for CD44, CD73, CD90, CD105 and negative for CD34 and CD45. RT-PCR showed no changes in CD marker expression pattern during different passages.ConclusionHuman Wharton's jelly derived stem cells appear mesenchymal cell morphology and express related surface markers but no hematopoietic stem cell markers.Keywords: Wharton\'s jelly, derived stem cell, Explant culture, CD markers} -
هدفسومایتها توده های اپیتلیالی از سلولهای مزودرمی هستند که به اسکلروتوم و درمومیوتوم تمایز مییابند و نوتوکورد یا مزودرم محوری در تمایز سلولهای سومایتی به اسکلروتوم نقش دارد. هدف از این مطالعه بررسی نقش نوتوکورد در تمایز اسکلروتومی سومایتها در محیط آزمایشگاهی بود.مواد و روش هادر این مطالعه تجربی، پس از جدا سازی سومایت ها و نوتوکورد از جنین جوجه و قرار دادن نوتوکورد ها در قطرات آلژینات، آنها با سومایتها به مدت شش روز در محیط آزمایشگاهی همکشتی داده شدند. در گروه بدون هم کشتی نیز سومایتها بدون حضور نوتوکورد کشت داده شدند. سومایت های تازه جدا شده وکشت داده نشده نیز بهعنوان سومایتهای روز صفر در نظر گرفته شدند. در نهایت مورفولوژی سلولهای سومایتی کشت داده شده با میکروسکوپ اینورت مورد ارزیابی قرار گرفت و سپس با روش RT-PCR بیان ژنهای تمایزی اسکلروتومی و درمومیوتومی در سلولهای سومایتی کشت داده شده بررسی شد.نتایجدر مقایسه با گروه کنترل، سلولهای سومایتی به دنبال هم کشتی با نوتوکورد پتانسیل تمایز بهتری داشتند و مورفولوژی سلولهای مزانشیمی با زوائد متعدد و باریک را نشان دادند. پروفایل بیان ژنی نیز حاکی از بیان ژنهای Pax1 و BMP4 و بیان ضعیف MyoD در سلولهای سومایتی به دنبال هم کشتی با نوتوکورد بود که از ویژگی های تمایز به سلولهای اسکلروتومی محسوب میشود.نتیجه گیرینوتوکورد رویانی در محیط آزمایشگاهی بهدنبال افزایش بیان ژنهای دخیل در تمایز اسکلروتوم سبب القای این تمایز در سومایتها میگردد.
کلید واژگان: جنین جوجه, سومایت, همکشت, نوتوکورد}AimThe somites are epithelial blocks of mesodermal cells differentiating to sclerotome and dermomyotome and notochord or axial mesoderm plays a major role in somitic cell differentiation to sclerotome. This study was aimed to evaluate the role of the notochord in sclerotomal differentiation of the somites in vitro.Material And MethodsIn this experimental study, isolated notochords from chick embryo were encapsulated in alginate beads and co-cultured with somites for six days. In control group, the somites were cultured alone. Newly isolated and non-cultured somites were considered as somites on day 0. Eventually, morphology of cultured somitic cells was evaluated by inverted microscope and then RT-PCR method was used to analyze the sclerotomal and dermomyotomal gene expression profile.ResultsIn comparison with control group, the somitic cells co-cultured with notochord had highly differentiation potential and showed mesenchymal morphology with numerous slender processes. Gene expression profile of co-cultured somitic cells indicated upregulation of Pax1 and BMP4 and downregulation of MyoD, presenting sclerotomal cell characteristics.ConclusionEmbryonic notochord can induce in vitro sclerotomal differentiation in somites through upregulation of genes involving in this differentiation.Keywords: Chick embryo, Co, culture, Notochord, Somite} -
زمینه و هدفاسید رتینوئیک یکی از مشتقات ویتامین A و یکی از مهمترین سیگنالهای القایی در مهرهداران است که در تمایز، مورفوژنز، آپوپتوز و تولید مثل نقش دارد. هدف از مطالعه حاضر بررسی نقش این ماده در الگویابی عصبی سلولهای بنیادی جنینی موش در محیط آزمایشگاهی بود.
مواد و روشها: در این مطالعه تجربی، پس از تشکیل ساختارهای شبه جنینی، از سلولهای بنیادی جنینی رده Royan B1، اسید رتینوئیک با غلظت یک میکرومول به مدت چهار روز بر ساختارهای شبه جنینی تاثیر داده شد و پس از آن سلولها به مدت هشت روز گسترش داده شدند. محیط کشت سلولی در گروه کنترل فاقد اسید رتینوئیک بود. در پایان کشت، القاء عصبی و الگویابی نورونها در سلولهای هر دو گروه با روشهای ایمونوسیتوشیمی، فلوسایتومتری و RT-PCR مورد ارزیابی قرار گرفتند.
یافته ها: مطالعه حاضر نشان داد که اسید رتینوئیک نورونزائی را در سلولهای بنیادی القا نمود و توانست سبب بروز نشانگر MAP2 در 35 درصد از این سلولها شود. نتایج RT-PCR نیز مشخص کرد که همزمان، نورونهای حاصل از سلولهای بنیادی جنینی تحت تاثیر اسید رتینوئیک توانستند نشانگرهای Mash1، Pax6، Pax7 و Dbx1/2 مربوط به هویتیابی عصبی نورونها در جهت پشتی، شکمی و نیز Hoxb4، Hoxc5 و Hoxc8 مربوط به الگویابی عصبی نورونها حول محور سری، دمی لوله عصبی را بیان نمایند.
نتیجه گیری: اسید رتینوئیک همزمان با القای عصبی سلولهای بنیادی جنین موش در محیط آزمایشگاهی قادر به ایجاد هویت عصبی این نورونها نیز میباشد.
کلید واژگان: سلولهای بنیادی جنینی موش, الگویابی عصبی, اسید رتینوئیک}BackgroundRetinoic acid (RA) is a vitamin A derivative and one of the most important inducing signals in vertebrates that is involved in differentiation، morphogenesis، apoptosis، and reproduction. This study was done to evaluate the role of RA in in vitro neural patterning of mouse embryonic stem cells (mESCs).Materials And MethodsIn this experimental study، upon formation، embryoid bodies (EBs) from mESCs، Royan B1، were induced by 1 µM RA for four days and then plated for eight days. Untreated EBs were considered as the control group. Finally، in both groups، neural induction and patterning of EB-derived neural cells were evaluated by using immunostaining، flowcytometry، and RT-PCR methods.ResultsRA induced neurogenesis in ES cells، from which 35% showed to express MAP2. RT-PCR analysis also indicated that RA-treated neural cells derived from ES cells could at the same time express Mash1، Pax6/7، and Dbx1/2 as dorso-ventral (DV) pattering markers and Hoxb4، Hoxc5، and Hoxc8 as the rostro-caudal (RC) axis markers.ConclusionRA induces in vitro neural induction along with neural patterning of ES-derived neural cells in DV and RC axes. Keywords: Mouse embryonic stem cells، neural patterning، retinoic acidKeywords: Mouse embryonic stem cells, neural patterning, retinoic acid} -
زمینه و هدفسلول های بنیادی دسته ای از سلول های تمایز نیافته می باشند که قابلیت تمایز به انواع سلول های تخصص یافته را دارند. کشف این سلول ها در سیستم عصبی مرکزی پستانداران که تا مدتها پیش تصور می شد فاقد هرگونه قدرت ترمیم و بازسازی می باشد، امیدهای تازه ای را برای درمان بیماری های دژنراتیو سیستم عصبی مرکزی نظیر سکته مغزی، بیماری پارکینسون، آلزایمر و ضایعات نخاعی ایجاد نموده است. بدلیل اهمیت موضوع، تصمیم گرفته شد نحوه جداسازی سلول های بنیادی عصبی از مغز موش بالغ با استفاده از روش ایجاد نوروسفر و تمایز آنها به سلول های بالغ سیستم عصبی توضیح داده شود.روش کارناحیه تحت بطنی نیمه سری بطن های طرفی مغز موش بالغ تشریح و جداسازی شده و پس از ایجاد سوسپانسیون تک سلولی بر اساس روش ایجاد نوروسفر کشت داده شد. پس از هفت روز نوروسفرهای اولیه حاصله شمارش شده و میانگین تعداد آنها بدست آمد. تمایز سلول های بنیادی عصبی به سلول های بالغ سیستم عصبی با قرار دادن سلول های بدست آمده از نوروسفرها در محیط کشت تمایزی انجام شد و به منظور تشخیص این سلول ها از تکنیک ایمونوسیتوشیمی و نشانگرهای اختصاصی آنها استفاده شد.یافته هاسوسپانسیون سلولی بدست آمده از بافت تحت بطنی نیمه سری بطن های طرفی مغز موش بالغ 7 تا 10 روز پس از انکوبه شدن در محیط کشت نوروسفر، کلونی های چند ظرفیتی بنام نوروسفر ایجاد نمود. میانگین تعداد نوروسفرهای بدست آمده از این ناحیه 62±505 تخمین زده شد. خاصیت چند ظرفیتی نوروسفرهای بدست آمده با قرار گرفتن سلول های حاصله از نوروسفرها در محیط کشت تمایزی با ایجاد سلول های اصلی سیستم عصبی مرکزی یعنی نورون، آستروسیت و الیگودندروسیت نشان داده شد.نتیجه گیریبه دلیل کمبود مارکرهای خاص برای شناسایی سلول های بنیادی عصبی روش ایجاد نوروسفر در محیط آزمایشگاهی روشی مطمئن و انتخابی برای جداسازی، مطالعه و درک بیولوژی سلول های بنیادی عصبی رویانی و بالغ می باشد.
Background and ObjectivesStem cells are a class of undifferentiated cells that are able to differentiate into specialized cell types. The discovery of such cells in the adult mammalian central nervous system (CNS), an organ traditionally thought to have little or no regenerative capacity, opened the door to treatment of degenerative diseases of CNS like Stroke, Parkinson, Alzheimer and Spinal Cord Injury. Thus, here we described the isolation of neural stem cells from the adult mouse brain using the neurosphere assay (NSA) and differentiation of these cells to neural adult cells in details.MethodsThe rostral part of the subventricular zone (SVZ) of the lateral ventricles in the adult mice was dissociated into single cell suspension and cultured using NSA. Primary neurospheres were counted seven days after plating and then the mean number of neurospheres was recorded. The differentiation of neural stem cells into adult neural cells was accomplished by plating the neurosphere-derived cells in differentiating media. Immunocytochemistry and specific markers were used for the identification of the adult neural stem cells.ResultsThe cell suspension obtained from the rostral part of the SVZ of the lateral ventricles generated multipotential colonies, called neurospheres, 7 to 10 days post- incubation. The mean number of neurospheres generated from SVZ was 505±62. The multipotentiality of the neurospheres was shown by palting them in differentiating media and generating adult neural cells including neuron, astrocyte and oligodendrocyte.ConclusionOwing to their rarity and paucity of neural stem cell specific markers, the NSA is a common and selective method for isolating and understanding the biology of embryonic and adult neural stem cells. -
هدفبررسی تشکیل رزت های عصبی سلول های بنیادی جنینی موش به دنبال هم کشتی با سومایت های جنین جوجه در محیط آزمایشگاهیمواد و روش هااین مطالعه به روش تجربی انجام شد.از سلول های بنیادی جنینی رده Royan B1، به روش قطره آویزان اجسام شبه جنینی(EBs) تهیه شدند. سومایت ها از جنین جوجه جدا شده و در محلول آلجینیت قرار داده شدند. در نهایت دانه های آلجینیت حاوی سومایت با EB هم کشتی داده شدند. به برخی از EBها نیز مطابق با پروتکل +2/+2/-2 اسید رتینوئیک اضافه شد.یافته هاسومایت ها توانستند سبب ظهور ساختارهای رزتی اولیه و بالغ در 56/14% ازEB ها شوند در حالی که این میزان در گروه کنترل 6/2 درصد و در گروه RA 0/0 درصد بود. رزت ها پس از جداسازی و کشت مجدد توانستند نورون تولید نمایند و مشخص شد که علاوه بر حضور عوامل القاگر عصبی، گذشت زمان نیز در تشکیل رزت ها نقش دارد.نتیجه گیریسومایت های جنین جوجه قادرند در محیط آزمایشگاهی باعث تشکیل ساختار های رزتی در EBهای حاصل از سلول های بنیادی جنینی موش شوند که قابلیت تولید نورون را دارند.
کلید واژگان: رزت های عصبی, سلول های بنیادی جنینی, هم کشتی, سومایت های جنین جوجه} -
هدف
بررسی القای نورونی سلولهای بنیادی جنینی موش به دنبال هم کشتی با سومایتهای جنین جوجه در محیط آزمایشگاهی به روش قطره آویزان اجسام شبه، Royan B
مواد و روش هااین مطالعه به روش تجربی انجام شد.از سلولهای بنیادی جنینی لاین 12 به برخی از آنها اسید رتینوئیک اضافه -/2+/ تهیه شدند و برای بررسی پتانسیل تولید نورون از آنها مطابق با پروتکل + 2 (EB) جنینی شد. سومایتها از جنین جوجه جدا شده و در محلول آلجنیت قرار داده شدند. در نهایت دانه های آلجنیت حاوی سومایت به نسبت 1:1و 1:4 هم کشتی داده شدند.، 35/3، 82/ سومایت 1:4، سومایت 1:1 و کنترل به ترتیب برابر 8، RA های حاوی نورون در گروه های E B
یافته هامیانگین تعداد توانستند باعث القای EB 4 درصد بود. نتایج به دست آمده نشان دادند سومایتهای جنین جوجه به دنبال هم کشتی با / 21/1 و 8 و سومایتها RA نورونی در آنها شوند و این تاثیر سومایتها در گروه 1:4 نسبت به گروه 1:1 بیشتر بود. زمان ظهور نورون نیزدر گروه ها شوند که با جداسازی و کشت مجدد، E B سریعتر از گروه کنترل بود. سومایتها همچنین توانستند سبب ظهور ساختارهای رزتی دربا روش RA رزتها توانستند نورون تولید نمایند. در نهایت، ظهور فنوتیپ نورونی و سلولهای پیش ساز آنها در گروه های سومایت و ایمونوسیتوشیمی مورد تائید قرار گرفت.
شوند و م یتوانند تشکیل ساختار های EBنتیجه گیریسومایتهای جنین جوجه قادرند در محیط آزمایشگاهی باعث تولید نورون ازرزتی را در آنها القا نمایند.
کلید واژگان: القای نورونی, سلولهای بنیادی جنینی, هم کشتی, سومایتهای جنین جوجه}PurposeThe aim of the present study was to understand if EBs can promote generation of neurons following co-culture with chick embryo somites.
Materials And MethodsThe mouse ES cells line Royan B1 were cultured in hanging drops to induce embryoid bodies (EBs) formation. Then RA was added to some EBs according to 2-/2+/2+ protocol to evaluate the potential of their neuron generation. Somites were isolated from the chick embryos and then embedded in alginate solution. Finally alginate beads containing somites were co-cultured with EBs as 1:1 and 4:1 ratio.
ResultsMean percentage of EBs containing neurons in RA somite 4:1 somite 1:1 and control were 82.8% 35.3% 21.1% and 4.8% respectively. Our results showed that EBs can promote generation of neurons following co-culture with somites and somite 4:1 had more profound effect on neural induction compared to somite1:1. The neurons were formed rapidly in RA and somites groups than control group. The somite groups induced higher rosette formation which had the capacity to generate neurons upon isolation and replating. Finally the neural properties were confirmed by immunocytochemistry procedures.
ConclusionChick embryonic somites can induce ES cells –derived EBs to generate neurons in vitro and may lead to formation of rosette structures with neuron formation capacity.
Keywords: Neuronal induction Embryonic stem cells Co, culture Chick embryonic somites} -
زمینه و هدفبا توجه به شیوع نسبتا بالای انسداد مادرزادی مجاری اشکی و اهمیت درمان به موقع بیماری و همچنین عدم سابقه چنین تحقیقی در استان اردبیل و وجود تناقض هایی در میزان موفقیت اولین میل زدن مجرای اشکی - بینی، این مطالعه در بیماران مراجعه کننده به بخش چشم طرح ریزی و انجام شد.روش کاراین مطالعه به روش توصیفی مقطعی از آبان 79 لغایت اسفند 81 برروی کودکان مبتلا به انسداد مادرزادی مجرای اشکی که تحت عمل جراحی میل زدن در بیمارستان علوی قرار گرفته بودند انجام شد.یافته هااز 70 چشم مورد مطالعه از 50 بیمار 46% دختر و54% پسر بودند. حدود 40% موارد درگیری به صورت دوطرفه و 60% یک طرفه بود. درگیری چشم راست (60%) بیشتر از درگیری چشم چپ (40%) بود و در 56% موارد درگیری در اولین فرزند مشاهده شد. تظاهر بالینی در 44% موارد اشک ریزش، 12% موارد ترشح چرکی و 44% موارد هر دو به دست آمد. 90% بیماران یک بار و 10% آنان 3-2 بار تحت عمل میل زدن قرار گرفته بودند. 48% بهبودی کامل، 46% بهبودی نسبی و 6% عدم بهبودی به دنبال میل زدن مشاهده شد.نتیجه گیریتحقیق حاضر نشان داد افراد مذکر بیش از افراد مونث درگیرشده و همچنین درگیری در چشم راست و اولین فرزند بیشتر می باشد. همچنین میزان بهبودی کامل در کودکان زیر یک سال بیشتر بوده و در موارد یک طرفه بیشتر از موارد دوطرفه دیده شد. با توجه به میزان بالای بهبودی در زیر یک سال و احتمال کم بهبودی در بالای دو سال در صورت عدم پاسخ به آنتی بیوتیک های موضعی وماساژ کیسه اشکی، میل زدن در کودکان بین شش ماه تا 1/5 سالگی توصیه می شود.
کلید واژگان: انسداد مادرزادی, مجرای اشکی, میل زدن, چشم}Background and ObjectivesConsidering the high prevalance of congenital obstruction of nasolacrimal ducts in infants and the importance of timely intervention and due to the lack of previous similar researches in Ardebil province, and regarding the discrepancies in the reports about the degree of successful accomplishment of the first probing, the researchers set out to design and perform the present research among the patients referring to ophthalmology ward.MethodsThis descriptive and cross-sectional study was conducted on 84 children suffering from congenital nasolacrimal duct obstruction who had undergone pobing surgery in Alavi hospitaly between 2000 and 2002.Results70 eyes of 50 patients were examined. 27 (54%) were male and 23 (46%) were female. 20 of them (40%) had bilateral involvement and 30 (60%) had unilateral one. Involvement of right eye (60%) was more than left eye (40%) and was expected in first child (56%) more than subsequent offsprings. Clinical manifestation was epiphora in 44%, prulent discharge in 12% and epiphora with prulent discharge in 44%. 90% of the subjects were operated for the first time while 10% had had 2-3 operations before complete recovery was observed in 48% of the patients 46% of them had relative improvement and no recovery was witnessed in 6% of them.ConclusionThis study showed that the male infants were affected more than females, and the rate of involvement in right eye as well as in first children was relarively high. Also the rate of recovery among unilateral groups and infants under 1 year of age was considerably high, so it is recommended that the patients of this age group undertake a therapy with topical antibiotic and lacrimal sac massage and because of the low success of the surgery above 2 years of age, probing is recommended from 6 month to 18 months of age if medical treatment was unsuccessful.Keywords: Congenital Obstruction, Nasolacrimal Duct, Probing, Eye} -
زمینه و هدفعفونت با توکسوپلاسما گوندیی، در صورت انتقال انگل به جنین یا فعال شدن مجدد آن در افراد با سیستم ایمنی سرکوب شده سبب ایجاد علایم وخیم می گردد. هدف از این مطالعه تعیین میزان شیوع آنتی بادی های ضد توکسوپلاسما گوندیی در دختران مراجعه کننده به آزمایشگاه مرکز بهداشت اردبیل جهت انجام آزمایش های قبل از ازدواج بود.روش کاراین مطالعه توصیفی مقطعی بر روی 504 نمونه جمع آوری شده از زنان در شهر اردبیل در سال 1381 انجام شد. نمونه ها جهت جستجوی آنتی بادی های IgG و IgM ضد توکسو پلا سما گوندیی با روش ایمنوفلورسانس غیرمستقیم (Immunofluorescence Assay)بررسی شدند.یافته هاشیوع کلی آنتی بادی IgG ضد توکسوپلاسما با تیتر 20: 13 برابر 7/34% بود. بیشترین فراوانی تیتر آنتی بادی در عیار20: 1 (7/11%) و کمترین فراوانی آن در عیار3200: 1 (4/0%) و6400: 1 (4/0%) وجود داشت. فقط 20نفر(4%) تیتر IgM ضد توکسوپلاسما را نشان دادند. با استفاده از آزمون مجذور کای هیچگونه رابطه معنی داری بین میزان شیوع آنتی بادی با سن و سابقه تماس با گربه یا حیوانات خانگی مشاهده نشد.
نتیجه گیریاز آنجایی که 3/65% از دختران در شرف ازدواج شهر اردبیل از نظر ابتلای به توکسوپلاسموز سرم منفی بودند، آموزش بهداشت برای حذف عوامل خطر به ویژه در طی دوران بارداری ضروری به نظرمی رسد.
کلید واژگان: توکسوپلاسما گوندیی, توکسوپلاسموز, توکسوپلاسموز مادرزادی}Background and ObjectivesInfection with Toxoplasma gondii can cause severe illness when transmitting to fetus or when it is reactivated in immune-suppressed persons. The aim of this study was to determine the prevalence of antibodies against toxoplasma gondii in women referring to laboratory of health center for medical examinations before marriage.MethodsThis descriptive cross-sectional study was performed on 504 samples collected from women in Arabil, Iran, in 2002. The samples were studied by indirect immunofluorescent assay (IFA) for determination of IgG and IgM antibodies to toxoplasma.ResultsThe seroprevalence of IgG antibody at a titer of ³ 1:20 was 34.7%. The highest antibody titer frequency was observed in 1:20 titer (11.7%) and the lowest belonged to 1:3200 (0.4%) and 1:6400 (0.4%) titers. 20 persons (4%) showed IgM antibody against Toxoplama gondii. No statistically significant differences were observed between the prevalence of antibodies on the one hand and age and history of contact with cat or domestic animals on the other.Conclusionsince 65.3% of these women in Ardabil were seronegative, health education is required to omit the risk factors, especially during the pregnancy.Keywords: Toxoplasma Gondii, Toxoplasmosis, Congenital Toxoplasmosis} -
زمینه و هدفوضعیت تغذیه هر فرد به عوامل متعددی بستگی دارد. بررسی مسایل و مشکلات غذا و تغذیه، از جمله تعیین الگوی مصرف مواد غذایی در تعیین سیاست ها و برنامه های تغذیه ای، رفع کمبود های غذایی، ارتقای سطح تغذیه و پیشگیری از بیماری های ناشی از سوء تغذیه در جامعه راهگشا هستند. هدف از این بررسی تعیین میزان انرژی، مواد مغذی مصرفی، عادات تغذیه ای و الگوی مصرف مواد غذایی در جمعیت روستایی شهر اردبیل بود.روش کاراین بررسی یک مطالعه توصیفی- مقطعی است که در 250 خانوار از 15 روستای شهرستان اردبیل به روش تصادفی ساده انجام گرفت. از تمامی افراد خانوار بررسی غذایی بوسیله یادآمد خوراک 24 ساعته و بسامد مصرف مواد غذایی به عمل آمد. اطلاعات بدست آمده توسط نرم افزارهای Food Processor و SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.یافته هانتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که دریافت روی، سلنیوم، ویتامین B2 و اسید فولیک در مردان و زنان روستایی کمتر از مقادیر توصیه شده سازمان بهداشت جهانی بود (001/p<0)، در صورتی که دریافت برخی از مواد مغذی مثل پروتئین، آهن و کلسیم افراد روستایی بیشتر از مقادیر توصیه شده سازمان جهانی بهداشت بود (001/p<0). حدود 20% افراد روستایی کالری دریافتی شان کمتر از 75% مقادیر توصیه شده سازمان بهداشت جهانی بود، که بیشتر در مردان روستایی دیده شد. نتایج حاصل از تکرار مصرف موادغذایی نشان داد که عمده غذای مصرفی جوامع روستایی نان لواش، سیب زمینی، تخم مرغ، شیر، بیسکویت، ماست، سیر، پیاز، روغن نباتی، کره و گوجه فرنگی بود.نتیجه گیریمطالعه حاضر نشان داد که دریافت نامناسب برخی از مواد مغذی در برنامه غذایی افراد روستایی وجود داشت. پیشنهاد می شود به منظور بهبود وضعیت تغذیه روستاییان می بایست مصرف منظم گروه های مختلف مواد غذایی آموزش داده شوند.
کلید واژگان: الگوی مصرف, مواد غذایی, جمعیت روستا, اردبیل}Background and ObjectiveNutritional status of individuals and community are influenced by different factors. Investigating nutrition and food problems as well as determining dietary pattern play a crucial role in determining nutrition programs and policies, preventing food deficiency, improving nutrition level and preventing malnutrition diseases. The aim of this study was to determine calorie and nutrients intake, food habit and dietary pattern in rural areas of Ardabil.MethodsIn this cross-sectional study 250 families from 15 rural areas of Ardabil were selected using simple random method. Nutrition status of all the individuals was studied using 24 hour recall and food frequency. Data were analyzed using SPSS and Food processor.ResultsThis study showed that intake of some nutrients (Zinc, Selenium, Folic acid and Vitamin B2) in the subjects were significantly less than Recommended Dietary Allowance (RDA) of WHO (P<0.001), but intake of protein, iron and calcium was more than the RDA of WHO (P<0.001). Calorie intake of 20% of rural people was less than 75% of RDA(mostly seen among men). The findings of food frequency showed that main foods of rural individuals in Ardabil were local bread (Lavash), potato, egg, milk, biscuit, yogurt, garlic, onion, vegetable fat, butter and tomato.ConclusionsThis study showed unsuitable intake of some nutrients. In order to improve the nutritional status of these people, regular intake of different groups of foods should be instructed.Keywords: Consumption Pattern, Nutrients, Rural Areas, Ardabil} -
زمینه و هدفمتخصصین تغذیه معتقدند صبحانه مهمترین وعده غذای مصرفی در روز است. مصرف صبحانه برای سلامت و تکامل بچه ها و نوجوانان اهمیت فراوانی داشته و در بهبود وضعیت تغذیه آنها نقش دارد. گرچه عادات سالم مثل مصرف صبحانه، کنترل وزن و خواب منظم باعث افزایش طول عمر در بزرگسالان می شود ولی در مورد اثرات عادات سالم روی بچه های سنین مدرسه کمتر مطالعه شده است. از این رو مطالعه حاضر روی دانش آموزان دختر مدارس راهنمایی و ابتدایی شهر اردبیل با هدف ارزیابی وضعیت مصرف صبحانه و ارتباط آن با وزن، نمایه توده بدن و دریافت مواد مغذی صورت گرفته است.روش کاراین مطالعه یک بررسی توصیفی- مقطعی است که بر روی 611 نفر از دانش آموزان دختر مدارس ابتدایی و راهنمایی (با محدوده سنی 14-10 سال) شهر اردبیل انجام گرفت. بررسی های آنتروپومتریک (قد، وزن، محیط وسط بازو) و غذایی (یاد آمد خوراک 24 ساعته و بسامد مصرف مواد غذایی) از دانش آموزان به عمل آمد و نیز مصرف صبحانه و میان وعده از آنها پرسیده شد. اطلاعات بدست آمده توسط نرم افزارهای SPSS و Food Processor مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.یافته هاحدود 85/16% از دانش آموزان بدون مصرف صبحانه به مدرسه می رفتند. میزان نمایه توده بدن و وزن افرادی که صبحانه صرف نمی کردند ازنظر آماری بیشتر از گروهی بود که صبحانه مصرف می کردند (05/0 < P). از طرف دیگر مصرف میان وعده در گروهی که صبحانه مصرف نمی کردند از نظر آماری بیشتر از گروهی بود که صبحانه مصرف می کردند (05/0 P<). میزان دریافت کالری، پروتئین، تیامین، نیاسین، کلسیم و آهن در گروه مصرف کننده صبحانه از نظر آماری بیشتر از گروهی بود که صبحانه مصرف نمی کردند (05/0 P <). دریافت کلسیم، روی، فولاسین و ویتامین B2 در دخترانی که صبحانه مصرف نمی کردند کمتر از مقادیر توصیه شده WHO بود. نتایج حاصل از بسامد مصرف مواد غذایی نشان داد مصرف اکثر مواد غذایی مثل غذاهای پروتئینی، انواع نان ها، سیب زمینی و حبوبات در گروه مصرف کننده صبحانه بیشتر از گروهی بود که صبحانه مصرف نمی کردند.نتیجه گیریمصرف صبحانه می تواند دریافت کافی کالری و مواد مغذی را همراه داشته و حذف وعده غذای صبحانه علاوه بر این که باعث کاهش دریافت کالری و مواد مغذی می شود اثرات نامطلوبی روی عادات غذایی و وزن دارد.کلید واژگان: دانش آموز, نمایه توده بدن, وزن, صبحانه}Background and ObjectiveNutritionists have traditionally recognized breakfast as the most important meal of the day. The importance of eating breakfast is for growing and nutritional well being of children. While health habits such as eating breakfast, maintaining weight, and sleeping regularly are related to the longevity of adults, very little is known about the health habits of disadvantaged school-age children. This study set out to evaluate eating breakfast among adolescent girls and its relationship with body mass index, weight and nutrient intake.MethodsThis descriptive cross-sectional study was done on 611 adolescent primary and secondary school girls (10-14 years old) in Ardabil. Anthropometric studies (height, weight, and MAC) and nutritional status (24 hour recall and food frequency) were done, and the students were asked about eating breakfast and other snacks. The collected data were analyzed using SPSS ver. 9 and Food Processor.ResultsAbout 16.85% of girls had come to school without eating breakfast. BMI and body weight of these students were significantly more than those of girls who ate breakfast (P<0.05). On the other hand snack intake among the girls who did not use to eat breakfast was more than that among breakfast eaters (P<0.05). The amount of calorie, protein, thiamin, niacin, calcium and iron intake in breakfast-eating girls was more than those among non-eaters (P<0.05). The amount of folacin, riboflavin, calcium and zinc intake in non-eaters was less than recommended dietary allowance of WHO. The result of food frequency showed that the consumption of food such as protein different types of bread, potato, and legume among breakfast eaters was more than their consumption among non-eaters.ConclusionsThis study indicated that eating breakfast can provide adequate calorie and nutrients but its omission can not only lead to lower calorie and nutrients intake but also have an unfavorable effect on food habit and weight of the students.Keywords: BMI, Weight, Breakfast}
-
زمینه و هدفشروع قاعدگی یکی از پدیده های مهم در مراحل تکامل جنس مونث محسوب می شود. عوامل متعددی می توانند در تعیین سن شروع اولین قاعدگی تاثیر گذار باشند که از جمله این عوامل می توان به وضعیت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خانواده ها و نیز چگونگی تغذیه آنها اشاره نمود. مطالعات نشان می دهند دختران چاق زودتر از دختران لاغر به سن شروع اولین قاعدگی می رسند. با توجه به اهمیت تغذیه در این زمینه، بررسی وضعیت تغذیه دختران در سن شروع قاعدگی (14-10 سال) در شهر اردبیل انجام شد. هدف از این بررسی تعیین ارتباط بین شاخص های آنتروپومتریک و وضعیت تغذیه با سن شروع قاعدگی بود.روش کاراین مطالعه یک بررسی توصیفی - مقطعی است که درطی سالهای 79 - 1378 روی 612 نفر دانش آموز دختر در شهر اردبیل انجام گرفت. بررسی های آنتروپومتریک (قد، وزن، نمایه توده بدن و محیط وسط بازو)، وضعیت تغذیه (یادآمد خوراک 24 ساعته، بسامد مصرف مواد غذایی) و نیز تاریخ شروع اولین قاعدگی بعمل آمد و نتایج بدست آمده توسط نرم افزارهای Food Processor و SPSS نسخه 9 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافته هانتایج نشان داد که ارتباط معنی دار و مستقیم بین قد دختران و سن شروع قاعدگی وجود دارد (05/0 P <). با افزایش وزن و زیاد شدن نمایه توده بدن سن شروع قاعدگی کاهش یافت و این اختلاف از نظر آماری معنی دار بود (05/0 P <). افرادیکه محیط وسط بازویشان کمتر از cm 22 بود، سن شروع قاعدگی پایین تری نسبت به افرادیکه محیط وسط بازویشان بیشتر یا مساوی cm 22 بود داشتند و این اختلاف از نظر آماری معنی دار بود (01/0 P <). دخترانی که بیش از 40% انرژی دریافتی روزانه شان از چربی تامین می شد سن شروع قاعدگی پایین تری نسبت به سایر گروه ها داشتند اما این اختلاف از نظر آماری معنی دار نبود. نتایج حاصل از بسامد مصرف مواد غذایی نشان داد که بیشترین غذای مصرفی در هفته به ترتیب مربوط به نان لواش، قند و شکر، روغن نباتی جامد، نان بربری، شکلات، پنیر، سیب و برنج بود.نتیجه گیریبا توجه به یافته های فوق می توان نتیجه گرفت که شاخصهای آنتروپومتریک و وضعیت تغذیه می توانند بر سن شروع اولین قاعدگی تاثیرگذار باشند.
کلید واژگان: سن شروع اولین قاعدگی, وضعیت تغذیه, نمایه توده بدن}Background and ObjectiveMenarche is an important event during developing stages in females. Several factors can affect the determination of the menarche age including socioeconomic situation, family customs and nutritional status. Different researches show that obese girls become menarche earlier than thin ones. Regarding the importance of nutrition in menarche age, the present study was conducted to evaluate nutritional status among girls in Ardabil at menarche age (10-14 years old). The aim of this study was to determine the relationship among anthropometrics (e.g. weight, height, BMI, MAC), nutritional status, economic factors and menarche age.MethodsThis cross - sectional study was done on 612 primary and secondary school girls at the age of 10-14 during 1999-2000. Height, weight and MAC of these subjects as well as their BMI were calculated. Their nutritional status (24-hour recall and food frequency) and menarche age were studied. Finally, the data were analyzed by SPSS ver.9 and Food Processor.ResultsThere was a significant relation between height and menarche age (P<0.05). Menarche age reduced with increasing of weight and BMI, and the differences were significant (p<0.05). Menarche age of girls whose MAC was less than 22cm was lower than individuals with MAC≥22 cm and this difference was significant (P<0.01). Girls with≥40% caloric intake from fat had lower menarche age than the other groups but this difference was not significant. Food frequencies showed that the most frequently used foods in each week were two kinds of local bread (Lavash and Barbary), sugar, vegetable oil, chocolate, cheese, apple and rice.ConclusionsMenarche is affected by anthropometrical factors and nutritional status (particularly fat intake).Keywords: Menarche age, Nutritional status, Body Mass Index} -
هدفبررسی تاثیر غلظتهای مختلف گلوتاتیون بر میزان نامتراکم شدن کروماتین اسپرم انسانمواد و روش هاپس از تهیه و آنالیز نمونه مایع منی، رسوب اسپرمی دوبار با محیط کشت Ham’s F-10 شستشو و پس از آن محلول اسپرمی به دو گروه غیر شستشو و شستشو تقسیم شدند که در هر یک از این گروه ها 100 میکرولیتر از محلول اسپرمی در معرض 100 میکرولیتر از غلظتهای مختلف گلوتاتیون 1، 5، 10، 15، 20، 40 و 80 میلی مولار قرار گرفت که هر یک از این غلظتها طی زمانهای 15، 30، 60، 90، 120 دقیقه بر اسپرم تاثیر داده شدند. در گروه کنترل به جای گلوتاتیون از محیط کشت Ham’s F-10 استفاده شد. در نهایت با استفاده از روش سدیم دودسیل سولفات میزان نامتراکم شدن کروماتین اسپرمها مطالعه شد.یافته هاگروه غیر شستشو: در این گروه غلظتهای 1 تا 10 میلی مولار گلوتاتیون تاثیر چندانی بر کروماتین اسپرم نداشتند و غلظتهای 15 و 20 میلی مولار تاثیر بهتری را بر کروماتین اسپرم نشان دادند. گلوتاتیون بهترین تاثیرش را در این گروه در غلظتهای 40 و 80 میلی مولار نشان داد.
گروه شستشو: در این گروه غلظتهای 1 تا 5 میلی مولار گلوتاتیون تاثیر ضعیفی را بر میزان نامتراکم شدن هسته اسپرم نشان دادند؛ در حالی که در غلظت 20 میلی مولار اختلاف معنی داری با گروه کنترل مشاهده شد (P<0.05). در غلظتهای 40 و 80 میلی مولار نیز بهترین تاثیر گلوتاتیون بر کروماتین اسپرمها دیده شد.نتیجه گیریگلوتاتیون قادر است در محیط آزمایشگاهی سبب القای نامتراکم شدن اسپرمها شود که این تاثیر گلوتاتیون وابسته به غلظت بوده و در غلظتهای 40 و 80 میلی مولار، این عدم تراکم بیشتر است. همچنین گلوتاتیون قادر است با عبور از غشای پلاسمایی نامتراکم شدن کروماتین اسپرمها را سبب شود و چنانچه بر اسپرمهایی که از کروماتین بسیار پایداری برخوردار هستند تاثیر داده شود ممکن است درصد لقاح را افزایش دهد.
کلید واژگان: لقاح, گلوتاتیون, نامتراکم شدن کروماتین اسپرم}
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.