به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

محمد مسینایی

  • محمد مسینایی*، فرشید نامور
    تقابل های الکتروشیمیایی به وجود آمده بین کانی های سولفیدی و واسطه های خردایش تاثیر قابل توجهی بر کارآیی مدارهای خردایش (از نقطه نظر نرخ سایش گلوله ها و لاینرها، مصرف انرژی، توزیع دانه بندی محصول و ظرفیت مدار) و فلوتاسیون (از نقطه نظر ترکیبات سطحی تشکیل شده موثر در هیدروفوبیسیته ذرات) دارند. هدف از انجام تحقیق حاضر بررسی اثر کنترل الکتروشیمیایی بر کارآیی فرآیندهای خردایش و فلوتاسیون است. آزمون های خردایش و فلوتاسیون آزمایشگاهی تحت شرایط کنترل شده الکتروشیمیایی بر روی نمونه معرف گرفته شده از خوراک کارخانه فرآوری مس میدوک انجام شدند. نتایج آزمون های تاثیر نوع واسطه خردایش بر نرخ سایش گلوله ها و کارآیی فرآیند فلوتاسیون نشان داد که میزان سایش گلوله های فولادی 68/1 برابر گلوله های کروم دار و کارآیی متالورژیکی فرآیند فلوتاسیون (عیار، بازیابی و انتخاب پذیری) نیز در حضور گلوله های کروم دار به مراتب بیشتر از گلوله های فولادی است. افزایش پتانسیل اکسیداسیون-احیاء (Eh)، pH و غلظت اکسیژن محلول (DO) در حضور گلوله های کروم دار عامل اصلی این تفاوت است. افزودن آهک در ورودی آسیا باعث افزایش Eh (به طور متوسط از mV 91/55  به mV 79/189) و DO (به طور متوسط از ppm 44/2 به ppm 39/6) و در نتیجه بهبود قابل توجه کارآیی متالورژیکی فرآیند فلوتاسیون شد. حداکثر بازیابی مس در فرآیند فلوتاسیون در شرایط افزودن کلکتور گزنتات (Z11) و تیونوکربامات (X231) در سلول فلوتاسیون و حداکثر عیار کنسانتره و انتخاب پذیری در شرایط افزودن هر دو کلکتور در آسیا به دست آمد. تغییرات پارامترهای الکتروشیمیایی نشان داد که انتقال کلکتور گزنتات به داخل آسیا باعث کاهش غلظت اکسیژن محیط و احیایی تر شدن پتانسیل پالپ گردید. کاهش غلظت اکسیژن، به دلیل اکسیداسیون گزنتات (به دی گزنتوژن) و کاهش غلظت آن در محیط است.
    کلید واژگان: تقابل های گالوانیک، واسطه خردایش، کانی های سولفیدی، فلوتاسیون
    M. Massinaei *, F. Namvar
    Galvanic interaction between sulphide minerals and grinding media has a pronounced impact on grinding (in terms of wear rate of balls and liners, energy consumption, product size and throughput) and flotation (in terms of surface products formed which affect mineral hydrophobicity) performance. The main objective of the current research study is to investigate the influence of electrochemical control on grinding and flotation performance. Laboratory tests were carried out on a representative sample taken from the Miduk copper concentrator plant feed under controlled electrochemical conditions. Laboratory grinding tests with different grinding media indicated that chromium balls not only resulted in the reduced grinding media wear in the mill, but also led to the improved flotation performance.The mass wear rate of steel balls was found to be 1.68 times of high-chromium balls. This is related to more oxidizing and alkaline conditions with higher oxygen concentrations in the presence of high-chromium balls. Addition of lime in the mill caused more oxidizing conditions (increasing the pulp Eh from 55.91 mV to 189.79 mV) with higher oxygen content (increasing the pulp DO from 2.44 ppm to 6.39 ppm) of the pulp which eventually resulted in higher flotation grade and recovery. Maximum copper recovery was observed when xanthate (Z11) and thionocarbamate (X231) collectors were added to the flotation cell, while the highest selectivity was achieved when the both collectors were fed directly into the mill. The more reducing grinding conditions and lower oxygen content of the pulp was related to oxidation of xanthate to dixanthogen when it was added into the mill.
    Keywords: Galvanic Interactions, Grinding Media, Sulfide Minerals, Flotation
  • محمد مسینایی*، سعید عباسی میمند
    مدار فلوتاسیون کلینر (شستشو) کارخانه فرآوری مس میدوک شامل 3 سلول ستونی موازی به قطر 4 متر و ارتفاع 12 متر است. کنسانتره تولیدی مدار کلینر محصول نهایی کارخانه است. در صورت مطلوب نبودن عیار کنسانتره مدار کلینر (کمتر از 30%)، محصول آن برای پرعیارسازی بیشتر وارد مدار ری کلینر (شستشوی مجدد) شامل 3 سلول ستونی موازی به قطر 2/3 متر و ارتفاع 12 متر می شود. هدف از پژوهش حاضر، شبیه سازی مدار فلوتاسیون کلینر کارخانه فرآوری مس میدوک با استفاده از نرم افزار USIM PAC با هدف افزایش کارآیی متالورژیکی فرآیند است. پارامترهای مدل ها شامل ثوابت نرخ شناورسازی ذرات (kf و ks)، تابع توزیع زمان ماند ذرات (RTD)، ماندگی گاز در زون جمع آوری (gε)، ابعاد حباب های هوا (db)، بازیابی زون جمع آوری (Rc) و زون کف (Rf) به همراه پارامترهای عملیاتی و هندسی مدار تعیین گردید. ثوابت نرخ شناورسازی از برازش مدل سینتیک تندشناور و کندشناور به داده های فلوتاسیون آزمایشگاهی، تابع توزیع زمان ماند سلول های ستونی به کمک ردیاب (محلول اشباع کلرید سدیم، NaCl)، ماندگی گاز در زون جمع آوری سلول های ستونی به روش اختلاف فشار، ابعاد حباب های هوا به روش دریفت فلاکس و بازیابی زون کف از طریق اندازه گیری تغییرات دبی جرمی کنسانتره در عمق های کف مختلف و برونیابی به عمق کف صفر محاسبه شدند. از مجموع 5 مرحله نمونه برداری از مدار، 3 مرحله برای کالیبراسیون و 2 مرحله برای اعتبارسنجی مدل ها استفاده شد. نتایج شبیه سازی نشان داد که دبی جرمی جامد، عیار مس و توزیع ابعادی جریان های کنسانتره و باطله ستون‍های کلینر با دقت قابل قبولی قابل پیش بینی است. افزایش تعداد ستون های کلینر در مدار باعث افزایش بازیابی (از 67/45 به 64/54 درصد) و کاهش عیار کنسانتره نهایی (از 17/26 به 22/24 درصد) گردید. افزودن ستون‍‍های ری کلینر باعث افزایش قابل ملاحظه عیار کنسانتره نهایی (از 17/26 به 99/36 درصد در مداری شامل 2 کلینر و از 22/24 به 13/36 درصد در مداری شامل 3 کلینر) شد. نتایج شبیه سازی اثر درصد جامد خوراک بر کارآیی ستون‍های کلینر نشان داد که افزایش درصد جامد باعث کاهش بازیابی مس در همه فراکسیون‍های ابعادی گردید. بهترین ترکیب ستون‍های کلینر و ری‍کلینر برای دستیابی به عیار کنسانتره نهایی حداقل 30% با بازیابی مطلوب پیشنهاد گردید.
    کلید واژگان: فلوتاسیون ستونی، مدلسازی، شبیه سازی، کارایی متالورژیکی
    M. Massinaei *, S. Abasi Meimand
    The cleaner circuit at Miduk copper concentrator consists of 3 parallel flotation columns (4m in diameter and 12m in height). The cleaner concentrate is re-cleaned by 3 parallel flotation columns (3.2m in diameter and 12m in height), when the desired concentrate grade is not reached by the cleaner columns alone. This research work deals with simulation of the cleaner column flotation circuit at Miduk copper concentrator using USIM PAC simulator with the aim of improving the process metallurgical performance. For that purpose, the parameters of the models including flotation rate constants (kf, ks), residence time distribution (RTD), gas hold-up in collection zone (εg), mean bubble size (db), collection (Rc) and froth (Rf) zone recoveries along with some operating and geometrical variables were determined. The flotation rate constants were calculated by fitting the experimental data to the fast and slow floating components model. The residence time distribution of the flotation columns was measured by the tracer injection technique (using saturated NaCl solution as tracer). The gas hold-up and mean bubble size in the collection zone of the cleaner columns were estimated from the pressure difference and the drift flux techniques, respectively. The froth recovery was quantified by measuring the concentrate mass flow rate at different froth depths and extrapolation to the zero froth depth. The cleaner circuit was sampled five times, of which three times were used for calibration and two times for validation of the models. The mass flow rate, copper content and size distribution of the cleaner columns concentrate and tailings were accurately predicted using the simulation models. Increasing the number of operating cleaner columns improved the copper recovery (from 45.67% to 54.64%) at the expense of a reduction in the final concentrate (from 26.17% to 24.22%). The number of recleaner stages in all cases improved the the final concentrate (from 26.17% to 36.99% in the circuit with 2 cleaners and from 24.22% to 36.13% in the circuit with 3 cleaners). Increasing the feed slurry solids concentration reduced the size-by-size fractional copper recovery of the cleaner columns. Increasing the feed slurry solids concentration reduced the cleaner columns copper recovery in all size fractions. The best configuration of the cleaner and recleaner flotation columns was proposed.
    Keywords: Column flotation, Modeling, Simulation, Metallurgical Performance
  • مجید هدایتی فرد، محمد مسینایی*، سید ابوذر فنایی

    شبیه سازی هیدروسیکلون ها معمولا به کمک مدل های تجربی انجام می گیرد. مهم ترین محدودیت مدل های تجربی، وابستگی آن ها به پارامترهای سیستم و در نتیجه عدم جامعیت آن ها است. دینامیک سیالات محاسباتی (CFD) یک ابزار قدرتمند برای مدلسازی جریان سیال در سیستم های مختلف است. هدف از انجام پژوهش حاضر، شبیه سازی و مدلسازی سه بعدی جریان مواد در داخل یک هیدروسیکلون با مدلسازی تک فازی (آب) به روش CFD است. مراحل مختلف فرآیند شبیه سازی شامل طراحی هندسه سیستم، شبکه بندی، تعیین خصوصیات جریان، تعیین شرایط اولیه و مرزی، انتخاب مدل توربولنس، تعیین پارامترهای عددی، حل مساله و در نهایت اعتبارسنجی نتایج حاصل است. برای اعتبارسنجی نتایج شبیه سازی از داده های اندازه گیری مستقیم پروفیل های سرعت در یک هیدروسیکلون آزمایشگاهی استفاده شد. نتایج شبیه سازی نشان داد که سرعت مماسی سیال داخل هیدروسیکلون از جداره به سمت هسته هوای مرکزی به تدریج افزایش یافته و در فصل مشترک (هسته هوا با سیال) مجددا کاهش می یابد. مقدار سرعت مماسی سیال در بخش های مختلف هیدروسیکلون از m/s 59/1- تا m/s 52/6 متغیر است. سرعت محوری سیال داخل هیدروسیکلون در نتیجه دو جریان چرخشی یکی جریان رو به بالای سیال در هسته هوای مرکزی و دیگری جریان رو به پایین سیال در نزدیکی جداره است. محدوده تغییرات سرعت محوری سیال در بخش های مختلف هیدروسیکلون از m/s 58/5- تا m/s 46/5 است. در مقایسه مدل های توربولنس مختلف، مدل شبیه سازی گردابه بزرگ (LES) دارای کمترین خطای نسبی در پیش بینی پروفیلهای سرعت، قطر هسته هوای مرکزی (8/7 %)، اختلاف فشار داخل هیدروسیکلون (52/7 %) و همچنین توزیع جرمی جریان های سرریز و ته ریز (18/0 %) است. اثر پارامترهای مختلف هندسی (قطر دهانه ته ریز، قطر دهانه سرریز و زاویه بخش مخروطی) و عملیاتی (دبی جرمی جریان ورودی) بر پروفیل سرعت مماسی سیال مورد بررسی قرار گرفت.

    کلید واژگان: هیدروسیکلون، شبیه سازی، مدل سازی، دینامیک سیالات محاسباتی (CFD)
    M. Hedayatifrad, M. Massinaei *, S.A. Fanaee

    Hydrocyclones are the most efficient used classifiers in the grinding circuits. Hydrocyclones are normally modeled and simulated using empirical models. These models can only be used within the range of the experimental data from which the model parameters have been derived. Computational fluid dynamics (CFD) is a powerful tool in simulating fluid flow in hydrocyclones. This research work deals with 3D simulation and modeling of fluid flow in a single phase hydrocyclone using CFD. The main simulation steps include preparing the geometry, meshing it, defining the properties of the materials involved, and setting the boundary layer and conditions. The experimenal data measured in a laboratory hydrocyclone were used for validation of the model. The simulation results indicated that the tangential velocity increased traversing towards the core, before decreasing at the interface with the air core. The liquid axial velocity inside the hydrocyclone varied from -1.59 m/s to 6.52 m/s. The axial velocity is a result of two swirling flows, the inner upward flowing inside the air core and the outer downward flowing near the cyclone wall. The liquid axial velocity inside the hydrocyclone varied from -5.58 m/s to 5.46 m/s. The LES model showed the least error on predicting the velocity profiles, the air core dimensions (7.8%), the pressure drop (7.52%) and the mass split ratio to overflow (0.18%). The effect of various geometric (spigot diameter, vortex diameter and cone angle) and process (feed flow rate) parameters on tangential velocity of the fluid was investigated.

    Keywords: Hydrocyclone, Simulation, Modeling, Computational Fluid Dynamics (CFD)
  • علی جاهد سراوانی، محمد مسینایی*، جعفر خلیل پور
    فلوتاسیون از جمله مرسوم ترین روش های پرعیارسازی کانی های فلزی در کارخانه های فرآوری مواد معدنی است. کنترل پیوسته مدارهای فلوتاسیون برای رسیدن به کارایی متالورژیکی مطلوب اهمیت بسزایی دارد. تحقیقات نشان داده است که همبستگی معناداری بین مشخصات تصویری کف سطح سلول های فلوتاسیون با شرایط عملیاتی و شاخص های کارایی متالورژیکی فرآیند وجود دارد. هدف از انجام پژوهش حاضر توسعه الگوریتم ها برای استخراج مشخصه های بصری (ابعاد حباب های هوا، سرعت و رنگ کف) و بافتی (انرژی، آنتروپی و همبستگی) از تصاویر کف یک فرآیند فلوتاسیون ناپیوسته و سپس طبقه بندی و خوشه بندی تصاویر بر اساس متغیرهای تصویری است. برای این منظور آزمایش های فلوتاسیون در یک سلول ناپیوسته آزمایشگاهی در شرایط مختلف (دبی هوادهی، درصد جامد، غلظت کفساز، غلظت کلکتور و pH پالپ) انجام شد و پارامترهای متالورژیکی (بازیابی مس و عیار مس کنسانتره) و ویژگی های تصویری کف برای هر آزمایش اندازه گیری شد. از الگوریتم های سلسله مراتبی (درخت تصمیم گیری) و فازی FCM به ترتیب برای طبقه بندی و خوشه بندی تصاویر کف استفاده شدند. مقایسه نتایج طبقه بندی تصاویر کف ارایه شده به وسیله سیستم بینایی ماشین با سیستم اپراتوری نشان داد که دقت این سیستم در طبقه بندی تصاویر از سیستم اپراتوری بالاتر است. نتایج این تحقیق نشان داد که الگوریتم های توسعه داده شده به خوبی قادر به طبقه بندی تصاویر کف بر اساس مشخصه های تصویری و پارامترهای متالورژیکی بوده است که این امر در طراحی یک سیستم کنترل مبتنی بر بینایی ماشین بسیار ضروری است.
    کلید واژگان: فلوتاسیون، تصاویر کف، پردازش تصویر، بینایی ماشین، مشخصه های تصویری
    A. Jahedsaravani, M. Massinaei *, J. Khalilpour
    Flotation is the most frequently approach for beneficiation of metallic ores in mineral processing plants. Continuous control of flotation circuits is necessary to achieve optimum metallurgical performance. Previous research has established that there is a meaningful correlation between the froth visual features and process conditions and performance. The main objective of the current study is to develop algorithms for extraction of visual (bubble size, froth velocity and froth colour) and textural (energy, entropy and correlation) features from the froth images as well as classification of the images based on the captured properties. For this purpose, flotation tests were conducted in a batch cell under various process conditions and the metallurgical parameters (copper recovery and concentrate grade) along with the image variables were measured. Decision tree and fuzzy C-means algorithms were used for classification and clustering of the froth images. It was found that the developed machine vision system is capable of more accurately classifying the froth images than a manual operatory system. The results indicate that the developed algorithms are capable of accurately classifying the froth images with respect to the visual as well as the metallurgical parameters, which is of central importance for development of a machine vision based control system.
    Keywords: Flotation, Froth Images, Image analysis, Machine Vision, Visual Features
  • ارزیابی کارایی سیستم هوادهی ستون های فلوتاسیون کارخانه زغالشویی طبس
    اسماعیل طاهری، محمد مسینایی، مسعود نوری بیلندی، مجید سابقی
  • سپیده جوانشیر *، محمد مسینایی، محمد توکلی
    فلوتاسیون مرسوم ترین روش گوگردزدایی کنسانتره آهن در کارخانه های فرآوری سنگ آهن است. هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی امکان افزایش کارآیی متالورژیکی مدار فلوتاسیون کارخانه فرآوری سنگ آهن سنگان است. بررسی داده های عملیاتی کارخانه نشان داد که عیار گوگرد کنسانتره کارخانه سنگ آهن سنگان در برخی شرایط بیش از حد مجاز (25/0%>) برای مصرف واحدهای گندله سازی است. برای این منظور آزمایش های فلوتاسیون آزمایشگاهی و صنعتی در شرایط عملیاتی مختلف انجام شدند. در آزمایش های فلوتاسیون آزمایشگاهی اثر پارامترهایی از قبیل غلظت کلکتور (g/t 105-65) ، غلظت کفساز (g/t 75-45) ، درصد جامد پالپ (33-27%) و pH (10-6) بررسی شد. نتایج آزمایش های فلوتاسیون ناپیوسته نشان داد که غلظت کلکتور، pH پالپ، غلظت کف ساز و درصد جامد پالپ به ترتیب بیشترین تاثیر بر بازیابی گوگرد را دارند. کارآیی متالورژیکی فرآیند شناورسازی ناپیوسته با افزایش غلظت کلکتور، افزایش غلظت کفساز و کاهش pH محیط افزایش یافت. در آزمایش های صنعتی تاثیر نحوه توزیع کلکتور در مدار، غلظت کلکتور (g/t 105-65) ، غلظت کف ساز (g/t 85-37) و درصد جامد پالپ (33-25%) بر کارآیی متالورژیکی فرآیند بررسی شد. نتایج آزمایش های صنعتی نشان داد که بهترین کارآیی متالورژیکی فرآیند در شرایط اضافه کردن50% کلکتور در ورودی رافر، 30% در ورودی مدار کلینر و 20% در ورودی مدار اسکاونجر حاصل شد. افزایش غلظت کلکتور و کف ساز، باعث افزایش بازیابی گوگرد و همچنین کاهش عیار گوگرد در کنسانتره آهن شد. با افزایش درصد جامد پالپ، بازیابی گوگرد و البته عیار گوگرد در کنسانتره آهن افزایش یافت.
    کلید واژگان: سنگ آهن، فلوتاسیون، گوگردزدایی، کارایی متالورژیکی، مقیاس آزمایشگاهی و صنعتی
    S. Javanshir*, M. Massinaei, M. Tavakoli
    Flotation is the most commonly used process for desulfurization of iron concentrates in iron beneficiation plants. The current study deals with improving the metallurgical performance of the flotation circuit at Sangan iron beneficiation plant. A plant survey indicated that sulfur content of iron concentrate is sometimes higher than that of the permitted limit used for the pelletizing plants (<0.25%). For this purpose, laboratory and full-scale experiments were carried out. In the batch flotation tests, the effect of collector dosage (65-105 g/t), frother dosage (45-75g/t), pH (6-10) and slurry solid content (27-33%) was examined against sulfur recovery. The results showed that the collector dosage, pH, frother dosage and slurry solids% are the most significant parameters in terms of sulfur recovery, respectively. The metallurgical performance improved with increasing the collector and frother dosage as well as reducing the pH. In the plant site tests, the influence of collector distribution method in the flotation circuit, collector dosage (65-105 g/t), frother dosage (37-85 g/t) and slurry solids% (25-33 g/t) on the flotation circuit performance was investigated. The results indicated that the optimum metallurgical performance was achieved when collector addition is divided into three parts: 50% was added to the rougher feed, 30% to the cleaner feed and 20% to the scavenger feed. Increasing the collector and frother dosage resulted in an increase in the sulfur recovery and a reduction in iron concentrate sulfur content. Increasing the slurry solids% was found to be beneficial to the sulfur recovery and detrimental to the quality of the product.
    Keywords: Iron ore, Flotation, Desulfurization, Metallurgical Performance, laboratory, full-scale experiments
  • اسماعیل خفاجه، علی بهنام فرد، محمد مسینایی
    ارزیابی یک مدار جدایش مغناطیسی می تواند در تعیین کارایی آن و تدوین استراتژی های مورد نیاز به منظور بهبود عملکرد آتی آن مفید باشد. هدف از این مقاله، ارزیابی عملکرد مدارهای جدایش مغناطیسی واحدهای 2 و 6 مجتمع سنگان است. در هر دو واحد، کانسنگ استخراجی از معدن پس از سنگ شکنی به دو بخش ابعادی ریزدانه (mm10-0) و درشت دانه (mm30-10) تقسیم می شود و سپس هر کدام وارد یک مدار پرعیارسازی مغناطیسی خشک شدت پایین می شود. بطور کلی، 270 نمونه از این 4 مدار جدایش مغناطیسی برداشت شد و مورد آنالیز مقدار آهن کل، اکسید آهن (FeO) و گوگرد قرار گرفتند. نتایج به دست آمده نشان داد عیار آهن محصول تمامی مدارهای پرعیارسازی مغناطیسی بیشتر از 57 درصد است. متوسط بازیابی آهن در مدارهای پرعیارسازی مغناطیسی ریزدانه و درشت دانه واحد 6 به ترتیب برابر 29/92 و 93/78 درصد و برای واحد 2 به ترتیب برابر 25/69 و 36/55 درصد بود. بازیابی مدارهای پرعیارسازی مغناطیسی درشت دانه کمتر از مدارهای ریزدانه است که علت آن شدت میدان مغناطیسی کمتر جداکننده ها در این مدارها برای حفظ عیار مطلوب کنسانتره ها علی رغم درجه آزادی کمتر خوراک است. بازیابی آهن مدارهای جدایش مغناطیسی واحد 2 نسبت به واحد 6 کمتر است که دلیل آن خوراک دهی و شرایط عملیاتی نامناسب جداکننده های مغناطیسی در این واحد بود.
    کلید واژگان: مجتمع سنگان، جداکننده مغناطیسی، ارزیابی عملکرد، عیار و بازیابی
    E. Khafaje, A. Behnamfard, M. Masinaei
    The evaluation of a magnetic separation circuit can be used to determine its working efficiency, and formulate new strategies for its future performance improvement. The aim of this research is to do performance evaluation for units number 2 and 6 of the magnetic separation circuits in Sangan iron ore complex. In both units, the run of mine ore is crushed and divided into coarse (10-30 mm) and fine (0-10 mm) sized fractions, and then each fraction proceeds to a dry low intensity magnetic separation circuit. Totally, 270 samples were taken from four magnetic separation circuits and the samples were analyzed for total iron, iron oxide (FeO) and sulfur content. The results indicated that the average Fe grade of the final product of all magnetic separation circuits was more than 57%. The average iron recoveries in the fine and coarse magnetic separation circuits for unit number 6 were 92.29 and 78.93%, and for unit number 2 were 69.25 and 55.36%, respectively. The iron recovery of coarse magnetic separation circuits is lower than that of fine circuits which is due to a lower magnetic field intensity of separators in these circuits. This is for maintaining the suitable iron grade of concentrates desspite the lower degree of freedom in the feed. The iron recovery in both magnetic circuits of units number 2 is lower than that of units number 6 which is due to inappropriate feed and operating conditions of the magnetic separators in this unit.
    Keywords: Sangan complex, Iron ore, Magnetic separator, Performance evaluation, Grade, recovery
  • اسماعیل حمزه لو، محمد مسینایی، ناصر مهرشاد
    تخمین توزیع اندازه ذره در مراحل مختلف خردایش از جمله مهمترین پارامترها در کنترل فرایند می باشد. روش مرسوم اندازه گیری توزیع اندازه ذره در صنعت آنالیز سرندیست که با توجه به تناژ بالای مواد و درشت بودن ابعاد ذرات کاری دشوار و زمان بر می باشد. هدف از بررسی حاضر، ارزیابی پتانسیل قطرهای معادل مختلف به منظور تخمین توزیع اندازه ذره واقعی با استفاده از تکنیک های پردازش تصویر و شبکه عصبی می باشد. برای انجام آزمایش ها از یک نمونه منیزیت استفاده شد. در مجموع 20 شاخص ابعادی استخراج شده از تصاویر ذرات با استفاده از روش آنالیز مولفه های اصلی (PCA) به 4 مولفه کاهش یافته و بهترین شاخص های ابعادی شناسایی شدند. سپس از شاخص های ابعادی بدست آمده از آنالیز مولفه های اصلی به منظور آموزش شبکه عصبی و تخمین توزیع اندازه ذره استفاده شد. نتایج بررسی حاضر نشان داد که تفاوت قابل ملاحظه ای بین منحنی های توزیع اندازه ذره تخمین زده شده توسط شاخص های ابعادی مختلف وجود دارد. قطر کوچک بیضی مساحت معادل، عرض فرت، عرض بهترین مستطیل برازش شده و قطر ماکزیمم دیسک محاطی به ترتیب بهترین شاخص ها به منظور توصیف ابعاد ذرات می باشند. با تلفیق روش آنالیز مولفه های اصلی و شبکه عصبی میتوان تخمین نسبتا دقیقی از توزیع اندازه ذره به دست آورد.
    کلید واژگان: توزیع انداره ذره، آنالیز سرندی، پردازش تصویر، شبکه عصبی
    E. Hamzelo, M. Masinaei, N. Mehrshad
    The technological development in manufacturing and installation of new optical sensors for hyperspectral image acquisition، which collect images in order of hundreds of spectral bands، have been used for remote sensing of the rocks and minerals in recent years. The aim of this study is to evaluate Hyperion hyperspectral data for mapping of hydrothermally altered areas and iron oxides bearing areas related to porphyry copper ore deposits. The study area is located in Urumiyeh-Dokhtar magmatic belt that hosts many important porphyry copper deposits such as Darrehzar and Sar Cheshmeh، which are located southwest of Kerman city. The spectra are extracted from images using pixel Purity Index method. These spectra were used for recognition of different hydrothermal alteration zones، using spectral angle mapper. The hydrothermal alteration and iron oxide minerals were mapped and validated through field checking.
    Keywords: Hyperion, hyperspectral sensor, hydrothermal alteration, SAM
  • منوچهر اولیاء زاده، محمد مسینایی
    در این مقاله امکان استحصال بیولوژیکی مس از غبار کوره های ذوب مجتمع مس سرچشمه مورد مطالعه قرار گرفته است. روزانه در حدود 50 تن غبار با عیار متوسط 30 درصد مس از کوره های ریورب و کنورتر مجتمع مس سرچشمه تولید میشود. ریزی ذرات غبار باعث انتشار آن در فضای کارخانه و در نتیجه آلودگی آن و همچنین آسیب رساندن به آجرهای کوره ها می شود. مس در غبار کوره عمدتا بصورت سولفیدی بوده اما اکسید مس نیز موجود است. با توجه به وجود بخشی از مس بصورت فاز اکسیدی، یک مرحله فرایند اسیدشویی در ظروف غلتان قبل از انجام آزمایشهای انحلال زیستی انجام شد. آزمایشهای انحلال زیستی غبار در دو مرحله یکی در ظروف لرزان و دیگری در راکتور همزندار انجام شدند. تاثیر پارامترهای مهمی چون درصد میزان جامد پالپ، نوع محیط کشت و میزان تلقیح باکتری بر میزان بازیابی مس در ظروف لرزان بررسی شد. آزمایشهای انحلال زیستی در راکتور همزندار در شرایط بهینه بدست آمده از ظروف لرزان انجام شدند. به منظور مقایسه عملکرد فرایند لیچینگ بیولوژیکی با شیمیایی، نمونه هایی بدون حضور میکروارگانیزم ها و یا به عبارت بهتر محیطهای شاهد مورد بررسی قرار گرفتند. نتیجه آزمایشهای انحلال زیستی در ظروف لرزان و در بهترین شرایط عملیاتی استحصال 87 درصد مس در مدت زمان 22 روز بود. در شرایط مشابه اما در مخزن همزندار در مدت زمان 5/6 روز در حدود 91 درصد مس موجود در غبار کوره بازیابی شد. این نتایج نشان داد که روش انحلال زیستی میتواند بعنوان یک روش مناسب برای بازیابی مس از غبار کوره های ذوب استفاده شود.
    کلید واژگان: غبار، کوره های ذوب، انحلال زیستی، میکروارگانیزم، ظروف لرزان، راکتور همزندار
سامانه نویسندگان
  • دکتر محمد مسینایی
    دکتر محمد مسینایی

اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال