به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

فهرست مطالب محمد نبی شهیکی تاش

  • رضا فتحی*، محمدنبی شهیکی تاش، معصومه رافت

    هدف محوری این تحقیق بررسی ضریب اثربخشی و کارایی مراکز رشد واحدهای فناور با توجه به ظرفیت دانشی و صنعتی در پهنه جغرافیایی ایران می باشد. مراکز رشد یکی از نهادهای موثر در تجاری سازی و توسعه ایده های دانش بنیان و استارتاپی می باشند و کارامدسازی این مراکز منجر به توسعه کسب و کارهای نوظهور، خلق ثروت منطقه ای و اشتغال مولد و دانش بنیان می گردد. در این مقاله، از روش تحلیل پوششی داده ها (DEA) و مدل بازده متغیر به مقیاس به عنوان ابزار تحلیلی استفاده شده است و جامعه آماری این مطالعه شامل 193 مرکز رشد واحد فناور در سی استان کشور می باشد. نتایج حاصله نشان می دهد که رابطه مثبت و معناداری بین رتبه علمی دانشگاهی و کارایی فنی مراکز رشد وجود ندارد. به گونه ای که در  استان کرمان با وجود آنکه رتبه 30-21 دانشگاهی را بخود اختصاص داده است و در منطقه نیمه صنعتی قرار گرفته، کمترین مقدار کارایی فنی (رقم 0.315) را دارا می باشد. از طرفی استان بوشهر با وجود این که در رتبه بندی دانشگاهی در سطح 50-41 و در منطقه ضعیف صنعتی قرار دارد، کارایی فنی (رقم 0.931) بالاتر از میانگین را بخود اختصاص داده است که بخش اعظم بالا بودن این رقم بدلیل کارایی بالای مدیریتی آن می باشد. نتایج بررسی کارایی مقیاس، گویای این است که استان های خوزستان، کردستان و مرکزی دارای بازده فزاینده نسبت به مقیاس هستند. می توان گفت این استان ها به دلیل خصوصیت بازدهی فزاینده، در صورت استفاده از مقیاس بزرگ تر، از سطح هزینه متوسط پایین تر و درنتیجه افزایش بازدهی ستانده ها برخوردار می شوند. همچنین 30 درصد از استان های مورد بررسی در مرحله بازدهی کاهشی نسبت به مقیاس قرار دارند و این بدان معنی است که از تولید کمتری (به نسبت افزایش نهاده ها) بهره مند می شوند، لذا استفاده بیشتر از نهاده ها و تولید کمتر به منزله کاهش کارایی فنی است. همچنین براساس نتایج بدست آمده 18مرکز نیز دارای بازده ثابت نسبت به مقیاس هستند که این امر نشان دهنده آن است که چنانچه این واحدها تمامی عوامل تولید خود را افزایش دهند، مقدار تولید به همان میزان افزایش می یابد و تغییر در مقیاس تولید بر کارایی فنی آنها تاثیر ندارد.

    کلید واژگان: کارایی فنی, مقیاس و مدیریتی, مرکز رشد}
    Reza Fathi *, Mohammadnabi Shayeki Tash, Masome Rafat

    In this research, the spatial efficiency coefficient of Business incubator of Iran's technology units has been analyzed for thirty provinces. For this purpose, by using data envelopment analysis method and the variable return model to the cluster-based scale, the values of technical, scale and managerial efficiency have been perused. The results show that there is no positive and significant relationship between academic rank and technical efficiency of Business incubator. 12 provinces have lower than average technical efficiency, which Kerman province has the lowest technical efficiency value of 0.315, despite being ranked 21-30 and located in a semi-industrial region. It would be said that effective interaction between universities and industries accelerates innovation, Therefore, the absence of an innovative environment, the relationship between the formal management mechanisms of the university and industry, and the low managerial efficiency (0.382), moderates the academic innovation functions and causes a weak connection between these two areas. On the other hand, despite the fact that Bushehr province is at the level of 41-50 in the university ranking and in a weak industrial area, the technical efficiency (number 0.931) is higher than the average, which is mostly due to the high management efficiency. The results of the scale efficiency study show that Khuzestan, Kurdistan and Markazi provinces have increasing efficiency compared to the scale. It would be said that these provinces, due to the feature of increasing efficiency, if using a larger scale, enjoy a lower average cost level and as a result increase the output efficiency. Also, 30 percent of the surveyed provinces are in the stage of decreasing efficiency compared to the scale, and this means that they benefit from less production (compared to the increase in inputs).Thus, using more inputs and less production means reducing technical efficiency. Also, based on the obtained results, 18 centers also have a constant return to scale, which indicates that if these units increase all their production factors, the amount of production will increase by the same amount and the change in production scale does not affect their technical efficiency.

    Keywords: Technical Efficiency, Scale, Management, Incubator Center}
  • احسان زنگنه*، غلامرضا زمانیان، محمدنبی شهیکی تاش، علی چشمی

    مطابق ادبیات اقتصادی هم زمانی مهمی در وقوع چرخه های اعتباری با چرخه های تجاری وجود دارد، برای کاهش تاثیرات منفی چرخه های تجاری، لازم است چرخه های اعتباری و چگونگی تاثیرات متقابل آن ها با چرخه های تجاری مورد توجه قرار گیرد. در این پژوهش، ابتدا چرخه های تجاری و اعتباری با رویکردی غیرخطی و در قالب روش مارکوف سوییچینگ استخراج می شود؛ سپس بازخورد چرخه های اقتصادی از یکدیگر در قالب یک الگوی خودرگرسیونی برداری با تغییر رژیم (MS-VAR) به طور جامع بررسی می شود. برای این منظور داده های فصلی اقتصاد ایران طی سال های 1379 تا 1399 گردآوری شده اند. نتایج پژوهش حاکی از وجود یک ارتباط غیرخطی و نامتقارن طی رژیم های مختلف بین متغیرهای نرخ رشد اقتصادی، رشد تسهیلات بانکی، و نکول بانکی است و همچنین نتایج برآورد مدل بیانگر آن است که تحمیل تکانه مثبت در نرخ نکول و نرخ رشد تسهیلات بانکی سبب بروز هیچ گونه واکنشی در متغیرهای اقتصادی نمی شود و تنها بروز تغییرات ناگهانی در رشد اقتصادی است که واکنش متغیرهای نرخ نکول و نرخ رشد تسهیلات اعتباری را در پی دارد. بررسی ارتباط بین چرخه ها بیانگر همسوبودن چرخه های تجاری و اعتباری و غیرهمسوبودن چرخه های تجاری و نکول اعتباری بوده است.

    کلید واژگان: چرخه های تجاری, چرخه های اعتباری, خودرگرسیون برداری با ویژگی غیرخطی, نکول بانکی}
    Ehsan Zangane *, Gholamreza Zamanian, Mohamadnabi Shahiki tash, Ali Cheshomi

    In this research, first business and credit cycles are extracted with a non-linear approach and in the form of Markov switching method, then the feedback of economic cycles from each other in the form of a vector autoregression model with regime change (MS-VAR) is comprehensively analyzed and will be reviewed. The data of this research have been collected quarterly for the years 1379 to 1399 in the economy of Iran. The results of the research indicate the existence of a non-linear and asymmetric relationship during different regimes between the variables of economic growth rate, growth of banking facilities and bank defaults, and also the results of the model estimation indicate that the imposition of a positive shock on the default rate and the growth rate of banking facilities causes There is no reaction in the economic variables and only sudden changes in the economic growth result in the reaction of the default rate and growth rate of credit facilities. Examining the relationship between the cycles has shown the alignment of the business and credit cycles and the non-alignment of the business and credit default cycles.

  • احسان زنگنه*، غلامرضا زمانیان، محمدنبی شهیکی تاش، علی چشمی
    در اقتصاد ایران، عمده منابع مالی موردنیاز بنگاه های اقتصادی از طریق اعطای تسهیلات توسط شبکه بانکی تامین می شود. از این رو، مطالعه عوامل موثر بر تسهیلات بانکی به بخش خصوصی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در این مقاله، عوامل موثر بر تسهیلات اعطایی بانک ها با داده های فصلی اقتصاد ایران در دوره 1379 تا 1399 با رویکرد غیرخطی مارکوف- سوییچینگ بررسی می شود. رویکرد غیرخطی به این دلیل استفاده شد که تسهیلات بانکی طی دوره های رونق و رکود اعتباری، اثرپذیری متفاوتی از عوامل اقتصادی از خود نشان می دهند. نتایج پژوهش بیان می کند که در دوران رونق اعتباری، رشد اقتصادی تنها متغیر اثرگذار بر تسهیلات است و در دوران بحران اعتباری، نرخ تورم، نرخ سود تسهیلات و مطالبات غیرجاری اثری معکوس بر تسهیلات دارند در حالی که نرخ سود سپرده های بانکی و نرخ رشد ارز، اثری مثبت و معنادار بر نرخ رشد تسهیلات بانکی می گذارند. این اثرگذاری نامتقارن عوامل کلان اقتصادی طی دوران رونق و بحران اعتباری در سیاست گذاری مهم جلوه می کند و شایسته است هنگام سیاست گذاری پولی مدنظر قرار گیرد.
    کلید واژگان: شبکه بانکی, تسهیلات اعتباری, مارکوف سوئیچینگ, احتمالات انتقال متغیر}
    Ehsan Zanganeh *, Gholamreza Zamanian, Mohammad Nabi Shahiki Tash, Ali Cheshomi
    In Iran's economy, most of the financial resources needed by economic enterprises are provided through the granting of facilities by the banking network. Therefore, studying the factors affecting banking facilities in the private sector in Iran's economy is of particular importance. In this article, we investigate the factors affecting the facilities granted by banks using quarterly data from the Iranian economy from 1379 to 1399 with the nonlinear Markov switching approach. A non-linear approach was used because bank facilities show different effects of economic factors during periods of credit and commercial boom and bust. The results of the research show that the economic growth rate, the interest rate of facilities and the growth rate of bank deposits have a positive relationship with the growth of real facilities and the interest rate of bank deposits has a negative effect on it, but the degree of influence of each of the economic factors on the growth rate of real facilities is different in every cycle. This asymmetric impact of macroeconomic factors during different cyclical periods is important in policymaking and should be taken into consideration when making monetary policy.
    Keywords: Banking network, Credit, Markov Switching, Transition Probability}
  • احسان زنگنه*، غلامرضا زمانیان، محمدنبی شهیکی تاش، علی چشمی

    طی دهه های اخیر نرخ بالای تورم یکی از دغدغه های اقتصاد ایران بوده و یکی از ریشه های اصلی بروز تورم، ناترازی بانک ها بوده است. سطح مطالبات غیرجاری بانک ها به دلیل شرایط رکود اقتصادی، تسهیلات تکلیفی و عدم تخصیص بهینه تسهیلات رو به افزایش بوده و لذا ترازنامه بانک ها را ناتراز کرده است. از این رو بررسی عوامل اقتصادی اثرگذار بر نرخ نکول بانکی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در این پژوهش عوامل اقتصادی اثرگذار بر نکول بانکی شناسایی شده و اثرات نامتقارن آن ها بر نرخ نکول بانکی با استفاده از رویکرد غیرخطی به روش مارکوف سوییچینگ طی دوره فصلی 1379 تا 1399 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. نتایج این پژوهش حاکی از اثرگذاری نامتقارن متغیرهای کلان اقتصادی بر نرخ نکول بانکی طی دوران نکول بالا و پایین است. نرخ رشد اقتصادی در دو رژیم نکول متوسط و بالا اثری منفی بر نرخ نکول داشته اما در دوران نکول پایین اثری مثبت بر نرخ نکول داشته، افزایش نرخ تورم در دوران نکول پایین و بالا منجر به کاهش مطالبات غیرجاری شده اما نرخ تورم در دوره نکول متوسط اثری معنادار بر نرخ نکول نمی گذارد. نرخ ارز تنها در دوران نکول متوسط و نکول بالا اثری معنادار بر نرخ نکول دارند و در دوران نکول پایین اثری معنادار ندارد. نرخ بیکاری در دوران نکول پایین اثری مثبت بر نرخ نکول اما در دوران نکول بالا، اثری منفی داشته، نرخ رشد تسهیلات در دوران نکول پایین اثری منفی بر نرخ نکول اما در دوران نکول متوسط و بالا اثری مثبت دارد. قیمت جهانی نفت تنها در دوران نکول پایین اثری منفی و معنادار بر نرخ نکول دارد اما در دوران نکول متوسط و بالا، قیمت جهانی نفت اثری معنادار بر نرخ نکول ندارد. نرخ سود تسهیلات بانکی تنها در دوران نکول بالا اثری منفی و معنادار بر نرخ نکول داشته است.

    کلید واژگان: اثرات نامتقارن, متغیرهای کلان اقتصادی, نرخ نکول, مدل ویلسون, مدل مارکوف سوئیچینگ}
    Ehsan Zangane*, Gholamreza Zamanian, Mohamadnabi Shahiki Tash, Ali Cheshomi

    In recent decades, the high rate of inflation has been one of the concerns of Iran's economy, and one of the main causes of inflation has been the imbalance of banks. The level of non-current claims of banks has been increasing due to the economic recession, credit facilities and the lack of optimal allocation of facilities, and therefore it has unbalanced the balance sheets of banks, hence the examination of economic factors affecting the bank default rate is of special importance. has In this research, the economic factors affecting bank defaults have been identified and their asymmetric effects on the bank default rate have been analyzed using a non-linear approach using the Markov switching method during the quarterly period of 2019 to 2019. The results of this research indicate the asymmetric effect of macroeconomic variables on the bank default rate during high and low default periods. The economic growth rate has a negative effect on the default rate in the medium and high default regimes, but it has a positive effect on the default rate in the low default period, the increase in the inflation rate in the low and high default periods leads to a decrease in non-current claims, but the inflation rate in the medium default period It does not have a significant effect on the default rate, the exchange rate has a significant effect on the default rate only in the medium and high default periods, and it does not have a significant effect in the low default period, the unemployment rate has a positive effect on the default rate in the low default period, but it has an effect in the high default period. has a negative effect, the facility growth rate has a negative effect on the default rate in the low default period, but has a positive effect in the medium and high default period, the world oil price has a negative and significant effect on the default rate only in the low default period, but in the medium and high default period, The global price of oil has no significant effect on the default rate, the interest rate of bank facilities has had a negative and significant effect on the default rate only during the period of high default.

    Keywords: asymmetric effects, Macroeconomic variables, default rate, Wilson's model, The Markov switching model}
  • ام کلثوم نادرپور، غلامرضا زمانیان*، محمد نبی شهیکی تاش، محمد فیاض
    هدف اصلی این تحقیق مدل سازی و بررسی ارتباط حجم نقدینگی و نقش آن در تحولات بازار سهام و مسکن می باشد. برای این منظور، مقایسه بین10 روش میانگین گیری بیزین صورت گرفته و همچنین روش رگرسیون مولفه اصلی با استفاده از یک مطالعه شبیه سازی گسترده بر اساس طیف گسترده ای از مجموعه داده ها برای ارزیابی ارتباط بین حجم نقدینگی و قیمت دارایی ها به کار گرفته شده است. در این مقاله رویکرد شاخص سازی مولفه اصلی برای داده های مورد استفاده محاسبه شده و ارزیابی مدل ها از طریق داده های مستخرج شده از این روش صورت می گیرد. نتایج ارزیابی، شامل 4 نوع مولفه اصلی می باشد به طوری که مولفه اول بیش از 95% تغییرات را نشان می-دهد. در این مطالعه متغیرهای حجم نقدینگی و نرخ ارز در مدل شاخص قیمت سهام و متغیرهای حجم نقدینگی، نرخ ارز و درآمدهای نفتی در مدل شاخص قیمت مسکن دارای بیشترین اثر می باشند. نتایج برآورد 10 مدل مورد بررسی میانگین گیری بیزین نشان می دهد که در مدل سازی شاخص قیمت سهام و همچنین مدل سازی شاخص قیمت مسکن بهترین مدل ها با اعمال رگرسیون مولفه اصلی و با توزیع پیشین AIC به دست می آیند. بنابراین استفاده از روش رگرسیون مولفه اصلی و مدل AIC به عنوان مبنایی برای تقریب احتمالات مدل پسین در این تحقیق مورد تایید می باشد. رویکرد تحلیل مولفه های اصلی باعث بهبود عملکرد مدل رگرسیون شد و با توجه به رابطه مثبت و ضریب تعیین بالای حجم نقدینگی با قیمت دارایی ها(ضریب تعیین شاخص مسکن: 94/0 و ضریب تعین شاخص قیمت سهام: 75/0)
    کلید واژگان: رویکرد میانگین گیری بیزین, حجم نقدینگی, قیمت دارایی ها, رگرسیون مولفه اصلی}
    Omkolsoom Naderpour, Gholamreza Zamanian *, Mohammad Nabi Shahiki Tash, Mohammad Fayaz
    The main purpose of this study is to do modeling and investigate the relationship between liquidity and its role in the development of the stock and the housing market. This is accomplished through comparing 10 of Bayesian Averaging methods and principal component analysis carrying out an extensive set of simulation studies based closely on real datasets that span a range of situations encountered in practical data analysis. The data used in this article includes the seasonal data during the period from (1385:1) to (1399:4. The evaluation results show 4 types of PC, so that the first PC shows more than 95% of the changes. In the first PC, the two variables of liquidity and exchange rate have the most weight, and respectively, the second, third and fourth PC are related to oil revenues, legal deposit ratio and coin price. The variables of liquidity, exchange rate and oil revenues have a positive relationship with the index of stock and housing prices, and the variables of the legal deposit ratio and the price of coins have a negative relationship with the index of stock and housing prices. Also, the estimation results of the 10 analyzed models of Bayesian averaging show that in the modeling of the stock price index as well as the modeling of the housing price index, the best models are obtained through applying PCA and the prior distribution of AIC. Therefore, the use of the principal component analysis and the AIC model as a basis for approximating the probabilities of the posterior model, under the condition that the probabilities of the prior model are similar to Zellner's g-prior, is approved in this research.
    Keywords: Bayesian averaging approach, liquidity, asset prices, Principal component analysis}
  • حدیثه محسنی، محمدنبی شهیکی تاش*، مصیب پهلوانی، سید حسین میرجلیلی

    این مقاله با استفاده از مدل تعادل عمومی پویای تصادفی کینزی جدید به بررسی تاثیر سیاست تسهیل اعتباری بر متغیرهای کلان اقتصادی با تاکید بر تولید پرداخته است؛ بدین منظور الگویی شامل پنج بخش: خانوار، بنگاه، بانک، دولت و بانک مرکزی طراحی شده است. با توجه به سلطه سیاست مالی بر سیاست پولی در اقتصاد ایران از قید تلفیقی دولت و بانک مرکزی استفاده شده است. تخمین الگوی طراحی شده با استفاده از روش بیزین و داده های سری زمانی فصلی طی دوره 1370 تا 1396 انجام شده است. نتایج حاصل از توابع عکس العمل آنی نشان می دهد که اجرای این سیاست باعث افزایش مصرف، سرمایه گذاری، مخارج دولت و درنهایت تولید شده است که بیانگر اثربخشی این سیاست پولی نامتعارف برای خروج اقتصاد از شرایط رکودی است. همچنین در واکنش به تکانه مثبت خط اعتباری بانک مرکزی به بانک ها و تکانه منفی ذخیره قانونی، تسهیلات بانکی افزایش یافته است که همسو با انتظارات نظری می باشد. اثر تکانه منفی نرخ بازار بین بانکی نیز منجر به افزایش اعتبارات تولیدی شده است.

    کلید واژگان: تسهیل اعتباری, رکود, مدل تعادل عمومی پویای تصادفی, روش بیزی, خط اعتباری}
    Gadiseh Mohsani, Mohammad Nabi Shahikitash *, Mosayeb Pahlavani, Hosein Mirjalili

    By utilizing the new Keynesian stochastic dynamic general equilibrium model, this paper examines the effects of credit easing policy on macroeconomic variables with or emphasizing on production. For this purpose, a model has been design including 5 sectors of household, enterprises, banks, government and central bank. Considering the dominance of fiscal policy over monetary policy in the Iranian economy, the integrated constraint of the government and the central bank has been used. The model has been estimated using Bayesian method and quarterly time series data during 1991 to 2017. The results of Impulse Response Function show that implementation of this policy has increased consumption, investment, government spending and ultimately production, which indicates the effectiveness of this unconventional monetary policy to get the economy out of recession. Also, in response to the positive impulse of the central bank’s credit line to banks and the negative impulse of legal reserves, bank facilities increase, which is in line with theoretical expectations. The impact of the negative impulse of interbank market rate has also led to an increase in production credits.

    Keywords: Recession, Credit easing, DSGE Model, Credit line, Bayesian method}
  • رضا فتحی*، محمدنبی شهیکی تاش

    این مطالعه با استفاده از رویکرد تحلیل پوششی داده های بوت استرپ نهاده محور با استفاده از الگوریتم LSW، به تخمین مقادیر کارایی تورش اصلاح شده کارایی فنی، مدیریتی و مقیاس مراکز فناوری با تاکید بر پارک های علم و فناوری در ایران پرداخته است. پرسش محوری این مقاله آن است که ظرفیت صنعتی و ظرفیت نوآوری منطقه ای در هر استان چگونه بوده و ماتریس ارتباط بین ضریب تجاری سازی و ضریب صنعتی و نوآوری هر منطقه به چه صورت است. نتایج به دست آمده از این مطالعه حاکی از آن است که نمره ابرکارایی در مراکز فناوری کشور (بازده متغییر نسبت به مقیاس) 97/2، نمره کارایی 94/0 و نمره کارایی با استفاده از روش بوت استرپ، 85/0 است. همچنین یافته های تحقیق نشان دهنده آن است که مهم ترین عامل در ارتقای کارایی فنی پارک های علم و فناوری کشور، ارتقای کارآمدی مدیریتی است. براساس یافته های تحقیق، تنها 5 پارک از میان 15 پارک علم و فناوری با کارایی تجاری سازی بالا دارای نوآوری بالا هستند که سه مورد از آن ها در مناطق صنعتی و دو مورد دیگر در مناطق نیمه صنعتی مستقر هستند. ازجمله دلایل موفقیت آن ها، می توان به وجود صنایع پیشران، وجود ارتباط موثر دانشگاه و موسسات پژوهشی با صنعت، شبکه بندی مرتبط با نوآوری و مواردی از این قبیل اشاره کرد. از سوی دیگر با نگاهی به 4 منطقه غیرنوآور که کارایی تجاری کمتری دارند، مشخص می شود که آن ها در مناطق نیمه صنعتی و ضعیف مستقر هستند و ازجمله مهم ترین موانع نوآوری آن ها، می توان به عدم خوشه بندی های دانشی، تاکید بر مهارت های نظری مطلق، عدم هماهنگی لازم میان سازمان های تخصصی و عدم تاکید بر نوآوری اشاره کرد.

    کلید واژگان: تحلیل پوششی داده ها, بازنمونه گیری بوت استرپ, مراکز فناوری, کارایی}
    Reza Fathi *, Mohammad Nabi Shahiki Tash

    Using the input-oriented bootstrap data envelopment analysis approach, using the LSW algorithm, this study estimated the corrected bias efficiency values of the technical, managerial and scale efficiency of technology centers with an emphasis on science and technology parks in Iran. The central question of this article is what is the industrial capacity and regional innovation capacity in each province and what is the matrix of the relationship between the commercialization coefficient and the industrial and innovation coefficient of each region. The results obtained from this study indicate that the super-efficiency score in the technology centers of the country (variable return to scale) is 2.97, the efficiency score is 0.94, and the efficiency score using the bootstrap method is 0.85. Also, the findings of the research show that the most important factor in improving the technical efficiency of science and technology parks in the country is the improvement of managerial efficiency. According to the research findings, only 5 of the 15 science and technology parks with high commercialization efficiency have high innovation, three of them are located in industrial areas and the other two are located in semi-industrial areas. Among the reasons for their success, we can mention the existence of driving industries, the existence of effective communication between universities and research institutions with industry, networking related to innovation, and such things. On the other hand, looking at 4 non-innovative regions that have less commercial efficiency, it is clear that they are located in semi-industrial and weak regions, and among the most important obstacles to their innovation, we can mention the lack of knowledge clusters, emphasis on absolute theoretical skills, lack of necessary coordination between organizations He pointed out specialization and lack of emphasis on innovation.

    Introduction

    The growth centers of technology units and science and technology parks can play a unique role in the commercialization of knowledge and the growth and development of the regional economy, and from the functional point of view, the parks cultivate and apply knowledge in a targeted manner and in creating knowledge-based employment, the rapid growth of the income of the local community. and creating wealth, increasing the level of specialized competition, creating influential business networks, creating the capacity to access other markets, improving the level of education and market-oriented skills, defending a cooperative and competitive knowledge business culture, and providing creative and innovative public services.
    In Iran, like the member states of the European Union, various science and technology parks are active in different provinces of the country. Now the central question is how successful these parks have been in commercializing ideas? Also, another central question is what is the industrial capacity and regional innovation capacity in each province, and what is the matrix of the relationship between the commercialization coefficient and the industrial and innovation coefficient of each region? The answer to each of the above questions can help to examine the state of regional innovation and commercialization development or industrial lock-in and commercialization in each province.

    Case Study

    Modified bias efficiency of technical, managerial and scale efficiency of technology centers with emphasis on science and technology parks in Iran.

    Materials and Methods

    In this research, the bootstrap approach has been used. First, he explained the general process of data generation and bootstrap, and then, in the second section, we introduced the method of evaluating the efficiency, i.e. data envelopment analysis, and finally, this section ends with the introduction of algorithms for estimating the data generation process (DGP) in the third part.

    Discussion and Results

    The Results of the research confirm that among the types of parks and according to the required infrastructure, it is possible to make the country's science and technology parks mission-oriented according to the coordinates of the advanced technology park, innovation and entrepreneurship park, university park, virtual park and business park. The central mission of the parks based on which model is defined requires a detailed analysis of the structure of human capital, the state of universities in each province, the evaluation of the local economy according to the structure of the macro economy, the business environment, analysis of the local, regional and extra-regional market, the structure of investment and sources of supply. Finance depends on the local economic cycle, local capabilities and talents, entrepreneurial infrastructure, and the state of technology in each province. In this article, the results and achievements of the commercialization of science and technology parks have been examined and quantified.

    Conclusion

    The regional science and technology park, as a market support institution, together with universities and industry, can create a regional innovation ecosystem. The regional science and technology park should balance local and extra-regional facilities and needs. By examining the institutional structure of science and technology parks in the world, it can be seen that the parks do not have the same structure and countries have adopted different goals and diverse operational models depending on the development goals and university structure and industrial and technology structure according to regional requirements; Therefore, developed and developing countries have followed different development patterns according to their needs.

    Keywords: Data Envelopment Analysis, Bootstrap Resampling, Technology Centers, efficiency}
  • محمد نبی شهیکی تاش*، محبوبه روستایی، امیر مرتضوی

    هدف این پژوهش، بررسی ضریب رقابت در صنعت بانکداری ایران و ارزیابی تاثیر ادغام افقی بانکی بر ساختار بازار بخش بانکی کشور است. در این پژوهش اثر ادغام افقی بانکی بر اندازه رقابت در بازار متشکل پول با استفاده از داده های تاریخی در دوره  1397-1389 انجام شده است. به منظور بررسی اثر ادغام افقی بانکی بر اندازه رقابت از مدل پانزار-راس استفاده شده است و آماره H پانزار- راس ناشی از ادغام در سناریوی ورشکستگی، سناریوی قدرت بازاری بازار سپرده، سناریوی ریسک اعتباری و سناریوی ریسک عملیاتی محاسبه شده است که نتیجه حاصل از محاسبات نشان می دهد که مقدار آماره H پس از ادغام ناشی از سناریوی ورشکستگی برابر 31/1-، مقدار آماره H ادغام ناشی از سناریوی قدرت بازاری بازار سپرده برابر 48/1-، مقدار آماره H ادغام ناشی از سناریوی ریسک اعتباری برابر 88/1- و مقدار آماره H ادغام ناشی از سناریوی ریسک عملیاتی برابر 15/1- به دست آمده است. همچنین مقدار آماره H برآورد شده قبل از ادغام،  05/1- است که براساس میزان کمی این آماره، به آثار رقابتی سناریوهای ادغام بانکی پرداخته شد. نتایج به دست آمده نشان می دهد که سناریوی ادغام مبتنی بر ریسک عملیاتی کمترین اثر منفی را بر اندازه رقابت داشته است و سناریوی ادغام مبتنی بر ریسک اعتباری بیشترین اثر منفی را بر اندازه رقابت داشته است.

    کلید واژگان: ادغام, رقابت, صنعت بانکداری, مدل پانزار-راس}
    Mohammad Shahiki*, Mahbobe Rostaie, Amir Mortazavi

    This study aimed to examine degree of competition, and how horizontal integration decision affects market structure in Iran’s banking industry. The horizontal integration impact is measured using H-statistic proposed by Panzar and Rosse (1987) based on historical data over the period 2010-2018. We calculate H-statistic in different scenarios including bankruptcy, market power of deposit market, credit risk and operational risk and the estimated H-statistics for these scenarios are -1.31, -1.48, -1.88 and -1.15 respectively. Also, regarding the market situation before integration decisions, the calculated H-statistic is -1.05 leading us to evaluate competitive effects of banking integration scenarios. The results show that operational risk scenario had the lowest negative effect on degree of competition while the highest negative effect was from credit risk scenario.

    Keywords: Integration, Competition, Banking Industry, Panzar-Rosse Model}
  • مجتبی رستمی*، محمد نبی شهیکی تاش

    به دلیل نقش استراتژیک تلاطم و بی ثباتی قیمت های نفت خام و تاثیرات آن بر همه کشورهای جهان، روش های مختلف مدلسازی و پیش بینی در این مورد ضروری است. در دو دهه گذشته ادبیات گسترده ای در مورد رویکردهای مختلف برای مدل سازی تجربی تلاطم در بازار نفت خام پدید آمده است. در این پژ.هش، مدلسازی تلاطم قیمت های نفت خام WTI که در بازار این کالای استراتژیک یکی از مهم ترین انواع نفت خام است با شش مدل تلاطم تصادفی (SV) انعطاف پذیر بررسی شده است. سپس عملکرد تجربی این مدل ها در مقایسه با یکدیگر با استفاده از روش های بیزی بررسی شده است. یافته های این پژوهش نشان می دهد که افزودن پرش در معادله بازده و اثر اهرمی به مدل تلاطم تصادفی (SVLJ) عملکرد آن را در مقایسه با سایر مدل ها بسیار بهبود می بخشد. براساس یافته های این مدل، پایداری تلاطم در بازار WTI بسیار بالاست و به طور متوسط هر سال یک پرش در این بازار روی می دهد. با این حال، این مدل نشان می دهد که در سال 2020 دو پرش در بازده WTI در ماه های آوریل و مه روی داده است که رویدادی کم نظیر است. علاوه بر این همبستگی میان مولفه پرش در بازده و پرش در تلاطم (پرش همبسته مرتون) در داده های WTI تایید نمی شود. همچنین، به دلیل اثر اهرمی منفی، شوک های منفی اثرات تلاطمی قویتری نسبت به شوک های مثبت در بازار نفت خام دارند.

    کلید واژگان: تلاطم تصادفی, پرش, روش های بیزی, نفت خام, اثر اهرمی}
    Mojtaba Rostami *, Mohammad Nabi Shahiki Tash

    Due to the strategic role of volatility and instability of crude oil prices and its effects on all countries of the world, different methods of modeling and forecasting are necessary. Over the past two decades, extensive literature has emerged on various approaches to empirically modeling volatility in the crude oil market. In this research, WTI crude oil price volatility modeling, which is one of the most important types of crude oil in the market of this strategic commodity, is examined with six flexible stochastic volatility (SV) models. Then the experimental performance of these models is compared with each other using Bayesian methods. The findings of this study show that adding jump in efficiency and leverage effect to the stochastic volatility (SVLJ) model greatly improves its performance compared to other models. According to the findings of this model, the stability of volatility in the WTI market is very high and on average one jump occurs in this market every year. However, this model shows that in 2020, two jumps in WTI returns occurred in April and May, which is a unique event. In addition, the correlation between the return jump component and the volatility jump (Merton correlation jump) is not confirmed in the WTI data. Also, due to the negative leverage effect, negative shocks have stronger volatility effects than positive shocks in the crude oil market.

    Keywords: Stochastic Volatility, Jump, Bayesian methods, crude oil, Leverage Effect}
  • احسان زنگنه، غلامرضا زمانیان*، محمدنبی شهیکی تاش، علی چشمی

    روند تسهیلات بانکی می تواند به پیش بینی شرایط اقتصادی آینده کمک کند، به طوری که رشد بیش از حد سریع یا کند اعتبار امکان دارد نشان از بحران های مالی یا اقتصادی باشد. در اقتصاد ایران، عمده منابع مالی موردنیاز بنگاه های اقتصادی از طریق اعطای تسهیلات توسط شبکه بانکی تامین می شود. بنابراین برای سیاست گذاران بسیار مهم است که عوامل موثر در رشد تسهیلات بانکی را بشناسند تا بتوانند از اقتصاد خود محافظت کنند. از این رو مطالعه عوامل موثر بر تسهیلات بانکی به بخش خصوصی در اقتصاد ایران از اهمیت ویژه ای برخوردار است. بنابراین، عوامل موثر بر تسهیلات اعطایی بانک ها به بخش غیردولتی با داده های فصلی اقتصاد ایران در دوره 1379 تا 1399 با رویکرد غیرخطی مارکوف سوییچینگ به روش احتمال انتقال متغیر بررسی می شود. نتایج پژوهش بیان می کند که رشد تسهیلات بانکی در دوران رونق اعتباری با افزایش رشد اقتصادی افزوده می شود در حالی که در دوران رکود اعتباری بر رشد اقتصادی اثری نمی پذیرد. همچنین در دوران بحران اعتباری نرخ تورم و نرخ ارز اثری منفی و نرخ رشد سپرده های بانکی و نرخ سود تسهیلات اثری مثبت بر رشد تسهیلات بانکی داشته اند. در دوران رونق اعتباری نرخ ارز اثری منفی و نرخ رشد اقتصادی و نرخ رشد سپرده های بانکی اثری مثبت بر رشد تسهیلات بانکی داشته اند. نرخ سود سپرده ها و مطالبات غیرجاری اثری معنادار بر نرخ رشد تسهیلات بانکی نداشته است. بنابراین اثرگذاری نامتقارن عوامل اقتصادی بر رشد تسهیلات بانکی بنا به این رویکرد مشهود است از این رو اثر گذاری نامتقارن عوامل کلان اقتصادی طی دوران متفاوت در سیاستگذاری مهم جلوه می کند و استفاده از مدل های خطی پیامدهایی در سیاستگذاری خواهد داشت. همچنین احتمال انتقال از رژیم رونق به رکود اعتباری، با افزایش رشد اقتصادی فصل قبل افزده شده و با افزایش رشد تسهیلات بانکی در فصل قبل کاسته می شود.

    کلید واژگان: شبکه بانکی, تسهیلات اعتباری, مارکوف سوئیچینگ, احتمالات انتقال متغیر}
    Ehsan Zangane, Gholamrza Zamanian*, Mohamadnabi Shahiki Tash, Ali Cheshomi

    The trend of bank lending can help to predict future economic conditions, so that too fast or slow credit growth may indicate financial or economic crises. In the Iranian economy, most of the financial resources required by economic enterprises are provided through the provision of facilities by the banking network. Therefore, it is very important for policymakers to know the factors influencing the growth of banking facilities in order to protect their economy. Therefore, the study of factors affecting private banking facilities in the Iranian economy is of particular importance. Therefore, the factors affecting the facilities granted by banks to the non-governmental sector with quarterly data of Iranchr('39')s economy in the period 1379 to 1399 with a nonlinear Markov switching approach by variable probability transfer method are investigated. The results show that the growth of banking facilities during the credit boom increases with increasing economic growth, while during the credit recession does not affect economic growth. Also, during the credit crisis, inflation and exchange rates had a negative effect, and the growth rate of bank deposits and interest rates on facilities had a positive effect on the growth of bank facilities. During the credit boom, the exchange rate had a negative effect and the economic growth rate and the growth rate of bank deposits had a positive effect on the growth of bank facilities. Interest rates on deposits and non-current receivables did not have a significant effect on the growth rate of bank facilities. Therefore, the asymmetric effect of economic factors on the growth of banking facilities is evident according to this approach. Therefore, the asymmetric effect of macroeconomic factors during different periods is important in policy making and the use of linear models will have consequences in policy making. Also, the probability of transition from a boom regime to a credit crunch increases with the growth of economic growth in the previous season and decreases with the growth of banking facilities in the previous season.

    Keywords: Banking network, credit, Markov switching, Time-Varying Transition Probability}
  • محمدنبی شهیکی تاش*، فاضله قلیزاده، فرخنده سلیمانی

    براساس شواهد تجربی، پیامد اعمال سیاست های حمایتی، الزاما  صنایع کارآمد و متناسب با پیشرفت های روز تکنولوژی، تخصیص بهینه منابع، حضور موثر در عرصه رقابت بین المللی و استفاده بهینه از فرصت های سودآور نخواهد بود. در صورت عدم بهره برداری مطلوب از حمایت های صورت گرفته در صنایع کارخانه ای، مسیر حرکت منابع کمیاب در جامعه تغییر کرده و قیمت های نسبی دستخوش تغییراتی می شود که نتیجه آن بروز انحراف قیمت و قدرت انحصاری در صنایع کشور است. در این پژوهش با استفاده از روش شناسی هال راجر و تکنیک آرلانو- باند، تاثیر سیاست های حمایتی بر انحراف قیمت در صنایع کارخانه ای ایران بررسی شده است. تخمین روابط با استفاده از دو روش مقطعی و پانل دیتای پویا به روش گشتاورهای تعمیم یافته برای 92 صنعت طی دوره زمانی 1393- 1383 و براساس کد چهار رقمی ISIC انجام شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد، بالاترین میزان تعرفه در سال های 83 تا 93 مربوط به صنعت کفش و پوشاک با رقمی معادل صددرصد تعلق داشته و صنعت سیمان و گچ، بیشترین حمایت ضمنی را در بین 92 صنعت مورد بررسی به خود اختصاص داده است. براساس مدل های برآوردی، ساختار متمرکز صنعتی، حمایت اسمی ضمنی، نرخ تعرفه و شدت مانع ورود، تاثیر مثبت و معناداری بر شکل گیری انحراف قیمتی در صنایع کارخانه ای ایران داشته است.

    کلید واژگان: سیاست های حمایتی, انحراف قیمت, حمایت اسمی ضمنی, نرخ تعرفه, صنایع کارخانه ایران}
    Mohammad Nabi Shahiki Tash *, Fazeleh Gholizadeh, Farkhondeh Soleimani

    According to empirical evidence, the consequences of supportive policies will not necessarily lead to efficient industries, optimal allocation of resources, international competition, and optimal use of opportunities. Inappropriate or suboptimal use of the supportive policies in manufacturing industries may change the direction of scarce resources and the relative prices in the society which may lead to price distortion and some monopoly power in the country's industries.  In this study, using the Hall-Rager method, we analyzed the effect of supportive policies on price deviation in the Iranian manufacturing industries. To do this we used the Herfindahl index, the simple rate of tariff, and Implicit nominal support index as independent variables and the price deviation in the manufacturing industries of the country as a dependent variable. The model as a dynamic panel data has been estimated with the generalized method of moments for 92 industries based on the four-digit ISIC code during 2004-2014. The results showed that between the years 2004 to 2014, the highest level of simple tariff rate was for the shoes and clothes industry with 100 percent. The cement and plaster industry had the most implicit support amongst the  92 studied industries. According to the estimated models, centralized industrial structure, implicit nominal support, tariff rate, and barrier entry intensity have had a positive and significant effect on the formation of price deviation in Iran's manufacturing industries.

    Keywords: Supportive policy, price deviation, implied nominal support, the rate of tariff, iranian manufacturing industry}
  • سمیه رسولی فیروزآبادی*، نظر دهمرده قلعه نو، محمدنبی شهیکی تاش
    هدف اصلی این مقاله بررسی تاثیر شوک های مثبت مخارج دولت در دوره های مختلف مالی بر متغیرهای اقتصادی ایران می باشد. بدین منظور ابتدا شاخص وضعیت مالی از طریق تحلیل مولفه های اصلی ایجاد شد. سپس با استفاده از آزمون غیرخطی LR و داده های مربوط به دوره زمانی 1384 تا 1397، ضمن بررسی غیرخطی بودن، مقدار متغیر آستانه متغیر به صورت برون زا برآورد می شود. بنابراین مقدار آستانه شاخص مالی 0.36- در نظر گرفته می شود. مدل خودرگرسیون بردار آستانه (TVAR) با فرض امکان تغییر رژیم و توابع واکنش تکانه تعمیم یافته برای بررسی تاثیر شوک های مثبت و منفی در مخارج دولت استخراج شده است. بر اساس نتایج، واکنش متغیرهای اقتصادی به شوک های مثبت در مخارج دولت مستقل از دوره های مالی خواهد بود، در حالی که واکنش به شوک های منفی در مخارج دولت متاثر از دوره های مالی به ویژه دوره رکود است. بخش مالی به دلیل مشکلات ساختاری نمی تواند بخش واقعی را بهبود بخشد. افزایش اختیارات دولت، نبود فضای رقابتی بین بخش دولتی و خصوصی، تخصیص ناکارآمد هزینه های دولتی باعث شده است که بخش مالی نتواند تاثیر چشمگیری بر بخش واقعی اقتصادی مانند رشد اقتصادی داشته باشد و در مواردی شاهد تاثیر منفی این بخش باشیم.
    کلید واژگان: خودرگرسیون برداری آستانه ای شوک مخارج دولت, چرخه های مالی}
    Somaye Rasouli Firoozabadi *, Nazar Dahmarde Ghaleno, Mohammad Nabi Shahiki Tash
    The primary objective of the present article is to study the impact of positive shocks in government expenditures during different financial periods on economic variables in Iran. To this end, first, financial condition index was created through principal components analysis. Then, using LR non-linear test and the data related to the period of 2005 to 2018, while studying non-linearity, the value of the variable threshold variable is estimated exogenously. Therefore, the value of the threshold of financial index is considered to be -0.36. Threshold Vector Autoregression Model (TVAR) with the assumption of the possibility of regime switching and generalized impulse-response functions are extracted to examine the impact of positive and negative shocks in government expenditures. Based on the results, the reaction of economic variables to positive shocks in government expenditures will be independent from financial periods whereas the reaction to negative shocks in government expenditures is influenced by financial periods, especially the period of recession. financial sector cannot improve real sector due to structural problems. increasing government authority, lack of competition space between public and private sector, allocating inefficient government spending have caused that financial sector cannot significant effect on economic real sector such as economic growth And in some cases we will see the negative impact of this sector.
    Keywords: Threshold Autoregressive, Government spending shock, financial cycle}
  • خدیجه دینارزهی، محمدنبی شهیکی تاش*، غلامرضا زمانیان

    مطالعه همروندی بازارهای مالی برای افزایش دقت کارایی استراتژی های معامله در بازارهای مالی نقش مهمی دارد. به دلیل وابستگی شدید اقتصاد ایران به بهای نفت و نیز نوسان نرخ دلار در بازار آزاد، بررسی تاثیر بهای نفت و نوسانات دلار بر عملکرد بازار سهام برای مدیریت سبد دارایی از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. در این پژوهش با بکارگیری تحلیل حوزه زمان-فرکانس، ضمن کشف همروندی میان بازارهای مالی، روندهای گردش سرمایه در بازار سهام تهران واکاوی می شوند. بدین منظور اثر نوسانات نرخ ارز و بهای سبد نفت اوپک بر شاخص کل بازار سهام تهران، و شاخص گروه های صنعت، بانک، خودرو، و فراورده های نفتی مورد مطالعه قرار می گیرد. نتایج این پژوهش نشان مید هد هر چه افق سرمایه گذاری طولانی تر شود این اثر تقویت شده و افزایش نرخ ارز موجب افزایش شاخص در جهت رونق بیشتر بازار می شود درحالیکه شاخص کل وابستگی ضعیفی با بهای سبد نفت اوپک نشان می دهد. به طوری کلی در افق سرمایه گذاری 4 الی 9 ماه افزایش نرخ ارز موجب تشویق سهامداران به معاملات بیشتر در بازار سهام می شود در حالی که در دوره و شرایط مشابه، افزایش بهای نفت به جز در گروه بانکی و گروه مواد نفتی، در سایر گروه ها موجب خروج پول از بازار سرمایه می شود.

    کلید واژگان: بازار سهام تهران, همروندی, تحلیل فرکانس-زمان, متغیرهای اقتصاد کلان}
    Khadijeh Dinarzehi, MohammadNabi Shahiki Tash *, Gholamreza Zamanian

    Study of the comovement between financial markets plays a crucial role in increasing the performance of trading strategies. Due to the strong dependence of Iran economy on oil prices and the fluctuation of the dollar exchange rate in the open market, it is very important to study these macroeconomic level factors on stock market performance for portfolio management. In this research, using time-frequency domain analysis, while discovering the interdependence between financial markets, capital turnover trends in Tehran stock exchange are analyzed and the effect of exchange rate fluctuations and the price of the OPEC oil basket on the indices including TEPIX, industry, banking, automobile, and oil products are studied. The results show that the longer the investment horizon, the stronger this effect is, and the increase in the exchange rate causes the index to increase in order for the market to prosper more, while there is a weak interdependence between TEPIX and oil price. During the investment horizon of 4 to 9 months, any increase in USD encourages shareholders to trade more, while in similar conditions, the increase in oil prices, except in the banking and the petroleum sectors, cause money to flow out of the market in other sectors.

    Keywords: Tehran Stock Exchange, Comovement, Time-Frequency Analysis, Macroeconomic Variables}
  • اعظم محمدزاده*، محمدنبی شهیکی تاش، کیانا زینتی
    معرفی

    بسیاری از سری های زمانی اقتصادی و مالی به ویژه قیمت های سهام مراحلی را گذرانده اند که به نظر می رسد رفتار آن ها در آن مراحل به طور قابل ملاحظه ای تغییر کرده است. علاوه بر این مطلب، توجه به ارتباط بین بازارهای مختلف به ویژه ارتباط بازارهای داخلی و بین المللی برای بررسی رفتار متغیرهای مختلف اقتصادی و سری های زمانی آن ها حایز اهمیت است. با وجود اهمیت بررسی رابطه بین سه متغیر قیمت نفت خام، قیمت طلا و شاخص قیمت سهام، متاسفانه در داخل کشور تاکنون مطالعات کافی در این مورد انجام نشده است.

    متدولوژی

    هدف اصلی این پژوهش، بررسی رابطه بین قیمت طلا، نفت و شاخص قیمت سهام بازار بورس اوراق بهادار تهران در تناوب ها و دامنه های زمانی مختلف است. بنابراین در این پژوهش همبستگی بین بازار سهام، نفت خام و طلا با چارچوب چندمتغیره بررسی شده است که در این چارچوب همبستگی تناوب های زمانی نیز در نظر گرفته شده است. علاوه بر این با توجه به اینکه مطالعات پیشین بیشتر بر اثرات نااطمینانی یک متغیر بر متغیرهای دیگر به صورت مجزا تاکید داشته اند و به بررسی اثرات هم زمان چندین متغیر بر متغیر دیگر نپرداخته اند در این مطالعه تلاش شده است ارتباط بین سه متغیر فوق، در قالب ارتباط هم زمان و با استفاده از تحلیل موجک بررسی شود. بعبارتی هدف اصلی این مقاله بررسی این مطلب است که آیا شاخص قیمت سهام بازار بورس تهران با قیمت دارایی های بین المللی نفت و طلا ارتباط دارد یا خیر؟ و آیا رابطه مقطعی بین سه متغیر مذکور در زمان های مختلف و مناطق مختلف زمانی تغییر کرده است.در راستای هدف مقاله، علاوه بر استفاده از تحلیل موجک و بررسی هم بستگی چندگانه[1]، از روش آزمون های علیت گرنجر و هم انباشتگی نیز استفاده شده است. به منظور بررسی هم انباشتگی از آزمون هم انباشتگی جوهانسون استفاده شده است.  متغیرهای استفاده شده در این پژوهش داده های روزانه سری های زمانی قیمت طلا، قیمت نفت خام و شاخص قیمت سهام بازار بورس تهران از ژانویه 2003 تا می 2016 است.

    یافته ها

    نتایج بدست آمده از این تحقیق (تحلیل های حاصل از نرم افزار R) بدین صورت است: 1- سه سری زمانی فوق، در سرتاسر دوره همبستگی معنی داری دارند. 2- رابطه بین بازار سهام در ایران و بازارهای بین المللی نفت خام و طلا در مقیاس های زمانی مختلف تغییر کرده است. 3- بر اساس نتایج هم بستگی موجک شاخص قیمت سهام و قیمت نفت خام، در تناوب های بالای 128 تا 1024 روز در تمام دوره (سال های 2003 تا 2016) همبستگی بالایی وجود دارد این موضوع نشان از هم بستگی موقت بین شاخص قیمت سهام و قیمت نفت خام است  که در کوتاه مدت نوسان می کند. 4- بر اساس نتایج هم بستگی موجک شاخص قیمت سهام و قیمت طلا، نواحی هم بستگی زیادی در تناوب های بالای 128 تا 1024 روز در کل دوره وجود دارد این موضوع نشان از هم بستگی موقت بین شاخص قیمت سهام و قیمت طلا است که در کوتاه مدت نوسان می کند.

    نتیجه

     بنابراین با توجه به نتایج این تحقیق می توان نتیجه گرفت دارایی نفت و طلا برای پوشش ریسک شاخص قیمت سهام مناسب نیستند و ساخت پورتفوی متشکل از این سه دارایی، پورتفوی مناسبی نیست چرا که تغییرات قیمت این متغیرها همبستگی معنی داری دارد. علاوه بر این موارد می توان نتیجه گرفت در دنیای واقعی عوامل دیگری بر شاخص قیمت سهام اثرگذارند که شناسایی آن ها و بررسی آن ها در تحقیقات آتی پیشنهاد می شود. [1] . Multiple wavelet coherence

    کلید واژگان: شاخص قیمت سهام, قیمت طلا, تحلیل موجک, هم بستگی چندگانه موجک}
    Azam Mohammadzadeh *, Mohammad Nabi Shahiki Tash, Kiana Zinati
    INTRODUCTION

    Many economic and financial time series, especially stock prices, have gone through stages in which their behavior seems to have changed significantly. This change in behavior in time series may be over time in terms of the mean value, variance, or covariance of the current values of the time series with its past values. Today, the analysis of a market separately from other markets is almost invalid and analysts need to conduct their analysis based on the relationships between different markets. In addition, it is important to pay attention to the relationship between different markets especially the relationship between domestic and international markets to study the behavior of different economic variables and their time series.  

    METHODOLOGY

    Oil, gold and stock markets are complex, time-varying, nonlinear and multivariate economic systems that are affected by various factors such as political, military, economic, and supply and demand factors. And these few studies have focused on GARCH, VAR,… econometric methods that are based on linear regressions. Despite the importance of examining the relationship between the three variables of crude oil price, gold price, and stock price index, unfortunately insufficient studies have been done in this country. Given that the time series of crude oil, gold prices, and stock price indices are a combination of components of different cycles, the relationship between these variables has changed over time, and examining these variables separately provides only partial and perhaps misleading information. Therefore, in contrast to previous research, the correlation between the stock market, crude oil and gold has been investigated with a multivariate framework, in which the correlation of time intervals has been considered. In addition, due to the fact that previous studies have emphasized the effects of uncertainty of one variable on other variables separately and have not examined the simultaneous effects of several variables on another variable, in this study, the relationship between the three variables has been investigated in the form of simultaneous communication using wavelet analysis. The main purpose of this study is to investigate the relationship between the price of gold, oil and the stock price index of the Tehran Stock Exchange in different periods and time periods. In other words, in this research, we seek to answer these questions  whether the stock price index of Tehran Stock Exchange is related to the price of international oil and gold assets and whether the cross-sectional relationship between the three variables has changed at different times and in different time zones. In line with the purpose of this article, in addition to using wavelet analysis and multiple correlation analysis, Granger causality and co-integration tests have also been used. The Johansson co-integration test was used to examine co-integration. The variables used in this research are daily time series data  of gold price, crude oil price and stock price index of Tehran Stock Exchange from January 2003 to May 2016.

     FINDINGS

    The results obtained from this research (from R software) are as follows: 1- The above three time series have a significant correlation throughout the period. 2- The relationship between the stock market in Iran and the international markets of crude oil and gold has changed at different time scales. 3- Based on the results of the wavelet correlation of stock price index and crude oil price, in periods higher than 128 to 1024 days in the whole period (2003 to 2016) there is a high correlation. This issue indicates a temporary correlation between stock price index and crude oil price that fluctuates in the short term. 4- Based on the results of the correlation between the stock price index and the gold price, there are large correlation zones at intervals above 128 to 1024 days throughout the period. This issue indicates a temporary correlation between the stock price index and the gold price, which fluctuates in the short term.    

    CONCLUSION

    Therefore, according to the results of this study, it can be concluded that oil and gold assets are not suitable to cover the risk of stock price index and building a portfolio consisting of these three assets is not a good  one because the price changes of these variables have a significant correlation. In addition, it can be concluded that in the real world, other factors affect the stock price index, which are suggested to be identified and studied in future research.

    Keywords: stock price index, Gold price, Wavelet Analysis, Multiple Wavelet Coherency}
  • فهیمه یزدانی، ماشاالله سالارپور*، محمدنبی شهیکی تاش، سامان ضیایی، حمید محمدی، محمود احمدپور برازجانی

    امروزه توجه به شاخص‌های زیست‌محیطی به‌عنوان یکی از مهم‌ترین رویکردهای تولید کشاورزی به شمار می‌رود. برای این منظور، شناسایی و اولویت‌بندی ، سنجش اثر، شدت حساسیت شاخص‌های زیست‌محیطی به تغییرات نهاده‌های شیمیایی در طی زمان لازم است. بر این اساس، هدف مطالعه حاضر، شناسایی و اولویت‌بندی نهاده‌های شیمیایی ‌بر شاخص‌های محیط‌زیستی محصول پسته در استان کرمان است. جامعه‌ آماری پژوهش شامل کارشناسان و افراد باسابقه جهاد کشاورزی استان کرمان بوده و 50 نفر به‌صورت هدفمند انتخاب ‌شده‌اند. برای اولویت‌بندی شاخص‌های زیست‌محیطی نهاده‌های شیمیایی مورد استفاده در باغات تولیدی پسته از روش فرایند تحلیل سلسله مراتبی فازی (روش چنگ) و با استفاده از نرم‌افزار MATLAB استفاده شد. نتایج نشان داد که آلودگی خاک ناشی از مصرف نهاده‌های شیمیایی از بیشترین اولویت برخوردار است. آلودگی آب ناشی از نهاده‌های شیمیایی در درجه دوم قرار دارد. آلودگی هوا ناشی از مصرف نهاده‌های شیمیایی در درجه سوم قرار دارد. میزان صادرات نهاده‌های شیمیایی و میزان ریسک‌گریزی در استفاده از کود شیمیایی از گزینه‌های انتهایی می‌باشند. با توجه به محاسبات انجام‌شده وزن نهایی هریک از شاخص‌های مدل با روش FAHP محاسبه شد. بر اساس یافته‌های مطالعه می‌توان پیشنهاد کرد که استفاده از کودهای ارگانیک در کنار روش‌های بیولوژیکی و طبیعی مبارزه با آفات در باغات پسته می‌تواند گزینه‌های جایگزین مرتبط آلودگی‌های محیط‌زیستی باشد.

    کلید واژگان: آلودگی آب, آلودگی خاک, آلودگی هوا, شاخص های زیست محیطی}
    Fahimeh Yazdani Mashallah Salarpour *, Mohammad Nabi Shahiki Tash, Saman ziaee, Hamid Mohammadi, Mahmoud Ahmadpour

    Today, paying attention to environmental indicators is considered as one of the most important approaches to agricultural production. For this purpose, it is necessary to identify and prioritize, measure the effect, the intensity of sensitivity of environmental indicators to changes in chemical inputs over time. The aim of this study is to identify and prioritize chemical inputs on environmental indicators of pistachio in Kerman province. The statistical population of the study included veteran experts of agricultural jihad in Kerman province. The sample consisted of 50 specialists who were purposefully selected. To prioritize the environmental indicators of chemical inputs used in pistachio orchards, the fuzzy hierarchical analysis process method (Chang method) was used. Findings of the study showed that soil contamination due to the use of chemical inputs has the highest priority. Water pollution caused by chemical inputs is in the second place. Air pollution caused by the use of chemical inputs is in the third degree. Exports of chemical inputs and risk aversion in the use of chemical fertilizers are the last ranking. It can be suggested that the use of organic fertilizers along with biological and natural methods of pest control in pistachio orchards can be alternative options related to environmental pollution.

    Keywords: Air pollution, Environmental indicators, Soil pollution, Water Pollution}
  • محمدنبی شهیکی تاش*، محمد راحتی

    هدف از این مطالعه هدف شناسایی واکنش نهاده ای بنگاه ها در قبال ریسک ناشی از نااطمینانی تقاضا با توجه به سطوح مختلف فناوری می باشد. در این تحقیق رفتار بنگاه های اقتصادی در بخش صنایع کارخانه ای کشور  از نظر ریسک پذیری و ریسک گریزی مورد بررسی قرارگرفته و چگونگی تاثیر آن بر دو نهاده ی نیروی کار و سرمایه آزمون و تحلیل شده است. بدین منظور، صنایع براساس کدهای دو رقمی ISIC با توجه به معیار سطوح فناوری به سه دسته تکنولوژی سطح  پایین (LT) ، تکنولوژی سطح متوسط (MLT) و تکنولوژی سطح بالا(MHT) تقسیم بندی شده و به روش پنل دیتا مورد بررسی قرار گرفته اند. نتایج تحقیق نشان میدهد که صنایعی با تکنولوژی سطح پایین که شامل صنایع مواد غذایی، تولیدمنسوجات، تولید پوشاک، محصولات چوبی، تولیدکاغذ و محصولات کاغذی هستند، در قبال ریسک ناشی از ناطمینانی تقاضا واکنش معنی دار و مثبت نشان می دهند و ریسک پذیر هستند در نتیجه نسبت افزایش موجودی سرمایه نسبت به نیروی کار بیشتر و صنعت نیز سرمایه بر است. اما برای  دو صنعت با تکنولوژی متوسط رو به پایین و تکنولوژی متوسط رو به بالا شرایط متفاوت است. صنایع MLT و صنایع MHT در قبال ریسک ناشی از نااطمینانی واکنش منفی و معنی دار نشان می دهند و در واقع ریسک گریز هستند و افزایش نا اطمینانی تقاضا، نسبت به کارگیری سرمایه به نیروی کار کمتر است.

    کلید واژگان: بنگاه های صنعتی, نااطمینانی تقاضا, تکنولوژی}
    Mohammad Nabi Shahiki Tash*, Mohsen Rahati

    The present paper aims to identify the input response of firms to the risks of demand uncertainty concerning the levels of technology. In this paper we examine panel data from1995 to 2018 and analyze the behavior of the manufacturing operating in the industry sector of the country from the prospect of risk taking and risk aversion and, its impact on the two inputs of labor and capital. To do this, the industries of Iran based on two-digit ISIC codes are divided into three categories of Low-level Technology (LLT), Moderate Level Technology (MLT) and High-level Technology (HLT) with respect to the level of technology. Research results show that low-tech industries that include food industries, textiles, garments, wood products, paper production, and paper products represent a significant and positive response to the risk of demand uncertainty and are risky. As a result, the ratio of increased capital to labor is higher and the industry is also expensive. But the situation is different for the other industries with a moderate to low technology and moderate to high technology. MLT industries and HLT industries show a negative and significant reaction to the risk of uncertainty and in fact, they are risk-averse, and the uncertainty of demand is higher and the ratio of the use of capital to labor is lower.

    Keywords: Uncertainty of demand, Labor demand, Capital demand, Manufacturing Industry}
  • محمدنبی شهیکی تاش، صدیقه علیزاده*

    این مقاله تحت منطق فازی چارچوبی تحلیلی با هدف ارزیابی رابطه بین فقر ، توزیع درآمد و رشد اقتصادی ارایه می دهد. نتایج نشان می دهد که ازتباط مثبتی میان رشد اقتصادی و فقر برقرار است. به عبارت دیگر رشد اقتصادی تاثیرات منفی بر کاهش فقر در ایران داشته است. نتایج محاسباتی مبتنی بر منطق فازی در ایران نشان می دهد که ایده آل ترین شرایط زمانی به وجود می آید که رشد اقتصادی به طور میانگین 8 درصد باشد و ضریب جینی نزدیک به 38.5 درصد است.

    کلید واژگان: فقر, توزیع درآمد, رشد اقتصادی, منطق فازی, رگرسیون فازی}
    Mohammadnabi Shahiakitash, Sedighe Alizadeh *

    Eliminating poverty and reducing income inequality is the most difficult task of economic policy making when considered with an economic growth. Therefore, the impacts of economic growth and development on income distribution largely depend on the growth model. Thus, determining an effect of economic growth on poverty is uncertain and relies on its country's growth pattern. The basic question of this paper which we are looking for is that have economic growth and income distribution had an impact on the poverty in Iran? To respond the question, we employed fuzzy regression for analyzing the variables relationship. The article also under the fuzzy logic presents an analytical framework at the aim of appraising the relationship between poverty, income distribution and economic growth. The results show that there is a positive relationship between the economic growth and poverty, in other words the economic growth has had negative impacts on the poverty reduction in Iran. Computational results based on fuzzy logic in Iran implies that the most ideal conditions come when the economic growth is 8 percent on overage and Gini coefficient is nearly 38.5 percent .

    Keywords: Poverty, Income Distribution, Economic growth, Fuzzy Logic, Fuzzy Regression}
  • فرخنده سلیمانی، محمدنبی شهیکی تاش*، غلامرضا زمانیان

    هدف محوری این مقاله بررسی ارتباط و اثرات چرخه های مالی بر چرخه های تجاری با تعریف نااطمینانی در مدل مورد نظر است. یکی از تکنیک های متناسب با شرایط عدم اطمینان در مدل، تکنیک میانگین گیری بیزی است. مطالعه حاضر به شناسایی عوامل نیرومند و شکننده موثر چرخه های مالی بر چرخه های تجاری در ایران طی دوره فصلی 1388:1 تا 1397:1 مبتنی بر میانگین گیری بیزی پرداخته است. متغیرهای مورد مطالعه تولید ناخالص داخلی، شاخص کل بورس اوراق بهادار تهران، متوسط هزینه یک مترمربع زیربنا، تسهیلات اعطایی جاری دولتی و غیردولتی، درآمدهای نفتی و پرداخت های جاری دولت می باشند. در این راستا ابتدا با فیلتر هودریک-پرسکات به استخراج چرخه ها پرداخته شده است. سپس برآورد 8 رگرسیون و میانگین گیری بیزی از ضرایب، نشان می دهد هر 5 متغیر توضیحی به عنوان مهم ترین عوامل موثر بر چرخه های تجاری در ایران شناسایی شده اند. همچنین مشخص شد که متغیرهای چرخه های شاخص بورس اوراق بهادار، تسهیلات و پرداخت های جاری دولت بر چرخه های تجاری اثر مثبت و متغیرهای چرخه های مسکن و درآمدهای نفتی بر شاخص چرخه های تجاری اثر منفی دارند. نتایج این تحقیق می تواند از منظر سیاست گذاری مورد استفاده برنامه ریزان حوزه اقتصاد کلان قرار گیرد.

    کلید واژگان: چرخه های تجاری, چرخه های مالی, مدل بیزینی (BMA), بازارهای مالی}
    Farkhondeh Soleimani, MohammadNabi Shahiki Tash *, Gholamreza Zamaniyan, Reza Z Zamani

    The main purpose of this study is to investigate the relationship and effects of financial cycles on economic growth cycles by using uncertainty in the model. One of the appropriate techniques in the model is the Bayesian Model Averaging.This study consider the strong affecting factors of the financial cycles on the economic growth cycles in Iran during period 2009 to 2018. The studied variables are GDP, Total Index of Tehran Stock Exchange, Average Cost per Square Meter, Govermental and nongovernmental Current Credit, oil Revenues and Government current payments.First, the cycles are extracted by using the Hodrick–Prescott (HP) filter.Then, the relationship between financial cycles and economic growth cycles is investigated using the Granger causality test. The results show bilateral causal relationship between the Variables Exception of current credit with economic growth cycles.Finally, estimation of eight regressions and Bayesian model averaging of the coefficients show that all five explanatory variables have been identified as the most important factors on the economic growth cycles in Iran.Also,we determine the variables of the Stock Exchange Index,current credit and current payments have the positive effect on the economic growth cycles, and the variables of the housing and oil revenues cycles have the negative effect on the economic growth cycles index. The results of this study can be used by macroeconomic planners from a policy viewpoint.

    Keywords: BMA, Business Cycles, financial market, financial cycles}
  • محمدنبی شهیکی تاش، مصطفی خواجه حسنی، مرتضی یعقوبی*

    انحصار و اثرات جانبی منفی دو جنبه شکست بازار هستند که بر عملکرد بازار تاثیر می گذارند. این مطالعه از رویکرد تعمیم یافته لایبنشتاین که چارچوبی برای سنجش عملکرد بازار با تکیه بر هزینه های رفاه اجتماعی قدرت بازار و ناکارآمدی محیطی است، استفاده میکند. برای ارزیابی رفاه گمشده، در یک رقابت ناقص اثرات آلودگی را بر عملکرد بازار درنظر می گیریم. هزینه نهایی و کشش قیمت تقاضا با یک تابع ترانسلوگ، قدرت بازار با شاخص های هرفیندال-هیرشمن و لرنر و ناکارایی زیست محیطی با استفاده از توابع فاصله در یک شرایط کورنو برای صنایع پرمصرف ایران در چهار سطح ISIC رقمی ارزیابی میشوند. نتایج نشان می دهد که هزینه های رفاه اجتماعی مثلث رفاه و رانت اقتصادی بسیار ناچیز است و مقدار کمی از هزینه های رفاه را دربرمیگیرد. ریخته گری غیر آهنی کمترین هزینه اجتماعی (1.03٪ از ارزش تولید آن) و صنایع سیمان ، آهک و گچ بیشترین هزینه اجتماعی (50.7٪ از ارزش تولید آنها) را تحمیل می کنند. صنایعی که قدرت بازار بیشتری دارند کمتر به محیط زیست توجه می کنند. در صنایع آلاینده ، از دست دادن رفاه به دلیل قدرت بازار نسبتا ناچیز است. با این حال ، هزینه نسبتا بالای رفاه اجتماعی به دلیل عدم کارایی محیط زیست ، ضرورت اخذ مالیات سبز برای کاهش اثرات سو را نشان می دهد.

    کلید واژگان: هزینه های رفاه اجتماعی, آلودگی محیط زیست, عملکرد بازار, صنایع انرژی بر, انحصار}
    MohammadNabi Shahiki Tash, Mostafa Khajehhasani, Morteza Yaqubi *

    Monopoly and negative externalities are two aspects of market failure that affect the market performance. This study extends the Leibenstein approach, a framework to measure the market performance, which evaluates the social welfare costs of market power and environmental inefficiency. To assess the deadweight loss, we capture pollution impacts, on the market performance in an imperfect competition. In doing so, we assess marginal costs and price elasticity of demand by a Translog function, market power by Herfindahl-Hirschman and Lerner indices, and environmental inefficiency by directional distance functions, at a Cournot competition for Iran’s energy-intensive industries at the four-digit ISIC level. Our results demonstrate that the social welfare costs of welfare triangle and economic rent are negligible and include a small amount of welfare costs. Non-ferrous foundry imposes the lowest social cost (1.03% of its production value), and cement, lime and gypsum industries impose the highest social cost (50.7% of their production value). Those industries with more market power pay less attention to the environment. In polluting industries, welfare loss, due to market power, is relatively negligible. However, relatively high cost of social welfare, due to environmental inefficiency, indicates the necessity of levying a green tax to reduce the adverse effects.

    Keywords: Social Welfare Costs, Environmental Pollution, Market Performance, Energy-Intensive Industries, Monopoly}
  • صدیقه علیزاده*، محمدنبی شهیکی تاش، رضا روشن

    هزینه های معاملاتی در بازارهای مالی نقش تعیین کننده ای در تعیین رفتار معاملاتی فعالان بازار، نقدشوندگی بازار و بازدهی دارایی ها دارد. در این مطالعه شاخص هزینه معاملاتی موثر هاسبروک (2009)، با استفاده از رویکرد گیبس بیزین و مدل رول و بهره گیری از داده های روزانه قیمت پایانی سهام در بورس اوراق بهادار تهران در بازه زمانی 1388 تا 1396 برآورد شده است. سپس با ورود دو نوع هزینه معاملاتی هاسبروک (cGibbs) و اختلاف قیمت پیشنهادی خرید و فروش (CSspread) و همچنین ریسک نقدشوندگی در مدل های سنتی قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای مبتنی بر مصرف، به تعدیل این مدل ها پرداخته شده است. نتایج بیان گر این است که ریسک مصرف ارایه شده در مدل این مطالعه قدرت محدودی در توضیح بازدهی مورد انتظار سهام دارد. اما ریسک نقدشوندگی تاثیر مثبت و معنی داری بر بازدهی مورد انتظار سهام دارد به طوری که با افزایش ریسک نقدشوندگی، بازدهی مورد انتظار سهام نیز افزایش می یابد. همچنین بررسی مدل ارایه شده نشان می دهد که هزینه های معاملاتی بر بازدهی مورد انتظار سهام نقش موثر و معنی داری دارد. به عبارتی این مطالعه به صورت نظری و تجربی از نقش موثر نقدشوندگی و هزینه های معاملاتی در قیمت گذاری دارایی ها حمایت می کند.

    کلید واژگان: هزینه معاملاتی, ریسک نقدشوندگی, ریسک مصرف, رویکرد گیبس بیزین}
    Sedighe Alizadeh *, Mohammad Nabi Shahiki Tash, Reza Roshan
    Introduction

    The capital asset pricing model (CAPM), developed by Markowitz (1952), Sharpe (1964) and Lintner (1965), explains stock returns based on the mean-variance framework. However, many researchers and practitioners have found that stock returns cannot be fully explained by the CAPM. This has led to further attempts to incorporate other aspects of stock into the CAPM. One of the most successful findings is the role of liquidity in asset pricing. Amihud and Mendelson (1986) were among the first to examine how the level of liquidity affects asset prices. Pastor and Stambaugh (2003) and Acharya and Pedersen (2005) also examined the role of the second moments of liquidity in asset prices. Other research works have been done in this area. In our study, we seek to make a liquidity adjustment to the consumption-based capital asset pricing model (CCAPM) and show that the liquidity-adjusted CCAPM is a generalized model of Acharya and Pedersen (2005). This aspect of CAPM has not been investigated in my country. So, the research is of novelty here. The study aims to show that the expected stock return is determined by both consumption risk (CR) and liquidity risk (LR). The latter (i.e., LR) has been defined as the covariance between transaction costs and consumption growth. In this study, the effective trading cost index of Hasbrouck (2009) was estimated using Gibbs Bayesian method and roll’s model with the daily data of the stock closing price in Tehran Stock Exchange during 2009-2010. Then, by including the two types of Hasbrouck trading cost and the bid-ask spread as well as the liquidity risk in the traditional consumption-based capital asset pricing models, adjustments are made in these models. The purpose is to show that the liquidity-adjusted CCAPM provides a better fit for the cross-sectional expected returns across various liquidity-based portfolios, while the traditional CCAPM fails to capture the liquidity effect. This study also seeks to show that the liquidity adjusted CCAPM is robust enough to include industry portfolios The model considered in this study is a generalized version of Acharya and Pedersen (2005) and suggests a novel source of liquidity risk which is the covariance between transaction costs and consumption growth. The question to arise is ‘Can the three channels of liquidity risk of Acharya and Pedersen (2005) be captured by the covariance between transaction costs and consumption growth?’ We try to enrich the literature that highlights the pricing of various systematic risks associated with consumption by showing the positive relation between stock returns and the sensitivity of transaction costs to consumption growth. Reviewing the literature, it seems this area has worked in advanced countries (Lettau and Ludvigson, 2001; Bansal and Yaron, 2004; Parker and Julliard, 2005; Yogo, 2006; Jagannathan and Wang, 2007; Savov, 2011; Boguth and Kuehn, 2013), while, in some country such as Iran, it has not been tried yet. The focus of this research is on the liquidity adjustment to the consumption-based pricing models, as an area that has attracted little attention in the literature. The research will add to the literature on asset pricing models in Iran by answering the following questions: -  Is there a significant and positive relationship between the expected stock returns and the expected transaction costs? -  Does liquidity-adjusted CCAPM have the power to explain the expected stock returns of Tehran stock exchange? -  Compared to the traditional CCAPM, can liquidity-adjusted CCAPM better explain the cross-sectional expected returns across various liquidity-based portfolios? - Does the increase in stock liquidity lead to lower stock returns (and vice versa)?   Also, the main research purposes are as follows: -  Investigating the impact of companies' expected returns through a factor called the liquidity systematic risk - Presentation of liquidity-adjusted CCAPM which is consistent with Tehran Stock Exchange, as a practical model to determine risk and return - Considering the liquidity risk as a covariance between transaction costs and the total consumption growth -  Testing the explanatory power of the theory in determining the rate of the expected return in Tehran Stock Exchange and examining the existence of a significant relationship between risk and return

    Methodology

    In this study, the liquidity-adjusted model is examined by means of a portfolio constructed on the basis of liquidity criteria and market characteristics. Based on the previous studies and the structure of the capital market in Iran, 20 portfolios were observed in the present study, and Liu and Strong’s (2008) approach was used to calculate the portfolio return. This model shows that the expected return on stocks is determined by the risk of consumption and the risk of liquidity. According to the study by Liu et al. (2016), the following two regressions are used to estimate the beta consumption and the beta liquidity in the present study: (1)   (2)  where  is the ratio of the residual of the returns in portfolio i to risk-free returns, ΔC refers to the growth in the consumption of non-durable goods and services, and  is the residual of the following regression:  (3)   where  is the transaction cost of the asset i in season t. Using the change in the transaction costs, , is because of the durability and stability of liquidity. In addition, beta liquidity can be directly estimated using transaction costs as follows:                     (4)   It should be noted that, in this study, Pooled GLS and Generalized Method of Moments (GMM) were used to estimate the regressions. However, considering the similar results yielded by these two methods, only the results of Pooled GLS are analyzed in this section. Comparative assessments between the liquidity-adjusted CCAPM model (6) and the traditional CCAPM (5) are performed using the following cross-sectional regressions:(5)  (6) where  refers to excess of portfolio p to risk-free returns in season t,  is the beta consumption,  is the transaction costs of portfolio p and  is the beta liquidity. Beta consumption is estimated through a time series regression of the excess return on consumption growth as in Equation (1). Beta liquidity is also estimated through the time series regression of liquidity changes on consumption growth as in Equation (2). Similar to the procedure applied in studies by Acharya and Pedersen (2005) and Lettau and Ludvigson (2001), beta consumption and beta liquidity are estimated over the entire sample period in this study.

    Results and Discussion

    In recent studies, transaction costs have been cited as a key measure of performance and a central role in financial markets. Also, transaction costs have been discussed in a non-liquidity way in many studies. However, transaction costs are considered as a determining factor in market liquidity and assets return. Given the importance of the role of transaction cost in financial markets, this study proposed an adjusted consumption-based capital asset pricing model and examined how this model is adjusted by transaction costs and liquidity risk. In this study, like Hasbrouck (2009), the researchers aimed at estimating the dynamic model of Roll (1984) in order to estimate effective transaction costs using daily ultimate prices of Tehran Stock Exchange. In other words, using Gibbs cost-effectiveness estimation, the initial analysis of the liquidity changes has been carried out, which is a new approach in the literature related to the Iranian capital market. In other words, using different proxies for transaction costs such as Hasbrouck’s (2009) effective transaction costs and estimated bid-ask spread based on the highest and lowest prices, liquidity-adjusted CCAPM is shown to be more appropriate for the expected cross-sectional returns through portfolios formed on the basis of liquidity criteria. However, the traditional CCAPM is unable to account for liquidity effects. Comparing the results of the adjusted CCAPM model with the traditional CCAPM model in explaining the stock return in the Iranian capital market shows that the explanatory power of the model in liquidity-adjusted CCAPM is 67% (when the transaction cost is based on CSspread) and 50% (when the transaction cost is based on cGibbs). But in the traditional CCAPM model, this explanatory power is 28% and 21% respectively. It means that the adjusted CCAPM can better explain the expected stock return in the Iranian capital market as compared to the traditional CCAPM. In this study, liquidity risk is expressed as the covariance between transaction costs and consumption growth. This is because the high sensitivity of transaction costs to fluctuations in consumption highlights the difficulty of converting investment funds into cash. The model presented in this study shows that neglecting the transaction costs and liquidity risk can lead to inaccurate estimation of the expected returns.

    Conclusion

    The results of this study show that traditional CCAPM underestimates the expected risk and return. This is a reason for the poor performance of the traditional model. In fact, the results of the study are in line with the results of previous studies. The consumption risk proposed in the model of this study has limited power to explain the expected stock return. But liquidity risk has a significantly positive effect on the expected stock return, so that, with no increase in liquidity risk, the expected stock return can increase. Furthermore, the analysis of the proposed model shows that the transaction costs have a significant effect on the expected stock return. In other words, this study theoretically and empirically supports the effective role of liquidity and transaction costs in asset pricing. According to the results, the adjusted CCAPM model is suggested as a more desirable model to estimate the returns in Tehran Stock Exchange. It is also suggested to evaluate other pricing models using transaction cost and liquidity risk in future research. This is because neglecting these two factors can lead to inaccurate estimates of expected returns. Moreover, the effect of other variables such as stock interest and growth on stock returns should be investigated.

    Keywords: Trading Costs, Liquidity risk. Consumption risk, Gibbs Bayesian Method}
  • مجتبی رستمی*، علی فرهادیان، محمدنبی شهیکی تاش، ابوطالب کاظمی

    نظریه های علمی شیوه ای از شناخت انسان می باشند. اختلاف اساسی این شیوه با سایر شیوه ها آزمون پذیری ادعاهای آن است. آزمون پذیری کمک می کند تا شناخت علمی از خطا پیراسته شود. در اقتصاد با استفاده از روش ها و مدل های اقتصادسنجی این شناخت ایجاد می شود. فروض مدل های اقتصادسنجی فروض کمکی نامیده می شوند. دو مشکل اساسی در اقتصادسنجی که آزمون پذیری را با چالش مواجه می کنند؛ نادیده گرفتن فروض کمکی و ساده انگاشتن معنی داری آماری می باشند. دویم (1904) بیان داشت که در صورت ناسازگاری فروض کمکی با واقعیت روش ابطال پذیری پوپر زیر سوال خواهد رفت. در پژوهش حاضر مسئله دویم در زمینه فرضیه بازارهای کارا (EMH) و ساختار داده های مالی مورد بررسی قرار گرفته است. در بخشی دیگری استفاده و تفسیر معنی داری آماری مطالعه شده است که معمولا با شاخصی به نام p -مقدار ارزیابی می شود. در حالی که p -مقدار می تواند یک متریک آماری مناسب باشد اما استفاده و تفسیر آن به شکلی نامطلوب صورت می گیرد. در نتیجه، برخی مجلات معتبر علمی،استفاده از p -مقدار را ممنوع کرده اند. برای استفاده مناسب از این معیار در روش شناسی اقتصادسنجی پیشنهادات انجمن آمار آمریکا مورد بحث واقع شده است. همچنین برای مقابله با نقش فروض کمکی آزمون های تصریح و توجه به ساختار داده ها ضروری است.

    کلید واژگان: اقتصادسنجی, ابطال پذیری, مسئله دوئم, معنی داری آماری, p-مقدار}
    Mojtaba Rostami *, Ali Farhadian, MohammadNabi Shahiki Tash, Abootaleb Kazemi

    Scientific theories are a way of knowing man. The main difference between this method and other methods is the testability of its claims. Testability helps to correct scientific knowledge of error. In economics, this knowledge is created by using econometric methods and models. Assumptions Econometric models are called auxiliary assumptions. Two fundamental problems in econometrics that challenge testability; ignoring auxiliary assumptions and statistically significant. The Duhem (1904) stated that if the auxiliary assumptions are inconsistent with the reality falsity method will be questioned. In the present study, the Duhem problem in the EMH and financial data structure has been investigated. In another section, the use and interpretation of statistical significance is studied, which is usually evaluated with an index called p < /em>-value. While the p < /em>-value can be a good statistical metric, it is often misused and misinterpreted. As a result, some reputable scientific journals have banned the use of p < /em>-values. To make good use of this criterion in the econometric methodology, the recommendations of the American Statistical Association in this field have been discussed. In order to deal with the role of auxiliary assumptions, it is necessary to specify tests and pay attention to the data structure.

    Keywords: Econometrics, Falsifiability, Duhem problem, Statistical significance, p-Value}
  • محمدنبی شهیکی تاش*، طلیعه ایزدپناه

    هدف این مقاله ارزیابی  ارتباط درجه تمرکز به عنوان یک متغیر ساختاری  و  تبلیغات  به عنوان  یک متغیر رفتاری در صنایع ایران بود. برای این منظور از  از داده های مربوط به کارگاه های صنعتی ایران براساس طبقه بندی بین المللی استاندارد صنایع (ISIC) در سطح کد های 4 رقمی طی سال های 1375 - 1392 استفاده شد. در این مقاله ارتباط U معکوس میان تمرکز و تبلیغات در صنایع ایران با استفاده از داده های پانل با اثرات ثابت مورد آزمون قرار گرفت. نتایج  دلالت بر وجود رابطه U معکوس بین تمرکز و شدت تبلیغات در صنایع کارخانه ای ایران داشت. علاوه بر این یافته های این تحقیق نشان داد که متغیرهای اندازه صنعت و حاشیه سود صنایع، بر شدت تبلیغات اثر معنی دار اما معکوس داشته اند.  در طی دوره مورد بررسی، یشترین شدت تبلیغات مربوط به  صنایع  تولید "صابون و مواد پاک کننده و لوازم بهداشتی و نظافت و عطرها و لوازم آرایش" و صنعت تولید "وسایل نقلیه موتوری" و صنعت تولید "وسایل خانگی"، بود..

    کلید واژگان: تبلیغات تمرکز, داده های پانل, ساختار بازار}
    MohammadNabi Shahiki Tash *, Taliye Izadpanah

    The purpose of this article was to evaluate the relationship between the degree of concentration as a structural variable and advertising as a behavioral variable in Iran's  manufacturing sector. For this purpose, data related to ISIC 4-digit activities of Iran's manufacturing sector for the period  1375-1392  was used. While  using panel data and fixed effects method, the inverse U relationship between concentration and advertising in manufacturing markets was tested. The results indicated that there was an inverse U relationship between concentration and intensity of advertising in Iran's manufacturing industries. In addition, the findings of this study showed that size of market and profit margins had a negative significant effect on the intensity of advertising. During the period under review, the highest intensity of advertisements occurred in "soap and detergents and sanitary ware and cleaning and perfumes and cosmetics" ;  "motor vehicles" and  "home appliances" industries.

    Keywords: Advertising, Concentration, Panel Data, Market Structure}
  • محمدنبی شهیکی تاش*، هانیه موسوی، مصطفی خواجه حسنی

    کمبود آب در ایران یکی از عوامل محدود کننده اصلی توسعه فعالیت های اقتصادی در دهه های آینده به شمار می رود. از اینرو هدف اصلی این تحقیق برآورد تابع تقاضای آب در صنایع کارخانه ای ایران است، بدین منظور از تابع هزینه ترانسلوگ استفاده گردیده است. داده های به کار رفته در این تحقیق مربوط به صنایع کارخانه ای ایران در طی سال های 1383 تا 1396 می باشد. نتایج حاصل از برازش مدل نشان می دهد که، همه کشش های جزیی آلن علامت صحیح و مورد انتظار منفی را دارند. به عبارت دیگر رابطه معکوس بین قیمت و مقدار تقاضا در آنها نشان داده می شود. همه کشش های قیمتی علامت صحیح و مورد انتظار منفی را دارند و مقدار کشش قیمتی تقاضا برای نهاده آب از لحاظ قدرمطلق بیش از بقیه نهاده ها است. به عبارت دیگر حساسیت تقاضای نهاده آب به تغییرات قیمت بیشتر از بقیه نهاده ها است. نهاده های انرژی، سرمایه و نیروی کار در رده های بعدی قرار دارند. قدر مطلق مقدار عددی کشش های قیمتی خودی همه نهاده ها کمتر از یک بوده و بنابراین می توان گفت که تقاضا برای همه نهاده ها بی کشش است. مقادیر کشش جانشینی موریشیما(MSE) نشان می دهد که کشش نسبت عوامل آب- نیروی کار- انرژی و سرمایه-کوچکتر از یک بوده و همه آنها دارای علامت مثبتند. به عبارت دیگر نهاده ها دارای رابطه جانشینی اند. براساس یافته های تحقیق و با توجه به اینکه کشش قیمتی نهاده آب حدودا یک است،

    کلید واژگان: تابع تقاضای شرطی آب, صنایع کارخانه ای, موریشیما}
    HANIYE MOSAVI, MOSTAFA KHAJE HASANI

    Water shortage in Iran is one of the main limiting factors for the development of economic activities in the next decades. Therefore, the main purpose of this study is to estimate the water demand function in Iran's manufacturing industries. For this purpose, the Translog Cost Function has been used. The data used in this research are related to Iran's manufacturing industries during the years 2002 to 2017. The results of model processing show that in all Allen partial elasticity has the correct and expected negative sign. In other words, the inverse relationship between price and demand for water in terms of absolute value is greater than other inputs. In other words, the sensitivity of water input demand to price changes is higher than other inputs and energy, capital and labor inputs are in the next. The absolute value of the numerical value of the price elasticity of all inputs is less than one, therefore it can be said that demand for all inputs is inelastic. The Morishima elasticity of substitution indicate that the tensile ratio of water, labor, energy and capital factors is less than one and all of them have a positive sign. In other words, inputs have a substitution relationship. Based on the research findings and considering that the price elasticity of water input is about one, it seems that price policies will not have an effect on reducing demand and saving water or will be very low.

    Keywords: Conditional water demand function, Manufacturing Industries, Morishima}
  • صدیقه علیزاده، محمدنبی شهیکی تاش*، رضا روشن

    هدف این مطالعه برآورد معیار اختلاف قیمت پیشنهادی خرید و فروش با استفاده از داده های روزانه و به کاربردن این معیار به عنوان پراکسی برای هزینه های معاملاتی است. در ادامه با استفاده از این نوع هزینه های معاملاتی و ریسک نقدشوندگی به تعدیل مدل قیمت گذاری دارایی سرمایه ای مبتنی بر مصرف پرداخته می شود. به منظور انجام آزمون های تجربی، داده های روزانه از 47 شرکت پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران و برای دوره 1388 تا 1396 جمع آوری می گردد. پژوهش مبتنی بر بیست پرتفوی است؛ که براساس معیارهای نقدشوندگی لیو، حجم معاملات، اندازه و گیبس ساخته می شود. نتایج این مطالعه نشان می دهد که مدل قیمت گذاری دارایی سرمایه ای مبتنی بر مصرف سنتی عملکرد ضعیفی در توضیح بازدهی سهام مقطعی دارد و مدل CCAPM تعدیل یافته نسبت به مدل سنتی بخش بزرگتری از تغییرات بازدهی را توضیح می دهد. همچنین نتایج نشان می دهد که ورود متغیرهای هزینه معاملاتی و ریسک نقدشوندگی منجر بهبود عملکرد مدل CCAPM می شود.

    کلید واژگان: CCAPM سنتی, CCAPM تعدیل شده با نقدشونگی, ریسک نقدشوندگی, اختلاف قیمت پیشنهادی خرید و فروش}
    Sedighe Alizadeh, MohammadNabi Shahiki Tash *, Reza Rosahan

    This study aims to estimate the bid-ask spread criterion based on the daily highest and lowest prices and to imply this criterion as a proxy for transaction costs. Then, using this type of transaction costs and liquidity, the consumption-based capital asset pricing model is modified. To perform experimental tests. Daily data is collected from 47 companies accepted on the Tehran Stock Exchange and for the period 2009 to 2018. This study is carried out on 20 portfolios formed based on liquidity criteria Liu (2006), DVOL, Size, and Gibbs. The results of this study show that the capital asset pricing model based on traditional consumption has a poor performance in explaining the return on cross-sectional stocks and liquidity-adjusted CCAPM can explain the bigger portion of cross-sectional return changes compared to the traditional CCAPM model. Also, the results show that the entry of trading cost variables and liquidity risk leads to improved CCAPM.

    Keywords: Traditional CCAPM, Liquidity-Adjusted CCAPM, Liquidity Risk, Bid-ask spread}
  • صدیقه علیزاده*، محمدنبی شهیکی تاش

    نقدشوندگی از مهم ترین جنبه های توسعه بازارهای مالی و یکی از عوامل ریسک دارایی های مالی به شمار می رود. در این مطالعه نیز از ریسک نقدشوندگی به عنوان عاملی تاثیرگذار بر قیمت گذاری دارایی همچنین برای تعدیل مدل اپستین-زین سنتی استفاده می شود و عملکرد این مدل در برابر مدل های قیمت گذاری دارایی مبتنی بر مصرف سنتی مورد ارزیابی قرار می گیرد. به منظور تعدیل مدل اپستین-زین در این مطالعه عوامل نقدشوندگی لیو (2006)، نرخ گردش سهام، گوپالان و همکاران و گیبس به کار گرفته شده و داده های مورد استفاده نیز مربوط به 48 شرکت بورس اوراق بهادر تهران از فروردین 1388 تا اسفند 1396 است. نتایج بیانگر این است که مدل تعدیل شده،  تعدیل شده مقطعی بالاتری نسبت به مدل قیمت گذاری دارایی سرمایه ای مبتنی بر مصرف سنتی (CCAPM) و مدل اپستین-زین سنتی دارد و نشان دهنده این است که نقدشوندگی عامل ریسک معنی داری است و قدرت توضیح دهندگی قابل توجهی را به مدل اضافه می کند. بنابراین در کل نتایج این مطالعه نشان می دهد که ریسک نقدشوندگی یک عامل قیمت گذاری است و ورود آن به مدل های قیمت گذاری منجر به بهبود عملکرد مدل می شود.

    کلید واژگان: ریسک نقدشوندگی, مدل اپستین, زین, مدل CCAPM سنتی, تعدیل شده}
    Sedighe Alizadeh *, Mohammad Nabi Shahiki Tash

    Liquidity is one of the most important aspects of development in financial markets and oneof the risk factors of financial assets. In this study, liquidity risk is also used as a factor tomodify the Epstein-Zin model, and its performance is evaluated against traditionalconsumption-based asset pricing models. In order to adjust the Epstein-Zin model in thisstudy, the liquidity factors of Liu (2006), Turnover ratio, Gopalan and cGibbs have beenapplied and the used data are for 48 stock companies from 2009 to 2017. The resultsindicate that the adjusted model has a higher adjusted- than the traditional consumptionbasedcapital asset pricing model and the traditional Epstein-Zin model, and indicates thatliquidity is a significant risk factor and adds a significant explanatory power to model.Thus, overall, the results of this study show that liquidity risk is a pricing factor and itsincorporation into pricing models leads to improved model performance.

    Keywords: liquidity risk, Epstein-Zin model, the traditional CCAPM- adjusted}
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • دکتر محمدنبی شهیکی تاش
    شهیکی تاش، محمدنبی
    استاد تمام اقتصاد، دانشگاه سیستان و بلوچستان
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال