فهرست مطالب محمدجواد شریعت باقری
-
این شماره از دو فصلنامه، در آستانه اولین سالگرد درگذشت استاد فقید دکتر جعفری لنگرودی، به آن روح فرهیخته و پرتلاش تقدیم می شود. دکتر جعفری لنگرودی متعلق به نسلی است که در میانه دوران قدیم و جدید به سمت دانش های نوین روی آوردند. پیش از تاسیس نظام های جدید آموزشی و به ویژه پیش از تاسیس دانشگاه ها، مرکز و محل علم و دانش، مدارس حوزوی بود که به تعلیم و تعلم علوم اسلامی مشغول بودند. البته در دوران قاجاریه و در زمان صدارت میرزا تقی خان امیرکبیر نیاز به «علوم جدیده» احساس شده بود و آن وزیر با تدبیر، دارالفنون را که به معنای محل آموزش صنعت ها و هنرها است تاسیس کرده بود. باز البته قرن ها پیش در روزگار سلجوقیان، خواجه نظام الملک طوسی در اصفهان، بغداد، نیشابور، آمل، قاهره، بلخ و هرات دانشگاه هایی ساخته بود که به نظامیه مشهور شدند و[1] از این نظامیه ها نوابغ بزرگی سربرآوردند؛ از محمد غزالی که در همان روزگار خواجه نظام الملک به استادی نظامیه مشغول شد تا سعدی شیرازی[2] و شهاب الدین سهروردی و بزرگان دیگری که از دانش آموختگان این مدارس بودند.
معارف نظامیه ها معارف اسلامی بود و معارف اسلامی بر محور «منقول» یعنی آیات قرآنی و روایات و فقه شافعی می چرخید و تکیه می کرد. اما دروس معقول یعنی فلسفه و حکمت را هر چند فارابی و شیخ الرییس و حکمت گرایان به میدان آورده بودند ولی تنها یک قرن پس از بوعلی سینا، اندیشه اشعری میدان را تنگ کرد و محمد غزالی و تابعان فکری او تا توانستند بر فلاسفه و علوم عقلی تاختند و ابن سینا و فارابی را به دلیل پیروی از فلسفه یونانی تکفیر کردند و مدافعات ابن رشد نیز به جایی نرسید و بدین ترتیب، علوم و معارف جهان اسلام منقول و منقول تر شدند. البته، یک بار دیگر، در قرون بعد نوابغی چون خواجه نصیرالدین طوسی دوباره به علوم عقلی و اشارات بوعلی سینا روی آوردند. اما مخالفت با فلسفه و فیلسوفان علوم عقلی مستقل ایجاد نکرد. باز در دوران صفویه با پدیدار شدن میر فندرسکی، میرداماد و صدرالمتالهین، حکمت گرایان جان تازه یافتند و این درست در روزگاری بود که دکارت در فرانسه به طرح اندیشه های مبتنی بر عقل محض مشغول بود. ولی حکمت، همچنان در دایره معارف دینی و اسلامی جای می گرفت. در ادوار بعدی، یعنی روزگار قاجار تا روزگار نوجوانی دکتر جعفری لنگرودی به برخی علما و دانشمندان وصف «جامع معقول و منقول» می دادند؛ یعنی آنان که علاوه بر تسلط به علوم منقول، از دانش حکمت نیز برخوردارند.
دکتر جعفری لنگرودی را می توان در زمره علمای «جامع معقول و منقول» دانست و از نسلی بود که در نوجوانیشان دانشگاه جدید تاسیس شده بود و چون نمی توانست از «علوم جدیده» و به ویژه دانش جدید حقوق بی اطلاع بماند رو به دانشگاه آورد و در قانون مدنی، که از عمر تدوین آن چند سالی نمی گذشت، فرو رفت و از آن رهگذر به کاوش در شاخه های مرتبط پرداخت.
دکتر لنگرودی به دلیل تسلط و اشراف بر فقه، دایما در اندیشه تطبیق آموزه های فقهی با حقوق جدید بود. او در عین تمرکز بر حقوق خصوصی و حقوق مدنی، به ادبیات، شعر، فلسفه و کلام توجه داشت و مایل بود تا در هر بحثی از بحث ها سخنی نو و ابتکاری تازه مطرح کند تا یک روایتگر و شارح ساده آثار گذشتگان نباشد. او در کتاب «علم حقوق در گذر تاریخ» به یک مسیله راهبردی اشاره می کند و آن اینکه آیا اساسا چیزی به نام «حقوق ایران» وجود دارد؟
«بارها عنوان حقوق فرانسه را شنیده اید اما حقوق کشور نیجریه یا آفریقای جنوبی یا استرالیا یا عربستان را نشنیده اید؛ تفاوت را از کجا باید جستجو کرد؟ فقط قوانین موضوعه هر کشور را نمی توان حقوق آن کشور خواند وگرنه نیجریه هم برای خود قوانین دارد، دادگاه ها دارد، رویه قضایی دارد، دانشکده حقوق دارد. افغانستان هم همه این امور را دارد ولی حقوق افغانستان آیا وجود دارد؟ آیا حقوق مالزی یا حقوق اندونزی یا حقوق کشور کوچک فیجی هم وجود دارد؟ جواب منفی است. آیا در کشور بزرگ ایران، در حال حاضر، چیزی به نام «حقوق ایران» وجود دارد نظیر حقوق فرانسه؟»[3]
سپس توضیح می دهد که پیشینیان «فکرهای حقوقی» ارایه نمی کردند و در مواردی هم که بحث های جالب توجهی مطرح کرده اند «چیزی گفته و رد شده اند» و با این فکرها «می توان تصور حقوق اسلام را کرد اما تصور حقوق ایران را نمی توان کرد». [4]
در واقع منظور دکتر لنگرودی از حقوق ایران، مکتب حقوقی ایران است؛ یعنی درست است که در ایران قانون و رویه قضایی و دادگاه و ساختارها وجود دارند اما مجموعه این قوانین و ساختارها چنان نیست که تصور کنیم یک مکتب و تفکر حقوقی به عنوان حقوق ایران وجود دارد.
روشن است که این سخن، سخن درستی است؛ نه تنها نظام حقوقی ایران ویژگی های یک مکتب حقوقی را ندارد بلکه آنچه که هست تلفیق آشفته ای از نظام های حقوقی جدید و فقه سنتی است که حتی قاصر از آن است که بتواند یک نظم حقوقی موفق و کارآمد ارایه نماید چه رسد به آنکه مکتب حقوقی جدیدی ایجاد کرده باشد.
سازگار کردن فقه و حقوق در یک سامانه منسجم نیاز به جراحان چیره دستی داشته که هم با حقوق جدید و هم فقه سنتی آشنایی دقیق و بنیادین داشته باشند. برگرفتن پاره ای از آنچه که در فقه آمده و پیوند زدن آن با آنچه که در حقوق جدید مطرح است ملغمه معیوبی را به دست می دهد که نمی تواند موفق و موثر باشد. دکتر لنگرودی خود می توانست از کسانی باشد که به مسایل راهبردی فقه و حقوق توجه کنند. اما مسایل راهبردی اصولا در مبانی حقوق عمومی، ساختار قوا، قانون اساسی، حقوق بین الملل نهفته اند و چندان به مقررات حقوق خصوصی و مدنی ارتباط ندارند.
[1]. هر چند این دانشگاه ها نیز اولین دانشگاه های ایرانیان نبودند. ایرانیان در زمان ساسانیان در خطه خوزستان دانشگاه جندی شاپور بنا کرده بودند که به فلسفه وطب و علوم زمان می پرداخت و سابقه 1750 ساله آن مرکز مهم علمی در سال 2017 در سوابق یونسکو ثبت شده است.
[2]. سعدی در گلستان خویش به تحصیل در آنجا و دریافت مستمری دانشجویی و تحصیل شبانه روزی اشاره کرده است:مرا در نظامیه ادرار بود / شب و روز تلقین و تکرار بود.
[3]. علم حقوق در گذر تاریخ، گنج دانش، 1387، ص. 52.
[4]. ص. 54 -
حقوق ایران به سمت ذوقی شدن پیش می رود. نشانه این مدعا آراء تحول گرای دادگاه هاست. آراء دادگاه ها به اعتباری، بر دو قسمند: قسمی که در انبوه قوانین گوناگون مبهم و ناهمساز، با همه ضعفها و قوتهایشان مشغول حل مسایل و فیصله مرافعات هستند. قسم دیگری که برای خروج از بن بستها یا حل مشکلات یا هر دلیل دیگر در پی تحول و ابتکار برآمده اند. این آراء دسته دوم می خواهند و می توانند تحول ایجاد کنند. اما آیا هر تحولی مطلوب است؟ آن قاضی که شخصی را به عنوان مجازات به یک ماه شستشوی مردگان محکوم می کند می خواهد تحول بیافریند. چنین تحولی اگر اتفاق بیفتد البته رو به قهقراست. اما بر چه اساسی در مورد سمت و سوی آراء قضایی یا حقوق ایران قضاوت می کنیم؟ پاسخ این است که همه دانشها از جمله دانش حقوق متکی و مبتنی بر پایه ها و ستونهای اساسی هستند. آن چه این پایه ها را تخریب می کند طبیعی است که دانش حقوق را از بین می برد ولی آن چه آنها را استوارتر و برجسته تر می سازد به توسعه حقوق کمک می کند.اما منظور از ذوقی شدن چیست و چرا حقوق ایران به سمت ذوقی شدن پیش می رود؟ ذوقی شدن یعنی این که به جای وقوف بر اصول و بنیادهای حقوقی و تعهد به رعایت آنها، ذوق مجریان تکیه گاه تصویب و اجرای قوانین شود. یعنی قاضی و غیر قاضی قوانین را نه بر پایه بنیادهای دانش حقوق که بر پایه ذوق شخصی و بدتر از آن، مصلحتهای شخصی، گروهی یا سازمانی تفسیر و اجرا کند. اگر دیوان عدالت اداری رای بدهد که فلان مقام دولتی باید از میان مستخدمان دولت باشد مجریان امور بی آن که مستخدم دولت را به آن مشاغل بگمارند «مشکل را به گونه ای حل می کنند». یعنی داستان، داستان حل مشکل است. بنابراین، اگر بنیادهای یک ساختمان باید از آهن یا بتون باشد می توان از چوب کبریت استفاده کرد تا «مشکل حل شود».اما چرا اصول نادیده گرفته می شوند؟ یکی از دلایل علمی آن قطعا این است که پایه و مبانی استنباط احکام شرع با قوانین عادی عرفی مخلوط شده اند و بسیاری از نابسامانیها معلول اختلاط میان اینهاست. حقوق کنونی ایران از یک سو از آموزه های فقهی الهام می گیرد و از سوی دیگر، در کلیت آن و در ساختارهای اساسی، بازتاب تجربه هایی است که در کشورهای دیگر و سرزمینهای دیگر رخ داده و نمی توان بی دانستن فلسفه ها و پایه های دانش حقوق نظام حقوقی ساخت.اگر دست اندرکاران امور قانون گذاری و قضایی در دهه های گذشته نتوانسته اند تلفیق درست، معنادار و کارآمدی میان فقه و حقوق برقرار کنند برای آن بوده که از پایه های دانش حقوق و مقتضیات آن آگاه نبوده اند و روز به روز نیز کسان ناآگاه تری در مجاری تصمیمات قانونی و قضایی قرار گرفته اند. در نظام قانون گذاری، مجلس شورای اسلامی بی آن که متکی بر قواعد و اصول باشد به طور روزمره مشغول وضع قانون «برای حل مشکلات» است. این وضعیت قانون گذاری البته قضات را با معجونی ناهمگون و ناسازگار مواجه می کند و آنان نیز به نوبه خود «شریک الاذواق» قانونگذار می شوند و بر ذوق خویش رای می دهند و «حل مشکل می کنند». در این میان و در گیرودار انبوه مشکلات فزاینده، اکنون نگاه ها به سمت و سوی ابتکارات و تحولات پیش می رود. ابتکارات و تحولات ذوقی نیز پی در پی می آیند و بنیانها را فرو می ریزند و کار را سخت و سخت تر می کنند. اکنون اگر به شایع ترین و مبتلا به ترین مسایل حقوقی کشور نگاه کنیم گویی اولین بار است که دادگاه ها با آنها مواجه می شوند. از مسایل شکلی، ماهوی، حقوقی، کیفری و اداری به هر مسیله ای نگاه کنیم همه چیز در ابهام و اشکال است: خسارت تاخیر تادیه، اعتبار اسناد، ادله اثبات، خسارت مازاد بر دیه، داوری، شرایط استخدام و...اگر منظور از نظام حقوقی مجموعه حقوقی دارای انسجام باشد که اجزای آن با هم کار کنند و کارآمد باشند، ساختن چنین نظام حقوقی کار آسانی نیست و پیوند اجزای ناهم گون نه تنها نظام نمی سازند بلکه در مواردی یک دیگر را پس می زنند. آراء دادگاه ها چنان است که گویی قانون وجود ندارد؛ واقعا هم نظام قانون گذاری سرگردان است.
-
مقالات این شماره از «دوفصلنامه» همگی به افتخار و احترام استاد اندیشمند دکتر ناصر کاتوزیان تهیه شده تا همزمان با هشتمین سالگرد درگذشت آن حقوق دان نامور منتشر شود که البته اکنون با کمی تاخیر به انجام رسیده است. ابتکار تقدیم این شماره به استاد را مدیر مسوول محترم نشریه مطرح کرده اند و جناب آقای دکتر حسن محسنی عضو محترم هیات علمی دانشکده حقوق دانشگاه تهران، بار برنامه ریزی و نظارت بر تدوین مقالات را به عهده داشتند که شایسته است از هردو استاد و نیز همه داورانی که مقالات را داوری کردند سپاسگزاری کنیم.باری، استاد دکتر کاتوزیان از چهره های درخشان حقوق ایران و پر تلاش ترین مولف موفق بویژه در حوزه حقوق مدنی و حقوق خصوصی ایران است. به یاد دارم که زمانی در سالهای پایانی عمر گفتند که «خودم هم نمی دانم که چگونه توانسته ام نزدیک به 45 اثر نسبتا پرحجم حقوقی تالیف کنم و با خود فکر می کنم که تنها ورق زدن اوراق این کتابها مدتها وقت لازم خواهد داشت». و این را البته از تواضع اشاره نکردند که آن هم آثاری که در عالی ترین سطوح دقت و استقراء و پژوهش است. اکنون وضع به گونه ای است که هیچ پژوهش حقوق خصوصی در حقوق ایران نمی توان تصور کرد که از آثار دکتر کاتوزیان بی نیاز باشد.به هر حال، تلاش دکتر کاتوزیان برای پرورش و گسترش حقوق جوان ایران انجام شد و آثار و ثمرات ارزشمند خود را بر جا گذاشت. گامهای بلندی که در دهه های اخیر استادان بعدی برداشته و برمی دارند مرهون پایه هایی است که استادان گذشته به پا کرده اند. واقعیت این است که حقوق ایران هنوز بسیار جوان و نیازمند اندیشه هاست. اثبات این مدعا دلایل طولانی و فلسفی نمی خواهد. اگر بخواهیم بدانیم که در دانش ساخت خودرو در کجا هستیم باید خودروهایی را که می سازیم ببینیم. اگر بخواهیم دانش ساختمان سازی یا راهسازی یا داروسازی خود را ارزیابی کنیم باید ببینیم که ساختمانها و راه ها و داروهایمان چگونه است. حقوق هم همین طور است. باید ببینیم که دادسراها و دادگاه ها و دیوانها و قانونها چگونه اند.البته چون در جهان نسبیها و نسبیتها زندگی می کنیم باید ببینیم خود را با چه تاریخها و چه جغرافیاهایی مقایسه می کنیم. هیچ تردیدی وجود ندارد که وضع روزگار ما بسیار بهتر از دوران قبل از مشروطه است و هیچ شک نیست که ما اکنون از دانشی به نام دانش حقوق برخوردار شده ایم. شک نیست که نهادها و تاسیسات پیشرفته حقوقی و قانونی داریم: دیوان عالی کشور، دیوان عدالت اداری، دادگاه های بدوی و تجدید نظر، تفکیک قوا، حقوق اساسی، قانون اساسی و قوانین آیین دادرسی مدنی و کیفری و مانند اینها. همه این نهادها و تاسیسات فلسفه هایی دارند که در سرزمینهای دیگر پیدا و بارور و معنی دار شده اند و کارآمدی دارند. اکنون اگر آمده ایم و این خودروها و هواپیماهای پیشرفته را وارد کرده ایم باید کار با آنها را بدانیم. نمی توان یک هواپیما را به راننده یک خودرو سواری یا یک مکانیک موتورسیکلت داد و انتظار داشت که آنها را برانند یا تعمیر کنند. کارکرد موفق این تاسیسات موکول به آن است که دست اندرکاران آنها از آن مبانی و فلسفه ها باخبر باشند و بدانند که این دستگاه حقوق و دادرسی چگونه روشن می شود و چگونه به راه می افتد و چگونه کار می کند.اگر از دستاوردهای سرزمینهای دیگر در ساخت هواپیما ها و موبایلها و ماهواره ها و قطارها و کشتیها بهره می بریم و تلاش می کنیم تا آنها را بتوانیم بسازیم الزامات کار با آنها را نیز باید بدانیم. دانش حقوق به سرعت در حال توسعه و گسترش است. برخی دولتهای مدرن آن قدر سازمان و سامان پیدا کرده اند که دستگاه حکومت و ادارات آنها خود به خود و بدون آن که موقوف به اراده افراد باشد در حال چرخش و تحول و توسعه است. در چنین سیستمی دیگر لازم است که «پیران خردمند و با تجربه» اوضاع را به دست بگیرند. جوانان سمتهای نخست وزیری و وزارت و دولت را به عهده دارند چرا که دیگر لازم نیست که کارهای مهمی انجام بدهند. قطاری به راه افتاده و حتی بی راننده مسافران را به مقصد می رساند. به این نکته باید توجه کنیم که ارایه ابتکار و خلاقیت کار آسانی نیست و تحولات اساسی اجتماعی و توسعه، بویژه اگر قرار باشد الگوهای جدید ارایه کند، بیش از آن که در گرو دانشهای فنی و تجربی باشد مستلزم تقویت شاخه های علوم انسانی و بویژه فلسفه و حقوق است. دانش حقوق صرفا مجموعه مطالب موجود در کتابهای حقوقی نیست بلکه تحقق عینی و واقعی و خارجی یافته های حقوقی است. البته تا زمانی که آثار حقوقی فراوان یافت نشود به بیرون تراوش نمی کند و آن چه در بیرون می تراود همه آن چیزهایی نیست که در کتابها هست. پس آن آثار باید چنان افزون شوند که طراوت آن چه به بیرون می تراود مشام جان را تازه کند و از یک جامعه بیگانه از حقوق، یک جامعه حقوقی بسازد. جامعه حقوقی یعنی جامعه ای که بر مدار حقوق می چرخد، حقوق در آن رایج و روان است. سکه رایج آن جامعه، حقوق است و همه جا از حقوق سخن می گویند. این را هم البته باید اذعان کنیم که جامعه های حقوقی فراوان نیستند. قطعا بیش از نیمی از کشورهای جهان در آرزوی حقوقی شدن هستند. آنها هم که حقوقی شده اند به یکباره و یکشبه نشده اند. چند قرن از آغاز دوران مدرن گذشته است و اکنون از دوران پسامدرن سخن می گویند. یک مشکل اساسی در کشورهای «در آرزو» این است که گمان می کنند که در دوران پسامدرن هستند.ارزش مهم کار دکتر ناصر کاتوزیان حجم کارهای اثرگذار اوست که یک تنه کار ده ها حقوق دان زبده را به عهده گرفت. روانش شاد باد.
-
مساله نقد آراء قضایی چند سالی است که مورد بحث محافل حقوقی و قضایی است و اوضاع و احوال، حکایت از نوعی نابسامانی در آراء قضایی دارد؛ یعنی ظاهرا چنین که پیداست آراء دادگاه ها به اندازهای اشکال پیدا کردهاند که باید برای بیان ایرادها و اشکالهای آنها جلسه گذاشت و کتاب تالیف کرد و آنها را نقد کرد. البته آراء دادگاه ها برای اینکه خوب فهمیده شوند نیاز به تجزیه و تحلیل دارند و این کاری است که در کشورهایی که نظام حقوقی و قضایی موفق و کارآمدی دارند معمولا و مرتبا انجام میشود اما اینکه تصور کنیم که آراء دادگاه ها آنقدر آکنده از ایرادهای نگارشی، شکلی و ماهوی است که باید نشست و ایرادهایشان را گفت و نوشت، داستان دیگری است. اما این یک واقعیت است که دادنامههای پر ایراد ما چند دسته اند: یک دسته آراء کلیشهای هستند که یک قالب و محتوای از پیش تعیین شده دارند که اعداد و ارقام و اسامی را در درون آن میریزند و به رای تبدیل میکنند. یک دسته هم اساسا فاقد استدلال هستند، یا اینکه در یک جمله مینویسند که: با توجه به نظر کارشناس فلان حکم صادر میشود. یک دسته دیگر هم دادنامههای پر از غلطهای املایی و انشایی است. البته، همه اینها توجیه میشود به این دلایل که اولا اشتباهات چندان مهم نیست و ثانیا منظور از فلان جمله فلان چیز است و ثالثا اینکه پروندهها زیاد است و آمار باید داد و... در چنین شرایطی تعجبآور هم نیست که میبینیم بخشهای مختلف قوه قضاییه از دیوانعالی تا دیوان عدالت و پژوهشگاه و غیره، همگی، از یکسو راه نقد و نقادی در پیش گرفتهاند و از سوی دیگر، به دنبال آراء «فاخر» میگردند. در این گیرودار دسته دیگری از آراء ظهور کرده که میشود به آنها آراء «متفاخر» گفت؛ یعنی رایهایی که آسمان و ریسمان را به هم بافته و اسامی فیلسوفان قدیم یونان و فیلسوفان جدید آلمان را قاطی رای کردهاند و یک رای مفصل و دندانشکن تحویل دادهاند تا رای فاخر تلقی شود. این پدیده اخیر، از جمله، معلول سستی و ناپایداری قوانین و تزلزل در انواع و اقسام مسایل حقوقی و کیفری است که این معرکه را به پا کرده است. اما صرفنظر از این شرایط، اصولا بررسی و تجزیه و تحلیل آراء دادگاه ها نهتنها پسندیده است بلکه ضروری هم هست. تفاسیر دادگاه ها و رویهها در مسیر طبیعی خویش بستر تکامل طبیعی دانش حقوق است. دادگاه ها قوانین به اصطلاح خشک و بی روح را در کالبد پروندهها میدمند و جاندار میکنند. حقوق، تنها قانون نیست؛ رویه قضایی و عمل دادگاه ها نیز از منابع حقوق است. دادگاه ها میدان آزمایش قوانین و انطباق آنها با واقعیتهای موجود در جامعه است و البته این میدان آزمایش، قوانین و قواعد خود را دارد، نه محل آزمون و خطاست و نه جولانگاه خواستهها و خیالات جادههای خاکی. بر این اساس، آراء دادگاه ها باید در عرصه تضارب آراء قرار بگیرند: تضارب آراء دادگاه ها از یکسو و آراء اندیشمندان حقوقی از سوی دیگر. هدف اصلی فصلنامه حاضر همین «تضارب آرا» است. در شرایط کنونی میتوان بیشتر برای اصلاح ناهنجاریهای پیشگفته تلاش کرد. امید است که در رسالت خویش توفیق بیابد.
There are several years that we discuss, in Iran, the issue of reviewing or critisism of courts judgements. The situation looks so critical that we have to convene the meetings to express the objections and to write the books on the matter. Anyway, regardless of these circumstance, reviewing and analyzing court decisions is not only desirable but also necessary. Interpretations of courts decisions and jurisprudence are the basis for the natural evolution of legal knowledge. The courts enliven the so-called dry and soulless Acts of legislator in the body of cases. Law is not the only the Acts of legislator; Judicial practice and the practice of the courts are also sources of law. The courts are the testing ground for laws and their conformity with the realities of society, and of course this testing ground has its own rules, it is not a place of trial and error, nor a hotbed of dirt road desires and fantasies.
-
در مقررات جدید دیوان عدالت اداری، رسیدگی ماهوی نیز در جریان دادرسی پیش بینی شده است که از نوآوری های قانون مصوب سال 1392 است. رویکرد نوین مقنن در قانون جدید به امکان اقامه دعوای اداری کامل در دیوان عدالت اداری است که مستلزم رسیدگی شکلی و ماهوی است. به دلیل تخصصی و فنی بودن موضوعات مطرح در پرونده های دیوان عدالت اداری و همچنین به خاطر غیرحضوری بودن دادرسی در دیوان، جهت اتقان آراء، جلب نظر کارشناس برای رسیدگی ماهوی در مواردی اختیاری و در مواردی ضروری مقرر شده است. با وجود این، محدودیت هایی نیز برای رسیدگی ماهوی در دیوان وجود دارد. از جمله اینکه دیوان بعد از احراز تخلف به عنوان اولین رکن از ارکان مسیولیت مدنی، صلاحیت تعیین میزان خسارت را ندارد؛ بلکه اثبات وقوع خسارت، میزان آن و انتساب خسارت به خوانده که باقی ارکان مسیولیت مدنی به شمار می آیند در صلاحیت عام محاکم عمومی دادگستری است.
کلید واژگان: دیوان عدالت اداری, رسیدگی ماهوی, رسیدگی شکلی, جلب نظر کارشناس, صلاحیت, دعوای اداری کامل}In the new regulations of Administrative Justice Tribunal, substantive proceedings were also brought in the proceedings, which are the innovations of the Code of the Organization and the Rules of Procedure of the Administrative Justice Tribunal. The new lawmaking approach in the new law is the possibility of the complete administrative litigation in Administrative Justice Tribunal, which requires substantive and procedural trial. Due to the specialized and technical nature of the Administrative Justice Tribunal, as well as for the In-person hearing in the Tribunal and the issuance of firm votes, the expert opinion is sought for substantive proceedings in some cases, optional and essential in some cases. However, there are limits to substantive trial in the Tribunal. Including the fact that the Tribunal does not have the capacity to determine the amount of damages after the finding of the violation as the first pillar of civil liability, The Tribunal does not have jurisdiction to determine the amount of damages, but the proof of the occurrence and extent of the damage and attributing it to the party complained as the remaining elements of civil liability are in the general jurisdiction of the General Courts of Justice.
Keywords: The Administrative Justice Tribunal, Substantive trial, Procedural trial, Expert opinion, jurisdiction, Complete administrative litigation} -
با وجود آن که آثار حقوقدانان آکنده از تاکید بر حکمت قانونگذار است، اما چند و چون حکمت قانونگذار نیاز به کاوش بیشتری دارد. در این سرمقاله نمیتوان آنچنان که بایسته و شایسته است مساله حکمت قانونگذار را مورد کاوش قرار داد. تنها میتوان فرصتی فراهم آورد تا پژوهندگان و صاحبنظران گامهای بلندتر را بردارند. اهمیت بحث برای ما زمانی بیشتر آشکار میشود که ملاحظه کنیم که نظام قانونگذاری و هنجار سازی ما سراسیمه و انبوه، در کار تولید قانون و مقررات است: طرح قانونی گروهی از نمایندگان مجلس به عنوان «صیانت از حقوق کاربران فضای مجازی» یکی از جدیدترین آنهاست که در شرایطی که دولتها بر سر افزایش پهنای باند و فزونی سرعت اینترنت با یکدیگر به رقابت برخاستهاند جمعی در اندیشه کاهش و انسداد گردش آزاد اطلاعات بر آمدهاند تا بدینگونه از «حقوق کاربران» حمایت کنند. از سوی دیگر، نه تنها غالبا خبر و نشانهای از حکمت و خردمندی قانونگذار نیست بلکه کلیت نظام سلسله مراتب هنجارها نیز با پدیده وضع مقررات موازی برخورد کرده است که توضیح آن به مجال گسترده تری نیازمند است.
Although all jurists are agree on the issue of the wisdom of the legislator, the concept of the legislator’s wisdom needs to be further explored. In this editorial, the issue cannot be explored as it should be. It can only provide an opportunity for researchers and experts to take further steps. The importance of the debate becomes even clearer to us when we consider that our legislator (in Iran) and our legislation system is in a hurry to produce law and regulation: a draft of law presented by some Majlis representatives entitled "protection of the rights of internet users" is one of the newest law that, in a situation where different systems are competing with each other over increasing bandwidth and speeding up the Internet service, have come up with the idea of reducing and blocking the free flow of information in order to protect "users' rights". On the other hand, not only is it often not seen a sign of the legislator's wisdom, but the whole system of hierarchical norms has dealt with the phenomenon of parallel regulation, which needs to be explained more broadly elsewhere.
-
قلمرو حاکمیت محدوده ای است که یک کشور در آن اعمال حاکمیت می کند و فراتر از مرزهای یک کشور است که جرائم واقع در این قلمرو طبق قوانین کیفری آن کشور و سرزمین، قابل تعقیب، محاکمه و مجازات است اگر جرم در هواپیمایی دولت ثبت کننده که هنوز از قلمرو سرزمینی کشور خارج نشده ارتکاب یابد در این مورد چون هواپیما در قلمرو دولت ثبت کننده است، به استناد اصل صلاحیت سرزمینی صالح به رسیدگی است و بر اساس ماده 3 قانون مجازات اسلامی مصوب 1392 کشور ایران طبق صلاحیت سرزمینی اصلی رسیدگی خواهد نمود و درصورتی که جرائم داخل هواپیمای کشور ثبت کننده هواپیما و در خارج از قلمرو هوایی آن کشور؛ بر فراز کشور ثالثی ارتکاب یابد، در واقع جرم در هواپیمای کشور ثبت کننده اما در خارج از قلمرو حاکمیت آن ارتکاب یابد، به استناد اصل صلاحیت سرزمینی شناور صالح به رسیدگی است؛ به این خاطر که هواپیمای مزبور جزء سرزمین دولت ثبت کننده محسوب می گردد حتی اگر در خارج از قلمرو حاکمیتی آن باشد.کلید واژگان: قلمرو هوایی, صلاحیت سرزمینی شناور, هواپیمای خارجی}
-
قانون مدنی، با وجود تعیین قاعده حل تعارض برای دسته های احوال شخصی، قراردادها، اموال و شکل اسناد، در مورد مسئولیتهای بدون قرارداد سکوت کرده است. آیا از این سکوت باید نتیجه گرفت که مسئولیتهای بدون قرارداد نیاز به قاعده حل تعارض قوانین نداشته و بنابراین دادگاه در مورد دعاوی مسئولیت مدنی، چه عنصر خارجی داشته باشند چه نداشته باشند، باید قانون ایران را اعمال کند؟ یا اینکه قاعده حل تعارض وجود دارد و آن همان اصل سرزمینی بودن قوانین است؟ یعنی دادگاه ایران، اصل مزبور را قاعده حل تعارض قوانین تلقی می کند و قانون ایران را در مورد مسئولیت مدنی اعمال میکند؟ در مقاله حاضر تلاش شده تا نشان داده شود که هی چیک از این دو برداشت درست باید قاعده حل ،« دسته های ارتباط » نیست و مسئولیتهای بدون قرارداد همچون سایر تعارض داشته باشد و در سکوت قانو نگذار، رویه قضایی و دکترین میتواند و باید این نقیصه را بر طرف کند. این مسئله چرایی تعیین قانون حاکم بر مسئولیت مدنی است.
اما در مورد چگونگی تعیین قانون حاکم بر مسئولیت مدنی، با وجود اینکه نظام ای شناخته شده حقوقی در طی دورانهای طولانی، قانون محل وقوع عمل زیا نبار را حاکم بر مسئولیت مدنی شناختهاند، اما اخیرا به نقش حاکمیت اراده در تعیین قانون حاکم توجه ویژه مبذول شده و حق نیز همین است. در عین حال، در فقدان تو افق طرفین، قانون محل وقوع، همچنان بهترین راه حلها است.کلید واژگان: قانون حاکم بر مسئولیت مدنی, محل وقوع عمل زیا نبار, مقررات رم 2, قانون حاکم بر الزامات بدون قرارداد, قانون حاکم بر تعهدات غیر قراردادی} -
از سال 1378 تاکنون 45 موافقت نامه همکاری قضایی بین المللی در زمینه های استرداد مجرمان، انتقال محکومان به حبس و سایر شیوه های معاضدت های قضایی کیفری و حقوقی به تصویب مجلس شورای اسلامی رسیده است. اما این موافقت نامه ها نوعا مورد ایراد شورای نگهبان قرار گرفته و به دلیل اصرار مجلس بر مصوبه خود به مجمع تشخیص مصلحت نظام ارسال شده و نهایتا نیز همگی آنها در آن مجمع به تصویب رسیده اند.
چنین چرخه ای، هر چند قانونی تلقی می شود، اما تکرار آن قابل دفاع نیست. زیرا امر استثنایی را به قاعده تبدیل می کند. افزون بر این، تاکنون دلایل شورای نگهبان در رد این موافقت نامه ها مورد نقد و ارزیابی قرار نگرفته است.
مقاله حاضر در پی آن است که راهکارهای نقضی و حلی ارائه نماید تا شورای نگهبان بتواند به استناد آن ها موافقت نامه ها را تائید کند.
کلید واژگان: موافقت نامه های همکاری های قضایی بین المللی, موافقت نامه های معاضدت قضایی بین المللی, استرداد مجرمان, انتقال محکومان به حبس, معاهدات بین المللی}Domestic courts of every country need to interact and cooperate with foreign courts to deal with cases in connection with the legal and judicial system of a foreign state such as extradition, transfer of prisoners, investigation of accused or hearing the witnesses who may be reside in the territory of a foreign state. However, achievement this goal often requires to have a special Act which assures the reciprocity action of every state. Therefore, the best way is to provide for the agreements of legal and judicial assistance between states. These agreements, bilaterally or multilaterally, oblige the states to cooperate with each other. In Iran, before the Islamic Revolution, a total of five agreements have been signed mainly with neighboring states. Now, this number has increased to 45 and a total of 110 different agreements are currently under discussion. In this situation, approving of these agreements has been systematically denied by the Guardian Council of the Constitution. In contrast, the Expediency Council systematically approves these agreements. But such a cycle would not supportable and therefore, a solution should be found. This study suggests some legal solutions and General Policies which helps the Guardian Council to confirm the agreements relating to the international judicial and legal assistance.Keywords: Ratification of International Judicial Agreement, International judicial assistance agreements, Extradition, Transfer of sentenced persons to imprisonment, International Treaties} -
آزادی و امنیت شخصی پس از حق حیات در شمار دغدغه های خطیر انسان قرار می گیرند. اهمیت این دو، موجب شناسایی حق آزادی و امنیت شخصی در اسناد بین المللی و منطقه ای حقوق بشر گردیده است. حق آزادی و امنیت شخصی از قدیمی ترین و بنیادی ترین حق های بشری است که در حوزه عدالت کیفری در زمره مباحث بسیار مهم قرار دارد.
تلفیق حق آزادی شخصی و حق امنیت شخصی در اسناد حقوق بشری در قالب حق آزادی و امنیت شخصی نمود یافته است که بررسی هر این حق ها از دیدگاه کمیته حقوق بشر و سازوکار اروپایی حقوق بشر نقش بسزایی در شناسایی حدود و ثغور حق آزادی و امنیت شخصی دارد. در این مقاله، گستره مفهومی و حوزه شمول حق آزادی شخصی و حق امنیت شخصی مورد بررسی قرار گرفته و فراخور نیاز به آرای کمیته حقوق بشر و دیوان اروپایی حقوق بشر مستند گردیده و در پایان نیز به حق آزادی و امنیت شخصی در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران اشاره شده است.
کلید واژگان: حق, آزادی, امنیت, حقوق بشر}Liberty and security of person are the main concerns of individual human beings after life. Importance of these rights caused to come right to liberty and security of person in international and regional Human Rights instruments. Right to liberty and security of person is the oldest and the most fundamental human right which should be regarded as one of the most important issues of judicial justice. Join of Right to liberty of person and Right to security of person is as Right to liberty and security of person in Human Rights instruments that exploration of each of them could help to recognize the borders of Right to liberty and security of person. This Article deals with the concept of Right to liberty of person and Right to security of Person، as well as their applicability. It focuses on the judicial process of Human Rights Committee and European Court of Human Rights.Keywords: Right, Liberty, Security, Right to liberty of person, Right to security of person} -
با وجود اینکه حقوقدانان و نظام های شناخته شده حقوقی، قانون حاکم بر قراردادهای بین المللی خصوصی را قانون حاکمیت اراده می دانند، عام ترین قاعده حقوق ایران، یعنی ماده 968 قانون مدنی، که مبنای اصلی تعیین قانون حاکم بر قرارداد است و بیش از 77 سال از عمر آن می گذرد، «تعهدات ناشی از عقود» را، تابع «قانون محل وقوع عقد» می داند؛ امری که در سکوت رویه قضایی، استادان حقوق را به 3 گروه تقسیم کرده است: گروهی که با تکیه بر تحقیقات حقوق بین الملل خصوصی حکومت قانون محل وقوع عقد بر قرارداد را نپذیرفته اند و گروهی دیگر که ظاهرا در حکم ماده 968 مشکلی نیافته اند و به «قضا»ی قانونگذار تن داده اند و سر انجام گروهی که حکم قانونگذار را -که از میان گزینه های مختلف، بهترین آنها را برگزیده است- بسیار پسندیده اند.
اما آنچه که در این میان نیاز به کندوکاو بیشتر دارد این است که قانون حاکمیت اراده دقیقا به چه معناست و چرا نظام های گوناگون حقوقی، قانون حاکم بر قرارداد را، قانون حاکمیت اراده می دانند؟ و نهایت اینکه آیا تعیین قانون حاکم بر قرارداد، گزینه ای از میان گزینه ها و انتخابی از میان انتخاب هاست که به «دست توانا»ی قانونگذار یا قاضی، گزینش و برگزیده می شود یا قانونگذار نیز باید حکم خود را با اقتضائات اصول و مبانی علم حقوق همراه و همساز نماید؟
هدف اصلی مقاله حاضر، نشان دادن این نکته است که تعیین قانون حاکم بر قرارداد، گزینه ای از میان گزینه های گوناگون – یعنی قانون محل انعقاد، قانون محل اجرا و قوانین دیگر- نیست بلکه تنها یک قانون-یعنی قانون حاکمیت اراده – است که باید بر قراردادهای بین المللی خصوصی حکومت نماید. در نهایت تلاش شده است تا در فقدان رویه قضایی، ضمن ارائه تفسیری «اصول» گرایانه از ماده 968، بر ضرورت «اصلاح» آن نیز تاکید شود.
کلید واژگان: قانون حاکم بر قرارداد, قانون حاکمیت اراده, قانون قابل اجرا بر قرارداد, قانون مورد تراضی طرفین, تعارض قوانین در قراردادها, قراردادهای بین المللی, قانون محل وقوع عقد, ماده 968 قانون مدنی}It is widely accepted that a contract of private international law is governed by the law chosen by the parties. Nevertheless، the most general rule of Iranian law، i. e. article 968 of civil code، which has been adopted more than 77 years ago، provides for application of the law of the place where the contract is made. That is why in the silence of courts’ decisions; the Iranian authors are divided to those who accept this mandatory “judgment” of legislator and those who try to interpret it in a compatible sense. So it seems that we need to re-establish the concept and the extension of the principle of autonomy of the parties and explain why the different legal systems adopted this theory. We shall try finally to explain why the legislator could not impose the rules contrary to the general principles of law. The main objective of this article is then to demonstrate that the determination of the law on contract is not an option among different options but a mandatory rule. Finally، this article tries to present a “principle-its” interpretation of article 968، emphasizing its necessary” reform”.Keywords: applicable law on contract, law of the autonomy, conflict of laws, international contracts, article 968 of Iranian civil code, Iranian law, lex loci contractus} -
-
برتری معاهدات بین المللی نسبت به قوانین عادیبه موجب ماده 9 قانون مدنی« مقررات عهودی که بر طبق قانون اساسی بین دولت ایران و سایر دول، نتعقد شده باشد در حکم قانون است» این مقرره ، پرسش های مهمی را ایجاد کرده است از جمله این که آیا قاضی می تواند همه یا برخی از مقررات یک معاهده را بحک قانون موخر منسوخ بداند؟ و یا اساسا آیا قانونگذار می تواند قانونی بر خلاف معاهده تصویب کند تا همه یا برخی از مقررات معاهده را منسوخ کند؟ فراتر از اینکه ، آیا قاضی می تواند به این دلیل که معاهده «در حکم قانون»- یعنی احتمالا فروتر از قانون- است مقرراتی از معاهده را به دلیل تعارض با قانون مقدم، منسوخ بداند؟تصور عمومی آن است که ماده 9 قانون مدنی، معاهدات بین المللی را با قوانین داخلی هم عرض و هم ارزش دانسته و در نتیجه، تعارض های احتمالی بین معاهدات با قوانین داخلی باید ب راساس اراده اخیر قانونگذار حل شود. گاه نیز چنین گفته می شود که قبلا«در حکم قانون» نشان می دهد که قوانین داخلی باید برتر از معاهدات باشند یعنی تعارض های احتمالی، باید به نفع قوانین داخلی حل شود.مدعای مقاله حاضر آن است که نمی توان معاهده بین المللی را که حاصل توافق و تفاهم اراده های دو یا چند جانبه است با اراده یک جانبه یکی از طرفین معاهده- بی آنکه معاهده چنین اختیاری را به او داده باشد- فسخ کرد. اما از آنجا که اراده یکجانبه می تواند با اراده های دو یا چند جانبه نسخ شود باید نتیجه گرفت که معاهده بین المللی بر تر از قوانین داخلی است به این ترتیب ماده 9 قانون مدنی، باید به گونه ای تفسیر شود که مغلیر با این قواعد بنیادین نباشد.کلید واژگان: برتری معاهدات نسبت به قوانین داخلی, تعارض معاهدات با قوانین داخلی, رابطه حقوق بین الملل و حقوق داخلی, ماده 9 قانون مدنی}
-
دریای مازندران، بزرگ ترین دریاچه جهان و پهنه آبی محصور در خشکی، یکی از مناطق مهم در تامین انرژی جهان محسوب می شود. پس از فروپاشی شوروی در سال 1991 و افزایش کشورهای ساحلی از دو کشور به پنج کشور، شاهد مذاکرات طولانی، تعارض دیدگاه های سیاسی و حقوقی، تضاد در منافع اقتصادی دولت های ساحلی و تشتت در نظریات حقوقی صاحب نظران در مورد تعریف رژیم حقوقی این دریاچه هستیم و هنوز توفیقی در زمینه حل وفصل مسائل مربوط به دریای مازندران حاصل نشده است. اگرچه حاکمیت بر منابع بستر و زیربستر دریا یکی از اصول تخطی ناپذیر حقوق بین الملل دریاها و از حقوق ذاتی دولت ها می باشد، اما گستره اعمال این حق ارتباط تنگاتنگی با مقوله تحدید حدود دریایی دارد. دریای مازندران از نظر جغرافیایی یک دریاچه مرزی بوده و مشمول تعریف دریای بسته یا نیمه بسته به نحو مقرر در کنوانسیون 1982 حقوق دریاها نمی شود. از سوی دیگر از نظر حقوقی، این دریا دارای ویژگی هایی است که آن را از سایر آب ها متمایز می سازد. این ویژگی ها مستلزم پیش بینی رژیم حقوقی خاصی برای دریای مازندران است، رژیمی که باید با توافق دولت های ساحلی و توجه به سابقه تاریخی و معاهدات سابق و وقایع جدید تعریف شود. در عین حال، مطالعه مناطق مختلف جهان نشان می دهد که عدم تحدید حدود دریایی مانعی جهت بهره برداری از منابع بستر و زیربستر نبوده و دولت ها می توانند با اتخاذ تدابیری چون توسعه مشترک میادین نفت وگاز و ایجاد نهادهای مشترک به امر بهره برداری از این میادین مبادرت ورزند.
کلید واژگان: رژیم حقوقی دریای مازندران, منابع نفت و گاز دریای مازندران, جانشینی دولت ها, توسعه مشترک}The Caspian Sea is the largest completely enclosed body of water in the world containing vast oil and gas deposits in its subsoil. Following the collapse of the Soviet Union in 1991and increase in coastal states from two to five, we have witnessed long negotiations; conflicting political and legal views; conflicting economic interests of coastal states; and contradictory theses presented by law experts regarding the legal status of the Caspian Sea without any success in resolving the problems related to it. Although sovereignty over the sea bed and subsoil resources is one of the uninfringeable principles of international law of the sea and one of the inherent rights of states, the extent of acting upon this right is tightly related to maritime delimitation. The Caspian Sea is geographically a border lake which is not subsumed under the definition of closed or semi-closed sea stipulated in 1982 Convention. On the other hand, from legal point of view, the Caspian Sea has some features which distinguishes it from others. These features require a special legal regime for it; a regime which should be formulated with the agreement of littoral states and by taking its historical record, former contracts, and new facts into account. At the same time, studying other regions in the world shows hat the lack of maritime delimitation is not an obstacle for exploiting seabed and subsoil resources and states can exploit these fields through adopting measures such as common development of oil and gas fields and establishing common institutions. -
قانون مجازات اسلامی در مواد مختلفی «اذن ولی امر» را برای اجرای قصاص ضروری دانسته است و ولی امر، به تصریح ماده 205 همان قانون، می تواند این اذن را به «رییس قوه قضاییه یا دیگری تفویض نماید». اکنون در اجرای این ماده، همه پرونده های منجر به حکم قصاص، پس از طی کلیه مراحل قانونی باید مرحله استیذان از رییس قوه قضاییه را نیز پشت سر بگذرانند تا حکم قصاص قابل اجرا شود. در لایحه جدید قانون مجازات اسلامی که اکنون در مجلس شورای اسلامی تحت بررسی است نیز شبیه به همین مقررات در مواد 323 به بعد پیش بینی شده است. این مقاله در صدد آن است تا نشان دهد که طرح مساله استیذان در متون فقهی مربوط به فرضی است که در آن ولی دم قصد دارد شخصا و بدون اذن حاکم (قاضی) قاتل را قصاص نماید. بنابراین هرگاه استیذان مذکور در قانون مجازات اسلامی بدین اعتبار قانونگذاری شده باشد که ظاهرا چنین شده است استیذان فاقد مبنای فقهی است هرچند در شرایط کنونی قبول استیذان به دلیل «احتیاط» قابل توجیه است بلکه به همین دلیل اجرای آن در حدود نیز موجه است.کلید واژگان: قصاص, استیذان, اذن ولی امر, اذن حاکم, ماده 205 قانون مجازات اسلامی}
-
تراژدی قتل عام مسلمانان در مقابل دادگاه کیفری بین المللی
-
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.