فهرست مطالب محمدحسن شیرزاد
-
از گزارش های تاریخی چنین برمی آید که «ضیزن» از جمله نکاح های مرسوم در فرهنگ عرب پیش از اسلام بوده است. در این نوع از نکاح، زنان شخص متوفا مانند اموال بازمانده از او توسط یکی از خویشاوندان نزدیکش، در بیشتر موارد پسر یا برادرش، به ارث برده شده و بدون دریافت مهریه به نکاح او درمی آمده اند. عالمان تفسیر با استناد به برخی روایات معتقدند که شماری از آیات قرآنی ناظر به رسم «ضیزن» نازل شده و این نکاح جاهلی را نقد کرده اند. در پژوهش حاضر کوشیده شده با کاربست رویکرد انسان شناسی فرهنگی، زمینه های پیدایش این نوع خاص از نکاح در فرهنگ جاهلی تحلیل شده و دلایل طردشدن آن از فرهنگ قرآنی بازکاوی شود. دستاوردهای پژوهش نشان دهنده آن است که علت شکل گیری «ضیزن» در فرهنگ عرب پیش از اسلام نگاه به نکاح به مثابه دادوستد اقتصادی و مهریه به مثابه بهای خرید زن بوده که به پدر زن پرداخت می شده؛ اما چون در فرهنگ قرآنی، زن به عنوان صاحب مهریه و موجودی مستقل و نه مملوک مرد شناخته می شده، این نکاح تحریم شده است.کلید واژگان: ازدواج در قرآن, نکاح ضیزن, مهریه, بیع انگاری نکاح, فرهنگ عرب جاهلی, انسان شناسی فرهنگی}Mishkat, Volume:43 Issue: 162, 2024, PP 4 -28It seems that Ḍayzan was one of the customary marriages in pre-Islam Arab culture. In this type of marriage, the deceased person's wives are inherited by one of his close relatives, in most cases his son or his brother, and they marry him without dowry. Interpretation scholars, citing some traditions, believe that a number of Qur'anic verses related to the custom of Ḍayzan have been revealed and have criticized the age of ignorance marriage. This research has tried to analyze the origins of this marriage in ignorance culture by applying the cultural anthropology approach and investigate the reasons for its rejection in the Qur'anic culture. The results show that the formation reason of Ḍayzan in pre-Islam Arab culture was knowing marriage as an economic transaction. As a result, the dowry, as the purchase price of a woman, was paid to her father. However, because in the Qur’anic culture, a woman is recognized as the owner of dowry and an independent being who is not owned by a man, this marriage has been banned.Keywords: Marriage In The Qur’An, Ḍayzan Marriage, Dowry, Knowing Marriage As An Economic Transaction, Ignorance Arab Culture, Cultural Anthropology}
-
یکی از مهمترین آیات قرآن کریم که در انتقال به دوره مدرن، نوعی از نابرابری جنسیتی میان مردان و زنان را به اذهان متبادر ساخته، آیه شریفه نساء/3 است که بر مبنای آن، مردان اجازه یافته اند که مشروط به رعایت عدالت، تا چهار زن را به همسری بگیرند. در حالی که مفسران سده های متقدم و میانه ی هجری به یادکرد از حکم شرع مبنی بر جواز چندهمسری بسنده کرده و همتشان را مصروف پاره ای از مباحث زبانی- ادبی در پیرامون آیه شریفه ساخته اند، با گذار به دوره معاصر و پیدایی مجموعه ای از پرسش ها و شبهات نوظهور عصری، نسلی جدید از مفسران را شاهدیم که با فاصله گرفتن از سنت های تفسیری، به ارایه خوانش هایی توجیه پذیر متناسب با شرایط و اقتضایات زمانه روی آورده اند. در این پژوهش تلاش می شود با تمرکز بر تفاسیر المنار، المیزان و من وحی القرآن، تغییر رویه ی مفسران در مواجهه با آیه شریفه نساء/3 در انتقال به دوره معاصر تحلیل شود. این مطالعه نشان می دهد در حالی که عبده، طباطبایی و فضل الله از اصل تشریع تعدد زوجات در دین مبین اسلام جانبداری می کنند، شیخ محمد عبده با اثرپذیری از تفکرات نواعتزالی، از تداوم عمل به آن در مصر معاصر نهی می نماید تا تفسیری سازوارتر با انتظارات و علایق مخاطبان دوره مدرن ارایه کرده باشد.
کلید واژگان: تعدد زوجات, تفسیر تطبیقی, شیخ محمد عبده, علامه طباطبایی, علامه فضل&rlm, الله}One of the most important verses of the Holy Qur'an, which brings gender inequality to mind in the modern era, is Q 4:3. According to this verse, those men who are capable of observing justice among wives are allowed to marry up to four women. Mentioning the legislation of polygamy in Islamic ruling, the early and medieval Muslim exegetes devoted their efforts to some linguistic-literary discussions about the Q 4:3. However, a new generation of Muslim exegetes, paying attention to the emerging questions and doubts in the contemporary period, have disregarded the traditional interpretations and provided justifiable interpretations which are appropriate to the modern socio-cultural conditions. In this research, the authors are going to study the change of attitudes of Muslim exegetes towards the interpretation of the holy verse Q 4:3 by focusing on Al-Manār, Al-Mīzān and Min Waḥy Al-Qur'ān. This study shows that while Abduh, Tabātabāei, and Fadlallāh advocated the legislation of polygamy in Islam, Sheikh Muhammad Abduh who was influenced by the doctrine of Neo-Mo'tazelah, forbade the practice of polygamy in Egypt in order to provide a more appropriate interpretation to the expectation and interest of the audiences in contemporary period.
Keywords: Polygamy, comparative interpretation, Sheikh Muhammad Abduh, Muhammad Hussein Tabātabāei, Muhammad Hussein Fadlallāh} -
مهریه از جمله انگاره هایی در قرآن کریم است که به دلیل ارتباط با حوزه های مختلف فقهی، حقوقی، اجتماعی، اقتصادی و خانوادگی همواره مورد توجه عالمان تفسیر قرار داشته و بحثهای بسیاری در پیرامون آن شکل گرفته است. با این حال، از جمله پرسشهای تفسیری درباره مهریه که هنوز پاسخی دریافت نکرده، آن است که چرا قرآن کریم به جای استفاده از واژه پرسابقه «مهر» که پیشینه ای بس دراز در فرهنگ عرب پیش از اسلام دارد، از واژه های «اجر»، «فریضه»، «صدقه» و «نحله» برای اشاره به مفهوم مهریه بهره جسته است. برای پاسخ به این پرسش کلیدی، در مطالعه حاضر با بهره گیری از روش معناشناسی تاریخی، قدیمترین سابقه واژه «مهر» در زبان آفروآسیایی پیجویی شده، سیر تحولات معنایی این واژه تا زبان عربی مدرسی به مطالعه گذاشته شده و مولفه های معنایی آن در بافت نزول قرآن کریم استخراج شده است. این مطالعه نشان میدهد که واژه «مهر» بر پایه این تلقی فرهنگی در روزگار پیش از اسلام شکل گرفته است که نکاح به مثابه یک دادوستد اقتصادی است که در آن، زن به عنوان یک کالا در ازای مقادیری از مال که همان مهریه است، مبادله میشود. قرآن کریم در تقابل با این باور پیشااسلامی، از کاربرد واژه مذکور صرف نظر کرده و چهار واژه جدید را برای تاسیس یک فرهنگ اسلامی در حوزه مهریه به کار گرفته است.
کلید واژگان: مهریه, زن در قرآن, تفسیر قرآن, معناشناسی تاریخی, زبان&rlm, شناسی سامی, تاریخ انگاره مهریه}Dowry is one of the concepts in the Holy Qur'an, which has always been the focus of scholars of interpretation due to its connection with various fields of jurisprudence, legal, social, economic and family, and many debates have been formed around it. However, among the interpretative questions about dowry that have not yet received an answer is why the Holy Quran, instead of using the long-established word "mahr" which has a long history in Arab culture before Islam, uses the word "Ajr", "Farizah", "Sadaqah" and "Nahleh" are used to refer to the concept of dowry.In order to answer this key question, in the present study, using the method of historical semantics, the oldest precedent of the word "Mahr" in the Afro-Asian language has been searched, the evolution of the meaning of this word up to Madrasa Arabic has been studied, and the components Its meaning is extracted in the context of revelation of the Holy Quran. This study shows that the word "dowry" was formed on the basis of this cultural belief in the pre-Islamic era that marriage is like an economic transaction in which a woman is a commodity in exchange for a certain amount of money, which is the dowry. , is exchanged.In contrast to this pre-Islamic belief, the Holy Quran has abandoned the use of the mentioned word and has used four new words to establish an Islamic culture in the field of dowry.
Keywords: Mehriyeh, women in the Qur'an, interpretation of the Qur'an, historical semantics, Semitic linguistics, history of the concept of Mahriyeh} -
قریه پرکاربردترین واژه متعلق به حوزه معنایی شهر و آبادی در قرآن کریم است که در دهه های اخیر، بحث درباره تمایزهای معنایی آن با واژه های قریب المعنا چون مدینه و بلد، بیش از پیش مورد توجه قرآن پژوهان قرار گرفته است. با این حال، مرور بر منابع لغوی و تفسیری گویای آن است که هنوز هم آگاهی چندانی از فرآیند ساخت و مولفه های معنایی قریه و ویژگی های این نوع از آبادی در بافت نزول وجود ندارد. برای جبران این خلا مطالعاتی، در پژوهش حاضر کوشش شده است با رویکرد ریشه شناسی، سابقه واژه قریه در زبان های نیا پیجویی شود، سیر تحولات معنایی این واژه تا عربی قرآنی به بحث گذاشته شود و مولفه های معنایی آن در قرآن کریم بازشناخته شود. مطالعه حاضر نشان می دهد که واژه قریه ریشه در دو ستاک متفاوت دارد و بر اساس یک الگوی ترکیبی ساخته شده است. از داده های زبانشناختی و نیز کاربردهای قرآنی واژه چنین استنباط می شود که قریه در عصر نزول بر شهرها و آبادی های مهمانپذیری اطلاق می شده است که به دلیل واقع شدن در میانه راه های مواصلاتی، نقش منزلگاه بین راهی را برای استراحت و تجهیز مسافران ایفا می کردند. از دستاوردهای جانبی این پژوهش، ارایه تحلیلی نو از علت اطلاق «ام القری» بر شهر مکه است.
کلید واژگان: شهر, منزلگاه, ام القری, مکه, حج, زبانشناسی تاریخی, زبانشناسی سامی}"Qaryah" is the most frequent word belonging to the semantic field of "town/ village" in the Holy Qur'an. In recent decades, the discussions about semantic distinctions between "Qaryah" and other words belonging to the same semantic field such as "Madīnah" and "Balad" have drawn the attention of Qur'anic scholars widely. However, a review of lexicographical and exegetical sources indicates that there is not enough knowledge about (A) the construction-process of the Qur'anic word "Qaryah", (B) the semantic components of this word, and (C) the characteristics of this type of "town/village" in the context of revelation of the Holy Qur'an. Adopting the etymological approach, the present research is an attempt to trace the oldest history of the word "Qaryah" in proto-Afroasiatic, and study the semantic changes of this word towards the Qur'anic Arabic, and reexamine its semantic components in the Holy Qur'an. The present study shows that the Qur'anic word "Qaryah" is rooted in two different stems and constructed from a hybrid model. According to linguistic data and Qur'anic usages of the word, "Qaryah" was referring to the towns/villages which were playing the role of campgrounds for travelers at the time of revelation due to their locations in the middle of routes. Moreover, this research provides a new explanation for the reasons of calling Mecca 'Umm al-Qurā in the Holy Qur'an.
Keywords: town, campground, 'Umm al-Qurā, Mecca, Hajj (Islamic Pilgrimage), Historical Linguistics, Semitic Linguistics} -
نشریه مطالعات تاریخی قرآن و حدیث، سال بیست و هشتم شماره 1 (پیاپی 71، بهار و تابستان 1401)، صص 95 -121
«امنیت» از ضروریترین نیازهای آدمی در سرتاسر جهان است که شیوه تامین آن، به طور گسترده مورد توجه قرآن کریم قرار گرفته است. با این حال، فاصلههای تاریخی و گفتمانی از بافت نزول موجب شده است که آموزههای امنیتی قرآن کریم غالبا منحصر به مفاهیمی چون جهاد یا آیاتی چون انفال/60 شود و ابعاد مهم دیگری از آن از نظرها دور بماند. به منظور جبران بخشی از این خلا مطالعاتی، در نوشتار حاضر کوشش میشود با اتخاذ رویکرد انسانشناسی تاریخی به امنیت، یکی از منابع اصلی اما مغفول و کمشناختهی امنیت در بافت نزول یعنی نهاد خویشاوندی به مطالعه گذاشته شود و بخش مهمی از آموزههای قرآنی در این باره بازکاویده شود. این پژوهش نشان میدهد که قرآن کریم برای بسط امنیت در جامعه، از ظرفیت این نهاد اجتماعی بهره برده و به طور ویژه از نقش خویشاوندی نسبی، خویشاوندی سببی و خویشاوندی استعارهبنیاد در تامین امنیت سخن گفته است.
کلید واژگان: امنیت در قرآن, بافت نزول قرآن, انسان&rlm, شناسی امنیت, شناسی تاریخی}"Security" is one of the most basic needs of human beings around the world. That's why the methods for providing security have received widespread attention from the Holy Qur'an. However, due to the long distance from the time of revelation of the Holy Qur'an, security is often confined to concepts such as fighting or verses such as Anfal/60, and other important aspects of this issue has been far from the view of Islamic scholars. Therefore, the present research is an attempt to (A) study one of the main, neglected sources of security in the context of revelation, namely kinship, based upon anthropological approach, and (B) review the most important parts of Qur'anic teachings in this respect. This study shows that the Holy Qur'an uses the capacity of social institutions including kinship to promote security. Moreover, The Holy Qur'an seizes opportunities in consanguinity, affinity and fiction kinship to establish peace and security in societies.
Keywords: Security in the Holy Quran, the Context of Revelation of Holy Quran, Anthropology of Security, Historical anthropology} -
یکی از آیات قرآن کریم که در طول سده های متمادی، موضوع گفتگوهای درازدامن قرار گرفته، آیه شریفه بقره/104 است که به گفته مفسران، مسلمانان را از به کارگیری تعبیر «راعنا» بازداشته و ملزم به جایگزینی آن با تعبیر «انظرنا» کرده است. به رغم آنکه عالمان تفسیر در خصوص معنای «راعنا» و دلایل نهی از گفتن آن، بالغ بر هفت نظرگاه تفسیری پیش افکنده اند، هنوز ابعاد و زوایایی از بحث باقی مانده است که می طلبد با اتخاذ رویکردهای جدید مطالعاتی، از نو به بحث گذاشته شود. پژوهش حاضر با هدف جبران این خلا مطالعاتی در صدد است با عنایت به داده های زبانشناختی و بین الادیانی که پیشتر از نظرها دور مانده است، تحلیلی جدید از مخاطبان این آیه شریفه و معنای «راعنا» عرضه نماید. در این پژوهش اثبات می شود که اهل کتاب با اثرپذیری از آموزه های عهدینی، رابطه «پیامبر اکرم پیروان» را در قالب رابطه «شبان گوسفندان» صورتبندی می کردند. این در حالی است که خداوند متعال در آیه شریفه بقره/104، مومنان اهل کتاب را به وانهادن استعاره عهدینی شبانی امر کرده و بدین سان، آنان را نه صرفا به جایگزینی تعبیر «راعنا» با «انظرنا»، که به تغییر در صورتبندی رابطه پیامبر اکرم(ص) با توده های مردم فراخوانده است.کلید واژگان: نبوت در قرآن, استعاره شبانی, اهل کتاب, مطالعات عهدینی, زبان&rlm, شناسی سامی}One of the verses of the Holy Qur'an which has been under debate for centuries is Baqarah/104. According to Muslim exegetes, the above-mentioned verse prevented Muslims from using the term "Rāˁinā" and called on them to replace it with the term "ˀUnẓurnā". Although the exegetes have put forward seven ideas about the meaning of "Rāˁinā" and the reasons behind preventing Muslims from saying it, there are still some hidden aspects which require conducting new studies based upon new scientific approaches. That's why this study, considering the previously neglected linguistic-interreligious data, is going to provide a new analysis of the audience of the Qur'anic verse Baqarah/104 and the exact meaning of the term "Rāˁinā". This study proves that the Jews, being influenced by the teachings of the Old Testament, viewed the relations between "Prophet and the followers" as the relations between "shepherd and sheep". However, the Almighty God commanded the Jews to abandon the deeply-rooted metaphor of "shepherding". Therefore, the Qur'anic verse "Lā Taqūlū Rāˁinā wa Qūlū ˀUnẓurnā" called on the Jews to not only replace the term "Rāˁinā" with "ˀUnẓurnā", but to change the formulation of relations between Prophet and his followers.Keywords: Prophecy in the Holy Qur', an, the Metaphor of Shepherding, People of the Book, Biblical Studies, Semitic Linguistics}
-
از جمله مباحث مهم در الهیات اسلامی که توسط عالمان کلام و تفسیر به بحث گذاشته شده است، صفات فعلی خداوند متعال همچون رازقیت است که از رابطه ذات باری با مخلوقات انتزاع می گردد. در پژوهش حاضر کوشش شده است برای نخستین بار با تکیه بر نظریه ژرژ دومزیل در حوزه اسطوره شناسی تطبیقی، صفات فعلی خدا(یان) در قالب یک الگوی سه وجهی به مطالعه گذاشته شود و نظرگاه قرآن کریم در این باره تبیین گردد. این مطالعه نشان می دهد که عرب پیش از اسلام، با اثرپذیری از باورهای اقوام هند و اروپایی، صفات فعلی خدایان را در سه رده اصلی حاکمیت، جنگ و تولید دسته بندی می کرده و هر یک از خدایان را موصوف به یکی از آن صفات می دانسته است. قرآن کریم نیز این الگوی سه گانه را برای یادکرد از صفات فعلی خداوند متعال به کار بسته است؛ با این تفاوت که خدای یگانه را به جای خدایان پرشمار جاهلی نشانده و به جای آنکه کارکردهای سه گانه ی یادشده را به سه گروه مختلف از خدایان منتسب کند، تمامی آنها را به صورت واحد در خدای یگانه جمع کرده است.کلید واژگان: خداشناسی, الهیات اسلامی, صفات الهی, ژرژ دومزیل, اسطوره شناسی تطبیقی}One of the important topics in the Islamic theology that is discussed by the scholars of theology and interpretation is God’s active attributes like sustenance provision which originates from the relation of Supreme Essence with His creatures. For the first time, based on the theory of Georges Dumezil in the field of comparative mythology, the active attributes of God or gods are studied in the form of a three-fold pattern, and the viewpoint of the Qur’ān is explicated about it. This study shows that the pre-Islam Arabs – being influenced by the beliefs of Indian and European tribes – have categorized the active attributes of gods into three main classes: ruling, war, and production, and have deemed each of the gods possessing one of those attributes. The noble Qur’ān also has employed this three-fold pattern for mentioning the active attributes of God. It is different in that the noble Qur’ān has replaced the many gods of Ignorant Era with the unique God. It also has taken the aforesaid three-fold functions altogether in the unique God, in place of ascribing them to three groups of gods.Keywords: divinity, Islamic Theology, Divine Attributes, Georges Dumezil, comparative mythology}
-
قرآن کریم بارها از استعاره هایی بهره برده است که با الهام از نهاد حمل ونقل و مولفه های تشکیل دهنده آن در بافت نزول سامان یافته اند. آن کلان استعاره که مبنایی برای ساخت دیگر استعاره ها در این حوزه قرار گرفته، صورت بندی حیات دینی انسان بر مبنای جابجایی و سفر است که اصلی ترین نمونه آن در آیات پایانی سوره مبارکه حمد دیده می شود. این پژوهش با هدف ارایه تحلیلی زبان شناختی از آیات شریفه حمد/6-7 کوشیده است با رویکرد ریشه شناسی سامی، به بازتفسیر مفاهیم به کاررفته در این آیات همت گمارد و استعاره ساخت یافته در آن را به بحث گذارد. این مطالعه نشان می دهد «صراط مستقیم» در بافت نزول، اشاره به راه های روسازی شده و برخوردار از منزلگاه های بین راهی دارد که درنتیجه، پیمایش آن را برای مسافران سهل می سازد. همچنین، این مطالعه نشان می دهد برخلاف دیدگاه های تفسیری رایج، آیه پایانی سوره مبارکه حمد، زبان استعاره را به خدمت گرفته و سه وضعیت گوناگون مسافران در جاده هدایت را به تصویر کشیده است.
کلید واژگان: زبان قرآن, استعاره های قرآنی, ریشه شناسی, زبان شناسی سامی, صراط مستقیم}The Holy Qur'an has repeatedly used metaphors made from concepts that are related to the institution of transportation and its components in the context of revelation. The main example of these kinds of metaphors occurs in the final verses of Surah al-Ḥamd, in which the religious life of human beings is considered as a movement or travel. Providing a linguistic analysis, the present research is an attempt to (A) study the metaphors of Q. 1:6-7, and (B) reinterpret the Qur'anic concepts based upon Semitic etymology. This study shows that the Qur'anic phrase "al-Ṣirāṭ al-Mustaqīm" refers to the paved way with intermediate stops, which, as a result, make it easy for travelers to navigate. Moreover, this study reveals that contrary to the prevalent exegetical views, the last verse of Surah al-Ḥamd refers to the three different types of travelers on the path of guidance metaphorically.
Keywords: The Language of Qur'an, Qur'anic Metaphors, Etymology, Semitic linguistics, al-Ṣirāṭ al-Mustaqīm} -
یکی از آیات قرآن کریم که در انتقال به دوره مدرن، نوعی از نابرابری جنسیتی میان مردان و زنان را به اذهان متبادر ساخته، آیه شریفه بقره/282 است که بر مبنای آن، ارزش شهادت زنان در قیاس با مردان، به نصف کاهش یافته است. طیف گستردهای از عالمان تفسیر با طرح این مدعا که زنان، موصوف به ویژگیهایی چون نقصان در عقل، ضعف در حافظه و ناتوانی در ضبط حوادث هستند، خوانشهایی مبتنی بر ارزشداوری جنسیتی علیه زنان ارایه کردهاند. این خوانشها گرچه تا آستانه سده چهاردهم از رواج بسیار گستردهای برخوردار بوده و به روند تفسیرنویسی جهان اسلام جهت داده است، اما در گذار به دوره معاصر و مطرح شدن پرسشها و شبهات نوظهور عصری، زمینههای فرهنگی- اجتماعی برای فاصله گرفتن از سنتهای تفسیری و به موازات آن، پیدایی خوانشهای روزآمد از آیه بقره/282 فراهم آمد. در این پژوهش تلاش میشود با تمرکز بر تفاسیر المنار، المیزان و من وحی القرآن، همه امکانهای تفسیری که در پیرامون این آیه شریفه پیش افکنده شده است، با رویکرد تطبیقی مورد مطالعه قرار گیرد. پژوهش حاضر نشان میدهد که صاحبان تفاسیر نامبرده کوشیدهاند با پیش گرفتن سه مسیر متفاوت، فهمی نو از آیه شریفه، متناسب با پرسشها و نیازهای عصری ارایه دهند.
کلید واژگان: برابری جنسیتی, تبعیض جنسیتی, تفسیر تطبیقی, شیخ محمد عبده, علامه طباطبایی, علامه فضل الله}One of the most important verses of the Holy Qur'an, which has brought gender inequality to mind in the contemporary period, is Q 2: 282. According to this verse, the value of women's testimony is reduced by half compared to men. Describing women as mentally retarded, poor in memory, and unable to record events, the wide range of Muslim scholars have, willingly or unwillingly, provided interpretations of the Q 2:282 based on gender stereotypes. Despite the fact that these interpretations were very widespread until the fourteenth century A.H., the new updated interpretations have been offered in contemporary period partly because of emerging questions and doubts over Islamic teachings on women. Focusing on Al-Manār, Al-Mīzān and Min Waḥy Al-Qur'ān, the authors will prepare a comparative study of all different interpretations that have been projected around the holy verse Q 2:282. This study illustrates that the authors of the above-mentioned exegesis have tried to provide new understandings of the holy verse, which are appropriate to modern questions and needs of Muslim world.
Keywords: Gender Equality, Gender Discrimination, Comparative Interpretation, Sheikh Muhammad Abduh, Muhammad Hussein Tabātabāei, Muhammad Hussein Fadlallāh} -
مهمترین وظیفه مترجمان در فرآیند ترجمه قرآن کریم، فهم دقیق واژگان قرآنی و انتخاب بهترین معادلها برای آنهاست؛ به ویژه آنجا که واژه دارای پارهای از مولفه های معنایی خاص باشد که در انتقال به زبان عربی کلاسیک از نظرها دور مانده است. یکی از بارزترین این نمونه ها، واژه قرآنی «خطوه» است که به دلیل دربرداشتن پارهای مولفه های معنایی کم شناخته، تنها در قالب ترکیب «خطوات الشیطان» به کار رفته است. مطالعه حاضر در صدد برآمده است با کاربست دانش ریشه شناسی به عنوان یک ابزار کارآمد در فرآیند ترجمه، به پیجویی ماده «خطو» در شاخه های مختلف سامی دست زند و قدیمترین معنای آن را بازشناسد، روند تحولات معنایی آن تا عصر نزول قرآن کریم را به مطالعه گذارد و به بازشناسی مولفه های معنایی آن همت گمارد. همچنین پژوهش حاضر، میزان موفقیت ترجمه های فارسی در ارایه معادلهایی برای واژه قرآنی «خطوه» را مورد ارزیابی قرار داده، ونشان داده است که یکی از مهمترین مولفه های معنایی واژه «خطوه» که در سنت مطالعات لغوی و تفسیری مغفول مانده، گمراهی و سرگردانی است. بر این پایه، «خطوه» در بافت نزول قرآن کریم، بر خصوص ردپاهای گمراه کنندهای اطلاق میگردید که موجبات سرگردانی مسافران را پدید می آورد.
کلید واژگان: ترجمه قرآن, ریشه شناسی, زبان شناسی سامی, ماده «خ ط و»}The most important duty of scholars in the process of translating the Holy Qur'an is to understand the meaning of the Qur'anic words accurately and to choose the best equivalents for them, especially when the Qur'anic word has some special semantic components which have been neglected in the period of Classical Arabic. For example, the word "khuṭwah" is used in the Holy Qur'an only in the form of "khuṭuwāt al-shayṭān" (the footprints of Satan) due to having some unknown semantic components. Adopting the etymological approach, the present research is an attempt to (A) find the root "Kh-Ṭ-W" in various Semitic languages, (B) find out its oldest meaning, (C) study the semantic changes of this word towards the Qur'anic Arabic, and finally (D) reexamine its semantic components in the Holy Qur'an. Moreover, this study evaluates the success of Persian translators in providing equivalents for the Qur'anic word "khuṭwah". This study shows that one of the most significant semantic components of the word "khuṭwah", which has been neglected in the lexical and interpretive studies, is going astray and becoming lost. Therefore, "khuṭwah" at the time of the revelation of the Holy Qur'an referred to the footprints that cause the travelers to go astray.
Keywords: The Translation of the Holy Qur'an, Etymology, Semitic Linguistics, The Root Kh-Ṭ-W, Khuṭuwāt al-Shayṭān} -
«اجر» از کهن ترین ریشه های ثلاثی در زبانهای سامی است که 108 بار در 99 آیه از قرآن کریم به کار رفته است. تنوع در کاربردهای قرآنی این ریشه، همواره نظر عالمان تفسیر به ویژه صاحبان کتب وجوه و نظایر را به خود جلب کرده و گاه برای آن تا 6 وجه معنایی برشمرده شده است. در پژوهش حاضر کوشش شده است تا با بهره گیری از روش معناشناسی تاریخی، قدیمترین معنای ریشه «اجر» در زبانهای سامی پیجویی شود، سیر تحولات معنایی واژه «اجر» از زبان پیشاسامی تا عربی قرآنی به مطالعه گذاشته شود و وجوه معنایی این واژه در آیات قرآنی بازشناخته شود. مطالعه حاضر نشان می دهد که واژه «اجر» برای افاده سه معنا در قرآن کریم به کار رفته است: نخست، معنای «دستمزد» که قدیمترین معنای این واژه است و در 24 آیه قرآنی دیده می شود؛ دوم، معنای «پاداش» که در 70 آیه قرآنی به چشم می خورد؛ و سوم، معنای «مهریه» که تنها در 5 آیه قرآنی مشاهده می شود. از دیگر دستاوردهای مطالعه حاضر، پاسخ به این پرسش است که چرا قرآن کریم از واژه «اجر» برای اشاره به مفهوم «مهریه» بهره جسته است.
کلید واژگان: اجاره, مهریه, مفردات قرآن, وجوه و نظایر, زبانشناسی سامی}"A-DJ-R" , one of the most ancient triconsonantal roots in the Semitic languages, is used 108 times in 99 Qur'anic verses. Paying attention to the variety of Qur'anic usages of the root "A -DJ -R", Muslim scholars have enumerated up to 6 different meanings for it. Based upon methodology of historical semantics, this study discovers the oldest meaning of the root "A -DJ -R" in the Semitic languages. The different semantic changes of this root, then, are investigated from the proto-Semitic language to the Qur'anic Arabic. This essay indicates that the word "Adjr" conveys three meanings in the Holy Qur'an: firstly, "wage" which is the oldest meaning of the root, and secondly, "reward", and finally, "bride-wealth". These three meanings are used respectively in 24, 70, and 5 Qur'anic verses. Moreover, this study answers an important question that why the Holy Qur'an used the word "Adjr" in reference to the concept of "bride-wealth".
Keywords: Hiring, Bride-wealth, Lexicons of the Holy Qur'an, Polysemy, Homonymy, Semitic linguistics} -
«امنیت» یکی از ضروری ترین نیازهای جوامع انسانی است که به طور گسترده مورد توجه قرآن کریم قرار گرفته است. هرچند جمعی از قرآن پژوهان در صدد بحث از آموزه های امنیتی این کتاب مقدس برآمده اند، اما مرور آثارشان نشان می دهد که غالبا همت خود را صرف آیاتی کرده اند که به طور مستقیم به مدیریت ترس ها و نگرانی های دنیوی انسان بازمی گردند؛ نظیر آیه 60 سوره مبارکه انفال. این در حالی است که بخش عظیمی از آموزه های قرآنی در باب امنیت، نه در قالب استخدام الفاظ در حقیقت معانی، که در قالب استفاده از زبان استعاره برای مفهوم پردازی های بدیع شکل گرفته است. به منظور بررسی این زبان استعاری، در پژوهش حاضر کوشش می شود از رویکرد معناشناسی شناختی بهره برده شود و نقش جهات شش گانه در ساخت استعاره های مفهومی از امنیت/ ناامنی مورد مطالعه قرار گیرد. این پژوهش نشان می دهد که در زبان قرآن کریم، امنیت در قالب جهت نماهای بالا و پیش و راست بازنمود زبانی می یابد، حال آنکه ناامنی در قالب جهت نماهای پایین و پس و چپ مفهوم سازی می شود.کلید واژگان: زبان قرآن, معناشناسی شناختی, استعاره مفهومی, استعاره جهتی, جهات سته}The “security” is one of the most essential needs of the human communities which it has been comprehensively paid attention by the holy Quran. Although some of the Quran scholars try to debate over the security teachings of this Book but studying their works shows that most of them examine the Quran verses which directly indicate the management of the earthly human fears and concerns such as the verse 60 of the Anfal surah whereas the great part of the Quranic teachings about security has been shaped not in the form of applying words in their real meaning but in the form of applying metaphor for the innovative conceptualizations. To study this metaphoric language this present paper tries to utilize the cognitive semantics and it is debated the role of the six orientations in creating the conceptual metaphors from security and insecurity. This research shows that security is expressed the linguistic representation in the form of the orientations “up, front and right” in the Quran language while insecurity is conceptualized in the form of the orientations “down, back and left”.Keywords: The Quran language, The cognitive semantics, The conceptual metaphor, The orientational metaphors, The six orientations}
-
فصلنامه مشکوه، پیاپی 152 (پاییز 1400)، صص 25 -49
«نحله» از کهن ترین واژه های سامی است که تنها یک بار در قرآن کریم (نساء/4) به کار رفته است. مرور بر منابع تفسیری گویای آن است که از همان صدر اول، معنای این واژه تکامد موضوع مناقشات تفسیری بوده و برای آن چند وجه معنایی ذکر شده است که گاه با هم تعارض جدی دارند. پژوهش حاضر می کوشد با کاربست رویکرد تاریخ واژه نگاری، روند تاریخی تعریف های ارایه شده از این واژه را در منابع تفسیری به بحث گذارد و با کاربست رویکرد ریشه شناسی، قدیم ترین و اصیل ترین معنای این واژه را در قالب یک مطالعه تطبیقی با زبان های خویشاوند عربی به دست آورد. مطالعه حاضر نشان می دهد که واژه «نحله» در اصل به معنای تملیک مال است و یادکرد از آن در سیاق بحث از پرداخت مهریه، این آموزه قرآنی را به همراه دارد که برخلاف باورهای عرب جاهلی، مهریه حق زن از زندگی مشترک است که تنها باید به او تملیک شود. از دیگر دستاوردهای این پژوهش، اثبات این نکته است که برخلاف دیدگاه اغلب عالمان لغت و تفسیر، واژه «نحله» فاقد هرگونه رابطه ریشه شناختی با واژه «نحل» _ به معنای زنبور عسل_ است؛ با این توضیح که ماده «نحل» دو ساخت تاریخی کاملا متفاوت را پشت سر گذاشته و در زبان عربی دچار اشتراک لفظی شده است.
کلید واژگان: مهریه, نحل, تکامد, اشتراک لفظی (همنامی), مفردات قرآن, زبان شناسی سامی}Mishkat, Volume:40 Issue: 152, 2021, PP 25 -49"Niḥlah" is one of the oldest Semitic vocabularies that is used only once in the Holy Qur'an (Q. 4:4). Reviewing the Qur'anic exegeses, this study shows that the meaning of "Niḥlah" has been the subject of controversy among Muslim scholars. That's why different meanings have been offered for this word throughout the history. This study, paying attention to the history of lexicography, is going to discuss the history of meanings that has been proposed for "Niḥlah" in exegetical resources. Moreover, this study is going to discover the oldest meaning of "Niḥlah" by adopting the etymological approach. The present study indicates that the original meaning of "Niḥlah" is "transferring property to somebody". Therefore, mentioning "Niḥlah" in the context of "paying bride’s marriage portion" in the Holy Qur'an was an attempt to notify that the bride’s marriage portion is the women's inalienable right. In addition, the present study proves that contrary to the most lexicographers and exegetes’ viewpoint, there is no etymological relationship between "Niḥlah" and "Naḥl" which respectively means “bride’s marriage portion" and "bee". Accordingly, the Semitic root "N-Ḥ-L" has two different origins, and is mistakenly regarded homonymous.
Keywords: bride’s marriage portion, Naḥl, homonymy, Qur’anic lexicons, Semitic linguistics} -
«امنیت» به معنای احساس آرامش و آسودگی از ترسها و تهدیدها، یکی از ضروریترین نیازهای جوامع انسانی است که به طور گسترده مورد توجه قرآن کریم قرار گرفته است. با این حال، بر اثر فاصله های تاریخی- گفتمانی از عصر نزول، غالبا امنیت در قرآن کریم محدود به مفاهیمی چون حرب و قتال یا آیاتی چون انفال/60 شده و هنوز ابعاد مهم دیگری از آن از نظر قرآن پژوهان دور مانده است. به منظور جبران بخشی از این خلا مطالعاتی، در این پژوهش کوشش میشود با اتخاذ رویکرد انسانشناسی تاریخی به امنیت، یکی از گونه های اصلی اما مغفول ترس در فرهنگ عرب پیش از اسلام - یعنی ترس از حفره - به مطالعه گذاشته شود و بخشی از آموزه های کمشناخته قرآن کریم در این باره مورد بحث قرار گیرد. در پژوهش حاضر این نتیجه به دست آمد که اصلیترین گونه های ترس از حفره در بافت نزول را میتوان در چهار مقوله کلی، از یکدیگر بازشناخت: ترس از حفرههای ویرانگر، ترس از حفرههای تنگ، ترس از حفرههای ارتباطی و ترس از حفرههای نفوذی. این دستاورد انسانشناختی توانست در مسیر فهم دقیقتر از پارهای آیات قرآنی یاری رساند و ابعاد مغفولی از امنیت در قرآن کریم را روشن سازد.
کلید واژگان: ناامنی, ترس, تفسیر قرآن, کهن الگو, انسانشناسی امنیت, انسانشناسی فرهنگی, انسانشناسی تاریخی}"Security" which means feeling calm and relieved from fears and threats, is one of the most essential needs of human beings that has received widespread attention from the Holy Qur'an. However, due to historical-discourse distances from the time of revelation of the Holy Qur'an, security is often confined to concepts such as fighting or verses such as Anfal/60, and other important aspects of this issue has been far from the view of Islamic scholars. Therefore, this study, taking an anthropological approach towards security, tries to study fear of holes, one of the main but neglected types of fear in pre-Islamic Arab culture, and illustrates some of the lesser-known teachings of the Holy Qur'an in this regard. In this essay, it was concluded that the fear of holes can be classified into four major categories: fear of hole as a destructive cause, fear of hole as a too narrow place, fear of hole as a place for communication, and ultimately fear of hole as a place for intrusion. This anthropological achievement can shed more light on neglected dimensions of security in the Holy Qur'an, and thus, help Muslim scholars to comprehend some Qur'anic verses more precisely.
Keywords: insecurity, Fear, Interpretation of Holy Qur'an, archetype, Anthropology of Security, Cultural Anthropology, Historical Anthropology} -
"«إشفاق» در زمره پرکاربردترین واژههای متعلق به حوزه معنایی ترس در قرآن کریم قرار دارد. با این حال، مرور بر منابع لغوی و تفسیری گویای آن است که هنوز آگاهی چندانی از مولفههای معنایی این واژه و تفاوتهای آن با واژههای قریبالمعنا چون خوف و خشیت وجود ندارد. برای جبران اینذسفقشزفخلا مطالعاتی، در پژوهش حاضر کوشش شده است تا با بهرهگیری از روش معناشناسی تاریخی، قدیمترین سابقه ماده «ش ف ق» در زبانهای سامی پیجویی شود، سیر تحولات معنایی این ماده تا عربی قرآنی به بحث گذاشته شود و مولفههای معنایی آن در قرآن کریم بازشناخته شود. این مطالعه نشان میدهد که گرچه برخی از لغویان مسلمان اعتقاد به اشتراک معنوی میان واژههای «شفق» (روشنی وقت غروب) و «إشفاق» (ترسیدن) دارند و آن دو را برساخته از ریشهای واحد میپندارند، اما هیچ ارتباط ریشهای میان واژههای یادشده برقرار نیست و هر کدام از آنها ساخت تاریخی متفاوتی را پشت سر گذاشته است. إشفاق دربردارنده دو مولفه معنایی مهم، یعنی «ترس» و «کمبود» است و اشاره به نوعی از هراس دارد که ناشی از کمبود منابع آبی، غذایی، مالی و امثال آنهاست.
کلید واژگان: مفردات قرآن, ترس, معناشناسی تاریخی, ریشه شناسی, زبان شناسی سامی}"Ishfāq" is among the highest frequency words belonging to the semantic field of "fear" in the holy Quran. Nevertheless, a study of lexicographical and exegetical sources indicates that there is not enough knowledge concerning the semantic components of this term, and its differences with such words as Khawf and Khashiyyah considered close in meaning with the former. The present research is an attempt to trace the oldest history of the root "sh-f-q" in Semitic languages, making use of historical semantics methodology. Studying the semantic changes of this root towards the Quranic Arabic, this study seeks to reexamine its semantic components in the holy Quran. Although some Muslim lexicographers hold that there is a polysemy between the words "shafaq" meaning the redness of the horizon after sunset, and "Ishfāq", meaning fear, considering both from the same etymon, this study concludes that there is no etymological relation between the above-mentioned words, each having its own distinctive historical origin. "Ishfāq" involves two significant semantic components, i.e. fear and scarcity. It thus signifies a kind of fear emanating from scarcity of water, food, money, etc.
Keywords: Quranic vocabulary, fear, historical semantics, Etymology, Semitic linguistics} -
نشریه مطالعات تاریخی قرآن و حدیث، سال بیست و پنجم شماره 1 (پیاپی 65، بهار و تابستان 1398)، صص 71 -96سبیل پرکاربرد ترین واژه متعلق به حوزه معنایی راه در عصر نزول است و به دلیل کاربرد در سیاقهای متنوع گاه از نگاه عالمان مسلمان بر 14 معنای مختلف حمل شده است. مروری بر منابع لغوی و تفسیری گویای آن است که عالمان مسلمان اطلاع چندانی از فرایند ساخت و مولفه های معنایی سبیل و ویژگی های این نوع از راه در بافت نزول نداشتهاند. در مطالعه حاضر با هدف جبران این خلا مطالعاتی میکوشیم با بهرهگیری از روشهای معناشناسی تاریخی و معناشناسی فرهنگی، معنای سبیل را آن گونه که در عصر نزول درک میشده است، تبیین کنیم. بدین منظور، با بررسی سابقه تاریخی ماده سبل برای نخستین بار بروز اشتراک لفظی در این ماده را خاطرنشان خواهیم کرد و نشان خواهیم داد که این ماده یک بار بر اثر الحاق پیشساز «س» به بن ثنایی «بل»، و بار دیگر با افزوده شدن پسساز «ل» به بن ثنایی «سب» ساخته شده که دومی در ساخت واژه سبیل ایفای نقش کرده است. همچنین، خواهیم کوشید نشان دهیم سبیل در عصر نزول بر راه هایی اطلاق میشده است که از تعین خارجی، وضوح و شفافیت برخوردار نبودند و جز با یاری جستن از راهبلدان، پیمایش آن ها ممکن نبود.کلید واژگان: راه, مفردات قرآن, معناشناسی تاریخی, معناشناسی فرهنگی, ریشهشناسی, هم نامی}According to Qur'anic verses, "Sabīl" is considered as the most frequent term conveying "Path" or "Way" in the context of revelation. Due to different usages in the wide range of textual contexts, the term "Sabīl" has attracted the attention of Muslim lexicographers and exegetes. That's why the specialists in "al-Wujūh wa al-Naẓā'ir" have mentioned 14 meanings for "Sabīl" in the Holy Qur'an. However, Muslim scholars have had not any information about the process of meaning-formation of "Sabīl", its semantic components and the features of this type of way in the context of revelation. Applying historical and cultural semantic approaches, this study attempts to explain the accurate meaning of "Sabīl" at the time of revelation. According to this study, the homonymous root "SBL" has two different origins: on the one hand, the root is formed by adding the preformative /S/ to the stem "BL", and on the other hand, it is formed by adding the affirmative /L/ to the stem "SB". Moreover, the present research proves that the term "Sabīl" had a couple of unique features in Qur'anic Arabic: (1) Private roads that were not definite, transparent and visible. (2) Roads which could not be passed through on without experienced guides.Keywords: Path, Way, Qur'anic Terms, Historical Semantics, Cultural Semantics, Etymology, Homonymy}
-
واژگان «فقر» و «غنا» بارها در قرآن کریم در محور همنشینی کنار یکدیگر قرار گرفته و زوج معنایی تکرارشوندهای را شکل دادهاند. مرور بر آرای عالمان مسلمان نشان میدهد که آنان به ذکر معنای لغوی این واژگان بسنده کرده، اطلاع چندانی از زمینههای شکلگیری این مفاهیم در اختیار نداشته اند. این پژوهش می کوشد با بهره گیری از داده های زبانشناسی تاریخی و الگوهای عمومی در دانش انسانشناسی، زمینه های فرهنگی ساخت این مفاهیم را بیشتر بکاود تا درک عمیق تری از آیات قرآنی که دربردارنده این زوج واژگانی هستند، فراهم آید. پژوهش حاضر نشان میدهد تفاوت در سبک زندگی حضری و بدوی در شبه جزیره میتوانست موجب درک متفاوت از جهان پیرامون شده، معناسازی های گوناگون و گاه متضاد از یک پدیده را به همراه آورد. این مطالعه آشکار میسازد که زوج واژگانی «فقر/ غنا» برساخته از طرز فکر مردمان حاضره - نه بادیه - نسبت به تنگدستی و ثروت اندوزی در بافت فرهنگی- اقتصادی شبه جزیره بوده است.کلید واژگان: معناشناسی فرهنگی, انسان شناسی فرهنگی, معناسازی, سبک زندگی, حاضره العرب, بادیه العرب}The Arabic words "Faqr" and "Ġinā" are repeatedly found in the Holy Qur'an in the syntagmatic axis and have shaped the recurring opposite couple in the Qur'anic verses. A glance at the Muslim scholars' opinion shows that they have just mentioned the lexical meaning of these words and did not have much knowledge about the process of their meaning-formation. Using historical linguistic data and general Anthropological patterns, this study tries to explore the cultural backgrounds in which "Faqr" and "Ġinā" were formed. This study indicates that the distinctions between sedentary lifestyle and nomadic one in Arabian Peninsula could lead to different perceptions of the world, and hence to distinctive or sometimes contrary meaning-formation of the same phenomena. This study shows that "Faqr" and "Ġinā" are born out of the mentality of sedentary Arabs towards poverty and wealth in cultural-economic context in Arabian Peninsula.Keywords: Cultural Semantics, Cultural Anthropology, Meaning-formation, Lifestyle, Sedentary Arabs, Nomadic Arabs}
-
«نذر» از جمله انگاره های دینی در قرآن کریم است که مطالعه پیرامون ماهیت و احکام مربوط به آن، همواره مورد توجه عالمان مسلمان قرار داشته است. فاصله های تاریخی- گفتمانی موجب شده است، لغویان و مفسران معنای انگاره قرآنی «نذر» را به معنای ساختیافته آن در دانش فقه نزدیک دانند. پژوهش حاضر میکوشد برای بازکاوی ماهیت «نذر» در بافت نزول قرآن کریم، از دادههای زبانشناسی تاریخی و مطالعات بین الادیانی بهره گیرد. پی جویی واژه عربی «نذر» در زبانهای خویشاوند و بررسی این آیین در دیگر ادیان سامی نشان میدهد که برخلاف تصور رایج میان عالمان مسلمان، «نذر» در عصر نزول قرآن کریم بر دو گونه متفاوت از مناسک دینی اطلاق میشده است. بخشی از کاربردهای «نذر» در آیات قرآنی در ارتباط با معنای «عهد کردن» و ناظر به مطلق پیمانهای نذرکننده با خدا، و بخش دیگر در ارتباط با معنای «وقف شدن (برای انجام کاری)» و ناظر به مناسکی خاص همراه با دوره موقت یا دائمی از امساک بوده است.
کلید واژگان: نذر نذیره, مناسک دینی, حج, تاریخ انگاره, ریشه شناسی, تفسیر قرآن} -
«نذر» ازجمله مادههایی در قرآن کریم است که نقشی موثر در ساخت برخی مفاهیم کلیدی ایفا کرده است. از یک سو باید از «نذر» یاد کرد که ازجمله انگارههای دینی محسوب میشود که ناظر به منسکی خاص در رابطه انسان با خداوند متعال است. از دیگر سو، با طیفی از واژگان چون «إنذار» ، «منذر» و «نذیر» مواجهیم که با معنای «ترس» و «هراس» در ارتباطند. قاطبه لغویان و مفسران قرآن کریم، در بحث از ماده «نذر» به ذکر این معانی به ظاهر نامرتبط بسنده کرده، نسبت به وقوع اشتراک لفظی (همنامی) یا معنوی (چندمعنایی) سکوت اختیار کردهاند. پژوهش حاضر بر پایه این دیدگاه که مطالعه پیشینه تاریخی واژگان مشترک از طریق ریشهشناسی، ابزار کارآمدی برای تمییز اشتراک لفظی از معنوی است، به ریشهیابی «نذر» پرداخته، میکوشد همگرایی ریشهای میان «نذر» و «إنذار» را به اثبات رساند. این مطالعه نشان میدهد، «نذر» در بافت نزول قرآن کریم بر منسکی خاص اطلاق میگردد که طی آن، نذرکننده به منظور ایمنی ازآنچه میهراسد، با خداوند متعال پیمان میبندد که در صورت برخورداری از حمایتهای الهی، عملی را انجام دهد یا ترک نماید.کلید واژگان: اشتراک معنوی, اشتراک لفظی, ریشهشناسی, معناشناسی تاریخی, ترس, امنیت}The root "N D R" has played an effective role in the construction of some key concepts in the Holy Qur'an . For example , "Nadr" , a derivative of the root "N D R" , is considered as a religious concept which refers to a special ritual practice . On the other hand , there is a range of Arabic words such as "Indār" , "Mundir" and "Nadīr" which convey the meaning of fear and horror . The most lexicographers and exegetes of the Holy Qur'an have merely mentioned these seemingly irrelevant meanings of the root "N D R" and have remained silent about the occurrence of polysemy and homonymy . Based on the view that the study of the historical background of vocabularies through etymology is an effective method for distinguishing polysemy from homonymy , this essay etymologizes the root "N D R" and proves the root convergence between "Nadr" and "Indār" . This study illustrates that "Nadr" in the context of the Holy Qur'an refers to a special ritual which is performed in order to protect a person from fears and threats.Keywords: Polysemy, Etymology, Historical Linguistics, Fear, Security}
-
«ربا» از جمله کلیدیترین انگاره های اقتصادی در قرآن کریم است که مطالعه پیرامون ماهیت و احکام مربوط به آن، همواره در کانون توجه عالمان مسلمان قرار داشته است. مروری بر تاریخ این انگاره در فرهنگ اسلامی نشان از واگرایی هایی در آن، همچون شکلگیری ربای قرضی و ربای معاملی دارد که در نهایت دستیابی به جامع معنایی برای این انگاره را با دشواری روبرو ساخته است. پژوهش حاضر برای بازکاوی ماهیت ربا در بافت نزول قرآن کریم، به کاربست الگوهای انسانشناسی اقتصادی روی آورده و با تمایزگذاری میان ربای امیین و ربای اهل کتاب، به بازخوانی این انگاره اقتصادی همت گماشته است. این پژوهش افزون بر مطالعه ماهیت ربا در فرهنگ یهودی که در آیه 161 سوره نساء بازتاب یافته است، به بررسی ربا در فرهنگ امیین پرداخته، نشان داده که تحولات سیاسی اقتصادی در شبهجزیره عربستان موجب شکلگیری دو گونه متفاوت از ربا در میان امیین گردیده است که حاصل آن را میتوان در تمایزگذاری میان ربا در آیه 39 سوره روم با دیگر موارد کاربرد آن در قرآن کریم خلاصه کرد.کلید واژگان: ربای قرضی, ربای امیین, ربای اهل کتاب, مبادله هدیه ای, انسان شناسی اقتصادی}"Ribā" is one of the key economic ideas in the Holy Qur'an, which Muslim scholars have studied its substance and rules. The history of this idea in Islamic culture indicates semantic divergences in it, such as the formation of both loan and dealing usury, which ultimately makes it difficult to achieve comprehensive meaning for this idea. Making difference between the Ribā among illiterates (’Ummīyyīn) and the one among People of the Book (’Ahl al-kitāb), this study attempts to explain the meaning of Ribā in the context of revelation of the Holy Qur'an based upon economic anthropological models. In addition to studying the substance of Ribā in Jewish culture mentioned in the Holy Qur'an just once, in Sura 4, verse 161, this study indicates that politico-economic changes in Arabian Peninsula led to two different types of Ribā among illiterates. This study, consequently, draws a semantic distinction between Ribā mentioned in Sura 30, verse 39, and other uses of the idea in the Holy Qur'an.Keywords: Economic Anthropology, Illiterates, People of the Book, Loan Usury, Gift Exchange}
-
احمد بن محمد بن خالد برقی از جمله چهره های شاخص امامیه در سده سوم است که بنابر نظر رجال شناسان امامی، به دلیل نقل از راویان ضعیف و اعتماد به روایات مرسل، توسط احمد بن محمد بن عیسی اشعری از قم اخراج شده و پس از گذشت زمان، به دلایل نامعلومی به قم بازگردانده شده است. این مقاله برای نخستین بار با بهره گیری از روش تاریخی- تحلیلی، علل اخراج و بازگشت احمد برقی به قم را مورد بازخوانی قرار داده است. با تکیه بر شواهد تاریخی آشکار شد که تعلق برقی به جریان فکری «ادب» و مخالفت احمد اشعری با رویکرد ادبگرایانه به احادیث، زمینه اخراج برقی از قم را فراهم آورد. مطالعه حاضر برای تبیین دلایل بازگشت برقی، توازن قدرتهای سه گانه ی علمی، سیاسی، اقتصادی در قم و نیز چالشهای میان آنان را بررسی کرد. این مطالعه نشان داد که وابستگی برقی به طیف علمی قدرتمند «ادب» در قم که یارای رقابت با طیف علمی اشعریان را داشت و نیز ظرفیت این طیف علمی بر برقراری روابط سازنده و راهبردی با مراکز قدرت و ثروت (امرا و تجار قم)، امکان بازگشت برقی به قم را فراهم آورد.کلید واژگان: احمد برقی, المحاسن, جریان فکری ادب, خاندان اشعری, قم}According to early Imami scholar's point of view, Aḥmad bin Muḥammad bin Khālid al-Barqī, one of the most prominent Shiite figures in the third century, was expelled from Qum by Aḥmad bin Muḥammad bin ʿīsā al-Ashʿarī for relying on both weak narrators and unauthentic traditions. Aḥmad al-Barqī, however, has been returned to Qum for unknown reasons after passage of time. Applying historical and analytic methods, this study for the first time makes effort to elucidate the reasons for Barqī's expulsion from Qum as well as his return to Qum. Based upon historical evidences, it became clear that affiliation of Aḥmad al-Barqī with Adab circle on one hand, and antagonistic approach of Aḥmad al-Ashʿarī towards Adab circle on the other hand leads down to exile of Barqī from Qum. To explain the reasons for return of Barqī to Qum, this study discusses the challenges between tripartite powers in Qum, scientific, political and economic. This study indicates that affiliation of Barqī with the powerful scientific circle of Adab paved the way for him to return to Qum. Moreover, strong bonds between Adab circle and political and economic powers in Qum made the social status of Barqī high, and therefore paved the way for him to return to Qum.Keywords: A?mad al-Barq?, al-Ma?a?sin, Adab Circle, Ash?ar? Household, Qum}
-
در دهه های اخیر، تبیین کیفیت رابطه شوهران و همسران در محیط خانواده، از اهمیتی ویژه برخوردار شده است. در این میان، وجود برخی روایات در جوامع روایی فریقین که به زنان نسبت به شوهران جایگاهی پست اعطا میکند، چالشهای فراوانی را موجب شده است. یکی از این روایات، روایت «لو امرت احدا ان یسجد لاحد لامرت المراه ان تسجد لزوجها» است. این نوشتار، با لایهبندی روایت مذکور به سه سطح: زبانی، ادبی و فرهنگی، به نقد متنی آن اقدام نموده است. تقابل میان واژه های «زوج» و «امراه» در این روایت که با زبان عربی عصر پیامبر(ص) همخوانی ندارد، حکایتگر ضعف در لایه زبانی آن است. نسخه های متفاوت این حدیث در جوامع روایی فریقین نیز که بیانگر تعارض های فراوان میان آنهاست، گویای ضعف در لایه ادبی آن دارد. همچنین، بررسی گفتمانهای رقیب اسلامی و جاهلی درباره رابطه زن و شوهر و مقایسه آنها با این روایت، نشانه تاثیرپذیری این حدیث از فرهنگ جاهلی است.کلید واژگان: نقد متنی, زن و شوهر, خانواده, فرهنگ, سجده زن بر شوهر}
-
«قرض» مفهومی اقتصادی است که بارها در قرآن کریم از آن یاد شده و به صورت ویژه مورد سفارش قرار گرفته است. بر همین اساس در طول تاریخ جهان اسلام، مفسران قرآن کریم و نیز فقی هان مسلمان بحثهای فراوانی پیرامون این مفهوم کلیدی مطرح نمودهاند. با این حال، این عالمان تلاش چندانی جهت ارائه تصویری واضح از قرض در عصر نزول با تکیه بر شواهد تاریخی نکردهاند. از همین روی، این نوشتار میکوشد برای تبیین دقیقتر این مفهوم و چرایی اهمیت آن، از دستاوردهای علم انسانشناسی اقتصادی در حوزه «دهش» (مبادله هدی های) استفاده کند. بر این اساس، «قرض» مبادلهای هدی های است که مبتنی بر مراحل سهگانهی «دادن اموال»، «دریافت کردن آنها» و سپس «جبران نمودن»، در پی ایجاد یا تثبیت روابط اجتماعی بین مقرض (قرض دهنده) و مقترض (قرض گیرنده) است. قرآن کریم با داشتن نگاه ابزاری به اموال و دارایی های جابجاشده در «قرض» که باعث ایجاد وضعیت دو سویهی رفت و برگشتی بین مقرض و مقترض میشود، خواهان گسترش همکاری های جمعی و تقویت همبستگی های بینافردی در جامعه اسلامی است.کلید واژگان: کارکردهای قرض, قرآن کریم, همبستگی اجتماعی, مبادله هدیه ای, انسان شناسی اقتصادی}"Qarḍ" is an economic concept which is mentioned several times in the Holy Quran, and is recommended by God. Accordingly, this key concept has attracted the attentions of exegetes and Muslim jurisprudents throughout the history of Islam. However, there is a need to new researches to comprehend the concept of "Qarḍ" according to the age of Quran's revelation. Illustrating the importance of this concept of the Holy Quran, this essay for the first time rereads the concept of "Qarḍ" as a gift exchange based upon economic anthropology. According to this study, "Qarḍ" , a kind of economic exchange with triple stages in its process, giving, receiving, and reciprocating, establishes or strengthens the social relationships between lender (Mugriḍ) and borrower (Mugtariḍ). This study shows that the Holy Quran, having an instrumental attitude towards properties that make mutual relationships between lender and borrower, makes an attempt to improve social solidarity and strengthen interpersonal cooperation in Muslim countries.Keywords: Functions of Qarḍ, Holy Quran, Social Solidarity, Gift Exchange, Economic Anthropology}
-
عالمان مسلمان از دیرباز به نقش اثرگذار «اشتراک معنوی» و «اشتراک لفظی» در تفسیر نصوص دینی توجه داشتهاند. با شکلگیری دانش معناشناسی نوین نیز دغدغه مشابهی با عنوان «چندمعنایی» و «همنامی» مورد توجه زبانشناسان قرار گرفته است. تلاش گردید تا با تکیه بر مطالعه سیر تاریخی واژگان، شیوه های مطمئنتری برای تمایز میان آنها پیشنهاد گردد. این پژوهش بر پایه همین روشهای نوین کوشید با شیوه توصیفی- تحلیلی به بازخوانی چندمعنایی ریشه های «ربو» و «ربب» در قرآن کریم بپردازد و همگرایی ها و واگرایی های ریشهای در آنها را به بحث گذارد. پژوهش حاضر توانست با ارائه شواهد زبانشناختی، از وجود همگرایی در برخی از واژگان این ریشه ها که تاکنون مورد توجه قرار نگرفته بودند، پرده بردارد. نیز بر پایه همین شواهد، نسبت به بخشی از ارتباطهای معنایی که پیش از این ادعا شده بود، به دیده تردید نگریسته شده است.کلید واژگان: چندمعنایی, وجوه معنایی, اشتراک معنوی, ریشه شناسی, معناشناسی}Muslim scholars have from far past paid attention to key exegetical role of "semantic overlap" and "lexical overlap" in interpreting religious scriptures. With the emergence of modern semantics, linguists have had a similar concern labeled with terms "polysemy" and "homonymy" and this made them to introduce more reliable methods to make distinctions between these classifications relying on diachronic historical studies of changes of lexicons. Applying these new linguistic methods, the present study made an attempt to analyze the polysemy of the roots "/r//b//v/" and "/r//b//w/" in the Holy Quran, and discuss mergers and splits of the roots. Presenting linguistic evidence, this study could reveal mergers in the lexicons derived from these roots, ignored by previous scholars. Furthermore, based on the same evidence, some semantic relations proposed in the past were questioned as a result of this research.Keywords: Keywords: polysemy, homonymy, semantic aspects, semantic overlap, etymology, semantics}
-
گونه شناسی تفاسیر قرآن کریم با توجه به حجم انبوه متون تفسیری تولیدگشته در طول تاریخ اسلام، به یکی از مهمترین دغدغه های پژوهشگران قرآنی در سده اخیر تبدیل شده است. طبقه بندی تفاسیر بر اساس «روشها و گرایشها»ی تفسیری و نیز «ادوار تاریخی» که از سوی اندیشمندان مسلمان و همچنین مستشرقان پیشنهاد شده، به رغم نقاط مثبتی که دارد، از نقاط ضعفی رنج میبرد و در نتیجه نیازمند ارائه گونهشناسی های تکمیلی است. از همین روی این نوشتار تلاش کرده است تا علاوه بر ذکر کاستی ها و نقایص طبقه بندی های رایج، طبقه بندی جدیدی مبتنی بر دو رویکرد کلان «انسان محوری» و «کلام محوری» پیشنهاد دهد. بر این اساس، تفاسیر انسان محور سعی در ارائه برداشتهای تفسیری متناسب با نیازها و گفتمان های زمانه ی مخاطبان خویش دارند. این در حالی است که تفاسیر کلام محور به تولید متون تفسیری مبتنی بر میراث تفسیری گذشتگان و با اثرپذیری از سنت فهم قرآن کریم دست میزنند.کلید واژگان: تفسیر قرآن, گونه شناسی تفاسیر قرآن, کلام محوری, انسان محوری, تفاسیر معاصر}Given the huge mass of interpretation texts produced during the history of Islam, typology of interpretations of the Quran gas become one of the troubles of the interpreters of the Quran during the last century. Although classification of interpretations on the basis of interpretation methods and attitudes" as well as "historical periods" which has been offered by Muslim scholars and orientalists has some advantages, it suffers from a number of disadvantages and, for this reason, some suplemenrary typologies are needed. Hence, in addition to discussing the shortcomings of the current classifications, the present study attempts to offer a new classification on the basis of the two human-centered and theology-centered macro approaches. Accordingly, human-centered interpretations try to yield interpretative impressions compatible with the requirements and discourses of their addressees while theology-centered interpretations produce interpretation texts relying on the interpretation heritage of the predecessors and being influenced by tradition of understanding the Quran.Keywords: interpretation of the Quran, typology of Quranic interpretations, theology-centeredness, human-centeredness, contemporary interpretations}
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.