مرتضی عمادزاده
-
نظریه پردازان مدیریت، تصمیم گیری را جوهر و اساس مدیریت تلقی می کنند. به زعم ایشان مدیریت چیزی جز تصمیم گیری نیست و مدیر موفق را می توان تصمیم گیرنده ای موفق دانست. در دنیای واقعی نیز مدیریت با این مهم درآمیخته است و مدیر در انجام تمامی وظایف خود ناگزیر به نوعی تصمیم گیری است. او در برنامه ریزی، سازماندهی، کنترل و سایر وظایف نیازمند به تصمیم گیری است، به طوری که لحظه ای را در حیات مدیریت نمی توان یافت که بدون اتخاذ تصمیم سپری شود.در این راستا از سویی فرایند تصمیم گیری بستگی به وجود اطلاعات لازم و کافی دارد. هرچه این اطلاعات کامل تر، جدیدتر و به روزتر باشد، امکان تصمیم گیری درست و بجا بیشتر خواهد بود. پس نمی توان منکر نقش حساس و سرنوشت ساز تصمیم گیری شد. مدیران کامیاب در طول زندگی اجتماعی خود، کسانی بوده اند که با داشتن اطلاعات کافی درباره ابعاد گوناگون مسئله شرکت و سازمان خود، از نیرو و مهارت تصمیم گیری درست و به موقع برخوردار بوده اند. بنابر این، نقش تصمیم گیری مدیران را در عرصه سازمان ها نباید انکار کرد، زیرا تصمیم گیری آنان خواه ناخواه با مسایل اقتصادی، فنی، اداری، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در سطوح خرد و کلان، ارتباط تنگاتنگی دارد. از این رو، نقش آنان در فرایند تصمیم گیری، ب حساس تر و خطیرتر از سایر افراد سازمان می باشد. از سوی دیگر، اصولا تصمیم گیری بر اساس پیش بینی یک سلسله راه حل ها یا گزینه ها و انتخاب بهینه از میان آنها صورت می پذیرد و به همین جهت هیچ گاه نمی تواند با اطمینان و اعتماد صد در صد توام باشد. پیش بینی های افراد همواره درجه ای از خطا دارد. شناخت این اشتباهات از دو جهت می تواند یاری رسان مدیران در تصمیم گیری باشد، یکی از این جهت که به مدیران کمک می کند تا به گونه ای دیگری بیندیشند و در نتیجه این طرز تفکر جدیدشان می تواند با رفتارهای سالم تر و درست تری در برابر حوادث ناخواسته و ناگوار پیرامونشان همراه باشد. از جهت دیگر این امر منجر به شناسایی و ریشه یابی علل رفتارهای نامناسب مراجع مدیران در برابر ناملایمات و حوادث پیش آمد است تابه آنان در تصمیم گیری کمک نماید. این پژوهش به دنبال بررسی و ارزیابی اثرگذاری این خطاهای مهم و رایج شناختی بر فرایند تصمیم گیری مدیران در بخش بازاریابی است.پژوهشگران بین رشته ای مدیریت و روانشناسی برخی خطای شناختی را یافته و بررسی کرده اند که موجب کاهش قدرت تصمیم گیری مدیران می گردد و یا کیفیت تصمیمات آنها را پایین می آورد. بر مبنای تحقیق گروه مشاوران مک کینزی، خطاهای شناختی هزینه پنهان، تحلیل نادرست چارچوب ها، دسترسی، لنگر انداختن و اعتماد به نفس بیش از حد عمده ترین اشتباهات رایج در تصمیم گیری مدیران در سازمان های موفق بوده است.نظریه پردازان مدیریت، تصمیم گیری را جوهر و اساس مدیریت تلقی می کنند. به زعم ایشان مدیریت چیزی جز تصمیم گیری نیست و مدیر موفق را می توان تصمیم گیرنده ای موفق دانست. در دنیای واقعی نیز مدیریت با این مهم درآمیخته است و مدیر در انجام تمامی وظایف خود ناگزیر به نوعی تصمیم گیری است. او در برنامه ریزی، سازماندهی، کنترل و سایر وظایف نیازمند به تصمیم گیری است، به طوری که لحظه ای را در حیات مدیریت نمی توان یافت که بدون اتخاذ تصمیم سپری شود.در این راستا از سویی فرایند تصمیم گیری بستگی به وجود اطلاعات لازم و کافی دارد. هرچه این اطلاعات کامل تر، جدیدتر و به روزتر باشد، امکان تصمیم گیری درست و بجا بیشتر خواهد بود. پس نمی توان منکر نقش حساس و سرنوشت ساز تصمیم گیری شد. مدیران کامیاب در طول زندگی اجتماعی خود، کسانی بوده اند که با داشتن اطلاعات کافی درباره ابعاد گوناگون مسئله شرکت و سازمان خود، از نیرو و مهارت تصمیم گیری درست و به موقع برخوردار بوده اند. بنابر این، نقش تصمیم گیری مدیران را در عرصه سازمان ها نباید انکار کرد، زیرا تصمیم گیری آنان خواه ناخواه با مسایل اقتصادی، فنی، اداری، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در سطوح خرد و کلان، ارتباط تنگاتنگی دارد. از این رو، نقش آنان در فرایند تصمیم گیری، ب حساس تر و خطیرتر از سایر افراد سازمان می باشد. از سوی دیگر، اصولا تصمیم گیری بر اساس پیش بینی یک سلسله راه حل ها یا گزینه ها و انتخاب بهینه از میان آنها صورت می پذیرد و به همین جهت هیچ گاه نمی تواند با اطمینان و اعتماد صد در صد توام باشد. پیش بینی های افراد همواره درجه ای از خطا دارد. شناخت این اشتباهات از دو جهت می تواند یاری رسان مدیران در تصمیم گیری باشد، یکی از این جهت که به مدیران کمک می کند تا به گونه ای دیگری بیندیشند و در نتیجه این طرز تفکر جدیدشان می تواند با رفتارهای سالم تر و درست تری در برابر حوادث ناخواسته و ناگوار پیرامونشان همراه باشد. از جهت دیگر این امر منجر به شناسایی و ریشه یابی علل رفتارهای نامناسب مراجع مدیران در برابر ناملایمات و حوادث پیش آمد است تابه آنان در تصمیم گیری کمک نماید. این پژوهش به دنبال بررسی و ارزیابی اثرگذاری این خطاهای مهم و رایج شناختی بر فرایند تصمیم گیری مدیران در بخش بازاریابی است.پژوهشگران بین رشته ای مدیریت و روانشناسی برخی خطای شناختی را یافته و بررسی کرده اند که موجب کاهش قدرت تصمیم گیری مدیران می گردد و یا کیفیت تصمیمات آنها را پایین می آورد. بر مبنای تحقیق گروه مشاوران مک کینزی، خطاهای شناختی هزینه پنهان، تحلیل نادرست چارچوب ها، دسترسی، لنگر انداختن و اعتماد به نفس بیش از حد عمده ترین اشتباهات رایج در تصمیم گیری مدیران در سازمان های موفق بوده است.
-
واژه موانع تولید و مانع زدایی از تولید، واژه جدیدی نیست و به گوش ما هم عجیب به نظر نمی رسد. سال های سال است که این واژه در ادبیات اقتصادی و برنامه ریزی کشور ما به گوش می خورد و ظاهرا تلاش همگان زدودن موانع از صحنه تولید است ولی هر بار که این واژه مطرح می شود همگان به ابتدای خط بر می گردند و دور باطل ادعای زدودن موانع تولید و در نتیجه تسهیل فعالیت تولیدکنندگان داخل کشور همچنان به حرکت خود ادامه می دهد. در این مسیر، تداوم حضور موانع در راه تولید و تولیدکنندگان به جایی رسیده که سال جاری، با هدف توقف دور باطل در فعالیت های تولیدی و در جهت زدودن موانع، به نام سال "تولید، پشتیبانی ها، مانع زدایی ها" نامگذاری شده است با این امید که با تحرک بیشتر نهادهای مرتبط با تولید شاهد شکوفایی حرکت درون زای تولید کشور شده و به این ترتیب بتوان در مواقعی که کشور با مشکلات بیرونی روبه رو است با استفاده از توان و ظرفیت های داخلی بر این مشکلات و تنگناها غلبه کرد.آنچه که در این میان حایز اهمیت بوده و به چشم می خورد این است که تقریبا اکثر شخصیت ها، سازمان های دولتی، نهادهای مدنی و رسانه ها، فهرست بلندبالایی از موانع تولیدی تهیه کرده و دل به حل آن ها با تلاش همگانی بسته اند. این مورد برای کشور آنچنان اهمیت پیدا کرده که از سوی رهبر انقلاب، نه تنها سال 1400، سال "رفع موانع و پشتیبانی از تولید" نامگذاری شده بلکه از طرف ایشان از یکسو تولید به عنوان کلید اصلی اشتغال، کاهش تورم و ایجاد ارزش پول ملی اعلام می شود و از سوی دیگر، مهمترین موانع تولید و سرمایه گذاری را به ترتیب زیر اعلام گردیده است.
-
مدیران اجرایی امروزه در فضای پیچیده و متلاطمی کار میکنند و برای بقا و موفقیت در عرصههای مختلف کسبوکار، نیازمند شناخت محیط پیرامون خویش هستند. این کتاب به تحلیل محیط کسبوکار پرداخته و اصول راهکارهای ممکن برای موفقیت هرچه بیشتر بنگاههای اقتصادی را به صورت مفهومی و کاربردی ارایه نموده است.
در نگاهی اجمالی میتوان گفت اگر بخواهم کسبوکار پر رونقی داشته باشیم باید با مدیریت آگاهانهای این فرایند را بپیماییم. این مهم نیازمند توانایی صحیح و درست تحلیل محیط کسبوکار است که خود مستلزم شناخت دقیق فضای کسبوکار میباشد. البته برای شناخت بهتر و بیشتر، ضرورت انکارناپذیر فراگیری شاخههای گوناگون علوم اجتماعی همچون تیوریهای اقتصاد، تکنیکهای مدیریت مالی، مسایل مربوط به بازاریابی، مباحث منابع انسانی، رفتار سازمانی، بازرگانی بینالمللی، مدیریت استراتژیک، فناوری اطلاعات و... زیربنای موفقیت است.
چرا میگوییم شناخت محیط کسبوکار برای مدیریت موفق بنگاه ضروری است؟ پاسخ به این سوال حداقل در دو سرفصل قابل ارایه میباشد:اول آنکه قابلیت تدوین استراتژی بنگاه برای کسب مزیتهای رقابتی با هدف دست یافتن به رشد فروش و افزایش سهم بازار و نهایتا رشد درآمد، لزوما با لحاظ نمودن شرایط محیطی میسر میشود.
دوم آنکه شناخت فضای کسبوکار، ابزار شناخت نیروهای رقابتی محیطی است. این شناخت برای تدوین و طراحی استراتژی یک پیشنیاز بسیار ضروری بوده و دارای اهمیت خاص است.
رمز موفقیت یک بنگاه اقتصادی خلق مزیت رقابتی نسبت به رقباست. مزیت رقابتی نیز خصیصهای است که بدان سبب مشتری یک بنگاه را بر رقیبش ارجح میداند. -
توسعه صادرات غیرنفتی برای کشورهایی که دسترسی به منابع وسیع معدنی از جمله نفت و گاز دارند، یکی از چالشهای عمده به شمار میرود. علت آن است که اتکا به نفت و گاز و درآمدهای سرشار آنها، انگیزههای توسعه تواناییهای صنعتی این کشورها در ورود به بازارهای بینالمللی را که کاری سخت و توانفرساست، کند و بعضا ناممکن میسازد. بنابراین کشورهایی که دارای منابع نفت و گاز هستند، برای ورود به بازار کالاهای صنعتی در پهنه جهانی باید سیاست مشخصی را که شاید بتوان از آن به عنوان «استراتژی توسعه صادرات» نام برد، طراحی و اجرا نمایند.
اینکه چرا بسیاری از این کشورها در دسترسی به حجم قابل قبولی از صادرات غیرنفتی موفق عمل نکردهاند و اینکه ریشه این عدم موفقیتها درکجاست، یا اینکه چرا این بنگاهها جایگاه اصلی خود را در صادرات به دست نمیآورند، را می توان در چهار عامل خلاصه کرد.
دو عامل نخست به بنگاههای اقتصادی و نحوه مدیریت آنها مربوط میشود، عامل سوم مربوط به حوزههای سیاستگذاری و عامل چهارم مربوط به شیوه حکمرانی دولتی میشود. در مورد مسایل مربوط به درون بنگاهها، اولین مطلب، به «ضعف دانش در رفتارشناسی مصرفکننده» مربوط میشود؛ یعنی آنچه که منجر به شناخت، آگاهی و دانش ما در مورد رفتار مصرفکننده میشود، در بنگاههای اینگونه کشورها ضعیف است. به این ترتیب محصولاتی را که مورد پسند و پذیرش مصرفکنندگان سایر کشورها هستند و ما در تولید آن دارای مزیت هستیم، را تولید و عرضه نمیکنیم. آنچه که اینجا از تعریف مزیت رقابتی مورد نظر است، خصلت یا ویژگی محصولی است که مشتری محصول ما را به محصول رقبا ترجیح میدهد. برای اینکه به این هدف برسیم، حتما باید در رفتارشناسی مصرفکننده، تجربه و آگاهی داشته باشیم، به این معنا که در چیزی که مزیت رقابتی داریم، تمام توان خود را صرف تولید آن محصول کرده و به آن بازارها صادر کنیم. در مقابل از ورود به تولید آنچه که در آنها مزیتی نداریم؛ به طور جد خودداری کنیم. -
امید به آزادی بازارها در دولت تدبیر
-
-
-
تفکر راهبردی (برای عصر آنی)
این مقاله ترجمه بخشی از کتاب «تفکر راهبردی برای عصر آنی» است که به دلیل غنای محتوایی آن که می تواند راه کار روشنی برای مدیران و برنامه ریزان باشد نسبت به ترجمه آن اقدام شده است.
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.