مرضیه صفری
-
امروزه قارچ کش ها به طور گسترده ای به منظور جلوگیری یا از بین بردن انواع قارچ های بیماری زا مورد استفاده قرار می گیرند. لیکن کاربرد آن ها در برخی موارد ممکن است تاثیرات مخربی بر ریزجانداران مفیدی نظیر قارچ های میکوریزی بر جای گذارد. قارچ های میکوریزی پس از برقراری رابطه همزیستی، توانایی گیاه در جذب آب و عناصر معدنی و همچنین مقاومت گیاه در برابر تنش های زنده و غیرزنده را بهبود می بخشند. در این پژوهش تاثیر مصرف همزمان قارچ کش هایی شامل بنومیل، رورال تی اس، مانکوزب و تیلت بر اثربخشی قارچ میکوریز آربسکولار گونه Rhizophagus irregularis در رشد دو گیاه گندم و ذرت در شرایط گلخانه ای مورد بررسی قرار گرفت. آزمایش های گلخانه ای در قالب طرح کاملا تصادفی در پنج تیمار شامل چهار قارچ کش و شاهد با چهار تکرار و با کشت دو گیاه گندم و ذرت انجام پذیرفت. تاثیر قارچ کش ها بر خصوصیات رشدی گیاه گندم (رقم چمران) و گیاه ذرت (رقم سینگل کراس 704) و رابطه همزیستی این گیاهان با قارچ R. irregularis مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که در گیاه ذرت، رورال تی اس و تیلت به صورت معنی دار درصد کلنیزاسیون ریشه نسبت به شاهد را به ترتیب از 41 درصد به 35 و 30 درصد کاهش داد. لیکن تفاوت معنی داری نسبت به شاهد در وزن خشک ریشه و اندام هوایی گیاه ذرت مشاهده نگردید. همچنین استفاده از بنومیل و مانکوزب تفاوت معنی داری بر درصد کلنیزاسیون ریشه و وزن خشک اندام هوایی در گیاه ذرت نداشتند. در گیاه گندم استفاده از بنومیل باعث کاهش معنی دار درصد کلنیزاسیون ریشه از 16 به 12 درصد، وزن خشک ریشه از 0/68 به 0/59 گرم و اندام هوایی از 2/75 به 2/27 گرم گردید. در تیمار استفاده از قارچ کش تیلت، درصد کلنیزاسیون ریشه نسبت به شاهد به میزان سه درصد افزایش نشان داد هرچند که تاثیر معنی داری در وزن خشک ریشه و اندام هوایی و ارتفاع گیاه مشاهده نگردید.کلید واژگان: همزیستی میکوریزی, قارچ کش, کلنیزاسیون ریشه, کودهای زیستی, Rhizophagus irregularisToday, fungicides are widely used to prevent or eradicate a variety of pathogenic fungi, but in some cases their use has destructive effects on beneficial microorganisms such as mycorrhizal fungi. Mycorrhizal fungi are among the beneficial microorganisms used in the production of biofertilizers. After mycorrhizal symbiosis, plant features included water and nutrient uptake as well as plant resistance to biotic and abiotic stresses improve. These microorganisms are also used to control soil pathogens. The present study was conducted to investigate the effect of concomitant use of fungicides including benomyl, roralthias, mancozeb and Tilt on the effectiveness of R irregularis in both wheat and corn plants under greenhouse conditions. The experiments were designed as a completely randomized design with five treatments and four replications. The effect of fungicides on the growth characteristics of wheat (Chamran cultivar) and corn (Zeamays, Single Cross 704) and their symbiosis relationship with R. irregularis were investigated. The results showed that the effectiveness of mycorrhizal fungus application was not affected by the concomitant use of fungicides. The application of fungicides also improved some growth characteristics in wheat and corn, although in most cases the differences with the control treatment were not significant. In general, two milliliters per liter of Tilt for wheat and two grams per liter of benomyl for corn can be recommended when using R. irregularis inoculum at the same timeKeywords: Biofertilizer, Fungicide, Mycorrhizal symbiosis, Root colonization, Rhizophagus irregularis
-
حق به شهر به عنوان شکل جدیدی از شهروندی تعریف می شود تا همه شهروندان بتوانند بر تولید فضای شهری کنترل و مشارکت داشته باشند. زنان به عنوان نیمی از جامعه، امکان بهره مندی برابر از فضاهای شهری را نسبت به مردان ندارند و درنتیجه فضاهای جنسیتی شکل می گیرند بر اساس دیدگاه جنسیتی، می بایست به تسلط روابط قدرت پدرسالارانه در فضاهای شهری نیز توجه نمود تا تمامی ساکنان با تفاوت های هویتی مختلف همچون جنسیت ؛بتوانند از حق مشارکت و حق تصاحب خود نسبت به فضاهای شهری بهره مند شوند با توجه به اهمیت مسئله هدف مقاله حاضر الگو حضور در فضای زنانه بر حق به شهر زنان با نقش تعدیل گر انگیزه است. حضور در فضای زنانه به عنوان متغیر مستقل از چهار بعد امنیت، دسترسی، امکان جابه جایی و تحرک، و آشکاری و داشتن صدا تشکیل می شود. حق زنان نسبت به شهر به عنوان متغیر وابسته و انگیزه به عنوان متغیر تعدیل گر می باشند. نمونه آماری تحقیق با استفاده از روش مبتنی بر آزمون247 نفر است که بانوان بالای 14سال استفاده کننده از پارک های بانوان شهر اصفهان را شامل می شود. جمع آوری اطلاعات از طریق پرسش نامه و تجزیه وتحلیل اطلاعات مدل یابی معادلات ساختاری با نرم افزار smart pls می باشد. نتایج تحقیق نشان داد حضور در فضای زنانه بر حق به شهر زنان تاثیرگذار است و متغیر امنیت و آشکاری و داشتن صدا در حق به شهر زنان نیز معنادار می باشند و متغیر انگیزه به عنوان تعدیل گر بر رابطه علی حضور در فضای زنانه بر حق به شهر زنان نقش تعدیل گر ندارد.
کلید واژگان: فضای شهری, حق به شهر زنان, پارک های بانوان, شهر اصفهانThe right to the city is defined as a new form of citizenship so that all citizens can control and participate in the production of urban space. Women, as half of the society, do not have the possibility of equal use of urban spaces compared to men, and as a result, gender spaces are formed. According to the gender perspective, the dominance of patriarchal power relations in urban spaces should also be considered so that all residents with different identity differences such as gender; to be able to enjoy their right to participate and the right to own urban spaces. Presence in the female space as an independent variable consists of four dimensions: security, accessibility, mobility, and openness and sound. Women's rights to the city as a dependent variable and motivation as a moderating variable. The statistical sample of the research using the test-based method is 247 people, which includes women over 14 years old who use women-only parks in Isfahan. Data collection is through questionnaires and data analysis, structural equation modeling with smart pls software. The results showed that presence in the women's space affected the right to the city of women and the variables of security and openness, and having a voice in the right to the city of women is also significant. The variable of motivation as a moderator has no moderating role on the causal relationship of presence in the female space to the right to the city of women.
Keywords: urban space, right to the city of women, women-only parks, the city of Isfahan -
هدف اصلی مطالعه حاضر، بررسی کلمات ربط در چکیده های کنفرانسی است. متون مورد بررسی، شامل 200 چکیده است که 100 چکیده توسط نویسندگان کم تجربه تر ایرانی و 100 چکیده توسط نویسندگان انگلیسی بومی نوشته شده است. هر گروه از متون شامل 50 چکیده از علوم نرم و 50 چکیده از علوم سخت می باشد. با استفاده از طبقه بندی لیو (2008) ، فراوانی و نوع کلمات ربط، مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج نشان داد که نویسندگان غیر بومی، از کلمات ربط بیشتری استفاده می کنند. همچنین ، مشخص شد که در مقایسه با علوم سخت ، کلمات ربط بیشتری در علوم نرم به کار می رود. در مورد نقش L1 ، نتایج حاکی از آن بود که نویسندگان غیر بومی در علوم نرم تمایل بیشتری به استفاده از کلمات ربط دارند. علاوه بر این ، یافته ها نشان داد که متداول ترین نوع کلمات ربط که توسط نویسندگان بومی و غیر بومی مورد استفاده قرار می گیرد ، به ترتیب adversatives و additives ، در علوم نرم و additives و adversatives ، در علوم سخت است. نتایج این پژوهش، برای آموزش مهارت نوشتن متون دانشگاهی ونیز تهیه مواد درسی برای دوره های آموزش این مهارت کاربرد خواهدداشت.کلید واژگان: چکیده کنفرانس, کلمات ربط, علوم سخت, نویسندگان غیربومی, علوم نرمJournal of Foreign Language Teaching and Translation Studies, Volume:6 Issue: 2, Spring 2021, PP 1 -22The aim of the current study was to examine conjunctions in academic texts. The corpus included 200 conference abstracts, of which 100 were written by Iranian novice writers and 100 by English native speakers. Each group of texts consisted of 50 abstracts from soft sciences and 50 from hard sciences. Following Liu's (2008) taxonomy, the frequency and type of conjunctions were examined. The results revealed that non-native writers use more conjunctions in their conference abstracts. Furthermore, it was found that compared to hard sciences, more conjunctions are employed in soft sciences. Regarding the role of L1, the results showed that non-native writers in soft sciences are more likely to use conjunctions. Moreover, the findings indicated that the most frequent conjunction type used by both native and nonnative writers are adversatives and additives in soft sciences, and additives and adversatives in hard sciences, respectively. The findings of the study have implications for teaching academic writing and material development for writing courses.Keywords: Conference Abstract, Conjunction, Hard Sciences, Non-Native Writers, Soft Sciences
-
طب سنتی چه میگوید؟ / سلامت و تغذیه مادر و کودک در طب سنتی
-
با توجه به اهمیت شاخص های رشد گیاه زراعی در تفسیر تفاوت عملکرد ارقام در شرایط محیطی و زراعی مختلف این آزمایش در سال 1386 در مزرعه پژوهشی دانشگاه تربیت مدرس به صورت کرت های یک بار خرد شده در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با چهار تکرار انجام شد. در این آزمایش تاریخ کاشت (18 خرداد، 7 و 27 تیر ماه) به عنوان عامل اصلی و رقم سورگوم دانه ای (پیام، سپیده و کیمیا) به عنوان عامل فرعی در نظر گرفته شدند. با اندازه گیری وزن خشک و سطح برگ در طی چندین نوبت نمونه برداری در طول دوره رشد سورگوم، روند تغییرات شاخص های فیزیولوژیک رشد شامل وزن خشک کل (TDM)، سرعت رشد محصول (CGR)، سرعت رشد نسبی (RGR)، شاخص سطح برگ (LAI) و سرعت جذب خالص (NAR) به روش تابعی نسبت به درجه روزهای رشد (GDD) رسم شد. نتایج نشان داد با تاخیر در تاریخ کاشت تجمع ماده خشک روند کاهشی در پیش می گیرد. روند CGR با تجمع ماده خشک ارتباط مستقیمی داشت به طوری که رقم سپیده در تاریخ کاشت اول بالاترین میزان رشد محصول و ماده خشک را تولید نمود. افزایش ماده خشک این رقم در تاریخ کاشت اول با افزایش در وزن خشک خوشه (93/165 گرم بر متر مربع) همراه بود. سرعت رشد نسبی هر سه رقم در تاریخ کاشت دوم بالاتر بود. بررسی هم زمان LAI و NAR ارقام مورد مطالعه نشان داد رقم پیام با این که شاخص سطح برگ کمی را به خود اختصاص داده بود اما از لحاظ NAR برتر بوده و در نهایت CGR متوسطی بدست آورده است. رقم سپیده با دارا بودن مقادیر متوسطی NAR(763/0 گرم بر متر مربع بر درجه روز رشد) و LAI(65/2) نسبت به دو رقم دیگر به بالاترین CGR (06/2 گرم بر متر مریع بر درجه روز رشد) دست یافت. به این ترتیب احراز بالاترین RGR و CGR در تاریخ کاشت دوم را می توان به عنوان مکانیسم برتری عملکرد دانه (2/6777 کیلوگرم در هکتار) و شاخص برداشت (07/48درصد) رقم سپیده معرفی نمود.
Given the important role of crop growth indices for explanation of cultivars yield differences in diverse environmental and agronomical circumstances, this experiment was conducted at research field of Tarbiat Modares University during 2007 growing season. Experimental treatments were arranged in split-plot layout based on randomized complete blocks with four replications. In this research, sowing dates (8th June, 28th June and 18th July) were considered as the main plots and grain sorghum cultivars (Payam, Sepideh and Kimia) were arranged in sub plots. By means of measurement of dry weight and leaf area during several sampling in growing season of sorghum, some important physiological growth indices including total dry matter (TDM), crop growth rate (CGR), relative growth rate (RGR), leaf area index (LAI) and net assimilation rate (NAR) were estimated and calculated using functional approach based on growing degree days. Results showed that delayed sowing date reduced sorghum dry weight accumulation. The CGR trend was directly related to dry weight accumulation, so that Sepideh cultivar in first sowing date obtained the highest amount of growth rate and dry matter. Dry matter increment in this cultivar in first sowing date was accompanied by dry weight panicle (165.93 g/m2). The relative growth rate of all cultivars in second sowing date had the highest amount. Results in case of the interaction between LAI and NAR showed, despite Payam cultivar having earning lower leaf area index, that NAR in this cultivar was superior. Finally, payam cultivar took an average amount of CGR. Sepideh cultivar, taking the average amount of NAR (0.763 g/m2/gdd) and LAI (2.65), showed higher amount of CGR (2.06 g/m2/gdd). Therefore, obtaining the highest amounts of CGR and RGR in second sowing date (28th June) could be introduced as the mechanism of superior grain yield (6777.2 kg/ha) and harvest index (48.75 %) in Sepideh cultivar.Keywords: Grain sorghum, Sowing date, Growth curve, Growing degree days -
به منظور ارزیابی اثر تاریخ کاشت بر فنولوژی و صفات مورفولوژیک سه رقم سورگوم دانه ای تولید داخل کشور، آزمایشی در سال 1386 در مزرعه پژوهشی دانشکده کشاورزی دانشگاه تربیت مدرس واقع در غرب تهران به صورت کرت های یک بار خرد شده در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با چهار تکرار انجام شد. در این آزمایش تاریخ کاشت در سه سطح (18 خرداد، 7 و 27 تیر ماه) به عنوان عامل اصلی و رقم سورگوم دانه ای در سه سطح (پیام، سپیده و کیمیا) به عنوان عامل فرعی در نظر گرفته شدند. صفات مورفولوژیک مورد ارزیابی شامل ارتفاع بوته، شاخص سطح برگ و طول خوشه بود. برای بررسی تاثیر پذیری فنولوژی گیاه از تاریخ کاشت، طول دوره های رشدی (دوره رویشی، خروج کامل گل-آذین ها و رسیدگی فیزیولوژیک) ارزیابی شدند. نتایج نشان داد که در مورد صفات مورفولوژیک تنها ارتفاع بوته در زمان برداشت و طول خوشه تحت تاثیر تاریخ کاشت قرار گرفتند و بیشترین مقادیر این صفات از تاریخ کاشت نخست (18 خرداد) بدست آمد. همین تاریخ کاشت از بیشترین طول دوره رویشی و همچنین بالاترین عملکرد بیولوژیک برخوردار بود. در عین حال طولانی ترین زمان رسیدگی فیزیولوژیک مربوط به تاریخ کشت سوم بود. وزن خشک خوشه در این تاریخ بیشتر از سایر تاریخ های کاشت بود، در حالی که تعداد دانه های تولیدی کمتری داشت. در میان ارقام مورد بررسی، سپیده بیشترین ارتفاع بوته و طول خوشه را دارا بود. رقم سپیده همچنین تعداد دانه بیشتری در واحد سطح را دارا بود که نشان دهنده عملکرد بالای این رقم می باشد. شاخص سطح برگ سورگوم در زمان گلدهی به شدت تحت تاثیر رقم قرار گرفت، رقم کیمیا در مرحله گلدهی بیش ترین شاخص سطح برگ را داشت، در حالی که رقم پیام و سپیده قابلیت بیشتری در حفظ سطح برگ خود تا زمان برداشت نشان دادند. تاریخ کاشت، رقم و برهمکنش آنها بر کلیه صفات فنولوژیک سورگوم تاثیر معنی داری داشتند. تاریخ کاشت دوم (هفتم تیر ماه) با دارا بودن طول دوره ی رشد متوسط نسبت به سایر تاریخ ها وزن هزار دانه و تعداد دانه در واحد سطح نسبتا بالایی داشت و در نهایت عملکرد بالاتری تولید کرد. رقم سپیده نیز در بین ارقام با دارا بودن طول دوره های رویشی متوسط بالاترین عملکرد دانه (2/6777 کیلوگرم در هکتار) را به خود اختصاص داد. نتایج نشان داد که در شرایط آزمایش حاضر رقم سپیده در تاریخ کاشت اواخر خرداد تا اوایل تیر ماه برتر از سایر ارقام سورگوم بود.
کلید واژگان: تاریخ کاشت, سورگوم دانه ای, طول دوره رشد, فنولوژی و مورفولوژیorder to study the effect of sowing date on phenology and morphological traits of three grain sorghum hybrids, an experiment was conducted during 2007 growing season at research field of Agriculture faculty, Tarbiat Modares University which is located in west of Tehran, Iran. Experimental treatments were arranged in split-plot layout based on randomized complete blocks with four replications. In this research sowing date inthree levels (8 June, 28 June and 18 July) were considered as main plots and grain sorghum cultivar in three levels (Payam, Sepideh and Kimia) were arranged in sub plots. Morphological traits, such as plant height, leaf area and panicle length were measured. Among Phonological traits, length of growth periods (vegetative period,initiation of 50 percent of panicle and physiological maturity) were investigated. Results showed that plant height in harvest time and panicle length was affected by sowing date (p≤0.05) and both of them obtained highest amount in 8 June sowing date. Also this sowing date had the longest vegetative period and also had the highest biological yield. Studies showed that panicle dry weight in this sowing date was taken highest level butnumber of seed production was lowest. Among cultivars, Sepideh had highest plant height and panicle length (p≤0.01). Also, Sepideh produced highest seed number.m-2 that explained its higher yield. Sorghum leaf area in flowering time was significantly affected by cultivar; in such manner Kimia had the highest LAI in this time,although Payam and Sepideh conserved more green leaf area until harvest time. Results also showed that the length of growth periods was affected by all factors. The highest vegetative period (45 days) was obtained in first sowing date (8 June) while longest period to physiological maturity was referred to third sowing date. Secondsowing date with suitable length of growing periods resulted to higher 1000 seeds weight, more seed number. m- 2 (number in square meter) and higher grain yield. Among cultivars, Sepideh had suitable length of growing periods and produced the highest grain yield (6777.2 kg.ha-1). So to produce higher grain yield in this region andsimilar places, sowing Sepideh cultivar in mid June is recommended. -
به منظور بررسی تاثیر تاریخ کاشت بر عملکرد و اجزای عملکرد ارقام سورگوم دانه ی آزمایشی در سال 1386 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه تربیت مدرس انجام شد. در این تحقیق تاثیر دو عامل تاریخ کاشت و رقم سورگوم دانه ای در قالب کرت های یکبار خرد شده با طرح پایه بلوک های کامل تصادفی در چهار تکرار مورد بررسی قرار گرفت. عامل تاریخ کاشت در سه سطح (هجدهم خرداد، هفتم تیر و بیست و هفتم تیر) به عنوان عامل اصلی و ارقام سورگوم دانه ای (پیام، سپیده و کیمیا) به عنوان عامل فرعی در نظر گرفته شدند. صفات مورد بررسی شامل عملکرد بیوماس و اجزا تشکیل دهنده آن، وزن پانیکول، عملکرد دانه، درصد و عملکرد پروتئین، شاخص برداشت و اجزای عملکرد دانه بود. نتایج نشان داد که بیوماس کل و بیوماس شاخ و برگ تحت تاثیر هیچ کدام از عوامل مورد بررسی قرار نگرفت. درحالی که تفاوت ارقام از لحاظ وزن خشک پانیکول و شاخص برداشت در سطح 1 درصد و از نظر عملکرد دانه در سطح 5 درصد معنی دار شد. وزن هزار دانه نیز تحت تاثیر تاریخ کاشت و رقم (05/0p≤) همچنین تحت تاثیر برهمکنش تاریخ کاشت × رقم (01/0p≤) قرار گرفت. با وجود معنی دار نبودن اثر تاریخ کاشت در مورد عملکرد دانه بالاترین عملکرد دانه (2/6777 کیلوگرم در هکتار) به رقم سپیده در تاریخ کاشت هفت تیر اختصاص یافت. در نتیجه پیشنهاد می شود برای تولید سورگوم دانه ای در این منطقه و مناطق با شرایط آب و هوایی مشابه، از رقم سپیده و تاریخ کاشت اواخر خرداد تا اوایل تیر ماه استفاده شود.
کلید واژگان: سورگوم دانه ای, تاریخ کاشت, رقم, بیوماس شاخ و برگ, عملکرد دانه و اجزای عملکردIn order to study the effect of sowing date on yield and yield components of sorghum cultivars, a field experiment was conducted at experimental field of agriculture factuly, Tarbiat Modares University which is located in 17 km Tehran-Karaj freeway. In this research effect of two factors, sowing date and cultivars of sorghum bicolor, was studied in split-plot based on randomized complete block design with 4 replications. Main plots were sowing date with three levels (8th June, 28th June and 18th July) and sub plots were cultivars with three levels (Payam, Sepideh and Kimia). Investigated traits include biological yield and its component, panicle weight, grain yield, percent and yield of protein, harvest index and grain yield component. Result showed that total biomass and vegetative biomass were not affected by any of factors. panicle dry weight and harvest index was significantly affected by cultivars (p≤0.01) although in grain yield was significant in 95 percent level. Weight of 1000 seeds was also affected by sowing date and cultivar (p≤0.05) and was affected by sowing date × cultivar interaction (p≤0.01). In spite of non significant effect of sowing date on grain yield, the highest grain yield was obtained by Sepideh in 28th June. In the result for higher grain yield in this region and other places with similar conditions, sowing Sepideh cultivar in mid June is recommended. -
در میان عوامل موثر بر کاهش محصول گیاهان زراعی، علف های هرز جایگاه ویژه ای دارند. پتانسیل خسارت زایی علف-های هرز به عواملی مانند تراکم، وفور نسبی، محل رویش،زمان سبز شدن نسبت به گیاه زراعی، سرعت رشد اولیه و توان بالقوه آن ها در اشغال زمین بستگی دارد. لزوم صرف وقت و هزینه زیاد در کنترل مکانیکی و دستی (وجین) علف های هرز موجب رویکرد کشاورزان به کاربرد علفکش های شیمیایی یا کشت گیاهانی که علف هرز کمی دارند ولی محصول کمتری تولید می کنند، شده است. اما استفاده از علفکش های شیمیایی در مدیریت علف های هرز مزارع کشاورزی به دلیل اثرات مخرب زیست محیطی بویژه در آلودگی آب های زیر زمینی و سطحی مورد سوال قرار دارد، آن ها همچنین باعث خسارات شدیدی مانند ایجاد مقاومت در جمعیت علف های هرز نسبت به علفکش ها، کاهش کیفیت آب و خاک، باقی ماندن بقایای علفکش در محیط و بروز خساراتی بر موجودات غیر هدف می شوند. در نتیجه، رویکرد به استفاده از مدیریت تلفیقی علف های هرز به منظور کاهش اثرات مخرب علفکش های شیمیایی در اولویت بخش های تحقیقات و اجرا قرار گرفته است. در این خصوص استفاده از روش های بیولوژیک(استفاده سنجیده از دشمنان طبیعی برای جلوگیری از رشد یا کاهش جمعیت گونه های علف هرز) همراه با روش های غیر شیمیایی از قبیل وجین، خاک ورزی، آیش و تناوب زراعی ره آوردهای ارزنده ای در بخش کشاورزی داشته است. علفکش های زیستی از جمله علفکش های قارچی منافع بسیاری برای بوم نظام های زراعی ما دارند. آن ها برای علف های هرز هدف به طور اختصاصی عمل می کنند و منجر به خسارات کمتری نسبت به علفکش های شیمیایی می شوند.
کاربرد مناسب علفکش های زیستی کارآمد، ضمن کاهش مصرف مقدار علفکش های شیمیایی می تواند به تدریج به عنوان یک روش جایگزین در کنترل علف های هرز، در جهت حفظ محیط زیست و پایداری تولید در اکوسیستم های کشاورزی ایفای نقش نماید. تحقق این مهم مستلزم انجام تحقیقات بیشتر در زمینه مواد زیستی از جمله علفکش های زیستی است تا بتواند آینده روشنی را برای کاربرد بهتر این مواد در مدیریت تلفیقی کنترل علفهای هرز و جایگزینی این مواد به جای علفکش های شیمیایی در پی داشته باشد. این مقاله به مرور نقش، اهمیت و چگونگی استفاده از علف کش های زیستی به عنوان ابزاری بوم سازگار در مدیریت علف های هرز پرداخته است.
کلید واژگان: علفکش های زیستی, علفکش های قارچی, مدیریت علف های هرز
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.