فهرست مطالب نویسنده:
مهدی تراب پور
-
این مقاله به بررسی تطبیقی نظریه مشروعیت، در اندیشه سیاسی علامه حلی و ابن تیمیه پرداخته، تا با برجسته سازی نقاط ضعف و قوت دیدگاه آنان ، براساس عقل، کتاب و سنت، به نظریه معقولی از دین اسلام در باب مشروعیت سیاسی، رهنمون گردد. ازاین رو، با روشی توصیفی- انتقادی در بیان اشتراکات و افتراقات دو دیدگاه، این نتیجه به دست آمده که ابن تیمیه، به دلیل خلط در مفهوم امامت، نتوانسته است در نظریه پردازی موفق عمل کند. دیدگاه وی از اشکالاتی نظیر تناقض گویی، دخیل دانستن مردم در امر مشروعیت سازی، ارائه معیارهای غیر واقع نما، سکولاریزه کردن جامعه، مشروعیت بخشی به حکومت های فاسد و خودکامه برخوردار است. درمقابل، علامه حلی به دلیل استفاده صحیح از عقل و نقل، توانسته است به صورت منطقی، دیدگاه خود را در باب مشروعیت سیاسی، مبتنی بر جهان بینی صحیح اسلامی قرار داده، آن را ناشی از اراده تشریعی خداوند متعال بداند که فقط از طریق نصب الهی محقق می گردد.کلید واژگان: مشروعیت، امامت، خلافت، بیعت، حلی، ابن تیمیهExamining the theory of legitimacy in the political thoughts of Allameh Hilli and Ibn Taymiyya, this paper seeks through comparative study to highlight the strengths and weaknesses of their views and present a coherent theory about the political legitimacy which is derived from Islam and which is based on reason, the Quran and Sunnah. Using a descriptive- analytical method for highlighting the points of similarity and the differences between the two views, the paper concludes that Ibn Taymiyya has not been successful in his theorizing because of his misconception of the issue of Imamate. His views have some of the drawbacks like contradiction, holding that people should participate in legitimization, presenting non-realistic criteria, secularization of society and regarding corrupt and authoritarian governments as legitimate. Based on reason and Sunnah, Allameh Hillis theory does not have such drawbacks. He has been able to logically organize his view about political legitimacy according to true Islamic worldview and regards that political legitimacy originates from the legislative will of God, which cannot be realized except through a divine decree.Keywords: legitimacy, Imamate, caliphate, allegiance, Hilli, Ibn Taymiyya
-
این تحقیق به بررسی انتقادی مبانی نظریه مشروعیت در اندیشه سیاسی ابن تیمیه پرداخته است، تا با برجسته سازی نقاط ضعف آن بر اساس عقل، کتاب و سنت، به نادرستی دیدگاه وی رهنمون گردد. متاثر بودن برخی از نظام های مدعی حکومت اسلامی در منطقه، از تفکر سلفی گری ابن تیمیه در حوزه مشروعیت سیاسی، اهمیت این تحقیق را دوچندان می سازد. ازاین رو تحقیق حاضر با روشی توصیفی و انتقادی، با تبیین دیدگاه ابن تیمیه در باب مشروعیت سیاسی و مبانی آن، به این رهیافت رسیده که ابن تیمیه به دلیل عدم اتخاذ روش علمی صحیح، نتوانسته است در نظریه پردازی در زمینه مشروعیت سیاسی، موفق عمل کند و پیش فرض هایش دارای اشکالاتی نظیر عدم اعتنا به عقل، عدم فهم معنای صحیح امامت در اسلام، خلط مفاهیم امامت و رسالت و عدم اعتنا به نصوص متواتر، حجیت اجماع و عدالت صحابه است.کلید واژگان: مشروعیت، امامت، اولی الامر، صحابه، ابن تیمیهThis research presents a through critique of the theoretical principles of legitimacy in Ibn Taimyyahs political thought. It tries, by resting on intellect, the Quran and Sunnah (tradition), to show the unsoundness of his thought. The influence exerted on some so-called Islamic governments in the region by Ibn Taimyyahs Salafi thought regarding political legitimacy increases the importance of this research. Using a descriptive and critical method and explaining the view of Ibn Taimyyah about political legitimacy and its principles, the present paper concludes that his failing to adopt a reliable scientific method, he has not been successful in theorizing about political legitimacy. His preconceptions have such problems like: inattention to the intellect, lack of understanding of Imamah in Islam, confusing the idea of Imamah with the idea of prophethood and inattention to authoritative widely narrated texts, authority of unanimous agreement and the justice of the Companions of the Prophet.Keywords: legitimacy, Imamah, those in authority, the Companions of the Prophet, Ibn Taimyyah
-
دفاع میرزای نائینی از مشروطه در حقیقت، دفاع از اندیشه تشکیل یک نهاد مردمی به نام «مجلس» بود تا از این رهگذر، دامنه قدرت استبدادی پادشاه را محدود سازد. از این رو، نظام مشروطه از نظر میرزای نائینی، هرگز نظامی مطلوب و آرمانی نیست؛ چراکه باید معصوم علیه السلام در راس حکومت باشد، اما در زمان غیبت، این منصب را فقهای جامع الشرایط، یعنی نواب عام، عهده دار می گردند. به همین دلیل، بجاست تحقیقی پیرامون ادله نائینی در دفاع از وجود مجلس در حکومت طاغوت صورت پذیرد. البته در گزارش دیدگاه های ایشان، باید بر روش توصیفی و در بررسی آنها بر روش عقلی و نقلی متمرکز شد، تا مشخص گردد مرحوم نائینی که شرایط تشکیل نظام آرمانی را محقق نمی دانست، به عنوان یک مجتهد اصولی، فقط دغدغه اصلی اش این بود که چگونه می تواند براساس اندیشه دینی و مقتضیات زمان، اصول نظری شیعه را تعمیم دهد. بر همین اساس، طبق دلایلی که ارائه نمود، مشروعیت مجلس شورای ملی در زمان طاغوت را پایه ریزی کرد.
کلید واژگان: پارلمان، مجلس، مشروطه، شورای ملی و فقیهMirza Naiini’s defense of constitutionalism was intended to support the idea of forming a popular institution called "assembly" and thus limiting the king's jurisdiction. For him constitutionalism is not an ideal system at all, because it is an infallible Imam that has to be at the head of government. However, during occultation period this position has to be entrusted to the jurists who enjoy all the requirements, i.e. general deputies of the Imam. Therefore, it is necessary to carry out a survey on the reasons behind Naiini's defending the idea of having an assembly during the period of a tyrannical regime. obviously, when we write about his idea we should rely on a descriptive method and when we want to investigate them on a rational-narrative method in order to show that the main concern of Ayatollah Naiini, an Usuli jurist, who held that proper conditions for building an ideal system were not available, was how Shiite theoretical principles could be generalized according to religious thought and demands of the time. The legitimacy of having a national consultative assembly can be established accordingly.Keywords: Parliament, assembly, constitutionalism, national council, jurist -
معاد جسمانی گرچه آموزه ای دینی و منصوص است، در طول تاریخ بحث های فراوانی را رقم زده است. پرداختن به مسئله تناسخ و تبیین صحیح رابطه آن با معاد جسمانی، پاسخ به یکی از آن مباحث است. در گزارش دیدگاه ها بر روش توصیفی و در نقد و بررسی آنها بر روش عقلی و نقلی متمرکز خواهیم شد. تناسخی که به منزله جایگزین معاد مطرح شود، باطل است؛ چراکه علاوه بر مخالفت قطعی با آیات و روایات، موجب تعلق دو نفس به یک بدن و اجتماع دو روح در یک تن است و همچنین ناهماهنگی بین نفس و بدن را موجب می شود؛ اما تناسخی که به معنای شکل گرفتن نفس انسان به صورت مثالی خاص متناسب با نیات، ملکات و اعمال او نه تنها محذوریتی ایجاد نمی کند، ادله دینی نیز دارد. معاد جسمانی - روحانی به این معناست که روح به بدن باز می گردد و بدن عینا همان بدن دنیوی است؛ هرچند که بدن او در دنیا بدن مادی و طبیعی، در آخرت بدن اخروی است.
کلید واژگان: تناسخ، ملکی، ملکوتی، معاد، جسمانی، روحانی، رجعتAlthough corporeal resurrection is one of the affirmed religious doctrines, there have been long debates about it over the history. Studying the question of reincarnation and clarifying its relationship with corporeal resurrection will close one of these debates. The present paper is centered on a descriptive method in recounting the viewpoints and on a review of intellectual and transmitted science in studying and criticizing them. It is unsound to use reincarnation as substitute for resurrection because it is not only in contradiction to the Quranic verses and traditions but it is also conveys the idea that two souls belong to one body and two spirits exist in one body. Furthermore, it is indicative of disharmony between soul and body. However, reincarnation which means formation of man's soul in a especial ideal from which corresponds to his intentions, faculties, and deeds not only has no undesirable effect but also has religious basis. Corporeal- spiritual resurrection means that the soul joins the body and the body is exactly the same as the worldly body, although man’s worldly body is material and natural and his body in hereafter has the character of the other world.Keywords: reincarnation, terrestrial, celestial, resurrection, corporial–spiritual, return -
در قرآن کریم صفاتی برای خداوند متعال اثبات شده است و این آیات منشا طرح این بحث شده که نحوه اتصاف ذات الهی به صفات چگونه است؟ با چه ادله ای صفات، به خداوند متعال نسبت داده می شوند؟ آیا این اوصاف دارای واقعیت اند یا اینکه واقعیتی ندارند و نام هایی بیش نیستند، هرچند ذات الهی آثار آنها را دارد؟ هدف این مقاله ارائه یک بحث منسجم و منظم از اوصاف الهی، که به صورت منطقی وارد حیطه اوصاف الهی گردد و آنها را از حیث هستی شناختی مورد بررسی قرار دهد. در این تحقیق، چگونگی اتصاف خداوند به اوصاف کمالی و محدودیت یا عدم محدودیت اوصاف در مورد پروردگار عالم، با توجه به قاعده «واجب الوجود بالذات از همه جهت واجب الوجود است»، و فروعی که از این قاعده متفرع می شود، مورد بررسی واقع می شود و اشکالاتی که در نحوه اتصاف ذات اقدس الهی به اوصافش به وجود آمده، مطرح و مورد بررسی قرار می گیرد.
کلید واژگان: ضرورت ازلیه، صرف الوجود، بساطت، وحدت حقه، ذات، احدیتThe holy Quran has confirmed God's attributes and the Quranic verses which represent the referece for explaining how to ascribe attributes to the Essence of the Divine, what evidence can be given for the fact that they are ascribed to God and whether or not these attributes have reality and whether they are mere name's even though the Essence of the Divine does enjoy their effects. The article is intended to discuss the subject of the attributes of the Divine in a systematic and logical way from an ontological angle. This article, in fact, seeks to explore how God has perfect attributes and to examine whether or not they are finite on the basis of the rule " Necessary Being in Essence is Necessary Being in all aspects" and secondary items derived from this rule. The mistakes which are made in the way of ascribing attributes to the Essence of the Divine is also discussed. -
با استفاده از منابع مسیحی و تاریخی، به دست می آید که حضرت عیسی علیه السلام وجود تاریخی داشته و از طرف خداوند متعال برای هدایت قوم بنی اسرائیل فرستاده شده است؛ اما متاسفانه بنا به دلایلی همچون قدرت طلبی و غرایز شخصی و سیاسی عده ای خاص، آموزه های این رسول الهی، دچار تغییر و تحریف شد؛ آنکه بیشترین سهم را در این ماجرا داشت، کسی نبود جز پولس. او یهودی الاصلی بود که حتی خود حضرت را نیز ندیده، و به صورت حضوری چیزی را از این پیامبر الهی دریافت نکرده بود ولی مدعی بود که حضرت عیسی علیه السلام را پس از به صلیب کشیده شدن دیده، و آن حضرت به او ماموریت داده است. از این رو، آموزه های او بیش از هر کسی حتی بیش از خود مسیح علیه السلام در عهد جدید موجود می باشد و ریشه بیشتر اعتقادات اصلی مسیحیت مثل تثلیث، تجسم، کلیسا و... به این شخص برمی گردد. بنابراین، این اعتقادات مسیحیت است که در طی تاریخ و ادوار زمان به وجود آمده است؛ برخلاف عیسی علیه السلام که پیامبری از سوی خداوند، برای راهنمایی و هدایت قوم بنی اسرائیل بوده است.
کلید واژگان: اسطوره، کتاب مقدس، پولس، تثلیث، تجسم، فدا، کلیسا -
برهان نظماین نوشتار، به بررسی برهان نظم می پردازد و پس از بیان پیشینه آن در آثار اندیشمندان غرب و شرق و بیان معانی لغوی و اصطلاحی «نظم» و ذکر نامهای این برهان در لسان اندیشمندان، به اقسام نظم اشاره می کند و محل بحث را در میان این اقسام روشن می نماید. بحث عمده بیان تقریرهای گوناگون این برهان و طرح و رد اشکالات ذکر شده بر این برهان است، سپس به هدف اصلی مقاله، که همان نقد و بررسی دلالت برهان از دیدگاه اندیشمندان اسلامی است، می پردازد و میزان کارآمدی و دلالت آن را روشن می کند. بحث پایانی نگاهی گذرا به شبهه شرور و حل آن است...
سامانه نویسندگان
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شدهاست. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.