به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

فهرست مطالب مهدی کرمانی

  • مسعود فتاح زاده، مهدی کرمانی*، علی یوسفی، احمدرضا اصغرپور ماسوله
    یکی از پرچالش ترین جنبه های مهاجرت، نسبت هویتی مهاجران با جامعه مقصد است. چالش های هویتی مهاجران به این دلیل اهمیت دارد که از یک سو می تواند به ادغام در جامعه مقصد کمک کند و از سوی دیگر به تعلیق ناتمام او می انجامد. موضوع بازگشتن یا بازنگشتن نخبگان نیز در گام بعدی بسیار مهم است؛ چراکه نرخ مهاجرت و بازگشت مهاجران معیار و زیرساخت توسعه یافتگی یک جامعه و دلایل آن، بازنمای شرایط سازنده این وضعیت است. بر این اساس، مسئله این مطالعه، واکاوی فرایند، زمینه ها و شرایط موثر در مهاجرت، چالش های هویتی و همچنین پیامدهای آن در زمینه ادغام و تصمیم به بازگشت مهاجران است. هویت اجتماعی در مطالعه حاضر به مثابه پیوندهای سیالی است که مبتنی بر ارزیابی های زمینه مند نسبت به پدیده های اجتماعا قابل ارزیابی بوده و در فضایی مقایسه محور برساخته می شود. چالش های هویتی مهاجران در پارادایم تفسیری و با استفاده از روش نظریه زمینه ای مطالعه شده است. داده های به دست آمده که حاصل مصاحبه روایتی با 19 مهاجر ایرانی در آلمان است با استفاده از تکنیک کدگذاری سه مرحله ای تحلیل شده است. نتایج نشان می دهد که مهاجران ایرانی با نگاه به غرب به عنوان یک محیط مرجع، به بازاندیشی در وضعیت جامعه مبدا دست می زنند و به این دلیل دچار فک شدگی هویتی می شوند. چالش های هویتی در مقصد می تواند به دو سرنوشت منتهی شود: جامعه پذیری تناقض آمیز مضاعف (تعلیق ناتمام) در مقصد یا جامعه پذیری موفق در مقصد. در حالت موفق، بازگشت مهاجران به مبدا منتفی است، اما با تجربه تعلیق ناتمام، مهاجران یا به زندگی اقتصادی در مقصد ادامه می دهند و شرایط درمیان بودگی را تجربه می کنند، یا با فشار پیوندهای اجتماعی خود در مبدا و توفیق نیافتن در پیوندیابی در مقصد به مبدا بازمی گردند.
    کلید واژگان: مهاجرت, هویت بازاندیشانه, آلمان, مهاجرت معکوس, ادغام اجتماعی, تعلیق ناتمام}
    Masoud Fattahzadeh, Mehdi Kermani *, Ali Yousofi, Ahmadreza Asgharour Masouleh
    The migratory experience presents complex challenges as migrants navigate their identities within host societies. These challenges can lead either to successful integration into new communities or to a state of unresolved suspension. This duality is particularly relevant for elite migrants, where the trajectories of migration and potential return can act as critical indicators of societal conditions and development. This study examines the various processes and factors that shape the migration experience and the identity challenges confronted by migrants. Social identity is understood as a dynamic construct, continuously influenced by contextual evaluations. Using an interpretive approach and grounded theory method, the research draws insights from narrative interviews with 19 Iranian migrants in Germany, which were analyzed using a three-stage coding technique. The findings indicate that Iranian migrants often reassess their home society through a Western perspective, giving rise to feelings of identity dislocation. The encountered challenges can result in two primary pathways: a fragmented process of socialization that contributes to unresolved suspension, or successful integration into the host society. When integration is achieved, the likelihood of return decreases, as these individuals are more entrenched in their new environment. Conversely, those who experience unresolved suspension may continue their economic activities in the host country while struggling with a sense of liminality. This may ultimately compel them to return home due to the strong pull of social ties and the difficulties of establishing meaningful connections in the host society. This interplay of identity and belonging informs the broader understanding of the migrant experience in contemporary contexts.
    Keywords: Migration, Rethinking Identity, Germany, Reverse Migration, Social Integration, Unresolved Suspension}
  • الهام خادمی، مرضیه آباد*، محمدجواد مهدوی، مهدی کرمانی

    در این پژوهش به بررسی هویت در دو رمان نوجوان عربی و فارسی براساس نظریه رشد روانی اجتماعی اریک هامبورگر اریکسون پرداخته شده است. در این نظریه، نوجوانی در مرحله پنجم قرار دارد و چالش اصلی این دوران بحران هویت؛ البته نه به معنای مخاطره آمیز آن است. دو رمان بررسی شده عبارت اند از: «فاتن»، اثر فاطمه شرف الدین نویسنده لبنانی و «هستی»، اثر فرهاد حسن زاده نویسنده ایرانی. فاتن در فضای جنگ داخلی لبنان (1985) و هستی در اوایل جنگ ایران و عراق (1980) روایت می شود و شخصیت های اصلی در هر دو، دختران نوجوان هستند. در رمان های نوجوان شرف الدین به تحلیل و نقد اوضاع اجتماعی لبنان، پرداخته می شود و در رمان های نوجوان حسن زاده رویکرد توانمندسازی و آگاهی بخشی به دختران به صورت برجسته ای نمود دارد. پژوهش ها از یک سو بر اهمیت مرحله نوجوانی و ضرورت شکل گیری هویت موفق در این مرحله تاکید دارد و از سوی دیگر، غفلت پژوهشگران ادبی از این دوران را نشان می دهد؛ به همین دلیل در پژوهش حاضر، با بهره گیری از نظریه اریکسون و با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و با رویکرد ادبیات تطبیقی، این دو اثر بررسی شد. نتایج پژوهش نشان می دهد، در رمان های فاتن و هستی، ویژگی های نوجوان براساس نظریه رشد روانی اجتماعی اریکسون در سه دسته بندی قرار می گیرد: 1. بحران هویت؛ 2. هویت یابی که خود شامل زیرمجموعه های همانندسازی، دریافت حمایت از جامعه، اعتراض نوجوان به نظام ارزشی بزرگ سالان و عشق در نوجوانی است؛ 3. تعهد. از بررسی جایگاه هویت و چالش های هویتی نوجوانان در رمان های فاتن و هستی، نتیجه گیری می شود که ترغیب جدی مخاطب نوجوان به کسب هویت سالم و موفق از طریق تحصیل، مطالعه و معاشرت با افراد شایسته، هدف اصلی دو رمان است.

    کلید واژگان: هویت, رمان نوجوان, اریک هامبورگر اریکسون, فاطمه شرف الدین, فرهاد حسن زاده}
    Elham Khademi, Marzie Abad *, Mohammadjavad Mahdavi, Mahdi Kermani

    In the present study, identity has been examined in two Arabic and Persian young adult novels based on Erik Erikson''s theory of psychosocial development. According to this theory, adolescence is the fifth stage of development, and the primary challenge of this stage is the identity crisis, although not in its critical sense. The two novels studied are "Faten" by Lebanese writer Fatima Sharafeddin and "Hasti" by Iranian writer Farhad Hassanzadeh. "Faten" is set during the Lebanese civil war, while "Hasti" takes place at the beginning of the Iran-Iraq war, with young girls as the main characters in both stories. Sharafeddin''s young adult novels primarily focus on analyzing and critiquing the social situation in Lebanon, while Hassanzadeh''s approach in young adult novels is to empower and inform girls. This study highlights the significance of the adolescent stage and stresses the importance of establishing a successful identity during this period, pointing out literary researchers'' neglect of this stage. Therefore, this study aims to explore these two literary works using Erikson''s theory, a descriptive-analytical method, and a comparative literature approach.The research findings indicate that characteristics of adolescence in both novels can be categorized into three groups based on Erikson''s theory: Identity crisis; Identity-seeking, which includes identification, societal support, adolescents'' resistance to adult value systems, and love during adolescence; and Fidelity. By examining the role of identity and challenges faced by adolescents in these novels, it can be concluded that their main objective is to encourage young readers to develop a successful identity through education, learning, and interacting with knowledgeable individuals.

    Keywords: Identity, Young Adult Novel, Erik Erikson, Fatima Sharafeddin, Farhad Hassan Zadeh}
  • حمیدرضا الله یاری، مهدی کرمانی*، مسعود ایمانیان اردبیلی
    مقدمه

    پژوهشهای اخیر موید اهمیت تامین اجتماعی در برقراری عدالت اجتماعی به واسطه ارائه تعهداتی از قبیل خدمات درمانی و مالی به نیروی کار است. هرچند تحت تاثیر عوامل مختلفی، چنین خدماتی گاهی ازنظر کارفرمایان و کارگران فاقد توجیه دانسته می شود. در چنین وضعیتی، می توان شاهد وقوع پدیده فرار بیمه ای بود. پژوهش حاضر به دنبال واکاوی رخداد پدیده فرار بیمه ای و شرایط شکل گیری آن است.

    روش

    این واکاوی با استفاده از روش تحقیق کیفی مبتنی بر نظریه زمینه ای انجام شده است. در آن 14 نفر از کارشناسان سازمان تامین اجتماعی با تکنیک نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. این افراد در مصاحبه هایی ساختارمند و مسئله محور به سوال اصلی پژوهش (شرایط زمینه ساز رخداد فرار بیمه ای) پاسخ دادند.

    یافته ها

    ماحصل تحلیل داده های مستخرج از مصاحبه ها با استفاده کدگذاری سه مرحله ای استراوس و کوربین در محیط نرم افزار مکس کیودا (MAXQDA) منجر به صورت بندی مقوله ای هسته تحت عنوان «فرار بیمه ای، سودجویی کوتاه مدت ذی نفعان و ناپایداری بلندمدت در تولید رفاه اجتماعی» شد که تحت شرایط مهم از قبیل «آگاهی نداشتن بازیگران از مزایای بیمه»، «پیچیدگی و ابهام در قوانین و مقررات»، «رخداد امواج پی درپی بحرانهای اقتصادی» و «شرایط حاکم بر فضاهای شغلی» محصور شده است.

    بحث:

     یافته ها اشاره دارند که پدیده فرار بیمه ای تحت تاثیر دو دسته از عوامل اقتصادی و ساختاری به وجود می آید. به بیان دیگر، تورم و بحرانهای اقتصادی و نقصان در قوانین تامین اجتماعی مبنی بر تعیین سبکهای بیمه پردازی و بیمه شدگی، بیش از هر عامل دیگر عملکرد صاحبان سرمایه و کار را تحت تاثیر قرار می دهد.

    کلید واژگان: بازار کار, کارفرما, کارگر, تامین اجتماعی, رفاه اجتماعی, فراربیمه ای}
    Hamid Reza Allahyari, Mahdi Kermani*, Masoud Imanian Ardabili
    Introduction

    Recent research has confirmed the crucial role of social security in promoting social justice. However, despite its significance, these services are sometimes deemed unnecessary by both employers and workers. This can lead to insurance evasion.

    Method

    The study was conducted using a qualitative research method based on grounded theory, during which 14 experts of the Social Security Organization were selected using a purposive sampling technique. These people responded to the main question of the research (identification of the factors affecting insurance evasion) during structured and issue-oriented interviews.

    Findings

    After analyzing the data, the core category was identified as “insurance evasion, short-term profit-making of stakeholders, and long-term instability in the production of collective good social welfare.” This central phenomenon is influenced by several causal conditions, including “lack of awareness among actors about the benefits of insurance,” “successive waves of economic crises,” “complexity and ambiguity in laws and regulations,” and “the lack of an effective monitoring and evaluation system.”  Additionally, the findings revealed that social actors encountering this issue have implemented strategies such as “prioritizing income for the labor force”, “associating labor based on bribery/threats”, and “neglect of insurance benefits”. These strategies have resulted in consequences such as “the challenge of financing the uninsured workforce” and “the gradual and increasing collapse of income/cost of insurance companies”.

    Discussion

    The insurance evasion occurs under the influence of economic and structural factors. The inflation economic crises, and deficiencies in the social security laws regarding the determination of insurance payment and insurance styles affect the performance of capital and labor owners more than any other factor.

    Keywords: Labor Market, Employer, Worker, Social Security, Social Welfare, Insurance Escape}
  • محمدمهدی واعظ موسوی، مجید فولادیان*، علیرضا ذاکری، مهدی کرمانی
    در این اثر با هدف روشن شدن معنای «شخصیت متعصب» در علوم اجتماعی، مفاهیم مرتبط با آن مورد مطالعه و مرور اسنادی نظام‎مند قرار می گیرند.در این مقاله از روش تحلیل اسنادی به مرور نظریات و دیدگاه های این حوزه تیوریک پرداختیم. در نهایت با بررسی مفهوم محوری «افراط گرایی»، عناصر مفهومی تشکیل دهنده ی آن («قوم مداری»، «جزم‎ اندیشی»، «خودشیفتگی جمعی»، «بیگانه هراسی»، «کینه توزی»، «خشونت عملی»، «پیروی از اقتدار» و «مبلغ مآبی» که جمعا حول مواضع «رادیکال» و «محافظه کار» شکل می گیرند) بررسی و از یکدیگر تفکیک می شوند. در نهایت «شخصیت متعصب» به عنوان کلان مفهومی که «افراط گرایی» را در ساحت خرد و در عرصه ی سیاسی-اجتماعی (با نمودهایی چون «اقتدارگرایی» و «بنیادگرایی») و نیز در عرصه ی مصرف و سرگرمی بازنمایی می کند، معرفی می شود. این اثر تلاشی نظری در جهت ابهام زدایی و سامان مند کردن مفاهیم حوزه ی «خشونت ایدیولوژیک» به حساب می آید که در نهایت، چهارچوبی مفهومی را برای طبقه بندی مفاهیم این حوزه، ذیل چتر مفهومی «تعصب» ارایه می دهد. همچنین موقعیت این مفهوم را در منظومه نظری مفاهیم مشابه تعیین می کند.
    کلید واژگان: تعصب, افراط گرایی, اقتدارگرایی, بنیادگرایی, قوم مداری}
    Mohammad Mahdi Vaez Mousavi, Majid Foladian *, Alireza Zakeri, Mahdi Kermani
    In this work, with the aim of clarifying the meaning of "fanatical character" in social sciences, the concepts related to it are studied and systematically reviewed. In this article, we reviewed the theories and perspectives of this theoretical field using the method of document analysis. Finally, by examining the central concept of "extremism", its constituent conceptual elements ("ethnocentrism", "dogmatism", "collective narcissism", "xenophobia", "grudge", "practical violence", "following authority" and " "Mabbi" which are collectively formed around "radical" and "conservative" positions) are examined and separated from each other. Finally, "fanatic character" is introduced as a macro-concept that represents "extremism" in the intellectual field and in the socio-political field (with manifestations such as "authoritarianism" and "fundamentalism") as well as in the field of consumption and entertainment. This work is considered a theoretical effort to disambiguate and organize the concepts of the field of "ideological violence", which ultimately provides a conceptual framework for classifying the concepts of this field under the conceptual umbrella of "prejudice". It also determines the position of this concept in the theoretical system of similar concepts.
    Keywords: Prejudice, Extremism, authoritarianism, Fundamentalism, Ethnocentrism}
  • مهدی کرمانی*، احمدرضا اصغرپور، مرتضی دیاری
    کارگران ساختمانی که به دلیل مهارت‎های شغلی اندک و البته رکود ساخت و سازهای شهری چالش‎های شغلی ودرآمدی خاص خود را دارند بخشی از مشکلات اجتماعی و اقتصادی کلان شهر مشهدرا به خود اختصاص می‎دهند .این پژوهش با هدف بررسی فرآیند کارگر شدن در میان گروه‎های کارگر ساختمانی و با استفاده از رویکرد کیفی و روش تحلیل روایت، پیشینه زندگی این کارگران و عوامل منجر به کارگر ساختمانی شدن را شناسایی و درنهایت، مدل فرایندی زندگی شغلی آنها را صورت بندی کرده است. بر پایه نمونه گیری هدفمند، با 20 کارگر ساختمانی که به صورت گذری و در میادین و خیابان های محل تجمع حضور داشتند، مصاحبه روایتی انجام شد. یافته‎ها نشان می‎دهد کارگران ساختمانی در سه دسته کلی قرار می‎گیرند؛ دسته اول، افرادی هستند که ترک تحصیل نموده و به فراگیری مهارتی خاص در کنار پدر خانواده یا فرد دیگری پرداخته اند. دسته دوم، شامل افرادی است که علیرغم ترک تحصیل، مهارتی را فرا نگرفته اند. در نهایت، سومین دسته شامل افرادی است که در کنار ادامه تحصیلات، به فراگیری مهارت در کنار خانواده پرداخته اند. سه نقطه عطف در بیان تجربه زیسته این کارگران معطوف به زندگی شغلی آنها عبارت است از: کارگری موروثی، بیکاری و تهی دستی و بحران سرپرست.
    کلید واژگان: کارگران ساختمانی, زندگی شغلی, روایت شناسی}
    Mehdi Kermani *, Ahmadreza Asgharpor, Morteza Dayyaree
    Construction workers, who have their own job and income challenges due to their low job skills and of course the stagnation of urban construction, are part of the social and economic problems of the metropolis of Mashhad. This research aims to investigate the process of becoming a worker in Among the groups of construction workers and using the qualitative approach and narrative analysis method, the life history of these workers and the factors leading to becoming a construction worker have been identified and finally the process model of their working life has been formulated. Based on targeted sampling, with Narrative interviews were conducted with 20 construction workers who were transiently present in the squares and streets of the gathering place. The findings show that construction workers fall into three general categories. The first category is people who dropped out of school and learned a special skill with the father of the family or another person. The second category includes people who have not learned a skill despite dropping out of school. Finally, the third category consists of people who, in addition to continuing their studies, have learned skills with their families. The three milestones in expressing the lived experience of these workers in their professional life are:Hereditary labor, unemployment and idleness and the crisis of supervisor
    Keywords: Construction Workers, Job, Unemployment, Deprivation}
  • مهدی کرمانی*، فاطمه آسمانی، علی اکبر مجدی، غلامرضا حسنی درمیان

    اشتغال زنان، به‎واسطه زمینه های تاریخی فرهنگی و شرایط ساختاری مختلف، عموما با چالش ها و موانع جدی روبرو بوده است. واکاوی تجارب و شناسایی راهبردهای زنان در به‎دست آوردن فرصت های شغلی می تواند در روشن ساختن این چالش‎ها و راه‎های غلبه بر آنها موثر باشد. روش انجام پژوهش حاضر کیفی و مبتنی بر نظریه زمینه ای بوده است. داده ها از طریق مصاحبه های نیمه ساختاریافته با نوزده تن از زنان شاغل در شهر مشهد به‎دست آمده است. مطابق با نتایج حاصل، پدیده مرکزی تحت عنوان «کاریابی زنان: موازنه میان هویت یابی، امنیت جویی و استقلال طلبی» صورت بندی شد. این پدیده با مجموعه ای از شرایط زمینه ای از قبیل «گسترش فرصت های شغلی ناپایدار در بازار کار» و «تحول در معیارهای اعتباریابی زنان در جامعه ایرانی»، شرایط علی همچون «چگالی زنان شاغل در شبکه اجتماعی پیرامونی»، «چالش های نقشی- هویتی» و «برخورداری از مهارت ها و مدارک حرفه ای» و همچنین شرایط مداخله ای مانند «تحصیلات»، «تاهل و تجربه اقتصادی مرتبط با آن» و «تجربه زیسته در خانه پدری» احاطه شده بود. اتخاذ راهبردهایی نظیر «پرسه زنی در بازار کار»، «تجربه های کارآفرینانه»، «کاریابی مبتنی بر تجارب پیشین» و «تکیه بر شبکه های اجتماعی پیرامونی»، پیامدهایی از قبیل «اولویت یابی درآمد بر امنیت شغلی»، «استقلال نسبی اقتصادی زنان» و «زنانه شدن تدریجی بازار کار» به‎دنبال داشته است.

    کلید واژگان: کاریابی, بازار کار, هویت یابی, امنیت شغلی, استقلال اقتصادی}
    Mahdi Kermani *, Fatemeh Asemani, Aliakbar Majdi, Gholam Reza Hassani Darmian
    Introduction

    Employment is a key area for growth and self-fulfillment. Women have always faced many challenges since long ago, especially in developing countries, to achieve this goal under the influence of various historical, social and cultural contexts. Employment of women in Iran has an unequal position compared to men. These gender differences in the labor market can be identified both through the statistics and figures published about the level of economic participation of women in the Iranian society and through the discriminations in the work environment, such as taking low and less advantageous organizational positions by women compared to men. Despite the national development programs as well as the development of women's skills, abilities and education in recent years, the challenges facing them in the labor market still remain. Therefore, the present research aims to identify and achieve a coherent understanding of women's strategies to achieve employment with a qualitative and in-depth approach. In this regard, the conditions governing the adoption of any strategy by working women in medium job positions should be determined in terms of income and status.

    Literature review:

    Recent studies have confirmed the fact that the process of finding employment for women is influenced by some macro-demographic, cultural-social, individual, psychological and economic factors. In general, the findings of these studies, which are often carried out with a quantitative approach, indicate that women based on several variables such as age, education, capabilities, self-confidence, self-belief, having family support and access to financial resources, have different experiences in the job search process. The results of some other sociological researches show that a major part of women's bad luck in obtaining favorable job opportunities is due to the lack of attention of government and public institutions and inappropriate policies in order to ensure women have balanced privileges in the workplace. It should be noted that the findings of some other studies show that the media and social networks facilitate the job search process, especially in the field of controlling and adjusting traditional structures.

    Methodology

    The present research, with a qualitative approach and based on interpretive methodology (grounded theory), has investigated the experiences and identification of women's strategies in obtaining job opportunities. The statistical population of this research consists of working women with average job positions in terms of income and status in Mashhad. In order to determine the sample size, two methods of targeted sampling and snowball were used, thus 19 working women were interviewed. In order to achieve theoretical saturation, the researchers implemented and analyzed the data after conducting each interview in order to identify the hidden aspects of the data and non-transparent data. In the continuation, the existing findings were completed by taking new interviews until reaching a clear picture of the phenomenon under study. Based on this, the data collection process continued until reaching the saturation stage.
    Validity and reliability in the present research were measured using Guba and Lincoln's four-step approach. Based on this, numerous referrals and long-term presence in job search centers and continuous observation of the behavior of the main actors of the labor market on both sides of job seekers and suppliers were made. Also, the diversity of the respondents in terms of having multiple career records and experiences and different socio-economic bases was emphasized during sampling and data collection. Finally, the use of open-ended questions during interviews and the systematic coding of interviews at an open, axial and selective level during data analysis was one of the other strategies of researchers to fulfill the criteria of validity, transferability, reliability and verifiability in this research.

    Findings

    The analysis of the data of the present research led to the formulation of the central phenomenon under the title "Women's job search: balance between identity search, security seeking and independence seeking". This phenomenon has been affected by a set of causal conditions such as "unmet economic needs", "concentration of working women in peripheral social networks" and "role-identity challenges". Also, the background conditions include "increasing expansion of unstable job opportunities in the labor market" and "evolution in the criteria for validating women in Iranian society" and intervening conditions such as "education", "marriage and economic experiences related to it" and "lived experience of women in Father's house" have had an effect on the identified central phenomenon. To face the central phenomenon, the studied women use strategies such as "wandering in the labor market", "entrepreneurial experiences", "job search based on previous experiences", and "relying on peripheral social networks "," utilizing sexual capital and appeal to official organizations. Also, they have reported consequences such as "prioritization of income over job security", "redefinition of women's identity based on employment", "relative economic independence of women" and "gradual feminization of the labor market".

    Discussion

    The results of the research show that women, under the influence of positive or motivational factors, tend to get a job outside their place of residence. It can be said that women who have pursued the job search process at least once in a serious and goal-oriented manner have been affected by factors such as unmet economic needs, the density of working women in social networks, role and identity challenges, as well as having professional skills and qualifications.
     Finally, the results of this research confirm the findings of some previous studies that women's individual characteristics are more effective than social, cultural and structural factors in their job search process. In this effort to enter the labor market by women, two main elements under the title of job security and identification are given priority over economic independence. An important part of middle-class women's efforts for employment can be seen in the light of this prioritization. In fact, being in job positions attracts women's interest more than to achieve economic benefits, because of its identity and dignity creation. Finally, in the shadow of employment and in the process of searching for desirable job opportunities, women learn about independent and effective lifestyles in society.
    Therefore, in the policy making of the employment field, emphasis should be placed on creating a platform for flexible career experiences for women, taking into account the requirements of their personal and family life. Also, the optimization of the legal protection system for women in the workplace should be considered.

    Keywords: job seeking, Labor Market, Identification, Job Security, Economic Independence}
  • علی اکبر مجدی*، مهدی کرمانی، زهرا برادران کاشانی، فاطمه خدمتی بقمچ
    کودک همسری با واردکردن دختران بدون آمادگی و توان جسمی، روانی و اجتماعی لازم، از کودکی به مرحله بزرگ سالی، چالش هایی جدی برای آن ها به وجود می آورد. مسیله کلیدی در این ارتباط تاثیرگذاری پیچیده و چندسطحی این پدیده بر شیون مختلف زندگی عاملان اجتماعی موردنظر است که بررسی این پدیده را منوط به واکاوی ژرفانگرانه تجربه ‎زیسته زنان از ازدواج زودهنگام در بستر اجتماعی و فرهنگی پیرامونشان می کند. در تحقیق حاضر با رویکرد کیفی، مبتنی بر نظریه زمینه ای، به بررسی مسیله مذکور در میان دختران 13 تا 17 سال، در روستای بقمچ، از توابع بخش مرکزی شهرستان چناران که تجربه ازدواج زودهنگام داشته اند، پرداخته شده و در مجموع با 10 نفر از این دختران مصاحبه شده است.بر مبنای نتایج تحقیق، عواملی همچون «رواج بین نسلی ازدواج زودهنگام»، «بی‎اهمیتی تحصیل دختران»، «فشار اجتماعی بر دختران مجرد»، «محیط فرهنگی بسته و درون‎نگر جامعه روستایی»، «محوریت مردسالاری در نظام اجتماعی جامعه روستایی» و «عدم پذیرش عشق پیش از ازدواج» بر رخداد «کودک همسری: تلفیق انفعال کودکانه و اقتدار سنت مدارانه» موثر است. مشارکت کنندگان در تحقیق، در مقابل پدیده کودک همسری، راهبردهایی مانند «سهل‎گیری در گزینش همسر»، «تقدیرگرایی در تن دادن به زندگی زناشویی»، «تعجیل در یاددهی اصول زناشویی» و «همسرگزینی در شبکه خویشاوندی» را در پیش می گرفتند و پیامدهایی از قبیل «به خطرافتادن سلامتی جسمانی»، «فشار روانی ناشی از عدم آمادگی پذیرش نقش همسری و مادری»، «تداوم سنت های اجتماعی پشتیبان ازدواج زودهنگام»، «تجربه بیگانگی از خود در نقش همسری» و نهایتا «انزوای اجتماعی» را می پذیرفتند.
    کلید واژگان: ازدواج زودهنگام, زنان, انفعال, کودکی, کودک‎ همسری}
    علی اکبر مجدی *, Mahdi Kermani, زهرا برادران کاشانی, فاطمه خدمتی بقمچ
    Child marriage creates severe challenges for girls without the necessary physical, mental, and social preparation and strength from childhood to adulthood. The Important issue in this regard is the complex and multi-level effect of this phenomenon on various aspects of the social actors' lives, which makes the investigation of this phenomenon dependent on the in-depth analysis of women's lived experience of early marriage in the social and cultural context. This research, with a qualitative approach based on grounded theory, has investigated the mentioned issue among girls aged 13 to 17 in Boqhmech village, in the central part of Chenaran City, who had the experience of early marriage, in total 10 of these girls were interviewed. Based on the results, factors such as "intergenerational custom of an early marriage", "irrelevance of girls' education", "social pressure on unmarried girls", "closed and introspective cultural environment of rural society", "centeredness of patriarchy in the social system of rural society and lack of acceptance for love before marriage" will be effective on the phenomenon of "child marriage: the combination of childish passivity and traditional authority". The participants in the research employed strategies such as "carelessness in choosing a spouse", "prejudicial in entering into married life", "hasty in teaching the principles of marriage" and "choosing a spouse in the kinship network", and accepted consequences such as "to The risk of falling physical health", "psychological pressure caused by not being ready to accept the role of wife and mother", "the continuation of social traditions supporting early marriage", "the experience of alienation from oneself in the role of the wife" and finally "social isolation".
    Keywords: Early Marriage, Women, passivity, childhood, child’s marriage}
  • علی محمد طالبی، غلامرضا حسنی درمیان، علی اکبر مجدی، مهدی کرمانی

    امروزه مصرف پوشاک، دچار تغییرات وسیعی شده و در ورای تامین نیاز های ضروری، به عرصه ای برای بازتعریف هویت افراد، بدل شده است ؛ این پژوهش، به دنبال بررسی این نکته است که افراد مورد مطالعه در شهر بیرجند، چه دلایلی را درباره مصرف نمایشی پوشاک، ابراز کرده و این پدیده از سوی آنان، چگونه درک و تفسیر می شود. این تحقیق، با رویکردی کیفی و با استفاده از روش نظریه زمینه ای انجام گرفته است. بنابراین با روش نمونه گیری نظری و هدفمند، درمجموع با 31 نفر از ساکنان این شهر که در گروه سنی 15-55سال قرار داشته اند و ضمن داشتن تجربه مصرف نمایشی پوشاک، از توانایی لازم برای بیان تجارب فردی برخوردار بوده اند، مصاحبه عمیق به عمل آمده است. بر اساس یافته ها، همنوایی، تمایزطلبی و جلوه گری، «شرایط علی» مصرف نمایشی بوده است. همچنین دسترسی به منابع و عادات مصرفی از شرایط زمینه ای این نوع مصرف بوده و افراد برای تصمیم گیری در مصارف نمایشی از راهبردهای رقابت، مبادله و مدیریت احساسات استفاده کرده اند.

    کلید واژگان: مصرف نمایشی پوشاک, همنوایی, تمایزطلبی, جلوه گری}
    Ali-mohammad Talebi, Gholamreza Hasani darmian, Aliakbar Majdi, mehdi kermani

    Today, the consumption of goods and services has undergone extensive changes and in addition to meeting essential needs, has become an area for "redefining the identity" of individuals; of course, this phenomenon occurs in urban areas where the social relations of individuals are often based on anonymity and take the form of acquired template and have many cultural and social implications. The purpose of this study is to express the reasons given by the residents of Birjand for their dramatic consumption of clothing and how they understand and interpret this phenomenon. This research has been done in an interpretive paradigm with a qualitative approach using the grounded theory method and with a theoretical and purposeful sampling method, with a total of 30 residents of this city who were in the age group of 15-55 years This research was carried out in a interpretive paradigm with a qualitative approach using the grounded theory method and by theoretical and purposeful sampling method, with a total of 30 residents of this city who were in the age group of 15-55 years and with experience in dramatic consumption of clothing, Having the necessary preparation to express personal experiences, in-depth interviews have been conducted. Data are analyzed based on the three stages of Strauss and Corbin by open, axial and selective coding methods; conformity, differentiation and show-off are the three main categories of research and the central category is: "Dramatic consumption as redefining identity in urban society through conformity, differentiation and show-off."

    Keywords: Dramatic consumption of clothing, Conformity, Differentiation, Show-off}
  • مهدی کرمانی*، محسن نوغانی، زهرا برادران کاشانی، فاطمه افتخاری خراسانی
    تلویزیون به عنوان یکی از مهم ترین درگاه های رسانه ای، روزانه پیام های زیادی به صورت آشکار و پنهان به مخاطب منتقل می کند. در این میان، کودکان یکی از مهم ترین مخاطبین برنامه های تلویزیونی، به خصوص ژانر تبلیغاتی هستند؛ آنان به دلیل فراغت کافی زمان بیشتری را در مقابل تلویزیون می گذارنند و روزانه اطلاعات زیادی از طریق تلویزیون و برنامه های تبلیغی آن به ذهن کودکان که هنوز ظرفیت تحلیلی و انتقادی منسجمی ندارند، وارد می شود و رفتارهای اقتصادی و مصرفی آنان و والدینشان را متاثر می سازد؛ از این رو، مطالعه حاضر درصدد بررسی نشانه شناختی حضور کودکان در تبلیغات تلویزیونی است. این پژوهش با رویکرد کیفی نشانه شناختی به بررسی یازده تبلیغ تلویزیونی که نقش اصلی آن را کودک به عهده داشته، پرداخته است. نتایج تحقیق نشان داد که کودکان در متن این تبلیغات، در موقعیتی منفعلانه و بی قدرت در برابر نیروی قدرتمند تکنولوژی، قرار می گیرند. ماحصل این تقابل میان دو سویه بی قدرت و قدرتمند، انضباط بدن های کودکان، تسلیم و یک دست شدگی آنان به واسطه کنترل و نظم القا شده ازسوی رسانه ها با تاکید به ظرفیت ماورایی محصولات تکنولوژیک است. در این تبلیغات آن چه مشهود است، صورت های تمرین و تربیت کودک برای ورود زود هنگام به دوران بزرگ سالی است؛ به گونه ای که او بیاموزد از ویژگی های کودکی فاصله گرفته و به واسطه قدرت ماورایی تکنولوژی به سوی دنیای بزرگ سالی گام بردارد و به این ترتیب از ناتوانی ها یا شیطنت های زندگی کودکانه که می تواند برای والدین مساله آفرینی کند، فاصله بگیرد.
    کلید واژگان: انفعال کودکانه, بارت, تبلیغات, نشانه شناسی, کودکان}
    Mahdi Kermani *, Mohsen Noghani Dokht Bahmani, Zahra Baradarankashani, Fatemeh Eftekhari Khorasani
    As one of the most important media portals, television transmits many messages to the audience openly and secretly on a daily basis. These messages play a decisive role in shaping consumer tastes and public opinion. In the meantime, children are one of the most important audiences for television programs, especially the advertising genre. Enters and affects their economic and consumption behaviors and those of their parents. Therefore, the present study seeks to semiotically examine the presence of children in television advertising. With a qualitative semiotic approach, this study examines eleven TV commercials in which the child plays the main role. The results of the research showed that children in the context of these advertisements are in a passive and powerless position against the powerful force of technology. The result of this confrontation between the powerless and the powerful is the discipline of children’s bodies, their submission and uniformity through the control and order induced by the media with an emphasis on the transcendental capacity of technological products. What is evident in these advertisements is the forms of training and upbringing of the child for early adulthood.
    Keywords: Advertising, semiotics, children, childish passivity, Barthes}
  • فاطمه عطری، سعید وصالی*، مهدی کرمانی، محمدرضا محمدی

    کنش حمایتی یکی از نمودهای تعامل گرم نامتقاران در جامعه است که از سوی افراد با دلایل و انگیزه های مختلفی و در شرایط متفاوتی انجام می گیرد. پژوهش حاضر با هدف بررسی شرایط حاکم بر کنش های حمایتی و راهبرد های افراد  انجام گرفته است. به منظور دستیابی به هدف این پژوهش، کنش حمایتی و شرایط وقوع آن در مکاتب مختلف جامعه شناسی و آراء صاحب نظران اصلی این حوزه مورد نقد و بررسی قرار گرفته و با استفاده از روش نظریه داده بنیاد با 22 فرد ساکن شهر مشهد، درباره تجربیات مختلف کنش حمایتی و دلایل انجام آن ها مصاحبه عمیق صورت گرفته است. ازآنجایی که در پژوهش حاضر، رسیدن به حداکثر تنوع در دیدگاه کنش گران مد نظر بوده است، از نمونه گیری هدفمند (حدکثر تنوع) بهره گرفته شد. ملاک اصلی برای انتخاب شرکت کنندگان نیز، تجربه کردن پدیده موردمطالعه بوده است. برای این منظور، ابتدا برخی شاخص ها همچون دیدگاه مذهبی، گروه سنی، تحصیلات، درآمد و خاستگاه اقتصادی مشخص شد تا بر اساس آن ها بتوان نمونه هایی کاملا متفاوت را مد نظر قرار داد.  مصاحبه ها در سه سطح باز، محوری و گزینشی کدگذاری شده و در نهایت 35 مقوله اصلی که در چهار دسته شرایط(علی، مداخله ای و زمینه ای)، راهبردهای کنش، پیامدها و مقوله هسته ای قرار گرفته اند، شناسایی شده است. مبتنی بر تحلیل یافته های این پژوهش، مقوله هسته ای تحت عنوان «درهم آمیزی دریافت های معنایی پیشامدرن و الگوهای ابزاری مدرن در پیشبرد کنش های حمایتی» شناسایی شد که از درون آن مقوله هسته ای دیگری تحت عنوان «گذر از حمایت تکلیف مدارانه دینی خانواده محور به حمایت وظیفه مدارانه اجتماع محور» مورد شناسایی قرار گرفت.

    کلید واژگان: کنش حمایتی, انگیزه کنش حمایتی, نظریه داده بنیاد, راهبردهای کنش حمایتی}
    Fatemeh Atri, Saeid Vesali *, Mehdi Kermani, Mohammadreza Mohammadi

    The purpose of this study was to investigate the conditions governing individuals' supportive actions and strategies. Based on the conceptual framework, supportive action has been studied from different perspectives and based on the method of contextual theory, in-depth interviews have been conducted with 22 residents of Mashhad regarding different experiences of supportive action and their reasons for taking supportive action. Since in the present study, achieving more in the perspective of actors has been considered, targeted sampling has been used. The main criterion for selecting participants is the experience of the studied phenomenon. For this purpose, first, indicators such as religious views, age group, education, income and economic background were identified so that completely different examples could be considered based on them. The interviews were coded at three levels: open, central, and selective, and finally identified 35 main categories that fall into four categories: conditions (causal, interventional, and contextual), action strategies, consequences, and main categories. Based on the analysis of the findings of this study, the core category is "Combining pre-modern semantic perception and modern tools in advancing Supportive action", which includes another core category is entitled "Transition from a family-oriented and religious duty to community-oriented and social responsibility based Supportive action".

    Keywords: Supportive Action, Conditions for Supportive Action, supportive action Strategy, Grounded theory}
  • طاهره رحیم پورازغدی*، مهدی کرمانی

    مسیله تفریح و سرگرمی به عنوان حوزه ای مهم از تجربه زیسته انسانی، همواره مورد توجه محققان و جامعه شناسان بوده است. برخی از محققین معتقدند سبک گذران اوقات فراغت در هر جامعه ای، ریشه در هویت ملی مردم دارد و تحت تاثیر فضای های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی حاکم بر آن جامعه، دستخوش تغییرات است. با توجه به اینکه ظهور دولت صفویه (1135-907ق) در ایران، زمینه ساز تحولات مهم اجتماعی بوده است، سوال اصلی پژوهش این است که تحولات مذکور چه انعکاسی بر الگوی گذران اوقات فراغت زنان داشته و این نحوه گذران، متضمن چه پیامدهایی بوده است؟ این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی بر پایه منابع تاریخ اجتماعی و سیاسی، به بررسی فعالیت های فراغتی زنان در عصر صفوی می پردازد. یافته ها نشان می دهد به دلیل وجود امنیت اجتماعی و رفاه اقتصادی و نیز توسعه مراکز تفریحی و ترویج مراسم عمومی توسط دولت صفوی، زنان نه تنها از تنوع و تعدد تفریحات بهره مند بوده اند که زمان بیشتری را در مقایسه با گذشته صرف اوقات فراغت می کردند. به همین دلیل، زنان شرایط مساعدتری برای نقش آفرینی در عرصه های عمومی پیدا کردند که در مسیری تاریخی، به ارتقای قابلیت های آنان برای حضور در موقعیت های ساختاری مطلوب تر در میدان های اجتماعی مختلف، منجر شده است. لازم به ذکر است گزارش هایی از تفریحات ناسالم در ارتباط با معدودی از زنان نیز بیان شده است.

    کلید واژگان: زنان, عصر صفوی, اوقات فراغت, مراسم مذهبی, سرگرمی}
  • مجتبی میرزایی*، غلامرضا صدیق اورعی، مهدی کرمانی، احمدرضا اصغرپور ماسوله
    بروز بحران اقتصادی و در کنار آن ظهور پدیده همه گیر کرونا و تاثیر آن بر اوضاع اقتصادی، در سال های اخیر شرایط اقتصادی نامطلوبی را برای اقشار مختلف جامعه به وجود آورده است. در این شرایط خانوارها نیازمند کنش ها و راهبردهایی برای انطباق با شرایط و گذر از این وضعیت هستند. تحقیق حاضر نیز با هدف بررسی همین راهبردها که در شرایطی از نامطلوبیت اقتصادی از سوی خانوارها صورت می پذیرد، گام برداشته است. این مطالعه در چهارچوب پارادایم تفسیری و برساخت گرا با رویکرد کیفی، تکنیک تحلیل مضمون و ابزار پرسشنامه نیمه ساخت یافته انجام شده است. افراد بیشتر از 18 سال نمونه تحقیق را تشکیل داده اند که برای انتخاب آن ها از نمونه گیری هدفمند از نوع در دسترس استفاده شده است. معیار ورود به مطالعه نیز سرپرست خانوار بودن نمونه ها در نظر گرفته شده است که در نهایت با توجه به قاعده اشباع نظری با 36 نفر مصاحبه شد. نتایج تحقیق نشان داد که راهبردهای مواجهه شهروندان در سه دسته قرار می گیرد: بعضی از کنش ها مقاومتی بودند و تنها درصدد کاهش میزان اثرات بحران ها بر اقتصاد خانوار و تلاش برای ادامه حیات بودند. برخی کنش ها نیز بازیابی کننده بودند؛ بدین صورت که خانوارها در صدد حفظ سطح رفاهی خود قبل از بروز بحران ها بودند. در اینجا کنش های اقتصادی کوتاه مدت و ناپایدار بوده است و تاثیر چندانی بر بازیابی اقتصاد خانوار و دفع شوک های بحران نداشته اند. برخی کنش های دیگر نیز در حوزه راهبرد خلاقیت قرار گرفتند. در این راهبرد افراد با استفاده از شرایط هرج و مرج اقتصادی کنش هایی نامولد و ناکارا را برای افزایش سهم خود از اقتصاد به کار بردند. در این راهبرد منفعت عمومی نادیده گرفته می شود و فقط نفع شخصی مدنظر افراد قرار دارد؛ البته برخی از کنش های خلاق مولد با عنوان خلاق بالقوه معرفی شده اند که با موانع بسیار در جهت عملی شدن روبه رو بوده اند. در کنار این، نتایج تحقیق همچنین بیانگر اعتقاد شهروندان به تاثیرگذاری محیط و بستر اجتماع بر نحوه راهبردهای اقتصادی مردم بوده است؛ بدین صورت که فقدان بلوغ سیاسی علت ایجاد پیامدهایی چون اقتصاد شکننده، جامعه کم عیار و فرهنگ عقلانیت ستیز است؛ شرایطی که نوع راهبردها و کنش های اقتصادی خانوار را متاثر کرده است.
    کلید واژگان: بحران اقتصادی, راهبردهای مواجهه, راهبرد مقاومت, فقدان بلوغ سیاسی, راهبرد خلاقیت}
    Mojtaba Mirzaie *, Gholamreza Sedigh Ouraee, Mehdi Kermani, Ahmadreza Asgharour Masouleh
    In times of economic crisis and corona, households need strategies to adapt themselves to and overcome this situation. This study tried to examine these strategies. It was conducted within the framework of an interpretive and constructivist paradigm with a qualitative approach, content analysis technique, and semi-structured questionnaire tool. The research sample consisted of people over 18 who were selected using purposive sampling. The results showed that citizens' exposure strategies fall into three categories. Some actions are resistant and only seek to reduce the effects of crises on the household economy and try to survive. Some actions were also restorative. In this way, households sought to maintain their well-being before crises. Some other actions were also included in the creative strategy area. In this strategy, people used economic chaos to produce unproductive actions to increase their share of the economy. In this strategy, the public interest is ignored and only personal interest is considered. But, some productive creative actions have been introduced as potential creative ones, which have faced many obstacles to their implementation. Moreover, the results of the study also showed the belief of citizens in the impact of the environment and the context of society on the way of economic strategies of the people. Thus, the lack of political maturity is the cause of such consequences as a fragile economy, a low-income society, and an anti-rational culture; Conditions that affect the type of economic strategies and actions of the household.
    Keywords: Economic crisis, coping strategies, resistance strategy, lack of political maturity, creativity strategy}
  • حسن گیاهی، خدیجه بوزرجمهری*، علی اکبر عنابستانی، مهدی کرمانی

    در بازه ی زمانی کنونی، صنایع دستی روستایی به دلیل ماهیت اقتصادی با مفاهیم توسعه اقتصادی مرتبط می باشد که می تواند با پیام های اجتماعی، فرهنگی و قومی، هویت روستاییان را بیشتر و بهتر به مشتریان منتقل کند. بنابراین هدف پژوهش شناسایی اثرات صنایع دستی در سکونتگاه های روستایی شهرستآن های تربت جام - تایباد است. با توجه به موضوع پژوهش، نوع تحقیق توصیفی - تحلیلی است. جامعه آماری شامل دو گروه کارشناسان و 239 تولیدکننده ی صنایع دستی در 15 روستای شهرستآن های تربت جام - تایباد می باشد که به شیوه تصادفی ساده مورد پرسشگری قرار گرفتند. شیوه گردآوری داده ها شامل روش های کتابخآن های و میدانی با ابزار پرسشنامه است. روش تحلیل داده ها با استفاده از آزمون T تک نمونه ای در نرم افزار SPSS و مدل AHP انجام شد. یافته های تحقیق نشان می دهد که در تمامی متغیرهای تحقیق (اقتصادی، 40/3، اجتماعی، 37/3، گردشگری، 26/3، زیست محیطی، 07/3) میانگین شناسایی شده بالاتر از میانه ی نظری (3) است، از این رو رونق صنایع دستی نقش موثر و مفیدی در توسعه روستایی منطقه (نسبت به موقعیت و وضعیت اقتصادی و غیره کلی آن) ایفا می کند. همچنین نتایج حاصل از روش (AHP) در بین متغیرهای مورد بررسی نشان می دهد، مولفه های اقتصادی و اجتماعی به ترتیب با وزن های 574/0، 167/0 درصد، مهم ترین عوامل موثر بر توسعه روستایی می باشند و مولفه های گردشگری و زیست محیطی به ترتیب با وزن های 159/0 و 098/0 از اهمیت کمتری نسبت به سایر عوامل دارند. بنابراین توجه ویژه به رونق صنایع دستی به عنوان رویکردی خلاق و نوین در توسعه روستایی برای سایر سکونتگاه های روستایی پیشنهاد می گردد.

    کلید واژگان: صنایع دستی, سکونتگاه های روستایی, تربت جام و تایباد}
    Hasan Giyahi, Khadijeh Bouzarjomehri *, Aliakbar Anabestani, Mahdi Kermani

    In the current period, rural handicrafts are related to the concepts of economic development due to their economic nature, which can convey the identity of villagers more and better to customers through social, cultural and ethnic messages. Therefore, the aim of this study is to identify the capacities of handicrafts in rural settlements of Torbat-e Jam-Taybad cities. According to the research topic, the type of research is descriptive-analytical. The statistical population includes two groups of experts (15 people) and handicraft producers in 15 villages studied in Torbat-e-Jam-Taybad counties, among which 1380 active handicrafts were identified, of which 239 as a sample population by They were questioned by simple coincidence. Data collection methods include library and field methods with questionnaire tools. Data analysis was performed using descriptive statistics, one-sample t-test in SPSS software and AHP. Findings showed that four economic, social, tourism and environmental factors are the most important capacities of handicrafts in the study area and in all research variables (economic, 3.40, social, 3.37, tourism, 3.26, environmental, 07 / 3) The average of the identified capacities is higher than the theoretical average, therefore, they play an effective and useful role in the rural development of the region (in relation to its economic situation, etc.). Also, the results of (AHP) among the studied variables, economic and social components with weights of 0.574, 0.167%, respectively, were recognized as the most important factors due to the prosperity of handicrafts, which tourism and environmental components, respectively, by weight 150.159 and 0.098 are less important than other factors. Therefore, identifying the potential of handicraft prosperity as a creative and innovative approach in rural development for other rural settlements is proposed.

    Keywords: Handicrafts, rural settlements, Torbat-e Jam, Taybad}
  • عفت برنا، حسین افراسیابی*، احمد کلاته ساداتی، مهدی کرمانی

    با وجود افزایش چشمگیر زنان در آموزش عالی، شکاف درخور توجهی در فعالیت‏های اجتماعی اقتصادی زنان به عنوان مظاهر موفقیت در زندگی امروزین همچنان وجود دارد. هدف از مطالعه حاضر، فهم موانع و تسهیل‏ کننده ‏های موفقیت زنان است. در قالب مطالعه ای کیفی با رویکرد داده ‏بنیاد با زنان 30 تا 40 ساله ساکن در شهر مشهد مصاحبه ‏های نیمه ساختاریافته انجام شد. بر پایه نمونه‏ گیری نظری و هدفمند، مصاحبه ‏ها تا دست یابی به اشباع نظری ادامه یافت و درنهایت با 25 نفر مصاحبه شد. داده ‏ها پس از انتقال به نرم‏افزار تحلیل کیفی مکس‏کیودی‏ای با شیوه کدگذاری داده‏ بنیاد برساخت گرا تحلیل شد. یافته ‏ها در قالب هشت مقوله بازنمایی شد که عبارت اند از: «جامعه ‏پذیری تک ‏بعدی و محدود‏سازی بیرونی»، «محدودیت چشم ‏انداز شغلی»، «نبود حمایت مالی و خانوادگی»، «کمبود آموزش‏های مهارت‏ محور»، «فشار نقش خانه ‏داری»، «تمرکز بر توانمندی های شخصی»، «دسترسی به تحصیلات دانشگاهی» و «فرصت فضای مجازی». مقوله مرکزی با عنوان «محدودیت و دوگانگی‏ نقش» نام گرفت. یافته‏ ها حاکی از این‏ است که نظام‏ های درهم ‏تنیده اجتماعی فرهنگی که هویت افراد را شکل می‏دهد زنان را درگیر چرخه‏ای از یادگیری در رابطه با تاثیرات نظام‏ مند کرده‏ است؛ به طوری که مشارکت‏ کنندگان ساختارهای معناسازی مورد نیاز برای پالایش تاثیرات تبعیض ‏آمیز را توسعه می‏دهند. می‏توان گفت که نظام اجتماعی توانسته فرصت‏ های جدیدی برای زنان فراهم کند، اما وزن مولفه‏ های اجتماعی جنسیتی همچنان بالاست و این فرصت‏ها تحقق پیدا نکرده ‏اند.

    کلید واژگان: جنسیت, زنان, تسهیل‏کننده‏ها, فرصت‏ها, موانع, موفقیت}
    Effat Borna, Hossein Afrasiabi *, Ahmad Kalate Sadati, Mahdi Kermani

    Despite dramatic increases of women in higher education, a significant gap remains in women's socio-economic activities, a manifestation of success in life today. This study aims to investigate the barriers and facilitators of success for women. We used a grounded theory approach and semi-structured interviews to conduct a qualitative study with women between 30 and 40 years. Using theoretical and purposive sampling, we continued the interviews until achieving theoretical saturation, and finally, 25 people were interviewed. After transposing data into MAXQDA qualitative data analysis software, they were analyzed using constructivist grounded theory coding methods. The findings emerged in eight categories: (1) one-dimensional socialization and external limitations, (2) restrictions on career prospects, (3) lack of financial and family support, (4) lack of skill-based training, (5) role pressure of housekeeping (6) access to university education (7) focus on personal empowerment and (8) cyberspace opportunities. “Constraints and role duality” was considered the core category. The findings suggest that the intersectional socio-cultural systems that shape individuals' identities involve women in a cycle of learning about systemic influences so that participants develop the semantic structures needed to filter out discriminatory effects. It should be noted that the social system has been able to provide new opportunities for women; however, the weight of gender social components is still high, and these opportunities have not been realized

    Keywords: Success, Women, Barriers, Opportunities, facilitators}
  • مهدی کرمانی*، محسن نوغانی دخت بهمنی، فاطمه آسمانی، زهرا برادران کاشانی

    پژوهش حاضر در قالب رویکردی کیفی مبتنی بر نظریه زمینه‎ای با هدف بررسی نسبت فرهنگ سازمانی و شکل‎گیری تمایلات کارآفرینی اجتماعی، به بررسی تجربه زیسته دانشجویان پیرامون فعالیت‎های فرهنگی و فوق ‏برنامه در دانشگاه پرداخته ‎است. تجزیه و تحلیل داده‎ها که از طریق مصاحبه‎های نیمه‎ساختاریافته با 22 دانشجو در دانشگاه فردوسی مشهد به دست آمد، منجر به صورت بندی پدیده مرکزی تحت عنوان «فوق برنامه ها در دانشگاه: عرصه تلفیق نوآوری و نوع دوستی» شده است. این پدیده بر پایه مجموعه ای از شرایط زمینه ای از قبیل «جهت گیری استادمحور در فرهنگ سازمانی دانشگاه»، «غلبه امور آموزشی پژوهشی بر امور تربیتی در دانشگاه» و «پویایی خرده فرهنگ های دانشجویی در قلمرو سازمانی دانشگاه»، رخ داده است. مهمترین شرایط علی اثرگذار بر پدیده مذکور عبارت از «تنوع و گستردگی فوق برنامه های آموزشی»، «الگوی اجرایی حاکم بر فعالیت های فوق برنامه» و «دسترس پذیری فوق برنامه ها در قالب های مالی و زمانی» است. همچنین برخی شرایط مداخله‎ای مانند «تجارب مربوط به زندگی خانوادگی»، «سوابق تحصیلی در مدرسه» و «شرایط حاکم بر رشته و گروه آموزشی» شناسایی شدند. راهبردهای اتخاذشده توسط دانشجویان در مقابل پدیده مذکور شامل «اولویت دهی»، «توازن دهی» و «بی توجهی» به فوق برنامه منجر به پیامدهایی نظیر «افزایش تمایل به کارگروهی»، «جهت گیری توامان فردی و جمعی در منفعت جویی»، «تحول در احساسات خیرخواهانه»، «گرایش به نوآوری» و «رشد تک ساحتی در بی‎توجهی به فوق برنامه‎ها» شده‎است.

    کلید واژگان: فرهنگ سازمانی, فوق برنامه, کارآفرینی اجتماعی, نوآوری, نوع دوستی}
    Mahdi Kermani*, Mohsen Noghani Dokht Bahmani, Fatemeh Asemani, Zahara Baradaran Kashani

    The present study investigates the life experience of students in cultural and extra-curricular activities in a university based on the granded theory method with the aim of examining the relationship between organizational culture and the formation of social entrepreneurial inclinations. The data analysis, which was obtained through semi-structured interviews with 22 students at Ferdowsi University of Mashhad, led to the formation of a central phenomenon called "extra-curricular in the University: the field of innovation and altruism integration ". This phenomenon has occurred on the basis of a set of contextual conditions such as " the focus of the teacher in the organizational culture of the university", "the overcoming of training and research affairs on educational affairs at the university" and "student subculture dynamics in the university's corporate domain". The most important causative conditions affecting this phenomenon are "the variety and breadth of extra-curricular programs," the "executive model governing the extra-curricular activities" and "the accessibility of extra-curricular in financial and temporal formats." There were also some interventional  conditions, such as family life experiences, school backgrounds, and “the prevailing conditions in a certain field of study and department at the university”. The strategies adopted by students against the phenomenon, Including "prioritizing", "balancing", and "neglecting" to the extra-curricular, lead to Consequential conditions such as “increasing the willingness of the team working”, "the personal and collective alignment in the interest", "the transformation in benevolent emotions", "tendency to Innovation" and "one-dimensional growth in neglect of extracurricular activities".

    Keywords: Organizational Culture, Extra-curricular, Social Entrepreneurship, Innovation, Altruism}
  • محبوبه برند، حامد بخشی*، مهدی کرمانی، مسعود ایمانیان
    علی رغم پیشرفت علم و فناوری در جوامع حاضر پژوهش ها نشان می دهد که خرافات هم چنان نقش قابل توجهی در باورها و رفتار مردم دارد. باورهای خرافی از آنجاکه به ارایه راه حل های بی تاثیر و بعضا آسیب زا برای افراد منجر می شود یک رفتار نامطلوب اجتماعی قلمداد می شود. به نظر می رسد باورهای خرافی به شیوه جامعه پذیری غیررسمی (از طریق خانواده و رسانه های توده ای) در بین مردم رواج پیدا می کند. پژوهش حاضر به دنبال بررسی نقش این دو عامل در گرایش خرافی مردم می باشد. جامعه آماری این پژوهش کلیه مردم 15 تا 65 ساله شهر مشهد بوده است که از این میان با استفاده از نمونه گیری تصادفی طبقه ای 400 نفر به عنوان نمونه انتخاب شده و با استفاده از  پرسشنامه محقق ساخته متغیرهای تحقیق درمورد آنان اندازه گیری شد.  نتایج تحقیق نشان داد سازه گرایش به خرافات از میزان پایایی بالایی (a>.95) برخوردار بود. نتایج تحقیق موید فرضیه های مطرح شده بود؛ به طوری که گرایش به خرافات هم بستگی مستقیم و معناداری با گرایش «دیگران مهم» افراد داشت. هم چنین افرادی که مصرف رسانه ای غالب آنان از نوع برنامه های آگاهی دهنده بود، کمتر از افرادی که بیشتر برنامه های سرگرم کننده مشاهده می کردند، گرایش خرافی داشتند؛ از این رو پیشنهاد می شود به منظور تضعیف گرایش های خرافی در جامعه ضمن تمرکز بیشتر بر محتوای برنامه های رسانه های سرگرم کننده، جامعه پذیری مجدد خانواده ها در این خصوص مدنظر قرار گیرد.
    کلید واژگان: خرافات, جامعه پذیری, خانواده, رسانه, جادو}
    Mahboubeh Bearand, Hamed Bakhshi *, Mahdi Kermani, Masoud Eimaniyan
    Although the development of science and technology speeding up during last years, still superstition play a role in people believe and behaviors. Since superstitious beliefs may result in wrong solution and harm people, they are considered as unfavorable social behavior. It seems that superstitious beliefs widespread among people through informal socialization ways (family and mass media). The present study designed to investigate the role of these factors in people superstitious beliefs. For this propose, by using random sampling and questionnaire, superstitious beliefs of 400 persons who live in Mashhad were assessed. The results of this study showed that believe in superstition was highly reliable (α> 0.95). Furthermore, the finding of the current study confirmed the initial assumption which there was a significant correlation between tendency to superstition and tendency to “other important people”. In addition, the persons who follow informative media had less tendency to superstition rather than persons who follow entertainment media. Thereby, it is suggested to weaken superstitious beliefs in society, we should focus more on content of entertainment media in addition to re- socialization of family.
    Keywords: superstitions, socialization, family, Media, Magic}
  • مجتبی میرزائی، مهدی کرمانی*، غلامرضا صدیق اورعی، احمدرضا اصغرپور ماسوله

    در جامعه امروزی به دلیل اوضاع خاص و تغییرات شدید و مکرر، جوامع با بحران ها و موقعیتی از نداشتن اطمینان مواجه می شوند. اوضاعی که بی توجهی برای مقابله با آن بخش های مختلف جامعه را تهدید می کند که از جمله آن می توان به کنش های اقتصادی مردم و خانوارها اشاره کرد. با این حال، وجود ویژگی تاب آوری در جامعه و داشتن جامعه ای تاب آور به شدت از اثرگذاری های منفی بحران ها می کاهد. با توجه به همین مسیله، در تحقیق حاضر کوشش شده است تا شرایط تاب آوری جامعه ایران و اثر آن بر نوع کنش های اقتصادی خانوار بررسی شود.پژوهش حاضر به روش پیمایشی و با استفاده از ابزار پرسشنامه با حجم نمونه 427 نفر در بین سرپرستان خانوار مشهدی (بالای 18 سال) در سال 1400 انجام گرفته و از روش نمونه گیری طبقه ای و تصادفی استفاده و برای تجزیه و تحلیل داده ها نیز از نرم افزارهایSPSS  و Smart PLS استفاده شده است. نتایج تحقیق نشان داد که بیشتر کنش های اقتصادی در بین سرپرستان خانوار از نوع کنش های اقتصادی مقاومتی است. میانگین این کنش ها در بین افراد مطالعه شده، برابر با 02/42 درصد است که از میانگین دو راهبرد کنشی دیگر، یعنی راهبرد بازیابی و راهبرد خلاقیت بیشتر است. نتایج بیانگر این بود که در طبقات پایین، کنش های مقاومتی و در طبقات متوسط، کنش های بازیابی و در طبقات بالا، کنش های خلاق بیشتری استفاده می شود. نتایج مربوط به الگوی معادل های ساختاری نیز نشان داد که تاب آوری فردی (ضریب بتا = 436/0-) بیشترین اثرگذاری را به صورت معکوس بر کنش های مقاومتی داشته است. همچنین، نتایج نشان داد که جامعه بررسی شده به لحاظ وضعیت تاب آوری اوضاع مساعدی ندارد. تاب آوری در سطح فردی، میانگین 44/59 درصد، در سطح اجتماعی، میانگین 61/51 درصد و در سطح اقتصادی نیز میانگین 30/26 درصد را نشان داده است.

    کلید واژگان: تاب آوری, راهبرد مقاومتی, راهبرد بازیابی, تاب آوری فردی, سرپرست خانوار}
    Mojtaba Mirzaie, Mahdi Kermani *, Gholamreza Sedigh Ouraee, Ahmadreza Asgharpour
    Introduction

    After the 2008 crisis, the concept of resilience was introduced as one of the most important key factors in reducing vulnerability to crises. After this period, studies were more intensively done around this concept, to which special attention was paid in social sciences and sociology. Yet, studying the concept of resilience and paying attention to it in different dimensions is more important to countries with a high risk. One of the most risky countries with both natural and unnatural causes is Iran, a country that frequently faces various economic shocks and crises in terms of both its geographical location and type of connection to the outside world. Each type of crisis can threaten livelihoods of families and reduce welfare in the society. Lack of attention to the concept of resilience has caused the Iranian society to undergo a crisis period in recent years. It no longer has its normal function. In such an event, people's participations in the overcoming process of crisis have decreased and the negative effects of risks have increased. Due to the high impact of resilience on enhancing social resistance and the declining trend of social harms, as well as the need for the further study of the Iranian society in this area, the present research focused on the concept of resilience despite providing its accurate description. Also, it tried to identify the extent of its impact on the economic actions of households in adverse economic conditions with regard to its current situation in various dimensions.  

    Materials and Methods

    The current investigation was of a survey type, besides being of an applied type due to the possibility of using its results by the authorities. The statistical population of this study included all the household heads in Mashhad City in 2022. According to the statistical yearbook of 2016, this city had a population of 3001184 people and consisted of 817250 families. It should be noted that the sample individuals had the necessary dispersion to obtain valid and generalizable information and data. In other words, different social classes were sufficiently present in the sample. Using Cochran's formula, the sample size was calculated to include 399 people, which increased to 450 people so as to better allocate the sample to the subgroups of the statistical population and prevent error reduction. Finally, by removing the unusable items, the sample size was determined to consist of 427 people. Also, a proportionally allocated stratified sampling method was applied. In this way, an attempt was made to equally examine the different social classes of the households. 

    Discussion of Results and Conclusions

    In summary, it should be noted that the subjects’ economic actions were analyzed in the 3 areas of resistance, recovery, and creative economic actions, the application of each of which was affected by different variables. The important point to be mentioned in this section was the household heads’ tendencies to use resistance and then recovery actions. In other words, in the current situation, the heads of the households first tried to use resistance economic actions to earn a living and lead their daily lives. The majority of people sought to provide subsistence for themselves and their families on a daily basis and was less inclined to take long-term economic actions. This was understandable in our society, where most people had an income of less than 5 million tomans. By increasing the cost of living in the society, only the extended use of resistance actions could sustain household economy. The results also showed that the households tended to use economic recovery actions. This tendency, however, was more prevalent in the middle-class households. In other words, the households that were relatively better off financially tried to return to their pre-crisis conditions (recent economic turmoil and Corona epidemic) by using actions based on ​recovery strategies. Regarding creative actions, the results revealed that the use of these actions was increasing with the increase of the households’ social class.Creative economic activities had the highest average level in the upper classes and the lowest average level in the lower classes. This result is in line with those obtained by Royla et al. (2017). The researchers also found that by changing the social classes of the households and individuals, their types of action and economic action strategies altered. Finally, according to the results of the present study, it should be noted that paying attention to the concept of resilience can be very effective in overcoming the difficult and critical situations in societies. In addition to reducing the destructive effects of various economic shocks, resilience of any societies and their individuals provides the conditions for their growth and progress.

    Keywords: resilience, resistance strategy, Recovery strategy, individual resilience, head of household}
  • عطیه صادقی، احمدرضا اصغرپور ماسوله*، مهدی کرمانی، بهرام صلواتی
    اهداف

    امروزه متخصصان دیدگاه منفی نسبت به مهاجرت را به چالش کشیده و نگاه مثبت تری به این مساله دارند. از منظر آنان مهاجرت می تواند برای هر دو کشور مبدا و مقصد مزایایی به همراه داشته باشد. یکی از مزایای مطرح شده تعاملات اقتصادی آنان با کشور مبدا است که می تواند منجر به توسعه اقتصادی، فرهنگی در کشور مبدا شود. با توجه به فقدان تحقیق جامع در این زمینه، هدف این پژوهش شناخت انواع تعاملات اقتصادی مهاجران مقیم آلمان با ایران و دلایل آنان نسبت به آن است.

    روش مطالعه

    جامعه آماری تحقیق حاضر عبارت است از کلیه مهاجران قانونی بالای 18 سال مقیم کشور آلمان که بیش از 2 سال سابقه اقامت در این کشور دارند. ازآنجایی که چارچوب پیشینی برای بررسی این مساله وجود نداشته است از روش کیفی و مصاحبه نیمه ساخت یافته استفاده شد. بر اساس نمونه گیری نظری، با 30 نفر از مهاجران مصاحبه انجام شد.

    یافته ها

    یافته های تحقیق حاضر نشان می دهد در انتقال کالا و وجه از آلمان به پنج دسته اصلی ارسال هدیه، سرمایه گذاری، کنش های خیرخواهانه، ارسال کالای کمیاب و خرید خدمات گنجانیده وجود دارد.

    نتیجه گیری

    این پنج دسته اصلی تابع ادغام فرهنگی، ادغام اقتصادی، نگرش به ایران و آلمان و همچنین تعداد سال های اقامت مهاجران در آلمان است.

    کلید واژگان: ارسال پول, آلمان, ایران, سرمایه گذاری, هدیه}
    Atiyeh Sadeghi, Ahmadreza Asgharpourmasouleh *, Mehdi Kermani, Bahram Salavati
    Objectives

    Nowadays, experts challenge the negative attitude toward immigration and take a more positive stance towards it. In their opinion, migration can bring benefits to both countries of origin and destination. One of the advantages mentioned is their economic interactions with the country of origin, leading to economic and cultural development in the country of origin. Regarding the lack of comprehensive research in this field, the present study aims at identifying the types of economic interactions of immigrants residing in Germany with Iran and their reasons for it.

    Methods

    The statistical population of the present study includes all legal immigrants aged above 18 residing in Germany with more than 2 years of residence in this country. Since there was no prior framework for investigating this issue, a qualitative method and a semi-structured interview were used. Based on theoretical sampling, 30 immigrants were interviewed.

    Results

    The findings of the present study indicate that transferring goods and funds from Germany falls into five main categories, namely, sending gifts, investments, charitable actions, sending rare goods and purchasing incorporated services,

    Conclusion

    This five main categories are subject to cultural integration, economic integration, attitude to Iran and Germany and the number of years Immigrants reside in Germany.

    Keywords: Remittances, Germany, Iran, Investment, Gifts}
  • اسماعیل قربانی*، مهدی کرمانی، حسین بهروان، حسین اکبری

    این پژوهش به واکاوی پدیده روسپیگری از منظری ساختاری و مبتنی بر دیدگاه های عاملان اجتماعی ذی ربط می پردازد. جهت جمع آوری اطلاعات از روش مصاحبه عمیق و مشاهده و جهت تحلیل داده ها از روش نظریه زمینه ای استفاده شده است. بر اساس تحلیل نظام مند مشاهدات و مصاحبه های عمیق صورت گرفته، روسپیگری به مجموعه عوامل و شرایطی در سطوح میانه و کلان پیوند خورده است. «ناکامی در دستیابی به توسعه فراگیر اقتصادی» اولین عامل سطح کلان است که در «کاهش پیوسته سطوح و تنوع درآمدی خانوارها» و «ازمیان رفتن فرصت های شغلی موجود و عدم جایگزینی آنها» نمود پیدا می کند. عامل دوم «تاخیر و عدم توازن در توسعه فرهنگی و اجتماعی» است که «فروپاشی تدریجی سامان حیات محله ای»، «تزلزل در نهاد خانواده» و «افول فرهنگ اخلاق عمومی» نمونه هایی از آثار و برونداد آن است. عامل سوم «ناپایداری انسانی و محیطی برنامه ها و اقدامات توسعه ای» است که باعث «کیفیت زدایی از زیست بوم ها» و «مهاجرت های روستا شهری شده» است. و عامل چهارم «نقصان در کارآمدی سیستم های اجرایی کلان» است که منتهی به «رواج رویه های بروکراتیک بی ثمر»، «موازی کاری سازمانی»و «هدر رفت دایم منابع در بروکراسی متورم شده» گردیده است. درگیر کردن افراد آسیب پذیر در چرخه ای از فقر، بی پناهی و انواع بهره کشی ها از پیامدهای مهم این شرایط است. نهایتا بر مبنای نتایج حاصل و به منظور توانمندسازی زنان روسپی ضمن پذیرش راهبردهای «فردنگر» و «خانواده محور» بر راهبرد «اجتماع محور» به عنوان مهم ترین و اصلی ترین راهبرد جهت توانمندسازی این زنان تاکید می گردد.

    کلید واژگان: روسپیگری, توسعه اقتصادی, توسعه اجتماعی, برنامه های توسعه, سیستم اجرایی, توانمندسازی}
    Ismaeel Ghorbani *, Mahdi Kermani, Hosein Behravan, Hossein Akbari

    This study attempts to investigate the phenomenon of prostitution from a structural perspective and based on the views of relevant social actors. An in-depth interview and observation techniques were used to collect the data, and the grounded theory method was used to analyze the collected data. Systematic analysis of the data collected through observation and in-depth interviews depicted that the prostitution has been grafted with a set of meso and macro level factors and conditions. “Failure in achieving the inclusive economic development” is the first macro level factor which is affecting on “the continuous decline in household income levels and diversity”, and “Losing existing job opportunities and no replacement of them”. The second effective factor is “delay and imbalance in cultural and social development” which leads itself to “the gradual collapse of neighborhood life structure”, “decline and failure in family institution”, and “decline in public ethics culture” as an output instances for second factor. The third effective factor is “human and environmental instability of development plans and programs” which leads to “ecological decontamination” and “rural-urban migrations”. The fourth factor is “failure in the efficiency of macro level operating systems” which has leaded to “the prevalence of useless bureaucratic procedures”, “organizational parallel works and overlapping”, “Permanent waste of resources due to a Stacked and swollen bureaucracy”. The consequence of this process is to involve vulnerable people in a cycle of poverty, homelessness, and all kinds of exploitation. Finally, based on the results of the study and in order to empowering the prostitute women, while accepting the "individualist" and "family-centered" strategies, the "community-based" strategy is emphasized as the most important and main strategy for empowering these women.

    Keywords: Prostitution, Economic Development, social development, Development programs, executive system, Empowerment}
  • طاهره لطفی خاچکی، حسین اکبری*، مهدی کرمانی، حسین ایمانی جاجرمی

    طرد اجتماعی، به معنای واپس زنی افراد از جامعه و منابع و فرصت های آن استو افراد کم برخوردار، ازجمله کسانی هستند که در برابر طرد اجتماعی آسیب پذیری بیشتری دارند. بااین وجود، پژوهش هایی که از نگاه خود افراد کم برخوردار به پدیده طرد اجتماعی بنگرد، در کشور ما کمتر انجام شده است. پژوهش حاضر با هدف کشف احساسات و تجارب افراد کم برخوردار درباره طرد اجتماعی و شناسایی بیشتر ویژگی های طرد و ارتباط آن با فقر صورت پذیرفته است. بدین منظور، از روش کیفی و ابزار مصاحبه استفاده شده است؛ مصاحبه شوندگان 18 نفر از افراد کم برخوردار شهر مشهد بوده اند و نمونه گیری در این پژوهش، به شیوه نمونه گیری نظری بوده است. داده های حاصل از این مصاحبه ها، با بهره گیری از تکنیک تحلیل مضمون موردنظر براون و کلارک (2006) بررسی و تجزیه وتحلیل شده است. یافته های این پژوهش نمایانگر دو گونه اصلی طرد اجتماعی است؛ طرد تعاملاتی که شامل طرد از خانواده و خویشان و کاهش تعاملات با افراد برخوردار است و طرد از فرصت های اقتصادی- اجتماعی که طرد از منابع مالی (دسترس ناپذیری وام و تسهیلات)، طرد از بازار کار (دسترس ناپذیری شغلی) و عدم حمایت بایسته سازمان ها و نهادهای دولتی را در برمی گیرد.

    کلید واژگان: طرد اجتماعی, فقر, افراد کم برخوردار, مشارکت}
    Tahere Lotfi Khachaki, Hossein Akbari*, Mehdi Kermani, Hossein Imani Jajarmi

    Social exclusion means the rejection of people from society and its resources and opportunities, and poor people are among those who are more vulnerable to social exclusion. However, research that looks at the phenomenon of social exclusion from the perspective of poor people has been less done in our country. The aim of this study was to explore the feelings and experiences of disadvantaged people regarding social exclusion and to further identify the characteristics of exclusion and its relationship with poverty. For this purpose, qualitative method and interview tools have been used. The interviewees were 18 poor people in Mashhad and the sampling in this study was theoretical sampling. The data obtained from these interviews were analyzed by the content analysis technique of Brown and Clark (2006). The findings of this study indicate two main types of social exclusion. Exclusion of interactions that include exclusion from family and relatives, and reduced interactions with individuals, and exclusion of socio-economic opportunities that include exclusion from financial resources (inaccessibility of loans and facilities), exclusion from the labor market (inaccessibility of employment), and Lack of proper support by government organizations and institutions.

    Keywords: Social exclusion, poverty, poor people, participation}
  • طاهره لطفی خاچکی، حسین اکبری*، مهدی کرمانی، حسین ایمانی جاجرمی

    افراد کم‎برخوردار به‎صورت روزمره در مواجهه با شرایط نابسامان اقتصادی، در حال مبارزه برای بقا هستند. پژوهش حاضر با توجه به پژوهش‎های اندک در حوزه استراتژی‎های بقای افراد کم برخوردار در ایران و با هدف توجه به تجربه زیسته خود این افراد، صورت پذیرفته است. در این پژوهش از نظریه رفتاری/تصمیم گیری، نظریه سرمایه انسانی، نظریه دارایی‎ها و ریسک مالی/درآمدی و نظریه اجتناب از خطر برای افزایش حساسیت نظری استفاده شده است. روش پژوهش حاضر کیفی، تکنیک جمع آوری داده، مصاحبه و تکنیک تحلیل داده و مضمون طبق چارچوب براون و کلارک است. یافته های حاصل از 22 مصاحبه در میان افراد کم‎برخوردار شهر مشهد است. استراتژی‎های بقای به کار گرفته شده، شامل استراتژی های حمایت جویی معیشت محور، اشتغال گزینی ناقص، آموزش و کسب مهارت های پایه ای، نزول شدید مصرف خانوار و فعالیت های مقطعی مجرمانه بوده است.

    کلید واژگان: استراتژی, بقا, فقر, کم برخوردار, مشهد}
    Tahere Lotfi Khachaki, Hossein Akbari *, Mahdi Kermani, Hossein Imani Jajarmi

    Introduction :

    Poverty is one of the biggest and long-standing challenges in the world and the fight against it is a serious problem. Many studies have tried to identify this phenomenon, discover its causes, and deal with it. One of the most important aspects of this knowledge is recognizing the strategies that poor people use to survive in poverty. Although recent global studies of the phenomenon of poverty have sought to identify it from the perspective of the poor themselves by hearing their voices, domestic studies have paid less attention to this issue. Nonetheless, the need for this knowledge is strongly felt in our country, especially in the current economic conditions, i.e., high economic fluctuations and hourly increases in prices triggered by direct decisions of the government in such issues as increasing the price of gasoline and its occasional interventions to enhance the prices of its services like water, electricity, and gas, political unrest and augmented economic sanctions, and economic consequences of the Corona recession and unemployment, which have caused persistent shocks to the poor. Therefore, adoption of proper survival strategies in a metropolis like Mashhad City with very large marginal areas involved in a growing population, inadequate distribution of wealth, and unbalanced development is very important. This research was done due to the importance of the survival strategies of low-income people in Iran and lack of research in this field with the aim of paying attention to the poor people’s life experiences.   

     Materials & Methods 

    This study was conducted qualitatively. The data were collected via an interview technique. The sampling method was purposeful sampling and the interviewees were the poor men and women aged over 18 years and living in the suburbs of Mashhad City. The data analysis was done through thematic analysis. Also, Braun and Clarke’s framework was utilized to perform the content analysis. 6 steps, including familiarity with data, generation of an initial code, search for themes, review of the themes, definition of themes, and final writing and analysis, were identified by Braun and Clarke. In this study, 22 interviews were conducted. The interviews were first done through an informal approach and with the interviewees’ verbal consents. They were then written and the data analysis was started based on the mentioned steps considered by Braun and Clarke. Besides, an attempt was made to increase the research validity by asking the participants' opinions about the findings and interpretations made by the researcher. For this purpose, after each interview, a description of what was said by the interviewee was retold by the interviewer and the interviewees’ views were properly matched.

     Discussion of Results & Conclusions 

    The analysis of the findings revealed that the main types of survival strategies used by the low-income people included livelihood-oriented support strategies, underemployment, education and acquisition of basic skills, severe decline in household consumptions, and occasional criminal activities. The main theme of the present study was continuation of a poor life based on the adoption of fragile survival strategies. In fact, the poor people of Mashhad City helped to continue their poor lives without trying to improve their conditions by adopting the mentioned survival strategies. Due to their instabilities and fragilities, these strategies were not resilient in the face of the current crises, thus putting a financial pressure on their families and negatively affecting their survival.

    Keywords: Strategy, Survival, Poverty, Poor, Mashhad}
  • عبد الرضا آقاجانی*، فرهاد میرزایی، مهدی کرمانی، محمدرضا سعیدی اصل، احمد پدرام نیا

    ماست یکی از مهمترین فرآورده های لبنی تخمیری است و ماست پروبیوتیک به دلیل حضور پروبیوتیک ها، خواص سلامتی بخش ویژه ای دارد. با توجه به مشکلات ناشی از مصرف چربی در رژیم های غذایی و از طرفی، نقش مثبت چربی در این فرآورده ها، به کارگیری جایگزین های چربی به حفظ کیفیت نهایی کمک خواهد کرد، ضمن اینکه عصاره های گیاهی بر مزایای سلامتی بخش محصول خواهد افزود. هدف از انجام این پژوهش، ارزیابی تاثیر نشاسته ذرت (1، 5/1 و2 درصد) و عصاره گیاه چویل (1/0، 2/0 و 3/0 درصد) بر برخی ویژگی های فیزیکوشیمیایی شامل pH، اسیدیته، آب اندازی و ویسکوزیته و حسی شامل رنگ، طعم، قوام و پذیرش کلی ماست کم چرب پروبیوتیک بوده است. نتایج نشان داد که با افزایش سطح نشاسته ذرت و عصاره چویل، pH به ترتیب افزایش و کاهش یافت. نمونه ماست حاوی بیشترین سطح نشاسته ذرت (2 درصد) و عصاره چویل (0.3 درصد) به ترتیب بالاترین pH و پایین ترین اسیدیته را داشتند. با افزایش سطح نشاسته، آب اندازی کاهش یافت. نمونه حاوی 1.5 درصد نشاسته ذرت، بیشترین ویسکوزیته را داشت. در مقابل، نمونه های حاوی عصاره چویل، آب اندازی بیشتری داشتند و کمترین ویسکوزیته به نمونه ماست حاوی 0.2 درصد عصاره چویل مربوط می شد. با گذشت زمان، از امتیازات حسی نمونه های ماست کاسته شد. نمونه ماست حاوی0.1 درصد عصاره چویل بالاترین میانگین امتیاز رنگ را نشان داد. بیشترین میانگین امتیاز طعم، قوام و پذیرش کلی طی کل دوره متعلق به نمونه حاوی 2 درصد نشاسته ذرت بود. به عنوان نتیجه گیری، می توان نمونه ماست حاوی 2 درصد نشاسته ذرت را به عنوان نمونه با خواص کیفی برتر معرفی نمود.

    کلید واژگان: پروبیوتیک, عصاره چویل, لاکتوباسیلوس اسیدوفیلوس, ماست, نشاسته ذرت}
    Abdolreza Aghajani, Farhad Mirzaei, Mehdi Kermani, MohammadReza Saeidi Asl, Ahmad Pedram Nia

    Due to the problems associated with fat intake in diets and on the other hand, the positive role of fat in dairy products such as yogurt, the use of fat substitutes such as starch will help maintain the ultimate quality. Chevil is one of the most important aromatic and medicinal plants in Iran, traditionally used in dairy products and ghee. The aim of this study was to evaluate the effect of corn starch (1, 1.5, 2 %) and F.angulata extract (0.1, 0.2, 0.3%) on some physicochemical characteristics including pH value, acidity, syneresis, viscosity and sensory parametrs color, flavor, consistency and overall acceptance of low-fat probiotic yogurt. The results showed that with increasing the corn starch content and F. angulata extract, pH value increased and decreased, respectively. Yogurt sample containing the highest corn starch (2%) and F.angulata extract (0.3%) had the highest pH value and lowest acidity, respectively. With increasing corn starch, syneresis decreased. The sample containing 1.5% corn starch had the highest viscosity. In contrast, samples containing more F.angulata extract had more syneresis and the lowest viscosity was related to yoghurt containing 0.2% F.angulata extract. Over time, the sensory scores of samples were declined. The yogurt sample containing 0.1% F.angulata extract showed the highest color score. The highest average flavor, consistency and overall acceptance scores during cold storage belonged to the sample containing 2% corn starch. As a conclusion, we can introduce sample containing 2% corn starch as a sample with superior quality properties.

    Keywords: orn Starch, Ferulago Angulata Extract, Lactobacillus Acidophilus, Probiotic, Yogurt}
  • بتول محمودمولائی کرمانی، حسین میرزایی*، مهدی کلاهی، مهدی کرمانی
    امروزه یکی از عوامل آلودگی محیط زیست چگونگی مصرف انرژی در بخش خانگی است. آمار جهانی نیز حاکی از افزایش مصرف انرژی می باشد. البته مصرف انرژی در بین افراد و خانواده ها به شیوه ها و سبک های گوناگونی صورت می گیرد که از آن تعبیر به فرهنگ های مختلف مصرف انرژی می شود و این فرهنگ یا فرهنگ ها تحت تاثیر عوامل مختلفی شکل می گیرند. هدف اساسی تحقیق حاضر شناخت فرهنگ های مختلف مصرف انرژی (گاز و برق) در بین خانوارهای مشهدی در سال 1398 است. برای رسیدن به این هدف از روش کیفی (مصاحبه نیمه ساختاریافته با 27 نفر) و کمی (از طریق توزیع پرسشنامه در بین 599 نفر) به طور همزمان در بین خانوار های مشهدی اقدام گردید. براساس نتایج بخش کیفی به طور کلی دو فرهنگ عمده «مسرف» و «صرفه جو» با هشت خرده فرهنگ متفاوت؛ صرفه جوی متعهد، صرفه جوی منفعل، صرفه جوی ناگزیر، مصرف گرای مناسکی، مصرف گرای نامتوازن، مصرف گرای تقلیدی، مصرف گرای خاصگرایانه و مصرف گرای نمایشی ملاحظه شد. نتایج بخش کمی نشان داد که 33/59 درصد نمونه جزو فرهنگ مسرف و 67/40 درصد جزو فرهنگ صرفه جو هستند. 2/21 درصد نمونه اطلاعات زیست محیطی اندکی دارند. تحلیل ها همچنین نشان داد که در خرده فرهنگ مصرفگرایی خاصگرایانه افراد مسرف این سبک، عموما در محلات توسعه یافته تمرکز بیشتری دارند.
    کلید واژگان: فرهنگ مصرف انرژی, مسرف, صرفه جو, مشهد}
    Batoul Mahmoud Molaei Kermani, Hossein Mirzaei *, Mahdi Kolahi, Mahdi Kermani
    Today, one of the causes of environmental pollution is how to consume home energy. Global statistics also show an increase in energy consumption. Of course, energy consumption among individuals and families is done in various ways and styles, which is interpreted as the culture of energy consumption. And this culture of consumption depends on various factors.The main purpose of this study is to identify different cultures of energy consumption (gas and electricity) among Mashhad families in 1398.To achieve this goal, a combination of methods was used, first in a qualitative method (semi-structured interview with 27 people) and in the second stage through a quantitative method (by distributing a questionnaire among 599 people) from Mashhad households.According to the results of the qualitative section, in general, the two main cultures "consuming" and "saving" with eight different subcultures; Committed frugality, passive frugality, inevitable frugality, ritual consumerism, unbalanced consumerism, imitation consumerism, pragmatic consumers, and Conspicuous consumers. The results of the quantitative section showed that 59.33% of the sample is in the consumer culture and 40.67% is in the saving culture. 21.2% of the sample have alittle environmental knowldege. The analyses also showed that in the subculture of particularist consumerism, people consuming this style are generally more focused in developed areas.
    Keywords: Cultures Energy Consumption, Spendthrift, Thrift, Mashhad}
  • محبوبه برند، حامد بخشی*، مهدی کرمانی، مسعود ایمانیان
    علیرغم رشد دانش و فناوری، نگرش های خرافی همچنان در زندگی بسیاری از افراد جامعه حضور دارند. این نگرش ها ازآنجاکه مسیرهای خلاف واقعی به افراد جامعه برای حل مسایل خود نشان می دهند، به لحاظ اجتماعی آسیب زا هستند. نگرش های خرافی محصول جامعه پذیری افراد در رده های مختلف هستند. یکی از این عوامل دخیل در جامعه پذیری، رسانه ها هستند که بخش بزرگی از مصرف فرهنگی افراد را تشکیل می دهند. رسانه ها بسته به اینکه چه نوع محتوایی را در جامعه ترویج کنند، نگرش های هم نوا یا مخالف با خرافه گرایی را ایجاد می کنند. تحقیق حاضر به دنبال بررسی رابطه مصرف فرهنگی و نگرش خرافی در بین دانشجویان مشهدی می باشد. روش پژوهش مقاله حاضر پیمایش بوده و با ابزار پرسشنامه محقق ساخته اجرا شده است. جامعه آماری دانشجویان شهر مشهد می باشند که تعداد آن ها برابر 97146 نفر است. از این تعداد 363 نفر با استفاده از فرمول کوکران به شیوه نمونه گیری چندمرحله ای به عنوان نمونه مورد بررسی انتخاب گردیدند. نتایج پژوهش نشان داد مصارف فرهنگی آگاهی بخش نظیر کتاب و روزنامه با نگرش خرافی رابطه معکوس و مصارف فرهنگی سرگرم کننده نظیر ماهواره و شبکه های اجتماعی با نگرش خرافی رابطه مستقیم و معنادار داشتند. بااین حال، در مجموع میزان مصرف فرهنگی پاسخگویان با نگرش خرافی رابطه معکوس و معناداری نشان می داد.
    کلید واژگان: نگرش خرافی, خرافات, مصرف فرهنگی}
    Mahboubeh Barand, Hamed Bakhshi *, Mahdi Kermani, Masoud Eimaniyan
    Despite the rise and expansion of knowledge and technology, We can still easily observe the presence of strong superstitious attitudes amongst people in human societies. Such attitudes are socially damaging, because they are essentially misleading people about how they can solve their own problems. Superstitious attitudes are simply the by-product of people’s socialization in different stages. Media are key factors in process of socialization which to a great extent cover people’s cultural consumption. Depending on what sorts of contents are promoted by the media, they are creating an attitude either in favor of or against superstitions. The current study is seeking to explore the Relationship of cultural consumption on having superstitious attitudes amongst the university students in Mashhad. the research methodology in this study is based on survey and it has been conducted by means of researcher-made questionnaires. The population was university students of Mashhad (97146 persons) of whom, we have chosen 363 university students (all of whom live in Mashhad) by cluster-stratified method as a statistical society. The result has shown us that in one hand, there is a negative or inverse relationship between having superstitious attitudes and informative cultural consumption such as books and newspapers. On the other hand, there is a positive or direct relationship between having superstitious attitudes and entertaining cultural consumptions such as social media and satellite channels. On the whole and after taking everything into consideration, there is a meaningful inverse relationship between the amount of cultural consumption and having superstitious attitudes.
    Keywords: superstitious attitude, superstitions, and cultural consumption}
  • حسین دهقان، احمد صادقی*، مهدی کرمانی

    این تحقیق به منظور «بررسی تاثیر تعلق ملی بر گرایش به مهاجرت خارج از کشور» تدوین شده است. در این تحقیق که به روش آمیخته انجام شد، ابتدا به روش کیفی، ابعاد و مولفه های پدیده تعلق ملی و گرایش به مهاجرت از میان مهاجران ایرانی کشف و سپس از نتایج مطالعه کیفی، پرسشنامه کمی در مورد شهروندان شهر مشهد تهیه گردید، تعداد 20 نفر از مهاجران ایرانی در بخش کیفی و 414 نمونه از بین شهروندان شهر مشهد در بخش کمی موردبررسی قرار گرفت. از نتایج کیفی، مقوله هسته ای «تعلیق یا تشدید گرایش به مهاجرت در پرتو تعلق ملی» شناسایی شد که سایر مقوله ها با عنوان شرایط و عوامل موثر را احاطه کرده است؛ همچنین در نتایج کمی مشخص شد، میزان گرایش شهروندان به مهاجرت خارج از کشور در حد زیاد و میزان تعلق ملی در حد متوسط بوده است و تعلق ملی به مقدار (734/0-) با گرایش به مهاجرت خارج از کشور رابطه همبستگی نشان داده است. محاسبات رگرسیونی نشان داد که با افزایش تعلق ملی، گرایش به مهاجرت خارج از کشور کاهش می یابد و سهم بعد تعلق اجتماعی (621/0-) بر گرایش به مهاجرت بیش از سایر ابعاد بوده است. در مجموع، تعلق ملی توانست، (584/0) از واریانس متغیر وابسته تحقیق (گرایش به مهاجرت خارج از کشور) را تبیین نماید.

    کلید واژگان: تعلق ملی, گرایش به مهاجرت, مهاجرت خارج از کشور, شهروندان مشهد}
    Hossein Dehghan, Ahmad Sadeghi *, Mehdi Kermani

    This study was designed to "examine the effect of national belonging on the tendency to emigrate abroad." In this mixed research, first the qualitative method, dimensions and components of the phenomenon of national belonging and the tendency to emigrate among Iranian immigrants were discovered and then from the results of the qualitative study, a quantitative questionnaire was prepared about the citizens of Mashhad, 20 people. Iranian immigrants in the qualitative section and 414 samples from the citizens of Mashhad in the quantitative section were examined. From the qualitative results, the core category of "suspension or intensification of the tendency to migrate in the light of national belonging" was identified, which surrounds other categories as conditions and effective factors; Also, in the quantitative results, it was found that the rate of citizens' tendency to emigrate abroad was high and the rate of national belonging was moderate, and national affiliation (-0.734) showed a correlation with the tendency to emigrate abroad. . Regression calculations showed that with the increase of national affiliation, the tendency to emigrate abroad decreases and the share of social affiliation (-0.621) on the tendency to emigrate was more than other dimensions. Overall, national affiliation was able to explain (0.584) the variance of the dependent variable of the study (tendency to emigrate abroad).

    Keywords: nationality, tendency to emigrate, emigration abroad, citizens of Mashhad}
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • دکتر مهدی کرمانی
    کرمانی، مهدی
    دانشجوی دکتری مدرس و عضو شورای پژوهش دانشگاه علمی کاربردی استان قم،رشته علوم و فناوری مواد غذایی، دانشگاه جامع علمی، کاربردی
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال