کاوه بهمن پور
-
امروزه چاقی به یک معضل جهانی تبدیل شده و از عوامل ایجاد کننده آن، کم تحرکی و رژیم غذایی سرشار از کلسترول است. این وضعیت باعث افزایش استرس اکسیداتیو و کاهش فعالیت آنزیم های اکسیداتیو و در نتیجه عوارضی مانند بیماری های قلبی عروقی می شود. فعالیت ورزش هوازی و رعایت رژیم غذایی پرچرب به عنوان یک مداخله غیردارویی موثر بر افزایش ظرفیت آنتی اکسیدانی مورد استفاده قرار می گیرد. هدف از مطالعه حاضر بررسی تاثیر 12 هفته تمرین هوازی بر آنزیم های آنتی اکسیدانی قلبی در موش های تغذیه شده با غذای کلسترول بالا بود. 32 سر موش آزمایشگاهی نژاد ویستار مورد آزمایش قرار گرفتند. در نیمی از موش ها با اضافه کردن یک درصد کلسترول به غذا طی 6 تا 8 هفته، هایپرکلسترولمی القا شد. موش ها به 4 گروه هشت تایی شامل تغذیه نرمال، گروه هایپرکلسترولمیک، تمرین هوازی- هایپرکلسترولمیک و تمرین هوازی- تغذیه نرمال تقسیم شدند. تمرین هوازی پنج روز در هفته و به مدت 12 هفته اجرا شد. 24 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی، موش ها کشته و سلول های قلبی خارج شدند. میزان فعالیت آنزیم های سوپراکسید دیسموتاز، کاتالاز و گلوتاتیون پراکسیداز قلبی توسط کیت های مخصوص ارزیابی شد. نتایج نشان داد که افزایش میزان کلسترول خون تاثیر آماری معنی دار در کاهش آنزیم ها در بافت قلب داشت. همچنین مشخص شد که تمرین هوازی باعث افزایش معنی داری در میزان فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدانی در بافت قلب می شود. بیشترین میزان کاهش در سطح آنزیم های آنتی اکسیدانی مربوط به گروه هایپرکلسترولمی شده و ببیشترین میزان افزایش مربوط به گروه تمرینات هوازی - تغذیه نرمال بود. تغذیه سرشار از کلسترول ظرفیت آنتی اکسیدانی قلب را کاهش می دهد. هرچند که تمرینات هوازی باعث افزایش فعالیت آنتی اکسیدانی قلب می شود اما ظاهرا پرهیز از تغذیه سرشار از کلسترول می تواند نقش موثرتری ایفا کند.کلید واژگان: Cat، GPX، تمرین هوازی، رژیم غذایی پرچرب، موش صحرایی ویستارObesity has become a global problem today. Obesity can be caused by sedentary lifestyle and a high-cholesterol diet. This condition increases oxidative stress and decreases the activity of oxidative enzymes, resulting in many complications, including cardiovascular disorders. Aerobic exercise and avoidance of high-fat diets are used as a non-pharmacological intervention to increase antioxidant capacity; however, the exact mechanisms of this on the cardiovascular system have not yet been fully identified. The aim of this study was to evaluate the effect of 12 weeks of aerobic exercise on cardiac antioxidant enzymes in mice fed high cholesterol diet. Thirty-two laboratory Wistar rats (191.2 ± 19 g), age 6-8 weeks were randomly assigned to four groups after the hypercholesterolemia induction of half of the rats (adding 1% cholesterol to the food of the rats and sampling the tails of the rats). These four groups comprised of the aerobic exercise-normal nutrition group (n=8), hypercholesterolemic group (n=8), aerobic exercise- hypercholesterolemic group (n=8) and normal nutrition group (n=8). Each endurance exercise training session was held five days a week for 12 weeks. Twenty-four hours after the last training session, the rats were killed and the cardiomyocytes were removed. Moreover, the activity of superoxide dismutase (SOD), catalase (CAT) and glutathione peroxidase (GPX) enzymes was evaluated by specific kits. The results showed that increasing blood cholesterol had a statistically significant effect on reducing SOD, CAT, and GPX in heart tissue (p=0.001). Furthermore, it was found that aerobic exercise significantly increases the activity of antioxidant enzymes in cardiomyocytes (p=0.001). The highest decrease in the level of antioxidant enzymes was related to the hypercholesterolemic group and the highest increase was related to the aerobic exercise-normal nutrition group. Cholesterol-rich diets reduce the activity of antioxidants in the heart. Although aerobic exercise increases the heart’s antioxidant activity, it seems that avoiding a high-cholesterol diet can play a more effective role.Keywords: SOD, Cat, GPX, Aerobic exercise, High fat diet, Wistar Rat
-
مجله حسابداری مدیریت، پیاپی 48 (بهار 1400)، صص 215 -231
هدف این پژوهش بررسی نقش هورمون ها در رفتارهای مالی است. ریسک پذیری و خوشبینی دو ویژگی رفتاری مدیران و سرمایه گذاران است؛ بنابراین این دو عامل رفتاری و سطح هورمون های موثر بر آن ها مورد بررسی قرار گرفت. هورمون های پژوهش شامل هورمون تستسترون، فری تستسترون، تی 3، تی4، تی اس اچ و کورتیزول بود که توسط آزمایش خون در آزمایشگاه طبی اندازه-گیری شد. همچنین سن و جنسیت نیز دو متغیر دیگر پژوهش بودند. جامعه آماری شامل مدیران مالی شاغل در موسسات دولتی و بانک ها بود و جهت جمع آوری داده های کیفی از پرسشنامه استاندارد استفاده شد. تحلیل داده ها با نرم افزار RSM ،SPSS و لیزرل انجام شد. این پژوهش تجربی از لحاظ زمان مقطعی، از نظر داده ها کمی و به لحاظ هدف بنیادی-کاربردی است. نتایج نشان داد سطح هورمون ها، جنسیت و سن تاثیرات معناداری بر ریسک و خوشبینی دارند این یافته ها در راستای نتایج پژوهش های مالی عصبی می باشد.
کلید واژگان: ریسک پذیری، خوشبینی، مالی عصبیThe aim of the current study was to investigate the role of hormones in financial behaviors. Risk-taking and optimism are two behavioral characteristics of managers and investors; for this purpose, these two behavioral factors and the level of hormones affecting them were studied. The research hormones included testosterone, free testosterone, T3, T4, TSH, and cortisol, which were measured by a blood test in a medical laboratory. Age and gender were also the other two variables of the study. The statistical population included financial managers working in government institutions and banks and a standard questionnaire was used to collect qualitative data. Data analysis was performed using RSM, SPSS, and LISREL software. This experimental research is cross-sectional in terms of time, quantitative in terms of data, and fundamental-applied in terms of purpose. The results indicated that hormone levels, gender, and age have significant effects on risk and optimism. These findings are in line with the results of neurofinance research.
Keywords: Neurofinance, optimism, Risk-taking -
مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی کردستان، سال بیست و دوم شماره 2 (پیاپی 88، خرداد و تیر 1396)، صص 96 -109مقدمهپیر شدن جمعیت، افزایش تفاوت های فرهنگی- اجتماعی در جوامع، افزایش بیماری های مزمن، کاهش منابع مالی، تغییرات برق آسای تکنولوژی، تاکید بر ارتقاء سلامت و مراقبت در منزل، افزایش به نیاز به مراقبت های بیمار محور و عملکرد مبتنی بر شواهد ، محیط های بهداشتی- درمانی را بیش از پیش پیچیده ساخته اند.در چنین محیط هایی فراهم آوردن مراقبت های ایمن و اثر بخش از بیماران که منطبق بر معیارها و استانداردها باشد، تنها با توسعه ی مهارتهای تفکر انتقادی در پرستاران امکان پذیر خواهد بود. در پرستاری تعاریف متعددی در خصوص مفهوم تفکر انتقادی وجود دارد که اغلب آنها عمومی بوده و گاه فاقد همبستگی با عملکردهای بالینی و حرفه ای پرستار می باشد.روش بررسیجهت دستیابی به یک تعریف عملیاتی در خصوص تفکر انتقادی در پرستاری بالینی، از استراتژی تحلیل مفهوم هشت مرحله ای «راجرز» جهت تعیین پیشایندها ، ویژگی ها و پسامدها استفاده گردید. جستجو در پایگاه های داده ای معتبر در فاصله ی سالهای 1995 تا 2014 برای دستیابی به منابع انگلیسی و فارسی منجر به آنالیز 58 مقاله، 3 پایان نامه و دو فصل از دو کتاب بر اساس مدل استقرایی« راجرز » گردید .یافته هانتایج حاصل از آنالیز داده ها بیانگر آن بود که تفکر انتقادی در پرستاری بالینی دارای3 پیشایند ، 6 ویژگی شامل به کارگیری فرآیند پرستاری در برخورد با موقعیت های بالینی، عملکرد کلی نگر و جامع، به کارگیری مهارتهای هوش هیجانی در برخورد با موقعیت ها، استفاده از الگوهای مختلف جهت شناخت، عوامل زمینه ساز تفکر انتقادی و عناصر و اجزا تفکر انتقادی می باشد. دستیابی به مهارتهای تفکر انتقادی منجر به پیامدهای مثبتی نظیر مراقبت ها پرستاری بیمار محور و موثر، خلاقیت، عملکرد مبتنی بر شواهد و حرفه ای شدن در پرستاری خواهد گردید.نتیجه گیرییافته های این مطالعه منجر به دستیابی به یک تعریف قابل درک و شفاف در خصوص مفهوم تفکر انتقادی در پرستاری بالینی گردید. این تعریف خواهد توانست بسیاری از تفاسیر و استفاده های نادرست از این مفهوم را در حرفه ی پرستاری اصلاح نموده، و با ایجاد یک ساختارو چارچوب صحیح جهت ارائه ی عملکردهای بالینی اثر بخش ، متضمن استقرار شایستگی حرفه ای درپرستاری گردد.کلید واژگان: تفکر انتقادی، آنالیز مفهوم، پرستاری بالینی، ایرانScientific Journal of Kurdistan University of Medical Sciences, Volume:22 Issue: 2, 2017, PP 96 -109Background And AimAging of population, increased cultural and social differences in societies, increased rate of chronic diseases, reduction of financial resources, the flash-like technological changes, emphasis on home care, increased trend toward patient-centered care and evidence based practice have resulted in more complexity in clinical environments. Providing standard safe and effective care in such environmental conditions can only be achieved by development of critical thinking skills in the nursing staff. There are many definitions about critical thinking in nursing. Many of these explanations are complicated, without significant relation to the clinical and professional performances.
Material andMethodsWe used eight step Rodgers concept analysis method to provide a clear definition about critical thinking in clinical nursing to determine antecedents, attributes and consequences. We searched valid online data bases for in English and Persian articles from 1995 to 2014. Finally, 58 articles 3 dissertations and 2 chapters from two books were analyzed by means of Rodger's inductive approach.ResultsThe results of this study showed that, critical thinking in clinical nursing have 3 antecedents and 6 attributes including Use of nursing process in clinical situation, holistic and comprehensive performance¡ Use of different patterns in order to achieve understanding, Using emotional intelligence skills in facing with clinical situations, facing with factors for critical thinking and elements of critical thinking. Achievement of critical thinking leads to positive outcomes such as effective and patient-centered care, creativity, evidence based practice and professionalism.ConclusionsThe result of this study let to development of a clear and comprehensive definition of critical thinking in clinical nursing. This definition can correct many misconceptions and misuses of the concept of critical thinking. The findings also can help clinical nurses to create a framework and guidelines for effective clinical performance. This framework can, guarantee the competency in nursingKeywords: Critical Thinking, Concept Analysis, Clinical Nursing, Iran -
مقدمهبا توجه به اینکه در دوران سالمندی، زمان کمتری صرف فعالیت های مرتبط با شغل می شود و سالمندان وقت آزاد بیشتری را دارند، به همین دلیل مشارکت اجتماعی آنها از افراد غیر سالمند لذت بخش تر می باشد. به همین دلیل پژوهش حاضر با هدف بررسی مقایسه مشارکت اجتماعی سالمندان وابسته و مستقل در سال 1394 انجام شد.روش کاردر پژوهش توصیفی-مقطعی حاضر، 120 نفر از سالمندان استفاده کننده و بدون نیاز به وسایل کمک حرکتی شهر ایلام به روش نمونه گیری خوشه ایدو مرحله ای وارد مطالعه شدند. ابزار مورد استفاده، پرسشنامه ارزیابی عادات زندگی افراد سالمند بود که در مطالعات قبلی روایی و پایایی آن تایید شده است. تجزیه و تحلیل داده ها، توسط نرم افزار SPSS نسخه 20 و با استفاده از آزمونهای آماری t-test (برای متغیرهای دو گروهی) و ANOVA (برای متغیرهای بیشتر از دو گروه) انجام شد.یافته هایافته ها نشان داد مشارکت اجتماعی در سالمندان مستقل و وابسته از نظر وسایل کمک حرکتی اختلاف آماری معنی داری داشت (0/05> P) و سالمندانی که از وسایل کمک حرکتی استفاده نمی کردند، مشارکت اجتماعی بیشتری را داشتند. بین مشارکت اجتماعی افراد سالمند با سن (0/001= P)، جنس (0/001= P)، تحصیلات (0/001= P) ارتباط آماری معنی داری وجود داشت (0/05> P).نتیجه گیرینتایج این مطالعه نشان داد که استفاده از وسایل کمک حرکتی می تواند بر مشارکت اجتماعی سالمند تاثیر داشته باشد. با توجه به اینکه مشارکت اجتماعی سالمندانی که از وسایل کمک حرکتی استفاده کرده اند، کمتر می باشد لازم است مطالعات بیشتر درباره علل این امر انجام گیرد.کلید واژگان: مشارکت اجتماعی، سالمندی، وسیله کمک حرکتیIntroductionSince less time is spent on occupation-related activities in elderly age and elderlies have more free time¡ their social participation is more enjoyable than non-elderly people. Therefore¡ the present paper aims to conduct a comparative investigation on social participation of dependent and independent elderlies in Elam in 2015.MethodsIn present descriptive study¡ 120 elderlies who use and don not use mobility aids in Elam were included based on purposive sampling method. The material was assessment of elderlies life habits questionnaire whose reliability and validity were approved in previous studies. The data were analyzed using SPSS -20 by T-test (For two-group variables) and ANOVA (For variables with more than two groups) statistical tests.ResultsThe findings showed that social participation of dependent and independent elderlies had statistically significant difference in terms of mobility aids (PConclusionsThe findings of present study indicated that use of mobility aids could affect the social participation of elderlies. The fact that elderlies who use mobility aids exhibit less social participation necessitates further studies in this regard.Keywords: Social Participation, Elderly, Mobility Aids
-
عوامل تعیین کننده کارآمدی تدریس از دیدگاه مدرسین غیربالینی دانشگاه علوم پزشکی کردستان: یک مطالعه کمیمقدمهاز آنجایی که نیازهای جامعه مرتبا در حال تغییراست، ایجاد تغییر در آموزش نیز لازم می نماید؛ دیدگاه اساتید، به عنوان آموزش دهندگان و معتبرترین رده های درگیر در آموزش پزشکی، از اهمیت بالایی برخوردار است. این مطالعه با هدف بررسی عوامل تعیین کننده در کارآمدی تدریس از دیدگاه اساتید غیربالینی دانشگاه علوم پزشکی کردستان در سال 1388 انجام گردید.روش هادر این مطالعه توصیفی مقطعی، تمامی مدرسین غیر بالینی دانشگاه علوم پزشکی کردستان شامل 72 نفر در سال تحصیلی 1388 مورد مطالعه قرار گرفتند. ابزار جمع آوری داده ها، پرسشنامه ای محقق ساخته و روا و پایا بود که به جمع آوری نظرات اساتید در مورد وضعیت آموزشی دانشگاه می پرداخت. داده ها پس از تکمیل توسط مدرسین غیربالینی، جمع آوری و کد گذاری شد و توسط نرم افزار SPSS v.11.5 و با استفاده از آزمون های آمار توصیفی(فراوانی و درصد) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.نتایجمدرسین غیر بالینی، داشتن توان علمی (2/97 درصد)، توانایی سخنوری (2/97 درصد)، توان مهارت های ارتباطی (9/95 درصد)، توان ایجاد تفکر انتقادی در دانشجو (6/91 درصد)، نقش مدرک تخصصی (8/88 درصد) و توان ایجاد حل مشکل در دانشجو (7/84 درصد) را به ترتیب مهم ترین عوامل تعیین کننده کارآمدی تدریس می دانستند و 1/68 درصد آنان معتقد بودند که فعالیت پژوهشی استاد نقش زیادی در موفقیت آموزشی او دارد.نتیجه گیرینتایج بیانگر این است که عوامل متعددی بر کارآمدی تدریس مدرسین غیربالینی تاثیر می گذارد که توجه به این عوامل در هنگام برنامه ریزی کارگاه های آموزشی و بازآموزی برای مدرسان می تواند کمک شایانی به موفقیت و موثر بودن این کارگاه ها در آموزش پزشکی کشورمان نماید و نیز حتی تاکیدی باشد بر ضرورت گنجاندن واحدهای مربوط به اصول و نحوه تدریس در کوریکولوم های دوره های کارشناسی ارشد و دکتری.
کلید واژگان: کارآمدی تدریس، آموزش پزشکی، مدرسین غیربالینیIntroductionSociety needs are constantly changing. As a result, it seems to be necessary to make changes in education as well. The viewpoints of faculty members as the educators and the most authentic group involved in medical education system are of significant influence. This study was conducted to investigate the determinants of effective teaching from non-clinical teacher's viewpoint in Kurdistan University of Medical Sciences in year 2009.MethodsIn this descriptive cross-sectional study, the entire 72 non-clinical teachers in academic year 2009 were selected for investigation. Data collection tool was a questionnaire made by researcher which was validated and reliable. Faculties’ viewpoints toward educational status of the university were collected via this questionnaire. After completion of the questionnaire by these non-clinical teachers, data was collected and codified. Then the SPSS software v.11.5 was used to analyze the data using descriptive statistical tests (frequency and percent).ResultsNonclinical teachers believed that: having scientific capability (97.2%), oratory competency (97.2%), having communication skills (95.9%), the capability to develop critical thinking in the students (91.6%), the role of professional degree (88.8%), and the ability to motivate students for problem solving (84.7%) are respectively the most important factors determining effective teaching. Meanwhile, 68.1% of the respondents believed that the teacher’s research activity is considered significant in his educational success.ConclusionThe results of the study revealed that several factors may influence the effective teaching of non-clinical teachers. Considering these factors at the time of developing educational plans and retraining workshops for teachers may help these workshops to be more effective and successful. Our results may also be an emphasis on the necessity of including courses like the basics and teaching methods in the curriculums of master degree and PhD. -
زمینه و هدفبهداشت ضعیف دهان و دندان می تواند اثرات نامطلوبی بر عملکرد کودکان در مدرسه و موفقیتشان در سراسر زندگی داشته باشد. مشخص نمودن عوامل مرتبط با رفتارهای بهداشت و دندان می تواند به عنوان راهنمایی برای طرح ریزی برنامه های آموزشی برای دانش آموزان و انجام مداخله های صحیح و مناسب جهت ارتقای انجام این رفتارها در آنها عمل کند. لذا این مطالعه با هدف تعیین عوامل مرتبط با رفتارهای بهداشت دهان و دندان در دانش آموزان دبیرستانی شهرستان مریوان براساس الگوی ارتقای سلامت پندر (Health Promotion Model (HPM در سال 1389 طراحی و اجرا گردید.روش کاراین مطالعه بر روی 403 نفر از دانش آموزان مقاطع دوم و سوم دبیرستان شهرستان مریوان که طی نمونه گیری تصادفی-خوشه ایچندمرحله ای در سال تحصیلی 89-1388 بدست آمدند، انجام شد. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه ای استاندارد مبتنی بر سازه های مدل ارتقای سلامت پندر بود که مشتمل بر سازه های خودکارآمدی و منافع و موانع درک شده، تعهد به طرح عمل، احساسات مرتبط با رفتار، تاثیرگذارنده های بین فردی و وضعیتی همراه با رفتارهای بهداشت دهان و دندان بود و بصورت خودایفاء تکمیل گردید. جهت تجزیه وتحلیل داده ها از آزمون های ANOVA، T-test، Pearson Correlation Coefficientو Linear Regression استفاده شد.نتایجرفتارهای بهداشت دهان و دندان در دوجنس تفاوت معنی دار داشت به طوری که دختران وضعیت بهتری نسبت به پسران داشتند (01/0> p). همبستگی مثبت و معنی داری بین رفتارهای بهداشت دهان و دندان و دیگر متغیرهای الگوی ارتقای سلامت (01/0> p) وجود داشت. درمجموع متغیرهای مدل ارتقای سلامت 2/42% از واریانس رفتارهای بهداشت دهان و دندان را پیش بینی نمودند و از میان این عوامل، تعهد به طرح عمل و خودکارآمدی درک شده قویترین پیش بینی کننده ها بودند (223/0≥β).نتیجه گیریکارشناسان بهداشت مدارس می بایست برنامه های مداخله ای مرحله به مرحله بر اساس مدل HPM طرح ریزی نمایند که در آن ارتقای خودکارآمدی درک شده، تعهد به طرح عمل و تاثیرگذارنده های بین فردی از اولویت های برنامه باشند. باید هنگام برنامه ریزی جهت ارتقای بهداشت دهان و دندان در دانش آموزان، راهبردهایی را جهت غلبه بر موانع انجام رفتارهای بهداشت دهان و دندان پیشنهاد داد تا اینکه منافع انجام این رفتارها را برای آنها بازگو نمود. نتایج نشان دهنده آن است که می توان این الگو را در شهر مریوان به عنوان چارچوبی جهت برنامه ریزی مداخلات در جهت پیش بینی، بهبود و ارتقای رفتارهای بهداشت دهان و دندان دانش آموزان بکارگرفت.
کلید واژگان: رفتارهای بهداشت دهان و دندان، مدل ارتقای سلامت پندر، دانش آموزان، مریوانBackground And AimThis paper reports on the predictors of high school student's oral health behaviors (OHBs) based on the Pender's Health Promotion Model (HPM) in an attempt to identify effective factors that may be addressed through intervention efforts.Materials And MethodsA multistage cluster sample of 403 high school students were recruited from 8 high schools in Marivan County, Iran. The study was conducted between April and July, 2010. Appropriate instruments were used to measure the relevant variables. The statistical analysis of the data included bivariate correlations, t-test, one-way ANOVA and linear regression.ResultsAll HPM variables (perceived self-efficacy, perceived benefits and barriers, activity-related affects, interpersonal and situational influences and commitment to a plan of OHBs) were significantly related to OHBs among the respondents (p < 0.01), and a negative association was found between OHBs and perceived barriers (p < 0.01). All HPM variables were statistically significant predictors of OHBs and accounted for 42.2% of the variance.ConclusionPromotion of interpersonal influences and the student's perceived self-efficacy and also commitment to a plan of action should be priorities of any program aimed at promoting OHBs among students. School health care providers should suggest strategies to overcome the barriers of performing OHBs, rather than noting the benefits of these behaviors. -
مقدمهآرتریت روماتوئید نوعی پلی آرتریت التهابی مزمن است که با دوره های التهاب در مفاصل، خستگی، کاهش وزن و افسردگی همراه می باشد و افراد مبتلا به این بیماری در معرض خطر کاهش کیفیت زندگی هستند. کیفیت زندگی متفاوت از وضعیت سلامت است. عامل کلیدی در مدیریت موفق آرتریت روماتوئید، داشتن رفتار خود مراقبتی مناسب است. لذا مطالعه حاضر با هدف تعیین ارتباط بین کیفیت زندگی، وضعیت سلامت و رفتار خودمراقبتی در بیماران آرتریت روماتوئید شهر یزد انجام شد.مواد و روش هااین مطالعه مقطعی بر روی 181 بیمار آرتریت روماتوئید مراجعه کننده به مطب روماتولوژی در شهر یزد که طی نمونه گیری آسان وارد مطالعه شدند، انجام شد. ابزار کار یک پرسش نامه شامل سازه های کیفیت زندگی(SF-20)، وضعیت سلامت(AIMS-2SF) و رفتارهای خودمراقبتی بود که از طریق مصاحبه تکمیل گردید. پایایی و روایی پرسش نامه ها تایید شد(93/0-68/0=α) و داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته های پژوهش: همبستگی مثبت و معنی داری بین کیفیت زندگی، وضعیت سلامت و رفتارهای خودمراقبتی مشاهده شد(01/0P<). وضعیت سلامت(844/0=β) و رفتارهای خودمراقبتی(047/0=β) مجموعا 8/75 درصد از واریانس کیفیت زندگی را پیش بینی نمودند. رفتارهای خودمراقبتی نیز 1/31 درصد از واریانس وضعیت سلامت را پیش بینی نمود.(558/0β=)بحث و نتیجه گیریمتغیر رفتارهای خودمراقبتی توان ضعیفی در پیش بینی کیفیت زندگی بیماران آرتریت روماتوئید داشت، اما نظر به توان بالای رفتارهای خودمراقبتی در پیش بینی وضعیت سلامت، می توان نتیجه گرفت که رفتار خودمراقبتی به طور غیرمستقیم و از طریق وضعیت سلامت بر روی کیفیت زندگی بیماران آرتریت روماتوئید، موثر است. شناسایی بهتر عوامل پیش بینی کننده کیفیت زندگی بیماران آرتریت روماتوئید، توسط کارکنان بهداشتی به منظور طراحی مداخلات موثر بهداشتی در جهت ارتقاء کیفیت زندگی این بیماران لازم و ضروری است.
کلید واژگان: آرتریت روماتوئید، کیفیت زندگی، وضعیت سلامت، رفتارهای خودمراقبتی -
زمینه و هدفعوامل زمینه ساز تفکر انتقادی انگیزش های داخلی به هم پیوسته و مداومی هستند که فرد را به مواجه با مشکل وادار نموده و سبب می شوند که فرد با بکارگیری تفکر به تصمیم گیری بپردازد. همچنین برای ایجاد تفکر انتقادی وجود عوامل زمینه ساز تفکر انتقادی بسیار مهم می باشد. هدف از انجام این پژوهش تعیین تاثیر آموزش عالی بر عوامل زمینه ساز تفکر انتقادی در دانشجویان کارشناسی پرستاری دانشکده پرستاری – مامایی دانشگاه آزاد اسلامی واحد سنندج می باشد.روش کارپژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی- مقایسه ای است که با توجه به معیارهای مورد نظر و به روش سرشماری 41 نفر دانشجوی ترم اول کارشناسی پرستاری که در ابتدای ورود به دوره آموزشی بودند و 34 نفر دانشجوی ترم هشتم پرستاری که در انتهای دوره آموزشی بودند انتخاب گردیدند.در کل 32 پرسشنامه در دانشجویان ترم اول و 26 پرسشنامه در دانشجویان ترم هشتم به محقق عودت داده شد. جهت گرد آوری داده ها از پرسشنامه ای که شامل اطلاعات دموگرافیک و پرسشنامه فهرست گرایشات تفکر انتقادی کالیفرنیا بود،استفاده شد.یافته هانتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که میان دانشجویان سال چهارم و سال اول به لحاظ 7 عامل زمینه ساز تفکر انتقادی شامل قدرت سازمان دهی، قدرت تجزیه و تحلیل، رشد یافتگی، خلاقیت، اعتماد به نفس، انتقاد پذیری و جستجوی اطلاعات هیچ تفاوت آماری معنی داری وجود ندارد.همچنین میانگین کل نمرات دانشجویان سال چهارم (33/268) در مقایسه با دانشجویان سال اول (28/281) در سطح پایین تری قرار داشت.نتیجه گیریبر اساس یافته های این مطالعه میتوان نتیجه گیری نمود که استراتژی های رایج آموزش در دانشگاه های کشور نظیر سخنرانی، به لحاظ ارتقا عوامل زمینه ساز تفکر انتقادی که لازمه گسترش مهارتهای تفکر انتقادی به عنوان غایت هر آموزشی در سطوح عالی می باشند، ناتوان بودن و جایگزینی روش های دیگری جهت حل این مشکل بسیار لازم و ضروری به نظر میرسد.
کلید واژگان: عوامل زمینه ساز تفکر انتقادی، آموزش عالی، دانشجو
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.