به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

مقالات رزومه دکتر محمد فولادی

  • محمد فولادی*

    غالب دهلوی (1212-1285ق) از شاعران مسلمان، شیعه و باریک اندیش سده سیزدهم هجری در شبه قاره هند بود. وی به موضوعات اجتماعی و فلسفی نگاهی نو داشت. به سبب جایگاه او در شعر فارسی و اردو و صاحب سبک بودن وی و نگاه مذهبی و علاقه مندی به امامان شیعه، به ویژه امام علی (علیه السلام)، بجاست اشعار آیینی او بررسی گردد. ازاین رو، پژوهش حاضر به دنبال این پرسش است که اندیشه و سبک شعری غالب دهلوی چه ویژگی هایی دارد؟ و موضوع امامت و امامان شیعه چه بازتابی در شعر او داشته است؟ با هدف تبیین جایگاه شعر شیعی در شبه قاره و غالب دهلوی، این پژوهش با شیوه «توصیفی- تحلیلی» انجام گردیده و به این نتایج رسیده است: غالب دهلوی شاعری صاحب سبک بود که با ابتکار در لفظ و معنی، راهی نو پیمود. او را پیشرو سبک نو و پایه گذار ادبیات جدید اردو دانسته اند. وی نخستین کسی است که عقاید فلسفی را در شعر اردو وارد کرد. در قصیده های خود به ستایش پیامبر (صلی الله علیه وآله) و اهل بیت، به ویژه حضرت علی (علیه السلام)، حسین بن علی (علیه السلام) و حضرت مهدی (عج) پرداخته و بدین وسیله ارادت خود را به این خاندان نشان داده است. او درباره حوادث و شهیدان کربلا مانند حضرت ابوالفضل (علیه السلام)، علی اکبر (علیه السلام)، علی اصغر (علیه السلام) و قاسم بن الحسن (علیه السلام) نیز اشعاری سروده است. او در عقاید مذهبی مشربی وسیع داشت و به همه مذاهب احترام می گذاشت.

    کلید واژگان: غالب دهلوی, شعر اردو و فارسی, شبه قاره هند, ستایش امامان, گرایش شیعی}
    Mohammad Foladi *

    Ghalib Dehlavi (1212-1285 AH) was a subtle Shiite poet of 13th century AH in Indian peninsula. He had a new look at the social and philosophical issues. Due to his status in Persian and Urdu poetry and his special style as well as his religious look and his interest in the Shiite Imams, especially Imam Ali, it is worth to investigate his ritual poems. Therefore, the present study seeks to answer the following questions: “What are the features of Ghalib Dehlavi’s thought and poetical style?” and “How have the issues of imamate and the Shiite Imams been reflected in his poems?” To explain the status of the Shiite poetry in the Indian peninsula and Ghalib Dehlavi’s poems, this study was conducted in a descriptive-analytical method and the following results were obtained: Ghalib Dehlavi was a stylistic poet who covered a new path with his innovations in words and meanings. He is considered as the pioneer of the new style and the founder of new Urdu literature. He was the first one who entered philosophical doctrines in Urdu poetry. In his odes, he admired the Prophet (PBUH) and his Ahl al-Bayt, especially Imam Ali, Hussein bin Ali, and Imam Mahdi. In this way, he showed his respect for them. He also composed some poems regarding the events of Karbala and the martyrs there, like Hazrat Abal-Fazl, Ali Akbar, Ali Asghar, and Qasim bin Hassan. He had a broad mind in religious beliefs and respected all religions.

    Keywords: Ghalib Dehlavi, Urdu, Persian poems, Indian peninsula, admiring Imams, Shiite leaning}
  • مریم افرافر*، محمد فولادی

    این مقاله به بررسی محدودیت هایی پرداخته که بیهقی در نگارش تاریخ خود با آن مواجه بوده است و با یافتن شواهدی از کتاب، بر آن است که نشان دهد آیا بیهقی برای آزادی و اختیار انسان اعتباری قایل است و یا اینکه همه چیز را جبر محض می داند؟ ظواهر امر تاریخ بیهقی حکایت از جبرگرایی بیهقی دارد اما دقیق تر که می شویم قراینی ما را به سمت جبرنمایی و امر بین الامرین سوق می دهد. گرچه در مواردی بیهقی به عنوان مسلمان و موحد آنجا که از قضا و قدر می گوید باور قلبی اوست اما در بسیاری موارد شرایط او را وادار کرده که چنین بنویسد و همه امور را به قضا نسبت دهد. از این رو در پی تبیین زمینه های اجتماعی، سیاسی و دینی این مسیله برآمده ایم. به نظر می رسد بیهقی برای خرد، اراده و اختیار آدمی ارزش قایل است و اگر بسیاری از حوادث و خطاکاری های حکومت را به قضا و قدر نسبت می دهد، در بسیاری موارد به دلیل محدودیت هایی است که شرایط برایش ایجاد کرده و او برای اینکه در معرض اتهامات قرار نگیرد جبرا به جبر گویی روی آورده است. فرض ما بر این است که بیهقی به عنوان مسلمانی موحد به قضا و قدر باور دارد و همین توحید او باعث شده برای اختیار آدمی نیز اعتبار قایل باشد و از این روست که دربار و درباریان و شاه را به سبب خطاهایشان می نکوهد.

    کلید واژگان: بیهقی, تاریخ بیهقی, جبرگرایی, جبرنمایی}
    Maryam Afrafer *, Mohammad Fuladi

    This article examines the limitations that Beyhaqi has faced in writing his history, and by finding evidence from the book, he intends to show whether Beyhaqi believes in human freedom and authority or whether everything is purely algebraic. Does he know? The appearances of the history of Beyhaqi indicate the determinism of Beyhaqi, but the more accurate we become, the more our evidence leads to determinism and the matter between matters. Although in some cases Beyhaqi as a Muslim and a monotheist, where he speaks of Qada and Qadr, is his heart's belief, in many cases the circumstances have forced him to write like this and attribute all matters to Qada. Hence, we have sought to explain the social, political and religious contexts of this issue. Beyhaqi seems to value human wisdom, will and free will, and if he attributes many of the events and mistakes of the government to fate, it is in many cases due to the limitations imposed on him by the circumstances. And he has resorted to coercion in order not to be exposed to accusations.

    Keywords: Beyhaqi, History of Beyhaqi, Algebra, Authority}
  • محمدحسین بهرام*، محمد فولادی

    شاعران دری پرداز افغانستان، میراث داران بزرگان نیک اندیش و نکونامی مانند دقیقی بلخی، سنایی غزنوی و مولوی بلخی در دنیای معاصرند که آواز بلند آوازه زبان شیرین و شکوهمند دری و استوانه های عظیم و استوار حیات و حرکت ملت ستم کشیده و دردمند خویش در چهل سال سیاهی و تباهی کشور بوده اند و صدای عشق و امید، مهربانی و همدلی، خوبی و خوشی، مثبت اندیشی و آینده نگری، صبح و فردا، روشنی و رهایی و دلیری و روح حماسی و قهرمانی و امثال آن را در گوش و جان فرد و جامعه ما طنین انداز نموده اند که با عنوان «شعر امید» می شناسیم. این تحقیق با روش توصیفی و تحلیلی،در صدد پاسخ به این پرسش است که شعر امید چه جایگاهی در شعر معاصر افغانستان دارد و شاعران هموطن ما چه آینده نگری داشته و امیدواری شان را چگونه بیان کرده اند؟با استشهاد به محتوا و درون مایه های اشعار جمعی از شاعران معاصر افغانستان (از 1357 تا کنون، که مضامین مثبت اندیش و امیدانگیز را در شعر شان گنجانده اند؛ نمونه هایی بیان شده و اصالت امیدواری و روح حماسی و مثبت اندیشی در شعر معاصر، تبیین و تثبیت گردیده است. شاعرانی که از خدای مهربان و پیامبران عدل گستر؛ جهاد با ظالم؛ منجی موعود فریاد رس و حماسه ها و رشادت های اجداد و نیاکان؛ دفاع از دین و وطن و انسانیت تا مرز شهادت، سخن های بس شنیدنی گفته اند و کمتر کسی چون ایشان بوده که سحروار از گلوی خونین، غزل سپیده خوانده و از درون شب، قصه آفتاب گفته باشد.

    کلید واژگان: شعر جنگ, شعر امید, مثبت اندیشی, شعر معاصر دری, ادبیات معاصر افغانستان}
    MohammadHossain Bahram *, Mohammad Fouladi

    Dari poets of Afghanistan are the inheritors of great thinkers and nobles such as Daqiqi Balkhi, Sanai Ghaznavi and Mawlavi Balkhi in the contemporary world; the ones who sing the sweet and glorious language of Dari and are the great and persistent pillars of the life and moving of their for-forty-year oppressed and in-pain nation and darkened and destructed country; the ones who resonate the voice of love and hope, kindness and empathy, goodness and happiness, positivity and foresight, morning and tomorrow, brightness and liberation and courage, epic spirit and heroism and the like in the ears and soul of our individuals and society; what we know it as "Poetry of Hope". Through a descriptive-analytical method, this study aims to answer this question that what is the place of Hope Poetry in the contemporary poetry of Afghanistan, how these poets predict the future and how they express their hope? By referring to the content and themes of the poems of a group of contemporary Afghan poets (from 1979 onwards) who have included positive and hopeful themes in their poetry; examples have been given and the originality of hope and epic spirit and positive thinking in contemporary poetry has been explained and established. Prophets of justice, Jihad against oppressors, promised savior, epics and bravery of ancestors and forefathers, defense of religion, homeland and humanity to the point of martyrdom, have spoken very audible words, and there are few people like them who cried sonnets at dawn from bloody throats, read the dawn lyrics and told the story of the sun at the heart of night.

    Keywords: war poetry, Poetry of hope, positive thinking, contemporary Dari poetry, contemporary literature of Afghanistan}
  • محمد فولادی*
    مجالس سبعه یکی از آثار مهم جلال الدین محمد مولوی است که از هفت خطابه یا هفت مجلس وعظ فراهم آمده است. این گونه نثر که نثر خطابی نامیده می شود و عالی ترین اندیشه ها را به وسیله ساده ترین اشکال منطقی القا می کند، به وسیله بزرگانی مانند: خواجه عبدالله انصاری، ابوسعید ابوالخیر، ابوالفتح شهرستانی، روزبهان بقلی، بهاءولد، مولوی، شمس تبریز و نیز سعدی در مجالس بیان شده است. در این گونه نثر برای اقناع مخاطب و القای مفاهیم عرفانی و اخلاقی به نیکی بهره گرفته می شود. مهمترین ویژگی این گونه نثر، نزدیکی به زبان گفتاری است که گاه با نثر ادبی در آمیخته است و سادگی نثر و مسجع بودن از ویژگی های آن است. با توجه به همین جایگاه مجالس سبعه و ویژگی های زبانی آن، در این مقاله با شیوه توصیفی- تحلیلی، موضوع کاربرد فعل مرکب که از مهمترین مباحث دستوری است و کاربرد درست آن و نیز به کاربردن نابه جای آن در استواری و نا استواری سخن بسیار تاثیرگذار است، در مجالس سبعه جلال الدین مولوی بررسی شده است. کاربرد افعال در این مجالس، ما را با کاربرد طبیعی در آن روزگار و تحلیل دقیق از نظر دستوری یاری می رساند. در این پژوهش دریافتیم که مولانا بیشتر به کاربرد افعال ساده توجه داشته و در بسیاری موارد افعال ساده فراوان از یک ریشه یا ریشه های گوناگون پیاپی یا با فاصله اندک به کار برده است؛ گاه نیز شکل ساده و مرکب یک فعل را در کنار هم آورده است. برخی از افعال مرکب نیز متاثر از وجود کلمات عربی در ساختار فعل مرکب است و گرچه خود در عربی به شکل بسیط به کار می روند، ولی در فارسی و مجالس سبعه به فعل مرکب تبدیل شده اند. رعایت سجع نیز عاملی برای کاربرد ساختار فعل به صورت ساده یا مرکب بوده است.
    کلید واژگان: مجالس سبعه, نثر, مولوی, فعل, فعل ساده, فعل مرکب}
    Mohammad Fouladi *
    Majales Sab'a is one of the important works of Jalaluddin Mowlavi, which consists of seven sermons. This type of prose is called rhetorical prose and inspires the highest thoughts through the simplest logical forms. It has been used by great people such as Khawja Abdullah Ansari, Abu Saeed, Abul Fatah Shahreshtani, Rozbehan Baghli, Baha Ould, Mowlavi, Shams Tabriz and Saadi. The most important feature of this type of prose is its closeness to the spoken language, which is sometimes mixed with literary prose; the simplicity of the prose and lack of embellishment are among its characteristics as well. Compound verb is one of the most important grammatical topics and its correct usage makes the prose solid and well-founded. Considering this fact and the status of Majales Saba' and its linguistic features, the present article, with a descriptive-analytical method, explores the usage of compound verbs in Jalal al-Din Mowlavi’s Majales Saba'. The use of verbs in these texts helps us find the natural usage at that time and their precise grammatical analysis. In this research, we found that Rumi paid more attention to the use of simple verbs, and in many cases, he used many simple verbs from the same root or from different roots consecutively or with a short distance. Sometimes the simple and compound forms of a verb are combined. Some compound verbs are also affected by the existence of Arabic words in the structure of compound verbs, and although they are used in simple form in Arabic, they have become compound verbs in Farsi and Majales Sab'a. Saj’a (literally meaning musicality) also causes the usage of compound or simple verb.
    Keywords: Sab'a Majales, prose, Mowlavi, verb, Simple Verb, Compound Verb}
  • زینب پناه*، محمد فولادی

    مولانا نماینده تصوف خراسان و بیدل نماینده سبک هندی و پرورش یافته هند و آگاه به عرفان بودایی و اسلامی، هر دو است و اگرچه در شیوه بیان متفاوت اند، در بسیاری از موضوعات عرفانی تشابه دارند. یکی از این مفاهیم عرفانی فناست که در اشعار مولوی و بیدل کاربرد گسترده ای دارد. مولانا در مثنوی حدود 89 بار و بیدل در اشعار خود حدود 101 بار به این مفهوم عرفانی اشاره کرده است. فنا از مسایل مهم در نظام فکری مولوی است، مولوی به شیوه تمثیلی قرآن، فنا را تفسیر می کند و آن را استحاله نفس دانی به نفس عالی می داند و بیدل گاه با قراردادن واژه «فنا» در جایگاه قافیه و گاه با تشبیهاتی مانند «خواب فنا»، «گرداب فنا»، «محراب فنا»، «مضراب فنا» و «رسن تاب فنا» به توصیف و تصویر مقوله فنا می پردازد. در این نوشتار با روش توصیفی و تحلیلی به دنبال پاسخ به این پرسش هستیم که دیدگاه بیدل و مولانا درمورد مقام عرفانی فنا چیست و وجوه اشتراک و افتراق فنای اسلامی با فنا در عرفان هندی کدام اند؟ نتیجه تحقیق نشان می دهد که بیدل دهلوی با آنکه در بستر عرفان بودایی بالیده، عرفان او رنگ و بوی اسلامی خود را حفظ کرده است.

    کلید واژگان: مولانا, بیدل, فنا, عرفان اسلامی, عرفان هندی}
    Zeinab Panah *, Mohammad Foladi

    Fana (annihilation) is considered as one of the fundamental doctrines in Islamic mysticism. Through spiritual journey, the mystic is released from any kind of delusive entity, achieves infinite truth, and finally annihilates in it. In Indian mysticism, the term “nirvana” is used instead of “Fana” which takes the seeker out of the realm of universe and its goal is annihilation, vanishing, and quietude. Mawlana as the lord of love and mysticism in literature and Bidel as the representative of Indian style have much in common in many mystical fields. Bidel’s poetry book is as a dictionary of mystical terms although in Indian mysticism, mystical words are a little different from those in Islamic mysticism. Nirvana in Indian religion is similar to the concept of Fana in Islamic tradition and Bidel has applied it in its Islamic concept. According to this comparative study, it seems that Bidel like Mawlana has an Islamic view to Fana, and it is even claimed that nirvana as an Indian ritual in which there is no concept of God, has not achieved a position in practical Fana in Bidel’s poetry.

    Introduction

    Annihilation is one of the most important and fundamental ideas of Islamic mysticism and mysticism of different religions. The status of annihilation is one of the most important and complex issues in Sufism and Islamic mysticism. Islamic mystics consider the status of annihilation as the goal of the seeker's journey and say that the main goal of going through all circumstances and positions is to achieve annihilation. In Indian mysticism, instead of the word “annihilation”, “nirvana” is used, which is one of the most important principles in all philosophical schools of India, both religious and non-religious. Reaching Nirvana means the highest victory, although the loss of individuality and identity, is also hidden in it. (Stacey, 1375: 327). This study deals with intellectual and linguistic features of Bidel Dehlavi, the Persian poet and mystic in the Indian subcontinent, in explaining the qualities of a perfect human. The anthropology in Bidel’s ideology, the reason of human creation, Mohammadieh truth, human perfection in Bidel’s thought and Indian mysticism are among central subjects in this research. Using descriptive analysis and library method, this study explores the poetry and idea of Bidel from stylistic view in intellectual levels. The results showed that Bidel who was raised in India presented a comprehensive and complete definition of human and his qualities relying on his Islamic and Ibn Arabi-like ideas. Bidel’s perception of perfect human differs from that of Indian mysticism and Buddhist perspective that assume the ultimate goal of perfect human is to achieve Nirvana and an arhat state or that of Yoga perspective that aims to reach the mere state of freedom. Therefore, the intellectual feature of Bidel in explaining the qualities of perfect human, parallel with his Islamic thoughts, approaches his works and entails messages from his special ideas and intellectual style. Bidel Dehlavi and Rumi are two mystical poets, one of whom lived and flourished in an Islamic country and one was raised as a Muslim in India under the influence of Indian ideas. Let us examine the concept of annihilation in the thought of Rumi and Biddle and its relation to Indian annihilation (Nirvana), to find a clearer view of the worldview of these two thinkers and common concepts in Indian and Islamic mysticism. The main question of this research is: What is the view of Biddle and Rumi about the mystical position of annihilation? What are the commonalities and differences between Biddle's Islamic annihilation and Indian annihilation (Nirvana)?

    Methodology

    This research has been conducted by descriptive analysis. First, the theoretical foundations of the research were mentioned based on mystical references in Iran, Islam, and India, and then the concept of Fana (annihilation of the self) was extracted by delving deep into Matnavi Ma’navi and GhazaliyatBidel as two works by Mowlana and Bidel Dehlavi. Finally, the extracted concepts were classified, compared, and analyzed using the method of content analysis.

    Discussion

    The concept of Fana in Islamic mysticism and Nirvana (soteriological release) in Buddhist mysticism are among issues that come from mystical experiences practiced in each tradition, and the wayfarers attempt to achieve this purpose. Islamic Fana is interpreted as “dying before one dies” and it has some stages: Fana by acts or annihilation, Fana by qualities or passing away, and Fana by essence or nullification. Through these stages, the mystic releases from his act and sees God as the doer of all acts, loses his qualities and just sees the properties of Haqq so his ego breaks down and he returns to Haqq (God). However, Nirvana in Indian mysticism is the end of mystical experience and does not have the stage of Baqaa be-llah (subsistence in God). In Islamic mysticism, the way that a Salek (wayfarer) must pass has different stages, dwellings, and guidelines that lead him. One of the stages of seyr va solouk (spiritual journey) is Moraqebeh (Sufi meditation) in which a Salek releases his mind from anything other than God, and instead, replaces that with God. A Buddhist mystic by doing some acts and commitment to 8 steps including appropriate perspective, appropriate will, appropriate speech, appropriate behavior, appropriate living, appropriate attempt, appropriate thought, and appropriate thinking can achieve Nirvana. Therefore, Nirvana is a state that is achievable and is the result of the attempts of a Buddhist follower; whereas, Fana is a state that comes from God and is the result of divine attraction. In Islamic mysticism, the truth of Fana is not annihilation and passing away, but rather it is a sort of real insight. Likewise, Nirvana in Buddhism does not mean nihilism and breaking down, but rather its truth is a sort of special insight free from any formality and attachment and by which human achieves mere enlightenment, quietude, and silence. The insight denoted by Islamic mysticism is by no means analogous with obtained insight or even knowledge by presence (consciousness). It is instead a quality of perfect witnessing (Shuhud) by which a Salek can perceive the truth without any physical medium. By such an insight, the pluralities disappear in the truths of the world of unity. However, the insight in Buddhism by which human achieves Nirvana is identical with an absolute insight that is obtained directly. As for Fana, Mowlawi believes that one’s spirit, without losing the essence of its individuality, remains in God. He uses various allegories to illustrate his point, for instance, he holds that life is in death, and subsistence is in Fana. In the poems of Bidel, Fana as the ultimate destination for the attempts to the general truth and the purpose of human endeavors to spiritual perfection is displayed through lively images.

    Conclusion

    Fana is a mystical concept that exists in other religions, too. The equivalent of Fana in Buddhist mysticism is Nirvana. By studying the Ghazaliyat of Bidel as a Muslim mystic, it is perceived that, in addition to being an Indian and his familiarity with Buddhist mysticism, he has had the advantage of reliance on the expressions and ideas in Islamic mysticism by using the instructions of Islam. Contrary to what is expected, he has not used the term Nirvana, that is equal to Fana, even once in his poems. Although Nirvan or Indian Fana is the goal of a Buddhist mystic and he achieves this state by detachment from human qualities, the purpose is release from Samsara suffering and nihilism, not subsistence in God. The spiritual journey of a Buddhist wayfarer has guidelines that is not favored by Muslim mystics. Nirvana is the result of human attempts and is achievable but Islamic Fana is not merely the result of endeavors because it needs attraction, too. Mowlana has had special attention to the issue of Fana in Mathnavi and has applied this term 89 times. This subject has also received special attention in the poems of Bidel Dehlavi who has referred to this mystical concept in his Ghazaliyat 101 times. He has mostly been under the influence of the Islamic concepts, the terminology of Islamic mysticism, and some great mystics such as Mowlana. He has consciously or unconsciously preferred not to use the expressions of this tradition specially its key term, Nirvana, that is similar to Islamic Fana although he lived his life in the land of Buddhist tradition. As a Muslim poet, Bidel who has used Islamic instructions holds that the ultimate goal of spiritual and mystical journey is reaching to God. He regards that Vusul elal-Lah (reaching to God) and Baqaa bel-Lah (subsistence in God) relies on detachment from human qualities and attachment to divine qualities. Thus Fana in the poems of Bidel is identical with Islamic Fana. By an investigation of the poems of Bidel, it is concluded that the concept of Nirvana in the sense that exists in Buddhism, has no way in the poetry of Bidel. The ideology of Mowlana and Bidel relies on reaching to God and subsistence in God and they both regard Fana and Baqaa mutually interdependent. They believe that a wayfarer by breaking down his ego and unity with divine qualities can reach to real subsistence.

    Keywords: Mawlana, Bidel, Fana (Annihilation), Nirvana}
  • محمد فولادی*، مشتاق حسین
    ضرب المثل آینه تمام نمای فرهنگ، آداب و رسوم و طرز تفکر یک جامعه است.بررسی ادبیات شفاهی ملل، صادقانه ترین راه آشنایی با فرهنگ هر جامعه است؛ضرب المثل یکی از جلوه های ادبی شفاهی و مرسوم ترین آن است.جوامع مختلف بر اثر ارتباط و مهاجرت و جنگ و تجارت و مانند آن بر هم تاثیرات زیادی گذاشته اند. در مسیر این تاثیرگذاری و مبادلات فرهنگی گاه اشتراکات زیاد در یک زمینه،تشخیص منشا واقعی آن را دشوار می سازد.بررسی و تحلیل ضرب المثل های فارسی و اردو و کشف وجه تشابه و تقارن آن،بیانگر اشتراکات و تفاوت های فرهنگی،فکری و اجتماعی بین دو ملت است. بر این اساس در این مقاله با روش کتابخانه ای و شیوه توصیفی- تحلیلی  و تطبیقی  ضرب المثل های ٱردو و فارسی با تاکید بر مضامین قرآنی و روایی بررسی تطبیقی گردیده است. این مقاله کوشیده تا بخشی از دشواری های معادل یابی ضرب المثل های این دو زبان را  بکاهد. در بررسی موضوع به این نتیجه رسیدیم که مثل ها به عنوان یکی از اجزای مهم فولکور و تعبیراتی رایج درمیان هر قوم و ملت و یکی از ارکان مهم زبان و فرهنگ و نموداری از ذوق و قریحه هستند که اغلب در لباس استعاره، کنایه و یا در قالب سخنی موزون و دلنشین منتشر شده اند. همچنین از بررسی تطبیقی ضرب المثل های مشترک ٱردو و فارسی هم از نظر معنا و مضمون و هم از نظر شکل و نحوه بیان، درمی یابیم  که شباهت این گروه از ضرب المثل های مشترک، تا آن حد است که گویا کسی سالها پیش، همین ضرب المثل را برای همین کار برد ساخته، یا همین واژه ها را به زبان دیگر ترجمه کرده است. این دسته از ضرب المثل ها،با آنکه درمیان هر کدام از دو ملت ایران و هند (قدیمی) با زبانی متفاوت و مختص به همان زبان به کار می رود، اما هم کاربردهای مشترکی دارند و هم از واژگان هم معنی و جمله بندی نسبتا مشابهی بر خوردارند.
    کلید واژگان: ضرب المثل, بررسی تطبیقی, اردو, فارسی, مضامین قرآنی و مضامین روایی}
    Mohammad Fouladi *, Mushtaq Hossein
    A proverb is a full-view mirror of the culture, customs, and ideology of a society. Examining the oral literature of nations is the most honest way to get to know the culture of each society. Different societies have had many effects on one another due to communication, migration, war, trade, and the like. In the course of this mutual influence and cultural exchanges, sometimes many commonalities in a field make it difficult to identify its real origin. Examining and analyzing Persian and Urdu proverbs and discovering their similarities and symmetries express cultural, intellectual and social commonalities and differences between the two nations. Based on this, with a library study and through a descriptive-analytical and comparative method, Urdu and Persian proverbs have been compared in this article, with an emphasis on Quranic and narrative themes. This study has tried to reduce some of the difficulties of finding the equivalent of the proverbs in these two languages. In examining the issue, we came to the conclusion that proverbs are one of the important components of folklore among every people and nation, and one of the vital pillars of language and culture, and are a sign of taste and beauty, which are often disguised as metaphors, irony, or in the form of a harmonious and pleasant speech. Also, from the comparative analysis of common proverbs in Urdu and Persian, both in terms of meaning and content, as well as in terms of form and manner of expression, we find out that the similarity of this group of common proverbs is to such an extent that it seems someone years ago wrote the same proverb for the same purpose, or translated the same words into another language. This group of proverbs, although are used between each of the two nations of Iran and (ancient) India with a different language and specific to the same language, but they have shared uses and the words have the same meaning and relatively similar phrasings are applied.
    Keywords: proverb, comparative study, Urdu, Farsi, Quranic, narrational themes}
  • محمد فولادی*، محمد اکبری
    عاشورا یا دهم محرم سال 61 هجری قمری، حادثه ای در جهان اسلام روی داد که در اندک زمانی شعاع آن نه تنها بر سرزمین-های اسلامی بلکه بر تمام اقطار جهان تابیدن گرقت و افکار و اذهان جهانیان را به سوی خود جلب کرد و نام کربلا را بر سر زبان ها افکند. امروز آوازه نهضت خونین کربلا و عظمت و قداست این حرکت شجاعانه به عنوان یکی از متعالی ترین جلوه های روح انسانی و ظلم ستیزی برای همه ی مردم عالم، آشناست. اشعار، مناقب و مراثی شاعران بزرگ پارسی گوی در باره امام حسین و عاشوراییان، سهم بزرگی در شناساندن و ماندگاری این حادثه دارد.این نوشتار به بررسی عاشورا ،کربلا و شهیدان کربلا در دیوان میرزا محمد تقی حجهالاسلام متخلص به «نیر» تبریزی به شیوه تحلیلی و توصیفی پرداخته است. با توجه به این که نیر تبریزی خود فقیه و اسلام شناس بوده است، نوع نگاه و توصیف و تحلیل شاعرانه او از این حادثه در خور تامل است و توانسته با نگاهی ویژه به این موضوع بنگرد و حوادث را عمدتا بر اساس منابع معتبر بیان کند، گرچه برخی روایات او به دقت بیشتری نیازمند است.
    کلید واژگان: شعر, عاشورا, کربلا, شعر آیینی, نیر تبریزی, امام حسین(ع), یاران امام حسین}
    Mohammad Fouladi *, Mohammad Akbari
    Ashura or the 10th of Muharram in the year 61 AH, an incident happened in the Islamic world, which in a short period of time spread not only on the Islamic lands, but also on all the corners of the world and made the name of Karbala popular. Today, the fame of the bloody movement of Karbala and the greatness and sanctity of this courageous act are known to all the people of the world as one of the most sublime manifestations of the human spirit and anti-tyranny. Poems, eulogies and elegies of great Persian poets about Imam Hussain and the people of Ashura have a great contribution in making this event known and perpetuating. This article examines Ashura, Karbala and the martyrs of Karbala in the Mirza Mohammad Taqi Hojjat al-Islam known as "Nayyir" Tabrizi’s poetry through an analytical and descriptive approach. Considering the fact that Nayyir was a jurist and a scholar of Islam, his poetic description and analysis of this incident is worthy of consideration and he was able to look at this issue with a special perspective; and although some of his narrations is in need of more investigation, he has tried to express the incidents mainly based on reliable sources.
    Keywords: The poem of Ashura, Karbala, the ritual poem, Nayyir Tabrizi, Imam Hossain, the companions of Imam Hossain}
  • علی سلیمانی*، محمد فولادی
    بسی از فرهنگ نویسان، شارحان و مصححان شاهنامه واژه های «جناغ» و «جنا» را یک واژه تلقی کرده و از آنها به جای یکدیگر استفاده کرده اند. حال آنکه توجه بر بافت موقعیتی، نشانه های درون متنی و نگاهی جامع بر ابیاتی که این دو واژه در آن آمده، مشخص می سازد که در شاهنامه فردوسی این دو واژه، یک واژه نیستند بلکه دو واژه مختلف با دو معنای متفاوتند. هدف اصلی این پژوهش اگرچه تصحیح ابیاتی از تصحیح علمی-انتقادی شاهنامه جلال خالقی مطلق است، اما نویسندگان با اشاره به دیگر تصحیح های شاهنامه درصددند تا اغلاط راه یافته به این تصحیح ها را نیز نمایان و رفع سازند. از رهرو این پژوهش این نتیجه حاصل شد که واژه «جناغ» و «جنا» به ترتیب قابلیت همنشینی با واژه های «پلنگ» و «خدنگ» را دارند و عدم دقت بر معنای متفاوت این دو واژه، ظرفیت همنشینی آنها و نیز پرهیز از تکیه کردن بر نسخه فلورانس، باعث شده که خالقی مطلق در تصحیح دو بیت از ابیاتی که این دو واژه در آن آمده، به طریق صواب نرود که در این پژوهش علاوه بر تصحیح آن دو بیت، به مشکلات راه یافته در دیگر تصحیح های شاهنامه نیز اشاره شد. همچنین به فراخور بحث، بیتی از برزونامه شمس الدین محمد کوسج نیز تصحیح شد.
    کلید واژگان: جناغ, جنا, تصحیح ابیات, شاهنامه فردوسی, خالقی مطلق, برزونامه}
    Ali Soleimani *, Mohammad Foladi
    Many lexicographers, commentators and correctors of Shahnameh have considered the words "Junagh" and "Junna" as one word and have used them instead of each other; However, paying attention to the contextual context, in-text cues, and a comprehensive look at the verses in which these two words appear, indicate that in Shahnameh these two words are not one word but are two words with two different meanings. Although the main purpose of this study is to correct verses from the scientific-critical correction of Jalal Khaleghi Motlagh, the authors, referring to other corrections of Shahnameh such as: Moscow, Jules Moll, ancient letter and Azizullah Jovini Shahnameh, tried to show and eliminate the errors in these corrections. Through this study, it was concluded that the words "Jenagh" and "Jana" have the ability to associate with the words "Leopard (Palang)" and "Choob e Khadang", respectively, and not paying attention to the different meanings of these two words, their companion capacity and avoiding relying on the Florence version, Khaleghi Motlagh did not follow the right path in correcting two verses in which these two words appear. In this research, in addition to correcting those two verses, the problems found in other corrections of Shahnameh were also pointed out. Also, in line with the discussion, a verse of Barzunameh of Shamsuddin Mohammad Kosaj was corrected.
    Keywords: Junagh, Juna, correction, Verses, Shahnameh Ferdowsi, Khaleqi Motlagh, Borzunameh}
  • محمد فولادی*، نعمت الله فروغی

    این پژوهش در باره « بررسی بازتاب شرم و حیا در هفت اورنگ عبد الرحمن جامی» است. حیا در اخلاق و عرفان اسلامی و در تفکر و فرهنگ ایرانیان، جایگاه مهمی دارد؛ همچنین در تکوین و رشد شخصیت افراد و تربیت روح و روان آنان نقش کلیدی دارد.از دیدگاه جامی شرم و حیا، بهترین زیور و آرایه زنان و مردان است و جامی آن را گلگونه زنان می داند.در اشعار او، حیا با بسیاری از فضایل و مکارم اخلاق مرتبط است و وجود آن در درون افراد، عزت، کرامت، عفت، غیرت، وفا، صبر، وقار و جز آن را سبب می گردد. همچنین علاوه بر جنبه بازدارندگی، وادارنده و انگیزاننده نیکی هاست؛ دیگر اینکه از ویژگی های ذاتی انسان است و با تغییرات فرهنگی، تغییر نمی کند. حیا با عشق منافاتی ندارد، بلکه رشد دهنده و پاک کننده عشق از هوس است و حرمت عاشق و معشوق را پاسداری می کند. حیا، اصلاح کننده رفتار ما در برابر خدا، خانواده و اجتماع است.همچنین در این مقاله مباحثی مانند: ستایش شرم وحیا در اشعار جامی، ارتباط حیا با صبر،زیبایی، حجاب و غیرت در اشعار جامی بررسی شده است.

    کلید واژگان: شرم, حیا, عفت, کرامت, عبدالرحمن جامی, هفت اورنگ}
    Mohammad Fouladi *, Nematollah Foroughi

    This research is about "Investigating the reflection of shame and modesty in Haft Awrang Abd al-Rahman Jami". Shyness has an important place in Islamic ethics and mysticism and in Iranian thought and culture; It also plays a key role in the development and growth of individuals' personalities and the training of their souls and psyches. In Jami's point of view, shame and modesty are the best ornaments for women and men, and are the rosy of women. In his poetry, haya or modesty is interconnected with many moralities and its existence within individuals causes honor, dignity, chastity, zeal, fidelity, patience, elegance, and so on. In addition to the deterrent aspect, it also compels and motivates the good. Plus, haya is an innate characteristic of human beings not changing with cultural changes. Shyness is not in conflict with love, but it nurtures and purifies love from lust and protects the sanctity of the lover and the beloved. Shyness modifies our behavior towards God, family and community. In addition to what addressed, this article also covers topics such as: praise of modesty, shyness and haya in Jami poems, the relationship between modesty and patience, beauty, hijab and zeal in Jami poems.

    Keywords: Shyness, modesty (haya), chastidy, dignity, Abd al-Rahman Jami, Haft Awrang (the Seven Thrones)}
  • محمد فولادی*، حیدر نذیری

    ایران در عصر صفوی در عرصه مسایل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و دیگر عرصه ها فراز ونشیب های بسیاری داشته است.روابط ایران و هند در این دوره بسیار اهمیت داشته و در همه این عرصه ها تاثیر نهاده است.همچنین به دلیل ویژگی های بارزی چون رواج بازرگانی و اقتصادی، شعر دوستی و اهمیت به ادبیات و شعر و از همه مهم تر رواج مذهب شیعه دوازده امامی، از جایگاه ویژه ای برخوردار است. ازطرفی اهمیت تاثیر گذاری این دوران را نباید در تفکر شاعر صاحب سبک و پر آوازه ای همچون صایب که با ویژگی های نکته سنجی، باریک بینی، ژرف نگری، وسعت فکر گوی سبقت از دیگر اقران خود ربوده است نادیده گرفت. صایب توانست مضامین مرتبط با هند را در شعر خود بازتاب دهد و آن را به شکل هنرمندانه ماندگار کند.در این نوشتار تاریخ ایران در عصر صفوی و روابط ایران و هند و بازتاب آن در شعر یکی از مهمترین شاعران معروف به سبک هندی بررسی شده است.

    کلید واژگان: هند, ایران, عصر صفوی, روابط فرهنگی, زشعر صایب, سبک هندی}
    Mohammad Fouladi *, Heidar Naziri

    In the Safavid era, Iran went through many ups and downs in political, social, economic, cultural and many other domains. The relations between Iran and India were especially important in this period inasmuch as it had a tremendous impact in all these fields. The relationship between the two countries was important for a number of reasons such as the commerce and trade, poetry, friendship, attaching importance to literature and poetry, and most importantly, the spread of the Twelver Shiite denomination in the Indian subcontinent. On the other hand, the significant influence that this period had on the thoughts and mind of Saeb Tabrizi, who was well-known for his own poetic style and for his profound thinking, astuteness, broad-mindedness, insight as a leading poet should not overlooked. Saeb was able to delineate the themes related to India in his poetry and to perpetuate it artistically. In this article, the history of Iran in the Safavid era and the relations between Iran and India and its reflection in the poetry of one of the most important poets in the Indian style are studied.

    Keywords: India, İran, Safavid era, cultural relations, poetry, Saeb Tabrizi, Indian style}
  • زهرا غلامی*، محمد فولادی
    مسئله گناه و مکافات عمل در تمام ادیان الهی به شیوه های گوناگون مطرح شده است. در حماسه ملی ایران نیز فردوسی با آگاهی از سرگذشت پیشینیان و مشاهده ناکامی بیدادگران این موضوع را با بیان های گوناگون در قالب حکمت ها و آموزه های اخلاقی آورده است. در طومارهای نقالی، که برخی از آن ها بازتاب روایات شفاهی حماسه ملی ایران محسوب می شود، نیز موضوع بن مایه گناه شاه-پهلوان بازتاب گسترده ای دارد و از آنجا که طومارهای نقالی بر پایه روایات شفاهی شکل گرفته و بسیاری از باورهای عامیانه در کنار روایات مکتوب در متن وارد شده-است، در این مقاله موضوع گناه شاه و پهلوان با این نگاه بررسی می گردد. گناهانی چون بیداد، پیمان شکنی، خودکامگی، غرور، آزمندی و افزون طلبی، کشتن شاهان، کشتن بی گناهان، کشتن پدر یا فرزند، برادرکشی، رها کردن نوزاد، ادعای خدایی و تفرعن، بی حرمتی به تربت بزرگان و جز آن از جمله مواردی هستند که در طومارهای نقالی بازتاب یافته اند و هریک پادافراهی مناسب دارند و این مقاله با بررسی این مطلب می کوشد جوانب گوناگون آن را در روایات شفاهی و باورهای عامیانه طومارهای نقالی بکاود و بیان کند.
    کلید واژگان: گناه, پادافراه, طومار نقالی, شاه, پهلوان}
    Zahra Gholami *, Mohammad Fouladi
    The theme of sin and punishment has been raised in all Divine religions in various ways. In the national epic of Iran, Ferdowsi, who was aware of the history of the ancients and was observing the oppressors’ failure to obtain their desires, expressed this theme in various ways in the form of wise words and moral teachings. In the scrolls of storytelling, some of which reflect the oral narratives of the National Epic of Persia [Shahnameh], the theme “the Shah - Hero's Sin” has found a vast reflection. Since the scrolls of storytelling have been formed on the basis of oral narrations, and many of folk beliefs have been mentioned along with written narrations in the texts, here the theme “the Shah - Hero's Sin” is reflected with this viewpoint. The sins including injustice, breach of promise, tyranny, greediness, overindulgence, the killing of innocent people, the killing of a father or a child, the abandonment of a baby, the claim to be divine, despotism, and so on, are among those that are reflected in the scrolls of storytelling, and each has an effective punishment. This article examines this theme and tries to explore and express its various aspects [illustrated] in oral narratives and, the folk beliefs in the scrolls of storytelling.
    Keywords: sin, Punishment, Scroll of storytelling, Shah, Hero}
  • عبدالرضا زند، محمد فولادی*

    انوری ابیوردی و ظهیر الدین فاریابی دو تن از نام آورترین سخنوران تاریخ شعر فارسی هستند. این دو تاثیر اساسی و عمده ای در غزل فارسی داشته اند. این مقاله، جستاری درباره مهم ترین جلوه های موسیقی شعر، در غزل های این دو شاعر گرانمایه است. در این مقاله که به شیوه توصیفی- تحلیلی انجام شده، پس از ذکر مقدمه ای پیرامون این دو سخنور در تحول و اعتلای غزل، به بررسی موسیقی درونی (بدیع لفظی) در غزل های آن ها پرداخته و همراه با ارایه نمودارها و تحلیل آمارها به این نتایج رسیده است که هر دو شاعر از موسیقی درونی در القای مفهوم و تاثیرگذاری بر مخاطب بهره برده اند. ظهیر فاریابی با توجه به تعداد کم غزل های خود به خوبی توانسته با بهره گیری از ویژگی ها و جنبه های موسیقایی آرایه ها و متناسب با حال مخاطب در ظهور و بروز جنبه های تقویت موسیقی کلام و معنا آفرینی، استادی و مهارت خود را نمایان کند؛ به طوری که در این بخش صناعاتی همچون: واج آرایی، تکرار و جناس تام، بیشترین نقش را در موسیقی درونی غزل های او ایفا می کنند. انوری نیز از این نوع موسیقی بسیار بهره مند شده و در این بخش به خصوص در واج آرایی، جناس و تکرار بسیار موفق تر از ظهیر عمل کرده است. در نگاهی کلی، هر دو شاعر در بهره مندی هم زمان متکلم، متن و مخاطب در ارزش گذاری صنایع بدیعی نقش مهم و اساسی داشته اند.

    کلید واژگان: شعر فارسی, غزل, انوری ابیوردی, ظهیر الدین فاریابی, موسیقی درونی}
    ‘AbdolReza Zand, Mohammad Fooladi *

    Anvari and Zahir al-Din Faryabi are two of the most influential Poets in the history of Persian poetry. These two have had a major impact on Persian lyrical poetry. This article is a research on the most important manifestations of poetic music in the sonnets of these two poets. After providing an introduction to these two poets influence on the evolution and promotion of Ghazal, in a descriptive-analytical manner, the article explores the inner music (verbal novelty) in their sonnets presenting diagrams. The analysis of statistics has suggested these results both poets have used internal music in inducing concepts and influencing the audience. Despite composing only a small number of lyric poems, Zahir Faryabi has been able to take advantage of the musical features of literary figures as well as of the mood of the audience to contribute to the promotion of musicality in language. Figures like alliteration, repetition, and perfect pun are of highest importance in creating verbal musicality.. Anvari also benefits a lot from this type of music. He has become more successful than Zahir in this field, especially in use of pun, alliteration and repetition. In general, both poets have played an important and fundamental role in promoting novel figures in their simultaneous reliance on the speaker, the text and the audience.

    Keywords: Persian Poetry, Ghazal, Anvari Abivardi, Zahiruddin Faryabi, Internal Music}
  • مریم افرافر*، محمد فولادی
    رمان نو، جریانی مهم در رمان نویسی است،که رمان نویسی سنتی را پشت سر می گذارد و هر آنچه مربوط به سنت و گذشته است از محتوا و ساختار، به دور می افکند. این جریان به رغم اینکه بیش از سه دهه نپایید، اما تاثیرات پایداری داشت و بسیاری از رمان هایی که پس از این جریان پدید آمدند، با رمان کلاسیک فاصله زیادی داشتند. جریان سیال ذهن یکی از شیوه های زاویه دید است که از مولفه های مهم رمان نو است و به بیان احساسات، اندیشه ها و ذهنیات درونی شخصیت و یا شخصیت های داستان می پردازد که به صورت رویدادهای بی نظم و ترتیب و به ظاهر بدون هیچ هدف و غرض و علت خاصی، در کنار هم قرار گرفته اند و گاهی با به هم ریختن نظم منطقی عناصر داستان مانند زبان و یا شکستن قواعد نحوی صورت می پذیرد. سیال ذهن مرز زمان و مکان را می نوردد و مخاطب از طریق تک گویی های درونی و واگویه های شخصت ها تا حدی درک می کند که کجای ماجرا قرار دارد.در ایران صادق هدایت، صادق چوبک، بهرام صادقی و هوشنگ گلشیری از پیشگامان جریان سیال ذهن هستند. هوشنگ گلشیری در دو رمان «شازده احتجاب» و «آیینه های دردار» از این شیوه استفاده کرد و سیال ذهن را خلاقانه و برگرفته از سنت ادبی ایران و آمیختن با شیوه تازه غربی به کار برد. در این مختصر برآنیم که سیال ذهن را به عنوان مولفه مهم رمان نو در این سه رمان نو فارسی بررسی کنیم.
    کلید واژگان: رمان نو, جریان سیال ذهن, تک گویی درونی, حدیث نفس, دانای کل محدود}
    Maryam Afrafar *, Mohammad Foladi
    The new novel is an important current in novel writing that goes beyond traditional novel writing and discards everything related to tradition and past from content and structure. Although it did not last more than three decades, it had lasting effects, and many of the novels that emerged after that were far removed from the classic novel. Fluid flow of the mind is one of the most important aspects of the novel, and it expresses the inner feelings, thoughts, and mentalities of the characters or characters of the story in the form of an unorganized and seemingly non-existent event. The purpose and the specific cause are intertwined, and sometimes by disrupting the logical order of the elements of the story, for example, by language or by breaking syntactic rules. In Iran, Bahram Sadeghi is the first person to write a new novel with "Kingdom" and use the fluid flow of the mind in it. After him, Houshang Golshiri wrote in this way and in the two novels "Prince of Ehtejab" and then "Mirrors of the Door" he used this method in the best way and perhaps it can be said that no one after him could write a new novel like him and the fluidity of mind He used it creatively and derived from the Iranian literary tradition and mixing it with the new Western style
    Keywords: novel, new novel, fluid flow of mind}
  • زینب پناه، محمد فولادی*
    زمینه و هدف

    بیدل دهلوی، شاعر و عارف فارسی‌زبان سبک هندی و پرورش‌یافته در شبه‌قاره هند است. او نگاه و زبانی ویژه به موضوعات گوناگون دارد. هدف در این مقاله بررسی سبک و سطح فکری اوست و بر آن است ویژگیهای بارز سبک فکری بیدل درباره انسان کامل را واکاوی کند و دریابد که نگرش او تحت تاثیر عرفان اسلامی است یا عرفان هندی و تفاوت دیدگاه او و عرفان هندی در تبیین انسان کامل در چیست؟

    روش

    در این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی و ابزار کتابخانه ای، شعر و اندیشه بیدل از دیدگاه سب‌ شناسی فکری بررسی و چهار محور اصلی اندیشه بیدل که عبارتند از: انسان‌شناسی، انسان علت آفرینش، حقیقت محمدیه، کمال انسان و عرفان هندی بیان میگردد.

    یافته ها

    بیدل دهلوی با آنکه پرورش‌یافته سرزمین هند و متاثر از عرفان و فلسفه هندوان است، با نگاه عرفان اسلامی به تعریفی جامع و کامل از انسان و ویژگیهای او میپردازد و در این باره از افکار ابن عربی تاثیر پذیرفته است. انسان کامل بیدل با انسان کمال‌یافته عرفان هندی که از دیدگاه بودا، هدف نهایی اش رسیدن به نیروانا (سکوت و خاموشی) و مقام «آرهات» یا (انسان کامل) است و یا از منظر یوگا که هدفش رسیدن به مقام «زنده آزادی» است، تفاوت دارد. انسان کامل بیدل آیینه تمام‌نمای خداوند، خلاصه اعیان و زبده آفاق، یعنی پیامبر اسلام (ص) است. بیدل هدف از آفرینش را وجود مقدس حضرت محمد (ص) میداند.

    نتیجه‌گیری

    یکی از درونمایه های اصلی در سطح فکری بیدل، نظریه انسان کامل است. در اندیشه بیدل، انسان موجودی کمالگراست که میتواند با معرفت نفس و حق مراتب کمال را بپیماید که در این سیروسلوک مراحل خودشناسی، مرگ ارادی و تسلط بر نفس، جود وکرم، صبر، توکل و تسلیم و رضا نقش ویژه ای در رسیدن انسان به کمال دارند. بیدل در سرزمین هند و در بطن اندیشه های فلسفی و مکتبهای عرفانی هند پرورش یافته است. در این فضای جغرافیایی آبشخور اندیشه های او علاوه بر منابع اسلامی، متون اوپانیشاد و عرفانهای هندی بوده است، لیکن نظریه او درمورد انسان کامل، تفکری اسلامی و ابن عربی‌وار است.

    کلید واژگان: انسان کامل, سبک شناسی, سطح فکری, بیدل دهلوی, عرفان هندی}
    M. Fouladi*, Z. Panah
    BACKGROUND AND OBJECTIVES

    Biddle Dehlavi is a Persian mystic and poet of Indian style and brought up in the Indian subcontinent. He had a special view and expression on various issues. The purpose of this article is to study his style and level of thought and it wants to analyze the salient features of Biddle's style of thinking about the perfect man and find out whether his attitude is influenced by Islamic mysticism or Indian mysticism and what is the difference between his view and Indian mysticism in explaining the perfect man?

    METHODOLOGY

    In this research, Biddle's poetry and thoughts are studied from the perspective of intellectual stylistics with descriptive-analytical method and library tools. The four main axes of Biddle's thoughts are: Anthropology in Biddle's thought, Man as the cause of creation, Muhammadiah truth, Man's perfection in Biddle's thought and Indian mysticism.

    FINDINGS

    Biddle Dehlavi, although he was brought up in India and influenced by Hindu mysticism and philosophy, gives a comprehensive and complete definition of man and his characteristics by Islamic mysticism perspective and he has been influenced by Ibn Arabi's thoughts in this regard. The perfect man in Biddle's view is different from the man in Indian mysticism. According to the Buddha, the ultimate goal of man is to attain nirvana (silence) and the status of "Arhat" (perfect man), and his view is also different from that of yoga, which aims to achieve the status of "living freedom". In Biddle's view, the perfect human being is the complete mirror of God, the summary of the nobility and the best of the horizons, that is, the Prophet of Islam (PBUH). Biddle considers the purpose of creation to be the holy existence of the Prophet Muhammad (PBUH).

    CONCLUSION

    One of the main themes in Biddle's intellectual level is the theory of the perfect man. In Biddle's view, man is a perfectionist being who can attain perfection through self-knowledge. In following these stages: self-knowledge, voluntary death and self-control, dignity, patience, trust in God and submission, and satisfaction play a special role in man's attainment of perfection. Biddle Dehlavi grew up in India, at the center of Indian philosophical thought and mystical schools. In this geographical space, the main source of his thoughts, in addition to Islamic sources, has been the study of Upanishads and Indian mysticism, but still his theory of the perfect man is Islamic and Ibn Arabi-like.

    Keywords: Perfect Man, Stylistics, Intellectual Level, Biddle Dehlavi, Indian Mysticism}
  • محمد فولادی*، زینب پناه

    اشعار بیدل دهلوی، یکی از شاعران برجسته سبک هندی، که خارج از مرزهای جغرافیایی ایران می زیسته، بازتابی از فرهنگ عامه، آداب، سنن و باورهای مردمی هند است. این شاعر عارف فارسی زبان که آثار او برآمده از فرهنگ پایه سرزمین خویش است، توانسته بخشی از گزاره های فرهنگی و باورهای عامه زیستگاه خود هند را به صورت خودآگاه یا نا خودآگاه به گونه های مختلف در اشعارش بازتاب دهد. در این پژوهش برآنیم تا باورهای عامه، آیین ها، مراسم و مناسک مذهبی بازتاب یافته در مثنوی «عرفان» را بررسی کنیم. حاصل این پژوهش، که با روش تحلیلی توصیفی انجام شده است، بیانگر آن است که اعتقاد به تناسخ، آیین ستی، رسم وداد، آداب سوزاندن مردگان، بخشی از آداب و رسوم و باورهای مردم سرزمین هند است که شاعر با دست مایه قرار دادن این آداب و رسوم به مضمون پردازی های هنری و تبیین اندیشه های عرفانی و مذهبی برای مخاطب پرداخته است. همچنین قصه عاشقانه «کامدی و مدن» نیز در مثنوی «عرفان» شرایط پرزرق و برق دربارهای شاهان هند و آداب اجتماعی آن ها را نشان می دهد. این پژوهش می تواند فرهنگ عامه و آداب و رسوم هندوان را بازنمایاند و در مطالعات قوم شناسی، علوم اجتماعی و پژوهش های فرهنگی و عرفانی ثمربخش و کارآمد باشد.

    کلید واژگان: بیدل دهلوی, هند, فرهنگ عامه و باورهای مردمی, مثنوی «عرفان», آداب و رسوم}
    Muhammad Fooladi*, Zeynab Panah

    The poems of Bidel as a remarkable poet of Indian style, who lived outside the geographical boundaries of Iran, reflects the popular culture, rituals, traditions, and people’s beliefs in India. This Persian mystic poet whose works originates from the basic culture of his homeland, consciously or unconsciously, accomplished to reflect parts of the culture and popular beliefs of Hindus in his poems through different ways. This study seeks to survey some popular beliefs, customs, ceremonies, and rituals dealt with Bidel Dehlavi in Mathnavi-e Erfan. The results of this research was extracted by a descriptive analysis revealing that beliefs in reincarnation, Sati practice, Vedas custom, and burning the dead people are among some common traditions and beliefs in the land of India applied by the poet to create artistic themes and explain mystic and religious ideas for the audience. Furthermore, the romance of Kamdi and Madan in Mathnavi-e Erfan displays the luxurious state of courts of the Indian kings and their social customs. This research can be a reflection of popular culture and tradition of Hindus, and be useful in ethnology studies, social science, and cultural research.

    Keywords: Bidel Dehlavi, India, popular culture, people’s beliefs, Mathnavi-e Erfan, traditions, customs}
  • مریم رحمانی*، محمد فولادی

    در قرن 20 ساختارگرایان به پیروی از پراپ، درصدد ارایه الگوی کلی در ساخت انواع روایت برآمدند. در همین زمینه، آ.ژ.گریماس، مشهورترین نظریه پرداز روایت، از دامنه محدود مطالعات پراپ فراتر رفت و با ارایه الگوی کنشی و زنجیره های روایتی خود، تلاش کرد تا به دستور کلی زبان روایت دست یابد و هر روایت را با ساختار روایی خاص تجزیه و تحلیل کند. او الگوی کنشی خود را به گونه ای طراحی کرد که با تمام روایت ها قابل تطبیق باشد. بر همین اساس، در این پژوهش سعی بر آن است تا ساختار روایتی داستان «گنبد صندلی»، به عنوان نمونه ای از منظومه های غنایی عاشقانه، بر مبنای نظریه گریماس مطالعه گردد. این داستان، ششمین داستان از هفت پیکر است و راوی آن، بانوی چین در اقلیم ششم است و ساختار طرح اصلی روایت با تغییر وضعیت ها بر اساس تقابل های دوگانه و زنجیره های روایی و همچنین الگوی کنشی روایت تحلیل و بررسی می شود. پس از تجزیه و تحلیل متن بر مبنای الگوی گریماس، روشن شد که هیچ بخش از حکایت در پیشبرد جریان روایت بی تاثیر نیست و در آن داستان با وضعیت متعادل آغازین (آغاز سفر)، با درخواست آب خیر از شر، به وضعیتی نامتعادل (کور شدن خیر) مبدل می شود تا اینکه این وضعیت با تاثیر نیروی یاری دهنده دختر کرد و چوپان، سیر صعودی خود را به سوی تعادل پایانی (ازدواج با دختر کرد، ازدواج با دختر شاه و وزیر و نشستن خیر بر مسند پادشاهی) به پایان می رسد.

    کلید واژگان: گریماس, کنشگری, پیرفت, ساختار روایی, گنبد صندلی, نظامی گنجوی}
    Maryam Rahmani *, Mohammad Fouladi

    Following Prop, structuralists attempted to present an overall model in creating different narrative in the 20th century. In this field, A. J. Greimas—the most popular narrative theorist—went beyond the limited studies of Prop, and presented his action model and his narrative chains. By doing so, he attempted to reach to the general principles of the narratives language and to analyze each narrative based on a specific narrative structure. He created his action model in a way that it can be adaptable which other narratives. Therefore, the aim of the present research is to study the narrative structure of Sandali dome story, as a sample of the amatory and lyrical poems based on Greimas theoryso This is the sixth story of the week and its narrator is the Lady of China in the sixth climate. we can analyze the structure of the original Plot using changes in statuses according to two-fold reciprocities, the narrative chains, and the action model of narratives.after analyzing the context, we concluded that Greimas's action model in analyzing the narrative of lyric poems of It is the change of situations based on the dual confrontation and the change of the process of action from one character to another, in which the story goes from an initial balanced state (beginning of the journey) to an unbalanced state by asking for Keir water from Shar. ) This situation changes until the Kurdish girl helps the shepherd and the shepherd completes his ascent towards the final balance (marrying a Kurdish girl, marrying a king and a minister, and sitting on the throne of Keir).

    Keywords: Greimas. the Structure of plot. Action model .lyrical poem. Sandali dome}
  • محمد فولادی، زینب پناه*

    شیخ عبدالقادر گیلانی از عارفان قرن پنجم که در علوم فقه، حدیث، تفسیر و ادب، سرآمد روزگار خویش بود و سبک نگارش او در آموزه‌های تعلیمی‌اش به‌گونه‌ای بود که بزرگانی چون محیی‌الدین ابن‌عربی را تحت‌تاثیر قرار داده بود. در بغداد کار وعظ را برگزید و گفتاری شیرین داشت.‌ در مجلس تعلیم او بیش از چهار هزار نفر گرد می‌آمد که سهروردی، مقدسی و ابن ‌جوزی از شاگردان تحت تربیت او بوده‌اند. مبنای روش تربیتی وی هماهنگی طریقت با شریعت و اطاعت از قرآن و سنت است و لازمه سیروسلوک را تربیت اخلاقی می‌داند. فتوح الغیب اثری تعلیمی از عبدالقادر گیلانی است. نویسنده با نگاهی شریعت‌مدارانه، مفاهیم معرفت‌شناسی، نکات تربیتی و اخلاقی را برای تعلیم مخاطب تبیین می‌کند. در این نوشتار بر آنیم تا با روش توصیفی و رویکرد تحلیلی بر مبنای یافته‌ها، اصول تربیتی شیخ را که به سالک متربی برای تبدیل نفس اماره به نفس مطمینه توصیه می‌کند، بررسی کنیم و تاثیر تعلیمات وی را در نکات بیدل از مریدان عبدالقادردر شبه‌قاره هند نشان دهیم. لزوم این تحقیق آنکه گیلانی موسس سلسله تصوف قادریه، در شبه‌قاره، طرفداران بسیاری دارد و مریدانش بسیاری از سیره‌های تعلیمی او را برای تزکیه نفس به کار می‌برند اما تعلیمات او ناشناخته است. در این تحقیق، سعی شده جلوه‌ای روشن‌تر از اصول تربیتی او برای محققان ارایه شود. نتایج پژوهش بیانگر این است که بیدل در نگارش نکات علاوه بر قالب و محتوا، با بهره‌گیری از آموزه‌های تعلیمی گیلانی به اثر خود ارزش و غنای بیشتری بخشیده است. بیدل و عبدالقادر در مبانی و مباحث اخلاقی و تعلیمی خود مشترکات فراوانی دارند، اما در برخی موارد تفاوت دیدگاه نیز دارند که در این مقاله بررسی شده است.

    کلید واژگان: عبدالقادر گیلانی, فتوح الغیب, آموزه های تعلیمی, بیدل دهلوی, نکات}
    mohammad foladi, zeinab panah*

    Sheykh Abdol Qāder Gilani is one of the mystics of the 5th century who was eminent in Feqh, Hadith, exegesis and literature. His writing style in didactic literature has ‎influenced some of the prominents like Mohy ed Din ibn Arabi. He chose to preach in Baghdad and he was licorice. In his training Assemblies, more than 400 thousand people used to gather and Sohrewardi, ‎Moqaddasi, and ibn Jozi were among his pupils in mysticism. Fotouh al ghayb is a didactic work written by Abdol Qāder Gilani in which the author explains the epistemological concepts, training and ethical points for the audience. His ‎training method includes coordination between Tariqat and Shari’at, as well as adherence ‎to Qur’an and tradition in order to achieve Haqiqat (ultimate truth). Using a descriptive ‎method and an analytic approach, the present study aims at surveying the ‎principles of mystical trainings declared by Sheikh to a mystic to reach the ultimate ‎truth. Besides, the impact of Sheikh’s teachings' on Nokāt by Bidel, one of the Murids (disciple) of Abdol ‎Qāder in India would be analyzed. Regarding the significance of this study it could be ‎mentioned that Gilani, the founder of the sufi dynasty of Qāderiyeh, has many Murids in ‎India who practice his didactic traditions to purify soul. However, Gilani’s ‎works and teachings are not truly known yet. The present study attempts to depict a more vivid ‎presentation of his didactic and training principles for the researchers. The results of the ‎research show that Bidel and Abdol Qāder have got a lot in common in ethical and didactic issues; however, some differences in their view points is to be demonstrate in this article. ‎

    Keywords: Abdol Qāder Gilani, Fotouh al Ghayb, didactic literature, ‎Bidel Dehlavi, Nokāt}
  • زهرا غلامی*، محمد فولادی
    یکی از بن مایه هایی که در متون حماسی و روایات نقالی عنصری ثابت و پرکاربرد به شمار می رود، یافتن داروهایی است که خاصیت ماورایی و شفابخش دارند و پیرامون این جستجو رویدادهای بسیاری روی می دهد. در حماسه ها گیاهان و میوه های عجیبی هستند که خواص جادویی دارند. همچنین مرهم های جادویی و شفابخشی که از گیاهان، اجزای بدن دیوان (شاخ دیو، مغز سر دیو، دل و جگر دیو)، روغن اژدها و یا پر سیمرغ به دست می آیند و به طور معجزه آسایی موجب تندرستی و بهبود زخم ها می شوند و نیز معجون های جادویی، مهره های جادویی، چشمه های شفابخش، درمان با دعا و افسون و نظرکرده شدن از جمله موارد جادودرمانی در روایات حماسی و نقالی هستند. پیران، عابدان، اولیا، شاهان، پهلوانان، سیمرغ، زال و جادوگران، از جمله درمانگران یا جادوپزشکانی هستند که شیوه های درمانشان در طومارهای نقالی بازتاب یافته است. این پژوهش بر آن است که به اختصار درمانگری و داروهای جادویی و شفابخش را در طومارهای نقالی به شیوه توصیفی- تحلیلی بررسی نماید.
    کلید واژگان: دارو, درمانگری, جادو, شفابخشی, طومارهای نقالی}
    Zahra Gholami *, Mohamad Fouladi
    One of the motives considered a constant and the most applied element in epic texts and the storyteller’s scrolls, is searching for medicines that are supernatural and healing, and that many events are happening around this search. In epics there are strange plants and fruits that have magical properties. Also, there are magical and healing balms that come from herbs, demons' body parts (including horn, brain, heart and liver), the dragon oil or the feather of Simurgh, and they miraculously heal wounds. Magic potions, magic beads, healing mineral springs, healing through prayers and enchantment and, becoming blessed are among the magic items in epic narratives and storyteller’s scrolls. The saints, the devout, the spiritual guides, the kings, the heroes, Simurgh, Zal (Rostam’s father), and the magicians are among the therapists or witch doctorswhose practices of treatment are reflected in the storyteller’s scrolls. This article aims to do a briefly descriptive-analytical study on the therapies, magical and healing medications in narrators’ scrolls
    Keywords: Medicine, Therapy, Magic, Healing property, the Scrolls of storytelling}
  • معصومه معارف وند، محمد فولادی*
    شاهنامه فردوسی از آثار ادب کلاسیک ایران است که بسیاری از داستان های آن از منظر یک اثر تراژیک قابل بررسی است. سوگ سیاوش به عنوان روایتی کهن با هسته تراژیک، از جمله این داستان هاست. در این پژوهش، داستان سیاوش بر اساس نظریه «میتوس تراژدی» نورتروپ فرای، منتقد کانادایی بررسی شده است. بر مبنای این نظریه، که اصولی جهان شمول را در بررسی آثار تراژیک ارایه می دهد، داستان سیاوش از مولفه هایی همچون: «ناهمخوانی عشق و ساختار اجتماعی»، «سلطه بی قید و شرط تقدیر» و همچنین مراحل شش گانه ای برخوردار است که آن را در ردیف یکی از زیباترین تراژدی های جهان قرار می دهد. فرای در نظریه خود به شخصیت ضدقهرمان نمی پردازد؛ این سیر وقایع، جبر زمانه و خواست خدایان است که  دوستی ها را به دشمنی بدل می سازد. در داستان سیاوش نیز سلطه تقدیر و بازی زمانه، افراسیاب را نادانسته و بی سبب در برابر داماد و دختر خویش قرار می دهد و هر دو طرف بی آنکه بخواهند به مصاف هم می روند. از دیگر مولفه های تراژدی، «اجتناب ناپذیری فاجعه نهایی» است که در سوگ سیاوش، به بهترین نحو به مخاطب القا می گردد. برقراری ثبات و آرامش پایانی و همچنین جهان بینی تقدیر  مدار حاکم بر داستان به آفرینش نوعی تسلای متافیزیکی می انجامد که لازمه بخش پایانی یک اثر تراژیک است.
    کلید واژگان: نورتروپ فرای, میتوس, تراژدی, شاهنامه, سیاوش}
    Masoumeh Maaref Vand, Mohammad Fouladi *
    The Shanameh written by Ferdowsi is a long epic poem in Persian classic literature that has many tragic stories, among which we can mention the murder of Siyavash (Soug-e Siyavash) as an old narrative with a tragic theme. This study aims to explore the story of the murder of Siyavash based on the theory of “Mythos Tragedy” by the Canadian critic, Northrop Frye. According to the theory which asserts some general principles on the anatomy of tragedy, “The Murder of Siyash” involves some components such as “incompatibility between love and social structure”, “predetermined destiny” as well as 6 phases that all make it as one of the most beautiful tragedies in the world. In his theory, Frye does not refer to an antihero, but rather he attributes the tragedy to the predetermined course of events, destiny, and the will of Gods that turn the friendship to animosity. In the story of Siyavash, the dominance of fate and inspired destiny leads to unintended and accidental hostility between Afrasiyab and his daughter and son-in-law ending to an inadvertent fight. Another component of tragedy is “inevitability of the final catastrophe” that is depicted in the best way in the “Murder of Siyavash”. The ultimate peace and tranquility at the end of the story as well as its fatalist ideology lead to a sort of metaphysical relief that is required in the ending of a tragic work.
    Keywords: Northrop Fray, Mythos, Tragedy, Shahnameh (Book of Kings), Siyavash}
  • محمد فولادی، زهرا غلامی*
    یکی از بن مایه های داستان های حماسی و اساطیری، مداخله قوای فراطبیعی در قالب امدادهای غیبی در حمایت از قهرمان است. در اساطیر، ناتوانی قهرمان با نیروهای پشتیبان یا فراطبیعی جبران می شود. قهرمان اساطیری با نیایش و مددخواستن از خداوند، به نبرد با ضدقهرمان، دیو و اژدها می پردازد و با بهره مندی از امدادهای غیبی بر تمامی دشمنانش پیروز می شود. قهرمان حماسه پیوند محکمی با نیروهای غیبی و فراطبیعی دارد که اغلب به-صورت ارتباط با خدایان و پیشگویی سرنوشت او صورت می گیرد. پیشگویی ها معمولا با دیدن رویا، شنیدن آوای سروش، پیشگویی منجمان، پیران، جنیان و سیمرغ اتفاق می افتد و ارتباط قهرمان با خداوند و بهره مندی او از حمایت خدایان گاهی مستقیما صورت می گیرد. اشیای جادویی، رزم افزارهای آیینی و ویژه اژدهاکشی مانند گرز گاوسر و رزم افزارهایی که از نیاکان پهلوان به یادگار مانده اند، گوهر بازوبند، حیوانات واقعی و اساطیری، موجودات فراطبیعی چون پری و دیو و قوای طبیعی ای چون باد به یاری قهرمان می آیند. در این نوشتار سعی شده با مراجعه به طومار نقالی هفت لشکر، قوای فراطبیعی که از قهرمان حمایت و او را یاری می کنند، به شیوه تحلیلی- توصیفی بررسی شوند.
    کلید واژگان: نیروهای فراطبیعی, اسطوره, حماسه, قهرمان, هفت لشکر}
    Mohammad Fuladi, Zahra Gholami *
    One of the motifs of epic and mythological stories is the supernatural forces’ intervention made in the form of supernatural aids from God in support of a hero. In mythology, the inability of a hero is offset by supporting forces or supernatural forces. A mythical hero, praying and seeking help from God, fights a battle against an anti-hero, a demon, a dragon, and wins the victory over all his enemies with seeking help from God. The hero of the epic has a strong connection with the divine and supernatural forces, which often occurs in the form of association with the gods and predictions of his destiny. The predictions usually are made through seeing dreams, hearing the voice of an invisible speaker (soroush), the astronomers, spiritual leaders, fairies and Simurgh. And the association of the hero with God and his benefitting from the gods’ support sometimes directly takes place. Magical objects, ceremonial armaments and special armaments for killing dragons, such as the ox-headed mace and the armaments that are memorials from heroes' ancestors, including armlet gem, realistic and mythological animals, and supernatural beings such as fairies and demons and natural forces such as wind come to help the hero. Here in, referring to the narrative scroll of “Haft Lashkar” I have tried to examine analytically and descriptively the supernatural powers that are supporting and helping a hero.
    Keywords: Supernatural Forces, Myth, Epic, Hero, Haft Lashkar}
  • محمد فولادی *

    داد و ستد زبان ها یکی از مباحث مهم در زبان و ادبیات هر کشور و تعاملات فرهنگی ملل به شمار می آید. وام واژه هایی که در زبان های گوناگون جا به جا می گردد، تنها یک عنصر زبانی محض به شمار نمی رود بلکه واژه ها، ترکیب ها و نشانه های زبانی به همراه خود عناصر فرهنگی، اجتماعی زبان  را نیز منتقل می کنند؛ گرچه این انتقال و تاثیرگذاری بسیار ظریف و نامحسوس و کند می نماید،ولی تاثیر آن بسیار واقعی و گاه پایدار است.  زبان فارسی به عنوان یکی از زبان هایی که تا قرن ها، پس از زبان عربی، زبان دین و علوم اسلامی و انسانی به شمار می آمد و بسیاری از منابع و آثار و علومی مانند عرفان،کلام، فلسفه، طب، نجوم و جز آن به زبان فارسی گفته و نگاشته می شد؛ همان نکته ای که رهبر فرزانه بر آن تاکید دارد که زبان فارسی باید به زبان مرجع علمی دنیا تبدیل شود.در این مقاله سعی بر این بوده که با بررسی مباحث مطرح شده از سوی صاحب نظران و مقالات مهمی که موضوع تبادل فرهنگی ملل از طریق زبان و ادبیات فارسی را بر رسیده اند، برخی از نمودهای تاثیر زبان فارسی در زبان کشورهایی مانند  فرانسه، ایرلند، قزاقستان و جز آن واکاوی گردد. این بررسی  نشان داد زبان فارسی بر دیگر زبانها تاثیر نهاده و واژه هایی از این زبان در زبان های دیگر راه یافته وآثار شاعران بزرگی چون حافظ، سعدی، فردوسی، پروین اعتصامی و نیما به زبان هایی مانند انگلیسی، فرانسوی، قزاقی، بوسنیایی، ایرلندی و لبنانی ترجمه شده و در تعامل فرهنگی و زبانی ملل موثر بوده است.

    کلید واژگان: زبان, فرهنگ, تعاملات زبانی, زبان فارسی, فرهنگ ملل}
  • محمد فولادی*، زهرا غلامی
    خون، خون ریزی، برخی کردن و مضامین مربوط به آن ریشه های دیرینه ای دارد و پیوسته ذهن بشر را به خود مشغول کرده و در فرهنگ ایران و جهان تاثیرگذار و ماندگار بوده است. مضامین و باورهایی مانند قربانی و برخی کردن انسان و حیوان و آیین ها و باورهای پیرامون آن، کشتن انسان های مقدس و تاثیر پادافراه آن بر سرنوشت آدمی، شومی خون زن، پاشیدن خون بر سنگ برای رفع جادو، کشتن حیوان مقدس و نزول بلا، خون خواری و مالیدن آن بر بدن، شومی خون سگ، حصار ساختن از خون دشمن، خون مظلوم و جوشش خون و انتقام گیری از صاحب آن، روییدن گیاه از خون بی گناه در داستان سیاوش، کشتن ایرج، سهراب و اسفندیار ازجمله باورهای عامیانه ای است که در طومارهای نقالی و روایات شفاهی درباره حماسه ملی، بازتاب یافته و ریشه ای در اساطیر و شاخه ای در باورهای عامیانه دوانده و گسترانده است. در این پژوهش با بهره گیری از طومارهای نقالی و دیگر منابع، ابتدا باورهای عامیانه مرتبط با خون و بن مایه های آن در طومارهای نقالی بررسی و سپس به شیوه تحلیل محتوا به دسته بندی و مقایسه نمونه های مورد نظر پرداخته می شود.
    کلید واژگان: باورهای عامیانه, خون و خون ریزی, طومارهای نقالی, حماسه, اسطوره}
    Muhammad Fooladi*, Zahra Gholami
    Blood and bleeding and their related themes have long been rooted in human spirit and have had a decisive influence on Iranian and world culture. Themes and beliefs such as the sacrifice of human beings and animals, the rituals and beliefs that involve it, the killing of the holy people and its effect on human destiny, the bloodlust of the bleeding woman, blood spilling on the stone for the suppression of magic, the death of a sacred animal and those reflected in the history of Siavash, Iraj, Sohrab and Esfandiar in Shahnameh and finally the narrative petitions and oral narratives about the national epics are reflected and rooted in myths and branches in popular beliefs. In this research, using stories and other sources, first of all, popular beliefs about blood and its contents are examined at narrative plan, then the method of content analysis has been used and the desired samples have been compared.
    Keywords: popular beliefs, blood, blood, scrolls, epic, myth}
  • علی سلیمانی *، محمد فولادی
    در بسیاری از نسخ شاهنامه، شرح ها و فرهنگ های نوشته شده بر آن، در باب معنای دو واژه «جناغ» و «جنا» اختلاف نظرهایی دیده می شود. معنای بیان شده این دو واژه چندان با ابیاتی که این دو واژه در آن ها آمده است، سازگاری ندارد. از این رو، در این مقاله در پی آنیم که با در نظر گرفتن «بافت موقعیتی» ابیات شاهنامه، «استفاده از نشانه های درون متنی» موجود در شاهنامه و «نگاهی کل گرایانه و جامع» بر ابیاتی که دو واژه «جناغ» و «جنا» در آن ها آمده اند، به بررسی معنایی این دو واژه در شاهنامه فردوسی بپردازیم. از این رو، ابتدا معانی موجود در فرهنگ های مهم زبان فارسی، فرهنگ های تخصصی شاهنامه و شرح های نوشته شده در باب این دو واژه را دسته بندی کردیم و آنگاه با در نظر گرفتن این سه عامل مهم، معانی متعدد این واژه را در بوته نقد قرار دادیم تا به دو معنای اصلی دست یافتیم. از رهرو همین بررسی دریافتیم که برخلاف نظر محققان، واژه «جنا»، ریخت دیگر واژه «جناغ» نمی تواند باشد و در واقع، دو واژه مجزا با دو معنای متفاوت است که نزدیکی معنایی و قرابت ظاهری آن باعث شده تا بسیاری این دو را یکی بپندارند و در تصحیح های شاهنامه، بدون در نظر گرفتن تفاوت معنایی آن ها، از آن دو به جای یکدیگر استفاده کنند.
    کلید واژگان: فردوسی, شاهنامه, نقد, معنا, واژه, جناغ, جنا}
    Ali Soleimani*, Mohammad Foladi
    In most manuscripts of Shāhnāmeh, as well as descriptions and dictionaries about it, there is a controversy about the meaning of the two words Jonagh and Jona. Available explanations about the meaning of these two words do not have much compatibility with verses in which these two words are used. Therefore, this essay studies the meaning of these two word in Ferdowsi's Shāhnāmeh by considering the situational context of verses, and the in-text markers of Shāhnāmeh, through a holistic and comprehensive study of the verses in which these two word are used. Hence, the researchers first classified the meanings found in important dictionaries of the Persian language, with special descriptions about those two words. Afterward, by considering these three important factors, this article criticized different meanings to finally acquire the main definition. Through this review, the researchers found that, contrary to the opinion of some researchers, the word Jona cannot be other form of Jonagh, and in fact these are different words with different meanings. The semantic proximity and apparent affinity of these two terms caused many people to consider them as one, using them interchangeably without considering their semantic differences.
    Keywords: Ferdowsi, Shahnameh, Critique, Meaning, Word, Jonagh, Jona}
  • محمد فولادی، مریم رحمانی
    همزمان با آغاز نگرش های نوینی که در قرن بیستم نسبت به متون ادبی آغاز شد، «جوزف کمبل» با مطرح کردن «کهن الگوی سفر قهرمان» ، تحولی جدید در حوزه مطالعات نقد اسطوره گرایی پدید آورد. او با بررسی ساختاری اسطوره ها در فرهنگ ملل گوناگون، به این نتیجه دست یافت که حرکت قهرمان از آغاز تا پایان داستان، بر اساس فرمولی ثابت است که به صورت یک دستور زبان ذهنی در همه داستان های ملل مختلف، با اندکی تغییرات جزئی تکرار می شود. داستان «بیژن و منیژه» از جمله داستان های شاهنامه است که قابلیت مطالعاتی بر اساس نقد اسطوره ای را دارد. بنابراین در این مقاله سعی می شود، ضمن تطبیق مراحل گذر قهرمان از مراحل مختلف «کهن الگوی سفر قهرمان کمبل» با داستان «بیژن و منیژه» ، میزان این انطباق و همچنین نقش هایی که هر یک از شخصیت ها در این داستان ایفا می کنند، بر اساس این نقد، بررسی شود. بر اساس این بررسی نمایان می شود که طبق نقد کهن الگوی کمبل، قهرمان داستان یعنی «بیژن» ، از دنیای عادی بیرون می آید و موفق می گردد تا با گذر از سه مرحله اصلی «عزیمت» ، «رهیافت» و «بازگشت» ، در نهایت با شخصیتی دگرگونه، در قالب ازدواج با منیژه، دوباره به سرزمین خود باز گردد.
    کلید واژگان: نقد اسطوره ای, سفر قهرمان, داستان بیژن و منیژه, جوزف کمبل}
    mohammad fouladi, maryam rahmani
    With the rise of the scientific study of mythology in the twentieth century, mythological approaches were widely applied to the analysis of literary texts. In doing so, the critic attempts to penetrate into the deep layers of the meaning of a text and extract a recurrent pattern that is shared by other stories.
    Joseph Campbell redefined the field of mythological criticism by developing the idea of "hero's journey archetype" which was later modified by his followers including Christopher Vogler. After studying a wide variety of myths from different nations, Campbell asserted that the hero progresses in the story in a formulaic pattern which is repeated in all stories, with minor variations, in form of a mental grammar and which ultimately leads to the perfection of the hero's personality.
    Many stories from Shahnameh readily lend themselves to an analysis based on hero's journey archetype. The story of Bizhan and Manizheh is not an exception. In this story, Bizhan responds to the invitation of an external call, i.e. Keykhosrow, and leaves the ordinary world behind. Having overcome the problems, he then comes back to his land with a personality change which is represented by his marriage to Manizheh. This paper seeks to offer an analysis of the story of Bizhan and Manizheh based on the pattern of hero's journey archetype
    Keywords: mythological criticism, hero's journey, Bizhan, Manizheh, Joseph Campbell}
  • مریم رحمانی، محمد فولادی*، میثم احمدی
    سیر آفاقی یکی از موضوعات بسیار مهم ادبیات عرفانی است. ارزش و اهمیت این مبحث در نزد صوفیه از چنان جایگاهی برخوردار بوده که باعث شده بسیاری از صوفیه، بخشی از کتابشان را به بحث در این زمینه اختصاص دهند و به بحث درباره انگیزش های مختلف سالکان و شرایط و آداب سفر بپردازند.
    کتاب تذکره الاولیاء ازجمله کتب برجسته ای است که عطار نیشابوری آن را در ذکر حال نودوهفت تن از مشایخ صوفیه تالیف کرد. او در این کتاب در ضمن بیان احوال این مشایخ، به برخی از آداب طریقت آنان ازجمله سیر آفاقی که به انگیزه های مختلفی چون بین این مشایخ رواج داشت. وجه اشتراک همه این سفرها، با هر انگیزشی که صورت می گرفت، درنهایت دل بریدن از مالوفات جسمانی و رهایی از زندان نفس را در پی دارد و این خود برای عارفان مهم ونکته اساسی است.
    در میان این انگیزش ها برخی از انگیزش های سفر مانند سفر برای حج یا سفر برای زیارت مشایخ، در میان مشایخ صوفیه تذکره الاولیاء نسبت به سایر انگیزش ها، از بسامد بالاتری برخوردار است. بااین حال وجه مشترک این سفرها این است که با هر انگیزشی صورت گرفته، درنهایت منجر به آمادگی نفس برای سیر باطنی شده است.
    کلید واژگان: عارفان و مشایخ صوفیه, سفر, سیر آفاقی, تذکره اولیا, عطار}
    Maryam Rahmani, Mohammad Foladi *, Meisam Ahmadi
    Objective voyage is one of the most important issues of mystical literature. The value and importance of this topic has been such a place in Sofia Which has led many Sufis to devote part of their book to discussion in this field And discuss the various motivations of travel planners and travel terms and conditions This book is one of the most prominent books that Attar Nishabouri has written about hundreds of Sufi elders. In this book, along with the expressions of these mosques, he mentions some of their traditions, including the course of the journey that has been used for various motivations between these Mashhad Some of the motivations of travel, such as the trip for pilgrimage to the Hajj or the pilgrimage, are more frequent among the elders of Sufi Tazkera al-oulia than other motivations However, the common theme of these trips is that with any motivation, it eventually leads to self-esteem for esoteric evolution In this essay, we try to examine the motives of these elders in the Old Testament, as well as the evidence in this regard.
    Keywords: Sufi mystics, elders, journey, garrison, altar, attar}
نمایش عناوین بیشتر...
فهرست مطالب این نویسنده: 32 عنوان
  • دکتر محمد فولادی
    فولادی، محمد
    دانشیار زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه قم
  • نویسندگان همکار
  • زهرا غلامی
    : 4
    غلامی، زهرا
    دانش آموخته دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه قم، دانشگاه قم
  • علی سلیمانی
    : 2
    سلیمانی، علی
    دانش آموخته دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه قم
  • محمد حسین بهرام
    : 1
    بهرام، محمد حسین
    دانشجوی دکتری اندیشه معاصر مسلمین، جامعه المصطفی العالمیه
  • دکتر معصومه معارف وند
    : 1
    معارف وند، معصومه
    استادیار گروه مددکاری اجتماعی، دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی
بدانید!
  • این فهرست شامل مطالبی از ایشان است که در سایت مگیران نمایه شده و توسط نویسنده تایید شده‌است.
  • مگیران تنها مقالات مجلات ایرانی عضو خود را نمایه می‌کند. بدیهی است مقالات منتشر شده نگارنده/پژوهشگر در مجلات خارجی، همایش‌ها و مجلاتی که با مگیران همکاری ندارند در این فهرست نیامده‌است.
  • اسامی نویسندگان همکار در صورت عضویت در مگیران و تایید مقالات نمایش داده می شود.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال