مقالات رزومه وحید دستیار
-
هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر میزان استفاده از شبکه های اجتماعی مجازی بر مولفه های سبک زندگی دانش آموزان متوسطه اول و دوم شهر یاسوج بود. روش این پژوهش پیمایشی بود و 372 نفر از دانش آموزان به عنوان نمونه، با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند و در نهایت، ابزار گردآوری داده ها (پرسشنامه) بین آن ها توزیع شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزارهای Spss21 و Amos23 استفاده شد. یافته های تحقیق نشان داد بین میزان استفاده دانش آموزان از شبکه های اجتماعی مجازی و تمامی مولفه های سبک زندگی رابطه معناداری مثبت و مستقیمی وجود دارد (01/0 >P). با توجه به ضرایب تعیین، میزان استفاده از شبکه های اجتماعی مجازی، مولفه های پیشگیری از بیماری ها و سلامت جسمانی را بیشتر از دیگر مولفه ها و مولفه اجتناب از داروها و مواد مخدر را کمتر از دیگر مولفه ها پیش بینی کرده است. همچنین، نتایج نشان داد میزان استفاده از شبکه های اجتماعی مجازی در بین دانش آموزان دختر و متوسطه دوم بیشتر از دانش آموزان پسر و متوسطه اول است و در تمامی مولفه های سبک زندگی، میانگین دانش آموزان دختر و متوسطه دوم بیشتر از دانش آموزان پسر و متوسطه اول است.کلید واژگان: جنسیت, دانش آموزان, سبک زندگی, شبکه های اجتماعی مجازی}The purpose of this study was to influence the use of virtual social networks on the lifestyle components of first and second grade high school students in Yasuj. The method of this research was survey and 372 students were selected as a sample using multi-stage cluster sampling method and finally the data collection tool (questionnaire) was distributed among them. Spss21 and Amos23 software were used to analyze the data. Findings showed that there is a significant positive and direct relationship between students' use of virtual social networks and all components of lifestyle (P < 0.01). According to the coefficients of determination, the use of virtual social networks predicts the components of disease prevention and physical health more than other components and the component of avoiding drugs and narcotics less than other components. has done. The results also showed that the rate of use of virtual social networks among female and high school students is higher than male and high school students and in all components of lifestyle, the average of female and high school students is higher. He is a male and junior high school student.Keywords: gender, lifestyle, Students, Virtual Social Networks}
-
داستان سرایی موجب از بین رفتن موانع خلاقیت می گردد و قدرت حل مساله را برای دانش آموزان فراهم می کند. هدف اصلی پژوهش آن بود که با بکارگیری یکی از روش های یادگیری فعال، یعنی داستان سرایی، یادگیری و علاقه مندی به مطالب درس هویت اجتماعی دانش آموزان را بهبود ببخشد. بنابراین، پژوهش به دنبال پاسخ به این سوال است که، آیا می توان با استفاده از داستان سرایی، یادگیری و علاقه مندی دانش آموزان به محتوای درس هویت اجتماعی را بهبود بخشید؟. روش این تحقیق از نوع اقدام پژوهی (پژوهش در عمل) است. نمونه پژوهش متشکل از 26 دانش آموز تجربی و 28 دانش آموز ریاضی - فیزیک مدرسه علی ابن ابیطالب (ع) شهر فردیس (پایه دوازدهم) و 70 معلم پایه دوازدهم استان البرز بود (گروه انسانی)، که به صورت تصادفی انتخاب شدند. در این پژوهش برای گردآوری اطلاعات از دو دسته شواهد استفاده شد. دسته اول شواهد شامل آزمون سنتی (تستی - تشریحی) از دانش آموزان و نظرسنجی از معلمان بود. و دسته دوم شواهد شامل داستان سرایی (از جمله ابزارهایی که یادگیری فعال را تقویت می کند) بود. نتایج شواهد اول حاکی از عملکرد ضعیف دانش آموزان (با میانگین نمره 12) و همچنین علاقه مندی پایین آنها در درس مربوطه بود. اما نتایج شواهد دوم نشان داد که استفاده از روش داستان سرایی منجر به بهبود میزان یادگیری (با میانگین نمره 16) و افزایش علاقمندی دانش آموزان در درس مربوطه می شود.کلید واژگان: اقدام پژوهی, داستان سرایی, یادگیری فعال, دانش آموزان, هویت اجتماعی}Storytelling removes barriers to creativity and provides problem-solving power for students. The main purpose of the study was to improve students' social identity by using one of the active learning methods, namely storytelling, and learning. Therefore, the research seeks to answer the question of whether is it possible to improve students' learning and interest in the content of the social identity course by using storytelling? The method of this research is action research (research in practice). The research sample consisted of 26 experimental students and 28 mathematics-physics students of Ali ibn AbiTaleb (AS) school in Ferdis (twelfth grade) and 70 twelfth grade teachers of Alborz province (human group), who were randomly selected. In this study, two categories of evidence were used to collect information. The first category of evidence included the traditional test (test-descriptive) of students and a survey of teachers. And the second category of evidence included storytelling (including tools that enhance active learning). The results of the first evidence indicated the poor performance of students (with an average score of 12) as well as their low interest in the subject. But the results of the second evidence showed that the use of the storytelling method leads to improved learning (with an average score of 16) and increased students' interest in the relevant lesson.Keywords: Action research, storytelling, Active Learning, Students, Social Identity}
-
هدف
در پژوهش حاضر، اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر انعطاف پذیری شناختی و تاب آوری دانش آموزان با نقص بینایی (کم بینا و نابینا) شهر یاسوج بررسی شده است.
روشاین پژوهش به روش نیمه آزمایشی و از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش تمامی دانش آموزان با نقص بینایی مدرسه شقایق شهر یاسوج است که در سال تحصیلی 1397-98 مشغول به تحصیل بودند. نمونه پژوهش نیز شامل تمامی جامعه آماری (10 نفر مورد آموزش ذهن آگاهی قرار گرفتند و 10 نفر دانش آموز که هیچ مداخله ای روی آنها انجام نشد) بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار به کار رفته در این پژوهش آموزش مداخله ذهن آگاهی، پرسشنامه تاب آوری کونر و دیویدسون (2003) و پرسشنامه انعطاف پذیری شناختی مارتین و روبین (1995) بود. روش مداخله ذهن آگاهی به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای برای گروه آزمایش ارایه شد. داده ها با نرم افزار Spss-21 و آزمون تحلیل کوواریانس تحلیل شدند.
یافته هانتایج به دست آمده از مقایسه پس آزمون مولفه های انعطاف پذیری شناختی و تاب آوری در دو گروه با کنترل کردن اثر پیش آزمون، پس از شرکت در جلسه های مداخلات ذهن آگاهی نشان داد نمرات مولفه های انعطاف پذیری شناختی و تاب آوری دانش آموزانی که در گروه آزمایش شرکت داشتند، نسبت به آنهایی که در گروه کنترل جایگزین شده بودند، افزایش معناداری داشت (05/0 ≥ P).
نتیجه گیریآموزش ذهن آگاهی می تواند رویکردی موثر در انعطاف پذیری شناختی و تاب آوری افراد کم بینا و نابینا باشد.
کلید واژگان: انعطاف پذیری شناختی, تاب آوری, ذهن آگاهی, کم بینا, نابینا}ObjectiveThe present study aimed to assess the effectiveness of mindfulness training on the cognitive flexibility and resilience of students with visual impairment (Low vision and Blind) in Yasuj City.
MethodThe method of this research was semi-experimental and pre-test-post-test with control group. The statistical population included all students with visual impairment studying in Yasuj's Shaghayegh School in the academic year of 2018-19. The research sample also included the entire statistical population (10 students recieved mindfulness training and 10 students recieved no intervention by available sampling method). The used instrument, were Mindfulness Intervention Training, Connor and Davidson Resilience Questionnaire (2003) and Martin and Rubin Cognitive Flexibility Questionnaire (1995). The mindfulness intervention was performed within 8 sessions of 90 minutes for the experimental group. The data were analyzed by using the SPSS21 software and covariance analysis.
ResultsAfter comparison of the post-test cognitive flexibility and resilience components in the two groups with controlling the effect of pre-test, and also, after participation of the experimental group in the mindfulness intervention sessions, it was rejealed that the scores of the experimental group students in cognitive flexibility and resilience were significantly higher than those of the control group students (P≤0.05).
ConclusionMindfulness training can be an effective approach in improving the cognitive flexibility and resilience of low vision and blind people.
Keywords: Cognitive flexibility, Resilience, Mindfulness, Low vision, Blind} -
نشریه مطالعات کاربردی در علوم اجتماعی و جامعه شناسی، سال چهارم شماره 4 (پیاپی 18، زمستان 1400)، صص 27 -42
سرمایه ی اجتماعی را میتوان به عنوان شالوده ی توسعه ی گردشگری به شمار آورد، کهه بهدون شه،، کهن جامعه ه ی میزبان در تعامل با گردشگر تاثیر مهمی در رونق گردشگری دارد. با توجه به افزای همه ساله ورود گردشهگر به شهر بابلسر، پژوه حاضر به بررسی تاثیر سرمایهی اجتماعی افراد بر گرای آنها نسبت به ورود گردشگر پرداخته است. روش این پژوه پیمایشی است و با استفاده از فرمول کوکران تعداد 382 نفر به عنوان نمونه، تعیین و با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی از نوع طبقه ای- چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه ی محقق ساخته بوده که برای تعیین اعتبار آن از اعتبار صوری و جهت تعیین پایایی از آلفای کرونباخ استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزارهای Spss و Amos در دو سطح آمار توصیفی (فراوانی و درصد و آمار استنباطی) ضریب همبستگی و رگرسیون استفاده گردید. نتایج پژوه نشان داد که بین سرمایی اجتماعی(با سه بعد اعتماد، پیوند و مشارکت اجتماعی شهروندان و گرای آنها نسبت به ورود گردشگران رابطه ی معناداری وجود دارد. مدل مسیر نشان داد که سرمایه اجتماعی 42 درصد از واریانس متغیر گرای شهروندان نسبت به ورود گردشگران را تبیین میکند.
کلید واژگان: گردشگری, ورود گردشگر, گرای, سرمایه اجتماعی, بابلسر}Social capital can be seen as the cornerstone of tourism development, Undoubtedly, the action of the host community in interacting with the tourist has an important impact on the tourism boom. With the year-on-year increase in tourist arrivals to Babolsar, the present study investigates the effect of social capital on the tendency of tourists to enter. The research method is survey type and Using Cochran formula, 382 individuals were Determine and selected by multistage stratified random sampling. Data were collected by a researcher-made questionnaire that was used to determine its validity by face validity and Cronbach's alpha for reliability. Data were analyzed by SPSS and Amos software at two levels of descriptive statistics (frequency and percentage) and inferential statistics (correlation coefficient and regression). The results showed that there is a significant relationship between social capital (with three dimensions of trust, bonding and social participation) of citizens and their tendency towards tourist entry. The route model showed that social capital accounts for 42% of the variable variance of citizens' attitudes toward tourist arrivals.
Keywords: Tourism, Arrival of the tourist, Tendency, Social Capital, Babolsar} -
هدف از این پژوهش، بررسی نقش واسطه ای مدیریت کیفیت جامع در رابطه فرهنگ سازمانی و انگیزش شغلی معلمان است. روش پژوهش، همبستگی و جامعه آماری، شامل معلمان شهر فیروزآباد به تعداد 440 نفر بود، که با استفاده از جدول مورگان 205 نفر از آنان به عنوان نمونه، تعیین و با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای نسبی انتخاب شدند و در نهایت ابزار گردآوری اطلاعات (پرسشنامه های فرهنگ سازمانی دنیسون (2000)، انگیزش شغلی هاکمن و الدهام (1975) و مدیریت کیفیت جامع میتال و همکاران (2011)) بین آن ها توزیع شد. داده ها با مدل معادلات ساختاری مورد آزمون قرار گرفتند و نتایج نشان داد که بین فرهنگ سازمانی با مدیریت کیفیت جامع و انگیزش شغلی معلمان رابطه مثبت و معناداری وجود دارد (01/0>P). همچنین بین مدیریت کیفیت جامع و انگیزش شغلی معلمان رابطه مثبت و معناداری وجود داشت (01/0>P). ضرایب تعیین نشان داد که 23 درصد از واریانس مدیریت کیفیت جامع توسط فرهنگ سازمانی و 24 درصد از واریانس انگیزش شغلی معلمان توسط متغیرهای فرهنگ سازمانی (انسجام و هماهنگی و ایجاد تغییر) و مدیریت کیفیت جامع (کار تیمی، سنجش و بازخورد و آموزش و توسعه) تبیین و پیش بینی شده است. در نتیجه، می توان گفت که مدیریت کیفیت جامع در رابطه بین فرهنگ سازمانی و انگیزش شغلی معلمان نقش میانجی و موثری دارد.
کلید واژگان: فرهنگ سازمانی, مدیریت کیفیت جامع, انگیزش شغلی, معلمان}The purpose of this study was to investigate the role of total quality management (TQM) on the relationship between organizational culture and teachers' job motivation. In this survey statistical population included 440 teachers in Firoozabad City, of which 205 of them were selected as a sample using Morgan table and using class and relative sampling method. For data collection, Organizational Culture Questionnaire of Denison (2000), Job Motivation Questionnaire of Hackman & Oldham (1975), and Total Quality Management Questionnaire of Mittel et al. (2011) were distributed The validity of the scales was assessed through content validity. Cronbach's alpha (α <0.70) was also used to estimate their reliability. The data were tested by structural equation modeling. The results showed that there is a positive and significant relationship between organizational culture with TQM and teachers' job motivation (P <0.01). There was also a positive and significant relationship between TQM and teachers' job motivation (P <0.01). The coefficient of determination showed that 23% of the variance of total quality management was explained by organizational culture. And 24% of the variance of teachers' job motivation was explained and predicted by the variables of organizational culture (cohesion and coordination and change) and TQM (teamwork, assessment and feedback, training and development). Finally, it can be said that TQM played a mediating and effective role in the relationship between organizational culture and teachers' job motivation.
Keywords: Organizational culture, Total Quality Management, Job motivation, Teachers} -
هدف
هدف این پژوهش بررسی نقش رسانه های اجتماعی در ارتباطات علمی اعضای هییت علمی دانشگاه مازندران و تاثیر آن بر تولیدات علمی بود.
روش پژوهش:
این پژوهش کاربردی با روش پیمایشی- توصیفی انجام شد. جامعه آماری پژوهش شامل 202 نفر از اعضای هییت علمی پنج دانشکده هنر و معماری، الهیات و معارف اسلامی، حقوق و علوم سیاسی، علوم اقتصادی و اداری و علوم انسانی و اجتماعی دانشگاه مازندران بود که با فرمول کوکران 132 نفر به عنوان نمونه و شیوه نسبتی انتخاب شدند. جهت گردآوری داده ها از پرسشنامه های نقش رسانه های اجتماعی در ارتباطات علمی گلینی مقدم و دیگران (1397) و تولیدات علمی سلیمانی و شکویی (1387) استفاده شد. پایایی ابزار با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ در سطح مطلوب (70/0 < α) تعیین گردید. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزارهای Spss و Amos انجام شد.
یافته ها:
بین نقش رسانه های اجتماعی در ارتباطات علمی و تولیدات علمی رابطه معنی داری وجود دارد. رسانه های اجتماعی در ارتباطات علمی اعضای هییت علمی نقش موثری را ایفا کردند، که این نقش موثر، منجر به افزایش میزان تولیدات علمی آن ها گردید. واریانس تولیدات علمی اعضاء هییت علمی حدود 31 درصد، از متغیر نقش رسانه های اجتماعی در ارتباطات علمی تاثیر پذیرفت.
نتیجه گیری:
رسانه های اجتماعی یکی از مهمترین ابزارهای آموزشی در مراودات دانشگاهی اند که در ارتباطات و تولیدات علمی روز به روز محبوب تر می شوند.
کلید واژگان: ارتباطات علمی, اعضای هیئت علمی, تولیدات علمی, رسانه های اجتماعی}ObjectiveThe aim of this study is to examine the role of social media in scientific communication of faculty members of Mazandaran University and its impact on scientific production.
MethodsThis research was applied and performed by survey method. The statistical population included 202 faculty members of the five faculties of Arts and Architecture, Theology and Islamic Studies, Law and Political Science, Economic and Administrative Sciences, and Humanities and Social Sciences of Mazandaran University. In this survey, 132 people were selected using Cochran fourmula as the smaple. The Relative sampling was used as the sampling modle. In order to collect data, the questionnaires of the role of social media in the scientific communication of Golini Moghadam et al. (2018) and scientific productions of Soleimani and Shokooei (2008) were used. The reliability was determined using Cronbach's alpha coefficient at the desired level (α >0.70). Data analysis was performed using Spss and Amos software.
ResultsThe results of the correlation coefficient test showed that there is a significant relationship between age variables, service history and the role of social media in scientific communication with scientific products (P <0.001). Based on the results of the T-test, according to the demographic characteristics of the faculty members, it was shown that there was no significant difference between gender (p = 0.989) and marital status (p = 103) with scientific production, However, based on the results of the analysis of variance test, there is a significant difference between the scientific level and scientific products of the faculty members (P <0.001). Professors have more scientific output. The results of the one-sample T test showed that social media played a strong and effective role in the scientific communication of the faculty members of Mazandaran University (in the five mentioned faculties), This strong and effective role led to an increase in their scientific production. The variance of scientific productions of faculty members was about 31%, influenced by the role of social media in scientific communication.
ConclusionFaculty members from Telegram and LinkedIn social media had the most and the least use, respectively. Most of the scientific productions of the faculty members are in the field of articles published in scientific-research journals, which they have compiled in collaboration, and their least scientific productions have been registered in the field of invention. Since the faculty members of Mazandaran University (in the five mentioned faculties) have used the social media of Telegram, WhatsApp, Google Scholar and Wikipedia the most, in general, they have used modern methods more than traditional methods in communication and scientific production. However, they have the ability to share their activities with non-specialists to exchange, distribute and receive content.
Keywords: Scientific Relationship, Faculty Members, Scientific production, Social Media} -
زمینه و هدف
اعتماد اجتماعی امروزه از ابعاد مهم سرمایه اجتماعی و ارتباطات انسانی است، که نقش بزرگی در توسعه و سلامت جوامع دارد. لذا هدف از این پژوهش مقایسه ی اعتماد اجتماعی بیماران (قبل و بعد از بستری) به کادر درمانی بیمارستان های استان کهگیلویه و بویراحمد می باشد.
روش هاتعداد 400 نفر از بیماران بستری شده بیمارستان های استان کهگیلویه و بویراحمد، به شیوه نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند و با پرسشنامه محقق ساخته اعتماد اجتماعی مورد ارزیابی قرار گرفتند. در این پژوهش بیمارانی وارد مطالعه شدند که (بنا به تصمیم کادر درمان) قرار بود حداقل یک روز در بیمارستان بستری و سپس ترخیص شوند.
یافته هااعتماد بیماران به پرستاران (بهیاران) و پرسنل اتاق عمل، قبل و بعد از بستری تفاوت معناداری ندارد (05/0 >p). اما اعتماد بیماران به پزشکان، قبل و بعد از بستری تفاوت معناداری دارد (05/0 <p)، به این صورت که اعتماد بیماران به پزشکان بعد از بستری حدود 0/27 بالاتر رفته است. همچنین نشان داده شد که اعتماد بیماران به پرسنل پذیرش، قبل و بعد از بستری تفاوت معناداری دارد (05/0 <p)، به این صورت که اعتماد بیماران به پرسنل پذیرش بعد از بستری حدود 0/24 پایین تر رفته است.
نتیجه گیریبا توجه به اینکه اعتماد بیماران به پرسنل اتاق عمل و پرسنل پذیرش بعد از فرایند درمان کاهش یافته است، بنابراین انتظار می رود در این راستا اقداماتی در جهت افزایش و ارتقای اعتماد بیماران به این قشر از کادر درمان لحاظ شود.
کلید واژگان: اعتماد اجتماعی, پزشک, پرستار, پرسنل پذیرش, پرسنل اتاق عمل}Background and AimNowadays, social trust, which has a great role in the development and health of societies, is considered one of the most important aspects of social capital and human communications. Therefore, this study aims to compare the patients' social trust (before and after hospitalization) toward the medical staff of Kohgiluyeh and Boyer-Ahmad hospitals.
MethodsA total of 400 patients admitted to Kohgiluyeh and Boyer-Ahmad hospitals were selected by multi-stage cluster sampling and evaluated by a researcher-made questionnaire of social trust. The study includes patients who were (according to the decision of the treatment staff) hospitalized for at least one day and then were discharged.
ResultsThe patients' trust toward nurses and operating room personnel is not significantly different before and after hospitalization (P> 0.05). However, patients' trust toward physicians before and after hospitalization is significantly different (P <0.05), with an increase of 0.27 percent in patients' trust toward physicians after hospitalization. It was also shown that patients' trust toward admission personnel has a significant difference before and after hospitalization (P <0.05), with a decrease of about 0.24 percent in patients' trust toward admission personnel after hospitalization.
ConclusionConsidering the decrease in patients' trust toward the operating room personnel and admission staff after the treatment process, it is expected that some measures be taken to increase the patients' trust toward this group.
Keywords: Social Trust, Physician, Nurse, Admission Personnel, Operating Room Personnel} -
هدف توانمندسازی فرایندی است که نتیجه نهایی آن خروج معلولان از چرخه فقر و رسیدن به خوداتکایی و خودکفایی و پیوستن به جریان اصلی زندگی است. هدف این تحقیق سنجش توانمندسازی (احساس معنی دار بودن، موثربودن، خودمختاری، خوداثربخشی و احساس امنیت) معلولان جسمی (جسمی حرکتی، احشایی و حسی) تحت پوشش سازمان بهزیستی استان کهگیلویه و بویراحمد در سال 1394 و عوامل مرتبط با آن بود.
روش بررسی روش انجام تحقیق به صورت پیمایشی از نوع مقطعی تحلیلی بوده که از پرسش نامه محقق ساخته با 4 سوال زمینه ای (میزان تحصیلات با مقیاس رتبه ای، جنسیت و نوع معلولیت با مقیاس اسمی و سن با مقیاس فاصله ای) و 46 سوال تخصصی (اعتماد اجتماعی، 10 سوال؛ مشارکت اجتماعی، 9 سوال؛ فعالیت های ورزشی، 8 سوال؛ رفتارهای ترحم آمیز، 4 سوال و توانمندسازی معلولان 15 سوال) با مقیاس رتبه ای و پنج طیفی لیکرت، به منظور گردآوری داده ها استفاده شده است. جامعه آماری این تحقیق شامل تمام معلولان جسمی (جسمی حرکتی، احشایی و حسی) تحت پوشش سازمان بهزیستی استان کهگیلویه و بویراحمد (به تفکیک هر شهر) بود که بالغ بر 10 هزار و 189 نفر بودند و با استفاده از فرمول کوکران 370 نفر از آن ها به عنوان نمونه انتخاب شدند. همچنین از نمونه گیری تصادفی نسبتی بین 8 شهر استان کهگیلویه و بویراحمد استفاده شد؛ به این صورت که در مرحله اول، 8 شهر انتخاب شدند. در مرحله دوم: معلولان جسمی هر شهر با کمک سازمان بهزیستی شهر مربوطه انتخاب شدند و در مرحله سوم این گروه از معلولان با روش تصادفی انتخاب شدند و در آخر به آن ها به طور مستقیم مراجعه شد. در این پژوهش روایی یا قابلیت اعتبار پرسش نامه از طریق روش اعتبار محتوایی و آن هم از نوع اعتبار صوری بود؛ یعنی با مراجعه به عقل سلیم و داوران متخصص و کتب و موضوعات مرتبط آزمون شد. به عبارتی پرسش نامه تهیه شده به استاد راهنما و 10 نفر از صاحب نظران و استادان مختلف حوزه های روش شناسی، روان شناسی و جامعه شناسی تحویل داده شد و نظرات و دیدگاه های هر یک از آن ها درباره شاخص ها، معرف ها و گویه های تحقیق اخذ و پس از جمع بندی، پرسش نامه نهایی تدوین شد. به منظور سنجش پایایی پرسش نامه قبل از انجام نهایی تحقیق، 40 پرسش نامه تکمیل شد و با استفاده از روش کرونباخ، مقدار آلفا برای متغیر توانمندسازی معلولان جسمی، 0/84؛ اعتماد اجتماعی؛ 0/72؛ مشارکت اجتماعی، 0/77؛ ورزش، 0/85 و رفتارهای ترحم آمیز 0/90 به دست آمد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نسخه 21 نرم افزار SPSS صورت گرفت و از آمار توصیفی (فراوانی، درصد، میانگین، انحراف معیار، چولگی و کشیدگی) و آمار استنباطی (آزمون های ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل واریانس، تی دو گروه مستقل، رگرسیون چندمتغیره و تحلیل مسیر) استفاده شد.
یافته ها نتایج آزمون ضریب همبستگی پیرسون نشان داد بین متغیرهای اعتماد اجتماعی (با سه بعد اعتماد بین شخصی، اعتماد تعمیم یافته و اعتماد نهادی) ، مشارکت اجتماعی (با دو بعد مشارکت رسمی و غیررسمی) ، فعالیت های ورزشی (با دو بعد ارتقای سلامت جسمانی و روانی) با توانمندسازی معلولان جسمی رابطه معناداری وجود دارد (P<0/001). اما بین متغیرهای سن (0/418=P) و رفتارهای ترحم آمیز (0/395=P) با توانمندسازی معلولان جسمی رابطه معناداری وجود ندارد. بر اساس نتایج آزمون تی بر حسب مشخصات جمعیت شناختی معلولان جسمی، نشان داده شد بین جنسیت و توانمندسازی معلولان جسمی تفاوت معناداری وجود ندارد (0/756=P). بر اساس نتایج آزمون تحلیل واریانس بر حسب مشخصات جمعیت شناختی معلولان جسمی، نشان داده شد بین نوع معلولیت و توانمندسازی معلولان جسمی تفاوت معناداری وجود ندارد (0/174=P) ، اما بین سطح تحصیلات و توانمندسازی معلولان جسمی تفاوت معناداری وجود دارد (P<0/001). افراد با تحصیلات بیشتر، میانگین توانمندی بیشتری دارند. نتایج تحلیل آزمون رگرسیون نشان داد مهم ترین متغیرهای موثر در توانمندسازی معلولان جسمی شامل اعتماد نهادی (0/327=β) ، اعتماد به محیط (0/133=β) ، مشارکت غیررسمی (0/132=β) و میزان تحصیلات (0/118=β) است و واریانس توانمندسازی معلولان جسمی حدود 28 درصد، از متغیرهای مستقل معنادار موجود در مدل تاثیر پذیرفت. در بین سازه های کلی اثرگذار، مشارکت اجتماعی بیشترین تاثیر را بر توانمندسازی معلولان جسمی گذاشت و بعد از آن به ترتیب اعتماد اجتماعی، میزان تحصیلات و فعالیت های ورزشی قرار داشتند.
نتیجه گیری نتایج این پژوهش نشان داد چهار متغیر سن، جنسیت، نوع معلولیت و رفتارهای ترحم آمیز نتوانستند تغییرات توانمندسازی معلولان جسمی را تبیین کنند، اما چهار متغیر اعتماد اجتماعی، مشارکت اجتماعی، فعالیت های ورزشی و میزان تحصیلات توانستند تغییرات توانمندسازی معلولان جسمی را تبیین کنند و پیشنهاد می شود تحقیقات مربوط به توانمندسازی معلولان جسمی، در راستای شناخت بهتر عوامل و موانع توانمندسازی این معلولان، تداوم یابد.کلید واژگان: توانمندسازی, معلولان جسمی, اعتماد اجتماعی, مشارکت اجتماعی, فعالیت های ورزشی, رفتارهای ترحم آمیز}
Objective Empowerment is a process that helps the physically-handicapped people to break the poverty loop, achieve self-reliance and self-sufficiency, and join the mainstream of life. This study aimed to investigate the empowerment (sense of meaningfulness, effectiveness, autonomy, self-efficacy and sense of security, and their related factors) of the physically-handicapped people (motor, visceral and sensory disabilities) under the support of Welfare Organization of Kohgiluyeh and Boyer-Ahmad Province in 2015.
Materials & Methods The research method was survey-based; a type of cross-sectional and analytical method. The data collection tool was a researcher-made questionnaire (including four demographic questions (level of education, gender, disability type, and age) and 46 research-specific questions (10 questions about social trust, 9 questions about social participation, 8 questions about sports activity, 4 questions about sympathy behaviors and 15 questions about empowerment of people with disabilities) with 5-point rating Likert-type scale. The statistical population comprised all the physically-handicapped people (motor, visceral, and sensory disabilities) who were under the support of Welfare Organization of Kohgiluyeh and Boyer-Ahmad Province, Iran. They comprised about 10189 people in each city. A total of 370 subjects were selected as a sample using Kokaran formula and then randomized sampling was used between eight cities of Kohgiluyeh and Boyer-Ahmad Province. Therefore, in the first stage, 8 cities were selected. In the second stage, the physically-handicapped people of each city were selected with the help of the welfare organization of the city. In the third stage, a group of physically-handicapped people was randomly selected. In the final stage, they were visited personally. In this study, the validity of the questionnaire was tested through content validity, i.e. by referring to common sense, expert judges, books and related subjects. In other words, a completed questionnaire was delivered to counsellor professor and 10 experts and professors in the field of Methodology, Psychology, and Sociology. Then, their comments and views about indices, reagents and research subjects were taken and the final questionnaire was compiled. In order to assess the reliability of the questionnaire before its final completion, 40 questionnaires were prepared and its alpha values were found using Cronbach method as 0.84 for the empowerment of the people with disabilities, 0.72 for the social trust, 0.77 for the social participation, 0.85 for the sports activity, and 0.90 for the sympathy behaviors. The data analysis was done using descriptive statistics (frequency, percentage, mean, standard deviation, skewness and kurtosis) and inferential statistics (Pearson correlation coefficient tests, variance analysis, t test for two Independent samples, multivariate regression, and path analysis) in SPSS V. 21.
Results Results of the Pearson correlation coefficient analysis indicate a significant relationship between the social trust (with three dimensions of interpersonal trust, generalized trust and institutional trust), social participation (with two dimensions of formal and informal participation) and sports activities (with two dimensions of the promotion of physical and mental health) with the empowerment of the physically-handicapped people (P<0.001). There was no relationship between the variables of age (P=0.418) and sympathy behaviors (P=0.395) with the empowerment of the physically-handicapped people. According to the results of t test in terms of the demographic characteristics of the physically-handicapped people, there was no significant difference between gender and empowerment of the physically-handicapped people (P=0.756). Based on the results of the variance analysis test in terms of the demographic characteristics of the physically-handicapped people, there was no significant difference between the type of disability and empowerment of the physically handicapped people (P=0.174). However, there is a significant difference between the education level and empowerment of the physically handicapped people (P<0.001). People with disability, who were highly educated, had higher empowerment ability. The results of regression test analysis showed that the most important variables affecting the empowerment of the physically-handicapped people were institutional trust (β=0.327), environmental trust (β=0.133), informal participation (β=0.132) and educational level (β=0.118). In addition, the variance of the empowerment of the physically-handicapped people was affected by 28% than the significant independent variables existed in the model. Among the effective variables, social participation had the highest influence on the empowerment of the physically-handicapped people and then social trust, education level and sports activities in the descending order.
Conclusion The study results indicate that four variables of age, gender, type of disability and sympathy behaviors failed to explain the changes of the empowerment of the physically-handicapped people, but four variables of social trust, social participation, sports activities and educational level could explain the changes of the empowerment of the physically-handicapped people. It is recommended that research studies about the empowerment of the physically-handicapped people should be continued in order to better understand the facilitators and barriers to the empowerment of the physically handicapped.Keywords: Empowerment, Physically-handicapped people, Social trust, Social participation, Sports activities, Sympathy behaviors}
- این فهرست شامل مطالبی از ایشان است که در سایت مگیران نمایه شده و توسط نویسنده تایید شدهاست.
- مگیران تنها مقالات مجلات ایرانی عضو خود را نمایه میکند. بدیهی است مقالات منتشر شده نگارنده/پژوهشگر در مجلات خارجی، همایشها و مجلاتی که با مگیران همکاری ندارند در این فهرست نیامدهاست.
- اسامی نویسندگان همکار در صورت عضویت در مگیران و تایید مقالات نمایش داده می شود.