مقالات رزومه دکتر مهدی محمدنیا
-
رشد روزافزون اقتصادی چین و تبدیل این کشور به بزرگترین وارد کننده انرژی جهان، موجب پیوند اقتصادی این کشور با بزرگترین دارندگان ذخایر انرژی جهان در خلیج فارس شده است. این کشورها به دلیل قدرت اقتصادی، موقعیت ژئوپلیتیکی و قرار گرفتن در مسیر ابتکار کمربند و جاده، جایگاه ویژه ای در استراتژی موازنه گری ناحیه ای چین دارند. چین کاهش حضور امنیتی آمریکا در منطقه و خروج این کشور از افغانستان را فرصتی مناسب برای تقویت نفوذ اقتصادی خود در میان متحدان سنتی آمریکا و تضعیف نفوذ این کشور در خلیج فارس تلقی کرده است. هدف مقاله حاضر بررسی حضور و نفوذ چین در کشورهای حوزه خلیج فارس در چارچوب «موازنه گری ناحیه ای » است. پژوهش حاضر به این پرسش پاسخ می دهد که منطقه خلیج فارس چه جایگاهی در راهبرد موازنه گری چین در قبال آمریکا دارد؟ فرضیه مقاله این است که «با توجه به وجود متحدا ن سنتی آمریکا در خلیج فارس و نقش ژئواکونومیک این منطقه در تامین امنیت انرژی جهان، منطقه خلیج فارس از جایگاه موازنه گری ناحیه ای در راهبرد سیاست خارجی چین در قبال ایالات متحده، برخوردار است». روش مورد استفاده در این مقاله توصیفی-تحلیلی بوده و از ابزار کتابخانه ای و اینترنتی برای جمع آوری داده ها استفاده شده است.
کلید واژگان: موازنه گری ناحیه ای, خلیج فارس, چین, ایالات متحده}China's economic ties with the Persian Gulf states have improved as a result of its rapid economic expansion and its transformation into the world's largest energy importer. Due to their distinct geopolitical location, economic potential and alignment with the Belt and Road Initiative, these states are considered the key players in China's zone balancing strategy. China has viewed the US withdrawal from Afghanistan and its diminished security presence in the region as a great opportunity to strengthen its economic ties with the long-standing US allies and weaken the country's influence in the Persian Gulf. This study analyzes the presence and influence of China in the Persian Gulf states within the framework of “zone balancing”. It also explores the role of the Persian Gulf states in China's balancing strategy toward the US. According to the research hypothesis, since the US has many traditional allies among the Persian Gulf states, whose geoeconomic position ensures global energy security, these states can play a key role in China's zone balancing strategy toward the US. In this descriptive-analytical paper, desk studies (review of textbooks and online databases) were used for data collection.
Keywords: Zone Balancing, Persian Gulf, China, United States} -
امروزه نفوذ و دخالت نظامیان پاکستان در سیاست به یک روند عادی تبدیل شده است. در طول تاریخ 75 ساله این کشور، هیچ دولتی نتوانسته است دوره پنج سال خود را تکمیل کند. این امر جایگاه بالای نظامیان در ساختار سیاسی این کشور را نشان می دهد. هدف از مقاله حاضر، بررسی تاثیرگذاری نظامیان بر راهبردهای سیاست خارجی پاکستان است. بر این اساس، این پژوهش با استفاده از روش کیفی و رویکرد توصیفی- تحلیلی به دنبال پاسخ به این سوال است که ارتش پاکستان چگونه بر راهبرد های سیاست خارجی این کشور تاثیرگذار بوده است؟ در پاسخ به سوال مذکور این فرضیه مطرح شده است که «ارتش پاکستان با کنترل سه راهبرد اصلی سیاست خارجی یعنی ضرورت موازنه سازی داخلی و خارجی در برابر هند، مساله دیوراند و ضرورت عدم شکل گیری دولت قوی در افغانستان و مبارزه با تروریسم توانسته است جایگاه عالی خود در ساخت سیاسی این کشور را حفظ نموده و به بازیگر اصلی در سیاستگذاری خارجی تبدیل شود». گردآوری منابع به صورت کتابخانه ای و استفاده از مجلات تخصصی و سایت های معتبر اینترنتی بوده است.کلید واژگان: پاکستان, ارتش, پراتوریانیسم, کشمیر, دیوراند, تروریسم, افغانستان}Today, the influence and interference of the Pakistani military in politics has become a normal process. During the 75-year history of this country, no government has been able to complete its five-year term. This indicates the high position of the military in the political structure of this country. The purpose of this article is to investigate the influence of the military on Pakistan's foreign policy strategies. (Target) On this basis, this research by using a qualitative method and a descriptive analytical approach, seeks to answer the question of how the Pakistani army has influenced the foreign policy strategies of the country? The hypothesis of the article is that “By controlling the three main strategies of foreign policy, i.e. the necessity of internal and external balancing against India, the Durand problem and the necessity of not forming a strong government in Afghanistan and the fight against terrorism, the Pakistani army has been able to maintain its high position in the political structure of this country and become a key actor in Pakistan's foreign policy.” The collection of sources has been in the form of a library and the use of specialized magazines and reliable internet sites.Keywords: Pakistan, army, Praetorianism, Kashmir, Durand, Terrorism, Afghanistan}
-
با خروج نیروهای نظامی آمریکایی و ایساف از افغانستان در سال 2021 و تصرف قلمرو این کشور توسط نیروهای طالبان، موضوع امنیت مرزهای شرقی دوباره به یکی از دغدغه های اساسی امنیتی برای جمهوری اسلامی تبدیل شده است. افغانستان و پاکستان با حدود دو هزار کیلومتر مرز مشترک با ایران، اختلافات مرزی شدیدی با یکدیگر دارند. با بازگشت طالبان به قدرت در سال 2021، روابط آن ها پیچیده تر شده و تبعات عمیقی بر امنیت ملی جمهوری اسلامی خواهد داشت. سوال اصلی مقاله این است که «ریشه اختلافات پاکستان و افغانستان چیست و چگونه بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران تاثیرگذار بوده است؟» فرضیه مقاله نیز این گونه صورت بندی شده است: «ریشه اصلی اختلافات پاکستان و افغانستان، مرز دیوراند است. چون افغانستان این خط مرزی را به رسمیت نشناخته ، لذا، پاکستان همواره به دنبال ناکامی دولت مرکزی افغانستان بوده است. این وضعیت زمینه ساز فعالیت گروه های تروریستی چون داعش، افزایش تولید مواد مخدر، تداوم آوراگی افغان ها، مداخله خارجی و استقرار طالبان به عنوان رقیب ایدیولوژیک جمهوری اسلامی شده؛ که هر کدام تهدیدی علیه امنیت ملی ایران است». یافته های مقاله نشان می دهد راهبرد پاکستان در افغانستان، موجب ایجاد دولت وابسته، ضعیف و ناکام در این کشور شده است. نتیجه آن، فراهم شدن بسترهای ضد امنیتی برای جمهوری اسلامی ایران است. داده های مقاله از طریق منابع کتابخانه ای، مجلات و سایت های تخصصی اینترنتی گردآوری و با رویکرد تحلیل کیفی پردازش شده است.کلید واژگان: افغانستان, پاکستان, اشباع سرزمینی, دیوراند, امنیت ملی ایران, طالبان}With the withdrawal of American and ISAF military forces from Afghanistan in 2021 and the occupation of this country's territory by Taliban forces, the security of the eastern borders has once again become one of the primary security concerns for the Islamic Republic. Afghanistan and Pakistan share a border with Iran that spans about 2,000 kilometers and have significant border disputes between them. With the return of the Taliban to power in 2021, their relations will become more complicated, leading to profound consequences for the national security of the Islamic Republic. The main question of the article is "What is the root of the differences between Pakistan and Afghanistan, and how has it affected the national security of the Islamic Republic of Iran?" The hypothesis of the article is formulated as follows: "The main root of the differences between Pakistan and Afghanistan is the Durand border." Because Afghanistan has not recognized this border line, Pakistan has always sought the failure of the central government of Afghanistan. This situation has become the basis for the activities of terrorist groups such as ISIS, the increase in drug production, the continued displacement of Afghans, foreign intervention, and the establishment of the Taliban as an ideological rival of the Islamic Republic. Each of these is a threat to Iran's national security. The findings of the article indicate that Pakistan's strategy in Afghanistan has resulted in the establishment of a dependent, weak, and failed government in the country. The outcome is the development of anti-security platforms for the Islamic Republic of Iran. The data for the article was collected from library resources, magazines, and specialized internet sites, and analyzed using a qualitative approach.Keywords: afghanistan, Pakistan, Territorial Disputes, Durand Line, Iran's National Security, Taliban}
-
با ظهور ویروس کووید-19 در سال2019، سیاست بین الملل به عرصه تو امان رقابت و همکاری میان قدرت های بزرگ پیرامون چگونگی مواجه با این ویروس تبدیل شد. دراین راستا، یکی از مهم ترین عرصه های رقابت، تلاش برای نفوذ نرم و اعتباربخشی به جلوه بین المللی کشورها از طریق کمک ها و مشاوره های بهداشتی در ارتباط با کنترل این ویروس بوده است. چین به عنوان کشوری که منشا اصلی ویروس کرونا بوده است، تلاش کرد برای ترمیم چهره بین المللی خود و کاستن از فشار روانی جهانی، توسعه دیپلماسی بهداشتی خود را از طریق توزیع جهانی واکسن و ارایه کمک ها و مشاوره های بهداشتی در دستور کار سیاست خارجی قرار دهد. بر این اساس، سوال اصلی مقاله این است که دیپلماسی بهداشتی چین در مبارزه جهانی با ویروس کرونا، چگونه بر توسعه قدرت نرم این کشور تاثیر گذار بوده است؟ در پاسخ به سوال مذکور، فرضیه مقاله این است که « توسعه دیپلماسی بهداشتی چین در قالب توزیع واکسن، ارایه مشاوره ها و اعطای کمک های بهداشتی به کشورهای جهان سوم برای مقابله با ویروس کرونا، به عنوان ابزاری برای نفوذ ژیوپلیتیک، توسعه قدرت نرم در فضای پسا کرونا و ارایه یک چهره خیرخواهانه از این کشور بوده است». مقاله حاضر با رویکرد توصیفی و تحلیلی نگاشته شده و شیوه گردآوری داده ها به صورت کتابخانه ای، استفاده از مجلات تخصصی و سایت های معتبر اینترنتی بوده است.کلید واژگان: چین, ویروس کرونا, واکسن, قدرت نرم, دیپلماسی بهداشتی}With the emergence of the Covid-19 virus in 2019, international politics became an arena of competition and cooperation between great powers on how to deal with this virus. In this regard, one of the most important areas of competition between the great powers has been the attempt to gain soft influence and accreditation to its international face through health assistance and consultation in connection with the control of this virus. As the country that was the main source of the corona virus,China tried to restore its international image and reduce the global psychological pressure by putting the development of its health diplomacy on the foreign policy agenda through the global distribution of the vaccine and the provision of health assistance and advice to different countries. On this basis, the main question of the article is, how has China's health diplomacy in the global fight against the corona virus affected the development of this country's soft power? In response to the mentioned question, the hypothesis of the article is that "the development of China's health diplomacy in the form of distributing vaccines, providing advice and providing health aid to third world countries to deal with the corona virus, has been a tool for geopolitical influence, the development of soft power in the post-corona environment and presenting a benevolent image of this country."The present article has been written with a descriptive and analytical approach and the method of data collection has been library, the use of specialized magazines and reputable Internet sites.Keywords: China, corona virus, vaccine, Soft Power, health diplomacy}
-
امروزه منطقه ایندو-پاسیفیک به عرصه قدرت نمایی ایالات متحده و چین به ویژه بعد از خروج آمریکا از افغانستان تبدیل شده است. ادراک تصمیم گیرندگان آمریکایی این است که تداوم خیزش چین می تواند تهدید مستقیمی را در بلندمدت در برابر موقعیت هژمونیک این کشور ایجاد نماید. امضای پیمان آکوس بین سه کشور آمریکا، بریتانیا و استرالیا که برای اولین بار به یک کشور غیرهسته ای اجازه داشتن زیردریایی هسته ای می دهد، گویای راهبرد «بازداردگی چند جانبه» آمریکا در برابر تهدید چین است. مقاله حاضر تلاش دارد با توجه به رسمیت شناختن آشکار آکوس به عنوان یک «توافق نامه امنیتی»، جایگاه و ضرورت استراتژیک آن را در راهبرد امنیتی آمریکا مورد مطالعه قرار دهد و در عین حال اهمیت این توافق را برای بریتانیا و استرالیا توضیح دهد. این مقاله به روش کیفی مبتنی بر تحلیل توصیفی به دنبال پاسخ به این سوال اصلی است که توافق نامه آکوس چه جایگاهی در راهبرد امنیتی ایالات متحده دارد؟ فرضیه مقاله این است که «توافق نامه آکوس با احاله بخشی از مسیولیت مهار چین به بریتانیا و ایجاد زمینه برای موازنه گری مستقیم استرالیا، در چارچوب راهبرد کلان موازنه گری از دور ایالات متحده در قبال چین تعریف می گردد». شیوه جمع آوری داده ها به صورت کتابخانه ای، استفاده از مجلات تخصصی و سایت های معتبر اینترنتی بوده است.
کلید واژگان: آکوس, موازنه از راه دور, چین, ایالات متحده, استرالیا} -
دولت جو بایدن در تداوم راهبرد اوباما و ترامپ، خروج آمریکا از افغانستان را یکی از اولویت های سیاست خارجی خود می دانست و به سرعت تا سپتامبر 2021، نظامیان این کشور را از افغانستان خارج کرد. هدف این مقاله بررسی راهبرد جهانی آمریکا در خروج از افغانستان و چرخش استراتژیک به شرق آسیا است. این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی به این پرسش پاسخ می دهد که چرا آمریکا بعد از تحمل هزینه های کلان مالی و نظامی، به حضور نظامی بیست ساله خود در افغانستان پایان داد؟ در پاسخ به سوال مذکور، این فرضیه مطرح شده است که «خیزش قدرتمند اقتصادی و نظامی چین در سایه احاله مسیولیت امنیت جهانی به آمریکا، تهدید بی سابقه ای را علیه هژمونی متصور جهانی آمریکا و نظم بین المللی مطلوب این کشور مطرح کرده است. بنابراین، از نظر تصمیم گیرندگان آمریکایی خروج نیروهای نظامی این کشور از افغانستان فرصتی استراتژیک برای روی آوردن به شرق آسیا و ایجاد ایتلاف جدیدی در منطقه آسیا و اقیانوسیه به منظور کنترل تهدید چین می باشد». مهمترین یافته تحقیق این است که آمریکا برای حفظ موقعیت هژمونیک خود در برابر تهدید چین، تلاش می کند با تقسیم بار عظیم مسیولیت امنیت جهانی بین شرکایش، راهبرد هژمونی اجباری را با تمرکز بر شرق آسیا در پیش بگیرد. شیوه جمع آوری داده ها به صورت کتابخانه ای و استفاده از مجلات تخصصی و منابع معتبر اینترنتی بوده است.کلید واژگان: افغانستان, چین, ایالات متحده, خروج نظامی, _ هژمونی اجباری}Following Obama and Trump̕s strategy, Biden̕s government considered the withdrawal of America from Afghanistan as one of the priorities of its foreign policy and it quickly withdrew the country military forces from Afghanistan by September 2021. The purpose of this article is to examine the global strategy of America in leaving Afghanistan and the strategic turning to East Asia. This article answers the question with a descriptive-analytical method; why did America end its twenty-year military presence in Afghanistan after bearing huge financial and military costs? In response to the mentioned question, this hypothesis has been proposed that »powerful economic and military rise of China in the shadow of transferring the responsibility of global security to the United States has raised an unprecedented threat against the perceived global hegemony of the United States and the desirable international order of this country; Therefore, according to American decision-makers, the withdrawal of this country's military forces from Afghanistan is a strategic opportunity to turn to East Asia and create a new alliance in the Asia-Pacific region in order to control the threat of China«. The main finding of the research is that, in order to maintain its hegemonic position against the threat of China, the United States has put a strategy of coercive hegemony in its international agenda, with a focus on East Asia, by dividing the huge burden of responsibility for global security among its allies. The method of data collection is archive-based research using specialized magazines and reliable internet sources.Keywords: Afghanistan, China, United States, military withdrawal, Coercive hegemony}
-
فصلنامه مجلس و راهبرد، پیاپی 113 (بهار 1402)، صص 139 -174شیوع ویروس کووید-19 و انتشار سریع آن در عرصه جهانی، همه معادلات سیاسی، اقتصادی و امنیتی جهان را در مدت زمان کوتاهی به هم ریخت. سرعت همه گیری و کشندگی این ویروس جهانی به حدی بوده است که حتی کشوهای توسعه یافته نیز نتوانستند خود را از گزند آسیب های انسانی، اقتصادی و سیاسی دور نگه دارند. امروزه بعد از دو سال از زمان شیوع این ویروس، هنوز چگونگی کنترل و مواجه با آن در صدر اولویت های تصمیم گیری کشورهای دنیا قرار دارد. شیوع سریع این ویروس که با افزایش تعداد مرگ و میرها همراه بود، دولت ها را وادار به اتخاذ اقدامات فوری و اضطراری جهت کنترل آن کرد و مجددا مقوله امنیت انسانی، به طور جدی در کانون توجه سیاستمداران و تحلیلگران سیاسی قرار گرفت. امنیت بهداشت زیربنای مفهوم امنیت انسانی به طور خاص و امنیت مشترک به طور عام است، چرا که ثبات و امنیت بین المللی بدون تضمین امنیت بهداشت و سلامت قابل تصور نیست. بدون شک شیوع ویروس کرونا با برجسته کردن مفهوم امنیت انسانی، نقش غیرقابل انکاری در تعدیل نگاه سنتی دولت - محور و سخت افزاری به مفهوم امنیت داشته است. این ویروس، خوانش جدید از مفهوم امنیت مشترک را در مطالعات امنیتی اجتناب ناپذیر کرد و همکاری و هم اندیشی بین المللی را برای کنترل این ویروس در چارچوب دیپلماسی جهانی بهداشت گسترش داد. این مقاله با استفاده از روش توصیفی - تحلیلی و در چارچوب مفهوم امنیت انسانی در پی پاسخ به این سوال اصلی است که شیوع ویروس کووید-19 چگونه بر گسترش دیپلماسی جهانی بهداشت تاثیرگذار بوده است؟ فرضیه مقاله این است «ویروس کرونا نگاه خودیارانه به مفهوم امنیت را به چالش کشیده و لزوم حرکت به سوی امنیت مشترک بر پایه همکاری های بین المللی را اجتناب ناپذیر کرده است. بر این اساس توسعه دیپلماسی جهانی بهداشت یک ضرورت استراتژیک برای کنترل همه گیری های جهانی است». جمع آوری داده ها برای تحقیق حاضر به صورت کتابخانه ای، مجلات تخصصی و سایت های معتبر اینترنتی بوده است.کلید واژگان: کووید - 19 (ویروس کرونا), امنیت, امنیت مشترک, امنیت بهداشتی, دیپلماسی جهانی بهداشت, سیاست خارجی, قدرت نرم}Majlis and Rahbord, Volume:30 Issue: 113, 2023, PP 139 -174The outbreak of Covid-19 and its rapid spread on the world stage shattered all the political, economic, and global security equations quickly. The epidemy and death rate of this global virus has been so rapid that even the developed countries could not escape the damage of its human, economic, and political damage. At the moment, almost two years after the outbreak, controlling and dealing with it, is still at the top of the decision-making priorities of countries throughout the world. The rapid spread of the virus, accompanied by an unprecedented increase in death tolls, forced governments to take immediate and urgent action to control it, another time issue of human security came to the attention of politicians and political analysts.Health security is the foundation of human security in particular and common security in general because international stability and security are inconceivable without guaranteeing health security.Undoubtedly, the coronavirus outbreak has played an irrefutable role in modifying the traditional state-centric and hardware-based view of security. The virus made a new look at the concept of common security inevitable security studies and expanded international cooperation and collaboration to control the virus within the framework of global health diplomacy. Deploying a descriptive-analytical method in the framework of the human security concept, this article seeks to answer the main question: How has the outbreak of Covid-19 affected the development of global health diplomacy? The hypothesis is that "The coronavirus has challenged the self-aiding view of the concept of security and has made a requirement of moving towards common security based on international cooperation inevitable. Consequently, developing global health diplomacy is a strategic requirement for controlling global epidemics. Data was collected through library studies, specialized journals, and reputable Internet sites.Keywords: Covid-19 (Coronavirus), security, Common Security, Health Security, Global Health Diplomacy, Foreign Policy, Soft power}
-
در روابط بین الملل، وجود منافع مشترک در حوزه های مختلف، زمینه همکاری بین کشورها را فراهم می کند و رشد این همکاری ها در طول زمان منجر به وابستگی متقابل می شود. بسط همکاری ها به حوزه های مختلف و کنار رفتن سلسله مراتب در موضوعات همکاری، می تواند سبب گذار به وابستگی متقابل پیچیده شود. هدف این مقاله بررسی روابط هند و ایالات متحده در چارچوب وابستگی متقابل پیچیده است. بعد از جنگ سرد، هند و ایالات متحده روابط رو به رشدی را به سمت وابستگی متقابل تجربه نموده و به طور خاص بعد از توافق اتمی سال 2005، دو کشور به سوی نوعی وابستگی متقابل پیچیده حرکت کرده اند. پژوهش حاضر به دنبال پاسخ گویی به این پرسش است که آیا می توان از نظریه وابستگی متقابل پیچیده برای تبیین روابط هند و ایالات متحده پس از جنگ سرد بویژه از زمان توافق هسته ای غیر نظامی (2005) با هند، استفاده کرد؟ فرضیه مقاله این است که با توجه به وجود سه ویژگی کانال های ارتباطی متعدد بین دو کشور، کاهش نقش نیروی نظامی و عدم وجود سلسله مراتب مشخص در روابط دو کشور، نظریه وابستگی متقابل پیچیده از قابلیت بیشتری برای توضیح روابط هند و آمریکا بعد از توافق اتمی سال 2005، برخوردار است». یافته مقاله این است که با توجه به تعمیق و تنوع روابط هند و ایالات متحده، روابط آن ها از مرحله وابستگی متقابل عبور کرده و وارد مرحله وابستگی متقابل پیچیده شده است. این مقاله با روش توصیفی و تببینی نگاشته شده و شیوه گردآوری داده ها به صورت کتابخانه ای، استفاده از مجلات تخصصی و سایت های معتبر اینترنتی بوده است.
کلید واژگان: وابستگی متقابل پیچیده, ایالات متحده, هند, چین} -
خیزش مجدد گفتمان راستافراطی، یکی از مهمترین چالش هایی است که امروزه کشورهای اروپایی با آن مواجه هستند. هدف از پژوهش حاضر مطالعه تاثیر خیزش مجدد گفتمان راست افراطی بر زندگی اجتماعی مسلمانان اروپا می باشد. پرسش اصلی مقاله این است که «خیزش مجدد گفتمان راستافراطی در اروپا، چه چالش هایی را می تواند فراروی مسلمانان اروپا قرار دهد؟»(مسیله) در پاسخ به پرسش مذکور، این فرضیه ارایه شده است:« خیزش مجدد گفتمان راست افراطی با مفصل بندی دال مرکزی ناسیونالیسم نژادی و غیریت سازی (بیگانه ستیزی)نسبت به مسلمانان، زمینه های امنیتی شدن اسلام و محدویت حقوق سیاسی و اجتماعی مسلمانان اروپا را فراهم می آورد.» در این مقاله از روش کیفی(توصیفی-تحلیلی) بویژه از روش تحلیلی گفتمان استفاده شده است. (روش) شیوه جمع آوری داده ها به صورت کتابخانه ای و استفاده از مجلات تخصصی و سایتهای معتبر اینترنتی بوده است. یافته اصلی پژوهش این است که بازخیز احزاب راستافراطی بویژه در دهه اخیر، منجر به گسترش تعارضات و تشدید روند محدودسازی مسلمانان از حقوق اجتماعی خود در اروپا شده است. این شرایط می تواند با تعمیق همبستگی مذهبی، زمینه بیداری مسلمانان و تحریک حس هویت طلبی آنها را در برابر ساختار نابرابر اجتماعی فراهم آورد. (یافته ها)
کلید واژگان: گفتمان راست افراطی, ناسیونالیسم نژادی, پوپولیسم, مسلمانان, هویت}The resurgence of far-right discourse is one of the most important challenges facing European countries today. The aim of the present article is to study the impact of the resurgence of right-wing discourse on the social life of European Muslims. The main question of the article is that “What challenges can the resurgence of far-right discourse in Europe pose to Muslims in Europe?”(Issue) In response to this question, the hypothesis is that “the resurgence of far-right discourse by articulating the central sign of racial nationalism and xenophobia towards Muslims provides the grounds for the securitization of Islam and the restriction of the political and social rights of European Muslims.” In this article, the qualitative method (descriptive-analytical), especially the analytical method of discourse has been used.(Method) The method of data collection has been library and the use of specialized magazines and reputable Internet sites. The main finding of the study is that the resurgence of far-right parties, especially in the last decade, has led to the spread of conflict and the intensification of restricting Muslims from their social rights in Europe. These conditions can deepen religious solidarity, awaken Muslims and stimulate their sense of identity in the face of unequal social structure.(findings)
Keywords: Radical right discourse, racial nationalism, populism, Muslims, identity} -
هدف این پژوهش، بررسی تاثیر وضعیت آشوبزدهی فعلی لیبی بر بازگشت داعش به این کشور است. روش پژوهش، توصیفی- تحلیلی است. نتایج نشان میدهند که بحران سیاسی و چالش امنیتی حادثشده در لیبی از سه سطح فرهنگی- اجتماعی، اقتصادی- سیاسی و نیز ژیوپولیتیکی نشات میگیرد. در سطح فرهنگی- اجتماعی عنصر و شاهکلید «قبیلهمحوری»، در سطح اقتصادی- سیاسی عنصر «نفت»، در سطح سیاسی «خلاء قدرت داخلی» و در سطح ژیوپلیتیکی «رقابت قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای» حایز اهمیت هستند. خشونتهای داخلی بین هویتهای متعارض نهتنها مانع شکلگیری اقتدار مدنی فراگیر بوده، بلکه فضا را برای مداخلات قدرتهای خارجی از طریق پشتیبانی از هر یک از هویتهای درگیر را فراهم کرده است. بحران داخلی لیبی، راهحل نظامی ندارد و مذاکره با هدف بهتعادلرساندن گروههای درگیر، تنها راهحل قابل تصور برای پایان این بحران است. درغیراینصورت گروهایی همچون داعش، امکان و انگیزهی بسیار بالایی برای کنشگری در لیبی دارند.
کلید واژگان: داعش, لیبی, جنگ های داخلی, بحران سیاسی}Political Science, Volume:23 Issue: 3, 2020, PP 125 -148The purpose of this study is to investigate the impact of the current turmoil in Libya on the return of ISIS to the country. The research method is descriptive-analytical. The results show that the political crisis and security challenge in Libya originate from three levels: socio-cultural, economic-political and geopolitical. At the socio-cultural level the variable of "tribal-centered", at the economic level the variable of "oil", at the political level the "vacuum of internal power" and at the geopolitical level the "competition of regional and extra-regional powers”, should be taken into consideration. Internal violence between conflicting identities not only hinders the formation of inclusive civil authority, but also provides space for foreign powers to intervene by supporting each of the identities involved. Libya's internal crisis has no military solution, and negotiations aiming to create a balance between the groups involved are the only viable solution to end the crisis. Otherwise, groups like ISIS have a very high potential and motivation to act in Libya.
Keywords: ISIS, Libya, Civil War, Political Conflict} -
درمیان مدل های مختلف تصمیم گیری، مدل بازیگر عقلایی که مبتنی بر منطق هزینه-فایده است، چارچوب مناسبی را برای درک بهتر رفتار های سیاست خارجی ترامپ فراهم می کند که می تواند مورد توجه تصمیم گیرندگان کشور قرر گیرد. پیش فرض اصلی مدل بازیگر عقلایی، انسان اقتصادی با مشخصه بنیادین عقلانیت است که تلاش می کند با تبعیت از منطق هزینه - فایده، مطلوب ترین راه را در رسیدن به هدف بر گزیند. سوال اصلی پژوهش این است که «چگونه می-توان سیاست خارجی دونالد ترامپ در خروج از موافقت نامه های بین المللی و نوع رویکرد وی نسبت به مساله امنیت بین الملل را در یک چارچوب تیوریک تحلیل نمود ؟» در پاسخ به سوال مذکور، این فرضیه ارایه شده است: «رفتار های سیاست خارجی ترامپ در خروج از موافقت نامه های بین المللی و نوع رویکرد اقتصاد محور وی نسبت به مساله امنیت بین الملل ، بر اساس مدل عقلایی تصمیم گیری و بیشینه سازی سود قابل توضیح است.» در این راستا، طرح شعار «نخست آمریکا» از سوی ترامپ، به خوبی بیانگر فایده گرایی و ناسیونالیسم اقتصادی در سیاست خارجی آمریکا است. این پژوهش با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی و با رویکرد بازیگر عقلایی به مطالعه سیاست خارجی آمریکا پرداخته است. جمع وری داده ها به صورت کتابخانه ای، مجلات علمی و استفاده از سایت های معتبر اینترنتی بوده است.
کلید واژگان: دونالد ترامپ, سیاست خارجی, بازیگر عقلایی, موافقت نامه های بین المللی, فایده گرایی}Among the various decision-making models, the Rational Actor Model, which is based on cost-benefit logic, provides a good framework for better understanding Trump's foreign policy behaviors that can be considered by the country's decision makers. The main premise of the rational model of decision-making is the economically rational human being who tries to choose the most desirable way to achieve the goal by following the cost-benefit logic. The main question of the research is "How can Donald Trump's foreign policy in withdrawing from international agreements and his approach to the issue of international security be analyzed in a theoretical framework?" In response to this question, the hypothesis has been put forward: "Trump's foreign policy behaviors in withdrawing from international agreements and his economy-oriented approach to the issue of international security can be explained based on the rational model of decision-making and profit maximization." In this regard, Trump's “America First” slogan, is a good example of utilitarianism in his foreign policy. This paper applies descriptive-analytical method to explain the American foreign policy from the perspective of the rational actor model. The data collection has been in the form of libraries, scientific journals and the use of reputable Internet sites.
Keywords: Donald Trump, Foreign policy, Rational actor, International agreements, Utilitarianism} -
خروج آمریکا از برجام در روز 13 آبان 97، بار دیگراهمیت این روز تاریخی را برای آمریکایی ها روشن ساخت. روابط ایران با آمریکا نسبت به سایر قدرت های بزرگ، عمرکوتاهی دارد. کودتای 28 مرداد و اشغال سفارت آمریکا در 13 آبان، آغاز و پایان روابط سیاسی واقعی دو کشور را رقم زده اند. در این مقاله اشغال سفارت آمریکا از منظر استثناگرایی مورد تحلیل قرار گرفته است. سوال اصلی مقاله این است که اشغال سفارت آمریکا در تهران در 13 آبان 1358 با استثناگرایی آمریکایی ها چه نسبتی دارد؟ در پاسخ به سوال مذکور، این فرضیه ارائه شده است: «مهم ترین مولفه فرهنگ استراتژیک امریکا، تصور استثنایی بودن این کشور است. اشغال سفارت آمریکا، موجب تحقیر این کشور در نظام بین الملل شد و تصور استثنایی بودن این کشور را به چالش کشید. از اینرو پس از آین حادثه، ایالات متحده در تقابل با ایران، همواره به دنبال حقارت زدایی و جبران این حس شرم بوده است». فرضیه مذکور از چارچوب نظری «ژئوپلتیک احساس» استخراج شده و بر اساس خوانش خاطرات متعدد مقامات سیاسی و گروگانهای آمریکایی و به شیوه توصیفی- تحلیلی پردازش شده است. این مقاله با مفروض گرفتن از بین رفتن منافع استراتژیک آمریکا در اثرسقوط رژیم پهلوی، استثناگرایی آمریکایی را یکی از دلایل عمده رفتارهای استراتژیک این کشور در قبال جمهوری اسلامی ایران طی 40 سال اخیر تلقی کرده است.
کلید واژگان: استثناگرایی, سفارت آمریکا, انقلاب اسلامی, ژئوپلتیک احساس}Iran's relations to the US has got a shorter life than other great powers. CIA coup in Iran in 1953 and seizing the US embassy on 1978, has formed the beginning and the end of real political relations of the two countries. This article has analyzed the conquest of this place from a particular aspect. The main question of the article is that, what is the relation of the seizure of American embassy in Tehran, to Americans exeptionalism? The assumption of the article is that: “the most important component of the American strategic culture is the idea that this country is exceptional. With the seizure of US embassy, this country got humiliated, and it challenged the US. Perception of exceptionalism, therefore after the event, the country has always been looking for a way to compensate this feeling of shame.” The mentioned assumption has been extracted from the conceptual framework of “The Geopolitics of Emotion”. The article is based on a descriptive-analytic study and reading numerous memories of political officials and American hostages. With assuming the loss of America's strategic interests due to the fall of the Pahlavi regime, this article has considered the American exeptionalism as one of the major reasons of its strategic behaviors towards the Islamic Republic over the past 40 years.
Keywords: Exceptionalism, American Embassy, Islamic Revolution, Geopolitics of Emotion} -
از زمان سرنگونی قذافی، هیچ دولتی تاکنون نتوانسته است با اقتدار، حاکمیت واحدی را در لیبی ایجاد کند. لذا امروزه، لیبی دارای دو دولت مستقل است؛ «دولت وحدت ملی» که توسط سازمان ملل پشتیبانی می شود و«دولت موقت» که توسط پارلمان طبرق حامی ژنرال «خلیفه حفتر» در شهر البیضا در شرق این کشور تشکیل شده است. در فضای پساقذافی امید می رفت که حکومت جدید بتواند لیبی را به سمت مردم سالاری هدایت کند؛ اما در مقام عمل، تقسیم حاکمیت و تعارضات شدید سیاسی میان مدعیان قدرت، بحران اقتدار و ناامنی های ناشی از خشونت کنشگران قبیله ای و نیروهای سلفی، سبب شده است تا دولت پساقذافی عملا حائز عنوان دولت ورشکسته شود. امروزه، با شدت گرفتن درگیری های میدانی میان گرو ه های مختلف سیاسی از جمله بین خلیفه حفتر و دولت وفاق ملی در طرابلس، امکان دولت سازی در این کشور، در هاله ای از ابهام قرار گرفته است. پرسش اصلی مقاله این است: «بحران دولت در شرایط سیاسی نوین لیبی چه تاثیری بر امنیت کشورهای اروپایی دارد؟» فرضیه مقاله این است که «گسترش جنگ داخلی و هرج ومرج در دوران پسا فذافی، موجب شده است تا لیبی به عنوان یک دولت ورشکسته ، به پایگاهی برای مهاجرت گروه های ترورستی و قاچاق انسان به اروپا تبدیل شود.»کلید واژگان: مهاجرت, لیبی, امنیت, اتحادیه اروپا, تروریسم بین الملل}Since the fall of Qaddafi, no government has ever able to establish a unified sovereignty in Libya. So today, Libya has two independent states: the National Unity Government which is being supported by the United Nations and the interim government formed by the parliament of Tobruk, a supporter of the general, Khalifa Haftar in al-Bayda. In the post-Gaddafi era, it was hoped that the new government could lead Libya toward democracy, but, due to the division of sovereignty and political conflict between the seekers of power, a crisis of authority and insecurities caused by violent tribal activists and Salafists led the post-authoritarian state turned out to be regarded as a failed state. With the intensification of conflicts between various political groups, including Haftar and the National Unity Government in Tripoli, the possibility of state-building in this country has been confused. The main question is that "How does the government's crisis in Libya's new political conditions affect the security of European countries?" The hypothesis of the article is that "the expansion of civil war and chaos during post-Gaddafi era has led Libya, as a failed state, to be a base for the migration of terrorist groups and human trafficking into Europe".Keywords: Immigration, Libya, security, EU, international terrorism}
-
مجتمع نظامی صنعتی یکی از مهم ترین لابی هایی است که نفوذ فوق العاده ای در نظام تصمیم گیری ایالات متحده دارد. این مجموعه ریشه ای دیرین در ساختار سیاسی آمریکا دارد. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی به مطالعه ماهیت و ابعاد مختلف مجتمع نظامی صنعتی پرداخته و نقش آن ها را به عنوان مهم ترین لابی نظامی، در افزایش بودجه نظامی و سیاست نظامیگری آمریکا بررسی کرده است. سوال اصلی مقاله این است که آیا افزایش بودجه نظامی آمریکا و گسترش میدانی «مبارزه با تروریسم» ، صرفا به علت افزایش آسیب پذیری این کشور بر اثر ظهور تروریسم بین الملل بوده است یا عواملی دیگر همچون منافع مجتمع نظامی صنعتی آمریکا در افزایش بودجه نظامی و هدایت این کشور به سمت سیاست های جنگی و بحران آفرینی موثر بوده اند؟ فرضیه مقاله این است که «ظهور تروریسم بین الملل امنیت آمریکا را آسیب پذیرتر کرده است، اما نمی توان افزایش مداوم بودجه نظامی و سیاست های جنگی و امنیتی ایالات متحده را در عرصه بین المللی، صرفا ناشی از ظهور تهدیدات امنیتی جدید دانست، بلکه بخش عمده ای از دلایل سیاست های آمریکا در افزایش بودجه نظامی و بحران آفرینی و مواجهه با تروریسم ناشی از نفوذ مجتمع نظامی صنعتی در لایه های مختلف نظامی امنیتی این کشور است». مهم ترین نتیجه پژوهش این است که مجتمع نظامی صنعتی آمریکا مهم ترین لابی نظامی امنیتی این کشور است و نقش برجسته ای در تصمیم گیری نظامی امنیتی آمریکا دارد.کلید واژگان: مجتمع نظامی-صنعتی, تروریسم بین الملل, بحران, دلار, آمریکا}The military - industrial complex (MIC) is one of the powerful lobbies in the United States which has a deep root in the country’s political structure. This research tries to study the nature and the various dimensions of the military- industrial complex and to investigate its effects on the increase of the U. S. Military budget and its war- oriented policies based on a descriptive analytical study. The main question of the article is that whether the rise of the U. S. Military budget and its military behaviors are based on the U. S. consideration of security vulnerabilities resulted by emergence of the international terrorism, or other elements such as military industrial complex does affect the US military budget and its war- oriented policies. The hypothesis of the research is that «although the emergence of the international terrorism has increased the U. S. security vulnerabilities, continuing rise of the US. Military budget and its war oriented policies cannot be analyzed necessarily by the rising of the country’s security vulnerabilities, but the great part of the U. S. Policies regarding war on terrorism and military budget are influenced by the interests of military - industrial complex.Keywords: Military-Industrial Complex, International Terrorism, Conflict, Dollar, United States}
-
چکیدهجنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران یکی از مهمترین اتفاقات و از طولانی ترین جنگ های قرن بیستم بود که از سال 1359 شروع شد و تا سال 1367 ادامه پیدا کرد. با شروع جنگ عراق علیه ایران، شورای امنیت سازمان ملل متحد در واکنش به این جنگ عکس العمل های مختلفی داشت و چندین قطعنامه از سوی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای خاتمه دادن به جنگ و دعوت طرفین به صلح صادر شد. قطعنامه های صادر شده از سوی شورای امنیت به دلیل برآورده نکردن خواسته های جمهوری اسلامی ایران ازجمله معرفی متجاوز، هربار با عدم پذیرش از سوی ایران مواجه می شد. درنهایت قطعنامه 598 در تیرماه 1366 از سوی شورای امنیت صادر شد. این قطعنامه دارای تفاوت هایی با سایر قطعنامه های صادر شده از سوی شورای امنیت دررابطه با جنگ عراق و ایران بود. جمهوری اسلامی ایران پس از یک سال موضع نه رد و نه قبول قطعنامه، موافقت خود را با پذیرش آن اعلام داشت و جنگ را خاتمه یافته تلقی نمود. جمهوری اسلامی ایران در سال های پایانی جنگ وضعیت اقتصادی چندان مناسبی نداشت. وضعیت بد اقتصادی به شدت سیاست های اقتصادی دولت را تحت تاثیر مخرب خود قرار داده بود. زیرساخت های اقتصادی به شدت چار آسیب و ضعف شده بودند. دولت جمهوری اسلامی ایران در تامین و مدیریت هزینه های جنگ و سایر هزینه های مربوط به سطح کشور و زندگی مردم دچار مشکل شده بود. وضعیت اقتصادی ایران سیاست نظامی کشور را نیز به شدت تحت تاثیر قرار داده بود. این مقاله ضمن اشاره به شرایط اقتصادی ایران در هشت سال دفاع مقدس و با تاکید بر سه سال پایانی جنگ، در پی پاسخ به این سوال است که مهمترین زمینه های اقتصاد سیاسی پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران چه بود؟ فرضیه مقاله این است که چالش های اقتصاد سیاسی فراروی دولت ایران مهمترین دلایل پذیرش قطعنامه 598 بوده است.
کلید واژگان: جنگ, ایران, عراق, اقتصادسیاسی, قطعنامه 598, نظریه تصمیم گیری و شاخص های اقتصادی}AbstractImposed Iraq War against Islamic Republic of Iran was one of the most important happenings and the longest war of the twentieth century started from 1359 and continued until 1367. With the start of the Iraq war against Iran, The United Nations Security Council had different reactions to respond this war. Several Resolutions by the UN Security Council were issued to end the war and invite the parties to peace. The issued Resolutions by the Security Council for failure to meet the demands of the Islamic Republic of Iran, including the introduction of the aggressor, were confronted by Iran's refusal to accept every time. Eventually, Resolution of 598 was issued by the Security Council in July 1366. This statement is different from other Resolutions issued by the Security Council regarding the Iraq war and Iran. After one year, Islamic Republic of Iran with no reject or accept the Resolution, agreed to accept it, and ended the war. Islamic Republic of Iran did not have proper economic situation in final years of war. Government’s economic policies were seriously influenced by bad economic situation. Economic infrastructures were severely damaged and weak. The government of Islamic Republic of Iran was in difficulty in providing and managing the costs of war and other costs related to the country and lives of people. Iran's economic situation was also heavily influenced by the country's military policy. The present article, while pointing to Iran's economic conditions during eight years of the holy defense and emphasizing the final three years of war, seeks to answer the question of what was the main political context for the adoption of 598 by Iran. The hypothesis of the present article is that the political economy challenges of Iranian government were the main reasons for adoption of Resolution of 598.
Keywords: War, Iran, Iraq, Political Economy, Resolution of 598, Decision Making Theory, Economic Indicators} -
موج جدید مهاجرت به کشورهای اروپایی از زمان شکل گیری جنگ داخلی سوریه آغاز شد. اوج این بحران به اوایل سال 2015 برمی گردد که کشورهای اروپایی شاهد سیل عظیمی از مهاجرین و آوارگان جنگی بوده اند که عمدتا از کشورهای بی ثبات خاورمیانه از جمله سوریه، عراق، افغانستان و لیبی که درگیر جنگ داخلی تروریستی هستند، روانه اروپا شده اند. به گونه ای که می توان گفت همواره یک رابطه مستقیمی بین نابسامانی های سیاسی-امنیتی در آسیا و افریقا و گسترش روند مهاجرت به اروپا وجود داشته است. بحران مهاجرت در اروپا به ویژه از زمان یازده سپتامبر وارد فاز جدیدی شده است و ماهیت بحران از موضوعات اقتصادی و اجتماعی به موضوع امنیتی تغییر پیدا کرده است و این مسئله چالش های متعددی را فراروی دولت های اروپایی قرارداده است. این روند با شکل گیری بحران داعش در سوریه و عراق و موج جدید مهاجرت به اروپا تشدید شده است. بر این اساس، این مقاله تلاش دارد تا نوع رویکرد کشورهای اروپایی به موج جدید مهاجرت را مورد بررسی قراردهد. سئوال اصلی مقاله این است که «چه چالش ها و تهدیداتی فراروی دولت های اروپایی در برخورد با پدیده مهاجرت مسلمانان قراردارد؟» فرضیه مقاله این است که دولت های اروپایی مهاجرت را مهمترین تهدید علیه امنیت اجتماعی و فرهنگی خود تلقی می کنند و این منجر به امنیتی شدن مهاجرت در کشورهای اروپایی شده است.کلید واژگان: مهاجرت, اروپا, تروریسم, هویت, امنیتی شدن}
-
موج جدید مهاجرت به کشورهای اروپایی از زمان شکل گیری جنگ داخلی سوریه آغاز شد. اوج این بحران به اوایل سال 2015 بر می گردد، زمانی که کشورهای اروپایی شاهد سیل عظیمی از مهاجران و آوارگان جنگی بودند که عمدتا از کشورهای بی ثبات خاورمیانه از جمله سوریه، عراق، افغانستان و لیبی که درگیر جنگ داخلی تروریستی بودند، روانه اروپا شدند. به گونه ای که می توان گفت، همواره یک رابطه مستقیم بین نابسامانی های سیاسی- امنیتی در آسیا و آفریقا و گسترش روند مهاجرت به اروپا وجود داشته است. بحران مهاجرت در اروپا به ویژه از زمان یازده سپتامبر، وارد مرحله جدیدی شده است و ماهیت بحران از موضوعات اقتصادی و اجتماعی به موضوع امنیتی تغییر پیدا کرده است که این مسئله چالش های متعددی را پیش روی دولت های اروپایی قرار داده است. این روند با شکل گیری بحران داعش در سوریه و عراق و موج جدید مهاجرت به اروپا تشدید شده است. این مقاله، تلاش دارد تا نوع رویکرد کشورهای اروپایی نسبت به موج جدید مهاجرت مسلمانان را مورد بررسی قرار دهد و به این پرسش پاسخ دهد که کشور های اروپایی در برخورد با موج نوین مهاجرت با چه چالش ها و معضلاتی مواجه هستند؟ و چه چالش ها و تهدیداتی فراروی مهاجران مسلمان در کشورهای اروپایی قرار دارد؟
کلید واژگان: اروپا, امنیت, تروریسم, مهاجرت مسلمانان, هویت} -
The intense rivalry between Saudi Arabia and Iran is more complicated than disagreement over certain interests. The article tries to conceptualize the causes of tensions between the Islamic Republic of Iran and Saudi Arabia in the Middle East. The main question of the article is ‘what are the root causes of the tension between Iran and Saudi Arabia in the Middle East?’ The research hypothesis is ‘the root causes for the tensions between Iran and Saudi Arabia in the Middle East are more on ideational interests than material ones. In fact, different types of ideational resources are the basis for the competing interests of Iran and Saudi Arabia in the very strategic region. Thus, to understand the root causes of confrontational policy between Iran and Saudi Arabia, one should try to understand the key ideational elements of the two countries which affect their foreign policy orientations in the region.Keywords: Constructivism, Identity, Normative, Iran, Saudi Arabia, Middle East}
-
با شروع دولت اصول گرای نهم و تداوم آن در دولت دهم، به نوعی گفتمان تهاجمی نسبت به نظام بین الملل و منافع قدرت های بزرگ در دستورکار سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران قرار گرفت که هدف از آن تغییر وضع موجود در راستای الگوی نوین عدالت-محور بود. در این دوره با جابجایی در اهداف بلند مدت و کوتاه مدت سیاست خارجی، تحقق آرمان های انقلاب و اصلاح نظام مدیریتی جهان در زمره اهداف کوتاه مدت جمهوری اسلامی ایران قرار گرفت و درنتیجه سیاست خارجی ایران به سمت رادیکالیسم هدایت شد. در دولت یازدهم و درچارچوب گفتمان اعتدال، با جابجایی دوباره در اولویت ها و اهداف سیاست خارجی، تحقق آرمان های انقلاب اسلامی در حوزه اهداف بلند مدت سیاست خارجی ، و تامین امنیت و جودی و رفاهی به ترتیب در دستور کار اهداف کوتاه مدت و میان مدت سیاست خارجی ایران قرارگرفت. رویکرد سیاست خارجی دولت یازدهم بر خلاف دولت های نهم و دهم، مبتنی بر پذیرش نسبی نظم موجود بین المللی و تنش زدایی و تعامل با قدرت های بزرگ است. سوال اصلی مقاله این است که چگونه می توان این ناپایداری ها در اولویت های سیاست خارجی را در این دو دوره توضیح داد؟ فرضیه مقاله این است رویکردهای سیاست خارجی ایران در دو دوره اصولگرایی و اعتدال متاثر از ساختارهای متفاوت هنجاری داخلی و بین المللی بوده است. بر این اساس، این مقاله تلاش دارد تا تاثیر فضای هنجاری داخلی و بین المللی را بر ناپایداری و تغییر در رویکرد های سیاست خارجی ایران در دو دوره اصولگرایی و اعتدال مورد بررسی قرار دهد.کلید واژگان: دولت اصول گرا, دولت اعتداال, سیاست خارجی, ناپایداری, فضای هنجاری, هویت}At the beginning of the ninth and tenth Iranian governments, the country adopted an aggressive discourse against the international community and the interests of great powers of the world. During this period of time, the main goal of Iran’s foreign policy was changing the international system on the basis of a justice-oriented approach. Realization of revolutionary ideals and changing the world`s management system was considered as the short -term objective of Iranian foreign policy. Thus, in the Principelist government, Iran`s foreign policy moved towards radicalism. In Iran's "Moderate" government, realization of revolutionary ideals is considered as the long term-aims. On the contrary, security and economic welfare became the short-term objectives of Iran’s foreign policy. Therefore, accepting the status quo relatively, practicing détente policy and renewing relationships with the great powers considered as the main priorities of the moderate government. The main question of this article is that: “How can this instability in the priorities of Iranian foreign policy be decribed?” The assumption of this research is that Iranian foreign policy approaches in the Principelist and moderate governments are affected by different domestic and international normative structures. On this basis, the impacts of domestic and international normative structures on shaping Iranian foreign policy in the both Principelist and Moderate governments have been investigatedKeywords: Principlist Government, Moderate Government, foreign policy, Instability, Normative Structurs, Identity}
-
این مقاله معتقد است که سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از یک سو در سطح داخلی تحت تاثیرگفتمان های انقلاب و از سوی دیگر در سطح بین المللی تحت تاثیر فضای هنجاری صلح امیز یا تهاجمی حاکم بر نظام بین الملل بوده است. از این رو فهم ساختارهای گفتمانی و هنجاری جمهوری اسلامی ایران از یک طرف و فهم ماهیت محیط هنجاری نظام بین الملل از طرف دیگر، لازمه یک تحلیلل مناسب از رفتار های سیاست خارجی ایران بعد از انقلاب اسلامی است. بر اساس سازه انگاری کلی گرا، این مقاله تلاش می کند با بررسی محیط هنجاری در دو سطح ملی و بین المللی، چرایی ثبات و تغییر را در سیاست خارجی ایران توضیح داده و فهم مناسبی از روابط تعارض آمیز و غیر تعارض آمیز ایران و غرب به دست آورد.
کلید واژگان: سازه انگاری کلی گرا, گفتمان انقلاب, هویت, محیط هنجاری صلح آمیز, محیط هنجاری تهاجمی}This article believes that Islamic republic of Iran's foreign policy is influenced by the discourse of revolution in domestic level on one hand and by peaceful or aggressive atmosphere ruling international system on the other hand. Therefore to provide a proper analysis of Islamic republic of Iran's behaviors in its foreign policy after the revolution it is necessary to understand discourse and normative structures of Islamic republic of Iran as well as the nature of international normative atmosphere. Based on generalist constructivism and having studied the normative atmosphere, this article tries to explain steadiness or change in Iran's foreign policy both on national and international levels and provide a proper understanding of conflicting and non-conflicting relations between Iran and west.Keywords: generalist constructivism, discourse of revolution, identity, peaceful normative environment, aggressive normative environment} -
یکی از چهارچوب های تحلیلی مناسب برای توضیح سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، بعد از انقلاب اسلامی، چهارچوب تحلیلی «سازه انگاری کلی گرا» است. بر خلاف سازه انگاری سیستمی و داخلی، سازه انگاری کلی گرا به بررسی تاثیرات هر دو محیط هنجاری «داخلی» و «بین المللی» بر شکل گیری سیاست خارجی دولت ها می پردازد. این مقاله بر آن است که سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، از یک سو، در سطح داخلی تحت تاثیر گفتمان های انقلاب و، از سوی دیگر، در سطح بین المللی تحت تاثیر فضای هنجاری صلح آمیز یا تهاجمی حاکم بر نظام بین الملل بوده است. از این رو، فهم ساختارهای گفتمانی و هنجاری جمهوری اسلامی ایران، از یک طرف، و فهم ماهیت محیط هنجاری نظام بین الملل، از طرف دیگر، لازمه تحلیلی مناسب از رفتار های سیاست خارجی ایران بعد از انقلاب اسلامی است. به عبارتی، رفتارهای سیاست خارجی ایران برایندی از تعامل دو محیط هنجاری داخلی و بین المللی است. بر اساس سازه انگاری کلی گرا، این مقاله تلاش می کند تا چرایی تغییرات تاکتیکی در سیاست خارجی ایران در دوره های مختلف را توضیح دهد و فهم مناسبی از روابط تعارض آمیز و غیرتعارض آمیز ایران و غرب را به دست آورد.
کلید واژگان: سیاست خارجی ایران, سازه انگاری کلی گرا, گفتمان انقلابی, هویت, ساختارهای هنجاری} -
این مقاله تلاش دارد تا با به کارگیری تحلیل گفتمان به عنوان چارچوب تحقیق، سیاست خارجی ایران را مورد بررسی قرار دهد. تحلیل گفتمان در سیاست خارجی بیشتر بر اساس زبان و بیان سیاست گذاران صورت می پذیرد. تحلیل گفتمان علاوه بر گفتگو ها و سخنرانی ها از طریق رفتارهای اجتماعی نیز قابل انجام است. در این مقاله نویسنده به تشریح گفتمان های سیاسی اصلی می پردازد که هویت ایرانی و رفتار سیاست خارجی بعد از انقلاب را تشکیل می دهد. این گفتمان ها باعث ایجاد زبانی انقلابی در سیاست خارجی ایران شده اند و به رفتارهای سیاست خارجی کشور معنا بخشیده اند. فرضیه این مقاله آن است که سیاست خارجی ایران در ابتدا و پیش از شروع گفتگو با جامعه بین الملل گفتمانی انقلابی را به عنوان منبع اصلی تعریف هویت و مصالح خویش برگزیده است. سپس این هویت منتخب (در سطح داخلی) گاهی بر اساس محیط تهاجمی یا غیر تهاجمی در سطح بین الملل شدیدتر یا متعادل تر شده است. مفهوم گفتمان هم در سطح بین الملل و داخلی می تواند به فهم ما از رابطه مقابله ای و غیر مقابله ای میان ایران و کشورهای غربی بعد از انقلاب کمک کند.
کلید واژگان: گفتمان اجتماعی, ساخت گرایی, هویت, بیان سیاست خارجی, محیط تهاجمی و غیر تهاجمی}This article tries to apply discourse analysis, as a research framework, to Iran’s foreign policy. Discourse analysis of foreign policy mostly focuses on language and rhetoric used by policy makers. Discourse analysis is not only related to comments and speeches made by Iranian officials, it also puts to test behavior which takes place in social context.To this end, the author explores main political discourses shaping Iranian identity and foreign policy behavior since the Islamic Revolution. These discourses impose a particular revolutionary language on Iranian foreign policy, and give meanings to the country’s foreign policy behavior. This article assumes Iran’s foreign policy, initially and before starting its interactions with the international community, has been subject to revolutionary discourses as major resource for the country’s definition of its identity and interests. This discourse assumed to be a revolutionary identity: it is occasionally strengthened or moderated due to aggressive or non-aggressive normative environment at the international level. The discursive context at both the domestic and international levels will help us understand confrontational and non-confrontational relations between Iran and the western countries in post revolutionary era.Keywords: Social Discourses, Constructivism, Identity, Articulation Foreign Policy, Aggressive, non, Aggressive Environment}
- این فهرست شامل مطالبی از ایشان است که در سایت مگیران نمایه شده و توسط نویسنده تایید شدهاست.
- مگیران تنها مقالات مجلات ایرانی عضو خود را نمایه میکند. بدیهی است مقالات منتشر شده نگارنده/پژوهشگر در مجلات خارجی، همایشها و مجلاتی که با مگیران همکاری ندارند در این فهرست نیامدهاست.
- اسامی نویسندگان همکار در صورت عضویت در مگیران و تایید مقالات نمایش داده می شود.