دکتر سید حامد رستگار
-
مقدمه
با اینکه تعیین مسائل در دستور کار و شیوه دستورگذاری بر همه مراحل تصمیم گیری و سیاست گذاری از جمله انتخاب راه حل ها و ابزارها و اجرای خط مشی اثر می گذارد، اما نحوه عملکرد بازیگران در سیاست گذاری شهری برای در دستور قرار دادن مسائل و مشکلات در پرده ای از ابهام قرار دارد. مسئله یابی امری هنجاری و ارزشی است، در حالی که رویکرد حل مسئله، با مفروض دانستن مشکل، یک امر فنی به شمار می رود [1]. دیدگاه عینی گرایانه و فنی در خصوص ماهیت مسائل در سیاست گذاری عمومی نمی تواند توضیح دهد که چرا یک واقعیت واحد، اغلب به اشکال متفاوتی توسط ذی نفعان خط مشی و سیاست گذاران و دستورگذاران مختلف تعبیر و تفسیر می شود. غالبا چنین است که از اطلاعات واحد در خصوص یک مشکل، تعاریف و تفاسیر مختلفی ارائه می شود. دستورگذاری به معنای تصمیم گیری در خصوص این است که درباره چه مسائلی تصمیم گرفته شود و چه کسانی تصمیم می گیرند که درباره چه مشکلاتی اتخاذ تصمیم شود؟ تصمیم گیری برای اینکه چه چیزی «مسئله» است مهم تر از تصمیم گیری درباره راه حل مسئله خواهد بود [2]. هدف پژوهش پاسخ به این پرسش است که چگونه یک مسئله این شانس را خواهد داشت که در صحن علنی شورای شهر بررسی شده و برای آن تصمیم گیری شود؟
مواد و روش هاپدیدارشناسی هرمنوتیکی و مشاهده به عنوان هرمنوتیک پدیدارشناختی به عنوان روش در آن پژوهش استفاده شده اند. در حالی که نظریه داده بنیاد ساخت گرا ریشه در پدیدارشناسی هرمنوتیکی دارد، در عین حال برای دستیابی به فهم بهتر پدیده دستورگذاری، ناگزیر هستیم که از هرمنوتیک پدیدارشناختی استفاده کنیم. نظریه داده بنیاد ساخت گرا با جمع آوری داده ها آغاز شد [28] و سپس از کدگذاری اولیه و متمرکز استفاده شد. در این پژوهش از مشاهده و تحلیل متن استفاده شد. حضور در کمیسیون های تخصصی شورای شهر و جلسات شورا به پژوهشگر امکان داد تا در مواجهه نزدیک با ساختاربندی مسائل و مشکلاتی که به صورت احتمالی در دستور کار شورا خواهند بود قرار گیرد. پس علاوه بر تحلیل متن گفت وگوها و پیش نویس لوایح و طرح های پیشنهادی، رفتار بازیگران هم در قالب مشاهده در کمیسیون های مختلف مورد بررسی قرار گرفت. مشاهده آنچه افراد در حین یک کار انجام می دهند غنا و بی آلایشی فراوانی را در اختیار محقق می گذارد که با پرسش از آن ها درباره توصیف آنچه انجام می دهند حاصل نمی شود. در این پژوهش محقق مشاهده کننده محض بوده است و به علت شرایط خاص حضور در کمیسیون ها و لزوم حفظ شرایط واقعی محیط پژوهش، از هرگونه مداخله اجتناب ورزیده است.
یافته هااین پژوهش تفکیک و تمایزی میان دو بازیگر عمده فرایند تعیین دستور کارها (Agenda Setting) در شوراهای شهر را به دست آورد: سیاست گذاران و مجریان. یافته های حاصل از تحقیق نشان داد هر یک از این دو کنشگر حول موضوعات و مسائل متفاوتی نقش خود را در دستورگذاری بازی می کردند، در حالی که در روند تعیین دستور کارها توجه مجریان به الزامات فنی و الزامات اقتصادی معطوف بود، سیاست گذاران برای دستورگذاری الزامات فرهنگی و سیاسی را مهم تر دانسته و توجهی خاص به جامعه هدف داشتند. اولین موضوع مهمی که در عرصه دستورگذاری دیده می شد، تفاوت میان نحوه دستورگذاری مسائل مورد حمایت مجری (شهرداری) و سیاست گذار (شورای شهر) بود. طرح ها و لوایح مورد حمایت شهرداری به صورت متکی بر استدلالات فنی و اقتصادی مطرح می شدند. در موضوعات مرتبط، عملکرد نماینده شهرداری و یا سازمان متبوعه مبتنی بر دفاع از توجیهات اقتصادی و فنی طرح یا لایحه متمرکز می شد و مباحثی همچون جامعه هدف، الزامات فرهنگی یا سیاسی و... از چارچوب های مباحث حتی الامکان خارج می شد. به عکس، بخش بزرگی از جنبه های غیر فنی و اقتصادی مباحث و مناقشات پیرامون مسائلی که قرار بود در دستور کار قرار گیرند توسط بدنه سیاست گذار مطرح می شد و در کانون توجه قرار می گرفت. اسناد بالادستی اثرگذار بر مسئله، طی فرایند دستورگذاری در هر دو گروه مهم قلمداد می شد. نتایج حاصل از مشاهده رفتار بازیگران نیز نشان از تمایز میان این دو بازیگر داشت. استفاده از الگوی IPA به عنوان هسته اصلی تحلیل مشاهدات، مبین نوع رفتار مبتنی بر خصوصیات و توانایی فردی بازیگران بود. بازیگران مختلف هنگام دستورگذاری رفتارهای متفاوتی از خود بروز می دهند که بر اساس آن می توان آن ها را در دسته بندی های مختلفی جای داد. رفتار نمایندگان مجری به رغم تغییر فردی آن ها در کمیسیون های مختلف، تقریبا بدون نوسان و یکنواخت و تابعی از یک الگوی مشخص بود. این افراد در حوزه مسائل مبتنی بر الزامات فنی و یا الزامات اقتصادی غالبا نقش وظیفه پذیر فعال داشتند و به عکس در زمینه مسائل حول الزامات سیاسی و فرهنگی وظیفه پذیر غیرفعال بودند، اما رفتار سیاست گذاران پرنوسان بود و بر حسب دانش و آگاهی و تجربه عضو شورا ممکن بود هر یک از نقش های 4 گانه را بپذیرد. به بیان دیگر، مجریان با در اختیار داشتن دانش فنی و اجرایی رفتاری وظیفه پذیر از خود بروز می دادند که بر حسب موضوع در دستور کار و الزامات مرتبط با آن به وظیفه پذیر فعال یا غیرفعال بدل می شدند. رفتار سیاست گذاران بیشتر جنبه عاطفی اجتماعی داشت که جنبه مثبت یا منفی آن غالبا تحت تاثیر جامعه هدف قرار می گرفت.
نتیجه گیریالگوی غالب دستورگذاری در شورای شهر مشهد ترکیبی از دو رویکرد توجه به محدودیت های دستورگذاری و مناسبات قدرت در بعد دوم است. از یک سو برای تعیین دستور کار صحن شورا، مجریان (نمایندگان شهرداری در کمیسیون ها) به علت دانش تخصصی و تجربه، قدرت تاثیرگذاری بالایی در کمیسیون ها دارند. در کمیسیون ها و دستور کارهایی که متکی بر الزامات فنی و اقتصادی است و یا اسناد بالادستی اثر محسوسی بر آن ها می تواند داشته باشد، مجریان قادر هستند تصمیمات را به عدم تصمیمات (non-decision) تبد یل کرده و مسائل را از دستور کار خارج کنند. عملکرد سیاست گذاران نیز در همین چارچوب قابل تحلیل است. مسائلی که متضمن الزامات اقتصادی و فنی و محدودیت های اسناد بالادستی هستند، در قالب عقلانیت محدود قرار می گیرد و نقش آن ها را در دستورگذاری کاهش می دهد. از سوی دیگر، در دستور کارهای مبتنی بر الزامات فرهنگی و سیاسی و متمرکز بر جامعه هدف، سیاست گذاران با تکیه بر بعد دوم قدرت تصمیمات را به کانون توجه می آورند و یا از آن خارج می کنند. یکی از مهم ترین ویژگی های این الگو، فردگرا بودن آن است. فردگرایی در فرایند دستورگذاری هم به صورت عدم وابستگی سیاسی و گروهی دیده می شد و هم به صورت بی توجهی به مستندات. انتظار می رفت که توجه مجریان به دستور کارهای مبتنی بر مستندات بوده و تمرکز سیاست گذاران بر قضاوت های ارزش محور در فرایند دستورگذاری باشد که الزاما هم راستا با مستندات علمی و فنی نیستند [31]، اما در الگوی موجود چنین پیش فرضی کارایی نداشت و فردگرایی بر تعیین دستور کارها کاملا سایه افکنده بود.
کلید واژگان: دستورگذاری، حکومت محلی، سیاست گذاری، نظریه داده بنیاد ساخت گرا، هرمنوتیکIntroduction :
Although agenda setting deeply influences all other stages of the policy cycle such as tools and solutions choice and policy implementation, it is vague how actors in the urban policy-making process set the agenda. Problem-finding is normative and value-based, but problem-solving is a technical activity that presumes the problem [1]. Objectivist and technical views on the nature of the issues in public policy cannot explain why various policymakers, stakeholders, and agenda-setters interpret a unique reality differently. Various definitions and interpretations are often made around a single information about a problem. Agenda setting is choosing an issue to be decided and who decides to choose those problems to be dealt with. Deciding what will be the problems is even more important than deciding what will be the solutions [2]. This research aims to answer how an issue finds a chance to be put on the table in city council meetings and how solutions are made.
Materials and MethodsHermeneutic phenomenology and observation as Phenomenological hermeneutics are methods that are applied to this research. Constructivist grounded theory is based on hermeneutic phenomenology, while it is inevitable to use phenomenological hermeneutics to a better understanding of agenda setting. Constructivist grounded theory starts with gathering data [28], then initial and focused coding is executed. Observation and text analysis are used here. Attendance in city council commissions and meetings made it possible for us to closely encounter the process of structuring problems that are likely to be set on the agenda. So, the behavior of actors in different commissions is analyzed by observation as well as bills drafts, and proposals. Seeing what people do directly, gives the researcher a great amount of simplicity that cannot be derived from asking them to describe what they do. Here, the researcher is a pure observer and avoids any intervention to preserve the real circumstances of research and concerns about attendance in commissions.
FindingsThis research makes a distinction between two major actors in the agenda-setting process: executives (municipal officers) and policymakers (city council members). Findings show that each of them plays a different role in agenda setting according to various issues. While executives pay attention to technical and economic requirements, cultural and political ones are more important to policymakers. They also focused on target groups. Issues supported by executives are differently set on the agenda from those supported by policymakers. This is the first important feature in the agenda-setting realm. Bills and proposals supported by the municipality are posed by technical and economic argumentation. In respective issues, the municipality or corresponding organization delegate focuses on technical and economic justifications of bills or proposals, debates on target groups, and cultural or political requirements are expelled from debates. In contrast, most of the non-technical and non-economic disputes around issues on the agenda are posed and focused by policymakers. National rules and regulations are important to both executives and policymakers in the agenda-setting process. Results from the actor’s behavior observation show that these two actors are distinct. Using the IPA model as a core of observation analysis, it explains a kind of behavior rooted in individual character and ability of actors. Different actors show different behaviors in the agenda-setting process. This can put them in separate taxonomies. Although executive delegates are not the same individuals in all commissions they show smooth and stable behavior, following a clear and definite pattern. They are actively task-oriented in the scope of issues that are based on technical and economic requirements. In reverse, they are passive task-oriented ones in political and cultural realms. Policymakers’ behavior fluctuates and according to their knowledge and expertise, they might accept each of the 4 roles. In other terms, executives who have technical and practical knowledge show task orientation behavior that might be passive or active due to the issue agenda and its requirements. The behavior of policymakers is more socio-emotional and is influenced by target groups to be positive or negative.
ConclusionThe prevailing agenda-setting model in Mashhad city council is a combination of power relations in the second dimension and agenda-setting barriers approach. On the one hand, executives (municipality delegates) are highly influential in commissions due to their knowledge and experience. In commissions and agendas based on technical and economic requirements or affected clearly by comprehensive and upper-level laws, executives can change decisions to non-decisions and put issues aside from the agenda-setting process. Policymaker’s actions can also be analyzed in this framework. Issues including economic and technical impediments and confined by upper-level laws are placed in a bounded rationality framework and reduce policy maker’s role in agenda setting. On the other hand, according to the second dimension of power, policymakers take issues into consideration that encompass political and cultural requirements and focus on target groups. Individualism is the salient trait of this model. Individualism in agenda setting is presented as both ignoring documents and political independence. It is supposed that executives focus on document-based agendas and policymakers concentrate on value-based judgments through agenda-setting processes that are not in the same direction as technical and scientific documents [31]. However, such a presumption is not functional in this model and individualism casts a shadow on agenda setting.
Keywords: Agenda Setting, Constructivist Grounded Theory, Hermeneutics, Local Government, Policy Making -
مفهوم مسائل بدخیم (در مقابل مسائل رام) طی سالیان اخیر در حوزه های مختلف علوم مورد توجه قرار گرفته است. با این حال کاربرد این مفهوم در بسیاری از اوقات بدون دقت به مشخصه ها و تعاریف زمینه ای و کارکردهای آن بوده و گستردگی استفاده از آن برای انواع مسائل باعث تفرق دیدگاه ها در شناسایی و تعریف مسائل بدخیم (سرکش) شده است. در این مقاله ابتدا خاستگاه ها و ریشه های مسائل بدخیم مورد بررسی قرار می گیرند. تغییر در جریان مسائل عمومی و ایجاد بحران ها در 3 حوزه علوم، دولت و اقتصاد و تلاقی این جریان ها به خلق مفهوم مسئله بدخیم منجر شد. اگرچه معرفی کلاسیک مسائل بدخیم توسط افرادی خارج از عرصه سیاستگذاری انجام گرفت اما این مسائل پیش از آن در سیاستگذاری وجود داشتند و به آنها پرداخته می شد. پذیرش منطق دوگانه رام-بدخیم مورد انتقاد واقع شده و وجود یک طیف از میزان بدخیم بودن مسائل بیشتر مقبول صاحب نظران افتاده است. گونه بندی مسائل به بدخیم و رام بر حسب نظریات وضع کنندگان اصطلاح مسئله بدخیم، تا حد زیادی به انواع دسته بندی های موجود در سیاستگذاری عمومی که مسائل را به بدساختاربندی شده و با ساختاربندی مناسب تقسیم می کند شبیه است. با این حال ترکیبات متغیر و مختلفی از پیچیدگی، عدم قطعیت، تعدد کنش گران و ذینفعان، ابزارها و راه حل ها می تواند انواع متفاوتی از مسائل بدخیم را نمایندگی کند. همزمان انتقادات جدی به مفهوم مسائل بدخیم و کارکردهای احتمالی آن نیز مطرح گردیده که از آن جمله می توان به نقص در تعریف، استفاده نادرست، عدم توجه به بازاندیشی و ناتوانی آن در نفوذ در جریان اصلی در عرصه علم سیاستگذاری اشاره کرد.
کلید واژگان: مسائل بدخیم (سرکش)، سیاستگذاری عمومی، بحران، مسئله عمومی، علوم اجتماعیIn recent years, the concept of wicked problems (in contrast to tame problems) is under scrutiny in different disciplines. However, it is usually applied with no attention to its characteristics, fundamental definitions and functions. Its vast use for different kinds of problems fragments views in definition and identification of this sort of problems. In this article origins and roots of wicked problems are identified first. A change in public problems stream, crisis in scope of science, government and economy and encountering these events creates the notion of wicked problems. Although someone out of the policymaking discipline introduced them, they existed in the realm of policy and were dealt with. Wicked-tame dichotomy rationale criticized and a spectrum of wickedness degree of problems is accepted among scholars. Wicked-tame Taxonomy of problems according to creators of this notion, resembles to existing problem taxonomy in public policy which divide problems to ill structured or well-structured ones. Nevertheless, different and various combination of complexity, uncertainty, amount of players and actors, tools and instruments can represent different kind of wicked problems. Meanwhile concept of wicked problems and its plausible functions receives serious criticisms, such as insufficient definition, wrong application, ignorance of reflexivity and inability to trickle down to public policy main stream.
Keywords: Wicked Problems, Public Policy, Crisis, Public Problem, Social Sciences -
نشریه مدیریت شهری، پیاپی 71 (تابستان 1402)، صص 135 -152
در این پژوهش ابتدا وظایف و تکالیف شهرداری ها بر حسب حاکمیتی یا تصدی گری تفکیک شدند و سپس از میان 25 وظیفه عمده تصدی گری غیر تجاری با کمک تلفیق فرایند تحلیل سلسه مراتبی و تکنیک تاپسیس، 8 اولویت اصلی برای واگذاری احصا شد. برای انجام این کار 8 معیار مختلف تعریف گردیدند که عبارتند از: مقاومت درونی شهرداری برای واگذاری اختیارات و وظایف، ناهماهنگی و عدم ارتباط موثر شورای اجتماعی محلات با شهرداری، عدم انسجام و کارایی داخلی شورای اجتماعی محلات، تعارض و تداخل وظایف با شهرداری، نبود تخصص گرایی در شورای اجتماعی محله، مخالفت بازیگران بیرون از شهرداری، ویژگی های خاص محلات و منع قانونی که برخی از این پارامترها داخلی (مربوط به شوراهای اجتماعی محلات) و برخی بیرونی هستند. با توزیع فرمهای تحلیل سلسله مراتبی و تاپسیس میان روسای شوراهای اجتماعی محلات مشهد و اعضای شورای شهر و کارشناسان شهرداری، مشخص شد که بالاترین اولویت برای واگذاری مربوط به تهیه و ارایه تجارب محله ای است و طراحی و پیشنهاد عرصه ها و پلازاهای عمومی، نظارت بر فعالیت های ورزشی مناطق، مشارکت در تجهیز و نگهداری اماکن و نمادهای فرهنگی، مشارکت در کاهش آسیب های اجتماعی، پیشنهاد و نظارت بر طرح های مبلمان و تجهیزات شهری، پیشنهاد و نظارت بر طرح های بدنه ها و مبادی ورودی شهر و مشارکت در آموزش های شهروندی به ترتیب در رتبه های بعدی قرار دارند.
کلید واژگان: تمرکززدایی، مدیریت محله محور، شورای اجتماعی، محلات، مشهدUrban Management, Volume:22 Issue: 71, 2023, PP 135 -152In this study, municipal task and duties were divided to sovereign and non-profit operational ones. Then, using analytical hierarchy process (AHP) and Topsis technique among those 25 non- commercial tasks, 8 main tasks were determined to be devolved to neighborhood social councils. To do this, 8 parameters were defined: internal resistance of Mashhad municipality body to task devolution, incoordination and ineffectiveness of neighborhood social councils, non-coherence and inefficiency of neighborhood councils, task conflicts, non-professionalism, external actors, neighborhood special features and legal impediments. Some of these parameters are internal (related to neighborhood councils) and some are external. Questionnaires distributed to head of neighborhood councils, city council’s members and municipality employees. It is found that preparing neighborhood experiments has the highest priority. Planning and suggesting urban plazas, supervision of sport activities in municipality regions, participation in maintenance and providing social symbols and places, participation in social harms reduction, supervision and suggesting urban furniture and equipment plans, supervision and suggesting plans for city entrance and walls and participating in civics are the next priorities respectively.
Keywords: Decentralization, neighborhood management, neighborhood social council, Mashhad -
الگوهای متعددی برای تبیین و توصیف دستورگذاری وجود دارد. بر حسب شرایط خاص بومی، این الگوها در بسیاری موارد قادر نیستند تا ساز و کار موجود در حکومتهای محلی در حوزه سیاست گذاری فرهنگی را واکاوی و تشریح کنند. از این رو در پژوهش حاضر تلاش شد تا با استفاده از نظریه داده بنیاد ساختگرا ساز و کار دستورگذاری فرهنگی در شورای شهر مشهد مشخص شود. از این رو کمیسیون فرهنگی به عنوان محلی که دستورکارها معین شده و برای تصمیم گیری به صحن شورا فرستاده می شد، انتخاب گردید. در حین و پس از جمع آوری داده ها عملیات کدگذاری انجام شد و زیر مقولات استخراج شدند. با تلفیق زیرمقولات و مقایسه تطبیقی، مقولات اصلی ساخته گردیده و مفاهیم برساخته شدند. در کمیسیون فرهنگی شورای شهر می توان دو روند اصلی را شناسایی کرد که نحوه دستورگذاری مسایل فرهنگی را مشخص می کنند. متغیرهای درونی شامل محدودیتهای بودجه ای، احتمال تصویب و ماهیت مسئله و متغیرهای بیرونی شامل جایگاه طبقاتی جامعه هدف، بازخورد از رفتار جامعه هدف و ارزیابی گذشته نگر هستند که شانس مسئله فرهنگی برای در دستور کار قرار گرفتن را تعیین می کنند.
کلید واژگان: دستور کار، شورای شهر، فرهنگی -
فصلنامه مدیریت دولتی، پیاپی 40 (زمستان 1398)، صص 557 -580هدف
پژوهش حاضر، جستاری بر نحوه دستورگذاری در شورای شهر مشهد به عنوان نمونه ای از حکومت های محلی در ایران است. این پژوهش درصدد فهم دستورگذاری در حکومت های محلی برای کمک به بهبود آن است.
روشروش مورد استفاده، هرمنوتیک پدیدارشناختی و پدیدارشناسی هرمنوتیک (در قالب نظریه داده بنیاد ساخت گرا) است.
یافته ها:
در این پژوهش، برای دستورگذاری در حکومت های محلی ساختار دوگانه ای تدوین شد که بر هسته ای سخت و پوسته ای نرم متکی است. هسته سخت متشکل از عوامل فردی خط مشی گذار است، در حالی که پوسته نرم بیشتر از عوامل محیطی متاثر است. در پوسته نرم عوامل پسین و پیشین وجود دارند که اثرهای پیش و پس از در دستور قرار گرفتن یک مسئله را هنگام دستورگذاری لحاظ می کنند. عوامل پسین شامل ارزیابی پیش بین، اثرهای زمانی و احتمال تصویب طرح ها و لوایح هستند و عوامل پیشین به بازخوردها، جایگاه جامعه هدف و ماهیت مسئله اشاره دارند.
نتیجه گیری:
دینامیک دستورگذاری در شورای شهر مشهد به عنوان نمونه ای از حکومت های محلی در ایران، تابع الگوهای موجود نیست و نبود سیستم های پشتیبان تصمیم گیری و بازخورد سبب فردی شدن روال دستورگذاری شده است.
کلید واژگان: دستورگذاری، هرمنوتیک، پدیدارشناسیObjectiveThis is an inquiry in agenda setting in Mashhad city council as an example of a local government in Iran. This research is undertaken in order to understand and improve agenda setting in local governments.
MethodsPhenomenological hermeneutics and hermeneutic phenomenology (constructivist grounded theory) are used in this research.
ResultsA dual construct is made for agenda setting in local governments, based on soft periphery and a hard core. The hard inner core constitutes of personal features of policy maker while soft periphery is based on circumstances. There are pre-factors and post factors that embed pre and post effects of an issue when it is set as an agenda. Pre factors include ex-ante evaluation, temporal effects and the likelihood of a bills to pass. Post factors are feedbacks, target population and the issue itself.
ConclusionAgenda settingdynamic in Mashhad city council as a local government differs from existent patterns. Here, the agenda setting process has become individualized due to the lack of a decision support systems and proper feedback.
Keywords: Agenda setting, Hermeneutics, phenomenology -
سیاست های اتخاذ شده برای معافیت و یا پرداخت جریمه دوران غیبت، همواره مناقشات زیادی را برانگیخته است. هدف از پژوهش انجام گرفته، تحلیل سیاستی شکل گیری قانون مربوط به فروش خدمت سربازی یا همان جریمه معافیت می باشد. مدل معرفی شده توسط ویلیام دان یک ابزار مناسب برای تحلیل سیاستی است. تحلیل سیاستی شامل دو فرایند صورت بندی مشکل و حل مشکل می باشد. در این متن، تاکید بر صورت بندی مشکل مربوط به خدمت سربازی است. در این جستار، شکل گیری بند مزبور در بودجه به صورت معکوس تحلیل می شود؛ بدین صورت که بدیلهای سیاستی دیگری در کنار آن مطرح می شوند و سپس برای هر یک جداگانه ذینفعان و مفروضات ترسیم شده و چرایی تصویب آن بررسی می گردد. در نهایت پایش آن انجام گرفته و ارزیابی مقدماتی ارائه می گردد. در انتها ملاحظه خواهد شد که این قانون مبتنی بر مفروضاتی در میان ذینفعان مختلف است که به صورت بندی نامناسب آن انجامیده و مشکل اساسی مرتبط با خدمت وظیفه عمومی را حل نکرده است.کلید واژگان: تحلیل خط مشی، صورت بندی مشکل، پایش، ارزیابی، جریمه مشمولین غایبPolicies for exemption or charging absence period, are disputed. The aim of this research is analyzing exemption fee law in military service. Dunn coins a proper model to policy analysis. This includes problem structuring and problem solving. Here, we focus on structuring military service law as a problem. Its analyzed adversely how this section is made in the budget and different alternatives, stakeholders and assumptions are posed separately. Its also showed why its enacted and finally monitoring and primary evaluation is done. At last, we can see that it is based on some assumptions of stakeholders, makes it ill-structured and the substantive problem of military service is still unsolved.Keywords: Policy analysis, Problem structuring, Monitoring, Evaluation, Iran
-
حکمرانی خوب به عنوان روشی پذیرفته شده در اداره امور عمومی و دولتی، نیازمند وجود شفافیت و پاسخگویی است. حق دسترسی به اطلاعات نیز مفهومی است که پشتوانه اصلی شفافیت به شمار می آید. از این رو پرداختن به این مسئله از دغدغه هایی است که در اکثر کشورهای در حال توسعه به آن توجهی ویژه شده است. در پژوهشی که مقاله پیش رو از آن استخراج شده است به منظور تعیین نگرشها و ذهنیات مدیران شهری، چه در مرحله جمع آوری داده ها و چه در مرحله تجزیه و تحلیلی، از روش های کیفی استفاده شد. بدین ترتیب مصاحبه برای جمع آوری داده ها و تحلیل محتوا (تحلیل ارزیابی) برای تجزیه و تحلیل داده های حاصل از مصاحبه ها انجام گردید. در این پژوهش 6 ایستار اصلی درباره چرایی عدم دسترسی شهروندان به اطلاعات در اختیار نهاد مدیریت شهری مشهد مورد پرسش واقع شد و در کنار مصاحبه ها و تحلیل محتوا و تفسیر، از مقایسه زوجی و مشاهده جهت تطبیق و تدقیق نتایج استفاده شده است. آنچه از انجام پژوهشی حاصل آمد آن بود که از دید مدیران شهری مشهد، شهروندان در عین آن که نیاز به اطلاعات دارند، تلاش چندانی برای به دست آوردن آن انجام نداده اند و وجود هزینه و ناملایمات مانع تقاضای آنها برای اطلاعات شده است. همچنین مسوولین شهری در مشهد نتوانسته اند اندیشه و تفکر و ذهنیت خود را درباره موضوع دسترسی شهروندان به اطلاعات به درستی پیاده کنند و اندیشه آنان در ترتیبات نهاد مدیریت شهری در مشهد نمود عینی نداشته و در عین حال ساز و کارهای قانونی مدونی هم برای نگاهبانی از این حق شهروندان (دسترسی به اطلاعات) وجود ندارد.کلید واژگان: حق دسترسی به اطلاعات، حکمرانی خوب شهری، مشهدGood governance as a well known method in the public administration needs to transparency and responsibility. The right of citizen's accessibility of the information support transparency. Many of developing countries pay attention to this concept. This article adapted from the research that examines urban manager's attitudes about transparency and citizen rights. Research data gathered by interview and analyzed by content analyses method. Inquiries in the interviews are about the six factors affect on the inaccessibility of the information. Results show that from Mashhad's urban manager's viewpoint, citizens need to information but dont take enough action for accessing them because cost and any administrative difficulty. Mashhad's urban managers couldnt execute their informative duties along with citizens and lack of the legal mechanisms about information accessing by citizens was obvious.Keywords: information accessing, urban good governance, Mashhad
- این فهرست شامل مطالبی از ایشان است که در سایت مگیران نمایه شده و توسط نویسنده تایید شدهاست.
- مگیران تنها مقالات مجلات ایرانی عضو خود را نمایه میکند. بدیهی است مقالات منتشر شده نگارنده/پژوهشگر در مجلات خارجی، همایشها و مجلاتی که با مگیران همکاری ندارند در این فهرست نیامدهاست.
- اسامی نویسندگان همکار در صورت عضویت در مگیران و تایید مقالات نمایش داده می شود.