به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

فهرست مطالب mahnaz ghaljeh

  • مهناز قلجه، رضا غلامی، نسرین رضایی*

    زمینه و هدف:

     در همه گیری کووید-19 پرستاران بخش های روان پزشکی، علاوه بر ماهیت این بیماری با بیمارانی سروکار داشتند که  واقعیت سنجی آنان دچال اختلال بود. این پرستاران با چالش های مضاعفی مواجه بودند که سلامت روان آنان را تحت تاثیر قرار داده است. ایمن سازی روانی روشی برای مقابله با استرس است. بنابراین مطالعه حاضر باهدف تعیین تاثیر ایمن سازی روانی بر استرس درک شده و اضطراب ناشی ازکووید-19 در پرستاران بخش های روان پزشکی زاهدان انجام شد.

    روش بررسی:

     این مطالعه نیمه تجربی است که در بازه زمانی اسفند ماه سال 1400 تا تیر ماه سال 1401 انجام شد. نمونه گیری به شیوه سرشماری انجام شد. 50 پرستار بخش های روان پزشکی بهاران شهر زاهدان جامعه پژوهش را تشکیل دادند. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل فرم اطلاعات فردی و پرسش نامه های استرس درک شده و اضطراب کرونا بود. آموزش ایمن سازی در برابر استرس به صورت 2 کارگاه 4 ساعته و با رعایت پروتکل های بهداشتی انجام شد. محتوای آموزشی بر مبنای برنامه ایمن سازی در برابر استرس ارایه شد. تجزیه وتحلیل داده ها توسط SPSS نسخه 16 و استفاده از میانگین،  انحراف معیار و آزمون های کای اسکویر، تی مستقل، تی زوجی و تست دقیق فیشر انجام شد. در مواردی که 0/05>P بود اختلاف معنادار گزارش شد.

    یافته ها :

    یافته ها نشان داد 84 درصد از گروه آزمایش و 72 درصد از گروه کنترل به کووید-19 مبتلا شدند و 100 درصد گروه آزمایش و 88 درصد گروه کنترل واکسینه شده بودند. میانگین و انحراف معیار نمره اضطراب پرستاران در گروه آزمایش کاهش معناداری یافت (0/004=P)، اما میانگین و انحراف معیار نمره استرس درک شده پرستاران در گروه آزمایش اختلاف معناداری نداشت (0/8=P). نتیجه تحلیل آزمون کوواریانس نشان داد میانگین نمره استرس درک شده و اضطراب پرستاران دو گروه پس از مداخله ایمن سازی روانی تفاوت آماری معنادار نداشته است.

    نتیجه گیری :

    نتایج نشان داد ایمن سازی روانی بر اضطراب و استرس درک شده ناشی از کووید-19 در پرستاران بخش های روان پزشکی  زاهدان تاثیر نداشته است. معنادار نبودن نتایج این مطالعه می تواند حاکی از این باشد که با گذر زمان اضطراب و استرس درک شده پرستاران که در ابتدای همه گیری بالا بوده، کاهش یافته است. می توان پیشنهاد داد مسیولین امر بلافاصله بعد از شروع هر همه گیری به مشکلات روان شناختی پرستاران توجه کنند.

    کلید واژگان: کووید 19, پرستاران, اضطراب, استرس درک شده, ایمن سازی روانی}
    Mahnaz Ghaljeh, Reza Gholami, Nasrin Rezaee*

    Background & Aims :

    During the COVID-19 pandemic, nurses working in psychiatric departments were also involved, which affected their mental health. The present study aims to determine the effect of psychological immunization on perceived stress and anxiety caused by COVID-19 in nurses working in the psychiatry department of a hospital in Zahedan, Iran.

    Materials & Methods:

     This is a quasi-experimental study that was conducted from February to June 2022. Participants were 50 nurses from the psychiatry department of Baharan Hospital in Zahedan city who were selected by a census method, and were assigned to intervention and control groups. Data collection tools included a demographic form, the perceived stress scale, and the corona disease anxiety scale. The psychological immunization was provided in two four-hour workshops. Data analysis was done in SPSS software, version 16 using mean, standard deviation and chi-square test, independent t-test, paired t-test, and Fisher’s exact test. P<0.05 was considered statistically significant.

    Results :

    Most of the nurses had an infection with COVID-19 and were vaccinated. The mean and score of anxiety decreased from 11.96±10.05 to 8.12±6.92 in the intervention group (P=0.004) and decreased from 11.84±10.26 to 8.40±6.51 in the control group (P=0.07). The mean score of perceived stress changed from 27.45±5.56 to 27.20±4.20 after intervention in the intervention group (P=0.8) and from 27.48±4.71 to 28.32±4.87 in the control group (P=0.43).

    Conclusion:

     The psychological immunization program has no significant effect on anxiety and stress caused by COVID-19 in nurses of psychiatric departments in Zahedan, Iran. It is recommended that psychiatric hospital managers should pay attention to the psychological problems of nurses at the beginning of the pandemic.

    Keywords: COVID-19, Nurses, Anxiety, Perceived stress, Psychological immunization}
  • Mojtaba Khazaei Ghozhdi, Mahnaz Ghaljeh *, Negin Khazaei
    Background

    Fatigue and pain are of the most common symptoms in dialysis patients affecting their quality of life (QoL). One of the methods to reduce pain and fatigue is the use of complementary therapies.

    Aim

    This study was performed aimed to determine the impact of progressive muscle relaxation on fatigue, pain and QoL of dialysis patients.

    Method

    This clinical trial study was performed on 60 patients undergoing dialysis in Zahedan, Iran, 2021. The subjects were randomly assigned to the intervention and control groups (n=30 in each group). Data collection tools included a demographic form, Fatigue Severity Scale (FSS), pain visual scale, dialysis quality of life questionnaire (KDQOL-SF), and a self-control checklist. In the intervention group, a progressive muscular relaxation was done in three training sessions for an hour by the researcher. The intervention group was asked to perform relaxation technique at home twice a day for 12 weeks. The control group received no intervention. Data were analyzed by SPSS (version 21). P<0.05 was considered statistically significant.

    Results

    The mean scores of fatigue, pain, QoL and its dimensions showed no significant difference between the two groups before the intervention (P>0.05). However, three months after progressive muscle relaxation technique, the two groups were significantly different in terms of the mean scores of fatigue, pain, and QoL (P<0.05).

    Implications for Practice: 

    The implementation of the relaxation technique reduces fatigue and pain and develops QoL of dialysis patients. Progressive muscle relaxation technique is recommended to be used as an intervention in nursing care.

    Keywords: dialysis, Fatigue, Pain, Progressive muscle relaxation technique, Quality of life}
  • Fereshteh Dastres, Mahnaz Ghaljeh *, Alia Jalalodini, Fereshteh Ghaljaei
    Background
    Computer games have often been considered to have a negative impact on children’s sleep. The aim of this study was to determine the effect of distance teaching for mothers on the sleep habits related to computer games among the primary school boys living in Zahedan, Iran, during 2020.
    Methods
    The present quasi-experimental study was carried out on the primary school students. 144 male students were randomly selected in two groups of intervention and control. Data collection tools included the Child Sleep Habits and demographic information Questionnaires. If the student was in the intervention group, before the intervention, the researcher held a face-to-face meeting with his mother to complete the questionnaire. Then, I created a group for mothers in Telegram and WhatsApp. The intervention was conducted in 4 weeks, during which the researcher sent the educational texts and videos to the students’ mothers, three times a week. Eight weeks later, the Sleep Habits Questionnaire was completed by the mothers. If the student was assigned to the control group, the demographic information and Sleep Habits Questionnaires were completed by the mothers, as the pre-test. No intervention was made for this group; and the post-test was completed after 8 weeks by the mothers. Data analysis was performed through IBM SPS.
    Results
    The results revealed that the mean and standard deviation of the sleep habits score and its dimensions were not significantly different in the intervention and control groups (P>0.05) before the intervention. However, after the intervention, the sleep habits score and its dimensions showed significant differences between the two groups (P<0.05).
    Conclusion
    Maintaining the physical and mental health of students is an important responsibility of pediatric nurses and parents. It is suggested that teaching sleep habits to mothers should be considered.
    Keywords: Distance learning, Sleep Habits, Computer games}
  • رضا امیری، مرجان مردانی حموله*، منصوره اشقلی فراهانی، مهناز قلجه، شیما حقانی
    مقدمه

    تغییرات اپیدمیولوژیک در گذر زمان باعث شده است تا بیماری های مزمن روز به روز اهمیت بیشتری پیدا کنند. پرفشاری خون نیز به عنوان یک بیماری مزمن شناخته شده است. شیوع بالای پرفشاری خون در سراسر جهان، این بیماری را به شکل مشکل عمده بهداشتی در جوامع تبدیل کرده است. از طرفی، سلامت معنوی به عنوان یکی از شاخص های بهداشتی و نیز یکی از عوامل پیشگویی کننده خودمراقبتی در بیماری های مزمن مطرح شده است. لذا این پژوهش با هدف تعیین ارتباط سلامت معنوی با پیروی از رژیم درمانی در بیماران مبتلا به پرفشاری خون انجام شده است.

    روش کار

    در این مطالعه توصیفی همبستگی، 121 بیمار مبتلا به پرفشاری خون به روش نمونه گیری مستمر از کلینیک های قلب وابسته به دانشگاه علوم پزشکی ایران به شیوه نمونه گیری مستمر انتخاب شدند. اطلاعات از طریق فرم اطلاعات جمعیت شناختی و پرسش نامه های روا و پایا شده سلامت معنوی  Ellison,Paloutzian (1982) و پیروی از رژیم درمانی Hil-Bone (2000) جمع آوری شد. روایی و پایایی این پرسش نامه ها به ترتیب از طریق روایی محتوی و محاسبه همسانی درونی بدست آمد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS نسخه 16 و آزمون های آماری اسپیرمن، تی مستقل، کای اسکویر و آنالیز واریانس استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج این پژوهش نشان می دهد بین سلامت معنوی و پیروی از رژیم درمانی در بیماران مبتلا به پرفشاری خون ارتباط منفی و معنی دار وجود دارد (001/0=p  و05/0-=r).

    بحث

    یافته های حاصل از این پژوهش نشان داد که با افزایش سلامت معنوی، پیروی از رژیم درمانی در بیماران مبتلا به پرفشاری خون کاهش می یابد. به نظر می رسد که برخورداری از سلامت معنوی برای این گروه از بیماران منجر به پیروی کمتر آنان از رژیم درمانی می گردد.

    کلید واژگان: سلامت معنوی, پرفشاری خون, پیروی از رژیم درمانی}
    Reza Amiri, Marjan Mardani Hamooleh*, Mansoureh Ashghali Farahani, Mahnaz Ghaljeh, Shima Haghani
    Background

    Epidemiological changes over time have made chronic diseases increasingly important. Hypertension is also known as a chronic disease. The high prevalence of hypertension worldwide has made the disease a major health problem in communities. Spiritual health has been proposed as one of the health indicators and also as one of the predictors of self-care in chronic diseases. The aim of this study was to determine the relationship between spiritual health and adherence to treatment regimen in patients with hypertension.

    Method

    In this descriptive correlational study, 121 patients with hypertension were selected by continuous sampling method from cardiac clinics affiliated to Iran University of Medical Sciences. Data were collected through demographic information form and validated spiritual health questionnaires Ellison, Paloutzian (1982) and Hil-Bone (2000) diet adherence. For data analysis, SPSS software version 16 and statistical tests of Spearman, independent t-test, Chi-square and analysis of variance were used.

    Results

    The results of this study show that there is a negative and significant relationship between spiritual health and adherence to treatment regimen in patients with hypertension (p = 0.001 and r = -0.05).

    Conclusion

    As spiritual health increases, adherence to the treatment regimen in patients with hypertension decreases. Having spiritual health for this group of patient’s leads to less adherence to the treatment regimen.

    Keywords: Spiritual wellbeing, Medication adherence, Hypertensive patient}
  • Mohadeseh Balvardi, Nasim Dehdashti, Zahra Imani Goghary, Mahnaz Ghaljeh, Hamideh Bashiri *, Kamran Babaee, Salman Daneshi, Mehdi Raei
    Background

    The growing trend of substance use among students is a serious threat for the health of young adults. Using Network Scale-up (NSU) method.

    Objectives

    The present study was designed to indirectly estimate the prevalence of substance use among students of medical science universities in the eighth macro-region of Iran to attract government attention to this problem.

    Methods

    This cross-sectional study was performed on 3,900 students from medical science universities in the eighth macro-region of Iran (2300 from Kerman and 1600 from Sistan and Baluchestan provinces) in 2019. The sample size of each university was determined using a multistage non-random sampling approach. The participants were asked to introduce their academic close friends who did high-risk behaviors during last year.

    Results

    Out of 3,900 participants, 1,872 (48%) were males and 2,028 (52%) were females. Students from all academic degrees contributed to this study. The prevalence of alcohol, marijuana, hemp, chewing tobacco, tramadol, methylphenidate, and opium use were 20.6% (95% CI: 19.3 - 21.9), 13.5% (CI: 12.4 - 14.5), 4.1% (CI: 3.5 - 4.7), 6.3% (CI: 5.5 - 7.1), 3.1% (CI: 2.6 - 3.7), 6.5% (CI: 5.7 - 7.3), and 4.0% (CI: 3.1 - 4.9), respectively. Also, the prevalence of substance use was higher among male students than females.

    Conclusions

    Male students are more at risk for substance use. The rates of alcohol and marijuana consumption were higher among students. Training programs are recommended to increase awareness level of young people and the society about disadvantages of these behaviors.

    Keywords: Network Scale-up, Marijuana, Alcohol, Prevalence}
  • مریم محمدی صادق، علی نویدیان، مهناز قلجه، نسرین رضایی*
    زمینه و هدف

    فوریت های پیش بیمارستانی یکی از پر استرس ترین حرفه های پزشکی است. مشاغل پر استرس بر تاب آوری و توانایی کنترل خشم کارکنان تاثیر می گذارند. لذا مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر آموزش روانی بر میزان خشم و تاب آوری کارکنان فوریت های پیش بیمارستانی انجام گرفته است.

    روش بررسی

    در این مطالعه نیمه تجربی تعداد 120 نفر از کارکنان فوریت های پیش بیمارستانی شهر زاهدان شرکت نمودند. افراد واجد شرایط در پایگاه های شهری و جاده ای حوزه شهر زاهدان به شیوه در دسترس وارد مطالعه شدند. برای تعیین گروه مداخله و کنترل از میان 24 پایگاه موجود به شیوه تصادفی 12 پایگاه در گروه مداخله و 12 پایگاه در گروه کنترل قرار گرفتند. ابتدا فرم اطلاعات فردی و پرسشنامه های خشم و تاب آوری توسط هر دو گروه به صورت خودگزارش دهی تکمیل شد. سپس گروه مداخله به صورت گروه های 12-8 نفری در 5 جلسه آموزش روانی شرکت کردند. پرسشنامه ها دو ماه بعد از مداخله در هر دو گروه دوباره تکمیل شد. تحلیل داده ها در نرم افزار SPSS نسخه 16 و با استفاده از آمار توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و استنباطی (آزمون های کای دو، تی مستقل، تی زوجی) انجام گرفت.

    یافته ها

    نتایج آزمون تی مستقل نشان داد که میانگین و انحراف معیار نمره تاب آوری کارکنان فوریت های پیش بیمارستانی در بین دو گروه مداخله و کنترل قبل از مداخله تفاوت معنادار نداشته است (492/0=p) ولی پس از مداخله تفاوت معنادار مشاهده شده است (009/0=p). همچنین نتایج آزمون تی مستقل نشان داد که میانگین و انحراف معیار نمره کنترل خشم کارکنان فوریت های پیش بیمارستانی دو گروه مداخله و کنترل قبل از مداخله تفاوت معناداری با هم نداشته است (672/0=p) ولی پس از مداخله میزان آن در گروه مداخله به طور معناداری از گروه کنترل بیش تر بود (001/0<p).

    نتیجه گیری

    پژوهش حاضر نشان داد آموزش روانی، تاب آوری کارکنان فوریت های پیش بیمارستانی را ارتقا داده است و با ارتقای آن کارکنان توانسته اند خشم خود را کنترل نمایند. پیشنهاد می شود در برنامه های آموزش ضمن خدمت کارکنان فوریت های پیش بیمارستانی، برنامه آموزش روانی برای ارتقای تاب آوری و کنترل خشم آنان که در با موقعیت های پر تنش فراوانی رو به رو می شوند لحاظ شود.

    کلید واژگان: آموزش روانی, تاب آوری, خشم, کارکنان فوریت های پیش بیمارستانی}
    Maryam Mohamadi Sadegh, Ali Navidian, Mahnaz Ghaljeh, Nasrin Rezaee*
    Background & Aim

    Pre-hospital emergencies are one of the most stressful medical professions. Stressful jobs affect employees’ resilience and their ability to control anger. The aim of this study is to determine the effect of psycho-education on the level of anger and resilience among pre-hospital emergency staff.

    Methods & Materials

    In this quasi-experimental study, 120 people employed in urban and road centers in Zahedan were included through the convenience sampling method. To determine the intervention and control group, out of 24 available centers, 12 centers were randomly assigned to the intervention group and 12 centers to the control group. First, a demographic information form and the self-reported anger and resilience questionnaires were completed by both groups. Then, the intervention group participated in five sessions of psycho-education in groups of 8-12 people. The questionnaires were completed again by both groups two months after the intervention. Data was analyzed by the SPSS software version 16 using descriptive (mean and standard deviation) and inferential statistics (Chi-square test, independent t-test and paired t-test).

    Results

    The results of independent t-test showed no significant difference in the mean and standard deviation of resilience score among pre-hospital emergency staff between the intervention and control groups before the intervention (P=0.492), but after the intervention the difference was significant (P=0.009). Also, the results of independent t-test showed no significant difference in the mean and standard deviation of anger control score among pre-hospital emergency staff between the intervention and control groups before the intervention (P=0.672), but after the intervention, mean and standard deviation of anger control score in the intervention group were significantly higher than those of in the control group (P<0.001).

    Conclusion

    The present study showed that psycho-education improved the resilience of emergency workers, and the employees were able to control their anger by enhancing resilience. It is suggested that in-service training programs for pre-hospital emergency staff include a psycho-education program to enhance resilience and control anger in those who face many stressful situations.

    Keywords: psychoeducation, resilience, anger, emergency staff}
  • Mahnaz Ghaljeh, Nasrin Rezaee, Azizollah Arbabisarjou
    BACKGROUND

    Evaluating clinical performance is a challenge in nursing education. On the other hand, a single evaluation method cannot be used to judge different areas of interpersonal skills. Therefore, this study was conducted to compare the evaluation of teachers’, peer, and self‑evaluation of nursing students in the psychiatric ward of Baharan Hospital affiliated to Zahedan University of Medical Sciences.

    MATERIALS AND METHODS

    In this analytical cross‑sectional study, forty trainee students were selected by a census method in a time period and they were evaluated by three methods including self‑, peer, and teachers’ evaluation. Their clinical skills were assessed using a school‑based clinical evaluation questionnaire containing 15 questions in the areas of taking history, examination of psychiatric health, and the ability to communicate with the patient. The analyses were performed by SPSS‑22 software.

    RESULTS

    The mean and standard deviation of the evaluation scores of clinical teachers as well as peer and self‑evaluation in the areas of taking patient’s history were 13.82 ± 2.74, 14.46 ± 2.68, and 15.75 ± 2.56, respectively. In addition, the outcomes in the areas of psychiatric examination were 8.11 ± 1.54, 9.25 ± 2.70, and 10.43 ± 2.65 and in the areas of clinical communication were 8.93 ± 2.03, 9.04 ± 2.25, and 10.21 ± 1.98, respectively. There was a significant correlation between the mean of teachers’ evaluation and self‑evaluation scores (P = 0.003) as well as comparing peer and self‑evaluation (P = 0.048). However, no significant correlation was observed between teachers’ and peer evaluation (P = 0.062).

    CONCLUSION

    Due to the difference in scores of different methods of evaluation, self‑ and peer evaluation can be used as a complementary method with teachers’ evaluation in measuring the clinical performance of clinical students.

    Keywords: Clinical skills, peer evaluation, self‑evaluation, teachers’ evaluation}
  • مهدی رضایی نژاد، مهناز قلجه*، عالیه جلال الدینی، علی نویدیان
    مقدمه

    سندرم نفروتیک یک اختلال شایع در کودکان می باشد که با آسیب گلومرولی همراه است. کودکان مبتلا به سندرم نفروتیک، بستری های مکرر را تجربه می کنند که این امر بر روی کیفیت زندگی بیمار و خانواده تاثیر گذار است. این مطالعه با هدف بررسی تاثیر مداخله آموزشی مراقبت از خود بر کیفیت زندگی کودکان مبتلا به سندرم نفروتیک انجام گردید.

    روش

    این مطالعه ی نیمه تجربی  در بخش اطفال بیمارستان علی ابن ابیطالب (ع) شهر زاهدان در سال 1397 انجام شد. 96 کودک مبتلا به سندرم نفروتیک به روش در دسترس انتخاب و به طور تصادفی ساده و با قرعه کشی در دو گروه مداخله (48 نفر) و گروه کنترل(48 نفر) تقسیم شدند. در گروه مداخله طی 4 جلسه به مدت 45 تا 30 دقیقه در چهار روز آموزش مراقبت از خود داده شد. 8 هفته پس از آموزش، کیفیت زندگی بررسی شد. از پرسشنامه کیفیت زندگی کودک نسخه 4 (Peds QL 0.4) استفاده شد. جهت تحلیل داده ها از آزمون تی و SPSS v.21  استفاده شد.

    یافته ها

    میانگین نمره کیفیت زندگی در گروه مداخله، پس از مداخله (192/28±56/02) نسبت به قبل از مداخله  (164/7± 51/73) افزایش آماری معنی داری داشت (0/05<P).  میانگین تغییرات نمره کیفیت زندگی بعد ازمداخله آموزشی در دو گروه مداخله و کنترل تفاوت معنی دار داشت (0/05<p).

    نتیجه گیری

      نتایج مطالعه نشان داد آموزش مراقبت از خود روی کیفیت زندگی تاثیر داشت. لذا به پرستاران توصیه می شود که از آموزش مراقبت از خود به عنوان یک روش کم هزینه و قابل پذیرش برای کودکان مبتلا به سندرم نفروتیک استفاده کنند.

    کلید واژگان: سندرم نفروتیک, بستری مجدد بیمار, کیفیت زندگی, خانواده, آموزش}
    Mahnaz Ghaljeh*, Ali Navidian
    Introduction

    Nephrotic syndrome is a common disorder in pediatrics that is associated with glomerular disorders. Children with nephrotic syndrome experience frequent hospitalizations which affects the quality of life of the patient and family. This study conducted to investigate the effectiveness of self-care education on the quality of life in children with nephrotic syndrome.

    Methods

    This quasi-experimental study was performed in the pediatric ward of Ali Ebn Abitalib Hospital in Zahedan in 2018. 96 school-age children with Nephrotic Syndrome were selected by convenience sampling and as simply random with lottery method divided into two groups:  intervention (n = 48), and control (n = 48) groups. In the intervention group, self-care education was held for 4 sessions (30-45 min) for 4 days. Eight weeks after training, quality of life assessed. The Pediatric Quality of Life Inventory (Peds QL 4.0) used. T-test and SPSS v.21 were used for data analysis.

    Results

    The mean of quality of life in the intervention group after the intervention (56.02±192.28) was higher than before the intervention (51.73±164.70) (P <0.05).  The mean of quality of life after the intervention was significantly different between the two groups intervention and control groups (P <0.05).

    Conclusion

    The results suggest that self-care education effected on quality of life, therefore we propose that nurses can use self- care education as a cost-effective and acceptable method for children with nephrotic syndrome.

    Keywords: Education, Self- care, Quality of life, Children, Nephrotic Syndrome}
  • sajad Salehipour, Mahnaz Ghaljeh *, Ali Navidian, Hamed sarani
    Background

    Major thalassemia has a significant impact on the personal performance and life of the affected person and leads to reduced quality of life (QoL) of the patient. One of the ways to improve quality of life is to use the Continuous Care Model (CCM).

    Aim

    This study aimed to determine the impact of CCM on the QoL of patients with thalassemia major.

    Method

    A clinical trial was performed with 60 thalassemia patients referring to Aliasghar Hospital in Zahedan, Iran. Eligible candidates were selected by convenience sampling method and randomly assigned to the intervention and control groups (n=30 each). Data collection tools included a demographic form, the quality of life questionnaire the brief version of the World Health Organization's QoL, and a self-control checklist. The intervention was performed in six training sessions three times a week in the presence of the patient and a family member; however, the control group received no intervention. Data analysis was performed in SPSS software (version 21).

    Results

    The mean scores of QoL and its dimensions showed no significant difference between the intervention and control groups before the intervention (P>0.05); nevertheless, a significant difference was observed one and three months after the implementation of the model regarding (P<0.05). Implications for Practice: The finding indicated that the CCM improved the QoL of patients with major thalassemia. The model can be suggested as an intervention in nursing care to increase patients’ QoL.

    Keywords: Continuous care model, Quality of life, Thalassemia major}
  • Mehdi Rezaei Nejad, Alia Jalalodini *, Mahnaz Ghaljeh, Ali Navidian, Simin Sadeghi Bojd

    Background:

     Children with Nephrotic Syndrome (NS) experience frequent hospitalizations, and readmission affects the quality of life of the patient and family. We aimed to investigate the effectiveness of family- center education on quality of life and readmission in children with nephrotic syndrome.

    Materials and Methods 

    This quasi-experimental study was performed in two groups the pediatric ward of Ali Ebn Abitalib Hospital, Zahedan, Iran, in 2018. Ninety-six children with Nephrotic Syndrome were selected by convenience sampling and were randomly into two groups:  intervention (n = 48) and control (n = 48) groups. In the intervention group, family-centered education was held for 4 sessions. Eight weeks after training, readmission and quality of life were assessed. The Pediatric Quality of Life Inventory (PedsQL 4.0), and demographic information were used before and after intervention.

    Results 

    The mean age of children with NS in the intervention group was (8.06 ±2.10), and in the control group it was (8.58 ± 2.87) (P>0.05). The mean of quality of life in the intervention group after the intervention (56.02 ±192.28) was significantly higher than before the intervention (51.73 ± 164.71) (p <0.001, t= 7.54). The mean of quality of life after intervention was significantly different between the intervention and control groups (P= 0.03, t= -3.03). There was also a significant difference between the two groups in terms of mean readmission (P < 0.001). 

    Conclusion:

    The results suggest that family-centered education effected on quality of life and readmission; so we propose that nurses can use family-centered education as a cost-effective and acceptable method for families of children with chronic illness.

    Keywords: Children, Education, Family, readmission, Quality of life, Nephrotic syndrome}
  • طیبه صدقی، مهناز قلجه*
    زمینه و هدف

    کاهش سطح هوشیاری از عوارض تهدیدکننده ضربات مغزی می باشد که منجر به بستری و مرگ بیمار می شود. مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر تحریک شنوایی و لمسی توسط اعضای خانواده بر سطح هوشیاری بیماران انجام یافته است.

    روش بررسی

    این مطالعه نیمه تجربی، در 80 بیمار ضربه مغزی با کاهش سطح هوشیاری بستری در بخش مراقبت های ویژه بیمارستان های آموزشی شهر زاهدان در سال 1398 انجام یافته است، نمونه ها به روش در دسترس انتخاب، سپس به طور تصادفی ساده در دو گروه آزمون و کنترل قرار گرفتند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه اطلاعات جمعیت شناختی، و مقیاس FOUR بود. برای گروه آزمون مداخله شامل تحریک شنوایی و لمسی توسط عضو خانواده به مدت 10 دقیقه در هفت روز متوالی انجام گرفت. گروه کنترل، مداخلات معمول بخش را دریافت نمودند. جهت تجزیه و تحلیل داده ها در نرم افزار SPSS نسخه 21 از آمارهای توصیفی و تحلیلی (تی مستقل، تی زوجی، کوواریانس، مجذور کای و آنالیز واریانس با داده های تکراری) استفاده شد.

    یافته ها: 

    یافته ها نشان داد در روزهای اول تا چهارم تفاوت معناداری در سطح هوشیاری گروه مداخله و کنترل وجود نداشته است، ولی آزمون های تی مستقل و تحلیل کوواریانس و آنالیز واریانس با داده های تکراری نشان داد که در روزهای پنجم، ششم و هفتم سطح هوشیاری بیماران گروه دریافت کننده تحریک شنوایی و لمسی به طور معناداری از گروه کنترل بیش تر بوده است (001/0>p).

    نتیجه گیری: 

    نتایج حاکی از آن است که تحریک شنوایی و لمسی توسط اعضای خانواده در افزایش سطح هوشیاری بیماران ضربه مغزی با کاهش سطح هوشیاری موثر است. لذا پیشنهاد می شود به عنوان یک مداخله در مراقبت پرستاری به منظور افزایش سطح هوشیاری بیماران مورد استفاده قرار گیرد.

    کلید واژگان: تحریک شنوایی, تحریک لمسی, سطح هوشیاری, کما, ضربه مغزی, بخش مراقبت ویژه}
    Tayebe Sedghi, Mahnaz Ghaljeh*
    Background & Aim

    Decreased level of consciousness is one of the life-threatening complications associated with brain injuries. The aim of the study was to explore the effect of auditory and tactile stimulation by a family member on patients’ consciousness level.

    Methods & Materials: 

    This quasi-experimental study was conducted on 80 comatose patients with traumatic brain injury hospitalized in the intensive care units of Zahedan educational hospitals in 2019. Samples were selected by the convenience sampling methods and then randomly divided into experimental or control groups. Data collection tool included a demographic information questionnaire, and FOUR criteria for the level of awareness. For the experimental group, the intervention including auditory and tactile stimulation was performed by a family member for 10 minutes for seven consecutive days. The control group received routine interventions. To analyze the data, descriptive and inferential statistical tests (independent t-test, paired t-test, analysis of covariance, chi-square and repeated measures ANOVA) were used through the SPSS software version 21.

    Results

    The results indicated no significant differences in the level of consciousness between the two groups on the first and fourth days. Yet, independent t-test, analysis of covariance and repeated measures ANOVA showed that the intervention group had significantly a higher level of consciousness on the fifth, sixth and seventh days compared to the control group (P<0.001).

    Conclusion

    Findings showed that auditory and tactile stimulation by a family member is effective in increasing the level of consciousness in comatose patients with brain injury. So, this technique is recommended as an intervention in nursing care to increase the consciousness level in these patients.

    Keywords: auditory stimulation, tactile stimulation, level of consciousness, coma, traumatic brain injury, intensive care unit}
  • نسرین رضایی، سهیلا پویا مقدم، علی نویدیان*، مهناز قلجه
    مقدمه

    مراقبان خانوادگی بار روانی زیادی را در زندگی با افراد مبتلا به اختلالات روانی شدید تجربه می کنند. مداخله های مختلفی برای کاهش مشکلات روانشناختی و بار روانی مراقبان انجام شده است. مطالعه حاضر با هدف مقایسه تاثیر آموزش روانی و کیفیت زندگی درمانی بر بار روانی مراقبان خانوادگی بیماران مبتلا به بیماری های روانی شدید انجام شد.

    مواد و روش کار

    این پژوهش یک مطالعه نیمه تجربی است که بر روی 150 نفر از مراقبان خانوادگی بیماران روانی شدید بستری در تنها بیمارستان روانپزشکی شهر زاهدان به طور تصادفی در قالب سه گروه 50 نفره مداخله کیفیت زندگی درمانی ، مداخله آموزش روانی و گروه کنترل در سال 2020 انجام شد. گروه مداخله کیفیت زندگی درمانی 8 جلسه و گروه مداخله آموزش روانی چهار جلسه آموزش را طی دو هفته بصورت گروهی و به مدت 90 دریافت کردند. قبل و 4 هفته پس از اتمام آموزش ها، بار روانی مراقبان به کمکZarit Burden Questionnaire  مورد ارزیابی قرار گرفت. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 22 و به کمک آزمون های آماری تی زوجی، تی مستقل، کای دو و ANOVA تجزیه و تحلیل شد.

    یافته ها

    میانگین نمره بار روانی مراقبان سه گروه پس از دریافت آموزش ها تفاوت معنادار داشتند. آزمون های تعقیبی نشان داد که میانگین نمره بار روانی مراقبان گروه کیفیت زندگی درمانی و آموزش روانی با گروه کنترل تفاوت معنادار داشت. همچنین میانگین نمره بار روانی مراقبان گروه دریافت کننده کیفیت زندگی درمانی بطور معنادار از گروه آموزش روانی کمتر بود.

    نتیجه گیری

    کیفیت زندگی درمانی در مقایسه با آموزش روانی در کاهش بار روانی مراقبان خانوادگی بیماران مبتلا به اختلالات روانی شدید موثر تر بود. بنابراین استفاده از این روش ساده و قابل یادگیری برای مراقبان با سواد در قالب آموزش های ترخیص بیماران روانی پیشنهاد می گردد.

    کلید واژگان: کیفیت زندگی درمانی, آموزش روانی, بار روانی, مراقبان خانوادگی, بیماری های روانی شدید}
    Nasrin Rezaee, Sohila Poyamoghadam, Ali Navidian*, Mahnaz Ghaljeh
    Objective (s)

    Family caregivers of patients with severe mental disorders experience a great deal of psychological burden. Various interventions have been performed to reduce the psychological problems and psychological burden of caregivers. The aim of this study was to compare the effect of a psychoeducational intervention and quality of life therapy on the psychological burden of family caregivers of patients with severe mental illness.

    Methods

    This quasi-experimental study was performed on 150 family caregivers of severely mentally ill patients admitted to a psychiatric hospital in Zahedan, Iran, in 2020. Caregivers randomly were allocated in three groups: quality of life therapy intervention (50 people), psycho-education intervention (50 people) and control group (50 people). The quality of life therapy intervention group received 8 sessions and psycho-education group received four sessions training during two weeks each lasting for 90 minutes. The psychological burden of caregivers was assessed before and 4 weeks after the training through using the Zarit burden questionnaire. Data were analyzed by SPSS software version 22 using paired t-test, independent t-test, chi-square and ANOVA.

    Results

    The mean score of psychological burden of caregivers was significantly different between the three groups after the intervention (P = 0.002). Post hoc analysis showed that the mean score of psychological burden of caregivers in quality of life therapy group and psychological education was significantly different from the control group (P = 0.001). Also, the mean score of psychological burden of caregivers in quality of life therapy was significantly less than the score in psychological educational intervention group (P = 0.001).

    Conclusion

    Quality of life therapy was more effective in reducing the psychological burden of family caregivers of patients with severe mental disorders compared to psychological educational intervention.

    Keywords: Quality of life therapy, Psychoeducation, Burden, Family caregivers, Mental illness}
  • Nasrin Rezaee, Mahnaz Ghaljeh, Alireza Salar *
    Background

     Providing high-quality nursing care is the vision of healthcare systems. Several factors contribute to providing high-quality care, which many of them need further investigation. In this line, qualitative research that helps researchers to access the thoughts and feelings of participants can play an important role in identifying care challenges.

    Objectives

     Therefore, this study aimed to identify nurses’ concerns about the nursing care quality process in Intensive Care Units (ICUs).

    Methods

     In this study, a conventional content analysis was used for data analyses. Data were collected by unstructured interviews with 10 ICU nurses. Participants were selected using the purposive sampling technique. The sampling continued upon reaching data saturation.

    Results

     In total 290 codes were extracted, that using analysis and compare were categorized into three 3 main categories: "care barriers ", "motivational barriers ", and "management barriers ". Twelve sub categories were also extracted, including: "high workload", "not considering the educational needs", "not considering the work standards", "out of duty cares", "ward's bad structure", "personal motivation shortage", "poor work motivation", "personal and organizational motivation interference", "rules without work support", "work inconsistency in the ward", "keeping the position", and "inefficient communications between nurses and physicians".

    Conclusions

     In this study, barriers to nursing high-quality care and its related motivational and managerial dimensions were investigated. In other words, the present study identified barriers in different dimensions, and by identifying the effective factors in providing quality care has facilitated the implementation of measures to address the problems.

    Keywords: Nurses, Intensive Care Unit, Quality of Care}
  • Tayebeh Sedghi, Mahnaz Ghaljeh*, Hamed Faghihi, Hamed Sarani
    Background

     Agitation in mechanically ventilated patients with decreased consciousness is a challenge in the ICU and a threat to the process of mechanical ventilation. On the other hand, controlling agitation through medication and imposing physical limitations is associated with a number of undesirable side effects.

    Objectives

     This study aimed to determine the effect of auditory and tactile stimulation by a family member on the level of agitation in patients with traumatic brain injury (TBI) and decreased consciousness.

    Methods

     This quasi-experimental study was performed on 80 TBI patients with decreased consciousness who were admitted to the ICU of two teaching hospitals in southeastern Iran in 2019. Qualified patients were selected by convenience sampling and then randomized into the intervention (n = 40) and control (n = 40) groups. Data collection tools included a demographic form and the Richmond Agitation and Sedation Scale (RASS). For patients in the intervention group, the researcher first completed the demographic form and the RASS. Then, they underwent the experiment, which consisted of auditory and sensory stimulation by a family member for 10 minutes. After 30 minutes, the agitation level was measured again. This experiment was performed for seven consecutive days between 16:00 and 18:00 o’clock. Patients in the control group, however, did not receive any intervention other than routine care in the ICU. Data were analyzed in SPSS version 21 by using descriptive statistical tests and independent t-test, paired t-test, [analysis of] covariance, and chi-square test at the significance level of P < 0.05.

    Results

     The results indicated no significant difference in the level of agitation in the intervention and control groups between the first and fifth days; however, independent t-tests and analysis of covariance revealed that the patients who received auditory and tactile stimulation on the sixth and seventh days experienced significantly lower levels of agitation than the control group (P < 0.01).

    Conclusions

     Auditory and tactile stimulation by family members is effective in decreasing the agitation of TBI patients with decreased consciousness. Therefore, it is suggested as a helpful intervention in nursing care programs.

    Keywords: Traumatic Brain Injury, Tactile Stimulation, Agitation, Family Consciousness, Auditory Stimulation}
  • Samira Sadate Moazeni, Mahnaz Ghaljeh *, Ali Navidian
    Background

    Chronic obstructive pulmonary disease (COPD) is a debilitating condition. Those with COPD often complain about fatigue, which can negatively affect activities of daily living, and consequently, the quality of life (QoL).

    Objectives

    This study aimed at determining the effect of pulmonary rehabilitation on fatigue and QoL in patients with COPD.

    Methods

    This quasi-experimental study was performed on 40 eligible patients with COPD admitted to two teaching hospitals in Zahedan in 2018 - 2019. The subjects were randomized into the experimental (n = 20) and control (n = 20) groups based on convenience sampling. Data collection tools included a demographic questionnaire, St George’s Respiratory questionnaire (SGRQ), and the Multidimensional Fatigue inventory (MFI). The QoL and fatigue in both groups were initially measured through interviews. For three consecutive days, patients in the experimental group received three 30-45-min face-to-face training sessions. The pulmonary rehabilitation program was conducted on patients’ bedsides and included theoretical and practical dimensions. Additionally, after necessary coordination with the patients and their families, a summary session was held at patients’ homes. The control group received no training, except for routine care. At the end of the eighth week, the researchers made telephone contact with the two groups (patients or their families) and visited them at their home to complete the SGRQ and MFI. Data were analyzed using SPSS and descriptive and analytical tests (independent t-test, paired t-test, and chi-squared test) at the significance level of less than 0.05.

    Results

    The mean score of changes in QoL was 21.75 ± 7.06 in the experimental group and -1.93 ± 4.70 in the control group. The results of the paired t-test indicated that the mean score of QoL in the experimental group in the post-test was significantly different compared with the baseline (P = 0.001). Moreover, the mean score of changes in fatigue was 35.65 ± 7.12 in the experimental group and 3.25 ± 144 in the control group. In this regard, the paired t-test results showed that the mean fatigue score of patients in the experimental group in the post-test was significantly different compared with the baseline (P = 0.001).

    Conclusions

    Pulmonary rehabilitation program reduced fatigue and improved QoL in patients with COPD. Therefore, it is suggested to consider this program in the care plan of these people.

    Keywords: Quality of Life, Fatigue, Chronic Obstructive Pulmonary Disease, Pulmonary Rehabilitation}
  • ساجده بمپوری، مهناز قلجه*، علی نویدیان
    مقدمه

    استرس و فرسودگی شغلی ازجمله خطراتی است که پرستاران با آن مواجه یوده و استفاده صحیح از زمان می تواند در کاهش آن تاثیرگذار باشد. این مطالعه با هدف تاثیر آموزش مدیریت زمان بر استرس و فرسودگی شغلی، پرستاران بیمارستان های آموزشی دانشگاه علوم پزشکی زاهدان انجام شد.

    مواد و روش

    این پژوهش نیمه تجربی، بر روی 120 پرستار و به روش نمونه گیری در دسترس انجام شد. نمونه های گروه مداخله از بیمارستان امام علی(ع) وکنترل از بیمارستان خاتم الانبیاء (ص) انتخاب شدند. اطلاعات از طریق پرسشنامه دموگرافیک، استرس شغلی ENSS، فرسودگی شغلی ماسلاچ جمع آوری گردید.درگروه آزمون پس از تکمیل پرسشنامه ها آموزش مدیریت زمان به صورت چهارجلسه آموزش دردوگروه 30 نفره هفته ای دو جلسه به مدت 90 دقیقه به صورت سخنرانی با استفاده ازوسایل کمک آموزشی و پاور پوینت، اجرا گردید. 8 هفته بعد از آخرین جلسه آموزش مدیریت زمان، مجددا پرسشنامه استرس و فرسودگی شغلی درگروه مداخله تکمیل شد.درگروه کنترل پرسشنامه ها توسط پرستاران تکمیل و مجددا همزمان با گروه مداخله پس از 8 هفته تکمیل شد.تحلیل داده ها توسط آزمون های تی مستقل، تی زوجی، مجذور کای صورت گرفت.

    نتایج

    میانگین تغییرات نمره استرس شغلی بعد از آموزش مدیریت زمان درگروه مداخله وکنترل تفاوت معنی دارداشت (001/0>P). میانگین تغییرات نمره خستگی عاطفی و مسخ شخصیت و موفقیت فردی فرسودگی شغلی بعد از آموزش مدیریت زمان در دو گروه مداخله و کنترل تفاوت معنی دار داشت (001/0>P).

    بحث و نتیجه گیری

    با توجه به اهمیت مدیریت زمان در پرستاری، مدیران پرستاری بایستی نسبت به برگزاری دوره های آموزش مدیریت زمان به صورت برنامه آموزش ضمن خدمت پرستاران اقدام نمایند.

    کلید واژگان: استرس شغلی, فرسودگی شغلی, آموزش مدیریت زمان}
    Sajede Bampoori, Mahnaz Ghaljeh *, Ali Navidian
    Background

    Stress and burnout are among the challenges that nurses face, and the proper use of time can lead to its reduction. The purpose of this study was to identify the effect of time management training on stress and job burnout among nurses in hospitals affiliated to Zahedan University of Medical Sciences.

    Methods

    This was a quasi-experimental study which were conducted sampling 120 nurses, using a convenience sampling method. Intervention group samples were selected from Imam Ali hospital and the control group from Khatam al-Anbia hospital in Zahedan. Data were collected through demographic, ENSS job stress, and Maslach burnout questionnaires. In the interventional group, after completing the questionnaires, time management training was conducted in four sessions by two groups of 30 people per week for 90 minutes. This intervention included lectures using educational aids and PowerPoint for eight weeks.  After the final time management training session, the burnout and stress questionnaires were again completed in the intervention group and the control group. Data were analyzed through Independent and paired t-test, and chi-square.

    Results

    Findings showed that there was a significant difference between the mean scores of job stress scores after time management training in the intervention and control groups (P> 0.001). Mean changes in emotional exhaustion and depersonalization scores and personal achievement of burnout after time management training were significantly different between the intervention and control groups (P < 0. 001).

    Conclusion

    Given the importance of time management in nursing, nurse managers should hold in service time management training courses for their employees, nurses.

    Keywords: Job Stress, Job Burnout, Time Management Training}
  • Alia Jalalodini, Manijeh Nourian*, Kiarash Saatchi, Amir Kavousi, Mahnaz Ghaljeh
    Background
    The outcomes of hospitalization anxiety are mental health disorders. One of the methods of anxiety reduction is massage, which can cause reduction of pain and changes in physiological parameters.
    Objectives
    This study aimed to investigate the effects of slow-stroke back massage (SSBM) on hospitalization anxiety and physiological parameters in school-age children.
    Methods
    This clinical trial study included 80 school-aged children from Ali Ebne Abi Taleb hospital, located in Zahedan, who were selected using sequential sampling and randomly divided into two groups: a massage group (40) and a control group (40). Data were collected using a demographic questionnaire and the state-trait anxiety inventory for children (STAIC). Subjects in the massage group received SSBM, using sesame oil, for 3 days. Massage was given three times a day, and each massage session lasted for 15 - 20 minutes. Physiological parameters and hospitalization anxiety were determined from the second to fifth days. T-test and Chi-square were used for analysis data.
    Results
    There was a statistically significant difference (P
    Conclusions
    The results suggest that massage reduced hospitalization anxiety, PR, and BP. Therefore, we propose that nurses can use massage to reduce anxiety in school-age children in hospital. This method has no side-effects and is easily applicable.
    Keywords: Massage, Hospitalization, Anxiety, Pulse Rate, Blood Pressure, School, Age Children}
  • مهشید ناظم زاده، عالیه جلال الدینی*، مهدی رضوانی امین، نازنین یوسفیان، زهرا پورنامدار، مهناز قلحه
    مقدمه

    کمردرد یکی از مشکلات جوامع مختلف است. کمردرد اثرات زیادی بر جنبه های مختلف زندگی به جا می گذارد. لذا از روش های مختلفی جهت تسکین آن استفاده می گردد. رفلکسولوژی پا سبب کاهش درد میشود. لذا پژوهشی به منظور تاثیر رفلکسولوژی پا بر شدت درد بیماران مبتلا به کمردرد صورت گرفت.

    مواد و روش ها

    یک مطالعه نیمه تجربی و سه گروهه بر روی 150 مرد مبتلا به کمردرد مراجعه کننده به بخش فیزیوتراپی بیمارستان بقیه الله تهران انجام شد. نمونه ها ابتدا بر اساس نمونه گیری مبتنی بر هدف وارد مطالعه شده و سپس به صورت تخصیص تصادفی در یکی از سه گروه (انجام رفلکسولوژی پا در نقطه واقعی به مدت سه جلسه یک هفته در میان)، شاهد (بدون مداخله) و پلاسبو (انجام رفلکسولوژی پا با فشار کم در همه نقاط به مدت سه جلسه یک هفته در میان) قرار گرفتند. اطلاعات توسط پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک، پرسشنامه فرم کوتاه شده مک گیل و مقیاس دیداری درد جمع آوری شد. تحلیل داده ها با استفاده از 18 SPSS و آزمون های کای اسکوئر وآزمون آنالیز واریانس یکطرفه انجام گرفت.

    یافته ها

    نتایج مطالعه با استفاده از آزمون آنالیز واریانس یکطرفه نشان داد، بین سه گروه پس از مداخله، میزان درد کاهش یافت (001/0> p). به عبارتی، ماساژ بازتابی پا سبب کاهش میزان درد در بیماران مبتلا به کمردرد شد.

    نتیجه گیری

    طبق نتایج پژوهش رفلکسولوژی پا در کاهش درد در بیماران مبتلا به کمردرد موثر است. بنابراین پیشنهاد می شود پرستاران از رفلکسولوژی پا جهت کاهش درد در بیماران مبتلا به کمردرد استفاده کنند.

    کلید واژگان: کمردرد مزمن, رفلکسولوژی پا, درد, پرستار}
    Mahshid Nazemzadeh, Alia Jalalodini, Mehdi Rezvani Amin, Nazanin Yousefian, Zahra Poornamdar, Mahnaz Ghaljeh
    Introduction

    Low back pain is a common complaint in different communities. Low back pain has negative effects on different aspects of the life. Different methods has been used for reduction effects. Foot reflexology causes pain reduction. This study has been conducted to examines effect of foot reflexology on pain intensity in patients with low back pain.

    Methods

    in this quasi- experimental study and 3 groups، 150 men with low back pain visited to Baghiatallah hospital in Tehran، First were selected by purposive sampling and then they with random allocation method had been divided into three groups: Experimental (foot reflexology was applied in real points once a week for three weeks)، placebo (sham foot reflexology was applied low pressure in all points once a week for three weeks) and control (without any intervention). Date was collected by demographic questionnaire، Visual Analog Scale a nd Short Form Mc-Gill Questionnaire. For analyzing of data Spss 18، univariance and q square have been used.

    Results

    The results of study with univariance showed that pain is reduced between three groups after intervention (p<0. 001). Foot reflexology massage caused reduction in pain intensity in patients by low back pain

    Conclusion

    In the end، the study showed foot reflexology massage has effect on reducing pain intensity. So it is suggested for nurses to use foot reflexology for reducing pain in patients with low back pain.

    Keywords: chronic low back pain, food reflexology, pain, nurse}
  • فرشته قلجایی، مهین نادری فر، مهناز قلجه
    زمینه و هدف
    پرستاران به دلیل ماهیت شغلی خویش مستعد ابتلا به انواع اختلالات خواب می باشند. پرستارانی که از سلامت خوبی برخوردار نباشند قادر نخواهند بود مراقبت های خوبی از بیماران به عمل آورند. این مطالعه با هدف مقایسه کیفیت خواب و سلامت عمومی پرستاران شیفت های ثابت و در گردش انجام شد.
    مواد و روش کار
    این مطالعه توصیفی مقایسه ای بر روی 180 نفر از پرستاران شیفت ثابت و در گردش بیمارستان های دانشگاه علوم پزشکی زاهدان که به صورت تصادفی طبقه ای انتخاب شده بودند، انجام شد. داده ها با استفاده از ابزار PSQI و GHQ-28 جمع آوری شد.
    یافته ها
    نتایج آزمون آماری نشان داد که بین کیفیت خواب و سلامت عمومی پرستاران شیفت ثابت و در گردش اختلاف معنی داری وجود دارد (001/0= p) و (05/0 = p) به طوری که پرستارانی که در شیفت ثابت کار می کردند در مقایسه با پرستاران شیفت در گردش از سلامت عمومی مطلوب تری برخوردار بودند.
    نتیجه گیری
    مدیران پرستاری باید حتی المقدور شیفت ثابت را در برنامه کاری پرستاران قرار دهند تا بلکه بتوانند از عوارض ناشی از شیفت های در گردش بکاهند.
    کلید واژگان: ختلال خواب, سلامت عمومی, پرستاران, شیفت کاری}
    Fereshteh Ghaljaei, Mahin Naderifar, Mahnaz Ghaljeh
    Background
    Nurses are vulnerable to various sleep disorders because of the nature of their job. If nurses do not experience a good general health, they will not be able to do their job (patient care) well.
    Materials And Method
    We conducted a descriptive-comparative study in 180 nurses that were selected with the stratified sampling method who have been working in different work shift hours in teaching hospitals. We used PSQI and GHQ-28 questionnaire for collecting data.
    Results
    The study results showed a statistically significant difference in sleep quality and general health of nurses based on two questionnaires (p=0.01; p=0.05) respectively.
    Conclusion
    According to our findings we suggest fixed working shifts versus rotating one for nurses to reduce the side effects.
  • بررسی شیوع سوء تغذیه در کودکان 36-1 ماهه بستری در بخش کودکان بیمارستان امام علی (ع) زاهدان در سال 1388
    فرشته قلجایی، مهین نادریفر، مهناز قلجه
    زمینه و هدف

    سوء تغذیه کودکان یکی از مشکلات مهم بهداشتی در جهان، به ویژه کشورهای در حال توسعه می باشد که اثرات نامطلوبی بر سلامت جسمی و ذهنی کودکان به جا می گذارد، به طوری که ارتباط قوی بین سوء تغذیه و مرگ و میر کودکان در این کشورها وجود دارد. مطالعه حاضر با هدف تعیین شیوع سوء تغذیه در کودکان 36-1 ماهه و ارتباط آن با برخی عوامل انجام شد.

    روش بررسی

    این مطالعه توصیفی - تحلیلی و مقطعی از اول مهر ماه تا پایان اسفند 85 بر روی 360 کودک 36-1 ماهه بستری در بخش کودکان بیمارستان امام علی (ع) زاهدان انجام شد. اطلاعات از طریق اندازه گیری وزن، قد و پرسشنامه ساختاری با روش مصاحبه از والدین جمع آوری گردید. جهت تشخیص سوء تغذیه از سه معیار وزن به سن، قد به سن و وزن به قد طبق معیار واترلو استفاده شد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون آماری مجذور کای تجزیه و تحلیل شد.

    یافته ها

    شیوع سوء تغذیه در جامعه مورد پژوهش بر اساس سه شاخص وزن به سن، قد به سن و وزن به قد به ترتیب 6 / 68 درصد، 1/60 درصد، 4/38 درصد تعیین شد. بین سوء تغذیه با وزن تولد، شغل مادر، میزان تحصیلات مادر و پدر و مدت تغذیه انحصاری با شیر مادر، ارتباط معنی داری وجود داشت (05/0 P<).
    نتیجه گیری کلی: با توجه به شیوع سوء تغذیه در کودکان بستری و ارتباط آن با متغیرهای فوق اقداماتی مانند افزایش آگاهی و سواد والدین مادران، تداوم تغذیه با شیر مادر تا 2 سالگی، شروع به موقع تغذیه تکمیلی و ارتقاء وضع اقتصادی- اجتماعی و بهداشتی خانواده ها و پیشگیری و کنترل بیماری های عفونی به خصوص گاستروآ نتریت در کودکان توصیه می شود.

    کلید واژگان: سوء تغذیه - کودک بستری, شیوع}
    Prevalence of Malnutrition among 1-36 Month Old Children Hospitalized at Imam Ali Hospital in Zahedan
    Fereshteh Ghaljaei, Mahin Nadrifar, Mahnaz Ghaljeh
    Background And Aim

    Malnutrition is one of the important health problems throughout the world, particularly in developing countries, having undesirable effects on mental and physical health of children. It is an underlying factor for infection and an important cause of children mortality in these countries. The aim of this study was to determine the prevalence of malnutrition among hospitalized children aged 1-36 months at Imam Ali Hospital in Zahedan.

    Material And Method

    This descriptive analytical study was conducted on 360 hospitalized children aged 1-36 months, between June and November 2005. Data were collected through measurement of weight and height, and questionnaire was completed by interviewing children’s parents. The authors declare that they have no conflict of interests.

    Results

    Nutritional status of the subjects was evaluated according to the weight- for age, weight- for height, and height- for age (Waterlow’s classification) based on which.height, based on which the prevalence of malnutrition were 68.6%, 60.1%, and 38.4%, respectively. Malnutrition in children had statistically significant association with birth weight, mother job, and duration of breast feeding (P<0.05). Malnutrition increased among children in rural areas, low birth weight ones, those whose mothers were housewives, with short duration of breast feeding, and late beginning of complementary nutrition.

    Conclusion

    regarding high prevalence of malnutrition among hospitalized children and its association with the above mentioned variables, measures such as increasing parents’ awareness and literacy, constancy of breast feeding until the age of 2, starting complementary nutrition in due course, promoting complementary nutrition in due course, promoting economic, social, and health status of families, and preventing infections diseases- particularly gastroenteritis are recommended.

سامانه نویسندگان
  • مهناز قلجه
    قلجه، مهناز
    استادیار
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال