به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

فهرست مطالب reza davarniya

  • غنچه شریفی، داود نظرپور، محمد داورنیا، رضا داورنیا*
    زمینه

    مطالعات مختلفی نشان داده اند که روان درمانی مثبت نگر در بهبود شاخص های سلامت روان در بیماران موثر بوده است، اما پژوهشی که به بررسی اثربخشی روان درمانی مثبت نگر بر بهزیستی ذهنی زنان چاق مبتلا به دیابت نوع 2 پرداخته باشد، مغفول مانده است.

    هدف

    این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی روان درمانی مثبت نگر بر بهزیستی ذهنی زنان چاق مبتلا به دیابت نوع 2 انجام شد.

    روش

    پژوهش از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون - پیگیری با گروه گواه بود. جامعه پژوهش را تمامی زنان چاق مبتلا به دیابت نوع 2 عضو انجمن دیابت شهر سنندج در سال 1398 تشکیل دادند که تعداد آنها 758 نفر بود. 40 نفر از بیماران به شیوه هدفمند به عنوان نمونه انتخاب و با گمارش تصادفی در دوگروه آزمایش و گواه (20 نفر) قرار گرفتند. ابزارهای پژوهش پرسشنامه بهزیستی ذهنی مولوی و همکاران (1389) و جلسات روان درمانی مثبت نگر (رشید و سلیگن، 2013) بود. تحلیل داده ها با روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی انجام شد.

    یافته ها

    روان درمانی مثبت نگر به طور معناداری باعث افزایش بهزیستی ذهنی آزمودنی های گروه تحت مداخله در مراحل پس آزمون و پیگیری شد (0/01 >p). همچنین مداخله درمانی در افزایش عواطف مثبت و کاهش عواطف منفی بیماران موثر بود (0/01 >p).

    نتیجه گیری

    زنانی که در جلسات روان درمانی مثبت نگر شرکت داشتند بهزیستی ذهنی شان افزاش یافت.

    کلید واژگان: روان درمانی مثبت نگر, بهزیستی ذهنی, چاقی, دیابت نوع 2, زنان}
    Ghoncheh Sharifi, Davood Nazarpour, Mohammad Davarnia, Reza Davarniya*
    Background

    Various research have shown that positive psychotherapy has been effective on improving mental health indices among patients, but no research has investigated the effectiveness of positive psychotherapy on subjective wellbeing of obese women with type 2 diabetes.

    Aims

    The current research was conducted by the aim of investigating the effectiveness of positive psychotherapy on obese women with type 2 diabetes

    Method

    The research was quasi-experimental with pre-test-post-test design-follow-up with the control group. The study population consisted of all obese women with type 2 diabetes, members of the Sanandaj Diabetes Association in 2019, which numbered 758 people. Forty patients were randomly selected as a sample and randomly assigned to two experimental and control groups (20 Person). The research tools were Rumi and et al.chr('39')s mental well-being questionnaire (2010) and positivist psychotherapy sessions (Rashid and Seligen, 2013). Data analysis was performed by variance analysis with repeated measurement and Bonfroni follow-up test.

    Results

    Positive psychotherapy significantly increased the mental well-being of the subjects of the group undergoing intervention in the post-test and follow-up stages (p< 0/01). Also, therapeutic intervention was effective in increasing positive emotions and reducing negative emotions in patients (p< 0/01).

    Conclusions

    Women who participated in positive psychotherapy sessions increased their mental well-being.

    Keywords: Positive psychotherapy, subjective wellbeing, obesity, type 2 diabetes, women}
  • زهرا نظری باغنی، بهروز براتی مقدم، محمد داورنیا، رضا داورنیا*
    هدف

    پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی روان درمانی مثبت نگر بر بهزیستی ذهنی زنان مبتلا به لوپوس اریتماتوز سیستمیک انجام شد.

    روش

    پژوهش حاضر از از نوع نیمه تجربی و با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. تمامی زنان مبتلا به لوپوس اریتماتوز سیستمیک عضو انجمن حمایت از بیماران مبتلا به لوپوس شهر تهران در نیمه دوم سال 1397، جامعه آماری این مطالعه را تشکیل دادند. نمونه 40 بیمار بودند که به شیوه هدفمند انتخاب شدند و با تخصیص تصادفی در دو گروه 20 نفره آزمایش و کنترل جایگزین شدند. سنجش میزان بهزیستی ذهنی بیماران با استفاده از پرسشنامه بهزیستی ذهنی مولوی و همکاران (1389) در مراحل پیش آزمون و پس آزمون انجام شد. جلسات روان درمانی مثبت نگر برای آزمودنی های گروه آزمایش در 8 جلسه 120 دقیقه ای اجرا شد، در حالی که گروه کنترل در لیست انتظار قرار گرفتند. برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیری (ANCOVA) با بهره گیری از نرم افزار SPSS24  استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج  پژوهش اثربخشی روان درمانی مثبت نگر در بهبود بهزیستی ذهنی بیماران گروه تحت مداخله را مورد تایید قرار داد (44/50=  ، 01/0 p <F).

    نتیجه گیری

    با توجه به این نتایج، به نظر می رسد روان درمانی مثبت نگر احتمالا گزینه مداخله ای مناسبی جهت ارتقای سلامت روان بیماران مبتلا به لوپوس اریتماتوز سیستمیک باشد.

    کلید واژگان: روان درمانی مثبت نگر, بهزیستی ذهنی, لوپوس اریتماتوز سیستمیک, زنان}
    Zahra Nazari Baghani, Behrouz Barati Moghadam, Mohammad Davarnia, Reza Davarniya*
    Aim

    the present research was conducted by the aim of investigation the effectiveness of positive psychotherapy on subjective wellbeing of women with systemic lupus erythematosus.

    Method

    the present research was conducted by semi-experimental method in which a pretest-posttest with control group design was used. All the women with systemic lupus erythematosus who were members of association of protecting patients with systemic lupus erythematosus in Tehran in the first half of 2018 constituted the statistical population of the present study. The sample included 40 patients who were selected by purposeful sampling method and, then, were assigned into two groups of experiment and control (20 subjects per group) through random assignment method. The level of subjective wellbeing was assessed by Mowlavi and colleagues’ questionnaire of subjective wellbeing (2010) in pretest and posttest stages. Sessions of positive psychotherapy were held in eight 120-minute sessions for the experiment group’s subjects while the control group stayed in the waiting list. For analyzing the data, univariate analysis of covariance (ANCOVA) was used by SPSS24.

    Results

    Results of the current research affirmed the effectiveness of positive psychotherapy in improving subjective wellbeing of the treatment group’s patients (F = 50.44, p < 0.01).

    Conclusion

    according to these results, it appears that positive psychotherapy is probably an appropriate interventional option for enhancing mental health among patients with systemic lupus erythematosus.

    Keywords: Positive Psychotherapy, Subjective Wellbeing, Systemic Lupus Erythematosus, Women}
  • داود نظرپور، احمد حیدرنیا، سید مصطفی پور یحیی، رضا داورنیا*
    زمینه و هدف

    رویکرد تصویرسازی ارتباطی یک نظریه و شیوه درمانی در مورد همسریابی، ازدواج و فرایند شکل گیری تعارضات زناشویی است. این مطالعه با هدف بررسی تاثیر زوج درمانی گروهی به شیوه تصویر سازی ارتباطی (ایماگوتراپی) بر بهبود کیفیت روابط زناشویی زوج ها انجام شد.

    روش کار

    این مطالعه به شیوه نیمه آزمایشی و با بهره گیری از طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش زوج هایی بودند که به مرکز مشاوره و خدمات روان شناختی راستین در شهر گرگان در نیمه دوم سال 1396 مراجعه نموده بودند. نمونه این مطالعه 16 زوج بودند که به شیوه در دسترس انتخاب و با تخصیص تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هرکدام 8 زوج) جایگزین شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه وضعیت زناشویی گلومبوک- راست بود. جلسات زوج درمانی به شیوه تصویرسازی ارتباطی برای زوجین گروه آزمایش در 8 جلسه 120 دقیقه ای به شیوه گروهی اجرا شد، اما گروه کنترل مداخله ای دریافت نکردند. داده ها توسط آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیری در نرم افزار SPSSV24 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.

    یافته ها

    نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون، بین میانگین گروه آزمایشی و کنترل تفاوت معنی داری وجود داشت که نشان دهنده اثربخشی زوج درمانی به شیوه تصویر سازی ارتباطی در بهبود کیفیت روابط زناشویی زوج های گروه تحت مداخله است (65/72= F و 01/0<p).

    نتیجه گیری: 

    با توجه به نتایج پژوهش توصیه می شود، مشاوران و درمانگران خانواده از این مدل درمانی جهت حل تعارضات زناشویی زوج ها و بهبود روابط در خانواده استفاده نمایند.

    کلید واژگان: زوج درمانی, تصویرسازی ارتباطی, کیفیت روابط زناشویی, تعارض, زوج}
    Davood Nazarpour, Ahmad Heydarnia, Seyed Mostafa Pouryahya, Reza Davarniya*
    Background

    Marriage is one of the most important needs which affects all the life aspects of human beings for almost half a century. The Marriage background is as old as history and since human beings put their feet on the earth, love and affection, marriage and marital conflict have existed, as well. In fact, mental health of humans is greatly dependent on a good and successful marriage. The evolution and development of the human’s personality relies on the quality of his/her relationships, and intimate relationships, in fact, act like therapeutic relationships which can be supportive platforms and human’s shelter against difficulties of life. Studying the relationships of couples helps to clarify the structural frameworks in which the couple relationships form. The imago relationship approach is a theory and therapeutic approach on dating, marriage and the process of marital conflicts formation. The main hypothesis of the imago relationship approach is the fact that relationship is our essence and nature; For we always are in relation to others. We are born in relationship, are harmed in relationship, and are healed in relationship. The imago relationship approach in marital relationship is a tool for attaining a conscious relationship which facilitates the conscious and mutual treatment of the childhood traumas between couples. Based on a theoretical principle, it is believed that we choose our couples according to an unconscious image of an individual who can complete us which is called imago or childhood ideal. The unconscious selection of spouse creates an opportunity to, by increasing empathy, mutual understanding, and relationship with the adult romantic partner, soothe and cure the relationship that we have lost in childhood. In the imago relationship approach, the goal is to align the conscious mind of the individual with his/her unconscious mind, and this method helps individuals to develop and enhance conscious, committed and intimate relationships. The present study was conducted by the aim of investigating the effect of group couple therapy based on imago relationship therapy on improving marital relationship quality.

    Methods

    The present research was a semi-experimental study which used a pretest-posttest with control group design. The statistical population of the present study included all the couples referring to the Rastin counseling and psychological services center in Gorgan city, Iran, in the second half of 2017. The sample of the present study included 16 couples who were selected by available sampling method and were assigned into two experiment and control groups (8 couples per group) by ransom assignment method. The inclusion criteria of the research included: having at least two years history of marital life, having at an education level of at least middle school, not being a divorce applicant, and receiving no individual counseling services outside the therapy sessions. The exclusion criteria of the research included: using psychiatric and psychotropic drugs, history of hospitalization in psychiatric hospitals, and using any type of sedative drugs, alcohol, and norcotics. The data gathering tool was Golombok Rust Inventory of Marital State. The group couple therapy based on imago relationship therapy was conducted in eight 120-minute sessions for the couples of the experiment group while the control group received no intervention. The data were analyzed by univariate analysis of covariance in SPSSv24.

    Results

    The mean and standard deviation of age was 43.44 ± 6.74 for the experiment group and 41.38 ± 5.37 for the control group. The mean and standard deviation of marriage deviation was 22 ± 7.89 for the experiment group and 20.25 ± 7.21 for the control group. Investigating the information on the education level of the subjects indicated that in the experiment group, four subjects had middle school degree that included 25% of the subjects of the experiment group. 7 subjects had diploma that by composing 43.8% of the subjects, included the highest number of subjects in this group, and finally, 5 subjects had undergraduate education including 31.2% of the subjects in the experiment group. In the control group, subjects with diploma, with 9 individuals, had the greatest frequency of subjects in the control group. After that, we had 4 subjects with undergraduate degrees and 3 subjects with middle school degree. According to the results of the univariate analysis of covariance, the significance of F value for quality of marital relationships (F = 72.65 and p < 0.01) suggests that the effect of couple therapy based on imago relationship therapy is significant, that is, after calculating the pretest’s effect, the difference created in scores of both groups in the level of quality of marital relationships is significant. Moreover, according to the mean of scores of quality of marital relationships in the experiment group in pretest (41.81) and posttest (33), it is determined that the mean scores of quality of marital relationships in the couples of the experiment group have reduced in the posttest stage, and since in the quality of marital relationships questionnaire, the lower the obtained score is, the higher the quality of marital relationships will be, therefore, this indicates the effect of the therapeutic approach on improving the quality of marital relationships. The chi eta shows that 71% of the variance is caused by the effect of couple therapy based on imago relationship therapy.

    Conclusion

    IRT is a process in which the couples are given information and awareness, and most importantly, they are offered trainings regarding the unconscious aspects of their relationship and a fundamental examination of the origin of their conflicts, and which helps individuals intervene on their problems instead of trying to solve them on the surface. Succeeding in this issue leads to improvement, growth, and affective security towards each other. According to the results of present research, counselors and family therapists are recommended to use this therapeutic model for solving marital conflicts and improving relationships in families.

    Keywords: Couple Therapy, Imago Relationship Therapy, Marital Relationship Quality, Conflict, Couple}
  • رضا داورنیا*، کیانوش زهراکار، اسماعیل اسدپور، فرشاد محسن زاده، عبدالرحیم کسایی اصفهانی

    مقدمه پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی مشاوره گروهی به شیوه درمان متمرکز برشفقت بر شرم درونی شده در زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی انجام شد. مواد و روش ها پژوهش حاضر یک مطالعه نیمه آزمایشی بود که به شیوه پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل انجام شد. جامعه این پژوهش متشکل از زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی بودند که به مراکز مشاوره و خدمات روان شناختی راستین، آرام، ترنم و باران در شهر گرگان در سال 1398 مراجعه نموده بودند. 24 زن آسیب دیده از خیانت همسر به شیوه هدفمند انتخاب و با گمارش تصادفی در دو گروه 12 نفره آزمایش و کنترل قرار گرفتند. ابزار گردآوری داده ها مقیاس شرم درونی شده کوک (1993) بود که در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری یک ماهه تکمیل گردید. مشاوره گروهی به شیوه درمان متمرکز بر شفقت در 13 جلسه 120 دقیقه ای برای گروه آزمایش اجرا شد. داده ها توسط آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها نتایج تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد که مشاوره گروهی به شیوه درمان متمرکز بر شفقت موجب کاهش شرم درونی شده آزمودنی های گروه تحت مداخله در مراحل پس آزمون و پیگیری شده بود. همچنین مداخله درمانی بر مولفه های شرم درونی شده (کمرویی، عزت نفس) اثر مثبت و معناداری داشت. (01/0 > p) نتیجه گیری نتایج مطالعه حاضر اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت در کاهش شرم درونی شده زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی را مورد تایید قرار داد.

    کلید واژگان: روابط فرازناشویی, شرم, زنان, ازدواج}
    Reza Davarniya*, Kianoush Zahrakar, Esmail Asadpour, Farshad Mohsenzadeh, Abdurrahim Kasaee Esfahani
    Introduction

    Marital infidelity is considered to be one of the most important traumatic factors for couples and families, and it is also a prevalent phenomenon for family and marital therapists. The present research was conducted by the aim of investigating the effectiveness of group compassion-focused counseling on internalized shame among women affected by marital infidelity.

    Materials and Methods

    The present study was a semi-experimental one that was conducted by pretestposttest and follow-up with control group design. The research population included all the women affected by marital infidelity referring to counseling centers in Gorgan, Iran, in 2019. The research sample composed of 24 women who were selected by purposeful sampling method and were assigned into experiment and control groups by random assignment method (12 subjects per group). The data gathering tool was Cook’s Internalized Shame Scale (1993). Group compassion-focused therapy was provided in 13 120-minute sessions for the experiment group. The data were analyzed by variance analysis test with repeated measures.

    Results

    The results of variance analysis with repeated measures showed that group compassion-focused counseling led to a decrease in internalized shame in the subjects of the intervention group in the posttest and follow up stages. Moreover, the therapeutic intervention exerted a positive and significant effect on the components of internalized shame (shyness, self-esteem) (p < 0.01).

    Conclusion

    According to the confirmation of the effectiveness of the compassion-focused approach, family counselors and therapists can use this therapeutic model for reducing the traumas caused by marital infidelity.

    Keywords: Extramarital Relations, Shame, Women, Marriage}
  • عبدالرحیم کسائی اصفهانی*، رضا داورنیا

    مادران کودکان مبتلا به سندروم داون با چالش هایی مواجه هستند که باعث افزایش استرس والدگری در این مادران می شود . پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی روان درمانی مثبت نگر به شیوه گروهی بر استرس والدگری مادران دارای فرزند مبتلا به سندروم داون انجام شد. درقالب مطالعه ای شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون پیگیری با گروه کنترل، از میان مادران کودکان مبتلا به سندروم داون مراجعه کننده به مرکز جامع توان بخشی نوید عصر شهر تهران در سال 1397، نمونه ای به حجم 40 نفر به شیوه هدفمند انتخاب و با تخصیص تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. شرکت کنندگان هر دو گروه در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری فرم کوتاه شاخص استرس والدگری آبیدین را تکمیل کردند. جلسات روان درمانی مثبت نگر در 8 جلسه 90دقیقه ای به شیوه گروهی و هفتگی برای شرکت کنندگان گروه آزمایش برگزار شد؛ اما آزمودنی های گروه کنترل تا پایان مرحله پیگیری مداخله ای دریافت نکردند. برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و نرم افزار SPSS20 استفاده شد. نتایج نشان داد که روان درمانی مثبت نگر میزان استرس والدگری مادران گروه تحت مداخله را به طور معناداری کاهش داده بود و نتایج در دوره پیگیری یک ماهه نیز از ثبات لازم برخوردار بود (01/0  <p). نتایج این پژوهش اثربخشی روان درمانی مثبت نگر در بهبود استرس والدگری مادران کودکان مبتلا به سندروم داون را تایید کرد. نتایج بر اهمیت کاربرد این مداخله بر علایم روان شناختی مادران کودکان مبتلا به سندروم داون و ارایه افق های جدید در مداخلات بالینی تاکید دارد.

    کلید واژگان: استرس والدگری, روان درمانی مثبت نگر, نشانگان داون}
    Abdolrahim Kasaei Esfahani *, Reza Davarniya

    Mothers of children with Down syndrome face challenges which lead to increased parenting stress among these mothers. The present research was conducted by the aim of investigating the effectiveness of group positive psychotherapy on parenting stress among mothers of children with Down syndrome. in the frame of a semi-experimental study with pretest-posttest-follow up with control group design. Among mothers of children with down syndrome referring to Navide Asr extensive rehabilitation center in Tehran in 2018, a sample of 40 subjects were selected by purposeful sampling method and were assigned into experiment and control groups through random assignment method. In pretest, posttest and follow up stages, the participants of both groups completed Abidin’s Parenting Stress Index- Short Form(PSI-SF). Sessions of group weekly positive psychotherapy were held in eight 90-minute sessions for the participants of the experiment group, but the control group participants received no intervention until the end of the follow up stage. Variance analysis test with repeated measures in SPSSv20 was used for analyzing the data. results suggested that positive psychotherapy significantly decreased parenting stress among mothers of the intervention group and the results were sufficiently persistent in the one-month follow up stage (p < 0.01). results of the present research confirmed the effectiveness of positive psychotherapy in improving parenting stress among mothers of children with Down syndrome. The results affirm the importance of applying this intervention on psychological symptoms of mothers with Down syndrome and offering new perspectives in clinical interventions.

    Keywords: Parenting Stress, Positive Psychotherapy, Down criteria}
  • کامبیز اسمعیل نیا شیروانی، محمد ندری، رضا داورنیا
    مقدمه

     فرسودگی تحصیلی و بهزیستی تحصیلی، از عوامل تاثیرگذار بر عملکرد دانشجویان هستند که توجه به آن‌ها ضرورت دارد. از این‌رو، پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر آموزش کاهش استرس مبتنی بر ذهن‌آگاهی بر کاهش فرسودگی تحصیلی و افزایش بهزیستی تحصیلی دانشجویان انجام شد.

    شیوه‌ی مطالعه:

     پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی بود و از طرح پیش‌آزمون- پس‌آزمون با گروه شاهد استفاده گردید. جامعه‌ی پژوهش، متشکل از دانشجویان پسر دانشگاه آزاد اسلامی واحد گرگان در سال تحصیلی 97-1396 بودند. 40 نفر از دانشجویان به شیوه‌ی در دسترس به عنوان نمونه انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه‌های آزمایش و شاهد قرار گرفتند. برای گردآوری داده‌ها، از پرسش‌نامه‌ی فرسودگی تحصیلی برسو و همکاران (2007) و مقیاس بهزیستی تحصیلی پیترینن و همکاران (2014) استفاده گردید. آموزش کاهش استرس مبتنی بر ذهن‌آگاهی، در 8 جلسه‌ی دو ساعته به شیوه‌ی گروهی برای گروه آزمایش اجرا گردید. برای تحلیل داده‌ها از تحلیل کوواریانس چند متغیری (MANCOVA) با بهره‌گیری از نرم‌افزار SPSS نسخه‌ی 24 استفاده شد.

    یافته‌ ها: 

    نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که آموزش کاهش استرس مبتنی بر ذهن‌آگاهی، به طور معنی‌داری موجب کاهش فرسودگی تحصیلی و افزایش بهزیستی تحصیلی در آزمودنی‌های گروه آزمایش در مقایسه با گروه شاهد شده بود (0/05 > p value).

    نتیجه‌ گیری: 

    با توجه به یافته‌های حاصل از این مطالعه پیشنهاد می‌گردد، مراکز مشاوره‌ی دانشجویی در دانشگاه‌ها، اقدام به برگزاری کارگاه‌های آموزشی ذهن‌آگاهی با هدف کاهش فرسودگی تحصیلی و افزایش بهزیستی تحصیلی دانشجویان نمایند.

    کلید واژگان: استرس, ذهن آگاهی, فرسودگی تحصیلی, بهزیستی تحصیلی, دانشجویان}
    Kambiz Smaeilnia Shirvani, Mohammad Nadri, Reza Davarniya
    Introduction

    Academic burnout and academic well-being of factors affecting performance of the students that consider to them is essential. Thus, the present research was conducted by the aim of investigating the effect of mindfulness-based stress reduction (MBSR) on reducing academic burnout and increasing academic well-being in students.

    Methods

    The present study was conducted by semi-experimental method and used a pretest-posttest with control group design. The population of the research included all the male students of Islamic Azad university of Gorgan branch in 2017-2018 academic years. The sample consisted of 40 students who, after initial interview and based on research inclusion-exclusion criteria, were selected by available sampling method and, then, were assigned into experiment and control groups via random assignment method. For gathering the data, academic burnout questionnaire of Bersu and colleagues (2007) and academic wellbeing scale of Pietarinen and colleagues (2014) were used. The MBSR training was provided for the experiment group in eight 2-hour session in groups (one session per week), but the control group received no intervention. For testing the research hypothesis, univariate multivariate analysis of covariance (MANCOVA) in SPSS 24 were used.

    Results

    Results of analysis of covariance suggested that MBSR training significantly reduced academic burnout and increased academic wellbeing in the subjects of the experiment group compared to the control group (p value < 0.01).

    Conclusion

    According to the findings of the current study, it is recommended that student counseling centers in universities would provide mindfulness training workshops in order to reduce academic burnout and increase academic wellbeing in students.

    Keywords: Stress, Mindfulness, Academic burnout, Academic wellbeing, Students}
  • رضا داورنیا
    مقدمه

     لوپوس اریتماتوز سیستمیک، یک اختلال خود ایمنی چند سیستمی با طیف وسیعی از تظاهرات بالینی می‌باشد که تقریبا تمام بافت‌ها و اندام‌های بدن از جمله مفاصل، پوست و غشای موکوزی، سلول‌های خونی، مغز و کلیه‌ها را درگیر می‌نماید و تاثیرات روان‌شناختی نامطلوبی را برای بیماران مبتلا به همراه دارد. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی معنویت درمانی بر تاب‌آوری زنان مبتلا به لوپوس اریتماتوز سیستمیک انجام شد.

    شیوه‌ی مطالعه: 

    در قالب یک پژوهش نیمه آزمایشی به شیوه‌ی پیش‌آزمون- پس‌آزمون با گروه شاهد، از میان بیماران زن مبتلا به لوپوس اریتماتوز سیستمیک عضو انجمن حمایت از بیماران مبتلا به لوپوس شهر تهران در سال 1397، تعداد 40 بیمار زن بر اساس ملاک‌های ورود و خروج به پژوهش، به شیوه‌ی هدفمند انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه‌های آزمایش و شاهد (هر زیر گروه 20 نفر) جایگزین شدند. ابزار جمع‌آوری داده‌ها، مقیاس تاب‌آوری کانر و دیویدسون (2003) بود که در مراحل پیش‌آزمون و پس‌آزمون توسط شرکت‌کنندگان هر دو گروه تکمیل گردید. مداخله‌ی معنویت درمانی در 10 جلسه‌ی دو ساعته به شیوه‌ی گروهی و هفتگی برای آزمودنی‌های گروه آزمایش اجرا شد، در حالی‌که گروه شاهد در لیست انتظار بودند. برای تحلیل داده‌ها از آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیری (ANCOVA) با بهره‌گیری از نرم‌افزار SPSS نسخه‌ی 24 استفاده شد.

    یافته‌ ها: 

    نتایج نشان داد که مداخله‌ی معنویت درمانی به طور معنی‌داری باعث افزایش تاب‌آوری بیماران گروه آزمایش در مقایسه با گروه شاهد در مرحله‌ی پس‌آزمون شده بود (p value < 0/05).

    نتیجه‌ گیری:

     با توجه به نتایج، به نظر می‌رسد معنویت درمانی احتمالا گزینه‌ی مداخله‌ای مناسبی جهت ارتقای سلامت روان بیماران مبتلا به لوپوس اریتماتوز سیستمیک باشد.

    کلید واژگان: تاب آوری, معنویت درمانی, لوپوس اریتماتوز سیستمیک}
    Reza Davarniya
    Introduction

    Systemic Lupus Erythematosus is a multi-systemic autoimmune disorder with a wide range of clinical manifestations which engages nearly all the bodily tissues and organs such as joints, skin and mucous membranes, blood cells, brain and kidneys and brings about undesirable psychological effects for the affected patients. The present research was designed and conducted by the aim of investigating the effectiveness of spiritual therapy on resiliency among women with Systemic Lupus Erythematosus.

    Methods

    In the frame of a semi-experimental research using pretest– posttest with control group design, among the women with Systemic Lupus Erythematosus who were a member of Iran Lupus Association in Tehran in 2018, based on research inclusion/exclusion criteria, 40 women were selected by purposeful sampling method and were assigned into experiment and control groups (20 subjects per group) via random assignment method. The data gathering tool was Connor-Davidson Resilience Scale (2003) which was completed by the participants of both groups in pretest and posttest stages. Spiritual therapy was delivered to the experiment group participants in 10 2-hour sessions in groups with weekly sequence, while the control group stayed in waiting list. For analyzing the data, univariate analysis of covariance (ANCOVA) in SPSS 20 was used.

    Results

    The results showed that, in posttest, spiritual therapy led to significant increase in resiliency among patients of the experiment group compared to the control group (p value < 0.01).

    Conclusion

    According to these results, it appears that spiritual therapy is probably a suitable interventional option for enhancing mental health among patients with Systemic Lupus Erythematosus.

    Keywords: Resiliency, Spiritualtherapy, Systemic lupus erythematosus}
  • رضا داورنیا*
    مقدمه

    این مطالعه با هدف بررسی اثربخشی آموزش برنامه ی ارتباط زوج ها (Couple communication program) CCP بر کاهش دلزدگی زناشویی انجام شد.

    شیوه ی مطالعه

    مطالعه ی حاضر، پژوهشی نیمه تجربی به شیوه ی پیش آزمون- پس آزمون با گروه شاهد بود. کلیه ی زوجین مراجعه کننده به مرکز مشاوره و خدمات روان شناختی روها در شهر بجنورد در سال 1398، جامعه ی آماری این پژوهش را تشکیل می دادند. از میان زوج های واجد شرایط شرکت در مطالعه،20 زوجی که بر اساس غربال گری، دارای بالاترین میزان دلزدگی زناشویی بودند، به شیوه ی در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در گروه های آزمایش و شاهد جایگزین شدند. پرسش نامه ی دلزدگی زناشویی پاینز (1998) ابزار این مطالعه جهت گرد آوری داده ها بود که زوج ها در مراحل پیش آزمون و پس آزمون به آن پاسخ دادند. برنامه ی آموزشی (برنامه ارتباط زوج ها) در 10 جلسه یک ساعت و نیمه به شیوه ی گروهی به آزمودنی های گروه آزمایش ارایه گردید. آزمودنی های گروه شاهد در لیست انتظار قرار گرفتند. آزمون آماری تحلیل کوواریانس تک متغیری (ANCOVA) برای تحلیل داده ها مورد استفاده قرار گرفت.

    یافته ها

    نتایج تحلیل کوواریانس، نشان دهنده ی کاهش دلزدگی زناشویی زوج های تحت مداخله در مرحله پس آزمون بود. در گروه شاهد تغییر معنی داری مشاهده نشد.

    نتیجه گیری

    با توجه به اینکه آموزش برنامه ارتباط زوج ها در کاهش دلزدگی زناشویی زوجین موثر واقع شد، پیشنهاد می شود این برنامه ی غنی سازی زندگی زناشویی در جهت بهبود روابط و افزایش صمیمیت زوجین درکارگاه های آموزشی، گروه های زوج درمانی و مراکز مشاوره خانواده به کار گرفته شود.

    کلید واژگان: ارتباط, آموزش, ازدواج}
    Reza Davarniya*
    Background

    The present research was conducted by the aim of investigating the effectiveness of training of couple communication program (CCP) on reducing couple burnout.

    Methods

    The present research was a semi-experimental research which was conducted by pretest-posttest with control group method.The research population included all the couples visiting Roha counseling and psychotherapy center in Bojnourd city in 2019. Among the qualified couples for participation in the study, 20 couples with highest levels of couple burnout based on the initialscreening were selected by available sampling method, and they were randomly assigned into experiment and control groups. Pains couple burnout questionnaire (1998) was the data gathering tool in the study which was completed by the couples in pretest and posttest stages. The training program (couple communication program) was delivered to the subjects of the experiment group in ten 1.5-hour group sessions. The subjects of the control group were put in the waiting list. The data were analyzed by univariate covariance analysis (ANCOVA).

    Results

    Results of covariance analysis indicated that couple burnout of the experiment group was reduced in the posttest stage. No significant change was observed in the control group.

    Conclusion

    Since training of couple communication program was effective on reducing couple burnout, it is recommended that this marital life enrichment program, would be used in training workshops, couple therapy groups and family counseling centers for the purpose of improving communication and increasing marital intimacy in couples.

    Keywords: Communication, Education, Marriage}
  • رضا داورنیا، کیانوش زهراکار*، اسماعیل اسدپور، فرشاد محسن زاده، عبدالرحیم کسایی اصفهانی
    زمینه و هدف

    خیانت زناشویی به عنوان یکی از مهمترین عوامل آسیب رسان برای زوج ها و خانواده ها و همچنین پدیده ای رایج برای درمانگران حوزه خانواده و ازدواج مطرح است. یکی از پیامدهای خیانت زناشویی، نشخوار فکری همسر آسیب دیده از خیانت است. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی مشاوره گروهی به شیوه درمان متمرکز برشفقت بر نشخوار فکری زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی انجام شد.

    روش بررسی

    این پژوهش یک مطالعه نیمه آزمایشی با بهره گیری از طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه این پژوهش را تمامی زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی تشکیل دادند که به مراکز مشاوره و خدمات روان شناختی راستین، آرام، ترنم و باران در شهر گرگان در سال 1398 مراجعه نموده بودند. نمونه پژوهش 24 زن بودند که به شیوه هدفمند انتخاب و با تخصیص تصادفی در گروه های 12 نفره آزمایش و کنترل قرار گرفتند. هر دو گروه در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با استفاده از مقیاس پاسخ های نشخواری نولن-هوکسما و مورو (1991) ارزیابی شدند. مشاوره گروهی به شیوه درمان متمرکز بر شفقت در 13 جلسه 120 دقیقه ای برای شرکت کنندگان گروه آزمایش اجرا شد. آزمودنی های گروه کنترل تا پایان مرحله پیگیری مداخله ای دریافت نکردند. داده ها توسط آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر در نرم افزار SPSSV24 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.

    یافته ها

    میانگین و انحراف معیار نمرات نشخوار فکری آزمودنی های گروه آزمایش در مرحله پیش آزمون 84/2± 08/58، پس آزمون 74/5± 50/52 و در مرحله پیگیری35/5± 50/49 بود. در گروه کنترل نیز میانگین و انحراف معیار نمرات نشخوار فکری قبل از مداخله 92/1± 08/59، بعد از مداخله 82/1± 67/57 و یک ماه پس از مداخله96/1± 25/58 بدست آمد. نتایج تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد که مشاوره گروهی به شیوه درمان متمرکز بر شفقت، نشخوار فکری آزمودنی های گروه تحت مداخله را به طور معناداری در مراحل پس آزمون و پیگیری کاهش داده است (23/21 = P<0/01 F).

    نتیجه گیری

    نتایج مطالعه حاضر اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت در کاهش نشخوار فکری زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی را مورد تایید قرار داد. درمانگران و مشاوران خانواده می توانند از این مدل درمانی جهت کاهش آسیب های ناشی از خیانت زناشویی استفاده نمایند.

    کلید واژگان: درمان متمرکز بر شفقت, نشخوار فکری, زنان, مشاوره گروهی}
    Reza Davarniya, Kianoush Zahrakar*, Esmail Asadpour, Farshad Mohsenzadeh, Abdurrahim Kasaee Esfahani
    Background and aim

    Marital infidelity is considered to be one of the most important traumatic factors for couples and families, and it is also a prevalent phenomenon for family and marital therapists. One of the consequences of marital infidelity is rumination in the spouse affected by infidelity. The present research was conducted by the aim of investigating the effectiveness of group compassion-focused therapy on rumination in women affected by marital infidelity.

    Methods

    The current research was a semi-experimental study conducted by pretest-posttest and follow up with control group design. The current research population included all the women affected by marital infidelity who referred to Rastin, Aram, Taranom, and Baran psychological and counselling services centers in Gorgan, Iran, in 2019. The research sample composed of 24 women who were selected by purposeful sampling method and were put into experiment and control groups by random assignment method (12 subjects per group). Both groups were assessed using Nolen-Hoeksema and Morrow’s ruminative response scale (1991) in pretest, posttest, and follow up stages. Group compassion-focused therapy was provided in 13 120-minute sessions for participants of the experiment group. The subjects of the control groups did not receive any intervention until the end of the follow up stage. The data were analyzed by variance analysis test with repeated measures in SPSS24.

    Results

    Mean and standard deviation of the scores of rumination in the subjects of the experiment group were 58.08 ± 2.84 in pretest, 52.50 ± 5.74 in posttest, and 49.50 ± 5.35 in the follow up. In the control group, mean and standard deviation of the scores of rumination were 59.08 ± 1.92 before the intervention, 57.67 ± 1.82 after the intervention, and 58.25 ± 1.96 one month after the intervention. Results of the variance analysis with repeated measures indicated that group compassion-focused therapy has significantly reduced rumination in the intervention group in posttest and follow up stages (P < 0.01, F = 21.33).

    Conclusion

    Results of the present research confirmed the effectiveness of compassion-focused therapy in reducing rumination among women affected by marital infidelity. Family counsellors and therapists can use this therapeutic model for reducing the traumas caused by marital infidelity.

    Keywords: Compassion-Focused Therapy, Rumination, Women, Group Counseling}
  • داود نظرپور، کیانوش زهراکار، مصطفی پوریحیی، رضا داورنیا*
    مقدمه

    رویکرد تصویرسازی ارتباطی یک نظریه در مورد ازدواج و فرایند درمان تعارضات زناشویی است. بر اساس ایده اصلی این رویکرد، انتخاب همسر بر اساس یک تصویر ذهنی از پدر و مادر ایده آل که در دوران کودکی شکل گرفته است، صورت می گیرد و سازگاری با همسر نیز بستگی به این تصویر اولیه دارد. مطالعه حاضر به منظور بررسی اثربخشی زوج درمانی مبتنی بر تصویرسازی ارتباطی بر کاهش دلزدگی زناشویی طراحی شد.

    مواد و روش ها

    این پژوهش یک مطالعه نیمه تجربی بود که از طرح پیش آزمون -پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه زوجین دارای تعارضات زناشویی مراجعه کننده به مرکز مشاوره و خدمات روانشناختی راستین در شهر گرگان، ایران طی سه ماهه دوم سال 1397 بود. نمونه شامل 20 زوج بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و با روش گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 10 زوج) قرار گرفتند. ارزیابی آزمودنی ها در مراحل پیش آزمون و پس آزمون با استفاده از مقیاس دلزدگی زناشویی پاینز (1996) صورت گرفت. 8 جلسه گروهی زوج درمانی مبتنی بر تصویرسازی ارتباطی برای گروه آزمایش برگزار شد در حالی که گروه کنترل هیچ درمانی دریافت نکردند.

    یافته ها

    میانگین و انحراف معیار نمرات دلزدگی زناشویی میان آزمودنی های گروه آزمایش در مراحل پیش آزمون و پس آزمون به ترتیب برابر با 21/97±81 و 15/66±68/05 بود. میانگین و انحراف معیار نمرات دلزدگی زناشویی در آزمودنی های گروه کنترل قبل از مداخله و بعد از مداخله به ترتیب برابر با 16/79±80/95 و 14/31±82/50 بود. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که دلزدگی زناشویی در زوجین گروه آزمایش پس از دریافت مداخله تصویرسازی ارتباطی کاهش معنی داری داشت.

    نتیجه گیری

    زوج درمانی مبتنی بر تصویرسازی ارتباطی زوج ها را قادر می سازد که از سوی یکدیگر درک شوند و تجربه این احساس می تواند به افزایش شادکامی، صمیمیت و همدلی بین زوج ها منجر شود و همچنین دلزدگی زناشویی را کاهش دهد.

    کلید واژگان: زوج درمانی, دلزدگی روانشناختی, والدین}
    Davood Nazarpour, Kianoush Zahrakar, Mostafa Pouryahya, Reza Davarniya*
    Introduction

    The imago relationship approach is a theory on dating marriage and the process of marital conflicts treatment. Based on the main idea of this approach, choosing the spouse is done based on a mental image from ideal parents which has been formed in childhood, and compatibility with spouse is also reliant on this early image. The present study was designed to investigate the effectiveness of couple therapy based on imago relationship therapy on reducing couple burnout. 

    Materials and Methods

    The present research was a semi-empirical study, which used a pretest-posttest with control group design. The statistical population of the present study included all the couples with marital conflicts referring to Rastin counseling and psychological services center in Gorgan, Iran, during the second quarter of 2018. The sample included 20 couples who were selected by available sampling method and were assigned into two experiment and control groups (10 couples per group) through ransom assignment method. The assessment of the subjects was conducted in pretest and posttest stages by using Pines’ marital burnout scale (1996). Eight sessions of group couple therapy based on imago relationship therapy were held for the experiment group while the control group received no intervention.

    Results

    The mean and standard deviation of the scores of couple burnout among the subjects of the experiment group in pretest and posttest stages equaled 81 ± 21.97 and 68.05 ± 15.66, respectively. The mean and standard deviation of the scores of couple burnout in the subjects of the control group equaled 80.95 ± 16.79 and 82.50 ± 14.31 in pre- and post-intervention, respectively. Results of the covariance analysis suggested that couple burnout in the couples of the experiment group has significantly decreased after receiving the imago relationship therapy intervention.

    Conclusion

    Couple therapy based on imago relationship therapy enables the couples to understand one another, and experiencing this feeling can lead to increased happiness, intimacy, and empathy in couples and, therefore, reduce couple burnout.

    Keywords: Couples Therapy, Burnout, Psychological, Parents}
  • راحله زمانی مزد، امیر گرافر، رضا داورنیا *، محسن بابایی گرمخانی
    زمینه و اهداف
    هدف مطالعه حاضر، بررسی اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت در بهبود کیفیت زندگی و خودکارآمدی والدینی مادران کودکان اوتیستیک بود.
    مواد و روش ها
    این پژوهش از نوع نیمه تجربی بود و در انجام آن از طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل، استفاده شد. جامعه این پژوهش را مادران کودکان اوتیستیک در سال 1397 تشکیل دادند، که فرزندان آنها در مرکز توان بخشی ندای عصر شهر تهران دارای پرونده بودند. 40 نفر از مادران، به شیوه هدفمند انتخاب و با گمارش تصادفی در دو گروه 20 نفره، آزمایش و مورد کنترل قرار گرفتند. ارزیابی میزان خودکارآمدی والدینی و کیفیت زندگی، از طریق پرسش نامه خودکارآمدی والدینی دومکا و همکاران و پرسش نامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی انجام شد. گروه آزمایش به مدت هشت جلسه دو ساعته، در معرض درمان متمرکز بر شفقت قرار گرفتند. داده ها توسط آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیری و تحلیل کوواریانس چند متغیری و با بهره گیری از نرم افزار SPSS 20، تحلیل شد.
    یافته ها
    نتایج تفاوت معناداری را در میزان کیفیت زندگی و خودکارآمدی والدینی شرکت کنندگان گروه آزمایش و کنترل، در مرحله پس-آزمون نشان داد. نتایج، اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت در بهبود کیفیت زندگی و خودکارآمدی والدینی مادران در گروه آزمایش را، مورد-تایید قرار داد (P<0.01).
    نتیجه گیری
    درمان متمرکز بر شفقت به عنوان شیوه درمانی جدید، احتمالا گزینه مداخله ای مناسبی در جهت کاهش مشکلات روان شناختی و افزایش سلامت روان مادران کودکان اوتیستیک، محسوب می شود.
    کلید واژگان: خودکارآمدی, کیفیت زندگی, اختلال طیف اوتیسم}
    Raheleh Zamani Mazdeh, Amir Grafar, Reza Davarniya*, Mohsen Babaei Gharmkhani
    Background and Objectives
    The present study was aimed to investigate the effectiveness of compassion-focused therapy (CFT) in improving parental quality of life and self-efficacy in mothers of autistic children.
    Material and Methods
    The present research was conducted by semi-experimental method which used a pretest-posttest with control group design. The population of the current research included mothers of autistic children in 2018 whose children had a case file in the Nedaye Asr rehabilitation center of Tehran. A total number of 40 mothers were selected by purposive sampling method and were assigned into experiment and control groups via random assignment method (20 subjects per group). The levels of parental self-efficacy and quality of life were assessed by Dumka and colleagues’ Parental Self Agency Measure (PSAM; 1996) and the World Health Organization Quality of Life questionnaire (1998) in pretest and posttest stages. The experiment group received the CFT intervention in eight 2-hour sessions. The data were analyzed through univariate analysis of covariance (ANCOVA) and multivariate analysis of covariance (MANCOVA) in SPSS v20.
    Results
    The results showed a significant difference in the level of parental quality of life and self-efficacy between the subjects of the experiment and control groups in the posttest stage. The results confirmed the effectiveness of CFT in improving parental quality of life and self-efficacy of mothers in the experiment group (P<0.01).
    Conclusion
    As a new therapeutic approach, CFT is probably an appropriate interventional option for decreasing psychological problems and increasing mental health among mothers of autistic children.
    Keywords: Self-Efficacy, Quality of Life, Autism Spectrum, Disorder}
  • Reza Davarniya, Mohammad Shakarami *, Kianoush Zahrakar
    Stress is a type of person-environment relationship which is appraised by the individual as stressful or beyond one’s own resources and, as a results, threatens the individual’s wellbeing and welfare. The aim of the present study was to investigate the variables of resilience, coping strategies, and social support as predictors of vulnerability to stress among students. The participants consisted of 375 university students who were selected by multistage cluster sampling method. The stress syndrome scale, checklist of coping skills, adult resilience inventory, and social support Appraisal scale were used to collect data. Data analysis was performed in SPSS-18 using simultaneous multiple regression analysis. Results suggested that the variables of resilience, social support, and coping strategies could predict 50.3% of the variance of vulnerability to stress. The variables of resilience, social support, and coping strategies can predict vulnerability to stress, and making changes in these factors can be effective in reducing vulnerability of people in face of stress.
    Keywords: Resilience, Stress, Social Support}
  • Reza Davarniya*, Kianoush Zahrakar, Ali Mohammad Nazari
    Brief solution-focused therapy is a collaborative and non-pathological approach for therapy emphasizing on finding the solution by the client with the help and collaboration of the therapist. The research was conducted to examine the effectiveness of brief solution-focused couple therapy in reducing couple burnout among women. The present research has been conducted by a semi-experimental method with a pretest-posttest and follow-up with control group design. The population of the present research included all the women who visited three counseling centers of the welfare organization and also mental helpers. After the initial screening, 30 women, whose scores were the highest in couple burnout questionnaire were selected as the study sample, and they were assigned into two experimental and control groups (15 participants per group). The data were gathered by Pines’s couple burnout measure. The level of couple burnout was measured for the experimental and control group participants before experimental intervention (brief solution-focused couple therapy). Afterwards, the experimental group received the brief solution-focused couple therapy for 7 sessions of 1.5-hour in groups, but the control group received no intervention. Also, the experimental group participated in a follow-up session approximately 5 weeks after the last therapy session. Results showed that brief solution-focused couple therapy has been able to significantly reduce couple burnout in the posttest stage and in the follow-up stage. Brief solution-focused couple therapy can be used for reducing marital problems among couples.
    Keywords: Couple Therapy, Education, Marriage}
  • امین براتیان، آمنه سادات کاظمی، رضا داورنیا *، مجتبی حقانی زمیدانی
    زمینه و هدف
    سرطان یکی از انواع گوناگون بیماری های مزمن است و علیرغم پیشرفتهای پزشکی، توسعه درمانهای سرطان و افزایش تعداد نجات یافتگان از سرطان، این بیماری همچنان از لحاظ احساس درماندگی و ترس عمیقی که در فرد ایجاد می کند، بی مانند است. والدین کودکان مبتلا به سرطان بیشتر از والدین کودکان سالم در معرض مشکلات روان شناختی از قبیل اضطراب، افسردگی، استرس و به طور کلی تهدید سلامت روان می باشند. مطالعه حاضر با هدف بررسی تاثیر درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کیفیت زندگی مادران دارای کودک مبتلا به سرطان انجام شد.
    روش بررسی
    در قالب یک مداخله نیمه تجربی که به شیوه پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل انجام شد، از میان مادران کودکان مبتلا به سرطان مراجعه کننده به موسسه حمایت از کودکان سرطانی (محک) شهر تهران در سال 1395، 30 نفر از مادران به شیوه نمونه گیری در دسترس و بر اساس ملاکهای ورود و خروج به مطالعه انتخاب و به صورت تصادفی در گروه های آزمایش و کنترل (هر زیر گروه 15 نفر) قرار گرفتند. ارزیابی کیفیت زندگی آزمودنی ها با بهره گیری از پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی (WHOQL) انجام گرفت. شرکت کنندگان گروه آزمایش به مدت 8 جلسه و به شیوه گروهی در معرض درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد قرار گرفتند، در حالی که آزمودنی های گروه کنترل درمانی دریافت ننمودند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیری(ANCOVA) و نرم افزار SPSS 20 استفاده شد.
    یافته ها
    میانگین و انحراف معیار نمرات کیفیت زندگی آزمودنی های گروه آزمایش در مرحله پیش آزمون 40/6± 40/70 و در مرحله پس آزمون 35/13± 87/92 بود. در گروه کنترل نیز میانگین و انحراف معیار نمرات کیفیت زندگی قبل از مداخله 73/5± 07/69 و بعد از مداخله 58/7± 68 بود. نتایج تحلیل کوواریانس تک متغیری نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد به طور معناداری باعث بهبود کیفیت زندگی آزمودنی های گروه مداخله در مرحله پس آزمون شده بود )35/45 F= و 01/0 P< (.
    نتیجه گیری
    مداخله مبتنی بر پذیرش و تعهد بر بهبود کیفیت زندگی مادران کودکان سرطانی موثر بود. این روش درمانی به عنوان گزینه درمانی موثر و مناسب جهت کاهش مشکلات روان شناختی والدین کودکان مبتلا به بیماری های مزمن توصیه می گردد.
    کلید واژگان: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد, سرطان, کیفیت زندگی}
    Amin Baratian, Ameneh Sadat Kazemi, Reza Davarniya *, Mojtaba Haghani Zemeidani
    Background and Aim
    Cancer is among various chronic diseases, and in spite of vast advancements made in medicine, progress of cancer treatments and the increasing number of survivors of cancer, this disease is still unique concerning the feelings of helplessness and deep fear which brings about in the individual. Compared to parents of healthy children, parents of children with cancer are more prone to psychological problems such as anxiety, depression, stress, and mental health threats in general. The present study was conducted by the aim of investigating the effect of acceptance and commitment therapy on quality of life in mothers of children with cancer.
    Methods
    The present research was conducted by a semi-experimental method which used a pretest-posttest with control group design. Among all the mothers of children with cancer who visited The Institute of Supporting Children with Cancer (Mahak) in Tehran in 2016, 30 individuals were selected by available sampling method, and they were assigned into experiment and control groups randomly (15 individuals per group). The assessment of quality of life in the subjects was done by The World Health Organization Quality of Life Questionnaire (WHOQL). Participants of the experiment group received acceptance and commitment therapy for 8 sessions, while the control group received no intervention. For analyzing the data, univariate covariance analysis (ANCOVA) and SPSS v20 were used.
    Results
    Mean and standard deviance of the subjects’ scores of quality of life in the experiment group was 70.40 ± 6.40 in the pretest, and it was 92.87 ± 13.35 in posttest. In addition, in the control group, mean and standard deviance of quality of life was 69.07 ± 5.73 in the pretest, and it was 68 ± 7.58 in the posttest. Results of the univariate covariance analysis suggested that the acceptance and commitment therapy had significantly improved quality of life in subjects of the experiment group in posttest (F = 45.35 and P
    Conclusion
    Acceptance and commitment therapy was effective in improving quality of life in mothers of children with cancer. This therapeutic method is recommended as an appropriate and effective intervention for reducing psychological problems in parents of children with chronic diseases. Keywords: Acceptance and Commitment Therapy, Cancer, Quality of Life
    Keywords: Acceptance, Commitment Therapy, Cancer, Quality of Life}
  • آرمان سلیمی، امیر عباسی، کیانوش زهراکار، بتول طامه، رضا داورنیا*
    زمینه و هدف
    اختلال طیف اوتیسم با مشکلات در زمینه عملکرد اجتماعی، ارتباطات و وجود رفتارهای تکراری و قالبی مشخص شده است. به خاطر مشکلات فراوان این کودکان، خانواده ها و به خصوص مادران، از تنش ها و فشارهای روانی بسیاری رنج می برند. پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر امید درمانی به شیوه گروهی بر تاب آوری مادران دارای کودک مبتلا به اختلال طیف اوتیسم طراحی و انجام شد.
    روش بررسی
    پژوهش حاضر، مداخله ای نیمه تجربی بود که با بهره گیری از طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل انجام گرفت. جامعه این پژوهش را تمامی مادران دارای کودک مبتلا به اختلال طیف اتیسم مراجعه کننده به مرکز توانبخشی ندای عصر (ویژه کودکان اتیسم) در شهر تهران در سال 1395 تشکیل می دادند که کودکان آنها تشخیص اختلال اتیسم را توسط یک روانپزشک متخصص اطفال و یک روانشناس بالینی دریافت کرده بودند. 30 مادر دارای کودک اوتیستیک که کمترین نمرات را در پرسشنامه تاب آوری کانر- دیویدسون (2003) کسب نموده بودند و از تاب آوری پایین تری برخوردار بودند، به شیوه در دسترس انتخاب و با تخصیص تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. پس از اخذ پیش آزمون، آزمودنی های گروه آزمایش 8 جلسه امید درمانی به شیوه گروهی را دریافت کردند، در حالی که گروه کنترل در این مدت در لیست انتظار بودند. پس از پایان جلسات، مجددا شرکت کنندگان دو گروه توسط پرسشنامه مطالعه مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده های پژوهش توسط آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیره و با بهره گیری از نرم افزار SPSS18 تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    نتایج تحلیل داده ها حاکی از آن بود که در مرحله پس آزمون، بین آزمودنی های گروه آزمایش و کنترل از نظر میزان تاب آوری، تفاوت معناداری وجود داشت. بعبارت دیگر جلسات امید درمانی گروهی باعث ارتقای تاب آوری در مادران دارای کودک اوتیستیک شده بود.
    نتیجه گیری
    بر اساس نتایج پژوهش، تاثیر امید درمانی بر تاب آوری مادران دارای کودک مبتلا به اوتیسم مورد تایید قرار گرفت. پیشنهاد می شود مراکز ویژه کودکان اوتیسم در سراسر کشور از بسته مداخله ای امید درمانی در جهت کاهش مشکلات روان شناختی و ارتقای سلامت روان والدین این کودکان استفاده نمایند.
    کلید واژگان: تاب آوری, امید درمانی, اختلال طیف اوتیسم}
    Arman Salimi, Amir Ababsi, Kianoush Zahrakar, Batool Tameh, Reza Davarniya *
    Introduction
    Autism spectrum disorder has been characterized by problems in social function, communication and having repetitive and stereotype behaviors. Due to ample problems of such children, families and particularly mothers suffer from tensions and psychological pressures. The present research was designed and conducted by the aim of investigating the effect of group based hope-therapy on resiliency of mothers of children with autism spectrum disorder.
    Materials And Method
    The present research was a semi-experimental intervention which was conducted by using a pretest-posttest with control group design. The research population included all the mothers of children with autism spectrum disorder visiting Nedaye-Asr rehabilitation center (specialized for autism children) in Tehran in 2016 whose children were diagnosed to have autism disorder by psychiatrist, pediatrician and clinical psychologist. 30 mothers with autistic children who gained the lowest scores in Connor- Davidson Resiliency Scale (2003) and possessed lower resiliency, were selected by available sampling method and were assigned into experiment and control groups through random assignment. After taking the pretest, subjects of the experiment group received 8 sessions of group based hope-therapy, while the control group were put in the waiting list. After finishing the sessions, the participants of both groups were again evaluated by the questionnaire. The research data were analyzed by univariate covariance analysis test (ANCOVA) and by using SPSS v18. R
    esults: Results of the data analysis indicated that in the posttest stage, there was a significant different between the participants of experiment and control groups concerning their resiliency level. In another words, the group based hope-therapy sessions enhanced resiliency among the mothers of autistic children.
    Conclusion
    Based on the research results, the effect of hope-therapy on the resiliency of mothers of children with autism was confirmed. It is recommended that the centers specialized for autistic children across Iran would use the hope-therapy interventional package for the purpose of reducing psychological problems and enhancing mental health of parents of these children.
    Keywords: Resiliency, HopeTherapy, Autism Spectrum Disorder}
  • امیر گرافر، سید مصطفی پور یحیی، کیانوش زهراکار، محمد شاکرمی، رضا داورنیا
    زمینه و هدف
    تعهد یکی از مهمترین مولفه های ازدواج موفق است که بدون آن رابطه زناشویی سطحی، ظاهری و بدون سمت و سو خواهد بود و در این صورت زوجین نخواهند توانست عمق عشق و صمیمیتی را که در سایه وفاداری و تعهد به همسر و ازدواج به وجود خواهد آمد، تجربه کنند. پژوهش حاضر به منظور بررسی تاثیر برنامه مدون آموزشی کاربرد عملی مهارتهای ارتباط صمیمانه بر تعهد زناشویی انجام شد
    مواد و روش ها
    این پژوهش یک مطالعه نیمه تجربی بود که به شیوه پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل انجام شد. جامعه پژوهش زوج های مراجعه کننده به مرکز مشاوره و خدمات روان شناختی آرام در شهر گرگان در نیمه اول سال 1395 بودند. نمونه مطالعه 20 زوج بودند که به صورت در دسترس انتخاب و در گروه های آزمایش و کنترل جایگزین شدند. ارزیابی آزمودنی ها با استفاده از پرسشنامه استاندارد تعهد زناشویی آدامز و جونز صورت گرفت. زوجین گروه آزمایش، آموزش ها را بر اساس برنامه کاربرد عملی مهارتهای ارتباط صمیمانه در 13 جلسه هفتگی به شیوه گروهی دریافت کردند. تحلیل داده ها با نرم افزار SPSS 20 و به شیوه تحلیل کوواریانس انجام گرفت
    یافته ها
    یافته ها نشان داد که برنامه کاربرد عملی مهارتهای ارتباط صمیمانه میزان تعهد زناشویی را در زوجین گروه مداخله ارتقاء داده است.
    نتیجه گیری
    با توجه به نتایج این مطالعه توصیه می شود مشاوران خانواده و ازدواج، این برنامه غنی سازی زندگی زناشویی را در مراکز مشاوره و کارگاه های زناشویی در جهت بهبود روابط صمیمانه و افزایش رضایتمندی زوجین به کار گیرند
    کلید واژگان: آموزش, تعارض, ازدواج}
    Amir Gerafar, Seyed Mostafa Pouryahya, Kianoush Zahrakar, Mohammad Shakarami, Reza Davarniya
    Background And Objective
    Commitment is one of the most important components of a successful marriage that without it, the marital commitment will be superficial, apparent and without direction. In this case, the couples are not able to experience the depth of love and intimacy which create because of loyalty, commitment, and marriage. The Study had done the impact of the effect of educational assemble program of practical application of intimate relationship skills (PAIRS) on marital commitment.
    Methods
    This study was a quasi-experimental study that was conducted in a pretest-posttest control group method. The study population was couples that referred to Aram counseling and psychological services center in Gorgan were in the second quarter of 2016. Sample study was 20 couples who were selected and replaced in the experimental and control groups. Evaluation of using Adams and Jones’s standard questionnaire marital commitment took place. Couples of experimental group received the training based on the practical application of intimate relationship skills in 13 weekly sessions of group therapy. Data Analysis with SPSS 20 software and analysis of covariance was performed.
    Results
    The results showed that the practical application of skills intimate relationship, the couple's marital commitment in the experimental group has improved.
    Conclusion
    Due to the results of this study recommended to marriage and family counselors that operate of this marriage enrichment program in marital counseling centers and workshops to improve a couple's intimate relationships and increase satisfaction.
    Keywords: Education, Conflict, Marriage}
  • رضا داورنیا *، محمد شاکرمی
    زمینه و هدف
    مفهوم بهزیستی روانشناختی حاکی از یک ساختار چندبعدی شامل نگرش های زندگی است و برای بررسی اینکه آیا شخص از پتانسیلش، اهدافش، کیفیت روابطش با دیگران و آنچه درباره زندگیش احساس می کند آگاه است یا خیر، طراحی شده است. هدف پژوهش حاضر پیش بینی بهزیستی روانشناختی بر اساس سرمایه اجتماعی و سخت رویی روانشناختی می باشد.
    روش بررسی
    این پژوهش از نوع توصیفی– همبستگی است. جامعه پژوهش تمامی دانشجویان دانشگاه های خوارزمی، آزاد و پیام نور کرج در سال تحصیلی 92-1391 و نمونه 377 نفر می باشند که به روش خوشه ایچند مرحله ای انتخاب گردیدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه بهزیستی روانشناختی ریف (PWBS) ، مقیاس سرمایه اجتماعی دلاویز (DSCS) و پرسشنامه زمینه یابی دیدگاه های شخصی کوباسا (PVSQ) استفاده گردید و تحلیل داده ها به روش تحلیل رگرسیون چندمتغیره هم زمان در نرم افزار آماری SPSS نسخه 18 صورت گرفت.
    یافته ها
    نتایج حاکی از آن بود که سرمایه اجتماعی و سخت رویی روان شناختی 3/39 درصد از تغییرات بهزیستی روانشناختی دانشجویان را پیش بینی می کنند.
    نتیجه گیری
    عوامل سرمایه اجتماعی و سخت رویی روانشناختی تغییرات بهزیستی روانشناختی دانشجویان را پیش بینی می کنند و روان درمانگران می توانند با دستکاری این عوامل باعث افزایش بهزیستی دانشجویان گردند.
    کلید واژگان: سرمایه اجتماعی, سلامت, دانشجویان}
    Reza Davarniya *, Mohammad Shakarami
    Background And Aim
    The concept of Psychological Well-Being symbolizes a multi-dimensional structure consisting of life attitudes. it has been designed to investigate whether a person is aware of his potential, his goals, the quality of his relationships with others and what he feels about his life or not. The objective of this study is to predict psychological well-being based on social capital and psychological hardiness.
    Methods
    This descriptive–correlation study was conducted on 377 students selected by multi stage cluster sampling in Kharazmi, Islamic-Azad and Payam-e-Noor universities of Karaj, 2012-13 academic-years. The data was collected by Ryff´s Psychological Well-being Scale (PWBS), Delaviz Social Capital Scale (DSCS), and Personal Views Survey Questionnaire (PVSQ (, and analyzed by simultaneous multiple regression method in SPSS 18.
    Findings: Results suggested that social capital and psychological hardiness predict 39.3% of the variance in psychological well-being in the students.
    Conclusion
    Given that social capital and psychological hardiness can predict the variance of psychological well-being in students, psychotherapists can increase the students’ psychological well-being by targeting these factors.
    Keywords: Social Capital, Health, Students}
  • عادل عبدالله زاده، کیانوش زهراکار، رضا داورنیا *، محمد شاکرمی، محبوبه مظهری
    زمینه و هدف
    اغلب والدین و نوجوانان نگرش ها، دیدگاه ها و انتظارات کاملا متفاوتی درباره قواعد خانوادگی، قدرت و روابط میان فردی دارند که این تفاوت نگرش منجر به بروز تعارض میان والد و فرزند می شود. پژوهش حاضر باهدف بررسی تاثیر برنامه غنی سازی ارتباط بر کاهش تعارضات والد- نوجوان طراحی شد.
    روش بررسی
    پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی و با بهره گیری از طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل می باشد. جامعه موردمطالعه تمامی دانش آموزان دختر پایه سوم مدارس راهنمایی شهرستان شهریار در سال تحصیلی 92-1391 بودند. از میان مدارس راهنمایی دخترانه این شهرستان، یک مدرسه به صورت تصادفی انتخاب و پس از غربالگری اولیه،20 دانش آموز که بیشترین نمرات را در پرسشنامه پژوهش کسب نموده بودند، انتخاب و با گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. برای گردآوری داده ها از مقیاس تاکتیک های تعارض (CTS) استفاده گردید. پس از اخذ پیش آزمون، مداخله آموزشی (برنامه غنی سازی ارتباط) در 8 جلسه به شیوه گروهی برای گروه آزمایش ارائه شد، اما گروه کنترل در لیست انتظار گرفتند. داده ها با استفاده از نرم افزار 18 SPSS و آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره تجزیه وتحلیل شدند.
    یافته ها
    نتایج بیانگر این بود که برنامه غنی سازی ارتباط تعارضات والد- نوجوان و ابعاد آن (پرخاشگری کلامی و پرخاشگری فیزیکی) را در دانش آموزان به طور معناداری کاهش داده است. دیگر یافته ها حاکی از آن بود که این مداخله آموزشی در افزایش توانایی استفاده از راهبردهای استدلالی در دانش آموزان به طور معناداری موثر بوده است.
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد برنامه غنی سازی ارتباط از طریق آموزش مهارت های ارتباطی موثر، تعارضات والد – نوجوان را کاهش داده و موجب بهبود کیفیت روابط اعضای خانواده می گردد.
    کلید واژگان: تعارض, آموزش, والدین}
    Adel Abdollah Zadeh, Kianoush Zahrakar, Reza Davarniya *, Mohammad Shakarami, Mahbobeh Mazhari
    Background And Aims
    Most parents and teens have attitudes, viewpoints and completely different expectations about family rules, power and interpersonal relationships, leading to parent-child conflict. This study aimed at investigating the impact of REP on reducing parent-child conflicts.
    Methods
    This quasi-experimental pretest-posttest study with control was conducted on third- grade female students of Shahriar city in academic year of 2012-2013. Among the schools, one was selected via random sampling. Then, 20 students with the highest scores on the questionnaire were selected and assigned to two groups of experiment and control through random assignment method. Conflict tactics scale (CST, 1983) was used for gathering the data. After taking pretest from both groups, the educational intervention (REP) was performed for the experimental group in 8 group session, but the control group was put on the waiting list. The data was analyzed by Statistical software, SPSS v.18 & Multivariate Covariance Analysis Test (MANCOVA).
    Findings: The result suggested that relationship enhancement program has significantly reduced parent-child conflict and its dimensions (verbal aggressiveness and physical aggressiveness). Other findings indicated that this educational intervention has been significantly effective in increasing the ability of using discursive strategies in students.
    Conclusion
    It seems that REP has reduced parent-child conflict through delivering effective relational skills, and it has also led to improvement in family relationship quality.
    Keywords: Conflicts, Education, Parents}
  • امین براتیان، آرمان سلیمی، فریده مقیم، محمد شاکرمی، رضا داورنیا*
    مقدمه
    عزت نفس، پدیده ای روانشناختی است که تاثیر قاطعی بر ابعاد عاطفی و شناختی انسان دارد و پیش بینی کننده قوی برای رضایت و خشنودی از زندگی است. درمان کوتاه مدت راه حل محور به عنوان یک رویکرد فرانوگرا بر همکاری مشترک درمانگر و مراجع در یافتن راه حل ها تاکید دارد. مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر درمان کوتاه مدت راه حل محور بر افزایش عزت نفس دانش آموزان دختر انجام شد.
    روش کار
    پژوهش حاضر از نوع تحقیقات کاربردی و به لحاظ روش پژوهش تجربی و با بهره گیری از طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه شاهد می باشد. جامعه این پژوهش را تمامی دانش آموزان دختر پایه دوم دبیرستان های شهر هشتگرد در سال تحصیلی 92-1393 تشکیل می-دادند. از میان دبیرستانهای دخترانه این شهرستان، یک دبیرستان به صورت تصادفی انتخاب و پس از غربالگری اولیه،24 دانش آموز که نمرات آنها بر اساس نمره برش ابزار پژوهش پایین تر از میانگین بود، انتخاب و با جایگزینی تصادفی در دو گروه مداخله و شاهد (هر گروه 12 نفر) جایگزین شدند. ابزار سنجش پرسشنامه 58 سوالی عزت نفس کوپر اسمیت (Coopersmith Self-esteem Questionnaire) (1967) بود که در مراحل پیش آزمون و پس آزمون توسط آزمودنی ها تکمیل شد. در این مطالعه، گروه مداخله به مدت شش جلسه دو ساعته به شیوه گروهی و به شکل هفتگی در معرض مداخله درمانی (درمان کوتاه مدت راه حل محور) قرار گرفتند اما برای گروه شاهد درمانی ارائه نگردید. داده ها توسط آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیره (ANCOVA) در نرم افزار آماری SPSS18 تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    یافته ها نشان داد که نمرات عزت نفس در گروه مداخله در مقایسه با گروه شاهد، افزایش معنی داری داشته است. به عبارت دیگر درمان کوتاه مدت راه حل محور باعث افزایش عزت نفس آزمودنی های گروه مداخله در مرحله پس آزمون شده است. (905/164 = F و 001/0 > P).
    نتیجه گیری
    بر اساس یافته های این مطالعه می توان نتیجه گرفت که درمان کوتاه مدت راه حل محور توانسته در افزایش عزت نفس دانش آموزان دختر دبیرستانی موثر واقع شود. توصیه می گردد مشاوران مدارس از این رویکرد درمانی موثر و کارآمد در جهت حل مشکلات روانشناختی دانش آموزان بهره ببرند.
    کلید واژگان: درمان کوتاه مدت راه حل محور, عزت نفس, دختران}
    Amin Baratian, Arman Salimi, Farideh Moghim, Mohammad Shakarami, Reza Davarniya*
    Introduction
    Self-esteem is a psychological phenomenon that has strong influence on the emotional and cognitive aspects of human and is a strong predictor of life satisfaction. As a post-modern approach, short-term solution-focused therapy emphasizes on therapist and client work together to find solutions. This study aimed to determine the efficacy of solution-focused brief therapy on increasing self-esteem in female students.
    Methods
    The present study was an applied research and experimental method with a pre-posttest design with control group. The population included all the second-grade female students of Hashtgerd city high schools during the 2014-2015 Academic year. One school was randomly selected from female high schools in the city and after the initial screening, 24 students who scored below average on the basis of the research tool were selected and randomly assigned to treatment and control groups. The instrument was Cooper Smith self-esteem questionnaire (1967), which was completed by the participants in pretest and posttest. In this study, the experimental group was treated with group practices and weekly method for six weeks. Data was gathered using univariate analysis of covariance (ANCOVA) and analyzed in SPSS 18 statistical software.
    Results
    The findings showed that self-esteem scores in the experimental group had a significant increase compared with the control group. In other words, short-term, solution-focused therapy increased the self-esteem of the experimental group at posttest (F = 164.905 and P
    Conclusions
    Short-term, solution-focused therapy was effective on increasing the self-esteem of female high school students. It is recommended to school counselors to use this effective and efficient approach to better solve the psychological problems of students.
    Keywords: Solution, Focused Brief Therapy, Self, Esteem, Girls}
  • سوده نوروزی، رضوان حکیم زاده، رضا داورنیا *، محمد جلال محمودی، امین براتیان
    زمینه و هدف
    وجدان تحصیلی از متغیرهای مهم و تاثیرگذار درزمینهٔ بهبود عملکرد تحصیلی دانش آموزان است و توجه به آن و یافتن شیوه هایی در جهت افزایش آن در دانش آموزان به پیشرفت تحصیلی آنان کمک بسیاری می نماید. پژوهش حاضر باهدف بررسی تاثیر مداخله شناختی رفتاری به شیوه گروهی در ارتقاء وجدان تحصیلی دانش آموزان طراحی شد.
    روش بررسی
    روش پژوهش نیمه تجربی و با بهره گیری از طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل می باشد. جامعه پژوهش متشکل از تمامی دانش آموزان دختر پایه اول دبیرستان های شهر اراک در سال تحصیلی 92-1391 بودند. 34 دانش آموز که کمترین نمرات را در پرسشنامه پژوهش کسب نموده بودند، انتخاب و با گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. گردآوری داده ها با استفاده از مقیاس وجدان تحصیلی McIlroy و Bunting انجام گرفت. پس از اخذ پیش آزمون از هر دو گروه، مداخله شناختی رفتاری در 8 جلسه برای آزمودنی های گروه آزمایش اجرا شد اما گروه کنترل آموزشی دریافت نکردند. داده های پژوهش با استفاده از نرم افزار آماری SPSS نسخه 20 و آزمون آماری تحلیل کوواریانس تک متغیره تجزیه وتحلیل شدند.
    یافته ها
    نتایج حاکی از آن بود که مداخله شناختی- رفتاری به طور معناداری موجب ارتقاء وجدان تحصیلی آزمودنی ها در گروه آزمایش شده است (p<0.001).
    نتیجه گیری
    نتایج حاکی از آن بود که مداخله شناختی- رفتاری به طور معناداری موجب ارتقاء وجدان تحصیلی آزمودنی ها در گروه آزمایش شده است. در گروه کنترل تغییر معناداری مشاهده نگردید.
    کلید واژگان: وجدان تحصیلی, مداخله شناختی رفتاری, دانش آموزان}
    Soude Noroozi, Rezvan Hakimzadeh, Reza Davarniya *, Mohammad Jalal Mahmudi, Amin Baratian
    Background And Aim
    Conscience is one of the most important and an effective variable in improving students’ academic performance. It is important to pay attention and find some methods for enhancing this point. This study aimed to investigate the effect of cognitive-behavioral therapy on promoting students’ academic conscience.
    Methods
    This pre-experimental pretest-posttest study was conducted on 34 first grade high school students with the lowest score of research questionnaire in Arak, 2012-2013. They were randomly assigned into two groups of experimental and control. The instrument was Mc-Ilroy& Bunting, academic conscience scale. After performing pretest for both groups, 8 one-hour sessions of group cognitive behavior therapy were performed weekly for just experimental one. The data was analyzed by univariate analysis of covariance in SPSS 20.
    Findings:The results showed that the cognitive behavioral intervention has improved thee academic-conscience in the experimental group (P
    Conclusion
    Due to the effectiveness of cognitive behavioral training on increasing student's academic conscience, this approach can be used along the formal school programs.
    Keywords: Academic Conscience, Cognitive Behavioral Intervention, Students}
  • محمد محمدی، آرمان سلیمی، کیانوش زهراکار، رضا داورنیا*، محمد شاکرمی
    مقدمه
    یکی از آشفتگی ها و نابهنجاری های روان شناختی که به مرور زمان عشق و علاقه بین زوجین را کم رنگ تر کرده و گاهی به طور کامل آنرا محو می کند و موجب مشکلات روحی و روانی ، ادامه روابطی سرد و بی تفاوتی (طلاق عاطفی) و طلاق رسمی آنها را فراهم می کند، فرسودگی زناشویی است. پژوهش حاضر با هدف بررسی کارآیی برنامه غنی سازی ارتباط برکاهش فرسودگی زناشویی زوج ها انجام شد.
    روش کار
    مطالعه حاضر از نوع نیمه تجربی و با استفاده از طرح پیش آزمون-پس آزمون و پیگیری با گروه شاهد می باشد. جامعه آماری این پژوهش را تمامی زوجین دارای مشکلات زناشویی مراجعه کننده به مرکز همیاران سلامت روان شهر بجنورد در بهار و تابستان سال 1393 تشکیل می دادند که جهت حضور در جلسات اعلام آمادگی نموده بودند. بر اساس نمونه گیری مبتنی بر هدف و به شیوه در دسترس، 20زوج که بیشترین نمرات را در فرسودگی زناشویی کسب نموده بودند و بر اساس ملاک های ورود و خروج به مطالعه واجد شرایط شرکت در جلسات تشخیص داده شده بودند، انتخاب و با جایگزینی تصادفی در دو گروه مداخله و شاهد (هر کدام 10 زوج) گمارش شدند. ابزار سنجش مقیاس فرسودگی زناشویی (Pines 1996) بود که توسط آزمودنی ها در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری ( یک ماهه) تکمیل شد. متغیر مستقل (برنامه غنی سازی ارتباط) در 8 جلسه یک و نیم ساعته به شیوه گروهی و گام به گام و با توالی هر هفته یک جلسه برای گروه مداخله اجرا شد. برای گروه شاهد تا پایان پژوهش مداخله ای ارایه نگردید. داده های پژوهش به شیوه تحلیل کواریانس تک متغیره و با بهره گیری از نرم افزار SPSS18 تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که برنامه غنی سازی ارتباط، فرسودگی زناشویی را در زوجین گروه مداخله در مرحله پس آزمون به طور معناداری کاهش داده و نتایج کماکان در مرحله پیگیری نیز از ثبات لازم برخورداربود.
    نتیجه گیری
    نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که برنامه غنی سازی ارتباط در کاهش فرسودگی زناشویی موثر است و از این روش مداخله ای می توان به عنوان یک شیوه کارآمد در بهبود روابط و حل مشکلات زناشویی افراد در مراکز مشاوره و گروه های زوج درمانی استفاده کرد.
    کلید واژگان: فرسودگی زناشویی, برنامه غنی سازی ارتباط, زوج ها}
    Mohammad Mohammadi, Arman Salimi, Kianoush Zahrakar, Reza Davarniya *, Mohammad Shakarami
    Introduction
    One of distress and psychological anomalies, which decreases or fades the love and affection between couples over time, causes emotional and mental problems, and finally leads to emotional or formal divorces, is couple burnout. This study aimed to evaluate the efficiency of relationship enhancement program on reducing couple burnout.
    Methods
    This study was of the quasi-experimental method with a pretest-posttest design with control group and follow-up. The population of the study consisted of all the married couples with marital problems who were referred to Hamyaran Salamat Ravan institute in Bojnurd city, Iran in spring and summer of 2014, and were ready to participate in the sessions. Based on purposeful and available sampling method, 20 couples who had received the highest scores in couple burnout based on inclusion and exclusion criteria for the study were considered eligible to participate in the sessions; they were assigned to intervention and control groups by random assignment (n = 1 per group). The assessment tool was couple burnout measure (CBM) of Pines (1996), which was completed by subjects in pretest, posttest and follow-up (one month) stages. The dependent variable (relationship enhancement program) was held in eight sessions of 1.5 hours in groups with step-by-step method, with the sequence of one session per week for the intervention group. The control group received no intervention until the end of the experiment. The research data were analyzed through univariate covariance analysis in SPSS 18.
    Results
    The results of the analysis suggested that, at posttest, the relationship enhancement program significantly reduced couple burnout in the experimental group, and the results were consistent enough up to the follow up stage.
    Conclusions
    The results of this study indicated that the marital relationship enhancement program was effective in reducing couple burnout and this method of intervention can be used as an effective method for improving marital relationships and for solving marital problems of clients in counseling centers and couple-therapy group sessions.
    Keywords: Couple Burnout, Relationship Enhancement Program, Couples}
  • امین براتیان، محمد شاکرمی، فریده مقیم، بهرام بختیاری سعید، فریما بختیاری سعید، رضا داورنیا *
    زمینه و هدف
    درمان کوتاه مدت راه حل محور یک رویکرد پست مدرن است که بر یافتن راه حل ها توسط مراجع با همکاری درمانگر تاکید دارد. این مطالعه باهدف بررسی اثر درمان کوتاه مدت راه حل محور بر خود کارآمدی و رضایت از زندگی دانش آموزان دختر طراحی گردید.
    روش بررسی
    این مطالعه یک پژوهش تجربی بود که با استفاده از طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل انجام گردید. جامعه پژوهش را تمامی دانش آموزان دختر پایه دوم دبیرستان های شهر کرج در سال تحصیلی 93-1394 تشکیل می دادند. با بهره گیری از نمونه گیری خوشه ایچندمرحله ای و پس از غربالگری اولیه، 40 دانش آموز دختر انتخاب و با گمارش تصادفی به گروه های آزمایش و کنترل تقسیم شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس خودکارآمدی عمومی Sherer و همکاران و مقیاس رضایت از زندگی Diener و همکاران استفاده شد. پس از پاسخگویی آزمودنی ها به پرسشنامه ها در مرحله پیش آزمون، شرکت کنندگان گروه آزمایش در 6 جلسه در معرض درمان کوتاه مدت راه حل محور قرار گرفتند اما گروه کنترل آموزشی دریافت نکرد. داده-ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره در نرم افزار SPSS20 تجزیه وتحلیل شدند.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که پس از اجرای جلسات درمان کوتاه مدت راه حل محور، خود کارآمدی و رضایت از زندگی در آزمودنی های گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل افزایش معناداری پیداکرده بود.
    نتیجه گیری
    رویکرد راه حل محور برافزایش خودکارآمدی و رضایت از زندگی دانش آموزان دختر موثر است. پیشنهاد می شود استفاده از این رویکرد در برنامه های آموزشی مشاوران مدارس در جهت حل مسائل روان شناختی دانش آموزان قرار گیرد.
    کلید واژگان: آموزش, خودکارآمدی, دانش آموزان}
    Amin Baratian, Mohammad Shakarami, Farideh Moghim, Bahram Bakhtiari Said, Farima Bakhtiari Said, Reza Davarniya
    Background And Aim
    Solution-Focused Brief Therapy is a post-modern approach referring to solutions offered by the clients in cooperation with therapist. We aimed to study the effect of SFBT on Self-efficacy and life satisfaction of female students.
    Methods
    This case control pretest-posttest design was conducted on female high-school students, in grade two, in Karaj in the academic year of 2014-2015. Using multi-stage cluster sampling and after the initial screening, 40 students were selected and randomly assigned to experimental and control groups. The instruments were General Self-Efficacy Scale of Shererr et al and life Satisfaction Scale of Dayner et al. the intervention for case group was a six session SFBT program, but the control group was not received any. The data was analyzed by multivariate analysis of covariance using software SPSS20.
    Findings: The results showed that SFBT was significantly effective in increasing self-efficacy and life satisfaction of experimental group compared to controls.
    Conclusion
    given the efficiency of SFBT, we recommend using this approach in educational programs of school counselors to solve students’ psychological problems.
    Keywords: Conflict, Self, Efficacy, Students}
  • نیره جهان بخشیان، کیانوش زهراکار، رضا داورنیا *
    زمینه و هدف
    مالتیپل اسلکروزیس (Multiple Sclerosis :MS) یکی از بیماری های شایع سیستم خود ایمنی می باشد که روی سیستم عصبی مرکزی تاثیر می گذارد. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر بخشی گروه درمانی آموزشی- حمایتی مراقبان بیماران مبتلا به MS بر بهبود سلامت روان (کاهش افسردگی، اضطراب و افزایش عاطفه مثبت) بیماران انجام شد.
    روش کار
    پژوهش حاضر مطالعه ای نیمه تجربی بر اساس طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه این پژوهش را کلیه بیماران مبتلا به ام اس عضو انجمن MS ایران در سال 1392 تشکیل می دادند که دارای پرونده فعال در کلینیک و انجمن بودند. نمونه پژوهش 24 بیمار مبتلا به نوع عوده کننده-بهبود پذیر در محدوده سنی 25-30 سال بودند که به شیوه هدفمند و در دسترس انتخاب و با جایگزینی تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. ابزار پژوهش مقیاس سلامت روان (MHI) پرسشنامه کیفیت زندگی خاص بیماران ام اس (MSQLI)1971 بود که در مراحل پیش آزمون-پس آزمون توسط بیماران دو گروه تکمیل شد. سپس مداخله آموزشی- حمایتی برای مراقبان بیماران گروه ازمایش در 8 جلسه 5/1 نیم ساعته به شیوه گروهی و گام به گام و با توالی هر هفته یک جلسه اجرا شد، اما مراقبان بیماران گروه کنترل مداخله ای دریافت نکردند. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS 18 توسط آزمون T مستقل تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که مداخلات آموزشی – حمایتی مراقبان بیماران MS در افزایش سلامت روان (کاهش افسردگی، اضطراب و افزایش عاطفه مثبت) بیماران موثر بوده است.
    نتیجه گیری
    با توجه به نتایج بدست آمده پیشنهاد می گردد در انجمن های MS سراسر کشور علاوه بر ارایه مداخلات مختلف برای خود بیماران، برای مراقبان آن ها نیز آموزش هایی به جهت برخورد مناسب تر با این بیماران ارایه شود.
    کلید واژگان: گروه درمانی آموزشی, حمایتی, سلامت روان, مالتیپل اسکلروزیس}
    Nayereh Jahanbakhsian, Kianoush Zahrakar, Reza Davarniya*
    Background
    According to global and regional statistics multiple sclerosis (MS) is increasingly prevailing all over the world. MS is an auto immune disease of the central system. It has a significant social, psychological and physical impact on the affected individual as well as his or her family. This research examined the effect of MS patient’s caregiver’s participation in group supportive- training therapy on the improvement of patient’s mental health (decrease of depression and anxiety, increase of positive effect).
    Methods
    The present research design is a pretest-posttest quasi-experimental method with control group. The statistical population of research is included relapse-remitting MS Patients of 20-35 years old referring to Iranian MS society in 2013 who resided in Tehran. Sample of this research consists of 24 relapse-remitting MS Patients of 20-35 years old that are selected purposively and they were randomly assigned to experimental and control groups. The research measure of research was MHI scale of MSQLI inventory which was answered by 24 subjects (experimental & control groups) in pretest-posttest. Caregivers of experimental group attended 8 sessions of supportive-training group counseling that lasted nearly 90 minutes and hold once a week. Caregivers of control group did not receive any intervention. Collecting data were analyzed by using independent “t” test.
    Results
    The finding of research indicated supportive- training intervention on caregivers of MS Patients was effective on the improvement of patient’s mental health.
    Conclusion
    Findings of present research show supportive- training intervention for MS Patient’s caregivers is dramatically effective on the patient’s mental health. At last applying proper intervention for MS Patient’s caregivers in other MS Societies on the purpose of improvement of care giving affected patients quality of life is suggested.
    Keywords: Supportive, Training Group Therapy, Mental Health, Multiple Sclerosis}
  • Reza Davarniya, Mohammad Shakarami, Kianoush Zahrakar, Behnaz Mohammadi*
    Because commitment is related to better communication, greater happiness and more constructive behavior during difficulties is important and thus study factors that designer in marital commitment is important. The aim this study was examine the predictive role of Relationship Maintenance Behaviors and Attachment Styles in marital commitment of personnel of state welfare organization of North Khorasan. This study is a descriptive–correlation study. The study population were all married personnel of state welfare organization of North Khorasan and the sample consisted 155 (67 males and 88 females) persons of they that were selected by multi stage cluster sampling. For data gathering was used from questionnaires such as Marital Commitment and personality Five-Factor Inventory. Data analysis was performed by SPSS18 software and using Pearson Correlation and enter multiple regression methods.Results showed that relationship maintenance behaviors and attachment styles predict 38/7% of variance of marital commitment and positively and significantly correlated with it. The relationship maintenance behaviors and attachment styles are important predictive factors for marital commitment and may with teaching the relational maintenance behaviors to wives, promote and teaching the good parenting styles to patent, enhance of stanch and commitment to the marital commitment in wives.
    Keywords: Marital Commitment, Relationship Maintenance Behaviors, Attachment Styles}
  • مجید احمدی، کیانوش زهراکار، رضا داورنیا *، محسن رضایی
    زمینه و هدف
    اغلب مداخله ها و رویکردهای زوج درمانی درصدد کاهش تعارضات زناشویی و افزایش سلامت روان زوجین می باشند. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی زوج درمانی کوتاه مدت خودتنظیمی بر فرسودگی زناشویی در زوجین شهر ساوه انجام گرفت.
    روش کار
    روش پژوهش نیمه آزمایشی و از طرح پیش آزمون - پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بهره گرفته شده است. جامعه آماری این پژوهش را کلیه ی زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره تحت نظارت سازمان بهزیستی شهر ساوه (آرامش، مهرگان و یارا) در نیمه اول سال 1392 تشکیل می دهند که به جهت مشکلات و تعارضات زناشویی به فراخوان محقق جهت شرکت در جلسات زوج درمانی پاسخ مثبت داده بودند. با استفاده از نمونه گیری در دسترس، 16 زوج که بالاترین نمرات را در پرسشنامه فرسودگی زناشویی کسب کرده بودند و واجد شرایط شرکت در جلسات بودند، انتخاب و با جایگرینی تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر کدام 8 زوج) قرار گرفتند. برای گردآوری داده ها از ابزار فرسودگی زناشویی پاینز 1996(CBM) استفاده گردید که به عنوان پیش آزمون توسط دو گروه تکمیل گردید. سپس زوجین گروه آزمایش به مدت 8 جلسه یک ساعته با توالی هر هفته یک جلسه به شیوه ی زوجی در معرض مداخله ی زوج درمانی کوتاه مدت خودتنظیمی قرار گرفتند اما برای زوجین گروه کنترل مداخله ای ارائه نگردید و در لیست انتظار قرار گرفتند. پس از خاتمه درمان از هر دو گروه پس آزمون به عمل آمد و پس از یک ماه از آخرین جلسه درمان از هر دو گروه آزمون پیگیری گرفته شد. داده ها با بهره گیری از نرم افزار SPSS18 و روش های آمار توصیفی و تحلیل واریانس آمیخته مورد تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    یافته ها بیانگر این بود که زوج درمانی کوتاه مدت خودتنظیمی فرسودگی زناشویی را در زوجین به طور معناداری کاهش داده و نتایج در دوره پیگیری نیز از ثبات لازم برخوردار بوده است.
    نتیجه گیری
    نتایج پژوهش حاضر نشان داد که زوج درمانی خودتنظیمی می تواند به عنوان یک گزینه مداخله ای در کاهش مشکلات زناشویی مورد استفاده قرار گیرد.
    کلید واژگان: زوج درمانی کوتاه مدت خود تنظیمی, فرسودگی زناشویی, زوجین}
    Majid Ahmadi, Kianoush Zahrakar, Reza Davarniya *, Mohsen Rezaiee
    Background
    Most of the couple therapy interventions approaches are to decrease marital conflict and increase mental health among couples. The present research was conducted by the aim of investigating the effectiveness of Brief self-regulation couple therapy on couple burnout in couples of Saveh city.
    Methods
    The method was Quasi-Experimental and the design was pre-test Post-test and follow-up with control group. The sample of this research includes all the couples who visited counseling centers under supervision of the state welfare organization of Saveh (Aramesh, Mehregan &Yara) in the first half of 2013, and who agreed to the researcher's request for attending couple therapy sessions because of marital conflicts and problems. Using available sampling, 16 couples who attained the highest scores in Couple Burnout Questionnaire and were qualified to attend the sessions were chosen and were placed in two groups of experiment and control (each having 8 couples) by random replacement. For the purpose of gathering the data, Pains Couple Burnout Measure 1996 (CBM) was used that was filled as the pretest by both groups. Then, couples of the experiment group underwent a brief self-regulation couple therapy intervention for the duration of 8 sessions of one-hour by the sequence of one session per week, but the control group received no intervention and they were put in the waiting list. After finishing the treatment a post-test was taken by both groups and one month after the last therapy session, a follow-up test was taken by both groups. Data were analyzed by using SPSS18 and methods of descriptive statistics and mixed variance analysis.
    Results
    Results indicated that brief self-regulation couple therapy, significantly decreased couple burnout in couples, and the results have had enough consistency in the follow-up period, as well.
    Conclusion
    The present research's results showed that self-regulation couple therapy can be used as an intervention option in decreasing marital problems.
    Keywords: Brief Self, Regulation Couple Therapy, Couple Burnout, Couples}
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال