فهرست مطالب نویسنده:
sh. nazmara
-
زمینه و هدفدر طول چند دهه گذشته، آلودگی هوا به دلیل افزایش مرگ و میرهای ناشی از آن، کانون توجهات جهانی شده است. در این مطالعه، آلاینده های آلی فرار (VOCs) و هیدروکربن های کل (THCs) در هوای محیطی یک مجتمع پتروشیمی در ایران سنجش شد. همچنین، ارتباط این آلاینده ها با برخی از متابولیت های ادراری شان در کارگران این مجتمع بررسی شد.روش بررسیآلاینده های مذکور طی دو مرحله، در بهار (40 نمونه) و تابستان (40 نمونه)، در هوای واحدهای مختلف مجتمع مذکور مورد سنجش قرار گرفت. همچنین، مقدار بیومارکرهای این آلاینده ها در 31 پرسنل، مطابق روش های استاندارد NIOSH با استفاده از دستگاه GC-FID و TD/GC-MS سنجش شد.یافته هامیانگین کلی THCs در فصل بهار و تابستان به ترتیب ppm 14/06 و ppm14/09 و ppm 15/85 بود؛ این میزان برایVOCs ppm 16 بود. بیشترین مقدار ppm THCs 48/19 و 47/63ppm VOCs در هوای محیطی واحد بازیافت سنجش شد. در تابستان، میانگین کلی متابولیت های ادراری شامل اسید کاربولیک (فنل)، فنیل گلی اکسیلیک اسید، و ماندلیک اسید بر حسب واحد mg/g creatinine به ترتیب 16/67، 34/8، و 67/24 بود؛ در بهار، این میانگین بر حسب واحد mg/g creatinine به ترتیب 15/34، 57/34 و 5/30 بود.نتیجه گیریمتغیرهای زمینه ای مثل سن، وزن، و سیگار اثرات متفاوتی بر روی متابولیت ها داشت. مقادیر آلاینده های سنجش شده از مقادیر رهنمود پیشنهاد شده توسط انجمن متخصصین بهداشت صنعتی آمریکا (ACGIH) کمتر بود. همچنین، مقادیر متابولیت های سنجش شده در ادرار، از شاخص مواجهه بیولوژیکی (BEI) ارائه شده توسط ACGIH کمتر بود.کلید واژگان: آلودگی هوا، مجتمع پتروشیمی، بیومارکر، ترکیبات آلی فرار، هیدروکربن های کلBackground And ObjectiveDuring the past few decades, air pollution has been the focus of international attention due to an increase in deaths from air pollution. In this study, Volatile Organic Hydrocarbons (VOCs) and Total Hydrocarbons (THCs) in ambient air of a Petrochemical Complex, Iran, was measured. Also, the relationship between these pollutants and some of their urinary metabolites was evaluated in the petrochemical complex workers.Materials And MethodsThese pollutants were measured in two stages, in spring (40 samples) and summer (40 samples), in ambient air of the different units of the complex. Urinary metabolites were measured in accordance with the NIOSH standard method using a GC-FID and TD/GC-MS.ResultsTotal average of THCs in the spring and summer was 14.06 and 15.85 ppm, respectively; this amount was 14.09 and 16 ppm for VOCs. In summer, the highest values of VOCs (48.19 ppm) and THCs (47.63 ppm) were measured in Recovery unit. Total average of the urinary metabolites including Phenol, Phenylglyoxylic acid (PGA) and Mandelic Acid (MA) was 16.67, 34.8, and 67.24 mg/g creatinine respectively; in spring, it was 15.34, 57.34, 30.5 mg/g creatinine respectivelyConclusionBackground variables such as age, weight, and smoking habit had different impacts on the level of metabolites. The values of measured pollutants were lower than the guideline values proposed by the American Association of Industrial Hygienists (ACGIH). In addition, the values of measured metabolites in urine were less than the biological exposure index (BEI) provided by ACGIH.Keywords: Air pollution, Petrochemical complex, Biomarker, THCs, VOCs
-
زمینه و هدفاین مطالعه با توجه به افزایش نگرانی در مورد مصرف مواد غذایی آلوده به فلزات سنگین انجام گرفت. عوارض سلامتی ناشی از جذب رژیمی فلزات سنگین نیز بخوبی شناخته شده است. فلزات، یکی از عواملی هستند که در مراحل مختلف تولید پنیر میتوانند وارد این ماده غذایی شوند. هدف از پژوهش حاضر برآورد میزان ورود هفتگی فلزات سنگین (سرب، کادمیوم، کروم، مس، آهن، قلع، روی و نیکل) از طریق مصرف پنیر در ایران به منظور برآورد سهم این ماده غذایی در میزان دریافتی فلزات از طریق رژیم غذایی ایرانیان میباشد.روش کاراین مطالعه توصیفی بر روی 54 نمونه پنیر پر مصرف که کارخانه های تولیدکننده آنها در سراسر کشور پراکنده بود، انجام گرفت. پس از آماده سازی، میزان فلزات سنگین سرب، کادمیوم، کروم، مس، آهن، قلع، روی و نیکل نمونه های پنیر، توسط دستگاه ICP-OES اندازه گیری شد و میزان دریافت هفتگی این فلزات از طریق مصرف پنیر برآورد گردید. سپس نسبت آن با میزان دریافت قابل تحمل هفتگی موقتی بصورت درصد بیان گردید.یافته هابالاترین غلظت فلز (میکروگرم بر گرم وزن تر) مربوط به روی (10/5) و کمترین آن مربوط به کادمیوم (005/0) میباشد. بالاترین میزان ورود هفتگی برای فلز روی (1/464 میکروگرم) و کمترین میزان ورود هفتگی (45/0 میکروگرم) برای فلز کادمیوم محاسبه گردید. تمام برآوردهای میزان دریافت فلزات (از طریق مصرف پنیر) برای تمامی فلزات مورد مطالعه به جز نیکل (19/1%) کمتر از یک درصد حداکثر میزان قابل تحمل هفتگی موقتی بود.نتیجه گیرینتایج این تحقیق نشان داد ماده غذایی پنیر در ایران سهم چشمگیری در میزان حداکثر قابل تحمل هفتگی فلزات ندارد. اما بایستی در نظر داشت که پنیر، تنها منبع ورود فلزات سنگین به بدن انسان نمیباشد. با این حال میزان سرب نمونه های پنیر از حد مجاز توصیه شده کدکس برای فلز سرب در فرآورده های لبنی (mg/kg02/0) بالاتر بود. برای فهم بهتر و مدیریت بهینه و جلوگیری ازآلودگی بیشتر، مطالعه منشاء فلز سرب در پنیرهای تولیدی کشور توصیه می گردد.کلید واژگان: فلزات سنگین، میزان دریافت هفتگی، بدن انسان، پنیر، ایرانJournal of Health, Volume:8 Issue: 2, 2017, PP 160 -169Background and ObjectivesThis study was performed due to increasing concern about intake of heavy metals by contaminated foods. Health effects due to dietary intake of heavy metals is well known. Metals can be entered into cheese at various stages of production. The aim of this study was to estimate weekly intake of heavy metals (i.e. lead, cadmium, chromium, copper, iron, tin, zinc and nickel) through consumption of cheese in Iran to estimate proportion of metal intake through dietary pathway.MethodsThis descriptive study was performed on 54 cheese samples with high consumption which their producers were distributed across the country. Lead, cadmium, chromium, copper, iron, tin, zinc and nickel in cheese samples were measured by ICP-OES and weekly intake of metals through consumption of cheese was estimated. Then the proportion was expressed as a percentage of provisional tolerable weekly intakes (PTWI).ResultsThe highest metal concentration (µg/g wet weight) was determined for Zinc (5.10) and the lowest for cadmium (0.005). The highest Estimated Weekly Intake (EWI) was determined for Zn (464.1µg) and the lowest (0.45 µg) for cadmium. All estimates of the metals intake (through consumption of cheese), excluding nickel (1.19 %) was less than 1% of the maximum tolerable weekly intake.ConclusionThe results show that cheese has no significant contribution to intake of the investigated heavy metals in Iran. It should be considered that cheese is not the only source for metal intakes and maximum residue level (MRL) for Pb in present study is greater than Codex limit of 0.02 mg/kg. Studing sources for lead contaminant in cheese is recommended to better understand, manage and prevent from further pollution.Keywords: Heavy Metal, Estimated Weekly Intake, Humans Body, Cheese, Iran
-
زمینه و هدفاستفاده از باکتری های احیاء کننده سولفات به منظور حذف فلزات سنگین سمی از محیط زیست بعنوان یک روش با ارزش و مقرون بصرفه تلقی میگردد. هدف این مطالعه احیای سولفات جهت حذف باکتریایی مس از پساب دست ساز تحت شرایط بی هوازی میباشد.روش کاراین تحقیق تجربی بوده و در یک رآکتور بیولوژیکی در شرایط بی هوازی انجام گردید. غلظت های مس از 5 تا mg/l75 وارد رآکتور شد. میزان احیای سولفات و حذف مس در زمانهای ماند 24 ساعت و کمتر مورد بررسی قرار گرفت. آنالیز تمامی پارامترها در نمونه های 50 میلی لیتر با بهره گیری از کتاب مرجع روش های استاندارد آزمایشهای آب و فاضلاب انجام گرفتند.یافته هابعد از تطابق باکتری ها به غلظتهای مس حداکثر راندمان حذف سولفات و مس بترتیب تا 19/97 و 5/98 درصد در زمان ماند بهینه 24 ساعت ثبت شد. حداکثر تولید سولفید هیدروژن در شرایط بهینه راهبری بوده که در حدود ml/l117بود.نتیجه گیرینتایج نشان داد احیای سولفات و ترسیب مس با استفاده از این روش از حد قابل قبولی برخوردار است و تولید قلیائیت در طی فرایند می تواند سیستم را برای تسهیل تصفیه پسابهای اسیدی حاوی سولفات و مس، مناسب سازد.کلید واژگان: تصفیه بی هوازی فاضلابهای صنعتی، باکتریهای احیاءکننده سولفات، حذف مس، رآکتور بستر سیال بی هوازی (AFBR)Background and ObjectivesApplication of sulfate reducing bacteria to remove toxic metal contaminants from environment is considered a cost-effective and valuable method. The purpose of this study was bacterial reduction of sulfate to remove copper from synthetic wastewater under anaerobic conditions.MethodsThis experimental study was conducted in a biological reactor at anaerobic conditions. The copper was introduced into reactor at 5 to 75 mg/l. The rate of sulfate reduction and copper removal were studied at retention times of 24 hours or less. All parameters in 50 ml samples were analyzed using the standard methods for experiments of water and wastewater.ResultsAfter the adaptation of bacteria at different concentrations of copper, the maximum copper and sulfate removal at the optimum retention time of 24 hours were recorded 97.19 % and 98.5 %, respectively. The maximum production of H2S at optimum operational conditions was about 117 ml/l.ConclusionThe results showed that the reduction of sulfate and copper biological precipitation by this method is acceptable. Alkalinity generated during the process can facilitate the system for treatment of acidic wastewater containing copper sulfate.Keywords: Anaerobic Treatment of Industrial Wastewater, Sulfate-Reducing Bacteria, Copper Removal, Fluid Bed Reactor (AFBR)
-
زمینه و هدفدی کلرومتان یکی از آلایند ه های خطرناک محیط زیست بویژه هوای آزاد بوده و در تماس های حاد و مزمن، سلامت انسان را تهدید می کند. در این مطالعه کارایی بیوراکتور تلفیقی ستون حباب مایع- بیوفیلتر (HBCB) در حذف دی کلرومتان از جریان گازی آلوده در مقیاس پایلوت و شرایط پایدار بررسی شد.روش بررسیآزمایشات در چهار مرحله با غلظت تقریبا ثابت دی کلرومتان (حدود ppm 240) و زمان ماند بستر خالی متغیر به میزان s 50، 100، 150 و 200 به انجام رسید و علاوه بر تعیین راندمان و نرخ حذف دی کلرومتان، خصوصیات مایع مخلوط بیوراکتور ستون حباب مایع مطالعه شد و سینتیک بیوفیلتراسیون تجزیه و تحلیل گردید.یافته هامیانگین راندمان بیوراکتور تلفیقی در حذف دی کلرومتان در زمان ماند بستر خالی به میزان 200 و s 150 به ترتیب 79 و 71 درصد بود، اما با کاهش بیشتر زمان ماند بستر خالی راندمان حذف دی کلرومتان به میزان قابل توجهی تنزل یافت، بطوری که در زمان ماند بستر خالی به میزان s 50، راندمان حذف دی کلرومتان به حدود 32 درصد رسید. کاهش زمان ماند بستر خالی از s 200 به s 50 با افزایش نرخ بارگذاری منجر به افزایش نرخ حذف دی کلرومتان از g/m3.h12/1 به g/m3.h 19/6 شد. نتایج تجزیه و تحلیل سینتیک نشان داد که داده های سینتیک بیوفیلتراسیون بیشترین تطابق را با معادله سرعت درجه یک داشت (0/99>R2 و 2/2>ε%) و ثابت سرعت حذف دی کلرومتان به میزان 0/0114 s-1 بدست آمد. بررسی خصوصیات مایع مخلوط نشان داد که تنظیم pH و هدایت الکتریکی با تناوب روزانه کافی بوده و محدودیتی در عملکرد بیوراکتور ایجاد نمی کند.نتیجه گیریاین مطالعه نشان داد که بیوراکتور HBCB کارایی و سرعت نسبتا بالایی در حذف دی کلرومتان از جریان گازی آلوده داشته و نسبت به شرایط متغیر بهره برداری انعطاف پذیراست.
کلید واژگان: دی کلرومتان، جریان گازی آلوده، بیوراکتور تلفیقی، زمان ماند بستر خالی، سینتیکBackground And ObjectivesDichloromethane (DCM) is one of the hazardous contaminants of the environment, especially ambient air that threatens human health at both acute and chronic exposures. In this study, the performance of a pilot-scale hybrid bubble column/biofilter (HBCB) bioreactor was studied for the removal of DCM from waste gas streams at steady state.Materials And MethodsThe experiments were conducted in four stages with relatively constant concentrations of DCM (approximately 240 ppm) and variable empty bed residence time (EBRT) of 50, 100, 150 and 200 s. In addition to determining DCM removal rate and efficiency, quality parameters of mixed liquor of the bubble column bioreactor were studied and kinetic of biofiltration was analyzed.ResultsThe average DCM removal efficiency of the HBCB bioreactor at EBRT of 200 and 150 s were 79 and 71% respectively. However, further reduction of EBRT resulted in significantly decreased DCM removal efficiency, so that at EBRT of 50 s, the DCM removal efficiency decreased to 32%. In addition, the EBRT reduction from 200 s to 50 s through increasing DCM loading rate resulted in increasing DCM removal rate from 12.1 to 19.6 g/m3.h. The results of kinetic analysis showed that the kinetic data of biofiltration were in the best fitness with the first order rate equation (R2>0.99 and ε%<2.2) and the DCM removal rate constant was determined 0.0114 s-1. The mixed liquor characterization indicated that the daily adjustment of pH and EC was sufficient to prevent any limitation in the performance of the HBCB bioreactor.ConclusionThis study indicated that the DCM removal rate and efficiency of the HBCB bioreactor were relatively high and the HBCB bioreactor had reliable performance during the variable operational conditions.Keywords: Dichloromethane, Waste gas stream, Hybrid bioreactor, Empty bed retention time, Kinetic -
زمینه و هدفنقش حلزونهای آب شیرین بعنوان میزبان واسط در انتقال آلودگی های انگلی انسان و دام کاملا«شناخته شده است. هر چند بیماری های انگلی منتقله از طریق حلزون در دنیا از تنوع بیشتری بر خوردار می باشد لیکن در کشور ایران شیستوزومیازیس اداری و فاسیولیازیس از جمله عفونت های انگلی هستند که اهمیت بهداشتی آنها از سالیان گذشته مورد توجه قرار داشته است. اکثر نقاط دنیا دارای زیستگاه مناسب برای این گروه از شکمپایان مهم در بهداشت عمومی و دامپزشکی می باشند و بر حسب اینکه مخزن آلودگی یا دیگر زمینه های لازم در برقراری چرخه زندگی انگل همچون شرایط آب و هوائی مساعد» آداب و رسوم و رفتار های خاص اجتماعی فرهنگی نیر فراهم باشند می توان وقوع این بیماری ها را در پیرامون زندگی خود مشاهده نمود. به همین دلائل است که پایش مستمر مطالعات مالاکولوژی در مناطقی از کشور که سابقه وقوع یا شیوع عفونت های منتقله از طریق حلزون وجود داشته است حائز اهمیت بهداشتی فراوان است. استان خوزستان به عنوان مکان انجام این مطالعه تنها منطقه آندمیک شیستوزومیازیس اداری در کشور ایران شناخته شده است.روش کاردر این مطالعه نمونه برداری از 30 نقطه واقع در اراضی زیر کشت نیشکر کشت و صنعت کارون انتخاب گردیده و صید حلزون در آن نقاط انجام شده است. حلزونها پس از جمع آوری به آزمایشگاه منتقل و بررسی های تشخیصی در مورد هر یک آنها صورت گرفته است. در اکثر موارد، تشخیص با استفاده از کلیدهای معتبر از روی صدف حلزون صورت گرفته و در مواردی نیز شناسائی بر اساس تشریح اندام های داخلی حلزون نهائی شده است.نتایجدر مجموع از نقاط تعیین شده تعداد 3825 عدد حلزون از گونه های مختلف به دست آمده است. نقاط صید شامل کانال سیمانی، زهکش روباز، جوی آب و مانداب می باشند. حلزونهای صید شده بر حسب جنس وگونه در این بررسی شامل: فایزا آکوتا Physa acuta29% - ژیریلوس اوفراتیکوس euphraticus Gyraulus 19% - ملانوئیدس توبرکولاتا tuberculata Melanoides 16%- بلامیا بنگالنسیس bengalensis Bellamya 14%- ملانوپسیس دوریه doriae Melanopsis 12% - لیمنه ژدروزیانا Lymnaea gedrosiana 7% و لیمنه ترونکاتولا L.truncatula 2% می باشند.نتیجه گیریبا توجه به سابقه حضور حلزون بولینوس ترونکاتوس در استان خوزستان خصوصا درمناطق مورد مطالعه و همچنین فراهم بودن شرایط زیست و تکثیر آن در این محدوده جغرافیائی از کشور که دارای زمین های وسیع زیر کشت نیشکر می باشد «انتظار مشاهده وفور این حلزون در نقاط بررسی شده بسیار بالا می نمود. پاک دیدن این نقاط از حلزون بولینوس ترونکاتوس را بدون شک می توان به اصلاح سیستم های آبیاری در این مجموعه تازه تاسیس در مقایسه با سیستم های مشابه در گذشته مرتبط دانست.از سوی دیگر حضور حلزون های دیگری که فراوانی نسبی آنها در مقاله پیش رو ارائه شده است را نیزمی توان به شرایط مساعد اکولوژیک و بیولوژیک استان خوزستان در استقرار جمعیت این موجودات نسبت داد.
کلید واژگان: حلزون های آب شیرین، مزارع نیشکر، استان خوزستان، بهداشت عمومیBackground And AimThe association between particulate matter (PM) and cardiovascular diseases (CVD) was shown in the mid-1990's through several epidemiological studies. Increased hospital admissions of patients with cardiovascular and respiratory problems in days when, due to high concentrations of PM, air pollution is high, bears witness to this. In this study we measured concentrations of the PM fractions in the air in the central part of Tehran city, Tehran, IranMethods and Materials: The concentrations of suspended particles (PM10, PM2.5 and PM1) were measured during February-June 2007 in two stations in central Tehran. Stations1 was in the Enghelab Square, a crowded part of the city with highly polluted air, where many educational institutes (e.g. Tehran University) are located, while station 2 was located near the Nasr Bridge, through which one of the most important highways (Martyr Chamran Highway) passes. The MP concentrations were measured once every 3 days, twice each day, once during the morning traffic rush hour (9-11 AM) and once during the afternoon traffic rush hour (4-6 PM), using a portable device, e.g., Environmental Dust Monitor Model GRIMM107.ResultsOne-way ANOVA tests showed significant differences (p<0.05) between PM concentration in the two stations. The daily mean concentrations of PM10, PM2.5 and PM1were, respectively, 77.67, 44.46 and 26.89 μmm-3, in station 1, and 55.31, 28.15 and 19.12 μmm-3, in station 2.ConclusionThe concentrations of PM10, PM2.5 and PM1 were lower in both stations than the respective USEPA 24-hour primary NAAQS standards, established in 1987 for PM10 and in 1999 for PM2.5. However, the proportions of the total samples with PM concentrations exceeding the new EPA standards established in 2006 were 67% and 25% in stations 1 and 2, respectively. The air quality index (AQI) was unhealthy in 32% and 10.5% of the samples in stations 1 and 2, respectively. In addition, PM2.5 was the indicator pollutant in 87% of the samples in station 1 and 82% of the samples in station 2. -
زمینه و هدفمتیل ترشیری بوتیل اتر (MTBE) یک ماده اکسیرژن دار افزودنی به سوخت می باشد که بعنوان جایگزین تترااتیل سرب جهت کاهش آلاینده های خروجی از اگزوز اتومبیل ها استفاده می شود. این ماده شیمیایی آلی در آبهای مناطقی که ریخت و پاش بنزین در آنها صورت می گیرد به وضوح دیده می شود. این تحقیق با هدف امکان بررسی حذف MTBE از آب آشامیدنی در نقطه مصرف با استفاده از فرآیند جذب به کمک کربن فعال دانه ای ایرانی انجام گرفته است.روش کاراز بستر کربن فعال دانه ای ایرانی جهت حذف MTBE از آب آشامیدنی در نقطه مصرف استفاده شده است. غلظت های تهیه شده از MTBE در آب که بصورت مصنوعی ساخته شده است ppb50 و ppb100 می باشد. همچنین اثر کلروفرم در غلظت ppb100 و کلر باقیمانده در دو غلظت 2/0 و 5/0 میلیگرم بر لیتر بر حذف MTBE از آب مورد بررسی قرار گرفت.نتایجستون فوق قادر است 375 لیتر آب حاوی MTBE با غلظت ppb50، کلروفرم ppb100 و با کلر باقیمانده ppm2/0 را تصفیه نماید در صورتی که میزان کلر باقیمانده به ppm5/0 افزایش یابد، میزان آب تصفیه شده برابر 335 لیتر می باشد. همچنین ستون قادر است 195 لیتر آب حاوی MTBE با غلظت ppb100، کلروفرم ppb100 و کلر باقیمانده ppm2/0 را در حالتی که میزان MTBE خروجی کمتر از استاندارد مورد نظر است، تصفیه نماید.نتیجه گیریدر این تحقیق مشخص شد که کلر باقیمانده و کلروفرم باعث اشغال محلهای فعال کربن و در نتیجه کاهش ظرفیت جذب MTBE می گردد. علاوه بر این تمایل کربن فعال در جذب کلر باقیمانده و کلروفرم بیشتر از MTBE می باشد.
کلید واژگان: متیل ترشیری بوتیل اتر، آب آشامیدنی، کربن فعال ایرانی، تصفیه آب در نقطه مصرف، کلروفرم، کلر باقیماندهBackground And AimMethyl tertiary butyl ether (MTBE) is an oxygenated additive chemical added to gasoline, which is as a substitute for tetra ethyl lead, to reduce discharge of pollutants from automobile exhausts. This organic chemical is present in water samples collected from areas where gasoline wastes are abundant. The objective of this study was to investigate the possibility of MTBE removal from drinking water at the point of use (POU) by using an Iranian granulated active carbon (GAC) bed.Materials And MethodsAdsorption of MTBE from drinking water at POU was studied by using an Iranian GAC bed. The water samples treated by this filter adsorber were prepared synthetically at two concentrations (50 ppb and 100 ppb). In addition, the effects of residual chlorine at concentrations of 0.2 and 0.5 mg/L and of chloroform at a concentration of 100 ppb on removal of MTBE were determined.ResultsIt was found that this filter adsorber could treat 375 liters of water containing 50 ppb MTBE, 100 ppb chloroform and 0.2 ppm residual chorine. If the residual chlorine content was increased to 0.5 ppb, the volume of water treated would be 335 liters. The filter could t eat 195 liters of water containing 100 ppb MTBE, 100 ppb chloroform and 0.2 ppm residual chlorine to acceptable levels for drinking, provided the amount of MTBE is below the respective standard.ConclusionBoth residual chlorine and chloroform reduced the MTBE adsorption capacity on GAC due to occupation of adsorption sites. In addition, to the tendency of GAC to adsorb chloroform and chlorine was greater than that of MTBE.
بدانید!
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.