به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه

ادراک حسی

در نشریات گروه ادبیات و زبان ها
تکرار جستجوی کلیدواژه ادراک حسی در نشریات گروه علوم انسانی
تکرار جستجوی کلیدواژه ادراک حسی در مقالات مجلات علمی
  • طاهره بهرامی*
    ادراک حسی، معرفتی درباره جهان خارج از ذهن است که از طریق حواس انسان حاصل می شود. یکی از رویکردهای ادراک حسی، پدیدارگرایی است که قائل به وجود به اشیاء مستقل از ذهن نیست بلکه عین را پدیداری از ذهن می داند و واقعی بودن اشیای فیزیکی را انکار می کند. هرچند موضوع ادراک حسی از موضوعات اصلی فلسفه است اما با نگاهی به آثار عرفانی مشاهده می شود که بحث از ادراک و رابطه ی میان عین و ذهن از موضوعات آثار عرفانی است و بسیاری از عرفا از جمله عطار نیشابوری به تفصیل به این موضوع پرداخته اند. عطار نیشابوری در منظومه های خود به بیان مراحل شناخت و ادراک پرداخته است. او جهان را هیچ و ناچیز می داند و پیوسته بر موضوع نفی جهان و عدم بودن آن تاکید می کند. هدف این پژوهش آن است که نشان دهد هیچ انگاشتن جهان در اندیشه ی عطار موضوعی دینی و اخلاقی نیست که از آن نفی دنیا در مقابل آخرت نتیجه گردد؛ بلکه ناچیز بودن جهان موضوعی معرفت شناختی و فلسفی است که جهان را صورت و پدیداری از ذهن می داند. در واقع رویکرد عطار به ادراک حسی، رویکردی پدیدارگرایانه است که عین را قائم به ذهن می داند. در این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی به بررسی ادراک حسی از منظر عطار نیشابوری پرداخته می شود.
    کلید واژگان: عطارنیشابوری، ادراک حسی، نفس، محسوس، پدیدارگرایی
    Tahereh Bahrami *
    Sensory perception is knowledge about the world outside the mind that is obtained through the human senses. One of the approaches to sensory perception is phenomenalism, which does not believe in the existence of objects independent of the mind, but considers the object as a phenomenon of the mind and denies the reality of physical objects. Although the subject of sensory perception is one of the main topics of philosophy and epistemology, looking at mystical works, it can be seen that the discussion of perception and the relationship between the object and the mind is one of the topics of mystical works, and many mystics, including Attar Neyshaburi, have addressed this issue in detail. Attar Neyshaburi has expressed the stages of cognition and perception in his poetic works. he considers the world to be nothing and non- existence, and he constantly emphasizes the issue of negating the world and its non-existence. The aim of this research is to show that Attar’s negation of the world and is not a religious or moral issue that results in the negation of this world in comparison with the otherworld. Rather, the insignificance of the world in Attar’s thought is an epistemological and philosophical issue that considers the world to be a form and phenomenon of the mind. In fact, Attar’s approach to the Sensory perception is a phenomenalist approach that considers the object to be dependent on the mind. In this article, using a descriptive-analytical method, sensory perception of Attar Neyshaburi are examined.
    Keywords: Attar Neyshaburi, Sensory Perception, Soul, Sensible, Phenomenalism
  • اسماعیل نرماشیری*، اسحاق میربلوچ زائی
    مقوله های نومن و فنومن یا بود و نمود از جمله مبانی مهم در نظام فلسفی ایمانویل کانت تلقی می شوند. وی از ره گذر این مسایل، پیامد اندیشه های فلسفی خود را درمورد اثبات ناپذیری نومن خدواند و شناسایی و معرفت جهان، تبیین کرده است. مولانا در گفتمان ژانر تمثیلی فیل و خانه ی تاریک در پی این بوده تا از مجاری مفاهیم ادراک حسی و شناخت گرایی تجربی به موازات بهره گیری از شکل وارگی و شاکله سازی تخیل به تفهیم ابعاد پدیداری و ناپدیداری بپردازد. از آن جا که بین سرشت قدرت درک بی-واسطه ی عرفان و وجه استدلالی عقلانی فلسفه تفاوت و تمایزی وجود ندارد، این مقاله می کوشد تا با تکیه به همین استدراک علمی به واکاوی و تحلیل این گفتمان تمثیلی عمل نماید. مساله ی اساسی پژوهش این است: آیا مولانا توانسته تا از طریق میانجی سازی تخیل و مفاهیم حسی ادراکی و تجربی ادراکی به شناخت شناسی شی فی نفسه و پدیدارها دست یابد؟ داده های این پژوهش با شیوه ی تحلیلی توصیفی به روش مطالعه ی کتاب خانه یی گردآوری شده است. به طور کلی یافته های این مقاله نشان می دهد که مولانا از روی آگاهی و منظومه ی فکری عرفان در راستای ابعاد شناخت شناسی نومن خداوند و فنومن پدیدارها و اشیا مبادرت ورزیده است. البته به فراوانی تلاش کرده تا موضوع فهم و درک زمان را با ایجاد سیری منطقی و منسجم رعایت کند.
    کلید واژگان: نومن و فنومن، فیل و خانه ی تاریک، تعین انسانی، شناخت گرایی تجربی، ادراک حسی
    Smaeil Narmashiri *, Ishaq Mirbalouchzaei
    The categories of noumenon(existence) and phenomena(appeared) are considered as important foundations in Immanuel Kant's philosophical system. Through these issues, she has explained the consequence of her philosophical ideas about the unprovability of God noumenon and the recognition and knowledge of the world. Rumi in the discourse of the allegorical genre of the elephant and the dark house seeks to understand the dimensions of appearance and disappearance through the concepts of sensory perception and empirical cognition in parallel with the use of the formation and shaping of the imagination. Since there is no difference between the nature of the power of direct understanding of mysticism and the rational argumentative aspect of philosophy, this article tries to analyze this allegorical discourse based on this scientific understanding.The main question of the research is: was Rumi able to achieve the cognition of the object itself and phenomena through the mediation of imagination and perceptual sensory concepts? The data of this research have been collected by descriptive analytical method using the library study method. In general, the findings of this article show that Rumi, based on the knowledge and intellectual system of mysticism, has acted in line with the epistemological dimensions of the noumenon of God and the phenomena of the objects. Of course, he has tried hard to observe the issue of understanding time by creating a logical and coherent satiety.
    Keywords: : noumenon .Phenomenon, Elephant .Dark House, Human Determination.Cognitivism
  • منیره خلوتی، مرتضی بابک معین*

    نشانه شناسی همچون پدیدارشناسی، توجه شاعران به آشکارگی آغازین جهان و واژه ها را مورد مطالعه قرار می دهد. در شعر مدرن و معاصر، تشکیل معنا، رابطه تنگاتنگی با حضور حسی دارد. بوطیقای تن، شیوه منحصر به فرد شاعر در درنظر گرفتن خود، و همچنین درنظر گرفتن جهان را ترسیم می نماید. شاعر با حضور تن خود در جهان زندگی می کند: حضوری دوچندان، به این مفهوم که این حضور نه تنها رابطه ای تمام و کمال با خود شاعر را می سازد بلکه رابطه با دیگری را نیز شامل می شود. این پژوهش قصد دارد دیدگاه تعدادی از شاعران، اندیشمندان شعر و نشانه شناس را تشریح نماید که با الهام از پدیدارشناسی، کار شاعرانه را به عنوان تلاشی برای حضور، تحلیل می نمایند. همسو با نظریات لندوسکی، نشانه شناسی که در این پژوهش به آن می پردازیم - یعنی نشانه شناسی گفتمان در عمل - در ژرفا چیزی شبیه به بوطیقای حضور خواهد بود. همچنین بررسی خواهیم کرد که چگونه شعر ، زبان شاعرانه ، محصول تجربه ی حسی تن ادراکی است ، یعنی تنی که با جهان پیرامون خود رابطه ی حسی دارد. از دیدگاه ما، حضور در یک رابطه ی تنگاتنگ با معنا و حس تعریف می شود. دستاورد این پژوهش برساخت پیوستگی نشانه شناسی و پدیدارشناسی پیرامون مقوله های حضور و آشکارگی کلامی است.

    کلید واژگان: شعر، حضور، تن، معنا، حساس، ادراک حسی، این جا و حالا
    Monire Khalvati, Morteza Babak Moin*

    L’attention de la part des poètes à une nudité initiale du monde et des mots, est requise par la phénoménologie comme par la sémiotique. En poésie moderne et contemporaine, la formation du sens dans le poème serait donc intimement liée à la présence sensible. La poétique du corps caractérise la façon propre du poète de s’envisager lui-même, ainsi que d’envisager le monde. Le poète habite le monde par cette présence du corps, présence doublement signifiante car elle est un rapport par excellence à l’intimité tout autant qu’un rapport à l’altérité. Notre étude visera à expliciter la position d’un certain nombre de sémioticiens, de poètes et penseurs de la poésie qui, s’inspirant de la phénoménologie, analysent le travail poétique comme un effort vers la présence. Nous allons également prospecter comment la poésie, le langage poétique, est le produit de l’expérience sensible d’un corps esthétique, c’est-à-dire un corps qui a des relations sensibles avec son monde. Pour nous, la présence s’identifie dans un rapport intrinsèque avec le sens et le sensible.

    Keywords: Poésie, présence, Corps, sens, sensible, Esthésie, hic et nunc
  • الهام سیدان، راضیه حجتی زاده

    با توجه به اینکه فهم عمیق داده های حسی ادراکی، نقش موثری در تحلیل متون عرفانی دارد، این پژوهش تحلیل شطحیات عرفانی را بر پایه نظریه نشانه شناسی احساسات وجهه همت خود قرار داد. تقدم ادراک دیداری بر دیگر داده های حسی ادراکی و تعامل پایدار این داده ها با یکدیگر، به شطحیات عرفانی وجهه ای نشانه پدیدارشناختی می دهد. سیالیت، پویایی و انعطاف گزاره های حاصل از حاسه های مختلف و نیز ارتباط پایدار سوژه و ابژه این وجهه دو گانه را تقویت می کند. با این توصیف در این مقاله سعی می شود که با تطبیق الگوی نشانه شناسی احساسات بر شطحیات، حضور گزاره های احساسی و تاثیر پایدار آن در متون ادبی بررسی و تحلیل شود.

    کلید واژگان: نشانه معناشناسی احساسات، فاعل احساسی (شوش گر)، ادراک حسی، شطح گفتمان، شطح رویداد
    elham seydan, razieh hojatizadeh*

    The profound understanding of sensible- perceptive data has a crucial rule in order to analyze mystic texts. This research aims at investigating mystic Shath’s based on semiotic foundations of passions. The priority of visual perception in comparison with other sensible –perceptive data and their interaction reveal the phenomenological aspects of mystic Shath’s. Fluidity, dynamicity and flexibility of these resulted and diverse propositions besides constant relationship between subject and object reinforce this bilateral aspect. Thus, in this study, by adopting the approach of semiotics of passion to analyze and adjust mystic Shath’s, the presence and effect of the sensible propositions are examined in literary texts.

    Keywords: Semiotics of Passions, Stative subject, Sensible Perception, Discourse Shath’s, Shath’s of Event
  • مرتضی بابک معین*
    اساسا تصویر نشانه معناشناسی فرانسه در دهه ی شصت را می توان تصویر دیسیپلینی ساختارگرا دانست که صرفا بر روی متون بسته و جدا از تجربه های زیسته کار می کند، یعنی متونی بریده از بافت، زندگی و رفتارهای روزمره، سوژه هایی در بی زمانی و جدا از بافت تاریخی، همانسان که ابژه هایی در گردش در میان دستان سوژه ها، و بی بهره از هرگونه ویژگی مادی و در نهایت تولید و ساخت معنا بدون پرداختن به مسئله بنیادی «حضور» کنشگران در تعامل. اما در دهه های اخیر شاهد گذر از نشانه معناشناسی روایی کلاسیکی مبتنی بر فلسفه ی اثبات گرایی به سوی سرچشمه های آغازین نشانه معناشناسی یعنی پدیدارشناسی می باشیم. این گذر را می توان در آخرین اثر گرماس یعنی در باب نقصان معنا پی گیری کرد، اثری که در آن شاهد ظهور ابعاد گمشده ی معنا در نشانه معناشناسی کلاسیک روایی هستیم. مسئله ی بنیادی که این مقاله به آن می پردازد پاسخ به این پرسش است که اساسا چگونه اریک لاندوفسکی، نشانه معناشناس اجتماعی فرانسه با تکیه بر این ابعاد گمشده، و صحه بر مفاهیمی چون «ادراک حسی»، «حضور»، «تطبیق متقابل و فعال تنها» و «وحدت»، در راستای دو نظام معنایی مطرح شده در نشانه معناشناسی کلاسیک، یعنی نظام معنایی «برنامه مدار» و نظام معنایی مبتنی بر «متقاعدسازی»، چهار نظام معنایی خود را معرفی می کند و راه نشانه معناشناسی را به شکل کامل و نظام یافته تر نسبت به گذشته به سوی دورنماهای جدید با بینش پدیدارشناختی می گشاید.
    کلید واژگان: اریک لاندوفسکی، حضور، ادراک حسی، تطبیق، وحدت
    Dr. Morteza Babak Moein*
    The image of French semiotics has been frozen since1960; for instance a formal discipline of working principle on complete texts, excluded from experiences, that is to say texts taken out of context, subjects separated from their history, and objects emptied of their substance, and the construction of meaning without presence. But, in recent decades we witnessed the transition from classical semiotics based on positivism to the phenomenological origins of semiotics. The main problem of this article is to answer this question: How does Eric Landowski, French sociosémiologue, emphasize the lost -dimensional sense of meaning and highlight concepts such as aesthesia, Presence, adjustment and dynamic interaction of subjects, complete both plans of meaning already present in the classical narrative semiotics, namely, programming and manipulation, and defines systematically four regimes of meaning.
    Keywords: Eric Landowski, presents, adjustment, aesthesia, union
  • حسن فتحی
    افلاطون را معمولا سرسلسله کسانی می شمارند که عالم محسوس و اشیای طبیعی را در برابر عالمی معقول و موجوداتی ماورای طبیعی قربانی کرده اند. این سخن تا اندازه ای درست است. در آثار افلاطون به شواهد فراوانی برمی خوریم که از پایین تر بودن مرتبه عالم محسوس نسبت به مرتبه عالم معقول، و پایین تر بودن مرتبه ادراک حسی نسبت به مرتبه معرفت عقلی، حکایت می کند. اما اولا، کسانی جلوتر از او بوده اند که حس و محسوسات را بی اعتبار خوانده اند؛ ثانیا، شکاکیت نظری و آشفتگی عملی ناشی از حس گرایی باعث شده است که افلاطون در عالمی معقول به دنبال یقین نظری و ثبات عملی بگردد؛ و ثالثا، عالم محسوس در نظر او بهره مند از واقعیت است و همین بهره مندی باعث می شود که نتوانیم آن را توهم محض بشماریم. وجود عالم محسوس و ادراک حسی آن مقدمه ای ضروری برای رسیدن به معرفت عالم معقول است. از منظر هستی شناختی نیز فرض عالم معقول چیزی از واقعیت عالم محسوس نمی کاهد.
    کلید واژگان: جهان محسوس، جهان معقول (عالم مثل)، درجات وجود، بهره مندی، ادراک حسی، معرفت یقینی
  • حمیدرضا شعیری
    با گذر از نظام مطالعات زبانی مبتنی بر ساخت گرایی که تقابل گراست و همچنین پشت سر گذاشتن نظام روایی مطالعات معنایی که برنامه گرا می باشد و تولید معنا را تابع نظامی منطقی می داند، مساله رجوع به سرچشمه های ادراک حسی دخیل در تولید معنا مطرح می گردد که هدف آن در نظر گرفتن نوعی هستی شناسی تولیدات زبانی است. چنین هستی شناسی سبب می گردد تا جریان تولید معنا با شرایط حسی ادراکی گره بخورد و دیدگاهی پدیدار شناختی در تولیدات زبانی مطرح گردد که پیش شرط هایی غیرزبانی را برای تولید معنا قائل است. از جمله این پیش شرط ها در نظر گرفتن مرکز یا پایگاهی است که از آن جا همه جریانات اصلی دخیل در تولیدات زبانی هدایت شوند. این مرکز یا پایگاه حسی ادراکی خود ایجاد کننده نوعی «حضور» است که براساس آن فضایی تنشی شکل می گیرد که از دو ویژگی مهم گستره ای و فشاره ای برخوردار است. یعنی این که هم دامنه حضور در آن می تواند از صفر تا بی نهایت در نوسان باشد و هم این که شدت حضور در آن می تواند از کم رنگ ترین تا پر رنگ ترین متغیر باشد. همین امر سبب می گردد تا ما با لایه های متفاوتی از حضور مواجه باشیم که در یک سوی آن حضور پر یا اشباع شده قرار دارد و در سوی دیگر آن حضور تهی، محو و غایب. همین انواع حضور مرتبط با عملیات ادراک حسی که ما در این مقاله به بررسی شرایط شکل گیری و ابعاد آن ها خواهیم پرداخت سبب می گردند تا جریان تولید معنا به جریانی سیال و غیرکلیشه ای تبدیل گردد. برای روشن شدن هر چه بهتر موضوع با ارائه شعری از سهراب سپهری نشان خواهیم داد چگونه فضای تنشی در گفتمان ادبی منجر به بروز معنای سیال می گردد.
    کلید واژگان: پدیدارشناسی، نشانه معناشناسی، ادراک حسی، حضور، فضای تنشی
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال