به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه

تصریف

در نشریات گروه ادبیات و زبان ها
تکرار جستجوی کلیدواژه تصریف در نشریات گروه علوم انسانی
  • سحر وحدتی حسینیان، احسان چنگیزی*، ژاله آموزگار، آمنه ظاهری عبدوند

    در زبان های ایرانی دوره باستان (اوستایی و فارسی باستان) علاوه بر ساختمان تصریفی می توان روابط نحوی و نقش های معنایی هر یک از حالت های دستوری و حاشیه ای را بررسی کرد. در این زبان ها، متمم های فعل که می توانند اسم، صفت و یا ضمیر باشند، از طریق حالت نشانی بازنمایی می شوند که با توجه به فعل بر نقش های گوناگونی دلالت دارند. بازنمایی متمم های فعل و کارکرد حالت ها با افعال مختلف، تاکنون جز اشاراتی مختصر، مورد توجه محققان این حوزه نبوده است. به این دلیل، بررسی این موضوع در زبان های ایرانی باستان قدری مغفول مانده است. از این رو، در این نوشتار به بررسی متمم های یکی از ریشه های فعلی پرکاربرد و پربسامد زبان اوستایی، dā، پرداخته می شود که در متون اوستایی بیشتر در معانی دادن، آفریدن و قراردادن و در کتیبه های فارسی باستان با بسامدی کم در معانی آفریدن و دادن آمده است. چنانکه از بررسی جملات حاوی ریشه dā برآمد، متمم های این ریشه، با توجه به معنی و بافت جمله در زبان فارسی باستان در حالت های مفعولی و برایی و در زبان اوستایی در حالت های مفعولی، برایی، اضافی و دری در نقش های معنایی متعددی چون موضوع/ کنش پذیر، پذیرنده، بهره ور، تمیز و مکان ظاهر شده اند.

    کلید واژگان: تصریف، حالت، متمم، نقش معنایی، ریشه Dā
    Sahar Vahdati Hosseinian, Ehsan Changizi *, Jaleh Amouzgar Yeghaneh, Ameneh Zaheri Abdvand

    In ancient Iranian languages (Avestan and Old Persian), in addition to inflectional structure, syntactic relations and semantic roles of the core and local cases would be examined. In these languages, the complements of the verb, which can be nouns, adjectives, or pronouns, are represented through case markers that indicate different roles depending on the verb. The representation of verb complements and the function of cases in the accompaniment of different verbs have not been the attention of researchers in this field, except for brief references- it is better to say that the investigation of this issue has been somewhat neglected in ancient Iranian languages. Therefore, in this article, the complements of one of the commonly used and more frequent roots of the Avestan language- but not of the Old Persian- dā, have been investigated. In the Avestan texts, it is mostly found in the meanings of giving, creating, and setting, and in the Old Persian inscriptions, it means giving and creating. According to the analysis of the sentences containing the root dā, the complements of this root, depending on the meaning and context, are shown by the accusative and dative cases in the Old Persian, and accusative, dative, genitive and locative cases in the Avestan. Either of them has several semantic roles, such as theme/patient, recipient, beneficiary, object complement, goal, and location.

    Keywords: Inflection, Case, Complement, Semantic Role, Root Dā
  • لیلا قلی پور، فروغ کاظمی*، مریم ایرجی
    ویژگی های تصریفی در زبان ها دارای تنوع است و هر زبان در بیان روابط دستوری خود از طیفی از این ویژگی ها بهره می جوید. گاه در تصریف یک مقوله دستوری، شرایط معنایی اقتضا می کند که چندین ویژگی تصریفی به طور هم زمان با هم به کار رود تا توصیف درست و دقیقی از رخداد بیان شود. در این صورت، هم زمانی در کاربرد ارزش های تصریفی به گونه ای درهم تنیده شکل می گیرد و پدیده امتزاج رخ می دهد. هدف اصلی پژوهش پیش رو آن است که به بررسی صورت های امتزاجی اعم از تکواژهای واژ آمیخته، صورت های مکمل و در کل همجوشی ها در تصریف دو زبان انگلیسی و فارسی بر اساس نظریه صرف طبیعی بپردازد تا از این رهگذر میزان طبیعی بودن این صورت ها را در مقولات دستوری اسم، فعل، صفت و ضمیر هر دو زبان بررسی نماید و به این پرسش پاسخ دهد که وجوه اشتراک و افتراق این دو زبان از نظر میزان امتزاج و طبیعی بودن تصریف و قواعد تصریفی چیست. داده های فارسی از پیکره پایگاه دادگان زبان فارسی و داده های انگلیسی از پایگاه پیکره انگلیسی آمریکایی معاصر به روش نمونه گیری تصادفی بر اساس تعداد واژه مساوی انتخاب شده، سپس بر پایه نظریه صرف طبیعی مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج نشان می دهد که پدیده امتزاج در تصریف هر دو زبان رخ می دهد و در صورت های تصریفی مقوله های دستوری، در قالب تجمیع نقشی، صورت های مکمل قوی و ضعیف و همچنین تکواژهای واژ آمیخته قابل مشاهده است. در هر دو زبان بسامد فرآیند امتزاج در تصریف فعل بیش از مقولات دیگر یعنی اسم و صفت و ضمیر است و این امر از وجوه اشتراک این دو زبان است. در مقوله ضمیر، در انگلیسی تنوع امتزاجی بیشتری دیده می شود. یکی از دلایل آن وجود ویژگی جنسیت در تصریف ضمایر انگلیسی و نبود آن در فارسی است. نتایج پژوهش مبین این واقعیت است که صورت های تصریفی دارای امتزاج از مهم ترین اصول نظریه صرف طبیعی که وجود رابطه یک به یک دوسویه بین صورت و نقش است تبعیت نمی کنند. آنها معیارهای طبیعی بودن را مخدوش کرده و سبب کاهش میزان طبیعی بودن دو نظام تصریفی فارسی و انگلیسی می شوند
    کلید واژگان: تصریف، مقولات دستوری، امتزاج، صرف طبیعی
    Leila Gholipour Hasankiadeh, Foroogh Kazemi *, Maryam Iraji
    Inflectional features of languages have diversity and each language utilizes a range of these features to express its grammatical relations. Sometimes, in an inflection of a grammatical category (such as a verb), the semantic conditions require that several inflectional features come into use simultaneously in order to express a correct and accurate description of the event. In this case, this simultaneity is formed in an interwoven manner in the application of inflectional values and the phenomenon of fusion occurs. The main goal of this research is to examine fusional forms, including pormanteau, suppletion and fusions in the inflection of two languages, English and Persian, based on natural morphology theory, in order to determine the naturalness of these forms in the grammatical categories of noun, verb, adjective and pronoun of both languages and answer the question that what are the similarities and differences of these two languages in terms of the degree of fusion and naturalness of inflection and inflectional rules. The Persian and English data are extracted from the Persian language database and Corpus of Contemporary American English respectively by random sampling based on the equal number of words, and then analyzed based on the natural morphology theory. The results signify that the phenomenon of fusion occurs in the inflection of both languages and can be noticed in the inflection of different grammatical categories in the form of cumulative, strong and weak suppletion and pormanteau. In both languages, the frequency of fusion in verbs is more than other categories, namely nouns, adjectives, and pronouns, and this is one of the common features of these two languages. In the category of pronouns, in English, there is a greater diversity of fusion. One of the reasons is the presence of gender feature in English pronouns and its absence in Persian. The results of the research highlight the fact that the inflectional forms with infusion do not follow the most important principles of the theory of natural morphology, which is the existence of a biuniqueness between the form and the meaning. They distort the criteria of naturalness and cause a decrease in the naturalness of the Persian and English inflectional systems.
    Keywords: Inflection, Grammatical Categories, Fusion, Natural Morphology
  • محمد عباس زاده، احمد غلامی*، امجد غلامی

    نوشته حاضر با بررسی تعداد 200 واژه جامعه شناسی و 50 اسم از اسماء جامعه شناسان از میان 36 کتاب جامعه شناسی، سعی دارد نشان دهد که فرایند های معادل گزینی در علم جامعه شناسی در ایران با چه مشکلات و نارسایی هایی روبرو بوده است. عدم انسجام در ترجمه ها، تکثر کلمات و تر جمه و نگارش اسماء انگلیسی و فرانسوی نشان از غلبه رویکردهای سلیقه ای و عدم آشنایی با امکانات و محدودیت های صرفی زبان فارسی نزد مترجمان دارد. مسیله اصلی در ترجمه و نگارش این واژگان، واژه گرایی ضعیف حاکم بر آن است. این واژه گرایی ضعیف به عدم شناخت جامع زبان فارسی، قابلیت های اشتقاقی و ترکیبی زبان فارسی نزد مترجمان برمی گردد. جستار حاضر با بررسی فرایندهای تغییر معنایی، وام گیری، ساخت سرواژه، چینش، وندافزایی، جعل و واژه سازی معکوس در این آثار سعی در تحلیل و ارزیابی گفتمان مذکور خواهد داشت، و نارسایی های صرفی و معنایی رویه واژه گرایی ضعیف را در این گفتمان تبیین خواهد کرد. نگارندگان نشان می دهند که مترجمان تنها با در نظر گرفتن دانش صرفی و معنایی زبان فارسی است که می توانند از تشتت، تکثر و ازهم گسیختگی در رویه های معادل گزینی در حوزه علم جامعه شناسی رهایی یابند.

    کلید واژگان: زبان جامعه شناسی، اشتقاق، تصریف، ترجمه، ساختار معنایی، ساختار واجی
    Mohammad Abbaszadeh, Ahmad Gholami *, Amjad Gholami

    This paper aims at investigating the procedures used by Persian translators to render the sociological concepts and terms into Persian. In this regard, it assesses the quality of these equivalents by considering the morphological aspects of the words in the source and target languages. The data of the current study were collected from 36 sociological books that had been translated into Persian. We analyzed the linguistic structure of 200 sociological terms and their Persian translations from a morphological perspective. Then, some morphological procedures used by Persian translators including compounding, derivation, coinage, backformation, borrowing, acronomy, and clipping are analyzed from a morphological perspective. The result showed that divergent equivalents have been suggested for the same term, and also different transcriptions have been proposed for the same proper name. We show that most of the Persian translators don’t have a sufficient knowledge in Persian morphology. As a result, some derivational and inflectional limitations and potentialities of Persian language have been ignored by them. The results show that only by considering Persian morphology, the translators can propose better equivalents for sociological terminologies.

    Keywords: sociological terms, Persian equivalents, Morphology, derivation, compounding, inflection
  • تارا مختاری، مهدی سمایی*، بهرام مدرسی
    این مقاله مختص رده شناسی مقوله حالت در چهار گونه از زبان ترکی، یعنی ترکی آذری، خلجی، ترکی آناتولیایی (استانبولی) و ازبکی است. حالت نمایی یکی از روش های کاربردی برای نشان دادن ارتباط نحوی میان عناصر جمله است. به طوری که رابطه نحوی میان گروه اسمی و فعل را نشان می دهد . رویکرد نظری اصلی این تحقیق نظام حالت نمایی براساس رویکرد کامری (1989) است که پنج رده زبانی را از لحاظحالت نمایی معرفی کرده است . داده های منتخب این پژوهش از متون ادبی و داستانی است و جملات گردآوری شده از این متون استخراج شده اند. بر اساس داده ها در زبان ترکی و گونه های آن شش حالت وجود دارد که حالت های فاعلی، مفعولی مستقیم، مفعولی غیر مستقیم، اضافی، ازی و دری هستند. تظاهر حالت با استفاده از تکواژهای وابسته حالت نما به صورت پسوند است. در این مقاله همچنین به مبحث گذرایی در حالت نمایی پرداخته شده است . از آنجا که این چهار گونه از چند شاخه زبان ترکی هستند، شباهت ها و تفاوت هایی دارند که بررسی رده شناسانه آن در این مقاله انجام شده است.
    کلید واژگان: تصریف، پسوند، حالت، مطابقه، گونه، زبان ترکی، زبان شناسی اجتماعی
    Tara Mokhtari, Seyed Mehdi Samaei *, Bahram Modarresi
    This essay discusses the typology of case system in four varieties of Turkish language: Azeri, Khalaji, Anatolian and Uzbek Turkish. Case-marking is one of the applied methods to show the grammatical connection between elements of the sentence. It also indicates the grammatical connections between the noun and verb clauses. Theoretical approach of this study is based on Comrie's approach (1989),which has introduced the five types of languages. The data of the study are gathered from the literality texts and fictions in varieties of each language . According to these data, there are six types of case-marking in Turkish language and its dialect's that There are nominative, accusative, dative, genitive, locative and ablative. The case-marking bound morphemes are presented through suffixes. Transitivity topic is also examined in this research. Since the selected dialects belong to different branches of Turkish language, there are some similarities and differences between them which have been studied typologically.
    Keywords: Inflection, suffix, Case, Agreement, variety, Turkish language, sociolinguistics
  • موسی میرزایی، بهزاد رهبر*، محمدرضا اروجی

    پژوهش حاضر تلاشی است برای بررسی مشخصه های تصریفی گویش طالقانی براساس الگوهای بویج (2005) در اسم، فعل، صفت و قید و پاسخ به این پرسش که آیا فرآیندهای واژه سازی در گویش طالقانی در قالب این قاعده ها قرار میگیرد. این پژوهش به صورت توصیفی– تحلیلی بوده و مشارکان پژوهش بیست نفر از گویشوران طالقانی روستای «کیاده» میباشند که بین سنین 30 تا 80 سال هستند و تمایز جنسی نیز لحاظ نشده است. گویشوران از سنین مختلف و شامل افراد بیسواد و تحصیل کرده میباشند. نتایج داده های تحقیق نشان میدهد که در گویش طالقانی برای اسم مشخصه های شمار (مفرد و جمع)، حالت (اضافی)، معرفگی وجود دارد و مشخصه جنس در این گویش متبلور نمیگردد. برای افعال مشخصه های زمان (حال، گذشته، آینده)، وجه (امری، التزامی، نفی، شرط، اخباری و پرسشی)، نمود (کامل و ناقص)، جهت دستوری (معلوم)، شخص (اول شخص، دوم شخص و سوم شخص) و شمار (مفرد و جمع) و برای اسم مشخصه های شمار (مفرد و جمع)، حالت اضافه و معرفگی مشخص گردید و مشخصه  تصریفی درجه (تفضیلی) برای صفت و قید وجود دارد. تمام مشخصه های تصریفی گویش طالقانی در قالب الگوهای ارایه شده توسط بویج (2005) قرار میگیرند و الگوهای ارایه شده توسط بویج میتواند به عنوان ابزاری مناسب جهت تعیین مشخصه های تصریفی استفاده گردد. به دلیل اینکه این گویش نیز همانند بسیاری از گویشهای دیگر در معرض نابودی است و گویشوران کنونی آخرین نسلی خواهند بود که به این گویش صحبت میکنند، این تحقیق میتواند برای آیندگان و کسانی که به حوزه زبانشناسی علاقه دارند، مفید باشد.

    کلید واژگان: صرف، تصریف، مشخصه تصریفی، قاعده تصریفی
  • عباسعلی آهنگر*، علی اصغر رستمی ابوسعیدی، سپهر صدیقی نژاد
    کاوش در نظام اسم بشاگردی جنوبی نشان می دهد شیوه تحقق مقوله های واژ-نحوی، این گویش را از سایر زبان ها و گویش های ایرانی متمایز می سازد. بر این اساس، پژوهش حاضر می کوشد پنج مورد از مقوله های واژ-نحوی اسم از جمله شمار، جنس دستوری، معرفگی، حالت دستوری و مالکیت را در این گویش بررسی و به صورت زبان شناختی توصیف کند. در این راستا، پیکره زبانی مورد استناد و نیاز پژوهش به شیوه میدانی و ضبط گفتار آزاد، توزیع پرسشنامه و انجام مصاحبه با هفت گویشور مرد و پنج گویشور زن بومی، میان سال به بالا، بی سواد/ کم سواد و در محیط کاربرد طبیعی این گویش گردآوری شد. یافته های پژوهش نشان می دهد که شیوه تحقق این مقوله های واژ-نحوی در بشاگردی، شباهت های بنیادینی با شیوه تحقق مقوله های همتای خود در فارسی معیار دارد که البته این امر بازتاب و نتیجه طبیعی خویشاوندی آن ها است. به علاوه، بشاگردی به دلیل برخورداری از ویژگی های منحصربه فرد گویشی، از راهبردهای زبانی ویژه ای برای این منظور بهره می گیرد که مهم ترین آن ها عبارتند از: 1. به کارگیری نشانه های منحصربه فرد معرفه ساز و نکره ساز؛ 2. بهره مندی از نظام حالت نمایی کنایی گسسته و واژه بست های عامل در نظام گذشته افعال متعدی ؛ 3. کاربرد واژه بست های مفعولی مجزا برای زمان های گذشته/ غیرگذشته؛ 4. بهره گیری از صورت های فعل /bit(-en)/ «داشتن» به همراه ساختار کنایی گسسته (در همه زمان ها) برای نمایش مالکیت.
    کلید واژگان: اسم، گویش بشاگردی، تصریف، واژه بست، ویژگی های واژ-نحوی
    Abbas Ali Ahangar *, Ali Asghar Rstami-Abusa&Rsquo, Eedi, Sepehr Seddiqi-Nejad
    An investigation of the noun system in South Bashagardi reveals that the manifestation of its morpho-syntactic categories distinguishes this dialect from other Iranian dialects and languages. Accordingly, the present research tries to linguistically investigate and describe five nominal morpho-syntactic categories of this dialect including number, gender, definiteness, case, and possession. Accordingly, the research data were collected by fieldwork method and recording the free speech, filling questionnaires and interviewing seven male and five female middle-aged and illiterate/under-educated native speakers in the natural environment of language use. Research findings show that the manifestation of investigated nominal morpho-syntactic categories in Bashagardi has a fundamental similarity with the corresponding categories in standard reflecting their familial kinship. Moreover and as a result of having dialectal peculiarities, Bashagardi utilizes certain linguistic strategies to that aim, the most important of which are: using peculiar definite and indefinite markers, exploiting a split-ergative case-marking system and agent cilitics in the past tense system of transitive verbs, employing distinct object pronominal clitics for past and non-past tenses, and utilizing different verbal forms of “bit-en” “to have” (in all tenses) along with split-ergative structure to represent possession.
    Keywords: Noun, Bashagardi Dialect, Inflection, Clitic, Morpho-syntactic features
  • بهزاد کاظمی*، ایران کلباسی، محمدرضا احمدخانی، مهناز کربلایی صادق
    نوشتار پیش رو وندهای تصریفی را در زبان کردی بیجار گروس براساس انگاره استامپ (2001) بررسی و توصیف کرده است. روش پژوهش توصیفی و ازنوع هم زمانی است. در پژوهش حاضر جمع آوری داده ها براساس منابعی که درخصوص زبان کردی موجود بوده، صورت گرفته است و در بیشتر موارد ازآنجاکه منابع و متون نوشتاری کافی وجود نداشته، شم زبانی نگارنده به مثابه گویشور، به این موضوع کمک کرده است. تحلیل داده ها نشان می دهد که باوجود طبقه بندی جهانی استامپ (2001) از مشخصه های تصریفی، در زبان کردی بیجار گروس برخی از مشخصه ها تصریفی محسوب نمی شوند. در این راستا، پس از مقدمه و معرفی موضوع، دیدگاه های برخی از پژوهش گران غربی و نیز پژوهش های پیشین درزمینه تصریف کردی بیان شده و درادامه مشخصه های مربوط به فعل، اسم، صفت و قید در زبان کردی گروس در چارچوب نظری انگاره استامپ بررسی شده است.
    کلید واژگان: کردی گروس، تصریف، وند تصریفی، مشخصه تصریفی، استامپ
    Behzad Kazemi *, Iran Kalbassi, Mohammad Reza Ahmadkhani, Mahnaz Karbalaie Sadegh
    In this research, inflectional affixes in Kurdish Bijar Garroos on the basis of Stump (2001) theory, known as “Paradigm-Function Morphology”, have been studied. Research method is descriptive and the approach of the research is synchronic. To gather the data, we used field, library method and intuition as well. Analyzing the data showed that in spite of Stump classifying of inflectional properties, in Kurdish Bijar, some of the properties are not inflectional. In this respect, properties of verbs, nouns, adjectives, and adverbs of Kurdish language according to Stump (2001) theory are studied.
    Keywords: inflection, inflectional rules, affixes, Kurdish Bijar Garroos, Stump
  • علی اصغر غفاری، محمد امین صراحی *، منصور شعبانی
    در تمام زبان های دنیا واحدهایی وجود دارند که حد وسط واژه و تکواژ محسوب می شوند و هم بعضی خصوصیات واژه را دارا هستند و هم بعضی خصوصیات تکواژه ای وابسته را دارند؛ به این واحدهای زبانی واژه بست می گویند. تحقیق حاضر با هدف بررسی و توصیف واژه بست درگونه مراغه ای زبان ترکی صورت گرفته است. این بررسی به روش توصیفی-تحلیلی بوده که قسمت اعظم داده های آن با مراجعه به منابع متعدد گویش مراغه ای زبان ترکی آذربایجانی و همچنین شم زبانی نگارندگان این تحقیق تهیه شده است. الگوهایی که برای تشخیص این نوع واژه بست ها در این مقاله به کار برده شد، همان معیارها و چارچوبی است که شقاقی (1374) برای بررسی و طبقه بندی تکواژهای وابسته در زبان فارسی از زوئیکی و پولوم (1983) اقتباس کرده است. نتایج داده های این تحقیق نشان می دهد که واژه بست ها ی این زبان عبارتند از پی بست های ملکی (ضمایر شخصی)، افعال ربطی، منادا، علامت مفعولی، و شکل کوتاه شده ”هم“. همچنین، بعضی واژه بست ها در زبان ترکی به صورت پی بست و بعضی دیگر به صورت پیش بست به پایه متصل می شوند. مقاله حاضر همچنین نشان می دهد که می توان از الگوی زوئیکی و پولوم (1983) به عنوان ابزاری علمی و البته مناسب جهت تشخیص و مطالعه واژه بست های زبان ترکی استفاده کرد.
    کلید واژگان: واژه بست، تصریف، اشتقاق، ساخت واژه، ترکی آذربایجانی، لهجه مراغه ای
    Ali Asqar Qafari, Mohammad Amin Sorahi *, Mansoor Shabani
    In all human languages, there are some linguistic units which are in the midway between words and dependent morphemes. They have some properties of full words as well as some characteristics and properties of dependent morphemes. We call them clitics. The aim of this study is to investigate the properties of clitics in the Maraghe dialect of Azerbaijani Turkish to describe and investigate its clitic units. The method used in this study is a descriptive-analytic one. The data of the study were culled from the type of Turkish which is spoken in Maraghe, West Azarbayjan from different Turkish sources as well as the intuition of the writers as the native speakers of this type of Turkish. This article tries to introduce clitics in Turkish in possessive pronouns, linking verbs, accusative marker and so on. The analysis of clitics was conducted within the Zwicky and Pullum (1983) method and also used in Shaqaqi's (1374) framework. As the results of this study show, the most important finding of this study is that t in Azerbaijani Turkish, there are both proclitic and enclitic units including possessive pronouns, linking verbs, accusative marker, and some other units. Also, this study indicates that the mentioned framework can be used in recognizing and studying Turkish clitics as a scientific instrument.
    Keywords: clitics, inflection, derivation, morphology, Azarbaijani Turkish
  • اردشیر ملکی مقدم *، علی محمد حق شناس، حیات عامری
    هدف از این تحقیق، توصیف ساختمان تصریفی فعل فارسی براساس نظریه صرفی کلمه و صیغگان است. تلاش ما برای روشن کردن این مسئله است که صیغگان یا الگوهای تصریفی فعل در زبان فارسی چه ماهیت یا سرشتی دارند و نقش های چندگانه الگوهای تصریفی، مانند شخص و شمار چگونه از یکدیگر تفکیک و به طور شفاف بیان می شوند. برای رسیدن به این هدف، برمبنای کتاب‏های دستور زبان فارسی، جملاتی را استخراج کردیم و ساختارهای موجود در فعل‏های این جملات را بررسی و تحلیل نمودیم. ساختارهای استخراج شده عبارت‏اند از: ساختارهای شخص و شمار، ساختارهای وصفی، ساختارهای جهتی، ساختارهای مصدری و ساختارهای وجهی. نتایج نشان دادند که با استفاده از روش کلمه و صیغگان، تناظر یک‏به‏چند یا چند‏به‏یک مشخصه های تصریفی فعل در زبان فارسی قابل تبیین است. مدل کلمه و صیغگان به این دلیل که در آن، به واژه به عنوان یک کل نگریسته می‏شود، با روش هایی چون عنصر و ترتیب و یا عنصر و فرآیند فرق دارد؛ زیرا در این روش ها، کلمات پیچیده ساختواژی و معنایشان را عمدتا به واسطه تقسیم آن ها به توالی از واحدهای مجزا بررسی می کنند. همچنین، روشن شد که صیغگان یا الگوهای تصریفی فعل در زبان فارسی ماهیت صرفی نحوی دارند و با قائل شدن به الگوی لایه ای برای فعل فارسی، نقش های چندگانه الگوهای تصریفی فعل فارسی از یکدیگر تفکیک می شوند. به این ترتیب، توجیه و تبیین ویژگی ها و مشخصه های فعل فارسی با استفاده از این مدل امکان‏پذیر می‏شود.
    کلید واژگان: صرف، فعل فارسی، تصریف، نظریه کلمه و صیغگان
    Ardeshir Maleki Moghadam*, Ali Mohammad Hagh Shenas, Hayat Ameri
    The aim of this study is to describe the inflectional structure of Persian verbs based on the theory of Words and Paradigm. We aim to clarify the nature of paradigm or verb inflectional patterns in Persian and the way the multiple roles of inflectional patterns such as person and number can be separated and transparently expressed. Therefore, we extracted sentences from Persian grammar books and analyzed the structure of their verbs. These structures include Person and Number, Participle, Voice, Infinitive and Mood. Results showed that one-to-many or many-to-one correspondence of the inflectional properties of Persian verb can be described using Word and Paradigm model. This model is different from Item and arrangement or Item and Process models, due to the fact that words are considered as a totality for analysis .In the frame of the two mentioned models, words are divided into a sequence of discrete units. In addition, it became clear that the inflectional structures of the verb in Persian are of a morpho-syntactic nature and considering a layered structure for the verb helps to separate the multiple functions of the inflectional structure of Persian verb. Therefore it is possible to describe the characteristics of Persian Verb in the frame of Word and Paradigm model.
    Keywords: Morphology, Persian verb, inflection, Word, Paradigm Theory
  • حوریه احدی*
    هدف پژوهش حاضر بررسی مستقل بودن توانایی های زبانی در ذهن انسان است؛ بنابراین، در پژوهش حاضر، توانایی دستوری و کاربردشناسی کودکان مبتلا به آسیب ویژه زبانی را بررسی می شود تا از داده های بالینی به دست آمده برای تبیین نظریه حوزه ای بودن زبان استفاده شود. در این مقاله، ابتدا آزمون آسیب ویژه زبانی، آزمون رشد زبان و نمونه گفتاری از شش کودک مبتلا به آسیب ویژه زبانی گرفته شد و با شش کودک همتای زبانی طبیعی و شش کودک همتای سنی طبیعی مقایسه گردید. سپس در داده های به دست آمده، مشخصه های تصریفی و کاربردشناختی این کودکان بررسی شد. برای بررسی و تحلیل داده ها از نرم افزارspss(16) ، برای توصیف داده ها از آمار توصیفی و برای مقایسه نتایج بین گروه ها از آزمون من ویتنی، ویلکاکسون استفاده شد. با بررسی ویژگی های تصریفی و کاربردشناختی (ارجاعی) در کودکان مبتلا، روشن شد که کودکان مبتلا ازنظر دستوری (تکواژهای تصریف زمانی) درمقایسه با همتایان سنی و زبانی ضعیف هستند؛ اما در ویژگی های کاربردشناسی (ارجاعی) تفاوت معناداری بین گروه مبتلا و همتای زبانی یافت نشد. نتایج پژوهش همچنین نشان داد که باوجود آسیب دستوری در کودکان مبتلا به آسیب ویژه زبانی، کاربردشناسی آن ها سالم است که این مسئله حوزه ای بودن زبان را تایید می کند.
    کلید واژگان: آسیب زبانی، تصریف، کاربردشناسی، ارجاع، حوزه ای بودن زبان
    Hourieh Ahadi *
    The aim of present study is to assess modularity of language. To this end, we measured the ability of children with specific language impairment in pragmatic and grammar and compaired them with normal children. First we used narrative speech, language development and specific language impairment tests for diagnosis, then 6 children with specific language impairment were compared with 6 age-matched and 6 language-matched normal children in their grammar and pragmatics. Independent t-test, Man Whitney and Wilcox tests were used for analyzing data. It is shown that the children with SLI perform much lower their language-level with respect to grammatical properties (time agreement), but in pragmatic properties (reference) they don’t have meaningful differences. The result of this study shows that impairment in grammar beside good performance in pragmatic provides support for modularity of language.
    Keywords: language impairment, Morphology, pragmatics, reference, modularity of language
  • حوریه احدی
    از آنجاکه در داخل کشور مطالعات اندکی در حوزه زبان شناسی بالینی انجام شده است، معرفی و گسترش این حوزه، نه تنها می تواند راهگشای خوبی در بررسی اختلال های گفتار و زبان باشد، بلکه می تواند مبنایی برای بررسی فرضیه ها و نظریه های زبان شناسی نیز باشد. در پژوهش حاضر برای نشان دادن و تبیین رویکرد دوسویه پژوهش در زبان شناسی بالینی، ویژگی های کاربردشناسی و نحوی شش کودک مبتلا به آسیب ویژه زبانی بررسی شد. در این پژوهش علاوه بر استفاده از زبان شناسی برای تشخیص ویژگی های این افراد، از داده های بالینی به دست آمده برای تبیین یک نظریه زبانی استفاده گردید.
    ابتدا آزمون آسیب ویژه زبانی، آزمون رشد زبان و نمونه گفتاری از 6 کودک مبتلا به آسیب ویژه زبانی و 6 کودک همتای زبانی و 6 کودک همتای سنی گرفته شد. همه کودکان شرکت کننده دوزبانه فارسی-آذری بودند. سپس از داده های به دست آمده هم برای نشان دادن مشخصه های زبانی این کودکان و هم بررسی نظریه زبانی استفاده گردید.
    بررسی ویژگی های تصریفی و ارجاعی در کودکان مبتلا و مقایسه آنها با کودکان هنجار نشان داد که کودکان مبتلا از نظر دستوری (تکواژهای تصریف زمانی) نسبت به همتایان زبانی نیز ضعیف هستند اما در ویژگی های کاربردشناسی (ارجاعی) تفاوت معناداری بین دو گروه مشاهد نشد. درضمن وجود آسیب دستوری و صحت کاربردشناختی در کودکان مبتلا به آسیب ویژه زبانی تاییدی بر حوزه ای بودن زبان است و نشان می دهد استفاده زبان شناسی در بررسی اختلال ها و از داده های زبانی در بررسی فرضیه ها و نظریه های زبان شناختی بسیار موثر و نتیجه بخش است.
    کلید واژگان: زبان شناسی بالینی، تصریف، کاربردشناسی، ارجاع، حوزه ای بودن زبان
    Hourieh Ahadi
    Despite numerous foreign studies in clinical linguistics, few studies conducted in our country. However, development of it, not only can help to the examination of speech and language disorders, but it also can provide a basis for linguistic hypotheses and theories. Explaining this bidirectional approach in clinical linguistics we examined 6 children with specific language impairement, and besides showing the characteristic of these children, we used this clinical data for showing modularity in language.
    We used narrative speech, language development and specific language impairment tests for diagnosis, and Independent t-test, Man Whitney and Wilcox tests for analyzing data. It is shown that the children with SLI perform much below their age-level with respect to grammatical properties (time agreement), but in pragmatic properties (reference) they don’t have meaningful differences.
    This finding provide support for the hypothesis that grammar and pragmatics are two independent language component and the hypothesis that children with SLI are impaired in their grammer, but not in their (interface) pragmatics.
    Result of this study showing that impairment in grammer beside good performance in pragmatic besides using linguistic in characterizing language disorders; provide support for using clinical data in linguistic theories such as modularity of language
    Keywords: clinical linguistics, morphology, pragmatics, reference, modularity of language
  • عاطفه سادات میرسعیدی، بتول علی نژاد
    گیگریش (1999) در کتاب خود تحت عنوان «لایه های واژگانی در زبان انگلیسی» با اشاره ای مختصر به نظریه «واج شناسی و ساختواژه واژگانی» کیپارسکی و مهانان که در سال های اخیر به میزان زیادی بر علم زبان شناسی، خصوصآ واج شناسی و ساختواژه تاثیرگذار بوده است، این انگاره را «وند– بنیاد» می داند؛ بدان معنا که خصوصیات ساختواژی هر لایه توسط خصوصیات مجموع وندهایی تعریف شده است که درارتباط با حضور در هر لایه با نشانه هایی که بیانگر خصوصیات آنهاست از هم تفکیک شده اند. وی ضمن تشریح ایرادها و کمبودهای مدل مذکور، تئوری جدیدی را درباره وندافزایی لایه ای معرفی کرده، آن را «پایه- بنیاد» می نامد که لایه را بر منبای پایه تعریف می کند نه بر اساس وندها. در قالب این تئوری، وندها آزادند در بیشتر از یک لایه اضافه شوند یا پیوند بخورند.گیگریش به منظور تشریح انگاره خود از زبان آلمانی مثال می آورد. مقاله حاضر که یک بررسی همزمانی است، وندافزایی را در زبان فارسی در قالب دو دیدگاه «وند– بنیاد» و «پایه – بنیاد» مورد تجزیه و تحلیل و بررسی قرار داده است. نتایج بررسی حاکی از آن است که وند افزایی در زبان فارسی بر مبنای دیدگاه «پایه – بنیاد» گیگریش به میزان بیشتری نسبت به دیدگاه «وند– بنیاد» کیپارسکی و دیگران قابل توضیح و تبیین است.
    کلید واژگان: وندافزایی، وندهای اشتقاقی، وندهای تصریفی، اشتقاق، تصریف، انگاره وندبنیاد، انگاره پایه بنیاد، واژه سازی
    Atefesadat Mirsaeedi, Batool Alinezhad
    Giegerich (1999) refers to "lexical morphology and phonology" theory as an "affix-driven" model, because in this model the properties of a group of affixes specify the properties of each stratum. He also introduces another model to which he refers as a "base-driven" model in which each stratum is defined based on the properties of the base. This synchronic study investigates affixation in Persian in order to see which model best works in analyzing this process of word-formation. The outcome clarifies that the "base-driven" model can account for affixation in Persian more successfully than the "affix-driven" model.
  • جلیل الله فاروقی، ناصر پیرزاد

    تصریف یکی از پدیده های مهم زبانی است که پژوهش درباره آن در حوزه زبان مازندرانی، جز به گونه ای مختصر و یا در حاشیه مباحث دیگر صورت نپذیرفته است؛ درحالی که این نوع پژوهش، برای روشن کردن نقطه های تاریک صرف این زبان، ضروری می نماید. در این راستا، در مقاله حاضر توصیف و بررسی ویژگی های تصریفی زمان، شخص و شمار را در فعل های بسیط مازندرانی مبنای کار خود قرار داده ایم. پس از توضیحی مختصر درباره فرایند تصریف و مفاهیم بنیادین آن، این سه ویژگی و شیوه های تبلور آنها را شناسایی کرده ایم و از این رهگذر کوشیده ایم مسائل مبهم و شبهه ناکی چون پسوند مصدر ساز /essen/، کیفیت شناسه ها، کیفیت پیشوند های تصریفی و تغییر های آوایی حاصل از افزودن این وند ها در ستاک فعل و همچنین چگونگی تصریف گذشته نقلی را روشن کنیم.

    کلید واژگان: تصریف، زبان مازندرانی، فعل های بسیط، زمان، شخص، شمار
    Jalil alh Faroghi, Naser Pirzad

    Inflection in Mazandarani is one of the most important linguistic phenomena that no comprehensive research has been done about it yet and it has been always a lateral research subject. Doing such a research, however, has a great priority, because it can make clear the dark points of inflection in this language. In this regard, the present article, first, describes and studies the inflectional features of tense, person and number in simple verbs of Mazandarani. Then after a brief explanation about the inflection process and its fundamental concepts, it tries to identify these three features and different ways of their manifestation. By doing so, it is to make clear the unclear and dubious issues like the infinitive-marker suffix /essen/, inflections modality, inflectional prefixes modality, phonological changes caused by adding affixes to the verb stem, and finally the inflectional features of present perfect.

    Keywords: inflection, Mazandarani language, simple verbs, tense, Person, number
  • اشتقاق و تصریف در گویش لکی
    رسول مرادی
  • مهرداد نغزگوی کهن، زهرا حکیم آرا
    تصریف و واژه سازی از مؤلفه های اصلی نظام صرفی زبان به شمار می-روند. تصریف ناظر بر استفاده از وندها برای باز نمودن روابط دستوری/ نحوی است. در این تحقیق ما به استفاده از وندهای تصریفی فعلی در فارسی جدید (فارسی دوره اسلامی) توجه می کنیم. در این دوره به خصوص بعد از قرن ششم/ هفتم هجری، وند تصریفی فعلی جدیدی به زبان فارسی اضافه نشده است؛ در عوض تعداد زیادی از وندهای تصریفی نیز از رواج افتاده اند. مهمترین وندهای فعلی منسوخ شده عبارتند از:پسوند «-ی» شرطی و استمراری، پسوند «- ست» برای ساخت ماضی نقلی، پسوند امر - ا، پسوندهای دعایی - اد و - ا. علاوه بر حذف وندها، کاربرد بعضی امکانات تصریفی فعلی مثل پیشوندهای می- و ب - نیز در این دوره کاهش یافته است. ما در این تحقیق ضمن به دست دادن شواهد مختلف از متون متقدم، به این حذف ها و کاهش ها در نظام تصریفی اشاره خواهیم کرد و نشان خواهیم داد که زبان فارسی حداقل در نظام فعلی گرایش زیادی به تحلیلی شدن داشته است. اضافه شدن کلمات نقشی جدید (مثل فعل کمکی «داشتن») با استفاده از فرایند دستوری شدگی نیز مؤید این مطلب است.
    کلید واژگان: تصریف، فعل، زبان شناسی تاریخی، دستوری شدگی، فارسی جدید
    M. Naghzguy Kohan, Z. Hakim Ara
    New Persian encompasses a long period of time which starts with the Arab invasion of Iran and introduction of Islam to this country. This period stretches to the present time. During this period many aspects of this language have been subject to change. The emphasis of this article is on the inflectional system of verbs. Here based on the evidence provided from prose texts, it is argued that some verbal affixes have either disappeared from the inventory of inflectional affixes, or their use have been constrained; at the same time no new inflectional affix has been added to verbs. On the other hand, one can witness the development of a new auxiliary through the process of grammaticalization. At least as far as verb morphology is concerned, all these support the idea that Persian Language has had the tendency of becoming more and more analytic.
  • نصیر شفیع پور مقدم
    در این مقاله نگرش های معنی شناختی دستوریان مسلمان تا نیمه نخست قرن دهم هجری قمری بررسی شده است. پس از معرفی گذرای چهار پژوهش انجام شده در این زمینه در قسمت دوم، با مراجعه به منابع دسته اول نگاشته شده از سوی دستوریان، از سیبویه [161/ 180 ه.ق] تا سیوطی [911 ه.ق]، ابتدا مباحث «تصریف» از مباحث «نحو» جدا شده و سپس برمبنای تقسیم بندی مباحث تصریفی از سوی ابن عصفور [669 ه.ق] به برجسته سازی نکات معنی شناختی در هر قسم پرداخته شده است تا در قسمت پایانی این گونه نتیجه بگیریم که جایگاه معنی در مطالعات تصریفی دستوریان این دوره، چه در استدلال های صرفی و چه در توصیفات صرفی آنان، جایگاهی محوری بوده است؛ چنان که «معناداری» ساخت های صرفی در استدلال های قیاسی آنان حد وسط در اقترانی حملی و مقدم مثبت یا تالی منقوض در استثنایی اتصالی قرار می گرفته و «معنا»ی صورت های صرفی در توصیفات صرفی اینان تعیین کننده نوع رابطه صوری بین صورت های صرفی بوده است.
    کلید واژگان: تصریف، معنی شناسی، قیاس، زیاده، حذف
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال