به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه

جغرافیای ادبی

در نشریات گروه ادبیات و زبان ها
تکرار جستجوی کلیدواژه جغرافیای ادبی در نشریات گروه علوم انسانی
تکرار جستجوی کلیدواژه جغرافیای ادبی در مقالات مجلات علمی
  • علی عباسی *، آزاده حکمی، روح الله قاسمی

    شهری که دوست می داشتم، یک داستان فارسی است که توسط نادر ابراهیمی نویسنده معاصر نوشته شده است. کتاب، داستان دو کودک را روایت می کند که دوستی کودکانه شان به عشقی شورانگیز در جوانی می انجامد. در این کتاب مکان همانند یک شخصیت حضور دارد و تحت تاثیر شرایط و در گذر زمان دچار استحاله می شود. تغییر زمان و مکان، بر زندگی قهرمان ها تاثیر دوچندانی می گذارد و مکان همتای درون شخصیت ها دچار تحول می شود. در این مقاله ما رابطه متقابل شخصیت و مکان و حضور شخصیت داستانی در محله و شهر را با هدف آنالیز این رابطه بررسی می کنیم. روش این بررسی متاثر از ایده های میشل کولو و مثلث من، جهان، کلمه است. همچنین به جغرافیای زیسته قهرمان می پردازیم و این تداخل جغرافیا و ادبیات و رابطه متقابل این دو به ما کمک می کند تغییر موازی مکان و شخصیت را بررسی کنیم.

    کلید واژگان: جغرافیای ادبی، میشل کولو، نقشه نگاری، نادر ابراهیمی، بار دیگر شهری که دوست می داشتم
    Ali Abbassi*, Azadeh HAKAMI, Rouhollah GHASEMI

    Retour dans cette ville tant aimée écrit par Nâder Ébrahimi est un récit contemporain persan qui raconte l’histoire d’une amitié d’enfance qui se prolonge jusqu’à la jeunesse et qui se termine par l’amour. Il s’agit d’une relation turbulente qui est fortement influencée par l’espace. Dans ce livre, l’espace est comme un personnage romanesque, vivant et changeant, au courant de l’histoire, elle se métamorphose et influence différemment les personnages. Il s’agit des changements d’une ville où le héros avait vécu pendant longtemps et qu’il avait quittée. Quand il y revient, la ville a subie des changements considérables de sorte qu’elle lui semble totalement différente. Dans cette recherche, nous allons étudier la relation réciproque entre l’espace et le personnage, tout en analysant la présence du personnage dans l’espace et le résultat de cette rencontre dans la ville, dans la rue et dans le quartier. Afin d’analyser la relation du personnage et de l’espace, nous penchons sur des idées de Collot (le triangle moi, monde, mot), nous étudions l’espace dans l’optique de la cartographie littéraire. Il y a des éléments axiaux, dans ce livre, qui fonctionnent en tant que la géographie expérimentée du héros et des itinéraires parcourus par les personnages. Ils nous montrent l’interaction entre la géographie et la littérature, une relation réciproque qui nous aide à trouver la polarisation, ainsi que les changements de l’espace et parallèlement les changements du personnage.

    Keywords: Cartographie, Géographie Littéraire, Michel Collot, Nâder Ébrahimi, Retour Dans Cette Ville Tant Aimée
  • معصومه احمدی، فرناز ساسانی، سپیده محمد نوربابایی

    رمان ریش آبی املی نوتومب نوعی «بازنویسی ادبی» و فرامتنی از داستان ریش آبی پرو می باشد که در سبکی جدید و منحصر به نوتومب نوشته شده است. این رمان یکی از حوزه های مطالعاتی است که تاثیرات اجتماعی و جغرافیایی بر محصولی ادبی را منعکس می کند. هدف اصلی پژوهش حاضر، بررسی ابعاد جامعه شناختی مرتبط با زندگینامه املی نوتومب از منظری میان رشته ای و با فرض ایجاد یک روش تحلیلی نوین می باشد که از دیدگاه بوردیو و به منظور تاکید بر عادت واره ای خاص از نوتومب انجام می شود. این عادت واره شخصیتی زنانه است که از طریق تمایلی ذاتی برای سازگاری با محدودیت های اجتماعی ساخته شده است. موضوعی که به خوبی توسط شخصیت اصلی زن داستان نیز نمایان گردیده است. بعلاوه عناصر جغرافیایی دخیل در آفرینش جدید ریش آبی و رابطه آنها با "عادت واره ی" "زن قدرتمند" نویسنده متمایز شده است. این پژوهش تحلیلی-تحقیقی متعاقب رویکردهایی خاص در حوزه «جغرافیای ادبی» همچون گاستون باشلار و میشل کولو بوده و همچنین مبتنی بر تفکرات جامعه شناختی پیر بوردیو و آنتونی گیدنز است. بدین ترتیب، در این تحقیق اهمیت عوامل ذکر شده در قالب فرآیندی ادبی در اثر ریش آبی برجسته می شود، رمانی که نوعی از بازنویسی زنانه است که در آن نوتومب به تاثر از فضایی جغرافیایی توجه خاص خود را به سوی تاریخ و شرایط اجتماعی معطوف می کند.

    کلید واژگان: جغرافیای ادبی، رویکرد جامعه شناختی، بوردیو، عادت واره، نوتومب
    Masoumeh AHMADI *, Farnaz SASANI, Sepideh MOHAMMAD NOORBABAEI

    Amélie Nothomb’s novel Bluebeard, a sort of “literary rewriting” and a “hypertext” of Perrault’s Bluebeard, in a new Nothomb style, is one of the fields of study that reflect the social and geographical effects on literary production. The main objective of this research will be to analyze, in an interdisciplinary perspective while assuming a new methodological construction, the sociological dimensions that fall under the biography of Amélie Nothomb, from Bourdieu’s point of view and with the aim of highlighting a certain «habitus» in Nothomb: a female personality strongly built by an ability to adapt to social constraints. This is also well reflected in this work through the female main character. We also distinguish the geographical elements involved in the new creation of Bluebeard, and their relationship to the “powerful woman” “habitus” of the writer. This exploratory analytical research follows certain approaches concerning «literary geography», such as those of Gaston Bachelard and Michel Collot, and is also based on the sociological reflections of Pierre Bourdieu and Anthony Giddens. As a result, this paper highlights the importance of these factors within the stylistic process in Bluebeard, which is a sort of “feminine rewriting” in which Nothomb creates a new inspiration of a geographical space within which she gives her own view of history and social context.

    Keywords: Literary geography, Sociological approach, Bourdieu, Habitus, Nothomb
  • دانیال بسنج*، آزاده حکمی، دومینیک کارنوا ترابی

    ابراهیمی در این کتاب داستان عشقی را تعریف می کند که از دوستی کودکانه دونفر ریشه گرفته و در جوانی به شکوفایی رسیده و در کتاب بار دیگر شهری که دوست می داشتم توصیف شده است. این رابطه بیش از آنچه به زمان مربوط باشد وامدار مکان است. در اجتماعات بشری، شهر به عنوان مرکز اتفاقات شناخته می شود و داستان نادر ابراهیمی در شهری می گذرد که جلوه آن در بار نخست سکونت، هیچ شباهتی به شهری که بعدها روایت می شود، ندارد. این امر از منظر نقد مضمونی و جغرافیای ادبی که معتقد است بیرون درون را روایت می کند، قابل بررسی و تحلیل است. در این پژوهش از نظرات میشل کولو بهره گرفته ایم تا شاهد استحاله شهر باشیم که همپای راوی/قهرمان داستان تغییر می کند، و چرایی این تغییر در داستان زندگی پرسوناژ نهفته است. در واقع این متد معتقد است که بررسی جغرافیای متن، دسترسی و درک جهان متن را ساده می کند ولی در انتها خواهیم دید علاوه بر این، شهر همتای قهرمان حضور فعال دارد و می تواند به عنوان یکی از پرسوناژها مطرح باشد.

    کلید واژگان: : نقد جغرافیایی، جغرافیای ادبی، میشل کولو، نادر ابراهیمی، بار دیگر شهری که دوست می داشتم
    Danial Basanj*, Azadeh Hakami, Dominique Carnoy-Torabi

    In this book, Ebrahimi tells the story of a love, rooted in the childhood friendship of two people and flourished at the young age, and the book once again describes the city I loved. This relationship owes more to space than to time. In human societies, the city is known as the center of events, and Ebrahimichr(chr('39')39chr('39'))s story takes place in a city that, at first glance, bears no resemblance to the city that will be narrated later. This can be examined and analyzed from the point of view of thematic critique and literary geography, which believes that it narrates the inside out. In this study, we use the theory of Michel Collot to see the transformation of the city that changes with the narrator / hero, and the reson of this change is in the characterchr(chr('39')39chr('39'))s life. In fact, this method makes it easy to study the geography of the text, access and comprehend the world of the text, but at the end we will see that the city is active and present like a hero and can be considered as one of the principle characters.

    Keywords: Geographical Criticism, Literary Geography, Michel Collot, Nader Ebrahimi, Again The City I Loved
  • ژاله کهنمویی پور*، بهناز خواجوی

    میشل کولو در کتاب خود درباره جغرافیای ادبی، پس از ارایه تصویری کلی از گرایش های موجود در جغرافیای ادبی، به بررسی آثار برخی از نویسندگان و شاعران قرن نوزده و بیست فرانسه می پردازد. او در این بررسی آثار نویسندگان و شعرایی را مورد نقد قرار می دهد که با دیدگاه جغرافیای ادبی همساز و هماهنگ باشند. در بستر شعر فارسی نیز محمدعلی سپانلو از جمله معدود شاعرانی است که به مقوله فضا و شهر به عنوان عنصری مهم در تصویرسازی شاعرانه توجه کرده و شهر زادگاه خود تهران را دست مایه اصلی شعرهایش قرار داده است. سپانلو شاعری تهرانی است، او اشعار خاصی در مورد تهران سروده و در سایر اشعار هم با حس بالای شاعرانه ای از زادگاه خود یاد کرده است. می توان گفت سپانلو در اشعارش نگاهی اسطوره ای به تهران دارد و از این نگاه برای بیان دردها و ناملایمات اجتماعی استفاده می کند. در این مقاله در نظر داریم با تکیه بر اندیشه های میشل کولو در باب جغرافیای ادبی و با نگاهی به پاره ای از شعرهای سپانلو به عنوان شاعری مدرن و توانا، به بررسی چگونگی انعکاس حضور تهران در شعر او و چگونگی نگاه وی به این شهر بپردازیم.

    کلید واژگان: محمدعلی سپانلو، تهران، جغرافیای ادبی، اسطوره
    Jaleh KAHNAMUYIPOUR*, Behnaz KHAJAVI

    In his book, pour une géographie littéraire, after presenting a general overview of the current trends in the field of literary geography, Michel Collot examines the works of some writers and poets of the 19th and 20th centuries. In all countries and at all times, faced with the diversity and complexity of questions that the literary text raises, the contributions provided by Geocriticism benefit from being confronted with other reflections. In the context of Farsi poetry, Mohammad Ali Sepanlou is among the few poets who have considered the theme of space and city as an important element in poetic imagery and has places his hometown, Tehran, as the main theme of his works. Sepanlou is a poet of Tehran. He has written some poems about Tehran and in his other works, he mentioned his hometown with great poetic affection. In this paper, based on the ideas of Michel Collot about literary geography and trying to apply them to certain poems of Sepanlou, we are going to study the presence of Tehran in the work of Sepanlou and the way he approaches this city.

    Keywords: Mohammad Ali Sepanlou, Tehran, Literary Geography, Myth
  • لیلا سیدقاسم*
    امروزه مطالعات بین رشته ای در ادبیات مانند دیگر حوزه های علوم انسانی جایگاه ویژه ای یافته است که طبیعتا در پویایی جریان نقد ادبی نیز موثر خواهد افتاد. هدف اصلی مقاله پیش رو، معرفی رشته مطالعاتی جغرافیای ادبی است که می توان آن را شکلی از نقد ادبی به شمار آورد. این رشته همانطور که از نامش پیداست حاصل برهم کنش جغرافیا و ادبیات است و پیدایش آن با اهمیت یافتن «فضا» و «مکان» در علوم انسانی ارتباط مستقیم دارد. مطالعات مربوط به «فضا» و «مکان» از دهه 1990 در پژوهش های علوم انسانی برجسته شد و بر همین اساس رشته «جغرافیای ادبی» (Literary Geography) و شاخه های مختلف آن مانند نقد جغرافیایی (Geocriticism)، گردشگری ادبی (Literary tourism) و «نقشه نگاری ادبی» (Literary Cartography) پایه گذاری گردید.
    در این پژوهش ابتدا مبانی نظری جغرافیای ادبی با تکیه بر مفهوم فضا و مکان طرح می گردد سپس چند شاخه مرتبط با آن معرفی و کاربرد و موقعیت کنونی آن ها در ایران و جهان بررسی می شود؛ در این میان «نقشه نگاری ادبی» به عنوان پیش نیاز جغرافیای ادبی بیش از سایر شاخه ها مورد توجه قرار خواهد گرفت. انجام این پژوهش مستلزم جمع آوری و بررسی منابع متعددی بوده است که برخی از آنها طی مقاله معرفی خواهد شد.
    جغرافیای ادبی بستر مناسبی را برای تحلیل و بررسی جنبه های متفاوتی از آثار ادبی فراهم می سازد و داده های به دست آمده از آن برای مطالعات ادبی و جامعه شناسی ادبیات سودمند است. بررسی های این مقاله نشان می دهد مکان های جغرافیایی کارکرد ادبی قابل تاملی در آثار ادبی دارند که معمولا از نظر منتقدان ادبی دور می ماند.
    کلید واژگان: جغرافیای ادبی، نقشه نگاری ادبی، نقد جغرافیایی، گردشگری ادبی، شعر و داستان
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال