گویش بابلی
در نشریات گروه ادبیات و زبان ها-
بابلی از گویش های مرکزی زبان طبری است که در کرانه جنوبی دریای کاسپین رواج دارد و جزوگویش های شمال غربی به شمار می رود. زبان طبری به سه دسته شرقی، غربی و مرکزی تقسیم می شود. این زبان یکی از معدود گویش های ایرانی است که از سنت ادبی کهنی برخوردار است. محدوده رواج گویش بابلی شهرستان بابل در استان مازندران است. این شهرستان متشکل از هفت شهر بابل، امیرکلا، زرگرمحله، گتاب، گلوگاه، خوش رودپی و مرزی کلا است. آنچه در این مقاله آمده، توصیف مختصر آواشناسی، ساخت واژی، نحوی و واژگانی و ملاحظات جامعه شناختی گویش بابلی است. نتایج تحقیق نشان می دهد بابلی در مناطق شهری کمرنگ تر از مناطق روستایی صحبت می شود.
کلید واژگان: زبان های ایرانی، مازندران، گویش بابلی، زبان طبری، زبان های کاسپیBābolī is a dialect of the Tabari language that is spoken in the Mazandaran province of Iran. It is particularly spoken in the cities of Bābol, Amirkolā, Zargarmahle, Gatāb, Galugah, Xošrudpey, and Marzikolā. Tabari belongs to the Caspian group of languages, which is divided into Eastern, Western, and Central dialects. This article provides a brief description of the phonetics, lexical, syntactic, and sociological aspects of the Bābolī dialect. The research indicates that Bābolī is mostly spoken in rural areas, with a lesser prevalence in urban areas.
Keywords: Iranian Language, Tabari Language, Caspian Languages, Bābolī Dialect, Māzandarān -
زبان شناسی پیکره ای یکی از روش های نوین در مطالعات زبان شناختی است که به مطالعه زبان در پیکره های زبانی می پردازد. زبان شناسی اجتماعی نیز به تفاوت ها و شباهت های زبان شناختی میان (و در) گونه های زبانی می پردازد و تاثیر متغیرهای اجتماعی را در تولیدات زبانی بررسی می کند. در اثر پیش رو به بررسی نقش جنسیت در کلام گویشوران گویش بابلی براساس رویکرد پیکره ای بیکر (2010) در زبان شناسی اجتماعی پرداخته شده است. در ابتدا پیکره گویشی گویش بابلی تولید شد و پس از ترانویسی املایی، به فارسی معیار ترجمه شد. داده های پیکره از طریق مصاحبه با گویشوران جمع آوری شد و به منظور کنترل متغیر موضوع داده های متنی، از تمام مصاحبه کنندگان خواسته شد که در مورد موضوع مشکلات و سختی های زندگی صحبت کنند. به منظور بررسی نقش متغیر اجتماعی جنسیت، کلیدواژه های داده های متنی شرکت کنندگان در دو گروه سنی میانسال و سالمند از هر دو جنس با کنترل متغیر سن، توسط نرم افزار لنکس باکس شناسایی گردید و سپس دسته بندی معنایی کلیدواژه ها انجام شد. نتایج نشان داد متغیر جنسیت در بازنمایی مفهوم سختی ها و مشکلات زندگی موثر بوده است.کلید واژگان: زبان شناسی اجتماعی، زبان شناسی پیکره ای، گویش بابلی، جنسیت، کلیدواژهCorpus linguistics is one of the new methods in linguistics that studies language in language corpora. Sociolinguistics study the differences and similarities between (or in) different language varieties and reveals the impact of social variables on language productions. The present research discusses the role of sex in speech based on Baker’s (2010) corpus-based sociolinguistics approach. To this end, first a Baboli dialect corpus was developed and then the data was transcribed alphabetically. Then the text was translated into standard Persian. In order to investigate the role of sex, by controlling the age variable and also the topic variable of the corpus which was exclusively on life difficulties, the keywords of each sex group were identified by LancsBox concordancer program. Then, the keywords were categorized based on their semantic domains. The results revealed that sex differences played an important role in the representation of the life difficulties in the dialect.Keywords: Sociolinguistics, corpus linguistics, Baboli Dialect, Sex, keyword
-
زبان و گویش های مازندرانی از گروه زبان های شمال غربی ایران هستند و در گروه زبان های کرانه دریای مازندران قرار می گیرند. گویش های این استان را می توان به دو دسته شرقی و غربی تقسیم کرد که هرچه از شرق به سوی غرب استان پیش برویم، به دلیل تاثیرگذاری زبان گیلکی، تفاوت های آوایی و واژگانی و دستوری بیشتر می شود. گویش بابلی از گویش های شرقی استان مازندران است که با دیگر گویش های منطقه، شباهت ها و تفاوت های آوایی و ساختاری دارد. گردآوری این واژگان و دریافت معانی و مفاهیم آن ها، افزون بر نگهداری و پیشگیری از نابودی آن ها، می تواند به بازشناسی واژگان باستانی، آگاهی از دگرگونی های آوایی - واجی و گردآوری داده های لازم برای تدوین فرهنگ ریشه شناختی گویش های ایرانی یاری رساند. در این پژوهش از دو روش تحقیق میدانی و توصیفی - تحلیلی و نیز شم زبانی یکی از نگارندگان، بهره گرفته شده است. بررسی ریشه شناختی و تجزیه و تحلیل آوایی این واژگان، نشان دهنده این است که بسیاری از آن ها در گویش بابلی گاه بدون دگرگونی و یا با دگرگونی اندکی از زبان های فارسی میانه تا امروز باقی مانده اند و حتی برخی از آن ها شباهت زیادی به واژه های زبان های کهن تر مانند اوستایی و سانسکریت دارند.کلید واژگان: ریشه شناسی، زبان های ایرانی میانه، زبان های باستانی ایرانی، زبان شناسی تاریخی، گویش بابلیMazandarani language and dialects belong to the branch of Iran's northwest languages and constitute a group of languages coming from the coast of the Caspian Sea. The dialects in this province are made up of two main eastern and western languages, and owing to the influence of Gilaki Language, the more we move from the east towards the west of the province, the greater the discrepancies in terms of vocabulary and sounds of the languages will be. Baboli dialect belongs to the eastern branch of Mazandaran province dialects which draws striking resemblance to other dialects of the regions from structural, and sound patterns. Collecting these words and receiving their meanings and concepts, in addition to preserving and preventing their destruction, can help to recognize ancient words, knowledge of phonetic-phonological changes and collect the necessary data to compile the etymological dictionary of Iranian dialects. In this research, two methods, field and descriptive-analytical research and linguistic intuition of one of the author who is the speaker of the dialect have been used. Etymological and phonetic analysis of these words show that many of them in the Baboli dialect sometimes have remained unchanged or with a slight change from Middle Persian to the present, and Some of them are even very similar to the words of older languages such as Avestan and Sanskrit.Keywords: Etymology, Middle Iranian Languages, Iranian Ancient Languages, Historical Linguistics, Baboli Dialect
-
نشریه علم زبان، پیاپی 10 (پاییز و زمستان 1398)، صص 207 -242در رده شناسی ترتیب واژه ها، زبان های گوناگون از لحاظ ترتیب و توالی سازه ها بررسی می شوند و سپس مقایسه و طبقه بندی زبان ها بر اساس ترتیب واژه های به دست آمده صورت می گیرد. مقاله حاضر در چارچوب مقاله (1992) درایر، ترتیب واژه ها در گویش بابلی را بررسی می نماید. روش گردآوری داده ها از طریق ضبط پاسخ های 10 گویشور بابلی، 5 گویشور شهرنشین و 5 گویشور روستانشین به پرسشنامه ای که جهت انجام این پژوهش تهیه گردیده بود و همچنین مصاحبه با گویشوران مذکور بوده است. نتایج بهدستآمده از این توصیف نشان می دهد که بابلی در مقایسه با زبان های اروپا آسیا با برخورداری از 17 مولفه فعل پایانی و 17 مولفه فعل میانی توازن میان مولفه ها و در مقایسه با زبان های جهان با داشتن 16 مولفه فعل پایانی و 15 مولفه فعل میانی گرایش مختصری را به سوی رده فعل پایانی نشان می دهد. این نتایج تفاوت ترتیب واژه گویش مذکور با زبان فارسی را نشان می دهد، چراکه گرایش غالب فارسی هم در مقایسه با زبان های اروپا آسیا و هم در مقایسه با زبان های جهان به سوی رده فعل میانی است. فارسی در مقایسه با زبان های اروپا آسیا دارای 12 مولفه فعل پایانی و 17 مولفه فعل میانی و در مقایسه با زبان های جهان برخوردار از 15 مولفه فعل پایانی و 19 مولفه فعل میانی است.کلید واژگان: رده شناسی زبان، ترتیب واژه ها، گویش بابلیIn word order typology, different languages are studied with respect to the order and sequence of their constituents and the classification and comparison of languages is carried out based on these orders. The present study describes word order in Baboli dialect in the framework of Dryer (1992). Data collection was done by both recording the answers provided by 10 local informants, 5 city dwellers, and 5 villagers to the questionnaire prepared for the present study and interviewing the aforementioned informants. The results indicated that compared with languages in its own geographical area (i.e. Eurasia), Baboli keeps a balance between the number of verb-medial (VO) and verb-final (OV) criteria, having 17 of each. In comparison with the languages of the world, though, Baboli has 16 criteria relevant to verb-final languages and 15 criteria relevant to verb-medial languages, showing a slight tendency towards verb-final languages. These results differ from those of contemporary Persian whose dominant tendency is towards verb-medial (VO) languages in comparison with both Eurasia languages- 12 criteria relevant to verb-final languages and 17 criteria relevant to verb-medial languages- and world languages- 15 criteria relevant to verb-final languages and 19 criteria relevant to verb-medial languages.Keywords: language typology, word order, Baboli dialect
-
در مقاله حاضر ساخت های موسوم به مجهول در گویش بابلی از زبان تبری بررسی می شود. ساخت مذکور در این گویش از اسم مفعول یک فعل متعدی یا یک گروه اسمی و فعل«bayyen» ساخته می شوند. ساخت مجهول همواره از مقوله های مورد بحث در زبان های ایرانی است. هدف این پژوهش نیز بررسی وجود یا نبود این ساخت و در صورت وجود، چگونگی ساخت آن در گویش تبری است. به این منظور داده هایی بر مبنای شم زبانی یکی از پژوهشگران گردآوری شده و به روش توصیفی- تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته است. در این زمینه با استفاده از شواهدی چون وضعیت فعل«bayyen» در رابطه با پیشوند منفی ساز «ن-»(na) و ساختار صوری یکسان آن با افعال اصلی نشان داده ایم که فعل مذکور یک فعل اصلی سبک است. درباره عنصر غیر فعلی نیز شواهدی مانند پسوند تفضیلی «-تر» ((tar و وابسته پیشین «خله» (xale) حاکی از این است که عنصر غیر فعلی در این ساخت ها در واقع صفت است و گاهی نقش مسند دارد. مقایسه رابطه بین این دو جزء و ویژگی های افعال مرکب ذکر شده در دبیرمقدم (1376) و البرزی ورکی (1377) حاکی از آن است که ساخت مذکور مجهول نحوی نیست، بلکه جملات معلومی با محمول مرکب است. در این گویش جملاتی نیز یافت شد که ساختاری به صورت جمله معلوم دارند اما فاقد فاعل مشخصی اند. از این نظر این نوع جملات را که تنها از نظر معنایی مجهول به نظر می رسند، مجهول معنایی می نامیم.
کلید واژگان: گویش بابلی، زبان تبری، فعل سبک، مجهول نحوی، محمول مرکبThis article explores the structure of the so-called passives in Baboli dialect. A past participle or a noun phrase along with “bayyen” as a verb constitutes these structures. Using evidences like the position of negative marker “ne-” on “bayyen” and having the same structure as main verbs, we conclude that “bayyen” is a main light verb. Then getting benefitted from data like adjectival comparative suffix “-tar” and “xeylias” a premodifier for adjectives, we demonstrate that the elements preceding “bayyen” are in fact adjective and not verb. The analysis of the relation between these two elements in passives reveals that these elements combine to form compound verbs. Therefore, the so-called passives in this dialect are not passive; rather they are active sentences with complex predicates. Finally a different form of passive is diagnosed in this dialect which we call semantic passives. It means it has the structure of an active sentence but the subject of the sentence is not known. Therefore, it is passive just semantically.
Keywords: Baboli dialect, Light Verb, syntactic passive, complex predicate
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.