به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه

رادیکالیسم

در نشریات گروه علوم سیاسی
تکرار جستجوی کلیدواژه رادیکالیسم در نشریات گروه علوم انسانی
  • حامد شاهملکی*

      اعتراضات اجتماعی در ایران از نیمه دوم دهه نود به بعد، بشکلی فزاینده رادیکال شده‎اند و با ویژگی‎هایی‎ همچون، افزایش شدت و گستره خشونت‎ها، ساختارشکنی در شعار ها و مطالبات، خود انگیختگی، فقدان سازماندهی و رهبری، تداوم و تکرار در فواصل زمانی کوتاه‎تر، بی اعتمادی گسترده به نهادهای صنفی - مدنی و مسیرهای رسمی برای پیگیری مطالبات و اصرار بر اعتراضات مستقیم خیابانی شناخته می شوند که؛ نشان دهنده تغییرات عمیق و بنیادین در فرآیندهای مطالبه گری است. این پژوهش در راستای تحلیل جامع و چند وجهی عوامل تاثیرگذار بر رادیکال شدن اعتراضات اجتماعی در ایران با تمرکز بر عوامل ساختاری انجام گردیده است. سوای اصلی پژوهش عبارت است از: عوامل اصلی رادیکال شدن اعتراضات اجتماعی در ایران کدامند؟ برای این منظور از چارچوب نظری کریگ پارسونز استفاده شده که تاکید آن تحلیل چند وجهی و تعامل عوامل ساختاری، نهادی، روانشناختی و نگرشی در تحلیل پدیده های سیاسی و اجتماعی است. روش تحقیق این مقاله کیفی و از نوع تحلیل مضمون است. برای این منظور مضامین اصلی و عوامل کلیدی تاثیرگذار بر رادیکال شدن اعتراضات اجتماعی در ایران با تحلیل با مصاحبه‎های صاحبنظران و مقالات علمی مرتبط با موضوع تحقیق استخراج گردیده است یافته های تحقیق، یازده مولفه ساختاری تاثیرگذار در سطح کلان را نشان می‎دهد که به طور خلاصه عبارتند از: بحران‎های جوامع درحال گذار، ظهور مجدد شکاف دولت-ملت، مشکلات ساختاری اقتصاد ، تحولات نسلی و تاثیر‎گذاری نسل زد، تراکم شکاف های اجتماعی، دگرگونی ساختاری حوزه عمومی،ساختار سیاسی و ناکامی فرایندهای اصلاحی، بحران‎های زیست محیطی و زیرساختی و موقعیت منطقه ای و موضع بین‎المللی ایران. این عوامل در تعامل با عوامل نهادی، روانشناختی و نگرشی، بستر شکل گیری و تشدید اعتراضات رادیکال در ایران را فراهم کرده اند. مهمترین پیشنهادات سیاستی برای مدیریت اعتراضات اجتماعی عبارتند از، اصلاح ساختارهای سیاسی و اقتصادی، کاهش وابستگی به منابع رانتیر، تقویت مشارکت اجتماعی و سیاسی مردم، مدیریت تحولات نسلی و فرهنگی و ایجاد بسترهای قانونی و رسمی برای بیان اعتراضات است.

    کلید واژگان: رادیکالیسم، اعتراضات اجتماعی، نارضایتی، مدل تحلیلی کریگ پارسونز، عوامل روان شناختی، عوامل نگرشی
    Hamed Shahmaleki *

     ince the second half of the 2010s, social protests in Iran have experienced increasing radicalization, characterized by escalating violence, structural shifts in slogans and demands, spontaneity, lack of organization and leadership, shorter intervals between protest waves, widespread distrust toward civil society organizations and formal grievance mechanisms, and a preference for direct street demonstrations. These features signify profound and foundational changes in the dynamics of claim-making processes. This study seeks to provide a comprehensive and multidimensional analysis of the factors driving the radicalization of social protests in Iran, with a specific focus on structural determinants.The core research question is: What are the primary factors contributing to the radicalization of social protests in Iran? To address this question, the theoretical framework of Craig Parsons is utilized. This framework emphasizes a holistic analysis that integrates structural, institutional, psychological, and attitudinal dimensions in understanding political and social phenomena. The study employs a qualitative methodology based on thematic analysis. Key themes and influential factors were identified through the analysis of expert interviews and scholarly literature pertinent to the subject.The findings reveal eleven macro-level structural factors contributing to the radicalization of protests in Iran: the crises inherent in transitional societies, the resurgence of the state-nation cleavage, structural economic dysfunctions, generational shifts and the distinct influence of Generation Z, the accumulation of social cleavages, structural transformations in the public sphere, the rigidity of the political system and failed reform initiatives, environmental and infrastructural crises, and Iran’s geopolitical and international positioning.These structural factors interact with institutional, psychological, and attitudinal dimensions, collectively creating the context for the emergence and intensification of radical protests. Policy recommendations to address and manage these challenges include: reforming political and economic structures, reducing dependency on rentier revenues, enhancing public participation in social and political processes, effectively managing generational and cultural transitions, and establishing formal and legal frameworks to channel grievances and facilitate peaceful expression of dissent.

    Keywords: Radicalism, Social Protests, Dissatisfaction, Craig Parsons Analytical Model, Psychological Factors, Attitudinal Factors
  • حسین سهیل درودی، غلامرضا نقوی*، الهه ابوالحسنی، فاضل فیضی

    هدف از نگارش این مقاله نقد و بررسی اندیشه سیاسی مشروطه با نگاه به تحولات بیرونی - سیاسی این جنبش و تاثیر آن بر شکل گیری اندیشه سیاسی انقلاب اسلامی می باشد. روش پژوهش هرمونتیک فلسفی اسکینر می باشد. روشی که فهم و درک متون سیاسی را با نگاه به رخداد های بیرونی آن امکان پذیر می داند. بنابراین سعی شده است تا حد امکان اندیشه سیاسی مشروطه را در پیوند با تحولات رخ داده در تهران و تبریز تجزیه و تحلیل کرده و سپس از تعامل این دو، به فهم و درک درستی از نوسانات اندیشه سیاسی مشروطه نائل شویم. پژوهش حاضر به دنبال نفی تلفی از اندیشه سیاسی مشروطه است که، آن را اندیشه ای غیر مولد، منفعل و آشفته ارزیابی می کند و می کوشد با نگاه به راهبردهای ارایه شده از طرف رهبران مشروطه به خصوص طیف روحانی آن به این مهم دست یابد که اندیشه سیاسی مشروطه ، اندیشه ای نسبتا منسجم ، تحرک زا، مولد و قابل تامل می باشد. اندیشه ای که شاید در دوره پسامشروطه به صورت مقطعی و موقت کمرنگ شده باشد. اما در دهه های بعد اندیشه فوق توانست خود را ارتقاء داده و در قالب گفتمان انقلاب اسلامی متبلور سازد. در نهایت این پژوهش می خواهد تا به این نتیجه برسد که چطور و چگونه اندیشه سیاسی مشروطه که در زمان مظفرالدین شاه تفکری قانونی، معتدل و محافظه کارانه بود در هنگام به قدرت رسیدن محمد علی شاه به حرکتی رادیکال، پرشتاب و انقلابی تغییر جهت داد.

    کلید واژگان: اندیشه سیاسی، انقلاب اسلامی، رادیکالیسم، محافظه کاری، مشروطه
    Hussain Soheil Doroudi, Gholamreza Naghavi *, Elahe Abolhasani

    The purpose of writing this article is to criticize and review the political thought of constitutionalism by considering the external-political reforms of this movement. The method used in the research is Skinner’s Philosophical hermeneutics. The method allows the understanding of political texts by considering the external events. We tried, therefore, to analyze the political thought of constitutionalism in relation with the changes occurred in Tehran and Tabriz, in order to obtain a correct understanding of fluctuations in the political thought of constitutionalism, by interacting the events in both cities. This research aims to negate (disapprove) this negative notion about the political thought of constitutionalism, which has been evaluated a non-generating, passive, and confusing one. The research seeks to prove the political thought of constitutionalism as a relatively coherent, moving, generating, and considerable thought by reviewing the strategies provided by the constitutionalist leaders, particularly the clergymen. An idea that may have faded temporarily in the post-constitutional period. But in the following decades, the above thought was able to improve itself and show itself in the form of the discourse of the Islamic Revolution. constitutional political thought, which was a legal, moderate, and conservative thought during the time of Muzaffaruddin Shah, changed its direction to a radical, fast, and revolutionary movement when Muhammad Ali Shah came to power.

    Keywords: Conservatism, Constitutionalism, Islamic Revolution, Political Thought, Radicalism
  • عبدالرضا عالیشاهی*، ندا حسن پور، کرم سینا

    در این تحقیق، هدف نویسندگان ارایه پاسخی مستدل به این سوال است که مدل راهبردی طالبان در روند دولت سازی دوم در افغانستان مبتنی بر چه مولفه هایی است و این امر چه چالش ها و فرصت هایی برای ایران در پی دارد؟ روش تحقیق از نوع کیفی با ماهیت اکتشافی است. جامعه آماری مقاله حاضر نخبگان و پژوهشگران حوزه علوم سیاسی، مطالعات منطقه ای، روابط بین الملل و ژیوپلیتیک است که با استفاده از روش نمونه گیری نظری و هدفمند تا رسیدن به اشباع نظری با 40 خبره مصاحبه عمیق انجام شد و در بخش کمی، برای سنجش مدل پرسشنامه محقق ساخته ای با روش نمونه گیری در دسترس در بین 90 نفر از نمونه ها توزیع گردید. داده ها در بخش کیفی با روش کیفی تیوری داده نیاد و نرم افزار MAXQDA10 و در بخش کمی با روش معادلات ساختاری، الگوریتم حداقل مربعات جزیی با نرم افزار SMART PLS تحلیل گردید.یافته ها حاکی از آن است که مدل راهبردی طالبان در دولت سازی دوم افغانستان دارای 11 مولفه و 35 شاخص به شرح ذیل می باشد: شرایط علی (1.حضور نیروهای امریکایی و ناتو 2. شکست روند دولت سازی در افغانستان)؛ شرایط زمینه ای (3. تاکید بر تحقق دولت اسلامی  4. تلاش برای تقویت پایگاه اجتماعی و مردمی)؛ شرایط راهبردی (5. تلاش برای تحقق دولت اسلامی اعتدالگرا 6. تلاش برای وحدت قومیتی در افغانستان 7. تلاش برای ایتلاف با قدرت های منطقه ای)؛ شرایط مداخله گر (8. حمله مجدد ایتلاف بین المللی به افغانستان 9. تشدید تقابل گرایی طالبان و داعش) و پیامدها (10. فرصت های ایران 11. چالش های ایران) است.

    کلید واژگان: افغانستان، رادیکالیسم، دولت سازی، طالبان، مدل راهبردی، ایران
    Abdolreza Alishahi *, Neda Hasanpour, Karam Sina

    In this research, the aim of the authors is answer to this question: "What does the challenges and opportunities Taliban's strategic model in the second state-building in Afghanistan? And what are the challenges and opportunities for the Islamic Republic of Iran? The research method is mixed. The statistical population of this article was the elites and researchers in the fields of political science, regional studies, international relations and geopolitics, who were interviewed in-depth with 40 experts using the theoretical and purposeful sampling method until reaching theoretical saturation. Quantitatively, to evaluate the model, a researcher-made questionnaire with available sampling method was distributed among 90 people from the samples. The data were analyzed in the qualitative part with the qualitative method of database theory and MAXQDA10 software, and in the quantitative part with the method of structural equations, partial least squares algorithm with SMART PLS software. The findings indicated that the strategic model of the Taliban in the second state-building period in Afghanistan has 11 components and 35 indicators as follows: Causal conditions (1. The presence of American and NATO forces, 2. The failure of the state-building process in Afghanistan) Background conditions (3. Emphasis on the realization of an Islamic state 4. Efforts to strengthen the social and popular base) Strategic conditions (5. Efforts to realize a moderate Islamic state 6. Efforts for ethnic unity in Afghanistan 7. Efforts for an alliance with the Republic Islamic Republic of Iran) and intervening conditions (8. International coalition's renewed attack on Afghanistan 9. Intensification of confrontation between Taliban and ISIS), consequences (10. Opportunities of the Islamic Republic of Iran 11. Challenges of the Islamic Republic of Iran)

    Keywords: Afghanistan, Grounded Theory, State Building, Taliban, Strategic Model, Islamic Republic Of Iran
  • میلاد میری نام نیها، علی امیدی

    اگرچه منازعه روسیه و اوکراین اغلب بر اساس گزاره های ژیوپلیتیکی همچون گسترش ناتو به شرق اروپا تفسیر می گردد، اما هویت فرهنگی و استنباط نخبگان سیاسی دو طرف از آن نیز نقش شاخصی را در تشدید این پیکار ایفا نموده است. بعضا نوع تفسیر از هویت ها که بر اساس احساس دلبستگی فردی به جامعه یا گروه مشخص بر مبنای مولفه های فرهنگی-اجتماعی همچون مذهب، زبان و غیره تعریف می شود، بر ایجاد اصطکاک در میان جوامع بشری اثرگذار بوده است. این امر علاوه بر انبساط «خود و دیگری» در ساحت ذهنی عامه شهروندان، بر خودانگاره سیاست مداران و نحوه کردار آنان نسبت به سایر کشورها نیز تاثیر بسزایی دارد. بر همین اساس، پرسش مطرح آن است که هویت فرهنگی در تشدید منازعه روسیه و اوکراین چه نقشی داشته است. در این میان، ابعاد مفهومی این پژوهش بر مبنای ریوانشیسم و رادیکالیسم فرهنگی استوار و در چهارچوب روش توصیفی-تحلیلی و بهره گیری از داده های کتابخانه ای و آماری، درصدد پاسخ گویی به پرسش مزبور برآمده است. در نهایت نتیجه حاصله بیان می دارد که سیاست های واکنشی دو طرف نسبت به یکدیگر در پیوند با تحقیرهای گذشته و تهدیدهای کنونی، دارای ریشه هایی منبعث از هویت فرهنگی «متباین و متقارب» روسی و اوکراینی می باشد. ریشه هایی که در کالبد انگاره های تاریخی، قومیتی، زبانی و دینی، منجر به تشدید منازعه کنونی دو کشور گردیده است.

    کلید واژگان: روسیه، اوکراین، هویت فرهنگی، ریوانشیسم، رادیکالیسم
    Milad Mirinamniha, Ali Omidi

    Although the conflict between Russia and Ukraine is mostly interpreted based on geopolitical propositions such as NATO’s expansion towards the Eastern Europe, the cultural identity and the inference of the political elites in both countries also play a significant role in escalating this battle. In some cases, the way of interpreting identities, which are defined on the basis of a sense of individual affection to the society or a specific group according to a set of cultural and social features such as religion and language, has been influential in creating friction in human societies. In addition to expansion of “self and the other” in the mental situation of the citizens, this interpretation has a great impact on the perception of politicians about their ego and its function in relation to other countries. Meanwhile, the conceptual dimensions of this research have been based on cultural revanchism and radicalism. In order to answer the main question of the research, a descriptive-analytical method has been used and the data has been gathered through library and statistical resources. The findings of the present research indicate that reactional policies of both parties regarding one another and in ties with past humiliations and present threats have roots in “contradictory and converging” Russian and Ukrainian cultural identities. These roots, within the framework of historical, ethnic, lingual and religious perceptions, pave the way for escalating the current conflict between the two countries.

    Keywords: Russia, Ukraine, Cultural identity, revanchism, radicalism
  • سیده رقیه حسنی چنار، هادی آجیلی

    موضوع امنیت از قدیمی‌ترین مباحث اندیشمندان بوده است. در رویکردهای سنتی و نظریه‌های واقع‌گرا امنیت دولت‌محور بود؛ اما بعد از دهه 1990 باری بوزان و ال ویور با زیر سوال بردن امنیت دولت‌محور و نظامی محور بودن امنیت، در توسعه این مفهوم موضوعات امنیت را به سطحی بین عینی و ذهنی بودن برد. در تحلیل بنیادگرایی و رادیکالیسم اسلامی باید گفت ریشه‌های شکل‌گیری و بروز خطرات و آسیب‌های امنیتی جدی از سوی این بازیگران غیردولتی علیه دولت‌ها و شهروندان آن باعث شده است تا این پرسش اساسی مطرح شود که بنیادگرایان اسلامی چه گروه یا پدیده‌ای را تهدیدی امنیتی، به معنای بوزانی آن، برای خود تلقی کرده‌اند که دست به چنین اقداماتی رعب‌آور و تروریستی در گوشه و کنار جهان می‌زنند؟ نگارنده استدلال می‌کند که مدرنیته و مدرنیزاسیون به‌مثابه‌ی تهدیدی وجودی برای بنیادگرایان اسلامی است و جهاد پاسخ آن‌ها به این تهدید وجودی است. به نظر می‌رسد بنیادگرایان اسلامی به امنیتی سازی این مفاهیم و هم‌چنین سبک زندگی غربی به مفهوم بوزانی آن دست‌زده‌اند.

    کلید واژگان: بنیادگرایی اسلامی، امنیتی سازی، مکتب کپنهاگ، رادیکالیسم
    Seyedeh Roghayeh Hassani Chenar, Hadi Ajili

    It seems that Islamic Fundamentalism is still one of the problematic issues of the world. Fundamentalists not only kill the “others” but also kill Muslims who are different from them. From my perspective, the fall of the Islamic State of Iraq and Sham(ISIS) does not mean the fall of Islamic Fundamentalism. The author of this article believes that Islamic Fundamentalism is still a threat to the world’s security. The main question of the article is that what has been securitized by Islamist Fundamentalists? I tried to examine this question through the “securitization theory of Bary Buzan”. I argued that “Modernity and Modernization” have been securitized by them. It seems that modernity is a kind of existential threat for Islamists Fundamentalists like the Taliban and ISIS

  • هادی آجیلی*، مهدی رضایی
    هدف این پژوهش بررسی انگاره ها و ایده آل های نظریه رادیکال در اقتصاد سیاسی جهانی با تاکید بر محور «توسعه» است. بنابراین، پرسش اصلی این نوشتار ماهیت و چیستی مفهوم توسعه در رویکردهای متنوع رادیکالیسم نظیر مطالعات استعمار و امپریالیزم، نظریه وابستگی، نئوکلونیالیزم، جهانی شدن و تطورات مفهوم «توسعه» در هر یک از این نظریات است. یافته های این پژوهش که به روش توصیفی - تحلیلی انجام شده و داده ها به روش کتابخانه ای گردآوری شده اند، نشان می دهد، در تمام  نظریات، ارتباط و پیوندی ناگسستنی میان دینامیزم های نظام سرمایه داری و کارکردهای آن با مفهوم توسعه یافتگی یا توسعه نیافتگی در سطوح مختلف ملی، بین المللی و جهانی مطرح شده است که در تمامی آنها ویژگی های ذاتی نظام سرمایه داری کمابیش استثمار، نابرابری، و روابط غیرانسانی توصیف شده است. در حالی که درک ایده آل های رادیکالیست ها در نظریه رادیکالیسم در اقتصاد سیاسی جهانی یا روابط بین الملل پیچیدگی های فلسفی زیادی دارد، اما این ادبیات پیچیده در جهت نفی انسان ایده آل غربی به عنوان محور توسعه و تاکید بر نسبی بودن و بومی بودن ایده آل های جوامع مختلف در ارتباط با موضوع توسعه است. مفهوم توسعه  به عنوان چگونگی ساختن جامعه ای برابر از لحاظ روابط اقتصادی و تولیدی دیگر در مرکز توجه رادیکال ها قرار ندارد، بلکه آنچه اهمیت دارد تاکید بر انسانی تر نمودن مناسبات موجود در همه سطوح است. رادیکال ها اگرچه در توسعه و ترویج ادبیات و فلسفه  مرتبط با مباحث توسعه یافتگی یا توسعه نیافتگی نقش مهم و کلیدی داشته اند، اما واقعیت آن است که آنها عملا نتوانسته اند نمونه ای از یک مدل توسعه مبتنی بر آراء و مفروضات واقعی خود در سطح ملی و جهانی ارائه دهند.
    کلید واژگان: توسعه، رادیکالیسم، اقتصاد سیاسی، مارکسیسم
    Hadi Ajili *, Mahdi Rezaee
    The aim of this research is to study Radical theory ideals in Global political economy with emphasis on development. Thus, the main research question is the nature and meaning of development in the various Radicalism approaches including (such as) studies Colonialism and Imperialism, Dependency theory, Neocolonialism, Globalization, and the evolution of development concept in each theories. As his research is done in descriptive-analytic method and by desk research, the findings show that all theories has been presented (raised) permanent connection (relation) and links between dynamics of Capitalism system and its functions and the concept of development and underdevelopment in different national and international levels, and the inherent characteristics of capitalist system including exploitation, inequality, and inhuman relations has described in all theories. While understanding Radical’ ideals of  Radicalism theory in global political economy or international relationships has many complicated philosophy, but it contradict ideal western human as development basis, and the emphasis is on relative and indigenous nature of different communities ideals in relation to the issue of development. The concept of development, as how to make society equal in the light of economic relationships and production is not in the focus (heart) of attention, but the important matter is the emphasis on humanizing the existing relationships at all levels. However, Radicals have key role in development and promotion of literacy and philosophy related to development and underdevelopment issues, but in fact, they cannot provide an example of development model based on their opinions and assumptions on the national and international level.
    Keywords: Development, Radicalism, Political economy, Marxism.
  • محمدطاهر رفیعی
    جهان اسلام به‏خصوص افغانستان و پاکستان در چند دهه اخیر شاهد شکل گیری و رشد جریان های گوناگون با افکار متفاوت بوده است که بیشتر آنها با عناوینی همانند «افراطی گری مذهبی»، «اسلام گرایی»، «رادیکالیسم» و چه بسا «تروریسم» شهرت یافته اند. از اهداف و انگیزه های برخی اشخاص، مراکز و نهادهای مذهبی و همین طور سیاست های پلید استعمار و استکبار می توان به عنوان مهم ترین عوامل تاثیرگذار در این زمینه نام برد. در این میان چه بسا میان اصطلاح «افراطی گری» با عناوین مشابه آن، خواسته یا ناخواسته خلط می گردد؛ درحالی‏که بسیاری از جریان های مذهبی خواسته های حق طلبانه و مطابق با موازین شرعی دارند و خط‏مشی آنان از کسانی که به خشونت های نامتعارف مذهبی و قومی دامن می زنند، جداست؛ بنابراین در نوشتار حاضر، ضمن بررسی ماهیت افراطی گری و شاخصه های اصلی آن، به‏ویژه در افغانستان و پاکستان، نقش دو عامل دخالت های خارجی و شیوه آموزش حاکم بر مدارس مذهبی، به عنوان بسترها و محرک های اصلی در این زمینه، مورد توجه قرار گرفته است.
    کلید واژگان: افراطی گری، تروریسم، رادیکالیسم، افغانستان، پاکستان
    Mohammad Taher Rafiei
    The Islamic world, especially Afghanistan and Pakistan, has seen the formation and growth of various currents with different thoughts in the last few decades, most of which have come to be known as "religious extremism", "Islamism", "radicalism", and perhaps "terrorism". The benevolent goals of some individuals, centers and religious institutions as well as malicious policies of colonialism and arrogance can be mentioned as the most important factors in this field. Meanwhile, perhaps between the terms "extremism" with its similar titles may be confused, desired or undesirable; whereas many religious currents have the demands of the rightful and legal standards, and their policy is different from those who promote religious and ethnic unconventional violence. Therefore, in the present article, while studying the character of extremism and its main features, especially in Afghanistan and Pakistan, the role of two factors of foreign interposition and the method of teaching governing religious schools, as the main platforms and stimuli in this field, Attention has been paid.
    Keywords: extremism, terrorism, radicalism, Afghanistan, Pakistan
  • نسا زاهدی، سید ابراهیم سرپرست سادات
    رادیکالیسم به عنوان عارضه ای در مواجهه با دستاوردهای بنیاد افکن مدرنیسم در عصر حاضر تلقی می شود که گاه منجر به پناه جستن گروه های رادیکال به شیوه های تروریستی و تلاش برای تحقق آرمانشهر برآمده از دوران سلف صالح شده است. در راستای فهم این پدیده، سوال اصلی مقاله این است آیا می توان این گروه ها را در رسته جریان های پسامدرن قرار داد یا بنا به نظرات رایج، متعلق به عصر مدرن و یا حتی برآمده از نظم سنتی هستند؟ این تحقیق با روشی توصیفی تحلیلی، در ضمن مطالعه ای اسنادی ملهم از دیدگاه های والتر لاکوئر و شانتال موفه نشان می دهد که در تبیین افراطی گری کنونی، قالب های تنگ مدرن نارسا بوده و مهم تر ازآن خود آنها برآمده از استلزامات دنیای مدرن هستند، طوری که حتی احیای خلافت در رادیکالیسم دینی از منظر مومنان بدان، وسیله ای برای هدف غایی تغییر نظم جهانی مدرن است، و از آنجا که پدیده های تندروانه فعلی پدیده هایی هویتی، دگرساز و غیریت پرور هستند که با دشمن سازی و با برداشتی دیگرگونه از هویت، در صدد تعریف و اثبات خویش از راه های خشونت آمیز برآمده اند، بنابراین تحلیل رادیکالیسم تکفیری در دامان پست مدرنیسم قابل فهم تر است.
    کلید واژگان: رادیکالیسم، پسامدرنیسم، هویت، جهانی شدن، اسلام تکفیری
    Nesa Zahedi, Seyed Ebrahim Sarparast Sadat
    A complication in the face of the achievements of the founder of modernism, which has sometimes led to the recapture of radical groups by terrorist and Mujahdat methods for realizing the utopia of the era of righteous predecessor. Understanding radical groups, their tools and their implications require a multidisciplinary, networked, comprehensive, and a comprehensive set of studies. To this end, the answer to the question of what is the ratio of current religious radicalism to postmodern flows. Can these groups be placed in the postmodernist streams or, according to current views, belong to the modern age, or even derived from the traditional order? This research by a descriptive and analytical method, while studying documents inspired by Lacquer and Shental Mouffe, showed that, in explaining the current extremes, modern tight molds are inadequate and, more importantly, they are inspired by the imperatives of the modern world, Even the revival of the caliphate in religious radicalism from the perspective of the believers is a means to the ultimate goal of changing the modern world order, and since the current extreme phenomena are phenomena of identity, oppression, and oppression, which, with antagonism and with a different conception of Identity also seeks to define and prove itself in violent ways, so the analysis of radicalism the present is more comprehensible in the post-modern era of postmodernism.
    Keywords: Radicalism, Postmodernism, Identity, Globalization, Takfiri Radicalism
  • امیرحسین سلیمان فلاح، حسن شمسینی غیاثوند

    دلایل مختلفی باعث رادیکالی شدن برخی گروه های اسلام گرا در برخی کشورهای اسلامی همانند سوریه شده است این عوامل را می توان در عناصری همچون خلا هویتی، افسردگی و بی اعتمادی، تصور ناامنی و بی پشتوانگی، گسترش فرهنگ غربی در کشورهای اسلامی و تضاد ارزش های اسلامی با فرهنگ غربی، عدم تثبیت فرهنگ عقل گرایی و دموکراسی در کشور های اسلامی می توان جستجو کرد. همچنین نگرش تحقیر کننده و توهین آمیز جهان غرب نسبت به مسلمانان و همچنین وابستگی برخی رهبران کشورهای اسلامی بخصوص عربی به کشورهای غربی و عدم توجه برخی نظام های سیاسی به نیازهای مردم در این امر تاثیرگذار بوده است. حمایت رسانه های کشورهای عربی از رواج افراطی گری در جهان اسلام و رسانه های غربی و سیاست های مداخله جویانه برخی کشورهای منطقه ای همانند عربستان و قطر در رواج تروریسم تاثیرگذار بوده است. چنانکه این موضوع در شکل گیری گرووهای افراطی در سوریه و تداوم بحران این کشور بسیار تاثیرگذار بود. در رواج تروریسم در بحران سوریه جریان های مختلف معارض داخلی و خارجی نقش دارند که می توان این گروه ها را معیارهای مختلفی همانند تاریخی و نوین، معیار جغرافیایی و وابستگی به کشورهای منطقه ای تقسیم نمود.

    کلید واژگان: سوریه، رادیکالیسم، بنیادگرایی، عربستان، رسانه ها، تروریسم، نو بنیادگرایی

    Various reasons have led to the radicalization of some Islamist groups in some Islamic countries like Syria. These factors can be found in elements such as identity, depression and distrust, the perception of insecurity and irresponsibility, the expansion of Western culture in Islamic countries and the contradiction of Islamic values with Western culture, the lack of consolidation of the culture of rationalism and democracy in Islamic Countries. Also, the humiliating and insulting attitude of the West towards Muslims, as well as the dependence of some leaders of Islamic countries, especially Arab, on Western countries, and the lack of attention of some political systems to the needs of the people have affected this. The support of the Arab media for the spread of extremism in the Muslim world and the Western media and the interventionist policies of some regional countries, such as Saudi Arabia and Qatar, have contributed to the spread of terrorism. In the Syrian crisis, there are various influences of internal and external conflicts that can be grouped into different criteria, such as historical and modern, geographic criteria, and regional affiliation.

    Keywords: Syria, Radicalism, fundamentalism, Saudi Arabia, Media, terrorism, Non-fundamentalism
  • یدالله دهقان*، محمود کتابی، مسعود جعفری نژاد
    از زمان آغاز بحران سوریه درسال 2011 تاکنون بسیاری از تحلیلگران این بحران را ناشی از توطئه ای می دانند که از خارج ازاین کشور وبه وسیله آمریکا و انگلیس و متحدان منطقه ای آنها یعنی اسرائیل و عربستان برنامه ریزی و اجرا گردیده است. اما علارغم هدایت بحران از خارج، وجود برخی شکاف های اجتماعی در جامعه سوریه مانند شکاف های قومی ومذهبی که در قالب تعارضات درون گروهی شیعه - سنی و برون گروهی کردی – عربی بروز نموده بود، نیز بر افزایش دامنه بحران و رشد سریع تر گروه های رادیکال تاثیر گذاشت.
    سوال اصلی مقاله عبارت است از اینکه شکاف های اجتماعی موجود در کشور سوریه بخصوص شکاف های قومی و مذهبی چه تاثیری در شکل گیری ورشد رادیکالیسم در این کشور داشته است؟ فرض مقاله نیز این است که به نظر می رسد وجود دو شکاف عمده قومی و مذهبی در کشور سوریه وعدم توانایی دولت در مدیریت آنهاودخالت های گسترده خارجی باعث بالارفتن شدید سطح تعارضات ونارضایتی های اجتماعی در این کشور شد.لذا با آغاز بحران در سال 2011 وهجوم گسترده شورشیان خارجی به سوریه، شکاف های قومی و مذهبی نیز بشدت فعال شده و بر رشد و قدرت گیری گروه های رادیکال تاثیر زیادی گذاشت.
    کلید واژگان: سوریه، شکاف، قومی، مذهبی، رادیکالیسم
    Yadollah Dehghan*, Mahmoud Ketabi, Masood Jafarinejhad
    Since the beginning of the Syrian crisis in 2011 so far,Many analysts consider this crisis as a result of a conspiracy from outside this country that by America and Britain and their regional allies, Israel and Saudi plan has been implemented. But despite driven out of crisis ,Existence some social gaps in Syrian society Such as ethnic and religious gaps in the form of internalgroup conflict Shiite - Sunni and outgroup Kurdish - Arabic expression had Affected in Increased range of crisis and faster growth of radical groups. The main question is that the social gaps in Syria Especially ethnic and religious gaps how effect on the formation and growth of radicalism in this country? assumption of this article is It seams There are two major ethnic and religious gap in Syria and State's inability to manage them and Extensive involvement of foreign Causing a sharp rise in the country's level of conflict and social unrest.So at the beginning of the crisis in 2011and The massive influx of foreign insurgents into the country,Religious Ethnic gaps have also been extremely active and was an influence on the growth of radical groups.
    Keywords: gaps, Ethnic, religious, radicalism, Syria
  • یدالله دهقان *، محمود کتابی، مسعود جعفری نژاد
    اکنون قریب به پنج سال از آغاز بحران در کشور سوریه می گذرد و در تمام این سال ها نظریات و تئوری های مختلفی در خصوص علل وقوع بحران در این کشور مطرح شده است. یکی از این تئوری ها بحث وجود اختلافات و تعارضات گسترده قومی و مذهبی است که در قالب تعارضات درون گروهی شیعه - سنی و برون گروهی کردی – عربی بحث و بررسی شده است. پرسش اصلی مقاله عبارت است از اینکه وجود اختلافات قومی و مذهبی در سوریه چه تاثیری در شکل گیری و رشد رادیکالیسم در این کشور داشته است؟ و فرض مقاله نیز این است که به نظر می رسد وجود اختلافات گسترده قومی و مذهبی در کشور سوریه و ناتوانی دولت در مدیریت آنها، باعث بالارفتن شدید سطح تعارضات و نارضایتی های اجتماعی در این کشور شده است. این اختلافات و تعارضات پس از کسب استقلال سوریه از فرانسه( 1946) و در ادامه روی کار آمدن حزب بعث( 1963) و درنهایت، تسلط علویان بر حکومت سوریه(1970) بیشتر و عمیق تر شده و درنهایت، به تبدیل شدن اختلافات و تعارضات به تخاصم و شکل گیری و رشد گروه های رادیکال ضد دولت در سوریه منجر شده است.
    کلید واژگان: قومیت، مذهب، رادیکالیسم، سوریه، بحران
    Yadollah Dehghan *, Mahmood Ketabi, Masoud Jaafarinejad
    The Syria crisis is passing through its sixth year and during these years several theories have been given to explain the causes of this crisis. One of these theories considers the existence of wide and extensive ethnic and religious differences and conflicts which shows itself in intergroup (Shiite-Sunni) and outer group (Kurdish-Arabic) differences. The present paper wants to examine how the existence of ethnic and religious differences has led to the growth of radicalism in Syria? The underlying hypothesis is that the existence of extensive ethnic and religious differences in Syria and the inability of the government to manage them have led to an increase in the level of conflict and social discontent. These differences and conflicts have become sharper and deeper after Syria got its independence from France (1946) and then the rise of Baath Party (1963) and subsequently the domination of Alawites on the Syrian government (1970). Eventually these ethnic and religious differences led to hostility and formation of radical groups against the government in Syria.
    Keywords: nationality, Radicalism, Syria, Crisis
  • یدالله دهقان*، محمود کتابی، مسعود جعفری نژاد
    در حال حاضر قریب به 5 سال از آغاز بحران در کشور سوریه می گذرد و در تمام این سال ها نظریات و تئوری های مختلفی در خصوص علل آغاز بحران در این کشور مطرح شده است. یکی از مسائلی که در زمینه علل وقوع بحران در سوریه می بایستی مد نظر قرار گیرد بحث شکاف های اجتماعی است که مهم ترین این شکاف ها عبارتند از شکاف های قومی و مذهبی که در قالب تعارضات درون گروهی شیعه سنی و برون گروهی کردی عربی قابل بحث و بررسی است.
    سوال اصلی مقاله عبارت است از اینکه شکاف های اجتماعی موجود در کشور سوریه به خصوص شکاف های قومی و مذهبی چه تاثیری در شکل گیری و رشد رادیکالیسم در این کشور داشته است؟ فرض مقاله نیز این است که به نظر می رسد وجود دو شکاف عمده قومی و مذهبی در کشور سوریه و عدم توانایی دولت در مدیریت آن ها و دخالت های گسترده خارجی باعث بالارفتن شدید سطح تعارضات و نارضایتی های اجتماعی در این کشور شد. لذا با آغاز بحران در سال 2011 ، شکاف های قومی و مذهبی نیز به شدت فعال شده و بر رشد و قدرت گیری گروه های رادیکال تاثیر زیادی گذاشت. برای اثبات فرضیه نیز تلاش شده تا از نظریه شکاف های اجتماعی منزا و بروکز بهره گرفته شود. همچنین روش مورد استفاده در این تحقیق با توجه به ماهیت نظری آن، مبتنی بر رویکرد توصیفی تحلیلی است.
    یافته های تحقیق حاکی از این است که شکاف های قومی و مذهبی موجود در کشور سوریه، ریشه در تاریخ این کشور دارد. این شکاف ها بعد از کسب استقلال سوریه از فرانسه در سال 1946 و در ادامه روی کار آمدن حزب بعث در سال 1963 و درنهایت تسلط علویان بر حکومت سوریه در سال 1970 بیشتر و عمیق تر گردید و به رغم اینکه بخش عمده ای از این تعارضات و نارضایتی ها در تقابل با دولت علوی عربی سوریه بود، اما با پاسخ مناسبی از سوی دولتمردان این کشور روبه رو نشد که این موضوع درنهایت منجر به حرکت شکاف های اجتماعی به سمت تخاصم و شکل گیری و رشد گروه های رادیکال ضد دولت در سوریه گردید.
    کلید واژگان: شکاف اجتماعی، شکاف قومی و مذهبی، رادیکالیسم، سوریه، درون گروهی، برون گروهی
    Yadollah Dehghan *, Mahmood Ketabi, Masood Jafarinejad
    Now almost five years have passed since the beginning of the crisis in Syria And in all these years different ideas and theories about the causes of the crisis in this country have been raised. This article argues that among other things one main factor is the social polarization and ethnic-religious Gap in the Syrian society which is manifested in the conflict between Shiite - Sunni and also Kurds and Arabs.
    The main question is that how this social gaps in Syria Especially ethnic and religious gaps affected the formation and growth of radicalism in this country? And the assumption of this article is that the State's inability to manage gap, and then the extensive involvement of foreign factors contributed to a sharp rise in the country's level of conflict and social unrest. So the existence of the gap on one hand and the massive influx of foreign insurgents into the country on other hand can be seen as two main reasons for escalation of conflict in Syria.
    Keywords: Syria, Syrian Conflict, Social Polarization. Ethnic-Religious Gap, Foreign Intervention
  • ابوالقاسم شهریاری*، محدثه جزایی
    دنیای اسلام در شرایط فعلی، شاهد بروز افراط گری های گروه های مختلف اسلام گرا است. این وضعیت در آفریقا به طور اعم و در نیجریه به طور اخص با گروه سازمان یافته بوکو حرام وضعیتی ویژه می یابد. با توجه به پیچیده بودن موضوع افراط گرایی در سرزمین های اسلامی، این نوشتار از دریچه جنبش های اجتماعی و نظریه شکاف های اجتماعی به بررسی این پدیده می پردازد. بر اساس نظریات جامعه شناسان درخصوص شکاف های اجتماعی الگوی سه سطحی ساخت اجتماعی، ستیز هویتی و سطح کلان نظام سیاسی در شکل گیری شکاف اجتماعی نقش به سزایی را ایفا می کنند. پرسش از تاثیر شکاف های قومی و مذهبی در شکل گیری جنبش افراط گرای بوکو حرام، نقطه ثقل این نوشتار است. به نظر می رسد درخصوص نیجریه این شکاف های اجتماعی به شکل گیری جنبش بوکو حرام راه می برد که در چرخه اعتدال و تندروی، روی از میانه روی برتافته و رادیکالیسم را پیشه خود ساخته است. باز شدن مفری برای گفت وگو میان مسلمانان، کمک شایانی به کاهش درگیری های درون دینی موجود خواهد کرد و تاکید بر اهداف مشترک میان گروهای شیعی و سنی، شرایط را برای مسلمانان نیجریه بهتر خواهد کرد.
    کلید واژگان: شکاف اجتماعی، شکاف قومی، مذهبی، رادیکالیسم، بوکو حرام نیجریه
  • حسین فرزانه پور*، پیمان زنگنه
    جنبش های اجتماعی و سیاسی از مقوله تغییروتحول اجتماعی هستند ودرعین حال درجوامع شرقی واسلامی معاصر نوعی واکنش درمقابل فرایند گذاراز جوامع سنتی به جوامع جدید محسوب می شود. هریک ازجنبش های اسلامی با جهت گیری رهایی بخش و ضد استعماری که داشته اند، براساس دو مولفه ساختار یعنی عوامل محیطی، فشارهای سیاسی، اجتماعی و بحرانهای هویتی وکارگزار یعنی رهبری و ایدئولوژی، استراتژی وتاکتیکی را درپیش گرفته اندکه یا انقلابی بوده و یا اصلاحی، براین اساس برخی ازآنان سعی درانطباق با محیط پیرامونی خود داشته اند و برخی نیز استراتژی واکنشی را برای مقابله با شرایط بحرانی بر گزیده اند. حزب الله لبنان نیز به عنوان یکی از جنبش های اسلامی که در شرایط بحرانی جامعه لبنان ظهورکرده است درتلاش بوده تا با بهره گیری از دو شیوه واکنشی و انطباقی درقالب دو رویکرد رادیکالیستی و واقع گرایانه نسبت به تحولات تاریخی لبنان واکنش نشان دهد. به هرحال موضع گیری های حزب الله درخصوص مسائل لبنان درارتباط با دولتهای این کشور از1982 تاکنون در قالب دو الگوی رادیکالی یا واکنشی و واقع گرایانه یا انطباقی صورت گرفته است. حزب الله بر این اساس درارتباط با دولتهای لبنان مشی واحدی اتخاذ نکرده بلکه براساس ضرورتهای سیاسی و تاریخی لبنان که متاثرازشرایط داخلی وخارجی آن است، موضع گیری کرده و درتمام این دوره ها در قالب دو الگوی رادیکالی و واقع گرا، رویکردی همراه با تعامل وتقابل را درپیش گرفته است. بنابراین با چنین رویکردی این نوشتار با بهره گیری از نظریه بحران هرایردکمجیان برآن است تا روابط سیاسی و تاریخی حزب الله و دولتهای لبنان را به شیوه توصیفی و تحلیلی مورد بررسی وکنکاش قراردهد.
    کلید واژگان: حزب الله، دولتهای لبنان، رادیکالیسم، واقع گرایی، تعامل، تقابل
    Hussein Farzanepour*, Peyman Zanganeh
    Social and political movements are categorized under social changes. At the same time، in the contemporary Eastern and Islamic societies، these movements are considered as a kind of reaction towards transition process from traditional societies to new ones. Every Islamic movement with emancipator and anti-colonial orientation has adopted strategy and tactic on the basis of two components i. e. “structure” including systemic factors، s+ociopolitical pressures، identity crises، and “agent” including leadership and ideology. These strategies and tactics have been either revolutionary or reformist. On this basis، some of them have tried to adapt themselves to their environment and some others have chosen to adopt a reaction strategy in order to confront with critical conditions. As one of Islamic movements emerging in the critical conditions of Lebanon، Hezbollah has tried to use two reaction and adaptation strategies towards Lebanon’s historical developments in the framework of radical and realist approaches. Anyway، Hezbollah’s stances regarding Lebanon’s problems in relation to the governments of this country have taken place within the framework of radical or reaction pattern and realist or adaptive one. On this basis، Hezbollah has not adopted a unified sstrategy towards the governments of Lebanon but it has taken stances according to Lebanon’s political and historical needs which are affected by domestic and international conditions. In all eras، Hezbollah has adopted an approach accompanied by interaction and confrontation within the framework of radical and realist patterns. Therefore this article seeks to examine the political and historical relations between Hezbollah and Lebanon governments in a descriptive and analytical way by using Herier Dekmegian’s crisis theory.
    Keywords: Hezbollah, Lebanon governments, radicalism, realism, interaction, confrontation
  • ابراهیم متقی
    تهدیدهای امنیتی بخشی از واقعیت های سیاست بین الملل اند. کشورهایی که دارای اهداف راهبردی معطوف به تغییر وضع موجود باشند، یا با اهداف قدرت های بزرگ و بازیگران منطقه ای هماهنگ نباشند، در وضعیت تهدید امنیتی قرار می گیرند. جمهوری اسلامی در زمره کشورهای دارای ژئوپولیتیک تهدید است. این کشورها در شرایطی به سر می برند و با بازیگرانی تعامل می کنند که اهداف امنیتی و راهبردی متفاوتی دارند. وضعیت امنیتی ایران در مدار تاریخی صد سال گذشته بیانگر چنین وضعی است. علیه امنیت ملی» تهدیدهای مرکب «در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی شاهد شکل گیری ایران هستیم که ناشی از مولفه های ایدئولوژیک و راهبردی جمهوری اسلامی است. قدرتهای بزرگ درصدد کنترل فضای امنیتی ایران هستند، در حالی که بازیگران منطقه ای همانند عراق، عربستان و اسرائیل تلاش زیادی برای محدودسازی و مقابله با رهیافت های امنیتی ایران به انجام رسانده اند. چنین فرآیندی به گونه ای متفاوت در قرن 21 نیز ادامه یافته است.
    در این مقاله تلاش می شود تهدیدهای امنیتی امریکا علیه اهداف راهبردی ایران، در دوران جورج بوش و باراک اوباما با یکدیگر مقایسه شود. برای تبیین این موضوع از دکترین امنیت ملی امریکا در این دو مرحله استفاده می شود. از سوی دیگر، الگوهای رفتاری و همچنین مواضع راهبردی امریکا و متحدانش در چارچوب سیاست و نهادهای بین المللی مورد توجه قرار خواهد گرفت. ادبیات سیاسی به کار رفته توسط زمامداران و استراتژیست های امریکایی نشان می دهد که جلوه هایی از تهدید، رویارویی و مقابله در دو دوره تاریخی یادشده وجود داشته است. این تهدیدها در دوران بوش با ادبیات تهاجمی تری مطرح می شد، در حالی که امکان عملیاتی شدن آنها محدود بود. تهدیدهای امنیتی دوران اوباما، ادبیات منعطف تری در مقایسه با دوران بوش دارد، در مقابل، امکان عملیاتی شدن آنها تهدیدهای امریکا در دوران، » رهیافت رئالیسم تدافعی «افزایش یافته است. در این مقاله براساس بوش و اوباما مورد تبیین مقایسه ای قرار گرفته است.
    کلید واژگان: تهدیدهای امنیتی، اهداف راهبردی، ادراک تهدید، نشانه های تهدید، عمل گرایی، رادیکالیسم، متقاعدسازی، ترغیب
    Ebrahim Mottaghi
    Security threats are parts of international political realities. Countries with strategic goals focused on changing the status quo، or not synchronized with the big powers objectives and regional actors are subject to security threat. The Islamic Republic of Iran is among countries with geopolitical threat. These countries are subject to conditions and interacting with actors who have different security and strategic objectives. Iranian security situation in the historic circuit of the last hundred years has indicated such a situation. In the period after the Islamic Revolution victory we have witnessed a «combined threat» of national security that is caused by ideological and strategic components of the Islamic Republic. Great powers have sought to control Iran>s security environment، while regional actors like Iraq، Saudi and Israel are doing a great effort to limit and deal with Iran>s securityapproaches. Such a process although different، has continued in the 21st century. In this article the U. S. security threats against Iran>s strategic objectives during George Bush and Barack Obama will be compared. To explain the matter، U. S. national security doctrine in these two stages is used. On the other hand، behavior patterns and strategic positions of the U. S. and itsallies in the framework of politics and international institutions will be considered. Political literature used by the U. S. rulers and strategists shows that there are some aspects of the threat، confrontation and coping in the two mentioned historical periods. These threats were proposed by a more aggressive literature during the Bush era، while the possibility of threat to become operational was limited. Security threats during Obama has a more flexible literature compared to Bush era but the possibility of threat to become operational has increased. In this paper، based on «defensiverealism approach»، comparison of the American threats during the Bush and Obama has been explained.
    Keywords: security threats, strategic objectives, perceived threats, threatening signs, pragmatism, radicalism, persuasion, persuade
  • منصور میراحمدی، حمید سجادی
    اگر بتوان جریان های اسلامی شکل گرفته در دوران معاصر را از منظر رابطه دین و مدرنیته در سه جریان نواندیشی دینی، نوگرایی دینی و رادیکالیسم دینی، صورت بندی کرد؛ نواندیشی دینی جریانی فکری است که در فرایند رویارویی با مدرنیته و تلاش برای سازگار ساختن سنت فکری- دینی به آن، به گذار از سنت مذکور با نوعی شالوده شکنی فهم سنتی از دین می پردازد. نواندیشان دینی با اذعان به ناسازگاری درک گذشته از دین با مدرنیته، خصایص و الزامات آن، و با تاثیرپذیری از مبانی معرفتی و روشی مدرنیته، فهم جدیدی از دین ارائه کرده که حاصل آن گذار از سنت فکری دینی در جوامع اسلامی است. این گذار بر بنیان های نظری خاصی مبتنی است که به توضیح و تبیین آن پرداخته می شود. بیان این اصول از حیث زمینه سازی برای نقد بعدی آن ها ضروری است.
    کلید واژگان: نواندیشی دینی، نوگرایی دینی، رادیکالیسم، مدرنیته، سنت دینی، گذار و گسست
    Dr. Mansur Mir Ahmadi, Hamid Sajjadi
    It is possible to classify the Islamic trends-established in the contemporary era in terms of relation between religion and modernity- into three types of religious new thinking, religious modernism, and religious radicalism. Taking this classification for granted, we can say religious modernity is an intellectual trend which- in the process of confrontation with modernity and in its attempt to adapt the religious intellectual tradition with modernity-makes a transition from the above- mentioned tradition with a sort of breakaway from the traditional reading of religion. Asserting the inconsistency of the traditional reading of religion with modernity along with its characteristics and requirements, and being influenced by the epistemological and methodological foundations of modernity, religious new thinkers have suggested a new reading of religion the outcome of which is transition from the religious intellectual tradition in Muslim societies. This transition rests on certain theoretical foundations which are taken into account in the present article.
  • حمیرا مشیرزاده
    نظریه نظام جهانی در اصل از حوزه ای خارج از روابط بین الملل (مطالعات اجتماعی/جامعه شناسی) وارد این حوزه مطالعاتی شده است، و از نظریه های مخالف جریان اصلی (mainstream) و منتقد محسوب می شود. این نظریه بر خلاف نظریه های جریان اصلی که به توصیف، توضیح، و تبیین آنچه «واقعیت موجود» تلقی می شود بسنده می کنند و مبانی فرانظری علم گرایانه خود را مورد باز اندیشی قرار نمی دهند، موضعی انتقادی هم نسبت به «واقعیت» روابط بین الملل و هم رشته روابط بین الملل و مبانی شناختی آن دارد. این مقاله در پی آن است که با نگاهی به برداشت های فرانظری و محتوایی نظریه نظام جهانی، توانمندی ها و محدودیت های آن را به عنوان یک دیدگاه انتقادی رادیکال نشان دهد. بخش اول مقاله شامل بررسی مبانی معرفت شناختی و روش شناختی نظریه است؛ بخش دوم به برداشت آن از ماهیت و محتوای روابط بین الملل می پردازد؛ و بخش سوم نگاه آن را نسبت به امکانات تحول در نظام موجود مورد بررسی قرار می دهد. مقاله با نتیجه گیری ای که شامل جمع بندی و ارزیابی به پایان می رسد.
    کلید واژگان: نظام جهانی، نظریه روابط بین الملل، رادیکالیسم، نظام بین دولتی
  • سید عبدالامیر نبوی
    جریان رادیکالیزم اسلامی در جهان عرب، به رغم سالها مبارزه پیگیر وجدی، در دستیابی به مهمترین هدف خود یعنی ایجاد حکومت اسلامی، ناکام بوده است. نوشتار پیش روی تلاش دارد تا علل این ناکامی را با توجه به تجربه مصر مورد بررسی قرار دهد. در حالی که بیشتر کارشناسان مسایل اسلام گرایی بر اتخاذ سیاست سرکوب مستمر توسط حکومت مصر و نیز پشتیبانی گسترده باختر زمین از نخبگان سیاسی این کشور تاکید کرده اند و این دو متغیر را در ناکامی جریان یاد شده موثر دانسته اند، این نوشته فرضیه دیگری را بررسی کرده است. بر این اساس، اگر چه نقش دو عامال یاد شده انکار نمی شود، ابهامات ساده انگاری های موجود نسبت به مسایل سیاسی و اجتماعی - در اندیشه اسلام گرایان رادیکال - به عنوان مهمترین عامل در ناکامی آنان معرفی شده است...
    کلید واژگان: اسلام سیاسی، سید قطب، محمد عبدالسلام فرج، رادیکالیسم، مصر، تروریسم
  • علی اکبر علیخانی
    مسایل دنیای اسلام، به ویژه پیامدهای اقدامات جنبشها و حرکتهای اسلام گرا، همواره مورد توجه راشد الغنوشی بوده و وی کوشیده است با بهره گیری از پشتوانه سالها تجربه علمی و عملی خود، به ارایه تحلیلهایی علمی و منطقی در این زمینه بپردازد. مقاله حاضر با توجه به گرایش برخی از جریانات اسلام گرا در منطقه به خشونت و افراطی گری، این موضوع را در تفکر غنوشی بررسی و ریشه ها و نتایج چنین اقداماتی را از نظر وی واکاوی می کند. نکته مهم آن است که غنوشی اگرچه موازانه قوا را در سطح جهان روبه تغییر می بیند و آینده را به نفع مسلمانان می داند، به هیچ عنوان استفاده از روش های خشونت آمیز را تجویز نمی کند و...
    کلید واژگان: جنبشهای اسلام گرا، رادیکالیسم، مبارزه مسالمت آمیز، جهان اسلام، نظام نوین جهانی
  • حمید احمدی
    توسل گسترده برخی از جنبشهای اسلام گرا به خشونت و عملیات تروریستی در نیمه دوم دهه 1990 تحولی مهم در تاریخ فعالیتهای اسلام گرایانه محسوب می شود؛ چرا که این بار غیرنظامیان نیز هدف قرار می گرفتند. به نظر می رسد که این مسئله، نتیجه ترکیب دو جریان اسلام گرای مغرب و مشرق عربی بوده است که موجب شده دو گونه خشونت واکنشی و خشونت ایدئولوژیک، جای خود را از ابتدای دهه 1990 به خشونت فرقه ای بدهد. این ترکیب در افغانستان و در خلال سالهای نبرد با نیروهای شوروی صورت گرفت و طی آن، جنبشهای رادیکال مغرب عربی، مهارتهای سازمانی و تشکیلاتی خود را در اختیار اسلام گرایان سعودی قرار دادند و...
    کلید واژگان: جنبشهای اسلام گرا، رادیکالیسم، تروریسم، فرقه گرایی، خشونت ایدئولوژیک، منطقه خاورمیانه
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال