به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه

فرزندان

در نشریات گروه علوم اجتماعی
تکرار جستجوی کلیدواژه فرزندان در نشریات گروه علوم انسانی
  • سعیده حزباوی

    خانواده در تربیت اقتصادی فرزندان نقش بسزایی داشته و در رشد اقتصادی فرزندان و آموزش راه های جلوگیری از اسراف و تبذیر از اهمیت زیادی برخوردار است؛ چرا که تربیت صحیح در دوران کودکی هر فرد ریشه دارد. گفتار، رفتار و عمل مادر و پدر در رفتار و اندیشه فرزند نقش پررنگ و قابل توجهی دارد؛ به طوری که تربیت اقتصادی فرزند، پرورش روحیه اقتصادی و شکل گیری نگاه فرزندان به زندگی، به نوع تربیت و آموزش های پدر و مادر بر می گردد. اکثر اوقات والدین فکر می کنند وظیفه تربیتی فرزندانشان صرفا در رعایت آداب نظافت، پوشش، رفتار و گفتار خلاصه می شود؛ در صورتی که اگر فرزندان تربیت اقتصادی مناسبی نداشته باشند در زندگی با مشکلات عدیده ای مواجه خواهند شد. پس بهتر است والدین با نگرش تربیتی فرزند خود را به تدریج با مسئولیت هایش آشنا کنند و او را برای یک زندگی متحرک و پر تکاپو آماده سازند؛ که این امر زمینه ساز موفقیت اقتصادی او در آینده خواهد شد. این مقاله با استفاده از منابع تفسیری و  سایر منابع کتابخانه ای به شیوه توصیفی  به این موضوع پرداخته است.

    کلید واژگان: تربیت، تربیت اقتصادی، اقتصاد حانواده، فرزندان
  • فاطمه فرهادیان *، فاطمه سادات رجایی

    خانواده، اولین نهادی است که هر انسانی در آن قرار می گیرد و پایه و زیر بنای شخصیت او در همین نهاد، شکل واقعی خود را می یابد. ساخته شدن شخصیت فرد، بستگی زیادی به سبک زندگی خانواده و در راستای آن، سبک پرورش یافتن انسان توسط والدین، دارد. یکی از جنبه های شخصیتی هر انسان، نحوه ارتباط گرفتن او با خالق خویش و چگونگی اطاعت و فرمان برداری هر فرد از پروردگارش است. این جنبه نیز تا حد فوق العاده ای به رفتار و شیوه تربیتی والدین برمی گردد. بر اساس تحقیقات روان شناسی صورت گرفته در حوزه تربیت فرزند، چهار سبک مستبدانه، سهل گیرانه، مسامحه گرانه و مقتدرانه وجود دارد. سبک مقتدرانه، منطقی ترین و مناسب ترین شیوه در بین چهار سبک شناخته شده است. هدف این پژوهش، شناخت سبکی جدید است که از خلال آیات قرآن و سخنان اهل بیت (علیهم السلام)، می توان به آن دست یافت. نزدیک ترین سبک تربیتی قرآن به سبک تربیتی مقتدرانه، سبک مسئولانه است. این سبک افق هایی فراتر از هدف های نهایی چهار سبک تربیتی ذکر شده را مدنظر دارد. به فعلیت رساندن و شکوفا کردن استعدادهای فرزندان در راستای هدف اصلی خلقت او که همان بندگی خداست از مهم ترین شاخصه این سبک است. روش تحقیق در این مقاله، به شیوه توصیفی_ تحلیلی است.

    کلید واژگان: سبک های تربیتی، قرآن، اهل بیت، اعمال عبادی، والدین، فرزندان

    Family is the first institution in which every human being is placed, and the foundation of his personality finds its true form in this institution. The formation of a person's personality depends a lot on the lifestyle of the family and, in line with that, the style of raising a person by the parents. One of the personality aspects of every human being is how he communicates with his creator and how each person obeys and obeys his Lord. This aspect also goes back to the parent's behavior and upbringing method to an extraordinary extent. According to psychological research conducted in the field of child rearing, there are four authoritarian, permissive, permissive and authoritative styles. Authoritative style is the most logical and appropriate style among the four known styles. The purpose of this research is to know a new style that can be achieved through the verses of the Qur'an and the words of the Ahl al-Bayt (peace be upon them). The closest educational style of the Qur'an to the authoritative educational style is the responsible style. This style considers horizons beyond the final goals of the four educational styles mentioned. Actualizing and flourishing children's talents in line with the main goal of his creation, which is the service of God, is one of the most important characteristics of this style. The research method in this article is descriptive-analytical.

    Keywords: Educational Styles, Quran, Ahl Al-Bayt, Acts Of Worship, Parents, Children
  • منصور ساعی*
    یکی از ابعاد شکاف ارزشی و نگرشی و هنجاری بین نسلی، پدیده شکاف ارتباطی و گفتگویی بین نسل فرزندان و والدین در خانواده است.هدف مطالعه حاضر تحلیل عوامل و پیامدهای شکاف ارتباطی بین نسلی در خانواده ایرانی است. با بهره گیری از روش کیفی و رویکرد گراندد تیوری با 20 نفر از پژوهشگران و مطالعات نسلی در ایران مصاحبه عمیق نیمه ساختارمند انجام شد. مهمترین عوامل علی «مسیولیت سنگین اقتصادی و اجتماعی خانواده»، «کاهش فراغت جمعی خانواده محور»، «از دست رفتن مرجعیت و والدگری والدین» و «فقدان مهارت ارتباطی بین والدین و فرزندان» و مهمترین عوامل زمینه ای، «جهان بینی و ارزش های متمایز نسل ها» و «اختلال در منابع اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مولد گفتگو» و مهمترین عوامل مداخله گر «به رسمیت نشناختن هویت نسلی فرزندان درخانواده» و «حضور قدرت سیاسی درعرصه تولید گفتگو» هستند. مهمترین کنش ها و راهبردها شامل«فقدان مکانیزم آموزش ارتباطات گفتگومحور»، «عدم توانمندسازی والدین برای پذیرش ارزش ها و جهان زندگی نسل فرزندان» و «فقدان سیاستگذاری اقتصادی و اجتماعی و ارتباطی خانواده محور» بوده و مهمترین پیامدها شامل «عدم شکل گیری خانواده مدنی گفتگومحور»، «کاهش کارایی و بهره وری بین نسلی» و «کاهش همدلی و مشارکت بین نسلی برای ساختن حال و آینده مشترک» هستند.
    کلید واژگان: گفتگو، خانواده، گفتگوی بین نسلی، شکاف ارتباطی، والدین، فرزندان
    Mansour Saei *
    The main objective of this study is analyzing the factors and consequences of the intergenerational communication gap in the Iranian family.By using qualitative method and grounded theory approach, an in-depth semi-structured interview was conducted with 20 researchers of generational studies in Iran. The results showed the causal factors are heavy economic and social responsibility of the family, Reduction of family-oriented collective leisure, loss of authority and parenting role of parents and Lack of knowledge and communication skills between parents and children. The contextual factors are distinctive worldview and values of generations and disruption in economic, social and cultural resources that generate dialogue. the intervening factors include non-recognition of children's generational identity in the family and The presence of political power in the field of dialogue production. Also The results showed that actions caused by contextual and intervening factors include; lack of mechanism for training dialogue-oriented communication, lack of empowering parents to accept the values and life world of their children and lack of economic and social policy and family-centered communication. the consequences includes lack of formation of dialogue-oriented civil family, reduction of intergenerational efficiency and productivity and reduction of intergenerational empathy and participation to build a common present and future.
    Keywords: dialogue, family, inter-generational dialogue, communications gap.parents, children
  • منصور ساعی*
    هدف مطالعه حاضر تحلیل موانع و بازدارنده های گفتگوی بین نسلی در درون خانواده ایرانی است. برای نیل به اهداف پژوهش حاضر از روش شناسی کیفی و برای جمع آوری اطلاعات از تکنیک مصاحبه عمیق نیمه ساختارمند استفاده شد. با شیوه نمونه گیری هدفمند تعداد 20 نفر از صاحب نظران و پژوهشگران حوزه روابط بین نسلی در ایران که طی دو دهه گذشته به صورت دغدغه مند و مستمر به پژوهش در این حوزه مشغول بوده اند، انتخاب و با آنها مصاحبه انجام شد. تحلیل داده های مصاحبه طی سه مرحله کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری انتخابی و با کمک نرم افزار مکس کیودا انجام شد. نتایج نشان داد که مهم ترین موانع درون خانوادگی گفتگوی بین نسلی «مسیولیت های سنگین اقتصادی و اجتماعی خانواده»، «کاهش فراغت جمعی و فضای مشترک خانواده»، «از دست رفتن مرجعیت و نقش والدگری والدین»، «نامطلوب بودن کیفیت روابط والدین با فرزندان» و «فقدان شناخت و مهارت ارتباطات محور بین والدین و فرزندان» هستند
    کلید واژگان: گفتگو، خانواده، گفتگوی بین نسلی، والدین، فرزندان
    the main abject of this study is analyzing the obstacles and barriers of intergenerational dialogue within the Iranian family. In order to achieve the objectives of this current research, qualitative methodology was used and semi-structured in-depth interview was used to collect information. 20 experts and researchers in the field of intergenerational relations in Iran were selected with the purposeful sampling method to interview.This experts and researchers have been concerned and continuously engaged in this research field for about two decades. Data analysis was done through three stages of open coding, central coding and selective coding by the use of MaxQDA software. The results showed that the most important intra-family obstacles to intergenerational dialogue are " weighty economic and social responsibilities of the family", "reduction of collective leisure and common space in the family", "loss of authority and parenting role of parents", "unfavorability of the quality of parents' relations with children" and "lack of knowledge and communication skills between parents and children".
    Keywords: Dialogue, Family, inter-generational dialogue, Parents, children
  • سکینه گنج خانلو، مریم علیزاده

    مدارا یکی از صفات برجسته انسانی است که خداوند این ویژگی را در قرآن به عنوان نعمت و رحمت الهی قلمداد فرمود مدارا به عنوان یک فضیلت والای اخلاقی که دارای اثری به سزا در حوزه ی اخلاق فردی و اجتماعی است از اصولی است که در بهبود و رشد روابط انسان با دیگران، تاثیر شگرفی داشته و رعایت آن برای ارامش عمومی جامعه ضروری است به همین مناسبت در این مقاله به روش توصیفی تحلیلی به بررسی روابط بین زن و مرد و فرزندان با تاکید برآثار درونی و بیرونی مدارا با رویکردی بر آموزه های دینی پرداخته شده است. مدارا دارای نتایج درونی و بیرونی است، مدارا به عنوان فضیلت اخلاقی از جمله صفاتی است که آدمی را در دنیا و آخرت به مراتب بلند و درجات ارجمند می رساند و نقش بسیار سازنده‌ای در زندگی خانوادگی و اجتماعی انسان دارد زندگی پر از ناگواری‌هایی است که انسان با آن رو برو می‌شود اگر انسان بنا را بر مدارا کردن با مردم نگذارد و در مشکلات و ناهمواری‌ها، با دیگران به تندی و خشونت رفتار کند، هم به اعتبار اجتماعی و هم به سلامت دینی و اخلاقی خود لطمه خواهد زد.

    کلید واژگان: آثار، درونی، بیرونی، مدارا، زن و مرد، فرزندان، آموزه های دینی
    sakineh ganjkhanloo, maryam alizadeh

    Tolerance is one of the prominent human qualities that God considered in the Qur'an as a divine blessing and mercy. Tolerance, as a high moral virtue, has a significant effect on personal and social ethics and is one of the principles that has had a tremendous impact on the improvement and growth of human relations with others. So, its observance is necessary for the general peace of society. In this regard, this article investigated the relations between men, women, and children from a descriptive and analytical perspective focusing on the internal and external effects of tolerance with a religious teaching approach. Tolerance has internal and external results, and tolerance, as a moral virtue, is one of the qualities that bring people high and honorable positions in this world and the hereafter. Also, it plays a very constructive role in the person's family and social life. Life is full of misfortunes that a person might deal with; if one does not build tolerance and behaves harshly and violently with others in times of difficulty and roughness, it will damage both person's social credit and his/ her religious-moral health.

    Keywords: Internal effect, External, Tolerance, Man, woman, Children, Religious teachings
  • منصور ساعی*
    خانواده نخستین نهاد اجتماعی است که در آن، فرزندان نوع و کیفیت ارتباطات میان فردی و کنش ارتباطی را با والدین خود تجربه می‏کنند. اعضای خانواده از طریق سازوکار ارتباطات میان فردی نیازها، خواسته‎ها، عواطف، نگرانی ها، دغدغه‎ها، تجربه‎ها، افکار، دیدگاه ها و احساسات خود را با یکدیگر در میان می گذارند؛ مشورت می کنند؛ تصمیم می گیرند؛ از همدیگر حمایت و پشتیبانی عاطفی و روانی می کنند و تضادها و تنش ها را رفع می‎کنند. هدف مطالعه پیش رو تحلیل الگوهای ارتباطات میان فردی والدین و فرزندان در خانواده است. بدین منظور، با رویکرد کیقی، مصاحبه‏های عمقی با هدف تحلیل تجربه زیسته 40 نفر از دانش آموزان دختر و پسر در مقطع متوسطه دوم در 10 دبیرستان دولتی در 5 نقطه شهر تهران صورت گرفت. تحلیل تجربه زیسته نوجوانان مورد مطالعه نشان می‎دهد که عمده‎ترین گفت وگوهای فرزندان و والدین در خانواده از نوع «گفت وگوی گزارش محور» یا اطلاع‎رسان درمورد «فعالیت‎های آموزشی و درسی فرزندان و اتفاقات مدرسه و یا فعالیت‏های روزمره اعضای خانواده» است. نتایج پژوهش حاکی ا‏ست که سه الگوی ارتباطات کلامی «گفت وشنودی و مشارکتی»، «الگوی مناظره‎ای و جدلی» و «الگوی تک‏گویی نصیحت‏محور و سرزنش آمیز» در روابط بین والدین و فرزندان قابل مشاهده است.
    کلید واژگان: ارتباطات میان فردی، خانواده، والدین، فرزندان، الگوی ارتباطات
    Mansour Saei *
    Family is the first institution of society in which family members, especially children, experience the type and quality of interpersonal communication and communication action with their parents. Through the mechanism of interpersonal communication, family members share, consult, make decisions about their needs, wants, emotions, worries and concerns, experiences, thoughts, views and feelings. They support each other emotionally and psychologically and resolve conflicts and tensions. The aim of this study is to analyze the patterns of interpersonal communication between parents and children within Iranian family. In this regard, qualitative method was used and theoretical sampling, in-depth interviews were conducted with the aim of analyzing the lived experience of 40 male and female students studying in the second secondary school of public high schools in Tehran. The analysis of adolescents' lived experience shows that the main conversations of children and their parents in  family are of the type of "report-based" or informative conversation, about "children's educational activities and school events or daily activities of family members". The Results also show that three patterns of verbal communication between parents and children, includes; "conversation and participation pattern", "dispute and controversy pattern" and "admonition-oriented and monologue pattern" can be seen in the relationship between parents and children and "admonition-oriented and monologue pattern" is more common in families than "conversation and participation pattern".
    Keywords: interpersonal communication, Family, Parents, children, Communication Patterns
  • حمید بابائی*، باقر ساروخانی، مصطفی ازکیا، مجید رادفر

    پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه میزان درآمد و رضایت مندی اقتصادی خانواده بر جامعه پذیری شهروندی فرزندان و مولفه های آن، با تاکید بر مبانی جامعه پذیری اسلامی به روش غیرآزمایشی از نوع همبستگی انجام شد. جامعه آماری شامل کلیه خانواده های کودکان دبستانی شهر تهران بود که تعداد 726 خانواده بااستفاده از روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ایی به عنوان نمونه پژوهشی انتخاب شدند. اطلاعات پژوهش بااستفاده از پرسش نامه دموگرافیک و پرسش نامه محقق ساخته جامعه پذیری شهروندی فرزندان جمع آوری شد که پایایی این پرسش نامه به روش آلفای کرونباخ 897/0 محاسبه بود. داده های پژوهش به روش تحلیل عامل تاییدی، ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندمتغیره با استفاده از نرم افزار SPSS 24  تحلیل شد. نتایج نشان داد که افزایش میزان درآمد خانواده سبب تضعیف مسیولیت پذیری فرزندان شده است و با جامعه پذیری شهروندی، منطقی بودن و نقدپذیری فرزندان رابطه معناداری ندارد. همچنین افزایش رضایت مندی اقتصادی خانواده موجب تقویت جامعه پذیری شهروندی، مسیولیت پذیری، منطقی بودن و نقدپذیری فرزندان شد.

    کلید واژگان: جامعه پذیری شهروندی، جامعه پذیری اسلامی، فرزندان، درآمد، رضایت مندی اقتصادی، خانواده
  • دنیا جعفرزاده، آسیه شریعتمدار*، علی قره داغی

    طلاق عاطفی نوعی از نابهنجاری است که در سطح کوچک، اساس خانواده و در بعد وسیع تر، جامعه را درگیر می کند؛ از این رو، بررسی و توصیف تجربه زیسته فرزندان طلاق عاطفی ضرورت خاصی دارد. هدف پژوهش حاضر توصیف تجربه زیسته فرزندان والدین دچار طلاق عاطفی است. در این پژوهش از رویکرد پژوهش کیفی  با روش پدیدارشناسی توصیفی استفاده شده است. 12 نفر از نوجوانان و جوانان واجد شرایط به روش هدفمند و گلوله برفی انتخاب شدند. جمع آوری اطلاعات با مصاحبه های نیمه ساختاریافته و تجزیه وتحلیل آنها به روش تحلیل مضمون صورت گرفت. یافته ها به استخراج 96 مضمون فرعی و 13 مضمون اصلی از جمله: خلا ارتباطی و عاطفی فرزندان، غوطه ور بودن خانواده در هیجان های منفی، آشفتگی های روانی فرزندان، مشکلات الگوپذیری و شیوه های مقابله فرزندان با فشار روانی منجر شد. نتایج بیانگر آن است که در اثر کارکرد ناسالم خانواده های دچار طلاق عاطفی، فرزندان به جای اینکه خانواده را پناهگاهی آرامش بخش بدانند، آن را عامل آشفتگی و تنش قلمداد می کنند؛ بنابراین توصیه می شود ضمن آگاهی بخشی به والدین از اثر های سمی طلاق عاطفی در راستای توانمند سازی و ارتقای سرمایه های روان شناختی فرزندان طلاق عاطفی نیز اقدام شود.

    کلید واژگان: طلاق عاطفی، تجربه های زیسته، نوجوانان، فرزندان
    Donya Jafararzade, Asiye Shariatmadar *, Ali Gara-Daghi
    Introduction

    An uplifting family is based on couples’ emotional bonds and mutual trust, which provide peace and mental security not only for the couples, but also for all members of the family. Despite this fact, marital conflicts and incompatibilities may lead to a dead end called divorce, which causes the most important damage to and decline of family health. It is the most important cause of its collapse. However, legal divorce rates reflect only a small part of couple’s conflicts, while many couples continue their cold and meaningless lives for various reasons and never get divorced. Dissatisfaction with the married life, reduced intimacy, and emotional distance between couples lead to emotional divorce. Emotional divorce is a type of abnormality that affects the family on a small scale and the wider community. Understanding the issue of emotional divorce and its consequences in societies is necessary because the shaking foundation of the family leads to its members’ feeling of emotional-psychological emptiness, as well as various moral and social harms to the society. Therefore, it is necessary to study its effects on different aspects of children’s lives. No society can claim to have health if they do not have healthy families. There is no social harm arisen regardless of the influence of the family. Since family is the first institution for individuals’ socialization, any rupture in the family institution leads to children’s negative socialization. Thus, it causes both personal and social harms. For this reason, it is necessary to study its effects on different aspects of children’s lives and describe children’s lived experiences of emotional divorce.  

    Materials & Methods

     The purpose of this research was to study children’s lived experiences of parents with emotional divorce. This study was based on a qualitative approach with a descriptive phenomenological method. Phenomenology refers to the description of one or more individuals’ consciousness and experience(s) of a phenomenon. Its purpose is to gain a perspective on the participants’ life world and understand their personal perceptions, that is, to understand what everything means to them, the meanings, which are derived from their life experiences.To achieve this goal, 12 qualified adolescents and young people were selected by purposive and snowball sampling. In purposeful sampling, the researcher is free to choose the samples that are in accordance with the subject and goals. Due to the sensitivity of the subject, lack of accurate statistics, and the people’s unwillingness to talk about their private issues, the snowball method was also used for data collection. The data were collected through semi-structured interviews and analyzed via content analysis method.

     Discussion of Results & Conclusions

    The findings of the present study on the children’s lived experiences of emotional divorce led to the extraction of 96 sub-themes and 13 main themes, which included lack of solidarity in the family, parental communication inefficiency, children’s communication and emotional vacuums, transfer of parental problems to children, disruption of family boundaries, immersion of family in negative emotions, father’s harmful traits, mother’s harmful traits, children’s psychological disorders, modeling problems, children's concerns about parents, and coping strategies for stress tolerance and emotional divorce consequences. The results indicated that the children’s mental health was endangered due to the unbalanced and unhealthy functioning of their families with emotional divorce. The children considered their families as the cause of confusion and stress instead of providing a comforting place. Therefore, it is recommended to inform parents about the pernicious effects of emotional divorce and empower and promote their children’s psychological capitals.

    Keywords: Emotional divorce, Lived Experiences, adolescents, Children, divorce, Family
  • فاطمه نقی زاده، باقر ساروخانی

    امروزه مسیله سرمایه فرهنگی و جامعه‌پذیری جنسیتی از سوی متفکران و نظریه‌پردازان بسیاری مطرح‌شده است و شرایط فعلی جهان، گسترش ارتباطات و صنعتی شدن بر اهمیت موضوع افزوده است. پیر بوردیو در سال 1973 سرمایه فرهنگی را مطرح ساخت. به اعتقاد وی افراد به‌واسطه داشتن این نوع از سرمایه می‌توانند روایت خویش از دنیای اجتماعی را بر دیگران تحمیل نمایند. با توجه به اهمیت سرمایه فرهنگی، در این مقاله تاثیر سرمایه‌های فرهنگی و عادت واره های والدین بر جامعه‌پذیری جنسیتی فرزندان موردبررسی قرارگرفته است. رویکرد پژوهش، توصیفی –علی و به روش پیمایشی و به لحاظ زمانی، به‌صورت مقطعی انجام‌یافته است. جامعه آماری فرزندان 16 تا 25 سال و والدین 35 تا 70 سال شهر کرمانشاه است که بر اساس آن تعداد 385 نفر از والدین و 385 نفراز فرزندان به‌عنوان حجم نمونه تعیین شدند. یافته‌های تحقیق نشان داد بین متغیرهای مستقل (سرمایه فرهنگی، عادت واره) و جامعه‌پذیری جنسیتی فرزندان رابطه قابل‌قبول و معناداری وجود دارد. لازم به ذکر است 61 درصد از تغییرات متغیر جامعه‌پذیری جنسیتی فرزندان توسط متغیرهای مستقل پیش‌بینی‌شده است.

    کلید واژگان: سرمایه فرهنگی، عادت واره، جامعه پذیری جنسیتی، فرزندان
    fatemeh naghizadeh, bagher sarokhani

    Today, the issue of cultural capital and gender socialization has been raised by many thinkers and theorists, and the current state of the world, the expansion of communication and industrialization have contributed to the importance of the issue. Pierre Bourdieu introduced cultural capital in 1973. According to him, by having this type of capital, people can impose their narrative of the social world on others. Due to the importance of cultural capital, in this article, the effect of cultural capital and parental habits on the gender socialization of children has been studied. The research approach is descriptive-causal and survey method and in terms of time, it is done cross-sectionally. The statistical population is children aged 16 to 25 years and parents aged 35 to 70 years in Kermanshah, based on which 385 parents and 385 children were selected as the sample size. Findings show that there is an acceptable and significant relationship between independent variables (cultural capital, habitual) and gender socialization of children. It should be noted that 61% of the changes in the gender sociability of children are predicted by independent variables.

    Keywords: Cultural capital, Gender socialization, Cultural habits, Children
  • دکتر علی عسکری، حسین جهانی پودینه

    بحث حقوق خانواده اگرچه امروزه از مباحث مهم و مطرح اکثر جوامع است اما به طور جدی و مفصل در منابع دینی ما و به تبع آن در آثار متفکران بزرگ اسلامی از جمله سعدی آمده است. خانواده مهمترین و اساسی ترین واحد و نهاد اجتماعی است که اساس آن باید بر عطوفت و الفت و مودت و همدلی پایه گذاری شود.
    در آثار سعدی رعایت حقوق افراد خانواده بارها مورد تاکید قرار گرفته است. سخنان سعدی در این خصوص به حقوق زن و شوهر نسبت به هم، حقوق والدین و حقوق فرزندان قابل تقسیم است.
    در بخش حقوق زن و شوهر تاکید بیشتر سعدی به رعایت حقوق مرد توسط زن است. بخش حقوق والدین مهمترین بخش در این موضوع است که سعدی برآن تاکید داشته است.
    سعدی در موضوع حقوق فرزندان، والدین را به حق تعلیم وتربیت صحیح، تامین رفاه و آسایش فرزندان، آموزش فنون جنگی و دفاعی و ورزش به فرزندان، مهربانی و محبت به فرزندان، حق حرفه آموزی به فرزند و مراقبت از همنشینی فرزند با دوستان بد سفارش می کند.
     شواهد نشان می دهد زندگی شخصی سعدی و اعتقادات دینی و مذهبی او همچنین تجاربی که از سفر به نقاط مختلف جهان کسب کرده، تاثیر بسزایی در بیان مضامین حقوق خانواده داشته است. 
    روش این تحقیق، نظری و براساس پژوهش کتاب خانه ای است.

    کلید واژگان: حق و حقوق، خانواده، زن و وشوهر، والدین، فرزندان، آثارسعدی
  • دکتر علی عسکری، حسین جهانی پودینه
  • سهیلا مبارک، زهرا حضرتی صومعه*، باقر ساروخانی

    این پژوهش با هدف «مطالعه کیفی انتقال فرهنگ دینی از طریق خانواده به فرزندان دهه 80-60» انجام شده است. این مطالعه با پذیرش این پیش فرض که فرهنگ دینی به مثابه امری متغیر که در طول چند دهه اخیر با تغییرات اساسی روبرو بوده به شناسایی و تفسیر انتقال فرهنگ دینی از سوی خانواده ها به فرزندان پرداخته است. بدین منظور با مروری بر مطالعات پیشین، در قالب رویکرد تفسیری و با استفاده از روش پژوهش کیفی و انتخاب تکنیک مصاحبه نیمه ساختار یافته به عنوان تکنیک پژوهش اطلاعات جمع آوری شد. جامعه آماری شامل متولدین دهه 60 تا 80 شهر تهران است که با 32 نفر به اشباع نظری رسید. یافته های پژوهش بیانگر آن است که در نسل های دهه 80-60 ، فرهنگ دینی که در قالب اعتقادات، باورها، مناسک و عواطف مورد بررسی قرار گرفته است به امری فردی، شخصی، کمتر الزامی، آزادانه و مبتنی بر تعقل و خردورزی تبدیل شده است؛ همچنین انتقال فرهنگ دینی تاثیرپذیری کم تری از نهادهای رسمی دینی و اجباری دارد. در بعد اعتقادی انتقال فرهنگ دینی، خانواده ها موفقیت نسبی داشته و توانسته اند فرهنگ دینی را نهادینه سازند. هم چنین در بعد پیامدی، هنوز دین به مثابه یک امر دینی، نقش بازدارنده ای در پیشگیری از آسیب های فردی و اجتماعی دارد.

    کلید واژگان: انتقال فرهنگ دینی، خانواده، دین داری، نسل، فرزندان
    Soheila Mobarak, Zahra Hazrati Someeh *, Bagher Saroukhani

    The purpose of this study was to conduct a "qualitative study of the transmission of religious culture through the family to the children of the 60s and 80s".This study identifies and interprets the transmission of religious culture from families to children by accepting the assumption that religious culture as a change has been undergoing major changes over the past few decades. For this purpose, a review of previous studies was conducted in the form of an interpretive approach using qualitative research method and the selection of semi-structured interview technique as the research technique. The statistical population consists of those born in the 60s and 80s of Tehran who reached theoretical saturation with 32 people. The findings of the study indicate that in the generations of the 80s and 60s, the religious culture that has been examined through beliefs, beliefs, rituals and emotions has become individual, personal, less obligatory, free and rational، The transfer of religious culture is also less effective than formal religious and compulsory institutions. In the religious dimension of religious culture transmission, families have had relative success and have been able to institutionalize religious culture. Also in the aftermath, religion as a religion still has a deterrent role in preventing personal and social harm.

    Keywords: religious culture transferring, Family, religious, Generation, Children
  • ورده نور محمد یحیی، شیما سادات برقعی*

    خانواده اساسی ترین نظام اجتماعی در اسلام است و مهمترین مسئله آن تربیت فرزندان و روابط خانوادگی است. در عصر حاضر حضور چشم گیر رسانه دگرگونی هایی را در این امر به وجود آورده است و شبیخون گسترده نظام صنعتی نوین به فرهنگ بشری و کار بردی ترین ابزار آن یعنی، رسانه های تصویری به ویژه تلویزیون نزدیک به دو دهه است که این مرز را از بین برده است. در مقاله حاضر ابتدا اهمیت و جایگاه رسانه و نقش آن در امر تربیت بررسی می شود و سپس تاثیرات مثبت و منفی آن در عرصه های مختلف زندگی بیان می شود. در پایان نیز راهکارهایی برای کنترل اثرات منفی رسانه می آید. پژوهش حاضر به روش مروری و کتاب خانه ای و با تاکید بر آرای صاحب نظران در عرصه رسانه گردآوری شده است.

    کلید واژگان: رسانه، تربیت، فرزندان
  • بلقیس ساوادوگو، فاطمه وحیدی*

    رشد طلاق در سال های اخیر افزایش چشم گیری داشته است. پژوهش هایی که به مدت ده سال انجام شده است، نشان می دهد که برخی از آثار طلاق مستمر و بادوام است. بی تردید جدایی والدین برای بیشتر فرزندان رخدادی سنگین است و آسیب های روحی، روانی و اجتماعی بسیاری برای آنها دارد. ازهم پاشیدگی کانون خانواده محرومیت، رنجش مستمر و زندگی همراه با اندوه را برای کودکان به همراه دارد. پژوهش حاضر آثار طلاق را در بعد اجتماعی، روان شناختی، جسمی و روحی به روش کتاب خانه ای بررسی می کند.

    کلید واژگان: طلاق، آثار طلاق، فرزندان
  • زهرا برزگر *، اسماعیل جهان بخش، شاپور بهیان

    نقش زن، در حفظ و ارتقای سلامت جسمی، روانی و اجتماعی فرزندان در خانواده و جامعه بدون جایگزین است و همواره با بر عهده داشتن مسئولیت خطیر پرورش نسل آینده به گونه ای موثر در روند توسعه اجتماعی نقش دارد. پژوهش حاضر با هدف بررسی جامعه شناختی نقش زنان در آسیب های اجتماعی فرزندان به شیوه پیمایشی- توصیفی انجام و داده های آن با استفاده از پرسش نامه محقق ساخته گردآوری شد. جامعه آماری این پژوهش کلیه مادران و فرزندان آنها در شهر شیراز بودند که 376 نفر از آنان به شیوه نمونه گیری تصادفی از نوع طبقه ای چندمرحله ای برای گروه نمونه انتخاب شدند. چارچوب مفهومی این پژوهش را نظریه های کنش متقابل نمادی، نظریه پیوند افتراقی، نظریه قدرت (عاطفه گرایی، دیدگاه های دیالکتیکی) ، نظریه هنجاری، سرمایه فرهنگی بردیو و نظریه طبقه مرفه تشکل داده است. همچنین در این پژوهش ارتباط متغیرهای انرژی عاطفی، سبک زندگی، بحران در خانواده، آموزش و کنترل با متغیر نقش مادران در کاهش آسیب های اجتماعی فرزندان مورد آزمون قرار گرفت و با استفاده از آزمون T و تحلیل واریانس مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. یافته های تحقیق نشان داد که نقش زنان در خانواده با انرژی عاطفی، سبک زندگی، آموزش و کنترل، خلاقیت و ابتکار فرزندان در سطح اطمینان 99% با کاهش آسیب های اجتماعی فرزندان رابطه مثبت معناداری دارد.

    کلید واژگان: زنان، آسیب های اجتماعی، فرزندان
  • سمیه عرب خراسانی*، احمد غیاثوند
    پیوند مادر و فرزند(ان)، ذاتی باشدیابرساخته، آنچنان محکم است که زنان به سختی خود رادرشرایط خطر ازدست دادن آنها قرار میدهند. از جانب دیگر داغ اجتماعی و فشار فرهنگی به میزانی است دشواری جدایی دو چندان میکند.گرانباری نقش «مادر/والد تنها» سومین عامل بازدارنده از جدایی است. اما آمارها حکایت دیگری از رخداد جدایی دارند. بررسی فرایندی که زنان متاهل را به زنان تنها و سرپرست خانوار تبدیل میکند، موضوع این پژوهش به روش داده بنیاد وبا رویکرد سیستماتیک اشتراوس وکوربین است.جامعه آماری این پژوهش کلیه زنان فرزنددار مطلقه شهرتهران،تعداد مشارکت کنندگان تازمان اشباع مقولات بیست نفروابزار مورداستفاده مصاحبه نیمه ساختاریافته بوده است.نتایج حاکی ازآن است که وقوع «ریزش پنداشت اززندگی»به دلایل فردی، اجتماعی و فرهنگی آستانه تحمل زنان را به میزانی پایین می آوردکه ادامه زندگی تاهلی را غیرقابل تحمل میسازد. در طی این مسیر اگرچه فرزندان اهمیتی بسیار برای مادران دارند، اما در لحظه تصمیمگیری در فضای خاموشی موقت قرار میگیرند و زنان برای برهه ای کوتاه تنها به نجات خود فکر میکنند. اتخاذ تصمیم قطعی زنان جهت جدایی به پررنگ شدن دوباره نقش فرزندان انجامیده و مادران جهت اتخاذ بهترین تصمیم برای بهزیستی آنان اقدام میکنند. در نهایت میتوان گفت فرزندان اگرچه نقش مهمی در جدایی مادران دارند، اما عامل اصلی ، فروریختن بنای انسانی/ شخصیتی زنان است که هویتهای همسری و مادری برآن بارشده است.رسیدن به این نقطه زنان را ازادامه زندگی مشترک منصرف میکند.
    کلید واژگان: زنان مطلقه، فرزندان، جدایی، ریزش پنداشت از زندگی، داده بنیاد
    Somayeh Arab Khorasani *, Ahmad Ghyasvand
    The bond between mother and child,natural or constructive,is as much strong that women hardly put themselves in a situation of losing it.From the other side the stigma and cultural pressure on divorced women are as much heavy that they barely been guided to the path of divorce.Being a lone mom is the third factor of not doing so.But the statics has another story of mothers’ divorcing.Studying the process of turning married women to lone mother and the head of household is the main topic of this article.Resting upon the Grounded theory Method(Strauss&Korbin approach),it has been conducted semi-structured interviews among 20 divorced women having children in the city of Tehran up to the Saturation of Categories.The findings show that the event of“concept falling of life”because of personal, social and cultural reasons make the threshold of patience of women as low so they find married life unbearable.During this path although children are important for them but at that moment they go to the temporary extinction and women for a brief time just think about themselves.After getting determined abbot divorce children become high color again and the try to decide what is best for them.At the end what could be said is that although children have important role on divorce decision but the main factor on doing this is the crash of human/personality foundation of women the bear the mother/wife Identities.Reaching that point stop women to continue marred life despite the presence of women.
    Keywords: divorced women, Children, Falling Imagination of Life, grounded theory
  • فاطمه هاشمی نیا، ماهرخ رجبی، علی یار احمدی*
    این مقاله به بررسی ارزش فرزندان از دیدگاه زنان شهر شیراز پرداخته است. شناخت ارزش های مثبت و منفی فرزندان از منظر والدین به دلیل تاثیری که در تصمیم گیری ها و انگیزه های والدین برای فرزندآوری ایجاد می کند نقش مهمی در تغییرات سطوح باروری یک جامعه ایفا می کند. در این پژوهش روش تحقیق به صورت پیمایشی بوده و اطلاعات با استفاده از پرسشنامه از یک نمونه 400 نفری از زنان 49-15 ساله متاهل ساکن در شهر شیراز جمع آوری شده است. یافته های تحقیق نشان می دهد که مقوله بندی ارزش فرزندان با توجه به بارهای عاملی منتج از آزمونهای تحلیل عامل منطبق با مقوله بندی فاوست از ارزش فرزندان است.میانگین نمره کل ارزشگذاری فرزندان در مقیاس صفر تا صد برابر با 8/9± 73 می باشد. یافته های استنباطی مطالعه نشان می دهد که حداقل یکی از مقوله های ارزش فرزندان شامل ارزش اقتصادی، هزینه های فرصت از دست رفته، تقویت و توسعه خود، کسب هویت با فرزندان، تداوم خانواده با توجه به متغیر های تحصیلات، سن ازدواج، درآمد خانواده، محل تولد، وضعیت اشتغال و سن زنان متفاوت است. بین متغیر های تحصیلات و سن ازدواج با ارزش های منافع اقتصادی، منافع احساسی، تقویت و توسعه خود و تداوم خانواده رابطه معنی دار و معکوس وجود دارد (05/0P-value &le). هرچه سن زن و شوهر افزایش می یابد درک زنان از منافع اقتصادی داشتن فرزند بیشتر می شود. برای زنانی که از درآمد خانوادگی بالاتری برخوردارند منافع اقتصادی، تداوم خانواده، توسعه و تقویت خود و کسب هویت با فرزندان اهمیت کمتری دارد.حداقل یکی از مقوله های ارزش فرزندان با توجه به متغیر های تحصیلات، سن ازدواج، درآمد خانواده، محل تولد، وضعیت اشتغال و سن زنان متفاوت است. به طور کلی، جامعه مدرن امروزی شاهد تغییر مقوله های ارزش فرزندان از مفهوم سنتی آن است و زنان فرزند را به عنوان کالایی اجتماعی، فرهنگی، روانشناختی می پندارند که داشتن آن احساس مطلوبیت برای فرد ایجاد می کند که ارضا کننده ارزش های غیر مادی هستند و والدین حاضرند با وجود کاهش منافع عینی و کارکردی داشتن فرزند را تجربه کنند.
    کلید واژگان: فرزندان، ارزش احساسی، عاطفی، ارزش اقتصادی، کسب هویت با فرزندان، تداوم خانواده، توسعه خود
    Fatemeh Hashemi, Mahrokh Rajabi, Aliyar Ahmadi *
    This article aims at investigating the value of children from view point of women of Shiraz city. Recognizing the positive and Negative values of children is significant because it is influential on decision making and motivations of parents in childbearing. The study is a survey one which is based on data gathered via questionnaire from 400 married women of age 15-49. Categorizing the values of children is based on Fawcett's typology of children's values. The results of study indicates that different categories of values of children including Economic value of children, opportunity costs, self-development, Identity acquisition via childbearing and continuum of family line, are significantly different for mothers in terms of education, age, age at marriage, place of born, family income, and occupation status.
    Keywords: Value of Children, Emotional Value, Economic value, Identity Acquisition, Continuum of Family Line, Self-Development
  • سید علیرضا افشانی*، مهناز فرقانی
    احساس امنیت اجتماعی و تغییرات بین نسلی آن به دلیل پیامدهای متعددی که دارد همواره از اهمیت بالایی بررخوردار بوده است. سرمایه اجتماعی نیز در سالیان اخیر به عنوان یکی از متغیرهای مهم و تببین کننده در بسیاری از مطالعات شناخته شده است. مقاله حاضر به بررسی رابطه سرمایه اجتماعی با میزان احساس امنیت اجتماعی در بین والدین و فرزندان ساکن شهر یزد پرداخته است. پژوهش به روش پیمایشی انجام شده، داده ها با ابزار پرسشنامه و با استفاده از شیوه نمونه گیری خوشه ایچند مرحله ای از 492 نفر از والدین و فرزندن ساکن شهر یزد جمع آوری شده است. احساس امنیت اجتماعی در دوازده بعد جانی، شغلی، اقتصادی، اعتقادی، حقوقی، قضایی، اخلاقی، فرهنگی، مالی، نوامیس، عاطفی و احساسی و سرمایه اجتماعی در سه بعد اصلی هنجار اجتماعی، اعتماد اجتماعی و شبکه اجتماعی سنجیده شده است. در این پژوهش از اعتبار محتوایی استفاده شده است و بالا بودن ضریب آلفای کرونباخ برای متغیرها، حکایت از مطلوبیت پایایی ابزار پژوهش داشت. یافته های تحقیق نشان داد تفاوت معنی داری بین احساس امنیت والدین و فرزندان وجود نداشت (05/0
    کلید واژگان: سرمایه اجتماعی، اعتماد اجتماعی، امنیت اجتماعی، والدین، فرزندان
  • مهناز فرقانی، سید علیرضا افشانی*

    بستر اجتماعی اختلال در روابط میان نسلی عمدتا ناشی از اختلال در جریان جامعه پذیری است که از طریق آن ارزش ها، باور ها، اعتقادات و هنجارهای اجتماعی به نسل های جدید منتقل می شود. اختلال در جریان جامعه پذیری علاوه بر اختلال در روابط میان نسلی می تواند در فرآیند تولید و حفظ نظم و امنیت اجتماعی نیز اختلال ایجاد نماید. پژوهش حاضر به مقایسه میزان احساس امنیت اجتماعی در بین والدین و فرزندان ساکن شهر یزد پرداخته است. روش تحقیق از نوع پیمایشی بود. داده ها با ابزار پرسشنامه و با استفاده از شیوه نمونه گیری خوشه ایچند مرحله ای از 492 نفر از والدین و فرزندن ساکن شهر یزد جمع آوری شده است. احساس امنیت اجتماعی در دوازده بعد امنیت جانی، امنیت شغلی، امنیت مالی، امنیت اقتصادی، امنیت اخلاقی، امنیت اعتقادی، امنیت قضایی، امنیت فرهنگی، امنیت نوامیس، امنیت حقوقی، امنیت عاطفی و امنیت احساسی به تفکیک والدین و فرزندان سنجیده شده است. ماتریس همبستگی نشان داد که بین ابعاد مختلف احساس امنیت اجتماعی به غیر از بعد امنیت نوامیس، رابطه مستقیم و معنی داری وجود دارد. براساس یافته های آزمون تی، احساس امنیت قضایی و فرهنگی در والدین یزدی به طور معنی داری کمتر از فرزندان بوده؛ در حالی که احساس امنیت عاطفی و احساسی در فرزندان کمتر از والدین است.

    کلید واژگان: تفاوت بین نسلی، امنیت اجتماعی، والدین، فرزندان، یزد
    Mahnaz Forghani, Seyad Alireza Afshani*

    Social context of disturbances in intergenerational relations is largely the result of disturbances in the. In socialization process, values, beliefs and social norms are transmitted to new generations. Disturbances in socialization process create disturbances in intergenerational relations as well as disorder in production and maintenance of social security. In this survey, samples were randomly selected by the multi-stage cluster sampling method from 492 parents and children living in the Yazd city. Social security in 12 dimensions: physical, occupational, economic, religious, legal, judicial, moral, cultural, financial, honor, emotional were measured. Questionnaire was applied to collect data and then descriptive and inferential statistics were reported. Findings of the study indicate that the perception of judicial security and cultural security among parents is significantly lower than children while on the other hand, the sense of emotional and honor security is lower in children than parents. There is not a statistically significant difference between parents and children on other dimensions of social security sense.

    Keywords: Intergenerational difference, Social Security, Parents, Children, Yazd
  • سید علیرضا افشانی*، مهناز فرقانی

    پژوهش حاضر با هدف بررسی ارتباط بین سلامت اجتماعی و احساس امنیت اجتماعی در بین والدین و فرزندان ساکن شهر یزد انجام گرفته است. پژوهش به روش پیمایشی انجام شده، داده ها با ابزار پرسشنامه و با استفاده از شیوه نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای از 492 نفر از والدین و فرزندان ساکن شهر یزد جمع آوری شده است. احساس امنیت اجتماعی در قالب 12 بعد با پرسشنامه محقق ساخته و سلامت اجتماعی در 5 بعد با استفاده از مقیاس کییز (1998) سنجیده شده است. اعتبار ابزار با روش اعتبار محتوایی و پایایی آن با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ محرز شده است. یافته ها نشان داد بین اختلاف میزان سلامت اجتماعی و اختلاف احساس امنیت اجتماعی رابطه مستقیم و معنی داری وجود دارد. همچنین هرچقدر انسجام اجتماعی، پذیرش اجتماعی، شکوفایی اجتماعی، مشارکت اجتماعی و انطباق اجتماعی در بین والدین و فرزندان یزدی بیشتر باشد، میزان احساس امنیت اجتماعی نیز بیشتر است.

    کلید واژگان: سلامت اجتماعی، انسجام اجتماعی، احساس امنیت اجتماعی، مشارکت اجتماعی، والدین، فرزندان
    Seyed Alireza Afshani *, Mahnaz Forghani

    The present research aims at reviewing the relationship between social health and social security feeling among Yazdi parents and children. The research is of survey type, the data has been collected through using questionnaire and cluster multistage sampling from among Yazdi parents and children. Security feeling and social health have been respectively valuated taking into consideration and aspects through using self-made questionnaire and social health and through using Kiez scale . Validity of the tool has been confirmed through using content credit, and its reliability has been supported by Cronbach›s alpha coefficient. The research findings indicated that there is direct and significant relationship between difference of social health and difference of security feeling. The more social solidarity, social acceptance, social prosperity, social contribution and social match among Yazdi parents and children, the more security feeling is.

    Keywords: social health, social solidarity, Social security feeling, social contribution, Parents, children
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال