نفس
در نشریات گروه علوم قرآن و حدیث-
سوالات پیرامون حقیقت نفس انسانی از اساسی ترین سوالات جامعه بشری است که از دیرباز تاکنون، در مجامع علمی و غیرعلمی مطرح بوده و خواهد بود و بشر دائما در جست وجوی این است که واقعیت خود را کشف و از حقیقت خودآگاهی پیدا کند، آنچه در این مقاله به آن پرداخته شده کاربست متکلمین اسلامی در این باب است که برخی از متکلمین اهل تسنن و حتی شیعه مدعی جسمانیت روح انسان و همگونی نفس با جسم شده و نفس را شیء ای همانند جسم و بدن دانسته و ذات انسان را منحصر در جسم انسان می دانند اما برخی دیگر با ادله عقلی معنایی فوق مادی برای حقیقت انسان قائل شده و آن را حقیقتی مجرد و جدای از بدن می دانند، ایشان نفس را فرمانده و مدبر برای کالبد انسان دانسته و قوام انسانیت انسان را در روح او منحصر می کنند چراکه آنچه بعدازاین عالم مادی بقاء دارد، روح است و بدن با جدایی روح، متلاشی شده و نابود می گردد، لذا در این مقاله با روش عقلی و نقلی با تکیه بر نظریات برخی از متکلمین شیعه و سنی به بررسی دیدگاه های مختلف پرداخته شده و با نگاهی دقیق به برخی روایات و ادله محکم عقلی از ان جایی که قوام بدن و کالبد انسان به نفس و روح اوست، امری فرا مادی و متافیزیکی به عنوان حقیقت نفس انسان اتخاذ شده و به اثبات رسیده است.
کلید واژگان: نفس، حقیقت، روح، انسان -
در متنهای اصلی مکتب معارفی خراسان، دو واژه «بسیط» و «ترکیبی» همراه با واژه معرفت (به صورت «معرفت یا عرفان بسیط» و «معرفت یا عرفان ترکیبی») به کار برده و از آن در توضیح جایگاه و مراتب معرفه الله استفاده شده است. علاوه بر آن، این دو واژه در کنار تعابیر شناختی دیگر نظیر «علم»و «تصدیق» نیز به کار رفته است. تنوع کاربرد این دو واژه در جای جای این متون موجب شده است که گاهی در جمعبندی عبارات، اختلافاتی مشاهده گردد.در این نوشتار تلاش می نماییم تا این اصطلاحات با توجه به محل کاربرد آن تبیین گردد.در این نوشتار، در کنار یادآوری مفاهیم عقل و نفس در این مکتب، نشان خواهیم داد که معرفت به معنای ویژه ای در ادبیات موسسان این مکتب کاربرد یافته است و این کاربرد در کتابهای علوم عقلی اسلامی نظیر علم اصول، منطق، و فلسفه سابقه چندانی ندارد. همچنین توضیح خواهیم داد که مراتب معرفت در دو ساحت عقل و نفس به چه معناست.کلید واژگان: معرفت، تصدیق، تصدیق بلا تصور، معرفت ترکیبی، معرفت بسیط، عقل، نفسIn the main reference texts of the Khorasan Theological School, the two words "Simple" and "Combined" along with the word “Cognition” (Ma’refat) - in the form of "Simple Cognition " and "Combined Cognition " - are often used to explain the position and levels of God's Cognition (Ma’refat Allah). In addition, these two words are used along with other cognitive words such as "Knowledge" and "Assent (Tasdiq)”.The diversity of these two words’ utility in different positions of these texts has caused different interpretations. In this article, we try to explain indications of these terms according their status in the texts.In this article, in addition to recalling the concepts of rintelect and soul in this school, we will show that the word Cognition is used in a special sense in the literature of the founders of this school, and this utility has no significant history in the books of Islamic intellectual sciences such as, logic, and philosophy. We will also explain what the “levels of Cognition” mean in the two fields of intellect and soul.Keywords: Cognition (Ma’Refat), Assent (Tasdiq), Assent Without Concept, Combined Cognition, Simple Cognition, Intellect, Soul
-
نفس از منظر دین و حکمای اسلامی جوهری الهی و دارای مراتبی چون نفس نباتی، حیوانی و انسانی است؛ و نفس قدسی را می توان از بالاترین مراتب نفس انسانی دانست. صاحب این نفس به دلیل رهایی از تعلقات و نیز پیراستگی از هرگونه رجس و پلیدی، به تدریج به مراتب عالی تری دست می یابد و دارای تجلیاتی در عالم هستی است. در واقع، این تجلیات نشان دهنده وساطت فیض الهی و نیز ارشاد و دستگیری بندگان خدا هستند که از جمله مسئولیت های پیشوایان معصوم و اولیای خاصه الهی به شمار می آیند. نفس قدسی به موجب خصایصی که دارد، توانایی تاثیرگذاری عمیق و منحصربه فردی در زندگی انسان ها دارد و تجلیات آن در عرصه های مختلف وجود محسوس است. این تجلیات قدسی که زمان و مکان در آن تاثیری نخواهد داشت، امروزه در رویدادی مانند زیارت اربعین به وضوح دیده می شود. این مراسم نمادی از اکمال ایمان و بندگی، تجدید عهد و پیمان با ولایت، احیای فرهنگ آزادی خواهی و قیام برای خداست. همچنین، آن می تواند به عنوان پلی برای اتصال مکتب عاشورا و مکتب ظهور تلقی شود؛ که در آن مومنان گرد هم می آیند و با تجدید ارتباط با اهداف والای دین، مسیر خود را در تحقق آرمان های الهی هموار می سازند. این تجلیات، به ویژه در زیارت اربعین، نشان دهنده یک حرکت جمعی و الهی در سطحی وسیع هستند.کلید واژگان: اربعین، نفس، نفس قدسی، امام معصوم، زیارتFrom the perspective of Islamic religion and scholars, the soul is a divine essence and has levels such as the plant, animal, and human soul; and the sacred soul can be considered one of the highest levels of the human soul. The owner of this soul, due to being free from attachments and also being purified from any impurity and dirt, gradually reaches higher levels and has manifestations in the world of existence. In fact, these manifestations indicate the mediation of divine grace as well as the guidance and support of God's servants, which are among the responsibilities of the infallible leaders and special saints of God. Due to its characteristics, the sacred soul has the ability to have a deep and unique impact on human lives, and its manifestations are tangible in various areas of existence. These sacred manifestations, which are unaffected by time and place, are clearly seen today in events such as the Arba'in pilgrimage. This ceremony is a symbol of the completion of faith and servitude, the renewal of the covenant with the guardianship, the revival of the culture of freedom-seeking, and the uprising for God. It can also be seen as a bridge connecting the schools of Ashura and the schools of the Revelation, where believers come together and, by renewing their connection with the lofty goals of religion, pave their way to the realization of divine ideals. These manifestations, especially in the Arba'in pilgrimage, represent a collective and divine movement on a large scale.Keywords: Arbaeen, Nafs, Nafs Qudsi, Imam Masoom, Ziyarat
-
حکیمان مشاء نفس را از بدو آفرینش، عقل مفارق دانسته و به کمال جسم طبیعی آلی تعریف نموده اند. آنان با چالش های جدی روبه رو بوده اند؛ از جمله اینکه چگونه عقل مفارق با بدن مادی ارتباط پیدا می کند؟ دو امر غیر مسانخ (مادی محض با مجرد محض) چگونه نوع واحد طبیعی را شکل می دهد؟ صدرا در ابتدای آفرینش، نفس را مادی دانسته است که فاقد ادراکات حسی، خیالی و عقلی است و به تدریج در اثر حرکت جوهری از مرتبه طبیعت بی جان و فاقد نمو و شعور، به مرتبه طبیعت دارای رشد نمو و به تجرد خیالی و عقلی نائل می آید؛ یعنی وجود نفس، شدت وجودی پیدا می کند (وجود، وجودتر می شود). پرسش اصلی این است که رابطه نفس با بدن در اندیشه صدر المتالهین چگونه قابل تبیین است؟ فرضیه نگارنده این است که اتحاد نفس با بدن، در اندیشه صدرا، اتحاد دو امر غیرمسانخ نیست؛ بلکه نفس در اندیشه صدرا در عین تجرد، شان مادی دارد و به لحاظ شان مادی خود، با بدن اتحاد پیدا می کند و نوع واحد طبیعی را می سازد. این نوشتار با روش توصیفی- تحلیلی به تبیین مسئله یادشده از منظر صدرا پرداخته است.کلید واژگان: نفس، انواع نفس، نفوس سماوی، نفوس ارضی، رابطه نفس و بدن
-
نفس به معنای ذات و حقیقت شیء و کنترل نفس به حالتی درونی گفته می شود که انسان به واسطه آن خود را ملزم به انجام یا ترک برخی امور میکند. مطابق آموزه های دینی، انسان برای رسیدن به سعادت و تکامل باید بر نفس خود، مدیریت داشته باشد تا بتواند آن را کنترل کند، زیرا عدم کنترل نفس آسیب های جدی را بر فرد و جامعه وارد میکند و بسیاری از جرائم و گناهان حاصل عدم کنترل نفس می باشد. برای کنترل نفس ضرورت دارد به یک منبع کامل و الگوی مناسب رجوع نمود که تمسک به آیات الهی به عنوان جامع ترین منابع در جهت ارائه راهکارهای عملی کنترل نفس میباشد. نتایج پژوهش حاضر که به روش توصیفی _تحلیلی و گردآوری کتابخانه ای صورت گرفته حاکی از آن است که عواملی نظیر ایمان به خدا، توکل، یاد خدا، خوف و رجاء، اعتقاد به عدالت الهی و معاد از راهکارهای علمی کنترل نفس بوده و بین رعایت این راهکارها و کنترل نفس رابطه مستقیم وجود دارد.
کلید واژگان: راهکارهای علمی، قرآن، کنترل نفس، نفس -
شهادت یکی از مفاهیم و حقایق والا در آموزه ی اسلامی است و حیات شهید به عنوان یکی از دستاوردهای شهادت مسئله ایی است که در حوزه های تفسیری و فلسفی مورد گفتگو قرار گرفته است.باور به حیات برزخی شهید به درک درست معناشاسانه از نفس وابسته است.درنگرش مفسرین حیات شهید بر معانی حقیقی حیات، ماندگاری نام ویاد شهید و یا هدایت یافتن شهیدآمده است. در مقابل براساس نگرش فلسفی؛تبیین معناشناسانه شهید منوط به نوع نگرش فلسفی به مساله حیات است. به دلیل مساوقت حیات با وجود، می توان گفت همان گونه که وجود،در همه پدیده های عالم سریان دارد،حیات نیز درآن ها جاری وساری است. در این نگرش حیات متعلق به نفس و دارای مراتب تشکیکی است.گرچه حیات پس از مرگ مشترک بین همه انسان ها است.اما از آن جا که شهیدان براساس ظرفیت وجودی وشدت اتصال نفس شان به قرب الهی از حیات قوی و برتری بهره مند اند به موجب این ظرفیت وجودی، توجه و آگاهی آنان به عوالم دیگر از جمله دنیا به صورت کامل تر است. جستار حاضر تلاش دارد با بررسی معنا شناسانه تفسیری - فلسفی حیات شهید این دو نگرش را مورد بررسی قرار دهد.
کلید واژگان: شهید، حیات، تفسیر نقلی، تفسیر فلسفی، آگاهی، نفسMartyrdom is one of the lofty concepts and truths in Islamic teachings, and the life of a martyr as one of the achievements of martyrdom is an issue that has been discussed in the fields of exegesis and philosophy. Belief in the barzakhi life of a martyr is dependent on the correct semantic understanding of the self. The commentators of the martyr's life have focused on the true meaning of life, the permanence of the martyr's name, or the guidance of the martyr. on the other hand, based on the philosophical attitude, the semantic explanation of the martyr depends on the type of philosophical attitude towards the issue of life. Due to the parallelism of life with existence, it can be said that just as existence flows in all the phenomena of the world, life also flows in them. In this view, life belongs to the soul and has degrees of existence. Although the life after death is common to all humans, but since the martyrs benefit from a strong and superior life based on their existential capacity and the intensity of their soul's closeness to God. The cause of this existential capacity is their attention and awareness of other worlds including the world in a more complete way. The present essay tries to examine these two attitudes by examining the interpretative-philosophical semantics of the martyr's life.
Keywords: Martyr, Life, Narrativeinterpretation, Philosophicalinterpretation, .....Consciousness, Soul -
از آنجاکه قانون جذب راندا برن، یکی از کلیدواژه های کلاس های انگیزشی است که مدعی است انسان می تواند با تمرکز بر تصورات خود، آن ها را در خارج محقق کند و دعا را یکی از مصادیق آن معرفی کرده است. از این رو، بررسی تطبیقی دعا و قانون جذب در کتاب راز از اهمیت بالایی برخوردار است و هدف نگارنده اثبات تهافت از جهت هستی شناسی و انسان شناسی بین این دو است. در این اثر ابتدا مقومات و ویژگی های قانون جذب مطرح و مورد بررسی قرار گرفته و بعد از آن مبانی هستی شناسی و انسان شناسی مربوط به دعا در نظام حکمت صدرایی مورد مداقه قرار گرفته و در نهایت، مقایسه تحلیلی بین این دو صورت پذیرفته است. نتیجه این مقایسه این شد که قانون جذب از جهت مبانی با دعا تنافی کامل دارد؛ زیرا قانون جذب مبتنی بر نگاه ماتریالیسمی و اومانیسمی است؛ اما دعا در ذیل نظام توحیدی تعریف و تبیین می شود و انسان اگرچه در دعا به عنوان فاعلی کنشگر موردتوجه است؛ اما فاعلیت او در طول فاعلیت الله است و خداوند نقش محوری را به عهده دارد. البته در عین وجود تهافت در مبانی، در مقام عمل و اثر گذاری مواردی وجود دارد که بر هم منطبق می شوند و همین باعث شده که گمان شود قانون جذب، همان دعا است.
کلید واژگان: دعا، نفس، قانون جذب، لوح محو و اثبات، راندا برن -
تناظر انسان کبیر و انسان صغیر، مطلبی پایه ای در حکمت متعالیه است که کمک قابل توجهی به تبیین مباحث مختلف فلسفه صدرایی می کند. یکی از مباحثی که نیازمند تبیین در فلسفه صدراست، مسئله وحدت عالم با ابعاد مختلف آن است؛ مسئله ای عرفانی که نیازمند تبیینی عقلانی است. پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی و بر پایه علم النفس صدرایی، به تبیین وحدت عالم در دو حوزه درونی و بیرونی پرداخته و با توجه به ابداعات ملاصدرا در علم النفس، به تطبیق مباحث نفس شناسی بر عالم به عنوان انسان کبیر همت گمارده است؛ تطبیقی که در کلمات خود صدرا نیز مشهود است. نتیجه این پژوهش، تبیین وحدت عالم در حوزه بیرونی به نحو بیان انحاء سه گانه وحدت جمعی، وحدت حقه ظلی و وحدت شخصی عالم بوده و در حوزه درونی نیز بساطت عالم را به معنای بساطت عقل اول توضیح داده و توجه به مراتب عالم را موجب ترکیب عالم از ماده و صورت دانسته بدون اینکه تعدد وجودی در آن حاصل آید.
کلید واژگان: عالم، نفس، مقام اجمال و تفصیل، وحدت جمعی، وحدت حقه ظلی، وحدت شخصیThe correspondence between the macro-anthropo and micro-anthropo is a basic matter in the transcendental philosophy, which helps greatly to explain the various topics of Sadrian philosophy. One of the topics of Sadrian philosophy that needs to be expounded is the unity of the universe with its different dimensions, a mystical problem that has to be rationally explained. The present study explains the unity of the universe in two areas, internal and external, with the descriptive-analytical method and based on Sadrian ‘ilm al-nafs (psychology), and according to Mullā Ṣadrā's innovations in ‘ilm al-nafs, it deals with the application of psychology to the universe as a macro-anthropo; a comparison that is also evident in Ṣadrā's own words. The result of this research is the explanation of the unity of the universe in the external field by expressing the three aspects of collective unity, true-but-shadowy (ḥaqqa-yi ẓillī) unity, and the particular unity of the universe, and in the internal field, it explains the simplicity of the universe in the sense of the simplicity of the first intellect, and considers attention to the levels of the universe as leading to the composition of the universe from matter and form, without the existential multiplicity being obtained in it.
Keywords: The World, The Soul, The Authority Of Details, Details, Collective Unity, Unity Of The Shadow Trick, Personal Unity -
هستی، چیستی و ویژگی های نفس انسان از مهم ترین اموری است که ذهن فلاسفه را از دیرباز به خود مشغول کرده است و نتیجه تاملات آنان منجر به طرح مبحث مهمی به نام نفس شناسی یا علم النفس فلسفی شده است. در این میان، فارابی جزو نخستین فلاسفه اسلامی است که نوآورانه به مسئله نفس انسان و قوای آن پرداخته است. او در نفس شناسی خویش به مباحث مهمی از جمله: تعریف، اقسام، هویت و بقای نفس، بدن مندی نفس، رابطه و تمایز نفس و بدن، اثبات وجود، بساطت و تجرد نفس، کیفیت تکون نفس، نقش محوری نفس در معرفت، تعریف قوای نفس و نسبت آنها با نفس و با یکدیگر، اقسام قوای نفس و کیفیت تکون آنها، رابطه قوای نفس با فضیلت و سعادت و... پرداخته است. نکته مهم از جهت معرفت شناختی این است که وی نفس را فاعل شناسا و محور معرفت دانسته است و قوای نفس و آلات آن را صرفا به مثابه معدات کسب معرفت لحاظ کرده است. نوشتار حاضر درصدد است تا با روش کتابخانه ای و به نحو توصیفی- تحلیلی، نظریات فارابی را در این عرصه مهم و مبنایی بازخوانی کند، اهم ابداعات او نسبت به آرای ارسطو را در این عرصه برشمرد و برخی دیدگاه ها در این عرصه را مورد سنجش و بررسی قرار دهد.
کلید واژگان: فارابی، ارسطو، نفس، قوای نفس، معرفتThe existence, nature, and characteristics of the human soul have long preoccupied the minds of philosophers, and their reflections have led to the development of an important discipline known as psychology or philosophical psychology. In the meantime, Al-Farabi is one of the first Islamic philosophers who has innovatively addressed the issue of the human soul and its faculties. In his psychology, Al-Farabi delves into significant topics such as the definition, types, identity, and survival of the soul, the embodiment of the soul, the relationship and distinction between the soul and the body, the proof of the existence, simplicity and immateriality of the soul, the mode of formation of the soul, the central role of the soul in knowledge, the definition of the faculties of the soul and their relationship to the soul and to each other, the types of faculties of the soul and the mode of their formation, the relationship of the faculties of the soul to virtue and happiness, and so on. An epistemological point of note is that Al- Farabi considers the soul to be the knowing subject and the axis of knowledge, and the faculties of the soul and its instruments merely as means of acquiring knowledge. This paper aims to re-read Al-Farabi's theories in this important and foundational field using a library-based method and a descriptive-analytical approach, to enumerate his most important innovations in relation to Aristotle's views in this field, and to examine and evaluate some of the views in this field.
Keywords: Al-Farabi, Aristotle, Soul, Faculties Of The Soul, Knowledge -
مسئله نفس و تجرد آن از دیرباز یکی از بحث های مهم فلسفه بوده که فیلسوفان نظر های خود را همواره ابراز کرده اند و ادله خویش را ارائه داده اند. در مقاله حاضر، نویسنده تجرد نفس را ازمنظر ابن سینا و ملاصدرا و مقایسه آن با آیات و روایات بررسی کرده است. روش تحقیق، کتابخانه ای و توصیفی تحلیلی است. هدف از تحقیق این است که نشان دهیم در این موضوع عقل و وحی هم داستان اند. البته در برخی مسائل همچون نحوه تجرد نفس، میان ابن سینا و ملاصدرا اختلاف نظر وجود دارد. اختلاف مذکور از این امر ناشی شده است که آیا نفس جسمانیهالحدوث است یا روحانیهالحدوث. عمده ادله ملاصدرا یازده دلیل که در اسفار ذکر شده از ابن سینا و فخر رازی گرفته شده است. در جستار پیش رو، به دو دلیل ملاصدرا که اشکال کمتری دارد، خواهیم پرداخت. درپایان روشن می شود که آیات و روایات با بیان های مختلف حاکی از تجرد نفس است، هرچند با نظر ملاصدرا همخوانی بیشتری دارد تا نظر ابن سینا.
کلید واژگان: نفس، تجرد نفس، حرکت استکمالی نفس، جسمانیهالحدوث و روحانیهالبقا، ابن سینا، ملاصدراMan’s soul and its incorporeality have since long been one important philosophical controversy among philosophers who proposed their own theories along with their arguments.
In what follows, the author has studied the incorporeality of soul as per Ibn Sina and Mulla Sadra’s views and then compared them to the Qur’an and traditions. The adopted method is library references and descriptive-analytic. The aim is to show that reason and revelation agree on this issue. However, there is a difference of interpretation between Ibn Sina and Mulla Sadra on how the soul is incorporeal. This difference comes from the question whether man’s soul is created bodily or spiritually. Mulla Sadra’s major arguments -eleven mentioned in al-Asfar- owe to those of ibn Sina and Fakhr al-Din al-Razi. As to Mulla Sadra’s, we only address two arguments which seem less erroneous.
In the end, it becomes clear that the Qur’an and traditions suggest the incorporeality of the soul in various phrasings; they are more harmonious with Mulla Sadra’s interpretation than Ibn Sina’s, though.Keywords: soul, the incorporeality of soul, the ever-developing movement of soul, bodily-created, spiritually-subsisting, İbn Sina, Mulla Sadra -
هر انسانی بالوجدان می یابد که نفس او دائما در حال تغییر و تحول است. برخی مانند مشائیان، با بیرونی و منفصل دانستن این تغییرات، بر این باورند که نفس از اول خلقت تا آخر ثابت بوده، فقط عوارضی بر آن عارض شده، کیفیات آن تغییر پیدا می کند. ملاصدرا و پیروانش با درونی و متصل دانستن این تغییرات، حرکت جوهری نفس را پذیرفته، معتقدند که خود نفس از اول خلقت در حال تبدیل و تبدل است. معتقدان به حرکت جوهری برای اثبات حرکت درونی و متصل نفس، به دلایل عقلی متوسل شده و توجه خاصی به دلایل نقلی نداشته اند. این در حالی است که برخی از آیات قرآن کریم، نه تنها شاهد بلکه دلیلی برای حرکت درونی و جوهری نفس به شمار می آیند. پژوهش حاضر بعد از بیان حرکت جوهری نفسانی، با ذکر برخی از این آیات، به تبیین و نحوه دلالت آن ها بر حرکت درونی و جوهری نفس پرداخته و به این نتیجه رهنمون گشته است که ملکات نفسانی، اگر فضایل باشند، مانند علم، ایمان و...، سبب تکامل خود نفس می شوند و اگر رذایل باشند، مانند رجس، نفاق و...، عامل تنزل خود نفس می گردند.
کلید واژگان: نفس، حرکت جوهری نفس، رشد منفصل، رشد متصلEvery man consciencely finds that his soul is constantly changing and evolving. Some people, like Aristotelianism (Peripatetic school) consider these changes to be external and separate (discontinuous movement) and believe that the soul from the beginning of creation to the end has remained constant and only accidents were added to it and its qualities change. Mullā Ṣadrā (Arabic: ملا صدرا) and his followers have accepted the mental substantial motion by considering these changes to be internal and connected (by internalizing these changes) and believe that the soul itself is transforming from the beginning of creation. Those who believe in substantial motion have resorted to intellectual reasons to prove the inner movement and continuous of the soul and they have not paid special attention to narrative reasons. This is despite the fact that some verses of the Holy Quran are not only evidence, but also a reason for the inner and substantial movement of the soul. The present research, after stating the soulish substantial motion, by mentioning some of these verses, explained and how they indicate the inner and substantial motion of the soul, has led to the conclusion that if the long-term dispositions of the soul are conceptual (virtues), such as knowledge, faith and etc., can cause the self-evolution of the soul and if they are vices, such as filth (Arabic: رجس , abomination or pollution), hypocrisy, etc., can become the cause of the self-reduction of the soul.
Keywords: Soul, Substantial motion of soul, Discontinuous growth, Continuous growth -
انگیزه های اخلاقی از نگاه قرآن، سرچشمه هرگونه رفتار اخلاقی هستند تا با برانگیختن درون افراد، بستر انجام فضایل اخلاقی و اجتناب از رذایل را فراهم آورند و جامعه مدنی دینی را شکل دهند. در برهه های مختلف تاریخی، ادیان و مکاتب مختلف با ارایه طرح ها و برنامه هایی چند، مدعی تامین رشد و سعادت انسان شده اند. اسلام و به طور خاص قرآن کریم نیز داعیه دار پاسخ به این درخواست فطری انسانی است؛ بنابراین پرداختن به این مهم، ضروری به نظر می رسد. محقق در این راستا و با روش توصیفی تحلیلی، مبانی عقلی انگیزه های اخلاقی را در پرتو آیات قرآن کریم تبیین کرده است. نتایج این پژوهش بازتاب چندگانگی باطن انسان ها نسبت به انگیزه اخلاقی است. برخی آیات، مربوط به فطرت و حقیقت جوهری روح انسان و آیاتی دیگر مربوط به محبت و دوستی نسبت به خداوند است. اگر انسان بر اساس فطرت روحی خویش حرکت کند، زندگی خود را بر اساس خواسته های خداوند انتظام می بخشد؛ اما اگر برخلاف آن و در راستای جوهر جسمانی حرکت کند، به جهت استفاده نکردن از عقل، موجبات سقوط انگیزه های اخلاقی را فراهم می کند.
کلید واژگان: قرآن، مبانی عقلی، انگیزش اخلاقی، فطرت، نفسAccording to the Qur'an, moral motivations are the sources of all moral behaviors by providing a background for practicing moral virtues and avoiding vices, and forming a civil and religious society. At different historical times, different religions and schools have claimed to provide human growth and happiness by presenting several plans and programs. Islam and especially the Holy Qur'an also claim to have responded to this innate human request; therefore, it seems necessary to address this issue. In this regard, the researcher has explained the rational bases of moral motivations in light of the verses of the Holy Quran with descriptive and analytical methods. The results of this research show the multiplicity of human beings' bases towards moral motivation. Some verses are related to the nature and essential truth of the human soul, and other verses are related to love and friendship towards God. If a person moves according to his spiritual nature, he arranges his life according to God's wishes; but if it moves against it and in line with the physical essence, it causes the fall of moral motives due to not using reason
Keywords: Qur'an, Intellectual Bases, moral motivation, nature, soul, covenant -
آدمیان همواره در پی پاسخگویی به سوالاتی درباب وجود خود و نحوه آگاهی نسبت به آن و سایر امور بوده اند. آنان نمی توانستند جسم را به عنوان ماده ای اصیل و محیط بپذیرند؛ ازهمین رو، تمام فلاسفه به بررسی جسم و جستذو جوی جوهری غیرمادی در وجود انسان اهتمام ورزیدند که از آن تعبیر به نفس می شود. ابن سینا ازجمله اولین فلاسفه اسلامی می باشد که به بررسی نفس پرداخته و آن را جوهری مجرد و مدبر معرفی کرده است که تدبیر تمام امور بدن را بر عهده دارد و در وجود و ماهیت خود هیچ گونه تعلقی به جسم مادی ندارد. بررسی نفس و نحوه آگاهی آن در اندیشه ابن سینا می تواند پاسخگوی سوالات نسل بشر درباب نحوه وجود و آگاهی انسان نسبت به امور حاضر و پیشین باشد و آنان را از جوهری محیط بر تمام امور انسانی آگاه سازد. این مقاله با بررسی توصیفی-تحلیلی دیدگاه ابن سینا درباب نفس و چگونگی تعقل امور توسط این جوهر حادث و درعین حال باقی به ارایه این مسیله می پردازد که نفس آدمی به عنوان جوهری مجرد که همزمان با بدن حادث می گردد، به کمک قوای خاص خود به تدبیر بدن و تعقل درباب امور گوناگون می پردازد و پس از فنای جسم، با تمام آگاهی های پیشین، همچنان باقی می ماند.
کلید واژگان: نفس، نحوه آگاهی، ابن سینا، تجرد، جوهریت، بدن، فناناپذیری -
نشریه دعاپژوهی، پیاپی 4 (بهار و تابستان 1402)، صص 181 -198مسیله اصلی این پژوهش تاثیر وضعی و تکوینی الفاظ و کلمات در نظام هستی با تمرکز بر مسیله استجابت دعای ملحون است. دعای ملحون دعایی است که با الفاظ غلط و اعراب ناصحیح ادا می شود که طبق روایتی از امام جواد علیه السلام، چنین دعایی بالا نمی رود. یافته اصلی این پژوهش - که از نوع پژوهش های کتابخانه ای و اسنادی و به شیوه تحلیل عقلی و منطقی داده ها به نگارش در آمده - آن است که استجابت دعا اثر نفس انسانی است که به اذن الهی در نظام تکوین اثرگذار است. نفسی که با ابراز فقر، به مبدا هستی متصل می شود، از قدرت آن مبدا در اثرگذاری بر امور مختلف بهره مند می شود. از آنجا که حقیقت نفس به قدرت الهی متصل شده، تمام آثار و تجلیات نفس دعاکننده هم مانند کلمات، حالت خضوع، بکاء یا تباکی در اشتداد ظهور قدرت الهی در آن موثر است؛ همان طور که اجتماع دعاکنندگان و تکرار دعا نیز بر ظهور این قدرت می افزاید. الفاظ و کلمات و نیز اموری مانند زمان مناسب، مکان شریف و غیره اثر اعدادی بر نفس دارند؛ یعنی نفس را برای تاثیرگذاری در نظام تکوین آماده می کنند نه این که الفاظ و کلمات علت فاعلی در استجابت دعا باشند، بنابراین دعای ملحون نمی تواند مانع استجابت دعا باشد. در این پژوهش به برخی از توجیهاتی که از کلام امام جواد (ع) شده است، پرداخته و جهات ضعف آن ها تبیین شده است.کلید واژگان: دعا، ملحون، استجابت، نفس، علت اعدادی، نظام تکوین
-
در مورد مسیله اساسی نفس، حداقل دو رویکرد شناخته شده و یک رویکرد گمنام وجود دارد: 1. رویکرد «معرفت نفس»؛ 2. رویکرد «دشمن انگاری نفس»؛ 3. رویکرد «میزان انگاری نفس» که با عنوان «خودباشی» در این مقاله به روش تحلیلی تبیین شده است. نتیجه اصلی این مقاله این است که آیه 105 سوره مائده (یا آیه علیکم انفسکم) عمیق تر فهمیده شود؛ چون به دلیل معنای لغوی، سیاق و دیگر آیات و روایات، قابلیت تفسیر بر اساس خودباشی را دارد. 1. اقتضای لغت این است که ملازمت با نفس فقط در مراقبت و حفظ نیست؛ بلکه میزان قراردادن آن هم هست؛ 2. سیاق آیه نشان می دهد، نفس در اینجا معنایی فردی و شخصی دارد و در مقابل غیر (دیگران) قرار دارد؛ 3. دیگر آیات قرآن که اطمینان نفس را میزان می دانند و نیز قلب را حریم امن الهی توصیف می کنند، موید این تفسیر هستند که می توان آیه مذکور را بر اساس خودباشی (میزان انگاری نفس) توضیح داد. روایاتی که توصیه به میزان قراردادن نفس هم می کنند، از دیگر شواهد تفسیر آیه بر اساس خودباشی هستند.
کلید واژگان: آیه «علیکم انفسکم»، خودباشی، میزانانگاری، نفسThere are at least two known approaches and one unknown approach regarding the basic problem of the self: 1. the approach of "self-knowledge"," 2. the approach of "self-hostility"," 3. the approach of "self-criterion" The latter is explained by the title of "Self-hoodness" in this article in an analytical way. The main objective of this article is to understand the above verse more deeply, because based on its literal meaning and context, as well as other verses and traditions, it can be interpreted on the basis of self-interest. 1- The requirement of the word is that the companionship with the soul is not only in the care and preservation, but also to be taken as a criterion. 2. The context of the verse shows that the self here has an individual and personal meaning that stands before others. 3. Other verses of the Quran that consider self-sustainability as a criterion and also describe the heart as the safe haven of God support the interpretation that the verse “'Alaikum 'Anfusakam” can be explained on the basis of self-hoodness. The traditions that recommend taking the self as the criterion are further evidence for interpreting the verse on the basis of self-hoodness.
Keywords: self, Self-hoodness, Criterion, Verse ‘Alaykum 'Anfusakum -
برخی از اندیشه وران، بر این باورند که سکوت فخر رازی در موضوع تجرد نفس، نشان دهنده مادی دانستن آن است؛ درحالی که از اقوال و دیدگاه های وی، به مجرد بودن نفس می توان رسید ولی بیان فخر رازی با دیگر فیلسوفان مانند علامه طباطبایی متفاوت است. لذا نوشتار حاضر، با روش توصیفی- تحلیلی، دیدگاه های این دو مفسر بزرگ جهان اسلام را مقایسه نموده، آراء آن ها را به بوته نقد می کشاند و نظر مرجح را مطرح می سازد. درباره مساله تجرد نفس، سه نظر اصلی وجود دارد. برخی نفس را مادی دانسته اند. دسته دوم آن را امری مجرد از ماده قرار داده اند و گروه سوم، دو مقام برای نفس قایل شده اند که در مقام فعل، متعلق به ماده و در مقام ذات، مجرد از ماده است. آنچه از میان آثار فخر رازی تحلیل می شود، تجرد نفس هم در ذات و هم در فعل است. در مقابل، علامه طباطبایی بهترین نظریه را عرضه می کند و با آیات قرآن و استدلالات منطقی و عقلی اثبات می نماید که نفس، ذاتا مجرد از ماده است ولی ازنظر فعل، محتاج به ماده؛ زیرا اگر در مقام فعل، مجرد از ماده باشد، نمی تواند در این جهان مادی با بدن جسمانی ممزوج شود.
کلید واژگان: تجرد، نفس، روح، تفسیر، فخر رازی، طباطبایی، اشتراک، افتراقSome thinkers believe that Fakhr al-Razi’s silence regarding the immateriality of the soul shows that he considers it to be material; whereas, one can conclude the immateriality of the soul from his words and views. However, Fakhr al-Razi’s explanation differs from that of other philosophers such as Allamah Tabatabaie. Thus, the present article compares the views of these two great exegetes of the Islamic world through a descriptive-analytic method, critiques their views, and raises the authoritative view. There are three views regarding the matter of the immateriality of the soul. Some consider it to be material. The second group has regarded it to be immaterial and the third group believes in two dimensions of the soul. In the action dimension, it depends on matter, and in the essence dimension, it is immaterial. What can be analyzed from the works of Fakhr al-Razi is the immateriality of the soul in both essence and action. In contrast, Allamah Tabatabaie presents the best view and proves through verses of the Quran and logical and rational arguments that the soul is essentially immaterial; however, in terms of actions, it needs matter because if it were immaterial in the action dimension, it cannot be joined with the physical body in this material world.
Keywords: immateriality, soul, Spirit, Exegesis, Fakhr al-Razi, Tabatabaie, commonality, difference -
حکیم ترمذی در جای جای آثارش به تبیین مفاهیم قرآنی می پردازد. یکی از این مفاهیم قلب است. وی قلب را به مثابه اندامی از اندام های بدن می انگارد و گاه بضعه و گاه مضغه لقب می دهد، در کنار دیگر اندام ها می نشاند، از تعاملات آن با دیگر جوارح سخن می گوید و رفتارهای مختلف انسان را هم برپایه وضعیت های مختلف قلبش تبیین می کند. گاه نیز برای همین قلب اندامی اعضایی هم چون چشم، گوش، عروق، عقد، و شهوت قایل می شود، به تبیین شیوه راه یافتن شیطان در قلب از طریق ورودش به عروق قلب می پردازد، و اوصافی دیگر به قلب می دهد که دست کم از نگاه غالب مفسران قرآن توصیفات ماهیتی غیر از قلب اندامی اند. مجموع این توصیفات فهم تصویر ذهنی حکیم ترمذی از مفهوم قرآنی قلب را دشوار کرده است. بنا ست که در این مطالعه با مرور و دسته بندی تبیین های پراکنده او از قلب درک وی از این مفهوم را بازخوانی کنیم. فرضیه این مطالعه آن است که حکیم ترمذی عوارضی غیرمادی اعم از نور، معرفت، علم، حکمت، حالات نفسانی و امثال آن ها را به همین قلب جسمانی منتسب کرده، و مجموع این اوصاف را برپایه دیدگاه های طبی خویش درباره قلب انسان به مثابه یک حکیم تبیین نموده است.کلید واژگان: قلب، فواد، نفس، معرفت، ضیق صدر، انشراح صدرAl-Ḥakīm al-Tirmidhī explains Quranic concepts in many places in his works. One of these concepts is the heart. He considers the heart as one of the organs of the body, and sometimes he calls it an organ and sometimes it is called a part of body, he places it next to other organs, he talks about its interactions with other organs, and he explains different human behaviors based on the different states of their heart. Sometimes, for such a heart, organs such as eyes, ears, blood vessels, knots, and lust are considered, he explains how Satan finds his way into the heart through his entry into the heart vessels, and he gives other attributes to the heart which are, at least from the dominant view of the commentators of the Qur'an, descriptions of a nature other than the organ of heart. The sum of these descriptions has made it difficult to understand al-Ḥakīm al-Tirmidhī's mental picture of the Quranic concept of heart. In this study, by reviewing and categorizing his scattered explanations, we should reread his understanding of this concept from the heart. The hypothesis of this study is that Al-Ḥakīm al-Tirmidhī attributed immaterial effects such as light, knowledge, wisdom, emotional states and the like to the human physical heart, and explained all these attributes based on his medical knowledge about the human heart as an Iranian Ḥakīm.Keywords: Heart, Fuʾād, Ego, Knowledge, Inshirāh al-Ṣadr, Ḍayq al-Ṣadr
-
در نگرش اسلامی انسان موجودی شریف است. ازاین رو عزت نفس یکی از مهمترین شاخصه های انسان سالم (مومن) ازمنظر دینی است؛ زیرا او را در رسیدن به کمال و رستگاری یاری می کند. ازاین رو حفظ و تقویت این ویژگی مهم بر هر فردی لازم و ضرورت است. پایه های عزت نفس از کودکی بنا نهاده می شود و نوع ارتباط والدین و چگونگی رفتار آنها تاثیر زیادی بر خودارزشمندی کودکان دارد. پژوهش حاضر با پارادایم تفسیرگرایی به تحلیل محتوای متون دینی می پردازد و بااستناد به آیات و روایات باروش قیاسی و استقرایی ابعاد رفتاری و روان شناختی مرتبط با عزت نفس و راهکارهای ارتقای آن در فرزندان را استنتاج می کند. آنچه از این مطالعه به دست آمده این است که والدین با راهکارهایی مانند محبت، تکریم، توجه به تفاوت های فردی و واگذاری مسیولیت به کودکان می توانند عزت نفس و اعتمادبه نفس را در آنها افزایش دهند.
کلید واژگان: عزت، حرمت، نفس، عزت نفس، اعتمادبه نفس، دین -
درباره حقیقت وجود نفس، دو دیدگاه مختلف (تجرد و عدم تجرد) وجود دارد که هرکدام به ادله ای ازجمله آیات قرآن کریم تمسک کرده اند. هدف مقاله حاضر، تبیین موضع آیات درباره تجرد یا جسمانیت نفس است. از آنجا که آیات قرآن مورد استناد موافقان تجرد نفس و منکران قرارگرفته، ضروری است به صورت تطبیقی، مستندات هر دو دیدگاه مورد تحلیل قرار گیرد که نگارنده با روش تحلیلی- تطبیقی آن را در این مقاله به سامان رسانده است. در این مقاله، روشن شده است که دلالت آیات مورد استناد موافقان تجرد نفس با جهات مختلف نفس (انتساب نفس به خدا، خلقت خاص و تفاوتش با موجود مادی، تعقل نفس مجردات را، صعود و رجوع به ملکوت و خدا) دلالت تام است؛ اما آیات مورد استناد منکران تجرد نفس با عنوان توصیف نفس به صفات مادی و خلقت نفس از جسم مادی، قابل جواب و توجیه است. اشاره خواهد شد ضعف اصلی منکران تجرد نفس عدم توجه به مبانی عقلی و نقلی، زبان قرآن و وجود مرجحات تقدم نظریه تجرد نفس بر مادیت است.
کلید واژگان: نفس، روح، تجرد نفس، زبان قرآن، زبان تمثیل، خلقت انسانThere are two different views on the truth of the existence of the soul (material and immaterial), each of which has relied on arguments, including verses from the Holy Qur'an. The purpose of this article is to explain the position of the verses on the immateriality or physicality of the soul. Since the verses of the Qur'an have been cited by those who agree with the immateriality of the soul and the deniers, it is necessary to comparatively analyze the documents of both views, which the author has organized in an analytical-comparative way in this article. In this article, it is clear that the implication of the verses cited by those who agree with the immateriality of the soul in different aspects of the soul (attribution of the soul to God, special creation and its difference with the material being, self-reasoning of immaterial matters, ascension and return to the kingdom and God) The implication is complete; But the verses cited by the deniers of the immateriality of the soul as describing the soul to material attributes and the creation of the soul from the material body can be answered and justified. It will be pointed out that the main weakness of the deniers of the immateriality of the soul is the lack of attention to the rational and narrative principles, the language of the Qur'an and the existence of the precedence of the theory of the immateriality of the soul over materiality.
Keywords: soul, Immateriality of Soul, language of Quran, language of allegory, creation of man -
ادراک زمان توسط انسان به عنوان یک واقعیت خارجی و نه موهوم، همواره یکی از مسایل چالش برانگیز در علوم فلسفه، کلام، روان شناسی ادراکات ، علوم اعصاب شناختی، فیزیک نظری، عرفان و غیره بوده است. در این پژوهش هدف ما بررسی ادراک زمان بر مبنای نفس شناسی ملاصدراست. هستی شناسی زمان با توجه به مبانی صدرایی، نگرش نویی را به این امر پایه گذاری می کند که معرفتشناسی و ادراک زمان را نیز تحت تاثیر قرار می دهد؛ درنتیجه ادراک زمان، امری مشکک و دارای مرتبه محسوب می گردد. ادراک زمان توسط نفس در مسیر صیرورتی که دارد، امری دارای مراتب است که در اوایل بیشتر تحت تاثیر قوای جسمانی و در ادامه تحت تاثیر قوای مثالی و باقی قوای ادراکی او قرار می گیرد. این امر تحت تاثیر یکی از مبانی دیگر نفس شناسی حکمت متعالیه که در اصطلاح با عنوان «النفس جسمانیهالحدوث روحانیهالبقاء» شناخته می شود، به دست می آید؛ همچنین نفوس بر اثر صیرورت وجودی و حرکت جوهری، با یکدیگر تفاوت نوعی پیدا می کنند و به تبع آن، ادراک زمان میان نفوس نیز تفاوت نوعی دارد.
کلید واژگان: ادراک زمان، زمان آفاقی، زمان انفسی، نفس، حکمت متعالیهknowledge of time by humans as an external reality and not an illusion has always been one of the challenging issues in philosophy, theology, psychology of perceptions, neuroscience, theoretical physics, mysticism, etc. In this research, it has been intended to investigate the knowledge of time based on the philosophical psychology of Mulla Sadr. The ontology of time, according to Sadra's principles, establishes a new attitude to this matter, which also affects the epistemology and knowledge of time. As a result, the knowledge of time is considered as being mushakkik gradational. The knowledge of time by the soul in its path of becoming is a matter of gradation, which is initially influenced by the physical powers and then by the imaginary powers and the rest of his perceptive powers. This is achieved under the influence of one of the other foundations of the psychology of hikmat mutaaliyah, which is known in the term as "the soul is corporeal in its occurrence and incorporeal in its survival"; Also, due to existential transformation and substantial movement, souls find some kind of difference with each other, and accordingly, people`s knowledge of time also would have some kind of difference
Keywords: Knowledge of Time, Cosmic Time, Inner Time, soul, transcendental wisdom, Hikmat Mutaaliyah
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.