به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه

حاکمیت

در نشریات گروه فلسفه و کلام
تکرار جستجوی کلیدواژه حاکمیت در نشریات گروه علوم انسانی
  • محمد کرمپوری*، روح الله اسلامی

    در این نوشتار تلاش شده با رویکرد تفسیری و چارچوب نظری جان مارو، حاکمیت هوش مصنوعی بر اساس دیدگاه پدیدارشناسان سیاسی تبیین شود. بنابر سوال اصلی، چگونه پدیدارشناسی سیاسی بینش هایی درباره مفهوم حاکمیت هوش مصنوعی ارائه می دهد؟ بنابر فرضیه، پدیدارشناسی حاکمیت هوش مصنوعی را دارای عقلانیت ابزاری ریاضی و پوزیتیویستی می داند. سیستم های ریاضی که به زیست جهان شکل می دهند باعث شکل گیری حاکمیت سیاسی هوش مصنوعی شده است. نتایج پژوهش نیز نشان می دهد پدیدارشناسان سیاسی در فرایند شکل گیری حاکمیت هوش مصنوعی به سیستم های ریاضی اشاره می کنند، سیستم های رسمی-ریاضی که جهان ریاضی را پدید می آورد موجب ریاضی سازی و دیجیتال سازی زیست جهان و افق سیاسی آن می شود و در نهایت حاکمیت هوش مصنوعی پدید می آید. معتقدند حاکمیت هوش مصنوعی موجب قاب بندی انسان و ریاضی سازی وجود و معنای آن می شود که حقیقت و حقوق انسانی را مطابق با فضای مصنوعی ریاضی ایجاد می کند. این فرایند با توسعه فلسفی هستی و آزادی انسان همراه نیست و به نوعی فراموش کردن زیست جهان و در تضاد با معنای انسانی پدیدارشناسی است. این فرایند را موجب تضعیف فضیلت های باستانی و تحریف کنش سیاسی به معنای فضای سیاسی دولت شهری می دانند و ضمن اتخاذ بینش کیهانی و ضد مدرنیسم، عمدتا وابستگی خود را به فضیلت ها و حقوق و قانون طبیعی نظام های سیاسی پیشامدرن بر ضد نظام های مدرن جهان ریاضی نشان می دهند.

    کلید واژگان: پدیدارشناسی، زیست جهان، حاکمیت، هوش مصنوعی، جهان ریاضی
    Mohammad Karampouri *, Rohollah Eslami

    In this article, an attempt has been made to explain the governance of AI based on the perspective of political phenomenologists with Morrow's interpretive approach and theoretical framework. The main question is: How does political phenomenology provide insights into the concept of AI governance? According to the hypothesis, the phenomenology of AI governance has a mathematical and positivist rationality. The results of the research also show that political phenomenologists refer to mathematical systems in the process of forming the rule of artificial intelligence; the formal systems of mathematics that create the mathematical world cause the mathematization of the life-world and its political horizon; and finally, the sovereignty of AI emerges. This process is not related to the philosophical development of existence and human freedom, and it is a kind of forgetting the life-world and is in conflict with the human meaning of phenomenology. They consider this process to be the cause of the attenuation of ancient virtues and the distortion of political action in the sense of the political space of the city-state, and while adopting a cosmic vision, anti-modernism mainly shows its dependence on the virtues and rights and natural law of pre-modern political systems against the modern systems of the mathematical world.

    Keywords: Artificial Intelligence, Governance, Lifeworld, Mathematical World, Phenomenology
  • آزاد چیره*، محمود صوفیانی
    در سنت فلسفه سیاسی غرب، دو دیدگاه عام درباره ماهیت قدرت وجود دارد، که می توان آن ها را رویکردهای استعلایی و درون ماندگار نامید. حاکمیت یا قدرت استعلایی، از بالا اعمال می شود و نوعی هستی و واقعیت جوهری برای قدرت قائل است که منشا مشروعیت می باشد. حکومت مندی یا قدرت درون ماندگار، از پایین و در سطح خرد ساختار های اجتماعی و سیاسی اعمال می شود و هر نوع خاستگاه استعلایی برای قدرت را رد می کند. از لحاظ تاریخی، هابز نماینده اصلی رویکرد اول و فوکو نماینده رویکرد دوم به قدرت هستند. به نظر آگامبن، هردوی این رویکردها ناقص و تک بعدی می باشند و توان ارائه یک نظریه منسجم درباره قدرت را ندارند. نقد های جدی فوکو به مدل حاکمیت، راه را برای تحلیل زیست_سیاسی قدرت که در سطح خرد اعمال می شود باز کرد، ولی فوکو در نشان دادن نحوه پیوند میان مدل های متفاوت قدرت و ارائه نظریه ای منسجم و واحد از قدرت شکست می خورد. آگامبن سعی در پیوند دادن دوباره این سطوح در یک نظریه عام دارد. در این مقاله، می خواهیم نشان دهیم که به باور آگامبن، اول اینکه ابعاد استعلایی و درون ماندگار، یا همان سطوح خرد و کلان قدرت، دو قطب مکمل یک ساختار واحد هستند و هر نظریه ای عام درباره قدرت باید درهم تنیدگی و نسبت این دو بعد را بررسی کند. دوم اینکه، نشان دهیم چگونه آگامبن ریشه این ساختار دوبعدی قدرت را در الهیات مسیحی می جوید و پارادایم های الهیات سیاسی و الهیات اقتصادی را به ترتیب، ریشه نظریه های حاکمیت استعلایی و حکومت مندی درون ماندگار می داند.
    کلید واژگان: حاکمیت، حکومت مندی، الهیات سیاسی، الهیات اقتصادی، زیست-سیاست
    Azad Chireh *, Mahmoud Soufiani
    In the tradition of Western political philosophy, there are two general views on the nature of power, which can be called transcendental and immanent approaches. Sovereignty or transcendental power is applied from above and gives power an essential existence and reality which is the source of legitimacy. Governmentality or immanent power is applied from below and at the micro-level of social and political structures and rejects any kind of transcendental origin for power. Historically, Hobbes is the main representative of the first approach, and Foucault is the representative of the second approach to power. According to Agamben, both of these approaches are incomplete and one-dimensional and are unable to present a coherent theory about power. Agamben tries to link these levels again in a general theory. We want to show that, according to Agamben's belief, firstly, the transcendental and immanent dimensions, are two complementary poles of a single structure. And secondly, to show how Agamben seeks the root of this two-dimensional structure of power in Christian theology and considers the paradigms of political theology and economic theology as the roots of the theories of sovereignty and Governmentality, respectively.
    Keywords: sovereignty, Governmentality, Political Theology, economic theology, bio-politics
  • مهدی صادقی آهنگر کلایی، سعید اسلامی*، بهروز دیلم صالحی
    مسیله ماهیت دولت از جمله مهم ترین مسایل فلسفه سیاسی است و هر تفسیری از ماهیت دولت در نوع خود، تفسیری از غایات حکومت و بهترین شکل دولت است؛ از این رو، ضرورت اطاعت از دولت، مشروعیت سیاسی و آزادی را به دنبال خواهد داشت. تحقیق حاضر که از حیث محتوا بنیادی نظری است، با چارچوب نظری دموکراسی رادیکال موفه با تمرکز بر یکی از چهره های برجسته فلسفه سیاسی و حقوق عمومی در قرن بیستم، تلاش نموده تا به این سوال اصلی پاسخ دهد که حکومت مطلوب در الهیات سیاسی کارل اشمیت، چه نوع حکومتی و واجد چه ماهیتی است. حاصل این تحقیق نشان می دهد که فهم وتفسیر ماهیت دولت و همچنین حکومت مطلوب در فلسفه سیاسی و الهیات سیاسی اشمیت، در پرتو فهم مفاهیم بنیادی در اندیشه او می باشد؛ یعنی الهیات سیاسی، امر سیاسی، قاعده دوست/ دشمن/ دیکتاتوری مستقل، حاکمیت، مفهوم استثنا در نقد نظام پارلمانی لیبرال اروپایی، انسان شناسی منفی، انطباق شهروندی با ملیت سیاسی، نقد مفهوم اکثریت در دموکراسی لیبرال است. همچنین مشخص می شود که حکومت مطلوب اشمیت، با نوع دموکراسی رادیکال هویت گرا قابل انطباق می باشد. از این رو اهمیت این تحقیق، به نقد روزافزون دموکراسی لیبرال و ظهور دولت های دموکراتیک رادیکال، خاصه در آمریکای لاتین بازمی گردد.
    کلید واژگان: حاکمیت، استثنا، نظام سیاسی، الهیات سیاسی، دموکراسی رادیکال، کارل اشمیت
    Mahdi Sadeghi Ahangarkelaie, Saeed Eslami *, Behrouz Deilamsalehi
    The issue of the nature of the state is one of the most important issues in political philosophy, and any interpretation of it will follow an interpretation of government ends, ideal government, and the necessity to obey the government, political legitimacy and freedom in its own way. The present study, which is theoretical in terms of its fundamental content, applies the theoretical framework of Mouffe's radical democracy, and focuses on one of the prominent figures of the political philosophy of public law in the 20th century, and finally attempted to answer the main question of what is the ideal government the type and the nature of it in the political theology of Karl Schmitt? The results illustrate that the understanding and interpretation of the nature of the state as well as the desired government in Schmitt's political philosophy and political theology in the light of understanding the fundamental concepts in his thought such as political theology is political matter, rule friend/enemy/independent dictatorship, sovereignty, the concept of exception in criticism of European liberal parliamentary system, negative anthropology, adaptation of citizenship to political nationality, criticism of the concept of majority in liberal democracy. The results also state that Schmidt's ideal government is compatible with the identity-oriented type of radical democracy. The significance of the study dates back to the growing criticism of liberal democracy and the emergence of radical democratic governments, especially in Latin America.
    Keywords: ideal political system, Government, sovereignty, Exception, the political, Political Theology, radical democracy, Carl Schmitt
  • احمد سعدی، پریسا اسماعیلی*، عاطفه زرسازان

    علامه محمدمهدی آصفی از روحانیون شیعه و سیدقطب متفکر سنی مذهب از علمایی هستند که با داشتن نگاه حداکثری به دین و آموزه های اسلامی، دین را برای تمام حوزه های فردی، اجتماعی و سیاسی انسان کارگشا می دانند و معتقدند برای حل مشکلات بشریت باید به اسلام راستین روی آورد. مهم ترین مسیله برای بازگشت به اسلام راستین حاکمیت است که مسیله نوشتار حاضر می باشد. حاکمیت اسلام از منظر این دو عالم، بر دو پایه الوهیت خداوند و عبودیت بندگان قرار داشته و به معنای حکومت مبتنی بر قوانین اسلام و شریعت است. نوشتار پیش رو با روش توصیفی تحلیلی و با رویکرد تطبیقی، دیدگاه های این دو عالم را در حوزه حاکمیت بیان می کند. یافته های تحقیق گویای آن است که دیدگاه های این دو عالم در حاکمیت الهی و تحقق آن، خطوط کلی حکومت، وحدت ولایت و حکومت متشابه و در مسایلی همچون ولایت، مشروعیت و شرایط حاکم نیز اختلافات اندکی وجود دارد.

    کلید واژگان: حاکمیت، حکومت، سیدقطب، علامه آصفی، الوهیت، عبودیت، مشروعیت
    Ahmad Sa`Adi, Parisa Esma`Ili*, Atefeh Zarsazan

    Allameh Mohammad Mahdi Asefi, one of the Shia clerics, and Seyyed Qutb, a Sunni thinker, are among the scholars who, having a maximum view of religion and Islamic teachings, consider religion to be useful for all the individual, social and political spheres of man, and believe that in order to solve the problems of humanity, one should turn to true Islam. The most important issue for returning to true Islam is sovereignty, which is the issue of the present article. From the point of view of these two scholars, the rule of Islam is based on the divinity of God and the servitude of servants, and it means ruling based on the laws of Islam and Sharia. The following article expresses the views of these two scholars in the field of governance with a descriptive analytical method and a comparative approach. The findings of the research show that the two scholars think similarly in the fields of the divine sovereignty and its realization, the general outlines of the government, the unity of authority and the government, though there are some differences in issues such as the authority, legitimacy and governor`s conditions.

    Keywords: Sovereignty, Government, Seyyed Qutb, Allameh Asefi, Divinity, Servitude
  • حمزه علی بهرامی*
    سلفیان جهادی تکفیری یکی از گروهای وابسته به جریان اهل حدیث اهل سنت هستند. در قاموس فکری این جنبش عمل گرایی و جهاد یکی از اصلی ترین سازوکارهای ایجاد تغییر و تحول در جامعه است. نظر به گستردگی این جنبش و تاثیرگذاری آن در جهان اسلام معرفت و شناخت مبانی فکری این جریان یک ضرورت است. این پژوهش با روشی توصیفی و تحلیلی در پی پاسخ به این سوال است که بنیادی ترین مفاهیم نظری و عملی در گفتمان سلفیان جهادی کدام اند؟ و این مفاهیم چه نقشی در کنش های جهادی ها ایفا می کنند؟ یافته های تحقیق نشان می دهد که کلیدواژه هایی نظیر «کفر» و «ایمان»، «توحید در حاکمیت»، «تشکیل خلافت اسلامی»، «مبارزه با حاکمیت طاغوت»، «هجرت»، «عمل گرایی»، «پیوستگی میان ایمان و عمل»، «اصالت عمل»، «مخالفت با تفکر ارجاعی»، «توجه به نص قرآن» و «بی توجهی به مذاهب اربعه اهل سنت» از مولفه های این جنبش ها به شمار می روند.
    کلید واژگان: سلفیان جهادی، حاکمیت، تکفیر، جهاد، جاهلیت، ابن تیمیه
  • حفیظ الله فولادی، احمد عباسی فرد، محمد نوحی

    مسیله مقاله حاضر این است که آیا می‌‌توان برای تعامل میان آحاد جامعه و حکومت از میان گزاره‌های نهج‌البلاغه قواعد روشنی استخراج کرد؟ قواعدی که با کاربست و رعایت آنها، بتوان از خطر ابتلا به ‌وضعیت جوامعی که با نادیده‌گرفتن قواعد تعاملی مطلوب، موجبات ذلت و خواری و بلکه سقوط خود را فراهم کردند، جلوگیری کرده و باعث عزت و سربلندی و ارایه الگویی برای جوامع امروزی شویم؟ در پاسخ به این مسیله، برای گردآوری داده‌ها، از شیوه کتابخانه‌ای و بررسی اسنادی و برای تجزیه و تحلیل داده‌ها، از روش توصیفی و تحلیل محتوایی گزاره‌های مستخرج، استفاده کردیم. نتایج این تحقیق در دو بخش قواعد ارتباطی حاکمیت با مردم، و قواعد ارتباطی مردم با حاکمیت ارایه شده که در بخش اول قواعدی همانند مسیولیت‌پذیری، انتقاد‌پذیری، رعایت اعتدال و انصاف در مواجهه با مردم، پرهیز از امتیازخواهی و... در بخش دوم قواعدی چون وفاداری نسبت به حکومت، خیرخواهی نسبت به حکومت در آشکار و نهان، اجابت خواسته‌های حکومت، و اطاعت از فرمان‌های حکومت اسلامی مطرح شده است.

    کلید واژگان: قاعده، تعامل، حاکمیت، جامعه اسلامی، نهج البلاغه
  • حمید رحیمی نژاد*، محمد جواهری طهرانی
    حاکمیت از جمله ابهام آمیزترین مفاهیم طرح شده در حقوق و علوم سیاسی بوده و همین ابهام و عدم شفافیت این مفهوم باعث خطاهای زیادی در مورد آن شده است، به طوری که در حال حاضر نظرات متعارض بسیاری حول این مفهوم وجود دارد، از انکار وجود آن از ابتدا تا ضرورت آن برای شکل گیری هرگونه دولت و قدرت سیاسی. در این تحقیق برای درک بهتر مفهوم حاکمیت به جای روش های متداول پژوهش های تاریخی، از روش دیرینه شناسی میشل فوکو استفاده شده است و با دیرینه شناسی مفهوم حاکمیت این نتیجه گرفته شده که حاکمیت نتیجه گفتمان آرخه محور اندیشه یونان باستان است که بر اساس نظریه فیضان افلوطین شکل گرفته و قرابت زیادی با مفهوم سلسله مراتب در قرون وسطی نیز دارد. در انتهای این تحقیق نیز ارتباط حاکمیت با گفتمان و نظریه های شناخت عالم مدرن مورد بررسی قرار گرفته و نشان داده شده است که حاکمیت علی الاصول در تقابل با اندیشه مدرن قرار دارد و نمی تواند حاصل گفتمان دوران مدرن باشد.
    کلید واژگان: حاکمیت، دیرینهشناسی، الهیات سیاسی، آرخه، سلسله مراتب
    Hamid Rahiminejad *, Mohammad Jvaheri Tehrani
    Sovereignty is one of the most ambiguous concepts proposed in law and political science, and this ambiguity and lack of clarity of this concept has caused many errors about it, so that there are many conflicting opinions about this concept, from denying its existence from the beginning to its necessity for the formation of any government and political power. In this paper, in order to better understand the concept of sovereignty instead of the usual methods of historical research, Michel Foucault’s paleontological method has been used and with the paleontology of the concept of sovereignty, it has been concluded that sovereignty is the result of the archetypal discourse of ancient Greek thought. It is based on the theory of Plotinus’s emanation and is very close to the concept of hierarchy in the Middle Ages. At the end of this paper, the relationship between sovereignty and the discourse and theories of cognition of the modern world has been examined and it has been shown that sovereignty in principle is in opposition to modern thought and can not be the result of modern discourse
    Keywords: sovereignty, paleontology, political theology, Arche, Hierarchy
  • کارمن لی دگ*، محسن ساربان نژاد

    این مقاله به  کتاب  آیشمن در اورشلیم نوشته هانا آرنت میپردازد تا دشواریهای موجود در رو یکرد به مفهوم  قبلی  متافیزیکی شر را به عنوان یک پدیده سکوالر نشان دهد. پرسش این مقاله این است که چگونه کسی که مدافع کثرت، بقای نسل و گذشت است میتواند حکم اعدام آیشمن را بر اساس خطابه مجازات و انتقام ت یید کند. مقاله نشان میدهد که دی دگاه ثابت و شگفت آور آرنت از شر مبتن ی بر درک ی ش به هستی شناختی از وضعیت انسانی است که به او اجازه میدهد انسانیت آیشمن را نفی کند. با ای ن حال، ای ن مقاله به جای کتمان یک روایت متافیزیکی، دیدگاهی جایگزین ایجاد میکند که محصول گفتگوی آرنت و یاسپرس است. استدالل مقاله این است که تفسیریاسپرس از کانت راهی برای دفاع از ایده شر سکوال ر و قضاوت آیشمن بر اساس بیفکری او ارایه میدهد.

    کلید واژگان: آرنت، یاسپرس، شر، تفکر پسامتافیزیکی، هستیشناس ی سیاس ی، آیشمن، کثرت، جنا ی اتعلیه بشریت، حاکمیت
  • حمید طالب زاده *

    حقوق شهروندی به عنوان مجموعه حقوق تعریف شده فرد با عنوان شهروند به مفهوم رکن فرمانبردار و تاثیرگذار جامعه سیاسی در برابر دولت با لحاظ فاکتور ارتباط ایندو در قالب تابعیت و نهایتا یکسان بودن تمام افراد جامعه در برابر قانون با عنایت به رابطه نامتقارن بین قدرت ناب سیاسی و فرد مشخصا با مفاهیم عدالت و نظم عمومی اشتراک پیدا می کند که با تحلیل این مفاهیم به نظر میرسد حقوق شهروندی بعنوان نمودها و مصادیق مفهومی از عدالت که در مقام عمل تزاحم با نظامات اجتماعی مربوط به نظم عمومی پیدا می کند مطرح می گردد لحاظ مبانی ، غایات و کیفیت طرح این مسایل گفته های فوق را تایید می نماید. البته لحاظ نسبیت در تمامی مفاهیم سه گانه عدالت ، نظم عمومی و حقوق شهرندی همانند سایر مفاهیم علوم انسانی مانع از این امر است که به طور جزم فرض فوق را مورد تاکید قرار داد ولی لحاظ تعاریفی نسبتا مقبول از این مفاهیم موید امر خواهد بود.

    کلید واژگان: حقوق شهروندی، عدالت، نظم عمومی، تابعیت، حاکمیت، شخص
  • امین الله صمدی، ابوالفضل جعفرقلیخانی*، محمدرضا یوسفی

    در قوانین ما واژه خصوصی سازی تعریف نشده است. خصوصی سازی یک مفهوم پیچیده و مبهم و دارای ابعاد و آثار مختلف سیاسی، اجتماعی ، اقتصادی و حقوقی است.قبل و بعد از انقلاب رویکرد قانون گذار ما به سمت غلبه دادن مالکیت عمومی و دولتی بر مالکیت خصوصی بوده است.اما رفته رفته به دلایل متعدد ازجمله داخلی و خارجی وبه جهت جلوگیری از انحصار بخش عمومی و دولتی، رکود جامعه ، کوچک نمودن دولت ، بها دادن به بخش خصوصی و راه یابی به بازار اقتصاد جهانی به خصوصی سازی توجه بیشتری گردید. مصادیق عینی و بارز این رویکرد اصل 44 قانون اساسی و برنامه های توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی اول الی ششم جمهوری اسلامی ایران می باشد. مهم ترین هدف خصوصی سازی در اکثر کشورها افزایش کارآیی بنگاه ها و بهینه سازی تخصیص منابع بوده است .بها دادن به خصوصی سازی، در واقع تکمیل مالکیت دولتی و عمومی می باشد.این هم پوشانی می تواند خلاها و موانع موجود را رفع نموده و از همه استعدادها و قابلیت های ملی تواما استفاده گردد. بابررسی وضع موجود، شواهد و آمارها حاکی از عملکرد نامناسب دولت در خصوصی سازی بوده است. افزایش اندازه دولت ، کاهش روند ارزش سهام واگذار شده به بخش خصوصی در سال های اخیرو عدم واگذاری مدیریت به بخش خصوصی درست در جهت عکس فرآیند خصوصی سازی و از نقاط ضعف اجرای قانون اصل 44 قانون اساسی می باشد. دراین جستار ازطریق روش مطالعه ی کتابخانه ای وبه صورت نظری به بررسی ارزشی - حقوقی رویکرد حاکمیت جمهوری اسلامی ایران به فرایند ومفهوم خصوصی سازی پرداخته شده است.

    کلید واژگان: نگاه ارزشی، اصالت اخلاقی، حاکمیت، مالکیت، خصوصی سازی، خصولتی ها
    Aminallah Samadi, Abolfazl Jafargholikhani*

    The term “privatization” has not been defined in our laws. Privatization is a complicated and vague concept featuring various political, social, economic and legal aspects and outcomes. Before and after the Islamic Revolution, our legislator’s approach has been towards the domination of public and state ownership. But, a larger deal of attention was gradually paid to privatization due to numerous reasons such as domestic and foreign factors including the prevention of public and state sectors’ monopoly, stagnation of the society, downsizing of the government, valuing the private sector and entry to global trade and markets. The objective and distinct examples of such an approach is the Act 44 of the constitution and Islamic Republic of Iran’s first to sixth economic, social and cultural development plans. The most important objective of privatization has been enhancement of the entities’ efficiency and optimization of resource allocation in the majority of the countries. Valuing the privatization is in fact supplementing the state and public proprietorship. Such an overlap can remove the gaps and impediments and concomitantly put into effect all the national talents and competencies. The present study aims at elaboration of the adopted by value – legal analysis of Islamic Republic of Iran’s governance approach towards the process and concept of privatization.

    Keywords: Governance, ownership, privatization, Value, act 44 of the constitution, quasi-governmental
  • مجتبی جاویدی*

    نظریه ی قرارداد اجتماعی ژان ژاک روسو یکی از مبانی مهم دمکراسی های مدرن و الهام بخش اعلامیه ی حقوق بشر بوده است. این مقاله تلاش کرده است با روش توصیفی تحلیلی و با رویکرد روش شناسی بنیادین، به بررسی مبانی هستی شناختی، معرفت شناختی و انسان شناختی این نظریه بپردازد و ارتباط این مبانی با نظریه ی قرارداد اجتماعی روسو را بررسی کند. براساس نتایج حاصل از این مقاله، اندیشه ی قرارداد اجتماعی او را به لحاظ هستی شناختی، سوبژکتیویته و تغییر نسبت انسان و جهان و همچنین سکولاریسم راهبری کرده است؛ همچنین به لحاظ معرفت شناختی، پیش رمانتیسم، جدایی از عقل قدسی و ارائه ی دین طبیعی و دین مدنی رسمی به جای دین مسیحیت؛ و به لحاظ انسان شناختی، اعتقاد به خوب بودن ذاتی انسان، مبانی مهم در اندیشه ی قرارداد اجتماعی او محسوب می شود. روسو فیلسوف دوره ی مدرن محسوب می شود و اگرچه به لحاظ معرفت شناختی بر احساس تاکید می کند و نه خرد؛ و به لحاظ انسان شناختی، بر انسان بدوی و دور از مفاسد علم و تمدن تاکید دارد، اما این دیدگاه ها او را از چارچوب عصر روشنگری خارج نمی کند.

    کلید واژگان: روسو، قرارداد اجتماعی، روش شناسی، حاکمیت، فلسفه ی حقوق، فلسفه ی سیاسی
  • خیرالله پروین، یاسر مکرمی قرطاول *

    کارویژه حکومت ها، اعم از دینی و غیردینی، اعمال حاکمیت است. امروزه گستره حاکمیت، از اصل تحدیدناپذیری اندیشه های بدنی تبعیت ندارد و اغلب اندیشمندان بر تحدیدپذیری حاکمیت و ارائه تعاریف جدیدتر تاکید دارند. مقاله حاضر درصدد بیان این موضوع است که حاکمیت در حکومت های دینی نیز از فرمول تحدید حاکمیت، با شرایط خاص، پیروی می کند و خارج از دایره مقوله تحدیدپذیری نیست. در این خصوص، مطالعه ای تطبیقی با روش توصیفی تحلیلی، میان آرا و نظریات امام خمینی ره و توماس آکوئیناس، دو تن از مهم ترین و تاثیرگذارترین اندیشمندان دینی در باب حکومت دینی، اولی در جهان اسلام (تشیع) و دومی در دنیای مسیحیت (کاتولیک)، انجام شده است. برون داد پژوهش حاضر بیانگر این موضوع است که در رویکردهای کلان هر دو دیدگاه مورد مطالعه، مهم ترین مبنای تحدید اعمال حاکمیت و قدرت سیاسی، بی تردید حاکمیت قانون الهی است.

    کلید واژگان: حاکمیت، تحدید حاکمیت، حکومت دینی، حاکمیت الهی، حاکمیت قانون، امام خمینی ره، آکوئیناس
    Kheirullah Parvin, Yaser Makrami Gartavo

    The special task of governments, whether religious or non-religious, is exerting the sovereignty. The sovereignty in today's world is not a limitless entity, but limitable, with new definitions. This paper seeks to prove that, the sovereignty in the religious ruling also follows the same formula of limitableness under certain conditions. Using a descriptive-analytical method, and through a comparative approach, this paper studies the views of Imam Khomeini (ra) and Saint Aquinas, two of the most influential religious thinkers on religious ruling in the Catholic Christian and Shia Muslim world. The findings show that, the most important restrictive foundation of governance in the religious ruling from both perspectives is the Divine Law

    Keywords: sovereignty, limiting sovereignty, the religious ruling, Divine sovereignty, sovereignty of law, Imam Khomeini, Saint Aquinas
  • حمیدرضا شب بویی*، علی الله بداشتی

    یکی از مراتب توحید افعالی، توحید در حاکمیت است. با رجوع به مباحث عقلی حکمای متقدم، علی الخصوص حکمای اسلامی تعاریف نزدیک به هم از حکومت بشری و انواع آن به چشم می خورد. هدف از نگارش این مقاله تحلیل و بررسی رابطه این دو عنوان از منظر فلسفه وکلام اسلامی و ارائه تعریفی دقیق از رابطه حقیقی و اعتباری (مجازی) بین توحید در حاکمیت باولایت (حکومت) بشری است.
    در این مقاله به تفصیل جایگاه توحید در حاکمیت با استخراج از منابع فلسفه و کلام اسلامی پرداختیم و مسلمات اعتقادی در کلام اسلامی را بررسی نمودیم؛ لذا مفهوم واقعی حکومت بشری را این گونه به دست آوردیم که رابطه اصیل حکومت و ولایت بشری در طول توحید در حاکمیت بوده و یک رابطه مستقیم و اصیل است و حاکم بشری اگر همان حاکمی باشد که واجب تعالی تعیین کرده است، حکومت بشری بالاصاله، مطابق با واقع و در طول آن قرار دارد. درغیر این صورت حکومتی، غیر مطابق با واقع و کاذب است. به طور کلی این مقاله مشخص می نماید که حکومت بشری یکی از شئونات توحید در حاکمیت و از لوازم موحد بودن به این مقوله است.

    کلید واژگان: توحید، حاکمیت، رابطه حقیقی، حکومت بشری، اعتباری
    Hamidreza Shabbooie *, Ali Allahbedashti

    One part of the monotheism of actions is monotheism in sovereignty. Referring to the rational discussions of the early scholars, especially Islamic scholars, there are close definitions of human rule and its types. The purpose of this article is to analyze the relationship between these two titles as understandable of the Islamic philosophy and theology and to provide a precise definition of the true and virtual relationship between monotheism in the sovereignty of human beings. In this article, relying on the sources of philosophy and Islamic theology,  we studied the status of monotheism in sovereignty and examined the religious basic beliefs in Islamic theology. As understood in the study, the true meaning of a human rule leads us to the fact that the essntial relation of rule with the human guardianship in Islamic theology has based on the monotheism in sovereignty. Such a relation is foundamental and direct; and if the human ruler be the one whom God has chosen, such a humanist rule would be its consequent and reflection. Otherwise, the rule would not be lawful. In general, as described in the paper, human rule is a status of the monotheism in sovereignty and of the requirements of the fact.

    Keywords: Monotheism, Sovereignty, Real Relation, Human Rule, Conventional
  • مریم شمعونی اهوازی، منصور عطاشنه، باسم موالی زاده
    حاکمیت، یکی از اساسی ترین مفاهیم مرتبط با شکل گیری و دوام دولت - کشور است، که به صلاحیت ها و اقتدار دولت آن کشور جنبه مشروع و عینی میبخشد. این مفهوم دامنه اعمال اقتدار نظام سیاسی و نهادهای حاکم در درون کشور و در روابط خارجی را تعیین میکند. عرصه حاکمیت کشورها علاوه بر مرزهای سیاسی خشکی در مرزهای سیاسی آبی نیز راه یافته است. در محیط دریایی، کشورهای ساحلی بعد از خطوط مبدا بر مناطق دریایی با در نظر گرفتن ملاحظات اقتصادی صلاحیت دارند. در این راستا یکی از ریشه های اختلافات از اینجا نشات می گیرد که کشورهای توسعه یافته خواهان تسلط بر مناطق اقتصادی‏ و محدودیت تسلط دولتهای ساحلی بر آبهای پیرامون خود بود و هستند. ‏ ‏از سوی دیگر، ‏کشورهای استعمارزده و در حال توسعه خواهان عرض دریایی بیشتری برای حراست اقتصادی از مناطق خشکی خود را می باشند. در این پژوهش با هدف بررسی حقوق اقتصادی کشورهای ساحلی در مناطق مختلف دریایی بر آن هستین این منطلب را مورد بررسی قرار دهیم و در این راستا با استفاده از روش کتابخانه ای و فیش برداری به جمع آوری اطلاعات اقدام کنیم.
    کلید واژگان: حقوق اقتصادی، آموزه های اخلاقی، کشورهای ساحلی، حاکمیت، کنوانسیون 1982
    Maryam Shamouni Ahvazi, Mansour Atashaneh, Basem Mavalizadeh
    Governance is one of the most fundamental concepts related to the formation and sustainability of the state-state, which gives the legitimate and objective faculties of the government of that country. This concept defines the scope of the authority of the political system and governing institutions within the country and in foreign relations. In addition to the political borders of the land, the sovereignty of the countries has come at the blue borders. In marine environments, coastal countries are qualified after considering the economic bases of the maritime zones. In this regard, one of the roots of the disagreements arises here from which developed countries want to dominate economic zones and limit the domination of governments The coast was around the waters around you. On the other hand, colonized and developing countries are demanding more seaweed for economic protection from their land areas. In this study, the purpose of this study was to examine the economic rights of coastal countries in different marine areas. And then collect information using the library method and phishing.
    Keywords: Economic rights, coastal states, sovereignty, 1982 convention
  • محمد عابدی اردکانی*، نفیسهاللهدادی
    در همه ادوار و جوامع، وجود خشونت واقعیتی انکارناپذیر بوده است و انتظار هم نمی رود از میان برود. ولی بشر همواره کوشیده است که با اتخاذ شیوه هایی آن را محدود سازد، البته به رغم تلاش بشر در این زمینه، هیچ کاهش چشمگیری دیده نشده است. گروهی از نظریه پردازان خشونت را ذاتی امر سیاسی می دانند. گوهر سیاست از این منظر، مقوله قدرت است و امر مبتنی بر قدرت، نمی تواند فارغ از پدیدار خشونت جاری شود. قدرت بنابر تعریفی عمومی، تحت نفوذ قراردادن عده ای توسط فرد یا گروهی دیگر، برای اقناع آمرانه آن ها به منظور حرکت در مسیر خواسته های گروه قدرتمند محسوب می شود. کنش های گروه تحت نفوذ، لزوما منطبق بر خواسته ها و منافعشان نیست، بلکه آنها آگاهانه یا ناآگاهانه، کنش هایی را درعرصه عمومی از خود صادرمی کنند که منافع هیئت حاکمه یا طبقه ذی نفوذ را برآورده می کند. گروه دیگر نظریات، خشونت را مستقل از امر سیاسی می داند. پژوهش حاضر می کوشد تا با بهره گیری از روش توصیفی– تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای، نشان دهد که چگونه کارل اشمیت، به شیوه ی متفکرانی چون هابز و ماکیاولی، و با بهره گیری از مفاهیمی چون "امر سیاسی"، "حاکمیت و وضعیت اضطرای" و "دوست/ دشمن" خشونت را امری ذاتی در سیاست می داند و درنتیجه راه را برای توجیه فاشیسم فراهم می نماید.
    کلید واژگان: خشونت، امر سیاسی، دوست، دشمن، حاکمیت، سیاست
    mohammad abedi ardakani *, Nafisah Allahdadi
    All throughout the human history and in all societies, violence has always been an undeniable fact which is not expected to be terminated. However, man has always attempted to limit it by taking approaches, yet, despite human efforts, no noticeable decline has been seen in this regard. A group of scholars believe that violence is inherently a political phenomenon. According to their view, power constitutes the essence of politics and a power-based thing cannot be detached from violence. By definition, power involves a person or a group of people dominating another group to imperiously persuade the latter to take the desired route of the former. The actions of the dominated group do not necessarily conform to their wants and interests, rather they consciously or unconsciously take such actions in public as to meet the interests of the governing or dominating group. Other views consider violence independent from political affairs. Adopting a descriptive-analytical approach and employing library sources, this study attempts to indicate that Karl Schmidt, like Hobbes and Machiavelli, believes that violence in politics is a natural thing.
    Keywords: Violence, Friend , Enemy, Political Action, Politics, Sovereignty
  • جهانگیر جهانگیری*، علی بندرریگی زاده
    مقاله حاضر به کنکاش در آثار تئودور آدورنو و میشل فوکو می پردازد تا به مفهوم مدرنیته در اندیشه و آراء آنان دست یازد و بر این امر مهر تایید زند که هر یک از آنان در مواجهات خود با مدرنیته، طرحی مخصوص به خویش را درافکنده است. لذا، پس از مشخص نمودن سنت فلسفی قاره ای به عنوان یک ”گفتمان“، و پس از مورد مداقه قراردادن پرسش ها و مسائل پژوهش، مفهوم مدرنیته به گونه ای انفکاکی در نزد آدورنو و فوکو بررسی می شود. نهایتا در مقام مقایسه و نتیجه گیری، مدل های انتولوژیک، اپیستمولوژیک و پارادایمیک به طور مجزا برای این دو اندیشمند طراحی و ارائه می شوند. هم چنان که نشان داده خواهد شد، عناصر اساسی و بنیادینی که انتولوژی و اپیستمولوژی انسان مدرن را برمی سازند، در نزد آدورنو، کلیت و هم سانی، و در نزد فوکو، زیست قدرت و کرانمندی هستند. ناهم سان بودن عناصر تشکیل دهنده گفتمانی واحد خود را آشکارا در مدل های پارادایمیک ارائه شده متبلور خواهد ساخت؛ آن جا که با ابتنای بر سلسله مراتب معرفت نشان می دهیم در حالی که مواجهات فلسفی و پارادایمی آدورنو با مدرنیته مواجهاتی ”مستقیم“ هستند و مواجهه نظری وی مواجهه ای ”غیرمستقیم“ است، فوکو دارای مواجهات فلسفی و پارادایمی ”غیرمستقیم“ است و از انضمامی ترین سطح موجود در الگوی سلسله مراتب معرفت یعنی، ”به طورمستقیم“ از نظریه به واقعیت مورد بررسی (مدرنیته) ورود می کند.
    کلید واژگان: مدرنیته، هم سانی، امر واحد، حاکمیت، زیست قدرت، کرانمندی
    Jahangir Jahangiri *, Ali Bandarrigizadeh
    The current study investigates the concept of modernity in Theodor Adorno and Michel Foucault’s opuses and emphasizes that each of these philosophers has his specific conceptions of modernity. Therefore, after defining continental philosophy as a “discourse”, and explaining the problems of investigation, we will study this concept separately for Adorno and Foucault. Finally, as comparison and conclusion, we will design ontological, epistemological and paradigmatic models for these philosophers and present them here for the first time. As it will be shown, the fundamental elements that construct ontology and epistemology of modern human are, for Adorno, totality and identity, and for Foucault, bio-power and finitude. The heterogeneity of one discourse’s constituting elements will perfectly appear in paradigmatic models; based on the levels of knowledge, we will show while Adorno has “direct” philosophical and paradigmatic encounters with modernity and his theoretical encounter is an “indirect” one, Foucault has “indirect” philosophical and paradigmatic encounters and “directly” enters to the reality from theory, i.e. from the most concrete level of knowledge.
    Keywords: Modernity, identity, the One, sovereignty, bio-power, finitude
  • سهند ستاری*

    این مقاله قصد دارد ارتباط قلمرو، دولت و ترور را در جهان معاصر نشان دهد؛ سه ترم انضمامی که به جنبه های قلمروی وضع حاکمیت اشاره دارند. هم چنین بر اساس تحلیلی تاریخی-مفهومی نشان می دهد حاکمیت در تلاقی خشونت و قلمرو دولت تعریف می شود؛ چون به عنوان پلی تعیین کننده بین دولت و ترور عمل می کند و از دولت قلمروی جدا نیست. برای این کار ابتدا به میانجی مفهوم فضا، قلمرو را به عنوان گستره فضامند حاکمیت تعریف می کند. و روشن می شود چرا مرزهای ملی ظاهرا بی ابهامی که نقش الگوی مطلق نهاد مرزی را ایفا می کنند در عمل فقط بخشی از نهاد دولت را شکل می دهد. چون این مرزها هیچ گاه نمی توانند مستقل از دیگر حدود و مرزبندی هایی وجود داشته باشند که به آنها اجازه می دهند در سطحی محلی و نیز جهانی عمل کنند؛ حدودی که قلمروهای حاکمانه را مشخص می کند. سپس نشان می دهد چگونه کنترل و حفظ یک قلمرو همان به کار گرفتن خشونت درون مرزهای دولت-ملت مدرن است و از این طریق می کوشد، نسبت ترور و قلمرو را اثبات کند. در این چارچوب، ادعای مقاله این است که نظریه سیاسی مدرن بر بنیاد یک هندسه قرار داد: هندسه سیاسی داخل و خارج. و مفهوم بنیادی فلسفه سیاسی، نه آزادی و نه قدرت سیاسی بلکه مرز است؛ مرزی که قلمرو یک کشور را می سازد. و در آخر نیز می کوشد با گریز به فیگور «refugee» که در اینجا آواره خوانده می شود، فضای سیاسی او را در کانون توپوس سیاست نشان دهد؛ چراکه آواره مساله اصلی نظریه سیاسی را در جهان مدرن رو می آورد: مرز.

    کلید واژگان: قلمرو، ترور، فضا، حاکمیت، فضامند، هندسه سیاسی

    This paper aims to demonstrate the relation between territory, state and terror in the contemporary world as concrete terms which represent the territorial aspects of sovereignty. Using a historical conceptual analysis, it tries to illustrate that sovereignty is an issue at the intersection of terror and territory because it operates as the crucial bridge between terror and state and is integral to territorial state. To this end, territory is defined as the spatial extent of sovereignty based on the “the concept of space”. Subsequently, it becomes clear why the apparently univocal national borders which serve as the absolute model of the border institution, in fact constitute only a part of the government’s institutions. These borders could never exist independent of other alignments that allow them to function on a local as well as a global level; the very alignments that delineate sovereign territories. Building on these bases, this paper endeavors to show how to control a territory is to exercise violence within the boundaries of the modern nation-state and through this tries to prove the relationship between terror and territory. In this framework, it seeks to add a corrective approach to the modern political theory which is based on geometry: the Political geometry of inside and outside. The paper concludes that the fundamental concept of political philosophy is neither freedom nor political power, but borders; i.e. the very borders that construct the territory of a country. The final aim of the paper is to determine the political space of the “refugee” within the Topos of politics; because it is he/she who reveals the main aporia of the modern political theory: “borders”.

    Keywords: Territory, Terror, space, sovereignty, Spatial, Political geometry
  • احمدعلی حیدری*، رضا کاوندی
    کارل اشمیت با رساله دوران سازش، «الاهیات سیاسی: چهار گفتار در باب مفهوم حاکمیت»، بانی تحولی عمده در نظریه دولت و مفهوم حاکمیت در عصر جدید شد. او در این رساله با طرح مفهوم حاکمیت، معتقد است که مشخصه اصلی حاکمیت و حاکم، «تصمیم» و آن چیزی که قوام بخش و برپادارنده حاکم است، «امر استثناء» است. از این رو، الاهیات سیاسی اشمیت، دفاعیه ای است از اصل دولت مطلقه و ردیه ای است بر نظریه دولت لیبرال دموکراسی. از نظر اشمیت، لیبرالیسم سرآغاز به حاشیه رفتن مفهوم حاکمیت به مثابه موجودیتی تماما و منحصرا سیاسی است. لیبرالیسم با منتقل کردن قدرت تصمیم گیری حاکم در برپایی و اعلام وضع استثنایی به نهادهایی گفتگو محور (هم چون پارلمان)، عملا دولت را بی خاصیت و از ریخت انداخته بود. مقاله پیش رو با تمرکز بر مفهوم حاکمیت نزد فیلسوفانی هم چون ژان بدن و کلسن، به تبارشناسی و واکاوی تفسیری-تاریخی این مفهوم در الاهیات سیاسی اشمیت پرداخته و سعی کرده است تا از خلال مفهوم حاکمیت، پیوندهایش با مفاهیمی چون تصمیم، استثناء و عرفی شدگی مفاهیم نظریه مدرن دولت را نشان دهد.
    کلید واژگان: حاکمیت، تصمیم، الاهیات سیاسی، امر استثناء، لیبرال دموکراسی، کارل اشمیت
    Amad Hidari *, Reza Kavandi
    Carl Schmitt was one of the founders of new development in theory of the state and the concept of sovereignty in the modern era, with its landmark book, political theology. With introducing the concept of sovereignty, He argued that, decision is the main characteristics of the sovereignty and sovereign and the exception is constitutive element of sovereign. Schmitt’s political theology is a defense of the absolutist state and denial of the theory of liberal democracy. According to Schmitt, liberalism begins to sideline the concept of sovereignty as the wholly and exclusively political entity. He insists that liberalism, with transmiting the power to decide on the establishment and the exception status to dialogue institutions (such as parliament) actually impoverishes the state. Focusing on the concept of sovereignty from the viewpoints of philosophers such as Jean Bodin, Thomas Hobbes, Walter Benjamin and Chantal Mouffeto this article inquires the genealogy and analysis-interpretation of this concept in Schmitt’s political theology and tries to show within the concept of sovereignty, connection of this concept to other conceps such as decision and exception.
    Keywords: Sovereignty, Decision, Political Theology, The Exception, Carl Schmitt
  • عبدالمطلب عبدالله
    سعادت از مفاهیم کلیدی در اندیشه فلاسفه و بخصوص حکمای اسلامی است و از فلاسفه یونان باستان گرفته تا ادیان توحیدی و دین اسلام به مقوله سعادت آدمی پرداخته اند. از منظر غالب فلاسفه، هدف سیاست و تشکیل حکومت، نیل به سعادت است؛ هرچند در تعریف سعادت تعاریف متفاوتی ارائه شده است. در این مقاله تلاش شده جایگاه سعادت در اندیشه علامه طباطبایی بعنوان یک فیلسوف و مفسر برجسته معاصر مورد بررسی قرار گیرد. از دیدگاه علامه طباطبایی جامعه یی به سعادت دست می یابد که حرکتش در مسیر فطرت انسانی و نظام آفرینش باشد. دین که از طرف خداوند تشریع شده تفصیل فطرتی است که بصورت اجمال آن را در درون خود مییابیم؛ بنابرین دین اسلام ملاک تشخیص ایمان و عمل صالح است. از اینرو، جامعه یی به سعادت دنیوی و اخروی میرسد که دین منطبق با فطرت بر آن حکومت کند.
    کلید واژگان: علامه طباطبایی، حکومت دینی، سعادت، فطرت، حاکمیت، اسلام
    Abdolmotalleb Abdollah
    Happiness is one of the key terms used by philosophers, in general, and by Islamic sages, in particular. From ancient Greek philosophers to the thinkers advocating monotheistic religions and Islamic philosophers, all have dealt with the issue of human happiness. In the view of the majority of philosophers, the ultimate goal of politics and establishing a government is attaining happiness. However, this concept has been defined differently by different thinkers. In this paper, the author has tried to explore the place of happiness in the philosophy of ‘Allamah Tabataba’i, the distinguished contemporary philosopher and interpreter of the Qur’an. In his view, a society attains happiness when it moves in the line of human primordial nature (fitrah) and the system of creation. A religion which has been sanctioned by God is the extension of a detailed primordial nature which exists in our nature. Thus religion – Islam – is the criterion for distinguishing faith and good deed. Accordingly, a society will attain worldly and otherworldly happiness if it is ruled by a religion which conforms to Man’s primordial nature.
    Keywords: Allamah Tabatabai, religious government, happiness, primordial, nature (fitrah), governance, Islam
  • مهدی اکبری، امیررضا اشرفی، حسین ارجینی
    یکی از مسائل اساسی در فلسفه سیاسی اسلام، مولفه های مشروعیت حاکمیت است. مراد از «مشروعیت» در این نوشتار، توجیه عقلانی «اعمال سلطه و اطاعت»، و مراد از مولفه های آن عناصری است که به موجب آن، حاکم یا حاکمان یک جامعه از حق صدور فرمان و اطاعت برخوردار می شوند. با توجه به اینکه حاکمیت الهی در دو حوزه تکوین و تشریع در سراسر قرآن تبیین شده است، در این پژوهش، به روش تفسیر موضوعی به واکاوی این موضوع در آیات قرآن اقدام شده و عناصری همچون «برتری ذاتی»، «سلطه و مالکیت حقیقی»، «علم خطاناپذیر»، و «حق تصرف در قلمرو حکومت»، که ازجمله مولفه های حق حاکمیت در نگاه قرآن است، بررسی شده است.
    کلید واژگان: مشروعیت، حاکمیت، فلسفه، مالکیت، سلطه، علم، حکومت
    Mahdi Akbari, Amirreza Ashrafi, Hossein Arjini
    One of the fundamental issues of political philosophy in Islam is the question of components of legitimacy of sovereignty. In this paper, “legitimacy” means rational justification of “exerting authority and obedience” and its components means the elements according which a ruler or rulers of a society enjoy the right of issuing a command and of being obeyed. Given the fact that divine sovereignty is explained in terms of creation and legislation in the Holy Quran, the present paper, using a thematic interpretation method, refers to the Quranic verses and reviews such elements as “inherent superiority”, “real authority and ownership”, “infallible science”, and “the right of manipulation in the realm of government” which are, according to the Quran among the components of the right of sovereignty.
    Keywords: legitimacy, sovereignty, philosophy, ownership, authority, science, governance
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال