به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « حیث التفاتی » در نشریات گروه « فلسفه و کلام »

تکرار جستجوی کلیدواژه «حیث التفاتی» در نشریات گروه «علوم انسانی»
  • محمد جواد اسماعیلی*
    مصلح الدین لاری، فیلسوف و تاریخ نگار قرن دهم هجری/ شانزدهم میلادی است که زندگی خود را در سه قلمرو تاریخی و جغرافیایی صفوی در ایران، گورکانی در هند، و عثمانی در آسیای صغیر سپری کرد. این تجربه زیسته، رهاورد فرهنگی و اجتماعی به همراه داشت که می توان پیامدهای آن را در نگارش های لاری دنبال کرد. یکی از آثار مهم حکیم لاری اثری است با عنوان انموذج العلوم که به صورت مستقل دو نسخه از آن در کتابخانه های ترکیه شناسایی شده است. نیز سه نسخه برگرفته از این اثر با عنوان رساله فی بحث الحرکه در کتابخانه های ایران، آلمان و ترکیه نگهداری می شود. رساله فی بحث الحرکه لاری دوازدهمین بخش از رساله انموذج العلوم است که لاری آن را در بیست و یک بحث تنظیم کرده است و مسائلی از علوم نقلی و علوم عقلی را در آن گنجانده است. رهیافت انتقادی لاری در این اثر به گونه ای است که ارزش فلسفی این اثر هنوز پس از چهار قرن در روزگار ما از اهمیت برخوردار است. ارسطو، فارابی، ابن سینا، سهروردی، قوشچی و دوانی در زمره اندیشمندانی هستند که لاری در نگارش خود به بررسی آراء آنها پرداخته است. لاری در این اثر با دوانی هماوردی کرده است و در پرتو انتقاد از دوانی، نگرش فلسفی خود را بیان می کند. در این اثر این مباحث بررسی شده است: تعریف حرکت، اجزاء حرکت، حرکت و زمان، آن سیال، امور غیر متناهی و امور متعدد، حرکت به دو معنی توسط و قطع، توارد افراد مقوله، حرکت در کم، تکاثف و نمو، متصل واحد، واحد طبیعی، وحدت جسم، طبیعت جسم، فرد به مثابه امر معین، و شخص.
    کلید واژگان: مصلح الدین لاری, انموذج العلوم, ابن سینا, الشفاء, حرکت, حیث التفاتی, آن سیال}
    Mohammad Javad Esmaeili *
    Ḥakīm Muṣliḥ al-Dīn Lārī (979/80 AH/ 1572 CE) was a 10th AH/16th Century AD philosopher and historian. His extensive travels across the Safavid realms in Iran, the Gurkan domains in India, and the Ottoman territories in Asia Minor provided him with a profound cross-cultural perspective, deeply influencing his philosophical thought. As for the Life of Ḥakīm Lārī, a paucity of extensive biographical information has confined contemporary research to a scant collection of extant writings. Born in the southern city of Lār in 890 AH/1510 CE, Lārī's contributions to philosophy, astronomy, and history are noteworthy. This cross-cultural experience profoundly impacted his philosophical thought, as evidenced in his writings. Lārī's intellectual formation was shaped by the teachings of Ghiyāth al-Dīn Manṣūr Dashtakī (948 AH/1541 CE), son of Sayyid Ṣadr-al-Dīn Dashtakī (903 AH/1498 CE), and Kamāl al-Dīn Lārī (10th Century AH/16th Century CE), a student of Jalāl al-Dīn Davānī.  One of Lārī's notable works, the The Paradigm of the Sciences (Unmūdhaj al-ʿulūm), has been identified in two complete manuscripts in two Turkish libraries. Additionally, three copies of an excerpt from this work, titled "on the Discussion of the Motion" (fī bahth al-ḥaraka), are preserved in libraries across Iran, Germany, and Turkey. His "on the Discussion of the Motion" is the twelfth part of the treatise The Paradigm of the Sciences, a comprehensive work encompassing both rational and traditional sciences, organized into twenty-one discussions. Lārī's critical approach in this work imbues it with enduring philosophical value. He engaged with the thoughts of prominent thinkers across the ages, including Aristotle (322 BCE), Fārābī (339 AH/ 950 CE), Avicenna (428 AH/1037 CE), Suhrawardī (587 AH/ 1191 CE), Qūshchī (878 AH/1474 CE), and Davānī (908 AH/ 1502 CE). In this work, Lārī establishes himself as a peer to Davānī through a philosophical dialogue with his criticisms. This work is concerned with a definition of motion, the elements of defining motion and the intimate relationship of motion to time. It examines the fluid nature of the present now (flowing now), the distinction between finite and infinite entities, and two meanings of motion: instantaneous (ḥaraka tawassuṭiyya) and continuous (ḥaraka qaṭ'iyya). It also explores a particular kind of motion in a category, including motion in quantity, condensation, and growth. The connectedness of the unit and the notion of a natural unit are carefully examined, as are the nature of a physical body, the singularity of a certain thing, and the notion of an individual entity. The methodology employed in editing the text adhered to the following principles: precedence of date, textual completeness, lexical and philosophical aspects, Modern Standard Arabic readability, Middle Arabic variants, and elimination of unnecessary orthographic differences. This approach ensured that the text's integrity was preserved while enhancing its accessibility to a modern audience.
    Keywords: Muṣliḥ al-Dīn Lārī, The Paradigms of the Sciences (Unmūdhaj al-ʿulūm), Avicenna, The Healing (al-shifāʾ), motion, intentionality, Flowing Now}
  • مهدی اسدی*
    ابن سینا می گوید اگر علمی درباره گذشته یا آینده داشته باشیم، چنین علمی بالقوه مضاف به خارج است، اما معنای «بالقوه» را مشخص نمی کند. اگر این دیدگاه «بالقوه» ابن سینا را به معنای بالقوه بودن متعلق صدق بگیریم و سپس آن را به علل مادی ارجاع دهیم، می توان با اصلاح و بازسازی فراوان به نوعی راه حل کل گروانه حداقلی درخوری رسید: «متعلق صدق یک امر آتی همه علل مادی و اعدادی آن است در زمان حاضر و متعلق صدق یک امر گذشته همه آثار و معلول های مادی آن است در زمان حاضر». این راه حل کل گروانه حداقلی را از راه ترجح بلامرجح و مقایسه با تعریف رسمی ابن سینا و مقایسه با «حصول تمیز با همه اسباب و علل» در عبارات ابن سینا و مقایسه اعتبار راه حل کل گروانه حداقلی با علم به گذشته و آینده در حالت عادی (یعنی بدون لحاظ دشواره حیث التفاتی به عدم) نشان خواهیم داد. در پایان هم به میزان مطابقت مطابق و مطابق در چنین راه حلی اشاره می کنیم و هم نشان می دهیم که راه حل کل گروانه حداقلی خارج از نظام سینوی نیز می تواند پذیرفتنی باشد و لزومی ندارد تقسیم بندی قدما در مورد علل اربعه و مباحثی چون هیولی و قوه را نیز بپذیریم.
    کلید واژگان: حیث التفاتی, گذشته و آینده, معدوم, بالقوه, کل گروی}
    Mehdi Assadi *
    Ibn Sina says that if we have a piece of knowledge about the past or the future, then our knowledge is “potentially” about the external world. But he does not clarify the meaning of this “potentiality”. We show that if we take Ibn Sina's “the potential” view as the potentiality of the object of truth and then return it to the material causes, then by means of considerable modification and reconstruction we can obtain a reasonable kind of minimalist holism resolution: the object of knowledge to a future thing is its all material causes in the present time and the object of knowledge to a past thing is its all material effects in the present time. We will prove this presentist resolution by means of a kind of determinant reason of comparison with Ibn Sina's definition by a description of comparison with Ibn Sina's phrase that a thing can be distinct by its all causes and of the comparison between the validity of the Minimalist Holism Resolution and our knowledge about the past and the future in the ordinary situations (i.e. without considering the riddle of the intentionality to the nonexistent). In the end, we will have a glance at the degree of the correspondence between knowledge and its object in this resolution and then we show that this resolution can be provable even outside Ibn Sina's philosophical system without necessarily accepting such issues as the four causes and the potentiality.
    Keywords: Intentionality, potentiality, Nonexistent, The Future, The Past, Holism}
  • حسین اسفندیاری*
    حیث التفاتی یکی از ویژگی های اصلی حالات ذهنی است که بر اساس آن حالات ذهنی درباره چیزی هستند. از این رو، یکی از مسایل فلسفه ذهن تبیین این ویژگی است. موضوع این مقاله بررسی دو جنبه مرتبط این مسیله، یعنی امکان حیث التفاتی و چگونگی تعین محتوای ذهنی، است. در جنبه اول امکان حیث التفاتی را بر اساس آموزه فیزیکالیسم تبیین می کنیم و سپس از کیفیت تعین محتوای ذهنی سخن می گوییم، که ویژگی معناشناختی حیث التفاتی است. بر اساس نظریه های علی، محتوا و نحوه ارجاعش به خارج از فکر و مغز به وسیله علت یا اوضاع و احوال علی پدیدآورنده اش متعین می شود. بنابراین، بازنمودهای ذهنی، یعنی افکار ما، بر حسب ارتباط علی میان بازنمود و قسمتی از جهان که آن را بازمی نمایاند، معنا دارند و به کمک آن می توان تبیینی طبیعی و فیزیکی از حیث التفاتی و محتوا به دست داد. ما در این مقاله پس از بیان مبانی این نظریه، یعنی واقع گرایی در حیث التفاتی و طبیعت گرایی، دو تقریر اصلی نظریات علی، یعنی وابستگی نامتقارن فودور و معناشناسی دال درتسکی، را مطرح، و سپس ارزیابی می کنیم. مهم ترین اشکال نظریات علی در هر دو تقریرش، ناتوانی در تبیین محتوا و معنای مفاهیم منطقی و فلسفی و نیز مفاهیم عدمی، خطای قاعده مند و باورهای آینده است. تقریر فودور در تحویل اطلاعات مبهم است و تقریر درتسکی از این همان انگاری دانش و باورهای ما با اوضاع و احوال علی به وجود آورنده آنها با مشکل مواجه است و از این رو هر دو، ناتمام اند.
    کلید واژگان: حیث التفاتی, محتوا, نظریات علی محتوا, فودور, درتسکی, طبیعی سازی}
    Hoseyn Esfandyari *
    Intentionality is one of the main characteristics of mental states based on which mental states are related to objects. Hence, one of the issues of the philosophy of mind is to explain this feature.  The present article examines two relevant aspects of this subject, namely, the possibility of intentionality and how to determine mental content. In the first aspect, we explain the possibility of intentionality based on the doctrine of physicalism, and then we talk about how the mental content is determined, which is the semantic feature of intentionality. According to causal theories, its content and method of referring to the outside of the mind and brain are determined by the causal cause or circumstances of its creator. Thus, mental representations i.e. our thoughts have meaning in terms of the causal relationship between them and the part of the world they refer to, and in this way, a natural and physical explanation can be given in terms of intent and content. In this article, after stating the foundations of this theory, namely intentional realism, and naturalism, we discuss and evaluate the two main interpretations of causal theories, namely Fodor's asymmetric dependence and Dal Dretske's semantics. The most important drawbacks of causal theories in both interpretations are the inability to explain the content and meaning of logical and philosophical concepts, as well as non-existent concepts, systematic error, and future beliefs. Fodor's interpretation is ambiguous in the delivery of information, and Dretske's interpretation of the analogy between our knowledge and beliefs with the causal circumstances that give rise to them is problematic. Consequently, both interpretations are incomplete.
    Keywords: intentionality, content, Causal Theories of Content, Fodor, Dretske, naturalization}
  • سید محمدتقی شاکری*

    هایدگر از ابتدا فهم پدیدارشناسی را با نقد هوسرل آغاز کرد و، در بیشتر نوشته های خود، از تاثیر آرای هوسرل بر اندیشه خود و وام داری اش به او سخن گفته است. وی که اصلی ترین مسئله پدیدارشناسی را روشن سازی معنای فلسفی خودش می دانست به شیوه «با هوسرل ضد او اندیشیدن» را مشخصه کار خود در توجه به پدیدارشناسی قرار داد. از طرف دیگر، آموزه حیث التفاتی هسته مرکزی پدیدارشناسی هوسرلی است که میراث بزرگ و مهم برنتانو به شمار می آید. حیث التفاتی هوسرلی ناظر به این است که آگاهی معطوف به چیزی است و هر اندیشه و ایده روی به سوی چیزی دارد. هایدگر، با فراروی از مباحث آگاهی، حیث التفاتی را به تجربه زیسته گره زده و آن را در قالب «زندگی رو به سوی چیزی» درمی آورد. این مقاله روایتی تحلیلی است از نقد و بازخوانی هایدگر از حیث التفاتی هوسرل و اینکه چگونه هایدگر، باتوجه به آثار استاد خود، در درس گفتارها و نوشته های خود حیث التفاتی را بر مدار وجودشناختی مورد نظر خویش پیش می برد و درعین اینکه پیشروی او همراه با طرح هوسرل است ضد او نیز می اندیشد. نتیجه این بازاندیشی و بازخوانی هایدگر این است که دازاین جانشین آگاهی می شود و حیث التفاتی مسیری برای فهم در- جهان - بودن دازاین شناخته می شود.

    کلید واژگان: حیث التفاتی, شهود مقولی, وجود, دازاین, هوسرل, هایدگر}
    Seiyad Muhammad Taghi Shakeri *

    n most of his writings about the influence of Husserl’s views on his thought and his indebtedness to his works. He considers the clarification of his philosophical meaning to be the main problem of Phenomenology and characterized his work in terms of Phenomenology in the style of “thinking with Husserl against him”. On the other hand, intentionality doctrine, which is Brentano’s great and important legacy, is the main part of Husserl’s Phenomenology. Intentionality means that consciousness is focused on something and every thought or idea is directed towards something. By transcending the issues of consciousness, Heidegger’s intentionality ties it to lived experience and transforms it into “life toward something”. This article is an analytical account of Heidegger’s critique and rethinking of Husserl’s intentionality; and discusses how Heidegger, according to the works of his master in his lectures and writings about intentionality, extends his ontological circle, and also thinks against him while his progress is in line with Husserl’s plan. The result of Heidegger’s rethinking is to replacement the Dasein by consciousness and intentionality, the path to understanding Dasein’s being-in-the-world. Accordingly, in order to develop Heidegger’s method, intentionality explains Husserl’s narrative as “being-with”, and emphasizes the understanding of intentionality based on the transcendence of Dasein’s role.

    Keywords: intentionality, categorical intuition, Dasein, Husserl, Heidegger}
  • زهرا نجفی*، حسین اسفندیاری

    «حیث التفاتی» مفهومی محوری در فلسفه ذهن و گفت وگوهای فلسفی معاصر است. چگونگی امکان حیث التفاتی و نیز نحوه تعین محتوای ذهنی یکی از مسایل مهم حیث التفاتی است که تبیین آن مبتنی بر مبانی مختلف فلسفی تفاوت می کند. به همین دلیل این مقاله حیث التفاتی را از منظر محمدحسین طباطبایی و فودور، درتسکی و میلیکان از فیلسوفان ذهن معاصر تبیین می کند. در این بین فیلسوفانی که به نظریات علی و غایی محتوا در تبیین حیث التفاتی قایل اند، مبتنی بر فیزیکالیسم می کوشند حیث التفاتی و محتوای ذهنی را به زعم خود طبیعی کنند. نویسنده معتقد است با توجه به مبانی فلسفی طباطبایی، می توان پاسخی نو برای مسئله امکان حیث التفاتی و تعین محتوای ذهنی یافت. این تبیین که نوعی تقریر علی است، بدون نفی نگاه مادی انگارانه به علم ممکن نیست. در این مقاله نشان داده ایم که می توان پاسخ پیشنهادی مستخرج از مبانی طباطبایی را با نوعی تلفیق با نظریات محتوا بازسازی کرد و می توان گفت مکانیسم های تبیین شده از طریق نظریات محتوا، فرآیندهای مادی است که نقش اعدادی در تعین محتوا و حیث التفاتی دارند.

    کلید واژگان: حیث التفاتی, محمدحسین طباطبایی, نظریات علی, نظریات غایی, محتوا, علم}
    Zahra Najafi *, Hossein Esfandiari

    "Intentionality" is a central concept in the philosophy of mind and contemporary philosophical discourses. How it is possible and also how to determine the mental content are among the important issues in this regard, the explanation of which differs based on different philosophical principles. For this reason, this article explains intentionality from the perspective of Mohammad Hoseyn Tabatabai and the contemporary philosophers namely Fodor, Dartsky, and Millikan. Philosophers, who believe in the causal and ultimate theories of content in explaining intentionality, try to naturalize intentionality and mental content based on physicalism in their opinion. The author believes that according to Tabatabai's philosophical foundations, a new answer can be found to the problem of the possibility of intentionality and determination of mental content. This answer, which is a kind of causal statement, is not possible without denying the materialist view of science. In this article, we have shown that the proposed response derived from Tabatabai's principles can be reconstructed by a kind of integration with content theories, and it can be said that the mechanisms explained by content theories are material processes that play a preparatory role in determining content and intentionality.

    Keywords: intentionality, Mohammad Hoseyn Tabatabai, Causal Theories, Ultimate Theories, content, Science}
  • علیرضا فرجی*
    هوسرل بر این باور است که «خود» یا «سوژه» محور هرگونه فعل آگاهی و به ویژه شناخت است. به باور وی در هر عمل آگاهی، از یک سو قطب «اگو» (خود) و در سمت مقابل آن، عین یا ابژه را می توان تشخیص داد. خود سوژه این همانی است که در همه اعمال فرآیند یکپارچه آگاهی عمل می کند؛ از این رو، مرکز یگانه ای است که هرگونه کنش آگاهی را صورت می دهد؛ یعنی مرکز همه تاثیر و تاثرها، ادراکات، لذت ها، رنج ها و هرگونه حالت موجود در آگاهی به حساب می آید؛ اما سارتر، به رغم تاثیرپذیری انکارناپذیر از هوسرل، به تقابل با برداشت وی از «خود» پرداخته است و خودی را که هوسرل با چنان شرایطی، استعلایی می پندارد، به نقد کشیده است. به نظر سارتر، خود صرفا متشکل از حالات محض انتزاعی نیست که با سوژه استعلایی محض برابری کند، بلکه خود یا «من» بیرون از امر استعلایی صرف و در میان جهان واقع وجود دارد و به واسطه آزادی و حق انتخاب که نشان از جنبه اگزیستانسیال آن دارد، به تعالی می رسد. با وجود این، هم صدا با هوسرل، «حیث التفاتی» آگاهی را بنیان کنش های آگاهانه «خود» می داند. در این پژوهش تلاش می کنیم «خود استعلایی» مورد نظر هوسرل را تحلیل و انتقادات سارتر را بر آن بررسی کنیم.
    کلید واژگان: هوسرل, سارتر, خوداستعلایی, حیث التفاتی, اگزیستانسیالیسم}
    Alireza Faraji *
    Husserl belived that “Ego” of “selfn is center of every act of cohsciousness specially cognition. According to his thought in every act of consciousness in the one hand Ego- pole and a on the other hand object- pole existed. Ego is self- identical subject that agent in every equal process of consciousness act. Therefore, is unique base of all act of awareness. Namely, is center of all influence and impressible, percepts, pleasure pain or every condition of extant on consciousness. but, in spite of Following of husserl, contrasted with Husserlian concept of Ego and criticized thus “self” that Husserl bring up and suppose it Transcendental, For Sartre, Ego not only organized by abstractly pre condition that modulated by transcendental subject but, Ego was out of transcendental affair on the real world and by his Freedom and free will trait that indicat of Existential Feature, it had transcendental. Nevertheless assonant by Husserl, belive that “intentionality” basis of every awarness act of “Ego”. We try on this research analysis Husserlian Ego and checked critique of Sartre on Husserl.
    Keywords: Husserl, Sartre, transcendental Ego, intentionality, Existentialism}
  • علیرضا فرجی*
    ادموند هوسرل، فیلسوف سرشناس معاصر، با تکیه بر حیث التفاتی آگاهی، روش نوین پدیدارشناسی استعلایی را در فلسفه غرب مطرح کرد. طبق این روش، بر خلاف تجربه باوران، حقیقت نه ریشه در تجربه های حسی از جهان فیزیکی دارد، نه از عناصر متافیزیکی برمی خیزد، بلکه امری است که پیشاروی آگاهی قرار گرفته و متعلق آن به حساب می آید. در این فرایند، جهان فیزیکی به تعلیق درمی آید و آنچه باقی می ماند آگاهی و تجربه التفاتی و ایدیال از ذات اشیاء است. از این رو، جهان آن گونه که بر آگاهی پدیدار می شود معیار حقیقت خواهد بود. از نظر او، تنها راه تبدیل شدن فلسفه به علمی متقن و به تبع آن رهایی از بحران جهان معاصر و دست یابی به عالم زندگی مطلوب به کارگیری روش پدیدارشناسی استعلایی است. هوسرل پرسش از معنای زندگی را به شکل مستقیم مورد بررسی قرار نداده، اما چشم انداز نوینی را برای عالم زندگی تصویر کرده است. طبق این نگرش نوین، که در پژوهش حاضر تحلیل خواهد شد، زندگی آن گونه که بر ما پدیدار شده و شهود بی واسطه از آن داریم، حقیقتی استعلایی است که بر بستر عقلانیت می تواند افق نوینی را برایمان بگشاید.
    کلید واژگان: پدیدارشناسی, حیث التفاتی, بحران, معنای زندگی, هوسرل}
    Alireza Faraji *
    The well-known contemporary philosopher, Edmund Husserl, relying on the intentionality of consciousness, introduced a new method of transcendental phenomenology in Western philosophy. According to this method, contrary to empiricists, truth is not rooted in sensory experiences of the physical world, nor arises from metaphysical elements, but is something that is subject to consciousness and is considered to belong to it. In this process, the physical world is suspended, and what remains is the deliberate and ideal knowledge and experience of the nature of things. Hence, the world as it appears on consciousness will be the standard of truth. In his view, the only way for philosophy to become a sound science and, consequently, to get rid of the crisis of the contemporary world and to achieve the desired life-world is to use the method of the transcendental phenomenology. Husserl did not address the question of the meaning of life directly, but portrayed a new perspective on the life-world. According to this new approach, which will be analyzed in the present study, living as it appears to us and having direct intuition of it, is a transcendental truth that on the basis of rationality can open a new horizon for us.
    Keywords: Phenomenology, Intentionality, crisis, Meaning of Life, Husserl}
  • علیرضا فرجی*
    «خود» یا «اگو» از جمله بنیان های تفکر فلسفی و روان شناختی است. غالبا فلاسفه و اندیش مندان شاغل در حوزه های گوناگون علوم انسانی، بر چگونگی وجود آن، بحث های بسیار صورت داده اند. ادموند هوسرل، پدیدارشناس شناخته شده معاصر، «خود» را به عنوان «مرکز» افعال شناختی در نظر گرفته است. یکی از بنیادی ترین افعالی که برای «خود» منظور می کند، کنش و فعل گفتاری و نحوه کسب شناخت توسط آن است. به عبارت دیگر، «خود» محور و مرکز شناسایی است و ابزار ارتباطی او با جهان پیرامون، یعنی این مساله که زبان و تحلیل های ذهنی چگونه می تواند در مسیر تکامل فرایند شناخت جهان و ابژه های پیرامون به او یاری رساند. طرح پدیدارشناسی استعلایی هوسرل، مبتنی بر آن است که با اپوخه کردن نگرش های طبیعی و پوزیتیویستی، به جای گاه مناسب و شایسته «خود» دست پیدا کند. به همین دلیل، با تکیه بر ساختار منطقی ذهن و سوبژکتیویته «اگو» در یک چارچوب استعلایی که بر جنبه التفاتی آگاهی اگو استوار است، به تحلیل نسبت آن با جهان پیرامون و «خود»های دیگر می پردازد. از این رو، یکی از ابزارهای ارتباطی «خود» که بیان و گفتار است را با نگرش استعلایی مورد توجه قرار داده می دهد. در این پژوهش، تلاش می کنیم، با تحلیل مفهوم «خود استعلایی» نزد هوسرل، چگونگی ارتباط گفتاری منطقی میان سوبژکتیویته اگو را با جهان پیرامون آن بررسی نماییم.
    کلید واژگان: هوسرل, خود استعلایی, حیث التفاتی, منطق, ذهن, بیان}
    Alireza Faraji *
    »Self« or »Ego« is amongst basis of philosophical an psychological thought. Philosopher and thinker of Humanities sciences Frequently, treated a bout its quality and entity so much. Edmund husserl, The Famous phenomenologian in contemporary world believe that, the »Ego« is center of cog native acts. One of the basic act that imputation to Ego, is vocal an expressional acts, and condition of get on this things. namly, that is »Self« or »Ego« can conceived like basis and core of cognation and conceived like busis and core of cognation and comucational instrument of environmental world. In other words, language and subjective analysis can assist it to knowing the thing of world and completed process of knowledge or not. Project of Husserlian Transcendental phenomenology, try to achive it's proper place by »Epoche «of physical and positivistic thought. For this, he analysed the relation of »Ego« and mind in transcendental Framework based on intentional character of consciousness. For this one of my relational implement is expression and speech. That He looked transcendental. In this reaserch we attempt that by analysis concept of transcendental Ego. For Husserl, investigate logical and expressional relation between subjectivity of Ego and world.
    Keywords: Husserl, transcendental Ego, intentionality, Logic, Mind, expression}
  • سید محمد حسینی*، مهدی منفرد
    این مقاله تلاش می کند ضمن ارایه نگرش محتوامحور از نظریه حیث التفاتی و طرح نظریه ایده آلیته معنا، نظریه دلالت و ارجاع هوسرل را بررسی و از این طریق نسبت وجود و آگاهی را ذیل مقوله «عینیت»، در پژوهش های منطقی واکاوی کند؛ چراکه نسبت وجود و آگاهی را باید در نقطه تلاقی نظریه حیث التفاتی و عینیت جست. این نقطه تلاقی در مناط صدق عینیت معنا قابل طرح است که به عنوان نتیجه فیصله بخش نظریه دلالت و ارجاع هوسرل عمل می کند؛ به همین دلیل، این نوشته پس از ارایه نقد هوسرل از نظریه علی حیث التفاتی برنتانو، نوعی خوانش قیدی از نظریه حیث التفاتی مطرح می کند که نظریه خاص حیث التفاتی هوسرل در پژوهش های منطقی است. مطابق این نظریه، همواره سوژه از منظر خود به ابژه التفات می کند و این همان منظر قایم به تلقی سوژه خوانده می شود که مشخصه ذاتی و حقیقی حیث التفاتی است. سپس نشان خواهیم داد که نظریه ایده آلیته معنا، از نتایج ساختار سه گانه حیث التفاتی هوسرل و نگرش محتوامحور حیث التفاتی است. برخلاف ادعای این نظریه که خصیصه حقیقی و ذاتی حیث التفاتی جنبه پدیدارشناسانه آن است، نظریه ارجاع و دلالت متناظر با آن، نمی تواند شرط عینیت معنا را برآورده کند؛ بنابراین، نظریه حیث التفاتی مبتنی بر نگرش محتوامحور نابسنده است.
    کلید واژگان: هوسرل, پژوهش های منطقی, حیث التفاتی, محتوای التفاتی, بازنمود, عینیت معنا, دلالت و ارجاع}
    Sayyed Mohammad Husseini *, Mahdi Monfared
    This article tries to examine Husserl's theory of signification and reference, while presenting a content-oriented view of theory of intentionality and proposing the theory of the ideality of meaning, and thus explores the relation between Being and consciousness under the category of "objectivity" in logical investigation; Because the relationship between Being and consciousness must be sought at the intersection of theory of intentionality and objectivity. This intersection can be proposed in the truth condition of the objectivity of meaning, which acts as the decisive result of Husserl's theory of signification and reference; to this reason, after presenting Husserl's critique of Brentano's causal theory of intentionality, this paper introduces a adverbal reading of theory of intentionality which is Husserl's specific theory of intentionality in logical investigation. According to this theory, the subject always pays attention to the object from his perspective, and this is called the perspectival subjectivity, which is the intrinsic characteristic of the subject. We will then show that the theory of the ideality of meaning is the result of the threefold structure of Husserl's intentionality  and the content-oriented view of intentionality. Contrary to the claim of this theory that its true and inherent characteristic is intentionally its phenomenological aspect, the theory of reference and its corresponding meaning cannot satisfy the condition of the objectivity of meaning; Thus, theory of intentionality is based on an inadequate content-oriented attitude.
    Keywords: Husserl, Logical Investigation, intentionality, Intentional Content, Representation, Objectivity of Meaning, Signification, Reference}
  • علیرضا فرجی*
    رابطه ذهن و زبان که امروزه بیشتر با نگاه فیزیکالیستی بررسی می شود، ارتباطی پرسش برانگیز است. دانشمندان عصب شناسی و فیزیولوژیست ها، این ارتباط را بیشتر با کاوش بر روی مغز انسان بررسی می کنند. فیلسوفان به نحو ویژه و با روش فلسفی، از نگاه هستی شناختی و معرفت شناسانه، این ارتباط را می سنجند و روان شناسان بر پایه ساخت و کار ذهن و روان انسان این کار را انجام می دهند. ادموند هوسرل، فیلسوف پدیدارشناس، باور دارد که زبان ابزاری برای انتقال معانی است و نه بیشتر. برای وی ذهن ارجحیت و محوریت دارد. ذهن ماوای معانی ایدیالی است که نه تنها آن را به شکل کامل دربرگرفته اند، بلکه محتوای بیان، از نوع زبانی آن نیز چیزی خارج از معانی ایدیال نیست؛ به همین دلیل، هوسرل تلاش می کند خلوص بیانی زبان را در امر ایدیال و امر ذهنی جست وجو کند. از سوی دیگر، به نظر هوسرل، منطق مورد سوء برداشت قرار گرفته و می بایست با روشی نوین که به زعم وی، افزودن حیث التفاتی است، بازتعریف شود؛ به همین دلیل، حیث التفاتی بر فرآیند شکل گیری اندیشه و طرح هوسرل، یعنی پدیدارشناسی استعلایی که مشتمل بر بحث منطق، ذهن و زبان می شود، سیطره یافته است. در این پژوهش تلاش می کنیم با تمرکز بر ارتباط میان ذهن و زبان، بنیان این فرآیند را تحلیل کنیم.
    کلید واژگان: هوسرل, ذهن, زبان, منطق, پدیدارشناسی, حیث التفاتی}
    Alireza Faraji *
    The relation between mind and language which is nowadays generally examined in terms of physicality view is a questionable relationship. The neurologic scientist and physiologist investigate this type of relationship through more surfing human mind. The philosophers more particularly and using the philosophic method, examining this relation by ontology and epistemology and the psychologist do the same based on the structure and works of human mind and psycho. Edmund Husserl, the phenomenologist philosopher, believed that language is a device towards the meaning transformation and not more for this to be highly significant. Mind is the source of meanings which comprises not only this as a perfect form, but also the expressive content, from its linguistic type is nothing outside the ideal meanings. For this, Husserl tries to search the pure linguistic expression in this ideal way and mind. On the other side, based on Husserl, the logic which is the coordinator of the inner and outer world of human mind, is being abused and it should be redefined other than its additional indulgent aspect. Therefore, the indulgent aspect is comprised based on Husserl’s formative thought process and projected as the inferential phenomenology which included the discussion of logic, mind and language. In this research, it is tried to focus on the relationship between mind and language as well as to analyse the expression of the process.
    Keywords: Husserl, Mind, Language, Logic, phenomenology, intentionality}
  • آصف احسانی*
    بسیاری از مفاهیم پدیدارشناسی هوسرل، نخستین بار، در کتاب پژوهش های منطقی معرفی می شوند و حیث التفاتی کانونی ترین مفهوم این اثر پدیدارشناختی است، البته، ایده حیث التفاتی نه تنها در مراحل مختلف اندیشه ی پدیدارشناختی هوسرل جایگاه محوری خود را حفظ می کند، بلکه در همه ی جریان ها و مکاتب پدیدارشناسی محل توجه و اعتنا قرار می گیرد. نظریه حیث التفاتی دارای ابعاد گوناگون است و هوسرل در پژوهش های اول، پنجم و ششم جنبه های متفاوت این نظریه را می کاود، هرچند، ثقل مباحث در دو پژوهش آخر قرار دارد. ساختار حیث التفاتی از سه برهه ی کنش التفاتی، ابژه التفاتی و محتوای التفاتی فراهم می آید. کنش التفاتی به ساده و پیچیده تقسیم می‎شود و در آن دو لحظه ی کیفیت و ماده از هم تفکیک می گردد؛ وحدت و یگانگی آن دو ذات التفاتی کنش را تحقق می بخشد.اما حیث التفاتی صرفا به این حیث تقلیل پذیر نیست، بلکه ذات التفاتی تنها وجه خاصی از این نظریه است و انواع دادگی ابژه و نحوه های متفاوت آشکارگی آن بعد دیگر این نظریه را هویدا می سازد. روی این ملحوظ، تحلیل همه جانبه ی حیث التفاتی مستلزم فراروی از دوگانه کیفیت و ماده کنش است، چون در هر کنش با دو بخش مواجهیم، یکی معطوف بودگی به ابژه یعنی ذات التفاتی کنش و بخش دوم ناظر به چگونگی دادگی ابژه است؛ دادگی ابژه شامل دادگی نشانه ای، ایماژی و شهودی، اعم از شهود حسی و مقوله ای، می شود. در این مقال تلاش می شود با استفاده از روش تحلیلی- توصیفی، ابعاد و زوایای متفاوت این نظریه تبیین و تحلیل گردد.
    کلید واژگان: حیث التفاتی, پژوهش ها, تجربه التفاتی, التفات مقوله ای, انواع دادگی}
    Asif Ehsani *
    Many of Husserl's phenomenological concepts, for the first time, introduced in logical investigations and intentionality is the most central concept of this work, of course, the idea of intentionality not only retains its central place in the various stages of Husserl's phenomenological thought, but in all Phenomenological Streams and schools is on the focus of attention. Theory of intentionality has various dimensions, and Husserl explore the different aspects of this theory in the first, fifth, and sixth investigation, although the gravity of the issues is raised in the last two investigation. The structure of intentionality is provided of three stages of intentional action, intentional object and intentional content. The intentional action is divided into simple and complex, in which the two moments of quality and matter are separated; the unity and solidarity of the two realizes the action intentional essence. But the intentionality is not merely reducible to this aspect, rather, the intentional essence is only a specific aspect of this theory, and the different types of object givingness and its different modes of manifestation, revealing another aspect of this theory. On this view, a comprehensive analysis of the intentionality entails going beyond the dualism of action quality and substance, for in each action there are two parts, one focusing on the object, ie the action intentional essence, and the second focusing on how the object is given; Object givingness includes, Signal givigness, pictoral and intuition, both sensory and categorial intuition.
    Keywords: intentionality, investigations, Intentional experience, Categorical intuition, Types of givingness}
  • سید احمد فاضلی*، مجتبی جعفری

    سبب توجه اهل فلسفه به هیجانات آن است که معرفت و شادکامی و اخلاق که از دیرباز دلمشغولی اصلی فلسفه بود تلاقی های بسیاری با هیجانات دارد. از این رو، فیلسوفان کوشیده اند تا نشان دهند ارزش و جایگاه هیجانات در کسب معرفت و تحصیل شادکامی و زندگی اخلاقی چیست. فیلسوفان در مقایسه با عالمان بیشتر بر تحلیل های انتزاعی درباب هیجانات متمرکز اند. کاوش در سرشت هیجان به مسایل فلسفی چندی می انجامد از جمله: هیجان و دیگر عواطف آدمی چه تمایزاتی دارند؟ آیا هیجان ارزیابانه است یعنی باید آن را از جنس حکم و داوری دانست یا از سنخ ادراکات یا چیز دیگری به شمار آورد؟ شان معرفتی هیجانات و نسبت آن با احکام و داوری های ارزشی چیست؟ چه رابطه ای میان انگیزش و هیجان است؟ و سرانجام، جایگاه هیجان در اخلاق کجاست و چه تاثیری بر شکل گیری فضیلت و منش اخلاقی دارد؟.

    کلید واژگان: حیث التفاتی, ارزیابی, انگیزش, منش اخلاقی, فضیلت}
  • بهمن پازوکی*
    اغلب، نام هوسرل و هایدگر را آنچنان با هم می آورند که گویی آنها متفکرانی هستند با اختلافات جزیی که به موضوعی مشترک پرداخته اند و در یک شهر تدریس کرده اند و یکی اندیشه های دیگری را به طور مستمر و بر وفق رای دیگری ادامه داده است. این توصیف گرچه مطابق با آن چیزی است که هوسرل زمانی درباره هایدگر آرزویش را داشت، با واقعیات تاریخی جور درنمی آید. در این پژوهش سعی شده است وجوه افتراق پدیدارشناسی هایدگر و هوسرل با استناد به درس گفتارهای اولیه هایدگر توضیح داده شود. به طور خلاصه، هایدگر چندین ایراد به پدیدارشناسی هوسرل وارد می کند: 1) ایراد نخست این است که هوسرل آزمون زیسته عالم محیط را نادیده می گیرد؛ 2) ایراد دیگر هایدگر به هوسرل این است که او می پندارد می تواند خود را از تمامی تعلقات و ارتباطات به فرادهش (سنت) فکری آزاد کند؛ 3) هایدگر با طرح «هرمنویتیک واقع بودگی»، با تلقی هوسرل از پدیدارشناسی درمی افتد و پدیدارشناسی را علم سرآغازینی مقدم بر نظریه تعریف می کند؛ و بالاخره باید به تفاوت برداشت هایدگر از مفهوم حیث التفاتی که او آن را پروا می خواند با آنچه هوسرل از آن مراد می کند، یعنی درک کردن چیزها اشاره کرد.
    کلید واژگان: آزمون زیسته, آگاهی, پدیدارشناسی, حیث التفاتی, علم سرآغازینی}
    Bahman Pazouki *
    Husserl and Heidegger are often referred to as if they were thinkers with minor differences who dealt with a common theme and taught in one city, and one continued the ideas of the other continuously and according to the opinion of the other. This description, while consistent with what Husserl once dreamed of Heidegger, does not fit the historical facts. In this article, I have tried to explain the differences between Heidegger's and Husserl's phenomenology by referring to Heidegger's early lectures. In short, Heidegger introduces several objections to Husserl's phenomenology: 1) The first objection is that Husserl ignores the lived experience of the environment; 2) Heidegger's other objection to Husserl is that Husserl thinks he can free his philosophy from all relations to tradition; 3) With the conception of "hermeneutics of facticity", Heidegger challenges Husserl's understanding of phenomenology and defines phenomenology as the primordial science prior to theory; Finally, it is necessary to point out the difference between Heidegger's conception of intentionality, which he calls care (Sorge) and what Husserl defines as the perception of things.
    Keywords: Phenomenology, Primordial Science, consciousness, Intentionality, Lived Experience}
  • مهدی ذاکری*، حسین اسفندیار
    حیث التفاتی یکی از ویژگی های اصلی حالات ذهنی است و از همین رو ، یکی از مسائل فلسفه ذهن تبیین فیزیکالیستی این ویژگی است. موضوع این مقاله بررسی دو جنبه مرتبط به هم این مسئله، یعنی امکان حیث التفاتی و چگونگی تعیین محتوای ذهنی در نظریه غایت شناختی محتواست. بر اساس این نظریه ، تکامل طبیعی ارگانیسم زنده و کارکردهای غایی مبتنی بر آن ، محتوا را متعین می کند و به کمک آن می توان تبیینی طبیعی و فیزیکی از حیث التفاتی و محتوا به  دست داد. در این مقاله، پس از بیان مبانی این نظریه (واقع گرایی درباره حیث التفاتی) طبیعی گرایی و اصل تکامل طبیعی انواع و _ در گام نخست _ دو تقریر اصلی این نظریه ، یعنی معناشناسی دال درتسکی و معناشناسی مصرف کننده میلیکان را مطرح کرده و سپس به ارزیابی آن می پردازیم. مهم ترین اشکال نظریه، این است که نمی تواند محتوا و معنای مفاهیم منطقی، فلسفی و نیز مفاهیم عدمی را تبیین کند و از این رو  _ حتی اگر بتواند در مفاهیمی که ارتباط نزدیکی با امور زیستی دارند، شرایط لازم و کافی تعیین محتوا را مشخص کند _ در خصوص مفاهیم پیش گفته با مشکل مواجه است و به همین دلیل ناتمام به حساب می آید.
    کلید واژگان: حیث التفاتی, محتوای ذهنی, نظریه غایت شناختی, روث گرت میلیکان, فرد درتسکی}
    Mahdi Zakeri *, Hossein Esfandiar
    One of the issues of Philosophy of Mind is the intentionality of the mind. The topic of this article is the study of the two related aspects of this issue, i.e. the possibility of intentionality and how mind content is determined in the Teleological Theory of Mental Content. According to this theory, the natural evolution of a living organism and the teleological functions based on this determines mental content and one can present a natural and physical explanation of intentionality and mental content with help from that. In this article, after explaining the foundations of this theory, i.e. realism in regards to intentionality, naturalism and the principle of natural evolution of species, we will first address two main versions of this theory, i.e. Dretske’s Indicator Semantics and Millikan Consumer Semantics and then evaluate them. The most important problem of this theory is that it cannot explain the content and meaning of philosophical and logical concepts nor non-existence concepts and therefore, it faces issues concerning the above concepts.
    Keywords: intentionality, mental content, teleological theory, Ruth Garrett Millikan, Fred Dretske}
  • حسین اسفندیار*، زهرا نجفی، مهدی ذاکری
    حیث التفاتی بعنوان مفهومی محوری در فلسفه ذهن، در کانون گفتگوهای فلسفی قرار دارد.چگونگی امکان حیث التفاتی و نیز نحوه تعین محتوای ذهنی از مسائل مهم حیث التفاتی است و تبیین آن مبتنی بر مبانی مختلف فلسفی تفاوت می کند. تاکنون تحقیق درخوری درباره حیث التفاتی محتوا از منظر فلسفه اسلامی خصوصا به قرائت معاصر آن صورت نگرفته است. بدلیل قرابت مفهوم حیث التفاتی با مفاهیم «وجود ذهنی» و «علم»، میتوان این مفهوم را در سیاق فلسفه صدرایی با قرائت علامه طباطبایی مطرح کرد و لذا برای نخستین بار در این مقاله نشان داده شده است که میتوان با طرح این مفهوم و مسائل مربوط به آن و استنطاق مبانی فلسفی علامه طباطبایی، پاسخی نو برای مسئله امکان حیث التفاتی و تعین محتوای ذهنی جست. بطور خلاصه باید گفت کاشفیت ذاتی علم و تجرد آن پاسخگوی امکان حیث التفاتی مفاهیم ذهنی ما بوده و محتوای ذهنی، با توجه به نحوه انتزاع خاص هر علم حصولی از واقعیت محکی خود، متعین می گردد و به تعبیر دیگر محکی هر مفهوم و گزاره ای، محتوای آنرا متعین و مشخص می کند.
    کلید واژگان: حیث التفاتی, تعین محتوا, علم, وجود ذهنی, علامه طباطبایی}
    Hossein Esfandiar *, Zahra Najafi, Mahdi Zakeri
    Intentionality is a key concept in philosophy of mind which has been the subject of many discussions of contemporary philosophy. How can Intentionality be possible and how can mental content be determined? It is one of the main issues there which is approached differently based on different philosophical backgrounds. The paper at hand analyzes-and for the first time, Intentionality according to Allame Tabatabii`s philosophical theories. In This content according to philosophical theories of Allame Tabatabii, not only it is possible to talk about “Intentionality”, but also to find some new answers to its possibility and determination of mental content. It will be a causal explanation which can’t be possible without rejecting materialistic view about the nature of knowledge.The casual theories try to naturalize Intentionality according to casual relationships but The theory of knowledge in Allame`s philosophy reject This overview. from the basis of each object in the world, our represntations can be determinate.
    Keywords: Intentionality, Allame Tabatabii, Knowledge, Mental content}
  • عادل مقدادیان، مسعود صادقی
    وجود حالات نفسانی محض و غیر التفاتی به ویژه آگاهی محض از مسائل محل تلاقی فلسفه ذهن و فلسفه عرفان است. غالب احوال و مقامات مطرح از سوی عارفان دارای متعلق هستند. اما در منازل عرفانی گاه سخن از به دست آوردن احوال و مقاماتی است که داشتن متعلق درباره ی آنها بی معناست و لزوما در موردآن حال و مقام «به از» معنا ندارد. معتقدان به این دیدگاه صرفا با بررسی حالت آگاهی محض، به عنوان یک حالت نفسانی غیر التفاتی که از سوی عارفان گزارش شده است، در جهت اثبات وجود این نوع حالات استدلال کرده اند. اما به نظر می رسد حالات نفسانی غیرالتفاتی دیگری نیز وجود دارد. یکی از این حالات نفسانی غیر التفاتی مقام عرفانی «طمانینه محض» است. اما آیا حقیقتی به نام طمانینه محض و بدون متعلق امکان پذیر و فهم پذیر است یا هر طمانینه ای لزوما دارای نسبت است و «به» متعلقی وابسته است؟ می توان گفت که عارف در مرتبه ای از سیر و سلوک در حالتی قرار می گیرد که بی آنکه به چیزی قرار و آرام بیابد در فراخنایی از طمانینه خواهد بود. روح او صرفا در اطمینان است نه آنکه مطمئن به چیزی باشد. دو استدلال از منظر عرفانی بر تحقق طمانینه محض می توان ارائه کرد: تلازم علم و طمانینه و پیوند طمانینه با تقدیر عهد الست در عرفان اسلامی.
    کلید واژگان: تجربه عرفانی, آگاهی محض, طمانینه محض, حیث التفاتی, حیث غیر التفاتی}
  • مهدی اسدی*
    در این نوشتار به بررسی دیدگاه ابن سینا درباره دشواره حیث التفاتی و صدق خبر در مورد گذشته و آینده می-پردازیم، که در آن متعلق معرفت وجود ندارد. نشان خواهیم داد که پیوند شدیدی بین حیث التفاتی مشهور علم و صدق خبر وجود دارد و ما می توانیم در مشخص کردن دیدگاه ابن سینا از هر دو بحث یاری جوییم. سپس به تعارضی در حیث التفاتی نزد ابن سینا اشاره می کنیم: در علم به معدوم های مثل زمان آینده، او نخست می گوید صورت ذهنی ای که از آن معدوم ها در ذهن داریم نسبتی با واقع ندارند ولی سپس همان جا بی درنگ، به اثبات چنین نسبتی می پردازد! ما می کوشیم تا جایی که امکان دارد به حل این تعارض بپردازیم و در پایان میزان کارایی دیدگاه (های) ابن سینا؛ یعنی ذهنی محض بودن و بالقوه بودن علم، درباره این معدوم ها را مشخص بکنیم.
    کلید واژگان: حیث التفاتی, صدق خبر, معدوم, گذشته و آینده, ثبوت}
    Mahdi Assadi *
    The present paper evaluates Ibn Sina's view about the intentionality and the truth of declaration in the case of the future and the past, the object of which is nonexistent. The paper strives to demonstrate that there is a close relationship between the well-known intentionality and the truth of the declaration (khabar), and that both can be used to elucidate certain unclear points in Ibn Sina's reasoning. Furthermore, an inconsistency in Ibn Sina’s view of intentionality is pointed out: He first states that regarding the knowledge of the nonexistent entities of the future, the mental forms we have of the entities in our mind have no relation to reality. However, he sets out to prove such a relation a few lines later. The paper tries to resolve the inconsistency as much as possible, and lastly, it criticizes the view(s) of Ibn Sina, i.e. the pure mentality of knowledge and the potentiality of knowledge about nonexistent entities in the future and the past.
    Keywords: Intentionality, Truth of The Declaration, Nonexistent, The Future, The Past, Nonexistent Beings}
  • عبدالله فتحی، مجتبی مصباح
    گزاره های ناظر به امور رایج زندگی، دربردار‎نده امور خاصی همچون آدرس، خانه، پول، حساب بانکی، حوزه، دانشگاه، رئیس‎جمهور، تورم و قانون هستند که در زمره واقعیت‎های عینی مثل اوصاف وجودی اشیا قرار ندارند. در ادبیات فلسفه اسلامی، این امور را امور اعتباری نامیده اند و معمولا هیچ واقعیت وجودشناختی ای برایشان قائل نیستند؛ اما پرسش‎های فلسفی جدی و حل‎نشده ای در این باره مطرح است. در میان این پرسش ها دو چیز به‎روشنی از یکدیگر قابل تمییز است: یکی اعتبار به عنوان فعلی که منشا تحقق امور اعتباری است و دیگری خود امور اعتباری. در این مقاله، بخشی از مباحث مربوط به اعتبار بررسی می‎شود. مسئله اصلی مقاله این است که اعتبار، چه ویژگی‎های هستی‎شناختی‎ای دارد؟ در ذیل این پرسش، به مسائل فرعی تری همچون نسبت این فعل و آگاهی، مادی یا مجرد بودن آن و نیز چیستی غایت آن پرداخته شده است.
    کلید واژگان: اعتبار, امور اعتباری, فعل ذهنی, قصد, آگاهی, حیث التفاتی, زمینه و محتوای اعتبار}
    Abdullah Fathi, Mujtaba Mesbah
    The propositions pertaining to the common affairs of life include certain affairs such as address, house, bank account, seminary school, university, president, inflation and law, which are not in the group of objective affairs such as existential characteristics of things. In the literature of Islamic philosophy, these are called ‗conventional‘ affairs, to which no ontological reality is attributed. However, there are serious and unresolved philosophical questions in this regard. Among these questions are two things that are clearly distinguishable: one is ‗convention‘ as the source of subjectively considered affairs, and the other is the conventional affairs themselves. In the present article, some issues pertaining to ‗convention‘ are discussed and investigated. The main issue in this article is as follows: ―what ontological feature does the ‗convention‘ have?‖ Under this question, other subsidiary issues such as the relationship between convention and awareness, its being abstract or material, and the nature of its destination are discussed as well
    Keywords: convention, conventional affairs, mental action, intention, awareness, intentionality, background, content of ?conventiona}
  • شهاب الدین علائی نژاد*

    در این مقاله رابطه‏ی نفس و بدن از دیدگاه فیلسوفان مورد بررسی قرار گرفته و دیدگاه‏های گونه‏گونی برای تبیین آن از سوی صاحب نظران ابراز شده‏اند که به دوگروه عمده: وحدت انگاری و دوگانه انگاری قابل تقسیم است. در دیدگاه وحدت انگار نفس وبدن یکی‏اند و دوکارکرد یک جوهر واحد‏اند؛ درحالی که در دیدگاه دوگانه انگار نفس و بدن دو جوهر از هم مجزا و مستقل‏اند که هرکدام کارویژه خاص خودرا دارند. دیدگاه دوگانه انگاری که سابقه‏ی به بلندای تاریخ فلسفه دارد طرفداران جدی مانند افلاطون از متقدمان و دکارت از متاخران دارد. در این میان، غالب فیلسوفان مسلمان متمایل به دیدگاه دوگانه انگاری بوده‏اند که ابن‎سینا یکی از تیوری پردازان اصلی آن است. به دلیل اینکه نقدهای جدی به هر دو دیدگاه وارد است نمی‎توان به صورت جدی یکی از نظریات را برگزید؛ هرچند که دوگانه انگاری موجه به نظر می‎رسد.

    کلید واژگان: رابطه ی نفس و بدن, دوگانه انگاری, وحدت انگاری, رفتارگرایی, این همانی, کارکرد گرایی, حیث التفاتی}
  • فهیمه شریعتی *
    علیرغم نگاه فیزیکالیستی فلسفه به ذهن در قرن حاضر، وجود حالات متفاوت ذهنی از بدنی باعث شده معیارهای متفاوتی درباره امر ذهنی داده شود که مهمترین آن ها آگاهی، اول شخص بودن و حیث التفاتی است. هر یک از این مولفه ها در بازنمایی امر ذهنی دچار اشکالاتی هستند. از این میان، حیث التفاتی مولفه کم اشکال تری است. بررسی حکمت متعالیه اهمیت توجه نفس یا التفات را نشان می دهد. اگرچه التفات یا توجه به امری ، بطور مشترک میان انسان و سایر موجودات بکار رفته اما به طور واضح موارد کاربرد آن به دو بخش «توجه غیر ذاتی» و «توجه ذاتی» نفس تفکیک می شود و انواع التفات در حیوانات را از بحث خارج می کند. در میان افعال انسان نیز مولفه امر غیر بدنی یا نفسانی بر مبنای حکمت متعالیه، «توجه غیر ذاتی نفس» است. «توجه غیر ذاتی نفس» شرط کافی و لازم در تشخیص امور نفسانی است. مولفه «التفات غیر ذاتی» ، ویژگی آگاهی داشتن را اجمالا به همراه دارد، چراکه همه انواع آگاهی شرط امر ذهنی نیست. این مولفه، بقیه ممیزه ها را نیز پوشش می دهد، جامع و مانع امر ذهنی بوده و هماهنگی کامل با سایر مبانی نفس شناسی ملاصدرا دارد.
    کلید واژگان: توجه غیر ذاتی نفس, ملاصدرا, فلسفه ذهن, امر ذهنی, حیث التفاتی, آگاهی}
    Fahimeh Shariati *
    One of the inputs in analytical philosophy of mind is subjective matter’ characteristics. Different criteria are presented in this regard that the most important of them is awareness, intentionality and etc. But each of these factors have problems in mental representation, like problems about awareness and aboutness which question the distinction criterion of these characteristics. Based on the transcendent wisdom, non-essential attention is suggested component for subjective matter. By studying the position of self in transcendent wisdom, common and uncommon types in all creatures can be obtained and only certain cases of it about human should be explained such that it includes all characteristics of subjective matter. Application of self about human is differentiable in two essential and non-essential parts. The condition of subjective matter is that this attention is not essential. In this factor, awareness disappear because awareness has a widespread spectrum which develops problem in the distinct feature of subjective matter. Also this component covers aboutness, subjective causality and being first person.
    Keywords: non-essential attention of self, mind philosophy, subjective matter, intentionality, awareness}
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال