به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه

مقولات

در نشریات گروه فلسفه و کلام
تکرار جستجوی کلیدواژه مقولات در نشریات گروه علوم انسانی
  • محمدتقی علیپور ثانی کرمانی*، یاسر حسین پور

    یکی از مسائلی که از ابتدا ذهن بشر را به خود مشغول کرده بیان نسبت بین پدیده هاست. هرکدام از فلاسفه نیز به فرا خور دیدگاه ها و نظریات مختلف خود درباره ی آن به بحث و گفتگو پرداخته اند که معمولا این مباحث ذیل سر فصل علیت گرد آوری شده اند. در این مقاله نویسنده سعی کرده است با بهره گیری از روش کتابخانه ای بعد از بیان مبانی مقدماتی کلی به بررسی تطبیقی دیدگاه دو تن از فیلسوفان بزرگ جهان یعنی امانوئل کانت و صدر الدین شیرازی بپردازد . در نهایت نگارنده به این نتیجه رسیده است که کانت با توجه به دیدگاه شناختی و ساختار فکری خود از علیت به عنوان یکی از مقولات فاهمه و ذهنی سخن به میان آورده و ملاصدرا با توجه به دیدگاه رئالیستی که زمینه فکری خود قرار داده است علیت را به عنوان رابطه حقیقی میان مراتب طولی وجود مطرح کرده است.

    کلید واژگان: علیت، مقولات، کانت، ملاصدرا، فلسفه استعلایی، حکمت متعالیه
    Mohammadtaghi Alipor Sani Kermani, Yasser Hosseinpour

    One of the issues that has preoccupied the human mind from the beginning and has instinctively sought an answer to is the expression of the relationship between phenomena. Each philosopher, according to their own foundations, perspectives, and different theories, has discussed and attempted to answer it. These discussions are usually gathered under the topic of causality. In this article, the author has tried to use the library method to, after stating the general preliminary foundations, conduct a comparative study of the views of two of the world’s great philosophers, namely Immanuel Kant and Sadra al-Din Shirazi. Ultimately, the writer concludes that Kant, given his cognitive view and mental structure, speaks of causality as one of the categories of understanding and mind, and Mulla Sadra, given the realistic view that he has set as his intellectual background, presents causality as a real relationship between longitudinal levels in the form of hierarchical existence. 

    Keywords: Causality, Categories, Kant, Molla Sadra, Transcendental Philosophy, Transcendent Metaphysics
  • امیرحسین ساکت*
    ایساغوجی یا کلیات خمس عنوان رساله ای از فرفوریوس در شرح مقولات ارسطو است. عموما ایساغوجی را بحثی درباره مفاهیم «کلی» و کلیات خمس را پنج قسم «کلی» تصور می کنند و این عقیده را به ارسطو نیز نسبت می دهند اما این تصور چندان دقیق نیست و علت آن خلط میان معانی کل و کلی و همچنین جزء و جزئی در ایساغوجی است. ارسطو در مقولات میان این مفاهیم تمایز می گذارد و کل و جزء را هرگز به معنای کلی و جزئی به کار نمی برد اما به نظر می رسد که فرفوریوس در تفسیر کلام او این تفاوت را مخدوش ساخته و کل و جزء را به معنای کلی و جزئی نیز به کار برده است. علاوه بر این ارسطو و فرفوریوس در چیستی جنس و نوع و دیگر کلیات خمس و نسبت آنها با کلی اختلاف نظر دارند. اگرچه ارسطو جنس و نوع را کلی و نسبت میان آنها و افراد را همانند نسبت میان کلی و جزئی می داند، میان کلی و جنس و نوع تفاوت قائل است و هر کلی را جنس یا نوع نمی شمارد اما فرفوریوس جنس و نوع را به کلی منطقی تقلیل داده و آنها را مترادف یکدیگر گرفته است. بنابراین به نظر می رسد که فرفوریوس سرآغاز دو معنای جدید در سیر تطور این موضوع است که هر دو پس از او تداوم و عمومیت یافته است: اول انتقال معنای کل و جزء به کلی و جزئی منطقی و دوم تقلیل جنس و نوع به کلی منطقی.
    کلید واژگان: ارسطو، فرفوریوس، مقولات، ایساغوجی، کلیات خمس، کلی، جزئی
    Amirhossein Saket *
    Porphyry's work titled Isagoge is commonly seen as an analysis of Aristotle's Categories, focusing on universal concepts, with the five predicables considered as different types of universals. Often, the same view is ascribed to Aristotle, but in fact, it is an approach arising from a confusion between universal and whole, as well as a confusion between particular and part by Porphyry in the Isagoge. In Categories, Aristotle does not refer to "whole" and "part" as synonyms for "universal" and "particular. Porphyry, however, in some cases distorting this distinction, uses “whole” and “part” to mean “universal” and “particular”. Moreover, they disagree on the essence of the five predicables and their relation to the universal. Aristotle views genes and species as universals and their connection to individuals as universal to particular, but he distinguishes them from the concept of universal and does not believe every universal is a genes or species. Porphyry, on the other hand, reduces genes and species to mere universal conceptions and consider them as synonyms for universal. It appears that there are two approachs in the philosophical tradition that started with Porphyry. These approachs were perpetuated and broadened by later thinkers. Initially, he altered the understanding of whole and part to universal and particular. Furthermore, he reduced genes and species to mere universal.
    Keywords: Aristotle, Porphyry, Categories, Isagoge, Universal, Particular
  • علی شاد*، مهدی منفرد
    علیت و زمان، محوری‏ترین موضوعات فلسفه کانت هستند. کانت امکان شناخت نمودها به عنوان ابژه‏های تجربه را با قانون علیت میسر می داند و در نسبت زمانی، متعین می‏سازد. او در پاسخ به هیوم که علیت را صرفا تجربی ‏شمرده و آن را به عادت و خو گرفتن انسان وابسته می‏دانست، به استقرایی بودن دیدگاه وی پاسخ می‏دهد و علیت را پیشینی معرفی می کند. نزد کانت، میان بازنمایی‏های انسان، نظمی وجود دارد که در این نظم، حالت کنونی که رخ داده است، با یک حالت پیشین و گذشته هم‏بسته است؛ این همبستگی هنوز نامتعین است. به نظر کانت، تعین پدیده کنونی به پدیده گذشته، با زمان امکان‏پذیر است؛ بر این اساس، این توالی ذهنی به توالی عینی تبدیل می‏گردد و نمودها از راه معین شدن با نسبت زمانی خود، متعین می‏شوند. کانت از این فرایند، درک تجربی از توالی زمانی را برای انسان فراهم می‏نماید. از سوی دیگر، در باور کانت، علیت از راه درک حسی و مقایسه پدیده‏ها با تکرار و به شکل یکسان و با یک روش که به دنبال نمودهای قبلی است، به دست نمی‏آید، بلکه علیت نیز نزد وی، پیشینی است. علاوه بر این، کانت در هر گونه گذر از یک حالت به حالت دیگر، زمان را داخل می‏کند و بر اساس آن، به تعین تجربی زمان می‏پردازد. از دید وی، برای تعین زمانی نمودها، روابط در خود نمودها نیست که در زمان تقرر داشته باشند، بلکه پیوندهای زمان، ساختاری تجربی دارند که ما این نمودها را مطابق با این ساختار، به صورت متعلق ادراکات حسی یک تجربه واحد، به کمک اصول پیشینی، به نحو عینی، متعین می‏سازیم.
    کلید واژگان: علیت، شاکله‏سازی، مقولات، آنالوژی، تجربه، زمان
    Ali Shad *, Mahdi Monfared
    Causality and time are the most central subjects in Kant's philosophy. He considers phenomena as objects of experience that are possible only with the law of causality and determines them in temporal relation. Kant responded to Hume who considered causality to be purely empirical and habit-based, and saw the causality to be a priori. For Kant, there is an order among human representations; the current state in this order is correlated to a prior and past state, and this correlation is still undetermined. Determining the current phenomenon from the past phenomenon is possible through time; so this mental sequence becomes an objective sequence, and phenomena are determined through their temporal determination. This process for Kant makes possible an empirical understanding of the time sequence. Causality does not occur through sensory perception and comparison of phenomena by repetition, uniformly, and through a succession of previous phenomena; rather, causality is an a priori concept. Kant introduces time in any transition from one state to another state and thus deals with the empirical determination of time. From Kant's point of view, the relationships are not in the phenomena, but the links of time have an empirical structure, according to which we determine objectively these phenomena as perceptual objects of a single experience with the help of A Priori Principles.
    Keywords: Causality, Schematism, Categories, Analogy, Experience, Time
  • سید مسعود آذرفام*
    یکی از مفاهیم بنیادین فلسفه که تاریخی به درازای تاریخ فلسفه دارد مفهوم جوهر است. اگرچه این مفهوم در طی قرون متمادی دستخوش تحولات ژرفی شد و لایه های مختلفی به خود گرفت، به دلیل پیوند وثیقش با عقل عرفی هرگز اهمیت و معنای خود را از دست نداد. از آنجا که موطن مفهوم جوهر یونان باستان و فلسفه یونانی است، جستار حاضر بر آن است که نخست تاریخ تحلیلی تکوین این مفهوم در یونان باستان را روایت کند؛ سپس سیر تطور آن را در دل قرون وسطای مسیحی و اسلامی پی بگیرد؛ و نهایتا بقایای آن را در فلسفه مدرن مورد بررسی قرار دهد. باری هدف این جستار صرفا روایتی تاریخ فلسفه ای نیست، بلکه هدف ثانویه آن قرار دادن مفهوم جوهر ذیل پرتوی انتقادی و روایت نقدهای بنیادین وارد به این مفهوم است. از این رو به مهم ترین نقدهای این مفهوم، که عمدتا توسط فیلسوفان انگلیسی وارد شدند، نیز خواهیم پرداخت و نتیجه خواهیم گرفت که این مفهوم برای اینکه حضوری مشروع در فلسفه داشته باشد باید به بازصورت بندی ای بنیادین تن بدهد.
    کلید واژگان: جوهر، حرکت جوهری، جوهرگرایی، عرض، متافیزیک، مقولات
    Seyyed Masoud Azarfam *
    Substance is one of the fundamental concepts in the history of philosophy that has a history as long as the history of philosophy itself. Although this concept has underwent profound developments and assumed different layers during the centuries, because of its firm linkage with common-sense, never lost its significance. Since the birthplace of the concept of substance is ancient Greece and Greek philosophy, this essay intends to narrate an analytical history of the genesis of the concept in ancient Greece; then to trace its course of development in Christian and Islamic middle age; and finally, to investigate its remnants in modern philosophy. The purpose of this essay, however, is not merely a philosophy-historical narrative, but its secondary purpose is to place the concept of substance under a critical light and to report its fundamental critiques. Hence, we will consider the most important critiques, mostly proposed by Anglo-Saxon philosophers, and will conclude that this concept in order to have a legitimate presence in philosophy, must submit a fundamental reformulation.
    Keywords: Substance, substantial movement, Substantialism, accident, metaphysics, Categories
  • حسین آزادمنجیری*

    کانت در انقلاب کپرنیکی خود، محوریت شناخت را از جهان خارج به فاعل شناسا تغییر داد؛ به این ترتیب، ساختار ذهنی انسان بستر تجربه را فراهم می کند و بر اساس آن به معرفت حسی و خیالی دست می یابد و در نهایت به درک عالم خارج می رسد. اگرچه کانت این موضع را مطرح می کند و تا بحث شکل گیری شاکله ها توسط قوه خیال پیش می رود، اما به نظر می رسد که نظرات وی در تبیین مقولات به عنوان مفاهیمی محض که به طور کامل از تجربه، حس و زمان مستقل هستند، متشتت است. بر اساس آموزه کانتی، هر مفهومی و لذا مقولات باید به شهودی بازگردند؛ اما از یکسو اگر مقولات به هر نحوی به حس و تجربه بازگردانده شوند، دیگر مفاهیم محض فاهمه نخواهند بود، امری که اگرچه کانت آن را نمی پذیرد، اما در تبیین آن موفق ظاهر نمی شود؛ از سوی دیگر اگر این مقولات، کاملا محض و بری از تجربه و حس باشند، چنان که کانت آن ها را به شهود «متعلق به طور کلی» ارجاع می دهد، آنگاه وی گرفتار امری استعلایی شده است؛ به خصوص، ویژگی هایی که وی برای «متعلق به طور کلی» برمی شمارد، این شایبه را ایجاد می کند که فاهمه، مقولات را با شهود عقلی از «متعلق به طور کلی» یا به عبارت دیگر از «وجود» ادراک می کند. 

    کلید واژگان: فاهمه، مقولات، متعلق به طور کلی، شاکله، استعلایی
    Husain Azadmanjiri *

     In his Copernican revolution, Kant changed the centrality of cognition from the external world to the knowing subject. In this way, human mental structure provides the context of experience; And based on that, he acquires aesthetic and imaginary knowledge and finally reaches the understanding of the external world. Although Kant proposes this theory and goes as far as the schematism by imagination, it seems that his views are confused in explaining categories as pure concepts that are completely independent of experience, sense and time. According to Kant's doctrine, every concept and therefore categories must be referred to an intuition. But on the one hand, if categories are returned to sense and experience in any way, then they are not pure concepts of understanding; Although Kant does not accept it, he cannot explain his opinion successfully; On the other hand, if categories are pure and beyond experience and sense, then they must be referred to something; And Kant refers them to the "objective in general" intuition; But in this case, he is caught in the transcendental object; Especially, the characteristics that Kant enumerates for the "object in general" create the suspicion that the understanding perceives the categories with intellectual intuition from the "object in general" or in other words from "Being". 

    Keywords: Understanding, category, object in general, schema, transcendental
  • عبدالعلی شکر*
    کلی و جزیی از قبیل مسایلی است که در فلسفه و منطق به بحث گذاشته می شود. از آنجا که مرزبندی علوم از طریق تعیین موضوعات آنها صورت می پذیرد تا از تداخل مسایل پرهیز و محدوده هر علم مشخص شود، این سوال به ذهن متبادر می شود که چرا بحث از کلی و جزیی در دو علم منطق و فلسفه مورد بررسی قرار داده می-شود؟ نوشتار حاضر در پی یافتن وجه تمایز این بحث در این دوگستره علمی است. با مطالعه سیر تاریخی و استفاده از روش تحلیلی این نتیجه حاصل می شود که از ابتدای شکل گیری این بحث در نظام فکری ارسطو، میان متافیزیک و منطق وی تمایز معناداری به چشم نمی خورد. حکمای مسلمان از جمله ابن سینا گرچه در مقام شرح آثار ارسطو ابتدا به شیوه وی عمل کردند، اما در ادامه برخی از مباحث از جمله مقولات که کلیات خمس به منزله مدخل آن بود را خارج از وظیفه منطق دانستند. از طرفی کلیات خمس به دلیل کارایی در مبحث تصورات و تعاریف، از مسایل گریز ناپذیر در منطق است. در باب مقسم کلیات پنجگانه نیز در میان صاحبنظران اختلافاتی دیده می شود که نشانگر تداخل مساله مورد نظر در دو حوزه فلسفه و منطق است. برخی دیدگاه ها در وجه تمایز این بحث در دو حیطه مذکور، اعتبار و حیثیات مختلف را مطرح ساخته و برخی نیز بحث وجودشناختی کلیات را به فلسفه و بررسی احکام آن را به حوزه منطق محول کرده اند.
    کلید واژگان: کلی و جزیی، کلیات خمس، کلی طبیعی، مقولات
    Abdolali Shokr *
    It is a universal and partial of the issues discussed in philosophy and logic. Whereas, in order to avoid intermingle the issues of each science, their boundaries are Located through their subjects; The question arises why in both the sciences of logic and philosophy, both universal and partial are discussed? The present article seeks to find the distinguishing feature of this discussion in this scientific field. By studying the historical course and using the analytical method, it is concluded that from the beginning of the formation of this discussion in Aristotle's system of thought, there is no significant difference between his metaphysics and logic. Muslim philosophers, including Ibn Sina, although at first acting in the method of Aristotle as a commentator, later considered some issues, such as the categories in which the Five Universals as an entry of categories, to be outside the scope of the science of logic. On the other hand, the discussion of the Five Universals is one of the inevitable issues in logic due to the need for it in the subject of notions and definitions. There are also differences of opinion among philosophers regarding the source of division of the five generalities, which indicates the intermingle of the issues in philosophy and logic. Some views, in distinguishing this discussion in the two mentioned areas, have proposed different considerations and modes, and some have relegated the ontological discussion of generalities to philosophy and the study of its rules to the field of logic.
    Keywords: Universal, Partial, Five Universals, natural universal, Categories
  • محمدهادی توکلی *

    بر اساس نظریه کیف‌بودن علم و یکسانی ماهیت ذهنی و عینی، پذیرش نظریه وجود ذهنی دربردارنده اشکال «لزوم مشمولیت علم تحت دو مقوله» خواهد بود. صدرالمتالهین در آثار خود از طریق تمایز میان حمل شایع و اولی، صدق دو مقوله بر علم از دو حیث ذاتی و عرضی، نفی قیام حلولی و قبول صدق دو مقوله بر صورت علمیه بسبب اعتباریت ماهیت و امکان تحقق ظلی آن به وجودات متعدد، برای حل این اشکال تلاش نموده است. گرچه بررسی پاسخهای وی حاکی از عدم تمامیت آنها در حل اشکال است، اما مبانی او زمینه‌ساز حل اشکال از طریق قبول «حمل حاکی بر محکی» است که بر اساس آن، فارغ از اینکه ماهیت صورت علمیه چیست و صورت علمیه در چه مقوله‌یی قرار دارد، «حکایت» از ماهیت شیء خارجی، بعنوان وصف وجودی صورت علمیه معرفی میشود که به ماهیت صورت علمیه ارتباطی ندارد و بلکه از دایره مقولات بیرون است. با ارایه این راه‌حل، هم میتوان تطابق صورت علمیه و ماهیت شیء خارجی را حفظ کرد و هم میتوان در عین قبول تحقق صورت علمیه در ذهن، از اشکال لزوم تداخل دو مقوله در آن رهایی جست.

    کلید واژگان: وجود ذهنی، مقولات، مقوله کیف، ماهیت، حکایتگری، تطابق، ملاصدرا
  • حنیف امین بیدختی *

    اهمیت فلسفی و تاریخی </em>دانشنامه علایی به طرز خرسندکننده ای روشن نشده است. در این نوشته می کوشم که از برخی ویژگی های فلسفی، ساختاری و تاریخی دانشنامه و جایگاه آن در میان نوشته های ابن سینا سخن بگویم. این پرسش را مطرح خواهم کرد که چرا دانشنامه از نظر درونمایه فلسفی هم نوشته ای مهم است. در این راستا، ناگزیر به جایگاه تاریخی دانشنامه اشاره خواهم کرد و خاطر نشان می کنم که می توان از آن به عنوان سنجه ای برای شناخت گسترش اندیشه های او استفاده کرد. همچنین با پرداختن  به اهمیت آموزشی دانشنامه به عنوان نوشتاری جامع در فلسفه سینوی، بر ابن سینا پژوهان به دلیل کم توجهی به این نوشتار ارجمند خرده می گیرم. خواهم گفت که این کم توجهی در واپسین چاپ دانشنامه علایی بازتاب یافته است. چرا که چاپ تازه دانشنامه از سوی انتشارات مولی مشوب به خطایی نابخشودنی است. بغرنجی این خطا را با تکیه بر دیدگاه ابن سینا پیرامون نظریه دانش و آموزش (تعلیم) مستدل می کنم. این خطا را شاهدی می گیرم بر اینکه دانشنامه چنان که باید مورد پژوهش و مطالعه قرار نگرفته است و جایی در ابن سیناپژوهی معاصر نداشته است. نشان خواهم داد که ویراست تازه اثری است ناکام، که از نظر فلسفی مهم ترین نوآوری تعلیمی و ساختاری ابن سینا را ضایع کرده است. ادعا می کنم که دانشنامه همچنان نیازمند است به ویراستی انتقادی، با بهره گیری از دانش نسخه شناسی و بر اساس نسخه های بیشتر.

    کلید واژگان: ابن سینا، دانشنامه علایی، مقولات، اقسام علم، ترتیب علوم، اصول و مبادی علوم
    Hanif Amin Beidokhti*

    I examine the philosophical and historical merits of Avicenna’s Dānešnāmeh-ye ʿAlāyī. With this aim, I briefly discuss the structural characteristics of the Dānešnāmeh and situate it within Avicenna’s oeuvre in respect to his other summae. I argue that in the Dānešnāmeh Avicenna takes serious steps towards the ideal order and pedagogical sequence of the philosophical sciences, the foundation of which he has laid in the Kitāb al-Šifāʾ. For supporting this claim, I concentrate on Dānešnāmeh’s expositions of the two doctrines of the categories and body and show how the development of Avicenna’s views on them reaches its climax in the Dānešnāmeh. Arguing for the significance of Dānešnāmeh as a comprehensive summa and its constructive role in the post-Avicennan tradition, I will draw attention to its neglect and marginalization by contemporary scholarship, and suggest reasons for this regrettable underestimation. I provide an overview of the editorial genealogy of the Dānešnāmeh, and then relying on the previous discussions, reason that Mawlā’s earnest edition of it is informed by a major structural error which has entirely ruined one of its most significant philosophical innovations, and is consequently unusable for research purposes. I conclude my piece by suggesting that the Dānešnāmeh still stands in need of a new critical edition based on sounder editing techniques, and informed by consideration of a wider range of manuscripts. If we are to gain a more comprehensive picture of the development of Avicenna’s philosophy, I urge the scholarly community to pay this work the careful attention that it deserves.

    Keywords: Avicenna, Dānešnāmeh-ye ʿAlāyī, Categories, divisions of Science, order of sciences, principles of Sciences
  • رضا میرمبین*، علی مرادخانی، سید عبدالمجید شریف زاده

    فلسفه صورت های سمبلیک ارنست کاسیرر امکانی ویژه را برای بازخوانی نحوه تکوین شناخت انسان به ویژه در اذهان بدوی بشر و درباره اندیشه اسطوره ای عرضه می کند. مراحل شناخت طبق این فلسفه، از تفکر مبتنی بر اسطوره آغاز شده و با گذر از دین و عرفان به هنر و علم و دیدگاه استعلایی کانت می رسد. لیکن علی رغم تاکید او بر اهمیت هنر در جای جای آثار خویش، تبیینی مشخص در خصوص شناخت متکی بر هنر انجام نگرفته است. مقاله حاضر بر آن است با بررسی ویژگی های اندیشه اسطوره ای شامل مقولات و فرم های ادراکی آن و تمرکز بر آرای پراکنده کاسیرر در خصوص هنر، تبیینی از هنر در جایگاه یکی از صورت های سمبلیک مورد نظر فیلسوف به دست دهد. این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی و از طریق فیش برداری کتابخانه ای-اسنادی در چارچوب نظری فلسفه صورت های سمبلیک نوشته شده و می کوشد از طریق تشریح و تطبیق داده ها احتمال تداوم مقولات و فرم های ادراکی اسطوره ای در اندیشه هنری یا امکان بازسازی آن ها را مورد تحقیق قرار دهد.

    کلید واژگان: صورت سمبلیک، اسطوره، هنر، کاسیرر، مقولات، فرم های ادراکی
    Reza Mirmobin *, Ali Moradkhani, Seyyed Abdolmajid Sharifzade

    Ernst Cassirer's Philosophy of Symbolic Forms is one of the theories that offers a new possibility to rethink how human knowledge has evolved, especially in primitive human minds and mythical thought. The stages of knowledge, according to this philosophy, start from mythical thinking, and pass through religion and mysticism into art and science and reach Kant's transcendental perspective. But despite his emphasis on the importance of art in his works, Cassirer had no specific explanation of artistic knowledge. For this reason, the present article seeks to examine the characteristics of mythical thought, including its categories and perceptual forms and by focusing on Cassirer's disputed views on art, defines art as one of the symbolic forms. This paper is written in a descriptive-analytical method and with a library-attribute checklist in the theoretical framework of philosophy of symbolic forms. By trying to explain or compare the data, it examines the possibility of the continuity of mythical categories and forms of perception in artistic thought or the possibility of reconstructing them. Finally, based on the results, the work of art is introduced as a concrete emergence of mythical thought which, with the need to make such a transformation, extends the categories and perceptual forms of mythical thought in artistic thought with necessary modifications.

    Keywords: Symbolic Forms, myth Art, cassirer, Categories, Perceptual forms
  • حسین کلباسی اشتری *، مستانه کاکایی
    «وجود» نخستین پایه هرگونه آگاهی و لاجرم به طریق اولی، متعلق مابعدالطبیعه قرار گرفته است. ارسطو در مواضع مختلف کتاب مابعدالطبیعه درباب «موجود چونان موجود»(to on) سخن گفته و بیان می دارد «موجود دارای معانی بسیار است.» او بیش از آنکه در آن کتاب از واژه «وجود» استفاده کرده باشد از «موجود» نام می برد و در کتاب هفتم می گوید «آنچه از دیرباز مایه سرگشتگی بوده این است که «موجود» چیست؟» پرسش دیرین در ساحت مابعدالطبیعه این بوده است که براستی «موجود» نزد ارسطو چه معنایی دارد؟ و معانی وجود چه تاثیری بر نظام مابعدالطبیعی ارسطو گذاشته است؟ آیا این معانی به یکدیگر قابل تحویل هستند یا خیر؟ درباره اینکه معانی «موجود» نزد ارسطو به چند گونه است، نزد مفسران اختلاف نظر وجود دارد؛ کسانی مانند توماس آکوئینی «معانی پنجگانه»، فارابی «معانی سه گانه» و ابن سینا نیز «معانی پنجگانه» را برای آن لحاظ می کنند. در این نوشتار ضمن بررسی دیدگاه ارسطو براساس مابعدالطبیعه و نگاهی به دیدگاه توماس آکوئینی، چهار معنا برای «موجود» نزد ارسطو بیان می کنیم (موجود بالعرض، موجود به معنای صدق، موجود بالقوه و موجود بالفعل، موجود به معنای مقولات) و در ادامه به سرگذشت معنای «وجود» نزد حکمای مشا، بویژه فارابی و ابن سینا خواهیم پرداخت برحسب مبانی فلسفی شان معانی چندگانه ای لحاظ کرده که با معانی «موجود» نزد ارسطو بسیار متفاوت است.
    کلید واژگان: موجود، وجود، بالقوه، بالفعل، بالصدق، مقولات
    Hossein kalbasi ashtari*, Mastaneh Kakaiy
    Being is the first basis of recognition and the first issue for the metaphysics. Aristotle has said in different pages of the metaphysics on "being qua being" means “to on” and emphasized," Being has various meanings." He, rather than 'Being', has used "being" or existent. He, in the seventh book, has said: What has long been a source of confusion is that “what is being?” What does “being” mean? These meanings of existence, what effect does have on Aristotle's metaphysical system? Whether these meanings can be delivered to each or not? The meanings of "being” in Aristotle’s thought are controversial issue among scholars. Someone like Thomas Aquinas takes five senses and Farabi three senses and Avicenna five meanings for the existent. In this paper, while analyzing Aristotle's view based on metaphysics and looking at Thomas Aquino's perspective, we have delivered four meanings for "being" in Aristotelians. (Being of per accident, being of per true, being of potentiality and actuality, being of categories) And in fallowing, for the adventure of the meaning of "being", we will pay attention to the peripatetic philosophers, especially Farabi and Avicenna, according to their philosophical principles who have considered various meanings for the existent which are very different with Aristotle's meanings.
    Keywords: being, Potentiality, Actuality, True, Categories
  • فاطمه شهیدی*، سیدمحمود یوسف ثانی، سید حسین موسویان
    کتاب الحروف فاربی از مهم ترین آثار متافیزیکی در تاریخ فلسفه اسلامی است که نشان می دهد تفکر فلسفی در عالم اسلام در ابتدای راه خود چه نسبتی با اندیشه ارسطویی دارد. در این اثر ضمن توضیح اصطلاحات مختلف فلسفی و اقتضائات مختلف این اصطلاحات در زبان و جامعه عربی مباحث فلسفی مهم و بدیعی طرح شده است. الحروف علاوه بر این حاوی مباحث مختلفی در باب پیدایش زبان، فلسفه، دین، سیاست و اجتماع است که باعث شده مورد توجه محققان در شاخه های مختلف علوم انسانی قرار گیرد. این اثر را نخستین بار محسن مهدی در سال 1970 بر اساس تنها یک نسخه موجود در دانشگاه تهران تصحیح و منتشر نمود. اشکالات فراوان نسخه چاپی که ناشی از ضعیف بودن نسخه خطی و پیچیدگی و سخت فهمی متن اثر می باشد تصحیح مجدد آن را ضروری کرده است. در این مقاله متن اولین مبحث طرح شده در این اثر که می توان آن را «اصطلاح «مقوله» و جایگاه آن در علوم و صنایع» نامید بر اساس چهار نسخه خطی و یک نسخه چاپی تصحیح و در موارد لزوم حاشیه هایی جهت توضیح و تبیین مطالب آورده شده است.
    کلید واژگان: کتاب الحروف، فارابی، مقولات، معقولات اول، موضوعات علوم
  • لیلا کیان خواه *

    از دیدگاه ارسطو، موضوع مابعدالطبیعه یعنی «موجود»، نه بر اساس اشتراک معنوی و نه بر اساس اشتراک لفظی بلکه به طریق «نسبت به چیزی» بر موجودات اطلاق می گردد. به عبارت دیگر «موجود»، نه به گونه ای یکسان بلکه به تقدم و تاخر بر موجودات حمل می شود. اولین اطلاق «موجود»، جوهر است و بقیه موجودات به جهت نسبتی که با آن دارند موجود خوانده می شوند. تامل در آثار فارابی نشان می دهد که فارابی در اطلاق «موجود» بر موجودات به تشکیک سینوی دست نیافته و به تبع ارسطو، اطلاق موجود بر موجودات را نه بر اساس اشتراک لفظی می داند و نه بر اساس اشتراک معنوی. از دیدگاه فارابی، موجود، به یک معنا و به طور یکسان بر مقولات حمل نمی شود؛ بلکه بنابر تقدم و تاخر بر آنها اطلاق می گردد. این تقدم و تاخر بر اساس نیازمندی و یا استقلال مقولات در وجود است. علاوه بر این، به نظر می رسد فارابی در آثار خود از الگوی ارسطویی این نوع حمل یعنی حمل موجود در سطح مقولات، فراتر رفته و آن را در سطح طولی یعنی حمل موجود بر موجود اول و ثوانی و سپس سایر مخلوقات نیز بیان می کند.

    کلید واژگان: فارابی، ارسطو، موجود، موجودات، مقولات، موجود اول
    Leila Kiankhah

    Aristotle considered being neither univocal nor equivocal, but as the third kind i.e. Pros hen because he believed that being is said being in relation to one point.  In other words, this term is applied to the beings for their priority and posteriority in being.   The first usage of the term signifies the substance and other beings are said "being" as they are in relation to substance. Reviewing Farabi's thoughts reveals that unlike Avicenna that believed in Tashkik of the concept of "being", Farabi followed   Aristotle's' thoughts and his argument about focal meaning which doesn't refer to equivocality or univocality of "being". Farabi was of the opinion that the term isn't applied equally to all beings, but based on their priority and posteriority in being. In addition, he extended the account of Aristotle's doctrine of the different senses of being in the different categories beyond Aristotle's own use to cover the relation between sensible substances and the First and Second Being.

    Keywords: Farabi, Aristotle, being, Beings, Categories, First being
  • محمد مهدی اردبیلی، علیرضا آزادی
    برای فهم مبانی و خاستگاه منطق هگل، علاوه بر منبع اصلی مورد استناد مفسران؛ یعنی کتاب علم منطق، لازم است نخستین رساله منطقی هگل طی سال های حضورش در ینا مورد بررسی قرار گیرد. رساله ای که نه تنها در زبان فارسی هیچ شرحی از آن در دسترس نیست، بلکه حتی در زبان انگلیسی نیز مهجور است. مقاله حاضر برای نخستین بار شرحی از سیر تکوین منطق ینای هگل به دست می دهد. به همین منظور ابتدا مختصری به کلیت نظام ینا پرداخته خواهد شد؛ سپس با تکیه بر ترجمه انگلیسی موجود از منطق ینا1، سه بخش اصلی منطق ینا؛ یعنی «پیوند بسیط»، «رابطه» و «نسبت» مورد بررسی قرار خواهد گرفت. در انتها نیز طرحی کلی از مباحث مابقی بخش های نظام ینای هگل ارائه شده است.
    کلید واژگان: هگل، منطق ینا، نظام، رابطه، نسبت، مقولات
    Mohammad Mehdi Ardebili, Alireza Azadi
    For understanding origin and grounds of Hegel’s Logic, in addition to Science of Logic as main source employed by interpretations, we need to analyze First Hegel’s logical Treatise in his Jena period. There is no interpretation of this treatise available in Farsi while the English sources on the interpretation of the text are also scarce. The current paper will try to provide an account on process of the genesis of Hegel’s Jena Logic for the first time in Farsi. Thus, at first, it will consider the system as a whole briefly and then it will analyze three constituent parts of Jena’s Logic – ‘Simple Connection’, ‘Relation’, and ‘Proportion’, depending on English translation of the text (translated by Hegel Society of America). Finally, the study deals with a comprehensive outline of the remaining parts of the Hegel's System of Jena (such as Metaphysics, Philosophy of Nature and Philosophy of Spirit).
    Keywords: Hegel, Jena Logic, System, Relation, Categories
  • رحمان شریف زاده، پروین بدزی
    ادعای کوهن مبنی بر تغییر جهان به هنگام انقلاب های علمی، مسائل و ابهاماتی ایجاد می کند؛ مثلا آیا تغییر در خود جهان رخ می دهد یا فقط در ذهن ما؟ آیا تغییر جهان با ثبات محرک های حسی سازگار است و آیا صرف تغییر ذهن (و نه خود جهان) با قیاس ناپذیری ادراکی قابل جمع است؟ کوهن با رویکردی کانتی داروینی از شرایط پیشین دیدن جهان و تغییر جهان سخن می گوید. چنان که بحث خواهیم کرد این شرایط پیشینی همان ساختار مقوله بندی دانشمندان هستند، ما در این نوشته با تحلیل مسئله تغییر جهان بر اساس تغییر ساختار مقوله بندی، تلاش خواهیم کرد به مدعای کوهن وضوح ببخشیم و به مسائل پیرامون آن پاسخ دهیم، همچنین از این موضع دفاع خواهیم کرد که وی به معنایی متعارف می تواند از تغییر جهان سخن بگوید.
    کلید واژگان: تغییر جهان، ساختار مقوله بندی، مقولات، محرک های حسی، احساس
    Rahman Sharifzadeh, Parvin Badri
    Kuhn’s world change claim has some problems; whether this change is an objective change (change in the world itself) or a subjective one (change in the mind)? Does objective ‘world change’ conform to the stability of sense stimulus? Whether subjective change is compatible with the incommensurability of perceptions of rival paradigms? Kuhn through his Darwinian- Kantian framework argues for the priori conditions of world perceiving and changing. As we will see، these conditions are the taxonomic structure of paradigms. We will argue that Kuhn can speak of the change of world itself in a commonsensical manner.
    Keywords: World change, incommensurability, Kuhn
  • رضا رسولی شربیانی، پریسا مهرخانی
    نگاه ارسطو به مقولات، صرفا نگاهی زبان شناختی نیست، تقسیم چهارگانه وی از موجودات و ذکر ویژگی های وجود داشتن در موضوع و گفته شدن به موضوع در کنار هم حاکی از نگاه هستی شناسانه وی به مقولات میباشد. مقولات نزد ارسطو دریچه های ارتباطی عین و ذهن هستند. وی در همبستگی اندیشه با واقعیت، مسئله مقولات را مطرح میکند. بنابرین قواعد منطق ارسطو علاوه بر اینکه تحلیل شکلهای اندیشیدن است، هدف آن شناخت واقعیت است؛ آنگونه که در ذهن انسان بازتاب دارد. طرح مقولات در آثار منطقی ارسطو دریچه یی برای ورود ذات گرایی در منطق و تسلط متافیزیک ارسطویی بر منطق وی میباشد؛ امری که منطق ارسطو را در ارائه و تحلیل بسیاری از قضایا و قیاسات ناتوان و جنبه معنایی این منطق را در مقایسه با جنبه صوری آن پررنگتر مینماید.
    نظریه مقولات تا پیش از ابن سینا همچنان در کتب منطقی حضور داشته است. وی در موارد مختلفی از کتاب مقولات شفا به این نکته که جای بحث از مقولات در منطق نیست، اشاره کرده و در منطق اشارات آن را کنار میگذارد. برخلاف ارسطو، بیتوجهی ابن سینا به مقولات میتواند بیانگر صوری سازی منطق و عدول از ذات گرایی و معنا گرایی ارسطو تلقی شود.
    کلید واژگان: منطق ارسطو، منطق رواقی، فارابی، ابن سینا، مقولات
  • امیدرضا جانباز، احمد علی اکبر مسگری
    امروزه اندیشمندان بسیاری از انسان به مثابه کنش گر اجتماعی یاد می کنند. این اندیشمندان برآنند که تمامیت و کمال هر فرد انسانی و سرانجام انسانیت به طور کلی نه با اعمال فردی و در تامل انتزاعی افراد مجزا، بلکه به واسطه مشارکت های مسولانه ای تحقق می پذیرد که هر عضو اجتماع در تعامل با جهان و سایر افراد انجام می دهد. در نظر این اندیشمندان انسان نه سوژه فردی بلکه سوژه اجتماعی است. این مقاله سعی در تبیین مبانی نظری این رویکرد به انسان دارد. به این منظور نحوه بروز و تکون این ایده در یکی از بنیادی ترین خاستگاه هایش، اندیشه هگل، به تصویر کشیده می شود. در این تصویر هگل ضمن نقد تصور گذشتگان خود از هویت انسانی به مثابه سوژه فردی، از آن به مثابه سوژه اجتماعی یاد می کند. نقد و بررسی این تفکر به خصوص می تواند مورد توجه آن دسته از سنن فکری قرار گیرد که بسیار بیش از اشتغال به مسائل اجتماعی به دنبال پی ریزی نظام های اندیشه ای هستند که ساختار و محتوای خود را در انزوای ذهن فردی دارا باشد
    کلید واژگان: کانت، هگل، مقولات، سوژه فردی، سوژه اجتماعی، زبان، کار، دولت
    Omid Reza Janbaz, Ahmad Ali Akbar Mesgari
    Nowadays، many scholars refer to humans as social actors. These scholars believe that the realization of humanity and، thus، flourishing of individuality depend not on divided action and abstract reflections of individual people but on responsible participation of each member of human society in his interactions with the world and other humans. The scholars see humans not as individual subjects but as social subjects. This article is an attempt to explain the theoretical basis of this approach. For this purpose، it will consider this ideain one of its most fundamental modes of occurrence، i. e. Hegel''s thought. Hegel''s notion of the individual subject in thethought of his intellectual ancestors and then his approach in showing men as social subjects will also be addressed
    Keywords: Kant, Hegel, categories, individual subjects, social subjects, language, labor, state
  • سید محمد حکاک*
    بعضی مفاهیم هستند که از طریق حس وارد ذهن نشده اند، نظیر علت و معلول، جوهر و عرض، وجود و عدم، وحدت و کثرت، و وجوب و امکان و امتناع. فلاسفه بر سر این مفاهیم بحث بسیار و آرای متفاوت اظهار کرده اند. بعضی آن ها را فطری دانسته اند. جمعی سعی در توجیه حصول آن ها از راه حس نموده اند. گروهی منشا آن ها را طبیعت و روان آدمی و در نتیجه، آن ها را موهوم انگاشته اند. فیلسوفان مسلمان این مفاهیم را معقولات ثانیه و انتزاعات عقل از معقولات اولیه و درعین حال مفاهیمی حقیقی دانسته و از میان آن ها «علامه طباطبائی» ضمن بیان نظریه ای بدیع در باب حصول علم، نحوه حصول آن ها را نیز ارائه نموده است. یکی از نظریات درخصوص مفاهیم مورد بحث، نظریه «کانت» فیلسوف آلمانی است. وی براساس نظریه ای کلی که درباره معرفت دارد، این مفاهیم را مقولات ذهن یا صور پیشینی شناخت می داند. این مقاله بعد از بیان آنچه در بالا گفته شد و با استفاده از نظریه علامه طباطبائی، مساله وجود صور پیشینی معرفت – خواه کانتی و خواه غیر کانتی – را مورد بحث قرار داده و درنهایت وجود این صور را مطلقا منتفی دانسته است.
    کلید واژگان: ماده، صورت، معقول ثانی، علم حصولی، علم حضوری، مقولات
    Seyyed Muhammad Hakkak*
    Cause and effect, essence and accident, existence and nonexistence, unity and plurality and necessity and contingency are among the concepts which do not enter the mind through senses. This has caused controversies among the philosophers. Some consider them to be innate. Others seek to justify their acquisition through senses. A third group believes them to be rooted in the nature and mankind’s soul and, thus, illusive. Muslim philosophers consider them to be secondary intelligibles and real concepts. As a Muslim philosopher, Allameh Tabataba’i holds a noble theory about the acquisition of knowledge. Moreover, Kant has a theory about the said concepts. He considers them to be mental categories or a priori forms of knowledge. This paper investigates the possibility of Kantian and non-Kantian a priori forms of knowledge and concludes that they do not exist at all.
    Keywords: substance, form, secondary intelligible, acquisitive knowledge, intuitive knowledge, categories
  • گلناز منطقی فسایی، موسی اکرمی
    این مقاله به بررسی نقش نشانه شناسی چارلز سندرس پیرس، فیلسوف و ریاضیدان آمریکایی، در شکل گیری نخستین اثر برجسته ژیل دلوز درباره سینما، یعنی سینما 1: تصویر-حرکت، می پردازد؛ کتابی که در آن دلوز از نشانه شناسی پیرس فراتر می رود. نگارندگان نشان خواهند داد که چگونه دلوز در دومین اثر برجسته اش درباره سینما، یعنی سینما2: تصویر-زمان، شکل جدیدی از نشانه ها را پدید می آورد. دلوز در نخستین کتاب خود کوشیده بود تا طرح های نشانه شناسی پیرس را با بحث های فلسفی درباره دوره های سینمای کلاسیک ترکیب کند. او در کتاب دوم کوشید تا با الگوگیری از نشانه شناسی پیرس طرح هایی از نشانه شناسی جدید را درباره سینمای مدرن پدید آورد و، بدین طریق، از نشانه شناسی پیرس گذر کند. در این مقاله، نشانه های پیرس در سینما 1: تصویر-حرکت و الگوگیری دلوز در سینما2: تصویر-زمان را عرضه می کنیم تا نشان دهیم که چنین گذری برای دلوز نکته کلیدی برای فهم فلسفه است. این کار به او کمک می کند تا بر پایه نشانه شناسی پیرس و فلسفه زمان نزد برگسون به نشانه شناسی ویژه خود، یعنی اندیشه-نشانه، دست یابد، در حالی که تمایز کامل خود را با آنها حفظ می کند.
    کلید واژگان: مقولات، زمان، نشانه، شیشه، نشانه، یاد، نشانه، رویا، نشانه، نشانه شنیداری، دیداری، اندیشه، نشانه
    Golnaz Manteghi Fasayi, Musa Akrami
    This paper studies the role of the semiotic discussions of Charles Sanders Peirce, the American philosopher and mathematician, in the formation of Deleuze’s first leading book on cinema, Cinema 1: the Movement-Image, in which the author surpasses Peirce’s semiotics. We will show how Deleuze creates a new form of signs in his second leading book on cinema, Cinema 2: the Time-Image. Deleuze had tried to couple the patterns of Peirce’s semiotics in his first book with the philosophical discussions on different epochs of the classical cinema. In his second book, he tried to surpass Peirce’s semiotics, proposing patterns of new semiotics concerning modern cinema by modeling on Peirce’s semiotics. This paper attempts to propose the Peircian signs in Cinema 1: the Movement-Image and Deleuze’s modeling on the signs in Cinema 2: the Time-Image, showing that such a surpassing for Deleuze is the key point of under-standing philosophy. It helps him to reach his particular semiotics based on both Peirce semiotics and Bergson’s philosophy of time, while being completely different from them: noosign.
    Keywords: Categories, Chronosign, Hyalosign, Mnemosign, Onirosign, Audio, visual sign, Noosign
  • جعفر شانظری، هوشنگ زارع
    تقسیم بحث برانگیز موجود به جوهر و عرض از تقسیمهای اولیه در باب موجود ممکن است. با اینکه فلاسفه ای چون ارسطو، ابن سینا، ملاصدرا، دکارت، کانت و... متفقا جوهر را به «وجود لا فی موضوع» و عرض را به «موجود نیازمند به موضوع» تعریف می کنند، در اقسام و تعداد مصادیق آنها اختلاف نظر وجود دارد. با وجود این برخی فلاسفه حسی و تجربه گرا وجود جوهر را یکسره انکار کرده اند. فلاسفه ملاک تشخیص جوهر و عرض را در شناخت ذاتیات و عرضیات می دانند و تفاوت تشخیص مصادیق این دو را به حوزه معرفت شناسی و نحوه نگرش به هستی و اینکه چه چیزی مبدا شناخت به شمار می آید، باز می گرداننددر این مقاله ضمن بیان آرا و دیدگاه ها درباره مقولات به ملاک جوهر و عرض بودن مقولات پرداخته شده است.
    کلید واژگان: جوهر، عرض، مقولات، ماهیت، وجود، ملاک، جوهر و عرض
    Jafar Shanazari, Hushang Zare
    The controversial division of the existent into substance and accident is the primary divisions on the contingent being. Although philosophers like Aristotle, Ibn Sina, Mulla Sadra, Descartes, Kant and… altogether defined the substance and the accidents into “existent without subject matter” and “existent in need of subject” respectively, there are disagreement about their types and numbers. However, some sensationalist and empiricist philosophers have denied the existence of substance altogether. Philosophers say that the diagnostic criteria for substance and accident are in the understanding of the essentials and the accidentals and their differential diagnosis come back in to the realm of epistemology and attitudes toward existence and that what is the origin of the knowledge. Expressing opinions and views about the categories, this paper has dealt with the criterion of the being substance and accident of categories.
    Keywords: Substance, Accident, Categories, Quiddity, Existence, Criterion of the substance, accident
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال