به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « پرخاشگری » در نشریات گروه « روانشناسی »

تکرار جستجوی کلیدواژه «پرخاشگری» در نشریات گروه «علوم انسانی»
  • احمدعلی نعمت پور درزی، زینب آور، فاطمه رحمتی توسه کله*، سینا جانعلی زاده چناری

    هدف این پژوهش تعیین اثربخشی درمان ذهنی سازی بر دشواری در تنظیم هیجان و خودمهارگری در نوجوانان با پرخاشگری بالا بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و گروه کنترل با دوره پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل نوجوانان دختر و پسر سنین 12 تا 18 سال مراجعه کننده به مرکز مشاوره تکامل شهر رشت در نیمه اول سال 1402 بود که با روش نمونه گیری هدفمند 30 نفر براساس معیارهای ورود انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15) و کنترل (15) گمارده شدند. گروه آزمایش درمان ذهنی سازی را طی 20 جلسه آموزشی 75 دقیقه ای به صورت هفته ای یک جلسه دریافت کردند. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه پرخاشگری باس و پری (AQ،1992)، مقیاس دشواری در تنظیم هیجان گرتز و رومر (DERS، 2004) و مقیاس خودمهارگری تانجنی و همکاران (SCQ، 2004) بود. تحلیل نتایج با استفاده از روش واریانس اندازه گیری مکرر صورت گرفت. نتایج نشان داد اثربخشی درمان ذهنی سازی بر متغیرهای دشواری در تنظیم هیجان و خودمهارگری معنادار است (05/0>p). و این تاثیر در مرحله پیگیری ماندگار بود (05/0>p). بنابراین نتیجه گیری می شود مداخله درمان ذهنی سازی می تواند بر کاهش دشواری در تنظیم هیجان و افزایش خودمهارگری نوجوانان دارای پرخاشگری بالا موثر باشد.

    کلید واژگان: دشواری در تنظیم هیجان, خودمهارگری, درمان ذهنی سازی, پرخاشگری}
    Ahmadali Nematpour Darzi, Zeynab Avar, Fatemeh Rahmati Tosehkaleh*, Sina Janali Zadeh Chenari

    This study aimed to determine the effectiveness of mentalization therapy on the difficulty in emotion regulation and self-control in adolescents with high aggression. The research method was semi-experimental with a pre-test-post-test design and a control group with a three-month follow-up period. The statistical population of the research included boys and girls between the ages of 12 and 18 who were referred to the Development Counseling Center in Rasht in the first half of 2023, and 30 people were selected based on the inclusion criteria using a purposive sampling method and were randomly divided into two experimental (15) and control groups. (15). The experimental group received mentalization therapy during 20 75-minute training sessions, once a week. The data collection tool was Bass and Perry's Aggression Questionnaire (AQ, 1992), Gertz and Romer's Difficulty in Emotion Regulation Scale (DERS, 2004), and Tanjani et al.'s Self-Control Scale (SCQ, 2004). The results were analyzed using the repeated measurement variance method. The results showed that the effectiveness of mentalization therapy on the variables of difficulty in emotion regulation and self-control is significant (p<0.05). And this effect was permanent in the follow-up phase (p<0.05). Therefore, it is concluded that mentalization therapy can be effective in reducing the difficulty in regulating emotions and increasing self-control in adolescents with high aggression.

    Keywords: Difficulty In Emotional Regulation, Self-Control, Mentalization Therapy, Aggression}
  • شهناز محمدی، مه سیما پورشهریاری*، یحیی یاراحمدی

    پژوهش حاضر با هدف  بررسی تاثیر تعارض والد -فرزند و عملکرد خانواده اصلی بر پرخاشگری با میانجیگری سبکهای هویت در دانش آموزان دختر انجام شده است.  جامعه آماری پژوهش دانش آموزان دختر دوره متوسطه دوم شهر کرمانشاه بودند که با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای تعداد 384 نفر از آنها به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات شامل پرسشنامه های پرخاشگری آیزنک و گلن ویلسون  (1975)، تعارض والد-فرزند فاین و همکاران (1983)، عملکرد خانواده اصلی هاوشتات و همکاران (1985) و  سبکهای هویت  برزونسکی  و همکاران (2013) بود که روایی و پایایی آنها در پژوهش حاضر با استفاده از روایی محتوا و تحلیل عاملی تاییدی و محاسبه ضریب آلفای کرونباخ به تایید رسید. تجزیه و تحلیل داده ها با روش مدل سازی معادلات ساختاری (SEM) و به کارگیری نرم افزارهای SPSS25 و Smartpls3 انجام شد. یافته های پژوهش نشان دادند که تعارض والد- فرزند و  عملکرد خانواده اصلی به صورت مستقیم و غیرمستقیم از طریق سبکهای هویت بر پرخاشگری دانش آموزان دختر دوره متوسطه دوم شهر کرمانشاه تاثیرگذار بوده است. بر اساس نتایج می توان با کاهش تعارض والد- فرزند، تقویت عملکرد خانواده و همچنین هدایت صحیح سبکهای هویت، پرخاشگری در دانش آموزان را کاهش داد.

    کلید واژگان: تعارض والد -فرزند, عملکرد خانواده اصلی, پرخاشگری, سبکهای هویت}
    S. Mohammadi, M. Pourshahriari*, Y. Yarahmadi

    The present study was conducted with the aim of investigating the effect of parent-child conflict and the original family function on aggression with the mediation of identity styles in female students. The statistical population of the study was comprised of senior high school students in Kermanshah city. In order to draw the sample, cluster random sampling method was utilized and 384 students were selected. The research instruments included Eysenck & Glyn Wilson’s Aggression Questionnaire (1975), Parent-Child Relationship Scale (Fine et al., 1983), the Family-of-Origin Scale (Hovestadt et al., 1985) and Identity Style Inventory (Berzonsky et al., 2013). The reliability and validity of the research tools was confirmed through content validity, confirmatory factor analysis and calculation of Cronbach's alpha coefficient. Data analysis was done using structural equation modeling (SEM) and partial least squares (PLS) using SPSS25 and Smartpls3 software. The results of the research indicated that the parent-child conflict and original family function directly and indirectly had an impact on the aggression of female students of senior high school students through identity styles. Accordingly, it can be concluded that it is possible to reduce students’ aggression by diminishing the parent-child conflicts, strengthening the family function and also directing identity styles in a proper way.

    Keywords: Parent-Child Conflict, Original Family Function, Aggression, Identity Styles}
  • سید حسین مرعشی، منیجه شهنی ییلاق*، مرتضی امیدیان

    هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش میانجی نشخوار خشم در رابطه ی بین خشم صفت و پرخاشگری و نقش تعدیل کننده ی عدم تعهد اخلاقی بود. این پژوهش به صورت همبستگی از نوع تحلیل مسیر و به طور دقیق مدل یابی میانجی تعدیل گر، است. جامعه ی آماری این پژوهش تمام دانش آموزان پایه ی دوازدهم دوره ی دوم متوسطه در سال تحصیلی 1401-1400 شهر اهواز بودند که از بین آن ها تعداد 200 دانش آموز با روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه ی پرخاشگری (باس و پری، 1992)، سیاهه ابراز خشم صفت-حالت- نسخه ی 2 (اسپیلبرگر، 1999)، مقیاس نشخوار خشم (ساخودولسکی، گلاب و کرامول، 2001) و مقیاس عدم تعهد به اخلاق مدنی (کاپرارا، فیدا، وکیونه، ترامونتانو و باربارانلی، 2009) بودند. برای ارزیابی مدل پیشنهادی از نرم افزار 22 SPSS و PROCESS (مدل 15)، استفاده شد. نتایج نشان داد که خشم صفت با پرخاشگری رابطه ی مثبت و معنی دار دارد (01/0 >p) و نشخوار خشم میانجی این رابطه است. عدم تعهد اخلاقی رابطه ی مستقیم شرطی بین نشخوار خشم و پرخاشگری و رابطه ی بین خشم صفت و پرخاشگری را در دو سطح (از سه سطح) تعدیل کرد. در خصوص نتایج غیرمستقیم شرطی بین خشم صفت و پرخاشگری از طریق نشخوار خشم، عدم تعهد اخلاقی فقط در دو سطح (در حد میانگین و یک انحراف معیار بالای میانگین) این رابطه را تعدیل نمود. به طور کلی، با گنجاندن عدم تعهد اخلاقی به عنوان تعدیل کننده در مدل، مطالعه ی حاضر اثراتی را شناسایی کرد که بدون تحلیل تعدیل کننده نادیده گرفته می شدند.

    کلید واژگان: پرخاشگری, خشم صفت, عدم تعهد اخلاقی, نشخوار خشم}
    Seyed Hossein Marashi, Shehni Yailagh*, Morteza Omidian

    The aim of the present study was to investigate the mediating role of anger rumination in the relationship between trait anger and aggression and the moderating role of moral disengagement. This research is in the form of correlational path analysis and more precisely modeling the moderating mediator. The statistical population of this research was all the twelfth grade students of the second period of high school in the academic year of 2021-2022 in Ahvaz city, from which 200 students were selected using a multi-stage random sampling method. The instruments used in this research included the Aggression Questionnaire (Buss & Perry, 1992); Trait-State Anger Expression Inventory– 2 (Spielberger, 1999); Anger Rumination Scale (Sukhodolsky, Golub & Cromwell, 2001); and Civic Moral Disengagement Scale (Caprara, Fida, Vecchione, Tramontano & Barbaranelli, 2009). The evaluation of the proposed model was done through the Software SPSS 22 and PROCESS method, model No. 15. Results showed that trait anger had a positive and significant relationship with aggression and anger rumination was the mediator of this relationship. Moral disengagement moderated the conditional direct relationship between anger rumination and aggression and the relationship between trait anger and aggression at two levels (out of three levels). Regarding the conditional indirect results between trait anger and aggression through anger rumination, moral disengagement moderated this relationship only at two levels (at the mean and one standard deviation above the mean). Overall, by incorporating moral disengagement as a moderator into the model, the current study detected effects that would have been neglected without the moderation analysis.

    Keywords: Trait Anger, Anger Rumination, Moral Disengagement, Aggression}
  • رضا غفار زاده نمازی، فریدون یار یاری*، هادی هاشمی رزینی

    این پژوهش با هدف پیش بینی پرخاشگری در نوجوانان بر اساس کیفیت روابط بین فردی و تنظیم شناختی هیجان انجام شد. پژوهش حاضر از لحاظ هدف جزء پژوهش های بنیادین و از لحاظ روش از نوع مطالعات توصیفی- همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش، نوجوانان 15 تا 18 ساله شهر تهران در سال 1402 از مناطق شمال، شمال غرب، غرب و جنوب غربی تهران بود. روش نمونه گیری به صورت در دسترس بود و نمونه ای به تعداد 220 نفر برای پژوهش در نظر گرفته شد. ابزارهای این پژوهش شامل پرسشنامه پرخاشگری (AQ، باس و پری، 1992)، سیاهه کیفیت روابط (QRI، پیرس و همکاران، 1991) و پرسشنامه راهبردهای تنظیم شناختی هیجان (CERQ، گارنفسکی و کرایج، 2006) بودند. داده ها با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه تجزیه و تحلیل شدند. نتایج پژوهش نشان داد بین پرخاشگری با حمایت اجتماعی، عمق روابط (والدین و دوستان) رابطه منفی معنادار و بین پرخاشگری با تعارض بین فردی (والدین و دوستان) و تنظیم شناختی هیجان سازش نیافته، همبستگی مثبت معناداری وجود داشت (01/0‹p). متغیرهای پیش بین در مجموع 30 درصد از تغییرات پرخاشگری را تبیین کردند. از یافته ها می توان نتیجه گرفت که کیفیت روابط بین فردی و تنظیم شناختی هیجان نقش کلیدی در پرخاشگری نوجوانان دارند.

    کلید واژگان: پرخاشگری, راهبردهای تنظیم شناختی هیجان, کیفیت روابط بین فردی}
    Reza Ghaffarzadeh Namazi, Fereadoun Yaryari*, Hadi Hashemi Razini

    This study aimed to predict aggression in adolescents based on the quality of interpersonal relationships and cognitive regulation of emotion. This research was basic research and regarding procedure, it was a descriptive-correlation study. The statistical population of the current study was teenagers aged 15 to 18 in Tehran in 2023 from the north, northwest, west, and southwest regions of Tehran. The sampling method was available and a sample of 220 people was considered for the present study. The tools of this research included an aggression questionnaire (AQ, Buss and Perry, 1992), a relationship quality inventory (QRI, Peirce et al., 1991), and a cognitive emotion regulation strategies questionnaire (CERQ, Garnefski and Kraaij, 2006). Data were analyzed using Pearson's correlation test and multiple regression. The results of the research showed that there was a significant negative relationship between aggression with social support, depth of relationships (parents and friends), aggression with interpersonal conflict (parents and friends), and cognitive regulation of uncompromised emotion (p<0.01). Predictor variables explained a total of 30% of aggression changes. It can be concluded that the quality of interpersonal relationships and cognitive regulation of emotion play a key role in aggression in adolescents.

    Keywords: Aggression, Cognitive Regulation Of Emotion Strategies, Quality Of Interpersonal Relationships}
  • افسانه سادات اسلامی، محمدحسن غنی فر*، قاسم آهی
    زمینه

    پرخاشگری و رفتارهای وندالیستی از شایع ترین رفتارهای ناشی از وجود آسیب روانی در نوجوانان هستند و به کارگیری مداخلات روانی باهدف کاهش گرایش به پرخاشگری و رفتارهای وندالیستی ضروری است که یکی از این مداخلات که تاکنون در این زمینه مورد بررسی قرار نگرفته است، آموزش هوش معنوی است.

    هدف

    هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش هوش معنوی بر وندالیسم مدرسه ای و پرخاشگری دانش آموزان نوجوان بود.

    روش

    طرح پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون، پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان دختر پایه دهم به تعداد 2195 نفر بود که در سال تحصیلی 1401-1400 در مدارس متوسطه شهرستان بیرجند مشغول به تحصیل بودند. نمونه پژوهش، برای هر گروه 25 نفر در نظر گرفته شد که با استفاده با استفاده از نمونه گیری در درسترس انتخاب و سپس در دوگروه آزمایش و گواه به روش تصادفی ساده گمارده شدند. گروه آزمایش به مدت 8 جلسه تحت آموزش هوش معنوی (منصوری و حسینی، 1399) قرار گرفتند. از پرسشنامه پرخاشگری (زاهدی فر و همکاران، 1379) و پرسشنامه وندالیسم مدرسه ای (ثالث موید، 1396) در مرحله پیش آزمون و پس آزمون و آزمون تحلیل کواریانس چندمتغیری در نرم افزار SPSS-26 برای تحلیل داده ها استفاده شد.

    یافته ها

    یافته ها نشان می دهد آموزش هوش معنوی بر تمامی مولفه های پرخاشگری شامل خشم و عصبانیت (198/844 =F؛ 0/001>P)، تهاجم و توهین (96/515 =F؛ 0/001 >P) و لجاجت و کینه توزی (664/146 =F؛ 0/001 >P) و وندالیسم درون مدرسه ای (156/430=F؛ 0/001>P) و وندالیسم برون مدرسه ای (151/162 =F؛ 0/001 >P) نوجوانان دختر تاثیر دارد.

    نتیجه گیری

    نتایج پژوهش ضمن تبیین اثربخشی آموزش هوش معنوی بر کاهش پرخاشگری و رفتارهای وندالیستی نوجوانان، حاوی تلویحات کاربردی روانی-تربیتی با هدف کاهش رفتارهای پرخاشگرانه، مخرب و آسیب رسان در دانش آموزان با استفاده از مداخله مبتنی بر هوش معنوی است.

    کلید واژگان: هوش معنوی, وندالیسم مدرسه ای, پرخاشگری, نوجوانان}
    Afsane Sadat Eslami, Mohammadhasan Ghanifar*, Ghasem Ahi
    Background

    Aggression and vandalistic behaviors are among the most common behaviors caused by psychological trauma in teenagers, and it is necessary to use psychological interventions to reduce the tendency to aggression and vandalistic behaviors. One of these interventions that has not been investigated in this field so far is the training of spiritual intelligence.

    Aims

    The aim of the present study was to determine the effectiveness of spiritual intelligence training on school vandalism and student aggression.

    Methods

    The research design was a semi-experimental type of pre-test, post-test with control group. The statistical population included all 2195 10th grade female students who were studying in the secondary schools of Birjand city in the academic year of 2021-2022. The sample of the research was considered to be 25 people for each group, who were selected using direct sampling and then assigned to two groups, the test and the control, by a simple random method. The experimental group underwent spiritual intelligence training for 8 sessions (Mansoori & Hosseini, 2019). Aggression questionnaire (Zahdifar et al., 2000) and school vandalism questionnaire (SalesMoayyed, 2017) were used in the pre-test and post-test stages and multivariate covariance analysis test in SPSS-26 software was used for data analysis.

    Results

    The findings show that spiritual intelligence training on all components of aggression including anger and rage (F= 198.844; P< 0.001), aggression and insult (F= 96.515; P< 0.001) and stubbornness and resentment Tuzi (F= 146.664; P> 0.001) and intra-school vandalism (F= 156.430; P> 0.001) and extra-school vandalism (F= 151.162; P> 0.001) Adolescent girls are affected.

    Conclusion

    The results, while explaining the effectiveness of spiritual intelligence training on reducing aggression and vandalistic behaviors of teenagers, contain practical psychological-educational implications with the aim of reducing aggressive, destructive and harmful behaviors in students using intervention based on spiritual intelligence.

    Keywords: Spiritual Intelligence, School Vandalism, Aggression, Adolescent}
  • زلیخا صالحی، عذرا غفاری نوران*، توکل موسی زاده

    هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی موسیقی درمانی بر کارکردهای اجرایی دانش آموزان دختر پرخاشگر بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی، با طرح پیش آزمون و پس آزمون و گروه کنترل بود. 30 دانش آموز پرخاشگر از میان دانش آموزان دختر مقطع ابتدایی ناحیه 4 شهر کرج در سال تحصیلی1400- 1399 به شیوه تصادفی خوشه ای انتخاب و به تصادف در گروه آزمایش و گروه کنترل جایگزین شدند. ابزارهای پژوهش پرسشنامه های پرخاشگری کودکان دبستانی شهیم (1385)، آزمون ویسکانسین گرانت و برگ (1948)، آزمون عملکرد مداوم رازولد (1956) و آزمون استروپ (1935) بودند. گروه آزمایش در هشت جلسه تحت درمان موسیقی درمانی قرار گرفتند. داده ها با روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری تحلیل شدند. یافته ها نشان دادند که در گروه موسیقی درمانی به طور معناداری، انعطاف پذیری شناختی نسبت به گروه کنترل افزایش یافته است (p<0.001). در آزمون عملکرد پیوسته، اثربخشی معناداری بر بهبود توجه پایدار در گروه مورد آزمایش مشاهده شد (p<0.001)، زیرا تعداد خطاها در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل کاهش یافته است. در آزمون استروپ، اثربخشی معناداری بر بهبود بازداری در گروه مورد آزمایش مشاهده شد (p<0.001). بنابراین می توان نتیجه گرفت، موسیقی درمانی بر بهبود کارکردهای اجرایی (انعطاف پذیری شناختی، توجه پایدار و بازداری) دانش آموزان دختر پرخاشگر نقشی موثر دارد. بنابراین پیشنهاد می شود که متخصصان این حوزه از این شیوه درمان برای کمک به دانش آموزان پرخاشگر در محیطهای آموزشی و درمانی بهره بگیرند. نتایج این پژوهش می تواند تلویحات آموزشی بسیاری داشته باشد.

    کلید واژگان: موسیقی درمانی, کارکردهای اجرایی, پرخاشگری}
    Z. Salehi, A. Ghaffarinouran*, T. Mousazadeh

    The aim of this study was to examine the effectiveness of music therapy on the executive functions of aggressive female students. This quasi-experimental research had a pretest-posttest control group design. Random cluster sampling method was utilized and 30 aggressive students were selected from among female elementary school students in District 4 of Karaj in 2020-2021 school year. The drawn sample was randomly assigned to the experimental and control groups. The research instruments included the Aggression of Elementary School Children Questionnaire (Shahim, 2006), The Wisconsin Card Sorting Test (Grant & Berg, 1948), the Continuous Performance Test (Rosvold et al., 1956), and the Stroop test (1935). The experimental group underwent music therapy in 8 sessions. Data were analyzed via multivariate analysis of covariance. Results showed that in the experimental group, cognitive flexibility increased significantly compared to the control group (p<0.001). On the continuous performance test, a significant effect was observed on improved sustained attention in the experimental group (p<0.001) because the number of errors in the experimental group decreased compared to the control group. On the Stroop test, a significant effect was observed on improving inhibition in the experimental group (p<0.001). Thus, it can be concluded that music therapy significantly improves the aggressive female students’ executive functions (cognitive flexibility, sustained attention, and inhibition). Therefore, it is suggested that music therapists utilize this treatment to help aggressive students in educational and therapeutic settings. The findings of this research can have many educational implications.

    Keywords: Music Therapy, Executive Functions, Aggression}
  • حسن جرفی*، سعید قائد امینی هارون، نسیم خواجه پور

    هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر تعارض والد-فرزند بر علائم افسردگی، درونی کردن مشکلات و پرخاشگری با توجه به نقش میانجی گر امنیت عاطفی بود. روش پژوهش توصیفی از نوع معادلات ساختاری از طریق تحلیل مسیر است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان مقطع اول و دوم متوسطه شهر اهواز بود. که از بین آن ها تعداد 240 نفر دانش آموز از طریق روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه تعارض والد-فرزند، مقیاس امنیت عاطفی، پرسشنامه افسردگی کودکان، پرسشنامه درونی کردن مشکلات و پرسشنامه پرخاشگری بود. داده های پژوهش برای ارزیابی الگوی مفهومی از روش معادلات ساختاری بررسی و برازش مدل تایید شد.  نتایج تحلیل مسیر حاکی از اثر مستقیم تعارض والد-فرزند بر امنیت عاطفی، علائم افسردگی، درونی کردن مشکلات و پرخاشگری و اثر مستقیم امنیت عاطفی بر علائم افسردگی، درونی کردن مشکلات و پرخاشگری بود. همچنین نتایج نشان داد که تعارض والد-فرزند از طریق امنیت عاطفی بر علائم افسردگی، درونی کردن مشکلات و پرخاشگری اثر غیرمستقیم داشت. همچنین پیشنهاد شد برای ایجاد امنیت عاطفی در خانواده، دوره های آموزش فرزند پروری توسط مراجع مرتبط ذی صلاح برگزار گردد.

    کلید واژگان: امنیت عاطفی, پرخاشگری, تعارض والد-فرزند, درونی کردن مشکلات, علائم افسردگی}
    Hassan Jorfi *, Saeid Qaed Amini Harouni, Nasim Khajeh Pour

    The aim of the present study was to investigate the effect of parent-child conflict on symptoms of depression, internalizing problems, and aggression with regard to the mediator role of emotional security. The research method is descriptive of structural equations through path analysis. The statistical population of the research included all first and second grade students of Ahvaz city, of which 240 students were selected as a sample through multi-stage cluster sampling. The research tools included parent-child conflict questionnaire, emotional security scale, children's depression questionnaire, internalizing problems questionnaire and aggression questionnaire. The research data was checked to evaluate the conceptual model by the method of structural equations and the fit of the model was confirmed. The results of path analysis indicated the direct effect of parent-child conflict on emotional security, depression symptoms, internalizing problems, and aggression, and the direct effect of emotional security on depression symptoms, internalizing problems, and aggression. Also, the results showed that parent-child conflict had an indirect effect on symptoms of depression, internalizing problems, and aggression through emotional security. It was also suggested that parenting training courses be held by relevant authorities in order to create emotional security in the family.

    Keywords: Aggression, Depressive Symptoms, Emotional Security, Internalizing Problems, Parent-Child Conflict}
  • محمدعلی همدانی*، محمد مهدی عطاریان، زینب گودرزی

    تاثیر بازی های رایانه ای بر سلامت روانی، از ابعاد مختلفی قابلی بررسی است. نگارندگان در این مختصر تلاش می کنند تا به بررسی نقش اعتیاد به بازی های رایانه ای بر هویت زدایی و پرخاشگری در نوجوانان بپردازند. در این راستا با بهره گیری از روش توصیفی تحلیلی، به بررسی تطبیقی این مفاهیم و اثر متقابل دو متغیر هویت زدایی و پرخاشگری پرداخته شد. یافته های پژوهش نشان دهنده آن است که اعتیاد به بازی های رایانه ای و استفاده مداوم از این بازی ها، می تواند در هویت زدایی از نوجوانان موثر باشد و منجر به پرخاشگری نوجوانان شود. ضمن اینکه هویت زدایی از این قشر خود می تواند اثر پرخاشگری را تقویت کند و در این روند تاثیرگذار باشد. با توجه به روند رو به بالای استفاده از بازی های رایانه ای، نمی توان انتظار یا اقدام به حذف بازی های رایانه ای را برای مقابله با اثرات منفی آن داشت؛ بلکه باید با راهکارهای مدیریت استفاده و دسترسی به این بازی ها و نیز تولید نمونه باکیفیت مطابق با فرهنگ داخلی و ملی همراه افزایش سواد رسانه ای، به پیشگیری و کم کردن اثرات بازی های رایانه ای مخرب پرداخت.

    کلید واژگان: اعتیاد به بازی های رایانه ای, بازی های رایانه ای, هویت, هویت زدایی, پرخاشگری, خشونت, نوجوان}
  • افسانه سادات اسلامی، محمدحسن غنی فر*، قاسم آهی

    پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش تنظیم شناختی هیجان بر پرخاشگری و خود ناتوان سازی تحصیلی دانش آموزان انجام شد. روش پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دختر پایه دهم به تعداد 2195 نفر بود که در سال تحصیلی 1401-1400 در مدارس متوسطه شهرستان بیرجند مشغول به تحصیل بودند. از این بین با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای  50 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جایگذاری شدند. گروه آزمایش هر هفته یک جلسه در مجموع 8 جلسه 90دقیقه ای تحت آموزش تنظیم شناختی هیجان قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه پرخاشگری زاهدی فر و همکاران (AAI) (1379) و مقیاس خود ناتوان سازی تحصیلی جونز و رودوالت (SHS) (1982) و جهت تحلیل داده ها، از روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری استفاده شد. یافته ها نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون بین میانگین پرخاشگری و خودناتوان سازی تحصیلی در دو گروه آزمایش و گواه تفاوت معناداری در پس آزمون وجود دارد . نتایج پژوهش مبین آن است که آموزش تنظیم شناختی هیجان بر پرخاشگری و خود ناتوان سازی تحصیلی دانش آموزان نوجوان اثربخش است.

    کلید واژگان: آموزش تنظیم شناختی هیجان, خودناتوان سازی تحصیلی, پرخاشگری, دانش آموزان}
    Afsane Sadat Eslami, Mohammadhasan Ghanifar*, Ghasem Ahi

    The present study aimed to assess the effectiveness of cognitive emotion regulation training on students' aggression and academic self-disability. The research followed a semi-experimental design with a pre-test-post-test and a control group. The statistical population included all 2195 female 10th-grade students in secondary schools in Birjand city during the academic year 2021-2022. Random cluster sampling selected 50 individuals, who were then randomly assigned to experimental and control groups. The experimental group underwent cognitive emotion regulation training once a week for a total of 8 sessions, each lasting 90 minutes. Data collection utilized Zahedifar et al.'s (2000) Aggression Questionnaire (AAI) and Jones and Rudwalt's (1982) Academic Self-Handicapping Scale (SHS). Multivariate covariance analysis was employed for data analysis. The findings, after controlling for the pre-test effect, revealed a significant difference in post-test average aggression and academic self-handicapping between the experimental and control groups. In conclusion, the research indicates that cognitive emotion regulation training is effective in reducing aggression and alleviating academic self-disability among adolescent students.

    Keywords: Cognitive emotion regulation training, Academic self-handicapping, Aggression, Students}
  • ستار صیدی*
    مقدمه

    داشتن جامعه سالم در گرو رفتار جامعه پسند افراد آن است بنابراین درک عوامل موثر بر این رفتارها حائز اهمیت است. پژوهش حاضر با هدف بررسی مدل واریانس محور نقش واسطه ای پرخاشگری در ارتباط بین خودشیفتگی و جامعه پسندی در دانشجویان انجام شد.

    روش

    طرح پژوهش از نوع توصیفی- همبستگی است. جامعه آماری پژوهش شامل 7589 دانشجوی دانشگاه آزاد اسلامی در سال 1402 بود که تعداد 341 نفر به روش نمونه گیری ترکیبی (مرحله اول تصادفی خوشه ای و مرحله دوم دردسترس) در پژوهش شرکت کردند. برای جمع‏ آوری داده ها از پرسشنامه های خودشیفتگی (راسکین و تری، 1988)، پرخاشگری (زاهدی فر، 1379) و مجموعه شخصیت جامعه پسند (پنر، 2002) استفاده شد. تحلیل داده ها در چارچوب مدل سازی معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار PLS 3 انجام شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که مدل کلی پژوهش، به صورت مطلوبی با داده ها برازش دارد. در بررسی یافته ها مشخص شد اثر مستقیم خودشیفتگی بر پرخاشگری و اثر مستقیم پرخاشگری بر شخصیت جامعه پسند (0/01≤P) و اثر غیرمستقیم خودشیفتگی بر جامعه پسندی معنی دار می باشد (0/05≤P).

    نتیجه گیری

    نتایج پیامدهایی برای مفهوم سازی خودشیفتگی، اهمیت نقش واسطه ای پرخاشگری و بهبود درک شخصیت جامعه-پسند دارد. لذا، با توجه به تایید نقش واسطه ای پرخاشگری در ارتباط بین خودشیفتگی و جامعه پسندی می توان برای کاهش خودشیفتگی و افزایش جامعه پسندی در دانشجویان برنامه هایی برای آموزش و کاهش پرخاشگری آنان مدنظر قرار داد.

    کلید واژگان: پرخاشگری, جامعه پسندی, خودشیفتگی}
    Sattar Saidi *
    Introduction

    Having a healthy society depends on the prosocial behavior of its people, so it is important to understand the factors that affect these behaviors. The aim of this study was to investigate the variance-based model of the mediating role of aggression in the relationship between narcissism and prosociality in university students.

    Method

    The research design is descriptive-correlational. The statistical population of the study included 7589 students of Islamic Azad University in 2023, and 341 people participated in the research using combined sampling method (The first stage is cluster random and the second stage is available). The questionnaires of narcissism (Raskin and Terry, 1988), aggression (Zahedifar, 2000), and prosocial personality battery (penner, 2002) were used to collect data. Data analysis in the framework of structural equation modeling using Smart P. L. S 3.2.8 software was done.

    Results

    The results showed that the general research model fits well with the data. The findings showed that the direct effect of narcissism on aggression and the direct effect of aggression on the prosocial personality (P<0.01) and the indirect effect of narcissism on prosociality is significant (P <0.05).

    Conclusion

    The results have implications for the conceptualization of narcissism, the importance of the mediating role of aggression, and improving the understanding of prosocial personality. Therefore, considering the confirmation of the mediating role of aggression in the relationship between narcissism and prosocial, programs for training and reducing their aggression can be considered to reduce narcissism and increase prosocial in students.

    Keywords: aggression, Pro-sociality, Narcissism}
  • سجاد پوررضایی، علی رضا عظیم پور*، نوراله محمدی

    براساس الگوی عمومی پرخاشگری انتظار می رود گرایشهای جامعه ستیز و جامعه یار از متغیرهای خانوادگی تاثیر پذیرند. پژوهش حاضر با هدف پیش بینی پرخاشگری و هویت اخلاقی بر اساس انسجام خانواده، الگوهای ارتباطی خانواده و حمایت اجتماعی خانواده انجام شده است.‍ طرح پژوهش حاضر همبستگی و جامعه آماری آن دانش آموزان پسر دبیرستانی استهبان در سال تحصیلی 1397-98 بود. نمونه شامل 253 دانش آموزی بود که به شیوه نمونه گیری خوشه ای انتخاب شده بودند. داده ها از طریق پرسشنامه های پرخاشگری (باس و پری، 1992)، هویت اخلاقی (آکینو و رید، 2002)،  حمایت اجتماعی (واکس و همکاران، 1986)، الگوی ارتباطی خانواده (کویرنر و همکاران، 2002)، انسجام خانواده (سامانی، 1381) و مقبول نمایی اجتماعی (رینولدز،1982)، گرد آوری و با استفاده از همبستگی پیرسون، همبستگی تفکیکی (برای مهار مقبول نمایی اجتماعی) و رگرسیون چندگانه از طریق نسخه 22 نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد که سبک ارتباطی گفت وشنود و انسجام خانواده با پرخاشگری رابطه ای منفی و با هویت اخلاقی رابطه ای مثبت دارد. همچنین سبک ارتباطی همنوایی و حمایت اجتماعی خانواده با پرخاشگری رابطه ای مثبت و با  هویت اخلاقی رابطه ای منفی دارد. پرخاشگری به میزان 71 درصد از طریق حمایت اجتماعی خانواده و الگوهای ارتباطی همنوایی و گفت و شنود و هویت اخلاقی نیز به میزان 13 درصد از طریق الگوی گفت وشنود و انسجام خانوادگی پیش بینی شد. رابطه مثبت حمایت اجتماعی با پرخاشگری و رابطه منفی آن با هویت اخلاقی خلاف پیش بینی بود. با این حال، پژوهش حاضر، نقش متغیرهای خانوادگی در پرخاشگری و هویت اخلاقی را تایید کرد.

    کلید واژگان: انسجام خانواده, الگوی ارتباطی خانواده, پرخاشگری, حمایت اجتماعی خانواده, هویت اخلاقی}
    S. Pourrezaee, A. R. Azimpour*, N. Mohammadi

    According to general aggression model, it is expected that antisocial and prosocial tendencies can be affected by family-related variables. The present study sought to predict aggression and moral identity based on family cohesion, family communication patterns and family social support. The research design was correlational and the population of the study was comprised of male high school students in Estahban in 2018-19 school year. The sample consisted of 253 individuals who were selected through cluster sampling method. The research instruments included Aggression Questionnaire (Buss & Perry, 1992), Self-Importance of Moral Identity Scale (Aquino & Reed, 2002), Social Support Questionnaire (Vaux et al., 1986), Revised Family Communication Patterns Scale (Koerner et al., 2002), Family Cohesion Questionnaire (Samani, 2002) and Crowne & Marlowe Social Desirability Scale (1982). Data were analyzed via Pearson correlation, partial correlation and multiple regression by SPSS22. Results revealed that conversation orientation as a communication pattern and family cohesion correlated to aggression negatively and to moral identity positively. Furthermore, conformity orientation as another communication pattern and family social support correlated to aggression positively and to moral identity negatively. Family social support, conformity orientation and conversation orientation could account for 71% of variance in aggression. In addition, conversation orientation and family cohesion could account for 13% percent of variance in moral identity. The positive relationship between social support and aggression and its negative association with moral identity was contrary to expectations. Nevertheless, this study has confirmed the role of family variables in aggression and moral identity.

    Keywords: aggression, family cohesion, family communication patterns, family social support, moral identity}
  • رسول هاشمی*، حمزه عبدی

    حلم یکی از مفاهیم مهم در فرهنگ اسلامی است که ارتباط تنگاتنگی با موضوع پردامنه «تنظیم هیجان» به ویژه «تنظیم خشم» در روانشناسی دارد. این پژوهش با هدف کشف مدل مفهومی حلم بر اساس منابع اسلامی با تاکید بر کنترل خشم انجام شده است. در فرایند این پژوهش، پس از جمع آوری آیات و روایات مرتبط، با استفاده از روش «تحلیل محتوای کیفی عرفی»، 4 مقوله اصلی «ماهیت حلم»، «شرایط زمینه ای»، «شرایط علی» و «پیامدها» استخراج و مدل مفهومی حلم ارائه شد. «ماهیت حلم»، به نوبه خود شامل 3 مقوله میانی «مولفه ها»، «نمودهای اجتماعی» و «ویژگی ها» است. هسته مرکزی این مدل را مولفه های حلم تشکیل می دهند که عبارتند از: «گرایش به نابرانگیختگی»، «بالابودن آستانه خودمهارگی»، «کاربست راهبردهای تنظیم هیجان»، «پردازش موقعیت» و «واکنش اجتماعی خردمندانه». شرایط زمینه ای حلم، نیز در 3 مقوله میانی «عوامل شکل دهنده ساختار روانی»، «توانمندی های روانی» و «زمینه های هیجانی» جای می گیرند. شرایط علی حلم، مجموعه ای از شناخت ها و توجه های حلیمانه را در بر می گیرد که عبارتند از شناخت و توجه به: «خدا، کمال و فضیلت بودن حلم، فواید و پیامدهای مثبت حلم، خطرات و پیامدهای ناگوار خشم، پیوندها(ی انسانی، ایمانی و خانوادگی)، اهداف و کارهای مهم خود، ارزش خود و امور منسوب به خود، توانمندی های خود، ویژگی های مثبت طرف مقابل، نیت ها و شرایط روحی طرف مقابل». پیامدهای حلم نیز، شامل دو مقوله میانی «پیامدهای اجتماعی» و «پیامدهای فردی» است.

    کلید واژگان: حلم, تنظیم هیجان, کنترل خشم, پرخاشگری, تحلیل محتوای کیفی, منابع اسلامی}
    Rasool Hashemi *, Hamze Abdi

    Hilm is one of the important concepts in Islamic culture, which is closely related to the wide-ranging topic of "regulation of emotion", especially "regulation of anger" in psychology. This research was conducted with the aim of discovering the conceptual model of Hilm based on Islamic sources with an emphasis on anger control. In the process of this research, after collecting related verses and narrations, using the method of "conventional qualitative content analysis", 4 main categories of "nature of Hilm", "contextual conditions", "causal conditions" and "consequences" were extracted and a conceptual model of Hilm was presented. "Hilm's nature", in turn, includes 3 middle categories of "components", "social features" and "characteristics". The central core of this model is made up of components of Hilm, which include: "tendency to apathy", "high self-control threshold", "use of emotion regulation strategies", "situation processing" and "wise social reaction". Hilm's contextual conditions are also included in the 3 middle categories of "psychological structure forming factors", "psychological strength" and "emotional contexts". The causal conditions of Hilm include a set of cognitions and attentions of Hilm, which include recognition and attention to: "God, the perfection and virtue of Hilm, the benefits and positive consequences of Hilm, the dangers and unfortunate consequences of anger, human, (religious and family) bonds, one's goals and important tasks, one's value and things attributed to one's self, one's capabilities, the other party's positive characteristics, the other party's intentions and mental conditions. Hilm's consequences also include two middle categories of "social consequences" and "individual consequences".

    Keywords: Hilm, Emotion Regulation, Anger Control, Aggression, Qualitative Content Analysis, Islamic Sources}
  • زهرا خیاطی، محمود شیرازی*، غلامرضا ثناگوی محرر
    هدف

    هدف پژوهش تعیین اثربخشی آموزش یوگا بر پرخاشگری دانش آموزان مبتلا به اختلال کاستی توجه/فزون کنشی بود.

    روش

    روش پژوهش از نوع نیمه تجربی، پیش آزمون-پس آزمون و پیگیری دو ماهه با گروه کنترل بود. جامعه آماری 60 دانش آموز پسر 7 الی 12 سال شهر زاهدان که در سال تحصیلی 98-97 به مراکز مشاوره ارجاع داده شده بودند و با استفاده از پرسشنامه علایم مرضی کودکان گادو و اسپرافکین، 1994؛ غربالگری شدند. 40 دانش آموز دارای اختلال کاستی توجه/فزون کنشی که هم زمان نمره پرخاشگری بالایی داشتند پس از بررسی معیارهای ورود به مطالعه شناسایی شدند و با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (20 دانش آموز) و گروه کنترل (20 دانش آموز) جایگزین شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه پرخاشگری باس و پری (1992) و نیز برنامه آموزش یوگا به مدت 16 جلسه 45 دقیقه ای در 8 هفته به گروه آزمایش آموزش داده شد. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس مختلط با اندازه گیری مکرر تحلیل شدند.

    یافته ها

    نتایج حاکی از تاثیر آموزش یوگا بر پرخاشگری کلی (74/21F=، 001/0P=)، پرخاشگری بدنی (70/13F=، 001/0P=)، پرخاشگری کلامی (41/10F=، 001/0P=)، خشم (86/7F=، 008/0P=) و خصومت (43/5F=، 026/0P=) در مرحله پس آزمون و پایداری این تاثیر در مرحله پیگیری بود.

    نتیجه گیری

    نتایج حاکی از تاثیر آموزش یوگا بر کاهش پرخاشگری در مبتلایان به اختلال کاستی توجه/فزون کنشی بود. در نتیجه؛  برنامه ریزی برای استفاده از آموزش یوگا در کودکان ضروری و درمانگران می توانند از آموزش یوگا جهت کاهش پرخاشگری در کودکان استفاده کنند.

    کلید واژگان: پرخاشگری, کاستی توجه, فزون کنشی, یوگا}
    Zahra Khayati, Mahmoud Shirazi *, Gholamreza Sanagouye Moharer
    Aim

    The purpose of this study was to determine the effectiveness of Yoga training on aggression of students with attention deficit/hyperactivity disorder.

    Method

    The research method was semi-experimental, pre-test/post-test and two-month follow-up with the control groups. Statistical population of 60 male students 7-12 years old in Zahedan, who were referred to Counseling Centers in 2018-19 academic years and using the questionnaire of Children Symptom Inventory, Gado and Sprafkin1994؛ were screened. 40students with attention deficit/hyperactivity disorder who had high levels of aggression at the same time, after reviewing clinical interviews, selected by purposive sampling method  and randomly replaced into two experimental groups (20 students) and control group (20 students). The Bass & Perry Aggression Questionnaire (1992) and Yoga Training Program were taught to the experimental group for 16 sessions of 45 minutes in 8 weeks. Data were analyzed using mixed variance analysis with repeated measurements.

    Results

    Results indicated that the effect of yoga training on general aggression (F = 21/24, P = 0.001), physical aggression (F = 13/70, P = 0.001), verbal aggression (F = 10.41, P = 0.001), Anger (F = 7.86, P = 0.008), and hostility (F = 5.43, P = 0.026) at the posttest stage, and this effect was sustained at follow-up.

    Conclusion

    The results showed the effect of yoga education on reducing aggression in patients with attention deficit/hyperactivity disorder. As a result, planning  to use yoga is essential in children, and therapists can use yoga to reduce aggression in children.

    Keywords: aggression, attention deficit, hyperactivity, Yoga}
  • آنا سنگ پهنی، بهروز دولتشاهی*، مهتاب یزدانی

    این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی درمان شناختی رفتاری گروهی مدیریت خشم بر پرخاشگری و عزت نفس زنان آسیب دیده با سابقه سوء مصرف مواد انجام گردید. روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون و گروه گواه بود. جامعه آماری کلیه زنان آسیب دیده با سوءمصرف مواد در مرکز زنان آسیب دیده بهزیستی شمیرانات در سال 1401 بودند. 24 نفر، به عنوان نمونه با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند که به صورت تصادفی به 2 گروه 12 نفری (گروه آزمایش و گواه) تقسیم شدند. از پرسشنامه پرخاشگری (BPAQ، باس و پری، 1992) و پرسشنامه عزت نفس (RSE، روزنبرگ، 1965) و همچنین از پروتکل 12 جلسه ای (هر هفته یک جلسه و هر جلسه بین 90 تا 120 دقیقه) درمان شناختی رفتاری گروهی مدیریت خشم برای مداخله استفاده شد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیری تجزیه وتحلیل شدند. نتایج نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون بین میانگین پس آزمون پرخاشگری و عزت نفس در دو گروه آزمایش و گواه تفاوت معناداری وجود دارد (001/0p<). از یافته های فوف می توان نتیجه گرفت که رویکرد درمانی شناختی رفتاری گروهی مدیریت خشم بر فرآیند پرخاشگری و عزت نفس در زنان آسیب دیده موثر بوده است.

    کلید واژگان: پرخاشگری, مدیریت خشم, درمان شناختی رفتاری, عزت نفس, سوء مصرف مواد}
    Anna Sang Pahni, Behrooz Dolatshahi*, Mahtab Yazdani

    This research was conducted to determine the effectiveness of group cognitive behavioral therapy of anger management on aggression and self-esteem of women affected by substance abuse. The method of the current research was semi-experimental with a pre-test-post-test design and a control group. The statistical population was all the en affected by substance abuse in the center of injured women welfare of Shemiranat in 2022. 24 people were selected as a sample using the available sampling method and were randomly divided into 2 groups of 12 people (experimental and control group). The Aggression Questionnaire (BPAQ) (Bass and Perry, 1992) and the Self-Esteem Questionnaire (RSE) (Rosenberg, 1965) as well as from the 12-session protocol (one session per week and each session between 90 and 120 minutes) of group cognitive behavioral therapy Anger management was used for intervention. Data were analyzed using multivariate analysis of covariance test. The results showed that by controlling the pre-test effect, there is a significant difference between the post-test mean of aggression and self-esteem in the two experimental and control groups (p<0.001). It can be concluded that the group cognitive behavioral therapy approach of anger management has been effective in the process of aggression and self-esteem in affected women.

    Keywords: Aggression, anger management, cognitive behavioral therapy, self-esteem, substance abuse}
  • مهدیه شفقی، سجاد سعادت*

    مطالعه حاضر با هدف بررسی نقش میانجی ذهنی سازی در رابطه بین تجارب آسیب زای دوران کودکی و پرخاشگری در نوجوانان انجام شد. این مطالعه توصیفی-همبستگی به روش مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این پژوهش دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم شهر رشت در نیمه دوم سال 1401 بودند. 250 نفر به روش خوشه ای چندمرحله ای از سه دبیرستان دخترانه دولتی مشارکت داشتند. به منظور جمع آوری داده ها از پرسشنامه ترومای کودکی (CTQ، برنستاین و همکاران، 2003)، پرسشنامه پرخاشگر ی (AQ، باس و پری، 1992) و پرسشنامه عملکرد بازتابی (RFQ، ها و همکاران، 2013) استفاده شد. نتایج نشان داد مدل پیشنهادی برازش مطلوب دارد. نتایج نشان داد که اثر مستقیم تجارب آسیب زای دوران کودکی با پرخاشگری، عدم قطعیت و قطعیت در ذهنی سازی معنادار بود، همچنین اثر مستقیم عدم قطعیت و قطعیت در ذهنی سازی پرخاشگری معنادار بود (05/0>P). نتایج دیگر نشان داد که که قطعیت و عدم قطعیت در ذهنی سازی بین تجارب آسیب زای دوران کودکی و پرخاشگری نقش میانجی دارند (05/0>P). در مجموع می توان نتیجه گرفت که تجارب آسیب زای دوران کودکی به طور مستقیم و غیرمستقیم با میانجی گری ذهنی سازی می تواند بر میزان پرخاشگری در دوران نوجوانی تاثیر بگذارند.

    کلید واژگان: پرخاشگری, تجارب آسیب زای دوران کودکی, ذهنی سازی, نوجوانان}
    Mahdieh Shafaghi, Sajjad Saadat*

    This study was conducted to investigate the mediating role of mentalization in the relationship between traumatic childhood experiences and aggression in adolescents. This descriptive-correlation study was based on structural equation modeling. The statistical population of this research was the female students of second secondary level in Rasht city in the second half of 2022. 250 people participated in a multi-stage cluster method from three public high schools for girls. For data collection, the Childhood Trauma Questionnaire (CTQ; Bernstein et al., 2003), Aggression Questionnaire (AQ; Buss and Perry, 1992), and Reflective Performance Questionnaire (RFQ; Ha et al., 2013) were used. The results showed that the proposed model is a good fit. The results showed that the direct effect of traumatic childhood experiences with aggression, uncertainty, and certainty mentalization was significant, and the direct effect of uncertainty and certainty mentalization on aggression was significant (P<0.05). Other results showed that certainty and uncertainty mentalization play a mediating role between traumatic childhood experiences and aggression (P<0.05). In general, it can be concluded that traumatic childhood experiences directly and indirectly with the mediation of mentalization can affect the level of aggression in adolescence.

    Keywords: Aggression, traumatic childhood experiences, mentalization, Adolescents}
  • سمیرا اولادیان*
    زمینه و هدف

    اختلال نقص توجه/بیش فعالی یکی از شایع ترین مشکلات کودکان و نوجوانان و علت مراجعه به روانپزشک و روانشناس است. لذا هدف از پژوهش حاضر اثربخشی آموزش تعامل والد-کودک بر مشکلات رفتاری و پرخاشگری کودکان دارای نشانگان اختلال نقص توجه/بیش فعالی بود.

    روش پژوهش: 

    طرح پژوهش حاضر به لحاظ هدف از نوع کاربردی و از نظر شیوه انجام آن تحقیق شبه تجربی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری دو ماهه با گروه آزمایش و کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر متشکل از کودکان 6 تا 10 ساله مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی مراجعه کننده به یک مرکز مشاوره خصوصی در منطقه 10 تهران در سال 1401 بود. برای نمونه گیری از روش نمونه گیری در دسترس استفاده شد و تعداد 30 نقر انتخاب و به طور مساوی 15 نفر در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه کنترل گمارده شدند. در این پژوهش ابزار به کار رفته شامل سیاهه رفتاری کودک آخنباخ (CBCL)، پرسشنامه پرخاشگری Buss & Perry (1992) بود. درمان تعامل والد-کودک بر اساس پروتکل McNeil & Hembree-Kigin (2010) بر روی گروه آزمایش انجام شد ولی گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. داده های آماری با نرم افزار spss و با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر صورت گرفت و برای بررسی پایداری اثرات مداخلات از آزمون تعقیبی بونفرونی استفاده شد.

    یافته ها

    با توجه به مقادیر F برای مشکلات رفتاری (63/7 =F) و پرخاشگری (74/10 =F) می توان نتیجه گرفت که تاثیر عامل عضویت گروهی یا به عبارتی درمان تعامل والد-کودک منجر به کاهش معنادار متغیرهای وابسته شده است (01/0>p). نتایج آزمون تعقیبی بنفرونی حاکی از آن است که تاثیر درمان تعامل والد-کودک بر مشکلات رفتاری و پرخاشگری کودکان دارای نقص توجه/بیش فعالی پایدار بود.

    نتیجه گیری

    می توان نتیجه گرفت که آموزش تعامل والد-کودک بر مشکلات رفتاری و پرخاشگری کودکان دارای نشانگان اختلال نقص توجه/بیش فعالی موثر بوده و این تاثیر پایدار بود.

    کلید واژگان: آموزش تعامل والد-کودک, مشکلات رفتاری, پرخاشگری, نقص توجه, بیش فعالی}
    Samira Oladian*
    Background and Aim

    attention-deficit/hyperactivity disorder or ADHD is one of the most common problems of children and adolescents and the reason for referral to psychiatrists and psychologists. Therefore, the aim of this research was to the effectiveness of parent-child interaction training on behavioural problems and aggression of children with ADHD symptoms.

    Methods

    In terms of the purpose, the current research design was of an applied type and in terms of the method of conducting it, it was a quasi-experimental research with a pre-test, post-test and two-month follow-up plan with the experimental and control groups. The statistical population of this study consisted of 6-10-year-old children with ADHD who were referred to a private counselling centre in the 10th district of Tehran in 1401. An available sampling method was used for sampling, and 30 people were selected, and 15 people were equally assigned to the experimental group and 15 people to the control group. In this research, the tools used included Achenbach's Child Behavior Checklist (CBCL), and Buss & Perry's (1992) Aggression Questionnaire. Parent-child interaction therapy was performed according to McNeil & Hembree-Kigin's (2010) protocol on the experimental group, but the control group did not receive any intervention. Statistical data was analyzed with spss software and using analysis of variance with repeated measurements, and Bonferroni's post hoc test was used to check the stability of the effects of the interventions. 

    Results

    F values were calculated for behavioural problems (F = 7.63) and aggression (F = 10.74). It can be concluded that the effect of the group membership factor, or in other words, the treatment of parent-child interaction, has led to a significant decrease in dependent variables (p<0.01). The results of Benferroni's post hoc test indicate that the effect of parent-child interaction therapy on behavioural problems and aggression of children with ADHD was stable.

    Conclusion

    It can be concluded that parent-child interaction training was effective on behavioural problems and aggression of children with ADHD symptoms, and this effect was stable.

    Keywords: Teaching parent-child interaction, behavioral problems, aggression, ADHD disorder}
  • امید روح افزا*، آرزو اصغری

    این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی رفتار درمانی دیالکتیک و تحلیل رفتار متقابل بر واکنش پذیری بین فردی، خودمهارگری و نظم جویی شناختی هیجان نوجوانان پرخاشگر انجام شد. طرح پژوهش نیمه آزمایشی به شیوه پیش آزمون_پس آزمون با دو گروه آزمایش و یک گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش کلیه دانش آموزان پرخاشگر مدارس پسرانه دوره متوسطه دوم شهر گرگان در سال تحصیلی 1402-1401 بودند که با استفاده از شیوه خوشه ای، 45 دانش آموز به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه 15 نفری (آزمایش 1 رفتاردرمانی دیالکتیک، آزمایش 2 تحلیل رفتار متقابل و گروه گواه) جایگزین شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه های واکنش پذیری بین فردی دیویس (1983)، خودمهارگری تانجی (2004)، نظم جویی شناختی هیجان گرانفسکی و کرایج (2001) و پرخاشگر باس پری (1992) بود. داده های پژوهش با آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره و نرم افزار SPSS نسخه 22 تحلیل شدند. یافته ها نشان داد که رفتار درمانی دیالکتیک و تحلیل رفتار متقابل بر واکنش پذیری بین فردی، خودمهارگری و نظم جویی شناختی هیجان نوجوانان پرخاشگر اثربخش است. همچنین میزان تاثیر گروه رفتاردرمانی دیالکتیک بیشتر از گروه تحلیل رفتار متقابل بوده است. بر اساس یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که رفتار درمانی دیالکتیک با شناسایی الگوهای معیوب قبلی افکار و احساسات، افزایش تحمل ناکامی، پذیرش و اعتباربخشی هیجانات منجر به بهبود  واکنش پذیری بین فردی، خودمهارگری و نظم جویی شناختی هیجان نوجوانان پرخاشگر می شود.

    کلید واژگان: رفتار درمانی دیالکتیک, تحلیل رفتار متقابل, واکنش پذیری بین فردی, خودمهارگری, نظم جویی شناختی هیجان, پرخاشگری}
    Omid Rouhafza*, Arezou Asghari

    This research was conducted with the aim of comparing the effectiveness of dialectical behavior therapy and mutual behavior analysis on interpersonal reactivity, self-control, and cognitive discipline of aggressive teenagers. The research design was semi-experimental in the pre-test-post-test manner with two experimental groups and one control group. The statistical population was the aggressive students of second secondary school for boys in Gorgan city in the academic year 2022-2023, using the cluster method, 45 students were randomly selected in three groups of 15 (dialectical behavior therapy experiment 1, interaction behavior analysis experiment 2 and the control group) were replaced. The research tools were the interpersonal reactivity questionnaires of Davis (1983), Tanji's self-control (2004), Granofsky and Kraij's (2001) emotion regulation, and Bass Perry's aggression (1992). Research data were analyzed by multivariate analysis of covariance and SPSS version 22 software. The findings showed that the effectiveness of the dialectical behavior therapy group was more than the mutual behavior analysis group. Based on the findings of the research, it can be concluded that dialectical behavior therapy by identifying the previous defective patterns of thoughts and feelings, accepting and validating emotions leads to the improvement of interpersonal reactivity, self-control and cognitive regulation of aggressive teenagers' emotions.

    Keywords: dialectical behavior therapy, mutual behavior analysis, interpersonal reactivity, self-control, emotion regulation, aggression}
  • محمد صادق زاده، فرهاد ادریسی*، محمدحسین صائینی، حسین مرادی زنجانی
    زمینه و هدف

    امروزه هوش هیجانی یکی از موضوعات مهم در دوره آموزش دانش آموزان جهت افزایش مهارت های مختلف در طول دوره زندگی است. همچنین پرخاشگری از مسایل قابل توجه صاحب نظران است که توجه به این دو موضوع در دوره برنامه درسی دانش آموزان می تواند اثرات مطلوبی برجای داشته باشد. بر همین اساس، هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی تاثیر جهت گیری های (مولفه های) تربیتی و اخلاقی نهج البلاغه بر هوش هیجانی و کاهش پرخاشگری در دانش آموزان انجام گرفت.

    روش پژوهش:

     روش پژوهش حاضر شبه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون و با گروه کنترل اجرا گردید. جامعه موردنظر کلیه دانش آموزان پسر دوره ی اول متوسطه مدارس ناحیه ی یک تبریز در سال تحصیلی 97-96 که با روش نمونه گیری خوشه ای 30 دانش آموز انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15) و کنترل (15) جایگزین شدند و پرسشنامه های پرخاشگری باس و پری (1992) و هوش هیجانی برادبری و گریوز (2005) از هر دو گروه اخذ گردید. بعد گروه آزمایش به مدت 10 جلسه تحت مداخله ی متغیر مستقل «مولفه های تربیتی و اخلاقی» قرار گرفت و گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. پس از پایان مداخله از هر دو گروه پس آزمون پرخاشگری به عمل آمد تا تاثیر متغیر مستقل بر متغیرهای وابسته «هوش هیجانی و پرخاشگری» مشخص گردد. داده ها با استفاده از انحراف استاندارد، میانگین و تحلیل کوواریانس مورد توصیف و تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    یافته ها نشان داد، آموزش مولفه های تربیتی و اخلاقی نهج البلاغه بر کاهش پرخاشگری دانش آموزان تاثیر دارد و به صورت معنی داری میزان پرخاشگری کاهش می یابد (4/72=F، 05/0>P). همچنین، قابلیت کاربرد استفاده از مفاهیم نهج البلاغه در مدارس و سایر مراکز تعلیم و تربیت در جهت کاهش پرخاشگری دانش آموزان متوسطه دارای تاثیر معناداری بود (45/38=F، 05/0>P).

    نتیجه گیری

    بر اساس یافته ها می توان نتیجه گرفت بهره گیری از جهت گیری های تربیتی و اخلاقی نهج البلاغه بر هوش هیجانی و پرخاشگری دانش آموزان تاثیرگذار است و لذا برنامه ریزان درسی و مدارس می توانند ازاین جهت گیری ها در آموزش های خود استفاده کنند.

    کلید واژگان: مولفه های تربیتی, مولفه های اخلاقی, نهج البلاغه, هوش هیجانی, پرخاشگری}
    Mohammad Sadeghzadeh, Farhad Edrisi*, MohammadHossein Saini, Hossein Moradi Zanjani
    Background and Aim

    Today, emotional intelligence is one of the important subjects in the education of students to increase various skills throughout their life. Also, aggression is one of the significant issues of the experts that paying attention to these two issues in the course of students' curriculum can have positive effects. Based on this, the main goal of the present study was to investigate the effect of educational and moral orientations (components) of Nahj al-Balagha on reducing students' aggression.

    Methods

    The current research method was quasi-experimental with pre-test and post-test and with a control group. The project was implemented in the framework of a quasi-experimental method with a pre-test and post-test and with a control group. The target population is all the male students of the first year of high school in one district of Tabriz in the academic year 2016-2017, who were selected by cluster sampling method and 30 students were randomly divided into two experimental (15) and control (15) groups. were replaced and the aggression questionnaire of Bass and Perry (1992) was obtained from both groups. Then, the experimental group was subjected to the intervention of the independent variable "educational and moral components" for 10 sessions, and the control group did not receive any intervention. After the end of the intervention, a post-test of aggression was performed in both groups to determine the effect of the independent variable on the dependent variables of "emotional intelligence, aggression". Data were described and analyzed using standard deviation, mean and covariance analysis.

    Results

    The findings showed that teaching the educational and moral components of Nahj al-Balagha has an effect on reducing students' aggression and the level of aggression decreases significantly. The calculated F was (72.47) and the significance level was p<0.05. Also, the applicability of using Nahj al-Balagha concepts in schools and other educational centers in order to reduce the aggression of secondary school students had a significant effect. The calculated F was (38.45) and the significance level was p<0.05.

    Conclusion

    Based on the findings, it can be concluded that using the educational and moral orientations of Nahj al-Balagha is effective on the emotional intelligence and aggression of students, and therefore lesson planners and schools can use these orientations in their education.

    Keywords: educational components, moral components, Nahj al-Balagha, emotional intelligence, aggress}
  • مریم محمدی دولت آباد، یاسر رضاپور میرصالح*، آزاده چوبفروش زاده
    اختلال بیش فعالی-نقص توجه ازجمله اختلالاتی است که منجر به بروز مشکلات متعددی برای کودکان مبتلا می شود، درمان های متعددی نیز برای بهبود این اختلال پیشنهادشده، اما پرداختن به درمان های غیردارویی که فاقد عوارض جانبی باشد از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در این پژوهش اثربخشی تیاتردرمانی بر پرخاشگری کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی - نقص توجه موردبررسی قرارگرفته. از طرح نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون _ پس آزمون همراه با گروه کنترل و آزمون پیگیری برای اجرای این مطالعه استفاده شد. جامعه آماری شامل کلیه کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی نقص توجه شهر رفسنجان بود که ازاین بین تعداد 16 نفر با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس به عنوان اعضا نمونه انتخاب و به صورت تصادفی در دوگروه 8 نفره آزمایش و کنترل جای گذاری شدند. اعضای گروه آزمایش در جلسات گروهی تیاتردرمانی شرکت کردند، درحالی که برای گروه کنترل مداخله ای صورت نگرفت. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه پرخاشگری کودکان دبستانی شهیم (1385) بود که در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری اجرا شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها نیز از آزمون واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد. یافته ها حاکی از این بود که میزان پرخاشگری گروه آزمایش پس از انجام مداخله ی تیاتردرمانی و همچنین بعد از گذشت یک ماه (مرحله پیگیری)، نسبت به گروه کنترل کاهش یافته بود. (001/0>P) بنابراین می توان نتیجه گرفت که تیاتر درمانی موجب کاهش میزان پرخاشگری در کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی - نقص توجه می شود.
    کلید واژگان: فعالی, پرخاشگری, تئاتردرمانی, نقص توجه}
    Maryam Mohammadi Dolatabad, Yasser Rezapour Mirsaleh *, Azadeh Choobforoushzadeh
    Attention Deficit Hyperactivity Disorder (ADHD) is one of the disorders that causes many problems for children. Numerous treatments have been suggested to improve this disorder, but this is so important to use non-pharmacological treatments that have no side effects. In this study, the effectiveness of theater therapy on aggression in children with attention deficit hyperactivity disorder was investigated. A quasi-experimental design of pre-test-post-test with control group and follow-up test was used. The statistical population included all children with attention deficit hyperactivity disorder in Rafsanjan City, which 16 children were selected by using available sampling method and were randomly dividedin experimental and control groups. The experimental group participated in theater therapy group sessions, while the control group received no intervention. Data gathered by using Shahim Elementary School Aggression Questionnaire, at three phases: pre-test, post-test and follow-up. Analysis of variance with repeated measurment was used to analyze the data. The results showed that the aggression of the experimental group had decreased compared to the control group after the intervention and also after one month (follow-up stage). Therefore, it can be concluded that theater therapy reduces the rate of aggression in children with attention deficit hyperactivity disorder.
    Keywords: Aggression, attention deficit, hyperactivity, Dramatherapy}
  • خدامراد مومنی، سمیه لرستانی*

    پژوهش حاضر با هدف بررسی بازی درمانی شناختی- رفتاری بر آلکسیتایمیا و کاهش پرخاشگری در دانش آموزان با اختلال فزون کنشی/ بی توجهی انجام شد. پژوهش حاضر از نوع تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه ی آماری شامل تمام دانش آموزان با اختلال فزون کنشی/ بی توجهی شهر کرمانشاه بودند که از بین آن ها نمونه ای به حجم 30 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. ابزار این پژوهش شامل پروتکل بازی درمانی شناختی رفتاری، پرسشنامه ی پرخاشگری آیزنک (1975) و پرسشنامه ی آلکسیتایمیا تورنتو (1994) بود. برنامه ی درمانی به مدت 8 جلسه 30- 45 دقیقه ای به صورت دو بار در هفته برای گروه آزمایش اجرا شد. یافته های تحلیل کوواریانس نشان داد که برنامه ی بازی درمانی شناختی- رفتاری موجب کاهش مشکلات هیجانی، آلکسیتایمیا و پرخاشگری در کودکان مبتلا به اختلال فزون کنشی/ بی توجهی می شود (001/ 0>P). در نهایت انتایج نشان داد که بازی درمانی می تواند به عنوان روشی مناسب در کاهش مشکلات هیجانی و رفتاری کودکان به کار رود.

    کلید واژگان: بازی درمانی, فزون کنشی, بی توجهی, ناگویی خلقی, پرخاشگری}
    Khodamorad Momeni, Somayeh Lorestani*

    The present study was conducted with the aim of investigating cognitive-behavioral game therapy on alexithymia and reducing aggression in students with attention-deficit/hyperactivity disorder. The current study was experimental with a pre-test-post-test design with a control group. The statistical population included all students with hyperactive/inattentive disorder in Kermanshah city, from which a sample of 30 people was selected using convenience sampling and randomly assigned to two experimental and control groups. The tools of this research included cognitive behavioral game therapy protocol, Eysenck's Aggression Questionnaire (1975) and Toronto Alexithymia Questionnaire (1994). The treatment program was implemented for eight sessions of 30-45 minutes duration twice a week. The findings of covariance analysis showed that the cognitive-behavioral game therapy program significantly reduced emotional problems, alexithymia and aggression in children with hyperactivity/inattention disorder. Finally, the results showed that play therapy can be used as a suitable method to reduce children's emotional and behavioral problems.

    Keywords: ADHD, Play Therapy, Alexithymia, aggression}
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال