به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه

پساساختارگرایی

در نشریات گروه علوم تربیتی
تکرار جستجوی کلیدواژه پساساختارگرایی در نشریات گروه علوم انسانی
تکرار جستجوی کلیدواژه پساساختارگرایی در مقالات مجلات علمی
  • کیوان عزیزی *

    این مرور سیستماتیک به بررسی کاربرد نظریه های پساساختارگرایی در تدوین برنامه های درسی متنوع، با تمرکز بر تاثیرات، مزایا و چالش های آن ها می پردازد. پساساختارگرایی با تاکید بر ناپایداری معنا، نقد ساختارهای قدرت و تعامل پویا بین دانش و جامعه، به طور فزاینده ای در نظریه های آموزشی و طراحی برنامه های درسی تاثیرگذار شده است. این مرور با بررسی مفاهیم بنیادین نظریه های پساساختارگرایی آغاز می شود و به معرفی نظریه پردازان کلیدی مانند میشل فوکو و ژاک دریدا می پردازد. سپس، مطالعه مواردی که اصول پساساختارگرایی با موفقیت در برنامه های درسی ادغام شده اند، به ویژه در آموزش عالی و مدارس ابتدایی، مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد. یافته ها نشان می دهد که برنامه های درسی مبتنی بر پساساختارگرایی تفکر انتقادی، خلاقیت و مشارکت فعال دانش آموزان را تقویت کرده و آن ها را به نیازهای معاصر جامعه سازگارتر می کند. با این حال، اجرای چنین برنامه هایی با چالش های قابل توجهی، از جمله مقاومت از سوی ساختارهای آموزشی سنتی و پیچیدگی ایده های پساساختارگرایی، مواجه است. این مرور با ارائه پیشنهاداتی برای تحقیقات آینده و استراتژی های عملی برای تدوین گران برنامه های درسی به منظور ادغام موثر نظریه های پساساختارگرایی در چارچوب های آموزشی به پایان می رسد.

    کلید واژگان: پساساختارگرایی، تدوین برنامه درسی، نظریه آموزشی، تفکر انتقادی، میشل فوکو، ژاک دریدا، نوآوری آموزشی
    Keyvan Azizi *

    This systematic review examines the application of poststructuralist theories in the development of diverse curricula, focusing on their impact, benefits, and challenges. Poststructuralism, with its emphasis on the fluidity of meaning, critique of power structures, and the dynamic interplay between knowledge and society, has become increasingly influential in educational theory and curriculum design. The review begins by exploring the foundational concepts of poststructuralist theories, highlighting the contributions of key theorists like Michel Foucault and Jacques Derrida. It then analyzes various case studies where poststructuralist principles have been successfully integrated into curricula, particularly in higher education and elementary schools. The findings indicate that curricula informed by poststructuralism foster critical thinking, creativity, and active student participation, making them more adaptable to contemporary societal needs. However, the implementation of such curricula also faces significant challenges, including resistance from traditional educational structures and the complexity of poststructuralist ideas. The review concludes with recommendations for future research and practical strategies for curriculum developers to effectively integrate poststructuralist theories into educational frameworks.

    Keywords: Poststructuralism, Curriculum Development, Educational Theory, Critical Thinking, Michel Foucault, Jacques Derrida, Pedagogical Innovation
  • عباس شکاری، نجمه احمدآبادی آرانی*
    هدف پژوهش حاضر، درآمدی بر آموزه های پارادایم فرامتن در فرایند یاددهی - یادگیری و نقد آن است. برای نیل به هدف پژوهش از سه روش؛ تحلیل مفهومی، استنتاجی و انتقادی به منظور تحلیل و نقد پارادایم فرامتن، استفاده شده است. یافته های پژوهش نشان داد؛ فرامتن به جای متن شفاهی، متن نوشتاری را مورد تاکید قرار داده و به عنوان پارادایم جدید با کسب تجربه های متنوع، امکان تبادل نظر و گفتگو و نمایان شدن روش های متنوع تدریس در تعلیم و تربیت، می تواند نقش تسهیل گری داشته باشد. این پارادایم در عرصه یادگیری و تحول دانشی، دارای دلالت هایی چون؛ عبور از نظام معرفتی سنتی در فرایند یاددهی - یادگیری، ترغیب یادگیرنده به ساختن معنا از راه گفتگوی دیالکتیکی، امکان بازنمایی مفهومی برای یادگیرنده، دسترسی و بازیابی بهتر اطلاعات در یادگیری، تولید مرزهای نو برای دانش و فرصت هایی برای یادگیری مبتنی بر کاوش و تغییرات در فضای کلاسی می باشد. اما در این پارادایم، چالش هایی نیز دیده می شود که شامل؛ ساخت زدایی در فرایند یاددهی - یادگیری، گذر از مهارت خواندن به سوی نوشتن، نسبیت محوری و کثرت گرایی، فضای بی تعین در عرصه پژوهش های تربیتی، توده واری و نا اصیل شدن فراگیران است.
    کلید واژگان: فرامتن، تعلیم وتربیت، فرایند یاددهی - یادگیری، پساساختارگرایی، نقد
    The purpose of this study is to study the teachings of the transcendental paradigm in the process of teaching-learning and its critique. In order to achieve the purpose of the research, three methods of conceptual, inference and critical analysis have been used to analyze and critique the foreman paradigm. Findings of the research indicate that meta-text instead of oral text emphasizes written text and, as a new paradigm, acquires diverse experiences, the possibility of exchanging ideas and discussing various teaching methods in education. .... can have a facilitating role This paradigm in the field of knowledge learning and development has implications such as passing the traditional epistemic system in the learning-learning process, encouraging the learner to construct meaning through dialectical dialogue, the conceptual representation of the learner, access and better information retrieval in learning, the production of boundaries New to Knowledge, Opportunities for Explore-Based Learning, Changes in Classroom Space But in this paradigm, there are also challenges that can be addressed, including deconstruction in the learning-learning process, the passage from reading to writing, relativism, pluralism, and the uncertainty in the field of educational research
    Keywords: meta-text, teaching, learning, learning-learning process, post-structuralism, critique
  • طیبه ماهروزاده*، بتول شاهی
    هدف پژوهش حاضر تبیین تفکر انتقادی در تعلیم و تربیت از دیدگاه اسلام و پساساختارگرایی و مقایسه این دو رویکرد بوده است. هم چنین به سوالات پژوهش درباره ماهیت تفکر انتقادی، روش های پرورش تفکر انتقادی، موانع رشد تفکر انتقادی و وجوه تمایز و افتراق تفکر انتقادی از دیدگاه اسلام و پساساختارگرایی پاسخ داده شد. روش پژوهش از نوع توصیفی-کاربردی با ماهیت کیفی است. پژوهش به شیوه مقایسه ای و به صورت برودی انجام شده است. در نظر پساساختارگرایان حقیقت ساخته گفتمان ها و حاصل روابط قدرت است. معرفت-شناسی پساساختارگرایی مبتنی بر کثرت گرایی، ساختارشکنی، تمرکززدایی از عقل، رد دوگانگی و توجه به زبان در ساخت دانش و حقیقت است. در اسلام حقیقت مطلق سرچشمه خلق است. و انسان کاشف حقیقت می باشد. تفکر انتقادی پساساختارگرا بر تحقق خود، توجه به سایر فرهنگ ها و گفتمان ها، نگرش تکثرگرایی فرهنگی و معرفت شناختی مبتنی است. روش تربیت تفکر انتقادی شامل تحلیل گفتمان، ساختارشکنی، روش تعاملی و مشارکتی، خواندن نقادانه و استفاده از متن است. تفکر انتقادی در اسلام مبتنی بر پرورش عقل نظری و عملی است. روش های تربیت تفکر انتقادی شامل خردورزی، تجربه اندوزی، مناظره، مباحثه، پرسشگری و شرح صدر است. به طور کلی تفکر انتقادی در اسلام با محوریت انسان و در جهت نیل به اهداف غایی اسلام است، در حالی که پساساختارگرایان انسان را وسیله اصلاح ساختارها دانسته و هدف، تربیت شهروندی ساختارشکن است. در حقیقت می توان گفت تفکر پساساختارگرا با نقد فراروایت ها و ایدئولوژی ها، با اندیشه اسلامی در تضاد است و تفکر انتقادی در اسلام، در چهار چوب اصل قیاس ناپذیری برخی احکام و معارف دینی قابل قبول است.
    کلید واژگان: تفکر، تفکر انتقادی، تعلیم و تربیت، پساساختارگرایی، اسلام
    T. Mahrozade*., B. Shahi
    The aim of present research is the explanation of critical thinking in educational context from the Islamic view point and post structuralism and the comparison of the two approaches. Also this research tries to answer the questions of the nature critical thinking. The methods of fostering critical thinking, the impediments in developing critical thinking, and the similarities and difference between Islam and past structuralism regarding critical thinking. This research is descriptive applied which has a qualitative nature. The comparative approach based on Brudi method is utilized. From the view point of poststructuralists truth is the construct of discourses and the result of power relations the epistemology of poststructuralist is based on pluralism, deconstructing, decentralization of intellect. The rejection of dualism and attention to language is in the construction of knowledge and truth. In Islam absolute truth is the source of creation and human being is the discoverer of truth. Critical thinking of post structuralism is based on self-actualization attending. Other cultures and discourse, cultural pluralism and epistemological attitudes. The method of fostering critical thinking includes the analysis of discourse, deconstruction, interactional and participatory methods, reading critically, and use of text. Critical thinking in Islam is based on fostering theoretical and practical intellect. The methods of critical thinking includes the application of wisdom, accumulating experience, using controversy and dialectic. Questioning and tolerance. In general critical thinking in Islam has the human bing as its axis and mores toward the ideal goals of Islam, while in post structures view humans as a means of reforming structures and the aim is deconstructive citizenship education In effect, it can be said that past structuralist thinking which the critique of metanarrative and ideologies, is in contrast which Islamic thoughts and critical thinking in Islam in the frame work of the principle of impossibility of analogy of some religious axioms and knowledge is acceptable.
    Keywords: critical thinking, education, past structuralism, Islam
  • مریم بناهان، محسن ایمانی، سید مهدی سجادی، علیرضا صادق زاده
    این مقاله ضمن توصیف و توضیح روند ظهور و بروز اندیشه مرجعیت زدایی در اخلاق در بستر اندیشه های فلسفی غرب با تاکید بر رویکرد پساساختارگرایی به تبیین مقوله مرجعیت زدایی با معرفی سه تجلی «ایده، متن و شخص» به عنوان صورتهای مرجعیت اخلاقی پرداخته، پیامدهای مرجعیت زدایی اخلاقی را مورد نقد قرار می دهد. براورد پژوهش این است که نگاه های نسبی گرایانه به ارزش، موجب تزلزل در استحکام مرجعیت اخلاقی می شود؛ اما به نفی مطلق مرجعیت نمی انجامد در حالی که نگاه کثرت گرای پساساختارگرایی با نشانه گرفتن بنیان ارزشها به ساختارشکنی از مرجعیت می پردازد و مرجعیت اخلاقی را از اساس ویران می سازد.
    کلید واژگان: اخلاق و غرب، مرجعیت زدایی، پساساختارگرایی، صورتهای مرجعیت اخلاقی
  • مریم بناهان، محسن ایمانی، سید مهدی سجادی، علیرضا صادق زاده قمصری

    یافتن منشاء و ریشه یک تفکر مستلزم واکاوی در نظرات گذشتگان و رویکردهای سلف است. تردید و انکار رویکرد پساساختارگرایی نسبت به صحت، اعتبار و فراگیری اصول اخلاقی و نفی مرجعیت آن ها نیز حاصل فرایندی تدریجی درگذر زمان است. این پژوهش با استفاده از روش توصیفی- تبیینی- تبارشناختی ریشه های مرجعیت زدایی پساساختارگرا از اخلاق را در رویکردها و نهضت های فکری ماقبل آن جستجو کرده است؛ و از این رهگذر دریافته است که پیش فرض های اساسی مرجعیت زدایی پساساختارگرا متاثر و ملهم از برخی رویکردهای فکری و نگرش های ارزشی است؛ و همچنین با استخراج مولفه های مرجعیت زدایی اخلاقی از بطن نظرات و مبانی فلسفی پساساختارگرایی و با نگاهی انتقادی برآن، راه را بر فهم و تحلیل واقع گرایانه و عمیق تر رویکرد اخلاقی پساساختارگرا گشوده است.

    کلید واژگان: مرجعیت زدایی اخلاقی، پساساختارگرایی، تبارشناسی، مولفه های مرجعیت زدایی

    To discover the roots of any idea، one needs to re-examine previous ideas and approaches. The post-structuralist denial of the accuracy، validity، and comprehensivity of moral principles and their authority is the result of a gradual process over time. In this paper، the roots of post-structuralist de-authorization of morality are explored within the pre-structuralist ideas and approaches. It is shown that the post-structuralist basic assumptions in de-authorizing morality stem from certain attitudes and approaches. Critically delineating the components of the de-authorization approach from within the post-structuralist views and principles، paves the way for a realistic understanding of post-structuralist approach to morality.

    Keywords: de, authorization of morality, post, structuralism, components of de, authorization
  • احترام ابراهیم، سعید بهشتی، سوسن کشاورز
    این تحقیق به بررسی دیدگاه تربیتی دریدا و نقد آن پرداخته و کوشیده است دلالت های تربیتی دریدا در زمینه ویژگی های تعلیم و تربیت، برنامه درسی و روش های تدریس را استنباط کند. همچنین سعی داشته است این دلالت ها را به بوته نقد و بررسی بگذارد. بررسی ها نشان می دهد که اندیشه های دریدا، رهنمود هایی را برای تعلیم و تربیت در پی داشته است؛ از جمله اینکه هیچ کس نمی تواند اهداف، برنامه و روش های از پیش تعیین شده را بر فراگیران تحمیل کند. این فراگیران هستندکه با توجه به نیازها، علایق و توانایی خود به تعیین هدف می پردازند و برنامه درسی متناسب با شرایط خود را تدوین می کنند. هیچ روش برتری وجود ندارد و انتخاب یک روش وابسته به وضعیت خاص هر فرد و موقعیت یادگیری وی دارد. با وجود این، می توان استنباط کرد که دریدا به تعلیم و تربیتی انتقادی، عادلانه، چند فرهنگ گرا، جامع و منطقه ای بها می دهد. همچنین، روش ساخت شکنی و انتقادی را برای شرایط کنونی مناسب می بیند. اندیشه های تربیتی دریدا را می توان از جهت، زیر سوال بردن ارزش های اخلاقی، جزئی نگری بیش از حد، نفی تمام مرز بندی های موجود و نداشتن ملاک مشخص برای ارزشیابی، زیر سوال برد.
    کلید واژگان: دریدا، پساساختارگرایی، ساختار شکنی، دلالت های تربیتی، روش های تدریس
    E.Ebrahim, S.Behesti, S.Keshavarz
    The purpose of this paper was to examine the educational viewpoints of Derrida, to criticize it, and to deduce his educational denotations which are related to education, curriculum, and teaching methods. The study also tried to criticize and analyze these denotations. The analyses show that Derrida’s thoughts have also resulted in guidance for education. For example, nobody can impose the predetermined purposes, plans, and methods on students. The students, themselves, consider special purposes according to their needs, interests, and abilities and then specify a curriculum suitable for their conditions. There is no superior method, and selecting a method depends on each person’s special situation and his learning conditions. However, it can be deduced that Derrida gives more importance to critical, fair, multiculturalistic, exhaustive, and regional education. Also, he considers the deconstruction and critics suitable for current conditions. Derrida’s educational thoughts may be questioned since they challenge the ethics, reject all borders, and have no special evaluation criteria for evaluation.
  • خسرو باقری
    انسان به منزله عامل در اندیشه اسلامی، بیانگر آن است که انسانها را می توان منشاء اعمالشان در نظر گرفت. در این دیدگاه، مبانی عمل، دست کم دارای سه نوع است: شناخت، گرایش و اراده. گستره عمل، در وجود و موجودیت آدمی بسیار وسیع است به طوری که می توان در عرصه هایی چون ادراکهای حسی، زبان، رویا و نظامهای اجتماعی، از بروز و ظهور عمل آدمی سخن گفت. دو تفاوت میان انسان شناسی اسلامی و ساختارگرا / پساساختارگرا وجود دارد. اول این که انسان شناسی اسلامی، با حذف سوژه آگاه و دارای قصد سازگار نیست. دوم این که در انسان شناسی اسلامی، ویژگی های فطری آدمی تنها ساختاری نیست چنانکه در ساختارگرایی برآنند. به علاوه، شکوفایی یا ظهور برخی از امور فطری، به نحو قابل ملاحظه ای در گرو قصد و اراده آدمی قرار دارد دیدگاه انسان به منزله عامل، دلالتهای مهمی در عرصه تعلیم و تربیت دارد. بر این اساس، ارتباط میان معلم و شاگردان باید به منزله ارتباطی میان انسانهای عامل و بنابراین به صورت تعامل در معنای دقیق آن در نظر گرفته شود.
    کلید واژگان: عمل، شناخت، گرایش، اراده، اسلام، ساختارگرایی، پساساختارگرایی، ویژگیهای فطرت
  • سیدمهدی سجادی، زهرا دشتی
    پساساختارگرایی به عنوان شاخه ای از پست مدرنیسم ویژگی هایی چون ساختار شکنی، نفی فرا روایتها، انکار حقایق مطلق، تمرکز زبان و فرهنگ، کثرت گرایی، تمرکز زدایی از عقل و عقلانیت ونفی بازنمایی را دارد. تبیین و تحلیل ویژگی های مذکور و بیان دلالتهای این نظریه برای عناصر و اجزای فرایند تعلیم و تربیت از جمله اهداف تدوین این مقاله است. با مطالعات انجام شده درباره نسبت ویژگی های پسا ساختار گرایی با تعلیم و تربیت این نتیجه حاصل شده است که پسا ساختار گرایی دلالتها و پیامدهایی، از جمله تاکید بر تفکر انتقادی، بهبود فرهنگ عمومی، تدارک زمینه هایی برای مطالعات فرهنگی و اجتماعی، نفی معیارهای استاندارد برای ارزیابی های تربیتی، تردید در اهداف تربیتی از پیش تدارک شده را برای تعلیم و تربیت دربردارد. یکی از رسالتهای تدوین این مقاله، تحلیل و تبیین نتایج کاربرد نظریه پساساختار گرایی در تعلیم و تربیت است.
    کلید واژگان: پساساختارگرایی، ساختارشکنی، تمرکز زدایی، نفی حقیقت مطلق، برنامه درسی، فراروایتها
    M. Sajjaadee, Z. Dashtee
    Post structuralism as a branch of post modernism has certain characteristics like deconstruction, negation of meta-narratives, denial of absolute truth, focusing on language and culture, pluralism, decentralization of reason and rationality, and the negation of representation. To explain these characteristics and describing the ways that this theory can be applied to education are among the main objectives of this paper. Based on the studies conducted on the relationship between education and post structuralism it can be concluded that the implications and consequences of applying post structuralist views to education would include emphasis on critical thinking, improvement of general culture, paving the way for doing socio-cultural studies, negation of the common standards for educational evaluation, and doubts about predetermined educational goals. The results of using this theory in education are discussed herein.
    Keywords: post structuralism, deconstruction, decentralization, absolute truth negation, curriculum
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال