جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « women » در نشریات گروه « تربیت بدنی »
تکرار جستجوی کلیدواژه «women» در نشریات گروه «علوم انسانی»-
هدف این پژوهش آینده پژوهی پیشران های اصلی مشارکت زنان در عرصه ورزش بود. این پژوهش به لحاظ روش شناسی از نوع آمیخته (کیفی و کمی) و طرح آن از نوع همزمان بود. در بخش کیفی راهبرد پژوهش پویش محیطی و در بخش کمی آینده پژوهی روش تحلیل آثار متقابل بود. جامعه آماری این پژوهش خبرگان و مرور منابع بود که به صورت هدفمند انتخاب شدند و به ترتیب بر مبنای اشباع نظری و منابع ثانویه با 14 نفر از صاحب نظران حوزه ورزش زنان که شامل مدیران، مسئولان و کارشناسان ورزش زنان بودند مصاحبه انجام شد. ابزار گردآوری اطلاعات در بخش کیفی مصاحبه نیمه ساختاریافته و چک لیست و در بخش کمی پرسشنامه بود. جهت تجزیه و تحلیل داده ها در بخش تحلیل مصاحبه از روش کدگذاری و در بخش آینده پژوهی از روش تحلیل ساختاری با کمک نرم افزار میک مک استفاده شد. یافته ها نشان داد آینده مشارکت زنان در عرصع ورزش متاثر از 22 متغیر می باشد اما پنج متغیر سبک زندگی سالم، تصدی پست های مدیریتی، نقش و کارکرد رسانه ها، عدالت جنسیتی و سرمایه گذاری در ورزش بانوان پیشران های هستند که آینده مشارکت زنان در عرصه ورزش را دستخوش تغییر می کنند. به عنوان یک نتیجه گیری راهبردی باید در نظر داشت که تحقق سناریوی مطلوب برای آینده مشارکت زنان در عرصه ورزش نیازمند توجه و تمرکز سیاست گذاران و برنامه ریزان به متغیرهای اثرپذیری است که تغییر آنها می تواند به تغییر و ارتقای هدفمند سیستم، یاری رساند.کلید واژگان: آینده نگری, برنامه ریزی راهبردی, زنان, مشارکت ورزشی, عدم قطعیت}The purpose of this research was to research the main drivers of women's participation in sports. This research was methodologically mixed (qualitative and quantitative) and its design was simultaneous. In the qualitative part, the research strategy was environmental scanning and in the quantitative part, futures research was the method of interaction analysis. The statistical population of this study was experts and reviewed resources that were purposefully selected and based on theoretical saturation and secondary sources, 14 experts in the field of women's sports were interviewed, including managers, officials and experts in women's sports. The data collection tool was a semi-structured interview and a checklist in the qualitative part and a questionnaire in the quantitative part. In order to analyze the data, the coding method was used in the interview analysis section and the structural analysis method was used in the futures section with the help of MICMAC software. The findings showed that the future of women's participation in sports is affected by 22 variables, but the five variables of healthy lifestyle, holding managerial positions, role and function of media, gender justice and investment in women's sports are driving Are changing the future of women's participation in sports. As a strategic conclusion, it should be considered that the realization of a favorable scenario for the future of women's participation in sports requires the attention and focus of policy makers and planners on the variables that can be changed to the purposeful change and improvement of the system.Keywords: Foresight, Strategic Planning, Women, Sports Participation, Uncertainty}
-
هدف از این تحقیق مقایسه هشت هفته تمرینات آکادمی ملی طب ورزش آمریکا (NASM) و تمرینات مکنزی بر کمردرد مزمن زنان بود. پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی که به صورت میدانی با استفاده از طرح پیش آزمون و پس آزمون در دو گروه اجرا شد. در این تحقیق تعداد 28 نفر زن با میانگین سن 4.51 ± 28.8 سال، قد 3.74 ± 162.97 سانتی متر و وزن 3.62 ± 60.07 کیلوگرم به صورت هدفمند و دردسترس از زنان دارای کمر درد مزمن شهرستان مبارکه در سال 1400 انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه تمرینات NASM (14نفر) و گروه تمرینات مکنزی (14 نفر) تقسیم شدند. هر گروه تمرینات مخصوص خود را به مدت هشت هفته، هر هفته سه جلسه و هر جلسه 45 دقیقه انجام داد. هر دو گروه قبل از شروع تمرینات و بعد از هشت هفته تمرین پرسشنامه های مقیاس دیداری درد و مقیاس ناتوانی کمردرد کبک را برای اندازهگیری میزان درد تکمیل کردند. داده ها از طریق آمار توصیفی و آزمونهای t زوجی و t مستقل با استفاده از نرم افزار spss نسخه 25 و در سطح معناداری 0.05 تحلیل شد. نتایج نشان داد هر دو مقاس دیداری درد و مقیاس ناتوانی کمردردکبک در پیشآزمون و پسآزمون در هر دو گروه NASM و مکنزی تفاوت معناداری داشت (P < 0.05). همچنین نتایج نشان داد پس آزمون مقیاس دیداری درد و مقیاس ناتوانی کمردردکبک بین دو گروه NASM و مکنزی تفاوت معنادار داشت (P < 0.05). برنامه تمرینی هر دو گروه NASM و مکنزی بر کاهش کمر درد زنان دارای کمردرد مزمن تاثیر داشت ولی این کاهش درد در گروه NASM نسبت به گروه مکنزی بیشتر بود. بنابراین برای کاهش کمردرد زنان با سابقه کمردرد مزمن تمرینات NASM توصیه میگردد.
کلید واژگان: کمردرد مزمن, ناتوان عملکردی, آکادمی ملی طب ورزش آمریکا, مکنزی}Introduction & ObjectiveThe aim of this study was to compare the eight weeks of training of the National Academy of Sports Medicine (NASM) and Mackenzie training on chronic low back pain in women. The present research was carried out as a semi-experimental type and in the field using a pre-test and post-test design in two groups.
MethodologyIn this study, 28 women with a mean age of 28.80±4.51 years, height of 162.97±3.74 and weight of 60.07±3.62 kg were purposefully selected from women with chronic low back pain in Mobarakeh city in the year 2021 and randomly divided into two. The NASM training group (14 people) and the Mackenzie training group (14 people) were divided. Each group performed their specific exercises for eight weeks, three sessions per week and 45 minutes per session. Both groups should complete the Visual Pain Scale and the Quebec Low Back Pain Disability Scale to measure pain before and after eight weeks of training. Data were analyzed using descriptive statistics and paired t-test and independent t-test using SPSS software version 25 and analyzed at a significance level of 0.05.
ResultsThe results showed that both visual analog scales of pain and low back pain scale of Quebec in pre-test and post-test were significantly different in both NASM and Mackenzie groups (p <0.05). The results also showed that there was a significant difference between the NASM and Mackenzie groups after visual acuity scale and low back pain disability scale (p <0.05).
ConclusionThe exercise program of both NASM and Mackenzie groups had an effect on reducing back pain in women with chronic low back pain, but this reduction was more in NASM group than Mackenzie group. Therefore, NASM exercises are recommended to reduce back pain in women with a chronic history of back pain.
Keywords: Chronic Low Back Pain, Mackenzie Exercises, US National Academy Of Sports Medicineexercises, Women, Chronic} -
هدف پژوهش حاضر بررسی اثر درمانی ورزش بوکس در کاهش وزن در بین زنان بود. این پژوهش از دسته پژوهش های کاربردی به روش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پیگیری با گروه کنترل و آزمایش بود. شیوه مطالعه بصورت کتابخانه ای (بررسی کتب، مقالات و پایان نامه)، میدانی (استفاده از پرسشنامه افزایش وزن) و آزمایشگاهی (انجام آزمایش های تشخیصی تعیین میزان قند، چربی و آب بدن) بود. جامعه آماری مورد مطالعه 100 نفر مراجعه کننده به باشگاه وحدت واقع در میدان شهدا استان تهران بود که از این تعداد 30 نفر (در دو گروه 15 نفری که، 15 نفر اول: گروه آزمایش (انجام فعالیت های باشگاهی و آموزش بوکس) و 15 نفر دوم گروه کنترل (فقط انجام فعالیت های باشگاهی) انتخاب شدند و در بازه زمانی 8 ماهه مورد مطالعه قرار گرفتند. گروه اول مهارت های آموزش بوکس طی جلسات توسط مربی خبره آموزش داده شد. گروه دوم هیچ مداخلهای انجام نپذیرفت. در نهایت مجددا دو گروه بر اساس میزان وزن و عوارض عضله سازیی مورد بررسی قرار گرفتند و نتایج تحلیل با نرم افزار spss نسخه 23 انجام و با آزمون (t) تی جفتی و اندازه گیری مکرر در سطح 0.001 مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج آزمون اندازه گیری مکرر وزنها در گروه آزمایش در سطح 0.001 معنادار شد که نشان از تاثیر ورزش بوکس در افزایش روند لاغریی بدون برگشت و از دست دادن عضله داشت (P<0.001). کاهش وزن و عضله سازیی و زیبایی بدن از جمله مسایل مهم روز زنان میباشد. میتوان با ایجاد و باز کردن دریچه باشگاهی پیشرفته این ورزش بوکس در این امر کوشا بود و هم در سلامتی مادران و زنان و خانواده ها و هم از هزینه های سنگین کاهش وزن و عوارض بعدی آن جلوگیری کرد و از جذابیت این ورزش استفاده کرد.
کلید واژگان: بوکس, کاهش وزن, زنان}The purpose of the present study was to investigate the therapeutic effect of boxing in weight loss among women. This research was a quasi-experimental applied research with a pre-test-follow-up design with control and experimental groups. The method of study was library (examination of books, articles and theses), field (use of weight gain questionnaire) and laboratory (diagnostic tests to determine the amount of sugar, fat and water in the body). The statistical population studied was 100 people referring to the Vahdat Club located in Shahada Square, Tehran province, of which 30 people (in two groups of 15 people, the first 15 people: the experimental group (performing club activities and boxing training) and the second 15 people of the group) Control (only doing club activities)) were selected and studied in a period of 8 months. The first group of boxing training skills was taught by an expert trainer during the sessions. The second group did not accept any intervention. Finally, two groups were examined again based on the amount of weight and muscle-building complications, and the results of the analysis were performed with spss software version 23 and studied with paired t-test and repeated measurement at the 0.001 level. The results of repeated measurement of weights in the experimental group𝑡1𝑥̅̅̅1̅−𝑥̅̅̅2̅ = 4.337 ,𝑡2𝑥̅̅̅1̅−𝑥̅̅̅2̅ = 4.951,𝑡3𝑥̅̅̅1̅−𝑥̅̅̅2̅ = 4.141 was significant at the 0.001 level, which showed the effect of boxing exercise in increasing the process of weight loss without return and muscle loss (P<0.001). Weight loss, muscle building and body beauty are among the important issues of women's day. It is possible to be diligent in this matter by creating and opening an advanced club of this sport of boxing and to prevent the health of mothers, women and families, as well as the heavy costs of weight loss and its subsequent complications. And the attractiveness of this exercise used
Keywords: Boxing, Weight Loss, Women} -
به رغم حضور موثر بانوان در مقاطع تحصیلی عالی و احراز شایستگی های عمومی وجود نوعی مانع نامریی به نام سقف شیشه ای در مدیریت ورزش کشور بسیار بارز است. هدف از انجام این پژوهش مطالعه عدم رشد سازمانی زنان در سطوح مدیریتی ورزش می باشد. روش پژوهش حاضر از نوع توصیفی-تحلیلی بوده و از نظر هدف کاربردی می باشد. برای جمع آوری داده ها از روش کتابخانه ای و پرسشنامه محقق ساخت استفاده شد. روایی محتوایی پرسشنامه توسط مختصصان صورت و پایایی پرسشنامه 88/0 محاسبه شد. جامعه آماری این پژوهش، شامل مدیران وزارت ورزش و جوانان، نایب رئیسان زن فدراسیون ها و هیات های ورزشی و اعضای هیات علمی زن متخصص تربیت بدنی تشکیل می دادند. در این پژوهش نمونه تحقیق برابر جامعه و به صورت تمام شمار تعیین گردید. که در مجموع 250 نفر بعنوان نمونه تحقیق مورد بررسی قرار گرفتند. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های کلموگروف اسمیرنف، مقایسه میانگین یک جامعه و آزمون فریدمن استفاده شد. نتایج این پژوهش نشان داد بطور کلی توسعه مدیریتی ورزش زنان در کشور دارای موانع تایید شده ای می باشد و مهمترین موانع تاثیر گذار در ارتقای زنان در سطوح مدیریتی ورزش کشور به ترتیب اهمیت عبارت بودند از؛ موانع اقتصادی، موانع سازمانی، موانع فرهنگی، موانع سیاسی و موانع اجتماعی. به عنوان نتیجه گیری، زنان به سه روش؛ توانمندسازی خود، پذیرش نقش های مدیریت و کارآفرینی (شناخت و فرصت های تازه) می توانند راه پذیرش نقش های مدیریت را بر خود هموار کنند.
کلید واژگان: رشد, سازمانی, زنان, سطوح مدیریت ورزش, سقف شیشه ای}In spite of the effective presence of women in higher educational levels and general qualifications, the existence of an invisible obstacle called the glass ceiling in the country's sports management is very evident. The purpose of this research is Studying the lack of organizational growth of women in sports management levels. The method of the current research is descriptive-analytical and has an applied purpose. Library method and researcher-made questionnaire were used to collect data. The content validity of the questionnaire was calculated by face experts and the reliability of the questionnaire was calculated as 0.88. The statistical population of this research included managers of the Ministry of Sports and Youth, female vice-presidents of sports federations and boards, and female faculty members specializing in physical education. In this research, the research sample was equal to the population and was determined as a whole number. A total of 250 people were studied as a research sample. To analyze the data, the Kolmogorov Smirnov tests, the comparison of the mean of a population and the Friedman test were used. The results of this research showed that, in general, the managerial development of women's sports in the country has confirmed obstacles, and the most important obstacles affecting the advancement of women in the managerial levels of the country's sports, in order of importance, were; Economic barriers, organizational barriers, cultural barriers, political barriers and social barriers.
Keywords: Growth, Organizational, Women, Sport Management Levels, Glass Ceiling} -
Background
Vision provides 80% of human sensory perception. Hence, loss of the visual sense can cause severe motor problems.
ObjectivesThe purpose of this study was to describe and compare the total score of functional movement screening test (FMSTM) and its components in three groups B1, B2 and B3 in female athletes who are visually impaired.
MethodsSeventy-three female athletes with visual acuity at different levels of blindness (B1, B2 and B3) were selected as participants. Functional movement were measured by FMS tests including deep squat, hurdle step, in-line lunge, shoulder mobility, active straight leg raise, trunk stability push-up, and rotary stability. Data were analyzed by SPSS software version 22, using ANOVA, Kruskal-Wallis and Mann-Whitney U tests at a significant level of P ≤ 0.05.
ResultsThe finding showed that the quality of performing functional movements declined with blindness acuity, but it was not significant statistically in total score of functional movement screen (FMS) test between groups. However, there was a significant difference between B1 with B2 group only at the inline lunge.
ConclusionsTherefore, coaches are recommended to include FMSTM in the programs for screening, pre-participation, and assessments of athletes with visual impairments to improve functional movements.
Keywords: Functional Movement Screen, Athlete, Blind, Visually-Impaired, Women} -
توانمندسازی مدیران ورزشی زن بر عملکرد سازمان های ورزشی موثر است. هدف از این پژوهش تدوین الگوی مفهومی توانمندسازی حرفه ای مدیران زن در سازمان های ورزشی بود. جامعه آماری شامل دو بخش منابع انسانی (مدیران، اساتید و...) و منابع اطلاعاتی (کتاب ها، مقالات، اسناد و...) مرتبط به موضوع پژوهش بودند. نمونه گیری به تعداد قابل کفایت و با روش قضاوتی بر مبنای رسیدن به اشباع نظری (17 نفر) با ابزار پژوهش شامل مطالعه کتابخانه ای نظامند و مصاحبه های اکتشافی ساختارمند بود. روایی ابزار براساس اعتبار حقوقی و علمی نمونه، نظر خبرگان و توافق بین مصححان ارزیابی و تایید گردید. مدل مفهومی شامل سه سطح متوالی از زمینه ای، ساختاری-فرایندی و کارکردی (89 مولفه، 22 بعد و 10 منظر) بود. سطح زمینه ای در دو منظر مدیریت ملی و محیط ورزش؛ مولفه ای سطح ساختاری- فرایندی نیز شامل پنج منظر، راهبردپذیری، ظرفیت سازی سیستمی، تامین اطلاعاتی، بسترسازی سازمانی و آماده سازی شغلی؛ سطح کارکردی هم شامل منظرهای توانمندسازی، حرفه ای سازی و نتایج توانمندسازی حرفه ای بودند. بر اساس یافته های پژوهش می توان گفت سیستم توانمندسازی حرفه ای برای مدیران ورزشی زن، جریانی نظامند از عوامل زمینه ای تا پیامدی است و پیاده سازی آن علی رغم وجود شرایط سازمانی پیچیده، می تواند اثر قابل توجهی بر عملکرد و تعیم عدالت جنسیتی در سازمان های ورزشی بگذارد.
کلید واژگان: زنان, توانمندسازی, مدیریت حرفه ای, مدیران ورزشی, الگوی تواناسازی}Empowerment of female sports managers affects the performance of sports organizations. The purpose of this study was to develop a conceptual model of professional empowerment of female managers in sports organizations. The statistical population included two sections of human resources (managers, professors, etc.) and information resources (books, articles, documents, etc.) related to the research topic. Adequate sampling with a judgmental method based on achieving theoretical saturation (n=17) with research tools included systematic library study and structured exploratory interviews. The validity of the instrument was evaluated and confirmed based on the legal and scientific validity of the sample, expert opinion and agreement between the correctors. The conceptual model consisted of three consecutive levels of contextual, structural-process and functional (89 components, 22 dimensions and 10 perspectives). Background level in two perspectives of national management and sports environment; A structural-process level component also includes five perspectives; Strategy, system capacity building, information supply, organizational context and job preparation; Functional levels also included perspectives on empowerment, professionalization, and professional empowerment outcomes. Based on the research findings, it can be said that the professional empowerment system for female sports managers is a systematic process from contextual factors to consequences, and its implementation, despite the complex organizational conditions, can have a significant effect on performance and teaching gender justice in the sports organizations.
Keywords: Women, Empowerment, Professional Management, Sports Managers, Empowerment Model} -
نشریه مطالعات کاربردی تندرستی در فیزیولوژی ورزش، سال یازدهم شماره 1 (بهار و تابستان 1403)، صص 111 -123هدف
استفاده از مداخلات تغذیه ای مکمل های غذایی مانند بی کربنات سدیم می توانند عملکرد ورزشی و سلامت ورزشکار را بهبود بخشند و از خستگی پیشگیری کنند. هدف این پژوهش بررسی اثر مکمل بی کربنات سدیم برعملکرد بی هوازی، پروتیین I-FABP سرمی و پاسخ های متابولیکی زنان ورزشکار حین فعالیت ورزشی فزاینده می باشد.
روش شناسی:
در این پژوهش تعداد 15 زن ورزشکار با میانگین سنی 10/1± 80/21 شرکت کردند. سه شیوه مداخله ای هدفمند با استفاده از دارونما و سدیم بی کربنات در مقادیر 3/0 و 5/0 گرم بر کیلوگرم وزن بدن مورد پژوهش قرار گرفتند. آزمون وینگیت در سه مرحله انجام شد. شاخصهای حداکثر توان بی هوازی، میانگین توان و شاخص خستگی با استفاده از آزمون وینگیت مورد ارزیابی قرار گرفت. اندازه گیری شاخصI-FABP ، PH، یون بی کربنات و لاکتات نیز با خون گیری از ورید انجام پذیرفت.
یافته هانتایج تحقیق نشان داد که تفاوت معناداری بین گروه ها در میانگین توان، شاخص خستگی و شاخص های خونی وجود ندارد. تنها، نتایج شاخص اوج توان بی هوازی در دوز 5/0 معنادار بود (p<0/05).در دوز 3/0 تفاوت معناداری بین گروه ها در اوج توان ،میانگین توان، شاخص خستگی و شاخص های خونی وجود نداشت.
نتیجه گیریمصرف مکمل بی کربنات سدیم با دوز 5/0 گرم بر کیلوگرم وزن بدن در زنان می تواند حداکثر توان بی هوازی را در این ورزشکاران بطور معنا داری افزایش دهد. همچنین مصرف این مقدار مکمل بی کربنات هیچ گونه آسیب گوارشی را ایجاد نمی کند.
کلید واژگان: I-FABP, عملکرد ورزشی, بی کربنات سدیم, زنان}Biannual Journal of Applied Health Studies in Sport Physiology, Volume:11 Issue: 1, 2024, PP 111 -123AimThe use of nutritional interventions, food supplements such as sodium bicarbonate, can improve sports performance and athlete's health and prevent fatigue. It is recommended to prevent early fatigue and improve performance during competition. The aim of this study is to investigate the effect of sodium bicarbonate supplementation on anaerobic performance, serum I-FABP protein and metabolic responses of trained women during increasing sports activity.
Methods15 female athletes with an average age of 21.80 ± 1.10 participated in this research. Three targeted intervention methods were studied using placebo and sodium bicarbonate in amounts of 0.3 and 0.5 g/kg body weight. The Wingate test was conducted in three stages. The indexes of maximum anaerobic power, average power and fatigue index were evaluated using the Wingate test. Measurement of I-FABP index, pH, HCO3 and lactate was also done by taking blood from the vein.
ResultsThe research results showed that there is no significant difference between the groups in average power, fatigue index and blood indices. Only, the results of the peak anaerobic power index at the 0.5 dose were significant (p<0.05).At the 0.3 dose, there was no significant difference between the groups in peak power, average power, fatigue index and blood indices.
ConclusionsTaking sodium bicarbonate supplement at a dose of 0.5 g/kg body weight in women can significantly increase the maximum anaerobic power in these athletes. Also, consuming this amount of bicarbonate supplement does not cause any digestive damage.
Keywords: I-FABP, sports performance, sodium bicarbonate, women} -
مقدمه
هدف این پژوهش شناخت و تحلیل گفتمان غالب بر ورزش قهرمانی بانوان کشور و شناسایی عوامل بازدارنده و تقویت کننده موثر بر ورزش قهرمانی بانوان، می باشد.
روش پژوهش:
روش پژوهش بر اساس ماهیت داده ها کیفی و از نوع روش تحلیل گفتمان است. مشارکت-کنندگان در این پژوهش شامل 42 نفر از بانوان قهرمانی است که در دهه 90 (هجری شمسی) در فهرست بانوان اعزامی به مسابقات جهانی المپیک و پارالمپیک 2012 و 2016 قرار داشتند.
یافته هایافته ها حاکی از تاثیر عوامل مختلفی بر توسعه ورزش قهرمانی بانوان، می باشد. این عوامل در قالب 2 مقوله اصلی بازدارنده و تقویت کننده دسته بندی شدند. عوامل بازدارنده شامل: عدم حمایت مالی دولت، عدم حمایت مسئولین، تبعیض جنسیتی، عدم امکانات باشگاهی، محدودیت های زیرساختی، فرهنگ مردسالاری، عدم دریافت پاداش؛ و عوامل تقویت کننده شامل: اعتماد به نفس، حمایت خانواده، پشتکار، انگیزه بالا، حمایت مربی، روحیه کار تیمی، اخلاق حرفه ای، توجه به ارزش های دینی و فرهنگ ورزش بانوان می باشند.
نتیجه گیریدر این مقاله پس از شناسایی و طبقه بندی عوامل بازدارنده و تقویت کننده ورزش قهرمانی بانوان بر اساس تحلیل گفتمان، راهکارهایی برای توسعه و بهبود همه جانبه ورزش قهرمانی بانوان برای حضور موفق در مسابقات المپیکی و پارالمپیکی ارائه شده است. قهرمانی بانوان برای حضور موفق در مسابقات المپیکی و پارالمپیکی ارائه شده است.
کلید واژگان: المپیک, بانوان, تحلیل گفتمان, گفتمان غالب, ورزش قهرمانی}IntroductionThe present study was conducted to identify and analyze the dominant discourse on women's championship sports in the country and to identify effective deterrents and reinforcing factors on women's championship sports.
MethodsThe research method based on the nature of the data and analysis method based on discourse analysis is qualitative and based on the purpose is applied research. The statistical population of this study includes 42 women champions who were included in the list of people sent to the 2012 and 2016 World Olympic and Paralympic Games. Also, theoretical sampling was used, which according to Holloway and Amy, 4 to 40 people are sufficient for qualitative studies.
ResultsFindings of discourse analysis show various factors affecting the development of women's championship sports. These factors are classified into two main categories; deterrents and reinforcing factors. Deterrents include: lack of material and moral support of government officials, gender discrimination, lack of club facilities, infrastructure restrictions, patriarchal culture, lack of rewards; and reinforcing factors include: self-confidence, family support, perseverance, high motivation, coach support, teamwork, professional ethics, attention to religious values and women's sports culture.
ConclusionIn this article, Deterrents and Reinforcing factors of women's championship sports identified base on discourse analysis and classified, Solutions for the comprehensive development and improvement of women's championship sports for successful participation in the Olympic and Paralympic competitions have been presented.
Keywords: Championship Sports, Discourse Analysis, Dominant Discourse, Olympics, Women} -
فعالیت بدنی از مولفه های موثر بر ابعاد مختلف زندگی است. هدف تحقیق حاضر، مدل یابی رابطه فعالیت های بدنی با عزت نفس و نشاط اجتماعی دانش آموزان دختر بود. نوع پژوهش توصیفی- تحلیلی و جامعه آماری آن را کلیه دبیران زن شهر آبدانان در سال 1399-1398 و تعداد نمونه 224 نفر از دبیران بودند. روش نمونه گیری در این پژوهش به صورت چندمرحله ای تصادفی استفاده شد و از هر منطقه از شهر آبدانان، 7 مدرسه (مجموعا 28 مدرسه)، و از هر مدرسه 8 نفر به صورت تصادفی انتخاب شدند و داده های نمونه از آنها استخراج گردید. ابزار اندازه گیری پژوهش، پرسشنامه فعالیت بدنی بک (1982)، پرسشنامه عزت نفس کوپر اسمیت و پرسشنامه شادکامی آکسفورد بود و داده های پژوهش با استفاده از آمار توصیفی، ضریب همبستگی پیرسون و مدل معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار SPSS-22 وAMOS-20 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج این مطالعه نشان داد که فعالیت بدنی کاری، ورزشی و اوقات فراغت با عزت نفس و نشاط اجتماعی دبیران زن رابطه معنی داری دارند. همچنین تجزیه و تحلیل مدل معادلات ساختاری نشان داد که عزت نفس در ارتباط بین فعالیت بدنی و نشاط دبیران زن نقش میانجی دارد. بر اساس نتایج این مطالعه پیشنهاد می گردد برای داشتن عزت نفس و نشاط اجتماعی دبیران زن، انواع فعالیت بدنی مورد توجه قرار گیرد.کلید واژگان: ورزش, زنان, سبک زندگی سالم}Physical activity is one of the components affecting different aspects of life.The purpose of this research was to model the relationship between physical activities and self-esteem and social vitality of female students. The type of descriptive-analytical research and its statistical population were all female teachers in Abdanan city in 2018-2019 and the sample number was 224 teachers. In this research, multi-stage random sampling method was used and 7 schools (28 schools in total) and 8 people from each school were randomly selected from each district of Abdanan city and sample data was extracted from them. The measuring tools of the research were Beck's Physical Activity Questionnaire (1982), Cooper Smith's Self-Esteem Questionnaire, and Oxford Happiness Questionnaire, and the research data were analyzed using descriptive statistics, Pearson's correlation coefficient, and structural equation models using SPSS-22 and AMOS-20 software. Analysis was done. The results of this study showed that work, sports and leisure time physical activity have a significant relationship with self-esteem and social vitality of female teachers. Also, the structural equation model analysis showed that self-esteem plays a mediating role in the relationship between physical activity and vitality of female teachers. Based on the results of this study, it is suggested that different types of physical activity should be considered for the self-esteem and social vitality of female teachers.Key words: sports, women, healthy lifestyle.Keywords: sports, Women, healthy lifestyle}
-
بررسی چالش های فرهنگی- اجتماعی زنان در تصدی مدیریت فدراسیون های ورزشی کشور
پژوهش حاضر با هدف بررسی چالش های فرهنگی- اجتماعی زنان در تصدی مدیریت فدراسیون های ورزشی کشور اجرا گردید. پژوهش به لحاظ شیوه گردآوری داده ها از دسته پژوهش های آمیخته بود. جامعه آماری، شامل کلیه مدیران زن وزارت ورزش و جوانان، کمیته ملی المپیک، فدراسیون های ورزشی و قهرمانان فراملی زن (214 نفر) بودند. 32 نفر از متخصصان، با روش اشباع نظری چالش های فرهنگی و اجتماعی مدیریت زنان در سازمان های ورزشی شناسایی شدند. نمونه گیری در بخش کمی به صورت خوشه ای و هدفمند متشکل از 150 نفر انجام گرفت. ابزار پژوهش در بخش کیفی شامل مصاحبه های عمیق جهت ساخت الگوی پیشنهادی پژوهش با استفاده از روش تکنیک دلفی بوده و در بخش کمی نیز، پرسشنامه حاصل از بخش کیفی مورد استفاده قرارگرفته است. تجزیه وتحلیل داده ها در بخش کیفی با استفاده از روش مکس کیودا و الگوی کیفی ساختاری تفسیری انجام پذیرفت. نتایج پژوهش نشان داد که چالش های فرهنگی و اجتماعی پیش روی زنان در عرصه مدیریت ورزش کشور «عدم ارتقاء بانوان در جایگاه شغلی به دلیل کلیشه ها و تعصبات سازمانی» «حاکمیت تفکر سنتی مرد سالاری در جامعه» «عدم باور جامعه به توانایی زنان در اداره امور در صحنه های مدیریتی و عدم خودباوری زنان» بیشترین اشاره را در میان مصاحبه شوندگان داشته است. با توجه به نتایج تحقیق مبتنی بر اینکه چالش های فرهنگی و اجتماعی در مدیریت زنان دخیل اند، زنان باید ضمن باور داشتن به توانایی ها و نشان دادن حساسیت به مسائل خود تلاش کنند که از طریق قانون و منطق مطالبات خود را در سازمان های ورزشی برای تصدی پست های مدیریتی مطرح و پیگیری کنند.
کلید واژگان: چالش, فرهنگی, اجتماعی, زنان, مدیریت}Investigating the social-cultural challenges of women in managing sports federations of the countryThe current research was conducted with the aim of investigating the social-cultural challenges of women in the management of sports federations of the country. In terms of the method of data collection, the research was a mixed type of research. The statistical population included all female managers of the Ministry of Sports and Youth, the National Olympic Committee, sports federations and female transnational champions (214 people). 32 experts were identified with the theoretical saturation method of cultural and social challenges of women's management in sports organizations. Sampling in the quantitative part was done in a clustered and targeted manner consisting of 150 people. The research tool in the qualitative part includes in-depth interviews to build the proposed research model using the Delphi technique, and in the quantitative part, the questionnaire obtained from the qualitative part is used. Data analysis was done in the qualitative section using the Max Kyoda method and the interpretive structural qualitative model. The results of the research showed that the cultural and social challenges faced by women in the field of sports management in the country are "non-promotion of women in the job position due to organizational stereotypes and prejudices" "dominance of traditional patriarchal thinking in society" "lack of society's belief in women's ability to manage affairs" In managerial scenes and women's lack of self-confidence" has been mentioned the most among the interviewees.
Keywords: Challenge, Cultural, Social, Women, Management} -
هدف پژوهش حاضر، توصیف و بررسی و تحلیل محتوای مقالات مرتبط با مدیریت ورزش زنان در نشریات علمی پژوهشی بود. جامعه پژوهش شامل مقاله های موجود در پایگاه های داده (سیویلیکا، مرکز منطقه ای اطلاع رسانی علوم و فناوری، زدنی، مگ ایران، مجلات نور، پورتال جامع علوم انسانی، پایگاه اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی و پایگاه استنادی علوم جهان اسلام) و همچنین نشریه های مدیریت ورزشی کشور بود. کلمات کلیدی «ورزش زنان، ورزش بانوان و ورزش دختران» در پایگاه های نام برده جست وجو شد و سپس 129 مقاله از طریق تحلیل محتوا بررسی و تحلیل شدند. نتایج نشان داد که این پژوهش ها را می توان در هشت گرایش طبقه بندی کرد که مهم ترین آن ها موضوعات 1. روان شناسی، اجتماعی و نگاه ایدئولوژیک، 2. مدیریت مالی و بازاریابی و 3. مدیریت و رهبری است. از بین دانشگاه-های کشور، مجموع دانشگاه های آزاد و دانشگاه تهران و مجموع دانشگاه های پیام نور و دانشگاه گیلان بیشتر به این حوزه پرداختند و بیشترین مقالات این حوزه در نشریه مدیریت ورزشی دانشگاه تهران چاپ شده است. همچنین در استناددهی به این حوزه بیشتر از مقالات فارسی استفاده شده و روش تحقیق کمی در بیش از 57 درصد پژوهش ها به کار رفته است. همچنین تولید علم در سال های اخیر با استقبال بیشتری همراه بوده است؛ بنابراین با توجه به اهمیت ورزش زنان در شاخص های توسعه ورزش پیشنهاد می شود که تحقیقات در این حوزه با استفاده از همکاری های بین رشته ای گسترش یابد.کلید واژگان: ورزش زنان, تحلیل محتوا, مقاله علمی پژوهشی, بانوان, مدیریت ورزشی}The aim of the present study was to investigate and analyze the content of articles related to women's sports management in scientific journals. The research community included articles from databases such as Civilica, the Regional Center for Information Science and Technology, Zanjan, Magiran, Noor Journals, the Comprehensive Portal of Humanities, the Scientific Information Database of Jihad University, and the Islamic World Science Citation Database, as well as sports management journals in the country. A total of 129 articles were identified through keyword searches including "women's sports," "female sports," and "girls’' sports" in the mentioned databases, which were then subjected to content analysis.The results indicated that these studies could be classified into eight major categories that the most important of which are: 1- Psychological, social, and ideological perspectives, 2- Financial management and marketing, 3- Management and leadership. Among the universities in the country, after the total of open universities, the University of Tehran, the total of Payame Noor universities, and the University of Guilan have been the most engaged in this area. Furthermore, the majority of articles in this field have been published in the Journal of Sports Management at the University of Tehran; additionally, the highest number of citations in this field is related to Persian articles. It is worth mentioning that in over 57% of the research, quantitative research methods were employed. Scientific production in recent years has been met with increased interest. Therefore, given the importance of women's sports in the indicators of sports development, it is recommended that research in this area be expanded through interdisciplinary collaborations.Keywords: Content Analysis, Scientific Research Article, Sports Management, Women, Women's Sports}
-
هدف از پژوهش حاضر، شناسایی عوامل موثر بر ارتقای فرهنگ عمومی اماکن ورزشی استان تهران (با رویکرد حضور زنان در استادیوم های ورزشی) بود. پژوهش با توجه به نحوه گردآوری داده ها آمیخته از نوع اکتشافی متوالی بود. ابزار جمع آوری داده ها در مرحله کیفی، مصاحبه های نیمه ساختار یافته با 23 نفر از اساتید مدیریت ورزشی و جامعه شناسان ورزشی صاحب نظر در خصوص موضوع تحقیق، کارشناسان و مدیران ارشد فدراسیون های ورزشی، مدیران استادیوم ها و اماکن ورزشی، سیاست گذاران و اصحاب رسانه ای بود. به روش نمونه گیری هدفمند و به شیوه گلوله برفی انتخاب شده اند. در مرحله کیفی داده ها ، از طریق روش کدگذاری در سه مرحله باز، محوری و انتخابی تجزیه و تحلیل شدند. ابزار پژوهش در مرحله کمی تحقیق، پرسشنامه محقق ساخته بود که روایی محتوایی آن توسط اساتید مدیریت ورزشی و جامعه شناسان ورزشی تایید و میزان پایایی آن از طریق ضریب آلفای کرونباخ محاسبه و (812/0=α) گزارش شده است. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزارهای SPSS 22 و PLS-Smart انجام گرفت. یافته ها نشان داد؛ آموزش، برنامه ریزی، سازماندهی، کنترل و نظام سیاسی، نظام قانونی، نظام فرهنگی و نظام مذهبی نقش اساسی در ارتقای فرهنگ عمومی اماکن ورزشی و استادیوم شهر تهران دارند. با توجه به یافته ها ضروریست، مدیران ورزشی به منظور ارتقای فرهنگ عمومی اماکن ورزشی پتانسیل موجود در این حوزه ها را شناسایی و راهکارهای عملی را اجرا نمایند.کلید واژگان: استادیوم, تهران, زنان, فرهنگ, ورزش}The purpose of this study was to identify the factors affecting the promotion of the general culture of sports venues in Tehran province (with the approach of women's presence in sports stadiums). The research was a series of consecutive explorations according to the data collection method. Qualitative data collection tools, semi-structured interviews with 23 professors of sports management and sports sociologists with expertise on the subject of research, experts and senior managers of sports federations, managers of stadiums and sports venues, policy makers and He was a member of the media. They were selected by purposive sampling method and snowball method. In the qualitative stage, the data have been analyzed through the coding method in three stages: open, axial and selective. Findings included 62 symbols in open coding, in axial coding in 8 concepts. Research tool in the quantitative stage of research, a researcher-made questionnaire was created. Its content validity has been confirmed by sports management professors and sports sociologists and its reliability has been calculated through Cronbach's alpha coefficient and reported (α = 0.812). Data analysis was performed using SPSS22 and PLS-Smart software. The findings showed; Education, planning, organization, control and political system, legal system, cultural system and religious system have a fundamental role in promoting the general culture of sports venues and stadiums in Tehran. According to the findings, in order to promote the general culture of sports venues, sports managers need to identify the potential in these areas and implement practical strategies.Keywords: Stadium, Tehran, Women, Culture, Sports}
-
هدف از انجام این پژوهش شناسایی عوامل موثر بر توسعه دیپلماسی بین المللی ورزش بانوان ایران بود. این تحقیق ازنظر ماهیت اکتشافی بوده و به صورت کیفی (تحلیل تماتیک) اجرا شد. جامعه پژوهش شامل خبرگان آگاه به پدیده مورد مطالعه بود. نمونه گیری به صورت هدفمند و با رویکرد گلوله برفی انجام شد و افراد مورد نظر تحت مصاحبه های نیمه ساختار یافته قرار گرفتند. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل 17 مصاحبه با مشارکت کنندگان در تحقیق منجر به شناسایی 13 تم اصلی و 33 تم فرعی شد. یافته های پژوهش نشان داد عوامل الزامات دینی، الزامات فرهنگی-اجتماعی، الزامات رسانه ای، روشنگری، ارتقا دانش علمی، تدوین استراتژی موثر، مسیولیت پذیری نهادهای سیاسی-ورزشی، توسعه منابع انسانی، الزامات ساختاری، برندینگ بین المللی، عوامل مدیریتی، برگزاری رویدادها و توسعه ارتباطات بین المللی از عوامل اصلی تاثیر گذار بر توسعه دیپلماسی بین المللی ورزش بانوان ایران می باشند. به طور کلی نتایج نشان داد ورزش بانوان جمهوری اسلامی ایران به دلیل موفقیت ها و پیشرفت های روزافزونی که در عرصه بین المللی دارد، ابزار موثری برای توسعه دیپلماسی بین المللی است. نتایج این پژوهش، نقشه راه روشنی برای مسیولین و سازمان های ورزشی است تا با به کارگیری آن مسیر پیشرفت ورزش بانوان و در نهایت توسعه دیپلماسی بین المللی ورزش بانوان را هموار کنند.
کلید واژگان: ورزش بانوان, دیپلماسی ورزشی, ایران, ورزش و سیاست}The purpose of this study was to identify the factors affecting the development of Iranian international women's sports diplomacy. This research was exploratory and was done qualitatively (thematic analysis). The population of this study consisted of experts aware of the phenomenon under study. Sampling was done purposefully with a snowball approach and semi-structured interviews were conducted with participants. Based on the analysis of 17 interviews with study participants, 13 main themes and 33 sub-themes were identified. The results showed that the factors of religious requirements, socio-cultural requirements, media requirements, awareness, Promotion of scientific knowledge, development of an effective strategy, political-sports institutions responsibility, human resource development, structural requirements, international branding, management factors, holding events, and Development of international communications are the main factors influencing the development of Iranian international women's sports diplomacy. In general, the results showed, as a result of their increasing success and progress in international arenas, women's sports in the Islamic Republic of Iran are an effective tool for international diplomacy. The results of this research are a clear road map for officials and sports organizations to pave the way for the advancement of women's sports and ultimately the development of international diplomacy of women's sports.
Keywords: Women', s Sport, Sports Diplomacy, Iran, Sports, Policy} -
اهداف توسعه منابع انسانی، در تمامی جوامع، اساسا در زمینه حذف تبعیض جنسیتی و تامین سلامت روانی و جسمانی است و ورزش همواره به دنبال آن بوده است تا دنیایی عاری از محرومیت و محدودیت را عرضه نماید. هدف این پژوهش، شناسایی پیامدهایی است که ممنوعیت حضور زنان ایرانی در استادیوم های فوتبال و تماشای مسابقات مردان به همراه داشته است. در این پژوهش که به روش کیفی- تحلیلی صورت گرفت، 45 متخصص حوزه ورزش و سلامت زنان از دانشگاه های برتر کشور، در سال 1399، مورد مصاحبه قرار گرفتند. شیوه نمونه گیری نظری و هدفمند بود. تحلیل داده ها با شیوه کدگذاری باز و محوری صورت پذیرفت. پس از کدگذاری مفاهیم، دو مفهوم پیامدهای مثبت و پیامدهای منفی شناسایی شدند. در دسته پیامدهای منفی، 24 مفهوم در قالب 3 مقوله پیامدهای روانی، اجتماعی و فرهنگی، و در بخش پیامدهای مثبت 4 مفهوم در قالب مقوله پیامدهای فرهنگی شناسایی و مدل آن ترسیم شد. درنتایج این پژوهش نشان داد که این ممنوعیت بیشترین آسیب را به لحاظ اجتماعی و روانی وارد می نماید و مقوله های مثبت و منفی فرهنگی با آثار کمتری قرار گرفتند. انتظار می رود تا مدیران و مسیولان جهت تامین سلامت روانی زنان مشتاق به تماشای فوتبال تدبیری اساسی بیندیشند.کلید واژگان: زنان, تبعیض جنسیت, فوتبال}The goal of human resource development, in all societies, is primarily to eliminate gender discrimination and ensure mental and physical health, and sport has always strived to provide a world free of deprivation and restriction. The purpose of this study is to identify the consequences of banning the presence of Iranian women in football stadiums and watching men competitions. In this qualitative-analytical study, 45 experts in the field of sports and women's health from the top universities in the country in 2020 were interviewed. The sampling method was theoretical and purposeful. Data analysis was performed by open and axial coding method. After coding the concepts, two concepts of positive consequences and negative consequences were identified. In the group of negative consequences, 24 concepts were identified in the form of 3 categories of psychological, social and cultural consequences and in the group of positive consequences, 4 concepts were identified in the form of categories of cultural consequences and its model drawn. The results of this study showed that this ban causes the most harm socially and psychologically, and the positive and negative cultural categories are less affected. Managers and officials are expected to take basic steps to ensure the mental health of women eager to watch football.Keywords: Football, Gender discrimination, Women}
-
هدف این تحقیق تعیین ارتباط بین مدل های ذهنی و نیازهای روانی با مسیولیت پذیری فردی و اجتماعی در فوتسال زنان بود. تحقیق حاضر میدانی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری تحقیق، شامل تمامی ورزشکاران فوتسالیست زن بود که تعداد 333 نفر به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای به عنوان نمونه تعیین شدند. ابزار پژوهش شامل سه پرسشنامه مدل های ذهنی(RSMMM)، نیازهای روانی (UPEQ)، مسیولیت پذیری فردی و اجتماعی (PSRQ) بود که روایی صوری پرسشنامه ها توسط اساتید و روایی همگرا و واگرای پرسشنامه ها نیز بررسی و تایید شد همچنین پایایی پرسشنامه ها با استفاده از آزمون آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی محاسبه شد و مورد تایید قرار گرفت. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از مدل سازی معادلات ساختاری در نرم افزار Smart PLS نسخه سوم استفاده شد. نتایج نشان داد بین مدل های ذهنی با مسیولیت پذیری فردی، مدل های ذهنی با مسیولیت پذیری اجتماعی، نیازهای روانی با مسیولیت پذیری فردی، نیازهای روانی با مسیولیت پذیری اجتماعی و مدل های ذهنی با نیازهای روانی رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد. همچنین نتایج نشان داد نیازهای روانی به عنوان یک میانجی در رابطه بین مدل های ذهنی و مسیولیت پذیری فردی و اجتماعی معنی دار است. همچنین مدل تاثیر مدل های ذهنی و مسیولیت پذیری فردی و اجتماعی با میانجی نیازهای روانی از برازش مناسبی برخوردار بود. در نهایت با توجه به اهمیت ورزش زنان به ویژه زنان فوتسالیست پیشنهاد می گردد در کنار توسعه حرفه ای بازیکنان با توسعه مسیولیت پذیری فردی و اجتماعی از طریق مدل های ذهنی و نیازهای روانی به ارتقای فرهنگ ملی و اسلامی نیز پرداخته شود.کلید واژگان: زنان, فوتسال, مدل های ذهنی, مسئولیت پذیری و اجتماعی, نیازهای روانی}The purpose of this study was to determine the relationship between mental models and psychological needs with individual and social responsibility in women's futsal.The present study was a field and correlational study. The statistical population of the study includes all female futsal athletes that 333 people were selected by stratified random sampling. The research instruments included three questionnaires: Mental Models (RSMMM), Psychological Needs (UPEQ), Personal and Social Responsibility (PSRQ). The reliability of the questionnaires was also calculated and confirmed using Cronbach's alpha test and combined reliability. Structural equation modeling in Smart PLS software version 3 was used to analyze the data. The results showed that there is a positive and significant relationship between mental models with Personal responsibility, mental models with social responsibility, psychological needs with Personal responsibility, psychological needs with social responsibility and mental models with psychological needs. The results also showed that psychological needs as a mediator in the relationship between mental models and Personal and social responsibility are significant. Also, the impact model of mental models and Personal and social responsibility mediated by psychological needs had a good fit. Finally, considering the importance of women's sports, especially women futsal players, it is suggested that in addition to the development of players' professions, the promotion of national and Islamic culture should be done by developing Personal and social responsibility through mental models and psychological needs.Keywords: futsal, Mental models, psychological needs, Personal, Social responsibility, Women}
-
چاقی و کم تحرکی از عوامل اصلی بروز بیماری های قلبی عروقی و متابولیکی هستند؛ اگرچه نقش فعالیت های بدنی بر سلامت افراد گزارش شده است، اما نوع تمرین و مطلوب ترین شیوه فعالیت بدنی بر بهبود ترکیب بدنی هنوز مورد توجه محققین است. از این رو مطالعه حاضر با هدف مقایسه سه شیوه تمرین هوازی، مقاومتی سنتی و TRX بر ترکیب بدنی زنان شهر صدرا بود. در این تحقیق کاربردی تعداد 24 زن با محدوده سنی 27 تا 32 سال و محدوده وزن 60 تا 65 کیلوگرم به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند و به طور تصادفی در گروه های (1) تمرین هوازی، (2) تمرین مقاومتی و (3) تمرین TRX تقسیم شدند. سپس آزمودنی های هر گروه در طول دوره هشت هفته ای تمرینات منتخب را برای سه جلسه در هفته و هر جلسه 40 تا 60 دقیقه انجام دادند. درصد چربی بدن، توده مواد معدنی، توده پروتیین بدن، درصد آب بدن و توده خالص بدن در پیش آزمون و پس آزمون تحقیق توسط دستگاه ارزیابی ترکیب بدنی BOCAX1 ساخت کره جنوبی اندازه گیری شد. به نظر می رسد سه شیوه تمرین تفاوت معنی داری در تغییر ترکیب بدنی زنان نداشته است؛ همچنین عامل زمان و تعداد جلسات تمرینی به همراه ارزیابی کالری روزانه از عوامل بسیار مهم در نتایج این تحقیق بوده است.کلید واژگان: تمرن هوازی, تمرین مقاومتی, تمرین TRX, ترکیب بدنی, زنان}Obesity and inactivity are the main causes of cardiovascular and metabolic diseases; Although the role of physical activity on people's health has been reported, the type of exercise and the most favorable method of physical activity on improving body composition are still of interest to researchers. Therefore, the purpose of this study was to compare three methods of aerobic exercise, traditional resistance and TRX on the body composition of women in Sadra city. In this applied research, 24 women with an age range of 27 to 32 years and a weight range of 60 to 65 kg were selected as a statistical sample and randomly divided into groups of (1) aerobic exercise, (2) resistance exercise and (3) exercise TRX were split. Then, the subjects of each group performed the selected exercises for three sessions a week and each session lasted 40 to 60 minutes during the eight-week period. Body fat percentage, mineral mass, body protein mass, body water percentage and net body mass were measured in the pre-test and post-test of the research by BOCAX1 body composition evaluation device made in South Korea. It seems that the three methods of training did not have a significant difference in changing the body composition of women; Also, the factor of time and the number of training sessions along with daily calorie evaluation have been very important factors in the results of this research.Keywords: Aerobic training, Resistance training, TRX training, body composition, Women}
-
BackgroundAging is related to a decrease in physiological and functional capacity which can increase disability, decrease balance and fall. The widespread problems in the elderly that occur as a result of the aging process are the loss of balance, increase in vertical fluctuations, and the possibility of falling. The purpose of the current study was to investigate the effect of eight weeks of RNT exercises on balance, strength, and quality of life of elderly women.MethodThe statistical population of the present study included 18 elderly women living in Isfahan selected as available sampling and after taking the pre-test, they were randomly divided into two experimental (9 people) and control (9 people) groups. The subjects were trained for 8 weeks and 3 sessions per week for 1 hour at Parsia Clinic. The research tools included functional reach test to measure static balance, timed back and forth test to measure dynamic balance, sit-to-stand test to measure lower limb muscle strength, and Lipad quality of life questionnaire. After the end of the training period, both groups were tested again by SPSS software version 24. The results were analyzed using the ANOVA statistical test for repeated measurements to check the research hypotheses.ResultsAccording to the results, eight weeks of dynamic neuromuscular stability exercises significantly improved the static balance and dynamic balance of elderly women(05/0>p). Also, eight weeks of RNT exercises significantly improved the strength of the lower limb muscles of elderly women and improved the quality of life of elderly women (P<0.05).ConclusionThe present study showed that eight weeks of RNT exercises can be effective in improving static balance, dynamic balance, lower limb muscle strength and quality of life of elderly women. These factors are among the most important factors related to the health of the elderly. Therefore, RNT exercises can be effective for treatment and rehabilitation and are recommended as an effective method to improve these components in elderly women.Keywords: quality of life, Reactive neuromuscular training, Balance, elderly, Women}
-
هدف:
یکی از عوامل کلیدی دخیل در عملکرد سیستم عصب مرکزی نوروتروفین ها از جمله BDNF می باشند که با یایسگی کاهش می یابند. هدف از این مطالعه تعیین تاثیر یک دوره ویبریشن کل بدن بر سطوح سرمی BDNF زنان یایسه چاق بود.
روش شناسی:
در این مطالعه نیمه تجربی 24 زن یایسه 55 - 45 ساله چاق با میانگین وزن 5±5/72 شهرستان خرم آباد به دو گروه 12 نفره: 1- بدون تمرین 2- تمرین ویبریشن کل بدن، تقسیم شدند. گروه تمرین ویبریشن کل بدن این تمرینات را به مدت 12هفته و سه بار در هفته، با فرکانس 30 - 50 هرتز، با آمپلیتود یک تا دو میلیمتر با اعمال 20 تا 30 دقیقه ویبریشن، 5 تا 15 دقیقه تمرین اندام فوقانی و تحتانی را انجام دادند. 48 ساعت قبل از شروع برنامه تمرینی و 48 ساعت پس از اتمام 12هفته برنامه تمرینی؛ نمونه گیری خونی و شاخص های تن سنجی اندازه گیری شد. برای اندازه گیری میزان BDNF سرم از روش الایزا استفاده شد. داده ها با استفاده از روش های آماری تی مستقل و کوواریانس، در سطح معناداری 05/0 تجزیه و تحلیل شدند.
یافته هایافته ها کاهش معناداری در شاخص های ترکیب بدنی مانند درصد چربی بدن (023/0=P)، شاخص توده بدن (012/0=P) و وزن بدن (038/0=P)، همچنین افزایش معنی داری در سطوح BDNF (026/0=P) سرمی گروه ویبریشن کل بدن نسبت به گروه کنترل را نشان داد.
نتیجه گیریبه نظر می رسد که تمرینات ویبریشن موجب افزایش میزان BDNF سرم زنان یایسه شده و در نتیجه ممکن است منجر به کاهش اثرات منفی یایسگی به ویژه در عملکرد شناختی شود.
کلید واژگان: ویبریشن, BDNF, یائسگی, زنان, چاقی}AimOne of the key factors involved in central nervous system performance is neurotrophins, including BDNF, which decrease with menopause. The aim of this study was to determine the effect of a whole body vibration period on serum BDNF levels in obese postmenopausal women.
MethodsIn this semi-experimental study, 24 obese postmenopausal women aged 45-55 years with an average weight 72/5±5 in Khorramabad city were divided into two groups of 12: 1- without training 2- whole body vibration training. Whole body vibration training group performs these exercises for 12 weeks and three times a week, with a frequency of 30-50 Hz, with an amplitude of 1-2 mm by applying 20 to 30 minutes of vibration, 5 to 15 minutes of upper and lower limb training. 48 hours before the start of the training program and 48 hours after the end of the 12 week training program; Blood sampling and body composition indices were measured. ELISA method was used to measure serum BDNF levels. Data were analyzed using independent t-test and covariance at the significance level of 0.05.
ResultsResults Significant decrease in morphometric indices such as body fat percentage (P = 0.023), body mass index (P = 0.012), and body weight (P = 0.038), as well as significant increase At serum BDNF levels (P < 0.026), the whole body showed vibration compared to the control group.
ConclusionsIt seems that the beneficial effects of vibration exercises on increasing BDNF can be a factor in reducing the negative effects of menopause on cognitive function, learning and memory, especially spatial memory.
Keywords: Vibration, BDNF, Menopause, women, Obesity} -
هدفهدف پژوهش حاضر مقایسه هشت هفته تمرین هوازی و مصرف مکمل سیر بر مقادیر عوامل رشدی GH و IGF-1 و همچنین هورمون جنسی استروژن سرمی زنان جوان دارای اضافه وزن بود.روشتعداد 40 نفر از داوطلبان به عنوان نمونه آماری به صورت هدفمند و در دسترس انتخاب شده و سپس به صورت تصادفی به چهار گروه: گروه تمرین هوازی (10)، گروه مکمل سیر (10)، گروه تمرین و مکمل (10) و گروه کنترل (10) تقسیم شدند. معیارهای ورود به پژوهش شامل: زنان دارای عدم مصرف دارو یا مکمل خاصی طی شش ماه اخیر، آمادگی برای انجام فعالیت ورزشی براساس پرسشنامه PAR-Q، BMI بین 25 تا 9/29، دامنه سنی بین 20 تا 40 سال، عدم داشتن بیماری هایی نظیر دیابت، مشکلات مفصلی مانند آرتروز و عدم داشتن مشکلات تنفسی مزمن بود. برنامه تمرینی گروه هوازی شامل 24 جلسه تمرین بود.، مدت جلسه تمرینی در شروع 40 دقیقه و در طول 8 هفته به 55 دقیقه رسید. شدت تمرین 50 تا 70 درصد ضربان قلب بیشینه بود که در هفته هشتم به 65 الی 80 درصد ضربان قلب بیشینه رسید. همچنین هر روز و به مدت هشت هفته، به گروه های مصرف کننده مکمل سیر500 میلی گرمی مکمل سیر (به شکل کپسول)، و به گروه دارونما، کپسول های 500 میلی گرمی گلوکز مشابه کپسول های مکمل، سیر داده شد. به منظور تجزیه و تحلیل آماری از آزمون شاپیروویلک جهت بررسی توزیع بودن طبیعی داده ها و تجانس واریانس با استفاده از آزمون لوین بررسی شد. جهت آزمون فرضیه ها از آزمون t همبسته جهت بررسی تفاوتهای درون گروهی و از آزمون تحلیل کوواریانس جهت بررسی تفاوت های بین گروهی استفاده شد. همچنین سطح معنی داری نیز برای تمام محاسبات (α≤0/05) در نظر گرفته شد.یافته هانتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که تفاوت معنی داری در مقادیر پس آزمون هورمون رشد، عامل رشد شبه انسولینی-1 و استروژن، بین سه گروه مشاهده شد (P<0/01). نتایج t همبسته تفاوت معنی داری در مقادیر هورمون رشد، عامل رشد شبه انسولینی-1 و استروژن را در سه گروه تجربی به غیر از گروه کنترل نشان داد (P<0/05).نتیجه گیرینتایج پژوهش حاضر نشان داد که هشت هفته تمرین هوازی و مصرف مکمل سیر، منجر به افزایش عوامل رشدی GH و IGF-1و همچنین هورمون جنسی استروژن در زنان جوان دارای اضافه وزن می شود. لذا می توان تمرین هوازی و مصرف مکمل سیر را به زنانی که دارای اضافه وزن می باشند، توصیه نمود.کلید واژگان: استروژن, تمرین هوازی, مکمل سیر, شاخص های رشد, زنان, اضافه وزن}Journal of Applied Research in Sports Nutrition and Exercise Science, Volume:1 Issue: 1, 2023, PP 7 -22PurposeThe purpose of this study was to compare eight weeks of aerobic exercise and garlic supplementation on the levels of growth factors GH and IGF-1 as well as the sex hormone estrogen in the serum of overweight young women.Method40 volunteers were selected as a statistical sample in a purposeful and accessible manner and then randomly divided into four groups: aerobic exercise group (10), walking supplement group (10), exercise and supplement group (10) and control group (10). 10) were divided. The criteria for entering the research include: women who have not taken any medicine or supplement during the last six months, are ready to do sports based on the PAR-Q questionnaire, BMI between 25 and 29.9, age range between 20 and 40 years, not having diseases such as Diabetes, joint problems such as arthritis and not having chronic breathing problems. The training program of the aerobic group included 24 training sessions. The duration of the training session was 40 minutes at the beginning and reached 55 minutes during 8 weeks. The training intensity was 50-70% of the maximum heart rate, which reached 65-80% of the maximum heart rate in the eighth week. Also, every day and for eight weeks, 500 mg of garlic supplement (in capsule form) was given to the garlic supplement consuming groups, and 500 mg glucose capsules similar to the garlic supplement capsules were given to the placebo group. For the purpose of statistical analysis, the Shapiro-Wilk test was used to check the normal distribution of the data and homogeneity of variance using the Levine test. In order to test the hypotheses, the correlated t-test was usedto examine intra-group differences and the analysis of covariance test was used to examineinter-group differences. Also, a significant level was considered for all calculations (α≤0.05).FindingsThe results of covariance analysis showed that there was a significant difference in the post-test values of growth hormone, insulin-like growth factor-1 and estrogen between the three groups (P<0.01). Correlated t results showed a significant difference in the amounts of growth hormone, insulin-like growth factor-1 and estrogen in the three experimental groups except the control group (P<0.05).ConclusionThe results of the present study showed that eight weeks of aerobic exercise and garlic supplementation lead to an increase in the growth factors GH and IGF-1 as well as thesex hormone estrogen in overweight young women. Therefore, aerobic exercise and garlic supplementation can be recommended to overweight women.Keywords: Estrogen, Aerobic Exercise, Garlic Supplement, Growth Indicators, Women, Overweight}
-
هدفهدف پژوهش حاضر مقایسه چهار هفته تمرین هوازی و تمرین قدرتی بر مقادیر کورتیزول و کراتین کیناز سرمی زنان غیرفعال دارای اضافه وزن، با محدوده سنی 25 تا 40 سال بود.روشتعداد 36 نفر آزمودنی از میان زنان غیرفعال دارای اضافه به عنوان نمونه پژوهش، و به صورت هدفمند براساس معیارهای ورود به پژوهش که دارای شرایط حضور در پژوهش بودند، به صورت هدفمند انتخاب شدند و سپس به صورت تصادفی به سه گروه تمرین هوازی (12 نفر)، تمرین قدرتی (12 نفر) و گروه کنترل (12 نفر) تقسیم شدند. برنامه تمرینی گروه تمرین هوازی شامل 12 جلسه تمرین (4 هفته و هر هفته سه جلسه تمرین) با شدت 65 تا 70 درصد ضربان قلب ذخیره به مدت 16 الی 22 دقیقه جلسه تمرینی در هفته بود. برنامه تمرین قدرتی شامل چهار هفته و هر هفته سه جلسه با شدت 50 تا 65 درصد یک تکرار بیشینه (1RM) بود. در دو مرحله، قبل از شروع تمرین و 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی چهار هفته ای، نمونه های خونی از آزمودنی ها در وضعیت ناشتایی و پایه، جهت اندازه گیری مقادیر کورتیزول و کراتین کیناز سرمی 6 میلی لیتر نمونه خونی از ورید بازویی جهت جداسازی سرم گرفته شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس و آزمون تعقیبی بونفرونی جهت بررسی تفاوت های بین گروهی، در صورت معنی داری، و همچنین از آزمون t همبسته جهت بررسی تفاوت های درون گروهی در سطح معنی داری 05/0 استفاده شد.یافته هانتایج مطالعه حاکی از تفاوت معنی داری در مقادیر بین گروهی کورتیزول و کراتین کیناز سرمی زنان غیرفعال پس از چهار هفته تمرین هوازی و قدرتی بود (000/0 P=). تفاوت معنی داری در مقادیر درون گروهی کورتیزول بین مراحل پیش آزمون و پس آزمون در گروه های تمرینی هوازی و قدرتی بدست آمد (05/0P<). تفاوت معنی داری در مقادیر درون گروهی کراتین کیناز بین مراحل پیش آزمون و پس آزمون در گروه تمرینی هوازی نیز حاصل شد (05/0P<).نتیجه گیریچهار هفته تمرین قدرتی و هوازی منجربه کاهش در مقادیر کورتیزول و کراتین کیناز در زنان غیرفعال دارای اضافه وزن شد. لذا، می توان از هر دو روش تمرینی با شدت متوسط، جهت کاهش استرس و آسیب در زنان غیرفعال دارای اضافه وزن استفاده کرد.کلید واژگان: زنان, اضافه وزن, کورتیزول, کراتین کیناز سرمی, تمرین هوازی, تمرین قدرتی}Journal of Applied Research in Sports Nutrition and Exercise Science, Volume:1 Issue: 1, 2023, PP 88 -102PurposeThis study aimed to compare the effects of four weeks of aerobic training and strength training on serum cortisol and creatine kinase levels in sedentary overweight women aged between 25 and 40 years.MethodA total of 36 subjects were selected from inactive women with excess weight as a research sample. They were chosen based on specific criteria for participation in the study and were then randomly assigned to three groups: aerobic exercise (12 people), strength training (12 people), and a control group (12 people). The aerobic training group underwent a 4-week program consisting of 12 training sessions, with three sessions per week. The intensity of the sessions was set at 65 to 70% of the reserve heart rate, lasting 16 to 22 minutes each week. The strength training program also spanned four weeks, with three sessions per week at an intensity of 50 to 65% of one repetition maximum (1RM). Blood samples were collected from the subjects at two points: before the training began and 48 hours after the final four-week session. The samples were taken under fasting and baseline conditions to measure serum cortisol and creatine kinase levels. Blood samples of 6 ml were drawn from the brachial vein for serum separation. Data analysis involved using covariance analysis and Bonferroni's post hoc test to assess intergroup differences, if significant. Additionally, the paired t-test was employed to evaluate intragroup differences at a significance level of 0.05.FindingsThe study results revealed a significant difference in the intergroup levels of cortisol and serum creatine kinase among inactive women after four weeks of aerobic and strength training (P=0.000). Additionally, a significant difference was observed in intragroup cortisol levels between the pre-test and post-test stages in both the aerobic and strength training groups (P<0.05). Furthermore, a significant difference in intragroup creatine kinase levels between the pre-test and post-test phases was also noted in the aerobic training group (P<0.05).ConclusionFour weeks of strength and aerobic training led to a decrease in cortisol and creatine kinase levels in inactive overweight women. Therefore, both moderate-intensity exercise methods can be used to reduce stress and injury in overweight inactive women.Keywords: Women, Overweight, Cortisol, Serum Creatine Kinase, Aerobic Training, Strength Training}
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.