به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « میکوریزا » در نشریات گروه « آب و خاک »

تکرار جستجوی کلیدواژه «میکوریزا» در نشریات گروه «کشاورزی»
  • کاظم طالشی*، نوشین اصولی، هادی خاوری
    به منظور بررسی تاثیر سطوح مختلف بیوچار و کودهای زیستی میکوریزا آربسکولار و  آزوسپیریلوم لیپوفروم بر خصوصیات زراعی و کیفیت اسانس بابونه آلمانی، آزمایشی به صورت فاکتوریل بر پایه طرح بلوک های کامل تصادفی با 12 تیمار و سه تکرار در منطقه بیرانشهر از توابع شهرستان خرم آباد در سال زراعی 99 -1398 اجرا شد. فاکتورها شامل کاربرد بیوچار (تهیه شده از چوب درخت انار) در سه سطح (صفر، 10 و 20 تن در هکتار) و تلقیح کودهای زیستی شامل (بدون تلقیح (شاهد)، تلقیح با میکوریزا آربسکولار، تلقیح با آزوسپیریلوم لیپوفروم و تلقیح دوگانه میکوریزا آربسکولار و آزوسپیریلوم لیپوفروم) بودند. نتایج نشان داد که اثر متقابل بیوچار و کودهای زیستی بر تعداد شاخه در بوته، قطر طبق گل، تعداد گل در بوته، عملکرد زیست توده، عملکرد اقتصادی (گل تازه)، میزان کارتنوئید و عملکرد اسانس در سطح احتمال یک درصد و بر ارتفاع بوته و درصد اسانس در سطح احتمال پنج درصد معنی دار شد. استفاده تلفیقی از بیوچار و کودهای زیستی در تیمار کاربرد 20 تن در هکتار بیوچار و تلقیح دوگانه میکوریزا و آزوسپیریلوم لیپوفروم در مقایسه با سایر تیمارهای کودی، دارای بالاترین مقادیر عملکرد زیست توده (3/174 گرم در تک بوته)، عملکرد اقتصادی (3/56 گرم در بوته)، درصد اسانس (440/0 درصد) و عملکرد اسانس (6/24 گرم در بوته) بودند. همچنین کاربرد 20 تن در هکتار بیوچار نسبت به سایر تیمارها، میزان فلاونوئید کل (43/0 درصد) و کارتنوئید (56/1 میلی گرم بر گرم) بیشتری را نشان داد؛ و بیشترین درصد کامازولن (09/0 درصد) در تیمار تلقیح دوگانه میکوریزا و آزوسپیریلوم لیپوفروم مشاهده گردید. یافته ها نشان داد که کاربرد بیوچار به عنوان یک کود آلی با منشا طبیعی همراه با تلقیح کودهای زیستی موجب افزایش کیفیت و کمیت فرآورده های تولید شده گیاه دارویی بابونه در مزرعه و همچنین حفظ تعادل محیط زیست می شود.
    کلید واژگان: آزوسپیریلوم لیپوفروم, درصد کامازولن, عملکرد اسانس, کارتنوئید, میکوریزا}
    Kazem Taleshi *, Noshin Osoli, Hadi Kavari
    In order to investigate the effect of different levels of biochar and biological fertilizer (Arbuscular mycorrhizal and Azospirillum lipoferum) on agricultural properties and quality of chamomile essential oil, a factorial experiment based on randomized complete block design with 12 treatments and three repetitions was conducted in Beiranshahr region of Khorramabad city in 2019-2020 cropping year. The factors included: application of biochar at three levels (0, 10 and 20 tons per hectare) and inoculation of biological fertilizers at four levels (without inoculation (control), inoculation with arbuscular mycorrhiza, inoculation with Azospirillum lipoferum and double inoculation of arbuscular mycorrhiza and Azospirillum lipoferum). The results showed that the interaction effect of biochar and biological fertilizers on the number of branches per plant, flower diameter, number of flowers per plant, biomass yield, economic yield (fresh flower), carotenoid content and essential oil yield at the probability level of one percent and on plant height and essential oil percent it was significant at the five percent probability level. Combined use of biochar and biofertilizers in the treatment of using 20 ton.ha-1 of biochar and double inoculation of mycorrhizae and Azospirillum lipoferum compared to other fertilizer treatments, has the highest values of biological yield (174.3 g plant-1), economic yield (3 56.5 g plant-1), essential oil percentage (0.440 %), and essential oil yield (24.6 g plant-1). Also, the use of 20 ton ha-1 of biochar showed more total flavonoids (0.43%), and carotenoids (1.56 mg/g) than other treatments. The highest percentage of camazolin (0.09%) was observed in the double inoculation treatment of mycorrhiza and Azospirillum lipoferum. The results showed that the use of biochar as an organic fertilizer of natural origin along with the inoculation of biological fertilizers increases the quality and quantity of chamomile medicinal plant products in the field and also maintains the balance of the environment.
    Keywords: Arbuscular Mycorrhiza, Azospirillum Lipoferum, Camazolin Percent, Carotenoid, Essential Oil Yield}
  • اکبر همتی *

    جهت بررسی اثرات ریزوبیوم و میکوریزا بر عملکرد و غلظت عناصر غذایی دردانه لوبیا در شرایط تنش خشکی این آزمایش به صورت کرت های خرد شده به مدت دو سال اجرا گردید. در سطوح اصلی، آبیاری در دامنه های 100-95، 80-75 و 60-55 درصد آب قابل استفاده و در سطوح فرعی ، تلقیح بذر با ریزوبیوم سویه‌ی 177،تلقیح بذر با ریزوبیوم سویه‌ی 160، تلقیح بذر با هر دو سویه ی ریزوبیوم 177و 160،  تلقیح خاکی میکوریزا آربوسکولار، تلقیح ترکیبی هر دو سویه ی ریزوبیوم و میکوریزا ونهایتا تیمار شاهد (عدم تلقیح) قرار داشت. اثرات کودهای زیستی و آبیاری در عملکرد و غلظت عناصر غذایی کم مصرف آهن، روی، منگنز و مس اختلاف معنی داری در سطح پنج درصد داشتند. بیشترین عملکرد دانه (2371 کیلوگرم در هکتار) در تیمار آبیاری 80-75 درصد آب قابل استفاده و تلقیح با ریزوبیوم سویه‌ی 160 بود. بیشترین غلظت عناصر غذایی کم مصرف نیز در تیمار آبیاری80-75 درصد آب قابل استفاده و مصرف تلفیقی کودهای زیستی به دست آمد. این افزایش غلظت برای آهن 4/21، منگنز 7/5 ، روی 5/3 و مس 3/3 درصد بود. نتایج نشان داد استفاده از ریزوبیوم و میکوریزا علاوه بر افزایش عملکرد، باعث افزایش پایداری گیاه به خشکی از طریق افزایش غلظت عناصر غذایی در لوبیا می شود.

    کلید واژگان: تنش خشکی, ریزوبیوم, عناصر غذایی, لوبیا, میکوریزا}
    Akbar Hemmati *

    Current study was carried out by the aim of investigating the effect of rhizobium bacteria and arbuscular mycorrhizafungi on yield and micronutrients concentration on bean under different irrigation regimes in 2016 and 2017 years.In a split plots design, thethree regimes irrigation, S1= 95-100% available water(AW), S2= 75-80% AW and S3= 55-60 % AW were assigned to main plots and six bio-fertilizers, including T1= Rhizobium leguminosarum bv.  Strain of 177 and T2= Rhizobium leguminosarum bv.strain of 160 used for seed inoculation, T3= Arboscular mycorrizal (Funneliformis mosseaeand Rhizophagus irregularis) used for soil inoculation, T4= T1+T2, T5= T1+T2+T3 and T6= control were randomized to subplots. There were significant differences (p˂0.05) in yield and micronutrients concentration under irrigation regimes and bio fertilizers treatments. Highest grain yield (2371 kgha-1) was obtained in irrigation on 75-80 % available water and 160 Rhizobium inoculated treatment. The highest concentration of Fe, Mn, Zn and Cu in seed plant were in irrigation on 75-80% available water and co-inoculated treatment. The addition of Fe, Mn, Zn and Cu concentrations were, 21.4 %, 5.7%, 3.5% and 3.3% respectively than control treatment. These results suggest that inoculation of seed bean by Rhizobium and mycorrhiza, can improve yield and resistance to drought stress by increasing of micronutrients concentration in seed bean plant.

    Keywords: Bean, Drought stress, mycorrhiza, nutrient, Rhizobium}
  • علی چمن نژادیان، محمد فیضیان*، امیدعلی اکبرپور
    امروزه تحقیقات زیادی برای جایگزینی مواد شیمیایی با مواد طبیعی در راستای کاهش ترکیبات سنتزی در مواد غذایی انجام می شود. گیاه سیر به علت داشتن ترکیبات آلیسین، فلاونویید و قابلیت انباشت سلنیوم، در صنعت غذا و دارو اهمیت زیادی دارد. در این تحقیق با اعمال تیمارهای کود سلنیوم در سه سطح صفر (شاهد)، 100 و 200 میلی گرم بر لیتر و تلقیح مایکوریزا آربکسولار در دو سطح بر روی دو اکوتیپ سیر (رامهرمز و دزفول) به صورت آزمایش فاکتوریل در قالب طرح کامل تصادفی به بررسی تغییر ترکیبات موثر و عملکرد سیر پرداخته شد. بیشترین مقادیر فلاونویید (618/27 میلی گرم برگرم) و آلیسین (17/5 میلی گرم بر میلی لیتر) در اکوتیپ دزفول و بیشترین مقدار جذب روزانه سلنیوم (08/11 میکروگرم بر کیلوگرم در روز) در اکوتیپ رامهرمز مشاهده شد. همزیستی میکوریزا همبستگی مثبت و معنی دار با فلاونویید و وزن پیاز سیر در سطح  یک درصد  و با آلیسین در سطح پنج درصد به دست آمد. اما با جذب روزانه در سطح پنج درصد عکس شد و همچنین کاربرد کود سلنیوم با افزایش جذب روزانه سلنیوم و فلاونویید موجود در پیاز سیر به ترتیب در سطح یک درصد و پنج درصد معنی دار شد و با مقدار آلیسین همبستگی منفی در سطح یک درصد دارد. اکوتیپ دزفول عملکرد بهتری به لحاظ افزایش عملکرد سیر داشت و اختلاف دو اکوتیپ نیز در سطح یک درصد معنی دار بود. با توجه به نتایج متفاوت اعمال تیمارها، اگر هدف تولید سیری غنی از هر یک ترکیبات سلنیوم، فلاونویید و آلیسین  باشد، کاهش برخی از ارزش های غذایی و تغییر نوع اکوتیپ اجتناب ناپذیر می باشد.
    کلید واژگان: سیر, آلیسین, فلاونوئید, سلنیوم, میکوریزا}
    Ali Chamannejadian, Mohmmad Feizian *, Omidali Akbarpour
    Today, numerous studies are being done to replace chemicals with natural substances in order to reduce synthetic compounds in food. Garlic (Allium sativum L.) is an important bulb vegetable because of its high concentration of allicin, flavonoids and selenium accumulation. This research was carried out to investigate the effects of two levels of mycorrhiza (inoculation and non-inoculated), three levels of selenium (0 as control, 100 and 200 mg/l) on two ecotypes (Ramhormoz and Dezful) in terms of flavonoid, allicin, daily intake of selenium and yield of garlic. The experiment was performed as factorial in the form of completely randomized design. The highest values of flavonoid (27.618 mg/g) and Allicin (5.17 mg/g) were observed in Dezful ecotype and the highest daily selenium uptake (11.08 mg/kg) was observed in Ramhormez ecotype. Mycorrhizal inoculation was significantly and positively correlated with flavonoid and garlic yield at 1% level and with allicin at 5% level, but it was reversed with daily selenium uptake (EDI) at 5 % level. Also, application of selenium fertilizer showed a positive and significant correlation with increasing daily selenium uptake and flavonoids in garlic Bulbs at 1 and 5% levels, respectively. But, it has inverse correlation with allicin content at 1 % level. Dezful ecotype had a better performance in terms of garlic weight and garlic cloves weight and there was a significant difference between two ecotypes at 1 % level. Finally, due to different effects of the treatments, if the purpose is to produce garlic enriched with Se, flavonoid or allicin, a decrease in some nutritional values and a change in ecotype must be accepted.
    Keywords: Garlic, Allicin, flavonoid, Selenium, mycorrhizal}
  • محمود محمدی*، محمد جعفر ملکوتی، کاظم خاوازی، فرهاد رجالی، محمدحسین داوودی

    به منظور بررسی تاثیر تیمارهای زیستی فسفاتی و روی بر جزء بندی فسفر معدنی در خاک ناحیه ریشه دو رقم لوبیا آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح آماری کاملا تصادفی اجرا شد. فاکتور های این تحقیق شامل دو رقم لوبیا چیتی (تلاش و صدری)، چهار سطح فسفر (P0: شاهد، P1: مصرف سوپر فسفات تریپل بر اساس آزمون خاک، P2: مصرف کود زیستی فسفاتی و سوپر فسفات تریپل به میزان 50 درصد توصیه بر اساس آزمون خاک و P3: مصرف کود زیستی فسفاتی) و سه سطح روی (Zn0: شاهد، Zn1:مصرف 50 کیلوگرم در هکتار سولفات روی وZn2 : مصرف تیمار زیستی روی) بود. نتایج نشان داد بین دو رقم مورد آزمایش اختلاف معنی دار در میزان اجزاء دی کلسیم فسفات (Ca2-P)، اکتا کلسیم فسفات  (Ca8-P)، آپاتیت فسفات (Ca10-P) و فسفر کل وجود داشت. کمترین میزان اجزاء معدنی فسفر در خاک ناحیه ریشه رقم صدری حاصل شد. تیمار فسفری بر اجزاء معدنی فسفر به جز آلومینیوم فسفات (Al-P)، فسفات آهن(Fe-P) و فسفرمحبوس در اکسیدهای آهن (O-P) تفاوت معنی دار ایجاد نمود. در تیمار P1، روند افزایشی و در تیمار های P2 و P3، روند کاهشی در شکل های معدنی فسفر مشاهده شد. تیمار روی تفاوت معنی دار بر اجزاء معدنی فسفر به جز Al-P و O-P ایجاد نمود. حداقل مقادیر اجزاء فسفر از تیمار زیستی Zn2 حاصل شد. در بین اثرات متقابل، اثرات متقابل سه گانه رقم در فسفر و روی بر Ca2-P و Ca10-P و اثر متقابل دوگانه فسفر و روی بر اجزاء Ca2-P،Ca8-P ، Ca10-P و فسفر کل معنی دار شدند. حداکثر این اجزاء از تیمارهای C1P1Zn0 و P1Zn0 و حداقل از تیمارهای زیستی C2P2Zn2، P2Zn2 و P3Zn2 حاصل شد. رقم صدری و تیمارهای زیستی فسفاتی و روی از کارآیی بالاتری در آزادسازی و جذب شکل های معدنی فسفر برخوردار می باشند.

    کلید واژگان: میکوریزا, لوبیا رقم تلاش, رقم صدری, شکل های معدنی فسفر}
    M. Mohammadi *, M. J. Malakouti, K. Khavazi, F. Rejali, M. H. Davoodi

    In order to study the effect of phosphate and zinc bio-treatments on inorganic P fractionation in two cultivars of bean, an experiment was conducted as factorial in a completely randomized design. The research treatments consisted of two cultivars of bean (Talash and Sadri), four levels of P (P0: Control, P1: Use of TSP fertilizer on the basis of soil test, P2: 50 percentage of TSP + P biofertilizer, and P3: Use of P biofertilizer), and three levels of Zn (Zn0: Control, Zn1: 50 kg ha-1 ZnSO4, and Zn3: Use of biological Zn treatment). The results revealed that there were significant differences between the two cultivars on Ca2-P, Ca8-P, Ca10-P and total P. The minimum amount of inorganic P fractions was obtained from root zone soil of Sadri cultivar. The effect of P treatment was significant on inorganic P fractions, except Al-P, Fe-P and O-P. The amount of inorganic P forms showed an increase in P1 and a decrease in P2 and P3 treatments. The effect of Zn treatment was significant on inorganic P fractions, except Al-P and O-P. The minimum amount of inorganic P fractions was obtained from Zn2. Among the interaction effects, the triple interaction effect of cultivar × P × Zn was significant on Ca2-P and Ca10-P and the double interaction effect of P × Zn was significant on Ca2-P، Ca8-P, Ca10-P and TP. The maximum amounts of these forms were obtained from C1P1Zn0 and P1Zn0, and the minimum from C2P2Zn2, P2Zn2 and P2Zn3 treatments. Sadri cultivar and phosphate and Zn bio-treatments had higher efficiency in release and uptake of P inorganic forms.

    Keywords: mycorrhiza, Bean cv. Talash, Sadri}
  • علیرضا وحیدی، امین علیزاده *، امین باقی زاده، حسین انصاری

    به منظور بررسی اثر کودهای زیستی، شیمیایی و تنش کم آبی بر عملکرد زیستی، میزان لاوسون5  و درصد هم زیستی با قارچ میکوریزا در گیاه دارویی حنا6، آزمایشی به صورت فاکتوریل دو عاملی با استفاده از سطوح کودی، (بدون کود (F1)، اسیدهیومیک(F2)، تلقیح میکوریزایی × ورمی کمپوست (F3)، ورمی کمپوست (F4) و کود شیمیایی NPK (F5) و سطوح تنش آبی (100 درصد نیاز آبی (I1)، 80 درصد نیاز آبی (I2) و 60 درصد نیاز آبی I3) در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با پانزده تیمار و سه تکرار در سال زراعی 1394-1393 در گلخانه تحقیقاتی دانشگاه بم اجرا شد. نتایج حاصل از آزمایش نشان داد که بیش ترین مقادیر برای صفات وزن خشک برگ، تعداد برگ، ارتفاع گیاه، تعداد گره، میزان لاوسون و عملکرد در تیمار با آبیاری مناسب و تلقیح میکوریزایی × ورمی کمپوست (I1F3) حاصل شد. با ایجاد تنش، بیش ترین مقادیر برای صفات وزن خشک برگ (0/153گرم)، تعداد برگ (171 عدد) و ارتفاع گیاه (120/33سانتی متر) در تیمار (I2F4)، برای صفت تعداد گره (63 گره) در تیمار (I2F3)، و برای صفات عملکرد (5/21 گرم در بوته)، میزان لاوسون کل (69/6میلی گرم در گرم) و درصد هم زیستی ریشه (82/2درصد) در تیمار (I3F3) به دست آمد. در مجموع نتایج حاصل از این بررسی نشان داد کود های بیولوژیک دارای نقش قابل توجهی در بهبود و افزایش صفات عملکردی گیاه دارویی حنا خصوصا در شرایط تنش کم آبی بوده و می توانند به عنوان جایگزین مناسب برای کودهای شیمیایی مورد توجه قرار گیرند.

    کلید واژگان: اسید هیومیک, حنا, درصد هم زیستی, عملکرد بیولوژیک, میکوریزا, ورمی کمپوست}
    A.Vahidi, A.alizadeh*, A.baghizadeh, H.Ansari

    In order to study the effect of biofertilizers, chemical fertilizers and water deficit stress on biological yield, lawson content and root colonization with mycorrhiza in henna5 an experiment was conducted at research greenhouse of bam university in 2014 and 2015 growing seasons . The factors were fertilizers ( without any fertilizer (F1), Humic acid(F2), application of Mycorrhizae and Vermicompost (F3), Vermicompost (F4) and Chemical fertilizer (F5) and Water deficit condition ( 100% W.R, 80% W.R and 60% W.R). The treatments were arranged as factorial in a randomized complete blocks design with fifteen treatments and three replications. Results showed that the highest weight of dry leaf, No of leaf and biological yield were obtained with application of mycorrhizae and vermicompost treatment (I1F3). With increasing stress severity, the highest weight of dry leaf (0.153g), No of leaf (171), Plant Height (120.33 cm) were obtained with in I2F3 and biological yield (5.21 g/plant) were obtained with application mycorrhizae and vermicompost treatment under 60% water requirement. The highest lawson content (69.6 mg) were obtained with in I3F3 treatment.The highest root clonization (82.2%) were obtained in I3F3 treatment. It seems that biofertilizers can consider as a replacement for chemical fertilizers in henna medicinal plant production.

    Keywords: Biological yield, Colonization, Humic acid, Mycorrhiza, Vermicompost}
  • محمود محمدی
    سابقه و هدف
    لوبیا یکی از حبوبات تثبیت کننده نیتروژن می باشد. اثرات ساده و متقابل میکروارگانیسم ها بخصوص قارچ های میکوریزی، ریزجانداران حل کننده فسفات و روی و باکتری های ریزوبیومی می تواند نقش بسیار موثری بر جذب عناصرغذائی، ارتفاع گیاه، تعداد شاخه، جوانه زنی، رشد گیاه، گره بندی، تثبیت زیستی نیتروژن، کلونیزاسیون ریشه و عملکرد گیاهان مختلف داشته باشد. این مطالعه با هدف بررسی تاثیر مصرف تیمارهای زیستی فسفاتی، نیتروژنی و روی بر خصوصیات ظاهری رشد، گره زایی، تثبیت زیستی نیتروژن و کلونیزاسیون ریشه ای در دو رقم لوبیا چیتی انجام شد.
    مواد و روش ها
    این آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح آماری کاملا تصادفی با سه تکراراجرا شد. تیمارهای این آزمایش شامل دو رقم لوبیا چیتی (تلاش و صدری) ، چهار سطح فسفر (P0: شاهد،P1: مصرف سوپر فسفات تریپل براساس آزمون خاک، P2: مصرف کود زیستی فسفاتی (شامل مایه تلقیح حاوی باکتری حل کننده فسفات از جنسAzotobacter chroococcum strain 5 و مخلوط قارچ های میکوریزی از جنس Clariodeoglumus etunicatum ، Rhizophagus intraradices و Funneliformiss mosseae) و سوپر فسفات تریپل به میزان 50 درصد توصیه بر اساس آزمون خاک و P3: کود زیستی فسفاتی)، سه سطح نیتروژن (N0: شاهد،: N1مصرف کود اوره و: N2مصرف مایه تلقیح ریزوبیومی( Rhizobium legominosarium bv. phaseoli strain 133-136-111) ) و سه سطح روی (Zn0: شاهد، Zn1: مصرف 50 کیلوگرم در هکتار سولفات روی و Zn2: کود زیستی روی حاوی باکتری هایی از جنس Pseudomonas aeuroginosa strain MPFM و fluorescens strain 187 Pseudomonas) بود. صفات اندازه گیری شده شامل خصوصیات ظاهری رشد، گره زایی، تعداد گره، تثبیت زیستی نیتروژن و کلونیزاسیون ریشه بود.
    یافته ها
    نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد اثر رقم، تیمار فسفری، نیتروژنی و روی بر صفات مورد مطالعه معنی دار شد. بیشترین مقادیر این صفات از رقم صدری، تیمارهای زیستی P2، P3، N2 و Zn2 بدست آمد. در بین اثرات متقایل دو گانه بیشترین صفات مطالعه شده از تیمارهای ترکیبی P2Zn2، P2N2 و N2Zn2 حاصل شد. مایه زنی همزمان لوبیا با ترکیب قارچ میکوریزی و باکتری Azotobacter ، Rhizobium legominosarium و Pseudomonas به طور معنی داری وزن تر گیاه و تعداد گره در بوته را افزایش داد. تاثیر اثرات متقابل سه گانه تنها بر وزن تر و تعداد گره معنی دار شد. حداکثر مقدار وزن تر گیاه (3/45 گرم در گلدان) از تیمار ترکیبی P2N2Zn1 و حداکثر تعداد گره در بوته (28 عدد) از تیمار P3N2Zn2 حاصل شد. با وجود معنی دار نشدن اثرات متقابل تیمارهای سه گانه حداکثر درجه بندی گره، درصد کلونیزاسیون ریشه و تثبیت زیستی نیتروژن به ترتیب به میزان 16/4، 9/44 درصد و 4/64 کیلوگرم در هکتار از تیمار P3N2Zn2 حاصل شد. همچنین بیشترین میزان وزن خشک گیاه، تعداد بوته جوانه زده شده و سرعت سبز شدن به ترتیب به میزان 5/22 گرم در گلدان، 3/4 بوته در گلدان و 54/0 بوته در روز از از تیمارهای ترکیبی P2N2Zn2 و P2N2Zn3 بدست آمد.
    نتیجه گیری
    حداکثر صفات بررسی شده از تیمارهای زیستی P2، P3، N2 و Zn2 حاصل شد که نشان دهنده نقش موثر قارچ های میکوریزی، باکتری های حل کننده فسفات، روی و تثبیت کننده نیتروژن در افزایش خصوصیات ظاهری رشد، وزن تر و خشک گیاه، گره زایی، کلونیزاسیون ریشه، تثبیت زیستی نیتروژن و کاهش مصرف کودهای فسفره و نیتروژنه می باشد. با مصرف تیمارهای تلفیقی دو گانه و سه گانه تیمارهای زیستی فسفاتی، نیتروژنی و روی صفات بررسی شده افزایش یافت. جهت افزایش خصوصیات ظاهری رشد، گره زایی و دیگرصفات بررسی شده در این آزمایش مصرف تلفیقی تیمارهای زیستی فسفاتی، نیتروژنی و روی (تیمار P2N2Zn2) توصیه می شود.
    کلید واژگان: سرعت رشد, گره, کلونیزاسیون, میکوریزا, وزن خشک}
    Mahmoud Mohammadi
    Background and objectives
    Bean (Phaseolus vulgaris L.) is one of the Biological Nitrogen Fixation (BNF) in pulse crops. The simple and interaction effects between microorganisms, especially fungi, phosphate and Zinc (Zn) solubilizing microorganisms and Rhizobium bacteria can have very effective impacts on nutrient uptake, plant height, branch number, germination, plant growth, nodulation, BNF, colonization and yield in different plants.This study was done to evaluate the effect of Phosphate, Nitrogen (N), and Zn bio-fertilizers on growth morphological characteristics, nodulation, BNF and root colonization in two cultivars of bean.
    Materials and methods
    This experiment was carried out as a factorial in a randomized complete design (RCD) with three replications. The research treatments consisted of two cultivars of Pinto bean (Talash and Sadri), four levels of Phosphurus (P) (P0: Control, P1: Use of triple super phosphate (TSP) fertilizer on the basis of soil test, P2: 50 percentage of TSP recommendation and phosphate bio-fertilizer that consist of of inoculum of Funneliformiss mosseae, Rhizophagus intraradices and Clariodeoglumus etunicatum with Azotobacter bacteria , and P3: Use of P bio-fertilizer), three levels of N (N0: Control, N1: Use of urea, and N2: Use of biological Nitrogen that consist of Rhizobium legominosarium bv. phaseoli strain 133-136-111 inoculation), and Zn (Zn0: Control, Zn1: 50 kg ha-1ZnSO4, and Zn2: Use of biological Zn consist of Pseudomonas aeuroginosa strain MPFM and Pseudomonas fluorescens strain 187 inoculum). Grain inoculation was done in shadow and after drying, inoculated grains were immediately cultivated. The measured properties consist of morphological growth characteristics, nodulation, nodule number and root colonization.
    Results
    The results of experiment indicated that the effect of cultivar, P, N and Zn treatments was significant on studied parameters. The maximum of these parameters was obtained from Sadri cultivar, P2, P3, N2 and Zn2 bio treatments. The highest of studied parameters was obtained from P2Zn2, P2N2 and N2Zn2 treatments among the dual interaction effects. The concurrent inoculation of bean with mixture of mycorhizae + Azetobacter + R. leguminosarum + Pseudomonas significantly increased plant wet weight and nodule number. The triple interaction effect was significance on plant wet weight and nodule numbere only. The maximum amount of plant wet weight (45.3 gram per pot) and nodule number per shrub (28 nodules) were obtained from P2N2Zn1 and P3N2Zn2 treatments respectively. Despite the lack of significance difference interactions between triplicate treatments, the maximum amount of nodule grade, colonization percentage and BNF, 16.4, 44.9 perceent and 64.4 Kg ha-1 respectively were obtained from P3N2Zn2 treatment. Also, the highest amount of plant dry weight, the number of germinated shrub and emergency speed, 22.5 g pot-1, 4.3 shrub pot-1 and 0.54 shrub day-1 respectively were obtained from the combined treatments of P2N2Zn2 and P2N2Zn3.
    Conclusion
    The maximum of studied parameters was obtained from P2, P3, N2 and Zn2 which represents the effective role of mycorrhizae fungi, phosphate and Zn solubilizing bacteria in increasing growth morphological properties, wet and dry weight, nodulation, colonization, BNF and reduction of P and N fertilizers. The studird parameters were increased with ombined using of double and triple of phosphate, nitrogen and zinc biotreatments. The combined use of phosphate, nitrogen and zinc, P2N2Zn2 treatment, is recommended to increase the morphological growth characteristics, nodulation and other studied parameters in this experiment
    Keywords: Colonization, dry weight, growth velocity, mycorrhiza, nodule}
  • علیرضا وحیدی، امین علیزاده *، امین باقی زاده، حسین انصاری

    تاثیر کود های زیستی و شیمیایی بر کارایی مصرف آب و شاخص های فیزیولوژیکی گیاه دارویی حنا در سه رژیم آبیاری در یک آزمایش گلخانه ای، در سال زراعی 1393-1394 مورد مطالعه قرار گرفت. این آزمایش در قالب طرح فاکتوریل بر پایه بلوک کامل تصادفی با سه تکرار انجام شد. عامل های کودی (بدون کود ()، اسیدهیومیک()، تلقیح میکوریزایی × ورمی کمپوست()، ورمی کمپوست() و کود شیمیایی NPK ()) و عامل های تنش آبی (100 درصد نیاز آبی  ()، 80 درصد نیاز آبی ()، 60 درصد نیاز آبی()) می باشد. نتایج نشان داد که همزیستی قارچ میکوریزا، کاربرد اسیدهیومیک و شرایط بدون تنش آبی، ارتفاع بوته، قطر بوته، وزن خشک برگ، وزن خشک بوته، تعداد گره ها، فاصله میان گره ها، تعداد برگ و تعداد شاخه فرعی را افزایش داد. ضمن این که صفات فوق در شرایط تنش کم آبی، بدون همزیستی میکوریزایی و کاربرد کود کاهش یافتند. تلقیح میکوریزایی و کاربرد اسیدهیومیک به طور معنی داری کارایی مصرف آب را افزایش داد. اثر متقابل تنش کم آبی و تلقیح میکوریزایی × ورمی کمپوست بر کارایی مصرف آب در گیاه حنا معنی دار بود. بیش ترین کارایی مصرف آب از کاربرد تلقیح میکوریزایی × ورمی کمپوست () و شرایط تنش شدید () و کم ترین میزان آن از تیمار شاهد  () به ترتیب   50/89 و   42/37 حاصل شد.

    کلید واژگان: اسیدهیومیک, حنا, کارایی مصرف آب, کود شیمیایی, میکوریزا, ورمی کمپوست}
    A.Vahidi, A.Alizadeh*, A.Baghizadeh, H.Ansari

    The effect of biofertilizer and chemical fertilizer on water use efficiency and physiological growth indices of henna as medicinal plant was studied at three water regimes in 2014-2015 grows. The research was carried out in an greenhouse experiment using a factorial based randomized complete bloch design with three replications. The factors were fertilizers ( without any fertilizer (𝐹1), humic acid(𝐹2), application of mycorrhizae and vermicompost (𝐹3), vermicompost (𝐹4) and chemical fertilizer (𝐹5) and water deficit condition ( 100% W.R, 80% W.R and 60% W.R). Results showed that the application of arbuscular mycorrhizae, humic acid and normal condition (no water deficit), increased Plant height, Stem diameter, Leaf dry weight, Leaf fresh weight, No.khur, Plant dry weight and No.sub stem.The above mentioned characteristics were decreased under water deficit condition, non application of mycorrhizae and non application of humic acid. Application of mycorrhizae and humic acid significantly increased water use efficiency. The intraction effects of water deficit and mycorrhizae, was statisticaly significant. The highest water use efficiency (89.5𝑔⁄𝑚3 ) ocuured under water deficit condition (60%W.R) and application mycorrhizae and vermicompost. The lowest amount of water use efficiency (37.42𝑔⁄𝑚3 ) observed without any fertilizer under normal condition ( no water deficit).

    Keywords: Biological yield, Clonization, Henna, Humic acid, Mycorrhiza, Vermicompost}
  • زهرا شکری، ناصر برومند*، مهدی سرچشمه پور، حمیدرضا علیزاده
    گیاه پالایی یک روش زیستی است که در آن از گیاهان برای از بین بردن آلودگی محیطی ناشی از تجمع عناصر سمی مانند کادمیم، مس، سرب، کروم و غیره در خاک استفاده می کنند. همزیستی قارچ های میکوریزی به افزایش جذب و انتقال عناصر با تحرک کم و همچنین عناصر کم مصرف کمک می کند. در این تحقیق مایه تلقیح میکوریزا آربوسکولار از طریق جداسازی قارچ از ریشه گل جعفری و تکثیر آن با گیاهان شبدر و سورگوم در شرایط گلخانه ای تهیه شد و تاثیر همزیستی قارچ میکوریزا آربوسکولار بر غلظت و انتقال کادمیم از ریشه به اندام هوایی در گل جعفری در شرایط گلخانه ای بررسی گردید. این آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح کامل تصادفی با پنج سطح کادمیم (0، 100، 200، 400، 800 میلی گرم کادمیم بر کیلوگرم خاک) با استفاده از نمک کلرید کادمیم (CdCl2.H2O) و دو سطح میکوریزا (با و بدون میکوریزا) با چهار تکرار انجام شد. نتایج آزمایش نشان داد که غلظت کادمیم در اندام هوایی بین 91/3 تا 9/94 و در ریشه بین 23/4 و 151میلی گرم بر کیلوگرم متغیر است که باعث ایجاد سمیت در گیاه شد، علائم سمیت در گیاهان غیرمیکوریزی شدت بیشتری داشت. در مجموع یافته های این پژوهش نشان داد که تلقیح گل جعفری با میکوریزا سبب انتقال بیشتر عناصر مانند فسفر به اندام هوایی گیاه شد، همچنین سبب تثبیت بیشتر عنصر کادمیم در بخش ریشه ای گیاه گردید. گیاه پالایی یک روش زیستی است که در آن از گیاهان برای از بین بردن آلودگی محیطی ناشی از تجمع عناصر سمی مانند کادمیم، مس، سرب، کروم و غیره در خاک استفاده می کنند. همزیستی قارچ های میکوریزی به افزایش جذب و انتقال عناصر با تحرک کم و همچنین عناصر کم مصرف کمک می کند. در این تحقیق مایه تلقیح میکوریزا آربوسکولار از طریق جداسازی قارچ از ریشه گل جعفری و تکثیر آن با گیاهان شبدر و سورگوم در شرایط گلخانه ای تهیه شد و تاثیر همزیستی قارچ میکوریزا آربوسکولار بر غلظت و انتقال کادمیم از ریشه به اندام هوایی در گل جعفری در شرایط گلخانه ای بررسی گردید. این آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح کامل تصادفی با پنج سطح کادمیم (0، 100، 200، 400، 800 میلی گرم کادمیم بر کیلوگرم خاک) با استفاده از نمک کلرید کادمیم (CdCl2.H2O) و دو سطح میکوریزا (با و بدون میکوریزا) با چهار تکرار انجام شد. نتایج آزمایش نشان داد که غلظت کادمیم در اندام هوایی بین 91/3 تا 9/94 و در ریشه بین 23/4 و 151میلی گرم بر کیلوگرم متغیر است که باعث ایجاد سمیت در گیاه شد، علائم سمیت در گیاهان غیرمیکوریزی شدت بیشتری داشت. در مجموع یافته های این پژوهش نشان داد که تلقیح گل جعفری با میکوریزا سبب انتقال بیشتر عناصر مانند فسفر به اندام هوایی گیاه شد، همچنین سبب تثبیت بیشتر عنصر کادمیم در بخش ریشه ای گیاه گردید.
    کلید واژگان: میکوریزا, انتقال, فلزات سنگین, گل های زینتی}
    Naser Boroumand *
    Phytoremediation is a biological method by which plants are used to remove environmental pollution caused by toxic elements such as the accumulation of cadmium, copper, lead, chromium, etc. from soil. The arbuscular mycorrhizal fungi (AMF) help the plant to increase uptake and translocation of low mobility nutrients and also micronutrients. In this research, arbuscular mycorrhizal inoculant was produced through the isolation of fungi from the roots of marigold and its propagation with clover and sorghum under greenhouse conditions. Moreover the symbiotic effect of arbuscular mycorrhizal fungi on the concentration and transfer of cadmium from the roots to the shoots in Marigold was studied under greenhouse conditions. The experiment was conducted using a factorial based on randomized complete books design with five levels of Cd (0,100, 200, 400, 800 mg kg-1 soil), using the soluble from of CdCl2.H2O and two level of mycorrihizal inoculation (non- inoculated and inoculated) with four replications. Greenhouse test results showed concentrations of cadmium in shoots ranges between 3.91 to 94.9 and in roots between 4.23 and 151 mg.kg-1, which causes toxicity in the plant, with more severe symptoms of toxicity in non-mycorrhizal plants. The results also showed inoculation of marigold with AMF caused increase of P translocation to shoot and accumulation of Cd in roots. Phytoremediation is a biological method by which plants are used to remove environmental pollution caused by toxic elements such as the accumulation of cadmium, copper, lead, chromium, etc. from soil. The arbuscular mycorrhizal fungi (AMF) help the plant to increase uptake and translocation of low mobility nutrients and also micronutrients. In this research, arbuscular mycorrhizal inoculant was produced through the isolation of fungi from the roots of marigold and its propagation with clover and sorghum under greenhouse conditions. Moreover the symbiotic effect of arbuscular mycorrhizal fungi on the concentration and transfer of cadmium from the roots to the shoots in Marigold was studied under greenhouse conditions. The experiment was conducted using a factorial based on randomized complete books design with five levels of Cd (0,100, 200, 400, 800 mg kg-1 soil), using the soluble from of CdCl2.H2O and two level of mycorrihizal inoculation (non- inoculated and inoculated) with four replications. Greenhouse test results showed concentrations of cadmium in shoots ranges between 3.91 to 94.9 and in roots between 4.23 and 151 mg.kg-1, which causes toxicity in the plant, with more severe symptoms of toxicity in non-mycorrhizal plants. The results also showed inoculation of marigold with AMF caused increase of P translocation to shoot and accumulation of Cd in roots.
    Keywords: Mycorrhizal fungi, Transportation, Heavy metal, Ornamental flowers}
  • نسترن قاسم جوکار*، حبیب الله نادیان، بیژن خلیل مقدم، مختار حیدری، محمدحسین قرینه
    در یک آزمایش گلدانی در سال 1389 در گلخانه دانشگاه کشاورزی و منابع طبیعی رامین، برای اولین بار نقش ریخت شناسی ریشه سه ژنوتیپ تره با حضور قارچ های میکوریز-آربسکولار در شرایط خشکی بر جذب عناصر غذایی فسفر،کلسیم، پتاسیم در برگ و ریشه سه ژنوتیپ تره مطالعه گردید. این آزمایش با سه سطح رطوبتی خاک (آبیاری پس از تخلیه 40، 60 و 80 درصد آب قابل استفاده گیاه در خاک)، دو سطح میکوریزا (وجود و عدم وجود قارچ گلوموس اینترارادیسس) و سه ژنوتیپ تره شامل: شادگان (با ریشه های کم انشعاب، کوتاه و نازک)، اصفهان (با ریشه های منشعب و بلند) و تره فرنگی (با ریشه های کم انشعاب، کوتاه و ضخیم) به صورت فاکتوریل در قالب طرح کامل تصادفی در چهار تکرار اجرا گردید. نتایج نشان داد که با افزایش تنش خشکی از مقدار کل عناصر فسفر، پتاسیم و کلسیم کاسته می شود، ولی میزان این عناصر با توجه به نوع توده، ساختار ریخت شناسی ریشه ای و هم چنین در برگ و ریشه، متفاوت بود. در تمام سطوح تنش خشکی، غلظت عنصر، مقدار کل عنصر و مقدار کل عنصر در واحد طول ریشه هر سه عنصر در برگ و ریشه هر سه ژنوتیپ تره میکوریزایی از تره های غیرمیکوریزایی بیش تر بود. نتایج این پژوهش نشان می دهد که در بین ژنوتیپ های تره، تره شادگان با داشتن سیستم ریشه ای ضعیف، رابطه همزیستی قویتری با قارچ های میکوریزا داشته است که در نهایت منجر به جذب بالاتر عناصر غذایی در تره های میکوریزایی شادگان نسبت به تره های دیگر گردید و این تاییدی است بر فرضیه بیلیس حتی در شرایط تنش خشکی.
    کلید واژگان: تنش خشکی, میکوریزا, تره}
    N. Ghasem Jokar*, H. Nadian, B. Khalili Moghaddam, M. Heidary, M.H. Gharineh
    Introduction
    Drought stress is one of the main problems in agricultural productions in arid and semiarid regions such as Iran. Lack of water influences on most of plant physiological processes such as photosynthes, cellular development and uptake and transmission of nutrients in plants. Some approaches such as selection of resistance cultivars to drought stress, and selection of dripped irrigation have been applied in order to increase the irrigation efficiency. In recent years, biological approaches such as mycorrhizal symbiosis have been used to alleviate the detrimental effects of drought stress. Mycorrhizal symbioses increase the absorption of nutrients, especially phosphorus, and reduce the adverse effects of environmental stresses. It can also improve the host plant growth and yield. The percentage of mycorrhizal dependency of host plants depends on different environmental factors (such as light intensity, temperature, soil conditions), as well as morphological and physiological characteristics of plants. 1n 2010, a greenhouse pot experiment was conducted at University of Agriculture and Natural Resources Ramin. The effect of mycorrhizal inoculation on root morphology of three leek genotypes and uptake of phosphorous, calcium and potassium in shoot and root were studied.
    Materials And Methods
    The experiment was conducted in a completely randomized design consisting of a 3×3×2 factorial combination. Experimental factors included three levels of soil moisture 40, 60 and 80% of available water in the soil), two mycorrhizal status (with and without fungus Glomus intraradices) and three leek genotypes including: Shadegan (with low root branching, short and thin root length), Esfahan (with abundant root branching and long root length) and Porrum (with low root branching, short and thick root length). The treatments were replicated four times. The soil was autoclaved at 121°C and15 PSI for 15 minutes and gently packed into PVC pots, 200 mm long and 150 mm in diameter. Leek seeds were sterilized with sodium hypochlorite (NaOCl) solution (10%) for 20 min. Two hundred grams of inoculum (spore, hyphae, mycorrhizal clover of root fragments and soil) were placed in deep of plant root. Each pot received cm-3 nutrients solution, free of P weekly. Plants equally watered for one mounth then, drought stresses were applied. Leeks were harvested 12 weeks after planting. Sub-samples of roots were taken for determination of root length were cleared in 10% (w/v) KOH solution and then were stained with trypan blue and root colonization was studied using modified Phillips & Hayman. The colonized root length was determined by binocular and gridline intersect method of Tennant. Phosphorus concentrations were measured by the method of colorimetery with a spectrophotometer. Potassium and calcium concentrations were determined by flame photometer and titration with vercin (Ethylene diamine tetra acetic acid: EDTA), respectively. The statistical analysis was performed using MSTAT-C statistical software and means were compared by Duncan’s multiple range test at the significance level of P<0.05.
    Results And Discussion
    The results showed that the total content of phosphorus, potassium and calcium was reduced with increasing drought stress. The concentrations of phosphorus, potassium and calcium in root and leaves of three genotypes were different depending on genotype, morphological root characteristics of leeks. At all drought stress levels, the concentration and total content of three elements were greater in mycorrhizal treatments compare to non- mycorrhizal treatments. At all drought stress levels, the total content of three elements in unit root length were greater in mycorrhizal treatments compare to non- mycorrhizal treatments because of Mycorrhizal colonization significantly increased leeks root length and root dry weight in all drought stress levels. The results also revealed that Shadegan genotype with weak root system had high dependency on Glomus intraradices that ultimately led to a higher uptake of nutrients. These findings supported the Baylis’s hypothesis even in drought stress condition
    Conclusion
    Clearly, the results of this study indicated that mycorrhizal fungi inoculation improved the nutritional status of leeks and the negative effects of drought stress were reduced by increasing the absorption of phosphorus, potassium and calcium. leek genotypes response to mycorrhizal symbiosis under drought stress was related to root morphology. Shadegan genotype with low root branching and short and thin root length (weak root system) had stronger symbiotic relationship with mycorrhizal fungi compared to the other genotypes which has ultimately led to a higher uptake of nutrients (phosphorus, potassium, calcium) in mycorrhizal Shadegan leeks.
    Keywords: Drought stress, Mycorrhiza, Leek}
  • منیر نظری، سیف الله فلاح*، شهرام کیانی، جلال جلیلیان
    یاهان مهم ترین منبع ورود کادمیوم به زنجیره غذایی انسان هستند و این عنصر در رژیم غذایی ممکن است تهدیدی جدی برای سلامت انسان باشد. از این رو، تاثیر مایه تلقیح باکتری ازتوباکتر (Azotobacter chroococcum)، قارچ همزیست میکوریزا (Glomus intraradaices) و سولفات روی بر غلظت کادمیوم و پارامترهای رشدی گیاه دارویی شنبلیله (.Trigonella foenum gracum L) در یک خاک آلوده به کادمیوم مورد ارزیابی قرار گرفت. این آزمایش در گلخانه تحقیقاتی دانشگاه شهرکرد در قالب طرح پایه کاملا تصادفی با سه تکرار انجام شد. هشت تیمار کودی شامل شاهد (عدم مصرف کود)؛ اوره؛ اوره + سولفات روی؛ اوره + ازتوباکتر؛ اوره + میکوریزا؛ اوره + سولفات روی + ازتوباکتر؛ اوره + سولفات روی + میکوریزا؛ اوره + سولفات روی+ میکوریزا+ ازتوباکتر بودند. نتایج نشان داد که بیشترین مقدار ارتفاع بوته، وزن تر برگ، وزن تر ساقه و وزن تر اندام هوایی با کاربرد ازتوباکتر + اوره حاصل شد ولی با تیمار میکوریزا + سولفات روی + اوره تفاوت معنی داری نداشت. کمترین غلظت کادمیوم (0/09 میلی گرم بر کیلوگرم) نیز در تیمارهای ازتوباکتر + اوره و سولفات روی+ میکوریزا + اوره حاصل شد (P≤0.05). کاربرد توام دو منبع بیولوژیک به همراه سولفات روی در مقایسه با تیمارهای فقط دارای کودهای شیمیایی از رشد رویشی مناسب و غلظت کادمیوم نسبتا پایینی برخوردار بود. به طورکلی کاربرد ازتوباکتر در تولید شنبلیله علاوه بر افزایش عملکرد می تواند در جلوگیری از انتقال کادمیوم به رژیم غذایی انسان نیز موثر باشد.
    کلید واژگان: ازتوباکتر, زنجیره غذایی, فلز سنگین, محصول سالم, میکوریزا}
    M. Nazari, S. Fallah*, Sh. Kiani, J. Jalilian
    Plants are the most sources for cadmium enters to human food and this element in food regime may be a serious threat to human health. Thus, the effect of Azotobacter inoculum (Azotobacter chroococcum), mycorrhiza fungi (Glomus intraradaices), zinc sulphate and urea on cadmium Convertation and growth parameters of fenugreek medicinal plant (Trigonella foenum gracum L.) in cadmium polluted soils were evaluated. This experiment conducted in randomized complete block design with three replications at the research greenhouse of Shahrekord University. Eight fertilizer treatments included control (without fertilizer), urea, urea+ zinc sulfate, urea+ Azotobacter, urea+ mycorrhiza, urea + zinc sulfate + Azotobacter, urea + zinc sulfate + mycorrhiza, urea + zinc sulfate + mycorrhiza + Azotobacter. The results indicated that the highest of plant height, leaf fresh weight and shoot fresh weight of the aboveground of fenugreek were obtained in urea+ Azotobacter but it didn’t have a significant difference with that of the urea + zinc sulfate + mycorrhiza. Also, the lowest cadmium concentration (0.09 mg/kg) was produced in urea+ Azotobacter and urea + zinc sulfate + mycorrhiza (P≤0.05). Appliction two biofertilizers sources plus zinc sulfate in compared to chemical fertilizer treatments had appropriate vegetative growth and fairly cadmium concentration. In conclusion, Azotobacter application for fenugreek production in addition to increase yield and can be effective in preventing of cadmium transmission in the human food regime as well as.
    Keywords: Azotobacter, Food chain, Heavy metal, Safe crop, Mycorrhiza}
  • فهیمه سلاجقه تذرجی، مهدی سرچشمه پور*، حمید محمدی
    وضعیت میکوریزایی دانهال های پسته مناطق عمده تولید نهال استان کرمان با توجه به منطقه و برخی خصوصیات خاک و همچنین پتانسیل همزیستی جدایه های سورگوم، شبدر و پیاز با دانهال های پسته مورد مطالعه قرار گرفت. بدین منظور مجموعا 72 نمونه از نهالستان های پسته و 67 نمونه از مزارع سورگوم، شبدر و پیاز استان تهیه و درصد کلنیزاسیون میکوریزی ریشه ها بعد از رنگ بری با هیدروکسید پتاسیم و رنگ آمیزی با تریفان بلو تعیین گردید. همچنین ابتدا pH و EC کلیه نمونه های خاک و سپس بافت نمونه های با درصد کلنیزاسیون متفاوت نیز تعیین شد. نتایج نشان داد همه نمونه ها دارای همزیستی میکوریزی می باشند و درصد کلنیزاسیون آنها از حداقل 33 تا حداکثر 97 درصد متغیر است. درصد کلنیزاسیون نمونه های پسته ماهان، کرمان و بردسیر دارای فراوانی بیشتری در بازه 100-75 و نمونه های زرند در بازه 50-25 درصد بود. همچنین بیشترین درصد کلنیزاسیون پیاز و شبدر در بازه 100-75 و سورگوم در بازه 75-50 بود. آزمون همبستگی نشان داد که ارتباط بین pH و بافت (α= 5%) و (EC (α= 1) خاک نمونه های پسته با درصد کلنیزاسیون کاملا معنی دار است و درصد کلنیزاسیون در شوری های بیش از dS/m4 کاهش معنی داری یافت. تلقیح دانهال های پسته طی یک آزمایش گلخانه ای با مجموعا20 جدایه از گیاهان پسته، سورگوم، پیاز و شبدر که درصد کلنیزاسیون بالایی داشتند، نشان داد که کلیه جدایه ها بعد از دو ماه دارای قدرت کلنیزاسیون ریشه پسته می باشند و درصد کلنیزاسیون از حداقل 63 تا حداکثر 88 درصد متغیر بود. تاثیر تلقیح جدایه ها بر اکثر صفات رویشی دانهال نسبت به شاهد بدون تلقیح نیز معنی دار شد.
    کلید واژگان: استان کرمان, پسته, جدایه, درصد کلنیزاسیون, میکوریزا}
    F. Salajegheh Tezerji, M. Sarcheshmehpour*, H. Mohammadi
    Mycorrhizal status of pistachio seedling in Kerman province in regard to region and some soil properties and also symbiotic potential of Sorghum, clover and onion isolates with pistachio seedling were evaluated in this research. 72 samples of pistachio nurseries and 67 samples of Sorghum, clover and onion farms were gathered from Kerman province and mycorrhizal colonization percent of their roots were determined after clearing with KOH and staining with Tryphan blue. All soil samples were analyzed for EC and pH and then for soil texture of samples with different colonization percent. The result showed that all of samples had mycorrhizal symbiosis and the colonization percent was varied from minimum 33 to maximum 97 percent. The colonization percent of Kerman, Mahan and Bardsir samples was related mainly to 75-100% range, but 25-50% for Zarand samples. Based on regression test, there was a significant relation between soil texture and pH (α=5%) and also EC (α=5%) with colonization percent. The colonization percent were decreased significantly in soil salinity more than 4 dS/m. Inoculation of pistachio seedling with 20 mycorrhizal isolates of pistachio, sorghum, onion and clover plants via a greenhouse experiment showed that all isolates had colonization potential of pistachio roots after 60 days and colonization percent was varied from minimum 63 to maximum 88 percent. Inoculation of Pistachio seedlings with selected isolates had significant effect on most vegetative index of seedlings in compare to control treatment.
    Keywords: Kerman province, Pistachio, Isolates, Mycorrhizal symbiosis, colonization percent}
  • کیمیا قاسمی*، سیفاله فلاح
    در شرایط خشک و نیمه خشک، کمبود آب ممکن است استفاده از نیتروژن توسط گیاه را محدود نماید و موجب کاهش تولید محصول و کارایی مصرف آب گردد. بنابراین، به منظور بررسی اثر تنش خشکی و کودهای مختلف بر جنبه های مختلف کارایی مصرف آب و بیوماس اسفرزه، آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با 4 تکرار تحت شرایط اکوسیستم آزمایشی (Microcosm) اجرا گردید. تیمارهای آزمایش شامل دو سطح بدون تنش و توام با تنش به عنوان فاکتور اول، دو سطح میکوریزا (تلقیح با قارچ Glomus intraradices و عدم تلقیح) به عنوان فاکتور دوم و سه نوع کود (کاربرد جداگانه ازتوباکتر Azotobacter chroococcum، کاربرد 40 کیلوگرم نیتروژن در هکتار از منبع اوره و کاربرد تلفیقی ازتوباکتر بعلاوه 20 کیلوگرم نیتروژن در هکتار از منبع اوره) به عنوان فاکتور سوم بودند. نتایج نشان داد که تنش خشکی موجب کاهش بیوماس ریشه و اندام های هوایی به ترتیب به میزان 31 و 28 درصد گردید ولی همزیستی میکوریزایی موجب افزایش بیوماس ریشه و اندام های هوایی به میزان 65 و 24/7درصد گردید. کارایی مصرف آب در تولید بیوماس اندام های هوایی و بیوماس کل گیاه در شرایط تنش خشکی توام با میکوریزا و کاربرد 40 کیلوگرم نیتروژن در هکتار از منبع اوره افزایش یافت ولی کارایی مصرف آب در تولید دانه و موسیلاژ تنها تحت تاثیر تنش خشکی و همزیستی میکوریزایی قرار گرفت. به طور کلی نتایج نشان داد که کارایی مصرف آب در تولید دانه فقط با تلقیح میکوریزایی توام با تنش خشکی افزایش می یابد ولی کارایی مصرف آب در تولید موسیلاژ نه تنها با تنش خشکی افزایش می یابد بلکه در شرایط تنش خشکی توام با تلقیح میکوریزایی با شدت بیشتری افزایش می یابد.
    کلید واژگان: ازتوباکتر, میکوریزا, قارچ Glomus intraradices, کود نیتروژن}
    Under arid and semi-arid conditions, water deficiency may limit the use of nitrogen by plant and lead to a decline in crop production and water use efficiency. Therefore, in order to study the effect of drought stress and various fertilizers on different aspects of water use efficiency and biomass of isabgol, a factorial experiment was conducted in a randomized complete blocks design with four replications under microcosm conditions. Treatments included two levels of drought stress (non-stress and with stress) as the first factor, two levels of mycorrhizae (inoculated with G. intraradices and non-inoculated) as the second factor and three fertilizer types (separate application of Azotobacter chrococcum, application of 40 kg N/ha as urea fertilizer, and combined application of azotobacter plus 20 kg N/ha as urea) as the third factor. The results indicated that drought stress reduced the root and shoot biomass on average by 31% and 28%, respectively. But, mycorrhizae caused the increase of root and shoot biomass on average by 65% and 24.7 %, respectively. Water use efficiency increased for the aboveground biomass and total biomass production in drought stress plus mycorrhizae and 40 kg N/ha as urea. However, water use efficiency for seed and mucilage production was only affected by drought stress and mycorrhizae. In conclusion, results showed that water use efficiency for seed production was only increased by mycorrhizal inoculation under drought stress. However, water use efficiency for mucilage production not only increased in drought stress conditions, but also it increased more in mycorrhizal inoculation treatment under drought stress conditions.
    Keywords: Azotobacter chrococcum, Mycorrhizae, G. intraradices, Nitrogen fertilizer}
  • عبدالله احمدنژاد*، جهانگیر عابدی کوپایی، سید فرهاد موسوی
    کنجد یکی از مهم ترین گیاهان دانه روغنی در دنیا است. تنش خشکی یکی از عوامل محیطی محدودکننده تولید کنجد می باشد. تاثیر کمبود آب می تواند به وسیله تلقیح ریشه گیاهان با قارچ میکوریزا کاهش یابد. در این مطالعه، هدف، تعیین تاثیر سطوح مختلف آب کاربردی (تامین 60، 80 و 100 درصد کمبود رطوبتی خاک) با روش آبیاری قطره ای- نواری سطحی (تیپ) و تلقیح گیاهان با قارچ میکوریزا بر کارایی زراعی مصرف آب کنجد می باشد. آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه صنعتی اصفهان درسال 1389 اجرا شد. نتایج نشان داد که اثر رژیم آبیاری بر کارایی زراعی مصرف آب محصول دانه معنی دار نشد. تاثیرکاربرد قارچ میکوریزا بر کارایی زراعی مصرف آب محصول دانه معنی دار شد. بیشترین کارایی زراعی مصرف آب محصول دانه (74/0 کیلوگرم بر مترمکعب) مربوط به رژیم آبیاری 80 درصد و تلقیح شده با قارچ میکوریزا بود. تاثیر رژیم های آبیاری و کاربرد میکوریزا بر کارایی زراعی مصرف آب محصول روغن معنی دار شد. بیشترین کارایی زراعی مصرف آب محصول روغن (43/0 کیلوگرم بر مترمکعب) مربوط به رژیم آبیاری 100 درصد و تلقیح شده با میکوریزا بود.
    کلید واژگان: کنجد, میکوریزا, آبیاری قطره ای, نواری سطحی, کارایی زراعی مصرف آب}
    A. Ahmadnejad *, J. Abedi Koupai, F. Mousavi
    Sesame (Sesamum indicum L.) is one of the most important oilseed crops in the world. Drought stress is one of the environmental factors limiting sesame production. The effects of water deficiency can be reduced by inoculation of plant roots with mycorrhiza fungi. In this experiment، the objective was to determine the effects of different levels of water application (60، 80 and 100% of soil moisture depletion) using surface drip irrigation method and inoculation of plants with mycorrhiza on WUEag of sesame. The experiment was arranged using a factorial design based on randomized complete block design with three replications. The field experiment was conducted at the Agricultural Research Farm of Isfahan University of Technology in 2011. Results showed that the effect of irrigation regime on WUEag of seed yield was not significant. However، the effect of mycorrhiza on WUEag of seed yield was significant. The highest WUEag (0. 74 kg/m3) was related to irrigation regime of 80% and mycorrhiza. The effect of irrigation regime and mycorrhiza on WUEag of oil yield were significant. The highest WUEag (0. 43 kg/m3) was related to irrigation regime of 100% and mycorrhiza inoculation.
    Keywords: Sesame, Mycorrhiza, Surface drip irrigation, WUEag}
  • حبیب الله نادیان
    اثر سطوح مختلف تنش خشکی بر رشد و جذب فسفر توسط دو رقم سورگوم متفاوت در ریخت شناسی ریشه با حضور و بدون حضور میکوریزا در یک آزمایش گلدانی به صورت فاکتوریل در قالب بلوک های کامل تصادفی مورد مطالعه قرار گرفت. در این مطالعه سورگوم اسپیدفید با ریشه های انبوه و سورگوم KFS2 با ریشه های کم انشعاب توسط قارچ میکوریزا- آربسکولار گلوموس اینترارادیسز مایه کوبی شدند. کلیه گیاهان تا سه هفته پس از استقرار گیاه به طور یکسان آبیاری شدند. در شروع هفته چهارم تنش خشکی اعمال و افزایش آب به گلدان ها پس از مصرف40 درصد (T1)، 60 درصد (T2) و 80 درصد (T3) آب قابل استفاده گیاه صورت گرفت. نتایج نشان داد که در هر دو رقم سورگوم، با افزایش تنش خشکی از وزن ماده خشک آنها کاسته شد. با وجود این، در تمام سطوح تنش خشکی وزن ماده خشک سورگم میکوریزایی به طور معنی داری از وزن ماده خشک سورگوم شاهد بیشتر بود. این افزایش برای سورگوم میکوریزاییKFS2 بیشتر از سورگم میکوریزایی اسپیدفید بود. در تمام سطوح تنش خشکی، غلظت و مقدار کل فسفر در اندام های هوایی هر دو رقم سورگوم میکوریزایی از سورگوم غیر میکوریزایی بیشتر بود. با افزایش تنش خشکی مقدار کل فسفر به دلیل کاهش زیست توده هر دو رقم سورگوم کاهش یافت. با وجود این، مقدار کل فسفر در واحد طول ریشه کلنی شده هر دو رقم سورگوم میکوریزایی با افزایش تنش خشکی افزایش یافت. درصد کلینیزاسیون بیشتر ریشه سورگوم KFS2 و افزایش مجموع طول هیف های خارجی در واحد طول ریشه کلنی شده این رقم منجر به افزایش پاسخ رشد میکوریزایی و بهبود تغذیه فسفری سورگوم KFS2 نسبت به سورگوم اسپیدفید میکوریزایی شد.
    کلید واژگان: تنش خشکی, سورگوم, میکوریزا, فسفر}
    H. Nadian
    Effect of drought stress and mycorrhizal symbiosis on growth and phosphorus (P) uptake by two sorghum cultivars different in root morphology was studied in a pot experiment. A factorial experiment with a randomized complete block design was performed. In this study, sorghum speed feed cultivar with high root proliferation and branching and sorghum KFS2 cultivar with low root proliferation and branching were colonized by Glomus intraradices. All plants were watered equally in the first three weeks to establish them. Drought stress was applied from the week four and the plants were watered when 40% (T1), 60% (T2) and 80% (T3) of the available water was consumed. Results showed that in both sorghum cultivars, plant dry weight decreased as drought stress was increased. However, dry weight of mycorrhizal plants was higher than that of non-mycorrhizal plants at all levels of drought stress. This increase for speed feed cultivar was greater than for KFS2 cultivar. Phosphorus concentration and total P uptake in shoot of both mycorrhizal plants were greater than those of non-mycorrhizal plants. P accumulation in both cultivars decreased by increasing drought stress due to the decline in plant biomass. However, P accumulation per unit length of colonized root increased by increasing drought stress. The greater percentage of root colonization and the increased total length of external hyphae per unit length of colonized root of KFS2 cultivar led to an increase in mycorrhizal growth response and improved P nutrition of KFS2 cultivar compared to those of speed feed cultivar.
  • وحید سروی مغانلو، مصطفی چرم، حسین معتمدی، بهرام علیزاده، شاهین اوستان
    آنزیم ها به عنوان کاتالیزور نقش اساسی در فرایندهای متابولیکی مهم مثل تخریب و تجزیه ترکیبات آلی وارد شده به خاک و رفع سمیت آنها دارند. هدف از این پژوهش، بررسی فعالیت آنزیم های دهیدروژناز، اوره از، لیپاز و فسفاتاز و هم چنین فراوانی باکتری های هتروتروف و تجزیه گر، اندازه گیری تنفس خاک و عملکرد گیاه در طی فرآیند زیست بهسازی خاک های آلوده بود. برای این منظور دو خاک آلوده با سطح آلودگی 1 و 2 درصد آماده گردید و چهار تیمار کشت گیاه شبدر (1T)،کشت گیاه شبدر همراه با مایه زنی قارچ میکوریز(2T)، کشت گیاه شبدر همراه با مایه زنی باکتری های تجزیه گر(3T)، کشت گیاه همراه با مایه زنی قارچ میکوریز و باکتری های تجزیه گر نفت(4T) برای فرایند زیست بهسازی خاک آلوده به کار گرفته شد. سپس پارامترهای فوق در پنج مرحله در طول دوره زیست بهسازی و نهایتا عملکرد گیاه در انتهای این دوره تعیین شد. نتایج این مطالعات نشان داد که فعالیت آنزیم های اوره از و دهیدروژناز همراه با افزیش و کاهش آلاینده ها به ترتیب افزایش و کاهش یافت. در حالی که فعالیت آنزیم لیپاز رفتار عکس فعالیت این آنزیم ها را نشان داد به طوری که در سطوح بالای آلودگی با کاهش فعالیت همراه بوده و با افزایش تجزیه ترکیبات آلاینده و کاهش میزان آنها میزان فعالیت آنها افزایش می یابد، بنابراین می تواند گزینه مناسبی برای بررسی روند زیست بهسازی خاک های آلوده باشد. در مورد نتایج فراوانی باکتری های تجزیه گر و هتروتروف میزان آنها با افزایش سطح آلودگی افزایش یافته و میزان باکتری های تجزیه گر و هتروترف با کاهش میزان آلاینده ها بخصوص در تیمارهای با مایه زنی میکوریزا کاهش می یابد. عملکرد گیاه و میزان تجزیه ترکیبات نفتی نیز در تیمارهای با مایه زنی میکوریزا و باکتری های تجزیه گر بیشترین میزان بود
    کلید واژگان: آنزیم, باکتری های تجزیه گر, میکوریزا, مایه زنی, زیست بهسازی}
    V. Sarvi Moghanloo, M. Chorom, H. Motamedi, B. Alizadeh, Sh. Ostan
    Soil enzymes are the catalysts for important metabolic process functions including the decomposition of organic inputs and the detoxification of xenobiotics. The aim of this research was to determine the pattern of variation in the activities of dehydrogenase, urease, lipase and phosphatase enzymes, determining the number of hetrotrophic and degrading bacteria and measuring the soil respiration and yield plants during the bioremediation of oil contaminated soils. To this aim, the soil deliberately contaminated with crude oil at a 1 and 2 wt% rate and in four treatments including: plant multiflorum (T1), plant multiflorum with mycorrhiza inoculation (T2), plant multiflorum with oil degrading bacteria inoculation (T3), plant multiflorum with mycorrhiza and oil degrading bacteria inoculation (T4) was employed for bioremediation of oil contaminated soil. The above parameters were determined in five stages during bioremediation and ultimately for the yield of plants at the end of this period. The results showed that the activity of urease and hydrogenase anzymes were increased or decreased parallel to contaminant increase and decrease. In contrast, the activity of lipase anzyme was decreased with contaminant increase and increased with contaminant decrease. Therfore, it can be a good choice for monitoring of bioremediation of contaminated soils. The results showed that the number of degrading and hetrotrophic microorganisms were increased by increasing the amount of contamination and the number of degrading and heterotrophic bacteria were decreased parallel to contaminant decreasing especially in those samples treated with mycorrhiza inoculation. The plant yield and amount of degradation of oil compounds were highest in mycorrhiza plus degrading bacteria treatment.
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال