به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "معماری" در نشریات گروه "هنر و معماری"

  • زهرا بیدخوری*

    با مشاهده ای ساده به معماری و آثار تاریخی، می توان نمود و تجلی هندسه را در آن ها نگاه کرد چرا که هندسه همانند یک ابزار و دانش در تولید فضا، القا کننده ارتباطات اجزا بایکدیگر، یکپارچگی و احساسات خلق کننده اثر است. به کارگیری نظاه های هندسی در هنر و معماری ایران سابقه ی قابل توجهی دارد. نظام های هندسی مخصوصا پس از اسلام، برای تعیین نمودن ابعاد و اندازه های بنای ساختمان و به دست آوردن تناسبات مطلوب مورد استفاده قرار گرفته است. نظم بخشیدن به فضا، برقراری روابط صحیح و منطقی بین اندام های گوناگون ساختمان، ارتباط بین پلان های بنا و نمای آن ها، طراحی انواع قوس، گنبد و غیره همگی با استفاده از الگوهای مناسب نظام های هندسی میسر شده تا در مسیر خود بتوانند قدمی مطلوب بردارند و موجب شده بناهای تاریخی ایران از نگاه سازه و زیبایی شناسی موفق به عرضه معماری باشکوه و متنوع شده اند. مقاله حاضر تلاشی است در جهت یافتن ترسیمات هندسی در خانه های تاریخی اردکانی، بلخاست، غفوری، ملک و داروغه شهر مقدس مشهد که در دوره قاجاریه ساخته شد. در این پژوهش از روش های تحقیق کیفی شامل روش توصیفی_تحلیلی و به منظور گردآوری داده ها از مراجع مستند بهره گرفته شده است. یافته های این پژوهش توانایی دارد در کنار مطالعات مشابه دیگر در جهت بازشناسی و نمود آثار معماری ایران و بازیابی هویت اصیل اسلامی_ایرانی آن مورد استفاده قرار گیرد. این که از چه هندسه ای جهت برقراری ارتباط اجزا در پلان و نما با چه مدولی استفاده شود، در اختیار هنرمندان بوده و خلاقیت و دانش در آن به نحوی مهارت و رقابت بین آنان بوده است.

    کلید واژگان: هندسه, معماری, خانه تاریخی, مشهد
  • مرضیه شاهرودی کلور*

    معماری نیز مانند هر ابزار اجتماعی دیگر، سعی به ابلاغ پیام و برقراری ارتباط با مخاطبانش دارد. فرایند کشف رابطه میان اشیا و حوادث و درک نسبت آن ها با هم منتهی به تولید معنا می شود. تحلیل نشانه شناسی یک اثر، فرایندی است که طی آن هر عنصر سازنده اثر به عنوان یک لایه معنایی در نظر گرفته می شود و خوانش نهایی اثر، محصول برآیند این لایه های معنایی است. نکته مهم، کاربست اصول و مبانی نشانه شناسی در تحلیل و نقد آثار هنری و دریافت چگونگی خوانش اثر توسط مخاطب می باشد. اثر معماری یا عکس، فراتر از انتزاعات و تخیلات، در نهایت محصولی دارند که بر پایه واقعیتی شکل گرفته که برای کاربر یا مخاطب خود، ملموس است. به عبارت دیگر، معماری و عکاسی، هر دو حاوی پیام های بصری هستند که در یک واقعیت ساخته شده و عینی نمود می‏یابند. در این مقاله، برخی از ابزارهای تحلیلی نشانه‎شناسی با رویکرد پساساختارگرا به صورت تطبیقی میان هنر عکاسی و معماری و با هدف بررسی کارکرد عکس معماری در آموزش معماری، به ویژه در دروس تئوری و تاریخ معماری، مورد بررسی قرار گرفته است. برای این منظور، تعداد 12 عکس معماری، توسط متخصصین عکاسی و معماری مورد بررسی قرار گرفته است. نتیجه بررسی نظرات نشان می دهد که در مجموع، عکس معماری، در آشنایی با اصول، ضوابط و ساختارهای فیزیکی معماری و نشانه های زیباشناسانه می تواند قابل اطمینان باشد. در حالی که در زمینه معناشناسانه و ادراک فضا – زمان، نیازمند تلاش در رسیدن به نقشه های ذهنی مشترک، میان عکاس، معماران و مخاطبان هنر معماری و عکاسی است.

    کلید واژگان: عکس معماری, نشانه شناسی, پساساختارگرایی, عکاسی, معماری
  • نیلوفر صابری، وجیهه ملائی شمس*

    امروزه جهت تامین آسایش حرارتی ساختمان ها، انرژی بسیاری صرف سرمایش و گرمایش محیط های داخلی می شود و از طرفی صنعت ساخت و ساز به یکی از پرمصرف ترین صنایع دنیا تبدیل شده است؛ حدود 40 درصد از کل انرژی جهان را ساختمان مصرف می کند و تاثیر قابل توجهی بر مسئله گرمایش جهانی گذاشته است. این در حالی است که حدود نیمی از انرژی ساختمان از طریق شیشه ها به هدر می رود. علاوه بر آن، تابش خورشیدی واردشده از طریق پنجره ها به داخل فضا موجب افزایش بار سرمایش ساختمان و در نتیجه مصرف انرژی زیادی می شود. از این رو یافتن روش و ارائه راهکاری جهت کاهش اتلاف انرژی در ساختمان از طریق شیشه ها، امری ضروری است. این پژوهش با رویکردی کیفی به بررسی تاثیر شیشه های هوشمند در کاهش مصرف انرژی ساختمان ها می پردازد. جمع آوری اطلاعات از طریق مطالعات کتابخانه ای و اسنادی انجام شده است و داده های یافت شده با روش تحلیل محتوای کیفی مورد ارزیابی قرار گرفته است. بررسی پژوهش های پیشین و مطالعات موردی مشابه نهایتا منتج به شناخت ویژگی های شیشه های هوشمند و قیاس آن با شیشه های معمولی شد. نتایج به دست آمده نشان می دهند، شیشه های هوشمند می توانند به عنوان یک راه حل موثر در این زمینه محسوب شوند. با تعدیل موثر نور و گرما منجر به کاهش نیاز به استفاده از سیستم سرمایش و گرمایش می شوند. همچنین با بهره مندی حداکثری از روشنایی طبیعی نیاز به روشنایی مصنوعی را کم تر می کنند و می تواند انرژی مصرفی ساختمان را به میزان چشمگیری کاهش دهند.

    کلید واژگان: مصالح هوشمند, شیشه هوشمند, کاهش انرژی, معماری, ساختمان
  • مها شجاعی، مازیار سرداری

    آندره گدار  (Godard André) معمار، باستان شناس و مورخ هنر فرانسوی، نقش مهمی در احیای معماری ایرانی در دوره پهلوی داشت. او به عنوان مدیرکل اداره باستانشناسی ایران (1928-1960) و طراح بسیاری از ساختمانهای مهم دولتی و فرهنگی، تاثیر زیادی بر شکل گیری معماری مدرن ایران گذاشت. بررسی چگونگی ترکیب عناصر سنتی و مدرن در آثار او و ارزیابی تاثیرات این ترکیب بر تحولات فرهنگی و اجتماعی دوران پهلوی، موضوعی است که این مقاله سعی دارد تا با روش کیفی و رویکرد توصیفی-تحلیلی به تبیین مبانی نظری به بررسی آثار و ویژگی های معماری این معمار فرانسوی بپردازد. گدار در طراحیهای خود به ترکیبی از اصول معماری سنتی ایرانی و نوآوری های مدرن غربی پایبند بود. او تلاش کرد معماری معاصر ایران را با استفاده از عناصر بومی احیا و به آن هویتی نوین بدهد. آثار او نهتنها بیانگر احترام به میراث فرهنگی ایران است، بلکه تاکیدی بر نوآوری و سازگاری با نیازهای معماری مدرن دارد. این پژوهش به بررسی آثار گدار در ایران میپردازد و تالش میکند تا تاثیرات عمیق او بر معماری ایران را تحلیل کند. با این پژوهش، به درک بهتری از نحوه تعامل گدار با بستر فرهنگی و تاریخی ایران و نقش او در تحول معماری مدرن ایران خواهیم رسید.

    کلید واژگان: معماری, اندره گدار, تهران, موزه ایران باستان
  • نفیسه کاظمی نیا، روشا اسکندری، پرنیان احمدی، نگین فتح الهی

    معماری اقلیمی اصطالحی است که از گذشته تاکنون به عنوان یک امر کلی در ساختارهای سنتی ایران مطرح است و عواملی نظیر آب و هوا، زاویه تابش خورشید، عرض جغرافیایی، شدت جریان و جهت بادهای فصلی، وجود آب، رطوبت، ارتفاع از سطح دریا و ناهمواری های سطح زمین را شامل میشود که تاثیر مستقیمی بر شرایط اقلیمی یک منطقه دارد. در معماری گذشته، فرم تابع اقلیم بوده است یعنی در هر اقلیم، فرم ساختمان پیرو مصالح و مواد موجود در محیط است و شیوه ساخت بنا برای بهترین پایداری در فصول گوناگون حائز اهمیت بوده است. امکان تشریح معماری اقلیمی با ارزیابی یک اثر شاخص از هر اقلیم در هاله ای از ابهام است. در پژوهش کیفی حاضر که با رویکرد توصیفی-تحلیلی و ابزار مطالعات کتابخانه ای، مشاهدات میدانی و اسناد تاریخی به تحقق میپیوندد، به تشریح بنای واجد اهمیت هر اقلیم و استخراج عناصر ساختاری منحصر به فرد و متغیر با شرایط منطقه ای میپردازد زیرا که عجین با جنبه های فرهنگ و اقتصاد پیرامون خود است و موجب آسایش انسان در آن اقلیم با حداقل مصرف انرژی میشود. هدف از پژوهش حاضر، دستیابی به تعریف مناسب از معماری اقلیمی با تحلیل و بررسی بناهای برجسته از هر چهار اقلیم ایران میباشد. یافته های پژوهش نشان میدهند که یکی از مهمترین معیارهای طراحی کالبد، ساختار، سازه، نوع بام، پی، حیاط، اندرونی و بیرونی، پالن، مصالح و تزئینات در یک بنای سنتی توجه به شرایط جوی و آب و هوایی مناطق مختلف است. توجه تمام و کمال طرح و طراح در معماری سنتی اقلیم چهارگانه ایران، حاکی از آگاهی معماران گذشته به اصول معماری اقلیمی بوده است پس به همین سبب با بررسی عناصر معماری گوناگون بناهای شاخص هر اقلیم میتوان به تعریف جامعی از معماری اقلیمی رسید.

    کلید واژگان: معماری, اقلیم, ایران, سنتی, کالبد
  • غزل امیراصلانی، ملیکا جعفری، ستایش سرافراز، نگین کارخانه

    اکسپو رویدادی است که به مدت دو قرن با هدف نمایش فرهنگ، هویت، قدرت صنعت و تکنولوژی کشورهای جهان برپا شده و منظری نو، در ارتباط با نیازها و خطراتی که ملت ها را مورد تهدید قرار داده، ارائه می دهد. این رویداد جهانی که بسیار حائز اهمیت است، بستری مساعد را برای کشورهای غنی همچون ایران فراهم آورده تا دستاوردهای تاریخی و هنری خود را به نمایش همگان بگذارد. پژوهش حاضر که از نوع کیفی-قیاسی با رویکردی توصیفی-تحلیلی و با استناد به منابع معتبر کتابخانه ای تهیه شده، بر آن است که میزان بهره گیری معماری هویت گرا در طراحی غرفه های اکسپو ایران در سه دوره مذکور را مورد ارزیابی قرار می دهد. با وجود فصل مشترک میان هویت معماری و فرهنگ و همچنین ارتباط جدایی ناپذیر آنها، هنوز درک صحیح و جامعی از تجلی هویت ملی و فرهنگی در طراحی غرفه های اکسپو وجود ندارد. هدف از این مطالعه یادآوری اهمیت هویت معماری ایران در عرصه نمایشگاهی و به اثبات رساندن آن در مقیاس بین المللی می باشد. در نتیجه ی این پژوهش، به مواردی کلیدی دستیافته میشود که طراحان را در این امر یاری داده و منجر به ارتقا سطح کیفی طراحی و اجرای غرفه های ایران در اکسپو خواهد شد.

    کلید واژگان: معماری, اکسپو, هویت, غرفه, ایران
  • الهه فارغ، سیامک پناهی*، عترت لعل بخش، محمود رضایی
    اهداف

    پژوهش بر آنست تا با توجه به گسترش مرزهای دانش معماری معاصر و ضرورت رویکردهای میان رشته ای بر آن و با کمک نظریه پردازی مبتنی بر بازاندیشی پارادایم و با هدف خلق مفهوم، نظام فکری جدیدی در فضای میان رشته ای از دو پدیده اجتماعی رسانه و معماری طرح ریزی نماید که واکاوی مفهوم خلق شده مستلزم درک معنای اپیستمه به ادبیات فوکویی، تشخص زمانی یعنی عصر جهش رسانه ای حاضر ،عصر آنتروپوسین و تشریح مدل ارتباطی یعنی امتزاج است.

    روش ها

    با رویکردی برخواسته از پارادایم ماده گرایی نوین و با استفاده از الگوریتمی ملهم از شیوه پیرس، نظریات حوزه رسانه و معماری به مثابه داده و با قیاس و استقرا ترکیب و نتایج پس کاوی می شوند. سپس به شیوه پساکیفی مفاهیم جدید در قالب یک گزارش خلق می شوند. با توجه به گستره این نظام، با طرح چند مثال از امتزاج داده ای نظریات رسانه ای در نظریه پذیرفته در پژوهش (معماری به مثابه رسانه)بهره گرفته شده است.

    یافته ها

    یافته های ماخوذ از پس کاوی نظریات تاریخی حوزه رسانه و معماری، شکل دهنده سامانی از گزاره های مفهومی در بستر پساکیفی و با بکارگیری خلاقیت نگارنده را می دهند.

    نتیجه گیری

    این پژوهش حاکی از امکان خلق نظامی دانایی بر مبنای گزارشی ریزوماتیک را می دهند که می تواند با ادبیات فوکویی به نام اپیستمه معماری در امتزاج با رسانه در عصر آنتروپوسین خوانده شود که در بستر رویکرد پژوهش قابل واکاوی است و احتمالا می تواند به عنوان میراثی از معماری معاصر، ساختاری بنیادین در مطالعات میان رشته ای از حوزه رسانه و معماری را پی ریزی نماید.
    واژگان کلیدی: اپیستمه، معماری، امتزاج، عصر آنتروپوسین، رسانه، معماری معاصر، مبانی نظری معماری، معماری مدرن

    کلید واژگان: اپیستمه, معماری, امتزاج, عصر آنتروپوسین, رسانه, معماری معاصر, مبانی نظری معماری, معماری مدرن
    Elahe Faregh, Siamak Panahi*, Etrat Lalbakhsh, Mahmud Rezaei
    Aims

    This research aims to plan a new intellectual system in the interdisciplinary space of two social phenomena, media and architecture, with the help of theorizing based on paradigm rethinking and with the aim of creating a concept. It requires understanding the meaning of episteme in Foucault's literature, temporal identification, i.e. the age of the current media leap: the Anthropocene era, and the description of the communication model, i.e. fusion.

    Methods

    With an approach based on the paradigm of modern materialism and using an algorithm inspired by Peirce's method, the theories of the field of media and architecture are taken as data and combined with analogy and induction, and the results are analyzed. A report is created. Considering the extent of this system, the writer has used the data combination of McLuhan's theories, the philosopher of the media age, with architectural data by designing an example.

    Findings

    The findings obtained from the research of historical theories in the field of media and architecture form a system of conceptual propositions in a post-qualitative context and by using the writer's creativity.

    Conclusions

    This research indicates the possibility of military creation of knowledge based on a rhizomatic report that can be read with Foucault's literature called architectural episteme in combination with media in the Anthropocene era, which can be analyzed in the context of the research approach and can probably be considered as a legacy of contemporary architecture to establish a fundamental structure in interdisciplinary studies in the field of media and architecture.

    Keywords: Episteme, Architecture, Fusion, Anthropocene Era, Media, Contemporary Architecture, Architectural Theories, Modern Architecture
  • مریم امیدواری، امینه انجم شعاع*، وحیده رحیمی مهر

    بیان مسئله:

     شناخت اصالت در معماری از موضوعات مهم و چالش برانگیز است، امروزه این موضوع بیشتر در حوزه مرمت و میراث فرهنگی بررسی و اظهارنظر در مورد اصالت یک بنای میراثی به کرات در گفتمان معماری مطرح شده است، اما به دلیل نظرات مختلف، گستردگی حیطه موضوع و عدم وجود معیار هایی دقیق برای پاسخگویی به مسائل مطرح شده در مورد اصالت آثار معماری، این موضوع در عین اهمیت مورد غفلت صاحب نظران واقع شده است، به طوری که در اکثر پژوهش های مرتبط با این موضوع تاثیرپذیری آنها از یکدیگر و تکرار کلیات به‎ چشم می خورد. 

    هدف پژوهش:

     از منظر این پژوهش یکی از مهم ترین حوزه هایی که می تواند در فهم چیستی اصالت و درک آن به پژوهشگران کمک کند، فلسفه است. مفهوم ادراک در معماری یکی از مهم ترین مسائل این حوزه است و شناخت دقیق آن نقش تاثیرگذاری در بازخوانی فرایند اصالت آثار معماری دارد. این پژوهش در تلاش برای پاسخ به این سوال است که مفهوم اصالت در معماری براساس مراتب ادراک در نظریه ملاصدرا واجد چه وجوهی است؟

    روش پژوهش:

     در این پژوهش با مبنا قراردادن دیدگاه حکمت متعالیه ملاصدرا به عنوان شالوده نظری با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی به تعریف مراتب ادراک انسان و شناسایی فرایند تحقق پذیری مراتب اصالت پرداخته و از روش استدلال منطقی تناظر میان مفاهیم اصالت و ادراک در معماری بیان می شود. 

    نتیجه گیری

    بنابراین متناظر با سه مرتبه ادراکات حسی، خیالی و عقلی از نظر ملاصدرا، سه مرتبه اصالت در مرتبه صورت، مفهوم و معنا تعریف می شود.

    کلید واژگان: اصالت, ملاصدرا, مراتب ادراک, معماری
    Maryam Omidvari, Amineh Andjomshoaa *, Vahide Rahimimehr

    Problem statement: 

    Understanding authenticity in architecture is a significant and challenging topic. Nowadays, this subject has been primarily explored in the fields of restoration and cultural heritage. Discussions regarding the authenticity of a heritage building frequently arise in architectural discourse. However, due to divergent opinions, the vast scope of the subject, and the lack of precise criteria to address the issues related to the authenticity of architectural works, this important topic has often been overlooked by experts. Consequently, many related studies reflect mutual influence and repetition of general ideas.

    Research objective

    From the perspective of this study, one of the most important areas that can assist researchers in understanding the nature of authenticity is philosophy. The concept of perception in architecture is one of the key issues in this field, and a precise understanding of it plays a significant role in re-evaluating the process of authenticity in architectural works. Research question of this article is What dimensions does the concept of authenticity in architecture possess based on the levels of perception in Mulla Sadra’s theory?

    Research method

    This study adopts Mulla Sadra’s Transcendent Theosophy as its theoretical foundation, employing a descriptive-analytical method to define the levels of human perception and to identify the process of actualizing the degrees of authenticity. Logical reasoning was used to illustrate the relationship between the concepts of authenticity and perception in architecture.

    Conclusion

    Accordingly, corresponding to the three degrees of sensory, imaginative, and intellectual perceptions according to Mulla Sadra, three degrees of authenticity are defined in terms of form, concept, and meaning.

    Keywords: Authenticity, Mulla Sadra, Levels Of Perception, Architecture
  • مهدی حمزه نژاد*، محسن فیضی، حسین عبدالخالقی

    بیان مسئله:

     اکثر کشورها از جمله ایران، سند تحول آموزشی دارند که با ارئه الگوهای محتوایی جدید، تاثیراتی بر ارزش های آموزشی و ماهیت مدرسه می گذارد. در بسیاری از کشورها مانند فنلاند، سوئد و استرالیا، مدرسه به آموزش محدود نشده است و با عملکرد اجتماعی خود امکاناتی به جامعه اطراف عرضه می کند. اما در ایران، هنوز مدارس وارد این کارکرد نشده و مطالعات اندکی در این زمینه انجام شده است و تصویر روشنی نیز از گونه بندی مدارس وجود ندارد. این پژوهش در تلاش برای پاسخ به این سوالات است؛ سوال اول:  الگوهای محتوایی سند تحول، گونه بندی مدارس را چطور تحت تاثیر قرار می دهد و چه گونه هایی از مدارس را توصیه می کند؟/ سوال دوم: الگوهای سازماندهی هندسی رایج در مدارس چیست و الگوهای محتوایی سند تحول چه الگوهای سازماندهی را می تواند برای مدارس توصیه کند؟

    هدف پژوهش:

     هدف این پژوهش، گونه بندی مدارس از نظر محوریت یادگیری و خدمات، فعالیت ها و کاربری های الحاقی و سپس تعیین الگوی سازماندهی هندسی متناسب با گونه مدارس است.

    روش پژوهش:

     این پژوهش از نظر هدف کاربردی و به لحاظ روش، تحلیلی-استدلالی است. جمع آوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای و اسنادی انجام شده است. به منظور کنترل روایی و پایایی پژوهش از پرسشنامه نخبگانی استفاده شد. ابتدا الگوهای محتوایی از اسناد آموزشی استخراج و از نظر محوریت آموزشی و خدمات و کاربری های الحاقی تحلیل شدند که منجر به گونه بندی مدارس شد. در نهایت الگوهایی برای سازماندهی هندسی گونه ها براساس الگوهای هندسی پرتکرار گروتر تنظیم شد.

    نتیجه گیری

    پژوهش مدارس را در قالب پارک مدرسه، مدارس طبیعت-ورزش-سلامت، مدارس علمی پژوهشی، فرهنگی، اجتماعی و کارآفرینی گونه بندی می کند. مدارس اجتماعی، دسته بندی کلان گونه هاست. همچنین، هشت الگوی سازماندهی رایج در میان مدارس شناسایی شد و سازگاری این الگوها با گونه های شش گانه از نظر کاربری های الحاقی و محوریت آموزشی بررسی شد. برای مدارس اجتماعی، الگوی نیمه پراکنده و نیمه آزاد تا نیمه منسجم و نیمه متراکم و برای سایر مدارس، الگوی نیمه پراکنده و نیمه آزاد تا پراکنده و آزاد توصیه می شود.

    کلید واژگان: مدرسه, اکوسیستم اجتماعی, هندسه, طراحی, معماری
    Mehdi Hamzenejad *, Mohsen Faizi, Hosein Abdolkhaleghi

    Problem statement: 

    Many countries, including Iran, have developed educational transformation documents that significantly influence educational values and the nature of schools by introducing new content models. In countries such as Finland, Sweden, and Australia, schools are not confined to education but also serve an important social role, offering various resources and services to the surrounding community. However, in Iran, schools have not yet fully embraced this broader function. Research in this area remains limited, and there is no clear or comprehensive classification system for different school types. This research is trying to answer these questions; First question: How do the content models of the Fundamental Transformation Document influence the classification of schools, and what types of schools does it recommend?/ Second question: What are the prevalent geometric organizational models in schools, and what organizational models can the Fundamental Transformation Document recommend?

    Research objective

    This study aims to classify schools based on their focus on learning, services, activities, and auxiliary functions, and to determine the appropriate geometric organizational models for school types identified in the research.

    Research method

    This research is applied in terms of objectives and analytical-argumentative in terms of its methods. Data collection was conducted through library and documentary research. To ensure validity and reliability, an expert questionnaire was used. Initially, content models were extracted from educational documents and analyzed based on their focus on education, services, and auxiliary functions, leading to a classification of schools. Geometric organizational models were then set based on frequently occurring patterns of Grutter.

    Conclusion

    The study places schools into the following categories: park schools, nature-sport-health schools, scientific-research schools, social and cultural schools, and entrepreneurial schools. Social schools represent the broadest category. Eight common organizational patterns were identified. For social schools, a semi-dispersed and semi-free to semi-cohesive and semi-dense pattern is recommended and for other schools, a semi-dispersed and semi-free to scattered and free pattern is recommended.

    Keywords: School, Ecosystem Social, Geometry, Design, Architecture
  • علیرضا انیسی*
    کلات یا کلات نادری منطقه ای در شمال شرقی استان خراسان رضوی است که به دلیل وجود حصاری از کوه ها به عنوان یک قلعه طبیعی شناخته می شود. این محدوده  در گذشته به دلیل برخورداری از حصاری طبیعی و دست ساز انسانی،  از نظر دفاعی و نظامی اهمیت داشت. کلات در دوره نادرشاه افشار مورد توجه ویژه قرار گرفت  و بناهایی به دستور وی در آن بر پا شد که از میان آنها می توان به عمارت معروف به « کاخ خورشید» اشاره نمود. این بنا شاخص ترین اثر برجامانده از دوره افشاریه در ایران می باشد . عمارت خورشید به لحاظ حجم ونمای بیرونی و نیز ابهام در عملکردش، همواره مورد توجه پژوهشگران بوده است. هدف این پژوهش بررسی عملکرد وخصوصیات اصلی این بنا و تعیین جایگاه آن از نظر تاریخ معماری ایران است. یافته های پژوهش نشان می دهد طراحی عمارت خورشید  تلفیقی از  عناصر معماری ایرانی و هندی می باشد که به شیوه ایی ماهرانه در هم آمیخته شده اند، و از این نظر توانسته پیوندی میان سنت های معماری ایرانی با معماری گورکانیان هند بوجود آورد. بعلاوه این مطالعات  نشان می دهد که عملکرد این بنا نه آرامگاه و نه کاخ بوده، بلکه بنایی یادمانی با کارکرد تشریفاتی بود که به دستور نادر ساخته شده تا یادآور نام و سلطنت وی باشد.
    کلید واژگان: یادمان, کاخ خورشید, کلات نادری, گورکانیان, معماری
    Alireza Anisi *
    Monuments have a history of thousands of years and are usually among the oldest symbols of civilisation in various periods. In the Islamic world, a memorial is created to commemorate a person or an event, which is generally manifested in constructing a tomb, whose wide distribution in the Islamic lands is a testimony to this claim. The building known as "Kakh or Qasr-i Khurshid (Palace of the Sun)” in the city of Kalat in the north of Khurasan Razavi province is an example of this type of architecture. This structure was built on the orders of Nadir Shah Afshar (r.1736-47), although its primary function has always been debated owing to its distinct architecture and decorations. Kalat or Kalat-i Nadiri is known as a natural fortress due to a fence of mountains. So, throughout history, it has always been of interest from a defensive and military point of view. This area received particular attention during the reign of Nadir Shah, and several buildings were erected on his orders. Khurshid monument has always been the focus of researchers in terms of its size and appearance as well as the ambiguity of its function. The octagon includes a series of iwans connected by narrow corridors, creating a series of connected spaces of different scales that encircle the cylinder and are suitable for ambulating around the building. The building generally consists of two volumes: a lofty cylinder and an octagonal. The structure comprises three floors: the basement, the ground, and the first. Previous studies have expressed different opinions about the building’s function. Some consider it a palace, and some believe it was initially built as a tomb, which was later converted into a palace. This study aims to investigate the building's function and main architectural features and determine its place in the history of Iranian architecture. The analysis of the building shows that not only in terms of architecture but also concerning structure, significant measures have been taken for its durability and stability against the risk of earthquakes. The research also shows that the building was not a palace or a tomb, but it was built as a governmental monument with a ceremonial function to commemorate the name of its patron. The research findings show that the Khurshid building is a fusion of Iranian and Indian architecture, which are skillfully linked to perpetuate the name of the building’s patron. The structure characterises the idea of a tomb tower as a monument in a new composition. In this sense, it created a link between the traditions of Iranian architecture and the architecture of the Mughals of India. The wide range of decorations with Indian motifs attests to this claim.
    Keywords: Monument, Kakh-I Khurshid, Kalat-I Nadiri, Mughals, Architecture
  • محمد ایرانمنش*، جواد رسولی
    یکی از زمینه های ارتباطی سینما و معماری تامل درمفاهیمی است که در سینما موجود بوده و در معماری قابل پیگیری است. دراین میان مفهوم "فاصله گذاری" سینماگران را متاثر ساخته است. تماشاگران درطول فیلم، دچار تشددهای عاطفی و همذات پنداری با بازیگران شده و همه چیز را واقعیت می انگارند، اما با "فاصله گذاری" این تفکر برهم زده می شود. آن ها آگاه می گردند که درحال تماشای یک نمایش هستند و از باور به واقعی بودن وقایع جداشده، بانگاهی بافاصله و هوشیار، باذهنی آماده تفکر به اثر می نگرند و خیال پردازی ها محو می گردد. مسئله پژوهش، پیگیری مفهوم "فاصله گذاری" در معماری و هدف آن خوانش نمودهایی از آن در آثارمعماری است. روش پژوهش کیفی بوده، ابتدا مبتنی بر منابع کتابخانه ای، مفهوم "فاصله گذاری" تشریح گردیده است. از سینما به عنوان یک حوزه واسط جهت تبیین بهتر "فاصله گذاری" استفاده شده و محتوای سکانس های برخی آثار سینمایی تحلیل گردیده اند. از تطبیق آن با معماری، مصداق هایی در آثارمعماری نمایش داده شده است. پنج مفهوم درون بودگی و بیرون بودگی، روایت اصلی و روایت فرعی، شیئیت و فضائیت، توازی روایت و زمان پریشی جمع بندی شده اند که می توانند به "فاصله گذاری" در معماری منتهی گردند. همچنین مشخص گردید که "فاصله گذاری" در معماری نیز موجودیت یافته و مخاطب معماری را به تفکر و خردورزی و اکتشاف در اثرمعماری دعوت می کند.
    کلید واژگان: معماری, سینما, فاصله گذاری, هنرهای نمایشی
    Mohammad Iranmanesh *, Djavad Rasooli
    Cinema has been constantly interacting with architecture since the early days of its formation. One of the fields of this interrelation is the exploration of concepts that exist in the theories of cinema and can betraced in the realm of architecture. The “distancing effect” concept, also known as estrangement oralienation effects, and V-effect (Verfremdungseffekt in German) which has influenced many theorists of cinema and filmmakers is one of them. This concept can be defined through an example. While watching a drama, individuals experience sensory and emotional tensions,identify themselves with the actors, and perceive everything as reality. However, this process is disturbed by the “distancing effect”. They become aware that they are watching a performance, and therefore they are separated from the belief that the events are real, viewing the work with a distant and analytical perspective, away from emotional conflicts. In this way, imaginations and illusions dissipate, and the audience remains fully alert with a seeking and active mind,ready to think. The “Distancing effect” has been developed in many art forms to break simple immersion and identification,provokig self-awareness, social awareness, and reflection. The focus of the present article is to explore “distancing effect” concept in architecture, with the aim of interpreting its manifestations in architectural works. The research method is qualitative, based on theoretical discussions in library resources, where “distancing effect” concept has been explained. Cinema has been employed as an intermediary domain for a better explanation of “distancing effect” approaches, allowing architectural instances  be identifiedmore easily. The contents of  sequences from selected cinematographic works have been analyzed. By adapting them to the world of architecture, examples of this concept have been illustrated in architectural works. In this article, five categories of insideness and outsideness, main narrative and sub-narrative, objectivity and spatiality, parallel narrative, and anachronism are summarized, which can lead to the “distancing effect” in both architecture and cinema. In conclusion, it became clear that the “distancing effect” concept is not solely dedicated to literature or dramatic arts, but it can also be revealed in the field of architecture. various works of cinema and architecture from a wide geographical range are presented as instances of the “distancing effect”. As demonstrated, different famous filmmakers such as Antonioni, Tarkovsky, Kiarostami, Wajda, Wenders, von Trier, Mankiewicz, Bertolucci, and others used the “distancing effect” in their works. Notebly, Brecht theorized his concept in the twentieth century, yet many of the buildings discussed in this research belong to an earlier historical period. This indicates that many architects have (un)consciously used this concept in their works as they want to invite individuals to think, explore, be active, interpret, and be aware of what they are observing. Ultimately, it can be articulated  that the work of architecture plays a more significant role, it is not merely a space to provoke our sensations, but also a universe for deep contemplation and thought.
    Keywords: Architecture, Cinema, Distancing Effect, Performing Arts
  • امیر فرج الهی راد*، مهسا حسن زاده، امیرعباس اشراقی

    بیومیمیک یا بیومیمتیک تقلید از مدل ها، سیستم ها و عناصر طبیعت به منظور حل مسائل پیچیده انسانی است. موجودات زنده ساختارها و مواد مناسبی را در طول زمان زمین شناسی از طریق انتخاب طبیعی ایجاد کرده اند. بیومیمتیک با الهام از راه حل های بیولوژیکی باعث پیدایش فناوری های جدید در مقیاس های ماکرو و نانو شده است. انسان ها برای پاسخ به مشکلات موجود در وجود ما، طبیعت را بررسی کرده اند. روش تحقیق، تصیفی- تحلیلی با ابزار داده مشتمل بر مطالعات کتابخانه ای و نمونه های موردی است. یافته های تحقیق نشان داده است که طبیعت، مشکلات مهندسی مانند توانایی های خوددرمانی، تحمل و مقاومت در برابر قرار گرفتن در معرض محیط، آب گریزی، خود مونتاژی و بهره برداری از انرژی خورشیدی را حل کرده است، یعنی بیومیمیک یک رویکرد قدیمی است، اما در مفهوم علمی جدید است و بازتابی کسترده در طراحی مد و معماری معاصر ایفا کرده است که مورد اشاره قرار گرفته است.

    کلید واژگان: بیومیمیکری, طبیعت, معماری, طراحی مد
    Amir Faraj Allahirad*, Mahsa Hassanzadeh, Amir Abbas Eshraghi

    Biomimicry is the imitation of models, systems and elements of nature in order to solve complex human problems. Living organisms have developed appropriate structures and materials throughout geological time through natural selection. Biomimetics, inspired by biological solutions, has given rise to new technologies at the macro and nano scales. Humans have studied nature to answer the problems in our existence. The research method is descriptive-analytical with data tools including library studies and case examples. Research findings have shown that nature has solved engineering problems such as self-healing abilities, tolerance and resistance to environmental exposure, hydrophobicity, self-assembly and solar energy exploitation, that is, biomimicry is an old approach. It is, but it is new in the scientific sense and has played a role in contemporary fashion design and architecture, which has been mentioned.

    Keywords: Biomimicry, Nature, Architecture, Fashion Design
  • مریم ازنب، امید دژدار*، سعید حقیقی، نسرین کرمی کبیر

    آموزش الکترونیکی به عنوان یکی از روش های آموزش از راه دور، به سرعت در اکثر نظام های آموزشی گسترش یافته است. آموزش سازه های معاصر و یادگیری آن به صورت موثر و کاربردی به دانشجویان معماری، از مهم ترین موضوعات برنامه های آموزشی معماری است. واقعیت مجازی ابزارهای جدیدی هستند که با بکارگیری رایانه و توانایی های آن، تصور ساختن مفاهیم انتزاعی را امکان پذیر ساخته که تاثیر مثبتی بر یادگیری و انتقال دانش دارند؛ و به تبع دانشجو به صورت فعال در فرآیند یادگیری قرار می گیرد. پژوهش حاضر با هدف، بررسی تاثیر آموزش الکترونیکی سازه های معاصر بر ارتقا کیفیت یادگیری دانشجویان معماری، شکل گرفته است. این تحقیق از نوع اکتشافی و به لحاظ ماهیت، روش پیمایشی و شیوه تحلیل داده ها، توصیفی تحلیلی است. برای رسیدن به نتایج، دو نوع پرسشنامه تخصصی و عمومی تهیه گردید. جامعه آماری پرسشنامه تخصصی، 33 نفر از اساتید و کارشناسان حوزه معماری و آموزش چندرسانه ای و در پرسشنامه عمومی دو گروه از دانشجویانی که درس سازه های معاصر را به صورت آموزش حضوری و آموزش الکترونیکی دریک بازه ی زمانی مشخص گذرانده بودند، به تعداد 50 نفر انتخاب گردیدند. روایی بر اساس اعتبار محتوایی سنجیده و به تائید اساتید از طریق روش دلفی و پایایی آن از روش آلفای کرونباخ به میزان 756/0 تائید شد. تجزیه وتحلیل داده ها از طریق آزمون های تحلیل عاملی و رگرسیون و فریدمن با نرم افزارهای Spss,Lisrel انجام شد. آزمون تحلیل عاملی تاییدی مولفه های 4 گانه تاثیر آموزش و یادگیری الکترونیکی بر ارتقا کیفیت یادگیری دانشجویان شناسایی و با میزان بار عاملی بالای 4/0 تائید شدند. با آزمون رگرسیون و میزان ضریب تعیین تعدیل شده[1] مشخص شد، شاخص ها به میزان 53% واریانس ارتقاء کیفیت یادگیری را پیش بینی می کند. بر اساس آزمون رگرسیون؛ مولفه ی بهره گیری از فناوری دیجیتال بالاترین تاثیر را بر روی ارتقاء کیفیت یادگیری دارد (788/0 beta=). نتایج آزمون ضریب همبستگی نشان دهنده این است که میان انواع تعامل، «یادگیرنده-یادگیرنده» دارای بیشترین اهمیت است. اولویت بندی مولفه های تاثیر آموزش و یادگیری الکترونیکی بر ارتقاء کیفیت یادگیری و پیشرفت دانشجویان به ترتیب آزمون رتبه بندی فریدمن عبارت اند از: بهره گیری از فناوری دیجیتال (96/8)، خود فراگیر (82/8)، واقعیت مجازی (70/8)، تعامل (06/8). طبق نتایج، شاخص های شبیه سازی، انگیزش، نقش فعال یادگیرنده، همزمانی، محتوا-محتوا، دانشجو- محتوا، مهارت، انتقال محتوا، خلاقیت، ساخت دانش، دانشجو- دانشجو، تفکر-تصمیم، دستیابی به محتوا، دانشجو با استاد؛ به ترتیب اولویت و همبستگی آزمون پیرسون بر ارتقاء کیفیت یادگیری دانشجویان، تاثیر مثبت دارد. در نتیجه آموزش الکترونیکی درس سازه های معاصر به روش واقعیت مجازی باعث ارتقا سطح کیفیت یادگیری دانشجویان نسبت به روش حضوری در رشته ی معماری می شود.

    کلید واژگان: آموزش الکترونیکی, چند رسانه ها, واقعیت مجازی, درس سازه های معاصر, ارتقاء کیفیت یادگیری, معماری
    Maryam Aznab, Omid Dezhdar*, Saeid Haghighi, Nasrin Karami Kabir
    Introduction

    E-learning, as one of the distance learning methods, has been rapidly expanded in most educational systems. Teaching contemporary structures and learning them effectively and practically to architecture students is one of the most important subjects of architectural education programs. Virtual reality is a new tool that makes it possible to imagine abstract concepts by using the computer and its capabilities, which have a positive effect on learning and knowledge transfer; accordingly, the student is actively involved in the learning process. The present research was conducted to investigate the effect of electronic education of contemporary structures on the improvement of the learning quality of architecture students.

    Methodology

    This research is exploratory and descriptive-analytical in terms of its nature, survey method data analysis method. To reach the results, two types of specialized and general questionnaires were prepared. The statistical population of the specialized questionnaire was 33 professors and experts in the field of architecture and multimedia education and the general questionnaire; Two groups of students who had completed the course on contemporary structures in the form of face-to-face training and electronic training in a specific period, were selected in the number of 50 people. Validity was measured based on content validity and confirmed by professors through the Delphi method and its reliability was confirmed by Cronbach's alpha method at 0.756. Data analysis was done through factor analysis and regression and Friedman tests with Spss and Lisrel software.

    Results

    The confirmatory factor analysis test of the 4 components of the effect of e-learning and teaching on improving the quality of students' learning was identified and confirmed with a factor loading of over 0.4. The adjusted coefficient of determination was determined, the indicators predict 53% of the variance of learning quality improvement. Based on the regression test; The component of using digital technology has the highest effect on improving the quality of learning (beta=0.788). The results of the correlation coefficient test show that among the types of interaction, "learner-learner" has the most importance. The prioritization of the components of the effect of electronic education and learning on improving the quality of learning and students' progress according to Friedman's ranking test the use of digital technology (8.96), self-immersive (8.82), virtual reality (8.7), interaction (8.06).

    Discussion

    According to the results, the indicators of simulation, motivation, the active role of the learner, synchronicity, content-content, student-content, skill, content transfer, creativity, knowledge construction, student-student, thinking-decision, achieving content, student-teacher; According to priority and correlation, Pearson's test has a positive effect on the improvement of the quality of students' learning. As a result, the electronic education of the course of contemporary structures using the virtual reality method improves the quality of students' learning compared to the face-to-face method in the field of architecture.

    Keywords: Electronic Education, Multimedia, Virtual Reality, Course Of Contemporary Structures, Improving The Quality Of Learning
  • بابک سرور، وحید شالی امینی*، لیلا زارع

    در دوره معاصر، مرزخاکستری یا مرز-فضاهای خاکستری، دسته ای از فضاهای بینابینی بوده که بدلیل ماهیت وجودی آن ها، کمتر مورد توجه قرار گرفته اند. از آنجاکه میزان امکان رمزگشایی یک فضا به توانایی خوانش از آن فضا بستگی دارد، شناخت عوامل کالبدی تاثیرگذار در کشف مرزهای بینابین معماری و شهر، میسر نخواهد بود مگر با شناخت عناصر تشکیل دهنده ی شکل و گونه های تشکیل دهنده فرم شهری، نحوه شکل گیری سیستم فضاهای عمومی و خصوصی، بررسی وضعیت فضاهای همگن و ناهمگن، فضاهای مربوط به حرکت و مکث که همگی در شکل دهی مرز-فضاهای خاکستری حائز اهمیت هستند. پژوهش حاضر با هدف شناسایی، ارزیابی و تدوین معیارها و عوامل و شاخص های تاثیرگذار در پیدایش این دسته فضاها در منطقه 22 شهر تهران صورت گرفته که با توجه به گونه های کالبدی موجود، در 6 محدوده منتخب، بررسی ها انجام شده است. رویکرد استفاده شده در این پژوهش از ترکیب روش های کیفی و کمی به صورت تو در تو، برای ارزیابی امکان شکل گیری مرز-فضاهای خاکستری استفاده میشود. بدین منظور در گام اول، به منظور انتخاب موضوع مورد مطالعه از ابزار تحلیل محتوی اسناد، مشاهدات میدانی و طرح پرسش نامه استفاده شده است. سپس چهار معیار، دسترسی، نوع مرز، شرایط مالکیت و تنوع کاربری، شناسایی، و تحلیل این شاخص ها با استفاده از نرم افزارSocNetV صورت گرفته و در نهایت مقایسه ای تطبیقی و توصیفی، میان مشاهدات، ادبیات جهانی و تحلیل های صورت گرفته در نرم افراز، جهت ارزیابی شاخص های موثر انجام گرفت. نتایج پژوهش نشان داد؛ اهمیت فضاهایی با مالکیت خصوصی عمومی شده(یا مالکیت عمومی خصوصی شده) در پیدایش مرزهای خاکستری بیش از فضاهایی با مالکیت خصوصی یا عمومی صرف است. همچنین در ساختمان هایی با شاخصه های کالبدی فرم آزاد و مرزهای نرم و غیرقابل پیش بینی، میتوان شاهد شکل گیری فضاهای خاکستری قوی تری بود. در این میان، نقش دسترسی و نحوه ارتباط نقاط و فضاهای موجود، به طور اخص به صورت پیاده، در شکل گیری تعاملات و مشارکت در این فضاها حایز اهمیت است.

    کلید واژگان: مرز-فضای خاکستری, معماری, فضای بینابینی, روابط مالکیت, گونه ساختمانی, منطقه 22 تهران
    Babak Souror, Vahid Shali Amini*, Leila Zare
    Introduction

    In the contemporary era, the gray boundaries or boundary of gray spaces, are a group of In-between spaces that have not received enough attention due to the nature of their existence. Since the extent of interpretation of a space requires potential ability and knowledge of that particular space, understanding physical factors influencing the acknowledgment of In-between boundaries between city and buildings, would not be possible unless the components forming the shape and type of urban morphology are appreciated. Also, how public and private spaces are formed, (examining) the status of homogeneous and heterogeneous spaces, and spaces related to movement and pause, are all effective in forming boundaries of gray spaces. The object of this study was to recognize, evaluate, and compile the criteria and factors that led to the emergence of gray spaces in district No.22 of Tehran, and compare them to six randomly selected regions in Tehran.

    Methodology

    The approach used in this research is the combination of qualitative and quantitative methods in an "Embedded/Nested manner" to evaluate the possibility of gray space-boundary formation. For this purpose, the subject of our study was picked and carried out using (tools like) existing documents, field observations, and the design of questionnaire forms.

    Results

    Then, four factors of Access, Type of boundary, Ownership status, and Occupancy variation were identified. The analysis of obtained data was carried out by use of SocNetv software. Finally, a comparative-descriptive correlation between observations, universal literature, and outcomes from data analysis resulted in the direction of the effective indicator.

    Conclusion

    The research results show; That public spaces with private ownership (or privatized public property) contribute more to the formation of gray boundaries compared to what private or public spaces do. Furthermore, the formation of gray boundaries is intensified by free-form buildings with physical characteristics and unpredictable soft boundaries. In the meantime, the role of access and the way to connect existing points and spaces, especially for pedestrians, is important in the formation of interactions and participation in these spaces

    Keywords: Gray Boundaries -Spaces, Architecture, In-Between Space, Property Relationships, Building Type, District 22 Of Tehran
  • زینب نوری*، نگین یافتیان، مبینا مومنی، مهتا قربانی

    دوران قاجار سرآغازی بر تحولات بسیاری در جامعه و نوگرایی در معماری این سرزمین بود. این نوگرایی‌ها که منجر به پیدایش سبک تهرانی شد، با بنای مدرسه دارالفنون، معماری سنتی ایران را تحت تاثیر قرار داد. این بنا اولین ساختمان به سبک تلفیقی با تزئیناتی به سبک غربی است که به کوشش میرزا ‌تقی‌‌خان امیرکبیر ساخته شد. مدرسه دارالفنون در طی سالیان متمادی نیاز به مرمت پیدا کرد و در سال 1307 نیکلای مارکف عهده دار بازسازی این مدرسه گشت. طرح جدید این مدرسه تفاوت‌های بسیاری با طرح اولیه آن دارد و چهره دیگری به این بنا بخشیده است. دارالفنون از این حیث اهمیت دارد، که نخستین مدرسه آکادمیک کشور بود و تاثیرات بسزایی را در بیداری‌خواهی و تحولات اساسی کشور ایجاد کرد و سبکی پیشرو در معماری ایران را، نیز بنیان نهاد. این پژوهش که به روش تحقیق کیفی‌_‌قیاسی شکل گرفته بر آن است تا چگونگی سیر تحولات معماری این بنای فاخر را با راهبرد توصیفی‌_‌تحلیلی و تفسیری_‌تاریخی و با استفاده از منابع کتابخانه‌ای، مقالات معتبر، اسناد و متون تاریخی مورد بررسی قرار دهد. پیرو گفته‌های پیشین، مرمت این بنا منجر به ارائه چهره‌ای متفاوت از این مدرسه گردید که این پژوهش بر آن است تا قیاسی از هر دو چهره این بنا را شرح دهد. نتایج حاصل از این پژوهش نشان دهنده این است که شیوه التقاطی نتوانست مدت زمان زیادی در عرصه معماری ایران خود را عرضه کند و علت این جریان را می‌توان، غنای معماری اصیل ایرانی شمرد. از این رو در مرمت یاد شده بازگشت به گذشته معماری ایران به چشم می‌خورد. با این حال نمی‌توان وجوه مثبت معماری قاجار را در نظر نگرفت و آن را فاقد ارزش نامید چرا که مدرنیزاسیون معماری، تاثیرات مثبتی را از لحاظ ساختار و مصالح برای معماری ایران به ارمغان آورد.

    کلید واژگان: معماری, مدرسه دارالفنون, قاجار, پهلوی اول, سبک تهرانی
  • زهرا راستگو*، شایا مهاجرانی، فاطمه دشتی خویدکی، تارا پردل

    کامران طباطبایی دیبا، معمار دوره پهلوی دوم و جمهوری اسلامی است. ویژگی غالب آثار او شکست پی درپی مسیرها و محورهای بصری بوده که با بهره گیری از شاخصه های معماری ایرانی و ترکیب آن با معماری مدرن، از غرب زدگی معماری ایران در آن دوره تا حدی جلوگیری کرد و باعث پیشرفت آن در عرصه مدرنیته شد. کامران دیبا یکی برجسته ترین معماران تاریخ ایران است، از این رو ارزیابی و کنکاش در آثار وی حائز اهمیت میباشد. این پژوهش با استفاده از روش کیفی و راهبردی توصیفی-تحلیلی و تفسیری-تاریخی و با استناد بر مطالعات کتابخانه ای و مشاهدات میدانی بر آن است که با شناخت معماری سه نمونه از آثار شاخص کامران دیبا (موزه هنرهای معاصر تهران، بوستان شفق و فرهنگسرای نیاوران) از حیث کالبد مورد بررسی قرار دهد. نتایج پژوهش نشان میدهد که کامران دیبا با استفاده از سبک نوگرا در طراحی کالبد بناهای مذکور، باعث شد تا معماری ایران در آن دوره در عین حفظ اصالت و اعتبار خود در عرصه مدرنیته نیز پیشرفت کند.

    کلید واژگان: معماری, کامران دیبا, بوستان شفق, فرهنگسرای نیاوران, موزه هنرهای معاصر تهران
  • مها شجاعی*، مجید شجاعی، زهرا یزدانیان، مبینا زاهدیان

    شهر یزد، با تاریخچه ای غنی و فرهنگی بی نظیر، به عنوان یکی از شهرهای کویری ایران شناخته می شود. اقلیم گرم و خشک این منطقه تاثیرات عمیقی بر معماری و ساختارهای شهری آن داشته است. در این مقاله، با استفاده از روش کیفی و رویکرد توصیفی-تحلیلی، به بررسی مبانی نظری و تاثیرات اقلیمی بر معماری شهر یزد پرداخته می شود. اقلیم یزد با تابستان های سوزان و زمستان های معتدل، به همراه بارش های بسیار کم، نیاز به طراحی معماری متناسب با شرایط خاص اقلیمی و آب وهوایی را به وضوح نمایان می سازد. این پژوهش به بررسی سه نمونه موردی در این اقلیم می پردازد تا ابعاد مختلف تاثیرات اقلیمی بر معماری را شناسایی کند. نتایج حاصل از این تحقیق نشان دهنده جنبه های کاربردی تر اقلیم و تاثیر آن بر توسعه معماری سکونتگاه های انسانی است. این بررسی می تواند به درک بهتر چگونگی سازگاری معماری با شرایط محیطی و همچنین ارتقاء کیفیت زندگی در مناطق کویری کمک کند.

    کلید واژگان: معماری, اقلیم, یزد, خانه
  • بهرنگ عبادی*، یاسمن قوام، سارا امانی، امیرحسین عباسیان

    با روی کار آمدن سبک های-تک، پیامدهای منفی ایجاد شد؛ از جمله استفاده بی رویه از تکنولوژی که موجب اختلال در اکوسیستم گردید. با توجه به این موضوع، تمامیت حرفه ها، از جمله معماری، با هدف بهینه سازی  معماری های-تک، سعی بر هم راستا نمودن تکنولوژی و اکولوژی نمودند. نتیجه آن معماری اکوتک شد. اینکه چگونه کالبد در آثار مذکور، پژوهش را به سمت معماری اکوتک سوق می دهد، مورد بحث و بررسی تحقیق پیش رو می باشد. پژوهش حاضر با روش تحقیق کیفی و راهبردی توصیفی-تحلیلی، از طریق مطالعات کتابخانه ای و اسنادی، گردآوری شده است. افزایش کیفیات زیستی، نتیجه تکیه به معماری اکوتک بوده که توانسته نسل امروز و آینده را تحت تاثیر قرار بدهد. این پژوهش بر آن است که با بررسی نمونه های موردی، شرحی از روند شکل گیری سیستم های ساختمانی، در جهت افزایش سطح کیفی زندگی هم سو با محیط زیست، ارائه دهد. نتیجه این پژوهش نشان می دهد که معماری اکوتک الگویی موثر برای ایجاد فضاهای  پایدار و کارآمد است و می تواند به ساخت ساختمان هایی هم سو با محیط زیست و فناوری های نوین کمک کند.

    کلید واژگان: معماری, اکوتک, کالبد, های-تک
  • نازیلا ادریسی خسروشاهی*، جعفر قیاسی
    بیان مسئله

    مقاله حاضر در رابطه با تحلیل هندسی و طراحی مساجد در اعصار مختلف بر مبنای ساختار هندسه ی پنج ضلعی می باشد. مساجد شهر تبریز که در دوره ها و ادوار متفاوت تاریخی ساخته شده اند جهت مطالعه و بازخوانی هندسه پنج ضلعی انتخاب شده اند. معماری بناهایی با عظمت و البته جذاب در نگاه نخست، خبر از آگاهی سازندگان آن به علوم مختلف زمانه خود از جمله هندسه و ریاضی می دهد. آنچه که در این مطالعه درصدد یافتن پاسخی برآن هستیم این است که آیا در طراحی و ساخت مساجد سلجوقی تا صفوی در شهر تبریز از هندسه پنج ضلعی بهره گرفته شده است و آیا این استفاده در تمام دوره ها یکسان هست یا اینکه در دوره خاصی غالبیت این هندسه به وضوح خود را نشان می دهد.

    اهمیت و ضرورت پژوهش

    مسجد تنها نمونه از انواع بناهای تاریخی ایران هست که معماران و هنرمندان همواره سعی میکردند بهترین تجربه ها وابتکارهای خود را درآن به کارگیرند تا عالی ترین نمونه های معماری راخلق کنند.به همین سبب بسیاری از دگرگونی های ساختاری در معماری سنتی ایران را میتوان در ساختمان مساجد مشاهده کرد. اگرچه ما نمی توانیم به معماری گذشته با تمام کمال و اصول خلاق آن بازگردیم،لیکن شناخت مکاتب ،امری ضروری میباشد .

    روش تحقیق

    این مقاله با روش توصیفی- تحلیلیبه بررسی هندسه پنج ضلعی درمعماری مساجد سنتی تبریز پرداخته است.

    نتیجه گیری

    نتایج این تحقیق، چه به صورت مطالعه هندسی و چه مطالعه آماری، در بین هشت مسجد انتخاب شده در این شهر، حاکی از غالبیت هندسه پنج ضلعی در دوران صفوی و در بین چهار مسجد از مساجد نامبرده دارد. واژگان کلیدی: هندسه، پنج ضلعی، معماری، طراحی، مساجد سنتی، تبریز

    کلید واژگان: هندسه, پنج ضلعی, معماری, طراحی, مساجد سنتی, تبریز
    Nazila Edrisi Khosroshahi *, Jafar Ghiasi

    The application of geometric patterns in Iranian art and architecture has a long history. The design of geometric motifs, especially after Islam, has been employed to determine the dimensions of the structures and to obtain the desired proportions. The design of the structure is basically based on regular geometric shapes and their combinations, and among these shapes, regular pentagons play a more aesthetic role. The present study distinguishes and deals with the geometric analysis of mosques’ design and optimization in different periods of time which was performed on the structure of pentagon geometry. The mosques of Tabriz, built in different historical periods, were selected to study the adaptation of pentagonal geometry to the structure of mosques. The majesty and aesthetics of the buildings indicates that the architectures have skills on various sciences, including geometry and mathematics. Looking closely to the eight mosques from the Seljuk to the Safavid periods in Tabriz shows that the main problem in this study is adapting the pentagonal geometry to the structure of the mosque, both in plan and elevation.Furthermore, it will be investigated whether the pigeon geometry is used in the same way in all eras or whether the predominance of this structure can be determined in specific eras.The results show that the design and construction of the four Mosques including (Saheb-al-Amr, Kabood, Zahiriyeh, Haj Safar Ali) have been employed the Pentagon geometry effectively in both plan and elevation. The other mosques did not adapt the Pentagon geometry. With reference to the era of the mosques which has the conformity with the Pentagon geometry, it is clear that the Safavid architectures have been applied the Pentagon geometry more effective and prevailing than the other periods.

    Keywords: Geometry, Pentagon, Architecture, Design, Mosques, Tabriz
  • محمدباقر ولی زاده اوغانی، پریسا هاشم پور*، مینو قره بگلو

    عبرت پذیری به معنای پرهیز از تکرار تجربیات و عملکردهای منفی، و پند و درس گرفتن از تجربیات مثبت گذشتگان است. آثار معماری در طول تاریخ، بر اساس انباشته ای از تجربیات انسانی پدید آمده و پیوسته با آزمون و خطا در تدام و استمرار بوده اند. عبرت پذیری به سبب کارکرد تربیتی آن، می تواند در معماری به عنوان روشی برای نقد و آموزش و بهره مندی از تجربیات مثبت و منفی آثار معماری گذشته، عمل کند. بر این اساس هدف پژوهش، تبیین کارکرد عبرت در وجوه مختلف آثار معماری است. رویکرد پژوهش کیفی است و با تکیه بر روش استدلال منطقی به دنبال تبیین مقوله عبرت پذیری در معماری در سه حوزه عبرت گیرنده، موضوع عبرت، و فرآیند عبرت می باشد. مقوله عبرت گیرنده در معماری، شامل معماران به عنوان خالقین اثر معماری، و مردم به عنوان خالقین زیربنای فرهنگی معماری است. موضوع عبرت وجوه مختلف معنایی و کالبدی معماری بوده و می تواند در فرآیندی خودآگاه یا ناخودآگاه به عبرت پذیر منتقل شود. از منظر عبرت پذیری، عبرت از تجربیات منفی و پند و درس از تجربیات مثبت در اثر معماری چه در وجه کالبدی و چه در وجه محتوایی آن و چه آگاهانه و چه غیرآگاهانه در هر زمان ضروری بوده و آنچه در وجوه معماری دارای خیر و حسن است، قابلیت عبرت و پند برای آیندگان دارد.نگاه عبرت به اثر معماری و بهره گیری از ابزار عبرت (عقلی با تدبیر، چشمی بینا، گوشی شنوا، زبانی گویا، و دلی پاک و فراگیر) می تواند عبرت گیرنده را با مشاهده ظاهر و تامل در باطن آثار معماری در تجزیه و تحلیل، نقد و شناخت و همچنین پند و عبرت از عملکردها و نقاط مثبت و منفی آثار معماری یاری رساند. عبرت پذیری از اثر معماری در فرآیندی خودآگاه و متکی بر ابزار عبرت و یا ناخودآگاه و با تکیه بر انباشته های ذهنی، قابل انجام است. فرآیند عبرت و نحوه انتقال درس و پند در معماری برای اهل فن و تخصص (معماران) بیشتر به صورت خودآگاه و برای عوام (مخاطبین معماری) بیشتر به صورت ناخودآگاه رخ می دهد. می توان با آموزش و آشنا کردن مخاطبان با ارزش های معماری گذشته دور و نزدیک، آن ها را به سمت عبرت آگاهانه از آثار معماری سوق داد.

    کلید واژگان: عبرت پذیری, معماری, عبرت گیرنده, ابزارعبرت, فرآیند عبرت
    Mohammad Bagher Valizadeh Owghani, Minou Gharehbaglou

    Being able to take a lesson means avoiding repeating negative experiences and actions, and taking advice and learning from the positive experiences of the past. Throughout history, architectural works have emerged based on the accumulation of human experiences and have been continuous with trial and error. Based on this, the aim of the current research is to explain the function of lesson-taking in different aspects of architectural works. This research, relying on the method of logical reasoning, seeks to explain the category of learning in architecture in three areas: learning person, the subject of learning and the learning process. Due to its educational function, lesson-taking can act in architecture as a way to criticize, learn and benefit from the positive and negative experiences of past architectural works. The lesson-taking category in architectural works includes architects as the creators of the architectural work and people as the creators of the cultural infrastructure of architecture, who by being trained and equipped with the means of lesson-taking can acquire, transfer and correctly use the information of the subject of the lesson (architecture). The subject of lesson is the semantic and physical aspects of architecture, and from the point of view of lesson-taking, what is good and beautiful in these aspects has the ability to instruct and learned from. It is possible to take lessons from architectural works in a conscious process and based on the means of advisability or unconsciously and relying on mental accumulations throughout history. The lesson-taking process and the way of imparting lessons and tips in architecture occurs more consciously for technical and specialized people (architects) and more unconsciously for ordinary people (architecture's audience).Architects, under the condition of proper and sufficient education during their studies, due to their scientific and technical view on architectural works, can take advantage of positive and negative experiences of architectural works in a more conscious and self-aware manner; but people and architectural audiences would take lessons from the work of architecture unconsciously and unknowingly due to lack of sufficient expertise. This issue manifests itself mostly in connection with historical and remaining from the distant past architectural works that recognition, criticism, and education of them require expertise and historical knowledge. In other words, architects have an easier connection with architectural works from the distant and recent past, and audiences mostly with existing and belonging to the recent past architectural works. By educating and familiarizing the audience with the architectural values of the distant and recent past, it is possible to lead them towards a conscious lesson-taking from architectural works.

    Keywords: Lesson-Taking, Architecture, Lesson-Taking Tool, Lesson-Taking Process
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال