نگرشی تطبیقی به مولفه های عرفانی در اشعار احمد شاملو و یوسف الخال
از آن زمان که زبان و ادب فارسی و عربی با عرفان پیوند خورد آثاری ژرف و سترگ به نظم و نثر در پهنای این سرزمین ها رقم خورد. اگر عرفان را بیان هنری دین بدانیم، عارفان این سرزمین ها و بویژه شاعر به خوبی و تمام و کمال از عهده آن برآمده اند. این پیوند ناگسستنی میان ادبیات و عرفان، بویژه در حوزه شعر به سبب موزون و جذاب بودن، در دوران معاصر ادامه پیدا کرد و به نظر می رسد برای همیشه نیز باقی خواهد ماند. ادب عربی و فارسی پیوسته تجلی گاه عرفان و مسائل مرتبط با آن بوده است و خوانندگان با مطالعه آن به روح خود جلاء داده اند. یوسف خال از شاعران برجسته سوری می باشد که در شعر معاصر عربی مضامین عرفانی بسیاری در دیوان شعری خود منعکس کرده است احمد شاملو نیز شاعری نوآور در شعر سپید فارسی محسوب می شود که همواره مفاهیمی همچون مرگ و نیستی، قداست عشق، آزادی، واقعیت جهان هستی، و وحدت وجود در اشعارش پیوندی عمیقی داشته است. در این جستار با توجه به اقتران زمانی دو شاعر و اشتراکات اندیشه های عرفانی هر دوشاعر بر مفاهیمی همچون (وحدت وجود، عشق الهی، باده عرفانی، آزادی، بقاء و نیستی، حقیقت عالم، رضا وتسلیم) تاکید داشته اند که در ساختار و زبان شعری شباهت فراوانی دارد. در همین راستا نگارنده با روش توصیفی – تحلیلی به بررسی داده ها می پردازد.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.