خاموشی و خروش در احوال مولویبا تاکید بر پدیدارشناسی اصول اسفار اربعه
نظریه اسفار اربعه عرفانی یکی از جامع ترین تقریرات صورت گرفته از سلوک عملی است. هرکدام از این چهار سیر دارای تاثیراتی عملی و بعضا خودآگاه و ناخودآگاه در زندگی سالک است. این تاثیرات موجب انگیزش ها و هیجاناتی در ذهن و عمل سالک است که براساس فلسفه پدیدارشناسی در مراحل مختلف احوال و اقوال او قابل شناسایی است. یکی از مهم ترین تاثیرات و پدیدارهای این اسفار، انواع مختلف سکوت و انزوا از خلق و در مقابل آن گفتن و خروشیدن در خلق، در سیری دیگر است که می بایست براساس نشانه یابی آن ها در زندگی سالک، تمایز داده شوند. مولوی یکی از بهترین نمونه عرفایی است که در سلوک خود هم دچار سکوت و خاموشی و هم دچار هیجانات روحی سرایش و گفتار بوده است. این جستار در پی تبیین علل و ارتباط این نوع از متناقض نمایی سکوت و گفتار در احوال او براساس پدیدارشناسی اصول اسفار اربعه است.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.