بررسی آموزه خطاناپذیری پاپ در کلیسای کاتولیک
در جهان مسیحیت اموری همچون کتاب مقدس، کلیسا، شورای اسقفان و پاپ از جمله موضوعاتی هستند که کم و بیش درباره آنها ادعای خطاناپذیری مطرح شده است. آنچه در این میان از همه بحث برانگیزتر است و ابهامات و اختلافات بسیار به همراه داشته و دارد، خطاناپذیری پاپ است. در این مقاله، ضمن اشاره به مفهوم و متعلق خطاناپذیری، چگونگی حجیت یافتن این آموزه در طول تاریخ بررسی و نقد شده است. اگرچه اشاراتی در نامه های پاپ ها در قرون پنجم و ششم به این آموزه در اسناد کلیسایی یافت می شود، اما این آموزه به صورت الاهیاتی در قرون وسطا، یعنی اواخر قرن سیزدهم، آغاز شد و الاهی دانان مسیحی به تبیین و تحدید قلمرو این آموزه پرداختند. برخی از این الاهی دانان میان پاپ حقیقی و غیرحقیقی تفاوت قائل شدند و پاپ را در صورتی خطاناپذیر دانستند که حقیقی باشد. برخی دیگر اگرچه خطاناپذیری پاپ را پذیرفتند، اما خیانت و خطای او را حتی در صورتی که در جایگاه رسمی اش قرار گیرد، محتمل و ممکن دانستند و شواهدی از تاریخ مطرح کردند. برخی دیگر میان زندگی شخصی و جایگاه کلیسایی پاپ تفاوت قائل شدند و خطاناپذیری را لطفی بازدارنده از ناحیه خداوند دانستند. این سیر تاریخی بیانگر این نکته است که این آموزه تا قرن نوزدهم و تصویب در شورای اول واتیکان جزء سنت قطعی کلیسای کاتولیک محسوب نمی شده است. حتی پس از تصویب آن نیز در خود کلیسای کاتولیک مخالفانی داشته است که حجیت این آموزه را نقد کرده اند.
خطاناپذیری ، کلیسای کاتولیک ، پاپ ، سنت ، شورای اول واتیکان
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.