بررسی تطبیقی انقلاب های جهان اسلام بر اساس نظریه جیمز دیویس (مطالعه موردی: انقلاب تونس، مصر و لیبی)
نظریه های انقلاب در شرایطی ارائه شده اند که اغلب جامعه آماری محدودی را داشته اند. به همین دلیل در برخی موارد با در نظر گرفتن چند انقلاب نظریه ای ارائه شده که ممکن است نظریه اشکالاتی در تبیین انقلاب های بعدی با مشکل مواجه باشد. به همین دلیل ارزیابی میزان آزمون پذیری نظریه های انقلاب و تطبیق این دسته از نظریه ها با انقلاب های جدید الوقوع امری مهم در تایید یا رد نظریه است و در اصلاح مطالعات این حوزه موثر است. به نظر می رسد که برخی از نظریه های انقلاب تبیین کننده شرایط خاص اجتماعی هستند و برخی دیگر، توان پاسخگویی به چرایی انقلاب را ندارند؛ و یا در تبیین دقیق آن ناتوان هستند. به همین منظور بررسی نظریه های انقلاب با تحولات انقلابی در جهان اسلام اهمیت دارد. یکی از این نظریه های انقلاب است که در قالب نظریه های خرد انقلاب مطرح می شود، نظریه محرومیت نسبی جیمز دیویس است. سوال مقاله حاضر این است که نظریه محرومیت نسبی تا چه اندازه با تحولات انقلابی در سه کشور مورد بحث مقاله مطابقت دارد. نگارندگان بر این باورند که نظریه مذکور تا حدودی می تواند علل انقلاب در کشورهای مذکور را توضیح دهد اما نگاهی جامع به علل این انقلاب ها ندارد و برای تبیین دقیق تری از انقلاب ها بایستی به سایر نظریه ها نیز توجه نمود.
جیمز دیویس ، انقلاب ، تونس ، مصر ، لیبی
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.