مادر و شهرهای رشد یابنده : استعاره ای مدرن در سروده های امیل ورهارن
هدف از نوشتار حاضر بازخوانی دشت های وهم آلود شهرهای رشد یابنده 1895 اثر امیل ورهارن در پرتو نقد روانشناختی است. در این سروده ها تصاویر حوزه ی ناخوداگاه به شهری جان می دهند که هیولاوار پیش می رود و پیکرش را فربه تر می کند. انگاره ی شهر به نحو معناداری با استعاره ی مادر پیوند دارد و وجوه متعدد و متضادی را برمی نمایاند : مظهر صلابت در مقام مادر- شهر از یک سو، مظهر درنده خویی و مادر نرینه ی هولناک از دیگر سو، نیز تجلی بخش زندگی ابدی و بازتاب دهنده ی تصویر مرگ توامان. به نظر می رسد که تنها راه خودیابی انسان روان رنجه در شهر، نماد مادر بدنهاد و خیزاننده ی امیال سیری ناپذیر، این باشد که میل به بودن را از نو بیاموزد. پرسش جهانی سرانجام رهیده از سلطه ی شهرها ؟ در موخره ی سروده ها مبین آرزوی ناخودآگاه رهایی از سلطه ی ایزد بانوی مادر است، آرزویی که در برابر قدرت خیره کننده ی او چندان سر برنمی آورد.
استعاره ، مادر ، زنانگی ، میل ، نقد روانشاختی ، امیل ورهارن
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.