ابزارهای زبانی مفهوم سازی مرگ در پیکره ای از زبان فارسی: رویکردی شناختی و فرهنگی
مقاله حاضر به بررسی نحوه مفهوم سازی فارسی زبانان از مرگ می پردازد. در این پژوهش از 15 اثر از ادبیات معاصر فارسی از بازه زمانی 1318 تا 1366 از پایگاه دادگان زبان فارسی و همچنین منتخبی از 150 مورد آگهی ترحیم و نوشته های سنگ مزار مربوط به دو دهه اخیر به عنوان داده استفاده شد و تلاش شد به کمک روش پیکره ای و در ادامه با روش تحلیلی و توصیفی، به این سوال پاسخ داده شود که فارسی زبانان واژه مرگ را با استفاده از چه نوع ابزارهای زبانی مفهوم سازی می کنند و چه عناصر فرهنگی در این مفهوم سازی دخیل هستند. بدین منظور جملاتی که به صورت مستقیم یا غیرمستقیم حاوی مفهوم مرگ بودند از پیکره های ذکرشده استخراج شدند. سپس با درنظرداشتن چارچوب نظری استعاره های مفهومی لیکاف و جانسون (1980) و همچنین مفهوم سازی فرهنگی شریفیان (2011) تلاش شد تا با رویکردی شناختی- فرهنگی روش های مفهوم سازی مرگ نزد فارسی زبانان مشخص شود. به این دلیل که مرگ از ماهیتی مبهم، ترس آور و به شدت انتزاعی برخوردار است و یک دژواژه محسوب می شود، بنابراین به کاربردن آن در زبان روزمره نیازمند استفاده از راه کار حسن تعبیر یا به گویی است که داده های پیکره ای نیز این موضوع را تایید می کنند. همچنین مشخص شد که فارسی زبانان از سازوکارهای شناختی استعاره (67 اسم نگاشت) و مجاز مفهومی (6 مورد) برای مفهوم سازی مرگ استفاده می کنند که البته نقش استعاره های مفهومی پررنگ تر است. در شکل گیری این استعاره ها، باورها و اعتقادات مذهبی و فرهنگی نقش بسزایی دارد.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.